بسم الله الرحمن الرحیم

73 فرقه (فرقه شناسی)

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) : امت من بر ۷۳ فرقه تقسیم خواهند شد که فقط یک گروه از آن در بهشت و ۷۲ فرقه در دوزخ خواهند بود

نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی و مراجع تقلید در مورد اهل حق (علی اللهی)

یکی از مهمترین زیارتگاه های اهل حق کرمانشاه (مقبره سلطان سهاک)

مشکل بررسی عقاید اهل حق

1. مشکل اولی که در مورد اهل حق وجود دارد این است که آنها دارای فرقه های بسیار متعددند و حکم کردن در مورد همه آنها به یک صورت درست نخواهد بود.

2. مشکل دیگر در مورد این فرقه ها این است که آنها عقائد خود را فاش نمی کنند و به اصطلاح خودشان حفظ اسرار می کنند لذا اطلاع از عقائد آنها کارآسانی نیست چون در مواجهه با مسلمین عقائد خلاف خود را انکار می کنند.

مختصری از عقاید این فرقه یا فرقه اهل حق :

الوهیت برخی مخلوقات و انکار ضروریات دین

در بین فرقه های اهل حق کسانی هستند که به الوهیت برخی مخلوقات مثل حضرت علی (ع) عقیده دارند، اینها قطعاً کافرند، در بین آنها گویا کسانی هم هستند که به الوهیت مخلوقات قائل نیستند، اگر اینها منکر دیگر ضروریات دین اسلام هم نباشند مسلمان خواهند بود؛ لکن به نظر می رسد که بسیاری از اینها منکر ضروریات دین هستند مثلا برخی از آنها شرب خمر را حلال می دانند یا به روزه به آن شکلی که اسلام گفته است اعتقاد ندارند و؛

 

تناسخ و حلول

«تناسخ‏» یعنى حلول روح از قالبى مادّی به قالب مادّی دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون‏» گویند. به عقیده ایشان در تن هر کس ذره‏اى از ذرات الهى موجود است، و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى‏باشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى‏گویند هر بار خداوند حق تعالى با چندتن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهاى خاکى «حلول‏» مى‏نماید، این «حلول‏» به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون‏» گویند و همانست که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است.چنان که در کتاب «سرانجام‏» آمده است، «خداوند در ازل درون درى مى‏زیست، و سپس براى نخستین بار تجسم یافت، و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان ، مجسم شد، و بار دوم به صورت على (علیه السلام) ظاهر گشت.»

اهل حق نامهای بچه های خود را معمولاً با نام علی(علیه السلام) ختم می کنند. و درباره حضرت على(علیه السلام) مى‏گویند، که او تجلى ذات خداست، و وى را «مظهر» تمام و کمال خدا مى‏دانند، و اوست که در هر دوره و عصرى ظهور کرده...

 

حلیت همه خوردنیها و آشامیدنیها

این فرقه در خوردنیها و آشامیدنیها، محرّمات ندارند ، بنابراین از خوردن گوشت خوک و یا نوشیدن شراب باکی ندارند، که این بر خلاف عقاید اسلام است.

 

ضاله بودن و عدم رسمیت این فرقه در قانون اساسی

با توجه به عقاید فرقه اهل حق و براساس آموزه های دین مبین اسلام و اصول قانون اساسی، این فرقه ضاله شناخته شده و رسمیت ندارد از این رو در انجام امور مربوط به مذهب و مرام خویش و یا تبلیغ عقاید و اعتقادات خود آزادی ندارد و بسیاری از حقوق و امتیازاتی که در مورد سایر ادیان رسمی وجود دارد در مورد این فرقه وجود ندارد؛ به عنوان نمونه نمی توانند دفاتر ازدواج و طلاق براساس تعالیم خودشان داشته باشند یا قواعد ارثی را غیر از قواعد رسمی کشور اجرا کنند یا مدرسه تأسیس نمایند و همچنین براساس ماده 14 قانون استخدام کشوری، از استخدام افراد این فرقه و امثال آن در دستگاه های دولتی جلوگیری می شود. حال آن که در این قبیل امور و احوال شخصیه و در تعلمیات دینی، ادیان رسمی آزاد هستند[i].

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که تبلور ارزشها در یک جامعه اسلامی و ثمره تلاش و مجاهدت ملت قهرمان ایران می باشد اقلیت های دینی را در اصل سیزدهم اینگونه تعریف کرده است : (ایرانیان زرتشتی ، کلیمی، مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می کنند) براساس اصول اسلامی، انسانی و قانون اساسی، افراد این قبیل فرقه ها، علی رغم فساد عقیده و رسمیت نداشتن از یکسری حقوق مانند حق حیات، تأمین امنیت، شغل، مسکن، آموزش و پرورش رایگان، تأمین اجتماعی، دادخواهی، حق انتخاب وکیل و نظایر آن، برخوردارند (همان). و تا زمانی که مرتکب جرایم قانونی و اخلال در نظم و امنیت جامعه نشده اند و یا دست به توطئه چینی بر علیه مذهب و نظام اسلامی نشده اند، از حقوق فوق برخوردار می باشند. که این خود بیانگر اوج رأفت، تسامح و سعه صدر نظام اسلامی در برخورد با این گونه فرق است.

 

استفتائات رهبر معظم انقلاب در خصوص فرقه اهل حق

در ادامه جهت روشن شدن هر چه بیشتر ماهیت این فرقه چند نمونه از استفتائات رهبر معظم انقلاب،‌ امام خامنه ای، در خصوص فرقه اهل حق را بیان می کنیم:

سؤال: فرقه‏اى وجود دارد که خود را «على‌اللهى» مى‏نامند، یعنى امیرالمومنین على بن ابى طالب(علیه‌السلام) را خدا دانسته و به دعا و طلب حاجت به جاى نماز و روزه اعتقاد دارند. آیا اینها نجس هستند؟

جواب: اگر اعتقاد داشته باشند که امیر المومنین على بن ابى طالب(علیه‌السلام) خدا است «تعالى الله عن ذلک علوا کبیرا»، حکم آنها مانند غیر مسلمانهایى است که اهل کتاب نباشند، یعنى کافر و نجس مى‏باشند.

 

سؤال: فرقه‏اى وجود دارد که خود را «على‌اللهى» مى‏نامند و معتقدند که حضرت على(علیه‌السلام) خدا نیست ولى کمتر از خدا هم نیست، این گروه چه حکمى دارند؟

جواب: اگر قائل به شریکى براى خداوند واحد منان متعال نباشند، حکم مشرک را نخواهند داشت.

سؤال:  آنچه را که از طرف شیعیان دوازده امامى براى امام حسین(علیه‌السلام) یا اصحاب کساء(صلوات الله علیهم اجمعین) نذر مى‏شود، آیا جایز است به مراکزى که محل اجتماع پیروان فرقه «على اللهى» است داده شود، بنحوى که باعث احیاء این مراکز گردد؟

جواب: اعتقاد به خدا بودن مولى‌الموحدین(علیه الصلوة والسلام) عقیده باطلى است و موجب مى‏شود که کسى که به آن اعتقاد دارد، از اسلام خارج گردد. کمک به ترویج این عقیده فاسد حرام است؛ بعلاوه مصرف مال نذرى در غیر مورد نذر جایز نیست.

 

سؤال:  اهل روستایى که من در آن تدریس مى‏کنم، نماز نمى‏خوانند؛ زیرا از فرقه اهل حق هستند و ما مجبور به خوردن غذا و نان آنها هستیم. چون شب و روز در آن روستا اقامت داریم، آیا نمازهاى ما اشکال دارد؟

جواب: اگر توحید و نبوت و هیچ‌یک از ضروریات دین اسلام را انکار نکنند و معتقد به نقصى در رسالت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) نباشند، حکم به کفر و نجاست آنها نمى‏شود. در غیر این صورت باید هنگام تماس با آنها یا خوردن غذاى آنان، مسأله طهارت و نجاست مراعات شود.

 منبع: سایت اطلاع رسانی رهبر معظم  http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=23

دیدگاه مراجع عالیقدر شیعه در مورد این فرقه:

حضرت آیت الله مکارم شیرازی : همه آنها انحرافاتی دارند و آنها فرق مختلفی هستند . بعضی شهادتین یعنی توحید و نبوت را قبول دارند آنها پاک هستند و معاشرت با این دسته جایز است مگر این که سبب تقویت این گروه منحرف گردد.

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی : فرقه مذکوره منحرفند و معاشرت با آنها مضر است مگر برای کسی که احتمال عقلائی بدهد که در معاشرت ها می تواند آنها را هدایت نماید و در هر حال اگر حضرت امیرالمومنین را واقعا خدا بدانند مشرک و نجسند و ازدواج با آنها باطل است .

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی ره : اگر حضرت امیر (ع) را خدا بدانند یا منکر یکی از ضروریات دین شوند نجس می‌باشند و الا محکوم به اسلام و طهارت می باشند .

حضرت آیت الله بهجت ره : محکوم به نجاست اند .

حضرت آیت الله سیستانی : اگر منکر ضروریات دین نباشند محکوم به طهارتند ولی به هر حال از فرقه ضاله هستند .

منبع: سایت ادیان و مذاهب دفتر نهاد رهبری در دانشگاه ها http://www.adyan.porsemani.ir

عزیزانی که به مطالب این پست اعتراض دارند از طریق لینک فوق وارد شده و نظر خود را ثبت کنند، این پست فقط خلاصه ای از مطالب پست فوق است.


[i] . (حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، سید محمد هاشمی، نشر دادگستر، 1378، صص 193 - 183)

مطالب بیشتر:

آیا از نظر آیت الله خامنه ای ازدواج با دراویش نعمت الله گنابادی صحیح است؟

درویشی که حلال خدارو حلال و حرام خدارو حرام میدونه.

با سلام
ظاهرا مشکلی نداشته باشی چون اینها از اسلام و تشیع خارج نیستند
شما می توانید از مرجع تقلیدتان استفتاء کنید.
موفق باشید
سلام
ازدواج با دراویش گنابادی جایز است؟
چه منبعی رو برای درویش معرفی میکنید که دست از درویشی بردارد؟
سلام
شما لازم نیست دفعی مجبورش کنید.
توی این لینک چند تا کتاب خوب هست
http://www.ghaemiyeh.com/index.php?option=com_mtree&task=listcats&cat_id=130&Itemid=214&lang=fa

امام حسین ع میفرماید اگر دین ندارید ازاده باشید،برداشت منم اینه هر کسی با هر گرایشی به بودن خالق جهان هستی اعتقاد داشته باشه  و اونو پرستش کنه ولو اینکه مسلمان یا اهل کتاب یا غیر کتاب باشه نشست و برخاست و خوردن و اشامیدن با اون شخص هیچ ایرادی نداره و کاملا جایزه
با سلام
نظر شما کاملا محترم
اما در اینگونه موارد ما تابع نظر شرعیم و باید هم  اینچنین باشیم
من مدت زیادی است که با اهل حق ها معاشرت دارم و انسانی بهتر و پاک تر از آنها ندیدم
با سلام درستکار بودن دلیل بر حق بودن نیست.
آب دریا را نمیتوان در یک کوزه جای کرد حقیقت دریاست شمایی که در مورد اهل حق ها این چنین صحبت میکنید چه میدانید از حقیقت هرچه به ذهنتان می آید میگویید این درست است ولا غیر .خواهشا راه خود را بروید و با اهل حق ها کاری نداشته باشید....یا علی
مگر اهل حق حضرت علی ع  را سلطان دین خود نمیدانند، پس چرا کلا خلاف اون عمل میکنن؟     مگر امیرالمومنین نماز نمیخوندن، مگر زکات و خمس نمیدادند، مگر قبله ایشان کعبه نبود!؟!؟   در کتاب سرانجام اهل حق نوشته شده که هرچه حضرت رسول ص  حرام کرده بر ما نیز حرام است، پس چرا   خوردن خوک را حرام نمیدانند .اصلا وقتی احکام اسلا را قبول ندارند چرا در اصول دینشان از اسلام مطلب گرفتن؟؟؟؟؟؟


اهل حق دربرخورداول برای پوشاندن ایرادهای رفتاریشان خوبندوبعدمراودهباایشان میدانی ابلیس صفتند
ادم محترم به فکرابادانی کشورت باش همه مردم ایران هراداب ورسومی که داشته باشند برای هرانسان فهمیده ای بایدمحترم باشدچون ازنژاداریایی هستیم برای سلامتی ورستگاری ایرانیان اصیل دعاکنیم وحافظ کشورمان باشیم وهنگام دفاع ازکشورازهمدیگرنمی پرسیم توچه دینی داری میگیم ماایرانی هستیم وسلام نامه تمام
بنده بیشتر از کشورم به فکر آبادانی آخرتم و آبادانی آخرت ایرانیان و هر کسی که زبانم را می فهمد هستم. والبته فکر نمی کنم آبادانی کشورم از آبادانی آخرت اهالی کشورم مهمتر باشد و البته اگر همه آخرت آباد شود دنیا هم آباد خواهد بود.
سلام  واقعا ناراحت شدم بابت  نظرات بعضی دوستان ادیان محترم هستند ولی نه ادیان من دراوردی یا حقی ها واقعا انسان های کم اطلاع و سرکرگانشان فقط برای مقام قدرت چنین فرقی به راه انداختن و از کم اطلاعی برخی هم وطنان استفاده میکنند حضرت علی مرد بزرگ و عارفی بودند اما خودشان هم عرض کردند من را به اندازه خدای بالا نبرید یا حقی ها در دنیای تاریک و پر ظلمت زندگی میکنند که حتی اجازه تحقیق را به هم نمیدهند واقعا متاسف هستم برای این هم وطنان چشم و گوش بسته
چرا قضاوت میکنید در مورد اهل حق ها شما از آن ها چه میدانید شما فقط از شرع دین خبر دارید درست است یا نه پس حد و اندازه خود را بدانید و از یاران حقیقت سخن نگویید.
یاران حقیقت یا یاران ضلالت؟؟؟؟

سلام آیا تناسخ از نظر بزرگان تشییع و حتی نقل قولی  از معصومین واقعیت دارد یا خیر و آیا مرحوم آیت الله بهجت در این مورد فرموده ای دارند؟   ممنون
سلام
شیعه با تناسخ مخالف است.
بعید است که در فرمایشات مرحوم آیت الله بهجت چیزی در مورد تناسخ پیدا شود چون بحث  از تناسخبحثی کلامی است و ایشان فقیه و عارف بودند.
سلام دوستان.
من یک اسماعیلیم کی گفته که ما امام علی رو به عنوان خدا میشناسیم شما اینو از کجا اوردید؟؟ چرا دروغ بخور مردم میدید
سلام
شما اسماعیلی هستید یا اهل حق!؟؟؟
یا اینکه نمی دانید چه هستید؟؟
شما برید بفکر عاقبت خودتون باشین شما هر وقت تونستین بفهمین خودتون چه مذهبی دارین بیاین درباره اهل حق هم صحبت کنین

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه  دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکن و گر بد تو برو خود را باش هر کس ان درود عاقبت کارکه کشت
پس امر به معروف و نهی از منکر چه میشود!؟؟؟
من الحق هستم تا اونجای که دیدم و یاد گرفتم گوشت خوک حرام و شراب هم حرامه کی گفته که اینها تو دین الحق حلاله!!!
ما هم خدای احد رو میپرستیم
حتی 12 امام معصوم رو هم قبول داریم و بارها به مشهد رفته ایم برای زیارت
خواهشن علی الهیهارو با ما یکی نکنید 
رهبر من کسی نیست جز سید علی خامنه ی

علی الهی بودن با اهل حق تفاوت دارد .در حالی که نظر مقام معظم رهبری و مراجع در مورد علی الهی امده شما ان را به اهل حق نسبت داده اید. ضمنا تمام بزرگان که اشاره فرمودید برای اهل حق ها احترام خاصی قایل بوده و از نزدیک با این مسلک اشنایی دارند .من به صورت اتفاقی وارد سایت شما شدم و فرصت ارشاد مدیر ویا خوانندگان را نداشته و نیز حق پیگرد قانونی که راجع به توهینات گفته شده مسلم است را باز به علت گرانبها بودن عمر ومفید بودن در جای دیگر و عبادت و خدمت به خلق چشم پوشی میکنم و خود از یاران با اعتقاد اهل حق بوده . ضمنا کسی در صورت طالب بودن و سواال داشتن میتواند به دایر المعارف تشیع جلد 3 . تکمله مربوط به مقاله اهل حق مراجعه نماید و پاسخ کل این توهین ها را ببیند در پایان از درگاه حق هدایت برای شما ارزومندم و البته از جهل اکثریت مردم پاک ایران زمین نسبت به ایین پاک اهل حق متاسف و شرمسارم و از ذات حق مدد میطلبم0
آمین
تا جایی که میدانیم اهل حق مورد نظر شما شعبه ای از فرقه علی اللهی است.
آمین

من قبلا اهل حق بودم  و  از کودکی این اعمال و رفتارها در ذهنم سوال ایجاد میکرد و وقتی با مسائل دین مقایسه میکردم  تناقض زیادی ایجاد میشد تا اینکه در دل به خودم جرات دادم و در باطنم و در مقابل خدا ابراز بیزاری کردم و خودم را شیعه میدانم هرچند در ظاهر نمیتوانم کامل ابراز بیزاری کنم ولی کم کم با روشنگری خیلی از اطرافیانم را آگاه کردم و همینکه عقل و فکرشان را به کار انداخته ام خیلی خوشحالم و واقعا این را توفیق و عنایت خدا و اهل بیت میدانم

سوال من از مدافعان اهل حق اینست اگر واقعا حق هستید چرا عقاید خود را پنهان میکنید؟ چرا بیان نمیکنید تا مردم شناخته و بقول شما هدایت شوند؟ چرا رهبران اهل حق اینقدر در بیان عقاید کوتاهی میکنند؟ چرا اعتقادات و آیین با قرآن و نهج البلاغه بررسی نمیشه تا حق و باطل آن بیان بشه؟ در سرانجام نوشته خدا زمانی در یک در بود که یک بار بصورت کردگار تجلی کرد و بار دیگر نعوذ بلله در جسم امام علی. پناه برخدا مگر میشود چیزی که مخلوق است ظرفیت خالق را در خود داشته باشد؛جسم امام علی مثل جسم همه ما بود مگر جسم ظرفیت تجلی خدا رو دارد؟ اگر یه سر به مناجات حضرت علی بزنید میفهمید که چطور در برابر خدا از عظمت خدا ناله میکرد ؛ اگر به خطبه غررا در نهج البلاغه سر بزنید بیانات مولا علی را  در مورد خلقت انسان از اول نطفه تا سیر تکامل جسم و لحظه جان دادن و  منکر و نکیر و  محاسبه اعمال و ... بخوبی و روشنی بیان شده  و یا یک بررسی در آیات قران داشته باشید بخوبی در می یابید که بحث سنخیت معنی ندارد

خدا به انسان عقل داده که هر چیزی رو با عقل بسنجه وگرنه راه پدران را بدون تفکر و بررسی ادامه دادن شیوه بت پرستان بود

نمونه بارز آن سلمان فارسی بود که بخاطر عقل و شعورش در تمامی ادیان و راهها تفکر کرد و آخر به این مقام بینظیر ایمان رسید

بجای پیروی کورکورانه از گذشتگان شایسته است انسان راه خود را با عقل خود انتخاب کند

بخدا  در این زمانه حق بجز رهبرمون سید علی نیست از خدا میخواهم با این رهبرم محشور بگردم

شمایی که در این جمخانه ها دنبال عرفانید بدانید من عرفانی نیافتم بجاش هرازگاهی در هیات های عزاداری اهل بیت(هیات های بی ریا و خالص)شرکت کنید تا نور اهل بیت را ببینید

 

در جواب شخصی که خود را هدایت شده معرفی نموده بایستی گفت. که نه تنها جنابعالی اهل حق نبوده اید بلکه الان نیز اسلام نیستید و سر تسلیم فرود نیاورده اید . چرا که کسی که در مرام اهل حق باشد سر سپرده شده و جوز میشکند و به معنای واقعی سرش را در طبق اخلاص میدهد با سر افرازی نه مثل شما که خود فروخته هستید و حرف تقلید را یاد گرفته و دین ابا و اجداد را مثال میزنید در حالی که در جامعه ما اکثر کسانی که نسبی تشیع بوده اند نیز کورکورانه دین ابا واجداد را انتخاب نموده اند چه برسد به خود فروخته ای مثل شما که همچنان که معنای سر سپردگی را رعایت نکرده اید .فردا با وزیدن بادی به تشیع نیز خیانت میکنید .و در اخر برای مدیر این سایت نیز بسیار متاسفم که در حالی که استادی مثل نجات که پیام داده بود و شما را به منابع ارجاع داده باز اهل حق را با علی الهی یکی دانسته و با گستاخی تمام خود را کارشناس میداند .به این میماند بنده که نماز خوان نبوده بیایم واز شما ایراد بگیرم که چرا یک تشیع نماز را دست باز و یه تسنن دست بسته میخواند .پس توصیه من به شما و مخاطبانتان جمع کردن این سخنان الکن است و اگه ادامه دهید مطمئن شده دین ندارید و جور دیگری با شما برخورد خواهم نمود .علی با حق است و حق نیز با علی .بسوزید
علی با حق است و حق نیز با علی
علی خدا نیست از خدا هم جدا نیست
یا علی

ببین دوست عزیز چرا با تندی و لحن بد جواب میدی؟ از نشانه های انسان کامل اخلاق خوبه چرا هرکس انتقاد میکنه با تندی جواب میدید من  تو حرفام  منطقی بودن رو گفتم و این که با عقل و منطق بحث بشه

این که شخص باید سرشو بسپره،به کی بسپره؟این منطق از کجاست؟خدا ما رو بی هدف خلق نکرده که بعدا سرمونو بسپریم و کامل بشیم

با دلیل برا من بگید چرا باید جوز بشکنیم و سرسپردن یعنی چی

بخاطر اینجور جوابا و از سر انداختن ها بود که دلم به تفکر  و تعمق افتاد

اینکه میگی خود فروخته،این تهمت تازه ای نیست خیلیا وقتی کم میارن از این الفاظ استفاده می کنن

این حرفی که زدم درمورد تقلید دین پدران،تنها برای اهل حق ها نبود که؛این مشکل اکثر مردم دنیاست چه شیعه چه سنی چه مسیحی و یهودی و هرکس دیگه

 این رو گفتم تا هرکسی تو موقعیت خودش تامل و تفکر کنه به حرف دلش و وجدانش گوش کنه راه رو پیدا میکنه

در ضمن این حرف همه پاکدلانه که علی با حق است و حق با علی منتهی این جمله جای شبهه ایجاد شده که منظور از حق چیه

کلمه حق همون سهم و حقوق یه شخصه

این جمله یعنی این که علی همراه و مدافع حق و حقوق هر کسیه و تو همه چیز حق با علی بوده است چون معصوم بود و هرکارش بر اساس میل خدایش بود

دوست عزیز اگه مایلی منطقی بحث کنیم تا شاید من قانع شدم

ای هدایت شده با تذکری که دادم چطور جرات کرده و گفتگوی مرا مورد خطاب قرار میدهی در حالی که هدایت شده نبوده و گمراه و طبق اشاره خودت از حق رانده شدی و انتظار لحن غیر تند و منطقی داری در حالی که حرفهایت پر از توهین و کفر به ایین پاک سلطان صحاک است .سلطان اسحاقی که معجزه تمام پیامبران و انبیا الهی و اولیای خاص در وجود مبارک او متجلی بوده و در هر زمان و مکان از دین خود پاسداری خواهد نمود و در مقابل خود را با کسی مثل سید علی که شخصی معمولی است از لحاظ معجزات میخواهی محشور شوی . درحالی که باز تکار میکنم به سلطان اسحاق که نواده پاک امام موسی کاظم بوده و خود سید علی که میگویی با حرفهای اینجانب توافق دارد.توهین کرده و از جمله نام مکان مقدس جم خانه را با توهین ذکر نموده ای .اری تو گمراه هستی با هزاران دلیل که خارج از نوشتار است و وقت . و باز به پیران اهل حق توهین نموده در حالی که خود در این راه پست بودی و خود را روشنگر فامیل دانسته ای .وای بر اخرت ان بستگانت که روشنگرشان تو باشی . در حالی که یا نرفتی بپرسی . یا نخواستی . یا بلد نبودی از کی بپرسی و در نهایت عاشق راه نبودی .در حالی که جدا از منطق که نباید با تو گفت بایستی عاشق دین بود که طی طریق شود و مجهولات برای سالک اشکار شود . باز تکرار میکنم کسی جرات توهین به ایین پاک اهل حق به خودش ندهد .ضمنا باز از الفاظ کم اوردن ای گمراه استفاده نکن که من ساعت ها با مراجع تقلید شما صحبت نموده و کم نیاورده ام و یه دلیل دیگر کسانی که مثل من به صورت عمومی حرف نمیزنند خودش خواستگاه نظام است که نمی خواهد ترویج شده و مردم به این ایین گرایش پیدا کنند زیرا در هم کلامی با دانایان ان جذبه خاصی پیش می اید که قابل وصف نیست .چه برسد به تو که خودت را اول اهل حق نامیده ای پس حالا بایستی بدانی چرا خود فروخته ای .چون خیلی از دوستان من اتفاقا اهل شریعت هستند و مجذوب حق .در پایان یک بار دیگر از همه تقاضا دارم هر توهینی که شما روا میدارید فقط کذب است و پشت ان حاصل تلاش سالها ریاضت دینداران و عارفان و شیفتگان حق و حقیقت است .حداقل به فکر اخرت خود باشید و بیراهه نروید.بنده گنهکار .سلطان کرمدار.اول واخر یار
چطور جرات کرده!!!!!

شما اهل حق هستید یا اهل باطل این چه لحنیه!!!؟؟
آیین پاک سلطان صحاک یا حضرت محمد صلی الله علیه و آله؟؟؟

خوانندگان خود قضاوت کنند در مقابل این تناقضات در حرفهایتان و باز تند روی و....

من با لحن مودبانه شمارا دعوت به بحث کردم تا اگر در آیین قرآن هستید با قرآن بحث کنیم چون کتابیست که مورد تایید همه مسلمانان است و همچنین در نهج البلاغه که هیچ شیعه ای در آن شک ندارد

 

بنام علی

حضرت علی میفرماید: هرکس با من دشمن باشد و دوستداران مرا اذیت کند و به آنها توهین کند قطعا حرامزاده است و برود سراغ پدرش را از مادرش بگیرد

اول و آخرعلی

به نام الله
علی علیه السلام نفرموده کسانی که او را خدا می دانند....
اول و آخر الله
علی ولی الله
یا حق 
اول و اخر یار 
امام خمینی فرمود حجت گفتار اوست که به صورت مکتوب امده و یا در رسانه موجود باشد .
و نظر ایشان در مورد اهل حق در دیدار سرا ن اهل حق:
اگر شما علی را حق میدانید پس ما نیز اهل حقیم
پس باز تاکید دارم سخنی غیر موازات با این چه از جانب مثلا کارشناس و چه از جانب خوانندگان الکن بوده و این جرات را به خود ندهید که در صورت اصرار بر این کار و جمع نکردن این یاوه گویی هایتان به صورت قانونی و قضاییه و کار گروه فرق وادیان و مذاهب با شما برخورد خواهم نمود .
با مدد از ذات حضرت سلطان اسحاق .علی ابن ابیطالب .ذات خاوندکار 
باز هم تکرار میشود اگه باز جرات کردید در موازات امام راحل نیستید با سندیت
بلکه در مسیر داعش هستید و این اخرین تذکر من بود و پاسخ از جانب هر شخصی غیر این باشد یاوه گویی است و حق پیگرد قانونی محفوظ
یا الله
چطور به خودتان جرات می دهید تهدید کنید!!!
هر غلطی می توانید بکنید آزادید.
یا علی ولی الله

مولا علی گفته هرکس دوستداران مرا اذیت کند ن کسانی را که مرا خدا بخوانند

مولا گفته دو گروه در رابطه با من هلاک می شوند،کسانی که در باره من افراط کنند و کسانی که تفریط کنند

خود مولا گفته در فضایل من تا می توانید بگید ولی در حد خدا نخوانید

بجای بحث و جواب منطقی باز با توهین و تهمت جواب میگیریم

واقعا متاسفم

جناب سید محمد علوی 
انشاء لله در دادگاه روبرو قرار گرفتیم ان موقع در غلط کردن ازاد نیستید
و شهامت عذرخواهی داشته باشی و تاوان جرمت را نیز ازادانه بپذیری
در پناه دین و دنیایم حضرت سلطان اسحاق تجلی ذات مولا علی
این کفر نباشد سخن کفر نه اینست
عالم چو یکی بود مقصد و معبود علی بود 
سلطان سخا و کرم و جود علی بود

بنده اسم، رسم، ایمیل و وبلاگم مشخص است شما چه!؟؟
واقعا شرم نمیکنین که این همه دروغ راجع به ما میگین؟

بعد شما با اینهمه دروغو چرتو پرت انسانو پاکو متدینو خداپرستو ... اینایین 

اما ما که از دروغو کثافتایی شما دوری میکنیم کافریم

شما همون اعراب جا میدن واستون کافیتونه حاج آقاها
واقعا جای تاسف داره در روزگاری که داعشیان به نام الله وپیامبر سر انسان های مظلوم را می برند و کسانی در این سایت ها در جهت تفرقه اندازی حرکت می کنند باید به حال خودمان گریه کنیم حق امثال شما که بر طبل افراطی گری می کوبید حقا همان داعش است تا بفهمید افراطی گری بسیار مذموم و زشت است
کسی که تفرقه افکن ها را معرفی می کنه تفرقه میندازه یا تفرقه افکنها!!؟
خیلی جالبه
اهل حقو زردتشتو همه دینا بد هستن اسلام شما خوبه دروغو دزدیو اختلاس و فحشا اینا خوبه همه بدن شما خوبید
من از اهل حق نیستم و به ایشان نقد جدی دارم ولی کاملا به ارکان عقیدتی آنها آشنا هستم. با کمال اطمینان و یقین میگویم شما حتی یک سطر از منابع آنها نخوانده اید و حتی شاید با یک نفر از آنها صحبت هم نکرده باشید.
همه آنچه که از ایشان نقل کرده اید و افاضه فرمودید اشتباه است. اگر به قیامت اعتقاد دارید هرچه زودتر مطالبتان را تصحیح کرده و مسِیولید که تک تک کسانی که بواسطه خواندن مطالب شما دید نامنالسبی نسبت به اهل حق پیدا کرده اند را بیابید و آنها را از انحراف و اشتباهات خود آگاه کنید وگرنه یقینا اگر روز بازپسین و حساب و کتابی در کار باشد باید بابت نفرت پراکنی و ایجاد اختلاف میان مردم و نسبت ناروا به گروه بزرگی از مردمی که ایمانی شاید محکمتر و اصیلتر از شما دارند به پروردگارتان پاسخ دهید. مگر اینکه ایمان به آن روز نداشته و حسابتان را از دینی که مدعی داشتن آن هستید جدا کرده باشید و قلم را به مزد زده باشید یا به حقد!
وای بر ما که به خاطر دنیای دیگران آخرتمان را حراج کرده ایم!
پنجشنبه ۳ دی ۹۴ , ۲۱:۳۱ یک شیعه واقعی
باسلام خدمت همگی...من سال های زیادی است با مردمان اهل حق اشنا هستم..به پروردگار یکتایم قسم مردمان اهل حق پاکترین مردمانند...بعیداست برادر ازشما که این چنین آبروی بندگان خدا را به خطر میندازی..توبه کنید از ناسزا وقضاوت نابجا در مورد مردم پاک اهل حق..
سلام
ما به کسی توهین نکردیم و نمی کنیم این پست فقط یک اطلاع رسانی است م طالبش برگرفته شده از سایر سایتهای معتبر.

سلام دوستان من یک اهل حق هستم .من این تفکر را دارم  اگر ما به خدا معتقد باشیم نباید به دیگران بی احترامی کنیم چون انسانیم . 
چرا اینطور قضاوت می کنید .به جه حقی به خودتون اجازه می دید اهل حق رو از شیعه جدا کنید .ریشه شیعه اهل حقه .تو رو به اون خدایی که بهش اعتقاد ندارید این مطالب رو تو سایت نزارید .اصلا یک در صد هم احتمال نمیدید که قیامتی در کار باشه .اونوقت چطور میخاید جواب بدید که آبروی این همه مردم شریف رو می برید.
تاریخ ثابت کرده هر کس با علی دوست باشه در عذابه .تو عراق داعش به نام اسلام سر می بره سر مسلمون .مگه این آرزو رو به گور ببری که بخایی سر شیعه اهل حق رو بنام شیعه ببری.تو یک نامسلمونی که میخایی بین شیعان تفرقه بیفکنی به سربلندی ایران و اسلام همه ما اهل حقییم.
تو هر دین و آیینی آدم خوب هم هست آدم بد هم فراون. دوست عزیز آیا همه شیعیان شیعه هستند.هزارن شیعه است که از کافر هم بدترند.شاید تو اهل حق هم کسی علی الهی باشه .دلیل نمیشه که به همه تعمیم بدی .تو دنیا کمتر از 400 نفر علی اللهی است و بیش از 20 میلیون اهل حق .اینگونه قضاوت کردن در مورد چیزایی که اصلن راجه بهش چیزیی نمیدانیم صحیح نیست .همسایه ما اهل حق بود تو فاجعه منا کشته شد.چرا رفته بود اونجا .میتونی توجیهش کنی .می تونی بگی اشتبای رفته بود میخواسته بره نجف هواژیما رو اشتباهی سوار شد.آیا تا به حال تو دفن مرده هاشون بودی .کدوم نماز رو برا مرده هاشون میخونن .میتونی جواب بدی .
شما چرا اینقدر زور میزنید!
با ده  تا اسم میاید و کامنت می گذارید!
همه مطالب این پست کپی از سایتهای دیگر است.
شما جاهای دیگر هم اینطور اعتراض می کنید!
شما مشخصه هدفت تفرقه اندازیه .از همون حدیث جعلی که اون بالا با عنوان 73فرقه زدی مشخصه.همین احادیث جعلیه که پدر ما مسلمونا رو درآورد و در طول تاریخ به جون هم انداخت که مثلا بزرگان و سلاطین سرسپرده یه فرقه یا مذهب اسلام میگفن آره فقط یه فرقه بهشتیه یعنی حقه و چون یقینا این حق ماییم پس بقیه منحرفن بعد میگفتن بقیه مجوسی و رافضی ،مشرک و کافر و ریختن خونشون حلال اونم به حکم چندتا عالم نمای عامل حکومت تا بتونن قدرتشون رو حفظ کنن یا بسط بدن مثل دوران عثمانی و صفوی برید بخونید تا بدونید چقدر آدم بی گناه از شیعه و سنی اون دوران تنها با حکم چند روحانی بیسواد درباری قتل عام شدن  الانم شما دارید همون کارو میکنید فعلان زورتون به گروه ها و اقلیت های مذهبی میرسه ولی فردا که پاش بیافته تمام اهل سنت یا شیعه های دیگه رو مرتد  ومنحرف می دونید .
کی گفته اهل حق علی رو خدا میدانند؟  چرا درمورد چیزی که نمیدانید اظهار نظر میکنید؟ چرا از مراجع تقلید اینچنین سوال میکنید که اهل حق علی را خدا میدانند؟  آنها فقط یه اعتقاد خاص به ایشان دارند...... امیدوارم با تحقیق بیشتر حقیقت را بفهمید بعدش بیای بین مسلمانان تفرقه بیندازی، مگه رهبر معظم نگفت اتحاد خود را حفظ کنید و تفرقه ایجاد نکنید؟  مگه نگفت تفرقه انداختن هدف آمریکاست؟ مگه نگفت هرکی تفرقه بیندازد به آمریکا کمک کرده؟  داری به دشمنان اسلام کمک میکنی داری نظر برادران را نسبت به مراجع تقلید بخصوص رهبر عزیز منفی میکنی واقعا برات متاسفم دوست به ظاهر روشنگر
داری حقیقت رو بیان میکنی؟ پس چرا درمورد اهل تسنن حقیقت رو بیان نمیکنی؟ چون تفرقه میفته؟ خب شیرین عقل تو که نباید عقاید خودتو به رخ دیگر هموطنان و مسلمانان دیگر بکشی چرا، میخوای مسلمانان واقعی رو مشخص کنی؟ پس سخنان رهبر درمورد حفظ وحدت چه میشود؟ میدونی با این مزخرفاتی ک شماها در فضای مجازی منتشر میکنید چقدر نظر اهل حق که جمعیتشونم کم نیست درمورد رهبر عزیز و سایر مراجع تغییر میکند؟ به این کارت افتخار میکنی که داری دشمنان اسلام رو به هدفشون نزدیکتر میکنی؟ این همه رهبر سخنرانی میکنه اونوقت یه ادم نفهم گمراه بی عقل مثل تو میاد میگه دارم حقیقت رو میگم و روشنگری میکنم خب اگه اینطور بود که تو نماز جمعه حقیقت رو راجب اهل تسنن میگن و اونارو گمراه میشمرن ولی نتیجش چی میشه؟ تفرقه و سست شدن پایه های اسلام..... انشالا که خدا هدایتت کنه دیگه به امریکا و داعش و آل سعود در رسیدن به اهداف شومشان کمک نکنی......درضمن اگه منتشر نکنی خیلی بی غیرت هستی
شما اگر ریگی تو کفشتون نیست چرا اینقدر دست و پا میزنید!
همه مطالبم نقل قوله!
اگر راست میگید دلیل بیارید بر رد این مطالب
من عاشق واقعی رهبرم هستم و واقعا متاسفم که با وجود این همه تاکید ایشان بازهم شما دارید به اتحاد مسلمانان خدشه وارد میکنید. اصلا از کجا معلوم که شما هدفتان تفرقه اندازی نباشد؟  اگر این مسئله مهم بود مراج در رساله های خود انرا بیان میکردند یا در سخنرانی ها و مجالس.....اما این موضوعی است ک نباید مطرح شود. مهم این است که ما اتحاد خود را حفظ کنیم و با دشمن بجنگیم ک امریکاست.اینگونه خود را سرگرم این مسئله های نا مهم کردن موجب میشود ک دشمنان واقعی ما به هدف خود برسند.درست است که مراجع نسبت به برادران اهل حق نظر خیلی خوبی ندارند ولی هم سوال شما از مراجع اشتباه بود و هم کلا مطرح کردن این موضوع در این سایت.بازهم میگویم اگر این مساله قابل گفتن بود در سخنرانی ها و از طریق صدا و سیما انرا مطرح میکرند ولی این فقط باعث بدبین شدن مسلمانان به یکدیگر میشود.....خواهشا به این کار ادامه ندهید به  خون شهدا قسم به مرگ عزیزانم قسم به ذات مولایمان علی قسم به خاتم الانبیا قسم به سیدالشهدا قسم تو و امثال تو دارید به اسلام ضربه میزنید بس است برادر من خواهش میکنم این کار را ادامه نده بازهم میگم این موضوع اگر مهم بود در مجالس و سخنرانی ها و صدا و سیما بیان میشد اما مکررا ما شاهد تاکید بر حفظ وحدت هستیم چون شرایط واقعا حساس هست.همیشه زمزمه میکنیم خدایا ظهور امام زمان را نزدیک بگردان اما با رفتارهایی مانند این کار شما داریم ظهور را به تاخیر میندازیم.وحدت وحدت وحدت.مهم ترین نکته برای پیروزی وحدت،مقدمه ظهور منجی عالم وحدت،مشتی بر دهان دشمنان وحدت است.....جان هرکی دوست داری یه این کار ادامه نده
شما چرا جاهای دیگه و سایتهای رسمی سر نمیزنید و گیر نمیدید.
فقط کافیه قسمتی  از متن این پست را رنگی کرده و توی گوگل سرچ کنید!
مطالب نقل قول میباشند اما فقط برای خود شما و دیگر کسانی که دوست دارند بدانند.حاضرم قسم بخورم خود مراجع تقلید هم از بیان این مطالب در فضای مجازی و در مجالس سخنرانی خود داری میکنند و دوست ندارند این مطالب منتشر شود چرا که آنان تفرقه افکنی را دوست ندارند اگر اینچنین نیست پس چرا در مجامع عمومی درمورد باطل بودن عقاید اهل تسنن سخنرانی نمیکنند با اینکه با عقاید انها مخالفند؟ چون آنها وحدت را مهمتر از بیان این مسائل میدانند......برای اطمینان به دفتر یکی از مراجع عزیز تماس بگیر و بپرس که ایا اینکار درست است که من مطالب و نظرات و نقل قول های شما را در فضای مجازی منتشر کنم؟؟؟؟  حاضرم شرط بیندم که جواب آنها منفی است.
اگر کسی ابا داشته باشد از انتشار فتوایش اصلا فتوا نمی دهد.
در ضمن اگر قانون سری باشد و همگانی نباشد اصلا قانون نیست.
اهل حق اول ثابت کنند شیعه هستند بعد دم از اتحاد بزنن.
کسی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خدا می داند مسلمان نیست چه برسد به شیعه .
خوب اگر شما اعتقادتان این نیست چرا بهتون بر میخوره!!؟؟؟ چون منظورمون از اهل حق همان علی اللهی ها هستند.
نگفتم ابا دارند بلکه برای حفظ اتحاد از انتشار آن در ملا عام خود داری مینمایند،تا بحال دیده اید که رهبر معظم در جمع راجب اهل تسنن یا اهل حق نظر منفی بدهند؟ تا کنون دیده اید یکی از مراجع در ملا عام چنین چیزی را بیان کنن؟ نه، چونکه میدانند به اسلام ضربه وارد میشود،تو از دفتر ایشان سوال پرسیدی و آنها موظف اند پاسخ سوال شما را بدهند ولی هیچگاه هیچ عالمی درمورد انحراف مسلمانان در ملا عام سخنی نمی‌گوید، و در مقابل بارها و بارها درمورد اتحاد در جمع های عظیم سخن به میان آورده اند،بد نیست بیشتر درمورد اهل حق تحقیق کنید تا به واقعیت شیعه بودنشان پی ببرید، شما به اشتباه انها را متهم به شرک میکنید،اینکه چند نفر از انها افراطی باشند و علی را خدا بدانند دلیل نمیشود شما کل طایفه ی اهل حق را یه شرک متهم کنید و این گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی است.دکتر الهی قمشه ای را میشناسید؟؟  تورا ب خدایی ک میپرستی قسم میدهم سخنرانی دکتر قمشه ای را درمورد اهل حق گوش بده تا برایت رفع ابهام شود،
و از دفتر مرجع تقلیدت بپرس آیا درست است که به محکوم کردن برادران مسلمان خود در فضای مجازی بپردازم؟ قول میدهم جواب آنها منفی خواهد بود چراکه به خوبی هوشیارند دشمن واقعی ما آمریکا دقیقا بدنبال اختلاف بین اقوام و فرقه های ایرانی و اسلامی برای سست شدن این دین و این کشور است،
اهل حق یک قوم مجاهد اند که در دفاع مقدس نقش پررنگی داشتند،دایی من اهل حق است،خودم اهل حق نیستم و اعتقاد دارم که محبت بیش از حدشان به علی علیه سلام بی مورد است، اما همین محبت موجب شده تا بیشتر مراقب حرکات خود باشند، دایی من بارها و بارها از نظام جمهوری اسلامی حمایت کرده و به قول خودش جز اولین کسانی است که حاضر است علیه دشمنان تفنگ به دست بگیرد و از خاکش دفاع کند، اما شما با این کار خود موجب میشوید که نظر اهل حق نسبت به نظام اسلامی،رهبر معظم،مراجع تقلید منفی شود و خطرات بزرگی آینده دین و کشورمان را تهدید کند،امیدوارم که روزی تمام مسلمانان اتحاد واقعی را بفهمند و در رفتار و کردارشان اعمال کنند تا زمینه ها برای ظهور منجی عالم فراهم شود.......این اخرین نظر من در این وبلاگ بود خیلی سعی کردم نظر شما را عوض کنم، اما بدان اگر حق با من باشد و از این کار خود دست نکشی حق ناس در گردنت خواهد بود. التماس دعا، آرزوی بهترین ها برای شما مدیر محترم وبلاگ
این مطلب هم همچین علنی نیست.
تقریبا دو ساله از انتشارش میگذره!!!
ما به معرفی فرقه های مختلف در جهان اسلام می پردازیم.
جریان اهل حق هم یکی از این فرقه هاست، یا تعدادی از این فرقه ها
چون گروه های مختلفی دارند و عقاید همه یکسان نیست.
فقط میتونم قاطعانه بگم شما ها در مورد دین الحق هیچ نمیدونید-الحق ها گوشت خوک نمیخورند-شراب نمیخورند-من پدرم اهل حق ولی مردی هستش که از پاکی و درستی تو عالم کسی جاش نیومده-کل مردم رو سرش قسم میخورند-و من افتخار میکنم واقعا فرزنده-همچین آدمی هستم
 تا بحال فکر میکردم اهل حق یک فرقست اما شما مدعی هستید یک دینه!!!!
حق حیات خیلی ممنون احتمالا خودتو با خد اشتباهی نگرفتی وضمنابا ید از رعفت و مهربونی شما هم تشکر کنم نمی دونم چقدربه قران ونهج البلاغه آگاهی ولی توی نهج البلاغه نامه ی امام علی (ع به مالک اشتر رو بخون که گفته با همه دوست ومهربان باش چرا که مردم دو دسته اند دسته ای برادر دینی تو ودسته ای دیگر در آفرینش همانند تو اند حتی اگذر ما جزو دسته ی اول نباشیم جزو دسته یدوم که هستیم وسوره ی حجرات  آیه ی13 بیان شده به راستی گرامی ترین شما در نزد پرور دگارتان  پرهیز گار ترین شماست (توجه کنید که نه  دیندار ترین شمازمان انقلاب و جنگ تحمیلی وانقلاب مشروطه مرم اهل حق همگام با دیگر مردم بودند ولی حالا در آرامش وامنیت ما آدم های بد و کفر مذهب شدیم و از نظر تاریخی دولت صفویه که خودشان هم اهل حق بودن باعث شدند که در ایران شیعه به روی کار بیاید وهمان ها بودند که مجتهدان  شیعه را از نقاط دور ونزدیک جهان اسلام در ایران گرد هم آوردند تا تو وامثال تو بتوانند به شیعه بودن خود افتخار کنند واهل حق را فرقه ی ظاله قلم داد کنند اگر هم شک داری به کتاب نهضت علویان زاکرس  محمد علی سلطانی مراجعه کن در ضمن خود شیعه هم از فرقه های دین اسلام است  راستی اگر مطالعات کافی ندار در مورد بحث به این مهمی صحبت نکن اگر هم می خواهی امر به معروف ونهی از منکر کنی اول به هم مذهبان خودت بگو که دزدی واختلاص نکنند و بعد مارامثلااااااااااااااااااااااابه راه راست هدایت کن دین دارررررررررررررررررررررمحترممممممممممممممم  
با سلام
آزمون یه درخواست دارم لطفا ابتدا اطلاعاتتان از این دین کامل کنید بعد مقاله بنویسید. میخوام بگم که80درصد اطلاعاتی که راجب عرفان اهل حق در این سایت ذکر شده غلط است و حقیقت ندارن. مردمان عرفان اهل حق هیچ موقع از گوشت های خوک استفاده نمیکنن و با توجه به آنچه که در اسلام راج حرام و حلال ذکر شده را انجام میدهند. و مطابق با رفتار حضرت علی هم هم ذکات و هم خمس میپردازند. اصلا کلمه ی اهل حق یعنی چه؟ یعنی آن چیزی را که حق است و هدف حق و حقیقت است و در نهایت به خداوند یکتا میرسد را بپرستی.
و هیچ دوستی با شیاطین یا ابلیس ندارد. 
سلام
اول برو در مورد سند حدیثت73تحقیق کن بعد ....

دوم هم شما در مقام خدا نیستی که بگی کی کافر کی کافر نیست 
سلام
ما فقط نقل کردیم

فقط میتونم بگم خداوند حق ماروازجمهوری اسلامی بگیره
من خودم اهل حق هستم اینا همش چرت و پرت میگن کانال تلگرام هست کسی خواست بیاذ در مورد دین بفهمه
 خواستین بگین لینک کانال بدم

سلام خدمت همه بزرگواراناعم از دوستان اهل حق و بقیه دوستان بنده حقیر اهل حق نیستم...سید هم هستم و با سی و سه نسل به مولا حضرت امام سجادمیرسم..بنده داماد اهل حق ها هستم..دوستان گرامی یه شایعاتی راجع به مذهب حقیقت و اهل حق وجود داره که مسلما مردوده....پدر خانوم بنده نماز میخونه..طهارتش به جا دیانت به جاروزه صحیح و امورات دین اسلام رو از من جوان شیعه بهتر انجام میده..قضاوت باید منصفانه باشه نقل و قول هم اگه خدای نکرده باعث تردید بشه..انصافا کم لطفی خواهد بود..شاید عزیزان اهل حق  مقداری تعصب در مذهبشون باشه منتها این بزرگواران مسلمانند،تکفیر این بزرگواران بیعدالتیه..خاهش میکنم از اون عزیزی که لینک کانال تلگرام داره لینکش رو اینجا قرار بدید تا اون دسته از عزیزانی که سوالی دارند از این طریق بتونن تحقیق بکنند در مورد مذهب اهل حق.
سال جدید سال حقیقت یابی باشه ان شااللههمگی موفق و پایدار باشید
سلام
من به عنوان یک اهل حق میگم که نه گوشت خوک خوردن درسته و نه اینکه نا عقد نمیکنیم و نه اینکه ما حضرت علی رو خدا می دونیم.. من یک موقعیت ازدواج غیر اهل حق داشتم که با خواندن این مطالب راجع به اهل حق ها دیدش عوض شد.. اینکه شما بدون اطلاع کامل و بدون ترس این مطالب رو همه جا می نویسید دور از انسانیت هست.. خوبه جریان حضرت موسی و چوپان رو شنیدین.. خدا بین ما و شما قضاوت کنه چون شما واقعا ظالم هستین که این هارو راجع به اهل حق ها میگید.
سلام علیکم
اگر خوب خوانده باشید ما هم نگفتیم همه اهل حق حضرت علی علیه السلام رو خدا می دانند!
مطالب ما کپی از سایر سایتهای تخصصی فرق و ادیان است.
دوستان بروند و آنجا نظر بدهند.
فقط کافی است قسمتی یا قسمتهایی از مطالب این پست را رنتخاب کرده و در گوگل سرچ کنید
سلام
من به عنوان یک اهل حق میگم که نه گوشت خوک خوردن درسته و نه اینکه نا عقد نمیکنیم و نه اینکه ما حضرت علی رو خدا می دونیم.. من یک موقعیت ازدواج غیر اهل حق داشتم که با خواندن این مطالب راجع به اهل حق ها دیدش عوض شد.. اینکه شما بدون اطلاع کامل و بدون ترس این مطالب رو همه جا می نویسید دور از انسانیت هست.. خوبه جریان حضرت موسی و چوپان رو شنیدین.. خدا بین ما و شما قضاوت کنه چون شما واقعا ظالم هستین که این هارو راجع به اهل حق ها میگید.
سلام علیکم
همه مطالب ما نقل قول است نه اینکه خومان بنویسیم.

اقایون و خانم های محترم بعد از رحلت حضرت محمد (ص) امار بی دینی و چند فرقه به صورت بزرگی رو به رشد بود اینها همه عقاید رهبرانی بود که خود را بالا تر از حضرت محمد میدانستند
اگر راست میگویید که  مذهب شما کامل است یکبار از رهبر خود بپرسید که چرا نماز نمیخوانید در مذهب شیعه به مسلمان سخت گرفته نشده است در مذهب شما به مدت سه روز در جمخانه ها کار های خطرناکی انجام میشود مانند خلصه که باعث به جنون رسیدن شخص میشود یکبار هم که شده تحقیق کنید و جرعت پرسیدن سوال از رهبرتان را داشته باشید اقایی که گفتی لینک کانال میدی بیا من بهت لینک کانال شیعه رو میدم من با ادمی که هیچی از دین و مذهب وفرقه سرش نمیشه نمیتونم زندگی کنم اتفاقا من دوست ال حقی دارم اونم از فرقه خودش راضی نیست اصلا نباید به ال حق مذهب گفت باید ان را یک فرقه منداروردی نامید و انحرافی میباشد واقاییی که گقتی خدا حق مارا از جمهوری اسلامی بگیره الان اگه جمهوری اسلامی نبود نمیتونستی راحت تو این کشور زندگی کنی وعقاید خودتو بگی در ضمن میتونستید بری زیر سایه ی یه کشور دیگه زندگی  میکردی با تشکر خوش بگذره تو  ایران  بهت
ما شیعه ها هم مثل اهل حق ها کسایی داریم که حرام خورند البته بیشتر.من با مردم اهل حق سر و کار داشته ام و قاطعانه میگویم همه انها اینطور نیستند.خواهشا توهین نکنید تا از نزدیک نبینین.
فقط دریه کلام به تمامی انهایی که به دین وراه حقیقیت اهل حق توهین کردن وهزاران چرندیات روبه ناحق وازروی عمدوبرای خراب کردن اهل حق ویارستان به انهابستن،شمادربرابرتمامی اهل یارستان بایدجوابگوباشیدکه اینگونه افکارمردم روکه اطلاعی ازاهل حق های بزرگوارندارن روخراب ومنحرف میکنیدوبدانیدکه من ازشماگذشتم ولی شک نکنیدکه خداوندمتعال ازشمانخواهدگذشت وشماهای که داریددین بزرگ حقیقت روبا یاوه گویی هایی بی موردوبی أساس خراب میکنیدوافکارعمومی روبهم میریزید،امیدوارم به حق ذات پاک وتجلی سلطان سحاک وداودکوسوار وپیربنیامین،هرچه زودتراصلاح شویدواین همه دشمنی وکینه توزی هاتونوبااین دین مقدس وحقیقت اهل حق تموم کنیدودست ازتخریب بردارید،من سی هفت سال ازخداعمرگرفتم ویک اهل حق واقعی هستم وبه پدرواجدادم افتخارمیکنم که راه حقیقت اهل حق روبه من آموختن وبه خودم میبالم وبرای امثال این اقا که ازروی عمد ودشمنی ودسیسه های پشت پرده که فقط نیتشون تخریب دین اهل حق هست وخداازتون بگذره که این همه تهمت به مااهل حق هازدین ولی مطمعن باشیدکه مردم فهیم ایران ازاین تخریب ویاوه گویی های شماتصمیمی راحب دین اهل حق نمیگیرن وچه بساکه باکمی تحقیق وبررسی به حقیقت امر ونییت پلیدشمادست پیداخواهندکرد،ویه خواهشی ازهم دینانم دارم که صبرپیشه کنیدوجواب یاوه گویی هایی این نادان که راجب اهل حق های عزیزگفتندروجواب ندهیدوفقط اورابه خودخدا وسلطان سحاک واگذارکنید،هواول وآخرم یار،که منظورازیار خداوندمتعال است
بنام خدا
سلام
زمین هیچ وقت از وجود حجت خدا خالی نخواهد شد حتی در زمان غیبت امام عصر (عج) هم باید بزرگی بر مسلمانان حکومت کند و زمام جامعه ی اسلامی را برعهده بگیرد تا خطر انحراف مسلمانان بوجود نیایدکه به آن ولی فقیه میگویند
در جامعه ی امروز که حجت خدا حضور فیزیکی ندارد ولی فقیه کیست؟
آیا پادشاه عربستان ولی امر مسلمین است که داعیه ی حفاظت از بین الحرمین را دارد؟کسی که حتی لیاقت زنده ماندن را ندارد کسی که از کشتن کودکان و انسانهای بی دفاع و مظلوم یمن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد کسی که یکی از پدران داعش است و غیره پس چنین فردی و دولتی نمی تواند بر دیگران حکومت کند چون خود اصلا مسلمان نیستند و فقط ادای مسلمانان را در می آورند
آیا ولی امر مسلمین داعش و رهبرش ابوالبکر بغدادی است؟آنقدر وحشی هستند که از جنایات داعش شرم سخن دارم
دیگر کشور های عربی هم همینطور
در کشور های اسلامی شرق آسیا با وجود مسلمانان سنی اصلا نظام اسلامی روی کار نیست تا بخواهد ادعایی داشته باشد
واقعا خنده دار است که اهل حق یا علی اللهی ها خود را کامل میدانند و رهبرشان خود را نایب امام زمان میداند،کسی که حتی اصول یک نماز را نمیداند کسی که قرآن را اشتباه میخواند کسی که در فرقه ی ضاله اش حجاب که حکم خداست جایی ندارد
کسی که دست بوسی شاه پهلوی نوکر بی اختیار آمریکا را افتخار میداند کسی که دم خروسش از شبکه ای ماهواره ای ضد انقلاب اسلامی بیرون زد و ده ها دلیل دیگر
من با  بعضی از اهل حق تا حدودی اشنا هستم راستش نمیخواهم انصاف را لگد مال کنم و بگویم انسان های بدی هستند اما این را میگویم انها ندانسته و بدون تحقیق در این تفکر غلط دست و پا میزنند .آخر همانطور که در حدیث معروف امام باقر  داریم اسلام بر پنج رکن است نماز زکات روزه و حج و ولایت و مهمترین آن ولایت است کسی که چهار تای آن را رعایت کند اما ولایت را قبول نداشته باشد از اهل دوزخ است
ولایتی که امام بزرگوار آنرا در جامعه ی ایران پایه گذاری کردند امامی که با روح خدایی خود قلب هارا تسخیر کردند و حال میبینید خیلی از کشور بخصوص شیعیان در لبنان عراق و نیجریه و افغانستان و غیره تابع ولی امر مسلمین جهان یعنی مولایم رهبر عزیزم حضرت سید علی خامنه ای  هستند نظام مقدس جمهوری اسلامی همه ی شرایط برای دارا بودن حکومت بر مسلمانان دنیا را دارد آنهم با رهبری فرزانه و شجاع چون سید علی
دوستانی که حرف هایم را اشتباه میدانید بروید تحقیق کنید که بزرگ تان این ولایت بر خود را از کجا آورده؟
در توبه همیشه باز نیست


فقط دریه کلام به تمامی انهایی که به دین وراه حقیقیت اهل حق توهین کردن وهزاران چرندیات روبه ناحق وازروی عمدوبرای خراب کردن اهل حق ویارستان به انهابستن،شمادربرابرتمامی اهل یارستان بایدجوابگوباشیدکه اینگونه افکارمردم روکه اطلاعی ازاهل حق های بزرگوارندارن روخراب ومنحرف میکنیدوبدانیدکه من ازشماگذشتم ولی شک نکنیدکه خداوندمتعال ازشمانخواهدگذشت وشماهای که داریددین بزرگ حقیقت روبا یاوه گویی هایی بی موردوبی أساس خراب میکنیدوافکارعمومی روبهم میریزید،امیدوارم به حق ذات پاک وتجلی سلطان سحاک وداودکوسوار وپیربنیامین،هرچه زودتراصلاح شویدواین همه دشمنی وکینه توزی هاتونوبااین دین مقدس وحقیقت اهل حق تموم کنیدودست ازتخریب بردارید،من سی هفت سال ازخداعمرگرفتم ویک اهل حق واقعی هستم وبه پدرواجدادم افتخارمیکنم که راه حقیقت اهل حق روبه من آموختن وبه خودم میبالم وبرای امثال این اقا که ازروی عمد ودشمنی ودسیسه های پشت پرده که فقط نیتشون تخریب دین اهل حق هست وخداازتون بگذره که این همه تهمت به مااهل حق هازدین ولی مطمعن باشیدکه مردم فهیم ایران ازاین تخریب ویاوه گویی های شماتصمیمی راحب دین اهل حق نمیگیرن وچه بساکه باکمی تحقیق وبررسی به حقیقت امر ونییت پلیدشمادست پیداخواهندکرد،ویه خواهشی ازهم دینانم دارم که صبرپیشه کنیدوجواب یاوه گویی هایی این نادان که راجب اهل حق های عزیزگفتندروجواب ندهیدوفقط اورابه خودخدا وسلطان سحاک واگذارکنید،هواول وآخرم یار،که منظورازیار خداوندمتعال است
باسلام وعرض ادب،خواستم بهتون یه هشداربدم که خیلی بابی انصافی وبه اطلاعی راجب دین حقیقت اهل حق نظروحرف میزنیدوترسی هم ازعواقب کارتان نداریدوتمام مطالبتون کاملا ازروکینه توزی نوشته شده وشماراه درستی رودرپیش نگرفتیدودیکته نویس جمهوری اسلامی هستیدوهرچی این ملأها بگن همونومینویسیدوعوام فریبی میکنیدوافکارعمومی رونسبت به دین حقیقت اهل حق مخدوش ولکه دارمیکنید،برویدوتوبه کنیدوازخداوبندهای خوب خدا که دین یارسان دارندحلالیت بطلبید،هواول وآخریار
دوران تکفیر نمودن گذشته حتی کنفرانس تقریب مذاهب میگذارن اما متاسفانه بازهم تکفیر میکنن مصداق بارز عالمان بی عمل به چه ماند زنبور بی عسل مذهب شیعه خودش درمعرض تکفیر بخش عظیمی از جهان اسلام است در مورد ان چی باید گفت لطفا بدانید هرکه با اهل حق درافتاد ورافتاد
اهل حق مشرک هستند ونجس کسی که پدرومادرش وجد وجده کافر باشند کافرهستو نجس
اینطور نیست
اهل حق فرقه فرقه هستند و فقط فرقه ای که قائل به الوهیت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است مشرک اند.
با سلام ......
1-برادران تشیع شما تا هر حرفی در باره اهل حق میشود چرا با لحنی زشت پاسخ میدهید؟(البته بعضی ها )
2-بنده خودم اهل حق هستم و نه گوشت خوک میخورم نه شراب 
3-اهل حق های استان کرمانشاه هرگز حضرت علی را خدا ندانسته و فقط او را مردی شجاع؛پاک؛و مومن میداند
4-میگویید اگر از او اینگونه یاد میکنید چرا نماز نمیخوانید مگر شما از حضرت محمد (ص)درس میگیرید چرا رفتارتان مثل آن حضرت نیست شما حرام نمیخورید؟دزدی نمیکنید!!و خیلی دیگر از کار های بر خلاف اسلام را انجام میدهید.پس خواهشا در این باره حرف نزنید 
5-ما 12امام را قبول داریم و حتی بعضی از ما بیشتر از سادات خود آن را قبول داریم ...
6-اگر دولت ایران جامعه اهل حق را مانند سایر ادیان بپذیرد خود به خود گرایشی دیگر در ما ایجاد میشود 
7-برخی از دانشجو های جامعه اهل حق در بهترین رشته ها قبول شده و بهترین سواد را در زمینه آن دارند اما متاسفانه فقط به خاطر دین بیکار میمانند 
8-همانطور که جامعه تشیع از کشور دفاع میکنند جامه اهل حق هم همین کار را میکنند اما متاسفانه هیچ توجهی به این مساله نمشود و همین جوانان را سرد می کند 
9-به نظر شما؟دین مهم است یا انسانیت؟(خواهشا از روی تعصب حرف نزنید )
و  ........
با تشکر عضو کوچکی از جامعه یارستان 
توجه!هیچ کدام از حرف های بنده توهین به کسی نیست ...فقط بعضی از برادران دنبال تفرقه افکنی هستند 
وقت بخیر 
خدانگهدار 
سلام علیکم
منصفانه نظر دادید
یا علی

هو اول و آخر یار

1 - بنده تا حدودی نظر مخالفان و موافقان را مطالعه کردم و اغلب آنها از روی تعصب، ناآگاهی و گاه تهدید بود که زیبنده مومنان و حق پرستان نیست.

2 - از بانی چنین مباحثی نیز تشکر می کنم که زمینه ساز بیان دیدگاه های مختلف نسبت به اعتقادات منتسب به ایین یاری موسوم به اهل حق را فراهم نمودند.

3 - طرح پرسش های انحرافی و مغرضانه از مراجع و علمای مذهبی، آن هم در شرایطی که چند سال است که شیعیان، مسیحیان، ایزدیان، علویان و اهل حق ها در عراق و سوریه مورد هجمه، بمبگذاری و کشتار بیرحمانه داعشیان هستند، جای تآمل دارد.

4 - بدیهیست کسی که اومانسم و انسان خدایی باشد و یا برای خداوند شریک و همتایی قائل باشد، طبق احکام قرآنی کافر و مشرک است و پاسخ مراجع عالیقدر نیز نمی تواند خارج از این فرامین باشد.

اما با مجادله و مشاجره که نمی توان این احکام را سست و یا رد نمود. اما با بحث های عقلانی و منطقی بهتر می توان به شناخت بهتر عقاید مردم اهل حق که مطابق توصیه های بزرگان آنها سعی در صلح و آشتی با همنوعان و عدم تبلیغ و اشاعه عقاید خود هستند و سر سپردن را نوعی بیعت مستحکم می دانند و تعمق بیشتری از آن چه که در بطون قرآنی است نموده و به نکات عمیق عرفانی نایل شده اند که موجب دگراندیشی و برداشت دیگری از فروعات و باور به اصول و عقاید دین مبین اسلام، زیرا چگونه است که حضرت علی را که دارای جمیع صفات الاهی است که مشحصات آنها را تحت عنوان اسما الحسنا و تجلیگاه صفات رحمانی بدانند، آنگاه خداوند یکتا و پیامبران الاهی را قبول نداشته باشند.

5 - اشکال از زمانی آغاز شده است که علویان قرن های تحت سیطره اقوام غاصب بنی عباس و بنی امیه قرار گرفته و برخی از تقیه کنندگان از هراس داعشیان زمان ریاکاری نموده و برای مصلح اندیشی نام مبارک مولا علی را در کف نعلین خود حک می کردند که مباد مورد ظن و اتهام غاصبان ولایت قرار گیرند. در آن ببرهه سیاه و خطرناک بود که حضرت سلطان سحاک از برزنجه سنی مذهب واقع در کشور عراق با عده ای از یاران مخلص خود به منطقه پردیورر اورامات کردستان ایران کوچ نموده و در آن دیار رحل اقامت گزیده و پرچم علی اعلایی را بر افراشتند.

بدون تردید عمریان از این واقعه خشنود نیودند و آن بزرگواران را مورد همه گونه تهمت و آزاری قرار داده و آنها را علی الهی خطاب می کردند. نمونه بارز این اتهامات کذب تعمت یزیدی به ایزدیان یزدان پرست است و در نتیجه تجاوزات و جنایات غیر انسانی است که وحوش داعش بنام ترویج اسلام وهابی در مورد آنان و همسران،دختران و پسران آنها مرتکب می شوند!

  سخن در این وادی بسیار است و خوشحالیم که با مجاهدت ها و جانفشانی های این مردم حق پرست، پیروان حضرت علی بر خود می بالند که شیعه و پیرو آن امام همام می باشند. اگر دوست داشتن و ارادت خالصانه داشتن به مولا علی و آن حضرت را علی اعلا دانستن موجب گمراهی و ضلالت است، بنده که جد اندر جدم پیرو خط سرخ آن حضرت بوده اند، بر خود می بالم و به راه آنان  

افتخار می کنم.

بیش از سی سال قبل با یکی از این دراویش گنابادی آشنا شدم که دکترای ادبیات داشت و چندین کتاب نوشته بود و این فردی که داعیه مطالعه و تحقیق دارد، تصور می کرد که شب های جمعه اهل حق ها در جمخانه مست می شوند و با زنان به عیش و عشرت می پردازند. هنگامی که از ایشان پرسیدم که مستندات شما چیست، پاسخ درستی نداشت و مدعی بودند که در جایی خوانده ام. من از ایشان خواستم تا مرا با مرشد یا پیرشان آشنا نماید. ایشان گفت که روزهای شنبه می توان پیرشان که آنزمان رضاقلی تابنده بود، ملاقات نمود ولی به دلیل ازدحام ملاقات او اغلب دشوار است. با وجود این حس کنجکاوی مرا بر ان داشت تا در آنروز به خدمت جناب آقای تابنده که سالهاست وفات نموده اند، شریاب شوم و به محض این که بنده را معرفی نمودند و اشاره نمودند که در نزد ایشان بنشینم و با تعجب پرسیدند که به چه منظور به آن محفل رفته ام، ناخودآگاه پاسخ دادم که خدمت رسیدم تا از جنابعالی ذکری دریافت نمایم. ایشان با خوشرویی فرمودند که شما خود ذاکر هستید. به یکباره به یاد رهنمودهای حضرت شیخ امیر افتادم که به زبان گردی به یارسان فرموده اند: غافل منیشه حق حق بو کارت / تا مولا ژ سُر و همیارت

حال بگذار که ناآگاهان و متعصبا هر چه دوست دارند در حق این مردم مظلوم بگویند و ندانند که اگر به ظاهر نماز نمی خوانند، به قول بابا طاهر:

خوشا آنان که الله یارشان بی 

که حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آن که دائم در نمازند

بهشت جاودان مؤایشان بی

هدف از اقامه نماز، ترک محرمات است، اما اگر نماز و یا نیاز و قربانی را بجای آورده ولی همچنان در پی ارضای نفس اماره بوده و تشنه مقام و منصب و کسب ثروت و شهرت باشیم که پیرو حضرت علی نبوده و دین را که مهم ترین راه درست زیستن و سعادمند بودن است، ملعبه خود قرار داده اند. افرادی که رانتخوار، زمینخوار، ویژه خوار بوده و میلیاردها دلار اختلاس می کنند و میلیون ها تومان وام بانکی کم بهره گرفته و کارخانه های مختلف مانند کارخانه تولید شکر ساخته اند و از قدرت فراقانونی خویش سوءاستفاده کرده و وام ها را بر نمی گردانند، بر فرض که نماز خوان هم باشند، این چه نمازیست که رو به خدا و دل به بازار دارند!

در پایان توصیه می کنم به منظور ایجاد وحدت و حفظ امنیت اصلح است سعی کنیم که بیشتر روی مشترکات ادیان تکیه و تأکید نماییم و گرنه اشکال از هر دوسوی جریان، فراوان است و بهتر است که کلیات را قبول داشته باشیم و وارد جزییات و ایرادت نشویم. وگرنه از بدو خلقت آدم و حوا تا خوردن سیب و اخراج از بهشت و قتل هابیل به دست قابیل و ازدواج قابیل با خواهر و نسل بشر از این موجود قاتل، همه قابل نقد هستند! زیرا چگونه ممکن است در جهان غیب و عالم ذر، بتوان با مقداری خاک که از جنس ماده است موجودی ساخت که از نظر تکامل و رشد مغزی بیست درصد بیشتر از نرون ها و یاخته های خاکستری مغز میمون دارد؟ (صرفنظر از فسیل ها و مدارک و دلایل علمی که نسل انسان ای اولیه را به میمون ها قرابت می دهد.) 

در مورد اسلام که ریشه در ادیان ابراهیمی دارد باید یادآوری نمود که پس از بازگشت حضرت ابراهیم با مقداری پول از دربار مصر و بعد از چندی با موافقت و توصیه همسرش ساره که نازا بود و ازدواج با هاجر،  سپس بنا به درخواست همسرش ساره، دو بار قصد کشتن فرزندش اسماییل و سپس چند سال بعد به منظور جبران مافات، ساختن بتخانه ای که آخرین بیت های بزرگ لات، منات و عزا در آن مکان را بنا به دستور حضرت پیامبر نابود کردند.

همچنین قتل حضرت موسی و با قربان کردن گاه و مالیدن به مرده ای که زنده شد و بعد از مدتی شکافتن دریا به منظور عبور قوم بنی اسراییل از آن و یا روایت مرده را زنده کردن عیسی مسیح که ابتدا او را پسر، سپس روح القدس و مدتی است که عده ای از مسیحیان در ماهواره او را خداوند

معرفی می کنند.

ماجرای  روایت ساختن کشتی توسط حضرت نوح که توانست تمام موجودات زوج را با انواع غذاها در خود جای داده و پس از سال ها بارندگی و فروکش کردن دریا همگی به ساحل نجات رسیدند.

بلعیده شدن حضرت یونس توسط ماهی و داستان نماز خواند آن حضرت در شکم ماهی و زنده ماندن و دوباره بیرون آمدن از شکم ماهی.

باور شق القمر کردن حضرت محمد (ص )که با پیشرفت های علمی چند سالی است تکذیب شده است و با براق و یا بدون وسیله نقلیه به معراج رفتن پیغمبر اسلام و ... و زنده شدن مردگانی که برخی از آنها حدود دویست هزار سال قبل مرده و اثری از آنها نمانده و ده ها بار وارد چرخه حیات شده و به صورت شیرابه و غذا جذب گیاهان و خوراک حیوانات و انسان ها و یا کود درختان شده و بارها سوخته و یا به صورت کاغذ و سوخت به مصرف رسیده اند و دود شده و به آسمان رفته اند و جز مقدار کربن و گاز چیز دیگری از آنها باقی نمانده است.  

و یا بیش از یکهزار سال است که امام زمان درچاه است و منتظرند که بنا به روایات تعداد 313 نفر مسلمان واقعی و یار راستین پیدا نمایند تا بتوانند جهان را پر از عدل و داد نمایند.

صدها پرسش دیگر وجود دارند که اگر با ابزار علمی و دلایل عقلی آنها را مورد بررسی قرار دهیم،پاسخ منطقی و قانع کننده به دست نمی اوریم.

و یا آیا پیامبران و به خصوص حضرت علی که مورد بحث است، آیا نماز و ترک محرمات می کردند تا بتوانند بعد از رستاخیز با حوریان عیش و عشرت داده و یا حشر و نشر داشته باشند، بدون تردید با اطلاعات ناقصی که داریم چنین نیست و آنچه که حضرت محمد در قرآن برای ارشاد و ترغیب مردم عادی وعده داده اند، بهشتی است که آدرس دقیقی ندارد و با جسم هایی است که اثری از آثار آنها باقی نمانده است. اگر هم قیامت را روحانی بدانیم نه فقط از با هیچیک از ابزار علمی هنوز وجود آن را ثابت نکرده اند، حتا حضت محمد که می گویند علم لدنی داشت، در مورد روح فرموده اند: روح امر رب است.

با وجود چنین ابهامات و اختلافاتی که مشتی از خروارها اشاره شد، آیا بهتر نیست، روی اخلاقیات و تربیت های دینی تأکید و توصیه شود و ادیان را به کمظور انسان سازی مورد توجه قرار داده و بدانیم که به تعداد هرکس راهی هست بسوی حق تعالی و در زمانی که چندین میلیارد انسان غیر مسلمان وجود دارند و یا صدها میلیون افرادی که انواع و اقسام اشیا و حیوانات را می پرستند و حتا میلیاردها انسان وجود دارند که اصلن خدا را قبول ندارند و سال هاست که تآمین کننده انواع نیازمندی های کشور هستد، آنگاه سخن گفتن از نحس بودن افراد اهل حق که از عاشقان و ملا علی و علی اعلایی هستند، از طنزهای تلخ روزگار است!    


  

فقط این را میدانم کسانی که به دیگران کورکورانه توهین ویا تهمت میزنند جاهلان زمان هستند
خواهشا سرتان به زندگی خودتان باشد بلکه کلاهتونو باد نبرد......
همه مطالب شما  به عنوان یه نوشته شیطانی هست و ربطی به اهل حق نداره درزمن علی اللهی با اهل حق زمین تا اسمون  فرق داره وبلاگت هم به درده خودت میخوره
براساس ماده 14 قانون استخدام کشوری، از استخدام افراد این فرقه و امثال آن در دستگاه های دولتی جلوگیری می شود.
اگر در قانون چنین ماده ای وجود داشته باشد ولی در عمل چنین نیست اهل حق ها مثل ما بقی افراد جامعه در ادارات دولتی و جاهای دیگر مشغول کارند و کسی هم منعرض آنها نیست و قانون اساسی هم به کسی اجازه نمی دهد به کسی متعرض شد . 
من خود در روستای بزرگ شده ام که بیشتر آن روستا اهل حق بودند و چند خانوار شیعه بودیم . 
 به سایت اهل حق انگوران مراجعه کنید در آنجا مطلب بسیاری نوشته ام . اهل حق با همدیگر هچ تفاوتی ندارند همگی آنها در ضلالت بوده و از نظر دین مقدس اسلام کافر و نجسند . 
لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir) 

اهل حق خود را در سایه اسلام پنهان کرده اند و اگر دربن بست قرار گیرند خود را مسلمان شیعه دوازده امامی معرفی می کنند ودرجمع خودشان می گویند ما مطلقا « علی اللهی » هستیم . ما را چه کار با اسلام ، و کسانی که از این فرقه به حج مشرف شود از بین خود ترد می کنند و می گویند حج و عتبات عالیات متعلق به مسلمانان است .

اهل حق خود را یکی از سلاسل عرفانی اسلام قلمداد می کنند  که معنای عرفان را بزعم خود در خانقاه و یا جم خانه خلاصه می کنند . و می گویند : معتقد به خدا ، نبوت ، معاد و ضروریات دینی بوده ( که عنوان دین را دقیقا مشخص نکرده اند ، کدام دین ؟ ) و می گویند حلال شرع محمدی را حلال الی یوم القیامه و حرام شرع محمدی را حرام الی یوم القیامه دانسته و می دانند . ولی به اصول دین که پایه واساس اسلام و مسلمانی است ( توحید ، نبوت و معاد ) ، اعتقادی ندارند که در کردار، گفتارواعمال برخلاف آن دارند . و فروع دین آن که ضروریات دین اسلام و مسلمانان است ، بجای آنها خرافاتی دارند . مثلا بجای نماز نذر و نیاز داده و آن را هم در خفا (جم خانه ) انجام می دهند ومی گویند حضرت علی (ع) به آنان گفت من بجای شما نماز بجا می آورم شما بجای نماز کردار بجا آورید و شارب بگذارید . و یا بجای روزه ماه مبارک رمضان سه روز روزه می گیرند و بعضی تیره ها هم آن را نمی گیرند .  و این همه آیات مستحکم الهی در قرآن کریم و روایات که از رسول اعظم (ص) وامامان معصوم علیهم السلام که درمورد نماز، روزه  وغیره توصیه و وارد شده را نشیده اند ؟!!!. 

این نوشته های اندک چهره ی صحنه گردانان ریاست طلب اهل حق را بر ملا ساخته و به افراد پاکدل جرأت تحقیق و پرسش در باره ی دین را می دهد و این قدرت را در آنها ایجاد نموده که در مقابل بافته های بزرگان خود تسلیم محض نشده و مطالعه ای دقیق در باره ی دین و انتخاب آن بنمایند . وآنهایی که بنام مسلمانی و حتی تشیع سالها از اسلام جدا هستند به آغوش اسلام اصیل برگشته و مطالب خرافی و نامعقول را دور ریخته و متمسک به قرآن و اهل بیت (ع) شوند که پیامبر (ص) فرمود :

« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ( که این دو ) لن یفترقا حتی یردا علی الحوض » « من از میان شما می روم اما دو امانت گرانبها را جایگزین خود می کنم ، کتاب خدا و عترتم که این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر به من برسند » .

عزیزانی که خود را اهل حق می دانند و از  نوشته های دیگران بر آشفته می شوند به مطلبی در زیر از

علامه فقید سید محمد حسین طباطبایی ره پیام معنوی شیعه امامیه را به جهانیان به این گونه معرفی واعلام می دارد جلب می کنم که امیدوارم با مطالعه و مراجعه به کتب معتبر اسلامی به حقایق اسلام پی برده و از باطل بودن فرقه اهل حق آگاهی یافته و به راه اسلام ناب محمدی رهنمون گردند .

« پیام معنوی شیعه به جهانیان ، یک جمله بیش نیست و آن این است که (( خدا را بشناسید )) و تعبیر دیگر : (( راه خدا شناسی را پیش گیرید تا سعادتمند و رستگارشوید )) و این همان جمله ای است که پیغمبراکرم (ص) برای نخستین بار دعوت جهانی خود را به آن افتتاح فرمود : (( ای مردم ! خدا را به یگانگی بشناسید و اعتراف کنید تا رستگار شوید )) در توضیح این پیام به طور اجمال می گوییم :

ما افراد بشر به حسب طبع دلداده ی بسیاری از مقاصد زندگی و لذایذ مادی هستیم ، خوردنی ها و نوشیدنی های گوارا و پوشیدنی های شیک و کاخها و منظرهای فریبنده ، همسر زیبا و سیاست مقام و جاه و بسط سلطه و فرمانروایی و خرد کردن هر چیزی که با خواسته های ما مخالفت می کند را می خواهیم و دوست داریم . ولی با نهاد خداد دادی خود می فهمیم که این همه لذایذ و مطالب برای انسان آفریده شده نه انسان برای آنها و آنها به دنبال انسان باید باشند نه انسان به دنبال آنها .

هد ف نهایی ، بودن شکم و پایین تر از شکم ، منطق گاو و گوسفند است و دریدن و بریدن و بیچاره کردن دیگران ، منطق ببر و گرگ و روباه است ، منطق انسان ، منطق فطری خرد می باشد و بس .

(( منطق خرد )) با واقع بینی خود ، ما را به سوی پیروی حق هدایت می کند نه به سوی دلخواه انواع شهوترانی و خود بینی و خود خواهی . (( منطق خرد )) انسان را جزیی از جمله ی آفرینش می داند که هیچ گونه استقلال و سرخودی ندارد و بر خلاف آنچه انسان خود را فرمانروای آفرینش پنداشته به گمان خود طبیعت سرکش را به خواسته های خود رام می کند و به زانو در می آورد خودش نیزآلت دست طبیعت و یکی از دستیاران و فرمانبرداران آن است .

(( منطق خرد )) انسان را دعوت می کند که در درکی که از هستی این جهان گذران دارد ، دقیق شود تا روشن گردد که هستی جهان و هر چه در آن است از پیش خودشان نیست بلکه جهان و هرچه در آن است از یک منبع نامتناهی سر چشمه می گیرد تا روشن گردد که این همه زشت و زیبا و موجودات زمین و آسمان که در صورت واقعیت های مستقل در دیده انسان جلوه می کند ، در پناه واقعیت دیگری واقعیت دار می نمایند و در زیر پرتو آن پیدا و هویدا شده اند نه از خود و نه از پیش خود و چنانکه واقعیتها و قدرتها و عظمتهای دیروزی ، امروزی افسانه ای بیش نیستند واقعیتهای امروزی نیز همچنانند و بالأخره همه چیز در پیش خود افسانه ای بیش نیست .

تنها خداست که واقعیتی است غیر قابل زوال و همه چیز در پناه هستی او رنگ هستی می یابند و با روشنایی ذات او روشن و پیدا می شوند . هنگامی که انسان با چنین درکی مجهز شود ، آن وقت است که خیمه ی هستی او در چشمش مانند حباب روی آب فرو می خوابد و عیاناً مشاهده می کند که جهان و جهانیان به یک هستی نامحدود و حیات و قدرت و علم و هر گونه کمال نامتناهی تکیه زده اند و انسان و هر پدیده ی دیگر جهانی مانند دریچه های گوناگونی هستند که هر کدام به اندازه ظرفیت خود ماورای خود را که جهان ابدیت است نشان می دهند .

آن وقت است که انسان اصالت و استقلال را از خود و ازهر چیز گرفته به صاحبش رد می کند و دل از هر جا کنده به خدای یگانه می پیوندد و در برابر عظمت و کبریای وی به جز وی سر تعظیم فرود نمی آورد .

آن وقت است که انسان تحت ولایت و سرپرستی پروردگار پاک قرار می گیرد ، هر چه را بشناسد با خدا می شناسد و با هدایت و رهبری خدا با اخلاقی پاک و اعمالی نیک ( آیین اسلام و تسلیم حق که آیین فطرت است ) متلبس می گردد . این است آخرین درجه ی کمال انسانی و مقام انسان کامل یعنی امام که به موهبت خدایی به این مقام رسیده و کسانی که از راه اکتساب به این کمال نائل شوند با اختلاف درجاتی که دارند پیروان امام می باشند .

وازاینجا روشن می شود که خدا شناسی ،[ پیغمبر شناسی ] وامام شناسی هرگز ازهم جدا نمی شوند چنانکه خداشناسی و خود شناسی ازهم جدا نمی شوند ، زیرا کسی که هستی مجازی خود را بشناسد ، هستی حقیقی خدای بی نیاز را شناخته است . ( کتاب شیعه دراسلام 

سئوالات جهت پاسخگویی : ازآگاهان ، تحصیل کردگان ، ( و باصطلاح سادات ، دلیلان و پیران اهل حق ) ، مدعیان و بزرگان و... اهل حق تقاضا دارد پاسخ سوالها را مستدل ، با استناد به مدارک و اسناد آن با دلیل ، برهان ، عقل پسند و با حوصله ، صبر ، بردباری و با سعه صدر اعلام نمایند . و از پاسخهای شما کمال قدردانی را خواهم کرد و موجب امتنان خواهد شد .

۱- چرا مسلک اهل حق کلام سرانجام که یک مجموعه ی تحریفی و تحذیفی را با قرآن که کوچکترین تحریفی و تحذیفی در آن نشده هم سنگ و هم شأن قرار داده و عین قرآن می دانید !؟  لطفا پاسخ خود را مکتوب نمایید .

۲- اهل حق در نوشته های خود تناسخ و حلول را جزء ارکان مسلک  خود می دانند توضیح دهید چرا قائل به حلول و تناسخ هستید ؟

۳- چرا پیروان اهل حق از لعنت و دشنام و بدگویی نسبت به شیطان ( ملک طاووس ) بشدت اجتناب ورزیده و نامش را مقدس و مبارک می دانند ؟

۴- حضرت علی (ع) می فرمایند : پس از امامان هادی و چراغهای روشنگرالهی ، بهترین خلق ، دانشمند صالح و شایسته است . که در حال حاضرعلماء و آیات عظام اسلام را شامل می شود ،  اصول و فروع  دین را برای  مردم عوام توضیح و تفسیر می کنند . و فرقه اهل حق درمسائل دینی ازکدام مرجع حلال و حرام را بدست  آورده و تشخیص می دهند ؟ 

۵-  در مرام اهل حق نجاست مفهوم دارد یا نه ؟ و اصولا چه چیز را نجس می دانید ؟

۶- آیا در این مرام ( اهل حق ) انسانها با دین های مختلف و عقیده های متفاوت پاکند و یا نجسند ؟

۷- چرا مشروبات الکلی نزد اهل حق نجس و حرام نمی باشد ؟

۸- چرا و برای چه روزه قرآنی که بالصراحه یک ماه است به سه روز تقلیل یافته با آیه ۱۸۱ سوره بقره چه می کنید ؟ که می فرماید " شهررمضان ... " و...

۹- دلیل اینکه کتاب های باصطلاح مقدس خودتان را مثل سرانجام ، کلام ها ، دفترها ، خزانه ، برهان الحق و غیره را برابر با قرآن و عین قرآن می دانید چیست ؟ با اینکه قرآن وحی خداوند قادر و متعال است و بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و در آن هیچ جای شکی نیست ،  قرآن کریم محکمترین ، عمیق ترین ، جامع ترین و ماندگارترین سند دنیای اسلام و بشراست و با قرآن مجید انسان به مبدأ آفرینش متصل می شود . لطفا پاسخ خود را مستدل توضیح دهید ؟  

۱۰- اهل حق می گوید ما شریعت ؛ طریقت ؛ معرفت را طی کرده  و به حقیقت رسیده ایم یعنی چه ؟ لطفا توضیح دهید که در کدام کتب ادیان آسمانی آمده و یا کدام یک از امامان معصوم (ع) گفته ودرکدام کتب !؟ 

۱۱- بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی درشهرستان پاوه که جایگاه سلطان سهاک است ، معرفی شده و در منطقه توتشامی و ... مردگان را رو به پردیور دفن می نمایند و ذبح  ( قربانیها ) را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند !!! ؟ . پاسختان به این سئوال چیست ؟ لطف کرده پاسخهای خود را ذکرکنید . و تاریخ بوجود آمدن سلطان سهاک را مکتوب نمایید .

۱۲- مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد . و سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) را و قبل از او باباخوشین و ناعوث و حضرت علی خدای واقعی بوده اند یعنی چه ؟ آیا این دراذهان تداعی کننده این جمله نیست که فرقه اهل حق ( یازده خاندان )علی اللهی می باشند و معتقد به حلول و تناسخند . توضیح دهید ؟

۱۳- نویسنده کتاب سرسپردگان در مصاحبه ای که در سال ۱۳۴۷ ش ، با یکی از اهل حق انجام می دهد . از جمله می پرسد .

 الف )« شما نماز می خوانید ؟ جواب می دهد:« خیرما نماز نمی خوانیم ولی به جای آن در جم خانه درهرهفته و پانزده روز نیاز می دهیم ».

ب ) سئوال می کند این که می گویند اهل حق علی اللهی هستند ، صحیح است ؟ جواب می دهد : بلی اهل حق علی اللهی هستند و خودم هم علی اللهی می باشم » .

ج ) سئوال می کند « آیا خدا همان علی است ؟ جواب می دهد : « بلی همان علی است » . 

جواب تان به این سئوالها چیست ؟

۱۴- آیا این را از بزرگانتان پرسیده اید که چرا ؟ بزرگان اهل حق دفاتر و کلام  خود را از پیروانشان مخفی نگاه می دارند که علت و دلیل آن چیست ؟!.

۱۵- اگر اهل حق خود را مسلمان شیعه دوازده امامی می دانند باید عقاید خود را با عقاید شیعیان مطابقت دهند. که آیا به نماز پنج نوبت و روزه یک ماه مبارک رمضان وبطور کل به موازین اصول دین که پایه و اساس مسلمانان است و فروعات دین و... پایبند هستند یا نه ؟.  لطفا پاسخ خود را با اسناد قابل قبول ارائه دهید ؟ . 

۱۶- جناب آقای علی محمدی برنجه جناب عالی درمجله پیک آذر شهریور ۱۳۸۰ چاپ زنجان  مرقوم فرموده اید که اهل حق همان اصحاب سری هستند  که یاران امام علی (ع) بودند وبراثرآزار و اذیت خلفای بنی امیه و خوارج از شبه جزیره عربستان به نقاط قلمرواسلامی مهاجرت می کنند .  لطف فرموده نام کتاب های که  اصحاب سری درآن نوشته اید را اعلام  فرماید تا همگان از آن آگاه گردند که همه به مسلک شما بگروند ؟

۱۷- اهل حق پیدایش و بوجود آمدن مسلک خود را بعد از رحلت پیامبراکرم (ص) می دانند و سادات جعلی و ساختگی خود را علوی وازاصحاب سری کذایی خودشان می دانند و درجاهای دیگرهم می گویند بنیانگذاراین مسلک شاه خوشین و سلطان اسحاق و ... درقرون مختلف نوشته اند و در( منطقه جغرافیایی شمال عراق و غرب ایران ) و تاریخ  پیدایش دقیق آن را بدرستی نمی دانند و یا اعلام نمی کنند ؟!!. لطفاً به این سئوال با اسناد مستدل وبا برهان  قانع کننده پاسخ دهید ؟ .

۱۸- آیا کتاب های اهل حق کتاب آسمانیست؟ آیا می توان آنرا با کلام الله مقایسه کرد؟ پس چگونه گفته های آنرا که نذر و نیاز را بالاتر از نماز می داند قبول می کنید؟

۱۹- کتبی که در مورد اهل حق موجود می باشد کم هستند و اگر محتوای این کتب واقعی نیست، چرا اهل حق اعتقادات خود را بیان نمی کنند و خود را از این تهمت ها رها نمی سازند؟

۲۰- با توجه به اعتقاد به دون به دون، از شما می پرسم کدام جسم پاکی لیاقت روح شریف علی (ع) را دارد(استغفرالله) .

۲۱- اگر فرقه اهل حق مسلک حقیقت است پس چرا خودتان را منتسب به  دین اسلام می کنید ؟! ، آیا در مورد دین اسلام و مسلک تان مطالعه کرده اید و آیا خواسته های دین اسلام اینگونه است؟  و چرا از مسلکی پیروی می کنید ولی از دین اسلام واقعی پیروی نمی کنید ؟

۲۲- و اگر اهل حق دین است ، باید کتاب آسمانی و پیامبر(رسول) داشته باشد، آیا دارد؟

۲۳- قرآن کلام خداست و محمد رسول و مبلغ کلام الله است، کتاب اهل حق را چه کسی گفته و چه کسی مبشر آنست؟

۲۴- در کلام الله تناسخ را رد ولی در اهل حق همه ی ائمه دارای دون(تناسخ) می باشند و به این امر معتقد اند که بعد از مرگ روح در کالبد دیگری دمیده میشود؟ آیا این رد کلام الله نیست؟

۲۵- حداقل عبودیت و بندگی خدا نماز است و ائمه اطهار می فرمایند هرکس نماز نخواند شفاعت ما در روز قیامت به آنها نمی رسد ، در صورتی که اهل حق می گویند ما نیازی هستیم نه نمازی؟

۲۶- نیازی که برای خود و برای شکم خود باشد نه برای نیازمند و مستحق چگونه نیازیست؟ آیا این تناقض با کلام الله ندارد؟

۲۷- چه کسی این روایت را گفته است؟ راوی و سند مستند مبنی بر صحت آن چیست؟ آیا این کلام شیطانی نیست (منظورکتاب سرانجام ) ؟

۲۸- آیات مبارکی که معانی آنها در رد تناسخ می باشد: آیه ۲۸ سوره بقره، آیه۴۰  سوره روم ،آیه ۶۶ سوره حج ، آیه ۱۱ سوره غافر،آیه ۵۱ تا ۵۳ یاسین،آیه ۳۸ سوره انعام ،آیه ۲۴ سوره ملک. جوابتان به این آیات الهی چیست که فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه می داند؟

۲۹- فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه می نامند و وقتی با دلیل و مدرک اثبات می شود که مسلمان شیعه بودن آنها صرفا ادعای بیش نیست . وقتی که در بن بست قرار می گیرند می گویند ما از ادیان کهن ایرانی هستیم . با این توصیف فرقه اهل حق مسلمان شیعه نیستند . پاسخ دهید که از کدام ادیان هستید ؟ اسلام و از کدام ادیان کهن ایرانی !؟ .

۳۰- اهل حق می گوید ازسلاسل عرفانی اسلام هستند لطف نمایید آن عرفان اسلامی که مورد نظر اهل حق است را توضیح دهید و سر سلسله آن را ذکر نمایید !؟ .

۳۱- اهل حق خود را مسلمان و شیعه امامیه می نامند و می گویند : معتقد به خدا و نبوت ، معاد و ضروریات  دینی بوده که حلال محمدی را حلال و حرام محمدی را حرام الی یوم القیامه دانسته و می دانند و منظور از حلال و حرام در مسلک شما چیست ؟ لطفا توضیح دهید .

۳۲- منظوراز کلام و کلام خوان در مسلک اهل حق چیست ؟ لطفا توضیح دهید کلام در فرقه اهل چه مفهومی دارد و ارکان آن از چه تشکیل شده است ؟.

۳۳- آمار افرادی که به  فرقه اهل حق گرویده اند را با نام و محل زندگی و تحصیلات اعلام نمایید .؟ ولی خدمتتان عرض نمایم که عکس این صادق است ؟ .

۳۴- آیا احکام اسلامی از قبیل روزه و نماز و حرام و حلال الهی را قبول دارید ویا تظاهر می کنید ؟.

۳۵- در کلام گور آمده است " قرآن گذاف و دروغ است، شیطان حق است " این یعنی رد کلام الله . توضیح دهید ؟ . 

درخاتمه به عرض ، سمع و نظر مخاطبین محترم می رساند اینجانب کتب مختلفی از دین مقدس اسلام را در حد توان و فهم خود مطالعه کرده ام  ولی نام و نشان از فرقه و مسلک اهل حق در آن که اثبات کننده ی از فرقه های اسلامی باشد نیافته ام و کتب مربوط به مسلک اهل حق را مطالعه کرده ام که تناقضاتی فاحشی با دین مبین اسلام دارد . بنده یک فرد کنجکاو ، محقق در زمینه فرقه شناسی و بالاخص مسلک اهل حق هستم و با کمال میل منتظر جواب های منطقی و عقل پسند اهل حق هستم . 

شرح مختصری برتفاوت های دین اسلام ودین یاری در میان مردم یارسان یا (اهل حق )
یارسان میدیا: باسلام ،همانطور که می دانیم کشور ایران دارای بافت جمعیتی یکسانی نبوده و از دیرباز تا کنون تعدد و کثرت ملیتی ، دینی ومذهبی در آن وجود داشته است، لیکن درعرصه های تاریخی متفاوت ، حاکمان سعی بریکسان سازی (آسیمیلاسیون) ورسمی کردن یک زبان ویک دین ویک مذهب داشته اند واین مسئله باعث شده اند که سایر ملیت ها با زبان ودین مختلف همواره دراقلیت بوده ومورد ظلم مضاعف قراربگیرند.اززمان ظهور اولین نشانه های آشکار ومکتوب شدن« دین یاری» در دوره ی پردیور،پیروان این دین همواره مورد قتل ،تهدید واذیت وآزار حاکمان وعلما وروحانیون اسلامی درایران وسایر کشورهای همسایه قرار گرقته اند.
در این میان معمولا ادیانی که در قرآن از آنان به عنوان ادیان الهی وابراهیمی نام برده شده است ،ازحداقل حقوق نیم بندی به عنوان« پیروان اهل کتاب» برخورداربوده اند ،اما پیروان دین یاری از بدو آشکارشدن دین توسط سلطان سهاک درمنطقه برزنجه کردستان عراق ،موردتهاجم وکشتار قرار گرفتند وعلی رغم آمدن سلطان به اورامانات پاوه (پردیور) این عداوت ودشمنی ادامه یافت ودشمنان به تعقیب سلطان ویارانش پرداختند و عداوت ، دشمنی وجنگ آنان با سلطان سهاک ویارانش منجر به واقعه ی < مرنو> [ غارنو] گردید ، ویارسانی ها هرسال پیروزی سلطان سهاک ویارانش را برقوای بیگانگان ، در مناسبت مخصوصی به نام « خاونکار» جشن می گیرند .
دین« یاری» یک دین کاملا مستقل با متون دینی مقدس و رهبر دینی مستقل میباشد. پیروان این دین درایران به « اهل حق » ودر کوردستان عراق به « کاکه ای » شناخته می شوند و دارای اعتقادات خاص ، با متون دینی ورهبران دینی مستقل و فرهنگ، زبان وحتی تقویم مستقل هستند. آنها معتقدند که دین یاری نه تنها قبل از همه ی ادیان بلکه پیش از خلقت به صورت« اسرار باطنی »وجودداشته وبعد از خلقت به شکلها ونام های مختلف ظهورنموده . درقرن دوم هجری قمری توسط بهلول دانا،درقرن چهارم توسط شاه خوشین در لرستان اقدامات وحرکت هایی صورت گرفت لیکن شرایط برای آشکارشدن این دین محیا نبود تا آنکه نهایتا در دوره ی پردیور در منطقه اورامانات کردستان ،« سلطان سهاک» به همراه یارانش گرد هم آمدند ودین یاری راعلنی وآشکار نمودند وشروع به نوشتن متون مقدس این دین به نام « دفترپردیوری» نمودند .پیروان دین « یاری» ، مردمان « یارسان » نام دارند.
دشمنی حاکمان وعلمای اسلامی با این دین در دوره سلطان سهاک یا دوره «پردیور»نسبت به دوره های دیگرمتفاوت تر وخشن تر بود به طوری که با هدف نابودی کامل، به پیروان ورهبران این دین حمله نمودند وشروع به کشتار بی رحمانه آنان نمودند به همین دلیل است که در منطقه اورامانات هنوز هم حتی یک خانواده معتقد وپیرو دین یاری وجود ندارد ودر آن زمان یا به قتل رسیدند یا به کوه های صعب العبور دالاهو در منطقه غرب ایران وکوه های عراق فرار کردند واکثریت اهل حق ها یا یارسانی های کنونی بازماندگان آن مردمان هستند .
پیروان دین یاری همیشه درطول تاریخ مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند وبرای فرار از این ظلم مجبور به پنهان ومخفی کردن دین خود شده اند. به همین دلیل معمولأ مراسم ، مناسک وعبادات خودرا شبها درمکان مخفی وبه دوراز چشم مسلمانان انجام داده اند. ومعمولا حکام ظالم آنان را مجبور کرده اند که خود را با هویت اسلامی معرفی نمایند به طوری که حتی هنوز که کردستان عراق آزاد شده است، اگر از یک « کاکه ای» بپرسید که آیا شما مسلمان هستید، حتمأ به شما خواهد گفت بله .زیرا او در مملکتی زندگی کرده که جرأت عرض اندام وابراز عقیده وآشکار شدن با هویت اصلی دین خود را نداشته اند.
رژیم جمهوری اسلامی نیزهیچگاه دین یاری را به عنوان یک دین مستقل به رسمیت نشناخت وهمواره پیروان این دین رابه بهانه ی درج نام « حضرت علی» در کتب ومتون دینی یارسان ،« شیعه ی علی» نامیده است.در حالیکه در متون دینی یارسان نه تنها از حضرت علی بلکه، به علت فلسفه « دونای دون » وتناسخ از همه پیامبران وبزرگان دین یاری نام برده است،لیکن به دلیل رسمی بودن مذهب شیعه در ایران ،مردم یارسان خود را درزیر نماد اسلامی پنهان کرده است تا از گزند تاخت وتاز محفوظ بماند.البته در«دفترپردیوری » از همه ی ادیان وپیامبرانشان نام برده است .یعنی همانطور که از پیامبران مسیحیت، یهود و… نام برده از پیامبراسلام وامام اول شیعیان نیز یاد کرده است . بنابراین نمی توان به بهانه ی ذکر نام بزرگان دین اسلام در متون دینی یارسان ، آنان را مسلمان نامید.
بررسی ومقایسه اصول دین یاری با سایر ادیان:
همانطور که می دانیم در کلیه ادیان که به اصطلاح اهل کتاب نامیده می شوند خدا غیر قابل دسترس و دیدن با چشم واقعی وظاهراست وپیام خود را به وسیله فرشتگان به پیامبران خود می رساند،این خدا هر روز در چند وعده میبایست مورد عبادت وپرستش قرار گیرد اما دین یاری بر پایه انسان خدایی استوار است ،دریاری مردی کرد ،به نام « سلطان سهاک »به مرحله خدایی می رسد وبه همراه فرشتگانی که آنان نیز در عالم ظاهری به صورت انسان هایی همراه مردم وقابل دسترس هستند،متون دینی را می نویسند.وبامردم گفتگو میکنند.
کتب دینی تورات ،انجیل ،قرآن همه وهمه تنها حاصل دستورات خداوند وگفتگوی یک طرفه خداوند با پیامبران است وپیامبران هیچگونه حق دخل وتصرف در آن ندارند ،اما دفتر پردیوری که متن مقدس یارسان است،حاصل دیالوگ خداوند یعنی سلطان سهاک با یارانش در زمینه مسائل مختلف است ،در واقع متون دینی یارسان حاصل یک خرد وگفتگوی جمعی است،در دین یاری خداوند به طور مستقیم با انسان گفتگوی روبرو ومستقیم داردویکجانبه دستور صادر نمی کند.چنین خدایی محتاج عبادت نیست، وبندگانش را به وسیله ی آتش وشکنجه های جهنم تهدید نمی کند .
دین یاری ازدوبخش مهم تشکیل شده است: «ظاهر وباطن».کلیه ی مراسم دینی یارسان که واجرای مراسم نذر ونیاز وکلام خوانی و….، بخش ظاهردین می باشد. وعمل به دستورات دینی درزمینه زندگی ، یعنی راستی ودرستی وپاک وصادق بودن، مهمترین بخش دین یاری است.این دین دینی عملگرا (پراکتیکال)است.به عنوان مثال در دین اسلام ، به واسطه ترک نماز، انسان ، گناهکار واز دین خارج می شود(اصلاه عمودالدین)،در حالیکه در دین یاری معیار « یارسانی بودن »عمل ورفتار درست در زندگی است. برای اثبات این موضوع به چند نمونه از کلام اشاره می کنم:
یاری چوار چیون باوری وجا راسی وپاکی نیستی وردا
یعنی : یاری چهار پایه اصلی دارد که باید به جا بیاوریم راستی ودرستی وازبین بردن صفات بد و نداشتن کبر وغرور است
ویا در زمینه ی پرشتش خدا وخانه خدا (کعبه) کلام «پردیوری » می فرماید:
ویل نه وانی ویل باچه غلامان ویل نه وانی ویل
ساتی صد مینگه نگیلیان چیو خیل وه میل بنیام ها شیام ئه وذیل
معنی : ول وگمگشته وسرگردان دنبال خدا نباشید به یاران بگویید که ول نباشند
هرلحظه وهر ساعت مانند کوچ نشینان منزل به منزل (دنبال خدا) نگردید من به قلبهای شما وارد شده وجا ومکان گرفته ام
کعبه ی حج ویل یاران مه کردی کعبه ی حج ویل
هنگامیم نیا ها شیام ئه وذیل شه ده رشانم وستن اراگیل
معنی : به کعبه نرویدو گم وسرگردان نشوید یاران به دنبال خدا به کعبه نروید
قدمی نهادم وبه قلبهای شما آمدم ودر دوره های بعدی کسانی را که دور پارچه ی سیاه کعبه می گردند را در دام تفکر « یاری » خواهم انداخت.
دوباره می فرماید:
لوام ئه وکلام کلامم وانا کعبه ی من جمن ای مهربانا
ورتر نه خواجا پیرش نمانا
معنی : رفتم به سوی کلام وکلام یاری را خواندم کعبه ی من جم است ای مهربانها
قبل از یاری ویاران پیر (سلطان سهاک ) بوده وخواهد بود
کلام نوروز در دفتر سی وشش شاعره آسید براکه می فرماید:
دله وجودن دله دور جهان یار نه وجودن
ای دل، یار ( خدا ) در وجود توست در همه دنیا و همه جا یار در وجود خود انسان است
دین یاری همانطور که از نامش پیداست دینی با همت جمعی ست ،وحتی عبادات ومراسم آن نیز جمعی است.مردم یارسان یک بار در هفته در شب های جمعه در مکان خاصی به نام جم خانه جمع میشوند وبه وسیله تنبور سرودهای دینی زیبای خود را به زبان کوردی گورانی بایکدیگر می خوانند.
خلاصه تفاوت دین یاری (اهل حق ) با دین اسلام : در ادیان ابراهیمی وعلی الخصوص اسلام سه اصل به عنوان فونداسیون واصول پایه ای دین مطرح که عبارتند از :
۱.توحید یا یکتا پرستی ( منوتیسم)
۲.معاد (زندگی بعد از مرگ ) یا اعتقاد به بهشت وجهنم
۳.نبوت یا پیامبری
بررسی این موارد در دین یاری وباورهای مردم یارسان
توحید : در رابطه با توحید باتوجه به توضیحات بالا نتیجه می گیریم که دین یاری دین انسان خدایی است که در این دین سلطان سهاک به مقام خدایی رسیده و متفاوت با خدای اسلام می باشد یعنی خدا در دوره های مختلف درقالب انسانی تجلی پیدا میکند ،درواقع دردین یاری با داشتن قلبی پاک ورفتریالار وکردار انسانی ، میتوان به حد اعلاء و ارتقاء به مراتب تعالی و یافتن خدا در قلب ضمیرخویش دست یافت
معاد : دین یاری به دلیل اعتقاد به تناسخ یا حلول روح (دونای دون )اعتقادی به بهشت وجهنم ندارد . دون به معنی جامه ولباس است ودراینجا منظور آنست که مرگ به معنا ی نابودی نیست بلکه در واقع جسم وبدن انسان قالبی است که روح در آن قرار می گیرد که بعد از هزار ویک جامه عوض کردن ودونای دون وآمدن به این دنیا ،روح پاک وخالص می شود ومانند قطره ای باران به اقیانوس معنویت وذات سلطان ومنبع حق می رسد وبخشی از آن می گردد.
نبوت : با توجه به اینکه در دین یاری سلطان سهاک به مرحله خدایی رسیده وخودش مستقیما به یاری یارانش ، متون دینی « دفتر پردیوری » را نوشته است ، یعنی خدای مردم یارسان بدون واسطه فرشتگان اقدام به نوشتن « دفتر پردیوری»نموده است. بنابراین مقام پیامبری در دین یاری وجود ندارد وبه جای آن مقام « پیر » وجود دارد.
درادیان الهی یک رابطه خاص تعریف شده برای « خدا ، کتاب مقدس یا دین، وانسان» وجود داردکه در آن خداوند احکام ودستورات خود را درقالب آیات الهی به صورت یکجانبه به پیغمبر اعلام می کند،در واقع کتاب مقدس حاصل دستورات خداوند است،که انسان بدون چون وچرا ملزم به اجرای آن می باشد در حالیکه کتاب مقدس مردم یارسان (دفتر پردیوری)حاصل خرد جمعی سلطان سهاک ویارانش می باشد ،درادیان الهی هدف از خلقت انسان امتحان الهی است ودر واقع انسان درخدمت دین است در حالیکه در دین یاری دین وکتاب مقدس در خدمت انسان است و صراحتا وبه طور واضح حق انتخاب درهمه ی امور زندگی را به انسان می دهد به عنوان مثال به چند مورد اشاره می کنیم:
دس ودله ی ویت بکر وه شه ره هه ر کاری خاصن آنه بکه ره
معنی : عقل ومنطق ودل خود را شرع وقاضی کن وهر کاری که تشخیص دادی بهتر است آن را انجام بده
درویش نوروز سورانی اهل گوران درکلام خود چنین می گوید:.
راهنمات که رده ن وه رضا ورغبت هه ر که س وه بته ی مه که و عبادت
درسرشت تو ،راهنمایی شدی تا با رضایت ورغبت هه رچه را که میخواهی بپرستی وعبادت کنی
راضی مه نیه ن یاری زورنیه ن راضی مه نیه ن
دین یاری با رضایت است وبازور نیست.
به همین دلیل است که در دین یاری مسئله ارتداد ومرتد کاملا مردود است
کتاب مقدس : کتاب مقدس مسلمانان قرآن است که به زبان عربی نوشته شده است ، ولی کتاب مقدس مردم یارسان ، « دفتر پردیوری » نام دارد که به زبان کوردی گورانی نوشته شده است.
تفاوت عبادت در دین یاری واسلام : در دین اسلام عبادت به صورت فردی به وسیله نماز در پنج وعده در روز به زبان عربی اجراء می گردد در حالیکه در دین یاری، عبادت ونیایش به صورت جمعی یک روز درهفته در مکانی مخصوص به نام « جمخانه » ویا منزل یکی از یارسانی ها ، به وسیله نواختن ساز تنبور وخواندن سرودهای دینی و به زبان کوردی گورانی برگزار می گردد،یعنی عبادت همراه با نواختن موسیقی انجام می پذیرد، وحتی مراسم عزاداری متوفی نیز با تنبور اجراء می گردد وجنازه را تاقبرستان همراه مردم با آواز تنبور وسرود دینی راهی می کنند،در حالیکه در اسلام موسیقی حرام است.
روزه : در دین اسلام روزه در ماه رمضان به مدت یک ماه مقررگردیده که بر اساس ماه قمری عربی بوده ودر فصول مختلف قابل تغییر است در حالیکه در دین یاری ، روزه به عنوان گرامیداشت یاد وخاطره واقعه «مرنو» [ غارنو] می باشد.ومدت آن سه روز وبراساس تقویم کوردی همیشه در فصل زمستان کوردی (بین ۱۵اکتبر و۱۵ نوامبر) یا به اصطلاح در ماه آبان و پاییز[ بهمن ] سال شمسی است وهمراه با جشن وخوشحالی برگزار می گردد.
زیارت کعبه وموضوع قبله : در دین اسلام بر هر فرد مسلمان واجب است که به زیارت خانه خدا در عربستان برود، وخانه خدا نیز قبله مسلمانان می باشد،در حالیکه در دین یاری براساس نمونه هایی که از متون دینی آورده شد،کعبه وقبله یارسانی ها « جم » ا ست وهرجا که « جم یارسان» برگزارگردد آنجا قبله ومقصود «یاران» است.( جم به معنای همان تجمع حداقل هفت نفر از یارسان در یک مکان برای اجرای مراسم نذز ونیاز ونواختن تنبور می باشد. )
درمتون دینی یارسان دفتر پردیوری درباره حج چنین می خوانیم :
لوام اوکلام دفترم وانا // کعبه ی من جمن ای مهربانا
معنی : به کلام ومتون دینی مراجعه کردم وآن را خواندم وبدرستی دریافتم که کعبه من « جم » است.
«(جم » همان مراسم جمعی دینی مردم یارسان به همراه تنبور ونذر ونیاز است)
خمس و زکات : مسئله ای به نام خمس وزکات که همه ی مسلمانان باید بپردازند ویا فطریه (که در ماه رمضان به روحانیون پرداخت می شود) مطلقا در دین یاری وجود ندارد.
شیطان : در دین اسلام معتقدند که شیطان به دلیل نافرمانی از درگاه خداوند رانده شده وبه گمراه کردن مردم می پردازد. دین یاری چنین باوری را کاملا رد می کند.
ازدواج : در دین اسلام تعدد زوجات وچند همسری امری شرعی وقانونی است . زنان نصف مردان ارث می برند وشهادت دوزن برابر با شهادت یک مرد است ، در حالیکه در دین یاری تک همسری وجود دارد،وزن ومرد از هر نظر بایکدیگر برابرند.
ارتداد ومرتد : همانطور که میدانیم بر اساس دین اسلام کسی که والدینش مسلمان هستند نمی تواند دین خود را تغییر دهد ،ودر صورت تغییر دین ،حکم او مرتد است وباید اعدام شود ،مگر اینکه توبه نماید.در حالیکه دردین یاری چنین نیست ،کلام یاری می فرماید:
راضی منی یه ن یاری زور نیه ن راضی منی یه ن
یعنی : یاری با رضایت است وبا زور نیست
راهنمات کردن ورضا ورغبت هر کس و بته ی مکه و عبادت
یعنی : سلطان تو را راهنمایی کرده تا با رضایت ومیل خودت انتخاب کنی آنچنان که هر کس به گونه ای عبادت می کند .
البته تفاوت های « دین یاری » و « دین » اسلام فراتر از این موارد است و ذکر همه موارد در ظرفیت این مقاله نمی باشد. لیکن این به استناد متون دینی مردم یارسان، دین یاری ،دینی کاملا مستقل است که بنیان گذار آن سلطان سهاک است ونه تنها هیچ وابستگی به سایر ادیان ندارد بلکه اعتقاد دارد این ادیان به میل واراده سلطان سهاک در طول تاریخ ، ودرراستای تکامل معنوی بشر به عنوان یک پیش نیاز برای آشکار شدن دین یاری آمده اند.
به دلیل همین تفاوت های بنیادین است که هیچگاه جمهوری اسلامی نمی خواهد « دین یاری » ومردم یارسان را به رسمیت بشناسد وآنان را مجبور می کند که با هویت جعلی وبه عنوان شیعه ی اثنی عشری خودرا معرفی کنند وتظاهر به مسلمان بودن بکنند


رشید شهمردان رئیس انجمن زردشتیان در بمبئی هند ، معتقدند که مسلک اهل حق از دین زردشتی متأثر و اخذ شده است و این نظریه بطورکامل مقرون به صحت نیست ، فرقه اهل حق از زردشتی ، مانوی ، مهرپرستی ، فلسفه یوگی ، یهودیت ، مسیحیت و تصوف اسلامی متأثر گردیده و ازهر یک مطالبی برداشت کرده و از مجموعه آن ، آئین اهل حق پدیدار شده است . !! ( خاکسار و اهل حق – مدرسی چهاردهی )

ادعای اهل حق در مورد جریان تولد رهبرانشان شنیدنی است. شیوه تولد رهبران اهل حق غالباً از راه بکرزایی و از راه دهان همراه با معجزات فراوان صورت گرفته است. سلطان اسحاق هم از این قاعده مستثنا نبوده است. تولد وی بدین شرح است: چند تن از دراویش به طرف کردستان عزم سفر کرده و وارد منزل شیخ عیسی شدند. از وی درخواست ازدواج با دختر حسین بیک جِرد، رئیس قبیله را به نام «دایراک» نمودند. بالاخره بعد از جلب رضایت شیخ - آن هم با اصرار فراوان -  وی  به خواستگاری رفت و بعد از کشمکش های فراوان و نشان دادن معجزات مکرر این ازدواج صورت گرفت و پس از مدتی، شهبازی به زمین آمد و به خانه شیخ عیسی رسید و به دهان دایراک رفت و از راه دهان، سلطان اسحاق به وجود آمد.

یکى از آداب اهل حق که به دستور سلطان رایج گردید، سرسپردگى است . پیروان اهل حق باید یکى از خاندان هاى یازده گانه را انتخاب کرده و در آن سرسپرده شوند. براى سرسپردگى مراسم خاصى با حضور پیر و دلیل خاندان اجرا مى شود. سرسپردگى به اندازه اى واجب شمرده شده که خود سلطان اسحاق براى انجام سرسپردگى پیر بنیامین را به پیرى و داود را به دلیلى انتخاب کرد و مراسم سرسپردگى را در حضور آنان انجام داد.

لازمه عبودیت ، تسلیم خدا بودن و اطاعت از اوست و خدا از بندگانش خواسته است تا در قالب نماز خدا را یاد کنند. چگونه مى توان عبادات شرعى را که خداوند خود خواسته است رها کرده و به اوراد خود ساخته روى آورد و همچنان از عبودیت و بندگى سخن گفت .

به نظر مى رسد که اهل حق مطلب فوق را از برخى از صوفیان که معتقدند هنگام وصول به حقیقت ، شریعت باطل مى گردد، اخذ کرده اند. به طور کلى شباهت هاى زیادى میان اهل حق و صوفیان وجود دارد. از جمله این شباهتها جمخانه است که بى شباهت به خانقاه نیست . همچنین اهل حق همچون صوفیان عموما موهاى انبوه و پریشان و شاربهاى بلند دارند و این چهره خاص از نشانه هاى این جماعت است . نقل شده است که پاره اى از پیروان اهل حق براى اینکه آسیبى به سبیلشان نرسد از کشیدن سیگار خوددارى مى کنند.

علاوه بردستورالعمل های سلطان اسحاق مندرج در دفتر سرانجام ، عموم این فرقه به موارد زیر نیز معتقدند ، ۱- جم و جم خانه ۲-  نذر و نیاز ۳-  روزه های مرنو (غارنو) و قول طاس ۴- اماکن متبرکه متعلق به خود ۵- داشتن شارب بلند ۶- احترام به پیران باطن دار و ۷- کتاب های سرانجام ،  برهان الحق ، خزانه ، کلامها را برابر و عین قرآن می دانند از جمله مقدسات این مسلک بوده است . 
سادات در نزد اهل حق . 
سید به معنای اسلامی کلمه ، یعنی از خاندان پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) نیستند ، بلکه به خاطر پیشوایی که بر مریدان تحت نظر خود دارند سید نامیده می شوند . سید فردی که از احفاد یکی از بنیان گذاران این مسلک باشد را  گویند . و سید کسی است که اولاد یکی از یازده خاندان های حقیقت باشد و وظیفه سید دعا خواندن بر نذورات اهل حق و جوزسر شکستن مریدان است .

روزه قول طاسی ، این روزه بدان مناسبت است که عده ای برای گرفتن سه روز روزه مرنو (غارنوی ) به قله کوه شاهو می روند ودرآن فصل باهم عهد و پیمان می بندند که سه روز روزه خود را در آنجا بگیرند و آنگاه سلطان اسحاق با دیدن خود سرافرازشان کند از قضا در آن ایام برف سنگینی باریدن می گیرد و آنان سه شبانه روز در زیرآن برف می مانند !!!؟ { احتمالا به خواب زمستانی رفته بودند } و بالاخره سلطان آنان را نجات می دهد و پس از آن مقرر میگردد که به یاد یاران قول طاس آن سه روز را روزه بگیرند. درکتاب دست نویس راهنمای حقیقت داستان یاران قول طاس و روزه مخصوص آن ایام بدین صورت شرح داده شده است .

پس از آنکه سلطان مدتی در پردیور اقامت می نماید هفت نفر که بعد بنام قول طاس معروف می گردند از ظهور و طلوع او آگاه می گردند !!؟ و از کردستان قصد زیارت سلطان می نمایند و پس از پیمودن مسافتی راه با خود عهد می کنند که در قله شاهو چند فرسخی پردیور بمانند تا از طرف سلطان از آنان استقبال شود !!!  و اگراستقبالی ازآنان بعمل نیامد تا دم مرگ در آنجا بمانند ؟؟! و پس ازبستن قرارداد درهمان محل به طلب می نشینند، چون سلطان ازقصد و نیت آنان آگاه است !؟ برای تنبیه آنها از کرم سلطان هوا ابری می شود !! و سه شبانه روز در آن محل برف می بارد که تمام آن مدت آن هفت نفر از جای خود تکان نمی خورند و در زیر برف می مانند و هلاک می شوند و از آن طرف بنیامین از واقعه آنها مطلع می شود ؟!!  و استدعا می کند که سلطان از تقصیرات آنان بگذرد !!!! که سلطان هم استدعای پیربنیامین را اجابت کرده و به اتفاق هفتن جهت تشویق یاران قول طاسی به سوی آنان رهسپار می شوند که به محض رسیدن یاران به آن محل از کرم سلطان و به اذن خدا زنده شده !!!! { یعنی از خواب زمستانی بیدار می شوند } و داخل جم یاران گردیدند و به پاس احترام فداکاری آن هفت نفر پیرینیامین از سلطان اسحاق استدعا می کند کردار سه روز روزه اهل حق که در مرنو قرار داده شده به افتخار جانبازی که از خودشان نشان داده اند به یاران قول طاس ببخشد ؟!! که سلطان می پذیرد ، در ضمن چون موقع آمدن برف هفت نفر مزبور از ابتدا تا انتهای باریدن بر دورهم جمع شده و مانند کوره سر به سر یکدیدگر چسبانیده تا برف در داخل آنها نفوذ و ریزش نکند و پشت آنان را چنان برف پوشانده که تشکیل طاس (به معنای قوس ) داده بودند آن هفت نفر معروف به یاران قول طاس شدند .

{ هیچ عقل سلیمی چنین ادعایی را نمی پذیرد که افراد مدت سه شبانه روز درزیربرف سنگین و در سرمای شدید مدفون گردند وپس از آن ، سالم اززیر برف نجات یابند که  غیر ممکن است واین  صرفا تفکرات ، عقاید والقا‌‌ئات باطل و خرافی می باشد . و در توجیه خود می گویند که این از کرامات و اعجاز سلطان اسحاق و دیگربزرگان است . یادآور می نمایم اعجاز مخصوص پیامبران بوده و بعد از رسول اعظم (ص) و حتی امامان معصوم (ع) چنین ادعایی مبنی بر اینکه اعجازی از خود دارند ، نداشته اند . که بعد از ایشان کسانی پیدا می شوند وادعایی اعجازاز خود دارند . و افرادی که چند روز در زیر برف و سرمای شدید مدفون شده و بوسیله کرامات و اعجاز سلطان و... نجات می یابند . 

هو اول و آخر یار

با درود

نظریات و ایرادتی که متأسفانه اغلب دوستان و یاران از روی تعصب نگاشته اند، کم و بیش مطالعه نمودم. ای کاش برادران ارجمند، منصفانه تر به نقد و بررسی دیدگاه های آیین یاری و یا به اعتقاد برخی فرقه اهل حق می پرداختند.

شیعیان عزیزی که بنا به باور بسیاری از علمای تسنن و مردم سنی مذهب که اکثریت مسلمانان جهان را تشکیل می دهند، خود نیز در معرض همین اتهاماتی قرار دارند که انگ آنها را به مردم خداپرست و علی اعلایی می زنند.

آنچه می توان از مفاهیم کلام های منتسب به بزرگان اهل حق درک نمود، این آیین ربانی گزیده و چکیده ای از ادیان ابراهیمی، آموزه های ادیان ایرانی قبل از اسلام و باورها برخی از مکاتب شرقی می باشد. مانند باور به خالق هستی، نبوت پیامبران و روز قیامت، رعایت قوانین و احکام اسلامی مانند عقد و طلاق و ... اعتقاد به تزکیه نفس، تسلیم و رضا، رعایت راستی و پاکی، باور به تجلی صفات، جانشینی خداوند در روی زمین، وحدت وجود و حفظ اسرار.

 اسراری که برخی از دوستان بدون توجه به قانون اساسی که تفتیش عقاید ممنوع است و شاید از یاد برده اند که از دوران انگیزاسیون چند قرن گذشته است، ولی برخی از دوستان مانند دوران قرون وسطایی از روی کنجکاوی سعی در برملا نمودن آنها دارند.

در پاسخ ایرادهایی که می گویند که حضرت سلطان سحاک نیز تولدی غیر معمول داشته است و آن حضرت نیز به نوعی مانند حضرت مسیح از مادری باکره زاده شده باشد و یا ادعای خدا بودن آن حضرت و یا حضرت علی که به جرم تحویل ندادن دو  نفر از افراد تازه مسلمانی که شترهای پیامبر را ربوده و شتربان او را کشته و طایفه آنان حاضر به تحویل دادن آنها نبودند، تعداد 700 نفر از آن طایفه در یکروز سر بریند، ادعاهایی است که نه می توان ثابت نمود و نه می شود با قاطعیت رد کرد.

 به صرف این که نویسنده و یا پژوهشگری در روستا و یا در شهر با فرد و یا افرادی در مورد اهل حق مذاکره کرده و آنها نیز از روی بی اطلاعی چنین مباحثی را که اغلب نظریات شخصی آنها بوده است بیان داشته اند، نمی توان به عموم یارسان عمومیت داد.

هر چند نمی توان کتمان نمود که بعد از رحلت حضرت محمد (ص) تا هفتصد سال قبل اکثر شیعیان در تنگنای حکومت های غاصب بنی امیه و بنی عباس بودند و علاوه بر حضرت علی (ع)، برخی از فرزندان آن امام همام را به شهادت رسانده و یا در زندان های دخمه مانند محبوس نمودند و به همین دلیل اغلب ناچار بودند که تقیه نموده و معدودی سست ایمان حتا نام مبارک آن حضرت را در کف نعلین خود می نوشتند و یا در پای منابری می نشستند که حضرت علی را لعن می کردند.

اما این حضرت سلطان سحاک بودند که با عده اندکی از یاران مخلص خود، پرچم علی اعلایی را در منطقه اورامانات بر افراشتند و همزمان در اردبیل دراویش و مریدان شیخ صفی الدین اردبیلی با کمک فرزند خردسال ولی برومندش شاه اسماییل صفوی بود که این رسالت را سامان بخشیده و مردمی که اکثریت سنی بودند، با قدرت نبرزین و یا هو کنان توانستند که شیعه اثناعشری را مذهب  رسمی ایران نمایند.

حال خوشحالیم که عده کثیری بر خود می بالند که شیعه و پیرو حضرت علی می باشند. حال مهم نیست که آنها ما را اهل حق می دانند و یا علی اللهی خطاب می کنند. اما آن چه که باعث تعجب و حتا تأسف است، این که بیش از هفت قرن است که با وجود زندگی مسالمت آمیز و داد و ستد و ازدواج و دوستی با یکدیگر، عده ای معلول الحال و مغرض با طرح سووالات انحرافی از علمای عظام، سعی دارند ایران را نیز به جرگه کشورهای عراق و سوریه سوق داده و با ایجاد نفاق و تفرقه موجب ناامنی و اغتشاش در کشور امن ایران شوند.

اگر قرار باشد که از خرافات و ایرادات ادیان و مذاهب سخن بگوییم که سنگ روی سنگ باقی نمی ماند. برای مثال در نظر بگیرید خداوندی که بعد از خلقت فرشتگان که کاری بجز حمد و ثنای پروردگار ندارند و هزاران سال شیطان که پیش نماز ملائکه بود، با یک تمرد برای همیشه مغضوب و منفور خدا و مردم باشد و آدم و حوا نیز با خوردن یک سیب از بهشت رانده شده و قابل برای تصاحب خواهر زیباترش هابیل را کشته باد و خلق خدا از حاصل ازدواج این قاتل با خواهرش پدید آمده و در روی زمین گسترده باشند.

ادیان ابراهیمی که مفتخرند بنیانگذار ادیان حضرت ابراهیم خلیل بوده است، چگونه برای رضایت همسرش ساره با هاجر ازدواج کرده و سپس بنا به خواست ساره دو بار به فجیع ترین شکل ممکن قصد کشتن فرزند شیرخواره و یا کودک خردسال خود را داشت.

 با عنایت و تفضل الاهی حضرت اسماییل که جوان برومندی شده بود، حضرت ابراهیم به عنوان جبران مافات با کمک ایشان بتخانه ای بنا نهاد بزرگ ترین بت های آن را با دست مبارک علی تخریب گردید.

و یا باور به این که حضرت محمد شق القمر کرده و با براق به معراج رفته است و یا مدت یکهزار سال است که امام دوازدهم در چاهی واقع در عربستان و چندی بعد او را به جمکران منتقل نموده و یک از مشاوران احمدی نژاد در آمده و در تأیید وزرا به او کمک و مشاوره می داد و الا آخر

همه این ها را مردم اهل حق باور دارند و آنها را نوعی از معجزات الاهی می پندارند، آنگاه کسانی به این مردم  علی اعلایی انگ گمراه و ... می زنند که اغلب آنها حضرت علی را عین الله و یدالله حضرت حسین را ثارالله می نامند. 

نکته پایانی؛ برای شناخت بیشتر  مقام معنوی حضرت علی (ع) توصیه می کنم که به مطالب قرآن در صحنه امام راحل مراجعه نمایند تا بدانند که آن امام همام به قول استاد شهریار :

نه خدا توانمش گفت، نه بشر توانمش خواند / متحیرم چه نامم آن شه لا فتاح را

با سلام
هیچ شیعه عاقل و عالمی این مزخرفات را قبول ندارد:
«...و یا مدت یکهزار سال است که امام دوازدهم در چاهی واقع در عربستان و چندی بعد او را به جمکران منتقل نموده و یک از مشاوران احمدی نژاد در آمده و در تأیید وزرا به او کمک و مشاوره می داد و الا آخر همه این ها را مردم اهل حق باور دارند»

سلطان اسحاق اهل حق را با هدف اسلام زدایی پدید آورده است وی پسر شیخ عیسی برزنجه ای است و خود را خدای معرفی نمود و به پدرش گفت که حج نرود بلکه او را زیارت کنند این مطلب در دیوان گور آمده است او می گوید که کسی حق عدول از این مسلک را ندارد و از قرآن دروغین بپرهیزد و محمد (ص) برای انحراف مردم آمد . سیادت در اهل حق نسبی نمی باشد بلکه یک امر ظاهری است ، سلطان اسحاق افرادی را سید نامید و از آن پس این افراد به سید مشهور شدند انحرافات اهل حق به صورت سر مگوی درآمده است و رهبران اهل حق آنها را در اختیار هیچ کس قرار نمی دهند.


دین ما اسلام مذهب شیعه اثنی عشری مسلک اهل حق است ولی برای رسیدن به مسلک اهل حق باید از مراحلی گذشت به اسامی شریعت طریقت معرفت و حقیقت که هر کس به حقیقت برسد اهل حق می شود اهل حق آنهایی هستند که همیشه با خدای خویش هستند هیچ کس را غیر از صوفی هایی که به مرحله حقیقت رسیده اند در جم خانه راه نمی دهند ولی به خانقاه می برند در خانقاه به او اول از قرآن می گویند تا جایی که کاملاً آن را یاد بگیرند و روزه را سی روز می گیرند و نماز را باید پنج وقت در روز بخواند تا جاییکه آماده شود که به جم خانه وارد شود.

این یعنی چه می گویند دین ما اسلام مذهب شیعه اثنی عشری مسلک اهل حق است . شباهت این جمله و مطلب به ضرب المثل معروف به شترمرغ می ماند . و در جای دیگر می گویند ما مسلمان نیستیم ما را چکار با اسلام و در جای دیگر می گویند ما هم مسلمانیم در مسلک اهل حق . 

لطف فرمایید پای خود را از گلیم اسلام بیرون برده و آبروی مسلمانان و بالاخص تشییع را با تظاهر به مسلمانی و با سبیل های بلند غیر بهداشتی نبرید . 

مردم اهل حق واقعی به آنچه که در قرآن مجید و سایر کتب آسمانی در مورد شیطان، خلقت آدم با گل و اخراج از بهشت و قتل هابیل به دست قابیل و ... و مهدی موعود به عنوان منجی عالم بشریت را قبول دارند. به فرازی از رهنمودهای یاران وارسته بنام حضرت تیمور اشاره نمایم که در رابطه با عدل و دادی که همه مومنان و عدالتخواهان بشدت منتظر قدوم مبارک فرزند زهرا امام عصر حضرت مهدی (عج) هستند تا جهان و یا لااقل جهان اسلام را از این همه اختناق و استبد، غارتگری و اختلاس، فسق و فساد، ظلم و تجاوز، تبعیض و بی دادگری نجات دهند. آن حضرت به زبان کردی چنین فرموده اند: یاران مر اوسا تیمور دلشاد بو / آزادی مخلوق دادرسی داد بو

بدون تردید همه اهل حق ها از خرافات بیزارند و بر این باورند که این امام زمان است که می تواند چنین آزادی و دادرسی جهان گستر را در جهان اعمال نمایند. به امید آنروزهای فرخنده

یاران مر  

اگه راست میگویی شما برید ریشها تونو کوتاه کنید که دیگرهمه میدانند پشتش چیست؟؟؟؟؟
حداقل که همه میدانند سبیل نشانه مردی است ای زن صفت
نهایت استدلال و منطق و ادب!!
دوست عزیزی ک این همه به مردمان اهل حق توهین میکنی اولا خدا روشکر میکنم که اهل حقم و همیشه احکام  دینم باعث شده ک من از گناه دوری کنم  دوما ما مردمان اهل حق باید در برابر خداوند یکتا جوابگو باشیم نه در برابر بنده کوته فکری مثل شما، خداوند قاضی اعمال تمام انسانهاست واین ختم تمام مطالب بالاست شمام ک این همه از مردم اهل  حق غیبت کردید مگه در دین اسلام غیبت کردن به مانند خوردن گوشت برادر مرده خود نیست بروید وبه فکر اعمال خود باشید نمیدونم چ سودی از این سایت میبرید 
هواول یار اخر یار               حضرت نوروز سورانی ازیاران حضرت آسید براگه گوران یکی ازاندشمندان روحانی اهل حق میباشد که بسیاری ازباورهای غلط که طی میلیونها سال شکل گرفته براساس کشف شهود واشراقی که برایشان حاصل شده تغییر داده که یکی ازاین باورهای غلط همان خلقت انسان است ازدیدگاه نوروز سورانی انسان خلقت مستقلی ندارد بلکه نتیجه تکامل گونه یا گونه های دیگری ازموجودات است که در این باره میفرمایند (نوه ونتیجه ندیده دو دم        اوسا حوا جفت چنی بابا آدم  توجه داشته باشید دو دم یعنی اینکه موجودی که دارای دو دم باشد یعنی دو زندگی(همان دوزیست) واما معنی بیت یعنی ازیک موجود دوزیست نسل های متوالی اعم از(نوه ونتیجه ندیده) گذشت بعد ازان بود که ادم وحوا با هم یک جفت مستقل شکل دادند ویا دربیت دیگری میفرمایند (سقام گرد صورت نقش مقوا    بابا آدم نرشد ماده برحوا) یعنی اینکه وقتی که شکل وشمایل حیات برکارتن طبیعت به بهرین وجه خود رسید وتکامل یافت بعد ازآن بود که نرینگی برادم تعلق گرفت ومادینگی برحوا تعلق گرفت                                                                                      
سندی دیگر بر انحراف تضاد و مخالفت با آموزه های قرآن و تمام ادیان آسمانی
هو اول یار آخریار        جناب اقای اسد مطالب بی پایه وبی اساس شما جسته وگریخته مشاهده شد امید انکه اگرزمان فرصت دهد وعمری باقی باشد به تمام شبهات شما پاسخ داده شود واما درمورد ولایت فقیه شما که مرقوم داشته اید اهل حق باورمند به ولایت فقیه نیست باید به عرض شما برسانم ان زمان که بزرگترین مراجع جهان تشیع باورمند به این بودند که حکومت ازدیانت جداست اهل حق را باوربراین بود بعد ازرحلت حضرت آسید براگه گوران تا زمان ظهورحضرت مهدی صاحب الزمان ما یک دوران گذاردرپیش داریم که یکی ازمراحل دوران گذار حکومتی براساس ولایت فقیه است شما را ارجاع میدهم به کلام حضرت نوروز سورانی (من گرد وسری        پادشام بنیامین من گرد وسری) توجه به اینکه دراهل حق پادشاه به کسی گفته میشود که تجربیات عرفانی خود را به غیرعارف منتقل کند واما معنی بیت میفرمایند حضرت پیربنیامین که پادشاه من محسوب میشود من را محرم یک راز قرار داد وان اینکه(عرض کرد وشاه دا پیم خبری     فرا پی ظهور پیچ ومیظری) وحضرت پیربنیامین هم ازطرف شاه خود که حضرت مهدی صاحب الزمان است این خبررا به من ابلاغ نمود وآن اینکه نوید وبشارت حکومتی براساس(پیچ ومیظر)که همان ولایت فقیه منظرنظر است ودرنهایت بعد ازگفتن چند بیت میفرمایند (یه نوروز واتن نگرد وسری      چمرای شاه من پیچ ومیظری) یعنی اینکه این مطلب را نوروز بیان داشت وانرا سرقلمداد نکرد وشاه من چشم به راه حکومتی براساس ولایت فقیه میباشد
جناب آقای رضا در تاریخ 14 مهر 94 نوشته اید که چرا قضاوت میکنید در مورد اهل حق ها شما از آن ها چه میدانید .  خاطر جنابعالی را مکدر ننمام  . جناب آقای رضا شما و هم کیشان تان این را بدانند افراد پژوهشگر و محقق و کسانی که خود را صاحب نظر در زمینه فرقه شناسی می دانند وظیفه دارند در زمینه ادیان آسمانی و من در آوردی مثل فرقه اهل حق تحقیق کرده و حقیقت را به مردم نا آگاه آگاهی دهند و مردم عوام سره را از ناسره  تشخیص دهند که کدام دین و مذهب حقیقت دارد تا آن را انتخاب کنند . افراد اهل حق اگر  خود را حق می دانند پس ، از چه هراسی دارند!!! ؟؟؟ . 

قابل توجه کسانی که خود را اهل حق می دانند مطلب زیرا را مطالعه کنند . 

مصاحبه با یکی از یارستان :

نویسنده کتاب "سرسپردگان" مصاحبه ای با یکی از پیروان مسلک یاری انجام داده است که آن مصاحبه بدین قرار است.

س: ممکن است سوالاتی راجع به اهل حق از جنابعالی بکنم ؟

ج: بلی با کمال میل حاضرم هر چه بپرسند پاسخ بدهم

س: این که می گویند اهل حق علی اللهی هستند صحیح است؟

ج: بلی اهل حق علی اللهی هستند و خودم هم علی اللهی می باشم این دیگر مذهب و اعتقاد من است و نمی توانم و نمی خواهم از کسی مخفی بدارم در کرمانشاه یک مرکز تبلیغاتی داریم که با بلندگو علنا معتقدات خود را می گوییم .

آیا خدا همان علی است؟ بلی خدا همان علی است شما معتقدید که خدا دیده نمی شود و نخواهد شد ما معتقدیم که خدا دیده شده است و شاید در آینده هم دیده شود.

شما نماز هم می خوانید؟ نه خیر ما نماز نمی خوانیم به جای آن در جم خانه در هر هفته و در هر پانزده روز نیاز می دهیم. روزه شما چقدر است؟ روزه ما سه روز است که روز سوم نان و روغنی مخصوص می پزیم و روز چهارم را عید سلطانی می گوییم و هر یک از ما مقداری برنج و روغن و یک خروس یک ساله به جم خانه برده و مشغول نیاز می شویم.

به قرآن واسلام اعتقاد دارید ؟ بلی ما به قرآن و اسلام احترام می گذاریم.(البته احترام غیر از اعتقاد است).

اگر به قرآن اعتقاد دارید و در قرآن روزه یک ماه است پس چرا شما سه روز روزه می گیرید ؟ آقای نورعلی الهی هم در برهان الحق اهل حق را مسلمان دوازده امامی معرفی می کنند.

ما به قرآن طور دیگر اعتقاد داریم و در برهان الحق می نویسد شیعه اثنی عشری حقیقی اهل حق است بنابراین اعتقاد ما در این مورد غیر از شما است.

شما از متصوفه محسوب می شوید ؟ نه ما از متصوفه نیستیم بلکه متصوفه می خواهند خود را به ما برسانند .البته آنها متصوفه نیستند ولی بسیاری از مراسم آنها را دارند به شریعت طریقت و حقیقت معتقدند.


تشابه این مسلک با دیگر ادیان و مسلکها :

آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق با مذاهب و ادیان دیگر شباهت هایی دارد که اینک به برخی از آن اشاره می شود.

۱- در مسایل مربوط به نذر و قربانی آمده است که آب به جم "جمع" آورده می شود که جم نشینان هر یک جرعه ای از آن را می خورند و اگر کسی تشنه هم نباشد باید حتماً یک قطره بخورد این رسم در آیین زردشتیان و نیز در آیین مسیحیت است.

۲- اهل حق در موقع ذبح قربانی و نیز در جم خانه در هنگام انجام مراسم لباس سفید می پوشند و در حالت شبیه همین رسم لباس سفید در میان زرتشتیان وجود دارد.

۳- در آیین یاری به پیشوایان خود "پیر" خطاب می کنند در آیین مسیحیت نیز چنین است.

۴- در آیین یاری مادامی که مرید از عهده امتحان پیر بر نیاید عقاید مذهبی از او مخفی نگاه داشته می شود عین همین مطلب در آیین مهر پرستی (مسیحیت) وجود دارد.

۵- در آیین یاری آمده است که بنیانگذاران این مسلک "شاه خوشین" و "سلطان صحاک" از مادران باکره به دنیا آمده اند نظیر همین در مسیحیت ست.

۶- روزه گرفتن در آیین یاری شباهت زیادی به رزوه های یهودیان دارد روزه های یهودی روی علت و حوادث معینی که مربوط به پیشوایان آنها بود برقرار گردید در میان اهل حق روزه سه روز دوازدهم تا چهاردهم دیماه(= رزوه مرنو) و نیز پانزدهم تا هفدهم دیماه (= روزه قولطاسی) روی حوادث و عللی که برای پیشوایان آنان به وجود آمده مرسوم شده است.

۷- در مسلک یاری شرط یارستان شدن سرسپردگی است شبیه همین در مسیحیت است که شرط مسیحی شدن غسل تعمید است.

۸- در اجرای سنتهای مراسم در ذکر جلی و خفی که بین مسلک یاری رواج دارد، شبیه این در مسلک متصوفه وجود دارد.


با درود و بدرود

 

ضمن تشکر از ایجاد چنین وبلاگ ارزشمندی که مخالفان و موافقان آیین یاری با هر نوع بینش و سطح دانشی که دارند، آزادانه نظریات شخصی خود را بیان می دارند، امیدوارم زحمات بیدریغ جنابعالی منتج به تقویت تفاهم و ایجاد بیش از پیش وحدت شود، با درک بیشتر مبانی مشترک، با محوریت ولایت و حقایق راستین این آیین، به منظور رفع شبهات و کنار گذاشتن موهومات و مخدوشاتی که زیبنده هیچ عقل سلیمی نمی باشد.

این مهم هنگامی ممکن و محقق می شود که بدون تعصب و یا توجه به نظریات شخصی افراد، تکیه بر مشترکات فراوانی نموده که پیروان حضرت علی (ع) و یاران حضرت سلطان سحاک، در باب اصول دین دارند. به همین دلیل، بعد از شنیدن اختلاف و درگیری مختصری که در اسلام آباد (شاه آباد غرب) بر سر حمایت از نمایندگان منتخب مردم در آن شهر پدید آمدن، بنده به دلیل احساس مسوولیت و به منظور جلوگیری از ادامه چنین جدال های بی حاصل و بروز ناامنی در منطقه حساس غرب کشور، اقدام به تهیه و ارسال مطالبی در این رابطه به رهبر ج.ا، تقدیم نموده و به رییس محترم جمهور و وزیر محترم امور خارجه گیرنده دادم 

جهت اطلاع، متن آن را بشرح ذیل بعرض جناب آسید نصرالدین حیدری نیز رساندم. 

 

حضور محترم سرور گرامی جناب آسید نصرالدین حیدری مسندنشین خاندان حضرت سید خاموش 

 یا علی مدد

به استحضار حضرتعالی می رسانم:  

بعد از حمله و اهانت عده معدودی از طرفداران کاندیدای برنده در شهرستان اسلام آباد غرب (شاه آباد سابق) به عده ای از مردم یارسان که هوادار نماینده رقیب آنها بودند،گروهی از یارسان در نقاط مختلف کشور اقدام به تشکیل گردهمایی ها، سخنرانی ها و جمع آوری توماری از امضا به منظور اعتراض نسبت به اقدامات کودکانه و ناآگاهانه حمله کنندگان نموده اند. 
بنده نیز که یکی از سادات خاموشی و داماد جناب آقای سید احمد حسینی یکی از نمایندگان حضرتعالی در تهران می باشد، به منظور ادای دین و حمایت از آیین آبا و اجدادی که قرن هاست مورد بی مهری برخی از متعصبان قشری واقع شده است، به همین دلیل در تاریخ 24 اسفندماه اقدام به تهیه و ارسال مطالبی جهت برطرف نمودن سوء تفاهمات، با تأکید بر مشترکاتی که این آیین ربانی با اصول دین اسلام و سایر ادیان ابراهیمی دارد، از مقامات مملکتی درخواست صدور اوامر مقتضی و پیگیری حقوق شهروندی این اقلیت حق پرست و صلح طلب، نمودم. لذا امیدوارم آنچه که از دل بر آمده است، لاجرم بر دل حضرات نشسته و به بهانه مشغله های گوناگون این موضوع خطیر را به بایگانی راکد نسپارند و مقامات ذیصلاح نیز پیگیر اومر مقتضی از جانب رهبر ج.ا، باشند.

 لازم به یادآوری است، آنچه مرقوم داشته ام، با رعایت حفظ اسرار و همراه با ارائه نکات عرفانی که بتواند گوشه ای از ابعاد اعتقادی و باورهای یارسان را به زبانی ساده و قابل پذیرش رهبر ج.ا،  که از جوانی با مباحث عرفان آشنایی کامل داشته اند، جهت شناخت بهتر آیین یاری، از طریق فیسبوک، بعرض معظم و له و برخی از مقامات عالی و ذیصلاح عرضه داشته ام. التماس دعا دارم.

 متن درخواست بنده به شرح ذیل است :

به نام خداوند بخشنده و مهربان
هو یا علی مدد

محضر مبارک رهبر انقلابی و با بصیرت جمهوری اسلامی - حضرت آیت الله علی خامنه ای 
با درود فراوان و تبریکات صمیمانه، به مناسبت فرا رسیدن سال نو ودر آستانه شکوفایی گل ها و نزدیک شدن عید سعید باستانی، از رهنمودهای داهیانه حضرتعالی، درایت و هوشمندی دولت تدبیر و امید و صبر و استقامت ملت بزرگ و شریف این کهن مرز و بوم که توانستند از بزرگترین چالش قرن، معضل جهانی و مطول ترین مذاکرات تاریخی، با سربلندی و غیور عبور نموده و نقشه های دشمنان ج.ا، اسلامی را نقش بر آب نموده و کام اکثر مردم صبور و شریف ایران را شیرین کرده و به پاسداشت همدلی و همزبانی ، موفق شدند ، به برگزاری انتخاباتی آرام، شفاف و کم حاشیه، اقدام نمایند، اینجانب بعنوان ایرانی حق پرست، صلحجو و عدالت طلب، ابراز تشکر و قدردانی می نمایم.
با احترام، به استحضار آن مقام معظم می رساند: 
گروهی از وارستگان و بنیانگذاران آیین اهل حق (یارسان) که از دوستداران ولایت و از عاشقان مولای متقیان بودند، در هفتصد سال قبل که علویان و پیروان آن حضرت، سخت در تنکنای داعشیان زمان بوده و از تهمت و اهانت به ساحت مقدس ائمه هدی، بخصوص سرور آزادگان جهان حضرت علی (ع)، دل آزرده بودند، از بغداد به منطقه اورامانات واقع در پاوه که یکی از شهرستان های کرمانشاهان است، کوچ نموده و با رهبریت حضرت سلطان سحاک، نهضت پردیوری و پرچم یارسان (اهل حق)، را با وحدت و مودت و ابراز محبت و خدمت به خلق و بر علیه افکار و رفتارهای عقب مانده تفاله های کوردل امویان و مزدوران عباسیان غاصب، خشن و نادان، با سرفرازی برافراشتند.
یاران آگاه و علویان مومن و به تنگ آمده در آن دوران تاریک و سیاه، گروه گروه به هسته مرکزی این اقلیت وارسته و حق طلب در آن منطقه کوهستانی پیوستند. به گواه تاریخ، در آن شرایط بحرانی و اسفبار، اوضاع استبداد و ستمگری به گونه ای بود که چنین حرکت انقلابی، ریسکی بزرگ و اقدامی بس خطرناک بود و آن وارستگان از جان گذشته و به حق پیوسته، خطرها را جانانه به جان خریدند. شرایطی که اکثر متعصبان گمراه، خونریز و مدافع آن حکومت غاصب، به منظور نشاندادن دوستی با غاصبان و دشمنی با آل علی و نفرت از مولا علی (ع)، آن دردانه همه دوران ها، ابلهانه نام مبارک آن حضرت را در کف نعلین و کفش های کثیف خود، حکاکی می کردند. 
شوربختانه، از آنزمان حتا در دورانی که شیعیان و پیروان آن امام همام، بر این کهن مرز و بوم حکومت می کنند، اغلب این مردم حق پرست و صلح طلب، مورد بی حرمتی و اهانت های گاه و بی گاه عده معدودی از افراد متعصب و ناآگاه واقع شده اند. این در حالی است که اکثر مردم یارسان، علاوه بر اعتقاد راسخ به اصول دین، معتقد به سر پوشی، محبت به اولیا، ارادت ویژه به ولایت مولا علی (ع) و باور به وحدت وجود و تجلی صفات از طریق کردار و خدمت به خلق می باشند. 
اما مهم ترین وجه افتراق این یاران حق پرست، با مسلمانان، در قرائت خاصی است که از فروعات دین دارند. برای مثال بجای نماز، نیاز و ذکر و نیایش خاص خود را دارند و بر این باورند که هر کس به زبانی حمد و سپاس خداوند دانا و یکتا را بجای می آورد. به قول شیخ بهایی:
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید 
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه 
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید 
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید 
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بدیهی است، هر آنچه که در اسلام و سایر ادیان ابراهیمی، حرام و یا مباح شده است، آیین اهل حق نیز آنها را حرام دانسته و انجام و حتا اندیشیدن به گناهان را خلاف و گناه می دانند. 
هر چند کم نیستند افرادی که خود را به ظاهر یار (اهل حق)، می دانند، اما ممکن است مانند برخی از مسلمان نما ها، دارای ظاهری آراسته و موجه داشته باشند، اما معتاد و یا غیر وارسته بوده و درک درستی از اهداف دین و فلسفه عمیق انجام واجبات دینی نداشته و ندانند که مهم ترین هدف و فلسفه نماز و روزه ترک محرمات و انسان شدن است.
برای روشن شدن اهداف دین و حقایق نماز و ذکر و نیایش، می توان داستان حضرت موسی و شبان در داستان مثنوی معنوی را یادآور شد و درک این نکته ظریف که تمام پیامبران راستین و رهبران واقعی، برای وصل کردن آمده اند. وگرنه این چه نماز و روزه مسلمان نماهایی است که در مکه مکرمه شرایطی را فراهم می آورند که مأموران آنها بتوانند حجاج بیت الله الحرام را ناجوانمردانه لگدکوب نموده و هزاران نفر از مومنان را که در میان آنها تعدادی از وارستگان و حاجیان ایرانی شهید نمایند. به فرموده حضرت مولانا جلال الدین بلخی:
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم
من این نماز حساب نماز نشمارم
ز عشق روی تو من رو به قبله آوردم
و گر نه من ز نماز و ز قبله بیزارم
مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
حدیث ِ درد فراق تو با تو بگذارم
و گرنه این چه نمازی بود که من با تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم
نمازکن به صفت، چون فرشته ماند و من
هنوز در صفت ِ دیو و دد گرفتارم
از این نماز ریایی چنان خجل شده ام
که در برابر رویت نظر نمی آرم
بر مبنای رهنمودهای حضرت شیخ امیر که یکی از عارفان و وارستگان اهل حق و مفسر کلام ها و دفاتر پردیوری (دیوان گوره) می باشند، در این باره به زبان کردی، یارسان را به طور خلاصه و موجز، چنین ارشاد فرموده اند: 
یاری چوار چیون باورین وجا / راسی و پاکی، نیسی و ردا
پیروان این آیین کهن که اغلب مردمی ساده و وارسته هستند، بر این باورند که دین برای درست اندیشیدن، عاشقانه زیستن و نیکو زندگی کردن است و به قول عراقی، آن شاعر شوریده که بی مهابا فرموده اند:
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گل ها همه بوی بی‌وفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
در مورد مستندات این آیین پر رمز و راز، بایستی صادقانه اذعان داشت، به دلیل گذشت زمان و به خصوص به علت سعی در حفظ اسرار و سینه به سینه منتقل شدن اشعار و آموزه های یارسان مطالب به صورت مکتوب وجود نداشت. به نظر می رسد از حدود یکی دو قرن قبل تا به حال که کلام ها به صورت نوشتجات خطی و سپس در نیم قرن اخیر به صورت چاپی تکثیر شد، به دلایل گوناگون ممکن است برخی از دفاتر و کلام های موجود که به صورت اشعار کردی و ترکی در دسترس همگان قرار گرفته است، توسط عده ای از ناآگاهان و برخی از مغرضان تا حدودی مخدوش شده باشد. شاید یکی از دلایلی که کمتر توجه و عنایت به احکام شریعت، مبانی طریقت و رعایت اصول اهل حق شده باشد، دستکاری دشمنان آگاه و و دوستان ناآگاه باشد، رهنمودهایی که در واقع ریشه در عهد الست و پیمان ازلی دارد. میثاقی که قبل از آفرینش جهان و در عالم ذر، خداوند با روان نخستین انسان منعقد نمود و مقرر شد که بنی آدم، تنها خداوند را بندگی و اطاعت نموده و نرود جز به همان راهی که صراط مستقیم بوده و مورد رضایت و خشنودی خالق هستی باشد. اما متأسفانه تاریخ گواه و مشحون از جنایات و فجایع، کشتارها و تجاوزات، تبعیضات و بی عدالتی ها، خیانت ها و غارت هایی است که انسان های با وجدان و شرافتمند، از شنیدن آنها شرم دارند. به طوری که حتا بسیاری از خداپرستان نیز اطاعت و عبادت خداوند را به دلیل کسب پاداش (عیش و عشرت با حور و قلمان ها) و ترک محرمات را به علت ترس از آتش دوزخ، مرتکب نمی شوند.
این نوع نگرش خاص یک دین و آیین و یا مخصوص یک قوم و ملت خاصی نیست، غصه های پر غصه ایست که دولتمردان بهتر از همه به ابعاد و خطرات آن واقف بوده و یادآوری آنها توضیح واضحات می باشد و یا به اصطلاح زیره به کرمان بردن است.

از مباحث اعتقادی که بگذریم، لازم به یادآوری است که مردم یارسان در شرایط بحرانی، بخصوص در جنگ تحمیلی، شهیدان بسیاری تقدیم انقلاب و به منظور حراست از این کهن مرز و بوم نموده اند. این دلاورمردانی که اکثر آنها در منطقه غرب کشور زندگی بخور و نمیری دارند. ایرانمداران و مرزداران مقتدری که قرن هاست سد پولادینی در برابر تهاجم فرهنگی و هجمه های نظامی اجنبیان می باشند. اکراد غیوری که خود و اجداد خویش را صاحبان اصلی ایران دانسته و هرگز خود را خوش نشین و یا مستأجر این و آن، ندانسته و نمی دانند. 
ناگفته نماند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز گروهی از سادات و بزرگان یارسان در شهر قم، به حضور بنیانگذار ج.ا، امام راحل، شرفیاب شده و مورد تفقد معظم و له واقع شدند. علاوه بر آن، طبق مرقومه دفتر معظم و له که تأکید شده بود، در شرایطی که کشور نیاز به حفظ آرامش، وحدت و امنیت دارد، به منظور جلوگیری از هر گونه اختلاف و تفرقه، هیچکس حق مزاحمت برای مردم اهل حق (یارسان) را ندارند. 
اما شوربختانه، در موارد معدودی مانند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در همدان اقدام به تراشیدن سبیل یکی از یارسان در آن دیار نموده بودند. و یا چندی قبل بعد از اعلام نتایج انتخابات مجلسین، در شهرستان اسلام آباد غرب، گروهی از طرفداران کاندیای موفق، اقدام به حمله و اهانت به گروهی از یارسان آن شهر نمودند که مدافع و هوادار کاندیدای رقیب آنها بودند. 
این نوع اقدامات معدود و یا تبعیضات غیرقانونی که موجب بیکاری و سرخوردگی کثیری از جوانان یارسان شده است، به دور از عدالت و شئونات اسلام و ارشادات امام راحل و رهنمودهای حضرتعالی می باشد. آن هم در شرایطی که منطقه در آشوب و ناامنی است و اهریمنان داعشی، شیعیان را ناجوانمردانه می کشند و ایزدیان یزدان پرست را وحشیانه قطعه قطعه می کنند و زنان و دختران آنها را مانند دوران بربریت به اسارت می برند و آن گمراهان و کوردلان، بشدت در حال یارگیری و جذب نیروهای سرخورده به منظور تشکیل خلافت اسلامی هستند و دولت و ملت ایران، بیش از هر زمانی، نیاز به وحدت، همدلی و همزبانی دارند.
با عنایت به مراتب فوق و حساسیت منطقه، از آن مقام معظم استدعا می نمایم، به منظور جلوگیری از سرخوردگی مردم اهل حق از رأفت اسلامی و بروز هرگونه اختلاف و تفرقه و همچنین ایجاد امنیت، وحدت و همدلی بیشتر میان ملت، دولت و دوستداران ولایت، اوامر مقتضی در مورد رفع تبعیض و اجرای حقوق شهروندی نسبت به این یزدان پرستان و ایرانمداران، به سران سه قوه امر به ابلاغ فرمایند.

گیرنده گان: 
1 - جهت استحضار ریاست محترم جمهوری اسلامی، جناب آقای دکتر حسن روحانی، به منظور پیگیری اوامر مقام معظم رهبری
2 - جهت استحضار وزیر محترم امورخارجه و قهرمان ملی جناب آقای دکتر محمد جواد ظریف، با توجه به حساسیت منطقه که در شرایط آبستن حوادث است و داعشیان در حال جذب نیروهای بیکار و سرخورده به منظور تشدید فجایع و ایجاد رخدادهای ناگوار و غیرمترقبه می باشند.

 

نگارنده : دکتر سید فرخ آریامنش

 

بدیهی است، به دلیل مشغله هایی که هر یک از آن مقامات محترم و مسوول بر عهده دارند، بعید به نظر می رسد که بتوانند اقداماتی عاجل و اثربخش مبنی بر ایجاد اتحاد و وحدت میان پیروان راستین مولا علی (ع)، بنمایند.

 لذا با توجه به نوع نگرش و نزاکتی که حضرتعالی در پاسخ های خردمندانه ای که بر معیار عدل و انصاف و موجب رضایت خداوند متعال شود، نشان و بیان از آن دارد که جنابعالی شخصیتی والا بوده و اگر همت عالی نمایید می توان منشأ اتحاد و عامل وحدتی گردیده که علاوه بر دعای خیر و خشنودی مولای متقیان، از تفرقه و نفاق و حتا کشتاری مانع شوید که حاصلی جز شاد نمودن دشمنان حضرت علی، نتایج دیگری ندارد. این مشکل و معضل، درد لاینحلی نیست، مشروط بر آن که این مشکل را به صورت مسئله ای قابل حل در آورده و بیش از این موجب تفرقه و خونریزی و تعجب سران و اندیشمندان ملل مغرب نشویم. 

برای مثال؛ شنیدم که خانم آنگلامرکر صدر اعظم محترم آلمان در ارتباط با این نوع عملکردهای نابخردانه، چنین اظهار نظر کرده اند: 

« هند و چین، نزدیک به دو و نیم میلیارد نفر جمعیت، 150 خدا و 800 عقیده متفاوت دارند و در صلح زندگی می کنند!!! 

مسلمان ها، یک خدا، یک پیامبر، یک دین و یک کتاب دارند، ولی خیابان هایشان سرخ شده است به خون یکدیگر!!! 

قاتلش می گوید: الله و اکبر!!! و مقتولش هم می گوید الله و اکبر. و کشته های دو طرف شهید نامیده می شوند. و این درد است که متوجه نشدیم دین چیست؟! »

 

) - پیشنهاد بنده بسیار سهل و در عین حال ممتنع است. زیرا هنگامی که با انواع تبعیضات، توهینات و بکارگیری لطایف الحیل ها، به هم زدن بافت غالب جمعیتی اهل حق صحنه با کوچ دادن تعدادای از برادران شیعه از لرستان که متأسفانه برخی از آنها قاچاق فروش و یا تعدادی از آنان معتاد بودند، حاصلی جز دامن زدن به اختلافات، درگیری ها، بیکاری جوانان اهل حق، گسترش اعتیاد، بالارفتن آمار طلاق، تشدید خلاف ها، پر شدن زندان و ... نداشته است، آیا بهتر نیست در تهیه و تنظیم قوانین جدید احیای حقوق شهروندی، با صراحت قید و مصوب شود که به پاس هفتصد سال پاسداری از کیان ولایت مولای متقیان حضرت علی (ع)، یاران اهل حق با توجه به محدودیت ها و مهجوریت ها، به دلیل باور به اصول ادیان ابراهیمی و اعتقاد به خدا، رسالت پیامبران و روز قیامت، به عنوان یاران علی اعلایی شناخته شده و جان، مال و ناموس آنها محترم است و مانعی در استخدام دوایر دولتی ندارند و از تمام حقوق شهروندی نیز برخوردار می باشند.  

 

و من الله التوفیق       



اهل حق خود را یکی از سلاسل عرفانی اسلام قلمداد می کنند  که معنای عرفان را بزعم خود در خانقاه و یا جم خانه خلاصه می کنند . خلاصه ای از عرفان در مذهب شیعه چنین است . 
عرفان شیعى: عرفان، مصدر است به معناى شناختن و دانستن بعد از نادانى که ریشه ثلاثى مجرد آن از عُرف و عَرَف به معناى شناختن و معانى متعدد دیگرى که در کتب لغت ملاحظه مى‏گردد. مشتقّات عَرَف در ۷۱ آیه از آیات کریمه ذکر شده است.

عرفان، حالتى است که در بخش عملى به روابط انسان با خودش و جهان و خداوند مى‏پردازد تا آنجا که آدمى به توحید کامل نایل آید و به این بخش از حالات انسانى سیر و سلوک گویند. براى عارف جهان جز خداوند، اسما و صفات و تجلیّات او چیز دیگرى نیست که فرمود: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» «پس به هر جا روى آورید رو به سوى خداوند است» بقره (۲): ۱۱۵، و نیز: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷):

 ۳- عرفان، شناسایى حق و راه و روشى است که اهل الله براى شناسایى حق برگزیده‏اند. خاقانى گوید:

هر مؤمن که ز اهل عرفان باشد                             خورشید سپهر فضل و احسان باشد

و حکیم ناصرخسرو گوید:

شفاى درد دل‏ها گشت عرفان‏                                  ز عرفان روشن آمد جاودان جان‏

علاوه بر آنچه در آیات قرآن کریم از نشانه‏هاى عرفانى یاد شده زندگانى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بازتابى از زندگى معنوى و سرشار از اشارات عارفانه آن حضرت بوده است. زندگى زاهدانه امام على علیه السلام پرورش یافته دامان رسول الله صلى الله علیه و آله نیز در قالب سخنان گهربار آن حضرت در نهج‏البلاغه و اشارات و تلمیحات امام على بن الحسین علیهما السلام در صحیفه سجادیه نمونه و سرمشق آشکارى براى عرفا است.

هادیان راه‏  :

انبیا و امامان علیهم السلام سر حلقه عارفانند، کسى همانند آن بزرگواران خدا را نشناخت و به برنامه‏هاى حق عمل نکرد، حالى مانند حال آنان نبود و هم چون آنان کسى به مقام قرب نرسید. مخلصین، صابرین، متوکّلین، صالحین، صدّیقین، مقرّبین تعبیرهاى بلندى است که قرآن از مقامات روحى و عملى آنان نموده، وقتى گفته مى‏شود عباد اللّه، اصفیاء اللّه، اولیاء اللّه، مصداق اتمّ و اکمل آنانند.

آن اهل کرامت و شرافت و اصالت و معرفت و بینش راضى بقضاء اللّه، تسلیماً لامراللّه، داعیاً الى اللّه، متوکلًا على اللّه و هادى و مهدى بودند.

همانان بودند که بر اثر مقام عصمت و پاکى جان و طهارت باطن و حسن اخلاق و عمل و مجاهدت در راه محبوب به نبوّت و امامت رسیدند، تا همه انسان‏ها را به نور حق منوّر کرده و جان و دل آنان را به آیینه تجلّى انوار ملکوت جلا دهند.



جناب اقای ساحل و کسانی که ادعای این را دارند که هیچ کس از اسرار فرقه ایشان مطلع نیستند . بنده یک فرد محقق در زمینه فرقه شناسی بالاخص اهل حق هستم . خواهشمند است هر آنچه از فرقه خود اطلاعات دارید در همین سایت نگارش فرمایید تا بنده تحقیقاتم را کامل نمایم و دیگران نیز از سرمگوی اهل حق و یا الحق و یارسان و.... آگاهی یابند . متشکرم  . 


سوء برداشت ، سوء تعبیر و سوء استفاده از جمله ی (( حق واهل حق )) حضرت امام خمینی (ره) :

درخرداد  ماه  ۱۳۵۸ شمسی عده ای از عشایر استان کرمانشاه ( گوران ، سنجاب و قلمان ) با امام خمینی ( ره ) دیدار کردند . امام در باره مسأله حق و اهل حق سخنرانی کردند و فرمودند : (( امیدوارم که ما همه اهل حق باشیم )) منظور حضرت امام از جمله ی (( حق و اهل حق )) حق وحقیقت است یعنی اعتقاد به وحدانیت الله و پیامبری رسول اعظم محمد مصطفی (ص) ودوازده امام معصوم (ع) است . که این جماعت سوء تعبیر و از آن  به نفع خود سوء استفاده و بهره برداری می کنند . و می گویند امام اهل حق را تأیید کرده است که در نتیجه اهل حق بر حق است و خودش هم اهل حق است . 

برخی ازاهل‌حق معتقدند مرشدان و رهبران آن‌ها ازغیب مطلع بوده و دارای علم لدنی می‌باشند و پیش‌گویی‌های آن‌ها محقق شده و یا به وقوع پیوسته و سروده‌های منسوب به این پیران رموزی دارد که هر کس نمی‌تواند به آن اسرار دست یابد.

بنابراین در نوشته‌های فرقه آنچه آمده است اقوال و افاضات همین مرشدان بوده و اگر اسمی از یکی از ائمه (علیهم السلام) برده شده است به عنوان این‌که فلان پیر در جامه و دون فلان امام (علیه السلام) زندگی کرده است، والا در کتب و دفاتر منسوب به آن‌ها کمتر دیده شده است که افکار و مبانی اعتقادی، فقهی، اخلاقی و معنوی یا مشی سیاسی و اجتماعی ائمه اهل‌بیت (علیهم السلام) سخنی به میان آمده باشد و برای هر یک از آداب و رسوم حقانی خود هیچ دلیل عقلی و نقلی ارائه نمی‌دهند.

ولی در بعضی کتب دیده شده برای توجیه داشتن شارب بلند، احادیث مجهول و مجعول ذکر نموده‌اند که پیروان همین نویسنده فعلاً اصرار بر نداشتن سبیل (شارب) دارند.

از دیدگاه این فرقه آنچه برای افراد اهل‌حق اهمیت داشته در درجه اول گفتار مرشدان و پیشوایان صاحبان دفاتر (دفاتری که به صورت نظم و با زبان محلی هستند) می‌باشد و همین دفاتر کتاب‌های موجود در دسترس این افراد می‌باشد.

جایگاه و اهمیت فوق‌العاده پیر در عقاید فرقه بر کسی پوشیده نیست و لازم است این امر با توجه بیشتری مورد بررسی واقع شود.

پیروان فرقه اهل‌حق برای قداست و اعتبار حجیت گفتار مرشدان و پیران حقیقت هیچ‌گونه دلیل عقلی و نقلی ارائه نمی‌دهند، اما ما به دلایل زیر اطاعت چنین افرادی را جایز نمی‌دانیم.

حکم عقل:

عقل حکم می‌کند از عقلا و سیره آن‌ها پیروی شود، در صورتی که هیچ دلیل یا توجیهی از سیره آن‌ها برای اطاعت از افراد بی‌سواد و غیر متخصص وجود ندارد و همه این پیران و مرشدان بر اساس گفته افراد فرقه، بی‌سواد و غالباً در روستاهای دور افتاده کوهستانی و دور از مدارس و مکاتب علمی و مراکز فرهنگی زندگی کرده‌اند. با این توصیف چگونه عقل می‌پذیرد از چنین افرادی پیروی و اطاعت محض و بی‌چون و چرا شود؟ چگونه عقل عقلای عالم و دانشمندان بزرگ حکم می‌کند از افرادی که صرفاً ادعای محل تجلی ذات و جامه و دون انبیاء و ائمه (علیهم السلام) می‌نمایند پیروی کنند؟ بنابراین ما هیچ دلیل و بنای عقلایی برای این پیروی نیافتیم. بله اگر شهرت و آوازه ایشان با اینکه مکتب نرفته بودند در مناطق دیگر پیچیده بود و کسان دیگری غیر از پیروان خود از ایشان به جهت موقعیت علمی یا معنوی ایشان تقدیر می‌کردند، جای تأمل و تفکر داشت. اما از بزرگان این فرقه در هیچ یک از کتب مرجع و معتبر نامی ذکر نشده است. پس چگونه می‌توان از آنان پیروی کرد؟

و روایات هم اشاره دارند که خداوند برای انسان دو حجت قرار داده است: «إنَّ للهِ علی النّاسِ حُجَّتین: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً. فَأمّا الظّاهرةُ فَالرّسُلُ وَ الانْبیاءُ وَ الائَمَّةُ وَ امّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ. خداوند دو حجت بر مردم دارد: حجتی آشکار و حجتی پنهان. حجت آشکار پیامبران و امامان هستند و حجت پنهان عقل است ».

اجماع:

اجماع و اتفاق همه علمای عالم و بلکه عقلای عالم این است که تقلید و پیروی عالم از عالم در مسائل اعتقادی و احکام عملی جایز نیست. اگر بپذیریم این مرشدان و پیران و یا پیشوایان مورد اشاره از علما بوده‌اند، اما همه می‌دانیم چنین افرادی نه عالم و نه از علما و نه ادعای عالم بودن را داشته‌اند، بلکه اگر ادعایی بوده ادعای محل تجلی ذات و مدعی دون یا جامه یکی از انبیاء و ائمه (علیهم السلام) و دارای کشف و شهود و کرامات بوده است. بر فرض صدق این ادعای آن‌ها، این به حق رسیدن فقط برای آن‌ها حجیت و اعتبار دارد و دلیلی برای پیروی محض دیگران از ادراکات و کشفیات عرفانی نمی‌شود، بنابراین تنها افرادی که گرفتار ضعف و سستی خرد و اندیشه هستند بدون این‌که خود بیندیشند و عقل و فکر خود را به کار گیرند، به اعتقاد دیگران اعتماد کرده و معتقدات خود را از آن‌ها می‌گیرند مثل تقلید کورکورانه بعضی افراد که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. «و قالوا لو کُنّا نَسْمَعُ او نَعْقِلُ ما کُنّا فی أَصحابِ السَّعیرِ [سوره ملک، آیه ۱۰] گویند اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم، در میان دوزخیان نبودیم.»

آیات و روایات :

هیچ آیه و روایتی نداریم که ما را به این مرشدان و رهبران و پیروان حقیقت ارجاع دهند. بلکه از آیات و صریح روایات به دست می‌آید که از گفتاری که باعث ظن و گمان می‌شود پیروی ننماییم و تاکید گردیده است که شرک مشرکان به خاطر اعتماد بر گمان بوده است و در قرآن آمده است: «أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِی السَّمَاوَات وَ مَن فِی الأَرْضِ وَ مَا یَتَّبِعُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَکَاء إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ [سوره یونس، آیه ۶۶] آگاه باش که هر که [و هرچه] در آسمان‌ها و هر که [و هرچه] در زمین است از آن خداست و کسانی که غیر از خدا شریکانی را می‌خوانند [از آن‌ها] پیروی نمی‌کنند اینان جز از گمان پیروی نمی‌کنند و جز گمان نمی‌برند.» و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ مَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ [سوره یونس، آیه ۳۶] و بیشترشان جز از گمان پیروی نمی‌کنند [ولی] گمان به هیچ وجه [آدمی را] از حقیقت بی‌نیاز نمی‌گرداند آری خدا به آن‌چه می‌کنند داناست.»

بنابراین اگر خیلی ما نسبت به این مدعیان کشف و شهود و دارای تجلی ذات، خوش‌بین باشیم، گفتار آن‌ها برای ما ظن آور خواهد بود اگرچه ممکن است بپذیریم که کشف و شهود آن‌ها برای خودشان حجت هست.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مذمت گفتار بدون علم و آگاهی می‌فرمایند: «من افتی الناس به غیر علم کان ما یفسده من الدین اکثر مما یصلحه  ، کسی که برای مردم بدون علم و آگاهی فتوا دهد، خرابکاری‌اش در دین بیشتر از اصلاحش می‌باشد.»

بنابر حکم عقل و اجماع و نقل، تبعیت از چنین افرادی که صلاحیت رهبری گروهی یا دسته‌ای را ندارند باطل است.

شنبه ۱ خرداد ۹۵ , ۱۷:۰۹ در جواب اسد/ حیف از اسمت/
شیخ شهاب الدین سهروردی در کتاب حکمه الاشراق اظهار میدارد حکمت الهی را باید ازمردم نااهل/مثال اسد/ پوشیده داشت زیرا مطالب فلسفی رانمیبایست درمیان افراد عامه انتشار داد بلکه باید در زیر پردهء مثال پوشانیده ورمز گویی کنند چون توان شنیدن و درک آن برای هرکس مشکل است
حضرت مولانا جلاالدین مولوی میفرماید
آمدخیال خوش که من ازگلشن یارآمدم           درچشم مست من نگرکزکوی خمارآمدم
سرمایه هستی منم هم دایه هستی منم       بالا منم پستی منم چون چرخ دوار آمدم
آنکه ز آغاز آمدم چون روح دمساز  آمدم           برگشتم  و باز آمدم  بر نقطه پرگار آمدم 
پیرموسی میفرماید
شرط شریعت توفیق حقن
طریقت چاوش خلق خالقن
حقیقت برپا شریعت لنگن
جهان سقام دربنده یک رنگن
ماریفت مورت جه پرده سرپوش
بنایی یارن جامه نو ونوش
یعنی
شرط بنای شریعت شاه راهی است برای توفیق یافتن به حق وطریقت نقیب و نادی و راهنمای خلق است به سوی خالق. حقیقت که برپاگردد شریعت طی شده است و آنگاه مهرسکوت معرفت بر اسرار تحولات وحدت به کثرت به ///// وحدت///// ممضی میشود.
آری این است مسلک اهل حق
چکیده  و همان مغز بادام شریعت
خواهشن کورکورانه واز روی تعصب های پوچ قضاوت نفرمایید.....باتشکر
هوالاول والاخر والظاهروالباطن 

فرقه اهل حق  آئین التقاطی و خرافی :

خرافه یعنی سخن موهوم،حدیث یا حرف دروغ، کلام باطل، افسانه بی اصل و اساس، باور بیهوده، عقیده بی اساس و بی پایه که نه بر مبنای عقل و منطق استوار است و به طریق اولی نه با معیارهای شرعی و دینی سازگار است.

خبر دادن از غیب با کمک گرفتم از اجنه و شیاطین کفار، طلسم، چشم بندی و خواب گرائی همه و همه در ردیف و زیر مجموعه خرافه قرار دارند.

شاید نتوان مانند اهل حق فرقه ای راپیدا کرد که معجونی از ادیان و فرقه های مختلف باشد. اهل حق ترکیبی است از آئین میترا و مسیحیت و یهود و زرتشتی و هندو و متصوفه واسلام و...

-  روزه آنها مانند روزه یهود است  .

-  هفتن این فرقه مانند هفت امشاسپندان زرتشت است .

-  حلول و تناسخ این فرقه مانند آئین هندو است .

-  عهد وپیمان این فرقه از آئین میترا اخذ شده است

-  سبیل را از متصوفه اخذ کرده اند

 -  تنبور و نوازندگی را باز هم از متصوفه اخذ کرده اند

جناب آقای فریبرز خود جناب عالی اعتراف و اقرار به منحرف بودن اهل حق دارید . و جای پاسخ دادن به دیگران نمی گذارید . مرحمت شما و امثالهم زیاد باد . که در عصر انفجار اطلاعات دارای چنین تفکری داشته و از عقل خدا دادی استفاده نمی کنید . 

شنبه ۱ خرداد ۹۵ , ۲۱:۵۵ این به اون در

"عبدالعزیز بن عبدالله آل‌الشیخ" مفتی کل عربستان که رئیس هیئت علمای ارشد سعودی و رئیس کمیته دائمی مطالعات علمی و فتوا در این کشور است، مسؤولیت حوادث حج طی دهه‌های اخیر را به گردن ایرانی‌ها انداخت و مدعی شد: "نظام ایران از 30 سال گذشته تعامل بدی با حج دارد."

وی در مصاحبه تلفنی با روزنامه سعودی "عکاظ" در اقدامی بی سابقه با توهین آشکار به ایرانیان گفت: "آنان نجس و دشمنان بیت الله الحرام و پیامبر خدا صل الله علیه و سلم هستند."

نزن درب دیگران را با انگشت که دربت را میزنند با مشت

هو اول یاراخر یار         جناب اقای اسد اهل حق چیزی تحت عنوان سرمگو ندارد اولا برای شناخت هرمکتبی یا مذهبی باید به متون مقدس ان مذهب مراجعه کرد نه به افراد داخل پارک وکوچه و بازار حضرت نوروز سورانی ازیاران حضرت آسید براگه گوران دردیوان کبیرش دراولین بیت از کلامش میفرماید(میرزام دادن چم     باظن پی دوستان چنگی دادن چم) یعنی اینکه معلم معنوی من ازطریق ارتباطات باطنی برای دوستان ویاران شرح مختصری داده است ویا درفرازدیگرمیفرمایند (یاری شرمن     دیوان شیرین یاری شرمن) یعنی اینکه دیوان شیرین اشعارمن شرحی ازآیین یاری ویا دربیتی دیگرمیفرمایند (شرح حقیقت چپ راستنیم       صراف سکه نقره ناسنیم) یعنی اینکه ما چه درگروه چپ قرار بگیریم وچه درگروه راست کارمان شرح حقیقت است چرا که سره را ازناسره تشخیص میدهیم این واژه چپ وراست که هم اکنون درعرف سیاسی ودیپلماسی وارد شده همانند صدها واژه دیگربرای اولین بار اززبان حضرت نوروز سورانی بازگو شده است واژگانی همچون وجود گرد وغباردرپهنه کیهان انفجاربزرگ تکامل ژنتیک تکنوتیک وجود ماده تاریک وماده روشن ودها واژه دیگرکه دراین مقال مختصر نمیگنجد ودربیتی دیگرمیفرماید (مکننیم نقاش نقش بنه جو   نه کان مکان مترسو بگو) میفرماید ما همانند نقاش جویباراندیشه مان را به تصویر میکشیم ودراین رابطه ترس ودلهره ای نباید به خرج داد حال شما خود قضاوت منصفانه داشته باش کجای این اشعار ازسرمگو صحبت شده است
باسلام ، ادب و احترام به کلیه کسانی که در این سایت مطلب می نویسند .
خدمت کلیه اهل حق ها (یارسانی ها ) می رساند اینجانب فرد محقق در این زمینه هستم از کسانی که نسبت به این مسلک آشنایی دارند ، درخواست کرده ام به سئوالات با مدرک مستدل و ادله قانع کننده پاسخ دهند و هر آنچه اطلاعات دارند در این سایت بنویسند و خود را از اتهامات و تهمت های دیگران مبرا دارند . متشکرم 


قابل توجه نویسندگان محترم اهل حق در سایت ( جناب دکتر فرخ آریامنش سید خود خوانده  و علی اعلایی و... ) 

جایگزین سازی برخی از رهبران اهل حق برای برخی از اعتقادات تشیع مثل امامت، جایگزین درست کرده اند؛ مثلاً بابایادگار از رهبران اهل حق را که در کرند مدفون است، امام حسین  می دانند و یا برخی دیگر داوود را که در سر پل ذهاب دفن است، امام حسن  معرفی می کنند. حتی برخی از گروه ها برای خود امام زمانی نیز تراشیده اند. 

جالب است بدانید درکتاب پژوهشی دقیق بر اهل حق نوشته آقای محمد محمدی آورده شده است که اهل حق سوگندهای راست خود را به مقدسات خود و سوگندهای دروغ را به مقدسات شیعیان می خورند.

اهل حق امیرمؤمنان علی را خدا می دانند . محمد از آن گشت حاجت قبول  که بسپرد سر به زوج بتول بگفتا علی اوّل و آخر است خداوند در ظاهر و باطن است جز حیدر نباشد به من کس خدا که دیدم همه اوست در دو سرا علی گفت با احمد ای نیک رو  نکن کشف بر کس تو سرّمگو احتمالاً یکی از دلایل اینکه اهل حق به طور شفاهی خدایی حضرت علی را انکارمی کنند ولی در محافل خصوصی به آن اقرار می کنند، همین مسأله سرّمگو است. سرّمگو علاوه بر اینکه مساله ای اعتقادی در میان اهل حق به شمار می رود، دلیلی هم بر پاسخگو نبودن مسلک اهل حق می باشد که هر کجا در مورد مطلبی کم می آورند و جوابی نداشته باشند، از حَربه سِرّمگو استفاده می کنند. 

جناب آقای دکتر فرخ آریامنش براساس متن زیر جناب عالی سید واقعی نیستید سید بودن شما ساختگی و جعلی بوده و به غیر از ریاست و آقایی بر عده ای قلیلی از اهل حق های نا آگاه چیزی دیگری نمی تواند باشد . ؟؟؟ !!! جنابعالی فرد تحصیل کرده ای هستید از شما بعید است که راه مستقیم که همان اسلام اصیل و مذهب تشییع است را رها کرده و از فرقه خرافی و باطل پیروی می کنید و دیگران را نیز به آن دعوت می نمایید . شما و دیگر دوستانتان را دعوت می کنم به کتب معتبر اسلامی (قرآن و نهج البلاغه ) و ... مراجعه کرده و راه درست را انتخاب نمایید . 
سید اهل حق به رهبران خود «سیّد» می گویند ؛ ولی در واقع آن ها از اولاد پیامبر(ص) [ ایمه اطهار (ع) ] نیستند. در آیین اهل حق، سیّد کسی است که از فرزندان رهبران خاندان های یازده گانه اهل حق باشد. در کتاب خاکسار و اهل حق آمده است: سادات اهل حق، سیّد هاشمی نیستند؛ بلکه از اولاد یکی از سران دودمان ها می باشند. در کتاب دوره هفتوانه آمده است: در مسلک اهل حق خاندان های یازده گانه به نام «سادات» خوانده می شوند. بنابراین، در میان آنان سید به کسی گفته می شود که از فرزندان خاندان های مزبور باشد. دائرة المعارف تشیع می نویسد: در هر روستایی یک یا چند نفر سمت پیشوایی دارند که آن ها را «سید» می نامند. این سیدها به معنای اسلامی کلمه، از خاندان ختمی مرتبت نیستند؛ بلکه به جهت پیشوایی که بر مریدان خود دارند، سید نامیده می شوند. نور علی الهی در برهان الحق می گوید: سید کسی است که از اولاد یکی از یازده خاندان باشد. همچنین در کتاب سلوک در تاریکی که نقدی بر تفکرات نور علی الهی است، گفته شده است که سیادت شرط اوّلیه ریاست بر اتباع فرقه است. در سال های اخیر برخی از سران اهل حق (سران طایفه مشعشعی) برای خود شجره نامه نیز ساخته اند که به راحتی جعلی بودن آن قابل تشخیص است. 

 با پوزش از عدم تطابق مطالب قبلی با فرمت این وبلاگ و شاید خواست خداوند بوده است که بر خلاف میل و خواسته بنده پاسخ های اجمالی به برخی از منتقدان بدهم و بار دیگر تکرار و تأکید بر وفاق و یادآوری این که ناخواسته ستون پنجم دشمن نشویم و دست از مباحثی که نه فقط برخی از دوستان  شناخت درستی از واقعیت های خطیر و حساس منطقه نداریم حتا بر خلاف ادعای فضل و نگاه عاقل اندر سفیه که برخی افراد خودشیفته و به خقیقت رسیه و دین خود را کامل ترین دین و مذهب تصور می کنند، اما از ارئه مطالب غیر مستندی که ارائه می نمایند نشان از عدم شاخت کاملی از معارف حقانی و نکات عرفانی دارد و معنای وتبارک الله احسن الخالقین، احسن التقویم، قاب القوسین و یا مرده بودید، خداوند شما را زنده کرد و بعد از مرگ، دوباره زنده می کند و یا انا له الله و انا علیه راجعون. نوشدارویی است که اغلب بعد از مرگ خوانده می شود.

به قول مولانا: ما ز قرآن مغز را برداشتیم و با زبان خاص خود با دل و جان پذیرفته و بر این باوریم که به فرموده قرآن مجید: « سخن ها را بشنوید و بهترین آنها را ب گزینید.»

این نوع اختلافات حاصل تفسیرهایی است که هر کس بقدر فهمش از این مدعا دارند. همه پیروان حضرت علی (ع)، با دو ابزار عقل و عشق، نظر بر منظر این دردانه دوران ها دارند و مانند مثال مولانا در داستان خریدن انگور توسط چند غیر همزبان است که هر کس به زبان قابل فهم خود آن را می خواهد و چون سخنان و مطالبه خود را نمی دانند، به همین دلیل با یکدیگر دعوا دارند. بنا براین باید گفت: مردم اندر حسرت فهم درست!

وگرنه چگونه ممکن است خدایی که در وصف نمی گنجد و بفرموده حضرت علی خداوندی که خالق هستی است، غیر قابل وصف است و حتا موسی کلیم الله با آن همه اصرار در دیدار حضرت حق لن ترانی شنیده و چون سماجت نمود، ذره و جرقه ای از انوار سبحانی او کوه مقالش را به آتش کشیده و چنان صدای مهیبی برخاست که حضرت موسی از رعب و وحشت بیهوش شد. آنگاه چگونه ممکن و یا متصور است که ذات بی مثالش در جسم انسان های پاک و خالص متجلی شود. 

آن چه عرفا و یاران وارسته و آگاه اهل حق می گویند،، جانشینی خداوند در روی زمین با کسب و تجلی صفاتی است که در ویژگی های انسان کامل وجود دارد و در اسماء الحسنی مستتر است. مانند بخشنده و مهربان و سایر صفاتی که در قرآن کریم در وصف خداوندگار و یا به قول اهل حق ها در خاوندکار متجلی شده است.

این مطالب که با زبان الکن بیان شد مشتی از خروارهاست و بایستی مرد راه شد و بجای انتقاد از یکدیگر، وقت و عمر خود را در جهت جذب دل ها نمود و با قدرت جاذبه به تسخیر ذهن ها مبادرت نمود. به عبارت ساده تر: دل به دست آرید ای بی دولتان / تا کند تأثیر حرف و قولتان

و گرنه اگر قرار شود موضع انتقادی بگیریم که هر دین و مذهبی سرشار از خرافات و اشکالاتی است که اغلب آنها با عقل و علم خوانایی و همسویی ندارد.

به عنوان مثال: از خلقت حضرت آدم در عالم ذر که جهان غیرمادی و عوالم مجردات است آن هم بابا گل و یا آفرینش حوا از دنده چپ آدم، گستردن زمین و آفریدن موجودات و سپس آفرینش آسمان در هفت طبقه و در شش روز و روز هفتم چون خداوند خسته شده بود به استراحت پرداخته است.

این نوع برداشت ها که از تورات و برخی آیات هم از انجیل وام گرفته شده است، اگر اهل حق 

ها می گفتند، آنگاه روشنفکران دینی و منتقادان آیین یاری موضع روشنفکری اتخاد نموده و

 مباحث بیگ بنگ یا بزرگ ترین انفجار اولیه در بدو آفرینش را مطرح می کردند که تا به حال 

بیش از 14 میلیارد سال نوری طول کشیده و میلیون ها کهکشان ایجاد شده است که یکی از آنها 

کهکشان راه شیری است که از میلیاردها ستاره و سیاره تشکیل شده است و جهان همچنان در 

حال تکوین و گسترش است. همانطور که می دانید ( هر ثانیه نوری 300000 هزار کیلومتر 

سرعت دارد). با بزرگ ترین تلسکوپ های های فوق پیشرفته موجود توانسته اند عمق جهان 

هستی را که دو در صد جهان قابل مشاهده است، چهارده و نیم میلیارد سال نوری تخمین بزنند. 

با طرح چنین مباحثی جز اثبات نظر محققان و مستشرقانی و روشنفکران دینی که قرآن وحی 

نمی باشد و برداشت های پیامبر اکرم از تورات و انجیل بوده است و بر مبنای شرایط زمانی و

 مکانی و نیازهای شخصی و مشکلات خانوادگی و اجتماعی و سنت های قبیله ای با فصیح ترین

 و بلیغ ترین بیانات مطرح کرده و بیان داشته اند. (اگر از سه روزه ماندن حضرت سلطان و یاران مخلص آن حضرت در غار انتقاد دارید، آیا ما از خوابیدن اصحاب کهف همراه سگی بدون غذا در سیصد سال تعجب و یا تردید می کنیم.) 

و نماز خواندن حضرت یوسف در شکم ماهی و مدت ها زنده ماندن، و یا ساختن کشتی توسط حضرت نوح با امکانات اولیه آنزمان که توانسته بود زنان و مردان مومن منطقه (الا پیر زنی که فراموش کرده بود و فرزندش که با بدان بنشه و خاندان نبوتش گم شد) و یک زوج از تمام حیوانات را همراه با آذوقه چند ماهه، شکافتن دیا با یک اشاره حضرت موسی و سپس مستغرق نمودن لشکریان و دشمنان بنی اسراییل،  و ... آفریدن انسان ها از علق (خون  بسته) و صدها امثله و پرسش هایی که پاسخ انها را اغلب خداوند می داند و بس و در عقل محدود بنده نمی گنجد و با معیارهای علمی خوانایی ندارد. 

امیدوارم که خداوند دانا و یکتا همه ما را به راه راست رهنمون گردد و با نور ایمان ابر کینه ها را از دل ما بزداید و به راه حقیقت هدایت فرماید تا بجز خالق هستی هیچ موجود زنده و مرده دیگری را نپرستیم و مشرک از این دنیا نرویم.

    اول و آخر یار

هو اول یار آخریار      جناب اقای اسد درباره توحید ابلیس وموحدبودنش باید بگویم که نظرعرفا ومکاشفان غیرازنظرفقها ومتشرعان است واین غیریت اعتباری وتنها صرف اعتقاد وگرایش است نه عبادی که مورد ثواب وعقاب قرارگیرد یعنی درروزقیامت ازموحد بودنش ومؤمن بودن او ازما پرسش به عمل نمی آید اما ازآنجا که نظر وکشف عرفا دایره اش وسیعتر وفراگیرترازنظرفقها میباشد ودرثانی با اندیشمندان اهل حق هم عقیده بوده وهستند وهمگان ازیک منبع ویک کانون مکاشفه کرده اند وحکم توارد را نسبت به یکدیگرپیدا کرده اند لذا دراین رابطه همانگونه که ابن سینا میگوید باید قبول کنیم که تا برهان برعدم صحت مطلبی نداریم آنرا دربقعه امکان بگذاریم وبگوییم خدا داناتراست بنابراین دیدگاهای عرفا ومکاشفان را بیان میداریم وبرآن مبنا استدال نه ازجهت ظواهرامرامرورسوم بازمانده ازدوران کهن خدا درقران درآیه ای میفرماید ما بارامانت را برکوها وآسمانها عرضه داشتیم آن را نپذیرفت اما برانسان عرضه داشتیم آنرا پذیرفت فقها ومتشرعان میگویند که این بارامانت بار تکلیف است حکما میگویند بارحکمت است عرفا گویند بارعشق است دراین یک آیه تفاوت قوس سه نظر را بنگرید وخود قضاوت کنید چون اموردیگروآیات دیگرهم اینگونه است قبل ازهرچیزسخنی دارم با فقها وآیات عظام وان اینکه ایه ای درقران میباشد که ابلیس با خدا تکلم کرد وگفت آیا همین است که اورا برمن برتری داده ای به فرزندان وی جزاندکی تسلط وغلبه خواهم یافت(اسرا 62) وخداوند درجواب فرمودند هرکسی ازایشان را توانی به آهنگ خویش بکشان وبا سوارگان وپیادگانت برآنها هجوم کن ودرمالها وفرزندانشان شریک شو وعده شان بده (اسرا 64) حال ای فقهای اسلام وآیات عظام آیا ابلیس جز به فرمان الهی این کار را نکرد؟ ایا ازجانب خداوند یک دستور نبود ودرعین حال متضمت وعید وتهدید هم باشد ودرباره ماهم یک امتحان بزرگ تا خداوند نشان دهد که درمیان فرزندان آدم کسانی هستند که ابلیس را برآنان تسلط واستیلا ودستی نیست چنانکه درپی این آیه میفرماید بربندگان خاص من تسلط نداری (65) محمد ابن یغقوب کلینی درکتاب کافی درباب مشیت حدیثی را ازحضرت صادق علیه السلام روایت میکند که ما آن حدیث را به ترجمه نقل میکنم آن حضرت فرمود
هو اول یار آخریار       حناب آقای اسد ازاینکه وقفه درپیام ایجاد شد عذر میخواهم واما من بعد آن حضرت فرمود گاهی خداوند فرمان به کاری میدهد ولی نمیخواهد آن کاربشود (این بدان جهت است که حجتش برخلایق تمام گردد) وگاه چیز دیگررا که میخواهد بشود ولی دستوربه اجرای آنرا نمیدهد خدا به ابلیس فرمان داد که آدم را سجده کند ولی میخواست این امرواقع نشود ونشد--لذا اگرمیخواست که ابلیس آدم را سجده کند قطعا سجده میکرد وهمچنین آدم را ازخوردن میوه آن درخت بازداشت درحالی که خواست ومشیتش این بود که ازآن درخت بخورد اگرمیخواست که آدم ازآن درخت نخورد هرگز نمیخورد پایان حدیث لذا باید بگوییم اگراراده خدا برامرش تعلق گیرد آن امرتحقق خواهد یافت که چنین امری دراصطلاح عرفانی گویند امرتکوینی واگرامری اراده خدا برآن تعلق نگیرد ومآمر دراجرای آن امرمختاراست چنین امری را امرتشریعی گویند کما اینکه خداوند امربه عدل واحسان کرده اما بعضی ها ازآن سربازمیزنند وما برای روشن ترشدن مطلب همچنانکه قبلا گفتم اقوال عرفا را دراین باب نقل میکنیم تا مطلب هم بهترحلاجی شود وهم برهانی گردد اولا باید گفت اگرتکلم با خدا کمال است پس ابلیس را این کمال هست میبدی صاحب کتاب کشف الاسرار وعده الابرار ازابلیس با جمله مهترمهجوران یاد میکند منصورحلاج میگوید درمیان اهل آسمان موحدی چون ابلیس نیست محمد دارالشکوه درکتاب حسنات العارفین ازقول احمد غزالی آورده که گفت هرکه تعلیم ازابلیس نگرفت زندیق است وابن جوزی ازغزالی نقل کرده ازوقتی که ابلیس رانده شد چیزی ازمحبتش وخدمتش وذکرش کم نکرد به هرحال شیطان قبل ازرانده شدنش مقرب درگاه الهی ومعلم ملایکه بوده است وازلحاظ فلسفس هم این تبیین قابل توجه وتامل است تبیین ازاین لحاظ که برای تحقق تضاد درعالم خلقت وجودش ضروری است بدین معنی که درعالم اضداد هرضدی لازمه وجود دیگری است وهیچ بردیگری برتری ندارد بدین معنا که شب برروزبرتری ندارد سفیدی هرگزبدون سیاهی شایسته نیست وهچنین جوهربدون عرض تصورنخواهد شد پس دوست عزیز سعادت محمدی بی شقاوت ابلیس نشاید بود خلاصه کلام بگویم که خود علما وفقها درباره اصل ابلیس اهتلاف دارند گروهی اورا فرشته میدانند وگروهی اورا جن گروهی ازعلما که برآنند ابلیس ازفرشتگان است براین امراستدلال کرده اند که خدا فرمود (( واذقلنا للملا ئکه اسجدوا والادم فسجدو ا الا ابلیس ابی واستکبر)) خطاب به فرشتگان است که ابلیس هم ازآنان محسوب میگردد اگرابلیس ازآنان نبود سرزنش واجب نمیشد چون هرگاه قراری صادر شود که تمام محله کفش فروشها بسته شوند پس اگررستورانها بازشوند کیفرشان واجب نیست زیرا قرار وحکم شامل آنها نمیشود ابوسعید ابوالخیر دراینکه ابلیس مقهوراراده خداوند بوده وسجده نکرده ناشی ازمشیت حق میداند روزقیامت ابلیس را به دیوان حاضرگردانند گویند این همه خلق را توازراه ببردی ابلیس گوید نه لکن من دغوت کردم ایشان را مرا اجابت نبایستی کرد گویند آن خود شد اکنون آدم را سجده ای بیار تا برهی دیوان به فریاد برآیند که سجده بیار تا ما وتو ازاین محنت برهیم اودرنگرستی وایستد وگوید اگربه خواست من بودی روزاول کردمی(اسرارتوحید ص267) به طور کلی بازجست کیفیت تجلی درشعروادب فارسی ازعطار تا اقبال لاهوری وازاقبال تا امام خمینی مستلزم پرداختن صفحاتی است که سربه چندین مجلد خواهد زد وچون مجالی بدین گسترده دراین تنگنا فراهم نیست ازمیان انبوه شواهد به چند اشارت بسنده میکنم زیرا که مشت نمونه خرواراست سعدی
هو اول یارآخریار جناب آقای اسد باردیگرتاکید دارم چیزی تحت عنوان سرمگو درمیان جامعه اهل حق وجود ندارد واین اشعاری که شما به عنوان دلیل واثبات ادعای خود آورده اید احتمالا ازاشعار جیحون آبادی (شاهنامه حقیقت) است اولا این کتاب اشعارجزء متون مقدس اهل حق محسوب نمیشود دوما اقای جیحون آبادی شاعرخوش ذوقی بودن درردیف شامی کرماشانی ویا سید یعقوب ماهیدشتی لذا شما را ارجاع میدهم به اشعارحضرت نوروز سورانی (هرکس خریدار بارخانه منن      امرای علی العظم گنج هفت تنن) یعنی اینکه هرکسی که مشتری بارخانه من میباشد (اموزه ها واندیشه های اهل حق) این چنین کسی دل به امری عظیم که همان سخنان گنج گونه حضرت هفت تن باشد سپرده است ودرادامه( آنه صرافن بفروش پریشان        تا بو وشهادت پی نام ونیشان ) این چنین شخصی کلام حق را ازکلام باطل تشخیص میدهد وبین حق وباطل تمییز قایل میشود لذا باید به او عرضه بداری تا این عرضه خود گواهی برآن باشد که اندشمندان روحانی اهل حق درمیان اهل فضل وکمال نام ونشانی داشته باشند ویا بیابند دیگه با چه زبانی به شما بگویم که شما اینقدر پا فشاری مینمایی

جناب آقای فریبرز مطالب نوشته های  خود را با قرآن مقایسه کن و خود قضاوت نما که بعد می فهمی جناب عالی و هم فکران و هم کیشانت دارای عقاید باطل نسبت به قرآن کریم که وحی الله می باشد. دارید .   

نظر جنابعالی و هم کیشان شما . [نظر محققان و مستشرقانی و روشنفکران دینی که قرآن وحی نمی باشد و برداشت های پیامبر اکرم از تورات و انجیل بوده است و بر مبنای شرایط زمانی و مکانی و نیازهای شخصی و مشکلات خانوادگی و اجتماعی و سنت های قبیله ای با فصیح ترین و بلیغ ترین بیانات مطرح کرده و بیان داشته اند. ] 

مطلب زیر را با تعقل و تفکر عمیق مطالعه کن و بعد بگو قرآن برداشت های پیامبر اسلام از تورات و انجیل و ... است . انسان عاقل و تحصیل کرده ای مثل شما چنین فکر نمی کند . 

قرآن از زبان قرآن : 

(( قرآن ارزنده ترین موهبت الهی و گوهری با ارزشی است که سرچشمه سعادت انسان میباشد و در پرتو آن،می توان از چنگال عفریت «جهل »رها گردید و به کمال مطلوب دنیا و آخرت رسید.

قرآن فرشته نجاتی است که این چنین خود را معرفی میکند:

)انّ هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم…)؛همانا قرآن (مردم را) به استوارترین آئین هدایت میکند….( سوره اسراء،ایه 9)

قرآن سیر زندگی را از نظر عقیده و عمل،قوانین اجتماعی،اقتصادی و نظام های سیاسی، برنامههای اخلاقی،عبادی و دینی که بر جامعه انسانی حکمفرما است،بیان میکند که به راستی، روش هدایت قرآن مستقیم وثابت است.

)…و انّه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لامن خلفه تنزیل من حکیم حمید)؛…این قرآن قطعاً شک ناپذیر است که نه اکنون و نه اینده،هیچ گونه باطلی در آن راه نمییابد؛چرا که از سوی حکیمی ستوده که کارهایش همه استوار و نیکوست،نازل شده است. (فصلت/ 41-42)

کتابی بینظیر است که هیچ کس نمیتواند مانند آن را بیاورد یا بر آن چیره شود،استدلالش قوی و نیرومند،تعابیرش منسجم و عمیق،تعلیماتش ریشه دار و پرمایه و احکام و دستوراتش هماهنگ با نیازهای واقعی انسان ها درتمام ابعاد زندگی است؛زیرا از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است؛خداوندی که افعالش حکیمانه و در نهایت کمال و درستی است.)ان هو الّا ذکر للعالمین)؛این قرآن برای همه جهانیان مایه; تذکر و بیداری است.(سوره ص،ایه 87)

آری! مهم آن است که مردم هشیار شوند و به تفکر و اندیشه بپردازند؛زیرا راه،روشن و نشانههای آن آشکار است،در درون جان انسان فطرت پاکی به ودیعه نهاده شده که به او جهت میدهد و او را به خط توحید و تقوا میکشاند،اما مهم بیداری و رسالت اصلی پیامبران و کتب آسمانی نیزهمین (بیدار کردن مردم)بوده است.)ولقد ضربنا للنّاس فی هذا القرآن من کلّ مثل لعلّهم یتذکّرون)؛ما برای مردم،در این قرآن از هر نوع مثلی زده ایم،شاید متذکر شوند!(سوره زمر،ایه 27)

سرگذشت دردناک ستمگران و سرکشان،سرانجام هولناک گناه و نافرمانی،انواع پندها و اندرزها،اسرار خلقت و نظام آفرینش،احکام دین،قوانین و هر چه را برای هدایت انسان ها لازم است،در لباس مثل برای آنها شرح دادهایم.

)قرآنا عربیاً غیر ذی عوج لعلّهم یتّقون)؛قرآنی فصیح و خالی از هرگونه کجی و نادرستی،انحراف،تضاد و تناقض است،شاید آنها پرهیزگاری پیشه کنند! (سوره زمر،ایه 28)

در قرآن هیچ گونه کژی راه ندارد،ایاتش هماهنگ،تعابیرش گویا و عباراتش مفسّر یکدیگرند.

)قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیراً )(سوره اسراء،ایه 88)

به آنها بگو:اگر تمام انسان ها و پریان گردهم ایند تا همانند این قرآن را بیاورند،نخواهد توانست،هر چند به یکدیگر کمک کنند.

این ایه،تمام جهانیان را،ازکوچک و بزرگ،عرب و عجم و انس و جن،آشکارا به مقابله با قرآن دعوت کرده است و میگوید:اگر فکر میکنید که این قرآن سخن خدا نیست و ساخته ذهن بشر است،شما مانند آن را بیاورید و حتی در این راه از یکدیگر کمک بگیرید.البته نمیتوانید!

)و لقد صرفنا للنّاس فی هذا القرآن من کلّ مثل فأبی اکثر النّاس الّا کفور)؛ما برای مردم،در این قرآن از هر نمونه ای،حقایقی بیان کردیم،با این حال،بیشتر مردم واکنشی جز انکار حق و نادیده انگاشتن دلایل هدایت نشان ندادند.(سوره اسراء،ایه 89) . )) 

جناب آقای فریبرز تعریف قرآن از زبان قرآن را بخوان و بعد قضاوت کن . قرآن خود را این چنین معرفى مى کند:

«إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» 1 ؛ به درستى که قرآن (مردم را) به راه و آئینى که مستقیم ترین و صاف ترین و پابرجاترین آئین هاست هدایت مى کند.

صاف و مستقیم از نظر عقائدى که عرضه مى کند، صاف تر و مستقیم تر از نظر ارائه کردن عقیده و عمل ، صاف تر و مستقیم تر از نظر قوانین اجتماعى و اقتصادى و نظامات سیاسى و برنامه هاى اخلاقى و عبادى و دینى که بر جامعه انسانى حکم فرماست .و بالاخره صاف تر و مستقیم تر از نظر نظام حکومتى که برپا دارنده عدل و درهم کوبنده ستم ستم گران است . آرى، روش هدایت قرآن صاف و مستقیم و ثابت است .

«لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکیمٍ حَمِیدٍم» 2 ؛ و این قرآن کتابى است قطعا شکست ناپذیر. که هیچ گونه باطلى ، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش ، نازل شده است .

بلى قرآن کتابى است که هیچ کس نمى تواند همانند آن را بیاورد و بر آن غلبه کند، کتابى است بى نظیر، منطقش محکم و گویا، استدلالاتش قوى و نیرومند، تعبیراتش منسجم و عمیق ، تعلیماتش ریشه دار و پرمایه ، احکام و دستوراتش هماهنگ با نیازهاى واقعى انسان ها در تمام ابعاد زندگى است ؛ زیرا از سوى خداوند حکیم و حمید نازل شده است ، خداوندى که افعالش از روى حکمت و در نهایت کمال و درستى است .

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکرٌ لِّلْعَالَمِینَ»3 ؛ این قرآن براى همه عالمیان تذکر و بیدارى است .

آرى؛ مهم آن است که مردم از غفلت بیرون آیند و به تفکر و اندیشه بپردازند، چرا که راه ، روشن و نشانه هاى آن آشکار است ، در درون جان انسان فطرت پاکى به ودیعه نهاده شده که به او جهت مى دهد. به خط توحید و تقوى مى کشاند، اما تقوى بیدارى است و رسالت اصلى پیامبران و کتب آسمانى نیز همین بوده است .

براى مردم ، در این قرآن از هر نمونه اى از انواع معارف و حقائق را بیان کردیم با این حال اکثر مردم جاهل و نادان جز انکار حق ، و نادیده گرفتن دلائل هدایت ، عکس العملى نشان ندادند

«وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَذَکرُونَ »4 ؛ ما براى مردم ، در این قرآن از هر نوع مثلى زده ایم (و هر نوع مثلى را مطرح کرده ایم ) شاید متذکر شوند (و از راه خطا به صراط مستقیم بازگردند).

آرى ، از سرگذشت دردناک ستمگران و سرکشان ، از عواقب هولناک گناه و نافرمانى ، از انواع پندها و اندرزها، از اسرار خلقت و نظام آفرینش ، از احکام و قوانین و خلاصه هر چه براى هدایت انسان ها لازم بود، در لباس مثل براى آن ها شرح دادیم .

«قُرآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» 5 ؛(این ) قرآن است فصیح و خالى از هرگونه کجى و نادرستى ، انحراف ، تضاد و تناقض شاید آن ها پرهیزکارى را پیشه کنند.

آرى ، در قرآن ، هیچ گونه کژى راه ندارد، آیاتش هماهنگ ، تعبیراتش گویا، و عباراتش مفسر یکدیگر است .

«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»6 ؛(اى پیامبر اسلام ) به آن ها بگو اگر تمام انسان ها و پریان اجتماع و اتفاق کنند تا همانند این قرآن را بیاورند قادر نخواهند بود هر چند یکدیگر را کمک کنند.

این آیه با صراحت تمام ، همه جهانیان را از کوچک و بزرگ ، عرب و عجم ، انسان و جن را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن کرده است و مى گوید: اگر فکر مى کنید این قرآن سخن خدا نیست و ساخته مغز بشر است ، شما نیز، همانند آن را بیاورید در حالى که هرگز نخواهید توانست. 7

«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَـذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُورًا» 8 ؛ما براى مردم ، در این قرآن از هر نمونه اى از انواع معارف و حقائق را بیان کردیم با این حال اکثر مردم جاهل و نادان جز انکار حق ، و نادیده گرفتن دلائل هدایت ، عکس العملى نشان ندادند.

هر چند سید یا سرور و آقا بودن، به نسب و نیاکان و یا ادعا و سخنوری نمی باشد و به فرموده قرآن مجید: مقرب ترین افراد نزد پروردگار، پرهیزگارترین آنهاست. و یا به قول شیخ اجل: دو صد گفته چون نیم کردار نیست و یا به عمل کار بر آید به سخنوانی نیست. به همین دلیل است که به صراحت یاران را به راستی و پاکی، نیستی ( نداشتن کبر و غرور، تسلیم شدن در برابر اوامر .قدران حق تعالی و در نهایت فنای فی الله و بقای بالحق) و ردا به معنای کردار نیک و سُر پوشی عوت نموده اند.

گرچه نمی خواهم در مقام دفاع بر آیم و زر ناب که نیازی به تبلیغ و تفسیر ندارد. اما به ناچار در این فضای مجازی که همه نوع افراد با دین و بی دین و مردم آگاه و ناآگاه وجود دارد، برای رفع برخی شبهات، یادآوری کنم که مه فشاند نور و همه نور آن را می بینند و اثبات این که یاران اهل حق، علاوه بر حق پرستی و عشق به ولای علی، نبوت و ولایت را دو روی یک سکه می دانند، همین کافیست اشاره نمایم که امکان ندارد هیچ ساداتی از خاندان های مکرم یارسانی، بدون سکه محمدی و چاقویی تیز و برنده که نشان از ذوالفقار دارد، با وجود قربانی و تمام شروط لازم، اقدام به سر سپردن یاران که همانا بیعت یاری و اقرار به وحدانیت باریتعالی و بندگی و تسلیم محض اوامر حق تعالی یعنی یادآوری عهد الست و شرط و اقراری که در بیابس پردیوری منعقد شده است، به هیچوجه برگزار نمی نمایند.

حال دوستان ناآگاه و دشمنان مغرض هر نوع پیرایه ای که دوست دارند، بر ما ببندند و حتا این سخنان را باور نکنند. برای ما مهم نیست و تحمل این نوع اتهامات کذب و عدم رعایت محرمات و ضاله و امثالهم موجب نوعی ارتقای معنوی یاران علی اعلایی و  یا یارسان اهل حق می گردد. زیرا قرن ها چنین طعنه های را پدران ما به جان خریده اند و بزرگان به حق واصل شده به یاران طعنه کشیدن و صبر و شکیبایی را توصیه فرموده اند.

نیازی به اثبات ادعا در مورد سکه و چاقو نمی بینم، اما دلیلی واضح تر از این که جوز هندی را با آن سفتی که نمی توان با دندان شکست. به فرموده حضرت مولانا: آفتاب آمد دلیل آفتاب / گر دلیلی بایدت از وی متاب و یا درجایی دیگر فرموده اند: دلایل قوی باید و معنوی / نه رگ های گردن به حجت قوی

نکته پایانی بایستی عرض کنم که اگر مردم هندوستان و مردمان چین توانسته اند که این همه رشد و پیشرفت نمایند، به دلیل تعامل، داشتن سعه صدر و دور شدن از خرافات، اتهامات کذب و تعصبات کورکورانه است.  باز هم به قول مولانا: سختگیری و تعصب خامی است / تا جنینی کار خوناشامی است!

دین ما آیین دل است و با قیل و قال کاری ندارد.

بشنو از دل چون حکایت می کند 

 راضی از حق کی شکایت می کند

او ز تسلیم و رضا دم می زند
نی سخن از بیش و از کم می زند

شاد و خوشحال است در هر لحظه ای

چون که با حق است در هر لمحه ای

  

از خداوند وصف ناپذیر مدد می جویم، مرا و همه کسانی که نیاز به هدایت، بصیرت و احسن الحالات دارند، مورد الطاف و تفضلات بیکران قرار داده تا نرویم جز به همان راهی که ما را توسط انبیا و اولیای حق رهنمون شده و فقط او را پرستیده و همواره با حق بوده و تسلیم و رضایش باشیم.

یا حق

چرا نظرات نمایش داده نمیشود
هوالاول والاخر والظاهروالباطن
چرا قرآن به زبان عربی نازل شده است؟
1- باتوجه به روحیه خاص مردم عربستان و خوی تعصب و جاهلیت و نادانی که با اعتقادات آنان عجین گشته بود و نیز با زبان عربی به خوبی آشنایی داشتندو به آن شعر می سرودند و نثر می نوشتند و باهم رقابت ادبی داشتند، اگر زبان قرآن، زبان دیگری غیر از زبان عربی بود یقینا لجاجت با قرآن و آوردن آن مضاعف می شد و از آنجا که قرآن کریم کلام خدا است و کلام خدا باید با روشن ترین وجه بیان شود و هیچ گونه ابهام و گنگی نداشته باشد لذا قرآن به زبان عربی نازل گردیده تا زمینه برای بهانه جویان فراهم نباشد.
قرآن کریم می فرماید: “ولو جعلناه قرآن عربیا اعجمیا لقالو لولافصلت آیاته.”(فصلت /44)اگر این قرآن را گنگ و مبهم نازل می کردیم آنها می گفتندچرا آیاتش روشن و مشروح بیان نشده است.”
در این آیه اعجمی در مقابل عربی قرار گرفته و به معانی کلام غیر فصیح است.

-2 فرستادن رسولان و پیامبران الهى به سوى اقوام و ملت هاى گوناگون، جز به زبان آن ها صورت نگرفته و این هم زبانى هر پیامبر با قوم خویش، یک اصل کلى و فراگیر بوده است:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ(ابراهیم/4) و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا - حقایق را - براى آنان بیان کند.
این قاعده ى کلى در فرستادن رسولان الهى، در زمینه انزال کتب آسمانى نیز جارى گشته است:
وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها(شوری /7) و بدین گونه «قرآن عربى» به سوى تو وحى کردیم تا - مردم - مکه و کسانى را که پیرامون آنند، هشدار دهى.
بنابراین، عربى بودن قرآن امرى طبیعى مى باشد; چرا که پیامبر از میان قومى برانگیخته شد که زبانشان عربى بود. مخاطبان اولیّه ى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و قرآن کریم، مردم منطقه مکه و اطراف آن بودند، گرچه در مراحل بعدى، رسالت، جهانى و دعوت همگانى شد (هدى للناس) لیکن معقول نیست که قرآن به زبانى که اولین مخاطبان و نزدیکان پیامبر با آن بیگانه هستند، نازل شود، به بیانى دیگر معنا ندارد که پیامبرى در میان جامعه اى به رسالت مبعوث شود، ولى کتاب آسمانى او به زبان جامعه ى دیگرى باشد و مخاطبان نخستین او نتوانند از آن بهره اى ببرند.
خداوند در ارسال پیامبران و ابلاغ پیام‏هاى خویش همین رویه را تأیید کرده و به کار گرفته است: "و ما أرسلنا مِن رسول إلاّبلسان قومه لیبیّن لهم فیضلّ اللَّه مَن یشاء و یهدى مَن یشاء و هو العزیز الحکیم؛(ابراهیم/4)ما هر فرستاده‏اى را با زبان مردمش فرستادیم تا بتواند حقایق را براى آنان بهروشنى بیان کند. پس خداوند هر کس را بخواهد، گمراه و هر کس را بخواهد، هدایتمى‏کند و او شکست‏ ناپذیر و فرزانه است.

3. زبان شناسان عقیده دارند که زبان عربى داراى امتیازاتى است که در سایر زبان ها نیست; قواعد آن قیاسى تر از سایر زبان هاست. اشتقاق کلمات و واژه هاى آن بیش از سایر زبان هاست.براى مثال افعال در زبان عربى به جاى شش صیغه، چهارده صیغه دارند; تمام اسم ها مؤنث و مذکر دارند و افعال و ضمایر و صفت ها مطابق آن ها مى باشند. دستور زبان و علم فصاحت و بلاغت آن نیز، این زبان را از دیگر زبان ها ممتاز مى سازد; از این رو در باره ى زبان عربى قرآن، می فرماید: نزل به رو ح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین .( شعرا آیه 193- 195) نازل نمود جبرئیل امین بر قلب تو به زبان عربی آشکار .
در روایتى آمده است:
«یبیّن الألسن و لا تبیّنه الألسن(اصول کافى، ج2، ص637، کتاب فضل القرآن) عربى فصیح، از واژه ها و ساختارى برخوردار است که گویایى دیگر زبان ها را دارد، در حالى که زبان هاى دیگر گویایى زبان عربى را ندارند».
در تفسیر نورالثقلین در تفسیر “بلسان عربی مبین” شخصی به نام حجال از امام صادق(ع) سوال نمود. ایشان فرمودند: یعنی آن زبان ها را روشن می کند و آن را زبان ها روشن نمی کنند.( نورالثقلین: ج 4، ص 65، فصلت، آیه 44)
در تفسیر نمونه تفسیر آیه “ نزل به الروح الامین ... بلسان عربی مبین(تفسیرنمونه: ج 15، ص 347) می نویسد برای اینکه جای هیچ گونه عذر و بهانه ای برای کسی باقی نماند “آن را به زبان عربی آشکار نازل کرد.
در تفسیر علی بن ابراهیم در فضیلت و برتری عجم بر عرب در پذیرش قرآنآمده است: از امام صادق(ع) به نقل است: که درباره آیه “ولو نزلنا علی بعض الاعجمین” ... فرمودند: اگر قرآن بر عجم نازل شده عرب به آن ایمان نمی آورد و این برای عجم فضیلتی است .

4-اهمیت و سوق الجیشى بودن سرزمین حجاز و مناسب بودن این منطقه براى نشر اسلام نسبت به دیگر مناطق جهان و حکمت هاى دیگرى باعث شد این سرزمین خاستگاه بعثت پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) باشد. سخنورى و به رخ کشیدن سخنان ادبى و اشعار زیبا، سرزمین مکه و اطراف آن را به میدان هماوردى ساکنانش ـ در این زمینه ـ تبدیل کرده بود، و از سویى حکمت الهى اقتضا داشت که معجزه ى پیامبر متناسب فن و علم رایج در آن زمان و مکان باشد; همان گونه که در معجزه هاى پیامبران دیگر، این مصلحت رعایت شده است.
در چنین شرایطى بهترین معجزه، آوردن کتابى است که با سخنان شیوا و دلنشین، برترى خود را بر قوى ترین و زیباترین سخنان آن دوران آشکار کند.
از آن جا که دین اسلام آخرین و کامل ترین دین آسمانى است، لازم است قرآن که معجزه ى جاویدان و ماندگار چنین دینى است، براى بهره مند شدن انسانها در همه ى زمان ها، به زبانى نازل شود که بر اساس اعجاز در فصاحت و بلاغت در مقام تحدى بر آمده و نه تنها مردم صدر اسلام را، بلکه همه ى انسان ها را در همه دوران و همه مکان ها به هماوردى و آوردن نمونه ى کوچک مانند قرآن فرا بخواند، و بر اساس آنچه که در نکته ى دوم گذشت، بهترین زبانى که بتواند این هدف را دنبال کند، زبان عربى است.
5- با توجه به حکیم بودن خداوند و این که او خالق و معلم زبان انسان هاست و مرتبه هاى استوارى و کیفیت زبان ها را مى داند، نازل شدن قرآن به زبان عربى چیزى جز مقتضاى مصلحت و حکمت الهى نیست.
کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیم خَبِیر;( هودآیه 1) این کتابى است که آیاتش استحکام یافته، سپس تشریح شده، از نزد خداوند حکیم و آگاه - نازل گردیده است .

احیا:

از بدیهیات است که هر رسولی با ید به زبان قوم خود سخن گوید و مگر غیر ازاین هم راه دیگری سراغ دارید که فردی از میا ن قومی بخواهد ابلاغ وحیکند و به زبان قوم دیگری سخن گویدو انتظار داشته باشد که حرف هایش را بفهمند و گوش دهند و ایمان آورند .همین نکته در اشکال کفار که مطالب قرآن را گفته فردی رومی یا ایرانی می دانستند دیده می شود . حال فرض کنیم که زبان قرآن هم به رومی یا ایرانی بود چگو نه کسی قبول می کرد که این تهمتاست و اصل و ریشه ندارد ....تمام این سوالات از طرف کسانی است که زبان آنها عربی نیست .
از طرف دیگر چنانچه قرآن به هر زبان دیگری میبود همین سوالات باقی بود واکنون در جهان علم ترجمه متون رایج است ومشکلی هم ندارد - این هم به خاطر عدم ظرفیت انسان و زبانهای بشری است . ..


آشنایی با قرآن از زبان قرآن

آنچه قرآن درباره خود گفته است در پرتو آن می توان به ویژگی ها و ابعاد گوناگون آن پی برد و به گو شه هایی از عظمت و اعجاز آن مطلع شد که عموماً مخفی به نظر می رسد. 
آری، وقتی آیات متعددی از قرآن را که در معرفی خود قرآن است، بررسی کنیم می بینیم که دروازه جدیدی از معرفت به روی ما می گشاید. در این خصوص آیاتی از قرآن مجید باتوضیحات لازم ذکر می گردد. 
۱) قرآن مجید علمی قطعی و غیر مشتبه است 
بزرگترین خصوصیت معجزانه و فوق البشری قرآن مجید، یقینی و قطعی بودن آن است. 
ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ (بقره / ۲) 
«این کتاب هیچ تردیدی در آن راه ندارد». 
وَتَفْصِیلَ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (یونس / ۳۷) 
«تفصیل احکام را در بردارد هیچ شکی در آن نیست از جانب پروردگار جهانیان است». 
وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ (۴۱) لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (فصلت / ۴۱ ۴۲) 
«کتابی گران سنگ است باطل و بیهودگی نه در جلوی آن می آید و نه در پشت سر آن؛ از جانب پروردگار با حکمت و ستوده نازل شده است». 
در این ویژگی هیچ سخنی از سخنان انسانی و هیچ کتابی از نوشته بشری شریک نیست و نمی تواند شریک شود. زیرا منبع و سرچشمه قرآن «علم الهی» و وسیله نزول آن «وحی الهی» است. این سرچشمه از هر گونه عیب و نقص، شک و اشتباه، ظن و تخمین، تعارض و اختلاف پاک و مبرا است هر چه در آن است همه اش قطعی و یقینی، شاهد و مریی، یکسان و نهایی است؛ علم الهی تدریجی و رشد پذیر نیست همانا علم او مانند دیگر صفاتش، ابدی و جاودانی است. 
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (حدید / ۳) 
«اوست قبل از همه و اوست آخر از همه و اوست پنهان و او به هر چیز داناست». 
● علم او احاطه کننده همه چیز است 
إنَّمَا إِلَهُکُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ عِلْمً (طه / ۹۸) 
«همانا معبود شما الله است، کسی که جز او دیگر معبودی نیست، همه چیز را با علم خود در بر گرفته است». 
وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا (جن / ۲۸) 
«خداوند متعال همه احوال آنها را احاطه کرده است و شمار هر چیز را کاملاً می داند». 
▪ اشتباه و فراموشی را بر او راهی نیست: 
قالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی فِی کِتَابٍ لَا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنْسَی (طه:۵۲) 
«(حضرت موسی) گفت: علم آنها (مردمان قبلی) نزد پروردگارم است؛ پروردگارم اشتباه نمی کند و فراموش نمی نماید. اوست که حتی امور غیر محسوس و اشیای غیر مادی را نیز کاملاً می داند و ذره ای از کائنات از علم او خارج نیست». 
عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ (سبأ / ۳) 
«اوست داننده ی غیب، ذره ای از علم او پوشیده نیست نه در آسمان ها و نه در زمین، نه کوچک و نه بزرگ مگر همه در کتاب مبین است».
▪ کتاب الهی از علم الهی گرفته شده است: 
فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (هود / ۱۴) 
«پس اگر به ندای شما پاسخ مثبت ندهند آن گاه بدانند که قرآن مجید به علم او نازل شده است، و جز الله معبودی دیگر نیست پس آیا شما تسلیم می شوید». 
وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَی عِلْمٍ هُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (اعراف / ۵۲) 
«و ما برایشان کتابی را نازل کردیم که در آن تمام مطالب را به وسیله ی علم توضیح داده ایم و آن کتاب برای صاحبان ایمان و هدایت و رحمت می باشد». 
کتاب الهی به این دلیل از هر گونه تعارض و اختلاف به دور است، زیرا تعارض و اختلاف نتیجه جهل و عدم آگاهی، یا نتیجه کمی و زیادی علم باطن و قیاس یا نسیان و غفلت و کذب و افترا می باشد، و مسلماً علم الهی از تمام نقص ها پاک است پس کلام وی نیز از هرگونه تعارض و اختلاف مصون می باشد. 
أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا (نساء / ۸۲) 
«آیا در قرآن نمی اندیشند؟ اگر قرآن از طرف هر کسی غیر از خدا بود اختلاف زیادی را در آن می دیدند». 
گاهی این صورت پیش می آید که منبع اصلی یک علم و معلومات خیلی روشن و محفوظ است اما رسانه ای که آن را به مرد ابلاغ می نماید موثق و مورد اعتماد نیست، گویی علم هنگامی که از مبدا به سوی مقصد در حال حرکت بود در وسط راه آسیب دید و محفوظ نماند، اما مسئله قرآن چنین نیست، بلکه طوری که خود قرآن تصریح می کند وسیله علم آن حضرت r، وحی می باشد، و آن هم بی کم و کاست محفوظ و مصون بوده و در آن امکان هیچ گونه دخالت نبوده است. 
وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ (۱۹۲) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ (۱۹۳) عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ (۱۹۴) بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ (شعراء / ۱۹۲ ۱۹۵) 
«و این قرآن فروفرستاده ی پروردگار جهانیان است، فرشته ی امانتدار یعنی جبرئیلu آن را بر دل تو به زبان عربی روشن آورده تا تو از بیم دهندگان گردی». 
وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی (۳) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی (نجم / ۳ ۴) 
«آنچه او می گوید ساخته و پرداخته خواهش نفس او نیست بلکه گفته هایش وحی است که به او فرستاده می شود». 
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَهُدًی وَبُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ (نحل / ۱۰۲) 
«تو بگو: روح القدس آن را از جانب پروردگارت به حق آورده است تا دل مؤمنان را ثبات بخشد و برای بندگان فرمانبردار، هدایت و بشارت گردد». 
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ (۱۹) ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ (۲۰) مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ (تکویر / ۱۹ ۲۱) 
«این قرآن، کتاب خدا، آورده فرشته ای گرانقدر، توانمند، ارزشمند نزد مالک عرش، دستوراتش قابل اجرا و امانتدار می باشد». 
۲) علوم انسانی و موقعیت آن 
اکنون اگر در مقابل علم الهی به علوم انسانی نظر بیندازید می بینید که منبع و سرچشمه آن بدون عیب نیست، زیرا اساس و بنای آن اغلب بر ظن و قیاس است، ابزار آن با وجود محدودیت دارای قویت نیستند. 
توضیح اینکه بهترین واسطه های علم انسانی حواس خمسه می باشند زیرا علومی که انسان از طریق حواس پنجگانه بدست می آورد بدیهی بشمار می آیند. 
اساس علوم عقلی نیز بر محسوسات استوار است بدین طریق که انسان به کمک اطلاعات حاصل شده از حواس خمسه به نتایج عقلی دست می یابد اما مشکل آنجا پیش می آید که خود حواس خمسه گاهی دچار مشکل می گردند[۱]. 
بعد از حواس خمسه نوبت عقل است، مشکل عقل اینجاست که تفاوت در درجات آن بی نهایت است[۲]. مشکل دیگری که در علوم انسانی وجود دارد این است، که انسان نمی تواند در یک وقت معلومات و محسوسات خود را احاطه نماید. 
گذشته از آن، در جهان مادیات مسایل بیشماری وجود دارند که هنوز حل نشده اند؛ و اختلاف آرا که حد و مرزی ندارد، به تدریج پیشرفت لازمه علم انسانی می باشد و حد و مرز ترقی مشخص نیست. در صورتی مرز علم مشخص باشد، دلیل نقص آن به شمار می رود و اگر حد و مرز آن معین نباشد دلیل عدم کمال آن است، و در هر صورت از نقص و شبهه خالی نیست. این که وضع جهان مادیات است که بهر حال انسان مقداری از وسایل علم مربوط به آن را در اختیار دارد. اما جهان مابعدالطبیعه (متافیزیک) که وراء جهان مادیات است و به مراتب از آن گسترده تر است کلاً از محدوده ی علم انسانی خارج است انسان درباره ی حقیقت خود، علم قطعی ندارد و نسبت به ابتدا و انتهای خود بی خبر می باشد. آغاز این جهان و پایان آن برای او رازی سربسته است، اما عقل از تعقل حقیقت خود، ناتوان است. 
باز هم اینجاست که یک انسان نمی تواند به وسیله ی ظن محض یا قیاس و فطرت خود بدون کمک پروردگار درباره اموری که موجب خوشی یا ناخوشی حق می گردند مفصلاً آگاهی بیابد ناتوانی انسان ها به قدری است که نمی توانند به کمک قیاس و فراست از درون یکدیگر کاملاً آگاهی بیابند. 
انسان ها در قانون گذاری و تشکیل نظام های سیاسی و اخلاقی اشتباهات بیشماری را مرتکب می گردند و به دلیل متفاوت بودن منابع، قوانین ساخته شده شان با یکدیگر ضد و نقیص می شوند. 
ملت ها بر اساس این قوانین با یکدیگر، به نبرد خواهند پرداخت، خواسته ها و مصلحت های متعددی با هم در تعارض به سر خواهند برد. 
و به دلیل اینکه علم بشری کامل و قطعی نیست قوانین بشری قهراً از مراحل متعدد تجربه و آزمایش خواهد گذشت و سلسله اخذ و رد و مقایسه و ترجیح پیوسته ادامه خواهد داشت، نهضت های بیشماری برپا شده و بشریت هرگز به آرامش نخواهد رسید. 
آری! سرچشمه این نابسامانی ها علم انسانی است که دارای نقص بوده و مبنی بر ظن است ولی مع الوصف انسان به آن اعتماد دارد و این خود نوعی ظلم و طغیان است. خداوند متعال در همین خصوص می فرماید: 
وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا (بنی اسرائیل / ۸۵) 
«و علمی که به شما داده شده است بسیار اندک است». 
وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ (یونس / ۳۶)

«و بیشتر مردمان از وهم و گمان پیروی می کنند، گمان در شناخت حق هیچ کارآیی ندارد. به درستی الله به آنچه که آنها انجام می دهند بسیار داناست». 
وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا (نجم / ۲۸) 
«آنان دنباله رو وهم و گمان هستند و هم در رسیدن به حق هیچ فایده ای ندارد». 
۳) قرآن محکم و مفصل است 
قرآن مجید درباره اصول و کلیات دین و آنچه برای نجات اخروی و فلاح دنیوی انسان لازم است کاملاً واضح و مشخص و قطعی و مفصل می باشد. 
چنانکه می فرماید: 
أَفَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَمًا وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلًا (انعام / ۱۱۴) 
«آیا داوری غیر از خدا بجویم حال آنکه هموست که کتاب به تفصیل توضیح دهنده را به سوی شما آورده است». 
وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَی عِلْمٍ هُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (اعراف / ۵۲) 
«و به تحقیق ما برای ایشان کتابی آوردیم که با علم و دانش آن را واضح بیان کردیم. آن کتاب برای مؤمنان موجب هدایت و رحمت می باشد». 
الر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ (هود / ۱) 
«الف لام را. این کتابی است که آیاتش مستحکم هستند و از سوی خدای با حکمت و باخبر با تفصیل بیان شده است». وَمَا کَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرَی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (یونس / ۳۷) 
«و این قرآن این طور نیست که کسی غیر از خدا آن را به دلخواه خود درآورده باشد بلکه تأییدی است بر تمام وحی هایی که پیش از آن نازل شده اند و تفسیر کتاب است. هیچ تردیدی در آن راه ندارد. از جانب پروردگار جهانیان است». 
اما باید دانست از دیدگاه اسلام، دین دارای مفهوم تنگ و منحصری نیست چنانکه در مذاهب دیگر از آن برداشت می شود. در جهان بینی اسلامی انسان عبد و بنده خدا می باشد و در هیچ گوشه ای از زندگی اش از بندگی و اطاعت خدا آزاد نیست. هر کار وی حتی حکومت و سلطنتش (که در ظاهر با غلامی مغایرت دارد) مظهر عبدیت او بشمار می رود. همانا این جهان بینی جدایی میان دین و سیاست معنایی ندارد و همانا از طرف خداوند متعال که مولا و صاحب این عبد و بنده است به وی دستورالعمل و آیین کاملی به شکل قرآن عنایت شده است که می تواند در پرتو آن زندگی موفقیت آمیزی داشته باشد. به راستی که این آیین زندگی به هیچ تبصره سیاسی نیازی ندارد. 
۴) قرآن، فرقان و ممیز است 
فرقان بودن یکی از صفات ممتاز قرآن است که قائم مقام نامش شده است. 
تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا (فرقان / ۱) 
«مبارک است آن ذاتی که کتاب حل و فصل کننده را بر بنده ی خویش فرود آورده است تا او بیم دهنده ای برای جهانیان باشد». 
به راستی که قرآن مجید تا قیامت میان هدایت و گمراهی، ایمان و کفر، اسلام و جاهلیت، خشنودی خداوند و عدم آن، یقین و گمان، و حلال و حرام چنان فرق گذاشته است که در هیچ یک از کتب آسمانی نظیر آن دیده نمی شود. به طور مثال، فرق توحید و شرک را چنان به وضوح بیان کرده است که امکان هیچ گونه احتمال و اشتباهی در آن باقی نگذاشته است و همانا بر اعجاز آن دلالت می نماید. 
قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ (بقره / ۲۵۶) 
«راه هدایت از گمراهی مشخص شده است». 
لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ (انفال / ۳۷) 
«و این بدان جهت است که خداوند می خواهد ناپاک را از پاک جدا سازد». 
لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ (انفال / ۴۲) 
«نیز به این خاطر که کسی پس از اتمام حجت هلاک شدنی است هلاک شود و کسی که پس از اتمام حجت زنده ماندنی است زنده بماند». 
۵) قرآن مجید تصدیق کننده کتاب های پیشین و نگهبان آنها است 
در این خصوص سه نکته باید مدنظر قرار بگیرد: 
۱) اصول و کلیات دین در تمام کتب آسمانی و تعالیم انبیا مشترک و متفق علیه می باشند. و این مطلب در قرآن تأیید شده است.

۲) کتاب های آسمانی قبل از قرآن مجید برای مدت محدودی آمده بود و تا آن مدت محفوظ بودند و هیچ کدام از آنها دائمی نبود. 
۳) قرآن آخرین کتاب است و برای ابد می باشد. و در برگیرنده تمام اصول دین است و تا قیامت محفوظ خواهد بود. 
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (حجر / ۹) 
«به درستی که ما قرآن را نازل کردیم و ما از آن حفاظت و نگهداری خواهیم کرد». 
آری، قرآن مجید تصدیق کننده کتاب های پیشین و محک تعلیمات اصلی آنها است. از این جهت هر مطلبی از کتاب های گذشته مطابق و موافق قرآن باشد صحیح و محفوظ است، و هر چه مخالف و معارض باشد محرف و غیر مصون محسوس می گردد. 
آیات متعددی در قرآن مجید بر این امر دلالت دارند که قرآن مجید مصدق (تصدیق کننده) کتاب های گذشته است. در آیه زیر دو صفت قرآن(مصدق و مهیمن) ذکر شده است. 
وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ (مائده / ۴۸) 
«و ما کتاب را به حق به سوی تو فروفرستادیم در حالی که کتاب های پیش از خود را تصدیق می کند و بر آنها نگهبان است». 
۶) قرآن مجید دل ها را به سلامتی راهنمایی می کند و از تاریکی ها به نور فرامی خواند: 
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ (۱۵) یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (مائده / ۱۵ ۱۶) 
«نور و کتابی روشن از جانب خدا به سوی شما آمده است. الله به وسیله آن، کسی را که به دنبال رضای اوست به راه های نجات و سلامتی راهنمایی می کند و به اراده ی خود آنان را از تاریکی ها به سوی نور می آورد و راه راست را به آنان می نماید». 
الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (۱) اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَوَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ (ابراهیم / ۱ ۲) 
« الف لام را. این کتابی است که ما آن را به سوی تو فرستادیم تا بدان وسیله مردم را به حکم پروردگارشان از تاریکی ها درآوری و به سوی نور و راه خدای غالب و ستوده ای که هر آنچه در آسمان و زمین وجود دارد از آن اوست، بکشانی». 
هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَی عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ (حدید / ۹) 
«اوست که آیات واضح را بر بنده اش فرومی فرستد تا شما را از تاریکی ها درآورده و به سور نور بیاورد. به راستی که خدا بر شما مهربان است».  اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (بقره / ۲۵۷) 
«الله دوست مؤمنان است که آنان را از تاریکی ها درآورده و به سوی نور می آورد و دوست کافران شیطان است که آنان را از نور درآورده به سوی تاریکی می آورد. آنان اهل آتش هستند و همیشه در آن خواهند ماند». 
قرآن مجید برای بهترین روش زندگی راه های مستقیم و همواری که از هر نوع خطر و افراط به دور هستند بر روی بشریت می گشاید و این راه ها را به «سبل السلام» (راه های سلامتی) تعبیر می نماید که به راستی تعبیری بهتر از آن وجود ندارد. و برای شرح و توضیح کلمه «سبل اسلام» کلمه ای بهتر از خود آن وجود ندارد. 
راه های سلامتی و سعادت، در واقع کوچه های همان شاهراه بزرگ (صراط) می باشند که حضرت رسول اکرم r مأمور معرفی آنها به بندگان است. 
وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (انعام / ۱۵۳) 
«(و او خبر داده است که) همین راه، راه راست من است بر همین راه بروید و از راه های دیگر نروید چرا که شما را از راه او پراکنده و دور خواهند کرد». در این خصوص یک نکته مهم قابل توجه است و آن اینکه قرآن مجید همیشه در مقابل نور، ظلمت را جمع بکار برده است، این بدان خاطر است که اگر روشنی و نور وحی موجود نباشد، ظلمت ها و تاریکی ها به قدری خواهند بود که حد ندارد. و انسان در هر مرحله ای از زندگی اش با تاریکی روبرو خواهد شد. 
چنانچه نور دین واقعی را دور کنیم در این دنیا به جز تاریکی چیزی باقی نخواهد ماند. البته نه یک تاریکی بلکه تاریکی های بیشمار.

جهان را بررسی کنید، تمام راه های به خدا رسیدن، مفقود؛ مذاهب و ادیان، رسم های خشم و بی جان؛ اعتقادات مردم مبنی بر جهالت و اوهام؛ دانش و معرفت ها، قیاس و ظن؛ معاشره و معاملات مبنی بر بی عدالتی و ناهماهنگی، قانون در سیاست همه اش تجربه و آزمایش، دولت ها و حکومت ها، زورگویی و تجاوز. آری در بحبوحه ی این نابسامانی ها مثال یک انسان گم کرده راه چنین است که قرآنمی فرماید: 
ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا (نور / ۴۰) 
«تاریکی روی تاریکی است طوری که رو هم انباشته شده اند تاریکی آنچنان است که شخص دست خود را هم نمی تواند ببیند». 
به راستی که در این بحر ظلمات و دریای مهیب تاریکی ها، مناره روشنی و نور فقط خداست که زمین و آسمان از پرتو آن روشن اند. 
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (نور / ۳۵) 
«الله نور آسمان ها و زمین است». 
به همین دلیل در مقابل «ظلمات » (تاریکی های بیشمار) کلمه نور مفرد به کار رفته است[۳]. اگر از سرچشمه یگانه، افاضه ی نور نشود هیچ چیز روشن نخواهد شد. 
وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ (نور / ۴۰) 
«و کسی که الله به او نوری نداده باشد هیچ نوری نخواهد داشت». 
همانا کسانی که به وسیله قرآن مجید و نور نبوی از جهان تاریکی ها و غفلت و گمراهی بیرون شده و پا در جهان نور و روشنی می گذارند، مسلماً به زندگی تازه ای دست می یابند؛ آنها احساس می کنند که صاحب چشم و بصیرت گشته اند، آنگاه تمام راه های زندگی برایشان روشن می گردد و «سبل السلام» و صراط مستقیم در نظرشان واضح می شود، هر قدمشان در سفر زندگی در پرتو نور خدا بلند می شود. و تا زمانی که در راهنمایی حق به سر می برند دچار اشتباه نمی گردند. 
مسلماً این دو حالت (حالت اولیه یا تاریکی و حالت بعدی یا روشنی) بی نهایت با یکدیگر تفاوت دارند قرآن مجید همین تفاوت را این چنین به تصویر کشیده است: 
أَوَمَنْ کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (انعام / ۱۲۳) 
«آیا این دو نفر با هم برابر هستند که یکی از آنها مرده بود سپس به او حیات بخشیدیم و آنگاه برای او نوری را که با آن بتواند در بین مردم راه برود قرار دهیم و دیگری در انبوهی از تاریکی ها قرار گرفته است و هیچ راه خروجی از آن ندارد». 
خداوند متعال وعده کرده است که به پیروان قرآن مجید چنین نوری عطا فرماید چنانکه می فرماید: 
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (حدید / ۲۸) 
«ای صاحبان ایمان! از خدا بترسید و به رسالت پیغمبرش یقین داشته باشید تا خدا به شما دو سهم از رحمتش بدهد و برایتان نوری عطا کند که با آن بتوانید راه بروید و گناهانتان را بیامرزد». 
کلمات &#۶۴۸۳۱; وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ&#۶۴۸۳۰; اشارت به این دارند که این نور فقط مختص به روز آخرت نیست، صاحبان این نور در همه شئون زندگی دارای نور بصیرت و نیروی تشخیص می باشند. آنها تمام کارها را در پرتو وحی الهی و راهنمایی پیامبر اکرم r انجام می دهند. خداوند متعال آنها را در هر زمینه ای با «فرقان» (قوه تشخیص خوبی از بدی) یاری می فرماید. روش زندگی آنان به زندگی افراد نامؤمن کاملاً تفاوت دارد. ویژگی خاص آنها این است که اساس زندگیشان بر قیاس و تجربه قرار ندارد بلکه بر وحی و رسالت استوار است. در آیه ذیل به همین ویژگی و امتیاز خاص اشاره شده است. 
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا (انفال / ۲۹) 
«ای ایمانداران! اگر شما از خدا بترسید خدا به شما نیروی تشخیص بین حق و باطل را عطا خواهد کرد». 
به همین دلیل، خداوند متعال قرآن مجید را با القاب نور، بصائر، هدی، بینه، موعظه، شفاء و ذکر مبارک موسوم نموده است. 
۶) قرآن مجید آیینه تمام نمایی است که افراد گوناگون و صاحبان افکار و اعمال می توانند چهره هایشان را کاملاً در آن مشاهده نمایند البته گاهی به صراحت و گاهی به اشاره، و گاهی در ضمن ذکر اشخاص و گاه به طور مستقیم چنانکه می فرماید: 
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (انبیاء / ۱۰) 
«به تحقیق ما به سوی شما کتابی را که احوالتان در آن مذکور است فروفرستادیم. آیا از عقل کار نمی گیرند».

 

● بیان یک واقعه 
محدث معروف شیخ الاسلام ابوعبدالله محمدبن نصر مروزی بغدادی (۲۰۲ ۲۹۴ ه ( که شاگرد امام احمد حنبل رحمه الله است در کتابش «قیام اللیل» این واقعه را نقل کرده است که انسان را در فهم آیه بالا کمک می کند و بر روش سلف درباره فهم قرآن و تدبر در آن دلالت می نماید: 
«تابعی جلیل القدر و سردار معروف عرب «احنف بن قیس» روزی در حالی که نشسته بود این آیه به گوش او رسید: 
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (انبیاء / ۱۰) 
«به تحقیق ما به سوی شما کتابی را که احوالتان در آن مذکور است فروفرستادیم. آیا از عقل کار نمی گیرید». 
او از جا تکان خورد و گفت یک نسخه قرآن مجید برایم بیاورید تا ببینم من در کدام گروه هستم و با چه کسانی مشابهت دارم. قرآن مجید را باز کرد از کنار مردانی گذر کرد که وصف شان چنین است: 
کَانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ (۱۷) وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ(۱۸) وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ (ذاریات / ۱۷ ۱۹) 
«اندکی از شب را می خوابند و در سحرگاهان آمرزش می طلبند و هر کس در اموال ایشان سهمیه ای دارد (خواه بطلبند خواه نطلبند)». 
چشمش به گروهی دیگر افتاد که دارای این حال بودند: 
تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (سجده / ۱۶) 
«پهلوهایشان از رختخواب به دور است در حالی پروردگارشان را با ترس و امید می خوانند و از آنچه بدان ها رزق دادیم صرف دیگران می کنند». 
باز نگاهش به گروهی دیگر افتاد که اینگونه مورد ستایش واقع شده اند: 
وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا (فرقان / ۶۴) 
«آنان که شب را سجده کنان و بر پا ایستاده در حضور پرورگارشان سپری می کند (می گذارند)». 
او به سیر خود ادامه داد گروهی را دید که چنین معرفی شده اند: 
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (آل عمران / ۱۳۴) 
«آنان که مال خود را در آسایش و تنگی در راه خدا صرف می کنند و خشم خود را فرومی خورند و از تقصیرات مردم درمی گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد». 
گروه دیگری را دید که دارای این حالت بودند: 
وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر / ۹) 
«و دیگران را بر خویش ترجیح می دهند گرچه خود بدان چیز محتاج باشند و کسانی که از حرص نفس محفوظ می باشند رستگار هستند».
او خسته نشد و همچنان مشغول دیدار و مشاهده بود به گروهی رسید که دارای این اخلاق و صفات بودند: 
وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ (شوری / ۳۷) 
«و کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای خلاف عفت پرهیز می کنند و هنگامی که خشمیگین می شوند کوتاه می آیند و درمی گذرند». 
وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (شوری / ۳۸) 
«و کسانی که از پروردگارشان فرمان می برند و نماز را به نحو مطلوب می خوانند و کارهایشان شورایی انجام می گیرد و مقداری از آنچه را که ما بدان ها دادیم اتفاق می کنند». 
احنف بن قیس وقتی که به اینجا رسید، در حیرت فرورفت و گفت: بار الها! من از حال خود آگاهم به راستی که من در میان این گروه ها دیده نمی شوم، سپس راه دیگری انتخاب کرد و به سیر خود ادامه داد. گروهی را دید که حالتشان چنین بود: 
إنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ (۳۵) وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ (صافات / ۳۵ ۳۶) 
«وقتی به آنها گفته می شد غیر از الله معبودی دیگر وجود ندارد روی بر می گرداندند و می گفتند: آیا ما به گفته شاعری دیوانه معبودان خود را رها سازیم؟». 
باز در همین راه نگاهش به افرادی افتاد که چنین معرفی شده اند: 
وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (زمر / ۴۵) 
«و هنگامی که تنها از خدا سخن به میان می آید قلب کسانی که به آخرت ایمان ندارند می گیرد و زمانی که از کسانی به جز او سخن به میان می آید یکباره شادمان می شوند».

باز از کنار گروهی دیگر گذر کرد که مورد سئوال واقع شده بودند: 
مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ (۴۲) قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ (۴۳) وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ (۴۴) وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ (۴۵) وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ (۴۶) حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ (مدثر / ۴۲ ۴۷) 
«چه چیزی شما را به دوزخ انداخت؟ در جواب خواهند گفت: ما نماز نمی خواندیم و به بیچارگان غذا نمی دادیم و با کسانی مثل خود راست و دروغ را به هم می بافتیم و شایعه پراکنی می کردیم و قیامت را دروغ برمی شمردیم تا اینکه مرگ فرار رسید.». 
او به تلاش خود ادامه داد قرآن مجید را ورق می زد. تا جایگاه خود را پیدا کند، تا اینکه بالاخره بر روی این آیه توقف کرد: 
وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا عَسَی اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (توبه / ۱۰۲) 
«و هستند کسانی دیگر که به گناهان خود اعتراف دارند. آنان عمل نیک را با عمل بد درآمیخته اند. به زودی خدا با رحمت خویش به آنها توجه خواهد کرد. به درستی که خدا آمرزنده مهربان است». 
در این هنگام بی اختیار این جمله بر زبانش جاری گشت: آری! آری! بدون تردید همین است حال من. 
۷) راهنمای جاویدان برای نسل بشر 
یکی از ابعاد اعجازی قرآن مجید این است که ذکر ملت ها و افرادی را به میان آورده است که بنابر اخلاق ویژه شان فناپذیر نیستند. در زمینه جنایات و جرم ها نیز آن دسته از جنایات نادرالوقوع را ذکر نکرده که فقط گاهی از اوقات توسط بعضی افراد مخصوص انجام می گیرند. بلکه جنایات وگناهان کثیرالوقوع را بیان نموده است. در پرتو این حقایق می توان گفت که قرآن مجید کتاب زنده و جاویدی است برایش ماضی و حال و جدید و قدیم فرق ندارد، خطاب قرآن برای هر تمدن و هر زمان یکسان است دعوتش هر زمان تازه و مطابق با مقتضای حال است؛ آیینه ی تمام نمای فطرت انسانی و راهنمای جاویدان برای نسل بشر است. نازل کننده آن چه جالب فرموده است: 
وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ (نور / ۳۴) 
«ما آیه های روشن و احوال کسانی راکه پیش از شما گذاشته اند به سوی شما و پند و اندرزی برای پرهیزگاران فرود آورده ایم». 
وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (زمر / ۲۷) 
«و ما از هر نوع مثال و داستانی در این قرآن برای مردم بیان کردیم تا برای ایشان یادآوری باشد». 
لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَی وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (یوسف / ۱۱۱) 
«و برای صاحبان خرد در قصه های پیامبران عبرت وجود دارد. قرآن سخنی که به دروغ بافته شده است نیست و لیکن قرآن آنچه را که پیش از خودش است تأیید می کند و هر چیز را به تفصیل بیان می کند و موجب هدایت و رحمت برای مؤمنان است».
 ارجاعات و حواشی:
[۱] درباره صلاحیت و نیروی حواس خمسه و آرا فیلسوفان غربی در این خصوص مراجعه شود به کتاب «مذهب و تمدن» از نویسنده. 
[۲] جهت دانستن محدوده کار عقل مراجعه شود به مذهب و تمدن و تاریخ دعوت و اصلاح فصل پنجم از جلد چهارم.
[۳] ناگفته نماند که در زبان عربی نور به هر دو صورت جمع و مفرد به کار می رود این هم درست نیست که جمع آن غیر فصیح است زیرا اگر در قرآن به کار می رفت، در فصیح بودنش شبهه ای باقی نمی ماند؛ با این حال قرآن همیشه نور را مفرد و ظلمات را جمع آورده راست و در واقع می خواهد بشر را به سوی حقیقتی بزرگ متوجه می سازد.


با عنایت به این که قصد ادامه بحث ندارم و نیک می دانم که معیارهای ما با هم خوانایی ندارد و بر فرض برخی با متر و عده ای با کیلو می خواهند کالای معنوی خود را سنجیده و توزین نمایند. قال تا جایی کاربرد دارد که گوش شنوایی باشد و حال از جایی آغاز می شود که سالک بتواند حود را از هر نوع قیل و قال و رنگ تعلقات آزاد و رها کرده باشد. در ضمن با توجه به این که نمی خواهم کار ناقص ارائه داده باشم، لذا سعی کرده ام حتی الامکان مطالب قبلی که بخشی از آنها خارج از این فرمت و ناخوانا بود، تا حدودی تنظیم کرده و به ساحت عزیزان تقدیم دارم. به فرموده شیخ اجل سعدی: غرض نقشی است کز ما باز ماند / که هستی را نمی بینم بقایی!

همه ما روزی روزگاری از این جهان فانی، به دیار باقی خواهیم شتافت، مراقب باشیم که به بهانه امر بمعروف، عامل منکر نشویم و فراموش نکنیم که در عهد الست با خداوند چه عهد و میثاقی بستیم و تکرار یومیه ایاک نعبدو و ایاک نستعین یادآور همان منشور ابدی می باشد. بندگی خداوند نیز در رضایت حق تعالی نهفته است و این موهبت نیز میسر و ممکن نمی شود، مگر با رضایت و خشنودی خلق خدا و به فرموده حضرت حافظ: می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن! منظور حضرت حافظ حلال بودن مشروب نیست، اشتباه نشود برخی از دوستان او را نیز متهم به میگساری نکنند. منظورشان این است که دل شکستن و تهمت های ناروا دادن و دل آزردن از می خوردن که حرام است، معصیت بیشتری دار.

 در ضمن از یاد نبرید که حتا اقرار لسانی شهادتین، به معنای قبول داشتن توحید و نبوت است و  حکم باطل، خود به خود ابطال می شود. پس چرا عده ای ندیده و نشناخته حکم صادر می کنند و به اهل حق ها توهین و اتهام های ناروا می زنند. پژوهشگری که هنوز نمی داند مرقد مطهر حضرت بابایادگار در کرند است و یا در کوهستان های دالاهو؟ این چه گفتمان و کوششی است برای نوشتن کتاب و یا مقاله ای که بر مغلطه های دیگر به عنوان محقق و پژوهشگری میدانی مخدوشات نوینی افزوده و بر شبهات بیفزاید. جز این است که بعد از ان همه توهینات و اتهانات مذب و ناروا، عرض خود می برد و زحمت ما می دارد! 

به قول حافظ : من اگر خوبم و اگر بد تو برو خود را باش / که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

بدون تردید،خداوند منان دربرابر این همه اهانت به دوستان مولای متقیان حضرت علی (ع) را بی پاسخ نمی گذارد. زیرا چگونه ممکن است عاشقانه حضرت علی را دوست داشته باشند و آنگاه سوگندهای دروغ را از اعمه اطهار عاریه بگیرند!

اگر برخی نیز برخلاف میل باطنی و باورهای قلبی وارد خط قرمزها می شوند، به دلیل این است که طبق قانون سوم نیوتن هر عملی عکس العملی دارد برابر با فشار و انرژی که بر او وارد می شود. و گرنه چگونه ممکن است یارسانی پیدا شود که حضرت علی را عاشقانه دوست بدارد ولی حضرت محمد (ص) و رسالت آن حضرت را خدای ناکرده انکار کنند.

این نوع اتهامات آن هم در این برهه زمان با هیچ عقل و منطقی خوانایی ندارد و بدور از عدل و انصاف است. با این روش ها جز تفرقه ونفاق نتیجه دیگری قابل تصور نمی باشد و امید واثق دارم آنهایی که قابل اصلاح هستند، به راه راست و مودت و محبت رهنمون شود.

و اما دردنامه ای که از طریق فیسبوک ارسال نمودم، بار دیگر تقدیم می گردد، باشد که همه جملات آن قابل خواندن و مقبول طبع ژرف اندیش دوستان عزیز و یاران ارجمند واقع شود.

با درود و بدرود 

ضمن تشکر از ایجاد چنین وبلاگ ارزشمندی که مخالفان و موافقان آیین یاری با هر نوع بینش و سطح دانشی که دارند، آزادانه

 نظریات شخصی خود را بیان می دارند، امیدوارم زحمات بیدریغ جنابعالی منتج به تقویت تفاهم و ایجاد بیش از پیش وحدت شود،

 با درک بیشتر مبانی مشترک، با محوریت ولایت و حقایق راستین این آیین، به منظور رفع شبهات و کنار گذاشتن موهومات و 

مخدوشاتی که زیبنده هیچ عقل سلیمی نمی باشد

این مهم هنگامی ممکن و محقق می شود که بدون تعصب و یا توجه به نظریات شخصی افراد، تکیه بر مشترکات فراوانی نموده

 که پیروان حضرت علی (ع) و یاران حضرت سلطان سحاک، در باب اصول دین دارند. به همین دلیل، بعد از شنیدن اختلاف و

 درگیری مختصری که در اسلام آباد (شاه آباد غرب) بر سر حمایت از نمایندگان منتخب مردم در آن شهر پدید آمدن، بنده به دلیل

 احساس مسوولیت و به منظور جلوگیری از ادامه چنین جدال های بی حاصل و بروز ناامنی در منطقه حساس غرب کشور، اقدام

 به تهیه و ارسال مطالبی در این رابطه به رهبر ج.ا، تقدیم نموده و به رییس محترم جمهور و وزیر محترم امور خارجه گیرنده دادم 

جهت اطلاع، متن آن را بشرح ذیل بعرض جناب آسید نصرالدین حیدری نیز رساندم:

 

حضور محترم سرور گرامی جناب آسید نصرالدین حیدری مسندنشین خاندان حضرت سید خاموش

 

یا علی مدد

 

به استحضار حضرتعالی می رسانم: 

بعد از حمله و اهانت عده معدودی از طرفداران کاندیدای برنده در شهرستان اسلام آباد غرب (شاه آباد سابق) به عده ای از مردم

 یارسان که هوادار نماینده رقیب آنها بودند،گروهی از یارسان در نقاط مختلف کشور اقدام به تشکیل گردهمایی ها، سخنرانی ها و

 جمع آوری توماری از امضا به منظور اعتراض نسبت به اقدامات کودکانه و ناآگاهانه حمله کنندگان نموده اند. 
بنده نیز که یکی از سادات خاموشی و داماد جناب آقای سید احمد حسینی یکی از نمایندگان حضرتعالی در تهران می باشد، به منظور

 ادای دین و حمایت از آیین آبا و اجدادی که قرن هاست مورد بی مهری برخی از متعصبان قشری واقع شده است، به همین دلیل

 در تاریخ 24 اسفندماه اقدام به تهیه و ارسال مطالبی جهت برطرف نمودن سوء تفاهمات، با تأکید بر مشترکاتی که این آیین ربانی 

با اصول دین اسلام و سایر ادیان ابراهیمی دارد، از مقامات مملکتی درخواست صدور اوامر مقتضی و پیگیری حقوق شهروندی

 این اقلیت حق پرست و صلح طلب، نمودم. لذا امیدوارم آنچه که از دل بر آمده است، لاجرم بر دل حضرات نشسته و به بهانه

 مشغله های گوناگون این موضوع خطیر را به بایگانی راکد نسپارند و مقامات ذیصلاح نیز پیگیر اومر مقتضی از جانب 

رهبر ج.ا، باشند. 

لازم به یادآوری است، آنچه مرقوم داشته ام، با رعایت حفظ اسرار و همراه با ارائه نکات عرفانی که بتواند گوشه ای از ابعاد 

اعتقادی و باورهای یارسان را به زبانی ساده و قابل پذیرش رهبر ج.ا، که از جوانی با مباحث عرفان آشنایی کامل داشته اند، 

جهت شناخت بهتر آیین یاری، از طریق فیسبوک، بعرض معظم و له و برخی از مقامات عالی و ذیصلاح عرضه داشته ام. 

التماس دعا دارم. متن درخواست بنده به شرح ذیل است 

 

به نام خداوند بخشنده و مهربان

هو یا علی مدد 

محضر مبارک رهبر انقلابی و با بصیرت جمهوری اسلامی - حضرت آیت الله علی خامنه ای 
با درود فراوان و تبریکات صمیمانه، به مناسبت فرا رسیدن سال نو ودر آستانه شکوفایی گل ها و نزدیک شدن عید سعید باستانی،

 از رهنمودهای داهیانه حضرتعالی، درایت و هوشمندی دولت تدبیر و امید و صبر و استقامت ملت بزرگ و شریف این کهن مرز 

و بوم که توانستند از بزرگترین چالش قرن، معضل جهانی و مطول ترین مذاکرات تاریخی، با سربلندی و غیور عبور نموده و

 نقشه های دشمنان ج.ا، اسلامی را نقش بر آب نموده و کام اکثر مردم صبور و شریف ایران را شیرین کرده و به پاسداشت همدلی

 و همزبانی ، موفق شدند ، به برگزاری انتخاباتی آرام، شفاف و کم حاشیه، اقدام نمایند، اینجانب بعنوان ایرانی حق پرست، صلحجو و 

عدالت طلب، ابراز تشکر و قدردانی می نمایم.


با احترام، به استحضار آن مقام معظم می رساند: 
گروهی از وارستگان و بنیانگذاران آیین اهل حق (یارسان) که از دوستداران ولایت و از عاشقان مولای متقیان بودند، در هفتصد سال

 قبل که علویان و پیروان آن حضرت، سخت در تنکنای داعشیان زمان بوده و از تهمت و اهانت به ساحت مقدس ائمه هدی، بخصوص

 سرور آزادگان جهان حضرت علی (ع)، دل آزرده بودند، از بغداد به منطقه اورامانات واقع در پاوه که یکی از شهرستان های

 کرمانشاهان است، کوچ نموده و با رهبریت حضرت سلطان سحاک، نهضت پردیوری و پرچم یارسان (اهل حق)، را با وحدت و مودت

 و ابراز محبت و خدمت به خلق و بر علیه افکار و رفتارهای عقب مانده تفاله های کوردل امویان و مزدوران عباسیان غاصب، خشن و

 نادان، با سرفرازی برافراشتند.
یاران آگاه و علویان مومن و به تنگ آمده در آن دوران تاریک و سیاه، گروه گروه به هسته مرکزی این اقلیت وارسته و حق طلب در

 آن منطقه کوهستانی پیوستند. به گواه تاریخ، در آن شرایط بحرانی و اسفبار، اوضاع استبداد و ستمگری به گونه ای بود که چنین

 حرکت انقلابی، ریسکی بزرگ و اقدامی بس خطرناک بود و آن وارستگان از جان گذشته و به حق پیوسته، خطرها را جانانه به جان 

خریدند. شرایطی که اکثر متعصبان گمراه، خونریز و مدافع آن حکومت غاصب، به منظور نشاندادن دوستی با غاصبان و دشمنی با 

آل علی و نفرت از مولا علی (ع)، آن دردانه همه دوران ها، ابلهانه نام مبارک آن حضرت را در کف نعلین و کفش های کثیف خود،

 حکاکی می کردند. 
شوربختانه، از آنزمان حتا در دورانی که شیعیان و پیروان آن امام همام، بر این کهن مرز و بوم حکومت می کنند، اغلب این مردم

 حق پرست و صلح طلب، مورد بی حرمتی و اهانت های گاه و بی گاه عده معدودی از افراد متعصب و ناآگاه واقع شده اند. این در

 حالی است که اکثر مردم یارسان، علاوه بر اعتقاد راسخ به اصول دین، معتقد به سر پوشی، محبت به اولیا، ارادت ویژه به

 ولایت مولا علی (ع) و باور به وحدت وجود و تجلی صفات از طریق کردار و خدمت به خلق می باشند. 
اما مهم ترین وجه افتراق این یاران حق پرست، با مسلمانان، در قرائت خاصی است که از فروعات دین دارند. برای مثال بجای نماز، 

نیاز و ذکر و نیایش خاص خود را دارند و بر این باورند که هر کس به زبانی حمد و سپاس خداوند دانا و یکتا را بجای می آورد.

 به قول شیخ بهایی:
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید 
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه 
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید 
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید 
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بدیهی است، هر آنچه که در اسلام و سایر ادیان ابراهیمی، حرام و یا مباح شده است، آیین اهل حق نیز آنها را حرام دانسته و انجام و

 حتا اندیشیدن به گناهان را خلاف و گناه می دانند. 
هر چند کم نیستند افرادی که خود را به ظاهر یار (اهل حق)، می دانند، اما ممکن است مانند برخی از مسلمان نما ها، دارای ظاهری

 آراسته و موجه داشته باشند، اما معتاد و یا غیر وارسته بوده و درک درستی از اهداف دین و فلسفه عمیق انجام واجبات دینی نداشته و

 ندانند که مهم ترین هدف و فلسفه نماز و روزه ترک محرمات و انسان شدن است.
برای روشن شدن اهداف دین و حقایق نماز و ذکر و نیایش، می توان داستان حضرت موسی و شبان در داستان مثنوی معنوی را یادآور

 شد و درک این نکته ظریف که تمام پیامبران راستین و رهبران واقعی، برای وصل کردن آمده اند. وگرنه این چه نماز و روزه مسلمان

 نماهایی است که در مکه مکرمه شرایطی را فراهم می آورند که مأموران آنها بتوانند حجاج بیت الله الحرام را ناجوانمردانه لگدکوب نموده

 و هزاران نفر از مومنان را که در میان آنها تعدادی از وارستگان و حاجیان ایرانی شهید نمایند. به فرموده حضرت مولانا جلال الدین بلخی:
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم
من این نماز حساب نماز نشمارم
ز عشق روی تو من رو به قبله آوردم
و گر نه من ز نماز و ز قبله بیزارم
مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
حدیث ِ درد فراق تو با تو بگذارم
و گرنه این چه نمازی بود که من با تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم
نمازکن به صفت، چون فرشته ماند و من
هنوز در صفت ِ دیو و دد گرفتارم
از این نماز ریایی چنان خجل شده ام
که در برابر رویت نظر نمی آرم
بر مبنای رهنمودهای حضرت شیخ امیر که یکی از عارفان و وارستگان اهل حق و مفسر کلام ها و دفاتر پردیوری (دیوان گوره) می باشند،

 در این باره به زبان کردی، یارسان را به طور خلاصه و موجز، چنین ارشاد فرموده اند: 
یاری چوار چیون باورین وجا / راسی و پاکی، نیسی و ردا
پیروان این آیین کهن که اغلب مردمی ساده و وارسته هستند، بر این باورند که دین برای درست اندیشیدن، عاشقانه زیستن و نیکو زندگی کردن

 است و به قول عراقی، آن شاعر شوریده که بی مهابا فرموده اند:
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گل ها همه بوی بی‌وفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
در مورد مستندات این آیین پر رمز و راز، بایستی صادقانه اذعان داشت، به دلیل گذشت زمان و به خصوص به علت سعی در حفظ اسرار و 

سینه به سینه منتقل شدن اشعار و آموزه های یارسان مطالب به صورت مکتوب وجود نداشت. به نظر می رسد از حدود یکی دو قرن قبل تا به

 حال که کلام ها به صورت نوشتجات خطی و سپس در نیم قرن اخیر به صورت چاپی تکثیر شد به دلایل گوناگون ممکن است برخی از دفاتر

 و کلام های موجود که به صورت اشعار کردی و ترکی در دسترس همگان قرار گرفته است، توسط عده ای از ناآگاهان و برخی از مغرضان

 تا حدودی مخدوش شده باشد. شاید یکی از دلایلی که کمتر توجه و عنایت به احکام شریعت، مبانی طریقت و رعایت اصول اهل حق شده باشد، 

دستکاری دشمنان آگاه و و دوستان ناآگاه باشد رهنمودهایی که در واقع ریشه در عهد الست و پیمان ازلی دارد. میثاقی که قبل از آفرینش جهان و

 در عالم ذر، خداوند با روان نخستین انسان منعقد نمود و مقرر شد که بنی آدم، تنها خداوند را بندگی و اطاعت نموده و نرود جز به همان راهی که

 صراط مستقیم بوده و مورد رضایت و خشنودی خالق هستی باشد. اما متأسفانه تاریخ گواه و مشحون از جنایات و فجایع کشتارها و تجاوزات، 

تبعیضات و بی عدالتی ها، خیانت ها و غارت هایی است که انسان های با وجدان و شرافتمند، از شنیدن آنها شرم دارند. به طوری که حتا بسیاری

 از خداپرستان نیز اطاعت و عبادت خداوند را به دلیل کسب پاداش(عیش و عشرت با حور و قلمان ها) و ترک محرمات را به علت ترس از آتش

 دوزخ، مرتکب نمی شونداین نوع نگرش خاص یک دین و آیین و یا مخصوص یک قوم و ملت خاصی نیست، غصه های پر غصه ایست که

 دولتمردان بهتر از همه به ابعاد و خطرات آن واقف بوده و یادآوری آنها توضیح واضحات می باشد و یا به اصطلاح زیره به کرمان بردن است. 

از مباحث اعتقادی که بگذریم، لازم به یادآوری است که مردم یارسان در شرایط بحرانی، بخصوص در جنگ تحمیلی شهیدان بسیاری تقدیم

 انقلاب و به منظور حراست از این کهن مرز و بوم نموده اند. این دلاورمردانی که اکثر آنها در منطقه غرب کشور زندگی بخور و نمیری دارند.

 ایرانمداران و مرزداران مقتدری که قرن هاست سد پولادینی در برابر تهاجم فرهنگی و هجمه های نظامی اجنبیان می باشند. اکراد غیوری که

 خود و اجداد خویش را صاحبان اصلی ایران دانسته و هرگز خود را خوش نشین و یا مستأجر این و آن، ندانسته و نمی دانند.

 ناگفته نماند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز گروهی از سادات و بزرگان یارسان در شهر قم، به حضور بنیانگذار ج.ا امام راحل، شرفیاب شده و مورد تفقد معظم و له واقع شدند. علاوه بر آن، طبق مرقومه دفتر معظم و له که تأکید شده بود در شرایطی که کشور نیاز به حفظ آرامش، وحدت و امنیت دارد، به منظور جلوگیری از هر گونه اختلاف و تفرقه هیچکس حق مزاحمت برای مردم اهل حق (یارسان) را ندارند. 
اما شوربختانه، در موارد معدودی مانند برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در همدان اقدام به تراشیدن سبیل یکی از یارسان

 در آن دیار نموده بودند. و یا چندی قبل بعد از اعلام نتایج انتخابات مجلسین، در شهرستان اسلام آباد غرب، گروهی از طرفداران

 کاندیای موفق، اقدام به حمله و اهانت به گروهی از یارسان آن شهر نمودند که مدافع و هوادار کاندیدای رقیب آنها بودند. 
این نوع اقدامات معدود و یا تبعیضات غیرقانونی که موجب بیکاری و سرخوردگی کثیری از جوانان یارسان شده است، به دور 

از عدالت و شئونات اسلام و ارشادات امام راحل و رهنمودهای حضرتعالی می باشد. آن هم در شرایطی که منطقه در آشوب و

 ناامنی است و اهریمنان داعشی، شیعیان را ناجوانمردانه می کشند و ایزدیان یزدان پرست را وحشیانه قطعه قطعه می کنند و

 زنان و دختران آنها را مانند دوران بربریت به اسارت می برند و آن گمراهان و کوردلان، بشدت در حال یارگیری و جذب

 نیروهای سرخورده به منظور تشکیل خلافت اسلامی هستند و دولت و ملت ایران، بیش از هر زمانی، نیاز به وحدت، همدلی و

 همزبانی دارند.
با عنایت به مراتب فوق و حساسیت منطقه، از آن مقام معظم استدعا می نمایم، به منظور جلوگیری از سرخوردگی مردم اهل حق

 از رأفت اسلامی و بروز هرگونه اختلاف و تفرقه و همچنین ایجاد امنیت، وحدت و همدلی بیشتر میان ملت، دولت و دوستداران

 ولایت، اوامر مقتضی در مورد رفع تبعیض و اجرای حقوق شهروندی نسبت به این یزدان پرستان و ایرانمداران، به سرا سه قوه

 امر به ابلاغ فرمایند. 

گیرنده گان: 
جهت استحضار ریاست محترم جمهوری اسلامی، جناب آقای دکتر حسن روحانی، به منظور پیگیری اوامر مقام معظم رهبری

جهت استحضار وزیر محترم امورخارجه و قهرمان ملی جناب آقای دکتر محمد جواد ظریف، با توجه به حساسیت منطقه که در

 شرایط آبستن حوادث است و داعشیان در حال جذب نیروهای بیکار و سرخورده به منظور تشدید فجایع و ایجاد رخدادهای ناگوار

 و غیرمترقبه می باشند. 

                                                                                                                     نگارنده : دکتر سید فرخ آریامنش

 

 

بدیهی است، به دلیل مشغله هایی که هر یک از آن مقامات محترم و مسوول بر عهده دارند، بعید به نظر می رسد که بتوانند 

اقداماتی عاجل و اثربخش مبنی بر ایجاد اتحاد و وحدت میان پیروان راستین مولا علی (ع)، بنمایند. 

لذا با توجه به نوع نگرش و نزاکتی که حضرتعالی در پاسخ های خردمندانه ای که بر معیار عدل و انصاف و موجب رضایت

 خداوند متعال شود، نشان و بیان از آن دارد که جنابعالی شخصیتی والا بوده و اگر همت عالی نمایید می توان منشأ اتحاد و 

عامل وحدتی گردیده که علاوه بر دعای خیر و خشنودی مولای متقیان، از تفرقه و نفاق و حتا کشتاری مانع شوید که حاصلی

 جز شاد نمودن دشمنان حضرت علی، نتایج دیگری ندارد. این مشکل و معضل، درد لاینحلی نیست، مشروط بر آن که این

 مشکل را به صورت مسئله ای قابل حل در آورده و بیش از این موجب تفرقه و خونریزی و تعجب سران و اندیشمندان

 ملل مغرب نشویم. 

برای مثال؛ شنیدم که خانم آنگلامرکر صدر اعظم محترم آلمان در ارتباط با این نوع عملکردهای نابخردانه، چنین اظهار

 نظر کرده اند: 

« هند و چین، نزدیک به دو و نیم میلیارد نفر جمعیت، 150 خدا و 800 عقیده متفاوت دارند و در صلح زندگی می کنند!!! 

مسلمان ها، یک خدا، یک پیامبر، یک دین و یک کتاب دارند، ولی خیابان هایشان سرخ شده است به خون یکدیگر!!! 

قاتلش می گوید: الله و اکبر!!! و مقتولش هم می گوید الله و اکبر. و کشته های دو طرف شهید نامیده می شوند. و این درد است

 که متوجه نشدیم دین چیست؟! » 

 پیشنهاد بنده بسیار سهل و در عین حال ممتنع است. زیرا هنگامی که با انواع تبعیضات، توهینات و بکارگیری لطایف الحیل ها،

 به هم زدن بافت غالب جمعیتی اهل حق صحنه با کوچ دادن تعدادای از برادران شیعه از لرستان که متأسفانه برخی از آنها

 قاچاق فروش و یا تعدادی از آنان معتاد بودند، حاصلی جز دامن زدن به اختلافات، درگیری ها، بیکاری جوانان اهل حق، گسترش

 اعتیاد، بالارفتن آمار طلاق، تشدید خلاف ها، پر شدن زندان و ... نداشته است، آیا بهتر نیست در تهیه و تنظیم قوانین جدید احیای حقوق شهروندی،

 با صراحت قید و مصوب شود که به پاس هفتصد سال پاسداری از کیان ولایت مولای متقیان حضرت علی (ع)، یاران اهل حق

 با توجه به محدودیت ها و مهجوریت ها، به دلیل باور به اصول ادیان ابراهیمی و اعتقاد به خدا، رسالت پیامبران و روز قیامت،

 به عنوان یاران علی اعلایی شناخته شده و جان، مال و ناموس آنها محترم است و مانعی در استخدام دوایر دولتی ندارند و از تمام

 حقوق شهروندی نیز برخوردار می باشند. 

                                                                                                                         و من الله التوفیق 

 

 

 


 

حناب اقای اسد شما ازبحث خارج شدین وبه معرفی قران برای ما پرداختین شما فکرمیکنید ما قران را نمیخوانیم ویا اینکه اصلا چنین اسمی به گوش ما نخورده صحبت ازاصول واندیشه های اهل حق است نه معرفی قران وشما مثل دیگرادعاهایتان میخواهید چنین وانمود کنید که اهل حق باورمند به قران نیست درباب ابلیس من مثال ازقران آوردم وبا ذکرآیه این را بدون ادعا نمودن خیلی ساده است ولی اثبات ادعا مهم است که شما توانایی آنرا ندارید درضمن بنده دو هفته دیگر میام وباز هم درمورد باورهای اهل حق طبق کلام ودفاتراهل حق میپردازم
باسلام و ادب و احترام به کلیه کسانی که این نگارش ها را با حوصله مطالعه کرده و با کمال ادب و با دلیل و برهان عقل پسند و با استناد به اسناد متیقن پاسخ کافی و وافی می دهند . 

جناب آقای علی اعلایی و ... از شما تقاضا دارم  تعصب کور را کنار گذاشته و با حوصله و با سعه صدر به تعدادی 35 عدد سئوالی که در تاریخ 95/2/27 انجام گرفته را پاسخ دهید . ممنون می شوم .      
جهت اطلاع جناب آقای علی اعلایی و ... که اصرار دارند چیزی بنام سرمگوی در فرقه ایشان نیست مطالب زیر را با دقت مطالعه فرمایند تا بدانند که فرقه خود ساخنه سلطان صهاک و قوانین وضع شده توسط ایشان چگونه فرقه ی است .  

نماز در فرقه اهل حق :

طبق نوشته قاسم افضلی در دایره المعارف تشیع ، چون اهل حق نماز نمی خوانند به جای آن مقرراتی در پردیوراز قبیل عبادات ، ذکر، نذرونیاز به وجود آمده آن را اجرا می نمایند . می گوید :

" نمازم ذاتن ، نمازم پی یاران تجلی ذاتن ، وا دعا و نیازنمازم واتن ،آنه پی یاران و یاری خلاتن " نماز، نیازوعبادات کلا به خاطر نزدیک شدن به حق و خداشناسی واجرای دستورات دین و خواندن دعاها در نذورات هم شامل استغاثه و استعانت به درگاه حق و مقام مطلق می باشد . اهل حق طبق دستور سلطان اسحاق نذرونیازرا توأم با عبادات در جم خانه ها و اماکن متبرکه به طریق مخصوص به خود انجام می دهند تا با این حال و با تسلط بر نفس به فیض برسند . چون مردان اهل حق را در مساجد مورد سخریه قرار دادند علی (ع ) به آنان گفت من بجای شما نماز بجا می آورم شما بجای نماز کردار بجا آورید و شارب بگذارید تا همدیگر را بشناسید . نشانه ی اهل حق به سبیل هایش است . 

اذان در مسلک اهل حق :

اولم یارن آخرن یارن ، یارن علین شام خاونکارن ، مقتدام یاران هشتن و چوارن ، حقیقت آئین باقی مدارن ، پیرم بنیامین و سرقطارن ، صاحب سکه و جوزو اقران ، دلیلم داود رهنمای یارن ، محاسب موسی سفید طومارن ، شفیع محشر خاتون رمزبارن ، مصطفی قابض باش کماندارن ، دستگیرشاه ابراهیم تمام طیارن ، خلیفه دوران بابا یادگرن ، هفتوان ناظر شریک و بارن چلتنان محرم و گشت اسرارن ، هفتاد دو پیر خدمت گزارن ، جار غلامان هجره هزارن ، قبله حقانی جم کردارن ، حجتم کلام یاری گفتارن ، ملتم اسلام شریعت بارن مذهبم آئین حق و اقرارن ، بشنوان ای بانگ هرکس پشوارن ، ظهوررحمت شاه کرمدارن ، زمانه نوساز فصل بهارن ، بلبلان دلشاد و توی گلزارن ، نورحق وینه حق آشکارن ، پروانان سر خوش شوق انوارن ، دوران باقی دور آخر کارن ، حقیقت روا دین پایدارن ، میزان حساب یوم شمارن ، خوبان رستگار بد گرفتارن اولم یارن آخرم یارن ، یارم سلطانن شام خاوندکارن .

مراسم  تغسیل ، کفن ، نماز ، تدفین و تلقین میت د ر مسلک اهل حق :

و حکم عزیز شاه خاونکار – و شرط بنیام  پیر سر قطار – وردای داود و طاس رمزبار- و قلم زرین موسی دفتردار- و جام ابراهیم و آب طشار – طاهربو میت اول آخر یار .

البته طبق دستور فوق وقتی تمام اعضای بدن میت شستشو داده شد و پاک و پاکیزه گردید آن وقت باید طاس یا ظرفی را پر از آب کرده و روی آن ایه غسل فوق خوانده  و آن آب از سر تا پایین پای میت ریخته و این عمل را سه بار تکرار نمایند البته آب باید از سر وصورت و سینه و شکم الی آخر بدن و پای میت بگذرد و بعد میت را به طرف  چپ خوابانده و سه مرتبه هم آیه غسل را روی آب خوانده و آن آب را از طرف راست تا پایین پای میت بریزند و پس از آن میت را به طرف راست خوابانده و سه بار هم به طرف چپ او بریزند و در تمام موارد فوق باید روی میت به طرف قبله باشد ( منظور به طرف پردیورباشد که قبله اهل حق است ) .  پس از آنکه میت غسل دادند و ستر و کافور کردند و بدن او را خشک نمودند او را در میان کفن پیچیده و بوسیله تابوت یا چیز دیگری که حمل میت در آن جایز باشد آن را از غسالخانه حرکت داده و جهت دفن در قبرستان به محل مخصوص می برند و در چند قدمی قبر میت را با تابوت رو به قبله (پردیور) به زمین می گذارند و نماز( مخصوص خود) آن را می خوانند . البته بعضی در منزل خود و یا در جای محفوظی عمل تغسیل میت را بجای می آورند .

سوره تلقین میت در مسلک اهل حق :

فلان کس مردن ، یا شاه امانن فلان کس مردن ، اگرگناه کارارکردار کردن ، و رای حقیقت زحمتش بردن ، پناه و درگای سلطان آوردن ، شرط بنیام سرش سپردن ، لقمه ی حلالی حقیقت وردن ، خیانت ورای ایمان نکردن ، و جوز سکه نشان موان ، هر ویت مزانی و چه دستوان ، یا شاه قبول کر لاله رجا مان ، بگذر و تقصیر جرم و گنامان ، روح فلانی و فنی و میرد ، وبارگناه رو به عقب کرد ، نکیرین نکن یا حق عذابش ، (حق : ذات خداوندگار را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند. ) ، هر چه سئوال کن ایدن جوابش، اولش یارن آخرین یارن ، پیرش بنیامین شاه خاونکارن ، دلیل داودن رهنمای روشن ، کردارش چراغ و پیش پاشن ، محاسب موسی صاحب دفترن ، قبله حقانیش و پردیورن ، شفیعش و حشر خاتون رمزبارن ، دستگیرشاه ابراهیم یار یادگارن ، حساب کتاب و دونا دون ، صراط میزان و شر شونن ، پناگاش همت جم راسانه ، (جم : اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد .) ، جم مکان حق قبله خاصانه ، اصول دینش شرط اقرارن ، و روژحسا و هفتنش یارن ، هفتن هفتوان شریک یارن ، چنی چلتنان و هم قطارن ، آب کوثرش چشمه طشارن ، جامش آئینه جمال یارن ، چشمه انطهور عین سلطانه ، عینش شعله شوق جم جهانه ، چلتن پیروان او شعله نورن ، دایم الاوقات سمت و حضورن ، طهور شیوه ذات کوثر صفاته ، حیات بخش جان موت مماته ، امیدن نصیب کل یارسان بو ، راگه آخرت لیشان آمان بو ، پنامان حقن حق یارمان بو ، همت یاران پشت بارمان بو ، یا گر چک داود یا پیر بنیامین ، سلطان کرم کی جم باچن آمین مجرم یه قانون تلقینمانه ، یه شرط اصول رای دینمانه .

توضیح اینکه در موقع خواندن نماز و تلقین به جای فلان کس اسم شخص فوت شده را می خوانند و پس از خاتمه تلقین ، طبق معمول روی قبر میت را پوشانده و تمام مردم که در آنجا حاضر هستند بحالت ایستاده به سوره فاتحه که توسط یک نفر خوانده می شود گوش داده و بقیه آمین می گویند .

سوره نماز میت درفرقه اهل حق :

روح فلان کس و صدق یقین ، و اشاره شرط شاه بنیامین ، وردای داود رهنمای رهبر، نبوسرگردان و قهر سقر، و قلم زرین موسی دفتردار ، ردبو و صراط و شرط و اقرار ، و خدمت کرده پاک پیر رمزبار ، و ناز ایوت دایم الهشیار، و نازملک خلاصه  طیار ، و ناز مصطفی میر حشمت بار ، و ناز هفتوان سیدان نازار، و جاودانی شادبو رستگار ، و چشمه حیات جرعه بنوشو ، خلات باقی و تن بپوشو ، و دیدار حق مست سر خوش بو، مرغش سر فراز هم صاحب بش بو ، وجودش خالص تمام طیاربو ، داخل و حلقه سلسله یاربو، و ثبت موسی حساوش پاک بو ، آزاد و کرم سلطان سهاک بو ، مجرم ویطوره نمازش وانا ، جاری بی و امر سلطان دانا .

(ایوت : درلغت کردی معنی پرورش و نهگداری و پرستاری است که در نامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است . )

سوره فاتحه در مسلک اهل حق :

رحمن الرحیم ، یا اسم اعظم رحمن الرحیم ، یا ذات سلطان پادشای کریم ، یاری کر ایمان و رای مستقیم ، خلاق بی مثل نزاد و نمرد ، رب العالمین تاک تنیا فرد ، مالک الملوک یوم قیامت ، جلیل جبار صاحب کرامت ، صاحب عرش و فرش حی توانا ، قادر قدرت قیوم دانا ، ستار سر پوش غفار رازق ، نجات دهنده یاران صادق ، بخشنده گناه مخلوق عاصی ، یاران آزاد کر و راگه راسی آفریننده تمام کل شئ احیا کننده مماتان و حی ، ارواح یاران گذشته فانی ، امرزیده کر و جاودانی ، بگذر و تقصیر اسیران خاک ، کرم کر و حال هم پاک و ناپاک ، خالص وجود بون و کوه یاری ،

بلون و بهشت پی رستگاری ، گر بیون و دون و قول گردان ، و قبله یاری نبود رو گردان ، و زجر عذاب کل وارسته بون ، گاوشان و بنگه یاری بسته بون ، و هر مظهری منمانون رخسار ، خارج نون یا حق و قطار یار، نبن و داخل مرداران خام ، پرورده نبون و لقمه حرام ، و اشاره شاه و شرط بنیام ، وردای داود رهنما و امام ، و قلم زرین موسی دفتردار ، و خدمت کرده پاک پیر رمز بار ، و ناز ایوت دایم الحشار، و ناز ملک خلاصه طیار ، و ناز هفتاد دو پیرکامل ، گروه حق و شان و حق بون و اصل ، بسته بون و شرط رشته بنیامین ، سلطان قبول کی جم با چون آمین .

پس از خواندن فاتحه تمام مردم که در سر قبر حاضر بوده اند برای گفتن تسلیت و فاتحه مجدد تا درب منزل صاحب عزا می روند و پس از گفتن فاتحه و تسلیت متفرق می شوند .

آداب ازدواج در مسلک اهل حق :

طبق نوشته های خطی اهل حق آنچه درشرع مقدس اسلام راجع به حرام و حلال ازدواج زنان با مردان در فقه شرعی گفته شده برای اهل حق محترم ولازم الاجراء می باشد ، اما یک سری محدودیت هایی نیز برای خود قایل شده اند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد :

۱- اشخاص سر سپرده در مسلک اهل حق نمی توانند با دختران و خواهران و مادران سادات و دلیلان و پیران مربوط به خود ازدواج نمایند .

۲- ازدواج بین خواهران و برادران اقراری ، یعنی پیمان ازلی ،رشته بیعت یا الحاق به قرار داد ازلی ( کسانی که شرط می کنند که باهم خواهر و برادر باشند و یا در خواب ببینند که با هم خواهروبرادرهستند که قبلا چنین امری در بین اهل حق مرسوم بوده که متأسفانه منشأ فسادهای اخلاقی بی شماری در بین آنها گردیده بود که خوشبختانه هم اکنون این رسم منسوخ گردیده است ) حرام است .

۳- ازدواج سید با غیر سید اشکال دارد ، نعمت اله جیحون آبادی در دفتر اصولات خود در مورد سید با عام به نظم کردی چنین گفته است :

سید چنی عام نمبو پیوند ، اگر پیوند بو نین سودمند ، آخر وینه مار پیجونه گردن ، نیری فایده ای افسوس خوردن ، عام چنی سید نمبووصلت ، وشرط یاری نارو صحت .

عقد و نکاح در مسلک اهل حق :

شرح مفصل شیوه ی ازدواج در اهل حق در یک نظم کردی توسط نعمت اله جیحون آبادی به شرح زیرآورده شده است :

دوستان گیانی ، بشنوان عرضم دوستان گیانی بواچوم قانون عقد حقانی ، و اصول شرط رسم ارکانی ، جاری بی و امر ذات سلطان ثابتن و دین پری نشانی ، هرکس و یاران زوجه بسانی ، باید ویطوره صیغه اش بوانی ، هفت روز تا یکماه نامزادن وهم ، و پاکی و راسی و هم بون محرم ، نکن امتحان کردار ویشان ، عیوبات هم معلوم بو پیشان ، اگر رضا بین و مهربانی ، ژ بعد بسته کن عقد و حقانی ، صیغه حقیقت شرط اقرارن ، و شرط اقرار دین پایدارن ، قباله یاری سفید دفترن ، بنیامین پیرن داود رهبرن ، هر یاری سرش و شرط سپردن ، باید وی فرمان اطاعت کردن ، پا بست شرط بوهرکس و راسی ، باید محکم بو و حق شناسی ، هفت نفر جم بو ، پی عقد نکاح هفت نفر جمع بو ، هشتمین سید نهم خادم بو ، صادق امین پاک محرم بو ، هر چه زیاد بو و جم بهترن ، عمده مطالب نفرن ، زن و مرد هر دو بیون و محضر ، صرافیشان کن وپا تا و سر، اهل جم اقرار بسانون لیشان ، اصول راسی بواچون پیشان ، عقد حقیقت ندارو مطلق ، مگر و وارو ور گیلو و حق ، باید ور گیلو چه پیمان یار ، خارج بو و شرط و نکته اقرار ، و شرط اصول ، ژیره زن و مرد و شرط اصول ، و حضور جم کردشان قبول ، و فرمان حق ناوران نکول ، یک نیاز و عشق سلطان سرجم ، دومین و عشق پیر نرگس چم ، سومین و عشق داود رهبر ، چهارم و عشق موسی قلم زر ، پنجمین نیاز و عشق رمز بار ، دعا دن و جم و شرط اقرار ، بعد از آن سید و رسم ارکان ، صیغه اش بوانون و امر سلطان .

صیغه عقد و نکاح در مسلک اهل حق :

ناکح و منکوح و رضا رغبت ، عقدشان بستم و رای حقیقت ، اول سر بستم و اقرار حق ، اقرار بافین ندارو مطلق ، پا بستم و شرط بنیامین پیر ، محرم بون و هم و صلح و تکبیر ، قد بستم و جم و آیه اصول ، عیوبات هم کردشان قبول ، و ردای داود رهنمای رهبر ، پیوست بی و هم حلال و همسر ، و قلم زرین پیر موسی نازار ، عقد ختمشان ثبت و طومار ، و خدمت کرده پاک پیر رمز بار، و اصل و هم بین بی ریا و انکار ، طرفین و هم دس خیرش دان ، تسلیم و هم بین و حکم سلطان ، وکیل موکل و هم بین راضی ، سپردن حجت و دس قاضی ، مهر جهازی زوجه ملازم ، و زمه زوجش ثابتن لازم ، جم و شرط  اقرار ، صیغه جاری بی اول آخریار.

طریقه طلاق در مسلک اهل حق :

یارسان ارکان ، طلاق یاری ایدن و ارکان و شرط اصول و آیه برهان واتم پریتان امر سلطان ، طلاق زوجه بودن جهت ، و دین یاری ندارو صحت ، چونکه رشتع شرط و اقرار بنن ، اقرارو حقن شرط و هفتنن ، هر عقدی و شرط اقرار بو بسته ، و سهل آسان نمو گسسته ، مگر سه خطا و لیس صادربو ، مستوجب قهر پادشای عادل بو ، اول مایل بو و زناکاری ، بگیرو ودس رشته بی عاری ، و شرط و ثبوت عیان بو ولیش ، او وقته طلاق واجبن ولیش ، دوم گمراهی فعل بد حالی ، سوم ناخوشی سودا مثالی ، گر نبو علاج و چاره کردن ، دیگر حرامن او لقمه وردن ، تا وعده شش ماه بدرون مهلت ، گر نوی اصلاح و رای حقیقت ، اوصا بوانون صیغه اش و وارو ، مطلق بو پاون شرطش و وارو، و جم بسته ، هفت نفر جم بو و جم بسته ، بکرون همت و دل پیوسته ، رشته عقد و هم بکن گسسته ، هشت نیاز بش کن و جم مطلق (طلاق داده شده ) ، یکی مال شاه سلطان بر حق ، هفت نیاز دیگر و مال هفتن ، یک یک و جدا و دعا دن ، و اشاره شاه و شرط بنیام ، و ردای داود رهنمای امام ، و قلم زرین موسی دفتردار ، و خدمت کرده پاک پیر رمزبار ، و ناز ایوت دایم الهشیار ، و نازملک خلاصه طیار، و حکم سلطان اول آخریار ، طلاق دا شوهر زوجه خطاکار ، گشاد بی رشته عقد بسته باطل ، صیغه صلح شان عاطل بی باطل ، ناکح و منکوح مطلق بین و وصل، قطع دعاوی ایشان بی و فصل، صیغه مطلقی طرقین جاری ، و حکم عزیز شاه خاونکاری .

توضیح اینکه به نظر میرسد در حال حاضر این گونه اعمال توسط اهل حق انجام نپذیرد مگر در خاندان هایی ( خانواده هایی) که پایبندی بیش ازحدی به مرام و مسلک اهل حق داشته باشند .

طریقه رجوع در فرقه اهل حق :   

رجوع طلاق ، دوبارجایزن رجوع طلاق ، و رضا و رغبت و میل مشتاق ، نه و مجبوری و حکم یا ساق ، اولین طلاق تا وعد شش ماه ، اجوع زوجه و حن رضا ، دومین سه ماه وعده وقتشن ، رجوع وجانب اول بختشن ، سیمین طلاق ندارو وعده، بعد از سه طلاق و شرط اقرار، زوجه حرامن چون گوشت مردار، نمبو رجوع و دین یاری ، خیلی بد ترن و زنا کاری ، مگر بکرو شوهر و دیگر ، بعداز او میو رجوع وی شوهر ، هر کس خیانت بکی ورای دین ، خارجن و بند شرط بنیامین 


معنای دونا دون از نظر یارسان ( اهل حق ) :

دون : در اصطلاحات اهل حق روحی است که اگر در نتیجه گمراهی از جاده تکامل منحرف شده باشد به معنی غیرآید اگر در نتیجه عوارض شهوانی استعداد روحی اش خلل یافته باشد به معنی کمتر و اگر در نتیجه غفلت در وظایف سیر تکامل متوقف شده یاشد به معنی تر و اگر در نتیجه جهد و جد مافوق طبیعت سیرتکامل کرده باشد به معنی جلوتر می آید که به عبارت آخری که مد نظر اهل حق می باشد انتقالات از عالم مادون به عالم مافوق است . پس طبق نظر اهل حق دون سلطان اسحاق از حضرت علی بن ابی طالب (ع) کامل تر ودون نورعلی الهی از سلطان اسحاق کاملتر است .  

دونا دون از نظر یارسان ، روح شخص که پس از مرگ در بدن نوزاد دیگری ظاهر گردد را گویند که یک نوع تناسخ است . به نظر می رسد که دون یک دوره ی زندگی است ، یعنی قالب و جامه ای که روح در طی یک دوره ی زندگی جسمانی دارد و ممکن است در بدن نوزاد (آدمی ) یا جزء آن فرود آید . و اما دونا دون ، اهل حق دونا دون را به معنای جامه به جامه و گردش روان در تن استعمال می کنند ، به عبارت دیگر دونا دون به معنای جامه به جامه و مظهریت ، داخل شدن روح از بدنی به بدن دیگر پس از مرگ است .

در حاشیه ی یکی از سرانجام های خطی آمده است که انسان دارای دونیروی اندیشه و خرد است که یکی خرد سالم و دیگری خرد ناقص است ( یاد آوری می نماید که اهل حق خودشان  به بی خردی و خرد ناقص خود معترف است ؟ ) و انسان دارای ذره ای از ذرات خدایی است که این ذرات در جسم آدمی وجود دارد و همیشه در نزد پاکان در گردش است و به این گردش دونا دون گویند .

لازم به ذکر است که تعریف فوق از دونا دون تعریف جامع ومانع و به عبارت دیگر تعریف کاملی نیست و در کل تعریف فوق راجع به دونا دون زائد است و خواننده اصولا منظور از ذکر عبارت " انسان دارای دو نیروی اندیشه و خرد است که یکی سالم و دیگری خرد ناقص است " را در نمی یابد ، پس این عبارت کاملا زائد است . هم چنین تعریف فوق به چند دلیل نارساست زیرا :

 ۱-  بر عکس آنچه که در تعریف فوق آمده است دونا دون مختص پاکان نیست و همگانی بوده و اعم از پاکان و ناپاکان است .

۲- عبارت " ذره ای از ذرات خدایی " مبهم است بلکه باید گفت که روح در گردش است و اگر منظور از ذره ای خدایی همان روح است بهتر است که روح بکار برده شود زیرا مأنوس تر و آشناتر است .

۳-  دونا دون منحصر و مختص به آدمی نیست بلکه شامل حیوانات و جزآن هم می شود . 

حکمت و نتایج دونا دون از نظرفرقه اهل حق :  

به نظر مسلک اهل حق دونا دون راه تکامل است ، راهی که حضرت حق برای کمال یافتن روح مقرر کرده است و هم چنین دونا دون برای دریافت مجازات یا پاداش اعمال می باشد و نهایتا دونا دون تجربه ی زندگی های مختلف برای روح است . بنا بر مندرجات کلام خزانه هیچ در زندگی به طور کلی از میان نمی رود و برای بازگشت لازم است که هرکس سرنوشت خود را به دست گیرد و با تولد های جدید به این منظور نایل آید ، سلطان این دنیا را محل عبور می داند که بایستی بار را سبک کرد در این رابطه چنین می گوید :

" مبو بار ویت سوک جه دنیا             چونکه ای دنیا جاگه ی بوران "

یعنی باید بارخودت را در دنیا سبک کنی چونکه این دنیا محل عبور است .

البته برای تکامل انسان نیاز به راهنمایی دارد و به همین خاطر عده ای از پیران ورهبران فرقه اهل حق از جمله هفتن و هفتوانه و چلتن در ادوار گذشته در قالب و جامه پیامبران و پادشاهان و امرا به دنیا آمده اند و به هدایت مردم پرداخته اند . بنابراین دونا دون برای رسیدن به کمال است و آنهایی که استعداد و عشق و علاقه ای داشته باشند در طی این زندگیها خود را ازهرگونه آلایشی پاک می کنند و دون یا جامه بعدی آنها کاملتر از دون قبلی آنها خواهد شد و مراحل کمال را طی کرده و به معشوق حقیقی می رسند .

شاه خوشین همان سلطان اسحاق است . شاه خوشین اسم مولا است یعنی در جم بنام حضرت علی (ع) گردهم جمع می شوند . و ریشه اغلب آداب اهل حق ریشه آریایی و ایرانی دارد. پیرموسی نام امام هفتم است ، زربار نام حضرت زهرا است و وقتی حضرت زهرا گهواره امام حسین (ع) را می چرخانید اسرار فاش می کرد مولا فرمود رازدار باش لذا لقبش را رزبار که بمعنی راز نگهدار باشد نامیده شد . بنیامین از نور پیشانی مولا و داود از دست راست مولا و پیر موسی از نور تنفس مولا ایجاد گردیدند قلم زرین دست همان پیر موسی است که دفتردار مولا است . داود کهسوار حضرت رضا (ع) است که سوار بر اسب سفید در ظهور کلی آشکار می گردد .

پاداش و مجازات در دونا دون :

یارسان معتقدند که انسان هزارو یک جامه عوض می کند و با گردش در جامه های مختلف جزای اعمال گذشته خود را می بیند و به این ترتیب جامه های بعدی او مناسب با اعمالی خواهد بود که انجام داده است ، درصورتی که کار نیک و پسندیده از او سر زند به جامه ی ثروتمندان واشخاص مرفه خواهد رفت و اگر مرتکب اعمال زشت و ناپسند شود به جامه ی فقرا دربدن آمده و دچار مصائب و ناملایمات خواهد شد تا از این راه جزای کردار خود را ببیند .

در نامه ی سرانجام یاد آورشده اگر عمل آدمی نیک باشد روحش به بدن پاکان و نیکان می رود و اگربد کار و بد اندیش باشد روح او به بدن حیوانات و جانوران و گزندگان می رود و یا به بدن اشخاص بینوا و بدبخت خواهد رفت و جزای کردار خود را می بیند .

مصطفی داودان از هفتن در این مورد چنین می گوید :

و روح پاک نمدی آزار                   و یک قطره می مکریش رستگار

هرکه گمراه بونه جامه انسان            نه هر پا ترمی بو و ویش بد و سان

موریش نه دلی دگای هندستان           دون و دون گیلا گناش منویسان

قالبشان منان و دون سکمار              تا که بوینو دستک و آزار

ترجمه : روح پاکان را آزار نمی دهی و با یک قطره می رستگارش می کنی و هر کس در جامه انسانی گمراه باشد از هر ملتی باشد او را به کشور هندوستان می بری و تا جامه به جامه بگردد و گناهش را می نویسی و روحش را در قالب سکمار می نهی تا اذیت و آزار ببیند .

نتایج دونا دون در نظر مسلک اهل حق :

اندیشه ی دونا دون دارای نتایج بسیارجالبی است که برخی از آنها سبب آرامش فکری و نتایج سودمند برای خود شخص و برخی نیز نتایج و آثار سود بخشی برای جامعه و دیگران و در یک سخن بشریت دارد که تعدادی از این نتایج در نظر جامعه ی اهل حق عبارتند از : زوال خود بزرگ بینی و خود خواهی ، پیدایش روحیه ی امید ، تشویق به عشق ورزیدن و سازگاری ، خودداری از ستمگری و ستم پذیری ، خودداری از اهانت و جسارت به دیگران ، زوال ترس ازمرگ ، عشق به شهادت ، منع مرده پرستی و شیون و زاری ، حق گویی و سردادن درراه یار و ...

تیمور شاه کماندار شاه خوشین است مهدی موعود از خاندان ظهور خواهد کرد و پهلوانان باستان ایران که اکنون در قید طلسمند زمان ظهور آشکار خواهند شد .

تمامی خاندانهای یازده گانه  اهل حق منتظر ظهور ایوت هوشیارهستند که ذات حق در جامه حضرت علی و سلطان اسحاق ظهورکرده و یک مرتبه دیگر ظهورخواهد کرد ، ظهوردرمکان ( کوه ) دالاهو انجام می گیرد .    

تفاوت دونا دون پیران اهل حق با سایرین : 

دونا دون پیران مسلک اهل حق از هر حیث با دونا دون سایرین متفاوت است و هیچ یک از سه موضوع تکامل یاقتن ، تجربه ی زندگی های متعدد و مجازات و پاداش راجع به پیران وجود ندارد ، چون آنها دارای ذات خدایی بوده و کامل می باشند . هم چنین از لحاظ تعداد دونها ، دونهای پیران با سایرین متفاوت است زیرا آنها برای راهنمایی ظهور می گویند بنا بر این هیچ گونه محدودیتی راجع به تعداد دونهای آنها وجود ندارد .

رستاخیز ، بهشت و دوزخ در دونا دون :

دردین یارسان عقیده بر این است که دونا دون است هر چند که روح در طی دونهای خود مجازات و پاداش کردار خود را می بیند لیکن اگر روح نتواند در طی هزار و یک دون خود را کاملا تصفیه نماید مجازات او باقی است و پس از هزارو یک دون یا دوره و فرصت دیگری در کار نخواهد بود . بنا بر این مردم یارسان معتقد به محشر بوده و علاوه بر مکافات بعد از مرگ به یک محشر کلی نیز معتقد بوده و آن را زمانی می داند که این جهان فانی طبق مشیت الهی دگرگون گشته و به حسابها رسیدگی می گردد و آنهایی که در اثر گردش های متعدد جسمی هزار دوره قادر مبوده اند روح خود را از آلایش های زشتی برهانند و به سوی نیکی گرایش یابند به تناسب زشتی کیفر سخت خواهند شد و مردمانی که به طرف پاکی و درستی رفته به نسبت زیادی که در دفاتر یاری صد برابر ذکر شده پاداش می بینند .

اما در کتاب آئین یاری نوشته آقای القاضی معتقد است که مردم یارسان بهشت و دوزخ را همین جهان می دانند زیرا معتقد به حلول روح و تعویض جسم هستند ، کسانی که دارای اعمال پسندیده و نیکو باشند در جسم دیگری از لحاظ مادی و معنوی وضع بهتری را دارا شده و یک قدم به خداوند نزدیک می شوند و اشخاصی که عمررا به تباهی تلف کرده به ناراحتی بدتری دچار شده و به درجه پست تری تنزل می نمایند . راجع به بهشت و دوزخ که رابطه ی نزدیکی با مجازات و پاداش دارند یعنی بهشت جای پاداش و دوزخ محل مجازات است باید گفت که هر چند یارسان معتقدند که روح در طی دونهای متعدد ، مجازات و پاداش خود را می بیند لیکن این امر به معنای انکار بهشت و دوزخ نیست زیرا : انسان بدو آفرینش تا روز پسین هزار و یک جامه عوض می کند و با عوض کردن هزار و یک جامه روان او به جاودانی ها می پیوندد . آدمیانی که از نیکان به شمار می روند به بهشت رهنمون و بدان و بد اندیشان نیز به دوزخ سوزان سرنگون  می گردند و به کین و خشم گرفتار می گردند . 


مرگ از نظر اسلام :

علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره ) در کتاب شیعه در اسلام ، در بحث معاد شناسی مرگ از نظر اسلام چنین می نویسند : « در عین اینکه نظر سطحى ، مرگ انسان را نابودى وى فرض مى‏کند و زندگى انسان را تنها همین زندگى چند روزه که در میان زایش‏ و درگذشت ، محدود مى‏باشد ، مى‏پندارد، اسلام مرگ را انتقال انسان از یک مرحله زندگى به مرحله دیگرى تفسیر مى‏نماید. به نظر اسلام، انسان زندگانى جاویدانى دارد که پایانى براى آن نیست و مرگ که جدایى روح از بدن مى‏باشد، وى را وارد مرحله دیگرى از حیات مى‏کند که کامروایى و ناکامى در آن بر پایه نیکوکارى و بد کارى در مرحله زندگى پیش از مرگ استوار مى‏باشد.

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید:«گمان مبرید که با مردن نابود مى‏شوید بلکه از خانه‏اى به خانه دیگرى منتقل مى‏شوید»

برزخ :

طبق آنچه از کتاب و سنت استفاده مى‏شود انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومى،یک زندگانى محدود و موقتى دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است .

انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتى که داشته و اعمال نیک و بدى که در این دنیا انجام داده مورد باز پرسى خصوصى قرار مى‏گیرد و پس از محاسبه اجمالى، طبق نتیجه‏اى که گرفته شد به یک زندگى شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده با همان زندگى در انتظار روز رستاخیز عمومى به سر مى‏برد .

حال انسان در زندگى برزخى بسیار شبیه است به حال کسى که براى رسیدگى اعمالى که از وى سر زده به یک سازمان قضایى احضارشود و مورد بازجویى و باز پرسى قرار گرفته به تنظیم و تکمیل پرونده‏اش بپردازند، آنگاه در انتظار محاکمه در بازداشت بسر برد.

روح انسان در برزخ، به صورتى که در دنیا زندگى مى‏کرد، بسر مى‏برد اگر از نیکان است از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا بر خوردار مى‏شود واگر از بدان است در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان ضلال مى‏گذراند.خداى متعال در وصف حال گروهى از اهل سعادت مى‏فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ان لا خوف علیهم و لا یحزنون یستبشرون بنعمة من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجر المؤمنین .

یعنى:«البته گمان مبر (اى پیغمبر) کسانى که در راه خدا کشته شده‏اند،مرده‏اند بلکه زنده‏اند و پیش خداى خودشان (در مقام قرب) روزى داده مى‏شوند از آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده شاد هستند و به کسانى از مؤمنین که به دنبالشان مى‏باشند و هنوز به ایشان نرسیده‏اند مژده مى‏دهند که هیچگونه ترس و اندوهى بر ایشان نیست.مژده مى‏دهند با نعمت و فضل (وصف نشدنى) خدا و اینکه خدا مزد و پاداش مؤمنان را ضایع و تباه نمى‏کند».

و در وصف حال گروهى دیگر که در زندگى دنیا از مال و ثروت خود استفاده مشروع نمى‏کنند،مى‏فرماید : حتى اذا جاء احدهم‏الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون .

یعنى:«تا آن دم که به یکى از آنان مرگ مى‏رسد مى‏گوید خدایا!مرا (به دنیا) برگردانید شاید در ترکه خود کار نیکى انجام دهم،نه هرگز این سخنى است که او مى‏گوید (به سخنش گوش داده نمى‏شود) و در پیش‏شان برزخى است که تا روز رستاخیز ادامه دارد».

و [ قرآن کریم ] بارها تذکر داده که ایمان به روز جزا (روز رستاخیز) همتراز ایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که فاقد آن (منکر معاد) از آیین اسلام خارج و سرنوشتى جز هلاکت ابدى ندارد.

و حقیقت امر نیز همین است،زیرا اگر از جانب خدا حسابى در کار و جزاء و پاداشى در پیش نباشد،دعوت دینى که مجموعه‏اى از فرمانها خدا و اوامر و نواهى اوست،کمترین اثرى در بر نخواهد داشت و وجود و عدم دستگاه نبوت و تبلیغ در اثر،مساوى خواهدبود بلکه عدم آن بر وجودش رجحان خواهد داشت،زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقررات شرع و آیین،خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن اثرى در بر نداشته باشد هرگز مردم زیر بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبیعى دست بر نخواهند داشت.

و از اینجا روشن مى‏شود که اهمیت تذکر و یاد آورى روز رستاخیز،معادل با اهمیت اصل دعوت دینى است.

و هم از اینجا روشن مى‏شود که ایمان به روز جزاء مهمترین عاملى است که انسان را به ملازمت تقوا و اجتناب اخلاق ناپسندیده و گناهان بزرگ وادار مى‏کند چنانکه فراموش ساختن یا ایمان نداشتن به آن،ریشه اصلى هر بزه و گناهى است.خداى متعال در کتاب خود مى‏فرماید: ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب .

یعنى:«کسانى که از راه خدا بیرون رفته و گمراه مى‏شوند،براى ایشان عذابى است سخت در مقابل اینکه روز حساب را فراموش کردند».

چنانکه پیداست در آیه کریمه، فراموشى روز حساب منشأ هر گمراهى گرفته شده است.تأمل در آفرینش انسان و جهان و همچنین در غرض و هدف شرایع آسمانى در پیش بودن چنین روزى (روز رستاخیز) را روشن مى‏سازد.

ما وقتى در کارهایى که در آفرینش تحقق مى‏پذیرد،دقیق مى‏شویم مى‏بینیم که هیچ کارى (که به طور ضرورت به نوعى ازحرکت نیز مشتمل است) بدون غایت و هدف ثابت انجام نمى‏یابد و هرگز خود کار به طور اصالت و استقلال مقصود و مطلوب نیست بلکه پیوسته مقدمه هدف و غایتى است و بپاس آن مطلوب مى‏باشد حتى در کارهایى که به نظر سطحى بى غرض شمرده مى‏شوند مانند افعال طبیعى و بازیهاى بچگانه و نظایر آنها اگر به دقت نگاه کنیم غایتها و غرضهایى مناسب نوع کار مى‏یابیم چنانکه در کارهاى طبیعى که عموما از قبیل حرکت مى‏باشد غایتى که حرکت به سوى آن است غایت و غرض آن است و در بازیهاى بچگانه مناسب نوع بازى غایتى است خیالى و وهمى که مطلوب از بازى همانا رسیدن بدان است.

البته آفرینش انسان و جهان،کار خداست و خدا منزه است از اینکه کار بیهوده و بى‏هدف انجام دهد و دائما بیافریند و روزى دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزى دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند بى‏اینکه از این آفرینش غایت ثابتى را بخواهد و غرض پا برجایى را تعقیب کند.

پس ناچار براى آفرینش جهان و انسان،هدف و غرض ثابتى در کار است و البته سود و فائده آن به خداى بى‏نیاز نخواهد برگشت و هر چه باشد به سوى آفریده‏ها عاید خواهد شد،پس باید گفت که جهان و انسان به سوى یک آفرینش ثابت و وجود کاملترى متوجهند که فنا و زوال نپذیرد .

و نیز وقتى که از نظر تربیت دینى در حال مردم دقیق مى‏شویم مى‏بینیم که در اثر راهنمائى خدایى و تربیت دینى،مردم به دون گروه نیکوکاران و بدکاران منقسم مى‏شوند،با این حال در این نشأه زندگى تمیز و امتیازى در کار نیست بلکه بالعکس و على الاغلب پیشرفت وموفقیت از آن بدکاران و ستمکاران مى‏باشد و نیکوکارى توأم با گرفتارى و بدگذرانى و هر گونه محرومیت و ستمکشى مى‏باشد.

در این صورت،مقتضاى عدل الهى آن است که نشأه دیگرى وجود داشته باشد که در آن نشأه هر یک از دو دسته نامبرده جزاى عمل خود را بیابند و هر کدام مناسب حال خود زندگى کنند.خداى متعال در کتاب خود به این دو حجت اشاره نموده مى‏فرماید: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون .

یعنى:«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاست بیهوده نیافریدیم‏[آنها را جز به حق و از روى حکمت و مصلحت خلق نکردیم و لکن اکثر این مردم آگاه نیستند] (این احتمال دور از خرد، گمان کسانى است که به خدا کافر شدند، واى به حال این کافران از آتش که به کفار وعده داده شده! آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند مانند کسانى قرار خواهیم داد که در زمین افساد مى‏کنند؟ یا پرهیزکاران را مانند اهل فجور قرار خواهیم داد؟ ».

و در جاى دیگر که هر دو حجت را در یک آیه جمع نموده، مى‏فرماید: ام حسب الذین اجترحوا السیئآت ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون و خلق الله السموات و الارض بالحق و لتجزى کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون .

یعنى:«آیا کسانى که به جرم و جنایتها پرداخته‏اند، گمان‏مى‏برند که ما آنان را مانند کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام داده‏اند قرار خواهیم داد؟ به طورى که زندگى و مرگشان برابر باشد، بد حکمى است که مى‏کنند!خدا آسمانها و زمین را آفرید به حق (نه بیهوده) و براى اینکه هر نفس به آنچه با عمل خود کسب کرده جزا داده شود بى‏اینکه به مردم ستم شود».

دونا دون سلطان اسحاق :

سلطان اسحاق دارای ذات خدایی بوده و ذات حق در او جلوه گر گردیده است ، وی کامل ترین تجلی حق در موجودات است و به عبارت دیگر کامل ترین جلوه حق در موجودات در وجود ایشان نمودار گشته و دونهای پیشین او هم تجلی حق بوده اند از جمله دونهای پیشین ایشان می توان به شاه خوشین و حضرت علی (ع) اشاره نمود .

اهل حق معتقد است که درکوه سهند چند نفر از رجال الغیب اهل حق پنهان هستند . موسی ، عیسی و حتی عصای موسی و حضرت یونس همگی مولا بودند و علی با تمامی انبیاء همراه بود و روح علی ذرائیه اظهار حلول کرده بود تا کسی بیکی از خاندان های یازده گانه اهل حق نه پیوندد وبه کمال انسانی نخواهد رسید . اصل وریشه مرتبه پیری بنیامین است که بالاتر از آن مقام نیست که دون حضرت سلمان است ( دون جامه را گویند یعنی در دور پیش بصورت سلمان ظاهر گشته است ) .  

اهل حق معتقد به رجعت روح هستند  ( حلولیه ) یعنی معتقد به امکان آن می باشند لیکن می گویند برای اکمال طبیعت است و روح باید سیرتکاملی پیدا بکند تا به مقامی شایسته ی اوست و شروع آن از بدو پیدایش از جمادات ، نباتات و حیوانات  است تا آنجا که به مقام انسانیت کامل و ملکوتیت و الوهیت برسد و می گویند اشخاصی که افعال آنها پسندیده و مقبول افتد ، اگر از مبدأ صدق تقاضا کنند به صورت کامل تری روح آنها به این دنیا بر می گردد . 

اطفالی که جدیدا به دنیا می آیند اگر از روز تولد تا روز چهلم تولدش فوت نماید آن چند روزی که در دنیا بوده به حساب دونش محسوب نمی شود زیرا در دستورات فرقه اهل حق تصریح شده است اطفالی که قبل از چهار روز فوت کنند گناه کار و مقصرند که جرم دون های گذشته آنان است و اینکه می گویند اطفال معصوم هستند در مرام مسلک اهل حق وجود ندارد . 


دونا دون ( دون به دون ) و تعاریف آن در مسلک اهل حق :  

در این مبحث ابتدا معنای لغوی دونا دون را بررسی قرار می دهیم :

دونا دون کلمه ای است مرکب از سه جزء که عبارتند از : دون بعلاوه الف ، بعلاوه دون که در میان این سه جزء الف یکی از حروف الفبای فارسی وکردی است که دو جزء دیگر را به هم پیوند می دهد و می توان آن را به معنای " به " نیز  دانست مانند کلمه ترکیبی سراسر که الف معنای به می دهد و معنای سراسر مساوی معنای سربه سر (همگی ) است . دون کلمه ای سه حرفی است که " دال " مضموم و دارای حرکت ضمه است ، واو ونون ساکن هستند . دون در زبان فارسی به معنای پائین ، فرود ، نقیض فوق ، پست ، خسیس ، سفله ، فرومایه و هم چنین غیر ، جزء سواء است .

در کلام مسلک اهل حق ، دون به معنای فوق بکار نرفته  و از زبان فارسی نیز گرفته نشده  بلکه دون مأخوذ از زبان ترکی و دارای معانی دیگری است به شرح زیر :

در کتب مختلفه آقای صدیق صفی زاده دون کلمه ای است ترکی به معنای جامه و در جایی دیگر به معنای جامه جسمانی و مظهر است ، بنابراین کلمه دون که درمتون دین یارسان بکار می رود نزدیک به معنای لغوی ترکی آن است . با توجه به مطلب فوق ، دونا دون نیز به معنای دون به دون یا جامه به جامه ، مظهرو امثال آن می باشد .

اعتقادشان نسبت به سلطان اسحاق :

اهل حق اولین تجلی کامل ذات خدا را در علی (علیه السلام) و دومین تجلی تام و تمام را در سلطان اسحاق می دانند، و گاهی اسحاق را دون یا مظهر علی (علیه السلام) خوانده و آن دو را برابر دانسته اند؛

امّا گاهی اسحاق را از آن جا که جامه اش بعد از علی (علیه السلام) بوده، کامل تر از علی (علیه السلام) می دانند. 

یا حق یا علی مدد

با وجودی بعد از دومین بار سعی در عدم ادامه بحث بی حاصلی که خدای ناکرده نفس اماره بتواند بنده و امثال بنده را از دایره اعتدال و محور حق خارج نموده و به بهانه دفاع از عقایدی که طی قرون و اعصار نسل به نسل بر دلهای ما سیطره یافته است، بر خلاف باورها و میل باطنی مطالبی در این فضای مجازی مطرح شود که دل مولایمان امیر مومنان را به درد آورد، اما ناچار شدم بعد از ساعت ها کلنجار و کشتی های جانانه ای که با نفس اماره گرفتم بالاخره در ساعت حدود سه صبحدم که از خواب بیدار شدم، قبل از این اجازه بدهم غرورم بیدار شود، از دوستانی که در یکی از مطلب قبلی بنده مدت بیگ بنگ یا مهبانگ (انفجار بزرگ) را به دلیل گم دقتی عمر آفرینش گیتی را به جای چهارده میلیارد سال، چون ادامه بحث، مبحث عمق زمین بود و دانشمندان آن را چهارده و نیم میلیارد سال نوری تخمین  زده بودند، کلمه سال نوری برای اولین انفجار بزرگ اضافه شده بود که امیدوارم این بی توجهی را بر بنده ببخشید.

البته حضرت شیخ امیر یکی از بزرگان و عارفان اهل حق در ارتباط با پدید آمدن گوهر وجودی حضرت مولای متقیان معنقد است که وجود مبارک این درددانه دوران ها، قبل از آفرینش جهان هستی و آفرینش موجودات عالم وجود داشته اند. آن حضرت در این باره در آغاز سر دفتر شعری تحت عنوان کلام شیخ امیر، پس از توضیحاتی اشاره وار و رمز آلود،به زبان کردی چنین فرموداند: مولا دُر بی دُر نه دریا بی!

معنای آن ساده و روشن است که آقای من گوهری در دریا بودند. احتمالن منظور از دریا اشاره به یکی از آیات شریف قرآن باشد که همانا کنض مخفی باشد. این موضوع بخوبی نشان می دهد که قبل از مهبانگ یا بیگ بنگ نیز حیات معنوی وجود داشته است و خداوند اولین مخلوق خود را در کنض محض نهان داشته اند. شاید توجیهی برای سال های نوری باشد.

هر چند تالس نیز بر این باور بود که عنصر مادی همه چیز از آب است. او اولین فیلسوفی بود که جاودانگی روح را تأیید کردند. قرآن کریم نیز آب را مایه حیات می دانند.

هو اول و آخر یار






هو اول و آخر یار

در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و قبولی طاعات و عبادت مسلمانان واقعی، بعرض دوستان و علاقمندان ارجمند به رمز و رموزات یاری و ایین اهل حق می رسانم: 

اینجانب، با وجودی که سعی دارم وارد مباحثی نشوم که مخاطب راه گریزی بجز فرار بجلو نداشته باشد، اما معلوم می شود که این مبحث قرار نیست به این زودی ها ختم بخیر شود و جناب محقق ارجمند و پژوهشگر محترم جناب آقای اسد، شاید نمی دانند که هنوز پاسخ های روشن و قانع کننده ای مبنی بر این که خداوند چگونه بعد از گستردن زمین و آفریدن موجودات و سپس بر افراشتن آسمان هفت طبقه ای در شش روز و در روز هفتم به استراحت پرداخته باشد، ارائه نداده است؟ مطلبی که مورد وثوق ادیان ابراهیمی و صاحب کتاب های تورات، انجیل و قرآن کریم می باشد. به همین دلیل یهودیان روز هفتم را شنبه، مسیحیان یکشنبه و مسلمانان روز جمعه را تعطیل رسمی اعلام نموده اند. 

حال اگر می پرسیدم که چرا در قرآن مجید، خلقت جهان را در روزهای مختلفی مانند شش روز، دو روز، هشت روز در مواردی در چهار روز اعلام فرموده اند، چه پاسخی داشتند؟

 در آن صورت متوجه می شدند که این نوع پرسش ها جز شبهات نیستند که بتوان با محکمات قرآنی سعی در روشنگری انها داشته باشند. به نظر می رسد، مفاهیمی است که خارج از درک و اطلاعات ناچیز بنده و امثالهم باشند. و لذا وارد شدن به چنین حوزه های فوق العاده غامض و عمیق، نیاز به تحقیقات بسیار دارد و جناب ایشان بهتر است بجای کنجکاوی در رموزات یاری، در کسب چنین مفاهیم عمیق قرآنی، تحقیقات گسترده و تفحصات وافی مبذول دارند. با تشکر فراوان   

جنابان آقایان فریبرز و علی اعلایی عزیز و... انسان نباید در این دهکده جهانی که معروف است عصر انفجار اطلاعات ، کورکورانه حرف بزند و هر چیزی را بدون تفکر و تعقل قبول نماید که می بایست چشم و گوش خود را باز کرده و دنیای اطراف خود را بنگرد و صراط مستقیم که همان اسلام ناب محمدی و مذهب حقه تشییع است که هیچ شک و شبه ای در آن وجود ندارد را انتخاب نماید . و حالا به مطالب زیر توجه کرده و قبله اسلام ناب محمدی را با قبله جعلی سلطان سحاک قیاس کرده که کدام بر حق است . 

فلسفه وجود قبله در دین اسلام چیست؟

استاد خلیفه مازندرانی در کتاب سلوک در تاریکی ( ص ۱۳۹ الی ۱۴۳ )  سخنی بحق گفته حجت را تمام کرده است ، می نویسد : نورعلی الهی قبله را قلب می داند و هرجایی ذات حق باشد حکم کعبه را دارد حالت احرام را دارد و باید تمام دستورات احرام را اجرا نمایند ... در جای دیگر کعبه و جم خانه را یکی می پندارد . می گوید کعبه ما هم همان جم خانه است پس وقتی در جم حاضر می شوبم باید احرام ببندیم . در معنا ذات حق همان کسی است که در جمیع جم خانه سر حلقه است ...

رسول خدا (ص) می فرمایند : « ان الله عزوجل اختار من کل شیی شیئا اخترا من الارض مکه و اخترا من مکه المسجد و اختار من المسجد الموضع الذی فیه الکعبه » یعنی « همانا خدای عزوجل از هرچیزی ، چیزی برگزیده از زمین مکه مشرفه را برگزید و از مکه مسجد الحرام را و از مسجدالحرام جایی را که کعبه در آنست اختیار فرمود » بهمین اعتبار کعبه از نظر امت های مختلف مورد احترام قرار گرفت » .... با این که کعبه فقط همین بنا بوده است برای جلوگیری از فتنه کعبه سازی که نظیرش [ پردیور ] ، بوحود آمده است .  رسول خدا (ص) فرموده اند: « الحجریمین الله فی الارض » یعنی « حجرالاسود ( در کعبه ) دست راست خدا در زمین است » یعنی هرآنجا که حجرالاسود دارد کعبه است و لاغیر . حق تعالی نیز در کریمه « جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما » تنها کعبه را بیت الله الحرام می شناساند نه جایی دیگر را ... بدون تردید منظور از این بدعت آوری هم تخریب دین بوده زیرا حضرت امام صادق ( ع ) فرموده اند : « لایزال الدین قئما ما قامت الکعبه » پس هر کجا که کعبه را تخریب کردند دینی برپا نیست . و این نه تنها به تخریب خانه می باشد بل هر کجا که دلها را از کعبه منحرف بسوی « جم خانه » خود یا هر جای دیگر نمایند . همان کار تخریب صورت گرفته و بدون تردید دینی بر پا نمی ماند ...

قرآن کریم در باره قبله می فرماید : « قدنری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضیها فول وجهک شطرالمسجد الحرام » پس قبله آئین محمدی و کسانی که خود را مسلمان و شیعه می دانند مسجدالحرام است نه جای دیگر . اسامه بن زید گفت رسول خدا (ص ) وارد خانه خدا شد و خوشحال گردید ، درب خانه ایستاد دو رکعت نماز به جای آورد و با دست اشاره به خانه خدا داشت و فرمود : « هذاه القبله » و هم چنین یشربن جعفرحنفی گفت از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود : « البیت قبله لاهل المسجد والمسجد قبله لاهل الحرم والحرم قبله للناس جمیعا » یعنی « خانه کعبه معظمه قبله اهل مسجدالحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم ، و حرم قبله همه مردم است » .

اهل حق بر خلاف حکم خدا و پیامبراکرم (ص) عمل کرده و خود را مسلمان شیعه می نامند که اینطور نیست . زیرا امام صادق (ع) می فرمایند : همانا خدای عزوجل را سه چیز محترم است که چیزی نظیر آنها نباشد : « کتابه و هو حکمه و نور بیته الذی جعله قبله للناس لایقبل من احد توجها الی غیره و عترت بینکم » یعنی « کتاب او ( قرآن ) که حکمت و نوراست و خانه اش که آن را قبله همه مردم قرار داده است و ازهیچ کس توجه و روی آوردن به غیرقبله پذیرفته نیست ، وعترت و فرزندان پیغمبر علیهم السلام »

بحث نقش ولایت و محبت محمد و آل طاهرین علیهم السلام در مجامع شیعه آنقدر زیاد است که عالمان شیعی در آغاز کتب فقهی خویش بابی تحت عنوان « ابطال العباده بدون ولایه الائمه و اعتقاد امامتهم » گشوده اند یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه و اعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است ...

در زیارت جامعه این گونه می خوانیم : « من اراد الله بدء بکم ومن وحده قبل عنکم ومن قصده توجه بکم» یعنی «هرکس که خدا را بخواهد از شما اهل بیت آغاز میکند و آن کس که به یگانگی خدا ایمان آورد آن را از شما اهل ابیت می پذیرد و هرکس بخواهد بسوی خدا رو کند به شما اهل بیت توجه می نماید » .

امام صادق (ع) فرموده اند « و لکل شی العبد مومنا حتی یعرف الله و رسوله والائمه کلهم و امام زمانه و یرد الیه و یسم له » یعنی « هیچ کس مومن نخواهد بود مگر این که خدا و پیامبر و همه امامان را بشناسد به معرفت امام زمانش نائل آید و سائل را به او ارجاع دهد و تسلیم فرمان امام زمانش باشد » .  و خلاصه این که حضرت امام صادق (ع) فرموده اند : « ما استاهل خلق من الله النظر الیه الا بالعبودیه لنا » یعنی « کسی شایسته توجه خدا نمی گردد مگر با کوچکی در برابر ما » .  

فلسفه وجود قبله در دین اسلام چیست؟ چرا باید مسلمانان در هر کجای این عالم هستند رو به قبله بایستند؟ شباهتی بین کعبه و بت که جلوی آن سجده می کردند وجود دارد . ؟

۱-  ساخت کعبه‏ :

براساس آیات قرآن و اسناد تاریخى در باب ساختن کعبه، مکه نمادى از برکات الهى، هدایت بشرآل عمران (۳)، آیه ۹۶.  و محل اجتماع ‏بقره (۲)، آیه ۱۲۵. براى عبودیت حضرت حق تلقى شده است. خداوند متعال با افاضه خیر فراوان بر این مکان، «رزّاقیت» خود را به نمایش درآوردابراهیم (۱۴)، آیه ۳۷. و با ارائه این حقیقت که آنجا محلى براى وصول به مقام قرب الهى است، چگونگى سلوک بندگى را براى هدایت جهانیان به تصویر کشید. چنان که با تعیین یک سلسله اعمال تشریعى در ایام خاص، کیفیت سیر عبودى را به انسان‏ها خاطرنشان ساخت و آموخت که آدمى باید از نفس خود، هجرت کرده، با پاک‏سازى درون از هرگونه آلودگى، تعلّق، رنگ و هیئت غیرخدایى و با اخلاص، اقبال و توبه خاص، به مقام قرب ربوبى باریابد.طباطبایى، سیدمحمد حسین، المیزان، ج ۱، ص ۲۹۸. علاوه بر آن، خانه خود را نشانگر مقام ابراهیم، حرم امن و حج توانمندان تلقى فرمود که هر یک نشان دهنده عظمت مقام حضرت حق است در واقع چه نشانى گویاتر و رساتر از اینکه هر سال میلیون‏ها انسان در این مکان گرد آمده و با انجام دادن مناسک و اعمالى، عبودیت در پیشگاه خداوند را به نمایش گذارند. این خود براى دیگر مردمان نیز بیدارگر و تحوّل‏آفرین است.همان، ج ۳، ص ۳۵۴.

خداوند، دستور ساخت این خانه را صادر فرمود تا به عنوان قبله در نماز، درکشتن گوسفندان [ ذبح شرعی ] و در مواجهه اموات، یادآور خویش به مردم باشد. علاوه بر آنکه همه دل‏هاىِ به ظاهر متفرق را به یک سو جمع کرده است تا روح توحید و یکى بودن را در آنها بپروراند و به واسطه آن، دین خود را زنده و پایدار سازد.همان، ج ۶، ص ۱۴۲. پس هدف از برپایى چنین مکان شریفى، چیزى جز قرار دادن نماد و نشانى از حقایق معنوى و فرامادى نیست.

۲- چرایى استقبال‏

استقبال یا رو به قبله کردن در نماز، اسرار و حکمت‏هایى دارد. برخى از حکمت‏هاى عرفانى، سیاسى و اجتماعى آن عبارت است از:

۱-۲کعبه زمینى و جسمانى، نمادى از توجّه به کعبه حقیقى است که مرتبه‏اى فراتر از عوالم جسمانى دارد. آیة اللَّه حسن زاده آملى در این باره مى‏نویسد: « توجه به کعبه حقیقى مى‏نمایى که عبارت از دل است که در عالم بدن انسان به منزله «کعبه» است، و به منزله «بیت المعمور» است در آسمان چهارم و به منزله عرش است».هزار و یک نکته، ص ۱۰۰ ، نکته ۱۰۳؛ دیلمى، حسین، هزار و یک نکته درباره نماز، (قم: پارسایان، چاپ پنجم، ۱۳۷۸)، ص ۶۲.

۲-۲کعبه از آن جهت که به خداى متعال انتساب یافته و به «بیت الله» مشهور است؛ شرافت خاصى دارد و رعایت و احترام آن، لازم است. به همین جهت سفارش شده که در حالت‏هاى خوب معنوى، رو به قبله باشیم؛ لکن در حالت‏هاى نامناسب (مانند تخلى و...) به جهتى باشیم که در راستاى قبله قرار نگیریم. در شرح حال امام خمینى‏رحمه الله آمده است: ایشان هر وقت وضو مى‏گرفت، تمام جزئیات وضو را رو به قبله انجام مى‏داد. حتى اگر دستشویى رو به قبله نبود در هر مورد، پس از آنکه یک کف دست آب بر مى‏داشت، شیر آب را مى‏بست و رو به قبله آب را روى صورت یا دست مى‏ریخت.سرگذشت‏هاى ویژه از زندگى حضرت امام خمینى، ج ۳، ص ۳۱ .

در واقع رو به قبله کردن - به دلیل انتساب کعبه به خدا - موجب توجه دل به او است. امام باقرعلیه السلام فرمود: «هر گاه نماز گزار رو به قبله مى‏ایستد، به جانب خداى مهربان رو کرده است».نهاوندى، محمد فرید، رموز نماز یا اسرار الصلاة، ص ۶۵. این نه بدان دلیل است که خداوند در جهت خاصى مى‏باشد؛ بلکه به سبب محدودیت توجّه و اقبال دل است. به عبارت دیگر چون اشتغالات و خواطر نفسانى، توجه دل به خدا را کم مى‏کند؛ قرار دادن یک پایگاه خاص عبادى و رو کردن به آن، زمینه توجه بیشتر دل به سوى صاحب خانه را فراهم مى‏آورد.

«سیسلاس» - مورخ مشهور رومانى به نقل از «کارلایل» انگلیسى در وصف کعبه - مى‏نویسد: «این کعبه مقارن میلاد مسیح، اشرف معبدها بوده است. این معبد امروز مانند آهن‏ربا از اقصاى شرق تا انتهاى غرب و یا از دهلى تا مراکش، از چهار سمت، روزى چند بار (براى اقامه نماز)، دل‏هاى مسلمانان را به طرف خود جذب کرده و هر یک از آنان را به ساحت قدس صاحب خانه، متوجه مى‏سازد».پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله از نظر دانشمندان شرق و غرب، ص ۲۱۲.

کعبه رمز حضور قلب است. امام خمینى‏رحمه الله در این زمینه مى‏نویسد: «نکته باریکى در واژه قبله هست که باید از آن غافل نبود. «قبله» در اصل لغت، اسم عمل ما است، نه اسم خانه (کعبه)؛ ولى چون این عمل رو به روى با آن خانه انجام مى‏گیرد، کم کم اسم خود خانه شده است. قبله بر وزن «جِلسه» و «وِجهه» طرز ایستادن و رو به رو شدن با چیزى است که با حضور ذهن انجام گیرد. مواجهه‏اى است که انسان به حال خبردار مى‏ایستد که گویى رژه مى‏رود و سان مى‏دهد. نهایت باید این رژه و سان در مورد خانه خدا با همه اعضا و تمام اندام بدن بوده باشد؛ آن هم به حال خبردار و با نظم و احترام و با حضور ذهن کلى.

پس قبله به معناى اقبال کردن، به چیزى است؛ اما طورى که اقبال و روى آوردن به آن، همراه با گسستن از غیر باشد که رنگ پیوستن به آن و گسستن از غیر آن، در عمل آشکار باشدحسین انصاریان، عرفان اسلامى؛ ج ۵ ص ۱۷۲ و ۱۷۳، به نقل از: آداب الصلاة.»! براى مطالعه بیشتر نگا: خمینى، روح اللَّه، آداب الصلاة، (مشهد: آستان قدس رضوى، چاپ دوم، ۱۳۶۶)، ص ۱۲۸ و ۱۲۹.

۲-۳ دیگر از اسرار توجه به کعبه بعد سیاسى - اجتماعى آن است. جابربن‏ حیان از امام صادق‏علیه السلام پرسید: آیا مرکز بودن کعبه براى نماز اهمیتش بیشتر است، یا براى حج؟ آن حضرت فرمود: مرکزیت آن براى نماز؛ زیرا بسیارى از مسلمانان نمى‏توانند در تمام عمر حتى یک بار به مکه بروند؛ ولى هر مسلمان در هر نقطه از جهان، روزى پنج بار به سوى کعبه نماز مى‏خواند. مى‏توان گفت در هر شبانه روز پنج بار، نگاه تمام مسلمین جهان در کعبه به هم مى‏رسد و گویا تمام مسلمانان جهان، شبانه روزى پنج مرتبه در چشمان یکدیگر مى‏نگرند و سخن آنان در آنجا به هم مى‏رسد و تکبیر مسلمان در شرق و غرب دنیا، در کعبه شنیده مى‏شود. این مرکزیت در هیچ یک از ادیان گذشته وجود نداشته و در آینده هم به وجود نخواهد آمد.رى‏شهرى، محمد، مناظره در رابطه با مسائل ایدئولوژیک، ص ۸۴ و ۸۵.

به عبارت دیگر کعبه مغناطیس دل‏هاى اهل ایمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و کعبه، ارتباطى دائمى است. «اگر کسى از فراز آسمان‏ها به صفوف نماز گزاران کره زمین بنگرد، دایره‏هاى متعددى را مى‏بیند که مرکزیت همه آنها کعبه است و توحید، نقطه تمرکز فکر و دل و جان و صفوف مسلمین است».قرائتى، محسن، پرتوى از اسرار نماز، ص ۱۰۹، (تهران: ستاد اقامه نماز، چاپ هفدهم ۱۳۷۸) .

«گلادستون» (نخست وزیر اسبق انگلستان) در پارلمان این کشور گفت: تا هنگامى که نام «محمد صلى الله علیه وآله وسلم» در مأذنه‏ها بلند است و «کعبه» پابرجا و «قرآن» راهنما و پیشواى مسلمانان است؛ امکان ندارد پایه‏هاى سیاسى ما، در سرزمین‏هاى اسلامى استوار و برقرار گردد.مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۴۳۸.

پروفسور «روژه گارودى» (دانشمند مسلمان و فیلسوف مشهور فرانسوى) مى‏نویسد: «در نماز، انسان به خود باز مى‏گردد و همه هستى را در وجود خویش احساس مى‏کند و چنین است که انسان با ایمان، به ستایش وادار مى‏شود. در نماز، همه مسلمانان جهان در برابر محراب‏هاى تمام مساجد - که زاویه آنها به سوى کعبه ساخته شده است - در صف‏هاى فشرده، با همدلى و حضور خود به طور گسترده و عمیقى مجذوب مرکز خویش و بنیاد خود مى‏شوند».به نقل از محسن کازرونى، خلوتگه راز، ص ۱۹۸.

۲-۴ ایستادن رو به قبله، یادآور خاطره‏ها و ارزش‏هاى بسیارى است: مکه شکنجه گاه بلال، قربانگاه اسماعیل، زادگاه على بن ابى طالب‏علیه السلام، پایگاه قیام حضرت مهدى(عج)، محل آزمایش ابراهیم‏علیه السلام و عبادت گاه تمامى پیامبران و اولیا است و چه زیبا است که نماز گزار آن گاه که رو به قبله مى‏ایستد، پیش از شروع نماز، مرورى بر این ارزش‏ها داشته باشد.محسن قرائتى، تفسیر نماز، ص ۵۰.

۲-۵ یکى از برکات دستور قرآن به استقبال قبله، این است که موجب رشد علمى مسلمین گردید. قرآن کریم مى‏فرماید: «فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ ...بقره (۲)، آیه ۱۴۴ .

» ؛ «پس روى کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید در نماز روى بدان جانب کنید» و نیز: «وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ ...» ؛ «اى رسول! از هر جا و به هر دیار بیرون شدى، روى به جانب کعبه کن و شما مسلمین هم به هر کجا بودید، روى بدان جانب کنید».همان، آیه ۱۵۰ .

«شطر» در آیه شریفه، به معناى سمت و جانب است. ایستادن دقیق در محاذات خانه کعبه و حتى مسجدالحرام، براى کسانى که از دور نماز مى‏خوانند، بسیار مشکل است؛ اما ایستادن به سمت آن براى همه آسان است. همین دستور قرآنى به نوبه خود، موجب پیشرفت علوم جغرافیا، هیئت، هندسه و ریاضى و اختراع قبله نما در بین مسلمین گردید؛ زیرا براى قبله‏یابى و تشخیص جهت آن، نیازمند این علوم بودند.

۲-۶  همان طور که در امور دنیایى و مادى، انسان نیاز به نظم و برنامه خاص و معینى دارد، عبادات نیز از این مسئله مستثنا نیست. نماز و احکام آن - از جمله استقبال - قبله نمونه‏اى عالى از نظم و انضباط در امور عبادى و معنوی است.

اما در فرق کعبه و بت سخن فراوان است . تنها نکته ای که به اختصار اشاره می شود این است که کعبه معبد است و بت معبود. بت پرستان بت را معبود خویش قرار می دادند , اما هیچ مسلمانی کعبه را معبود قرار نمی دهد بلکه آن را معبد می داند و در استقبال قبله نیز دل به سوی خدا دارد و او را عبادت می کند نه کعبه را .

فلسفه قبله چیست؟

امروز، خورشید رو به قبله می شود عده ای با توجه به آیه شریفه" وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم‏"(بقره،آیه۱۱۵)این سۆال را مطرح می کنند که اگر به هر سو رو کنیم آنجا محل حضور خداست،پس چه لزومی دارد که نماز را رو به قبله بخوانیم؟آیا مفهوم این کار محدود کردن ذات خداوند در جهت معینی نیست؟

فلسفه توجه به قبله(مرکز توحید )

انسان به حکم اینکه جسم است هنگام نماز ناچار است به یک طرف متوجه باشد،ولی اسلام خواسته از این موضوع حداکثر استفاده را برای تکمیل عبادت نماز بنماید،زیرا همه می دانیم که خانه کعبه قدیمی ترین مرکز نیایش خداست،خانه ای است که به دست قهرمان توحید ابراهیم خلیل علیه السلام بنیانگذاری شده ومورد توجه تمام راهنمایان توحید و پیغمبران خدا بوده است.

توجه به این مرکز توحید ،هرگز به معنای محدود نمودن ذات پاک الهی در سمت معینی نیست؛ بلکه هدف از این حکم، نظام مند کردن عبادت بندگان است . مسئله نظم در امور مادی ومعنوی در میان تمام ملل جهان نیز یک امر پسندیده و مطلوب می باشد.

توجه به قبله موجب توجه به خداست،درست است که خدا مکانی ندارد اما کسی که مقابل چنین مرکز توحیدی بایستد از تمام حالات به خدا متوجه تر است و گویا خود را در پیشگاه او حاضر می بیند.

از طرفی توجه عموم مسلمانان جهان در هر شبانه روز پنج مرتبه به این مرکز مقدس روح وحدت ویگانگی را در دل وجان آنها می پروراند وبه وحدت اسلامی وهماهنگی مسلمین جهان کمک می کند واجتماعات مختلف اسلامی را از شرق وغرب عالم به هم مربوط می سازد وشوکت وعظمت آنها را ظاهر می سازد و بالاخره جوهر تعلیمات جهانی اسلام را به صورت "وحدت هدف و عقیده"به دنیا نشان می دهد.چنانچه اگر ناظری بیرون از کره زمین به وضع صفوف مسلمانان به هنگام نماز بنگرد می بیند مجموع صفوف آنها دوایر متحدالمرکزی را تشکیل می دهد که قلب آن دوایر همان خانه کعبه است و این رمز واشاره ای به وحدت مسلمین است.

بزرگترین هدف خداوند از قرار دادن قبله ای واحد برای مسلمانان آزمایش بندگان حقیقی است. خداوند خانه کعبه را مظهر تواضع بندگان در مقابل عظمت خویش ونشانه ای گویا برای اسلام قرار داده است.بنابراین نماز خواندن به سوی کعبه یعنی کرنش و تواضع و بندگی در برابر عظمت خداوند وحفظ شعائر الهی ونشانه های دین مبین اسلام

نمازی که رو به سوی کعبه صورت می گیرد،باعث تجدید خاطره ایثارگری وشرک ستیزی حضرت ابراهیم خلیل(ع) است،تا بدین وسیله تنفر از شرک  وکفر پیوسته در دلها زنده بماند ومسلمانان لحظه ای از ابراز نفرت وبرائت از کافران ومشرکان غافل نباشند.

مهمترین هدف توجه به کعبه آزمایش پایداری بندگان است و خداوند از این طریق انسانهای فرمانبردار را از انسانهای سرکش وعصیانگر جدا می سازد؛در قرآن کریم می خوانیم:" وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتی‏ کُنْتَ عَلَیْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ ") بقره،آیه۱۴۳)

و قبله‏اى را که [چندى‏] بر آن بودى، مقرر نکردیم جز براى آنکه کسى را که از پیامبر پیروى مى‏کند، از آن کس که از عقیده خود برمى‏گردد بازشناسیم‏.

گرچه در آیه مذکور فلسفه تغییر قبله مطرح شده است؛اما در نگاه دیگر با بیان بسیار ظریفی حکمت توجه به قبله را نیز روشن می سازد وآن این است که اساس جعل قبله وهدف از آن آزمایش بندگان است.

امام علی(ع) در این باره می فرمایند:"  أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِینَ‏ مِنْ لَدُنْ آدَمَ ص إِلَى الْآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ‏ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ وَ لَا تُبْصِرُ وَ لَا تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِی جَعَلَهُ [اللَّهُ‏] لِلنَّاسِ قِیَاما"( نهج البلاغة (للصبحی صالح) ، ص۲۹۲) همانا خداوند سبحان،انسانهای پیشین از آدم تا دیگران از این جهان را با سنگ هایی آزمایش کرد که نه زیان می رسانند ونه نفعی دارند.ونه می بینند ونه می شنوند.این سنگ ها را خانه محترم خود قرار داد؛همان خانه ای که آن را عامل پایداری مردم گردانید.

توجه به این مرکز توحید ،هرگز به معنای محدود نمودن ذات پاک الهی در سمت معینی نیست؛بلکه هدف از این حکم،نظام مند کردن عبادت بندگان است

امام علی (علیه السلام) فرمود:"وَ فَرَضَ‏ عَلَیْکُمْ‏ حَجَ‏ بَیْتِهِ‏ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ [یَوْلَهُونَ‏] یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ [وَلَهَ‏] وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ....... جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَما"( همان ؛ ص۴۵) خداوند حج خانه محترم خود را بر شما واجب کرد؛همان خانه ای که آن را قبله گاه انسانها قرار داد، که چونان حیوانات (تشنه) بر آن وارد می شوند، و مانند کبوتران به آن پناه می برند . خدای سبحان کعبه را نشانه تواضع بندگان در برابر شکوه وعظمت خود واعتراف آنان به بزرگی وقدرت الهی... و نشانه ای گویا برای اسلام قرار داد.

کلام آخر:

بزرگترین هدف خداوند از قرار دادن قبله ای واحد برای مسلمانان آزمایش بندگان حقیقی است. خداوند خانه کعبه را مظهر تواضع بندگان در مقابل عظمت خویش ونشانه ای گویا برای اسلام قرار داده است.بنابراین نماز خواندن به سوی کعبه یعنی کرنش و تواضع و بندگی در برابر عظمت خداوند وحفظ شعائر الهی ونشانه های دین مبین اسلام.

اهمیّت قبله از نظر قرآن :

یکی از مقدمات نماز قبله است، قبله به معنای جهت است. قرآن کریم می‌فرماید:

وَلِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۱۴۸﴾ . وبراى هر کسى قبله‏اى است که وى روى خود را به آن [سوى] مى‏گرداند پس در کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید هر کجا که باشید خداوند همگى شما را [به سوى خود باز] مى‏آورد در حقیقت‏خدا بر همه چیز تواناست (البقرة/آیه۱۴۸)  خداوند تعیین کنندۀ ‌آن قبله است،‌ قبله به این معنا نیست که خداوند به این سمت است چون خدا همه جا است.

وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۱۵﴾ و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو کنید آنجا روى [به] خداست آرى خدا گشایشگر داناست (البقرة/آیه۱۱۵) .

فلسفه قبله : پس قبله برای چیست؟ برای اینکه در برنامه هایمان نظم و جهت داشته باشید. در عبادت های دسته جمعی نظم داشته باشیم، وقتی تصویربرداری می کنند یک عده‌ای از نمازگزار، اگر بنا بود هرکسی به هر سمت دلخواه نماز بخواند غیرمسلمان‌ها مسخره می‌کردند، اما الان وقتی نگاه می کنند هر مسلمانی در هر کجای کرۀ زمین بخواهد نماز بخواند به سمتِ‌کعبه، دایره های فوق العاده زیبایی تشکیل می شود همه به یک نقطه، آن نقطه کجاست،‌ سرزمین بندگی منادی توحید ‌ابراهیم،‌ منادی تسلیم اسماعیل،‌ مادر نمونه هاجر، هروقت به نماز می ایستد یاد می کند از این شخصیت های بزرگ، ابراهیمی که خداوند فرمود او اسوه و الگوی خداپرستان است.

مأموریت حضرت ابراهیم(ع) :

ابراهیمی که به خاطر خدا از آسایش خودش گذشت، از منطقۀ خوش آب و هوای حاشیۀ دریای مدیترانه آمد به سرزمین بی آب و علف مکه، به خاطر اینکه فرمان خدا را اطاعت کند.

خداوند به او فرمود: همسر و کودک ات را همین جا بگذار و برو، ما وقتی نماز می‌خوانیم به اینها باید دقت کنیم، قبله کجاست؟ چرا به این سمت می ایستیم؟ هاجر و کودک مانده اند و ابراهیم به دنبال مأموریت الهی است. مادر دید کودک تشنه است پرپر می زند، دوید تا این بلندی، برگشت تا بلندی دیگر، هفت بار این مسافت‌ سیصد و چند متری صفا و مروه را رفت و برگشت، این دفعه پریشانی این مادر به اوج رسیده بود که یک وقت نگاه کرد زیرِ پاهای طفل آب می‌جوشد و بعدها که این مادر از دنیا رفت کنارِ کعبه به خاک سپرده شد و خدا پرستان و حاجیان مأمور شدند همان طور که دورِ کعبه طواف می کنند، دور ِ‌قبر این مادر هم طواف کنند.

قبله اول مسلمانان :

چه معانی در قبله است،‌ قبله مسلمان ها در مکه بیت المقدس بود، بیت المقدس هم جای مقدسی است، همیشه بوده و همیشه خواهد بود.

چرا از اوّل به سوی کعبه نماز نخوانده اند؟ چرا همیشه از روز اوّل به سمت کعبه نماز نخواندهاند؟ به خاطر اینکه کعبه پر بود از بت ها، ‌هم داخل کعبه، هم بام کعبه هم دورتادور کعبه، به تعداد روزهای سال بت بود، اگر مسلمان ها به سمت کعبه می ایستادند متهم می شدند به بت پرستی، تا ۱۳ سالی که مسلمان ها در مکه بودند به سمت بیت المقدس نماز می خواندند،‌ در مدینه هم تا چند سالی به سمت بیت المقدس نماز می خواندند.

علت تغییر قبله :

یهودیان طعنه می زدند و می گفتند اسلام یک شاخه ای از یهود است دین مستقلی نیست دلیش این است که قبلۀ مستقلی ندارند. پیامبر عظیم اسلام(ص) هم غصه می خورد و شبها می آمد به آسمان نگاه می کرد و سخنی نمی گفت. آیه نازل شد:

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاء فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَکُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ﴿۱۴۴﴾

ما [به هر سو] گردانیدن رویت در آسمان را نیک مى‏بینیم پس [باش تا] تو را به قبله‏اى که بدان خشنود شوى برگردانیم پس روى خود را به سوى مسجدالحرام کن و هر جا بودید روى خود را به سوى آن بگردانید در حقیقت اهل کتاب نیک مى‏دانند که این [تغییر قبله] از جانب پروردگارشان [بجا و] درست است و خدا از آنچه مى‏کنند غافل نیست (البقرة/آیه ۱۴۴)

در یک نمازظهری که پیامبر(ص) دو رکعت از نمازظهر را خوانده بود،‌ جبرئیل را خداوند فرستاد و کتف های از سمت بیت المقدس به سمت کعبه چرخاند زائران بیت الله حرام وقتی به مدینه می روند از جاهایی که بازدید می کنند یکی مسجد قبلتین است. و آیه نازل شد ای پیامبر از این به بعد به سمت کعبه نماز بخوان و ای مسلمان‌ها در هر کجایی که هستید به سمت مسجد‌الحرام نماز بخوانید.

غذا خوردن و خوابیدن به جهت قبله باشد :

علاوه بر نماز خواندن هم مستحب است که مسلمانان وقتی می‌خواهند غذا بخورند یا بخوابند یا قرآن بخوانند به سمت قبله باشد. این جهت داشتن در زندگی را از آن غافل نباشند. معنای قبله این است که من رنگ دارم، جهت دارم ،‌ خنثی نیستند بعضی از اوقات انتخابات که می شود یا در مسائل سیاسی می گوید من بیرنگ هستم برای من فرقی نمی کند حسین یا یزید. فکر می کند جهت ندارند او هم جهت دارد، کسی نیست در این دنیا مگر اینکه جهت دارد.

قرآن و معرفی جهت بندگی :

قرآن می خواهد از ما یک جهتِ‌ شفاف روشنی را اعلام بکنیم همین که می ایستیم به سمت قبله یعنی سمت و سوی ما ابراهیمی است. سمت و سوی ما اسماعیلی است. سمت و سوی ما هاجری است. ما مخالف مشرکان هستیم. در احکام فقهی آمده بعضی از کارها مثل دستشویی رفتن رو به قبله و پشت به قبله گناه است و حرام است. کعبه و قبله یک حرمتی دارد.

راه های شناسایی قبله :

 دربارۀ آموزش قبله هم بد نیست چیزهایی را بدانید، بخصوص کسانی که به مسافرت می روند برای پیدا کردن قبله، می توانند قبله نما همراه داشته باشند.

‌شش، هفت نوع راه برای پیدا کردن قبله وجود دارد. در شب،‌ در روز،‌ در رساله های عملیه آمده مثلاً از راه محراب مساجد، از راه قبرهایی که در قبرستان های مسلمانها است چون آنها را به سمت قبله می خواباند و یا از راه شیری که در ستاره ها ،‌ کهکشان راه شیری بالای سر ما هست به سمت قبله است یا ستارۀ قطبی، یا در روز از طلوع و غروب خورشید اگر بتوانیم مشرق و مغرب را تشخیص دهیم قاعدتاً شمال و جنوب را هم می توانیم تشخیص دهیم و قبله ایرانی ها به سمت جنوب غرب است.

وقتی هم که به صورت قبله نما باشد لازم نیست حدوداً به سمت قبله بایستیم نماز ما درست است. باید پرسش بکنیم قبله را و مطمئن بشویم به چه سمتی است به همان سمت نماز بخوانیم. و اگر کسی پرس و جو کرد قبله را و بعد از نماز متوجه شد نمازهایی که خوانده  به سمت قبلۀ درست نبوده از نظر فقهی حکمش این است که حالا که پرس و جو کرده (در صورتی که انحراف کمتر از ۹۰ درجه بوده باشد نمازهای گذشته صحیح است والا باید تدریجا قضا کنید)، اما اگر بیش از این اندازه با قبله ای که باید به سمتش  نماز می خواند اختلاف دارد مجدداً‌ آن نمازها را باید قضا بکند.

شخصیت حضرت هاجر(س)

 در هر نمازی از همسر حضرت ابراهیم(ع)، هاجر(س) یاد می کنیم جهت ما جهت ابراهیم است. همان شخصیتی که با بت ها مبارزه کرد، شخصیتی که تنهای تنها بود و قرآن اسم او را گذاشته یک ملت و ابراهیم(ع) یک امت بود، یک ملت بود.

حتی خانواده خودش،‌ بستگانش، فامیل اش با او مخالفت می کردند، با آنها بحث می کرد، احتجاج می‌کرد، مناظره می کرد و وقتی تنهای تنها شد مبارزه را رها نکرد،‌ روز تعطیل به بتخانه آمد، بتها را شکست و تبر را به گردن بت بزرگ انداخت. و وقتی آمدند گفتند که چه کسی ممکن است این کار را کرده باشد. گفتند یک جوانی که نامش ابراهیم(ع) است. ما در هر نمازی اینها را باید یادآوری کنیم.

به این سمت نماز بخوان یعنی این شخص را، این شخصیت او را، زندگی او را،‌ آرمان‌های او را فراموش نکن، مسلمانان باید در عبادت رو به کعبه بایستند، حتّی کارهای خودشان را، خورد و خوراک خودشان را ، حتی غذایی که مسلمان‌ها می خورند گوسفندی ذبح می کنند، گاوی ذبح می کنند به سمت قبله باید باشد تا گوشتش حلال باشد و قابلِ‌خوردن باشد.

آری کعبه یادگار مبارزات، ابراهیم(ع)، ‌اسماعیل(ع)،‌ هاجر(س)،‌ محمد(ص) و حضرت مهدی(عج) امام زمان ازاین نقطه ظهور خواهد کرد، امام زمان(ع) در ظهری بعد از اینکه نماز را می خواند آن پیام جهانی خودش را در حالی که هم تصویرش در همۀ ‌دنیا دیده می شود و هم سخنش شنیده می شود از این نقطه امام زمان(ع) حرکتش را آغاز خواهد کرد یکی دیگر از مقدمات نماز اذان است که بعد به آن می پردازیم.

قبله و حج در فرقه اهل حق :

 بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی در غرب شهرستان پاوه که جایگاه سلطان سهاک است . معرفی شده و در منطقه توتشامی و قلخانی ... مردگان را رو به (پردیور) خاک و دفن می نمایند وقربانیها را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند . ( کتاب سرسپردگان نیزقبله اهل حق را پردیور معرفی می نماید ) و ( شاهنامه حقیقت نیز موید این مطلب است ) . کتاب اهل حق تألیف مالامیری نیز قبله اهل حق را « پردیور » معرفی می نماید ؟ .

موحد بشیری می نویسد : اهل حق واقعی هیچ سمتی ( سمت و سو، روبه رو ) را به نام قبله نمی شناسد ، بلکه به هر طرف که قرار گرفت ، به خدا سجده می کند .

اهل حق نیز مکانی را به عنوان قبله قبول دارند و معتقدند قربانی و دفن اموات باید رو به سوی همان قبله باشد. در مورد قبله اهل حق چهار نظریه   گرد آوری شده است که عبارتند از:

پردیور: بیشتر اهل حق کعبه را قبله خود نمی دانند ؛ بلکه قبله خود را پردیور اعلام می کنند. پردیور، نام منطقه ای است که مؤسس این فرقه ( سلطان اسحاق ) در آنجا مدفون است. هم اکنون این مکان در شهرستان پاوه بخش نوسود در روستای شیخان قرار دارد.

شواهد بر این مدعا از قرار ذیل است:

الف- قادر طهماسبی یکی از مؤلفین این فرقه می گوید: قبله اهل حق پردیور است. پس تمام قربانی ها را باید رو به پردیور ذبح نماییم.

ب- مالامیری کجوری، یکی از منتقدین فرقه اهل حق هم قبله اهل حق را پردیورمی داند.

ج- ماشاء الله میرسوری در کتاب خود د ر قسمت «تلقین میت» این طور می نویسد:

قبله حقانیش پردیورن، یعنی قبله حقیقی اش پردیور است.

د- نویسنده کتاب سرسپردگان ماشاءالله میرسوری که از وابستگان به این فرقه می باشد ، قبله اهل حق را پردیور معرفی می نماید.

هـ- در کتاب دیوان گوره هم آمده که پردیور جایگاه اقامت سلطان بوده و نیز قبله اهل حق و جایگاه حشر و حق و حساب می باشد.

جم خانه نزد اهل حق از مکان های مقدس محسوب می شود و برای ورود به آن ، آداب و شرایطی در آیین اهل حق وجود دارد. در یکی از متون مقدس آنان چنین آمده است:

جم کعبه شریف قبله یارانن، ترجمه: جم، کعبه شریف و قبله اهل حق است.

جم یعنی مسجد یاری یارانن، ترجمه: جم، مسجد یاران اهل حق است.

جم حل مشکل مطلب دارانن، ترجمه: جم، حل کننده مشکل نیازمندان است.

کعبه ما همان جم است. 

با نام و یاد حضرت حق

و قبولی طاعات و عبادات مسلمانان جهان، بعرض محقق ارجمند و پژوهشگر گرامی می رساند که قبلن پاسخ کنجکاوی های دوستان عزیز در ارتباط با رمز و رموزات و اسرار آیین یاری و عدم تفتیش عقاید که وجاهت قانونی ندارد، معروض داشته ام. لذا بجای کند و کاوهای بی حاصل، اصلح است که پاسخ تناقضات علمی مبنی بر تحقیقات نجومی که با پیشرفته ترین فنآوری ها و دست آوردهای بشری از زمان مهبانگ تا کنون را حدود 14 میلیارد سال تعیین نموده اند با روزهای آفرینش زمین و آسمان که توسط تورات، انجیل و قرآن مجید، در شش روز را با استدلالات منطقی و قانع کننده ارائه فرمایید.

پرسش های مطرح شده بسیار روشن و مبرهن است و جزء شبهاتی نیست که بتوان با محکمات قرآنی آنها را پاسخ داد. حال که جنابعالی مشتاق تحقیق و تفحص می باشید، آیا بهتر نیست که به دنبال پاسخ هایی باشید که بنده نتوانسته ام دلیل این که چرا در قران کریم اختلافاتی در روزهای پدید امدن آفرینش زمین، مواد خوراکی و آسمان ها را در شش روز، هشت روز، چهار روز و در دو روز، مطابق آیات ذیل وجود دارد. امیدوارم اگر به پاسخ های معقول و منطقی نایل شدید، بنده را نیز از این رموزات شگفت انگیز آگاه سازید. با تشگر فراوان

 «بر طبق قرآن, آفرینش این جهان در شش روز یا شش هنگام صورت گرفته است. این موضوع در ۱۰ آیه شرح داده شده است

۱- سوره: ۷ , آیه: ۵۴

در حقیقت پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهاندارى] استیلا یافت روز را به شب که شتابان آن را مى طلبد مى‏پوشاند و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده‏اند [پدید آورد] آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدایى است پروردگار جهانیان

۲- سوره: ۲۵ , آیه: ۵۹

همان کسى که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره‏اى بپرس [که مى‏داند]

۳- سوره: ۵۷ , آیه: ۴

اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مى‏داند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مى‏کنید بیناست

۴- سوره: ۱۱ , آیه: ۷

و اوست کسى که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدام‏یک نیکوکارترید و اگر بگویى شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد قطعا کسانى که کافر شده‏اند خواهند گفت این [ادعا] جز سحرى آشکار نیست

۵- سوره: ۳۲ , آیه: ۴

خدا کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش [قدرت] استیلا یافت براى شما غیر از او سرپرست و شفاعتگرى نیست آیا باز هم پند نمى‏گیرید

۶- سوره: ۱۰ , آیه: ۳

پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید سپس بر عرش استیلا یافت کار [آفرینش] را تدبیر مى‏کند شفاعتگرى جز پس از اذن او نیست این است‏خدا پروردگار شما پس او را بپرستید آیا پند نمى‏گیرید

۷- سوره: ۵۰ , آیه: ۳۸

و در حقیقت آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش هنگام آفریدیم و احساس ماندگى نکردیم

این شش روز, در آیات زیر شرح داده شده اند

۸- سوره: ۴۱ , آیه: ۹

بگو آیا این شمایید که واقعا به آن کسى که زمین را در دو هنگام آفرید کفر مى‏ورزید و براى او همتایانى قرار مى‏دهید این است پروردگار جهانیان

۹- سوره: ۴۱ , آیه: ۱۰

و در [زمین] از فراز آن [لنگرآسا] کوهها نهاد و در آن خیر فراوان پدید آورد و مواد خوراکى آن را در چهار روز اندازه‏ گیرى کرد [که] براى خواهندگان‏ درست [و متناسب با نیازهایشان] است

۱۰- سوره: ۴۱ , آیه: ۱۲

پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانى کار [مربوط به] آن را وحى فرمود و آسمان [این] دنیا را به چراغها آذین کردیم و [آن را نیک] نگاه داشتیم این است اندازه‏ گیرى آن نیرومند دانا

بعضیها با توجه به سه آیه بالا, ادعا می کنند که جمع آفرینش در هشت روز بوده است و نه در شش روز و در نتیجه قرآن را دارای تناقض می دانند
این در حالی است که مشخصا چهار روز اشاره شده در بالا , شامل دو روز اول نیز می باشد و در نتیجه مجموع آنها باز هم شش می ماند
بنابراین به طور خلاصه می توان اشاره کرد که آفرینش در شش مرحله یا روز صورت پذیرفته است. در دو روز اول زمین و دنیای مادی آفریده شده است و بعد مواد مورد نیاز حیات در دو روز بعدی خلق شده است. در نهایت در دو روز نهایی آفرینش آسمانها و حیات معنوی صورت پذیرفته است.»   

با سلامی مجدد و قولی طاعات و عبادات در ماه میهمانی خدا

نظر به این که یکی از آموزه های آیین یاری، که محور دیانت و نشانه های انسانیت می باشد، بر پایه راستی و درستی استوار است، لذا بدون هیپگونه عذر و بهانه و این که چون نیمه شب بود، کنز را در اثر خواب آلودگی کنض نوشته و یا حدیث قدسی: گنج پنهانی بودم (ذات احدیت) و خواستم خود را بشناسم، بیافریدم موجودی جسمانی و روحانی.

را یکی از آیات قرآنی پنداشتم، به هر دلیلی بوده است، در یک کلمه پوزش می خواهم.

«کنت کنزاً مخفیاً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق» (موجودی که آیینه جمال حق تعالی باشد یا به عبارت دیگر: کسی که خود را شناخت خدای خود را می شناسد «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»

آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه فال بنام من دیوانه زدند.

اگر هر یک از ما ایرانی ها با هر نوع کیش، آیین، مذهب و دیانتی که داریم، بدانیم که چه مسوولیتی بر عهده داریم، آنگاه بجای جدال های لفظی و مشاجرات بیهوده اگر مسلمان باشیم در هنگام نماز همچون حضرت علی چمان مدهوش می شویم که بجز خدا نبینیم و اگر اهل حق باشیم، همچون حضرت ابراهیم آتش برایمان گلستان می شود.

اما افسوس که عمر گران را صرف ترد و تحقیر یکدیگر می کنیم و به همین دلیل است که کشورهای اسلامی با وجودی که در روی اقیانوسی از نفت و گاز راه می رویم، اما متآسفانه در اثر وجود غارتگران، جز عقب مانده ترین ممالک جهان شده اند.

امیدوارم این آخرین عرایض بنده باشد و گرنه ناچارم وارد مباحثی شوم که رانتخواران، ویژه خواران و ... و مافیاها و بسیاری از ما بهتران را شرمنده نمایم. و لذا با این کلام به سحنان خود خاتمه می دهم که بفرموده حضرت حافظ: فردا که چهره حقیقت شود پیدا / شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد!

جناب آقای فریبرز عزیز و... مطالعه فرمایند . 

تحریف قرآن از دیدگاه اهل حق  :                                                  

در این مورد می توان به دو دیدگاه اشاره نمود:

در بیشتر کتب اهل حق نامی از قرآن نیامده و آنها اساساً خود را دینی جدا می دانند. آنان به جای قرآن دفاتری دارند که بیشتر آنها شعر است. از معروف ترین دفاتر آنها می توان به : کلام سرانجام ، دفتر بابانوروز و دفتر پردیور اشاره نمود.

   برخی از رهبران اهل حق و از جمله آنها نعمت الله جیحون آبادی، معتقدند که کتاب های مقدسشان       جوهرکشی از قرآن شده است. در واقع بین قرآن و دفاترشان جمع کرده اند. به عبارت واضحتر این که دفاتر ما همان قرآن است ؛ اما  به زبان کردی است .

نعمت الله جیحون آبادی می گوید: قرآن۳۲ جزء بوده که ۳۰  جزء آن مربوط به شریعت و فروع دین است و ۲ جزء آن اصل و حقیقت دین است که در سینه پیامبر ضبط بوده و فقط اهل حق از آن اطلاع دارند.

بیشتر مردم اهل حق در جواب سؤال از قرآن و عمل به دستورات آن می گویند:

ما ز قرآن مغز را برداشتیم                              پوست را  بهر خران انداختیم

قرآن زرده؟

فرقه «آتش بیگی»شایعه ای درست کرده اند که قرآنی نزد آن ها است که ۱۷ کیلو وزن دارد و یک صفحه آن نیز به همان وزن است و اعتقادات اهل حق در آن آمده است. گفته شده است آقا بخش ( از بزرگان خاندان مشعشعی) به وسیله آن اختلافات بین مردم را حل می کرده است.

نور علی الهی در برهان الحق می گوید قرآن زرده در کلام عمومی منعکس نیست و اختصاص به خانواده آتش بیگی دارد.

نظریه تحریف قرآن از دیدگاه نور علی الهی :

از جمله وظایف مهمی که در دستورالعمل جاسوسان اعزامی به کشورهای اسلامی آمده این است که باید با این دستاویز که قرآن کم و زیاد شده است در آن تردید افکنند.

نورعلی الهی نیز عیناً با طرحی که بتواند موضوع را به شیعیان بقبولاند و حساسیت برانگیز هم نباشد، می نویسد: گر چه از قرآن تحذیف شده است، ولی آنچه مانده درست است.

نور علی الهی نظریه تحریف را با این دلیل مطرح می کند، علی وقتی قرآن خود را در مسجد ارائه داد، فرمود: قرآن کامل این است که در دست من است.

نقد نظریه نور علی الهی :

حضرت علی به املای پیامبر وخط خودشان قرآنی نوشته بودند که قرآن پژوهان شیعه و سنی آن را قبول دارند. اما این قرآن فقط امتیازاتی نسبت به قرآن های دیگر داشت که در ذیل ضمن نظریات علما بدان اشاره می شود:

شیخ مفید: در آن، تأویل معانی آیات قرآن وجود داشته است.

آیت الله خوئی: واقعیت آن است که آن زیادات تفسیری بوده است.

آیت الله میلانی : آن هایی که مسأله مصحف علی بن ابی طالب را بهانه تحریف قرار   داده اند، موضوع را نفهمیده اند ؛ نه این است که با قرآن حاضر تفاوت در آیات داشته ؛ بلکه این زیادتی تفسیر رسول خدا و حضرتش برآیات به شمار می رفته است. اگر چنین چیزی که دستاویز عده ای گردید، درست می بود، به طور حق و یقین از ناحیه ائمه طاهرین  مطرح می شد .

علامه حسن زاده آملی : اخباری که از تحریف قرآن سخن رانده اند اخبار واحد هستند و بزرگترین دلیل بر عدم تحریف قرآن را این آیه شمرده اند: «اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذَّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ».

حکم غسل و نماز و دفن میت در شرع مقدس اسلام :

حکم غسل و نماز و دفن میت که در آئین مقدس اسلام با دستورات خاص و آدابی غیر قابل تغییرجایگاهی حساسی دارد ، آن را در اینجا جهت روشن شدن اذهان فرقه اهل حق و کسانی ادعا دارند که مسلمان شیعه مذهب هستند ولی آداب وسنن ، مقررات و قوانینی که برای مسلک خویش وضع نموده همه و همه مخالف با اسلام می باشد ، به آن پرداخته می شود . 

این فرقه برای این که بتوانند برای تظاهر به اسلامیت خود دلیلی داشته باشند ناگزیر...  به اعمال شریعت و حقیقت قائل هستند . اعمال شریعت تقریبا همان است که در اسلام مرسوم می باشد و بعد به لحاظ تکمیل آنچه در شریعت واجب گردیده آداب و سنتی را به عنوان مثلا نماز و روزه حقیقت مطرح کرده اند . این اسائه ادب به ساحت خدا و رسول خدا و امامان دلالت می کند رؤسای این فرقه ( سیدها ، دلیل ها ، پیرها وباصطلاح بزرگان و... ) بر این عقیده اند آنچه در شرع انور وارد شده است کفایت نمی کند که اینان جهت تکمیل آن وظایفی را مقرر کرده اند یا اینکه خواسته اند خویش را در پس این تظاهر به اسلامیت پنهان کنند و مدعی اسلام شوند . اینجا هم می گویند بعد از شستشو و انجام آداب شریعت از استعمال سدر و کافور و غیره آنگاه غسل حقیقت در باره او انجام می شود دعای غسل که مخصوص بخود را می خوانند و به این شرح است .

طریقه غسل دادن میت در مسلک اهل حق :

و حکم عزیز شاه خاونکار – و شرط بنیام  پیر سر قطار – وردای داود و طاس رمزبار- و قلم زرین موسی دفتردار- و جام ابراهیم و آب طشار – طاهربو میت اول آخر یار .

البته طبق دستور فوق وقتی تمام اعضای بدن میت شستشو داده شد و پاک و پاکیزه گردید آن وقت باید طاس یا ظرفی را پر از آب کرده و روی آن ایه غسل فوق خوانده  و آن آب از سر تا پایین پای میت ریخته و این عمل را سه بار تکرار نمایند البته آب باید از سر وصورت و سینه و شکم الی آخر بدن و پای میت بگذرد و بعد میت را به طرف  چپ خوابانده و سه مرتبه هم آیه غسل را روی آب خوانده و آن آب را از طرف راست تا پایین پای میت بریزند و پس از آن میت را به طرف راست خوابانده و سه بار هم به طرف چپ او بریزند و در تمام موارد فوق باید روی میت به طرف قبله باشد ( منظور به طرف پردیورباشد که قبله اهل حق است ) .  پس از آنکه میت غسل دادند و ستر و کافور کردند و بدن او را خشک نمودند او را در میان کفن پیچیده و بوسیله تابوت یا چیز دیگری که حمل میت در آن جایز باشد آن را از غسالخانه حرکت داده و جهت دفن در قبرستان به محل مخصوص می برند و در چند قدمی قبر میت را با تابوت رو به قبله (پردیور) به زمین می گذارند و نماز( مخصوص خود) آن را می خوانند . البته بعضی در منزل خود و یا در جای محفوظی عمل تغسیل میت را بجای می آورند .

طریقه غسل دادن میت از نظرشرع مقدس اسلام :

حضرت امام صادق (ع) فرموده اند هر مومنی که مؤمن را غسل دهد و به هنگامی که او را از پهلویی به پهلوی دیگر می غلطاند بگوید « اللهم هذا بدن عبدک المؤمن و قدراخرجت رو حرمنه و فرقت بینهما فعفوک عفوک عفوک » یعنی (( بار خدایا این بنده مؤمن تست و تو روح را از او بیرون کردی و میان روح و بدن او جدایی افکندی ، خدایا عفو و بخشایشت را بر او برسان )) ( اصول کافی ج ۳ ص ۱۶۴ ) اگر آقایان و فرقه اهل حق ادعای تشیع دارند چرا سنت بی اساسی را بر آنچه امام صادق (ع) فرموده اند ترجیح می دهند ؟!! .

خوشبختانه درمورد نمازمیت مطلبی تحت عنوان نمازمیت شریعتی و حقیقتی ندارند فقط به دستوریکه سنت سلطان اسحاق وبا آداب نماز میت اسلامی فرق می کند عمل می نمایند و به این گونه است .

طریقه نمازخواندن بر میت در فرقه اهل حق :

روح فلان کس و صدق یقین ، و اشاره شرط شاه بنیامین ، وردای داود رهنمای رهبر، نبوسرگردان و قهر سقر، و قلم زرین موسی دفتردار ، ردبو و صراط و شرط و اقرار ، و خدمت کرده پاک پیر رمزبار ، و ناز ایوت دایم الهشیار، و نازملک خلاصه  طیار ، و ناز مصطفی میر حشمت بار ، و ناز هفتوان سیدان نازار، و جاودانی شادبو رستگار ، و چشمه حیات جرعه بنوشو ، خلات باقی و تن بپوشو ، و دیدار حق مست سر خوش بو، مرغش سر فراز هم صاحب بش بو ، وجودش خالص تمام طیاربو ، داخل و حلقه سلسله یاربو، و ثبت موسی حساوش پاک بو ، آزاد و کرم سلطان سهاک بو ، مجرم ویطوره نمازش وانا ، جاری بی و امر سلطان دانا . (ایوت : درلغت کردی معنی پرورش و نهگداری و پرستاری است که در نامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است . )

طریقه نمازخواندن بر میت دردین مقدس اسلام :

 دراسلام می باید همان طورکه امام صادق سلام الله علیه نیز فرموده اند بر (( اهل قبله هرکه باشد نماز گذارد )) ( امالی صدوق ص ۲۱۷ )  وقتی میت را شستشو نمودند با آب خالص و کافور و سدر غسل دادند و کفن کردند ، جنازه را بصورتی که پایش رو به حضرت امام رضا (ع) باشد بهمان هیبت که در قبر می گذارند برای اقامه نماز میت گذاشته او که می خواهد نماز میت بخواند همان طور که رسول خدا (ص) (( اگرمرد بود مقابل ناف او می ایستادند و اگر زن می بود برابر پائین تر از سینه قرار می گرفتند )) (استبصارج ۱ ص ۴۷۱ )  و نماز میت را این گونه می خواندند :

تکبیراول می گوید : (( اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ))

تکبیر دوم را می گوید و می خواند :  (( اللهم صل علی محمد و آل محمد ))

سپس تکبیر سوم را اداء کرده می گوید : (( اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات ))

و بعد تکبیر چهارم اگرمیت مرد باشد می گوید : (( اللهم اغفرلهذا المیت )) و اگر زن بود می گوید: (( اللهم اغفر لهذاه المیت )) و بعد تکبیر پنجم را بگوید .

حال جای دارد بگوییم نمازی میتی که در فرقه اهل حق مرسوم است و بدعت گذاشته اند  چه شباهتی به نماز میتی دارد که نزد مسلمان شیعه مرسوم است ؟!! در صورتی که اهل حق خود را مسلمان شیعه می دانند باید به آنچه در تشیع فرض می باشد عمل کنند ، و نه درظاهر به آن تظاهر نمایند بلکه در خفا هم مطابق ظاهر عمل نمایند .

تلقین میت در مسلک اهل حق :

در کتاب برهان الحق نورعلی الهی می نویسد برای میت اینگونه تلقین بخوانید « یا حق امان است ، فلان مرده است ( اسم ببرد ) بدرگاه تو پناه آورده است ، چون بشرط حقیقت سرسپرده است ، از تقصیرات و گناهانش در گذر ... اول و آخر یار امین » ( برهان الحق چاپ سوم ص ۵۷۵ )  فلان کس مردن ، یا شاه امانن فلان کس مردن ، اگرگناه کارارکردار کردن ، و رای حقیقت زحمتش بردن ، پناه و درگای سلطان آوردن ، شرط بنیام سرش سپردن ، لقمه ی حلالی حقیقت وردن ، خیانت ورای ایمان نکردن ، و جوز سکه نشان موان ، هر ویت مزانی و چه دستوان ، یا شاه قبول کر لاله رجا مان ، بگذر و تقصیر جرم و گنامان ، روح فلانی و فنی و میرد ، وبارگناه رو به عقب کرد ، نکیرین نکن یا حق عذابش ، (حق : ذات خداوندگار را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند. ) ، هر چه سئوال کن ایدن جوابش، اولش یارن آخرین یارن ، پیرش بنیامین شاه خاونکارن ، دلیل داودن رهنمای روشن ، کردارش چراغ و پیش پاشن ، محاسب موسی صاحب دفترن ، قبله حقانیش و پردیورن ، شفیعش و حشر خاتون رمزبارن ، دستگیرشاه ابراهیم یار یادگارن ، حساب کتاب و دونا دون ، صراط میزان و شر شونن ، پناگاش همت جم راسانه ، (جم : اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد .) ، جم مکان حق قبله خاصانه ، اصول دینش شرط اقرارن ، و روژحسا و هفتنش یارن ، هفتن هفتوان شریک یارن ، چنی چلتنان و هم قطارن ، آب کوثرش چشمه طشارن ، جامش آئینه جمال یارن ، چشمه انطهور عین سلطانه ، عینش شعله شوق جم جهانه ، چلتن پیروان او شعله نورن ، دایم الاوقات سمت و حضورن ، طهور شیوه ذات کوثر صفاته ، حیات بخش جان موت مماته ، امیدن نصیب کل یارسان بو ، راگه آخرت لیشان آمان بو ، پنامان حقن حق یارمان بو ، همت یاران پشت بارمان بو ، یا گر چک داود یا پیر بنیامین ، سلطان کرم کی جم باچن آمین مجرم یه قانون تلقینمانه ، یه شرط اصول رای دینمانه .

توضیح اینکه در موقع خواندن نماز و تلقین به جای فلان کس اسم شخص فوت شده را می خوانند و پس از خاتمه تلقین ، طبق معمول روی قبر میت را پوشانده و تمام مردم که در آنجا حاضر هستند بحالت ایستاده به سوره فاتحه که توسط یک نفر خوانده می شود گوش داده و بقیه آمین می گویند .

تلقین میت در دین مقدس اسلام :

حضرت امام باقر (ع) می فرمایند : (( چون میت را درون قبرش گذاردی بگو : « بسم الله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله » و سپس آیه الکرسی بخوان و دست خود را به شانه راستش بزن و بگو «  ای فلان رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً و لمحمد رسولاً و لعلی اماماً » و نام امام زمان او را نیز یاد کن )) ( وسایل الشیعه ج ۱ ص ۸۴۴ ) که در عصر ما می باید اسامی مبارک امامان معنعن برده شود تا وجود اقدس و نازنین حضرت حجه بن الحسن العسکری و ملاحظه می فرمائید که هیچ کدام از آداب غسل و نماز و دفن و تلقین میت که نزد فرقه اهل حق مرسوم است با آنچه در اسلام وارد می باشد شباهت ندارد . 

حکم غسل و نماز و دفن میت در شرع مقدس اسلام :

حکم غسل و نماز و دفن میت که در آئین مقدس اسلام با دستورات خاص و آدابی غیر قابل تغییرجایگاهی حساسی دارد ، آن را در اینجا جهت روشن شدن اذهان فرقه اهل حق و کسانی ادعا دارند که مسلمان شیعه مذهب هستند ولی آداب وسنن ، مقررات و قوانینی که برای مسلک خویش وضع نموده همه و همه مخالف با اسلام می باشد ، به آن پرداخته می شود . 

این فرقه برای این که بتوانند برای تظاهر به اسلامیت خود دلیلی داشته باشند ناگزیر...  به اعمال شریعت و حقیقت قائل هستند . اعمال شریعت تقریبا همان است که در اسلام مرسوم می باشد و بعد به لحاظ تکمیل آنچه در شریعت واجب گردیده آداب و سنتی را به عنوان مثلا نماز و روزه حقیقت مطرح کرده اند . این اسائه ادب به ساحت خدا و رسول خدا و امامان دلالت می کند رؤسای این فرقه ( سیدها ، دلیل ها ، پیرها وباصطلاح بزرگان و... ) بر این عقیده اند آنچه در شرع انور وارد شده است کفایت نمی کند که اینان جهت تکمیل آن وظایفی را مقرر کرده اند یا اینکه خواسته اند خویش را در پس این تظاهر به اسلامیت پنهان کنند و مدعی اسلام شوند . اینجا هم می گویند بعد از شستشو و انجام آداب شریعت از استعمال سدر و کافور و غیره آنگاه غسل حقیقت در باره او انجام می شود دعای غسل که مخصوص بخود را می خوانند و به این شرح است .

طریقه غسل دادن میت در مسلک اهل حق :

و حکم عزیز شاه خاونکار – و شرط بنیام  پیر سر قطار – وردای داود و طاس رمزبار- و قلم زرین موسی دفتردار- و جام ابراهیم و آب طشار – طاهربو میت اول آخر یار .

البته طبق دستور فوق وقتی تمام اعضای بدن میت شستشو داده شد و پاک و پاکیزه گردید آن وقت باید طاس یا ظرفی را پر از آب کرده و روی آن ایه غسل فوق خوانده  و آن آب از سر تا پایین پای میت ریخته و این عمل را سه بار تکرار نمایند البته آب باید از سر وصورت و سینه و شکم الی آخر بدن و پای میت بگذرد و بعد میت را به طرف  چپ خوابانده و سه مرتبه هم آیه غسل را روی آب خوانده و آن آب را از طرف راست تا پایین پای میت بریزند و پس از آن میت را به طرف راست خوابانده و سه بار هم به طرف چپ او بریزند و در تمام موارد فوق باید روی میت به طرف قبله باشد ( منظور به طرف پردیورباشد که قبله اهل حق است ) .  پس از آنکه میت غسل دادند و ستر و کافور کردند و بدن او را خشک نمودند او را در میان کفن پیچیده و بوسیله تابوت یا چیز دیگری که حمل میت در آن جایز باشد آن را از غسالخانه حرکت داده و جهت دفن در قبرستان به محل مخصوص می برند و در چند قدمی قبر میت را با تابوت رو به قبله (پردیور) به زمین می گذارند و نماز( مخصوص خود) آن را می خوانند . البته بعضی در منزل خود و یا در جای محفوظی عمل تغسیل میت را بجای می آورند .

طریقه غسل دادن میت از نظرشرع مقدس اسلام :

حضرت امام صادق (ع) فرموده اند هر مومنی که مؤمن را غسل دهد و به هنگامی که او را از پهلویی به پهلوی دیگر می غلطاند بگوید « اللهم هذا بدن عبدک المؤمن و قدراخرجت رو حرمنه و فرقت بینهما فعفوک عفوک عفوک » یعنی (( بار خدایا این بنده مؤمن تست و تو روح را از او بیرون کردی و میان روح و بدن او جدایی افکندی ، خدایا عفو و بخشایشت را بر او برسان )) ( اصول کافی ج ۳ ص ۱۶۴ ) اگر آقایان و فرقه اهل حق ادعای تشیع دارند چرا سنت بی اساسی را بر آنچه امام صادق (ع) فرموده اند ترجیح می دهند ؟!! .

خوشبختانه درمورد نمازمیت مطلبی تحت عنوان نمازمیت شریعتی و حقیقتی ندارند فقط به دستوریکه سنت سلطان اسحاق وبا آداب نماز میت اسلامی فرق می کند عمل می نمایند و به این گونه است .

طریقه نمازخواندن بر میت در فرقه اهل حق :

روح فلان کس و صدق یقین ، و اشاره شرط شاه بنیامین ، وردای داود رهنمای رهبر، نبوسرگردان و قهر سقر، و قلم زرین موسی دفتردار ، ردبو و صراط و شرط و اقرار ، و خدمت کرده پاک پیر رمزبار ، و ناز ایوت دایم الهشیار، و نازملک خلاصه  طیار ، و ناز مصطفی میر حشمت بار ، و ناز هفتوان سیدان نازار، و جاودانی شادبو رستگار ، و چشمه حیات جرعه بنوشو ، خلات باقی و تن بپوشو ، و دیدار حق مست سر خوش بو، مرغش سر فراز هم صاحب بش بو ، وجودش خالص تمام طیاربو ، داخل و حلقه سلسله یاربو، و ثبت موسی حساوش پاک بو ، آزاد و کرم سلطان سهاک بو ، مجرم ویطوره نمازش وانا ، جاری بی و امر سلطان دانا . (ایوت : درلغت کردی معنی پرورش و نهگداری و پرستاری است که در نامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است . )

طریقه نمازخواندن بر میت دردین مقدس اسلام :

 دراسلام می باید همان طورکه امام صادق سلام الله علیه نیز فرموده اند بر (( اهل قبله هرکه باشد نماز گذارد )) ( امالی صدوق ص ۲۱۷ )  وقتی میت را شستشو نمودند با آب خالص و کافور و سدر غسل دادند و کفن کردند ، جنازه را بصورتی که پایش رو به حضرت امام رضا (ع) باشد بهمان هیبت که در قبر می گذارند برای اقامه نماز میت گذاشته او که می خواهد نماز میت بخواند همان طور که رسول خدا (ص) (( اگرمرد بود مقابل ناف او می ایستادند و اگر زن می بود برابر پائین تر از سینه قرار می گرفتند )) (استبصارج ۱ ص ۴۷۱ )  و نماز میت را این گونه می خواندند :

تکبیراول می گوید : (( اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ))

تکبیر دوم را می گوید و می خواند :  (( اللهم صل علی محمد و آل محمد ))

سپس تکبیر سوم را اداء کرده می گوید : (( اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات ))

و بعد تکبیر چهارم اگرمیت مرد باشد می گوید : (( اللهم اغفرلهذا المیت )) و اگر زن بود می گوید: (( اللهم اغفر لهذاه المیت )) و بعد تکبیر پنجم را بگوید .

حال جای دارد بگوییم نمازی میتی که در فرقه اهل حق مرسوم است و بدعت گذاشته اند  چه شباهتی به نماز میتی دارد که نزد مسلمان شیعه مرسوم است ؟!! در صورتی که اهل حق خود را مسلمان شیعه می دانند باید به آنچه در تشیع فرض می باشد عمل کنند ، و نه درظاهر به آن تظاهر نمایند بلکه در خفا هم مطابق ظاهر عمل نمایند .

تلقین میت در مسلک اهل حق :

در کتاب برهان الحق نورعلی الهی می نویسد برای میت اینگونه تلقین بخوانید « یا حق امان است ، فلان مرده است ( اسم ببرد ) بدرگاه تو پناه آورده است ، چون بشرط حقیقت سرسپرده است ، از تقصیرات و گناهانش در گذر ... اول و آخر یار امین » ( برهان الحق چاپ سوم ص ۵۷۵ )  فلان کس مردن ، یا شاه امانن فلان کس مردن ، اگرگناه کارارکردار کردن ، و رای حقیقت زحمتش بردن ، پناه و درگای سلطان آوردن ، شرط بنیام سرش سپردن ، لقمه ی حلالی حقیقت وردن ، خیانت ورای ایمان نکردن ، و جوز سکه نشان موان ، هر ویت مزانی و چه دستوان ، یا شاه قبول کر لاله رجا مان ، بگذر و تقصیر جرم و گنامان ، روح فلانی و فنی و میرد ، وبارگناه رو به عقب کرد ، نکیرین نکن یا حق عذابش ، (حق : ذات خداوندگار را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند. ) ، هر چه سئوال کن ایدن جوابش، اولش یارن آخرین یارن ، پیرش بنیامین شاه خاونکارن ، دلیل داودن رهنمای روشن ، کردارش چراغ و پیش پاشن ، محاسب موسی صاحب دفترن ، قبله حقانیش و پردیورن ، شفیعش و حشر خاتون رمزبارن ، دستگیرشاه ابراهیم یار یادگارن ، حساب کتاب و دونا دون ، صراط میزان و شر شونن ، پناگاش همت جم راسانه ، (جم : اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد .) ، جم مکان حق قبله خاصانه ، اصول دینش شرط اقرارن ، و روژحسا و هفتنش یارن ، هفتن هفتوان شریک یارن ، چنی چلتنان و هم قطارن ، آب کوثرش چشمه طشارن ، جامش آئینه جمال یارن ، چشمه انطهور عین سلطانه ، عینش شعله شوق جم جهانه ، چلتن پیروان او شعله نورن ، دایم الاوقات سمت و حضورن ، طهور شیوه ذات کوثر صفاته ، حیات بخش جان موت مماته ، امیدن نصیب کل یارسان بو ، راگه آخرت لیشان آمان بو ، پنامان حقن حق یارمان بو ، همت یاران پشت بارمان بو ، یا گر چک داود یا پیر بنیامین ، سلطان کرم کی جم باچن آمین مجرم یه قانون تلقینمانه ، یه شرط اصول رای دینمانه .

توضیح اینکه در موقع خواندن نماز و تلقین به جای فلان کس اسم شخص فوت شده را می خوانند و پس از خاتمه تلقین ، طبق معمول روی قبر میت را پوشانده و تمام مردم که در آنجا حاضر هستند بحالت ایستاده به سوره فاتحه که توسط یک نفر خوانده می شود گوش داده و بقیه آمین می گویند .

تلقین میت در دین مقدس اسلام :

حضرت امام باقر (ع) می فرمایند : (( چون میت را درون قبرش گذاردی بگو : « بسم الله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله » و سپس آیه الکرسی بخوان و دست خود را به شانه راستش بزن و بگو «  ای فلان رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً و لمحمد رسولاً و لعلی اماماً » و نام امام زمان او را نیز یاد کن )) ( وسایل الشیعه ج ۱ ص ۸۴۴ ) که در عصر ما می باید اسامی مبارک امامان معنعن برده شود تا وجود اقدس و نازنین حضرت حجه بن الحسن العسکری و ملاحظه می فرمائید که هیچ کدام از آداب غسل و نماز و دفن و تلقین میت که نزد فرقه اهل حق مرسوم است با آنچه در اسلام وارد می باشد شباهت ندارد . 
با سلام و خسته نباشی خدمت هموطنانم 
بنده با نام (مرد آزاده)پیامی دیگر نیز داده بودم ...
مسیر زندگی من عوض شده
من اهل حق وراثتی هستم اما در ذهن و عقل خود شیعه هستم
من قبلا نماز نمیخواندم و حتی بعضی ها را مسخره میکردن که کار اشتباهی بود 
اما حالا نماز میخوانم و حس خوبی دارم 
وقتی نماز میخوانم نمیتوانم کار زشتی انجام دهد 
شتید بگویید حرف هایت بچه گانه است یا اصلا تو اهل حق نیستی اما نه اینطور نیست 
برادران دینی من از شما خواهش میکنم گوشت خوک نخورید شراب نخورید و نماز نیز بخوانید من این سه ضعف را در دین خود دیدم..
فکر حرف های مردم نباشید تعصب نیز بی فایده است خواهش میکنم ساعاتی در باره خلقت خود فکر کنید.
از مدیر وبلاگ هم خواهشمندم پیام های ما را به دست مسعولان برساند تا کمی به اهل حق اهمیت دهند و آن ها نیز خود به خود تغییر کنند 
خدانگهدار 
تشکر از همه 

با نام و یاد خالق هستی، پروردگار دانا و بی همتا

و با عرض ارادت و آرزوی قبولی طاعلت و عبادات روزه داران عزیز در این ماه میهمانی خدا

در عذر خواهی قبلی متأسفانه بار دیگر شاید به دلیل آغاز دمانس و یا به علل کم خوابی و از همه مهمتر به علت تابوهای درونی که برخلاف میل شخصی گاهی ناچار می شوم، در برابر اهانت به بنیانگذار آیین پردیوری و آن حضرت را بنیاکذار آیینی ضاله خطاب نمودن، بنده نیز وادار به پرسش هایی نماید که بدون تردید پاسخ های معقول و منطقی خواهند داشت که گاهی در حوزه عقل و ادراک ناچیز بنده و امثالل بنده نمی گنجد. به همین دلیل بجای عمق جهان هستی که با بزرگ ترین تلسکوپ های فوق پیشرفته حدود چهارده و نیم میلیارد سال نوری تخمین زده شده است، بنده در آن صبحگاهان که قصد پوزش خواهی از اشتباهات نوشتاری قبلی داشتم، باز هم گاف بزرگتری ارائه دادم و بجای عمق جهان هستی نوشتم که عمق زمین را دانشمندان چهارده و نیم میلیارد سال نوری تخمین  زده اند. این بار با کمی تأخیر این مطلب را یادآری نمودم تا درس عبرتی شود که منبعد با دقت بیشتری مطالب خود را تهیه و تقدیم دارم. به همین دلیل در اولین روز از ماه مبارک رمضان ناچار شدم بار دیگر از خوانندگان ارجمند و نکته سنج بابت این بی دقتی خود معذرت بخواهم.  هر چند در این مدت گهگاه خود را توجیه می کردم که نیازی به معذرت خواهی نیست. زیرا کسی که اغلب در حال پوزش خواهی باشد، در اکثر موارد خطاهایش بیشتر می شود و با یک جمله ببخشید خود را از زیر بار مسوولیت تعلل و بی توجهی می رهاند. ولی واقعیت این است که باید با خود صادق و رو راست بود و اگر به هر دلیلی در هر مورد و یا در هر حوزه ای اشتباه کردیم، شهامت معذرت خواهی داشته باشیم و بت های غرور و خودخواهی و توجیه گری را در خود بشکنیم، حتا اگر در هر سن و یا شرایطی که باشیم. 

جمله پایانی خود را با فرمایش ارزشمند حضرت مولانا حلال الدین بلخی امیدوارم به پایان برسانم که فرموده اند: ما برای وصل کردن آمدیم / نی برای فصل کردیم آمدیم

یا حق 

قصد ادامه بحث های بیهوده و پاسخ به پرسش های بی پایه و اتهامات کذب مانند: خوردن گوشت خوک که توسط برخی از برادران عزیز به مردم  مومن و حق پرست یارسان مطرح می شود که گویا آنها توانسته اند صنعت پرورش و کشتارگاه این حیوان نجاست خوار را در کشور مسلمان ایران کشف نمایند را نداشتم. اما امشب در فیسبوک با مطلب تکاندهنده ای که توسط یکی از دوستان فیسبوکی مطرح شده بود، ناچار شدم بار دیگر این مطلب حزن انگیز را با برادرانی در میان بگذارم و یادآوری کنم که اگر فردای قیامتی بود که بنظر بنده بدون تردید وجود دارد، ما در برابر این همه بی تفاوتی ها نسبت به افراد مستمند و اقشار آسیب پذیر چه پاسخ های قانع کننده ای خواهیم داشت ؟! من که از هم اکنون پاسخی جز شرمندگی ندارم، از پاسخ مسوولان و مقامات و بخصوص دزدان و غارتگران بیت المال و مافیاهای ریز و درشت بی خبرم!

 آن دوست عزیز فیسبوکی، ماجرا را چنین توضیح داده بودند:

«رفته بودم میوه فروشى آقای مسنی که از دستهای پینه بسته اش به نظر می آمد کارگراست یک کیسه پر از زردآلوی درشت و مرغوب روی ترازو گذاشته بود. فروشنده گفت: 27500 تومن ، پیرمرد که به نظر می رسید شوکه شده پرسید: مگه چند کیلو هست؟
فروشنده گفت: یه کم از دو کیلو بیشتر ، پیرمرد با دهانی که از تعجب باز مانده بود پرسید مگه کیلو چنده؟ و فروشنده جواب داد: 12500 تومن؟؟؟!!! 
بیچاره پیرمرد با خجالت گفت: من فکر کردم کیلویی 1250 تومن هست! نه آقا نمی خوام و کیسه رو همانجا گذاشت و رفت . فروشنده با پوزخند به شاگردش گفت: بیا این زردآلوی 1250 تومنی رو بریز سر جاش! و شلیک قهقهه ی هر دو به آسمان رفت ، بعدش برگشت با قیافه ای حق به جانب به من گفت: عجب دیوونه هایی پیدا میشوند ، جواب دادم : به گمانم دیوونه نبود احتمالا سالهاست میوه ی نوبرانه ی تابستون نخریده و نمی دونه قیمت این میوه ها حدودا چقدره . شاید هم فکر کرده شما حراج کردید و اون خیلی خوش شانس بوده که می تونه یک بار از این میوه ها برای خانواده ش ببره....
چیزهایی که لازم داشتم خریدم و از میوه فروشی بیرون آمدم . دلم به درد آمده بود . افکار مختلفی ناگهان به ذهنم هجوم آوردند و من مانده بودم به کدام یکی فکر کنم. 
به یاد هرم "آبراهام مازلو" افتادم که چطور عزت و کرامت انسان ها در گرو نیازهای اولیه و مادی آن ها قرار دارد.
ازهرکس میپرسی چرا روزه میگیری همان جواب نخ نمای همیشگی را می دهد ، برای همدردی با ضعفا
و گرسنگان !
کدام مستمند، کدام کودک خیابانی، کدام زن بی پناه صبح بیدار می شود ، پای سفره ای هفتاد رنگ می نشیند و تا خرخره میخورد و بعد تا غروب در خنکای کولر می خوابد و هنگام افطار باز بساط غذای رنگارنگ پهن میکند؟؟؟
گرسنگی کشیدن من و تو کدام گرسنه را سیر می کند؟
دروغ نگفتن و فرو نبردن گرد و خاک غلیظ به حلق، کدام بچه یتیم را لباس می پوشاند؟؟؟
کاش امسال ماه رمضان مردم کشورم بجاى مومن تر شدن " مهربان تر" شوند ، و بیشتر به نیازمندان کمک کنند ، کاش مردم کشورم بدانند ، دستانی که کمک می کنند، پاک ترند از لب هایی که دعا میکنند.»

بنده با روزه گرفتن و نماز خواندن موافق هستم، اما بر این باورم که انجام واجبات، بدون  ترک محرمات و ایمان بدون عمل مانند درخت بی ثمر است.

خداوند یار و نگهدار مومنان واقعی باشد.

جناب آقایان و خانم های محترم اهل حق ، ضمن عرض ادب و احترام ؛ خواهشمند است بدون تعصب و عصبانیت مطالب زیر را مطالعه فرمایید . 
اگر مسلک ، فرقه و یا دین اهل حق حقیقت دارد و حق است پس چرا پنهان کاری می کنید که ادعا می نمایید چیزی بنام سرمگوی نداریم متمنی است هر آنچه در دین (مسلک ، فرقه ) اهل حق هست را بیان کنید تا دیگران (همگان ) از اسرار و رموز آن آشنا شده و آگاهی یابند که شاید راه حق ( صراط مستقیم ) در آن نهفته باشد . و مردم و کسانی که علاقه داشته باشند به مسلک شما بگروند  و حقیقت گمشده خود را در آن یابند . بنده خیلی علاقه مندم که از اسرار فرقه شما آگاهی یافته که بتوانم تبلیغ کرده و علاقمندان به دین اهل حق را راهنمایی نماییم . 

آقایان و خانم های تحصیل کرده ، بزرگان ، ریش سفیدان صاحب نظران محترم اهل حق (یارسان ) 
ما مسلمین ( خاصه شیعیان ) می گوییم به توحید اعتقاد راسخ داشته و به آن ایمان داریم و کسی و یا شی را شریک آن قرار نمی دهیم . و عدل خدا را قبول داریم . و به نبوت پیامبران (رسولان ) ایمان داشته و قبول داریم و به آخرین آن حضرت محمد (ص) ایمان آورده و کسی را جایگزین وی نمی دانیم . و امامت حضرت علی (ع) و اولاد وی تا امام زمان (عج) را قبول داشته و داریم . ( نعوذ بالله ) حضرت علی (ع) را شریک خدا نمی دانیم و نمی گوییم که خدا نیست ولی از خدا هم کمتر نیست و سلطان صحاک را بالاتر از حضرت علی (ع) نمی دانیم و و سلطان صهاک را خدا نمی دانیم . و به معاد یعنی روز جزا ایمان داشته و داریم و نمی گوییم که انسان هزار قالب عوض می کند و در قالب حیوان و یا انسان خوب و یا بد بر می گردد . 

قرآن کریم که وحی الهی است بر رسول اکرم (ص) ، نمی گوییم گفتار حضرت محمد (ص) است . و پیامبری حضرت محمد مصطفی (ص) را قبول داشته و اعتقاد داریم . 
کعبه معظمه در مسجدالحرام را قبول داریم و به سوی آن اعمال خود را انجام می دهیم و نه جای دیگر مثل اهل حق پردیور و جمخانه را کعبه خود قرار دهیم . 
حلال و حرام محمدی (ص) را تا روز قیامت اعتقاد داشته و آن را با جان و دل پذیرا هستیم و هر آنچه از سوی خداوند قادر و متعال بر رسول اعظم (ص) وحی شده آن را پذیرفته و به آن ایمان داریم . و بطور کلی عرض کنم که به اصول دین و فروعات آن معتقد بوده و هیچ شک و شبهه ای در آن نداشته و نداریم . 
و در پایان از خداوند می خواهم  همه ما را عاقبت به خیر نماید و لحضه ای ما را به خود وا مگذارد . 


پنجشنبه ۲۰ خرداد ۹۵ , ۱۳:۴۲ سلام بر رسول خدا
دین عزیز اسلام فقط دو مذهب صحیح دارد شیعه اثنی عشری واهل سنت هرچه بجز این دو مذهب باشد جزو دین مبین ما نیست اهل حق یا یارسان که کلا با عقاید منحرفشون نجس وکافرند وحتی بودنشان در یک کشور اسلامی به مصلحت نیست این دیگه چه آیین مزخرفیه آخه کدوم عاقلی یک انسان رو خدا میدونه یا کدوم مسلمونی نماز وپیامبر عزیز رو قبول نداره پس اول باید سبیلاشونو بزنیم بعد هم اخراج از سرزمینهای اسلامی
آقای علی اعلایی و فریبرز و... بخوانند : 
وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿۸۵﴾ و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زیانکاران است. (آل عمران ۸۵) 
آیه مباهله : 
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ ﴿۶۱﴾ هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. ( آل عمران ۶۱)
دعوت اهل کتاب به یگانگی خداوند تبارک و تعالی . 
قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴﴾ بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم، و بعضی از ما، بعض دیگر را - غیر از خدای یگانه - به خدایی نپذیرد. هر گاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم!» (آل عمران۶۴)
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿ آل عمران۷۰﴾
ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر می شوید، در حالی که (به درستی آن) گواهی می دهید؟! (۷۰)
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۷۱﴾ ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (می آمیزید و) مشتبه می کنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده می دارید در حالی که می دانید؟! ( آل عمران۷۱)


روزه و یا صیام در دین مقدس اسلام :
عملی است که انسان از اذان صبح تا اذان مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید. روزه از آداب مذهبی است که برای معتقدین به عنوان وسیله‌ای برای تقرب به خداوند، آمادگی برای مراسم مذهبی، پالایش بدن در راستای درک امور معنوی، کفّاره تخطی از مقررات مذهبی، و عزاداری برای انسان‌های درگذشته کاربرد دارد. زیربنای همه این کاربردهای روزه، تمایل انسان به پدید آوردن شرایط جسمی- و روانی (اغلب از نوع زاهدانه) است که وسیله‌ای برای ارتباط میان بنده با خدای خود ایجاد می‌کنند و در نتیجه جایگاه نیازهای معنوی را اعتلا بخشیده و خواسته‌های مادی را کوتاه می‌نمایند. افزایش اراده و کف نفس و نیز ایجاد حسّ شفقت نسبت به نیازمندان از ارزش‌های روزه به شمار می‌آیند. روزه ماه رمضان از ستون‌های دین اسلام شمرده می‌شود و بر همه مسلمانان بالغ، عاقل و سالم واجب است در این ماه روزه بگیرند.این باور گسترده که روزه گرفتن مخصوصاً در ماه رمضان مناسب‌ترین راه برای پاک کردن گناهان است، باعث شده قوانین روزه هنوز به شکل محکمی رعایت شود.
در آیات قرآن کریم فلسفه روزه چنین بیان شده است .
یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ .
اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید . ( بقره - ۱۸۳)
أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ .
[روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است] [ولى] هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] و بر کسانى که [روزه] طاقت‏فرساست کفاره‏اى است که خوراک دادن به بینوایى است و هر کس به میل خود بیشتر نیکى کند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانید روزه گرفتن براى شما بهتر است . ( بقره - ۱۸۴)
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى الَّلیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ . ﴿ بقره - ۱۸۷﴾
در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى‏دانست که شما با خودتان ناراستى مى‏کردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى‏توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است‏حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى‏کند باشد که پروا پیشه کنند .
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّ‌اکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُ‌ونَ بِالْمَعْرُ‌وفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ‌ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّـهِ ۗ وَبَشِّرِ‌ الْمُؤْمِنِینَ . ﴿ توبه - ١١٢﴾
[آن مؤمنان] همان توبه‏ کنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزه‏ داران رکوع‏ کنندگان سجده‏ کنندگان وادارندگان به کارهاى پسندیده بازدارندگان از کارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده .
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿ مجادله - ٤﴾
و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسى ندارد باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر که نتواند باید شصت بینوا را خوراک بدهد این [حکم] براى آن است که به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید و این است‏حدود خدا و کافران را عذابى پردرد خواهد بود .
لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿ مائده - ۸۹﴾
خدا شما را به سوگندهاى بیهوده‏تان مؤاخذه نمى‏کند ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مى‏خورید [و مى‏شکنید] شما را مؤاخذه مى‏کند و کفاره‏اش خوراک دادن به ده بینواست از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مى‏خورانید یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بنده‏اى و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد این است کفاره سوگندهاى شما وقتى که سوگند خوردید و سوگندهاى خود را پاس دارید این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‏کند باشد که سپاسگزارى کنید .
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن یَصَّدَّقُواْ فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِّیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللّهِ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿ نساء - ۹۲﴾
و هیچ مؤمنى را نسزد که مؤمنى را جز به اشتباه بکشد و هر کس مؤمنى را به اشتباه کشت باید بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند مگر اینکه آنان گذشت کنند و اگر [مقتول] از گروهى است که دشمنان شمایند و [خود] وى مؤمن است [قاتل] باید بنده مؤمنى را آزاد کند [و پرداخت‏خونبها لازم نیست] و اگر [مقتول] از گروهى است که میان شما و میان آنان پیمانى است باید به خانواده وى خونبها پرداخت نماید و بنده مؤمنى را آزاد کند و هر کس [بنده] نیافت باید دو ماه پیاپى به عنوان توبه‏اى از جانب خدا روزه بدارد و خدا همواره داناى سنجیده‏کار است .
همان طور که می دانید،[ مجله یاس ، آبان ۱۳۸۲، شماره ۸ ، فرهنگ قرآنی ] انسان علاوه بر جنبه مادی و جسمی، دارای جنبه معنوی و روحی هم هست و هر یک از آن ها در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه های خاصی احتیاج دارند . یکی از برنامه هایی که جنبه معنوی دارد، تقوا و پرهیزگاری است . به این معنا که اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی ارتقاء دهد و به عالم طهارت و رفعت متصل کند، اولین چیزی که باید بدان ملتزم بشود، جلوگیری از افسار گسیختگی خود است . او نباید خود را سرگرم لذت های جسمی و شهوات بدنی کند، باید خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد . بهترین، نزدیک ترین، مؤثرترین و عمومی ترین راهی که افراد را در این امر (تقوا) می تواند کمک کند، روزه است که با پرهیز از خوردن، آشامیدن و شهوت جنسی، علاوه بر این که نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد، به تدریج بر اراده خود مسلط می شوند و در برابر هر گناهی عنان اختیار را از کف نمی دهند .
«یا ایها الذین ءامنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون » ; [بقره، ۱۸۳] ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شد; همان گونه که پیشینیان از شما نوشته شده تا پرهیزگار شوید .[ علامه طباطبایی (ره)، تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۸ ]
روزه، علاوه بر فایده معنوی (تقوا)، فایده های دیگری هم دارد:
الف - اثر اجتماعی روزه: روزه، درس مساوات و برابری در میان افراد اجتماع است . با انجام این دستور مذهبی، افراد متمکن، وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس درمی یابند، و این باعث می شود که به کمک محرومان بشتابند . امام صادق ( علیه السلام) می فرماید: «روزه به این دلیل واجب شد که میان فقیر و غنی مساوات برقرار گردد، و این بدان جهت است که غنی، طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند; چرا که اغنیا معمولا هر چه را بخواهند، برای آن ها فراهم است . خدا می خواهد میان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیا بچشاند تا به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند» .
ب) اثر بهداشتی و درمانی: عامل بسیاری از بیماری ها، زیاده روی در خوردن غذاهای مختلف است; چون مواد اضافی جذب نشده به صورت چربی های مزاحم در نقاط مختلف بدن، یا به صورت چربی و قند اضافی در خون باقی می ماند . این مواد لجنزارهای متعفنی برای پرورش انواع میکروب های عفونی است، و در این حال، بهترین راه برای مبارزه با این بیماری ها، نابود کردن این لجنزارها از طریق روزه است . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «معده خانه تمام دردها و امساک (روزه) بالاترین داروهاست .» [ آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۶۳۱ ]
علت این که ماه رمضان برای روزه گرفتن انتخاب شده، این است که این ماه بر سایر ماه ها برتری دارد . در این ماه، «قرآن » کتاب هدایت و راهنمای بشر که «فرقان » است و با دستورها و قوانین خود روش های صحیح را از ناصحیح جدا کرده و سعادت انسان ها را تضمین نموده، نازل گردیده است و در این ماه، شب قدر قرار دارد که بهترین شب سال است و مقدرات انسان در آن مشخص می شود; «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان ...» [بقره، ۱۸۵ ] در روایات اسلامی نیز چنین آمده است که همه کتاب های بزرگ آسمانی در این ماه نازل شده اند; به این ترتیب، ماه رمضان که همواره ماه نزول کتاب های بزرگ آسمانی و ماه تعلیم و تربیت بوده، بر ماه های دیگر برتری محسوسی دارد .[ تفسیر نمونه، ص ۶۳۴]
روزه در قرآن :
احکام روزه ماه رمضان خلال آیاتی در سوره بقره به اجمال تعیین شده و در چند آیه از سوره های دیگر ، به اقسام روزه اشاره ای رفته است.
آیات دال بر روزه ماه رمضان همه در سوره بقره نزدیک به یکدیگر تربیت یافته است که عبارتند از:
آیه اول) «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» (سوره بقره، ۱۸۳)
«ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود تا پرهیزگار شوید.»
به نظر مفسران و دانشمندان علوم قرآنی ، آیاتی که با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» هستند در مدینه نازل شده اند و جز آیات و سوره های مدنی می باشند. فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات، در سال دوم هجری صادر شد. (تفسیر نور،ج۱، ص۳۶۴) .
در آیه مورد بحث، به بیان یکی دیگر از احکام الهی که از مهمترین عبادات محسوب می شود می شود می پردازد و آن روزه است. برای اینکه احساسات مومنان را به نفع این حکم تحریک کند و انها را آماده پذیرش آن قرار دهد در آغاز مومنان را با این خطاب مفتخر می سازد.«ای کسانی که ایمان آورده اید»
و به تعبیر امام صادق علیه السلام لذت این خطاب، سختی روزه گرفتن را از بین می برد سپس تشریح حکم روزه را اعلام می دارد انگاه جهت کاستن از سختی ان، اظهار می دارد که روزه گرفتن بر امت های پیشین هم واجب بود.
طبق تحقیق، روزه در میان تمام امت های گذشته به نحوی وجود داشته و حتی بت پرستان نیز برای تقرب به بت های خود گاهی روزه می گرفتند و هم اکنون در میان بت پرستان هندوستانی روزه گرفتن در مواقع خاصی موسوم است.
یهود و نصاری و صائبین نیز برای خود نوعی روزه داشته اند در تورات و انجیل کنونی در مواردی روزه داری تحسین شده و از روزه گرفتن موسی و عیسی سخن به میان امده است و در قرآن داستان نذر حضرت مریم آمده که نذر کرده روزه بگیرد:
«فقولی انّی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم صوما الیوم انسیاً»
پس بگو من برای خدا روزه نذر کرده ام پس امروز با هیچ کس حرف نمی زنم.»
البته روزه مریم روزه «صمت» یعنی روزه سکوت بود که از حرف زدن با مردم امساک کرده بود ولی به هر حال، ان هم نوعی روزه داری است ولی آنچه در تورات و انجیل آمده روزه داری به معنای امساک از خوردن و آشامیدن است.
در پایان آیه با یک عبارت کوتاه فلسفه مهم روزه داری را بیان می کند و آن اینکه روزه باعث ایجاد تقوا در انسان می شود انسان روزه دار با امساک از لذت های جسمی که به خاطر خدا خود را از آن ها محروم می کند نوعی تمرین برای تسلط بر نفس و خواهشهای آن انجام می دهد و چون یک ماه این تمرین ها را تکرار کرد و در وجودش ملکه تقوا و خویشتن داری ایجاد می شود و او دیگر به آسانی می تواند از ارتکاب گناه و خوردن مال دیگران و تجاوز به حقوق مردم هر چند که به نفع او باشد پرهیز کند و بر نفس خود تسلط یابد و در جهت حفظ خود از معصیت اراده ی نیرومند داشته باشد.
آیه دوم) «ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر و علی الذین یطیقونه فدیه طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.» (سوره بقره، ۱۸۴ )
چند روز معدودی را (باید روزه بدارید) و کسانی که از شما بیمار یا در سفر باشد پس (به همان تعدا) از روزه های دیگر (ی را بجای آن روزه بگیرد) و بر کسانی که قدرت انجام آن را ندارند (همچون بیماران مزمن ، کودکان و پیران) لازم است کفاره بدهندع مسکینی را اطعام کنند، و کسی که کار خیر کند، (بیش از مقدار، طعام مسکین بدهد) برای او بهتر است روزه گرفتن برایتان بهتر است اگر بدانید.
توضیح:
پس از بیان حکم و فلسفه روزه در آیه قبل، برای کاستن از سنگینی روزه چند دستور دیگر را در این زمینه بیان می فرماید:
۱- چنان نیست که مجبور باشید تمام سال یا قسمت مهمی از آن را روزه بگیرید بلکه چند روز معدودی را باید روزه بدارید.
۲- هر کس از شا مریض یا مسافر بود از این حکم معاف است و روزه بر او نیست و باید بعد از ماه رمضان به تعداد ایامی که روزه نبوده قضا کند.
۳- کسانی که توانایی و طاقت روزه گرفتن را ندارند مانند بیماران و سالمندان و زنان باردار و شیردهع چنین افرادی روزه خود را بخورند ولی در مقابل آن فدیه و کفاره بدهند میزان فدیه ای که باید بدهند سیر کردن یک فقیر به جای یک روز است اما اگر کسی بخواهد در عوض یک روز، عده ای بیش از یک نفر گرسنه را سیر کند بهتر است.
۴- در پایان آیه باز یادآوری می شود که روزه گرفتن بای شما بهتر است و اگر میزان و اندازه این خیر و خوبی دانسته شود هیچ کس آرزو نمی کند که ای کاش من هم سالمند بودم و به جای روزه گرسنه ای را سیر می کردم.
آیه سوم) «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر یدید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکلموا العده و لتکبرو الله علی ما هدکم و لعلکم تشکرون.»(بقره، ۱۸۵(
(آن چند روز معدود) ماه رمضان است ، ماهی است که قرآن برای راهنمایی مردم، همراه با دلائل روشن از هدایت و جدا کننده حق از باطل در آن نازل شده است پس هر کس این ماه را دریابد باید روزه بگیرد و ان کس که مریض و یا مسافر باشد روزهای دیگری را به جای ان روزه بگیردع خداوند راحتی برای شما می خواهد نه زحمت و سختی راع هدف این است که شما، تعداد این روزها را تکمیل کنید و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ بدارید شاید شکر گذاری کنید.
توضیح:
پس از بیان حکم و فلسفه روزه و اینکه روزه گرفتن در چند روز معین استع اینک آن روزها را تعیین می کند و می فرماید: ان روزهای معدود عبارتند از ایام ماه رمضان که دارای امتیاز ویژه ای است. ماه رمضان ماه خداست و دارای فضیلتی است که ماههای دیگر،آن فضیلت را ندارند.
زمان وو مکان به خودی خود، دارای هیچ فضیلتی نیست بلکه این حوادث مهم است که به زمان و مکان امتیاز می دهد در این آیه خداوند علت فضیلت ماه رمضان را بیان می کند و ان اینکه قران کریم در این ماه نازل شده است و ضمنا چند صفت از اوصاف برجسته قرآن را بیان می کند.
یکی اینکه قران هدایتگر است و انسانها را، به راه راست و درست رهنمون می شود و دیگر اینکه نشانه های روشنی از هدایت و فرمان در ان است یعنی قرآن ضمن اینکه بشر را هدایت می کند به او قدرت تشخیص هم می دهد و انسان بوسیله قرآن می تواند حق را از باطل و راه را از چاه تشخیص بدهد و به حقیقت دست یابد.
در پایان آیه شریفه به سه مطلب اشاره می کند و اشعار می دارد که خداوند احکام روزه را برای شما بیان نمود تا شما چند کار را انجام دهید:
۱- اینکه تعداد روزهای روزه داری را تکمیل کنید و اگر به علت بیماری و سفر، روزه خود را خورده اید به تعداد آن روزها در ایام دیگر، روزه بگیرید.
۲- خدا را به خاطر هدایتی که کرد تکبیر بگویید و بزرگ بدارید و شاید این اشاره به تکبیرهای نماز عید فطر باشد که پس از پایان ماه رمضان خوانده می شود و نیز تکبیرهایی که مستحب است بعد از نمازهای واجب در روز عید فطر گفته شود.
۳- اینکه خدا را سپاسگزار باشید که این حکم مهم را به شما بیان کرد و شما از این نعمت استفاده خواهید نمود.
آثار روزه :
در حدیثی از امام جعفر صادق (ع)علت تشریع روزه برابری میان فقرا و اغنیاست. [ دانشنامه جهان اسلام، «برابری»]
علامه سید محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان درباره روزه می‌گوید: « در خصوص روزه برگشتن آثار اطاعت در انسان را در جمله «شاید با تقوا شوید» بیان کرده است و می‌گوید فایده روزه تقوا است؛ و آن خود سودی است که عاید خود شما می‌شود. و هر که بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسارگسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذت‌های جسمی و شهوات بدنی نباشد. و خود را بزرگ‌تر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد. و سخن کوتاه اینکه از هر چیزی که او را از خداوند مشغول می‌دارد بپرهیزد. و این تقوایی که قرآن به اشاره می‌کند تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می‌آید. و این خودداری از شهوات عبارت است از خودداری از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی. و اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می‌یابد و نیز به تدریج بر اراده خود مسلط می‌شوند و آن‌وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی‌دهند و در تقرب به خداوند متعال دچار سستی نمی‌گردند.»[ طباطبایی، محمد حسین. تفسیر المیزان. جلد دوم] روزه در اسلام یکی از فروع عبادی بشمار می‌آید .
در حدیثی قدسی چنین می خوانیم: "روزه برای من است و من خود اجر آن را می دهم" برخی از مفسران بزرگ در توضیح این حدیث گفته اند که روزه تنها عبادتی است که تا انسان آن را اظهار نکند بر دیگران پوشیده است. بر خلاف دیگر عبادات که دیگران آن را می بینند و این ممکن است موجب ریا در آن عبادت شود به همین جهت خداوند فرموده روزه برای خود من است.
نیت روزه ماه مبارک رمضان :
لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا مثلا بگوید فردا را روزه می گیرم بلکه همین قدر که برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد، کافی است و برای آن که یقین کند تمام این مدت را روزه بوده، باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام کاری که روزه را باطل می کند خودداری نماید.
انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت کند بهتر است که شب اول ما هم نیت روزه همه ماه را بنماید.
روزه آن است که انسان از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که بعد بیان می شود به قصد قربت - چنانکه در وضو گذشت- و با اخلاص خودداری نماید و مغرب در این مسأله و مسائل بعد – بنابراحتیاط واجب- وقتی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بالای سر انسان بگذرد.
و دردعای ماه مبارک رمضان می خوانیم : یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم انت الرب العظیم الذی لیس کمثله شئی و هوالسمیع البصیر وهذا شهرعظمتهُ و کرمتهُ وشرفتهُ وفضلتهُ علی الشهور و هوالشهرالذی فرضت صیامهُ علی و هو شهرُرمضان الذی انزلت فیه القران هدیً للناس و بینات من الهدی و الفرقان وجعلت فیه لیله القدر و جعلتها خیراً من الف شهر . ترجمه : ای والا ، ای بزرگ ، ای آمرزنده ، ای مهربان، تویی پروردگار بزرگ ، که نیست مانند او چیزی ، واوست شنوا و بینا ، واین ماهی است که بزرگش کردی ، و گرامیش داشتی ، و شرفش بخشیدی ، و برترش ساختی برهمه ماهها ، و آن ماهی است که واجب کردی روزه گرفتن آنرا بر من ، و آن ماه رمضان است که نازل کردی در آن قرآن را ، برای راهنمایی مردم ، و گواه درست برای هدایت ، و فرقان بین حق و باطل ، و قرار دادی تو در آن شب قدر را ، و قرار دادی آنرا بهتر از هزار ماه . (مفاتح الجنان )
روزه در فرقه اهل حق :
روزه قولطاسی و مرنوی ( روزه غارنو)
سه روز روزه مرنوی ( مردرزبان کردی به معنای غار است ) بدان سبب بر اهل حق واجب گردیده که چون هنگامی که سلطان اسحاق از زادگاه خود برزنجه به شیخان مهاجرت می کند ، برادرانش با سپاهی موسوم به چیچک او را تعقیب کردند و در شندر کوه سلطان و یارانش به غاری که تا آن روزگار کسی از آن مطلع نبود !!!؟ پناه بردند و سه شبانه روز بدون آب و غذا در آن غار ماندند و روز چهارم ناگاه هوا طوفانی شد و بر اثر آن اکثر افراد قبیله چیچک تارومار شدند !!!؟ و بدین مناسبت مقرر شد که هر سال سه روز روزه مخصوص که از دوازدهم چله بزرگ زمستان لغایت چهاردهم آن است به پاس گرسنگی یاران غار روزه بگیرند . سلطان اسحاق در کلام سرانجام در این باره می گوید " پولی هام ملی ، بیدی بنیشم پولی هام ملی ، یری روی آمان آما او دلی ، دوازده و مانه دلی چلی " ترجمه فارسی : ای گروه هم عهد وپیمان بیاییی بنشینیم ، ای گروه هم عهد و پیمان سه روز روزه یاران غار به میان آمد از دوازده ماه سال در میان چله بزرگ زمستان .
اهل حق به جای یکماه رمضان سه روز روزه می گیرند.اهل حق دو نوع روزه دارند۱۰- روزه قولطاسی۲- روزه مرنوی ، زمان روزه ها هم به ماه شمسی در چله زمستان کردی قرار دارد.
قصد نیت روزه مرنوی:
اهل حق در موقع روزه گرفتن بنام روزه مرنوی پس از خوردن غذای سحر و در موقع مهر شدن دهن (بسته شدن ) یعنی آن موقعی که نباید چیزی بخورند دعایی بنام قصد و نیت روزه مرنوی می خواند که شرح آن چنین است :
شب اول : مگیروم روژه سه روژ و یقین – و عشق یاران مرنوی نشین
ترجمه : سه روز روزه می گیرم به یقین و به عشق یاران غار نشین
شب دوم و سوم : فردا و روژه و یقین – و عشق یاران مرنوی نشین
لازم به ذکر است : اهل حق اعتقادی به افق ( وقت اذان ) ندارند که روزه خود را در وقت اذان صبح نیت کرده و تا اذان مغرب چیزی نخورند .

دوست عزیزی که با نام سلام بر رسول خدا مطلبی نوشته اند در نگارش خود جانب افراط را پیموده اند که این راه به نا کجا آباد می رود و ره به جای نمی برد . هیچ عقل سلیمی ، نوشته و دیدگاه شما را تایید نمی کند و این راه تبلیغ دین اسلام و تشییع نیست . 
این دستور خداوند سبحان است: ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ، با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به روشی که نیکوتر است،‌استدلال و مناظره کن(نحل/125).
شاید منظور ایشان فرقه های خارج شده از اسلامند مثل بهائیت و...
هواول یار اخریار    جنابی که خود را به نام (سلام بر رسول خدا) مفرفی نموده اید وکامنت گذاشته اید وادعا نموده اید که اسلام دو مذهب صحیح دارد طبق حدیثی ازپیامبر یهود بعد ازموسی به 71 فرقه ومسیحیان بعد ازعیسی به 72 فرقه وفرمودند امت من بعد ازمن به 73 فرقه منشعب میشوند  که این حدیث مورد اتفاق جمیع اهل اسلام است لذا چونکه شما ازاسلام خارج هستید لطفا بیشترازاین اظهار فضل نفرمایید
و رسول خدا در ادامه فرمودند که از این 73 فرقه فقط یک فرقه اهل نجاتند.
هو اول یار آخریار    واما ادامه کامنت پیشین در مورد شیطان سعدی میگوید   ندانم کجا دیدم درکتاب
 که ابلیس را دید شخصی به خواب ) به بالا صنوبر  به دیدار حور        چو خورشیدش ازچهره میتافت نور)    (فرا رفت وگفت ای عجب این تویی     فرشته نباشد بدین نیکویی)  تو کین روی داری به حسن قمر         چرا درجهانی به زشتی سمر ودرنهایت شیطان پاسخ میدهد  (که ای نیکبخت این نه شکل من است      ولیکن قلم درکف دشمن است ) اقبال لاهوری هم درکتاب جاوید نامه ثبات قدم واستواری او را میستاید ((صدپیمبردیده وکافرهنوز)) همین ثبات قدم او را درچیزی که بدان اعتقاد داشته است او را درچشم بسیاری عزیز کرده است (( نوری نادان نیم سجده برآدم برم    او به نهاد است خاک من به نژاد آذرم وهمچنین شیخ عطار درکتاب منظوم الهی نامه اززبان ابلیس میگوید           چون بی علتی شدستم رانده او     شوم بی علتی خوانده او
چو درکارخدا چون وچرا نیست           امید ازحق بریدن روا نیست
چو قهرش کرد حکم وراندم آغاز         عجب نبود که فضلش خواندم باز
ودرجایی دیگر میگوید
درآن ساعت که ملعون گشت ابلیس         زبان بگشاد در تسبیح وتقدیس
که لعنت خوشترآید ازتو صد بار              که سرپیچیدن ازتو سوی اغیار
 وسنائی دردیوان خود از زبان ابلیس جوهرعقاید خویش را درقالب غزلی شیوا که درنوع خود یکی اززیباترین غزلهای تاریخ ادب فارسی است بیان میکند که چگونه دام مکر الهی درراه او گسترده شد
وسجده آدم خاکی بهانه ای برای این مکر مشیت حق گردید که وی را گرفتار لعنت ابدی کرد
وی چنین میگوید
با او دلم به مهر و مؤدت یگانه بود       سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود
بردرگهم زخیل فرشته سپاه بود         عرش مجید جاه مرا آستانه بود
درراه من نهاد نهان دام مکر خویش       آدم میان حلقه آن دام دانه بود
میخواست تا نشانه لعنت کند مرا        کرد آنچه کرد آدم خاکی بهانه بود
بودم معلم ملکوت اندر آسمان           امید من به خلد برین جاودانه بود
درلوح خوانده ام که یکی لعنتی شود      بودم گمان به هرکس وبرخود گما نه بود
آدم ز خاک بود من ازنور پاک او           گفنم ((یگانه من بوم)) واو یگانه بود
گفتند سالکان که نکردی تو سجده ای    چون کردمی که با منش این در میانه بود
جانا بیا وتکیه برطاعات خود مکن       که این بیت بهربینش اهل زمانه بود
سناءی همچون دیگرعارفان منجمله حلاج برآن است که ابلیس ازقبل میدانست باید امرالهی را مخالفت کند بدین معنی با آنکه خود را معلم ملکوت درآسمان میخواند وجاودانی بودن خود را در خلد برین امید داشته است خبرمیدهد که طوق لعنت برگردن یکی افکنده خواهد شد بر هرکدام از ملایکه گمان میبرد ولی برخود این گمان را نمیبرد ووقتی که ازوی میپرسند چرا سجده نکردی پاسخ میدهد که حق با من چنین قرار گذاشته است  حضرت مولانا هم با این بزرگان هم عقیده بوده است ودراشعار خود بیشتربه مسئله قضا وقدر واراده ومشیت حق اشاره میکند وبرآن است که قدرت لایزال خداوند متعال محیط همه کاینات است به طوری که دراین فضای لایتناهی هستی ابلیس ازخود اختیاری نداشته ودر راهی که مقدر شده است بای به راه اظلال آدم بپردازد ومورد لعن وملامت حق قرار گیرد دفتردوم مثنوی
گفت ما اول فرشته بوده ایم            راه طاعت را به جان پیموده ایم
سالکان راه را محرم بدیم          ساکنان عرش را همدم بدیم
 والخ    درضمن من هم به نوبه خود ازمدیریت این سایت تشکرمیکنم که درفضای مجازی مخالفان وموافقان اظهارعقیده میکنند البته گروه قلیلی اظهار عقده با سپاس فریبرز
هو اول یار آخر یار
جناب آقای اسد با نهایت احترام وعرض ادب معروض میدارد که ازدیدگاه جامعه یارسان (اهل حق) قران کتاب تکوین الهی است وعموم مسلمانان را نظربراین است که ام الکتاب است وام الکتاب بدین معنی است که تمام شعب اسلامی وحتی غیراسلامی سعی براین دارند دیدگاه وباورهایشان را با قران هماهنگ وهمسو میکنند البته ازطربق تآویل ویا تفسیر لذا کسی یا گروهی حق ندارد  برگروه ویا کس دیگراشکال وارد  همچنانکه شیعه وسنی درکنارقران کتاب نقل حدیث دارند جامعه یارسان هم درجوار قران دست نوشته هایی دارند که تحت نام دفتر ازآن نام میبرند این دفاتر نوعی نقل حدیث است اما نه به روش معمول وعرف معهود بدین معنی ومفهوم که اینطور نیست که بگوییم این حدیث متواتر است ویا ضعیف ویا صحیح وغیزه لذا نقل حدیثی است که برپایه کشف وشهود واشراق استوار است ودراین دفاتر خوشبختانه ویا متآسفانه صحبتی ازتحریف وتحذیف قران موجود دردست مسلمانان نشده است واگرهم اقای نورعلی الهی نظراتی بیان داشته اند نظرشخصی ایشان است وسند دفتری ندارد چونکه دردفاتراهل حق اشاره ای به تحریف وتحذیف قران نشده بنده هم به عنوان عضو کوچکی ازجامعه یارسان نظری درمورد تحریف وتحذیف قران موجود ندارم اما برای روشن شدن مطلب لازم است گفته شود بحث تحریف وتحذیف قران درمیان شیعیان (امثالهم) واهل تسنن داغ داغ داغ است دراین رابطه کافی است گاه گاهی پای شبکه های ماهواره ای که ازاهل تسنن ویا شبکه های ماهواره ای که ازباورهای شیعه حمایت میکنند بشینید که چگونه همدیگررا متهم به تحریف وتحذیف قران میکنند انچه که مشخص ومعلوم است قران درطول بیست وسه سال اززبان پیامبرجاری شده ودرطول این بیست وسه سال حافظان وکاتبانی داشته که تعداد کاتبان دراواخر گویند که به هفتاد دو نفر میرسیده است از همان اوایل صدراسلام مردم متوجه شدند که اختالافاتی دربعض نسخ با بعض نسخ قران پیش آمده
لذا مسلمانان صاحب نظر به جناب خلیفه وقت عثمان مراجعه میکنند درجهت رفع اشکال ایشان ابتدا ازامرسربازمیزنند ومیگویند که کاری که ابوبکروعمر وحتی خود پیامبر انجام نداده من چگونه انجام دهم اما درنهایت صلاح دراین میینند که قران باید جمع آوری شود ایشان یک نسخه ازقران که دردست خانمی به نام (حفصه) بوده انتخاب میکنند ودستور جمع آوری تمام دیگرنسخ را صادر مینمایند وبعد ازجمع آوری دیگرتمام نسخ فرمان آتش زدن تمام آنان را میدهند وهمه نسخ غیر از نسخه موجود دردست حفصه معدوم میگردد وازهمین نسخه کپی برداری میشود وبه دیگربلاد اسلامی ارسال میگردد واما اینکه گفتم دفاتر ما نوعی نقل حدیث است حضرت نوروز سورانی از یاران حضرت آسید براگه گوران میفرمایند
انبار نه امیر گفتار نه بنده             علم عالمان هیچکس نونده
یعنی اینکه انبار ومنبع سخنان واشعاری که از زبان بنده (اشاره به خود نوروز) جاری میشود ازحضرت امیراست من ازطریق کشف وشهود واشراق به علومی دست یافته ام که تا کنون هیچ کدام از علمای اهل فقه وکلام بدان دست نیافته اند حضرت امام خمینی درکتاب شرح دعای سحرصفحه 105 ترجمه احمد فهری آورده اند که درکافی ازامام باقر روایت شده است که فرمود کسی را نرسد که ادعا کند همه قران ظاهرش وباطنش نزد اوست به جز اوصیا را ونیز ازکافی ازجابر نقل شده که گفت ازامام باقرشنیدم که فرمود هیچکس ازمردم ادعا نکند که همه قران را بدانگونه که نازل شده است جمع کرده مگردروغگو وقران را کسی آنچنان که خدای تعالی نازل کرده جمع ومحافظت نکرده مگرعلی ابن ابی طالب وامامان پس ازاو ....... به هرحال آقای اسد بگذریم حال اقای اسد آیا امثال من وجنا بعالی آیا حق داریم که ازآقای شیخ مفید ومیلانی و خوی 
این پرسش را به عمل آوریم که آیا عالیجنان مصحف حضرت علی را که ازآن نام میبرید ملاحظه کرده اید ؟که درمورد آن اظهار فضل مینمایید   
خاکسار مرید سادات حیدری گوران فریبرز
هو اول یار آخر یار
جناب اقای اسد با نهایت احترام وعرض ادب
امید آنکه مطالب ذیل را بی احترامی به خودتان تلقی نکنید واما دریکی ازکامنت هایتان به توجیه بیاناتی ازحضرت امام پرداخته اید  درجمع سران عشایر گوران وقلخانی اولا با حضور نوه ونوادگان امام درجمع ما ایرانیان شما درآن جایگاهی نیستید که بیانات امام را توجیه کنید دومآ همچنانکه همه میدانیم اقشار واصناف مختلفی به حضورحضرت امام شرفیاب مشدند وحضرت امام درمورد آن اقشار واصناف مطالبی ایراد میفرمودند ازآنجایی که مطالب گفته شده درجمع نمایندگانی از جامعه یارسان(اهل حق) اززان امام جاری شده لذا مطالب در شآن جامعه اهل حق بوده ولا غیر وثالثا به گمان بنده این ازتنگ نظری شما ناشی شده است با توجه به آن همه آثار نشرشده ونشرنشده ازحضرت امام وآن همه سخرانیها که در آرشیو صدا وسیما موجود است باید متأسف شد که امثال شما چند جمله کوتاه ومختصر ازحضرت امام را درمورد جامعه یارسان برنمیتابید والسلام
هو اول یار آخریار
اقای اسد شما یک فرد تحصیل کرده هستید یک سری حرفها نوشته ای که هیچگونه ارزشی ندار د به عنوان مثال شایعه قران هفده کیلویی آخر این هم موضوعی  مهمی که بدان پرداخته خدا وکیلی خودت قضاوت کن این چیه تو نوشته ای حرفهایی که به درد بچه های هفت هشت ساله هم نمیخورد البته این هم جواب دارد شما هم درمورد شایعه پیدا شدن قرانی درزیر خاک درقم که سال پیش  تمام شبکه های مجازی بدان پرداخته بودند لطفا توضیح دهید
هو اول یار اخریار
اقای آریا ما اهل حق وراثتی نداریم ونداشته ایم یکی ازشعاعر اهل حق این است ( راگه حقیقت نین ومیراث         حق وکسیون ارکانش بو راس) راه حقیقت بصورت ارثی به کسی نمیرسد اهل واقعی کسی است که اصول اخلاقی وانسانی ووجدانی را رعایت کند لذا شما ازاول هم اهل حق نبوده اید و

جنابان آقایان محترم فریبرز و علی اعلایی و... شما از موضوع اصلی خارج شده اید موضوع مناظره و یا مجادله مسلک و یا فرقه اهل حق است در حواشی فرقه اهل حق مطلب بنویسید شعراء چه گفته اند کاری با آنها نداریم اگر سند و مدرک دارید که فرقه اهل حق را دین مستقل و یا یک مسلک و فرقی از فرقه های اسلامی اثبات کند ارایه فرمایید . 

قبله اسلام را با قبله جعلی سلطان صحاک (اهل حق ) مقایسه کنید ، در دین اسلام کسی عقده گشایی نمی کند ما می خواهیم حقیقت را روشن کنیم نه عقده گشایی !!! 
حضرت امام صادق (ع) در فرمایشی می فرمایند . 

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَحَبُّ الْأَرْضِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مَکَّةُ وَمَا تُرْبَةٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ تُرْبَتِهَا وَلَا حَجَرٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ حَجَرِهَا وَلَا شَجَرٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَجَرِهَا وَلَا جِبَالٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ جِبَالِهَا وَلَا مَاءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ مَائِهَا.

امام صادق علیه السلام فرمود: خوشایندترین زمین نزد خداى تعالى مکّه است. و هیچ خاکى نزد خداى عزّ و جلّ از خاک مکّه، و هیچ سنگى نزد خداوند عزّ و جلّ از سنگ مکّه، و هیچ درختى نزد خداى عزّ و جلّ از درخت آن، و هیچ کوهستانى نزد خداى عزّ و جلّ از کوهستان آن، و هیچ آبى نزد خداى عزّ و جلّ از آب آن خوشایندتر نیست.

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مَیْسَرَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَعِنْدَهُ فِی الْفُسْطَاطِ نَحْوٌ مِنْ خَمْسِینَ رَجُلًا فَجَلَسَ بَعْدَ سُکُوتٍ مِنَّا طَوِیلًا فَقَالَ مَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنِّی نَبِیُّ اللَّهِ وَاللَّهِ مَا أَنَا کَذَلِکَ وَلَکِنْ لِی قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صوَ وِلَادَةٌ فَمَنْ وَصَلَنَا وَصَلَهُ اللَّهُ وَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَمَنْ حَرَمَنَا حَرَمَهُ اللَّهُ أَتَدْرُونَ أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا وَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِکَ مَکَّةُ الْحَرَامُ الَّتِی رَضِیَهَا اللَّهُ لِنَفْسِهِ حَرَماً وَجَعَلَ بَیْتَهُ فِیهَا ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فِیهَا عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ ذَلِکَ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ بُقْعَةٍ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِکَ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ الْأَسْوَدِ وَالْمَقَامِ وَبَابِ الْکَعْبَةِ وَذَلِکَ حَطِیمُ إِسْمَاعِیلَ علیه السلام ذَلِکَ الَّذِی کَانَ یَذُودُ غُنَیْمَاتِهِ وَیُصَلِّی فِیهِ وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً صَفَّ قَدَمَیْهِ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ قَامَ لَیْلًا مُصَلِّیاً حَتَّى یَجِیئَهُ النَّهَارُ وَصَامَ حَتَّى یَجِیئَهُ اللَّیْلُ وَلَمْ یَعْرِفْ حَقَّنَا وَحُرْمَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَیْئاً أَبَدا.

میسره می‌گوید: من در خیمه نزد امام صادق علیه السّلام بودم و حدود پنجاه تن از یاران آن حضرت در محضرش بودند، امام علیه السّلام نشست و پس از سکوتى طولانى فرمود: شما را چه شده است؟ شاید مى‏پندارید که من پیامبر خدایم! به خدا سوگند این‌گونه نیست ولى من از خویشان و فرزندان پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله هستم؛ پس هر که به ما بپیوندد خداوند او را همراهى کند و هر که ما را دوست بدارد خداى گرامى و بزرگ او را دوست بدارد و هر که ما را [از حقّمان‏] محروم نماید خداوند او را محروم کند. آیا مى‏دانید که کدام زمین نزد خدا فضیلت ‌مند تر است؟ هیچ یک از ما سخن‏ نگفت و خود پاسخ داد: آن، سرزمین مکّه است که خداوند آن را حرم خویش ساخت و خانه خود را در آن نهاد، سپس فرمود: آیا مى‏دانید که کدام قسمت از سرزمین مکّه نزد خدا محترم‏ تر است؟ دیگر بار هیچ کس از ما سخن نگفت و خود پاسخ داد: آن قسمت، مسجد الحرام است، سپس فرمود: آیا مى‏دانید که کدام قسمت از مسجد الحرام نزد خدا بلند مرتبه ‏تر است؟ باز هم هیچ کس از ما سخن نگفت و خود پاسخ داد: آن قسمت، میان رکن و مقام و در کعبه است و آن «حطیم» حضرت اسماعیل علیه السّلام است که در آن زمین به گوسفندانش علوفه مى‏داده و نماز مى‏گزارده است. به خدا سوگند که اگر بنده‏اى در این مکان گام نهد و شب‏ها به نماز ایستد تا روز فرا آید و روزها روزه بدارد تا شب فرا آید ولى به حقّ و حرمت ما اهل بیت آگاه نباشد خداوند هرگز از او چیزى نپذیرد.


و اما قبله و حج در فرقه اهل حق !!! ؟؟؟

 بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی در غرب شهرستان پاوه که جایگاه سلطان سهاک است . معرفی شده و در منطقه توتشامی و قلخانی ... مردگان را رو به (پردیور) خاک و دفن می نمایند وقربانیها را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند . ( کتاب سرسپردگان نیزقبله اهل حق را پردیور معرفی می نماید ) و ( شاهنامه حقیقت نیز موید این مطلب است ) . کتاب اهل حق تألیف مالامیری نیز قبله اهل حق را « پردیور » معرفی می نماید ؟ .

موحد بشیری می نویسد : اهل حق واقعی هیچ سمتی ( سمت و سو، روبه رو ) را به نام قبله نمی شناسد ، بلکه به هر طرف که قرار گرفت ، به خدا سجده می کند .

اهل حق نیز مکانی را به عنوان قبله قبول دارند و معتقدند قربانی و دفن اموات باید رو به سوی همان قبله باشد. در مورد قبله اهل حق چهار نظریه   گرد آوری شده است که عبارتند از:

پردیور: بیشتر اهل حق کعبه را قبله خود نمی دانند ؛ بلکه قبله خود را پردیور اعلام می کنند. پردیور، نام منطقه ای است که مؤسس این فرقه ( سلطان اسحاق ) در آنجا مدفون است. هم اکنون این مکان در شهرستان پاوه بخش نوسود در روستای شیخان قرار دارد.

شواهد بر این مدعا از قرار ذیل است:

الف- قادر طهماسبی یکی از مؤلفین این فرقه می گوید: قبله اهل حق پردیور است. پس تمام قربانی ها را باید رو به پردیور ذبح نماییم.

ب- مالامیری کجوری، یکی از منتقدین فرقه اهل حق هم قبله اهل حق را پردیورمی داند.

ج- ماشاء الله میرسوری در کتاب خود د ر قسمت «تلقین میت» این طور می نویسد:

قبله حقانیش پردیورن، یعنی قبله حقیقی اش پردیور است.

د- نویسنده کتاب سرسپردگان ماشاءالله میرسوری که از وابستگان به این فرقه می باشد ، قبله اهل حق را پردیور معرفی می نماید.

هـ- در کتاب دیوان گوره هم آمده که پردیور جایگاه اقامت سلطان بوده و نیز قبله اهل حق و جایگاه حشر و حق و حساب می باشد.

جم خانه نزد اهل حق از مکان های مقدس محسوب می شود و برای ورود به آن ، آداب و شرایطی در آیین اهل حق وجود دارد. در یکی از متون مقدس آنان چنین آمده است:

جم کعبه شریف قبله یارانن، ترجمه: جم، کعبه شریف و قبله اهل حق است.

جم یعنی مسجد یاری یارانن، ترجمه: جم، مسجد یاران اهل حق است.

جم حل مشکل مطلب دارانن، ترجمه: جم، حل کننده مشکل نیازمندان است.

کعبه ما همان جم است.

حج در مکتب نورعلی الهی :

 یکی از وسائلی که جاسوسان می‌بایست به وسیله آن پیکره اسلام را درهم ریزند و بنا بر گفته خودشان «اسلام را در هم کوبند» موضوع دلسرد کردن مسلمانان نسبت به عبادات می‌باشد که می‌نویسند: « باید مسلمانان را از عبادات باز داشت و در سودمند بودن آن تردید افکند با این دستاویز که خدا از اطاعت انسانها بی‌نیاز است. »

معماران دین ابداعی و تباهی در تعلیماتی که به استخدام شده های خود جهت درهم کوبیدن اسلام داده‌اند خواسته‌اند که «باید به سختی از حج جلوگیری کرد» نورعلی که جم خانه را کعبه و به روزگار بهرام الهی، گور پدرش «نورعلی» را هر که طواف کند حاجی می‌شود در حقیقت موجب شده که اتباع طایفه جیحون آبادی به جای انجام فریضه حج به دیدار گوری می روند که با انجام اعمالی «گوسفند یا گاوی ذبح کند و سه روز در آن مکان اقامت گزیند»حاجی می شوند. و این تأکید آقای بهرام الهی که گور «نورعلی» در هشتگرد مورد طواف قرار گیرد، همواره مورد توجه دشمنان دیانت حقه بوده است.

معماران دین ابداعی و تباهی در تعلیماتی که به استخدام شده های خود جهت درهم کوبیدن اسلام داده‌اند خواسته‌اند که «باید به سختی از حج جلوگیری کرد» نورعلی که جم خانه را کعبه و به روزگار بهرام الهی، گور پدرش «نورعلی» را هر که طواف کند حاجی می‌شود در حقیقت موجب شده که اتباع طایفه جیحون آبادی به جای انجام فریضه حج به دیدار گوری می روند که با انجام اعمالی «گوسفند یا گاوی ذبح کند و سه روز در آن مکان اقامت گزیند»حاجی می شوند. و این تأکید آقای بهرام الهی که گور «نورعلی» در هشتگرد مورد طواف قرار گیرد، همواره مورد توجه دشمنان دیانت حقه بوده است.


خدایا تو خود شاهدی که بنده قصد توهین و یا اهانت به کسی و یا فرقه ای را ندارم و فقط از بابت اینکه حقایق به عده ای نا آگاه روشن گردد وارد این مبحث شده ام ،  خدای متعال می فرمایند در پذیرش دین اکراهی نیست .     عزت زیاد 

جنابی ک ادعای میکنی ک اسلام دوتا مذهب داره شیعه وسنی، اهل حق ها باید سیبیلاشونو بزنیم واز کشور اخراجشان کنیم اگه شما یا هرکسی دیگه جراتشو داره این کارو بکنه ببینید چ جوری زندگی برشما وزن وبچت تلخ میشه شما فک کنم از اعراب جیر جیرک خور زمان پیامبر باشید ک به جنگهای مذهبی دامن میزدن، خودم خوب میدون اهل حق همه جای ایران وجود داره چ از تبریز وهمدان وتهران وشمال وجنوب وجمعیتشون ب اندازه ای هست ک باعث نابودی انسانهای کوته فکری مثل شمابشوند
سه شنبه ۲۵ خرداد ۹۵ , ۱۵:۲۷ سلام بر رسول خدا
شیطان پرستان ( یارسانها) اصولا جزو دین مبارک اسلام نیستند حالا چه اسلام دومذهب صحییح باشد یا به قولی 73تا


موضع آیات عظام ، مراجع تقلید ودیگر علما درخصوص طوایف غلات و فرقه اهل حق (علی اللهیان ) :

آقای .... درمجله پیک آذر به تاریخ شهریور ۱۳۸۰ ضمن سفسطه و مغلطه چنین می نویسد : اهل حق یا عاشقان مولای متقیان حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام که به نام های مختلف دیگر از جمله علوی ، علویون ، نصیریه ، سیدطالبی [ سرطالبی – گوران – خروسی – ابدال خانان – ملک طاووسی که نام شیطان است – علی اللهی – طایفه ، یارسان] و در جمع ،اهل حق خوانده می شوند ، بنا به اقوالی که از سلف به خلف رسیده ، بازماندگان همان اصحاب سر هستند که  در بین جانشینان حضرت رسول (ص) را بر خویشتن مراد دانسته و به فرمان و عشق او قدم بر داشته اند . گفتنی است از نخستین روز ظهور پیدایش این فرقه ، بعضی اجداد آنان مسیحی ، ارمنی ، آشوری دانند . اما اهل حق می گویند که فرقه ای از ریشه اثناعشریه و یکی از سلسله عرفا به شمار می آیند و در عین حال میان خود و متصوفه اهل تفاوتی قایلند ؛ چه متصوفه بیشتر معتقد به وصول اند ، لیکن اهل حق معتقد به سلوک هستند ، و چون سر سلسله ی اهل حق حضرت علی ابن ابی طالب [ع] است ، لذا به اهل حق مشهور شده اند . 

جناب آقای .... اصحاب سررا مشخص نکرده ، نام و نشانی  کتاب های که درآن نام و ذکری از اصحاب سر کذایی ایشان آمده را نداده اند و خاطر ایشان را مکدر ننمایم که چنین اصحاب کذایی سری وجود نداشته و درهیچ کتابی ذکری از آن نیامده است و این ساخته و پرداخته ذهنی عده ای از این فرقه و افراد آن است .

در این زمینه خلاصه تاریخچه شیعه دوازده امامی که علامه فقید سید محمد حسین طباطبایی (ره ) در کتاب شیعه در اسلام نوشته اند را جهت روشن شدن اذهان فرقه اهل حق می آورم :

اکثریت شیعه که اقلیتهای نامبرده از آن منشعب و جدا شده اند (( شیعه امامیه و دوازده امامی )) نامیده می شوند و چنانکه ... درآغازپیدایش به عنوان انتقاد و اعتراض در دومسئله اساسی از مسائل اسلامی پیدا شده اند بی آنکه در آیینی که طبق تعلیم پیغمبر اکرم (ص) در میان مسلمین معاصر آن حضرت بود ، سخنی داشته باشند . و آن دو مسئله (( حکومت اسلامی و مرجعیت علمی )) بود که شیعه آن را حق اختصاصی اهل بیت می دانستند .

(( شیعه )) می گفتند : خلافت اسلامی که البته ولایت باطنی و پیشوایی معنوی لازم لاینفک آن است ، از آن علی و اولاد علی (ع ) است که به موجب تصریح خود پیغمبر اکرم (ص ) و سایر ائمه اهل بیت ، دوازده تن می باشند و می گفتند : تعلیمات ظاهری قرآن که احکام و قوانین شریعت می باشند و درعین حال که به حیات معنوی کامل نیز مشتملند ، دارای اصالت و اعتبارند و تا قیامت ، فسخ بردار نیستند و این احکام و قوانین را از راه اهل بیت باید به دست آورد و بس ... 

... اکثریت شیعه دوازده امامی بودند و همان عده از دوستان و هواداران علی (ع) بودند که پس از رحلت پیغمبر اکرم (ص) برای احیای حقوق اهل بیت در خصوص خلافت و مرجعیت علمی به انتقاد و اعتراض پرداختند و از اکثریت مردم جدا شدند . (( شیعه )) در زمان خلفای راشدین ( ۱۱ – ۳۵ هجری قمری ) پیوسته زیر فشار قرار داشتند و پس از آن در مدت خلافت بنی امیه ( ۴۰ – ۱۳۲ ) هرگونه امن و مصونیت از جان و مالشان برداشته شده بود ، ولی هرچه فشار ستم و بیدادگری برایشان بیشتر می شد ، در عقیده خود استوارتر می گشتند و مخصوصاً از مظلومیت خود در پیشرفت عقیده بیشتر بهره می بردند و از آن پس در اواسط قرن دوم که خلفای عباسی زمام حکومت اسلامی را به دست گرفتند ، شیعه از فتوری که در این میان پیدا شد ، نفسی تازه کرد ولی با مهلت کمی باز عرصه برایشان تنگ شد تا اواخر قرن سوم هجری ، روز به روز تنگتر می شد ... 

بارها دراثرکثرت فشارسادات علوی برضد بیدادگری های حکومت قیام کردند ولی شکست خوردند و بالأخره جان خود را دراین راه گذاشتند و حکومت بی پروای وقت در پایمال کردن شان فروگذاری نکرد .     

جناب آقای .... در کجا این اصحاب سری است که جناب عالی استناد کرده اید ؟ .

 دراین سری نبوده و به شکل آشکارازحکام و خلفای وقت انتقاد و اعتراض خود را اعلام می کردند . اولاً جناب عالی وهم مسلک هایتان  تاریخ دقیق پیدایش فرقه اهل حق را روشن کنید ؟ و ثانیاً بعد خود را به شیعه دوازده امامی منتسب نمایید !! ؟ و ثالثاً بر اساس فتاوای مراجع تقلید و آیات عظام  و نظر قاطبه علمای اسلامی فرقه اهل حق از طوایف غلات بوده و از دامنه اسلام و شیعه خارج است که به تعدادی از آنها اشاره می گردد .

مرحوم علامه طباطبایی اینگونه می نویسند : وهمچنین فرقه ((علی اللهی )) ازشیعه دوازده امامی که غلاه نیز نامیده می شوند ومانند باطنیه، شیعه اسماعیلی ، تنها به باطن قائلند از این روی که هیچگونه منطق منظمی ندارند به حساب نیاوردیم . (شیعه در اسلام  ص ۷۴ )  .

استفتائاتی از مرحوم آیت الله عظمی گلپایگانی از مراجع تقلید وقت در مجمع المسائل خود در ضمن سئوال و جواب به سئوالات زیر چنین پاسخ داده اند :

س  – عده ای هستند معروف به علی اللهی و لکن معلوم نیست چه چیز را می پرستند و چه کسی را قبول دارند ، البته از نظر ظاهر در ماه محرم هئیت سینه زنی دارند ، معاشرت با این افراد و راه دادن ایشان به منزل و مسجد و معامله با اینها چه صورت دارد ؟

ج – اگر حضرت علی علیه الصلوه والسلام را خدا بدانند یا آنکه یکی از ضروریات اسلام را منکر باشند نجس هستند و با رطوبت با ایشان ملاقات نکنند و اما سایر معاشرت ها اگر موجب ترویج مرام آنها نباشد اشکالی ندارد .

س - گروهی از مردم که آنان را اهل حق یا علی اللهی می گویند طریقی برای خود قرار داده اند مثلاً اظهارمی دارند که روزه ماه مبارک رمضان سه روز است بدون نماز و بجای نماز نیاز دارند و طریق آنها چنین است که نذری می کنند و هر سال گوسفندی ذبح و برنج زیادی طبخ و گوشت داخل نان گذاشته بین مردم قسمت می کنند و شیطان را از جمله خوبان می دانند و شارب گذاشتن را بر خود لازم و گرفتن آن را حرام می دانند و منکر قیامت هستند و کیفر اخروی را در دنیا معتقدند مثلاً اعتقادشان این است ، که اگر کسی عملش خوب باشد بقالب حیوان خوب و اگر بد باشد به قالب حیوان بد انتقال می یابد حضرت علی علیه السلام را نعوذ بالله خدا می دانند آیا اینگونه افراد مسلمان هستند یا نه و شرعاً از نیاز آنها خوردن چه صورت دارد و زن دادن و زن گرفتن از آنان اشکال شرعی دارد یا نه ؟ .

ج – اگر نعوذ بالله علی علیه السلام را خدا بدانند و همچنین اگر منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و یا روزه بوده باشند کافر و نجس می باشند ، و زن دادن و یا زن گرفتن از ایشان جائز نیست .

استفتاء ازمرحوم آیت الله عظمی اراکی از مراجع تقلید وقت انجام گرفته که به این شرح است .

س – زنی با مردی ازدواج کرده بعداً معلوم شده که علی اللهی اس واز او صاحب دو فرزند پسر و دختر شده پس از مراجعه به دادگاه پسر را به پدر و دختر را تا هفت سال تحت حضانت مادر قرار داده اند . آیا مادر می تواند دختر را پس از هفت سال نگاه دارد تا عقیده او منحرف نشود ؟ .

ج – ازدواج با علی اللهی باطل است چه مرتد فطری باشد و چه ملی و اولاد ملحق به پدر نمی شود چون غالی است و زانی ولی به مادر ملحق می شود چون شبهه است .

حضرت امام خمینی ( ره ) در تحریرالوسیله (ج ۱، ص ۱۱۹، اپ ۱۳۹۰ هجری) می گوید:

اگر فرقه های اقلیت شیعه که به دوازده امام قائل نیستند، نسبت به امامانی که به امامت آنها اعتقاد دارند، اظهار دشمنی و عداوت نکنند، پاک هستند و اگر دشمنی کنند و به امامان ناسزا بگویند در این صورت نجس هستند و مانند خوارج و نواصب می شوند. و در صفحه ۱۱۸ می گوید: و اما غلات اگر غلوشان مستلزم انکار نبوت، یا توحید و یا الوهیت باشد، در این صورت کافر هستند وگرنه کافر نیستند.

استفتائاتی از مقام معظم رهبری مدالظله عالی در اجوبه الاستفتاءآت جلد اول چنین آمده است .

س - فرقه ای است که خود را علی اللهی می نامند و اعتقاد دارند که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) خداست و به دعا و طلب حاجت بجای نماز و روزه ایمان دارند آیا این گروه نجس می باشند ؟ .

ج – اگر اعتقاد داشته باشند که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) نعوذبالله خداست پس حکم غیر مسلمان وغیر اهل کتاب خواهد بود .

س- فرقه وجود دارد که خود را علی اللهی می نامند ، یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را خدا دانسته و به دعا و طلب حاجت به جای نماز و روزه اعتقاد دارند . آیا اینها نجس هستند ؟

ج – اگراعتقاد داشته باشند که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام خدا است ((تعالی الله علواً کبیراً )) حکم آنها مانند غیر مسلمانهایی است که اهل کتاب نباشند .

س- فرقه ای وجود دارد که خود را علی اللهی می نامند و معتقدند که حضرت علی علیه السلام خدا نیست ولی کمتر از خدا هم نیست ، این گروه چه حکمی دارند ؟ .

ج- اگر قائل به شریکی برای خداوند واحد منان متعال نباشند ، حکم مشرک را نخواهند داشت .

س- آنچه را که از طرف شیعیان دوازده امامی برای امام حسین علیه السلام یا اصحاب کساء (ص) نذرمی شود ، آیا جائز است به مراکزی که محل اجتماع پیروان فرقه علی اللهی است داده شود بنحوی که باعث احیاء این مراکز گردد ؟.

ج – اعتقاد به خدا بودن مولی الموحدین علیه الصلوه والسلام عقیده باطلی است و موجب می شود کسی که به آن اعتقاد دارد ازاسلام خارج گردد . کمک به ترویج این عقیده فاسد حرام است ، بعلاوه مصرف مال نذری در غیر مورد نذر جائز نیست .

 س- در منطقه ای که خدمت سربازی را انجام می دهم ، عده ای از عشایر زندگی می کنند که پیرو فرقه ای موسوم به اهل حق هستند آیا استفاده از شیر و پنیر و کره ای که در اختیار آنها قرار دارد جائز است ؟

ج- اگر به اصول اسلام اعتقاد داشته باشند ، در مسئله طهارت و نجاست ، حکم سایر مسلمانان را دارند .

س- اهل روستایی که من درآن تدریس می کنم نماز نمی خوانند زیرا از فرقه اهل حق هستند و ما مجبور به خوردن غذا و نان آنها هستیم . وچون شب و روز درآن روستا اقامت داریم ، آیا نمازهای ما اشکال دارد؟ .

ج – اگر توحید و نبوت و هیچ یک از ضروریات دین اسلام را انکار نکنند و معتقد به نقصی در رسالت رسول اکرم (ص) نباشند ، حکم به کفر و نجاست آنها نمی شود . در غیر این صورت باید هنگام تماس با آنها یا خوردن غذای آنان ، مسئله طهارت و نجاست مراعات شود .

س- آیا اگرکسی بعضی از ضروریات دین مانند روزه و غیرآن را انکار کند ، حکم کافر را دارد یا خیر ؟

ج- اگر انکار هر یک از ضروریات دین به انکار رسالت یا تکذیب پیامبراکرم اسلام (ص) یا وارد کردن نقصی به شریعت منجر شود ، باعث کفر و ارتداد است .  
آیا قرآن در زمان عثمان جمع آوری و مرتب شده است؟

در زمان عثمان فقط توحید مصاحف (وحدت و یگانگی) صورت گرفت، یعنی آنچه از قرآن در بلاد مختلف منتشر شده بود، جمع آوری شد و بر طبق قرآن اصلی که توسط کاتبان وحی از جمله حضرت علی علیه السلام و زید بن ثابت و ... در زمان رسول اکرم (ص) نوشته شده بود ، نسخه برداری شد و به بلاد اسلامی و مناطق مختلف فرستاده شد.

پس در زمان عثمان به هیچ وجه کتابت قرآن صورت نگرفته و اگر لفظ جمع آوری قرآن در منابع تاریخی آمده، به این معنا ست که عرض کردیم نه اینکه در زمان عثمان آیات تک تک از افراد مختلف جمع آوری شده و یک جا به نام مصحف شریف نوشته شده باشد.

بنابراین بر طبق روایات صحیحه، کتابت قرآن در زمان پیامبر اکرم (ص) توسط حضرت علی علیه السلام و دیگر کاتبان وحی همچون زید بن ثابت صورت گرفته. بله، آنچه در مورد قرآن حضرت علی علیه السلام با قرآن دیگر کاتبان وحی نقل شده (به نقل صحیح) اختلاف در ترتیب آیات، بیان شأن نزول و تفسیر و تأویل هایی است که در جنب هر آیه نوشته شده بوده ولی آنچه مهم است این است که:

متن قرآن حضرت علی علیه السلام با متن قرآن دیگر کاتبان وحی به هیچ وجه با هم اختلافی نداشته و بزرگترین دلیل محکم این است که قرآن موجود در دست مردم مورد رضایت حضرت علی (ع) بود و کوچکترین مخالفتی با آن نفرموده و سایر ائمه علیهم السلام نیز به همان قرآن تمسک کرده اند. بنابراین متن قرآن کاملاً از دست تحریف دور نگه داشته شده و قرآن فعلی همان قرآن اصلی بدون تحریف و دخل و تصرف می باشد.

هو یا علی مدد

با عرض ارادت و قبولی طاعات

به استحضار دوستان عزیز می رسانم که علیرغم میل باطنی، ناچارم سخن خود را با فرمایش محقق ارجمند جناب آقای اسد، شروع نمایم که در تاریخ 23 خرداد ماه مرقومه خود را با خطاب به آقای فریبرز و بنده شروع نموده و با عبارت ذیل به پایان رسانده بودند، بار دیگر عرایض خود را به زبان ساده تری بنگارم باشد که مقبول طبع ژرف ایشان و سایر آگاهان گردد.

« خدایا تو خود شاهدی که بنده قصد توهین و یا اهانت به کسی و یا فرقه ای را ندارم و فقط از بابت اینکه حقایق به عده ای نا آگاه روشن گردد وارد این مبحث شده ام ، خدای متعال می فرمایند در پذیرش دین اکراهی نیست.»

از این که نیت ایشان انشاءالله خیر است و به منظور آگاهی دادن به گروهی ناآگاه می باشد، شکی نیست، اما جنابعالی که این همه آگاه، معتقد و با بصیرت هستید، چرا به فرمایش خداوند متعال که در پایان نگارش یادآور شده اید که « خدای متعال می فرمایند در پذیرش دین اکراهی نیست.» توجه چندانی نمی فرمایید؟

شاید بفرمایید این مطلب در زمانی نازل شده است که پیامبر گرامی در مکه بوده و قدرتی نداشته و به منظور پرهیز از جدال با دشمنان مقتدر خود که تعدادشان فراوان بودند و مسلمانان عده ای قلیل بودند و به همین دلیل هنگامی که در مدینه به قدرت رسیدند، آیات دیگری نازل شد و حتا یهودیان و مسیحیان (نصارا) یا می بایست از بلاد اسلامی می رفتند و یا ملزم به پرداخت جزیه شدند.

به هر حال این نوع اغییر مواضع تازگی ندارد و بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز برای این که حامیان شاه را در ایران و در آمریکا را متقاعد نماید، در نوفل لوتاشو فرمودند که در حکومت اسلامی همه، حتا کمونیست ها هم آزاد هستند تا آرا و عقاید خود را بیان کنند و یا در بهشت زهرا وعده هایی دادند، مانند: مجانی شدن نفت، گاز، برق، آب، تلفن، اما این وعده و وعیدها هیچگاه محقق نشد.

البته آزادی هست می توان دل به دریا زد و برخی از حقایق را مطرح نمود، اما مشکل اینجاست که آزادی بعد از بیان نیست. وگرنه سخن فراوان است، ولی از غم نان و ترس جان، به برخی از امشکلات موجود اشاره می کنم و به قول معروف: العاقل فی اشاره!

از زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) تا قبل از انقلاب حدود چهارده قرن می گذرد و اکثر آقایان می فرمودند که این همه مشکلات و گرفتاری ها به این علت است که حکومت به دست صالحان نیست شاهان دیکتاتور و غارتگرند و گرنه اگر حک.مت اسلامی بر قرار بود، مملکت و مردم چنین و چنان می شد. بعد از پیروزی انقلاب و در اوایل انقلاب نیز هرگاه می پرسیدند پس کجاست آن جامعه اسلامی مترقی و بی طبقه توحیدید و یا وعده هایی که قبل و بعد از انقلاب می دادید؟

 در پاسخ، برخی از انقلابیون به اقتدار رسیده می گفتند که صبر انقلابی داشته باشید همه چیز درست می شود. اما حدود چهار دهه است که مردم صبر انقلابی نموده و هر چه در توان داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و تقدیم حفاظت از انقلاب و بقای نظام اسلامی نمودند. نمونه اش شهدای عزیزی که اکثر خانواده مانند یارسان هشت سال در جبهه ها بودن و اغلب یک یا چند شهید دادند. حال که نوبت برقراری صلح و امنیت و رفاه مردم رسیده است، انگاری همه مشکلات رتق و فتتق شده است و به دنبال کافران و مرتدان و افراد نجس می گردید که به زعم برخی از آقایان یارسان هستند و همه ندانمکاری ها، سوءمدیریت ها، چپاول ها، اختلاس ها، رانتخوارها و ویژه خواری ها و مشکل بیکاری، تورم، گرانی، فسق و فحشا و بی سرپناهی کارتن خواب ها را ناشی از وجود و نفس کشیدن آنها در این سر زمین اسلامی به یغما رفته و ثرت ملی غارت شده، می باشد.

این درحالی است که اکثر و شاید بتوان گفت اکثریت قریب به اتفاق مردم اهل حق، موحدترین، مون ترین و پاک دست ترین مردم حتا صادق تر و بی ریاتر از بسیاری از خودی هایی است که بار مسوولیت بسیاری از مشکلاتی که مشتی از خروارها یادآوری کردم، بر عهده همین آقایان به اصطلاح دلواپسی است که اغلب آنها چهره خودی و حتا خودی ترها را بخود گرفته و خیلی از خودی ها را فتنه گر و منحرف و سایر انگ ها و مارک های خوش رنگ به پیشانی آنها می زنند و هر که از مشکلات اجتماعی، تبعیض طبقاتی و فقدان آزادی بیان و عقیده و فراوانی که وجود دارد دم بزند و فریادش بلند شود که چرا ما را شهروند درجه دوم  می دانید و بعد از سه سال است که حقوق شهروندی که آقای روحانی در هنگام انتخابات وعده داده بود، چرا به وعده اش عمل نکرده است، ممکن است به تیر غیب گرفتار شده و یا با انواع اتهامات محارب، اقدام علیه امنیت ملی مورد پیگرد قانونی واقع شده . راهی زندان و ... گردد. 

حال در چنین شرایطی چگونه می توان مدعی شد که مردم یارسان بر مبنای برداشت های عرفانی که از اسلام و قرآن دارند، با اعتقاد راسخ به توحید، نبوت و معاد درک دیگری از احکام نازل شده دارند و بر این باورند که جز موارد معدود و در شرایط خاص اشاره به قاسم الجبارین بودن خداوند شده است، بلکه اول سوره ها را به الرحمان و الرحیم آغاز شده است. پس چگونه است که بنبادگراین افراطی از آموزه های انسان ساز قرآن و رآفت اسلامی، فقط آیاتی را باور دارند و به آنها عمل می کنند که از صیغه، متعه، قصاص، قاتل فی سبیل الله، محارب با کفار، انتحار، کشتار دسته جمعی، قطع دست و پا، غارت اموال، برده داری و تجاوز به زنان و دختران و فروش آنها به جرم ایزدی بودن و حتا دختران شیعه را گروگان گرفته و یا اهدای آنها در میان روسای قبایل در افغانستان، عراق و سوریه می خواهند اسلام را در جهان گسترش دهند. جالب اینجاست که دولت های غربی و دولت روسیه است که با بمباران های هوایی مانع رشد و گسترش آنها شده اند و با این وجود می بینیم که هر روز بر تعداد و جنایات آنها افزوده می شود. شاید بگویید که این مباحث چه ربطی به بحث ما دارد، اتفاقاً چندان هم بی ربط نیست و هرگاه کشور و مردم می خواهند تا حدودی رنگ صلح و آرامش ببینند، طولی نمی کشد که با ایجاد تشنجات داخلی و دشمن تراشی خارجی معادلات دولت را حتا بعد از پذیرش فرجام و دود شدن صده ها میلیارد دلار از ثروت ملی و در آستانه پسافرجام و اعلام آمادگی اکثر دولت های غربی و سرمایه داران به منظور سرمایه گذاری های کلان و بهبود اوضاع اقتصادی و رفع تنگناهای مالی دولت و کاهش مشکل بیکاری و گرفتاری های معیشتی، عده ای شروع به دشمن تراشی و ایجاد فضای ناامنی در کشور می کنند و اجازه نمی دهند تا با همزبانی و همدلی که رهبر انقلاب مد نظر دارند، به منصه ظهور برسد. نمونه بارز آن همین مباحث غیر ضروری است که در این برهه خطیر از زمان مطرح شده و پایان آن بجای ایجاد وحدت معلوم نیست که به کدام نا کجا آباد ختم می شود.

ما که مدام می گوییم برای اثبات موحد بودن یارسان، طبق فرمایش حضرت شیخ امیر یکی از بزرگان و مفسران آیین یاری در مورد حضرت علی (ع)، به زبان کردی فرموده اند: «مولا دُر بی، دِر ژ دریا بی» واضح تر از این تا این خالق هستی بوده اند که ابتدا دریا که منظور همانا جهان هستی بوده است، آفریده است و سپس مولا که مقصود حضرت علی بوده است، خلق نموده و در اعماق و ژرفای هستی جای داده اند. حال با کدام بینش و یا رویکردی می توان این حقیقت را نادیده گرفت و مبنای اتهامات را بر اساس فلان نویسنده ای که معیار یافته هایش بر مبنای برداشت ها و پرسش و پاسخ های بنا نهاده انده که تعدادی اندکی آن هم از لحاظ قدمت چاب در حدود نیم تا یک قرن قبل است. در مورد نبوت پیامبر گرامی اسلام نیز قبلن توضیح دادم و اشاره نمودم که برای یارسان این دو گوهر و دردانه خلقت دو روی یک سکه هستند و چگونه ممکن است ما را به دلیل عشق و ارادت وافری که حضرت علی و ائمه اطهار داریم متهم به شرک می کنند، آنگاه رسالت پیامبر عظیم الشأن را خدای ناکرده قبول نداشته باشیم. (شاید در برابر توهینات و اتهامات ناروا سخنانی مطرح شود که در خور شأن و زیبنده طرفین نیست و بدون تردید مطابق باورهای قلبی بنده و امثال بنده نمی باشد.) به همین دلیل حال که مطمئن شدیم که قصد نویسندگاه ارجمند اهانت نیست و این نوع ایرادات و بسیاری از ا شکلاتی که وجود دارد، هیچ ربطی به دین مبین اسلام و آیین ما ندارد. به قول معروف اسلام و یا حتا آیین اهل حق که عصاره همه ادیان و آموزه های عالی است، عیب و نقصی ندارندو هر عیبی که می بینید بر قامت ناراست ماراست!

یا حق، عزت زیاد

مصاحبه با آقای قادر طهماسبی :

آقای قادر طهماسبی یکی از هواداران این مسلک بود حتی چند سالی کاتب و منشی سید نصرالدین حیدری بود ولی بعداً با سید نصرالدین حیدری اختلاف پیدا کرد و افشاگری نمود می گوید:

"من از سرسپردگان اهل حق بودم و مردم اهل حق خصوصاً " مردم گوران از عقاید خود بی خبر هستند من می خواهم عقاید آنها را تجزیه و تحلیل کنم و انتخاب با خود مردم است از سال ۱۳۶۳ هجری شمسی به بعد تصمیم گرفته که منابع اهل حق را جمع آوری و مطالعه کنم و در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی به بعد تصمیم گرفتم که منابع اهل حق را جمع آوری و مطالعه کنم در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی در "پیر بنیامین" گفتم که ما قرآن را قبول نداریم و ... و دین نداریم".

در سال ۱۳۶۳ هجری شمسی سید نصر الدین حیدری به من گفت که کومله ها می خواهند شما را به عراق ببرند و این سخن شگفتی مرا برانگیخت.

در کلام گور آمده است " قرآن گذاف و دروغ است، شیطان حق است".

یا در مورد جمهوری اسلامی کلام درست کردند که  :

" جمهوری  اسلامی در فلان تاریخ سقوط خواهد کرد و چون این پیش گویی واقع نمی شود آن را توجیه می کنند ."

جناب آقایان فریبرز و علی اعلایی و... به این مطلب زیر چه جوابی دارید؟؟؟ 

بسم الله الرحمن الرحیم

قادر طهماسبی در کتاب بیان الحق معروف به آیات شیطانی می نویسد: در سال ۶۲ در تهران بودم پنج شنبه شب یکی از شبهای سرد زمستان بنابر درخواست و اراده قلبی عازم یکی از شهرهای نزدیک و حومه تهران که اغلب مردمانشان اهل حقند،گردیدم. قصدم این بود که به جمخانه بروم. ساعت حدود هشت شب بود تعدادی مرد حدود هشت نفر در جمخانه بودند پس اززیارت و دست بوسی بلافاصله در همان ساعت هشت و نیم یکی که از نظر سنی سالخورده بود پیش نماز شده و مابقی پشت سر من قرار گرفتند پس از چند دقیقه مشغول ذکر و ورد شدند مدت نیم ساعت هم به ذکر گذشت...از آنها پرسیدم شما اهل حقید؟ گفتند:بله !!.... گفتم که این نمازی که می خوانید بر اساس چه دستوری است، زیرا شنیدم که گفتید ما اهل حقیم.گفتند مدت یکسال است که به دستور شاه!!! (رهبر خودشان) نماز هم میخوانیم ...قادر طهماسبی می افزاید:که پس از گرفتن وقت ملاقات قبلی با رهبر آنها پس از شش ماه موفق به دیدن او شدم، روز جمعه بود.زائر!!! زیادی از اطراف و اکناف آمده بودند تا شاه!!! را زیارت!!! کنند. ساختمان محل بنام ساختمان جمال نامیده می شد، وسیع و چند طبقه، چند نفر هم دربان و خدمتکار و حدود دویست نفر زائر!!!.

ساعت چهار بعد از ظهر شاه تشریف آوردند و حدود دویست نفر زائر!!! در کمتر از ده دقیقه پای و دست شاه را بوسیدند و هر یک مبلغی پول خدمتش نهادند و بدون کوچکترین حرفی از جانب پیر رفتند آن وقت نوبت به من رسید که به خدمت شاه!!! بروم. داخل شدم و پس از چند دقیقه سوال کردم آقا چند ماه پیش به جمخانه رفتم مریدان شما نماز می خواندند ممکن است مرا توجیه کنید که نماز خواندن آنها به چه معناست؟زیرا آنها اهل حق اند و تنها از مسلمانی نماز را دارند آن هم از نظر حالات فیزیکی.

فرمودند: {این مردم (مریدان) که سواد ندارند، نمی فهمند، بیچاره اند. من گفته بودم گاهی در مراسم جمعی شهر تظاهر به نماز کنند اما این بدبخت ها دیگر طوری شده بود که همیشه نماز می خواندند من هم ناچار دستور دادم که دیگر نماز به هیچ وجه نخوانند و حالا دیگر نماز نمی خوانند.} قادر طهماسبی می گوید شدیدا متاثر شدم و چند لحظه قیافه مکار و ریا کارش را نگریستم و بعد دسته پولهائی را که خادم چیده بود همان پول هائی که لحظاتی پیش آن مریدان و زائران نفهم و بیچاره و خرفت (بقول پادشاه) تقدیم حضورشان نموده بودند، همان پول هائی که از عرق یمین و کد یمین مردان و زنان و جوانان جامعه زحمتکش و متدین و با ایمان!!! اهل حق به دست آمده و حالا تقدیم  می گردد تا لباس ایتالیائی و اتومبیل بنز و .... را با آن تهیه و به خوشگذرانی بپردازند و بعد هم به ریش آنها بخندد و بگوید بیسواد و نفهمند و از طرف دیگر هم مسلمان نیست به نماز عقیده ای ندارد به اجتماع هم دروغ می گوید، مریدان را به نماز وا می دارد و بعد هم در اثر گرایش به مسجد و مسلمانی منافع شان در خطر می افتد و آنها را از فریضه نماز باز می دارد.

آقایان محترم جنابان فریبرز و علی اعلایی و ...  به این مطالب زیر چه می گویید و چه پاسخی دارید . ؟؟؟ جواب خودتان را مرقوم فرمایید . 

شخصی شیعه شده نظر خود را اینگونه بیان می کند :  من تا چند وقت پیش اهل حق بودم و بعد از مدتی مطالعه برروی اهل حق متوجه شبهات و اشکالات زیادی در آن شدم، متاسفانه مشکل ما این است دین, عادت, شیوه زندگی,سنت ها و..... را بصورت چشم بسته و بدون هیچ تحقیقی قبول میکنیم و در مورد آن شدیدا متعصب هستیم و جبهه میگیریم.

ادله ی بنده در مورد اشکالات موجود در اهل حق:

۱- قرآن کلام خداست و محمد رسول و مبلغ کلام الله است، کتاب اهل حق را چه کسی گفته و چه کسی مبشر آنست؟

۲- در کلام الله تناسخ را رد ولی در اهل حق همه ی ائمه دارای دون (تناسخ) می باشند و به این امر معتقد اند که بعد از مرگ روح در کالبد دیگری دمیده میشود؟ آیا این رد کلام الله نیست؟

آیات مبارکی که معانی آنها در رد تناسخ می باشد: آیه ۲۸ سوره بقره، آیه۴۰  سوره روم ،آیه ۶۶ سوره حج ، آیه ۱۱ سوره غافر،آیه ۵۱ تا ۵۳ یاسین،آیه ۳۸ سوره انعام ،آیه ۲۴ سوره ملک.

اگر در این آیات الهی با دقت توجه کنید متوجه می شوید که خداوند کسانی را که به تناسخ اعتقاد دارند را کافر و اهل جهنم و اشد مجازات را برای آنها قرار داده است.

با توجه به این دیدگاه اهل حق، میتوانیم بگوییم که خدا عادل نیست (استغفرالله) یعنی اینکه هر روح دارای هزار جسم می باشد. آیا این رد کلام الله نیست؟

با توجه به معانی قرآن که معاد دارای دو بعد میباشد که یکی روح و دیگری جسم، پی میبریم که در آخرزمان (قیامت) روح به همراه جسم میباشد در صورتیکه اهل حق بر این باورند یک روح در چندین جسم حلول می کند. آیا این رد کلام الله نیست؟

امام رضا (ع): من قال بالتناسخ فهو کافر باالله العظیم یکذب بالجنه و النار...

هر کس قائل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است.

۳- حداقل عبودیت و بندگی خدا نماز است و ائمه اطهار می فرمایند هرکس نماز نخواند شفاعت ما در روز قیامت به آنها نمی رسد، در صورتیکه اهل حق می گویند ما نیازی هستیم نه نمازی؟

نیازی که برای خود و برای شکم خود باشد نه برای نیازمند و مستحق چگونه نیازیست؟ آیا این تناقض با کلام الله ندارد؟

چه کسی این روایت را گفته است؟راوی و سند مستند مبنی بر صحت آن چیست؟ آیا این کلا م شیطانی نیست؟

قرین بر ۹۰ آیه در قرآن که بر شان و عظمت نماز اشاره دارد: آیه ۴۳ سوره آل عمران، آیه ۱۱۴ سوره هود، آیه ۷۸ سوره اسراء، آیه۱۰۱  و ۱۰۳ سوره نساء، آیه ۲۳۸ سوره بقره، آیه ۹ تا ۱۱ سوره جمعه و ...

آیا کتاب اهل حق کتابی آسمانیست؟ آیا می توان آنرا با کلام الله مقایسه کرد؟پس چگونه گفته های آنرا که نیاز را بالاتر از نماز میداند قبول می کنید؟

دوستان اهل حق خود بر این جریان آگاه هستند که در این برهه ی زمانی اهل حق به چندین شاخه و گروه تقسیم شده اند، آیا این نشانگر ضعف و ریشه دار نبودن اهل حق نیست؟

ادله های دیگری نیز وجود داشت ولی به لحاظ و اهمیت بالای موضوع های ذکر شده نیازی بر بیان دیگر ادله ها ندیدم، بنده حقیر با توجه به این دلایل محکم و استوار پی به اشتباه زندگی خود بردم، باشد که دوستان اهل حق با مطالعه این دست نوشته کمی در مورد راه و روش اهل حق تعمق کنند از دوستان اهل حق خواهشمندم با دید تعصبی به این دست نوشته ها ننگرید لطفا، خواهشا با دید باز و منصفانه ادله های حقیر را بررسی کنید.

بار پروردگارا سپاسگزارم که این حقیر را مورد الطاف بی کرانت نمودی و از راه اشتباهم باز گرداندی.


اینها نوشته ها و درد های افراد و کسانی از اهل حق بیچاره های هست که  در گمراهی  و ضلالت  بوده اند و حالا متوجه اشتباه و منحرف بودن فرقه اهل حق شده اند و راه اسلام اصیل را یافته و به آغوش تشییع روی آورده اند .  . عزت مستدام  اسد  

هو اول و آخر یار

با تشکر مجدد از این فرصتی ایجاد شده است که بتوان  گوشه هایی از برداشت های خود را با دوستان محترم و منتقدان عزیز در میان بگذارم و از نظریات ارزشمند برخی از آنان و بخصوص محقق و پژوهشگر ارجمند جناب آقای اسد، بهره های وافی ببرم، کمال تشکر را ابراز می دارم.

هر چند این چندمین مرنبه است که قصد دارم خود را از بحثی که بیششتر مربوط به صاحبنظران و به اصطلاح کلام دان های اهل حق می باشد تا مبدا خدای ناکرده از روی احساسات و یا برداشت های شخصی از محور حق و معیار حقیقت دور شده و نتوانم آن چنان که شایسته حفظ حریم و حرمت آیین اجدادی بنده بوده است، دفاع لازم بنمایم.

لذا قبل از خداحافظی به منظور شناخت کلی دوستان از باورهایی که حاصل سال ها مطالعه و کسب تجربه در محضر اساتیدی مانند مرحوم پدرم که یکی از کلامخوان های خوش صدا و کلامدان های بنام بوده است و دید وسیعی نسبت به ادیان و جهان آفرینش داشت و از معدود ساداتی بودند که بنده را به مدرسه اسلامی شهرستان صحنه فرستادند و خاطرات مثبت و ارزنده ای از آن شش سال تحصیل در آن مدرسه دارم. برای مثال: معلم تعلیمات دینی داشتیم  به نام حاجی آقا مومنی که فردی روحانی و اهل هرسین بود و شخصیتی آرام و متین داشتند. یکی از ابیاتی که از ایشان به یاد دارم و آنزمان که محصل کلاس احتمالن سوم یا چهارم بودم نمی دانستم که ایشان از تکرار گهگاه این بیت چه منظوری دارد.

نصیری نگو علی خداست     علی بنده خاص کبریاست

بعدها که به دبیرستان دولتی رفته بودم، متوجه شدم که آن بزرگوار نیز بر حسب تبلیغات منفی و یا شاید به دلیل علاقه وافری که یارسان نسبت به حضرت علی دارند و حتا بجای سلام هرگاه که به هم می رسند یا علی مدد می گویند.

حال که به مرز هفتاد سالگی رسیده ام، در این مدت بارها این پرسش را با اکثر مردم یارسان در میان گذاشته ام جز موارد معدود در سایر موارد این جمله را شنیده ام که علی خدا نیست ولی از خدا هم جدا نیست.

اما به باور بنده تا کسی خود را از هر نظر نشناسد، نمی تواند خالق خود و صانع جهان بیکران هستی را بشناسد. با شناخت اندکی که از خود یافته ام، با دانش و بینش ناقص و اندکی که دارم بنده بر این باور که هنوز نتوانسته ام، ذره ای از عظمت خالق هستی را بیابم.

هر چند ریا می شود، ولی سال سعی کردم تا جلوه ای از تجلی آفریدگار عالم را در حال خلسه و مدیتیشن و یا در عالم رؤیا مشاهده کنم. اما هر قدر بیشتر تلاش کردم کمتر یافتم و اغلب مرا با گوشه هایی از جهنم و یکبار در فردوس برین و معاشرت با حوری ذهن و ضمیر مرا از خواسته خود دور نمایند. تا این که یکروز با درویش کهنسالی که بیش از نود سال داشت آشنا شدم و خواسته خود را با ایشان در میان گذاشتم. آن درویش نیز پاسخ منفی به من داد و گفتند که ما گشتیم و نیافتیم و شما نگرد که نمی یابی،

با این وجود دست از طلب بر نداشتم و اما هر چه سعی و تلاش می کردم انگاری مشت  بر سندان و سر بر درب بسته می کوبیدم . پس از سال در کمال نومیدی بودم که ناگاه انوار حیرت انگیزی که الوان آن با هیچ نوع رنگ قابل مقایسه و با هیچ زبان الکنی نمی توان آنها را توصیف نمود. همینقدر می دانم که به چنان وجد و شوق و تحیری رسیده بودم که در آن شبانگاهان فریاد بر آورده و همسر خودر از خواب بیدار نمودم. از آنزمان تا به حال هرگز موفق به تکرار آن احسن الحالات نشده ام. حال و وجدی که هر لحظه آن بالاتر و لذت بخش تر از هزار سال زندگی در طبقات بالای بهشت می باشد. آیین بنده عشق است و کوتاه ترین راه رسیدن به معبود، رضایت مخلوق و عبادات بی ریا و مخلصانه می باشد.

با این توضیحات اندک، خواستم به چند نکته کلی اشاره کنم که بهشت، دوزخ و برخ بدون شک وجود دارد و در ضمن باید گفت که هرگز هیچ انسانی نمی تواند حتا ذره ای از ذرات ذات خداوند را در خود تحمل نماید. آنچه که عرفا و سالکان به حق واصل شده دیده اند، فقط تجلی جرقه ای از صفات و جمال سرمدی می باشد. خداوندی که به یک اشارت که «بشو» بشد آنچه که حدود چهارده میلیارد سال است که در حال شدن است. و با فرمان «بگو» بگفت قرآنی که در سینه پیامبری امی حک شده بود و در طول مدت 23 سال بتدریج جهت ارشاد پرهیزگاران ابلاغ گردید.

بنده با عقل ناقص خود چنین برداشتی از خدا، پیامبران و عالم غیب دارم و بر این باورم که خداوند ممکن است از حق خود در مورد کاستی هایی که کم و بیش اکثر مردم مرتکب می شود، بگذرد، اما امکان ندارد از حقوق پایمال شده اقشار آسیب پذیر ،محرومان و مستضعفان بگذرد.  

ما نباید از انجام عبادات خود غره شویم و فراموش نکنیم که شیطان نیز یکی از عابدان بود و چون از نور و پیش نماز ملائک بود، بر خود غره شد و با عصیانگری خود را مغضوب و مهجور نمود. اما ما که هر روز ده ها بار نافرمانی و عصیانگری کرده و دچار کبر و ریا، حرص و حسد، غیبت و تهمت و ... می شویم، چگونه به خود حق می دهیم که شیطان را لعنت نماییم. ما که اغلب اسیر نفس اماره هستیم و اگر لحظه از خود غافل شویم، ممکن است دچار خبط و خطاهایی شویم که جز شرمندگی پاسخ دیگری نخواهیم داشت.

این مطالب موجز و مختصر، برداشت هایی است که طی مدت ها تفکر و تعمق کسب نموده ام و در پایان از آفریدگار عالم می خواهم که همه ما را به راه راست هدایت فر ماید. یا حق

حضرت شیخ امیر یکی از بزرگان و مفسران آیین یاری .
 این حضرت شیخ امیر جناب عالی که مرقوم فرموده اید ، و مدام به فرمایشات بدون سند وی استناد می کنید  کی و در کجا متولد شده و در کدام مکتب خانه ، مدرسه ، دانشگاه و یا حوزه علمیه درس خوانده است ؟!! و یک جمله شعر کردی از وی نقل می کنید که در خود آن شعر ، کفر و شرک نهفته است و بیانگر شریک قایل شدن به خدای واحد قهار می باشد . موحد بودن یارسان از نظر جناب عالی چیست ؟ لطف نمایید موحد بودن را مفصل توضیح دهید . منظور از موحد در مسلک شما چیست ؟ استنادات و اسناد آنها را هم ذکر نمایید . 
عرفان از نظر مسلک اهل حق چیست ؟  و شما معتقد به کدام عرفان هستید ؟ 

مواردی که در خصوص سایر کشور های اسلامی نوشته اید مورد تآیید هیچ انسان عاقلی نیست و دور از شآن  اسلامی و انسانیت است ( القاعده و داعش و... باشد . ) 
و در خصوص مسایل داخلی اعم فساد اخلاقی ، مالی و امثالهم مورد تآیید هیچکس نیست و ماهم آنها را رد و غیر قابل قبول می دانیم . 

عزت مستدام . 

جمعه ۲۸ خرداد ۹۵ , ۱۶:۳۰ فرامرز کاکایی

با عرض سلام خدمت تمام دوستان
جناب آقایی که نظرات شخصی خودت را به نام دین در این پست گنجاندی!
عاجزانه خواهش میکنم که راجع به دین اهل حق صحبت نکن زیرا مشخص است که اطلاعاتت کافی نیست که این دین را زیر سوال ببری زیرا اهل حق حقیقتی است که ذهن من و شما و هیچ مرجع تقلیدی قدرت درک آن را ندارد و همچنین اهل حق فرقه نیست و یک دین به حساب می آید اما از آنجایی که امثال شما قدرت درک آن را ندارند ای حرف را می زنند
درسته که در آیین یارسان محرمات اسلام وجود نداره ولی آیا سرانه ی میلیاردی شراب و مشروبات الکلی ایران را مردم این قوم مصرف میکنند؟
یکی از امتیازات آیین یارسان این است که در صورت عدم تمایل فرد از پیروی از این دین اجازه دارد دین خود را عوض کرده و ادامه ی زندگی خود را سپری کند ولی در اسلام با انجام این کار فرد مذکور مرتد شناخته شده و اجازه ی ادامه ی حیات ندارد ؛ آیا میدانید فقط در همین یک مورد چقدر انسان بی گناه از زمان پیامبر تا کنون کشته شده اند؟
آقای مسلمان ؛ مرد مومن ؛ زشته - خواهشا از نوشتن این گونه خزعبلات جدا خودداری کنید.


با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات ؛ دوست عزیزی که با این مطلبت تمام ادیان را به چالش کشیده ای  لازم است که همه بدانند که علی الهی ها با اهل حق ها فرق دارند و نبید با هم آمیخته شود ما حضرت علی را قبول داریم ولی با وجود مقام و منزلت ایشان او را خدا نمینامیم . خواهشا حرف دهن مردم نگذارید
جمعه ۲۸ خرداد ۹۵ , ۲۰:۰۴ فرامرز کاکایی
جناب آقایی که خودت را محمد رسول خدا معرفی کرده ای . به نظر جنابعالی طرز فکر شما با داعش چه تفاوتی دارد؟ داعش می گوید یا من یا مرگ. منظورت از اینکه سیبیلاشونو بزنیمو بعدا بندازیم بیرون چیه؟اگر هدفت این است تویی و خدای خودت . مواظب رفتارت باش . بعضی از همین الحق ها به صد تا ازونشیعه هایی که طرز فکر  شما را دارند می ارزد.‏)‏‏)‏(‏‏(‏هو اول و أخر یار‏)‏‏)‏

با نام و یاد خداوند بخشنده و مهربان

همانگونه که استحضار دارید:

با وجودی که همواره سعی می کنم تا مطالب تقدیمی فاقد اشکالات ادبی و تایپی باشد، اما گاهی مشاهده می شود که کم و بیش دچار چنین اشکالاتی می باشد. لذا در صورت امکان درخواست تجدید انتشار مطالب تصحیح شده ذیل را دارم، تا بتوان حق مطلب را بطور شایسته تری تقدیم دوستان محترم و یاران عزیز گردد. 

با عرض ارادت و قبولی طاعات، بار دیگر به استحضار دوستان و یاران ارجمند می رسانم که علیرغم میل باطنی، ناچارم سخن خود را با فرمایش محقق ارجمند جناب آقای اسد، شروع نمایم که در تاریخ 23 خرداد ماه مرقومه خود را با خطاب به آقای فریبرز و بنده شروع نموده و با عبارت ذیل به پایان رسانده بودند، بنده نیز بار دیگر عرایض خود را به زبان ساده تری بنگارم، باشد که مقبول طبع ژرف ایشان و سایر آگاهان ارجمند گردد.

«خدایا تو خود شاهدی که بنده قصد توهین و یا اهانت به کسی و یا فرقه ای را ندارم و فقط از بابت اینکه حقایق به عده ای نا آگاه روشن گردد وارد این مبحث شده ام ، خدای متعال می فرمایند در پذیرش دین اکراهی نیست.»

از این که نیت ایشان انشاءالله خیر است و به منظور آگاهی دادن به گروهی که به زعم ایشان (ناآگاه) می باشند، شکی نیست، اما در پاسخ بایستی عرض کنم، جنابعالی که این همه آگاه، معتقد و با بصیرت هستید، چرا به فرمایش خداوند متعال که در پایان نگارش یادآور شده اید که « خدای متعال می فرمایند در پذیرش دین اکراهی نیست.» توجه چندانی نمی فرمایید؟

شاید بفرمایید این مطلب در زمانی نازل شده است که پیامبر گرامی در مکه بوده و قدرتی نداشته و به منظور پرهیز از جدال با دشمنان مقتدر خود که تعدادشان فراوان و مسلمانان عده ای قلیل بودند، و به همین دلیل هنگامی که در مدینه به قدرت رسیدند، آیات دیگری نازل شد و یهودیان و مسیحیان (نصارا) می بایستی از بلاد اسلامی می رفتند و یا ملزم به پرداخت جزیه باشند.

بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز برای این که حامیان شاه را در ایران و در آمریکا را متقاعد نماید، در نوفل لوشاتو، فرمودند که در حکومت اسلامی همه، حتا سوسیالیست ها هم آزاد هستند تا آرا و عقاید خود را بیان نمایند و ... و یا در بهشت زهرا وعده و وعیدهایی دادند، مانند: مجانی شدن نفت، گاز، برق، آب، تلفن، اما این وعده و وعیدها هیچگاه محقق نشد.

البته آزادی هست و می توان دل به دریا زد و برخی از حقایق را مطرح نمود، اما مشکل اینجاست که آزادی بعد از بیان نیست. وگرنه سخن ها فراوان است، ولی از غم نان و ترس جان، فقط به برخی از مشکلات موجود که گوشه هایی از مشکلات است اشاره می کنم و به قول معروف: العاقل فی الشاره!

بدیهیست که از زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) تا کنون حدود چهارده قرن می گذرد و قبل از انقلاب، اکثر آقایان می فرمودند که این همه مشکلات و گرفتاری ها به این علت است که حکومت به دست صالحان نیست و شاهان دیکتاتور و غارتگرند. اگر حکومت اسلامی بر قرار بود، مملکت و مردم چنین و چنان می شد. بعد از پیروزی و در اوایل انقلاب نیز هرگاه می پرسیدند پس کجاست آن جامعه اسلامی مترقی و اُمت بی طبقه توحیدی و یا وعده و وعیدهایی که قبل و بعد از انقلاب می دادید؟

 در پاسخ، برخی از انقلابیون به اقتدار رسیده می گفتند که صبر انقلابی داشته باشید همه چیز درست می شود. اما حدود چهار دهه است که مردم صبر انقلابی نموده و هر چه در توان داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و تقدیم حفاظت از انقلاب و بقای نظام اسلامی نمودند. نمونه اش بسیاری از مردم یارسان شهدای عزیزی که اکثر خانواده های مسلمان مانند هشت سال در جبهه ها جانانه جنگیدند و اغلب یک یا چند شهید دادند.

حال که نوبت برقراری صلح و امنیت، رفاه و آرامش مردم رسیده است، انگاری همه مشکلات رتق و فتق شده است و اگر اشکالاتی وجود دارد، به دنبال کافران و مرتدان و افراد گمراه و مقصر می گردید که به زعم برخی از آقایان، مردم اهل حق هستند و همه ی سوءمدیریت ها، چپاول ها، اختلاس ها، رانتخواری ها، رشوه خواری ها، زمینخواری ها و ویژه خواری ها و مشکللات بیکاری، تورم، گرانی، فسق و فحشا و بی سرپناهی کارتن خواب ها و سایر مشلات و کمبودها، ناشی از وجود گروه یارسان در این سر زمین اسلامی می باشد. کهن سرزمینی اهورایی، به یغما رفته و ثرت ملی غارت شده و  با خزانه تهی.

این درحالی است که اکثر مردم اهل حق، از موحدترین، مومن ترین و پاک دست ترین مردم کشور بوده و حتا صادق تر و بی ریاتر از بسیاری از خودی هایی است که بار مسوولیت بسیاری از مشکلاتی که مشتی از خروارها یادآوری کردم، بر عهده همین آقایان به اصطلاح دلواپسی است که اغلب آنها چهره خودی و حتا خودی ترها را بخود گرفته و برای سرپوش گذاشتن بر ندانمکاری ها و خلاف های خود و اطرافیان خویش، خیلی از خودی ها را فتنه گر و منحرف دانسته و سایر انگ ها و مارک های خوش رنگ به پیشانی آنها می زنند. و هر فرد یا گروهی از مشکلات اجتماعی، فقر و فحشا و یا بی عدالتی و تبعیض طبقاتی و فقدان آزادی بیان دم بزند و یا حتا اگر فریادشان بلند شود که چرا ما را شهروند درجه دوم  می دانید و سال هاست بیکار و گرفتار مشکلات اقتصادی هستیم و بعد از سه سال است که حقوق شهروندی که آقای روحانی در هنگام انتخابات وعده داده بود، اما در عمل به وعده هایش عمل نکرده است. ممکن است به تیر غیب گرفتار شده و یا با انواع اتهامات پیش ساخته مانند: محارب با خدا، اقدام علیه امنیت ملی و ... مورد پیگرد قانونی قرار گرفته و راهی زندان و ... گردد. 

علاوه بر مطالب فوق الذکر، همانگونه که بارها یادآور شده ام، مردم یارسان بر مبنای برداشت های عرفانی که از اسلام و قرآن دارند، با اعتقاد راسخ به توحید، نبوت و معاد، درک دیگری از احکام نازل شده و فروعات دین دارند و بر این باورند که بعد از این همه دعا و ثنا  در هنگام نماز و تکرار ایاک نعبدو و ایاک نستعین و طلب اهدنا صراط المستقیم، بایستی خود نیز همت نموده و بر حسب توان و اختیاری که نمازگزار دارد این حقایق را در عمل به منصه ظهور برساند. از همه ترین خصیصه مسلمان بودن، علاوه بر انجام واجبات، از آن مهم تر ترک محرمات، تسلیم شدن در برابر حق تعالی، توبه از معاصی و احساس شدید خوف و رجاء می باشد.

این در حالی است که بنبادگرایان افراطی از آموزه های انسان ساز قرآن و رأفت اسلامی، فقط آیاتی را باور دارند و به آنها عمل می کنند که از صیغه، متعه، قصاص، قاتل فی سبیل الله، محارب با کفار، انتحار، کشتار دسته جمعی، قطع دست و پا، غارت اموال، برده داری و تجاوز به زنان و دختران و فروش آنها به جرم ایزدی بودن و حتا دختران شیعه را گروگان گرفته و با اهدا و تقسیم آنها در میان روسای قبایل در افغانستان، و با انواع جنایت ها و تجاوزات در عراق و سوریه می خواهند اسلام را در جهان گسترش دهند. جالب اینجاست که دولت های غربی و دولت روسیه است که با بمباران های هوایی مانع رشد و گسترش آنها در منطقه شده اند و با این وجود می بینیم که هر روز بر تعداد و جنایات آنها افزوده می شود. بدون تردید بدون حمایت های همه جانبه برخی از ممالک اسلامی بخصوص سران آل صعود و اردوغان این گروه اندک نمی توانستند که بخش گسترده ای از کشور سوریه و عراق را به این راحتی به تصرف خود در آورده و اگر حمایت رهبر ج.ا، از بشار اسد علوی نبود، نه از تاک نشانی بود و نه از تاکنشان!

اقدامات و سیاست های برون مرزی دولت و حکومت، برخلاف عملکردهای داخلی آنها، کارنامه قابل قبولی می باشد، هر چند هزینه های سنگین و کمرشکنی بر ملت تحمیل نموده است. اما اگر این جنگ های نیابتی و زورآزمایی ها در سوریه و یمن نبود، احتمال فرصت یابی دشمنان و ایران ستیزان جهت به آشوب کشاندن مناطق سنی نشین در جنوب، غرب و شرق ایران پیدا می کردند.

 شاید برخی مانند جناب آقای اسد، بگویند که این مباحث چه ربطی به بحث ما دارد، اتفاقاً چندان هم بی ربط نیست و هرگاه کشور و مردم می خواهند تا حدودی رنگ صلح و آرامش ببینند، طولی نمی کشد که با ایجاد تشنجات داخلی و دشمن تراشی خارجی معادلات دولت را حتا بعد از پذیرش فرجام و دود شدن صده ها میلیارد دلار از ثروت ملی و در آستانه پسافرجام و اعلام آمادگی اکثر دولت های غربی و سرمایه داران به منظور سرمایه گذاری های کلان و بهبود اوضاع اقتصادی و رفع تنگناهای مالی دولت و کاهش مشکل بیکاری و گرفتاری های معیشتی، عده ای شروع به دشمن تراشی و ایجاد فضای ناامنی در کشور می کنند و اجازه نمی دهند تا با همزبانی و همدلی که رهبر انقلاب مد نظر دارند، به منصه ظهور برسد. نمونه بارز آن همین مباحث غیر ضروری است که در این برهه خطیر از زمان مطرح شده و پایان آن بجای ایجاد وحدت، معلوم نیست که به کدام نا کجا آباد ختم شود.

در پایان، صادقانه می توان اذعان داشت که اسلام و یا حتا آیین اهل حق که عصاره ادیان الاهی و برگرفته از آموزه های انسانی است، هیچکدام عیب و نقصی ندارند و هر عیبی که می بینید بر قامت ناراست ماراست!

کلام خود را با ذکر مداوم خویش، (یا حق مددی، مولا نظری)، ختم می کنم و امیدوارم آنچه را که از دل بر آمده است، لاجرم بر دل نشیند.


»

ی سئوال یعنی ماخدایی داریم ک برخی بندگانش رو بخاطر عقیدش قبول نداره؟؟؟؟!!!!

اگر چنین خدایی هست اصلا ک حالا ما کاسه داغتر از آش شدیم؟؟؟؟!!!

دوستان عزیز خدا آگاهی و بس

پس هر انسانی ک قائل ب خداست قابل قبول اجتماع و هر کسی ام ک نیست خوب ی عقیدس مادامی ک باعث آزار اجتماع نباشه من بهش احترام می ذارم!!!

مولا علی می فرماید:مادامی ک باعث وهن و سستی مملکت اسلام نباشد من صلح را بر جنگ مقدم می دانم.

اول و آخر یار
کاک اسد اتفاقا مهم اینجاست که این شیخ امیر  در هیچ حوزه ای درس نخوانده و مدرسه هم نرفته و گفته هایی دارد که در که در نوع خودش بی نظیر هست شما بجای اینکه به ایشان توهین بکنید  بروید فقط یک بند از کلامش یاد بگیری و پیشه زندگیت کنید بقیش در دین خودت بمانی

بکرزایی در فرقه اهل حق :

نورعلی الهی درآثارالحق ( ج ۱ چاپ دیبا ص ۵۳۸ گفتار ۱۷۳۱ ) چنین می نویسد: اولین زنی که بدون شوهر فرزند به دنیا آورد حضرت مریم [س] بود ، که حضرت عیسی [ ع ] را به دنیا آورد ، به امر خدا خود را به درخت نخلی آویزان کرد و آنقدر تکان داد تا حضرت عیسی به دنیا آمد ، شاه خوشین بابا نااوس ، سلطان سهاک (اسحاق ) و بابایادگار هم بدون پدر به دنیا آمدند داستان بابایادگار چنین است . شخصی بنام پیر اسماعیل آرزوی دیدار حق را داشت ، به او وعده داده شد که درخت اناری در منزل دارد ، هر وقت ثمرداد حق ظهور کرده است ، وقتی سلطان ظهور می کند بعد از چندی آن درخت انار دو عدد ثمر می دهد ، پیراسماعیل آنها را بر می دارد و حضور سلطان می آورد ، سلطان هم آن دو انار را تقسیم می نماید یکی را « سید محمد » می خورد و « شاه ابراهیم » ازاوست و دیگری را « ریحانه » می خورد و« بابایادگار» به دنیا می آید ( حالا ببینید چه می نویسد ) شیث پیغمبر بدون مادر خلق شده . ( سطر۵ ص ۵۳۹ کتاب آثارالحق ج ۱ آخر گفتار ۱۷۳۱ ) .  

( درجای دیگرآثارالحق ( ج ۲ ص ۹۱ گفتار ۲۷۵ چاپ اول ) می نویسد : غالب بزرگان اهل حق بدون پدر و مادر به دنیا آمدند ، حضرت سلطان مثل پرنده سفیدی به دامان خاتون رمزبار نشست و بعد به شکل بچه ای درآمد ، شاه ویسقلی از ران یک قربانی به وجود آمد و در ظاهر مادرش خاتون زربانو می باشد . این نوع به دنیا آمدنها چیزهای مثل عمر خضر یا انگشتر سلیمان به نظر مردم غیر طبیعی می رسد ولی به نظر من چیزعادی است خیلی بالاترش را هم دیده ام ، مطالب مربوط به سلطان اسحاق را هم در( ج۱ ص ۵۳۵ سطرآخر تا آخر گفتار ۱۷۲۱ ) آثارالحق نوشته که شهبازی می آید در دامن خاتون دایراک به صورت بچه ای ظاهر می شود ، کسی نمی پرسد پس چه احتیاجی به شیخ عیسی ۱۳۰ ساله بود .؟

آقایان به مطالب بالا چه جوابی دارید ؟ اینکه دیگر اعتقاد ما مسلمین نیست این از اعتقادات اهل حق ( یارسان ، علی اللهی ، گوران و... ) می باشد . این از نوشته های خودتان است نه دیگران . پس انسان عاقل قدری تفکر و تعقل می کند . که راه صحیح را از راه نادرست بشناسد . 

باسلام و احترام  به کلیه کسانی که در این سایت / وبلاگ  اظهارات ، تفکرات و عقاید خود را بیان و به رشته تحریر در می آورند .  خدمتتان برسانم که مطالب زیر را برای دومین بار که نویسنده آن هم در زیر مشخص شده است را انتشار می دهم که این نویسنده خودش اهل حق (یارسانی ) می باشد و در کشور نروژ زندگی می کند و قضاوت را به عهده عقلا می سپاریم . 

 شرح مختصری برتفاوت های دین اسلام ودین یاری در میان مردم یارسان یا (اهل حق )

یارسان میدیا: باسلام ،همانطور که می دانیم کشور ایران دارای بافت جمعیتی یکسانی نبوده و از دیرباز تا کنون تعدد و کثرت ملیتی ، دینی  ومذهبی در آن وجود داشته است، لیکن درعرصه های تاریخی متفاوت ، حاکمان سعی بریکسان سازی (آسیمیلاسیون) ورسمی کردن یک زبان ویک دین ویک مذهب داشته اند واین مسئله باعث شده اند که سایر ملیت ها با زبان ودین مختلف همواره دراقلیت بوده ومورد ظلم مضاعف قراربگیرند.اززمان ظهور اولین نشانه های آشکار ومکتوب شدن« دین یاری» در دوره ی پردیور،پیروان این دین همواره مورد قتل ،تهدید واذیت وآزار حاکمان وعلما وروحانیون اسلامی درایران وسایر کشورهای همسایه قرار گرقته اند.

در این میان معمولا ادیانی که در قرآن از آنان به عنوان ادیان الهی وابراهیمی نام برده شده است ،ازحداقل حقوق نیم بندی به عنوان« پیروان  اهل کتاب»  برخورداربوده اند ،اما پیروان دین یاری از بدو آشکارشدن دین توسط سلطان سهاک درمنطقه برزنجه کردستان عراق ،موردتهاجم وکشتار قرار گرفتند وعلی رغم آمدن سلطان به اورامانات پاوه (پردیور) این عداوت ودشمنی ادامه یافت ودشمنان به تعقیب سلطان ویارانش پرداختند و عداوت ، دشمنی وجنگ آنان با سلطان سهاک ویارانش  منجر به واقعه ی  < مرنو> [ غارنو] گردید ، ویارسانی ها هرسال پیروزی سلطان سهاک ویارانش را برقوای بیگانگان ، در مناسبت مخصوصی به نام « خاونکار» جشن می گیرند .

دین« یاری» یک دین کاملا مستقل با متون دینی مقدس و رهبر دینی مستقل میباشد. پیروان این دین درایران به « اهل حق » ودر کوردستان عراق به « کاکه ای » شناخته می شوند و دارای اعتقادات خاص ، با متون دینی ورهبران دینی مستقل و فرهنگ، زبان  وحتی تقویم مستقل هستند. آنها معتقدند که دین یاری نه تنها قبل از همه ی ادیان بلکه  پیش از خلقت به صورت« اسرار باطنی »وجودداشته وبعد از خلقت به شکلها ونام های مختلف ظهورنموده . درقرن دوم هجری قمری  توسط بهلول دانا،درقرن چهارم توسط شاه خوشین در لرستان اقدامات وحرکت هایی صورت گرفت لیکن شرایط برای آشکارشدن  این دین محیا نبود تا آنکه نهایتا در دوره ی پردیور در منطقه  اورامانات کردستان ،« سلطان سهاک» به همراه یارانش گرد هم آمدند ودین یاری راعلنی وآشکار نمودند وشروع به نوشتن متون مقدس این دین به نام « دفترپردیوری» نمودند .پیروان  دین « یاری» ، مردمان « یارسان » نام دارند.

دشمنی حاکمان وعلمای اسلامی با این دین در دوره سلطان سهاک یا دوره «پردیور»نسبت به دوره های دیگرمتفاوت تر وخشن تر بود به طوری که با هدف نابودی کامل،  به پیروان ورهبران این دین حمله نمودند وشروع به کشتار بی رحمانه آنان نمودند به همین دلیل است  که در منطقه اورامانات هنوز هم حتی یک خانواده معتقد وپیرو دین یاری وجود ندارد ودر آن زمان یا به قتل رسیدند یا به کوه های صعب العبور دالاهو در منطقه غرب ایران وکوه های عراق فرار کردند واکثریت  اهل حق ها یا یارسانی های  کنونی بازماندگان آن مردمان هستند .

پیروان دین یاری همیشه  درطول تاریخ مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند وبرای فرار از این ظلم مجبور به پنهان ومخفی کردن دین خود شده اند. به همین دلیل معمولأ مراسم ، مناسک وعبادات خودرا شبها درمکان مخفی وبه دوراز چشم مسلمانان انجام داده اند. ومعمولا حکام ظالم آنان را مجبور کرده اند که خود را با هویت اسلامی معرفی نمایند به طوری که حتی هنوز که کردستان عراق آزاد شده است، اگر از یک « کاکه ای» بپرسید که آیا شما مسلمان هستید، حتمأ  به شما خواهد گفت بله .زیرا او در مملکتی زندگی کرده که جرأت عرض اندام وابراز عقیده وآشکار شدن با هویت اصلی دین خود را نداشته اند.

رژیم جمهوری اسلامی نیزهیچگاه دین یاری را به عنوان یک دین مستقل به رسمیت نشناخت وهمواره پیروان این دین رابه بهانه ی  درج نام « حضرت علی» در کتب ومتون دینی یارسان ،« شیعه ی علی» نامیده است.در حالیکه در متون دینی یارسان نه تنها از حضرت علی بلکه،  به علت فلسفه « دونای دون » وتناسخ از همه پیامبران  وبزرگان دین یاری نام برده است،لیکن به دلیل رسمی بودن مذهب شیعه در ایران ،مردم یارسان خود را درزیر نماد اسلامی  پنهان کرده است تا از گزند تاخت وتاز محفوظ بماند.البته در«دفترپردیوری » از همه ی ادیان وپیامبرانشان نام برده است .یعنی همانطور که از پیامبران مسیحیت، یهود و… نام برده از پیامبراسلام وامام اول شیعیان نیز یاد کرده است . بنابراین نمی توان به بهانه ی ذکر نام بزرگان دین اسلام در متون دینی یارسان ، آنان را مسلمان نامید.

بررسی ومقایسه اصول دین یاری با سایر ادیان:

همانطور که می دانیم در کلیه ادیان که به اصطلاح اهل کتاب نامیده می شوند خدا غیر قابل دسترس و دیدن با چشم واقعی وظاهراست وپیام خود را به وسیله فرشتگان به پیامبران خود می رساند،این خدا هر روز در چند وعده میبایست مورد عبادت وپرستش قرار گیرد اما دین یاری بر پایه انسان خدایی استوار است ،دریاری  مردی کرد ،به نام « سلطان سهاک »به  مرحله خدایی می رسد وبه همراه فرشتگانی که آنان نیز در عالم ظاهری به صورت انسان هایی همراه مردم وقابل دسترس هستند،متون دینی را می نویسند.وبامردم گفتگو میکنند.

کتب دینی تورات  ،انجیل ،قرآن همه وهمه تنها حاصل دستورات خداوند وگفتگوی یک طرفه خداوند با پیامبران است وپیامبران هیچگونه حق دخل وتصرف در آن ندارند ،اما دفتر پردیوری که متن مقدس یارسان است،حاصل دیالوگ خداوند یعنی  سلطان سهاک با یارانش  در زمینه مسائل مختلف است ،در واقع متون دینی یارسان حاصل یک خرد وگفتگوی جمعی است،در دین یاری خداوند به طور مستقیم با انسان گفتگوی روبرو ومستقیم داردویکجانبه دستور صادر نمی کند.چنین خدایی محتاج  عبادت  نیست، وبندگانش را به وسیله ی آتش وشکنجه های جهنم تهدید نمی کند .

دین یاری ازدوبخش مهم تشکیل شده است: «ظاهر وباطن».کلیه ی مراسم دینی یارسان که واجرای مراسم نذر ونیاز وکلام خوانی و….، بخش ظاهردین می باشد. وعمل به دستورات دینی درزمینه زندگی ، یعنی راستی ودرستی وپاک وصادق بودن، مهمترین بخش دین یاری است.این دین  دینی  عملگرا (پراکتیکال)است.به عنوان مثال در دین اسلام ، به واسطه ترک  نماز، انسان ، گناهکار واز دین خارج می شود(اصلاه عمودالدین)،در حالیکه در دین یاری معیار « یارسانی بودن »عمل ورفتار درست در زندگی است. برای اثبات این موضوع به چند نمونه از کلام اشاره می کنم:

یاری چوار چیون باوری وجا                   راسی وپاکی نیستی وردا

یعنی : یاری چهار پایه اصلی دارد که باید به جا بیاوریم            راستی ودرستی  وازبین بردن صفات بد و نداشتن کبر وغرور است

ویا در زمینه ی پرشتش خدا وخانه خدا (کعبه) کلام «پردیوری » می فرماید:

ویل نه وانی ویل                                             باچه غلامان ویل نه وانی ویل

ساتی صد مینگه نگیلیان چیو خیل                         وه میل بنیام ها شیام ئه وذیل

معنی : ول وگمگشته وسرگردان دنبال خدا نباشید     به یاران بگویید که ول نباشند

هرلحظه وهر ساعت مانند کوچ نشینان منزل به منزل (دنبال خدا) نگردید         من به قلبهای شما وارد شده وجا ومکان گرفته ام

کعبه ی حج ویل                                          یاران مه کردی کعبه ی حج ویل

هنگامیم نیا ها شیام ئه وذیل                             شه ده رشانم وستن اراگیل

معنی :  به کعبه نرویدو گم وسرگردان نشوید                       یاران به دنبال خدا به کعبه نروید

قدمی نهادم وبه قلبهای شما آمدم           ودر دوره های بعدی کسانی را که دور پارچه ی سیاه کعبه می گردند را در دام تفکر « یاری » خواهم انداخت.

دوباره می فرماید:

لوام ئه وکلام کلامم وانا                  کعبه ی من جمن ای مهربانا

ورتر نه خواجا پیرش نمانا

معنی :   رفتم به سوی کلام  وکلام یاری را خواندم                کعبه ی من جم است  ای مهربانها

قبل از یاری ویاران   پیر (سلطان سهاک ) بوده وخواهد بود

کلام نوروز در دفتر سی وشش شاعره آسید براکه می فرماید:

دله وجودن                     دله دور جهان یار نه وجودن

ای دل،  یار(خدا) در وجود توست    در همه دنیا وهمه جا یار در وجود خود انسان  است

دین یاری همانطور که از نامش پیداست دینی با همت جمعی ست ،وحتی عبادات ومراسم آن نیز جمعی است.مردم یارسان یک بار در هفته در شب های جمعه در مکان خاصی به نام جم خانه جمع میشوند وبه وسیله تنبور سرودهای دینی زیبای خود را به زبان کوردی گورانی بایکدیگر می خوانند.

خلاصه تفاوت دین یاری (اهل حق ) با دین اسلام  :  در ادیان ابراهیمی وعلی الخصوص اسلام  سه اصل به عنوان فونداسیون واصول پایه ای دین مطرح که عبارتند از :

۱.توحید یا یکتا پرستی ( منوتیسم)

۲.معاد (زندگی بعد از مرگ ) یا اعتقاد به بهشت وجهنم

۳.نبوت یا پیامبری

بررسی این موارد در دین یاری وباورهای مردم یارسان

توحید : در رابطه با توحید باتوجه به توضیحات بالا نتیجه می گیریم که دین یاری دین انسان خدایی است که در این دین سلطان سهاک به مقام خدایی رسیده و متفاوت با خدای اسلام می باشد یعنی خدا در دوره های مختلف درقالب انسانی  تجلی پیدا میکند ،درواقع دردین یاری با داشتن قلبی پاک ورفتریالار وکردار انسانی ، میتوان به حد اعلاء و ارتقاء به مراتب تعالی  و یافتن خدا در قلب ضمیرخویش دست یافت

معاد : دین یاری  به دلیل اعتقاد به تناسخ  یا حلول روح (دونای دون )اعتقادی به  بهشت وجهنم ندارد . دون به معنی  جامه ولباس است ودراینجا منظور آنست که  مرگ به معنا ی نابودی نیست بلکه  در واقع جسم وبدن انسان قالبی است  که  روح در آن قرار می گیرد که بعد از هزار ویک جامه عوض کردن ودونای دون وآمدن به این دنیا ،روح پاک وخالص می شود ومانند قطره ای باران به اقیانوس معنویت وذات سلطان ومنبع حق می رسد وبخشی از آن می گردد.

نبوت : با توجه به اینکه در دین یاری  سلطان سهاک به مرحله خدایی رسیده وخودش مستقیما به یاری یارانش ،  متون دینی « دفتر پردیوری » را نوشته است ، یعنی خدای مردم یارسان بدون واسطه فرشتگان اقدام به نوشتن « دفتر پردیوری»نموده است. بنابراین مقام پیامبری در دین یاری وجود ندارد وبه جای آن مقام  « پیر » وجود دارد.

درادیان الهی  یک رابطه خاص تعریف شده برای « خدا ، کتاب مقدس یا دین، وانسان» وجود داردکه در آن خداوند احکام ودستورات خود را درقالب آیات الهی به صورت یکجانبه به پیغمبر اعلام می کند،در واقع کتاب مقدس حاصل دستورات  خداوند است،که انسان بدون چون وچرا ملزم به اجرای آن می باشد در حالیکه کتاب مقدس مردم یارسان (دفتر پردیوری)حاصل خرد جمعی سلطان سهاک ویارانش می باشد ،درادیان الهی هدف از خلقت انسان امتحان الهی است ودر واقع انسان درخدمت دین است در حالیکه در دین یاری دین وکتاب مقدس در خدمت انسان است و صراحتا وبه طور واضح حق انتخاب درهمه ی امور زندگی را به انسان می دهد به عنوان مثال به چند مورد اشاره می کنیم:

دس ودله ی ویت بکر وه شه ره         هه ر کاری خاصن آنه بکه ره

معنی : عقل ومنطق ودل خود را شرع وقاضی کن    وهر کاری که تشخیص دادی بهتر است آن را انجام بده

درویش نوروز سورانی اهل گوران درکلام خود چنین می گوید:.

راهنمات که رده ن وه رضا ورغبت           هه ر که س وه بته ی مه که و عبادت

درسرشت تو ،راهنمایی شدی تا با رضایت ورغبت هه رچه را که میخواهی بپرستی وعبادت کنی

راضی مه نیه ن          یاری زورنیه ن راضی مه نیه ن

دین یاری با رضایت است وبازور نیست.

به همین دلیل است که در دین یاری مسئله ارتداد ومرتد کاملا مردود است

کتاب مقدس : کتاب مقدس مسلمانان قرآن است که به زبان عربی  نوشته شده است ، ولی کتاب مقدس مردم یارسان ، « دفتر پردیوری » نام دارد که به زبان کوردی گورانی نوشته شده است.

تفاوت عبادت در دین یاری واسلام  : در دین اسلام عبادت به صورت فردی به وسیله نماز در پنج وعده در روز به زبان عربی  اجراء می گردد در حالیکه در دین یاری،  عبادت ونیایش به صورت  جمعی یک روز درهفته در مکانی مخصوص به نام « جمخانه » ویا منزل یکی از یارسانی ها ، به وسیله نواختن ساز تنبور وخواندن سرودهای  دینی و به زبان کوردی  گورانی  برگزار می گردد،یعنی عبادت همراه با نواختن موسیقی انجام می پذیرد، وحتی مراسم عزاداری متوفی نیز با تنبور اجراء می گردد وجنازه را تاقبرستان همراه مردم با آواز تنبور وسرود دینی راهی می کنند،در حالیکه در اسلام موسیقی حرام است.

روزه : در دین اسلام روزه در ماه رمضان به مدت یک ماه مقررگردیده که  بر اساس ماه قمری عربی بوده ودر فصول مختلف قابل تغییر است در حالیکه در دین یاری ، روزه به عنوان گرامیداشت  یاد وخاطره واقعه «مرنو» [ غارنو] می باشد.ومدت آن سه روز وبراساس  تقویم کوردی همیشه در فصل زمستان کوردی (بین ۱۵اکتبر و۱۵ نوامبر) یا به اصطلاح در ماه آبان و پاییز[ بهمن ] سال شمسی است وهمراه با جشن وخوشحالی برگزار می گردد.

زیارت کعبه وموضوع قبله  : در دین اسلام بر هر فرد مسلمان واجب است که به زیارت خانه خدا در عربستان برود، وخانه خدا نیز قبله مسلمانان می باشد،در حالیکه در دین یاری براساس نمونه هایی که از متون دینی آورده شد،کعبه وقبله یارسانی ها « جم » ا ست وهرجا که « جم یارسان» برگزارگردد آنجا قبله ومقصود «یاران» است.( جم به معنای همان تجمع حداقل هفت نفر از  یارسان در یک مکان  برای اجرای مراسم نذز ونیاز ونواختن تنبور می باشد. )

درمتون دینی یارسان دفتر پردیوری درباره حج چنین می خوانیم :

لوام اوکلام دفترم وانا // کعبه ی من جمن ای مهربانا

معنی : به کلام ومتون دینی مراجعه کردم وآن را خواندم وبدرستی دریافتم که کعبه من « جم » است.

 «(جم » همان مراسم جمعی دینی مردم یارسان به همراه تنبور ونذر ونیاز است)

خمس و زکات : مسئله ای به نام خمس وزکات که همه ی مسلمانان باید بپردازند ویا فطریه (که در ماه رمضان به روحانیون پرداخت می شود) مطلقا در دین یاری  وجود ندارد.

شیطان : در دین اسلام معتقدند که شیطان به دلیل نافرمانی از درگاه خداوند رانده شده وبه گمراه کردن مردم می پردازد. دین یاری چنین باوری را کاملا رد می کند.

ازدواج : در دین اسلام تعدد زوجات وچند همسری امری شرعی وقانونی  است . زنان نصف مردان ارث می برند وشهادت دوزن برابر با شهادت یک مرد است ، در حالیکه در دین یاری تک همسری وجود دارد،وزن ومرد از هر نظر بایکدیگر برابرند.

ارتداد ومرتد : همانطور که میدانیم بر اساس دین اسلام کسی که والدینش مسلمان هستند نمی تواند دین خود را تغییر دهد ،ودر صورت تغییر دین ،حکم او مرتد است وباید اعدام شود ،مگر اینکه توبه نماید.در حالیکه دردین یاری چنین نیست ،کلام یاری می فرماید:

راضی منی یه ن           یاری زور نیه ن راضی منی یه ن

یعنی : یاری با رضایت است وبا زور نیست

راهنمات کردن ورضا ورغبت          هر کس و بته ی مکه و عبادت

یعنی  : سلطان تو را راهنمایی کرده تا با رضایت ومیل خودت انتخاب کنی        آنچنان که هر کس به گونه ای عبادت می کند .

البته  تفاوت های  « دین یاری » و « دین » اسلام  فراتر از این موارد است و ذکر همه موارد در ظرفیت این مقاله نمی باشد. لیکن این به استناد متون دینی مردم  یارسان،  دین یاری  ،دینی کاملا مستقل است که بنیان گذار آن  سلطان سهاک  است ونه تنها هیچ وابستگی به سایر ادیان ندارد بلکه اعتقاد دارد این ادیان به میل واراده سلطان سهاک در طول تاریخ ، ودرراستای تکامل معنوی بشر به عنوان یک پیش نیاز برای آشکار شدن دین یاری آمده اند.

به دلیل همین تفاوت های بنیادین است  که هیچگاه جمهوری اسلامی نمی خواهد « دین یاری » ومردم یارسان را به رسمیت بشناسد وآنان را مجبور می کند که با هویت جعلی وبه عنوان شیعه ی اثنی عشری خودرا معرفی کنند وتظاهر به مسلمان بودن بکنند.

نویسنده : سید فریدون حسینی . نروژ اکتبر دوهزار و پانزده .


یا علی مدد / عزت مستدام باد / اسد  

چرا حکومت اسلامى در مورد اهل حق سکوت کرده است؟

حکومت اسلامى نظامى منطقى است و آنجا که پاى منطق و استدلال در میان است نیازى به اعمال زور نیست لذا از ابتداى انقلاب شاهدیم که حکومت در رابطه با ادیان و فرق و مسلک هاى فکرى مانند یهودیان، مسیحیان، صائبین، زرتشتیها و مسلک هاى صوفیه و اهل حق هیچ گاه نخواسته است با زور ونشان دادن چنگ و دندان با آنان رو به رو شود

این روش منطقى و زندگى مسالمت آمیز با همنوعان را جمهورى اسلامى از پیامبر عظیم الشأن خود که رحمت براى جهانیان است آموخته، چرا که آن حضرت طى شش ماه پس از ورود به مدینه پیمانى بین یهود، کفار و مسلمانان منعقد ساخت که مى توان آن را قانون اساسى پیامبر نامید. در این پیمان نامه که حدود پنجاه بند دارد آمده بود: همه مردم مدینه اعم از مسلمان، کافر و یهود در مقابل دشمنان خارجى با هم متحد هستند. و در عقیده خود آزادند. (۱)م

جمهورى اسلامى نیز به جز بهائیت که فرقه اى سیاسى است از بدو پیروزى با ادیان و مذاهب مختلف از جمله فرقه اهل حق زندگى مسالمت آمیز داشته است. علاوه بر اینکه زندگى مسالمت آمیز باعث وحدت و انسجام ملى مى شود هر عقیده اى اعم از صحیح یا فاسد وقتى که تبدیل به اعتقاد و باور شده است راه مبارزه با آن اعمال زور نیست. در مورد اهل حق نیز که عقایدى فاسد و پوسیده دارند امید است با تبلیغات صحیح علماء و فضلاء به تدریج به راه راست هدایت شوند. یعنى در واقع مسؤولیت هدایت آنان بر عهده مبلغان دینى است نه حکومت .

پ۱ دولة الرسول; کامل سلامة الدقس، ص ۴۱۱. سیرة المصطفى، هاشم معروف الحسنى، ص ۲۷۸. سیره بن هشام، ص ۱۴۷ فى ظلل السیرة المطهرة، ص ۵۱. سبل الهدى، ج ۳، ص ۳۸۲. الصحیح من سیرة نبى الاعظم، ج ۳، ص ۷۰. فقر السیرة، ص ۳۶۷ و غیره .

نقل مى کنند یکى از روحانیون تعدادى از اهل حق قم رود را براى مسلمان کردن نزد یکى از مراجع بزرگ قم مى آورد، مرجع به آنها مى گوید: دین شما چیست؟ به من هم بگویید شاید درست باشد و من هم به دین شما درآیم. آنها از پاسخ دادن امتناع مى ورزند و مى گویند ما مسلمان هستیم مثل شما. از آنها پرسیده مى شود، پس تفاوت شما با ما چیست؟ پاسخ مى دهند چیز مهمى نیست. از آنها مى خواهند آن را توضیح دهند، مى گویند اسرار مگوست.

عده اى دیگر از اهل حق در کتابهایشان نوشته اند: دین ما دین مستقل است و از بدو خلقت وجود داشته و هر کس با داشتن این دین ادعاى اسلام کند کفر گفته است. قادر طهماسبى نوشته است: «هر اهل حقى که خود راتابع سرانجام معرفى نماید به هیچ وجه نمى تواند ادعا کند که پیرو اسلام محمدى است. و دیگرى مى گوید حتى قوانین اجتماعى و حقوقى را نیز مى شود از این دین استخراج کرد. چنان که در اندرز یارى آمده است: «مردان برگزیده و دانشمند مى توانند قانون مراودات اجتماعى را از هر قبیل: قضاوت، ارث، داد و ستد و امنیت با الهام از خط مشى یارى که مساوات و عدالت است وضع نمایند.»

حال شما خوانندگان عزیز خود قضاوت بفرمایید که آیا این فرقه مسلمانند یا نه؟

چرا اهل حق کتاب هایشان را به دیگران نشان نمى دهند؟

همانطور که قبلا گفته شد مى گویند مطالب این کتاب ها سرّ مگو است.  و گفتیم مراد از سرمگو همان تقیه است. اما حقیقت این است که این کتاب ها مملو هستند از مطالب سست بى سند، ضد و نقیض، غلو، حلول، تناسخ و در یک کلام تمام مطالب آنها داستان سرائى و دروغ است. لذا تلاش مى کنند مطالب آنها را پوشیده بدارند تا از نقد و انتقاد آسوده باشند

در اینجا توجه خوانندگان محترم را به نمونه هایى جلب مى نمائیم.

مى گویند: «حضرت على(علیه السلام) فرمود: غشاى روى این ماست براى قباله سرّمگو خوب است. بعد ستون مسجد را بلند کرد و قباله سرمگورا زیر ستون گذاشت و فرمود: این عهد و پیمان من است. هر وقت خورشید سه مرتبه سجده کرد، هنگام ظهور حیدر که مرگ و زندگانى به دست اوست مى باشد.»

جیحون آبادى مى نویسد: در سفر معراج شیر راه را بر پیامبر بست، اعلى دین مى نویسد: اژدهاى هزار سر راه را بر آن حضرت گرفت،  یکى مى نویسد: در آسمان على(علیه السلام) به پیامبر سیب داد و دیگرى مى گوید در زمین سیب داد و...، حرف کدام یک بپذیریم، در این مسابقه داستان سازى اعلى دین از جیحون آبادى جلو افتاده مى نویسد: پیامبر نود هزار شهر دید و در هر شهر پانصد هزار مسجد بود و مولا بر منبرها نشسته موعظه مى کرد. در آسمان چهارم قطار شتران بارهاى مدح و ثناى حضرت را حمل مى کردند. در طبقه هفتم آن شهسوار اسب سوارى مى کرد.

مى گویند: سلطان اسحاق هنگام ورود به اورامان معجزه نشان داده ، با قالیچه بر روى رودخانه  سیروان مى نشیند، سوار دیوار شده و دیوار همچون اسب به او سوارى مى دهد و از دریا ماهى پخته بیرون مى آورد.

مى نویسد: سلطان اسحاق در یک روز صاحب هفت پسر شد و در همان روز فرزندان او به رشد و کمال رسیده، چنان هم شکل و هم سن و سال پدر بودند که پدر و پسر از هم تمییز داده نمى شد.  بابا یادگار و شاه ابراهیم از انار به وجود آمده اند.  مادر شاه خوشین که دخترى باکره بوده با خمیازه کشیدن و بلعیدن پرتوى از نور خورشید باردار شده است.  دختر باکره مولوى با خوردن خاکستر جسد حلاج آبستن شده و شمس تبریزى از او متولد شده است.

جیحون آبادى درباره خلقت زمین و ماه و خورشید چنین داستان سرائى مى کند: خداوند به ته دریا نظر افکند تخته سنگى ایجاد شد. سپس ماهى را آفرید و بر روى سنگ قرار داد. بعد گاوى آفرید و بر روى ماهى نصب ساخت و زمین را روى شاخ گاو گذاشت، سپس شیرى آفرید و آن را سوار بر گاو کرد. تخت خود را بر پشت شیراستوار نمود، آنگاه ماه را از پیشانى گاو و خورشید را از پیشانى شیر آفرید.

هارون الرشید تبدیل به ناقه شد.  حضرت على(علیه السلام) هنگامى که هنوز در گهواره بود اژدهایى عظیم الجثه به طول دو فرسنگ را از پاى در آورد.  این دروغهاى شاخدار انسان را به یاد سخن امام صادق(علیه السلام) مى اندازد که فرمود: (عن ابى عبداللّه(علیه السلام) و ذکر الغلاة و قال ان فهیم من یکذب حتى ان الشیطان لیحتاج الى کذبه)  در میان غالیان دروغگویانى هستند که شیطان باید از آنان دروغ یاد بگیرد

تیزترین اسلحه پیشوایان اهل حق دروغ است. به کمک دروغ هر قصدى داشته باشند به آسانى مطرح مى کنند و احتیاج به هیچ سند و مدرکى ندارند. از آنجا که سخنان آنان ساختگى است و مستند به هیچ سندى نیست. سخن هر یک از آنان با دیگرى تناقض دارد. نور على الهى که خود و پدرش از رهبران این فرقه بوده اند به تناقض گویى و بى سندى این کتابها اعتراف کرده مى نویسد: «اگر از تألیفات ابوى در بعضى مطالب اختلافاتى مشاهده مى فرمایند، بدین جهت است که جماعت اهل حق سند کتبى راجع به دستورات دینى خود نداشته اند یا اگر هم بوده از بین رفته است و مطالبى هم که به طریق نقل قول رسیده است غالباً مختلف الروایات بل ضد و نقیض و بدون سند است.»

حیف نیست کسانى که در نظام مقدس جمهورى اسلامى زندگى مى کنند به چنین خرافاتى معتقد باشند یا چشم بسته دنبال افراد خرافى بروند؟ در کشورى که مردم آن سند محکم قرآن را در دست دارند با انواع تفسیرهاى مختلف که بعضى از این تفسیرها به چهل جلد کتاب بالغ مى شوند. همچنین احادیث معصومین(علیهم السلام) که در کتاب هاى ده جلدى و بیست جلدى گرد آورى شده است، که در بین نویسندگان آنها محدثان بزرگى همچون کلینى(رحمه الله) وجود داردکه در سال هاى نزدیک به عصر غیبت مى زیسته و کتابى متقن همچون کافى نگاشته است و احادیثى که وى یا علماى دیگر نقل نموده اند تماماً با ذکر سند مى باشد. یعنى هر سخنى نقل کرده اند، نوشته اند این سخن را فلان عالم از فلان عالم و او از امام زمان خود یا پیامبر شنیده است. و در این باره کتاب هاى رجال تدوین شده که در آنها خصوصیات هر یک از ناقلین احادیث مورد بررسى قرار گرفته به طورى که اگر کسى در میان آنان مجهول یا غیر موثق شناخته شود، حدیث او را نمى پذیرند.

در میان کتاب هاى حدیثى کتابى همچون بحارالانوار وجود دارد که یکصد و ده جلد است. و چون دریاهایى نورانى از سخنان چهارده معصوم(علیهم السلام) موج مى زند. مسلمانانى که در سواحل چنین دریاهایى زندگى مى کنند همواره از باران رحمت برخوردارند. این بهتر است یا به هواى سراب زندگى کردن که داعیان اهل حق از هر چه سؤال شود، با جمله کلیشه شده سرّمگو از جواب سرباز مى زنند؟

یا الله مددی / اسد

بنام خداوند بخشنده و مهربان

با سلام و عرض ارادت و قبولی طاعات و عبادات

بار دیگر به دلیل اشتباه نوشتاری که برجام و پسابرجام را در پایان متن خداحافظی آنها را فرجام و پسافرجام نوشته بودم، پوزش می طلبم.

به فرموده لسان الغیب: «چو پیر شدی حافظ از میکده بیررون رو!»

به همین دلیل و به دلیل این که از نظر شخصیتی، فردی کمالگرا می باشن و با کوچکترین خطا و اشتباهی، بشدت آزرده خاطر می شوم، لذا ناچار شدم خود را از مباحثی بر حذر دارم که امیدوارم، دوستان و یاران را به هزبانی و همدلی سوق دهد.

در ضمن فراموش نکنیم که نه فقط یاران واقعی حضرت علی، در هنگام  خانه نشینی آن حضرت، بلکه حتا در زمان زمامداری و حکومت عدل ایشان نیز در معرض همه گونه تهمت های ناروا و اتهامات کذب بوده و اغلب در درازای تاریخ در مشقت و در رنج بودند. حال که مقلدان و مقتدایان آن حضرت بسیار شده اند، حیف است که در این برهه خطیر و حساس از زمان، همچنان بر طبل نفاق  و تفرقه کوبیده و چشم بر واقعیت ها بسته و گوش از صدای پای دشمنان آن پیشوای مؤمنان و مولای متقیان، ببندیم و خدای ناکرده دچار کری و کوری باطنی شده و گرفتار فهم فی لایعقلون شویم. دشمنان علی حتا در این عصر بیداری ملت ها کم نبوده و هر یک به طریقی دل مولایمان را به درد می آورند. زیرا در کشور مدعی اسلام نبوی و شریعت علوی اگر پیروان و مقتدایانش، مسلمانان راستین و اهل حق های واقعی باشند، این همه دروغ، نیرنگ، ریا، فریب، غارت و مصادره اموال و اختلاس های چند صد و حتا چند هزار میلیارد دلاری و این همه انواع قاچاق های و میلیون ها نفر بیکار، معتاد و هزاران تن فروش نداشتیم. و یا راه اندازی بازار صیغه در مشهد با نرخ های ارزان دختران فقیر و باکره با مبلغی اندک و شب های بعد با مبلغی ناچیز و بعد از 28 سالگی آنها را برای بازار آزاد رها کردن و یا صدها معضل اجتماعی و تکدری گری و این همه کودکان کار نوبر است و شورش را در آورده اند. بدون شک، دیر یا زود این آتش های زیر خاکستر و این همه مفاسد همچون دمل های چرکین سر باز می کند و به اصطلاح چنین پیکر ناصوابی را دچار سپتیسمی می کند و نتیجه تغافل ها و کش ندادن ها را خواهند دید. در چنین شرایطی چگونه می توان با یک عبارت )قابل قبول نیست.)، از خود سلب مسوولیت نموده و شب ها خواب آرام و خاطری آسوده داشت.

این اوضاع نابسامان هرگز با حکومت عدل علی خوانایی ندارد و حتا در دوران خلافت حضرت عمر  که گویا فرزندش مرتکب خطایی شده بود، ناچار شد که حکم خداوند را در مورد او به مرحله اجرا در آورد و در هنگام شلاق زدن فرزندش از آه و ناله های دلبندش، خلیفه مقتدر مسلمین گریه می کرد، اما از قدرت فراقانونی خود سوءاستفاده نمی کرد و همه را در برابر قانون مساوی می دانست.

بنابراین تا با ریشه های مفاسد گوناگون، مبارزات اصولی و واقعی به عمل نیاید، در این ارتباط تنها می توان گفت: هر دم از این باغ بری می رسد    تازه تر از تازه تری می رسد!

در پایان، با کمال احترام خدمت مقامات مسوول، به قول شیخ اجل عرض می کنم.

ای که دستت می رسد کاری بکن     پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

 کلام  موجز و مختصر خود را  مشتی از خروارهاست، با دعا و آرزوی حضرت کوورش بزرگ به پایان می رسانم که در 2500 سال قبل در وصیتنامه اش فرموده اند: «اهورامزدا، مردم  و کشور ایران را از جهل، دروغ و خشکسالی برحذر دارد.» 

هـــــــــــو اول و آخر یار

جناب مرید سلطان عزیز خدمت شما و دوستانت سلام عرض می کنم .
این شیخ امیر شماها فرد بی سوادی بوده هرچه گفته باشد به غیر از کفریات و شرک خارج نیست و نبوده ، و اگر مکتوباتی دارد خواهشمند است آن را منتشر کرده و ادبا و دانشمندان ادبیات و شعراء و ... آن را نقد کرده که سره از ناسره معلوم گردد . گفته های شیخ امیر شما از مکتوبات جنابان جیحون آبادی خارج نیست که کتابهای جیحون آبادی شرشار از کفر و شرک می باشد . 

جناب آقای مرید سلطان بنده هم در تحقیقاتم و هم به عینه دیده ام که گفتار و کلامات شما ها سرشار از کفر و شرک است و گفته های شیخ خود خوانده جناب عالی هم از این مستثنی نمی باشد . 
عزت زیاد / اسد 
غالیان چه کسانی بودند؟ و چه نوع تعریفی از کسی، غلو محسوب می شود؟
اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام غلوّ را به شدیدترین وجه مردود دانسته و غالیان را نکوهش و تکفیر کرده‏‌اند.

در کتابی خواندم که امام علی علیه‌السلام "غلو" را یکی از ارکان کفر دانسته اند, چه جور تعریفی از چیزی و یا کسی "غلو" محسوب می شود؟

پاسخ:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ص قَالَ بُنِیَ الْکُفْرُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ- الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّکِّ وَ الشُّبْهَة؛ (1)
امیر المؤمنین علیه‌السلام فرمود: کفر بر چهار پایه استوار شده: فسق، غلو، شک، شبهه.
پس از درگذشت پیامبر صل‌الله‌علیه‌وآله، گروه هایی درباره ایشان و پیشوایان معصوم، از مرز حق تجاوز کرده، مقاماتی را برای آنان قائل شدند که مختص خداست. از این جهت «غالی» یا «غالیان» نامیده شدند.
شیخ مفید می‌گوید: غالیان گروه هایی هستند که به اسلام تظاهر نموده، ولی برای امیرمؤمنان علیه‌السلام و پیشوایان دین، الوهیت و نبوت ثابت نموده‌اند. آنان را با صفاتی معرفی کرده‌اند که از مرز حقیقت فراتر است. (2)
علامه مجلسی می‌گوید:
«غلو» درباره پیامبر و پیشوایان این است که آن ها را خدا بنامیم یا در عبادت و پرستش شریک خدا بینگاریم، و یا آفرینش و روزی را از آن ها بدانیم، و یا معتقد شویم خدا در آن ها حلول کرده است و یا بگوییم بدون الهام از جانب خدا از غیب آگاهند، و یا امامان را پیامبر بیندیشیم، یا تصور کنیم که شناخت و معرفت آنان ما را از هر نوع عبادت خدا بی‌نیاز می‌سازد و تکلیف را از ما بر‌می‌دارد». (3)
 البته درک جایگاه معصومان چندان آسان نیست. اما بیان آن بزرگواران در خصوص خویش، بهترین راهنمای ما در این مسیر است :
علی علیه‌السلام در حدیث مختصر و شیوایی فرمود: « از غلو در باره ما دوری بجویید. بگویید ما بندگانی پرورش یافته ایم. سپس (بعداز اعتراف به مخلوق بودن و عبد بودن ما ) در باره فضیلت ما هر چه خواستید بگویید» (4).
 نکته مهم درباره ائمه علیهم‌السلام رعایت اصل اعتدال است. نه افراط، نه تفریط. نه آن ها را از مقاماتی که دارند، بالاتر ببریم و به مقام خدایی برسانیم. نه این که تفریط کرده و مقاماتی را که در آیات و روایات برای آن ها بیان شده، انکار کنیم.
 روایتی که  به آن اشاره فرمودید، به همین نکته اشاره دارد که در روایت دیگری از ایشان آمده است که فرمودند :
در باره من دو کس هلاک شدند: یکی دوستی که از حدم گذراند. دیگر دشمنی که از مقامم فرو کشاند. (5).
بر این اساس ملاک غلو بودن و یا نبودن یک اعتقاد و باور مشخص می شود؛ یعنی اگر صفت و یا مقامی که  خاص خداوند است و دارنده آن مقام الوهیت دارد ، به پیامبر و خاندان پاک او علیه‌السلام  نسبت دهیم ،غلو خواهد بود و باطل ،ولی  اگر صفات و مقاماتی که خداوند متعال به آن ها عطا کرده ، مثل عصمت و ولایت و علم و قدرت بر شفاعت به اذن خداوند و یا فهمیدن سر باطنی انسان دیگر و  ... در حالی که قرآن و فرمایش اهل بیت آن ویژگی را تایید می کند، دیگر نه تنها غلو نیست، بلکه عدم اعتقاد به آن به نوعی کوتاهی در حق آن ها است و ناشی از عدم معرفت حقیقی به مقام این بزرگواران است .
اهل بیت عصمت و طهارت  علیه‌السلام غلوّ را به شدیدترین وجه مردود دانسته و غالیان را نکوهش و تکفیر کرده‏‌اند. البته توجه فرمایید که علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار حدود صد روایت از ائمه معصومین را درباره غالیان نقل کرده است.

پی نوشت :
1.شیخ کلینی‏،الکافی‏،ناشر اسلامیه‏ تهران‏،سال 1362 ش،‏نوبت دوم‏، ج‏2،ص 392.
2. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد،حسین درگاهی، چاپ و مصنفات شیخ مفید، ص 109.
3.علامه مجلسی، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق ، ج 25، ص364.
4. همان،ص 270.
5. همان،ص286.

مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی پاسخ می دهد ، خواهشمند است با دقت مطالعه کنید و بعد قضاوت نمایید . 

چگونه ایین یارسانیان را رد میکنید؟؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز
نام فرقه اى است که در قرن هفتم هجرى در منطقه کردنشین غرب ایران مجاور کشور عراق شکل گرفت. «اهل حق» و «یارسان» دو نام مشهور براى این فرقه است؛ ولى با الفاظ دیگرى نیز همچون: طایفه سان، طایفه، یارستان، على اللهى، درویش گورانى (1)، آیین حق، آیین حقیقت و دین حقیقت (2) از این فرقه یاد مى شود. یارسان، بنا به قولى مخفف یارستان و به معناى یاران حق است (3) و به قولى دیگر، مرکب از دو کلمه یار (به معناى دوست و صحابه) و سان (به معناى شاه و سلطان) است که روى هم به معناى پیروان و یاران سلطان اسحاق مى باشد. (4)
اهل حق، علی‌اللهی مذهب و مسلکی است با گرایش های عرفانی و آداب و متون مذهبی خاص که در موارد زیادی با اعتقادات و سنن اسلامی مطابقت ندارد.
این مسلک در میان طوایفی از کردها، لرها، ترک ها، پیروانی دارد. آنان نسبت به حضرت علی (ع) غلو می کنند و برای او مقام خداوندگاری اعتقاد دارند.
آنان به جز سلطان اسحاق که پایه‌گذار این مذهب به حساب می آید، مهم‌ترین مظهر خدا روی زمین را حضرت علی(ع) می دانند. در بسیاری از آثار اهل حق، بر الوهیت حضرت علی(ع) تأکید شده است. آنان تصور می کنند که در زمان حضرت محمد(ص) خدا، در وجود علی(ع) تجلّی کرد . حضرت محمد به الوهیت حضرت علی آگاهی داشت؛ اما به خواست حضرت علی این سر را فاش نکرد.
اهل حق، علی(ع) را مظهر ذات الهی و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهی به حساب می آورند. اهل حق، هنگام برخورد با یکدیگر، به جای «سلام» «یا علی» می گویند. تراشیدن یا کوتاه کردن شارب (سبیل) را گناهی بزرگ به حساب می آورند و حرام می دانند. به سبب مقدس بودن سبیل، تارهای جدا شده از آن را در جایی محفوظ نگه می دارند.
از شعائر مخصوص دیگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است. آنان روزه ماه رمضان را انجام نمی دهند و سه روز پیاپی روزه می گیرند. زمان آن، مصادف با چله زمستان کُردی می باشد. پس از سه روز، روزه مداوم ، روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است، جشن می گیرند که آن را «عید خاوندگاری» می نامند. نام این روز، روز «غار» است. این روزه را به یاد روزها و ساعاتی که سلطان اسحاق و یارانش در غاری سپری کرده‌اند، انجام می‌دهند.
برای اهل حق مقدس‌ترین جایگاه و کعبه مقصود، «پردیوَر» می باشد. در روستای شیخان، کنار رودخانه «سیروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگی است که جایگاه سلطان اسحاق و یارانش را مشخص می کند. این محل را «پردیوَر» می‌نامند که زیارتگاه و محل دعا و نیاز آنان است. گویند سلطان اسحاق، در همین مکان با یارانش پیمان بست.
اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هایی تجلی یافته است . به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترین مظهر تجلی خدا در روی زمین است. پایه گذار این فرقه، سلطان اسحاق است.
در تاریخ ولادت سلطان اسحاق اختلاف کرده‌اند. برخی ولادت او را در سال 612، و گروهی در سال 675 ذکر کرده‌اند. محل ولادت او را روستای «برزنجه» از توابع «حلبچه» در استان «سلیمانیه» عراق دانسته‌اند.
به عقیده اهل حق، چون سلطان اسحاق، عقاید خود را آشکار کرد، مردم از جمله پدر و برادران اسحاق با وی به مخالفت برخاستند و قصد جان او را کردند. او با یاران خود در غاری پناه گرفت. سه روز در آن جا پنهان شد تا این که مهاجمان محل را ترک کردند و سلطان و همراهان به سلامت بیرون آمدند. سلطان اسحاق سپس به روستای «شیخان» رفت و در آن جا «پردیوَر» را که به منزله مرکزی روحانی و معنوی بود، برای یاران خود بنا کرد . به تقویت و نشر مذهب خود پرداخت. سپس در روستای «شیخان» مرگ او فرا رسید. گروهی از پیروان اهل حق نوشته‌اند که وی سیصد سال عمر کرد که امری غریب به حساب می آید.
آنان بعد از سلطان اسحاق، به هفت تن که برخی جزء مریدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند. این هفت تن را جزئی از ذات سلطان اسحاق می دانند. (5) آنان دارای عقاید خاص و پیچیده‌ای هستند که خیلی از عقاید خود را به دیگران نمی‌گویند.
راه و روش اهل حق، نادرست و باطل است؛ چون آنان خیلی از معارف و احکام غیر منطقی را برای خود به وجود آورده‌اند. همچنین افرادی چون سلطان اسحاق و حضرت علی(ع) و... را به عنوان خدا و افرادی که خدا در آنان تجلی کرده و به صورت و شکل آنان در زمین آشکار شده، به شمار می آورند. به قیامت به صورتی که اسلام و قرآن می گوید، عقیده ندارند.
با دقت در افکار و عقاید آنان به خوبی روشن می گردد که مسلک و مذهب آنان بی‌پایه و اساس و باطل است.
البته ممکن است برخی از افراد اهل حق این عقاید را نداشته باشد؛ اما عقاید مشهور آن ها همان چیزهایی است که بیان شد.
برای آگاهی بیش تر از عقاید و افکار آنان، به دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد 10، و کتاب سخن با اهل حق، سید عباس طباطبایی ‌فر مراجعه نمایید.

پی ‌نوشت ها‌:
1. شناخت فرقه اهل حق، خدابنده، عبداللّه، امیرکبیر، تهران ، ۱۳۸۲ ، ص ۱۸.
2. حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت، جیحون آبادى، نعمت اللّه، تصحیح محمد مکرى، کتابخانه طهورى، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۳۱۵، ۳۱۷ و ۴۲۰.
3. سرسپردگان، خواجه الدین، سید محمدعلی، کتابفروشى منوچهری، تهران، ۱۳۶۲ش، مقدمه، ص ۱۰.
4. نامه سرانجام کلام خزانه، صفى زاده (بوره که ئى)، صدیق، انتشارات هیرمند، تهران، ۱۳۷۵، ص ۲۲.
5. کاظم موسوی بجنوردی ودیگران ،دائره المعارف بزرگ اسلامی، ، ج 10، ص 467 ـ 474.
برای آگاهی بیش تر، ر.ک: دائره المعارف بزرگ اسلامی 

باسلام و احترام ؛ جناب آقای مرید سلطان شما آن قدر از شیخ امیر دفاع می کنید که از پیامبران و امامان (ع) هم بالاتر قرار می دهید . لطف فرمایید کلامات و گفتار شیخ امیر و امثال ایشان را منتشر کنید تا همگان مطالعه کنند شاید به دین سلطان ضحاک روی آورند و دین اسلام را رها کنند . 
باسلام و عرض ادب ؛ جناب آقای فرامرز کاکایی عزیز ما فقط فرقه اهل حق (یارسان ) که ادعای دین مستقل بودن از ادیان دیگر را دارند و ادعا می کنند که دین سلطان ضحاک - صحاک - است را نقد کرده و قصد آنرا داریم که اهل حق با علی اللهیان چه شباهتی و این دو باهم چه تفاوتی دارند . و از آگاهان از این فرقه می خواهیم تفاوت و شباهت  و فرق آن را با سند ارایه دهند که اذهان مردم را روشن کنند . 
علی اللهیان در کدام مناطق زندگی می کنند و اهل حق در کدام مناطق لطف فرمایید مناطق و باور های دینی آنها را مشخص نمایید . 

باسلام و عرض ادب ،
آقایان محترم از شما سئوال می کنم ؟ بفرمایید آیا انسان عاقل و متفکر باید از حق پیروی کند یا از پدران و اقوام خود ؟ ( حقی که خدا واضع آن بوده و توسط پیامبر اسلام ابلاغ شده  ودر امتداد آن امامان مبشرین و مبلغین آن بوده اند و...  و نه سلطان صحاک و شیخ امیر های شما ) . 
آیا تقلید از گذشتگان درست نقطه ی مقابل حق نیست ؟ و مصداق آیه کریمه خداوند متعال نمی باشد ؟ که خداوند در آیه ۲۳ سوره زخرف می فرماید : (وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ).
 مشرکان گفتند پدران ما همین راه رفتند و ما از آنها پیروی می کنیم .  

می دونید عزیزان محترم و بینندگان ، مشکل همه ی مردم این است که زود قضاوت می کنند در حالی که همه ی ما می دونیم یکی از نام های خداوند یکتا که جانم در در اختیار اوست علی (العلی) است که در جوشن کبیر هم آمده است اهل حق ها مخصوصا مشعشعیان آن علی را می پرستند (علی اعلی )  نه حضرت علی (ع) را . که در سوره توحید هم که خداوند می فرماید لم یلد ولم یولد یعنی نه فرزندی دارد و نه فرزند کسی است. در حالی که حضرت علی ( ع) جزو بندگان پاک خدا است که در میان مردم زندگی می کردند و همچنین جسم بودند که یازده معصوم (ع) هم جزو نسل آن هاست  ولی خداوند نه جسم است و نه مانند آن . خداوند روح پاک است و ...
جناب علی آقا ما زود قضاوت نمی کنیم .  به نوشته های فریدون حسینی که از خارج کشور ارسال کرده است پاسختان به آن چیست ؟ آیا آن مطالب حسینی درست است و یا نه ؟ پس از این ، به اهل حق (یارسانی ها ) سلطان سهاک اللهی بگوییم نه علی اللهی . !!!! یعنی یک پله بالاتر !!!! 
با تشکر از همه عزیزانی که در این بحث شرکت کردند
آقای نویسنده ی مقاله حرفهای دیگر سایتها رو کپی پیست کرده متاسفانه و خودش هرگز هیچ تحقیقی نداشته شاید تو این بحثا کمی اشنا شده
ببین نویسنده ی تازه کار منم می تونم با 50 هزارتومن سایت بسازم و بگم به نقل از جاهای دیگه نویسنده این سایت فاسده

تو حدی نداری که پیروان ایین یارسان رو کافر بدانی ، نه تو و نه هیچ کدام از اونهایی که بهشون ارجاع می دی

چون هفتصد سال پیش اون موقع که اجداد تو عمر و عثمان رو می پرستیدند اجداد من رو یاران علی و یارسان می خواندند

حالا بعد هفتصد سال تریبونی دست شما افتاده و مثا داعشیا دارید مراحل بلوغ فکریتون رو طی می کنید . و همه رو از دم تیغ می گدرونید

هر وقت دو قدم راه رفتی بایه یارسانی(اهل حق) تازه یکیشون رو شناختی چه برسه به هزاران جلد کتاب و دفاتر دینی در یارسان که مطمنم اسمشونم به گوشت نخورده چه برسه به خوندش
جد من خود علیست (علیه السلام) و نسل اندر نسل شیعه علی و خداپرست بوده ایم نه علی پرست!
و این شما هستید که معلوم نیست جدتان کیست.
ما هم ادعای بیش از این نداریم که مطالبمان از سایر سایتها جمع آوری شده.
برای ما قرآن و احادیث علی و پسر عموی علی و فرزندان علی علیهم السلام کفایت میکند و دیگر نیازی به دیگر مزخرفات نداریم.
باسلام و احترام و عرض تسلیت شهادت مولای متقیان امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (ع) 

 جناب آقای ساسان  عزیز شما نوشته های فریدون حسینی که از خودتان است (اهل حق ، یارسان و... ) را با دقت و با حوصله مطالعه کن و کمی تعقل و تفکر نما و بعد می فهمی که دین مقدس اسلام ناب محمدی (ص) با دین ادعای شما که از هفتصد سال پیش توسط سلطان سهاک بوجود آمده است چه تفاوتی و چه شباهتی دارد . 
تحقیقات ما هم از کتاب های که توسط افرادی از اهل حق (یارسان ) نوشته شده است  و کسانی هم در این زمینه تحقیق کرده اند می باشد ما از خودمان چیزی نمی نویسیم . اگر دین یاری دین مستقل است ، پس از چه هراسی دار ید . بگذارید دینتان نقد شود و همه آن را بشناسند ، مثل ادیان دیگر . 
و از فتاوای معتبر علمای شیعه که عده ای از اهل حق ها و... سوال کرده اند و علما هم نظر فقهی خودشان را بر اساس دین اسلام داده اند . می باشد . جناب عالی و امثالهم هم از علمای شیعه سوال کنید جواب خواهند داد . 
دین آنست که نقد شود نه اینکه سرمگو باشد . 

اگر جد تو علی(ع) بود یهودی هم رام میشد چه برسه به یارسانی بنده ی خدا که مثل پروانه دور شمع علی و فرزنداش می گردن

تو شاید جدت به عربی به ایشان برسه ولی مطمنم با این طرز تفکرت در بین راه نطفه تو مورد امیزش نفاق قرار گرفته که نسل در نسل امروز به این حد از تکفیری بودن رسیدی

سخت‌گیری و تعصب خامی است

تا جنینی کار خون‌آشامی است(مولانا)

به امید روزی که ظرف پذیرش و شناخت من و شما از دریای بیکران حقیقت قطره ای افزایش یابد

خود حضرت علی علیه السلام هم احمقایی رو که ایشان را خدا می دانستند نتونست هدایت کنه!
اصلا تو روایت هست که حضرت عیس علیه السلام فرمودند: مرده را زنده می کنم، کور مادر زاد را شفا می دهم اما احمق را نمی توانم شفا دهم.

این هم از نحوه رفتا حضرت با علی اللهی ها:

فصل پنجاه و یکم : حد غلات و خوارج 
1- کیفر غلات  
هفتاد نفر از اهل زط (نژادى از اهل سودان و هند) پس از جنگ صفین نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و پس از سلام ، سخنانى به زبان خودشان به آن حضرت گفته و آن حضرت نیز به همان لغت به آنان پاسخ داد. و در ضمن گفتارشان به آن حضرت نسبت خدایى دادند.
امیرالمومنین علیه السلام به آنان فرمود: من خدا نیستم بلکه بنده اى از بندگان خدا هستم ولى آنان نپذیرفته ، همچنان بر مطلب خویش اصرار مى ورزیدند، تا این که حضرت امیر به آنان فرمود: اگر از این عقیده تان دست بر ندارید و به درگاه خدا توبه نکنید، شما را خواهم کشت ، ولى آن همه موعظه و اندرز در آنان اثر ننموده و توبه نکردند.
پس آن حضرت دستور داد، گودالهایى حفر نموده و بین گودالها روزنه قرار دادند، و آنان را میان گودالها انداخت ، و سر آنها را پوشاند و میان یکى از گودالها که کسى در آن نبود آتشى افروخت و با دود همه را هلاک کرد(511).
2- پروردگار من و شما خداست  
حضرت امیر علیه السلام در خانه ام عمرو از طائفه عنزه (یکى از همسران آن حضرت ) تشریف داشت ، قنبر به نزد آن حضرت آمد و گفت : ده نفر بر در خانه آمده و شما را به خدایى مى خوانند.
امیرالمومنین به قنبر فرمود: آنان را بیاور، پس بر آن حضرت وارد شدند.
على علیه السلام چه مى گویید؟
غلات : تو پروردگار و آفریدگار و روزى رسان ما هستى ؟
على علیه السلام : واى بر شما! چنین نگویید من هم مانند شما مخلوق خدایم . ولى آنان نپذیرفتند.
على علیه السلام واى بر شما! پروردگار من و شما خداست ، توبه کنید و از این عقیده برگردید.
غلات : تو پروردگار و روزى دهنده و خالق ما هستى .
على علیه السلام به قنبر فرمود: برو چند کارگر بیاور، قنبر ده کارگر با ابزار حفارى حاضر کرد، على علیه السلام به کارگران دستور داد گودالى در زمین حفر کنند و آنگاه در میان گودال ، هیزم افکنده آتشى بزرگ افروختند و در این موقع که آتش زبانه مى کشید به آنان فرمود: واى بر شما! توبه کنید و از عقیده خود دست بردارید.
گفتند: هرگز.
پس على علیه السلام همه آنان را به تدریج در میان آتش ‍ انداخت و آنگاه فرمود: هر زمان که چنین امر منکرى ببینم ، آتشم را مى افروزم و قنبر را مى خوانم (512).
3- من هم بنده خدایم  
حضرت امیر علیه السلام در روز ماه رمضان بر جماعتى مى گذشت که به خوردن غذا مشغول بودند.
على علیه السلام : مسافرید یا بیمار؟
نه مسافریم و نه بیمار.
اهل کتاب هستید؟
نه .
پس چرا در روز ماه رمضان غذا مى خورید؟
آنان پاسخى گفتند که معنایش این بود که تو خدا هستى .
امیرالمومنین علیه السلام چون مقصود آنان را فهمید از اسب پیاده شد و به سجده افتاد و گونه هاى صورت را بر خاک گذاشت و سپس به آنان فرمود: واى بر شما! من هم بنده اى از بندگان خدا هستم . ولى آنان گوش نکرده و بر پندار خود ثابت بودند.
در این هنگام على علیه السلام دستور داد تا دو چاه در کنار هم حفر کنند، یکى باز و دیگرى سربسته ، و روزنه اى بین آنها قرار دهند و سپس آن گروه را در گودال سربسته قرار داد و درمیان گودال دیگر آتشى افروخت و با دود، آنان را عقوبت مى داد و در آن حال پیوسته ایشان را به اسلام دعوت مى نمود ولى نمى پذیرفتند، تا این که دستور داد آنان را با آتش ‍ سوزاندند (513).
4- پیدایش غلات  
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه (514) آورده : نخستین کسى که در زمان امیرالمومنین علیه السلام به آن حضرت غلو ورزید و او را خدا خواند، عبدالله به سبا بود، هنگامى که حضرت خطبه مى خواند عبدالله برخاست و چند بار به وى خطاب کرد تو خدا هستى ، پس گروهى از اصحاب آن حضرت که از جمله آنها عبدالله بن عباس بود براى او نزد آن حضرت شفاعت کردند و گفتند: توبه نموده و از عقیده خود بازگشته است ، پس على علیه السلام او را بخشید ولى مشروط به این که از کوفه خارج شود. و هنگامى که خبر شهادت على علیه السلام به عبدالله بن سبا رسید گفت : به خدا سوگند اگر مغز سرش را در هفتاد همیان برایم بیاورید باز هم مى گویم نمرده و نخواهد مرد تا زمامدار تمام عرب شود. گروهى به عبدالله بن سبا گرویده و با او هم عقیده شدند، از جمله عبدالله بن صبره همدانى و عبدالله بن عمرو کندى و چند تن دیگر. و عده اى از این افراد به شبهاتى بى اساس ‍ تمسک جسته اند. از جمله به گفتار عمر که ، هنگامى که آن حضرت به موجب حدى چشم مردى را کور کرد، گفت : ما اقول فى یدالله فقات عینا فى حرم الله ؛ چه گویم درباره دست خدا که چشمى را در حرم خدا کور کرد.

511- فروع کافى ، ج 7، ص 259، حدیث 23
512- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید، ج 1، ص 425. رجال کشى ، ص 61، در عنوان قنبر.
513- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید، ج 1، ص 425
514- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحدید، ج 1، ص 425 و 426

منبع: کتاب: قضاوتهاى امیرالمومنین على علیه السلام/ آیه الله علامه حاج شیخ محمد تقى تسترى
با سلام خدمت تمام دوستان. جناب آقای اسد من متوجه نمیشم که شما چه مشکلی با الحق ها داری ولی اگر هدفت نقد و بررسی است که نیست چرا از دین خودت شروع نمیکنی؟ اگر به نظرت اسلام خوب است باید بدانی که از وقتی که اسلام گسترش پیدا کرده متناسب با آن کشت و کشتار نیز رشد پیدا کرده است چرا چون که اسلام ناب محمدی یعنی داعش یعنی القاعده یعنی طالبان یعنی....... پس سعی کن مراقب گفتارت باشی چرا چون که دین تو سرشار از ابهاماتی است که خودت خبر نداری. شما داعش را از خود نمیدانید ولی داعش نیز همانند شما قرآن را قبول دارد و طبق آیه ی چهارم سوره ی محمد سر می برد و قتل عام میکند. شما با خودتان هم درگیرید و درصدد برکندن ریشه ی داعش بر می آیید ولی همانطور که ذکر شد شما و امثال شما با داعش برادرید باز هم لازم به ذکر هست که گفته شود کاری به الحق ها نداشته باشید. شما خدا را قبول دارید ما نیز قبول داریم. بجای توهین کردن به آیین یارسان  بشین زندگیتو بکن و لااقل ادامه ی زندگیه باقیمانده ات احتاجی به توبه نداشته باشی .            هو اول و آخر یار
سلام
خیلی جالب است
برخی ادعا می کردند ما هم مسلمانیم و قرآن را قبول داریم
حالا برخی اهل حق را دینی در مقابل اسلام معرفی می کنند
جناب آقای علی اعلایی جناب عالی بنابه نوشته خودت در حدود هفتاد سال سن داری و فرد تحصیل کرده ای هستی و قلم روانی هم دارید آیا آیه 18 از سوره بقره را مطالعه کرده اید ؟ لطفاً با دقت و با تفکر عمیق و کمی هم بر روی آن تعقل نمایید . بعد می فهمی که یک عمر خودت در ضلالت بوده ای و عده ای را هم بخاطر متاع ناچیز دنیا در ضلالت نگاه داشته ای . چون تو خود را از سادات خود خوانده ای اهل حق می دانی ( که خودت می دانی سید واقعی نیستی یعنی از اولاد ائمه معصومین (ع) نمی باشی ) و خود را دلیل و یا پیر این جماعت غافل معرفی می کنی !!! 

 « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ‌ »

آنان (از شنیدن حقّ) کر و (از گفتن حقّ) گنگ و (از دیدن حقّ) کورند، پس ایشان (به سوى حقّ) باز نمى‌گردند.

نکته ها

قرآن در ستایش برخى پیامبران مى‌فرماید: آنان دست وچشم دارند، «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» «1» شاید مقصود آن است که کسى که دست بت‌شکنى دارد دست دارد، کسى که چشم خدابین دارد چشم دارد، پس منافقان که چنین دست وچشمى ندارند، در واقع همچون ناقص الخلقه‌هایى هستند که خود مقدّمات نقص را فراهم کرده و وسائل شناخت را از دست داده‌اند. لذا در این سوره درباره‌ى منافقان تعابیرى همچون «لایشعرون، ما یشعرون، لایعلمون، لایبصرون، یعمهون، صمّ، بکم، عمى، لا یرجعون» بکار رفته است.

نظر، غیر از بصیرت است. در سوره اعراف مى‌خوانیم: «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» «2» مى‌بینى که به تو نگاه مى‌کنند، در حالى که نمى‌بینند. یعنى چشم بصیرت ندارند که حقّ را ببینند.

عدم بهره‌گیرى صحیح از امکانات و وسائل شناخت، مساوى با سقوط و از دست دادن انسانیّت است. در سوره اعراف آیه‌ى 179 مى‌خوانیم: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» آنان دل دارند، ولى نمى‌فهمند، چشم دارند ولى نمى‌بینند، گوش دارند ولى حقّ را نمى‌شنوند، این گروه همچون چهارپایان بلکه از آنها پست‌تر و گمراه‌ترند، ایشان غافل هستند.

جزاى کسى که در دنیا خود را به کورى و کرى و لالى مى‌زند، کورى و کرى و لالى آخرت است. «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا» «3»


«1». ص، 45.

«2». اعراف، 198.

«3». اسراء، 97.

جلد 1 - صفحه 68

پیام ها

1- نفاق، انسان را از درک حقایق و معارف الهى باز مى‌دارد. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»

2- کسى که از عطایاى الهى در راه حقّ بهره نگیرد، همانند کسى است که فاقد آن نعمت‌هاست. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»

3- حقّ ندیدن منافقان دو دلیل دارد: یکى آنکه فضاى بیرونى آنان تاریک است؛ «فِی ظُلُماتٍ» ودیگر آنکه خود چشم دل را از دست داده‌اند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»

4- منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. «فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ»

تفسیر نور (محسن قرائتی)
جناب آقای علی اعلایی جناب عالی بنابه نوشته خودت در حدود هفتاد سال سن داری و فرد تحصیل کرده ای هستی و قلم روانی هم دارید آیا آیه 18 از سوره بقره را مطالعه کرده اید ؟ لطفاً با دقت و با تفکر عمیق و کمی هم بر روی آن تعقل نمایید . بعد می فهمی که یک عمر خودت در ضلالت بوده ای و عده ای را هم بخاطر متاع ناچیز دنیا در ضلالت نگاه داشته ای . چون تو خود را از سادات خود خوانده ای اهل حق می دانی ( که خودت می دانی سید واقعی نیستی یعنی از اولاد ائمه معصومین (ع) نمی باشی ) و خود را دلیل و یا پیر این جماعت غافل معرفی می کنی !!! 

 « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ‌ »

آنان (از شنیدن حقّ) کر و (از گفتن حقّ) گنگ و (از دیدن حقّ) کورند، پس ایشان (به سوى حقّ) باز نمى‌گردند.

نکته ها

قرآن در ستایش برخى پیامبران مى‌فرماید: آنان دست وچشم دارند، «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» «1» شاید مقصود آن است که کسى که دست بت‌شکنى دارد دست دارد، کسى که چشم خدابین دارد چشم دارد، پس منافقان که چنین دست وچشمى ندارند، در واقع همچون ناقص الخلقه‌هایى هستند که خود مقدّمات نقص را فراهم کرده و وسائل شناخت را از دست داده‌اند. لذا در این سوره درباره‌ى منافقان تعابیرى همچون «لایشعرون، ما یشعرون، لایعلمون، لایبصرون، یعمهون، صمّ، بکم، عمى، لا یرجعون» بکار رفته است.

نظر، غیر از بصیرت است. در سوره اعراف مى‌خوانیم: «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» «2» مى‌بینى که به تو نگاه مى‌کنند، در حالى که نمى‌بینند. یعنى چشم بصیرت ندارند که حقّ را ببینند.

عدم بهره‌گیرى صحیح از امکانات و وسائل شناخت، مساوى با سقوط و از دست دادن انسانیّت است. در سوره اعراف آیه‌ى 179 مى‌خوانیم: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» آنان دل دارند، ولى نمى‌فهمند، چشم دارند ولى نمى‌بینند، گوش دارند ولى حقّ را نمى‌شنوند، این گروه همچون چهارپایان بلکه از آنها پست‌تر و گمراه‌ترند، ایشان غافل هستند.

جزاى کسى که در دنیا خود را به کورى و کرى و لالى مى‌زند، کورى و کرى و لالى آخرت است. «وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلى‌ وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَ بُکْماً وَ صُمًّا» «3»


«1». ص، 45.

«2». اعراف، 198.

«3». اسراء، 97.

جلد 1 - صفحه 68

پیام ها

1- نفاق، انسان را از درک حقایق و معارف الهى باز مى‌دارد. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»

2- کسى که از عطایاى الهى در راه حقّ بهره نگیرد، همانند کسى است که فاقد آن نعمت‌هاست. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»

3- حقّ ندیدن منافقان دو دلیل دارد: یکى آنکه فضاى بیرونى آنان تاریک است؛ «فِی ظُلُماتٍ» ودیگر آنکه خود چشم دل را از دست داده‌اند. «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ»

4- منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. «فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ»

تفسیر نور (محسن قرائتی)

جناب آقای اسد، محقق خودخوانده اگر شما اهل علم و خرد و تحقیق بودی و آیات نورانی قرآن در درونت تابیده و اثر می کرد، در برابر افرادی که درد دین داشته و درک دیگری از مذهب دارند و از معاصی و محرمات بیزارند و از هر گونه تفرقه اندازی دوری می کنند و از غارتگران، زمینخواران، ویژه خواران و اختلاسگران چند هزار میلیارد دلاری متنفرند و در مقابل این همه مفاسد، تبعیضات و حقوق های چند صد میلیونی و زیر میزی ها و رشوه های کلان بی تفاوت نیستند، و چون به خلوت می روند، آن کارهای دیگر را نمی کنند، این چنین موضعگیری و موعظه نمی کردی!

شما که نماینده خداوند نیستی که موحدان را از مشرکان تشخیص داده و بر همین اساس برای آنها احکام و آیات قرآنی ردیف نمایی! فردای قیامت چندان دور نیست و به فرموده لسان الغیب:

فردا که چهره حقیقت شود پیدا     شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد!

با عرض پوزش بایستی یادآوری کنم که شما را در آن حدی نمی بینم که شجره نامه ام را برایت ارسال نمایم تا بدانی که اجداد بزرگ ما از عراق آمده اند و به حضرت زین العابدین و ائمه هدا می رسند. اما نمی دانم که شما به کجا وصل و چه شجره ای داری؟ هرچند که تفتیش عقاید و فضولی در کار دیگران را قانون مجاز نمی داند.

در پایان امیدوارم که خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرموده و حجاب های ظلمانی را از چشم دل ما بردارد تا با بصیرت و درایت بتوانیم حق را از باطل تشخیص داده و با صداقت رهرو واقعی حقیقت باشیم و حقایقی را که درک نمی کنیم، به سخره نگیریم.

جناب اسد
لطفا نظرتان را درمورد مطلب زیر صراحتا بیان کن
وبگو حضرت علی در تمام این دورانها چکار میکرده مگه او کی بوده
داستان فرزند ابلیس و امام علی ,ع,
همه نشسته بودن پیش پیغمبر

یک باره دیدند یک موجود عجیب الهیکل اومد تو مسجد

همه حیرت کردند پیامبر فرمود : هیچ کس نترسه .. با شما کاری نداره مقصودش منم ...

محضر پیغمبر که رسید گفت: یا رسول الله اصحابت از من ترسیدند .. خودمو معرفی کنم؟
پیغمبر فرمود خودتو برای اینا معرفی کن ....
رو کرد به اصحاب پیغمبر گفت : اسم من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس ... از طایفه ی اجنه و از دسته شیاطینم
از اول هبوط آدم آمدم تا همین الان که خاتم الانبیا آمدند
برای یه سوال پیش پیغمبر رسیدم ....

پیغمبر فرمودند سوالت رو بپرس... گفت سوال من اینه : یا نبی الله یا رسول الله ... همین جوری که گفتم از هبوط آدم تا همین الان که شما آمدید من مجموعه ایام دنیا رو درک کردم ... چون پدر ما ابلیس قسم خورده بود نگذاره آدم و بچه هاش بندگی خدارو بکنند ما مامور بودیم بچه های آدم رو اذیت کنیم .. گمراه کنیم اینا عبادت خدارو نکنند ...

اما سر به سر آدم ابوالبشر که میزاشتیم یک باره میدیدیم یک آقای نورانی هویدا میشد
نهیبی بر ما میزد که از ترس نهیب او جرعت نمیکردیم دیگه دورو بر آدم آفتابی بشیم

میگفتیم این پیغمبر بعدیه
شیس نبی آمد پیغمبر بود اون آقا نبود
شیس و اذیت میکردیم همون آقا می آمد

میگفتیم پیغمبر بعدیه

سام نبی آمد پیغمبر شد اون آقا نبود... باز سام رو اذیت میکردیم اون آقا ظاهر میشد
هر پیغمبری رو که اذیت کردیم اوهم میآمد
همش میگفتیم پیغمبر بعدیه ..پیغمبر بعدیه ..
نوح امد اون آقا نبود ابراهیم آمد اون اقا نبود ... یعقوب آمد اسحاق .. یوسف ... تا الانی که شما آمدید 
و ایمان داریم که شما خاتم النبیین هستید
و بعد از شما هم پیغمبری نخواهد آمد ... اومدم سوال کنم اون اقایی که از آدم تا خاتم رو یاری کرده و تمام انبیا را داد رسی نموده اون آقا کیه؟
پیغمبر فرمود اگر ببینیش میشناسیش؟ گفت بله آقا .. به کل عمرم دیدم الان ببینم نمیشناسم؟ 

امیر المومنین سمت راست پیغمبر نشسته بود سرش رو انداخته بود پایین
دست برد حضرت زیر چونه امیر المومنین سر و اورد بالا 
فرمود یه نگاه کن ببین همین آقا بود یا نه؟
تا هام بن هیم بن چشمش به سیمای امیر مومنان افتاد مثه سپند رو آتیش از جا پرید 
گفت : ولله ثسم . حامی انبیا ، یاور مومنین ، نبود الا همین جوونی که کنار شما نشسته این کیه یا رسول الله؟

حضرت فرمود :ذاک اخی و ابن عمی و وصیی و وارثی و موضع سری، اباالحسنین، مول الکونین، امام الثقلین ، یعسوب الدین ، رییس الموحدین ، قائد قرالمحجرین ، سید المتقین ، امیر المومنین ، اسدلله قالب ،قالب کل قالب ، مضحر العجائب ، علی ابن ابی طالب ,ع, است

جناب آقای ساسان و علی اعلایی (همان دکتر فرخ آریا منش ) آیا در فرقه خود ساخته سلطان سهاک شما موارد زیر وجود دارد و یا نه ؟ 

انواع نذردر مسلک اهل حق :

۱-  نذرمالیات :

این نذر مانند خدمت ایام روزه و قربانی هرساله برای اشخاص غنی واجب و برای دیگران به قدر توانایی در موقع خود وبه آداب و دستورات اهل حق صرف و سبز می شود .

نذری که برای رضای خداست و شخص ازروی تمایل قربانی را به قدراستطاعت مالی خود صرف وسبزنماید .

۲- نذر حاجت یا بره بندی :

این نذر برای جلوگیری از حوادث احتمالی و یا کمک کار کسی انجام می شود مانند اینکه حوادثی برای خود شخص یا یکی از بستگانش پیش آمده احتمال حوادث آن وجود دارد ویا آنکه با داشتن بدن سالم وعقل سلیم خواب وحشت زده ای ببیند در این صورت برای جلوگیری از نقصان یا ضرر مالی و جانی آینده نذری به قدر استطاعت مالی خود صرف وسبز نماید .

۳- نذر قسم :

اگر کسی سوگند یاد کند که فلان حیوان حلال گوشت یا فلان مبلغ پول نذر کند در صورتی که ممکن و مقدور باشد سبز و صرف نماید و اگر مورد قسم یافت نشود کفاره یا مهلتانه قسم را تا فراهم شده نذرمورد قسم صرف و سبز نماید .

۴- نذر فدیه :

این نذر که بنام فدا کردن یا تصدق نذری که قصد آنرا کرده است به  آداب اهل حق تا تشکیل جم صرف و سبز نماید .

۵- نذر خواب :

اگر شخصی در عالم خواب نذری را که ممکن و معلوم باشد بکند و یا در گردن از بگذارند در این صورت چنانچه در موقع بیدار شدن از خواب نذر مورد نظر برای او مقدور باشد و خوابش از خیالات روز نباشد ( که از خواب های خیالات روز هست و هیچ جای شکی در آن نیست ) و مریض نباشد براو واجب است که نذر مورد خواب را بنام همان شخصی که در خواب دیده صرف نماید و اگر قوه مالی نداشت باید چیزی را تحت عنوان مهلتانه تا فراهم شدن نذر سبز نماید .

۶- نذر کفاره :

برای کفاره قسم ناحق یا در حالت عصبانیت سوگند یادکند و از این دین اهل حق خارج شود { یعنی مسلمان شده و به خدا شریکی قایل نشود و به وحدانیت الله ایمان آورده و به آخرین فرستاده خدا یعنی محمد مصطفی (ص ) ایمان آورد و امام علی ابن ابی طالب را ولی و وصی و جانشین بحق رسول الله بداند و فرزندان ایشان را امام خود داند } یا دارایی خود را آتش بزند و... در این صورت به قدر استطاعت مالی نذری را سبز و صرف می کند و قسم را کأن لم یکن و نادیده تصور می کند .

۷- نذر خون ریزان :

در بین اهل حق مرسوم است که هر ساله در فصل پائیز یعنی اول مهر لغایت آدر ویا در مدت سال هر موقع صلاح صلاح بدانند نذری بنام خون ریزان به افتخار و به عشق مصطفی داودان صرف و سبز نمایند که آداب آن از این قرار است :

چند خانوار با هم و یا مشترکا مطابق نفرات خانواده خودشان مبلغی را جمع نموده و تحویل یک نفر می دهند که از آن مبلغ گاو یا گوسفند یا شتر و یا خروس که جنبه قربانی داشته باشد تهیه و به آداب مخصوص اهل حق ذبح نموده و پس از پخته شدن در جم خانه یا جای دیگر که اهل حق نذر صلاح بدانند با تشکیل جم صرف و سبز می نمایند و خاصیت این نذر آن است که چون دسته جمعی و با عقیده کامل اشخاص انجام می شود رفع بلیات و حوادث احتمالی یک ساله آن عده که توأما و متفقا عمل نذر را انجام داده اند خواهد بود . البته ممکن است بعضی افراد مستقلا این نذر را بجا بیاورند که منعی ندارد .

۸- نذر دو شاهی داود :

شرح نذر دو شاهی داود ازاین قراراست که روزی میره باش تاجردر رودنیل که از بزرگترین رودهای دنیاست ودرآن کشتی رانی می شود بواسطه شدت طوفان درگردابی گیر می کند و بنا به دعای یک نفر از سر نشینان کشتی که مسکینی ‌ژنده پوش بوده است نجات کشتی از طرف سلطان اسحاق و به مأموریت داود انجام می گیرد و پس از نجات کشتی سر نشینان آن یعنی مسافران و صاحب کشتی که همان میره باش تاجر بوده داود را زر باران می کنند و داود از قبول زرهایی که نثارش کرده اند امتناع می ورزد و آنها را به افراد مسکبن می بخشد ولی یک سکه دو شاهی در میان عمامه داود می ماند که داود از آن بی اطلاع بوده ، در موقع رسیدن داود به خدمت سلطان اسحاق قضیه دو شاهی کشف می شود و بگفته  سلطان اسحاق این دو شاهی مشکل گشای هر اهل حقی است که از روی صدق و ایمان کامل آن دو شاهی را نذر کند که تعلق به داود دارد فلذا هر اهل حقی در هر زمان و مکانی که باشد با عقیده کامل دوشاهی  ( دوشاهی در قدیم ربع یک مثقال نقره خالص بوده است و الآن هم در موقع نذرکردن همان دو شاهی را می گویند) نذر کند گره گشای مشکل ار خواهد بود . در ضمن موضوع دو شاهی داود در کلام های اهل حق تصریح شده است که کلام سرانجام در این مورد می گوید :

داود داودان داودم هانا                           بی شک حاضرین چه پیچ و پناه

داود داودان داود بی لافی                        کشتی ش گل داوه چه گیر و طافی

ترجمه فارسی : از هر طرفی داود را می طلبند ، داود فریادرس است ، بدون شک داود هر پیچ و پناهی حاضرین است ، ازهر طرفی داود را می طلبند و داود لاف و گزاف ندارد داود کشتی را نجات داد از گرداب طوفانی . 

بررسی مسأله نذر و نیاز از دیدگاه عقل و شرع :

 جهت واکاوی و گرفتن نتیجه مطلوب ، موضوع فوق را در چهار مقصد بررسی می کنیم .

مقصد اول :  درباره وجوب نذر و نیاز هیچ روایتی از انبیاء سلف و ائمه اثنی عشر علیهم السلام وارد نشده است نخستین کسی که این بدعت را بنا نهاد و به آن رسمیت بخشید ، سلطان اسحاق برزنجه ای است . منابع معتبر تاریخی هیچگونه گزارشی درباره احوالات ایشان ذکر نکرده اند هر چند برخی از متون محلی کردی پاره ای از حالات و اعمال سلطان را متذکر شده اند لکن بعلت ضعف شدید محتوایی و معتبر نبودن این منابع ، و نیز مخالف بودن اعمال و رفتار سلطان اسحاق با سیره انبیاء و اهل بیت علیهم السلام وضدیت آشکاربا قرآن و سنت ، ناچاریم عملکرد وی را بعنوان بدعت و سنت شکنی و ترویج خرافات توجیه نماییم. از سوی  دیگر چون  نذر و نیاز بعنوان  واجب دینی یارستان معرفی شده ، واین عمل در دوران دین اسلام که خاتم ادیان است رخ داده ، بطور قطع و یقین  نوعی جعل و تشریع  ( آوردن دین جدید ) و کفر و الحاد تلقی می گردد .

مقصد دوم : خداوند متعال در صدر اعمال عبادی از بندگان خود امتثال نماز را طلب نموده است ، قطعا"هر عمل دیگری بغیر از نماز بجای آورده شود موجبات رضایت خدای عالم را فراهم نخواهد ساخت .تصور بفرمایید یکی از والدین شما در بستر بیماری افتاده و حالت عطش بر او عارض شده ، از اعضای خانواده درخواست جرعه ای آب می کند ، اگر بجای آب خوراکی و مایعات دیگری به نزد وی آورده شود آیا رضایت وی جلب خواهد شد یا خیر ؟ مسلما" پاسخ منفی است .حکایت و قضیه نماز دقیقا" به مثابه همان آب می ماند و مسأله نذر نیز بسان خوراکی و مایعاتی است  که مثال زده شد . کسی نمی گوید نذر و نیاز چیز منکر و بدی است ، خیر بلکه می گوییم چیز معروف و خوبی است اما سخن این جاست که نذر و نیاز و شکم بارگی نمی تواند جایگزین نماز گردد .

مقصد سوم : واژه تکلیف در لغت یعنی سختی و مشقت . بنی آدم نیز ذاتا" تکلیف گریز بوده وغالب اوقات به جهت  شانه خالی کردن از تکالیف الهی و اجتماعی ،  به دنبال توجیهات وتأویلاتی می گردد تا از انجام تکالیف محوله سر باز زند . نماز بعنوان اصلی ترین تکلیف پروردگار مشقات خاص خود را دارد و برای فرد سست عنصر و بی همت ، چه دستاویزی از این بهتر که بگوید :  خداوند نذر را بجای نماز بر ما واجب نموده است ؟!!! فقدان احکام و تکالیف الهی در مکاتب ساختگی و عرفان های کاذب ، بهترین یهانه ای است که ، دین گریزان انبوهی را  تحت لوای لذت طلبی دور هم جمع نموده است .

مقصد چهارم : طبعا" درهر دین و مسلکی ، واژه مؤمن بر کسی اطلاق می گردد که نسبت به بایدها و نبایدهای آیین خود تعهد ، تقید و التزام عملی داشته باشد. در اسلام کسی مقرب و محبوب پروردگار است که اعمال عبادی تکلیفی مانند : نماز ، روزه ، زکات ، خمس ، جهاد ، ادای امانت ، صیانت از عفت وناموس ، اکرام والدین ، دستگیری فقراء ، رعایت تقوای الهی و... را تا سر حد وسع و امکان به جا آورد.همانگونه که در اسلام نماز جایگاه ویژه ای دارد و بعنوان ستون دین معرفی شده ، بدون تردید بارزترین و مهم ترین واجب دینی در اهل حق اتیان نذر و نیاز ، خوردن و خوراندن آن است . در میان مسلمین آن که نمازش بیشتر تقربش به ذات حق نیز بیشتر است. حال آیا می توان گفت که : هر کس نذر و نیازش بیشتر تقربش به خدای سبحان بیشتر ؟  لازم به ذکر است : از آنجا که تشریع و قانون گذاری منحصرا" از آن پروردگار عالم است و خداوند رحمان با توجه به علم لایتناهی و سیطره علمی اش بر مخلوقات ، در قانون گذاری مصالح و مفاسد امور را لحاظ می کند. لذا هیچ گاه قوانین و احکام نظری و عملی دین با یافته های مسلم علمی و اصول عقلی در تعارض ، تضاد ، تناقض ، و تنافی نیست. بلکه به تعبیر حکماء و دانشمندان: «کلما حکم به الشرع حکم به العقل، و کلما حکم به العقل حکم به الشرع» یعنی هر آن چه شریعت به آن حکم می کند عقل نیز به آن حکم می کند و هر چه عقل به آن حکم می کند شریعت نیز به آن حکم می کند. پس هرگاه حکمی به خداوند نسبت داده شود لکن وجدان و فطرت بشری و یافته های علمی خلاف آن را اثبات نماید قطعا" چنین حکمی وحیانی و آسمانی نیست بلکه جعل و ساخته عده ای آدم نما و دیو سرشت است که جهت رسیدن به جیفه دنیا و منافع مادی آن را به خداوند نسبت می دهند . اینک با رعایت عدل وانصاف می خواهیم ببینیم آیا تناول نذر و نیاز با موازین علوم تجربی و سیره انبیاء واهل بیت علیهم السلام همخوانی و مطابقت دارد یا خیر .برای قضاوت در این مسأله ناچاریم گریزی به کلام بزرگان دین و دانشمندان معاصر داشته باشیم.البته ناگفته پیداست مسأله نذر در اسلام وسایر ادیان ،از این بابت که صرف اموال فی سبسل الله بوده و از  مصادیق اطعام فقراء ومساکین محسوب می شود فی نفسه امری مباح بلکه مستحب است و ما مناقشه ای در این رابطه نداریم . از دیدگاه فرد اهل حق  نذر و نیاز بدل از نماز می باشد لذا واجب است شبانه روز  پنج مرتبه آن را بجا آورد در مکتب اهل حق نخوردن غذای نذری اهانت به آن تلقی می گردد .نقد بودن غذای نذری مسأله ای است که شکم حریص آدمی نمی تواند براحتی از کنار آن بگذرد  و چون انجام نذر ونیاز  به این شکل مستلزم شکم بارگی و تن پروری است ، ایراد واشکال ما متوجه همین نکته اخیر است . اکنون این ما و این سخنان بزرگان :

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم : آدمی ظرفی بدتر از شکم پر نمی کند . برای آدمی زاد همین مقدار غذا که بنیه او را نگه دارد کافی است .

امیر المؤمنین علیه السلام : کم خوردن برای نفس گرامی تر وبرای صحت (بدن) پاینده تر است .

امیر المؤمنین علیه السلام :هرکس خوراک و خورشت او کم باشد ، دردها و بیماری هایش کم خواهد بود .

امیر المؤمنین علیه السلام : خوراک را کم کن تا کم کنی بیماری ها را .

شخصی بنام ابی جحفه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درحال سیری آروغ زد . حضرت فرمود :

ای ابا جحفه ؛ هرکس در دنیا سیر تر بخورد در آخرت گرسنه خواهد بود .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم : گرسنگی نور حکمت است و سیری دوری از خدا .

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : دل ها را با آب و غذای بسیار نمیرانید که دل آدمی چون زراعت است که اگر آب زیاد بخورد فاسد می شود .

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : زیاد غذا نخورید که نور معرفت را در دل شما خاموش می سازد .

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : بهترین شما در نزد خدا از حیث منزلت و مرتبه کسانی هستند که بیشتر گرسنگی می کشند ... دشمن ترین شما در نزد خدا کسانی هستند که آن قدر می خورند که شکم های ایشان مملو می گردد

باید پرسید که سادات اهل حق و پیروان آنان تا چه اندازه طعم  تشنگی و گرسنگی کشیده اند که این گونه بی مهابا نام خود را اهل حق نهاده اند ؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : اسرار ملکوت آسمان ها داخل نمی شود در دل کسی که شکم او پر باشد .

لقمان حکیم علیه السلام خطاب به پسرش : ای فرزند ! چون معده پر شود فکر می خوابد و حکمت و دانایی لال می شود و اعضاء و جوارح از عبادت باز می ایستد .

و به همین خاط است که هیچ اثر علمی از بزرگان علی اللهی در تاریج وجود نداشته و نخواهد داشت  !!!

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : خود را فربه مسازید مانند خوک هایی که کفار از برای ذبح کردن فربه می سازند .

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم : ضرر هیچ چیز از برای دل مؤمن زیادتر از بسیار خوردن نیست و پر خوردن باعث دو چیز می شود : یکی قساوت قلب و دیگری هیجان شهوت  .

وچه قساوتی از این بالاتر که انسان آیات نورانی قرآن را ببیند و بشنود اما بهره ای از آن نبرد ؟مگر آیات فراوان نماز و زکات و... در قرآن نیست چرا عمل نمی کنند ؟

و هزاران حدیث دیگر از این دست ...

این هم تقدیم به آقایان ساسان و .... جهت اطلاع ایشان این از آداب دین خود ساخته شما های غافل از دین اسلام . 

آداب و شرایط درجم نشستن :  

در مرام و مسلک اهل حق یاران در یک حلقه نشسته و مشغول ذکر شده و با اورادی به عبادت می پردازند که در اصطلاح این حلقه را جم و افراد حاضر در این جم را جم نشین گویند و جایی را که شایستگی تشکیل جم داشته باشد و یا جایی که مخصوص این کار ساخته شده باشد را جم گویند . جم اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد و جم نشین که به اشخاصی گفته می شود که در جم یعنی حلقه حقیقت می نشینند و به ذکر و اورا د عبادت می پردازند .

افرادی که صلاحیت جم نشینی دارند :

۱- ذکور باشند ۲-  سرسپرده و جوزسر شکسته باشند ۳- رشید ، بالغ و عاقل باشند ۴- مخیر باشند یعنی تشخیص خوب و بد را بدهند ۵- پاکی را از هر حیث اعم از بدن و لباس و زبان داشته باشند ۶- به قصد بندگی و بدون تظاهر باشد ۷- در جم به حالت خصوع و خشوع نشسته باشند .

کسانی که حق نشستن در جم را ندارند :

۱- کسانی که جوز سر آنها شکسته نشده و سرسپرده نشده اند ، اعم از جوانان و پیران و کلامان و سال خوردگان حق در جم نشستن ندارند ولی در صورتی که از گروه اهل باشند می توانند در میان اطاق جم خانه خارج از حلقه جم سر پا به حالت خصوع بایستند .

۲- طبقه زنان اعم از زنان شوهردار ، بیوه و دوشیزگان اجازه در جم نشستن را با مردان ندارند ولی می توانند با رضایت کسانشان در پشت جم حاضر شده و توسط حائلی که دیده نشوند بی سر و صدا مشغول عبادت قلبی شوند تا فیض برده باشند .

۳- اشخاص دیوانه و غیر ممیز که نتوانند احترام جم را نگهدارند .

۴- اطفال خرد سال و نابالغ و لو جوز سر آنها شکسته باشد حق نشستن در جم ندارند ، زیرا از عهده نگهداری احترام جم بر نمی آیند .

وظیفه سید و نایب سید در جم اهل حق :

سید سرجم همانند سایرین آداب ورودی جم را کاملا معمول داشته و پس از آن در جای مخصوص خود روبروی آستانه جم می نشیند و مانند سایرین به ذکر قلبی مشغول می شود و لیکن در موقع صرف نذورات دعای آنرا طبق معمول می خواند و سایرین آمین می گویند ، این سید که اولاد یکی از خاندان های یازده گانه (تیره ) است اگر عالم به اصول و فروع دین اهل حق باشد و یا نباشد احترام وی برای دیگران واجب است . { توضیح اینکه سید بی سواد هم باشد که بی سوادهستند . و اگر بچه بالای هفت سال هم باشد می تواند دعای جم را بخواند } . نایب سید که باید اولاد یکی ازهفتاد و دو پیر با دست نشانده سید پیر باشد درغیاب سید یعنی در جایی که دست رسی به سید نداشته باشند موظف است وظیفه سید از قبیل دعا خواندن نذورات را انجام دهد ، به استثنای جوز سرشکستن که وظیفه سید پیراست در ضمن سید ونایب سید می توانند وظیفه خلیفه و خادم و کلام خوان را در جم انجام دهند ولی خلیفه و خادم و کلام خوان اگرسید نباشند و اهل حق عادی باشند نمی توانند وظیفه سید و نایب را انجام دهند .

وظیفه فراش و یا کمک کار خادم در جم اهل حق :

فراش کمک کار خادم است که درموقع رسمی شدن جم مجازاست کارهای مربوط به خادم از قبیل تهیه وسایل ظروف و آب چرخ و آفتابه دستشویی ، آوردن ندورات از خارج به داخل جم و قسمت دادن اشخاصی که در خارج جم خانه هستند را انجام دهد .

وظیفه خادم در موقع تشکیل جم :  

خادم دراصطلاح یارسان فردی معین است که در جم وظیفه اعلام آغاز و پایان جم ، توزیع نواله و نذورات و اجراء اوامر مربوط به جم و سایر تشریفات و انتظامات را برعهده دارد و به هیچ وجه حق نشستن تا پایان جم را ندارد و همه امور را سر پا انجام می دهد .خادم همانند سایرین در موقع ورود به جم خانه باید آداب معموله را به جای آورد و پس از آن در گوشه خالی جم که جهت رفت و آمد خادم روبروی سید جم است با پای برهنه ، بدون جوراب سر پا بایستد ، زیرا خادم در موقع رسمی شدن جم حق نشستن و بیرون رفتن از جم خانه را ندارند . از جمله وظایف خادم می توان به : حفظ انتظامات جم ، اعلام رسمیت بین اهل جم ، تکبیر گفتن ، یکسان دانستن عموم جم در موقع قسمت دادن، با خوش رویی صحبت کردن با اهل جم .

لازم به ذکراست خادم تا پایان جم حق خوردن قسمت خود را ندارد واگر کسی از اهل جم در خواست قسمت اضافی بمنظور مراد یا مطلب یا همسایه نماید با اجازه سید سر جم مجوز این کار را پیدا خواهد کرد .

وظیفه خلیفه در جم : خلیفه یا قسمت کننده نذورات همانند سایرین در موقع ورود به جم آداب و رسوم ورودی را بجای می آورد و پس از آن در طرف دست چپ سید سرجم می نشیند و در موقع قسمت کردن سر خود را پائین انداخته و بدون در نظر گرفتن مقام و اسم اشخاص قسمت ها را بطور مساوی تقسیم می نماید ، حتی قسمت خودش را هم باید خادم بدهد و درتمام این مراحل ذکرش باید " و دست جم " یا " ودست پیرو پادشاه " باشد و تا خاتمه حق خوردن قسمت خود ندارد . البته قسمت آخری که به عنوان ته خزان معروف است به شرط آنکه از یک قسمت زیادتر نباشد متعلق به خلیفه می باشد و حق برداشت آن را دارد.

وظیفه کلام خوان یا کلام دان در جم اهل حق :

کلام خوان یا کلام دان همانند سایر اهل جم باید تمام آداب ورودی جم را معمول داشته ، با تفاوت اینکه در موقع تشکیل جم ودر صورت مقتضی کلام را با ذکر جلی خوانده و سایرین تبعیت نموده و با کف زدن دهنگیری نمایند .

البته کلام خوان کسی است که عالم به علم کلام های بزرگان اهل حق باشد ( لازم نیست سواد داشته باشد ) در ضمن چنانچه کلام خوان و کلام دان از تمام دستورات جزیی و کلی و اصلی و فرع با اطلاع باشند و درستکار و صحیح العمل هم باشند می توانند گروه اهل حق را به راه راست هدایت نمایند و سایرین هم از آنان پیروی کنند و در صورتی که آهنگ و صوت خوبی داشته باشند می توانند کلام را حفظ نمود ودر جم بخوانند و اهل جم را با سرودهای جلی و کف زدن که یک نوع ذکر مخصوص است ودر حالت وجد می باشد مشغول دارند .

وظیفه جم نشین :   

سلطان اسحاق در کلام سرانجام می گوید : یارسان وراه – رای حق راسین برانان وراه – پاکی و راستی ، نیستی و ردا – منزل و منزل تا و قدمگاه .

ترجمه فارسی : یارسان بی راهه نروید و راه راست بروید ، راه حق و حقیقت راست است به آن راه بروید ، راهی که پاکی و راستی و نیستی و ردا که به معنای خدمت کردن به خلق و کار نیک انجام دادن است بروید و از قدم اول تا آخر یعنی تا منزل گه مقصود بدن ، لباس ، دست ، پا ، چشم و زبانتان پاک باشد و در هرکاری راست باشید و دروغ و تزویر نداشته باشید و در مقابل حق نیست محض باشید و غرور و تکبر بخود راه ندهید و از راه ردا که همان خدمت به خلق و کار نیک است دور نشوید . پس به موجب کلام فوق حم نشین باید قبلا لباس و بدن خود را از هر حیث پاک نموده و بعدا وارد جم شود و در موقع ورود به جم خانه کمر خود را که نشانه ای از کمر همت بستن جهت عبادت خالق و خدمت به خلق است روی لباسش ببندد و به محض ورود به جم خانه طبق عرف اهل حق یا علی مدد عرض نماید بعد به حالت سجده دو زانو بر زمین گذارده و هر دو کف دست را هم روی زمین گذاشته زمین را ببوسد . البته سید سر جم جای او در آستانه جم و جای خلیفه در طرف دست چپ و سید و جای کلام خوان طرف دست راست سید و جای خادم آستانه جم روبروی سید سر پا ایستاده است و پس از ورود همه اهل جم با رسمیت یافتن جم همه اهل جم بایستی بصورت دو زانو و دست روی دست بنشینند . در جم باید دستمال یا کلاه بر سر گذارده و بندی برکمر بندد و دو زانوبر زمین نشسته و تکیه به دیوار نکند و سخن نگوید .

آداب صرف نذر و نیاز مسلک اهل حق :

کسی که قصد صرف نذر و نیاز داشته باشد قبلا نذر را تهیه نموده و سپس چند نفر از اهل حق که بالغ باشند و صلاحیت در جم نشستن را دارا باشند در منزل شخص یا جای دیگر که صلاحیت انعقاد جم داشته باشد دعوت می کند که عده آنان نباید کمتر از سه نفر باشد و اگر از سه نفر بیشتر باشد منعی ندارد و دلیل اینکه نباید از سه نفر کمتر باشد این است که اولا به موجب کلام خزانه که می گوید ک پیره و پیره و پیر داود چنی پیرموسی – یری تن سران یا نه شیخ عیسی ، فلذا چون سه نفر مذکور به دعوت پذیرفته شده اند پس جم نشین از سه نفر نباید باشد ، دوم آنکه وقتی سه نفر در جم نشستند تقریبا آداب جم کامل خواهد شد زیر از سه نفر فوق که یکی حتما سید یا نایب سید جهت دعا دادن نذر ویکی هم خلیفه و یکی هم عمل خادمی را انجام می دهد پس با دلایل فوق با سه نفر می توان نذر را بجای آورد . البته اینکه گفته شد از سه نفر بیشتر هر چه باشد منعی ندارد و بلکه بهتر است برای این که پس از معرفی سه نفر که بنام پیر بنیامین و پیر داود و پیر موسی که به منزل شیخ عیسی رفتند و به تدریج بر عده نفرات و پیروان سلطان اسحاق افزوده شده تاکلام آنجائیکه عده آنان از حدود و شمارش تجاوز نموده است و هم چنین در کلام اهل دیده نشده که جم نشین باید محدود باشد پس هرچه اهل جم بیشتر باشد منعی ندارد و دعوت شدگان باید بدن و لباس شان در ظاهر به موجب این کلام که می گوید :

جم نشین باید گشت قلب پاک بو – قابل و حضور شای سهمناک بو ، پاک و پاکیزه باشد و قلب و لسانشان در باطن پاک باشد وقتی تمامی اعضای جم با کمر بسته آماده شدند خادم با اجازه سید سرجم و اهل جم نشین رسمیت جم را اعلام می نماید .

جم با گفتن اول آخر یار رسمیت یافته و تمام افراد جم نشین به احترام همان کلمه اول اخر یار در جای خود دو زانو و حلقه وار در جم نشسته و زمین را زیارت می کند ( بعضی ها هم چهارزانو می نشینند مانند اهالی گوران ) بعضی در موقع انعقاد جم کلاه ( مانند یهودیان ) بر سر می گذارند و آنرا واجب و بعضی مباح می دانند و علت آنرا متحدالشکل بودن یاران عنوان می کنند که سید براکه در شعری کلاه گذاشتن را واجب دانسته است ، علی ایحال با حالت خضوع و خشوع  و دست روی دست یعنی پشت دست راست خود را روی کف دست چپ خود گذارده و به ذکر مشغول می شوند . پس از گفتن کلمه اول آخریار که از طرف خادم جم اعلام می شود دیگر کسی اجازه نشستن در جم و یا برخاستن از جم را تا خاتمه ندارد مگر در موارد استثنایی و یا حادثه غیر مترقبه ای که رخ دهد و یا کسی از اهل جم حالش بهم بخورد که عموما ناچارشوند مجبورا بهم زدن مجلس را تثبیت (تصویب ) نمایند که در این صورت با اجازه سید و اهل جم دعای رخصت ، انفرادی یا عمومی خوانده می شود ، اگر دعای رخصت انفرادی باشد ان کسی که حالش بهم خورده خارج می شود و دیگران حق برخاستن ندارد و اگر دعای رخصت عمومی خوانده شود همگی باید بدون استثناء یرخاسته و آزادهستند . با رسمیت یافتن جم خادم سفره یا سینی جای نذر و نیاز را بحضور جم اورده و با گفتن کلمه اول آخر یار پس از گستردن سفره در جم نذر یا نیازی که قبلا تهیه شده با تکرار کلمه اول آخریار نزد خلیفه می گذارد و اهل جم هم به احترام اول آخر یار و نذری که وارد جم شده زمین را زیارت می کنند و آن وقت خلیفه هم با گفتن کلمه " مرخصی از جم " مشغول قسمت کردن ( به طورمساوی ) نذر می شود و برای برداشت هر قسمتی از نذر باید یکی از این کلمات را بگوید : دست پیر وپادشاه – یا مشت پیرو پادشاه – یا دست جم ، سپس یک قسمت ازز آن نذر را به نام سرجم یا سربش (بش به معنی قسمت ) که بنام سلطان اسحاق است و ذات از را در جم حاضر می دانند از نذر برداشته و به خادم می دهد و خادم قسمت را دو دستی از خلیفه گرفته و زیارت می نماید و در جای خود که آستانه جم است روبروی سید به حالت رکوع خم شده و با در دست داشتن همان قسمت تکبیر آنرا به این شرح می خواند : حق الحمدالله رب العالمین ، سفره سلطان ، کرم خاندان و دم پیر تکبیر ( بعضی از خان دان ها مانند خاندان آتش بیگی و شاه حیاسی با اتکاء به اینکه شاه مهمان بوده اند از تکبیر نذورات امتناع می ورزند و می گویند کسانی که مقام شاهی دارند جایز نیست از شأن خود توصیف نموده و حمد و سپاس برای خود معمول دارند فلذا تکبیر " والله " نمی گویند غافل از اینکه تکبیر و حمد و سپاس مر خدای راست که پروردگار جهانیان است و سفره خوان و کرمش گسترده و از رحمتش جلوه گر است ) پس از تکبیر بلا فاصله سید سرجم مقدمات دعا را به این شرح می خواند :

تکبیرخیربو – نذر ونیاز قبول بو – مطلب حاصل بو – وحق واصل بو – بسته بلا بو – برآورده خیربو – و نازمحمد – و ناز ابوالوفا – و ناز حاجی بابو عیسی – و ناز میر- و ناز مصفا – و ناز شیخ شهاب الدین – و ناز شیخ حبیب شه و بعد اصل دعا را به این شرح می خواند :

واشاره شاه – و شرط پیربنیامین - وردای پیرداود – و قلم زرین پیرموسی – و خدمت پاک خاتون رمزبار- وناز ایوت حشار- و ناز ملک طیار – اول آخریار وحکم عزیزشاه خاونکار ( بعضی از خاندان های بجای کلمه حشار ، هوشیار و به جای ایوت حشار و ملک طیار و ناز شاه ابراهیم و شاه یادگار می گویند و بعضی هم مقدمات دعا را طوری دیگر می خوانند ) . پس از خواندن این دعا که بنام دعای اول محسوب می شود خادم قسمت سرجم را در جای مخصوص نزدیک سید سرجم قرار می دهد و سپس قسمت دیگری از خلیفه گرفته و به سید سرجم می دهد ، سید سرجم نیز قسمت را دو دستی گرقته و می بوسد و آنرا در میان دو دست خود نگه می دارد و خادم مجددا قسمت دیگری از خلیفه گرفته و از طرف دست راست سید سرجم شروع به قسمت دادن به سایر اشخاص حاضردر جم نموده و همگی قسمت های خود را دو دستی گرفته و می بوسند وقتی قسمت عموم اهل جم داده شد اگر اشخاص دیگری هم در میان جم ایستاده باشند قسمت آنها را هم می دهد و یک قسمت هم برای خودش می گیرد و بعد بجای اول خود که همان آستانه جم می باشد رفته و روبروی سید سرجم با در دست داشتن قسمت خود به حالت رکوع خم شده و تکبیر دوم را به این شرح می خواند : اول می گوید : شاه جم رسیه صلا ( صلا به معنی آواز دادن برای طعام خورانیدن یا چیزی دادن ) و معنای آن این است که ای شاه جم موقع خوردن طعام رسیده است بعد سید می گوید یاران نوینون بلا یعنی یاران بل انبینند و پس از آن خادم همان تکبیر اولی را که در ابتدا ذکر آن رفت را تکرار نموده و سپس سید سرجم دعای دوم را مانند دعای اول که شرح آن بیان شد می خواند ،  پس از خاتمه دعای دوم اگر دعای سفره نداشته باشد خادم با گفتن کلمه اول آخر یار به سجده رفته وزمین را زیارت می کند به این طریق که اول پشت خود را به حالت رکوع خم نموده و بعدا کف دست راست خود را در کف دست راست کسی که در جم نشسته می گذارد و کف دست چپ خود را در پشت چپ نزدیک مچ او گرفته و هریک از دو نفر در حالی که هر دو دست هر دو نفر در میان دست یکدیگر قرار داده اند پشت دست راست طرف مقابل را به مصاحفه می بوسند ( بعضی عمل دست بوسی را یک دستی انجام می دهند که اهل حق منطقه گوران از این دسته اند ) پس از انجام دست بوسی خادم با گفتن اول آخر یار زمین را زیارت نموده که اهل جم هم به تبعیت از او به احترام کلمه اول آخریار زمین را زیارت می نمایند آنوقت خادم با حالت خمیده مانند رکوع دو انگشت سبابه هر دو دست روی هر دو انگشت ابهام پای خود گذاشته و می گوید : الله بعد بلا فاصله سید می گوید " ای والله – بنه بیو و پای گناه خواجه – بنیامین بیو و سر صلاح – رفع بو و کل یاران بلا – قاپی جم گشاد و امر استاد – جم نشین آزاد – راه رهروان بقای جاودان – سر پیرکرم مهدی صاحب الزمان " که این دعا به دعای رخصت معروف است و همان طور که توضیح داده شد خاندان های شاه مهمان ( آتش بیگ و شاه حیاس ) جمله الله را نمی گویند .

پس از دعای رخصت جم آزاد شده و برای برخاستن مجاز هستند زیرا جم ختم گردیده و آداب آن تماما بجای آورده شده است .

توضیح آنکه در موقع بیابس ساج ناری ، داود و عابدین خادم بوده اند که نعمت اله جیحون آبادی حکایت ساج نار را بنظم فارسی چنین سروده است :

همی داود و عابدین زان نفوس                    نمودند بر جملگی دست بوس

نهادند انگشت بر انگشت پا                        که داود الله گفت و پیر ای والله

قربانی خون دار و آداب صرف آن :

قربانی عبارتست از شتر ، گاو ، گوسفند ( البته گوزن و گوسفندهای غیر اهلی و آهو هم در این ردیف قرار می گیرند ) که همگی باید از جنس نر باشند و خروس اهلی که این قربانی باید یک یا چند رأس از این حیوانات باشد و طوری تهیه شود که بدون عیب و نقص باشد ، یعنی کور، لنگ و بریدگی گوش و دم و دست و پا و دندان افتاده و پیر و سال خورده و مضروب و مجروح و مریض ولاغر و ضعیف نباشد و سن آنها برابر عرف اهل حق باشد و بیضه کشیده هم نباشند (گاواهلی استثنائا که برای رام کردن و زراعت حضاء می نمایند منعی ندارد ).

قبل از ذبح نمودن حیوان باید آن را آب و علف داده و تمیز نموده و آنگاه برای ذبح آماده می نمایند ، تیغی که با آن قربانی را ذبح می نمایند باید قبلا تمیز و تیز نموده و با مقداری نیاز به نام شکرانه جهت دعا دادن آن نزد سیدی که از اولاد یکی از خاندان های یازده گانه اهل حق باشد ( نه سیدی که از خاندان پیامبر اعظم باشد) آورده ، که شخص دعا دهنده باید کمر خو درا از روی لباس بسته و دو زانو رو به قبله (پردیور) نشسته و شکرانه را با تیغ دهن باز گرفته و یک نفر کمر بسته دیگر به عنوان خادم در مقابل سید بحالت رکوع ایستاده والله می گوید و سید بعد بلا فاصله می گوید ای والله و بعد دعای تیغ را می خواند و سپس اصل دعای " واشاره شاه "  که ذکر آن رفت را خوانده و پس از ختم دعا مجددا خادم با همان حالت رکوع ذکر الله را تکرار و زمین را سجده می کند و سید با گفتن کلمه ای والله برای آزادی جم و بر خاستن دعای رخصت خوانده و خادم شکرانه را بین حاضرین تقسیم می کند .

تیغی که دعای آن خوانده شد باید لبه آن تا ختم قربانی باز و به هیچ شیئی بجز اعضای قربان یا نذر تماس پیدانکند ، پس از دعا دادن تیغ با دهن باز آنرا به سلاخ سپرده تا حیوان را ذبح کند و در صورت عدم وجود سلاخ خود سید و یا هر فرد دیگری این کار را انجام می دهد .

طریقه ذبح قربانی :

طریقه ذبح قربانی به صورتی است که اولا قربان را بنام خدا وقصدی که قربان کننده دارد،  مثلا می گوید ثواب این قربان به افتخار فلانی یا مال فلان یا به عشق فلان کس و طبق معمول رو به قبله ( پردیور) آنرا ذبح می نمایند و سپس یک چاله مانندی را کنده و خون سر و گردن حیوان را در این چاله می ریزند بطوری که هیچ حیوانی نتواند از آن بخورد و سپس پوست حیوان را به صورت کامل ( پوست بدن ، کله و پاچه ) در آورده وشکم انرا پاره نموده و مفصل های استخوانش را به قطعات معمول بطوری که شکستگی پیدا نکند قطع نموده و جوارح حلال و حرام آنرا جدا کرده و سپس شستشو و تمیز می نمایند بدون اینکه چیزی از او کم یا خورده شود آنرا تماما در دیگ آب جوش گذاشته و بعد از مدتی نمکش می زنند ( لازم بذکر است که نذر باید مهر و نچشیده پخته شود ) و تا زمان ختم قربانی بجز نمک چیزی دیگری نباید داخل آن نمایند و اعضای حرام را نیز باید در یک محلی که جانوران نتوانند به آن نزدیک شده و آنرا بخورند انداخته شود و بعد از ختم قربان باید پوست و روده را فروخته و وجه آنرا بنام نیاز پوست در همان جم قربان یا بعد از آن به مصرف برسانند ، در ضمن مغز گاو نیز بایستی قبل از پخته شدن از کله گاو خارج و سپس پخته شود . نان قربانی نیز باید توسط نذر کننده به قدر نیاز قبل از انعقاد جم پخته شود زیرا نان یکی از لازم قربانی خون دار و خدمت است و اگر بدون نان باشد ناقص است .

آتش زیر دیگ قربانی :

این آتش تا ختم دعای قربانی غیراز مصرف نذر نباید به مصرف دیگر برسد درغیر این صورت هر چه روی آن آتش پخته شود به مثابه نذر بوده و باید دعای آن خوانده شود و همین حکم راجع به آتش پختن نان خانگی جهت نذر جاری است و در صورت خریدن نان از بازاراین مسأله منتفی است .

کارکنان و خدمت کاران قربانی :

این افراد از قبیل خریدار ، قصاب ، طباخ ، نانوا ، خادم و... که هر یک امری از امور تشریفات قربان و سایر نذور که دخالت دارند از آغاز تا انجام کار باید بدن و لباسشان پاک باشد ( آنچه که ندارند بهداشت ظاهری و باطنی است از جمله شارب بلند ) و از گفتار و رفتار و پندارخلاف بپرهیزند و به قصد قربت حق این کاررا انجام دهند . کار کنان و خدمت گزاران مذکوربایستن تبرعا نه از روی جر و مزد کمکی از طرف صاحب نذر دریافت کنند اگر مستحق باشند و درغیر این صورت صاحب نذر بایستی از آنها طلب حلالیت بکند .

در خصوص نذر خوردن بدون دعا در ندانستگی :

اولا هرکس سرسپرده بو ، نیاز بی شرط نزان ورده بو ، یا که جانور او هم و نزان ، و نذر یاران بکرون زیان ، او نذر و بی شک بوانون دعا ، چون مهر بطیون مبو مستجا ، پری احتیاط دوشاهی یاری ، سبزبکن و جای او نزان کاری ، دیگر ندارو پریتان ایراد ، و شرط کامل بکن اعتقاد . ترجمه فارسی : هرکسی که سرسپرده باشد و نیاز را بصورت ندانسته و نا خود آگاه بدون آنکه دعایش خوانده شود بخورد و یا جانوری از آن بخورد آن نذر را بدون هیچ شک و شبه ای دعا دهید زیرا مهر بطون آن شکسته نشده است ولی از باب احتیاط نذر دو شاهی داود را صرف و سبز نمایید ( درمسلک اهل حق چنانچه کسی از نذرونیازبه عمد قبل ازدعا دادن بخورد آن نذر باطل بوده و اجر و ثوابی را در پی نخواهد داشت ) .

قربانی های بی خون :

در ارکان این مسلک قربانی های بی خون چهار چیزند : انار ، گرده ، ماهی ، جوز . آنچه به قربان است و نه در حکم قربان ولی از حیث تشریفات شبیه قربانی های بی خون هستند . عبارتنداز خربزه ، شکریا قند ، بادام ، نمک ، قاووت ، ( از گندم و غله و حبوبات که از هفت جنس کمتر نباید باشد ) .

نذورات پختنی :

پختنی های که قابلیت نذر دارند از قبیل چلو بدون گوشت قربانی ، شیربرنج ، حلوا ، شله زرد ،  حلیم و سایر پختنی های که بنام نذر مهر و پخته می شود از حیث تشریفات مانند نیاز دو تکبیر و در دعا و یک دعای مرخصی و آداب دست بوسی دارند و دیگر دعای سفره ندارند .

  ۱ - سنجد ۲ - هندوانه ۳- خیار ۴ - گردو .

شکرانه :

شکرانه شرایط نیاز را دارد با این تفاوت که نیازی به تمام قواعد انعقاد جم نیست و فقط هر گاه ذکری و فکری و حالت توجهی بوجود آید که موجب انبساط قلب و روح گردد ، چیزی را که قابل خوردن باشد به عنوان شکرانه با رعایت تشریفات نذر انجام می شود به عبارتی نیاز در مقام حمد خدا و شکرانه در مقام شکر خداست .

آداب صرف نذر انار :

برای صرف نذرانار در مقدمه باید توضیح داده شود که عده ای از اهل حق انار را با چاقو نمی برند بلکه آنرا با دست می شکنند ، این عده که از اهل حق های منطقه گوران می باشند در موقع تشکیل جم اگر اناری بنام نذر و یا نیاز باشد آن انار را بر زمین زده و با دست می شکنند و سپس دعا داده و صرف می نمایند و با اتکاء به دلایل از بریدن انار با چاقو خود داری نمی نمایند :

دلیل اول : چون اناری که باغ  پیراسماعیل به حضور سلطان اسحاق آورده شد آن را بر زمین زدند و بعد تقسیم کردند .

دلیل دوم : چون اظهارمی دارند بابا یادگار از انار به وجود آمده لذا نباید آنرا با چاقو سربرید .

و اما عده دیگری از این فرقه گوران و سایر تیره ها عموما اناری که بنام نذر وارد جم حقیقت شود را در ردیف یکی از قربانی های بی خون می دانند و با دعا دادن دهن چاقو گل انارها را گرفته بعدا آنرا طبق معمول  دعا داده و قسمت می نمایند ولی اخیرا خاندان (تیره ) آتش بیگی انار را نیز در زمره قربانی های خوندار قلمداد نموده است . پس از بیان مقدمه فوق با انعقاد جم خادم انارها را به حضور جم آورده و در نزد خلیفه می گذارد و یک چاقو هم روی سینی یا روی دست روبروی سید سر جم گرفته و دعای تیغ را به این شرح می خواند : " اوکی و دری – بارگاه شام وستن اوکی و دری – ها بنیامینا شریک اوسری – نیازش آورد چنی که بری – واشاره شاه احمد شان جری – دعای تیغش دا و سرش بری " و پس از آن می گوید " تیغ برا نفس گیرا "   و پس از آن دعای واشاره شاه که به عنوان دعای اول آداب نذر به آن اشاره شد خوانده می شود بعد خلیفه با همان چاقو که دعای دهن آن خوانده شده گل انارها را گرفته و چناچه انار زیاد باشد هر نفری یکدانه و اگر انارکم باشد آنها را با همان چاقو ریز نموده و بین اهل جم تقسیم می شود البته به اتکای به همان دعای تیغ و تکبیر سفره ذکرشده دارد ، لیکن نیاز پوست قربانی و آب چرخ و دست شستن ندارد و آداب صرف نمودن انار عینا مانند سایر نذورات به اضافه دعای تیغ و دعای سفره می باشد .

آداب صرف نذر ماهی :

انواع ماهی های حلال گوشت که بمنزله قربانی است باید به آداب مخصوص نذرصرف شود به این معنی که اولا دعای تیغ ندارد زیرا خون جهنده در بدن آن نیست که آداب ذبح نمودن داشته باشد و در ثانی پخته شدن آنهم مانند قربانی نیست که آداب قربانی داشته باشد و می توان آنرا به هر نحوی که خواسته باشند اعم از کباب و یا سرخ کرده و یا انواع خوراکی های دیگر که بصورت غذایی در آورده باشند و قابل تقسیم بین اهل جم باشد مقبول است و آداب دعا دادن و  تشریفات آن همانند انار و گرده است .

آداب صرف نذر گرده :

صاحب نذرهرچند دانه گرده ( نوعی نان – فطیر- که با روغن حیوانی مخلوط می کنند) که نذرمی کند باید برای هر دانه گرده معمولی یک سیر که عبارت از ۷۵ گرم روغن حیوانی بی عیب و نقص و خالص و دو سیر که عبارت از ۱۵۰ گرم آب پاک و زلال و ۵ سیر که عبارت از ۳۷۵ گرم آرد گندم خالص را در منزل شخصی یا جای دیگر خمیر نموده ( کمی یا اضافه آرد و آب بسته به نظر خمیر کننده است زیرا بعضی آردها کم پی بوده و ممکن است آرد یا آب آنها کم و زیاد شود ولی در هر صورت نباید از میزان فوق کمتر باشد که صاحب نذر مقرر کرده است و بستگی به میزان گرده و نذری دارد ) پس از قوام آمدن خمیر آنرا چونه کرده و به طوریکه در بین اهل حق مرسوم است به صورت گرد آنرا روی تنور یا روی ساج می پزند و پس از پخته شدن آنرا به طور کلی و بدون کم وکاست ، حتما ریزه های آنرا نیز بایستی برای دعا دادن و صرف نمودن به محیطی که جم در آنجا منعقد شده برده شود که سایر تشریفات جم آن عینا مانند آداب صرف انار است . 

جناب آقای دکتر فرخ آریا منش ( علی اعلایی ) مطالعه کن که مردم غافل و عوام الناس اهل حق را دیگر فریب ندهید شما و امثال شما ها سید خود ساخته ای هستید و هدف تان دوشیدن این عوام الناس هستید و اگر اینها از دور بر شما ها پراکنده شوند بازار تان کساد و بی رونق خواهد شد . و دیگر نمی توانید آقایی کنید . 
آقایانی که خود را اهل حق و یارسانی می دانید و در این وبلاگ / سایت /  قلم فرسایی می کنید این دکتر فرخ آریامنش ها که خود را علی اعلایی می نامند  تا کی از دست رنج شماها ارتزاق خواهند کرد . 
مطالب زیر را با دقت مطالعه فرمایید . و بعد خودتان قضاوت کنید که اینها از نوشته های از افراد فرقه اهل هدایت یافته به صراط مستقیم و افراد محقق و غیره می باشد . 

سیادت درمسلک اهل حق :

استاد خلیفه مازندرانی متخصص در شناخت فرق اسلامی سیادت را درکتاب سلوک درتاریکی چنین می نویسد :  از نوشته های ... جیحون آبادی چنین متوجه می شویم که سیادت شرط اولیه ریاست بر اتباع فرقه است و « سید» در جمع آنها به دو کس اطلاق می شود .

یکم : سید طایفه که اولاد یکی از یازده خاندان می باشد و باید نسبتش به شاه ابراهیم ، عالی قلندر، بابایادگار، سید ابوالوفا ، میرسور ، سید مصفا ، حاجی بابو عیسی که به امر سلطان اسحاق « سید » می باشند ، برسد . و حاجی نعمت اله جیحون آبادی هم از قول « سلطان اسحاق » می گوید :

چنان گفت سلطان به آن هفت تنان              شریکید از حق ایا هفتوان

که باشند هر هفت پوران من                    شریفند سید بهر انجمن

پس از من شوند در حقیقت امام                همی خاندانشان بود تا قیام

که قطبند اندر حقیقت مدام                       چرا پورهای حقند زین امام

بطوری که ملاحظه می نمائید در این نقل قول سلطان به چند موضوع مهم باور می شویم ، اگر تذکر به آن ضروری نباشد ، دانستن آن دارای حسن است .

۱- سلطان اسحاق ، هفت تن را که هفت خاندان شناخته شده اند پسران خود می داند .

۲- این پوران ( پسران سلطان ) با حق شریک هستند حتما در آن مهماتی که مربوط به حق تعالی می باشد نظیر هدایت و ارشاد و شاید هم در امر خلقت یا موت و حیات و رزق و...

۳- و فرزندان سلطان « سیدانجمن » اهل حق می باشند .

۴- اینان بعد از سلطان اسحاق امام می شوند .

۵- مدام « قطب » وادی حقیقت هستند به این معنا که تا زمان انقراض شجره ی انتساب ، همین منصب به آنها اختصاص دارد و اینان همیشه قطب هستند .

۶- دلیل قطبیت این هفت تن به لحاظ فرزندان سلطان اسحاق بودن است .

۷- سلطان خویش را با لفظ « زین امام » امام معرفی می کند .

بعد از این هفت تن که همیشه قطب هستند و امام طایفه « اهل حق » محسوب می شوند خاندان های اینان مانند « ذوالنور از نسل ابوالوفا » آتش بیگ ، شاه حیاس ، بابا حیدر که به آنچه قبلا آورده یازده خاندان می شوند همه ی آنان « سید طایفه » هستند .

مهم است بدانیم چنین سیادتی از چه ناحیه ای می باشد !؟ از آنچه که حاجی نعمت اله جیحون آبادی در شاهنامه حقیقت بیان کرده است ، دو جهت معلوممان می گردد .

اول :  این که فرزندان هفت تن سلطان اسحاق به امر خداوند سید هستند زیرا حاجی نعمت اله می سراید :

دگرهفتوانه که بودی وکیل                               شدند سید از امر رب جلیل

بگیرد یاران پس آن هفتنین                              که هستند اندر جهان قطب دین

که هستند محرم به آن کبریا                              به آئین حق هم شدند قبله گاه    

در این صورت هفتنان وکلای سلطان اسحاق چون فرزندان اویند و به امر خداوند « سید » شده اند محرم کبریا می باشند قطب دین و قبله گاه هستند و عجیب است فرزند همین حاجی نعمت اله جیحون آبادی یعنی فتح اله که بعدها نورعلی شده است با این که می گوید : « ما پیرو دین سلطان اسحاق هستیم » برخلاف سلطان اسحاق که فرزندانش را قطب می داند می گوید : «من غیراز مرتضی علی کسی را قطب نمی بینم » آنوقت سلطان اسحاق فرزندانش را قطب دین می خواند و امروزه این مدعیان که قطب برغیرعلی سلام الله علیه را حرام می دانند ، رؤسای قبل خود را قطب می خوانند .

که عیسی بدی سید موسوی                         به برزنجه گشتنذ زنان قوی

ز موسی کاظم زهفتم امام                           بود جایشان تا به یوم قیام

اینجا برخلاف جایگاه قبل که سیادت خاندان اهل حق به امر و اراده سلطان اسحاق بوده سخن از سیادتی است که نزد طوائف اسلامی مرسوم می باشد او بدون ارائه مدرکی بیان می کند « عیسی » پدر سلطان اسحاق که اهل « برزنجه » بوده نسبت جسمانیش به امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیهما می رسد به همین جهت خاندان های « اهل حق » سید می باشند . ولی از شاهنامه ی حقیقت به مطلبی برخورد می کنیم که هر دو سند سیادت فرزندان سلطان اسحاق همان یازده خاندان را نادیده گرفته می گوید :

هر آن کس که بودیش از حق نشان                      چه از عام باشد چه از سیدان

ولی است هم حجت دین یار                               بهر دور چون خورشید آشکار

در اینجا معتقد می شود « سید » اوست که متصف به صفات الهی و متخلق به اخلاق الله بوده ، لکن چنین شخصی را « سید » نمی شناخته و نمی شناسد ، واگر « سیدی » از طایفه ، این نشانه ها را دارا نباشد ، « سید » نیست .

اگر چه بود سید آن بدگهر                ز نسل علی نیست هست از عمر

اگر پاک دل باشد از عامیان             سید باشد آن عام از اصل کان

از آنچه که نقل شد نتیجه می گیریم نزد طایفه جیحون آبادی [ اهل حق ] یک جا « سید » به کسی اطلاق می شود که به سلطان اسحاق برسد دیگر جا به شخصی « سید » می گویند که بد گهر نباشد ولو از فرزندان عمر باشد و جایی هم به او که از حق نشان دارد اطلاق « سید » می کند هم مدعی شده اند که سلطان اسحاق از سادات موسوی است . به جهت هایی که نقل کرده اند هیچ کس نمی تواند مدعی سیادت شود مگر آخرین ادعا که سلطان اسحاق از فرزندان موسی بن جعفرعلیه السلام می باشد در این مورد نیز می گوییم بفرض صحت این ادعاء آنهایی بعد از او سید هستند که نسبت جسمانیشان به سلطان اسحق برسد . و...

خلاصه حاجی نعمت اله جیحون آبادی آن « سید » ی را که خود می شناسد مجاز می داند که سرسپردگی قبول کند و مجلس نیاز و جم خانه را نیز اداره نماید بهر حال این سید طایفه تنها کسی است که مقابل آستانه جم خانه می نشیند ، خلیفه سمت چپ او و کلام خوان سمت راستش می نشیند و در صورت نبودن سید از نایب او استفاده می کنند .

دوم : از سید شیعه هم نامی برده اند علی القاده به « سید » ی می گویند که براستی بواسطه ی شجره ای حقیقی واقعی نسبش به امام معصوم علیه السلام برسد و از فرزندان « سلطان اسحاق » هم نیست .

فتح اله جیحون آبادی ( نورعلی الهی ) که با عمامه سفید دیده می شود ، گویا ادله ی سلطان اسحاق را که به امر رب جلیل فرزندانش « سید » شده اند را نپذیرفته و هم نسبت او را به حضرت موسی بن جعفر (ع) قبول ندارد که به جای عمامه سیاه نشانه سیادت عمامه سفید گذاشته است . زیرا می داند و می نویسد که مانند تمامی سادات نسبت جسمانیش به معصوم (ع) منتهی نمی شود بلکه می گوید : « منهم به امر سلطان سید هستم ، تمام سادات اهل حق فقط به امر سلطان سید هستند »  ... حتما منظور سلطان اسحاق از لفظ سید معنای لغوی آن بوده که به معنی بزرگ ، مهتر، سرور ، آقا است نه به جهت انتساب به رسول خدا (ص) و امامان معصوم (ع )  ...

نتیجه همانطور که استنباط می شود « سید طایفه » به دو جهت سید است یکی به لحاظ انتساب به خاندان که می گویند فرزندان سلطان اسحاق همان مسند نشینان به امر رب جلیل سید می باشند و دیگر به جهت انتساب جسمانی به سلطان اسحاق که نسبتش به حضرت امام کاظم (ع) می رسد ... بعد از سلطان اسحاق سه خاندان بنامهای « آتش بیک » و خاندان « شاه ایاز یا شاه حیاس » و « خاندان بابا »  « تشکیل یافته اند و با هم معاصر بوده اند » که احتمال می رود زندگانی آنان « مقارن ۱۱ و۱۲ هجری باشد » این خاندان ها با این اینکه از سادات هاشمی نیستند لکن در مسلک اهل حق « سادات » خوانده می شوند و بنا به این دلیل در میان آنان « سید» کسی بوده است که از فرزندان خاندان های مزبور باشد و این سیدها به معنای اسلامی کلمه یعنی از خاندان ختمی مرتبت نیستند . بلکه به خاطر منصب پیشوایی که بر مریدان تحت نظر خود دارند « سید » نامیده می شوند . 

سادات اهل حق، سیّد هاشمی نیستند؛ بلکه از اولاد یکی از سران دودمان ها می باشند. اما در برخی مناطق به اشتباه رهبران و بزرگان اهل حق را سید هاشمی می انگارند.

بالاخره ما نفهمیدیم که این حضرت سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) که این فرقه او را بنیانگذار اهل حق می دانند و سادات اهل حق  سید بودن خود را از طریق وی به امام موسی کاظم (ع) می رسانند معلوم نیست که  درچه تاریخی و یا قرونی و در کدام منطقه جغرافیایی و والدین واقعی اش چه کسانی بوده اند ؟ !! بدنیا آمده اند؟!! ویا اگراز مادر باکره واز پدر نامعلوم بدنیا آمده باشد که در این صورت ، نمی توان به او سید گفت که دراین صورت اعقاب واحفاد ایشان سید واقعی که ازاولاد امامان معصوم (ع) باشد . نیستند .

 وبالاخره مشخص نیست درزمان امامت کدام یک از ائمه اطهار(ع) و یا درزمان کدام یک از سلسله پادشاهی وحکام بدنیا آمده و مرام این فرقه ضاله را بنیانگذاری کرده وعده ای از مردم عوام را در طول تاریخ در گمراهی و ظلالت نگاه داشته است و هم اکنون نیز دارد ، که بالأخره تاریخ تولد وی را مشخص نکرده اند . 

اصطلاحات مسلک اهل حق :

اهل حق: به کسی اطلاق می شود که مراحل شریعت، طریقت ومعرفت را طی نموده و به مقام حقیقت  برسد ، این طایفه را اهل حق ، علی اللهی ، طایفه و یارنیز گویند .

الهام : آنچه خداوند در دل انسان اندازد .

آب چرخ : در اصطلاح اهل حق آبی است که پس از صرف قربانی به جم آورده می شود و خوردن هر یک از جم نشینان از آن ضروری است که آنرا شربت وحدت شاه نیز می گویند .

آخر : اشاره به دوره حقیقت است که پس ازدوره های شریعت وطریقت قرارمی گیرد .

استاد : به کسی اطلاق می شود که بتواند یاران اهل حق را تربیت و ارشاد نماید ( این کلمه هم اکنون بیشرمورد استفاده مکتبیون – نورعلی الهی – قرار می گیرد. )

اقرار: پیمان ازلی ، رشته بیعت ئالحق به قرار داد ازلی .

الله : اسم ذات واجب الوجود که خادم در هنگام انجام تشریفات جم اسم الله را بر زبان می آورد .

ای والله : این واژه را پیروسید برجم درپاسخ خادم درهنگام ختم دعای قربان و ... می گویند .

ارکان یاری : به معنی رسم و قانون مذهبی یارسان ( اهل حق ) است و روی چهارپایه " پاکی ، راستی ، نیستی و کمک " قرار دارد .

ایوت : در لفظ کردی معنی پرورش و نگهداری و پرستاری است که درنامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است .

بصیر و بینا : یعنی هرچه را که سالک بیند با دیده دل بنگرد .

بام : محل تجلیات را گویند چنانچه یکی از القاب بابا یادگار زرده بام است و این لقب را بخاطر تجلیاتش در کالبدهای زیاد به او داده اند چونکه بام محل تجلیات و زردی صفت سلوک است .

بیابس یا بیابست : ظاهرا شکل دگرگون شده ای از بیعت وبست به معنی بیعت و پیمان روز ازل و میثاق ازلی است که در روزگاران پیش از آفرینش با ارواح بندگان بسته شده و در قرن هشتم هجری سلطان اسحاق این بیعت را با بندگان تجدید نموده است .

پیر: به کسی اطلاق می شود که یاران را دستگیری نموده ، توسط دلیل ارشاد و به شاه حقیقت برساند . و به عبارتی دیگر اعلی مقام اهل حق است که شاه و مریدان در جم به وی سرسپرده و آن مقام پیر بنیامین ، جبرئیل و مظاهر اوست .  پیـر کسی اسـت که با اجازه پادشـاه، آن شخص را ارشـاد و بـه شـاه حقیقـت یعنـی کسی که بـه آخرین مرحلـه کمال رسیـده و مقـام اولی الأمـری و مظهراللهی را حائز شـده برسـاند تـا بـا توجهات شـاه به فیض رحمت الهی کامیاب گـردد.

دلیل کیست؟ دلیـل، کسـی اسـت کـه با اجـازه پادشـاه و پیـر، گروندگان به مسلک اهل حـق را هدایت و دستگـیری نموده، سپس به پیـر بسپـارد.

پرده سر: پرده غیب و جهان ناپیدا .

تکبیر: ذکری است که خادم باید آنرا در جم بخواند .

تیغ : کارد یا چاقویی است که با آن حیوان قربانی را ذبح کنند یا جوز را برای سرسپرده با آن بشکنند .

سروش : ندا شنیده از طرف هاتف غیبی .

جم : اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد .

جم نشین : که به اشخاصی گفته می شود که درجم یعنی حلقه حقیقت می نشینند و به ذکر و اوراد عبادت می پردازند .

جم خانه : محلی است که یاران اهل حق در آنجا حلقه ذکر می گیرند و نذر و نیاز دعا می دهند اعم از اینکه در خانه کسی و یا هر جای دیگری که شایستگی جم داشته باشد ویا در جایی که مخصوص جم خانه ساخته شده باشد .

جامه : لباس جسمانی و مظهریت را گویند .

چسبیده : به کسی اطلاق می شود که اجدادا اهل حق نبوده و از روی تمایل خود سرسپرده و داخل سلسله حقیقت شود .

چکیده : به اشخاصی گفته می شود که اجدادا اهل حق بوده باشند .

چهارجسد (چهارملک ) : دراصطلاح اهل حق به چهارنفرازهفتن به اسامی پیربنیامین ، داود ، پیرموسی ، و مصطفی داودان چهار جسد یا چهار ملک گویند . البته در لفظ کردی چوار جسد یا چوار ملک تلفظ میگردد.

حق : ذات خداوندگار ( به مخفف خاونکار هم گفته می شود ) را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند .

حقیقت : طریقه و آئین حق را گویند .

خادم : در اصطلاح یارسان (اهل حق ) فردی معین که در جم وظیفه اعلام آغاز و پایان جم ، توزیع نوراله و نذورات و اجرای اوامر مربوط به جم و سایر تشریفات و انتظامات را برعهده دارد و به هیچ وجه حق نشستن تا پایان جم را ندارد و همه امور را سر پا انجام می دهد .

خلیفه : ازمنصب داران اهل حق که یکی از وظایف او تقسیم بالسویه و عادلانه نذورات است که بعدا خادم آنهار میان جم توزیع می کند .

خدمت : عبارتست از یک من برنج به اضافه ۷۵۰ گرم روغن حیوانی خالص ، یک عدد خروس بی عیب و نقص که بانگ بزند و به حد معمول رسیده باشد با مقداری نان و نمک و سوخت به مقدار کافی که آنرا به آداب مخصوص پخته نموده و در جم حقیقت جهت دعا دادن می برند و پس از آداب دعا بین اهل جم تقسیم می شود .

دیده  دار و جم دار ( چشم دار ) : از الفاظ کردی است یعنی هرچه بیند حق بیند .

ذات : یعنی آن قوه باطنی که هستی و حقیقت هر چیزاست و آن دو قسم است :

الف ) ذات مهمان که به معنی مظهریت است و به کسی اطلاق می شود که غیر از ذات خودش ذات کس دیگری هم براو مهمان شود مانند صاحب خاندان های شاه مهمان و مانند سلطان اسحاق که ذات حضرت علی ( علی ) بر او مهمان شده است .

ب ) ذات بشرکه به معنی جامه و دون است به کسی اطلاق می شود که غیر از ذات اصلی خودش ذلت دیگری نداشته باشد .

سبزکردن : در اصطلاح اهل حق سربریدن حیوان قربانی را بمنظور نذرسبزکردن می گویند.

سر: عالم غیب وجهان علوی را گویند و چیزی که حق آنرا پنهان کرده و مردمان را بدان دسترسی نیست .

سرجم : قسمت اول قربانی که بنام شاه حقیقت کنار گذاشته می شود .

سرسپردن : یعنی سر تسلیم به مسلک اهل حق فرود آوردن و توسط دلیل و پیر با صاحب خاندان بیعت نمودن و با رشته شرط و اقرار به پادشاه حقیقت پیوستن است .

سفر: در اصطلاح یارسان ( اهل حق ) روی آوردن دل به سوی حق تعالی است .

سکه : پول نقره ای است که در مراسم سرسپردن با جوز در جلو دست پیر می گذارند و پیر جوز را در روی آن خورد می کند .

ساج نار : در اصطلاح اهل حق چشمه خورشید را گویند زیرا آن عالم معنوی یا محل خلوت " بیابس ساج ناری " از لحاظ محیط نور و حرارت تشبیه به چشمه خورشید شده است و به عبارت دیگر تعبیر ساج نان پزی است که خاتون دایراک مادر سلطان اسحاق روی آن نان پخته است .

شکرانه : شرایط نیاز را دارد به این معنا هرگاه در موقع جمع شدن چند نفر ذکری پیش آید چیزی که قابل خوردن است به عنوان شکرانه با رعایت تشریفات نیاز انجام می دهند .

شیطان : طبق اظهارات برخی از اهل حق کلمه شیطان نیز همانند مظهر مورد سوء تفاهم قرار گرفته ولی در واقع این کلمه شه تن می باشد که به دلیل کثرت استعمال آنرا شیطان تلفظ نموده اند که به تدریج به شیطان مرسوم شده است . در صورتی که اهل حق شیطان را اشتباه لفظی قلمداد نموده و آنکه اهل حق به آن ایمان دارد شه تن است . زیرا حضرت ادریس پیغمبر ملقب به داود وقتی برای هدایت مردم از طرف حق برگزیده شد بقدری رفتار و کردار و اعمالش خوب بود که پس از خاتمه مأموریت خداوند تبارک و تعالی با همان جامه و تن آدمیت به آسمان رفت واز آن تاریخ ملقب به شه تن شد .

شاه و پادشاه : هردو به سلطان اسحاق گفته می شود و تعیین پیرودلیل مریدان با او بوده است .

شرط : در اصطلاح اهل حق (یارسان ) بیعت و پیمان ازلی است که با ارواح یاران بسته شد و به شرایط مقرره اساس پردیوری و مقرره اساس بیابس مقرشدن و ایمان آوردن را شرط و اقرار گویند .

طایفه سان : ( طایفه علی اللهی ) طایفه سلطان اسحاق یا پیروان مسلک  اهل حق که به آنها یارسان هم گفته می شود .

قربانی : عبارتست از ذبح شدگان حلال گوشت از قبیل گاو ، گوسفند ، خروس ، شتر، نان و نمک به قدر کافی که پس از پخته شدن و آماده شدن در جم به آداب مخصوص صرف نموده و بین جماعت مسلک اهل حق تقسیم می نمایند .

قولطاسی : اهل حقی که نژادا ترک زبان بوده و خود بترکی سخن گوید .

کلام : نوشته ها و بیانات منقول از ( باصطلاح ) بزرگان اهل حق را گویند .

مرشد : به کسی اطلاق می شود که بتواند یاران فرقه اهل حق را تربیت و ارشاد نماید .

مظهر: در خصوص کلمه مظهر بین اهل حق تفاوت است ، چون بعضی بجای اینکه علی  را مظهر خدا بدانند می گویند علی خداست و غافل از اینکه اهل حق علی را مظهر جلوه ذات حق دانسته و ایمان کامل به مقام مظهریت علی (ع ) دارند .

نایب سید : کسی است که در جایی که سید حاضر نباشد نیابتا با اجازه سید دعای نذورات اهل حق را بخواند و او باید از اولاد یکی از دلیل های اهل حق باشد .

نذر : عبارتست از آنچه به عنوان نذر قابل مصرف است بدون اینکه تعهدی روی آن شده باشد به استثنای جنس حیوان و مطبوخه .

نواله : قربانی را پس از پختن استخوان های آنرا جدا نموده و تمام قسمت های آنرا با هم قاطی نموده و قسمت می نمایند که آنرا نواله گویند .

نیستی : یعنی نابود کردن هواهای نفسانی و نابود کردن کبر و غرور در مقابل ذات حق .

یار : اهل حق درموقع انعقاد جم و بیشتر اوقات در وقت صرف نذر از کلمه اول آخریار استفاده می نمایند که به معنای این است که در آغاز و انجام کاری خدا حاضر و ناظر است و در بعضی جاها منظور از اهل حق است مثل خار و یار که یار را پیروان حقیقت و خاررا مخالفین حق گویند .

یری مرد : در اصطلاح اهل حق به سه نفر ازیاران سلطان اسحاق که در ردیف هفتن قراردارند به اسامی بنیامین و داود و پیرموسی یری مرد گویند و هرجا از کلام اهل حق یری مرد دیده شود مقصود از همان سه نفر مورد اشاره می باشد .

یری تن : در اصطلاح اهل حق به سه نفر از یاران سلطان اسحاق که در ردیف هفتن قرار دارند به اسامی مصطفی و شاه ابراهیم و بابایادگار یری تن می گویند . البته یری در لفظ کردی به معنای سه می باشد وهر کجا که در کلام یری تن دیده شود منظورسه نفر فوق الذکرمی باشد .

یارسان ( اهل حق ) : پیروان سلطان اسحاق را گویند .

سید : فردی که از احفاد یکی از بنیانگذاران علی اللهی باشد . 

ملک طاووس : شیطان

یارسان : نام اصلی طوایف اهل حق است . -  یارستان : جم خانه اهل حق را گویند .      

اعتقادات مسلک اهل حق در مورد ایام هفته :  

در مسلک اهل حق هر یک از روزها بنام یکی از( باصطلاح ) بزرگان خود تشبیه نموده و به افتخاریکی از آنان نام گذاری نموده اند که در نظمی کردی چنین آورده شده است .

یکشنبه : ویکتن روا ، یکشنبه فردن ویکتن روا ، ذاتش واحدن وعالم روا ، حی قیوما و هرجا گواه ، خلقت کننده کل ماسوا ، درد یارسان مکرودوا ، پادشاه فردن ، اسمش اعظمن پادشاه فردن ، کس نزان سرو نزاد نمردن ، لطف و کرمش شفای کل دردن ، یک سر پرگارش و چرخ آوردن ، جلوه ذات ویش و بشر کردن ، پرخشم تارن ، ( میرسور)

دوشنبه : دوشنبه تندن پرخشم وتارن ، مصطفی حشمت باش کمانداران، فوت فنا کر گروه شک دارن ، و دس  پیرن ، ( مصطفی )

سه شنبه : نیکوو دس پیرن، وزیراعظم پادشای کبیرن، صاحب شرط شون روشن ضمیرن کبود سواران ، ( شهاب الدین شاه )

چهارشنبه : داود کبود سواران ، فریادرس تنگ هانا و هاواران ، دلیل رهبررهنمای یارن ، پیررمزبارین ، (سلطان باویسی )

پنجشنبه :پنجشنبه پنجه پیررمزبارین ، روشنی ارکان دین یارین ، فرشته طیار میزان کارین،مقامش اعلاء ، (حبیب شاه )

جمعه : جمعه سیدن مقامش اعلاء یادگار یار شهرزاده والا، هم بدن بلور هک سیمین کالا، قلم زرینن ،(محمد )

شنبه : پیرموسی قلم زرینن ، دفتر و دسن صاحب نیگینن ، وهرنیک و بد آگاه و مبینن . ( بوالوفا )

در بعضی نسخ اهل حق یکشنبه ها را بنام شاه ابراهیم دانسته و سلطان اسحاق را صاحب روز مخصوصی ندانسته و او را در تمام روزها شریک می دانند .  

اهل حق برای هر کدام از ( باصطلاح ) بزرگان خود نیز رنگ لباس مخصوصی قائل است بطوریکه رنگ لباس سلطان اسحاق را سفید رنگ با علامت سبز ، و لباس پیربنیامین را سفید ، لباس داود آبی ، لباس پیرموسی زرد ، لباس مصطفی داودان سیاه ، لباس شاه ابراهیم قرمز ، لباس یادگار را سبز می دانند . 
جناب اسد چرا جواب مرا نمیدهی و فقط طفره میری 
آیا مطالب و احادیث خودتان راهم قبول نداری؟؟؟؟؟/
و سوال بعدی من 
چرا به امام حسین  ثارالله میگویید؟؟؟؟
خون خدا؟؟؟؟یعنی چه؟؟؟؟
استغفراللههههههه 

به نام خداوند جان و خرد    کزین برتر اندیشه بر نگذرد

جناب آقای اسد گرامی، با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات، حدمتتان عرض می کنم، حضرتعالی که خود را محقق قلمداد نموده و استدلالات خود را بر پایه برخی از مطالب پراکنده از اظهار نظرها و کتاب هایی که برخی از نویسندگان آنها نیز مانند شما پژوهشگری بی اطلاع از متون یاری بوده بدانید که هیچ یار آگاهی بیاض های خود را در اختیار اغیار قرار نمی دهند و در نتیجه آن چه این محققان توانسته اند، جمع آوری نمایند، برداشت های ناقص و نارسا از کسانی بوده است که بی خبر تر از خود نویسنده می باشند و هیچگونه سندیتی ندارند. نمونه بارز آن مراجعه نمایید به اسناد و مأخذ و منابعی که در دست دارید تا بدانید حتا یک بند از دست نوشته ها و کلام های یاری ارائه شده کمتر از یکصد سال قدمت دارد.

بنابراین به صرف این که فرد و یا افرادی مانند بنده مطابق نظر و برداشت های شخصی مباحثی را مطرح نموده و یا به زیور چاپ در آورده اند، نبایستی ناشیانه از آنها پیراهن عثمان ساخته که نشانه پختگی در تحقیق یک محقق دقیق و علاقمند مانند جنابعالی نمی باشد.

ارائه چنین مطالبی به همان اندازه اهمیت، دقت و صحت دارد که در یکی از کامنت های ارئه شده بنده را به عنوان سید اهل حقی می دانید که زعم شما مردم غافل و عوام الناس اهل حق را دیگر فریب ندهم و از دسترنج آنها ارتزاق نکنم: مطالق متن ذیل:

«جناب آقای دکتر فرخ آریا منش ( علی اعلایی ) مطالعه کن که مردم غافل و عوام الناس اهل حق را دیگر فریب ندهید شما و امثال شما ها سید خود ساخته ای هستید و هدف تان دوشیدن این عوام الناس هستید و اگر اینها از دور بر شما ها پراکنده شوند بازار تان کساد و بی رونق خواهد شد . و دیگر نمی توانید آقایی کنید . 

آقایانی که خود را اهل حق و یارسانی می دانید و در این وبلاگ / سایت /  قلم فرسایی می کنید این دکتر فرخ آریامنش ها که خود را علی اعلایی می نامند  تا کی از دست رنج شماها ارتزاق خواهند کرد .» 

برادر محقق، چنین توهینات و اتهاماتی زیبنده انسانی شریف و محقق مانند جنابعالی آن هم با زبان روزه و در ماه مبارک رمضان نمی باشد و لذا پیشنهاد می کنم که از خداوند طلب معفرت بجویید.

زیرا یکی از مهم ترین ویژگی های اهل حق بودن، حفظ شارب است و کسی که به هر دلیلی نتواند سبیل خود را به طور کامل حفظ نماید، با وجودی که مانند بنده جد اندر جدم اهل حق بوده اند و حتا پدر همسرم نیز جمخانه دار هستند، هرگز چنین افرادی را به جمخانه راه نمی دهند تا چه رسد به استفاده از مال جد گرفتن و به قول جنابعالی (ارتزاق از عوام الناس).

به همین دلیل، بارها یادآوری می کردم که هر آن چه می نگارم، نظریات شخصی و برداشت هایی بوده است که از مرحوم پدرم دریافت و تلمذ نموده ام.

اما چند ماه قبل هنگامی که احساس کردم مطالبی که در این سایت که هدفش روشنگری است، مطرح می شود که بجای مباحثه، به مجادله و تحقیر نزدیک می شود و بعضی از یاران اهل حق در مقابل اهانت های برادران شیعه، موضعگیری نموده و گاه به تهدید یکدیگر مبادرت می نمایند. لذا صلاح دانستم که بنده نیز وارد بحث شده و چند صباحی نظریات شخصی خود را به منظور نزدیک شدن دل ها به یکدیگر بیان دارم و سپس موضع و مباحثه را به سایر بزرگواران و کلام دان های اهل حق سپردم که اگر مایل باشند، به دنباله این مباحث بپردازند و امیدوارم به ناکجا آباد ختم نشود. بنابراین منبعد بنده را مخاطب خود قرار ندهید که با عرض پوزش سعی می کنم، پاسخ نداده و سکوت اختیار نمایم.

عزت زیاد

جناب آقای افشین انشاءالله  با حوصله و سعه صدر و با اسناد معتبر و متیقن جواب خواهم داد و نه مثل شما اهل حق ها بی سند حرف زدن نباشد و جواب دادن باید با سند محکم و مستدل باشد و نه مثل گفتار و کلامات شیخ امیرها و امثالهم بی ریشه حرف زدن ارزش ندارد . 
 
آقای افشین جواب اول 

خون خدا کیست؟

ثارالله

السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره؛ سلام بر تو اى کسی که خدا خون خواهى او می‎کند و پسر کسی که خدا خون خواهى او می‎کند.

در ادامه شرح زیارت عاشورا به فراز فوق رسیدیم که طی چند مقاله شرح خواهیم داد که چرا امام حسین(علیه السلام) ثارالله نام گرفته است.

شرح ثارالله

« ثار» در لغت به معنى خون و به معنى طالب خون آمده که مخفف ثائر بر وزن طالب است مثل شاک که مخفف شائک است . یا لثارات الحسین، یعنى بیایید اى طلب کنندگان خون حسینى .

«مروان حمار» آخرین خلیفه بنى امیه بود وقتى که در «حرّان» ابراهیم عموى منصور دوانیقى را گرفت، سر او را میان انبان آهک گذاشت آن قدر دست و پا زد تا جان داد، صالح بن على با جمعى در طلب خون ابراهیم برآمدند و با «مروان حمار» جنگ کردند تا او را کشتند. روزی که طبل جنگ را می‎نواختند نداى یا لثارات ابراهیم آنها بلند بود … .

 معناى اول ثار

اگر گفتیم که «ثار» خون ریخته شده از روى ظلم است، معناى آن چنین می‎شود که؛ سلام بر تو اى کسی که خون خدا هستى. البته خدا جسم نیست که داراى خون باشد بلکه باید گفت اى حسین تو آن قدر بزرگوار و در خانه ی خدا با آبرو هستى که اگر بنا بود خدا خون داشته باشد، خون تو همان خون خدا بود. در زیارت آن حضرت می‎خوانى: السلام علیک یا من ثاره ثارالله .

  باید گفت اى حسین تو آن قدر بزرگوار و در خانه ی خدا با آبرو هستى که

 اگر  بنا بود خدا خون داشته باشد، خون تو همان خون خدا بود. در زیارت آن         حضرت می‎خوانى: السلام علیک یا من ثاره ثارالله .

نظایر این گونه عبارات در زیارت امیرالمؤمنین علی(علیه‎السلام) بسیار است مانند: عین الله، یدالله، وجه الله، جنب الله؛ چنانچه می‎گوییم :

السلام علیک یا عین الله الناظرة و یده الباسطة و اذنه الواعیة، السلام على اسم الله الرضى و وجه المضىء و جنبه العلى .

پس این که می‎گوییم على عین الله است نه آن که خدا چشم دارد، یعنى همان طور که خدا بدون چشم در همه جا حاضر و ناظر است و همه چیز نزد او آشکار می‎باشد، على نیز مظهر این صفت خداست .

حضرت در مسجد کوفه بالاى منبر موعظه می‎فرمود، مردى برخاست و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین جبرئیل در کجاست؟ حضرت یک نگاه به آسمان، یک نگاه به زمین و یک نگاه به اطراف نموده، فرمود: تو خودت جبرئیل هستى. آن مرد ناپدید شد. مردم از حضرت موضوع را سئوال کردند. فرمود: به یک نظر تمام آسمان ها و زمین را ملاحظه کردم و به یک نظر مغرب و مشرق عالم را دیدم، در هیچ جاى عالم جبرئیل نبود. دانستم که این مرد خودش جبرئیل است. پس دیدن امام على(علیه‎السلام) که تمام زمین و آسمان را بررسی کردند با این چشم ظاهرى نبوده بلکه با چشم دیگرى بوده که همان “عین الله” است .

در قرآن می‎فرماید: «و قالت الیهود ید الله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان…»(مائده/ ۶۴) پس امام مظهر صفات خداست، عین الله و اذن الله و وجه الله می‎باشد.در کتاب کافى از امام باقر(علیه‎السلام) روایت می‎کند: وقتی پیامبر اکرم را به معراج بردند گفت: پروردگارا حال مؤمن در نزد تو چگونه است؟ فرمود: اى محمد هر کس به یک دوست من اهانت کند محققا آشکارا با من به جنگ برخاسته است… هیچ بنده‎اى تقرب نجوید به عملی که نزد من محبوب‎تر باشد از آنچه بر او واجب کرده‎ام و به راستى که او با عمل نافله به من تقرب جوید تا آن که دوستش بدارم و چون دوستدارش شدم در این صورت گوش او شوم تا با آن بشنود، و چشم او شوم که با آن ببیند، و زبانش شوم که با آن بگوید، و دستش شوم که با آن بگیرد، اگر دعا کند اجابتش کنم و اگر از من خواهشى کند به او عطا نمایم.

وقتی می‎گوییم على عین الله است نه آن که خدا چشم دارد، یعنى همان طور که خدا بدون چشم در همه جا حاضر و ناظر است و همه چیز نزد او آشکار می‎باشد، على نیز مظهر این صفت خداست .

اراده ی بنده مؤ من، اراده ی خداست

در حدیث قدسى می‎فرماید: یابن آدم انا ملک لا ازول اذا اقلت لشىء کن فیکون اطعنى فیما امرتک و انته عما نهننیک حتى تقول لشىء کن فیکون؛ اى پسر آدم ،من پادشاهى هستم که هرگز سلطنتم زوال نیابد. هرگاه به چیزى بگویم باش، فورا خلق می‎گردد تو هم امر مرا اطاعت کن و از آنچه تو را نهى کرده‎ام، دوری کن، تا مثل من به چیزى بگویى باش و خلق گردد.

این حدیث مطلب بزرگى را به ما می‎فهماند که در اثر اطاعت کردن خدا، بنده به جایى می‎رسد که اراده او اراده خدا می‎شود و منصب خلاقیت پیدا می‎کند.

این مسلم است که اگر بنده‎اى این قدر به خدا نزدیک شد که اراده ی  او  اراده ی حق گردد پس هر چه از خدا بخواهد دعایش به هدف اجابت رسد.

در کتاب لئالى الاخبار آمده است که “عبدالواحد بن زید” گفت: من و “ابو ایوب سجستانى” در راه شام     می‎رفتیم، ناگاه غلام سیاهى را دیدم که به طرف ما می‎آید. چون به ما رسید من از او سؤال کردم: “من ربک” چون این را از من شنید گفت: چنین سؤالى از من می‎کنى؟ پس صورت خود را به جانب آسمان بلند نموده عرض کرد خدایا این هیزم را تبدیل به طلا نما. ناگاه تمام هیزم طلاى احمر شد. رو به ما کرده گفت: دیدید؟

آنگاه گفت:بارخدایا این را تبدیل به هیزم نما. فورا هیزم شد. ابو ایوب می‎گوید: من از او شرمنده شدم. به او گفتم تو طعامى همراه دارى که به ما بخورانى؟ اشاره‎اى کرد ناگاه جامى از عسل که از برف سفیدتر و از مشک خوشبو تر بود پیش چشم ما حاضر شد. گفت: بخورید.

قسم به آن خدایى که جز او خدایى نیست این عسل از شکم زنبور خارج نشده است وقتی خوردیم چیزى از آن شیرین‎تر و خوشبو تر و بهتر نخورده بودیم .

خداوند در حدیث قدسى می‎فرماید: اى پسر آدم من پادشاهى هستم که هرگز سلطنتم زوال نیابد هرگاه به چیزى بگویم باش، فورا خلق می‎گردد تو هم امر مرا اطاعت کن و از آنچه ترا نهى کرده‎ام، دوری کن، تا مثل من به چیزى بگویى باش و خلق گردد. پس ممکن است انسان در اثر عبادت و بندگى به جایى برسد که چشم و گوش و اراده ی خدا شود، بنابراین چه مانعى دارد که بگوییم حسین(علیه‎السلام) “ثارالله” خون خداست، یعنى اگر بنا بود که خدا خونى داشته باشد خون حسین(علیه السلام) خون خدا بود همچنان که درباره ی پدر بزرگوارش می‎گوییم: عین الله، یدالله، اذن الله .

 چرا حسین “ثارالله” شد

علت این که امام حسین(علیه‎السلام) به منزله ی خون خدا، و پدرش على(علیه‎السلام) به منزله ی چشم و گوش خدا شد اینست که ارزش و قیمت خون در بدن، از تمام اعضاء بیشتر است، چه انسان بدون چشم و گوش و دست می‎تواند زندگانى کند ولى بدون خون نمی‎تواند. بلکه اگر از آن مقدار معمولى که باید در بدن باشد کمتر شود موجب مرض و انحراف مزاج می‎شود.

امام حسین(علیه‎السلام) در این دنیا به منزله ی خون الهى است به این معنى که رواج اسم خدا از خون امام حسین  (علیه السلام)است، عبادت و پرستش خدا به واسطه ی شهادت امام حسین(علیه‎السلام) است، اگر به واسطه شهادت آن حضرت نبود بنى امیه طورى نقشه کشیده بودند که مردم را زیر لوای کلمه ی توحید به وادى بى دینى و ضلالت و گمراهى بکشانند، پس امام حسین(علیه السلام) متوجه شد که نقشه‎اى کشیده شده که سفره توحید و اسم خدا از روى زمین برچیده شود و علاجى ندارد مگر با ریخته شدن خون خودش و جوانان و اسارت اهل بیتش و در اگر این کار را نکند نزد عقلای عالم مورد مواخذه خواهد بود، مثل کسى که در جایى ایستاده باشد و ببیند که آتشى در خانه ی  مسلمانى افتاده و می‎سوزاند و اگر او آتش را خاموش نکند یک محله و یک شهر در خطر سوختن است پس اگر با امکان علاج، تعلل نماید اگر چه در ظاهر شرع ضامن نیست ولکن عاصى هست و در عالم معنا هم خالى از ضمانت نیست .

امام حسین(علیه‎السلام) در این دنیا به منزله ی خون الهى است به این معنى که رواج اسم خدا از خون امام حسین(علیه السلام) است، عبادت و پرستش خدا به واسطه ی شهادت امام حسین(علیه‎السلام) است، اگر به واسطه ی شهادت آن حضرت نبود بنى امیه طورى نقشه کشیده بودند که مردم را زیر لوای کلمه توحید به وادى بى دینى و ضلالت و گمراهى بکشانند.اگر امام حسین(علیه‎السلام) قیام نمى‎نمود، ما الان بر کفر و الحاد بودیم. مؤید این مطلب فرازی از  زیارت اربعین است که شیخ طوسی در “تهذیب” و “مصباح المجتهد” نقل نموده: «و بذل مهجته فیک لیستنقد عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة» ؛ درباره  ی تو جان بخشى کرد تا بندگانت را از نادانى و سرگردانى و گمراهى نجات دهد.

این تاریکى غصب خلافت و ظلم و جور در زمان معاویه و یزید به حد اعلاى خود رسید. در چنین تاریکى سختى صبح عدالت حسینى قیام نمود و مردم را متوجه ساخت که اى مردم عالم، شما در تاریکى عمیقى فرو رفته‎اید و باید از این تاریکى نجات یابید و لذا امام حسین(علیه‎السلام) را فجر نامیدند و خداوند سوره ی فجر را به ایشان نازل فرمود. “والفجر و لیال عشر” قسم به فجر حسین و به شب هاى دهه اول محرم. این فجر که طلوع کرد کم کم مردم از خواب غفلت بیدار شدند و فهمیدند که بنى امیه چه بلایى به سر آنها آورده است و هنگامی که اهل عالم بیدار شوند و خود را در زیر کلمه ی توحید و ولایت اهل بیت در آورند روزی است که فرزند حسین، مهدى موعود ظهور فرماید و دنیا را از ظلم و جور پاک کرده ،پر از عدل و داد نماید و لذا آیه “والنهار اذا تجلى” به قیام حضرت ولى عصر(عج) تعبیر شده است.

کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی . 

تاریخ پیدایش اهل حق : 

تعیین تاریخ پیدایش اهل حق کار ساده و آسانی نیست زیرا به قول نویسنده کتاب سرسپردگان منبعی که بتواند تاریخ حقیقی پیدایش آئین اهل حق را نشان دهد ، سراغ نداریم . مجید القاضی در رمز یاری چنین می نویسد .

موحد بشیری در نامه ی خود برای سازمان تبلیغات چنین می نویسد :

کتاب جامعی که تمام آثار و تاریخچه ی زندگانی و گفتار بنیانگذاران حقیقت و اهل حق را دربرداشته باشد ، نه تنها تألیف نشده ، بلکه امکان تألیف آن هم برای هیچ فردی به تنهایی میسر نیست .

جیحون آبادی اسفاری را در کتاب شاهنامه حقیقت می آورد که مؤسس و پایه گذار اهل حق را نصیردانسته و او را غلام حضرت علی (ع) می داند .

ولی آنچه در مورد پیدایش این فرقه از شهرت و اتقان بیشتری برخوردار است ، این است که زمینه های پیدایش این فرقه در قرون دوم و سوم هجری وجود داشته ولی پیدایش این فرقه در قرن ششم توسط فردی به نام (سلطان اسحاق ) فرزند شیخ عیسی برزنجه ای که از عراق به ایران مهاجرت می نماید و درمنطقه ی اورامان قریه ی شیخان سکنی می گزیند صورت پذیرفته است .

مینورسکی می نویسد : « اهل حق در قرن نهم به وجود آمده اند » .

 نورالدین مدرسی چهاردهی بنیانگذار اهل حق را شیخ صفی اردبیلی می داند . و این قول بعید به نظرمی رسد زیرا او صوفی بوده نه اهل حق .

صفی زاده می نویسد : آئین اهل حق در قرن دوم هجری توسط بهلول ماهی و یارانش پی ریزی شده است .

نورعلی اللهی در یک قسمت از کتابش می نویسد : در قرن سوم هجری شخصی به نام شاه فضل ولی ، مسلک اهل حق را تأسیس کرده است ... اما قول جیحون آبادی را افرادی از سران اهل حق بمانند شیخ امیر  و داود وکیل سلطان که هر دو اشعاری به زبان کردی آورده اند و نصیر را موسس این فرقه می دانند تأیید می نماید . و البته با توجه به تاریخ و رجال چنین شخصی در دوران حضرت علی (ع) وجود نداشته است .

علی محمدی برنجه درمجله پیک آذر به تاریخ شهریور ۱۳۸۰ چنین می نویسد : اهل حق یا عاشقان مولای متقیان حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام که به نام های مختلف دیگر از جمله علوی ، علویون ، نصیریه ، سیدطالبی [ سرطالبی – گوران – خروسی – ابدال خانان – ملک طاووسی که نام شیطان است – علی اللهی – طایفه ، یارسان] و در جمع ،اهل حق خوانده می شوند ، بنا به اقوالی که از سلف به خلف رسیده ، بازماندگان همان اصحاب سر هستند که  در بین جانشینان حضرت رسول (ص) را بر خویشتن مراد دانسته و به فرمان و عشق او قدم بر داشته اند . گفتنی است از نخستین روز ظهور پیدایش این فرقه ، بعضی اجداد آنان مسیحی ، ارمنی ، آشوری دانند . اما اهل حق می گویند که فرقه ای از ریشه اثناعشریه و یکی از سلسله عرفا به شمار می آیند و در عین حال میان خود و متصوفه اهل تفاوتی قایلند ؛ چه متصوفه بیشتر معتقد به وصول اند ، لیکن اهل حق معتقد به سلوک هستند ، و چون سر سلسله ی اهل حق حضرت علی ابن ابی طالب [ع] است ، لذا به اهل حق مشهور شده اند .  

رشید شهمردان رئیس انجمن زردشتیان در بمبئی هند ، معتقدند که مسلک اهل حق از دین زردشتی متأثر و اخذ شده است و این نظریه بطورکامل مقرون به صحت نیست ، فرقه اهل حق از زردشتی ، مانوی ، مهرپرستی ، فلسفه یوگی ، یهودیت ، مسیحیت و تصوف اسلامی متأثر گردیده و ازهر یک مطالبی برداشت کرده و از مجموعه آن ، آئین اهل حق پدیدار شده است . !! ( خاکسار و اهل حق – مدرسی چهاردهی )

اسکندراسفندیاری در کتاب پژوهشی درباره طوایف غلات « حروفیه » می نویسد : این فرقه که خود را اهل حق یا اهل الحقیقه می دانستند . پیرو فضل اله نعیمی تبریزی استرآبادی بودند که در زمان امیر تیمور آن مذهب را بدعت گذارد ... القابی نظیر « و من عنده علم الکتاب ، خاتم اولیا ، خاتم ثانی ، مظهرالوهیت ، صاحب ولایت ، مسیح قائم ، قائم آل محمد ، مهدی شهید ، صاحب بیان ، صاحب تأویل ، مظهر کلام قدیم و شهاب الدین نسبت داده شد ... آنان عالم را قدیم می دانند که به سمت دوران ازلی سرمدی همواره در حرکت می باشد . تغییراتی که در عالم مشاهده می شود معلول همان حرکت است . خداوند تعالی در شخص انسان متجلی می شود . این مظاهر الهی در صورمتوالیه انبیا و اولیا عاقبت به صورت الوهیت ظهور می کند ... عده ای معتقدند که نماز وروزه توسط صاحب تأویل یعنی فضل اله انجام گرفت و دیگر تکلیفی بردوش ما نیست .  ( ص ۱۷۴ و ۱۷۵ )  


عبادت و پرستش خدا به واسطه ی شهادت امام حسین??????/
قبول کن کفرمیگویی وبالای منبر رفته ای وازروی تعصب چیزهایی میگویی که قابل فهم برای دیگربندگان خدا نیست....
بنظرشما خون از پدر به پسر میرسد یا ازخدا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واقعیت وباعقلانیت جواب بده نه تفسیر این و اون

جناب اسد جواب این سوالم راهم ندادی؟؟؟؟
لطفا نظرتان را درمورد مطلب زیر صراحتا بیان کن
وبگو حضرت علی در تمام این دورانها چکار میکرده مگه او کی بوده
داستان فرزند ابلیس و امام علی ,ع,
همه نشسته بودن پیش پیغمبر

یک باره دیدند یک موجود عجیب الهیکل اومد تو مسجد

همه حیرت کردند پیامبر فرمود : هیچ کس نترسه .. با شما کاری نداره مقصودش منم ...

محضر پیغمبر که رسید گفت: یا رسول الله اصحابت از من ترسیدند .. خودمو معرفی کنم؟
پیغمبر فرمود خودتو برای اینا معرفی کن ....
رو کرد به اصحاب پیغمبر گفت : اسم من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس ... از طایفه ی اجنه و از دسته شیاطینم
از اول هبوط آدم آمدم تا همین الان که خاتم الانبیا آمدند
برای یه سوال پیش پیغمبر رسیدم ....

پیغمبر فرمودند سوالت رو بپرس... گفت سوال من اینه : یا نبی الله یا رسول الله ... همین جوری که گفتم از هبوط آدم تا همین الان که شما آمدید من مجموعه ایام دنیا رو درک کردم ... چون پدر ما ابلیس قسم خورده بود نگذاره آدم و بچه هاش بندگی خدارو بکنند ما مامور بودیم بچه های آدم رو اذیت کنیم .. گمراه کنیم اینا عبادت خدارو نکنند ...

اما سر به سر آدم ابوالبشر که میزاشتیم یک باره میدیدیم یک آقای نورانی هویدا میشد
نهیبی بر ما میزد که از ترس نهیب او جرعت نمیکردیم دیگه دورو بر آدم آفتابی بشیم

میگفتیم این پیغمبر بعدیه
شیس نبی آمد پیغمبر بود اون آقا نبود
شیس و اذیت میکردیم همون آقا می آمد

میگفتیم پیغمبر بعدیه

سام نبی آمد پیغمبر شد اون آقا نبود... باز سام رو اذیت میکردیم اون آقا ظاهر میشد
هر پیغمبری رو که اذیت کردیم اوهم میآمد
همش میگفتیم پیغمبر بعدیه ..پیغمبر بعدیه ..
نوح امد اون آقا نبود ابراهیم آمد اون اقا نبود ... یعقوب آمد اسحاق .. یوسف ... تا الانی که شما آمدید 
و ایمان داریم که شما خاتم النبیین هستید
و بعد از شما هم پیغمبری نخواهد آمد ... اومدم سوال کنم اون اقایی که از آدم تا خاتم رو یاری کرده و تمام انبیا را داد رسی نموده اون آقا کیه؟
پیغمبر فرمود اگر ببینیش میشناسیش؟ گفت بله آقا .. به کل عمرم دیدم الان ببینم نمیشناسم؟ 

امیر المومنین سمت راست پیغمبر نشسته بود سرش رو انداخته بود پایین
دست برد حضرت زیر چونه امیر المومنین سر و اورد بالا 
فرمود یه نگاه کن ببین همین آقا بود یا نه؟
تا هام بن هیم بن چشمش به سیمای امیر مومنان افتاد مثه سپند رو آتیش از جا پرید 
گفت : ولله ثسم . حامی انبیا ، یاور مومنین ، نبود الا همین جوونی که کنار شما نشسته این کیه یا رسول الله؟

حضرت فرمود :ذاک اخی و ابن عمی و وصیی و وارثی و موضع سری، اباالحسنین، مول الکونین، امام الثقلین ، یعسوب الدین ، رییس الموحدین ، قائد قرالمحجرین ، سید المتقین ، امیر المومنین ، اسدلله قالب ،قالب کل قالب ، مضحر العجائب ، علی ابن ابی طالب ,ع, است

شمایی که داستان سرایی می کنید منبع معتبر هم بیارید
با سلام. جناب آقای علی اعلایی بدان که با سکوت کردن بهترین گزینه را انتخاب کردی زیرا این گونه موجودات انسان نما ارزش حرف های  شما را درک نمیکنند. همواره از حضور شما و امثال شما در دفاع از آیین یارسان  شخصا تشکر میکنم . در ضمن خدا پدرتان را بیامرزد. انشاالله شما و خانواده گرامیتان در پناه سایه حق  همواره پیروز و موفق باشید.                  یا داوو کوسوار
هو اول یار اخریار
ازاینکه بنده نمیتوانم همیشه حضورداشته باشم وبه یاوه گوییهای بعض اشخاص جواب بدهم بخاطر موقعیت کاری بنده میباشد ازاین بابت عذرمیخواهم واما جناب اقای اسد (سید خود خوانده) این ازافتخارات جامعه یارسان است که دربین هزاران ارامگاه امام زاده درایران حتی به تعداد انگشت شمار ارامگاه امام زاده  درمناطق یارسان نشین وجود ندارد چرا چونکه آن زمان اکثرقریب به اتفاق ایران اهل تسنن بودند وبخاطرحضورنیروهای اپوزسیون ان زمان درایران سادات علوی ازدست حاکمان وقت به ایران پناه می آوردند وبعض ایرانیان فرصت طلب که بعدا درزمان صفویه یدک سید بودن را هم برخود بستند مخفیگاه سادات واقعی علوی را لو میداند وبعد هم توسط عمال حکومتی به شهادت میرسیدند اما درمناطق یارسان نشین خوشبختانه ازاین اعمال ضد علوی هرگزاتفاق نمی افتاد بنده کاری ندارم که چه تعاریفی ازسید درکتابها آمده فقط همین را میدانم ودفاتر اهل حق هم گواهی میدهند وبا اموزه های قران هم همخوانی دارد سید بودن ملاک نیست تقوی داشتن ملاک است درضمن اقای اسد به تناسخ وبه همه موضوعات به امید خدا خواهم پرداخت
لطفا کمی هم تاریخ بخوانید
سادات کشی در زمان بنی عباس بوده نه صفویه
صفویان خود را سادات می دانستند شیعه بودند و محب سادات
سادات جایی ساکن می شدند که طرفدارشان باشند نه جایی که قاتلشان
هو اول یار آخریار
شرح وتفسیر یک بیت ازکلام حضرت نوروز سورانی
یک تخت وهفت رنگ چهارپایه ودو شش                  ساختن پی دیوان کارخانه بگتش
واما معنی تحت لفظی یعنی اینکه حضرت حاج بگتاش درگارگاه خود طراحی تختی را دیده اند که دارای مشخصات یر است این تخت برچهارپایه استواراست وبا دو هفت رنگ آنرا رنگ آمیزی کرده ودارای دوازه ظلع میباشد واما شرح وتفسیر آن منظوراز کارگاه کارگاه اندیشه سازی است منظوراز تخت اندیشه وباورمندی است لذا باید گفت حضرت حاج بگتاش بر پایه ساخت چنین تختی منظومه عظیم فکری بنا نموده وآنرا به نوروز ودیگر یاران واصحاب حضرت آسید براگه گوران ازطریق ارتباطات باطنی تعمیم داده است ونشان داده که چگونه (دوازده امام) هریک مظهریکی ازدوازده گوشه رابطه کارکردی لازم درساخت این تخت هستند وهفت وهفت توان همچنین رابطه رنگ آمیزی لازم درساخت این تخت هستند واستواری چنین کرسیی درچنین وضعی منوط به وجود چهارپایه ای بودن آن است همین دوازده رابطه کارکردی وچهارپایه استواری وهفت رابطه رنگ امیزی رابطه هایی هستند که ازنظروجود جهان شناختی واقعیت محمدی وفرشته باوری وهفتن وهفتوان باوری است همان واقعیتی که دوازده آفریده نور یا دوازده امام(گروهی هنن خلقت نورن یعنی اینکه گروهی ازمخلوقات هستند که خلقت آنان برپایه نور است ) (( ملک الخالق        چهار یک گوهر ملک الخالق   یعنی اینکه ای پادشاهی که خالق کل مخلوقات هستی وازیک ماده آسمانی وجوهری لطیف وفساد ناپذیر چهارگوهر متافیزیکی خلق کردی)) بدینسان این اصول امام باوری وهفت وهفت توان باوری وفرشته باوری حاج بگتاش به قالب ویا کالبدی تبدیل میشوند که نیروی شکل دهنده مجموعه ای است که جهان محسوس ونا محسوس را سامان میدهند وتاثیر سازماندگی شان را میتوان درتمامی سطوح مجموعه دید همانطور که درقران آمده است ما به محمد بخشیدیم دو هفت گانه (هفت وهفت توان) وقران کریم را اندیشه جامعه یارسان ادامه همان منحنی اندیشه شیعیان باطنی ( اهل تقیه وبه قولی سرمگو) ودراین منظره ازاندیشه باطنی حضرت حاج بگتاش وسلطان اسحاق همچنان به قوت خود باقی است وحتی با آمیزش شیعه دوازده امامی ودگردیسی که دراین رهگذر پیدا میکند تا به امروز به حیات خود ادامه داده است ونه انتقادهای آیات عظام وحجج اسلام وشیعه شدگان وسادات خود خوانده بعد ازصفوی ( درزمان صفویه شجره نامه قلابی تهیه دیدند وتا به امروز نوادگانشان ازآن بهره برداری اقتصادی ومادی میکنند) وشیعیان حکومتی که به ظاهرچسبیده اند ویا شیعیانی که فقط اهل تولی بوده اند ونه تهاجمات برادران نا آگاه اهل تسنن به این مکتب باعث فروریختن این مبانی فلسفی واندیشه دینی نشده است واین سنت (سلطانی بگتاشی) که احیاء گر سنت محمدی بوده است همواره برقرار بوده وتا به امروز به حیات خود ادامه داده است وطبق کلام حضرت نوروز سورانی رونق ورواج ان مقارن با رویداد بزرگ ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان است واین رویداد بزرگ نقش بسزایی دررواج اندیشه یارسان دارد
(ها واینوه           رواج یاری ها وه این وه  یعنی اینکه رواج ورونق ایین باری به این رویداد بزرگ همبسته است توضیح اینکه این بیت از کلام حضرت نوروز سورانی مربوط به ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان است که عطف است به ابیات ماقبل ومابعد که درموضوع دکترین مهدویت ازدیدگاه جامعه یارسان طی یک مقاله بدان خواهم پرداخت و طبق احادیث شیعی حضرت مهدی گردن خیلی ازاین آخوندها را خواهد زد
تا جایی که می دانیم تفسیر مخصوص کلام خداست نه هر ...
هو اول یار آخریار
اقای اسد (سید خود خوانده) من هیچگاه نگفتم وننوشتم که کشتن سادات علوی درزمان صفویه بوده
ببخشید اسد ربطی به ما ندارد
کاربری است مثل شما
چطور نسل بزرگان علی اللهی (اهل حق) سید هستند اما نسل حضرت علی علیه السلام سید نیستند
بنده سید هستم از نسل حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با سند و مدرک و شهرت مکفی
اگر شما خودتان متقلب هستید به دیگران بسط ندید
هواول یار آخر یار
هم چنانکه دوستان عزیز میدانند بعضی واژه ها حامل چند بار معنایی هستند واژه تفسیر یعنی معنی کلامی را بیان کردن  وواضح وآشکارساختن معنی سخن ویا شرح وبیان که تفاسیر جمع آن است واما علم تفسیر یعنی غلم بیان کردن وتوضیح دادن معانی آیات قران واحادیث این دیگه ازعجایب وقرایب روزگار است که بعضیها تفسیر را فقط مختص به قران میدانند به هرحال
همچنانکه دوستان میدانند اقای اسد (سید خود خوانده) یکی ازابیات حضرت نوروز سورانی را درکامنتش آورده وانرا دلیل بر تغییر قبله جامعه یارسان میدانند
(دله وجودن            دله دور جهان یار نه وجودن  واما معنی آن ای دل یارتو دروجود توست درحالی که تو دوردنیا میگردی ودربیرون ازخود آنرا جست وجو میکنی بایدگفت که گروهی با تکیه براوهام وخیالات خود حقیقت را خارج ازخود جست وجو میکنند ونمیدانند که هرچه بیشترازخود بدرآیند ازحقیقت دورترمیگردند درحالی که اگردقت بیشتری به خرج میدادند توان اینرا داشتند که مقصودشان را درهمان جای اول درپیش خود بیابند اما چونکه حقیقت را درخود نیافته اند ره افسانه زده وآنچه را که درخود دارند دربیرون به دتبالش میگردند به قول حافظ شیرین سخن این غزل سرای پارسی گوی
سالها دل طلب جام جم ازما میکرد           آنچه که خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
البته دراین رابطه باید بخشی از آیه 16 سوره قمرنیز درنظر داشت آنجا که خدا درقران میفرماید (ونحن اقرب الیه من حبل ورید) ما ازرگ قلب آدمی به او نزدیکتریم صرف نظر ازمعنی مختلف که اهل تفسیر برای ورید نموده اند باید گفت که آب حیاتبخش حقیقت ازخود انسان به او نزدیکتر است اما افسوس که انسان تشنه لب ازاین اب جانفزا بهره نمیبرد واصلا نمبیند که ازآن بنوشد پس سرگشته بیابانهای خیال واوهام میشود
یارنزدیکتر ازمن به من است           وین عجب تر که من ازوی دورم
چه کنم با که توان گفت که او        درکنارمن ومن مهجورم
درضمن اید بچویم که عرفان حضرت نوروز سورانی همانند دیگرعارفان برپایه دل محوری استوار است ایشان براین باورهستند که با ذکرونام ویاد خدا میتوان درآینه دل به مشاهدات عارفانه رسید همچنانکه حافظ شیرازی که درفوق بدان اشاره داشتیم میگوید وهمچنین عطارنیشاوری دراین رابطه اشعارزیبا وپرنغزی بیان داشته اند
دل بدست آر جمال او بینی           آینه کن جان جلال او بینی
پادشاه توست درقصرجلال            قصر روشت تر زآفتاب آن جمال
پادشاه خویش را دردل ببین           عرش را درذره ای حاصل ببین
ودرحدیث آمده ( ولا یسعنی ارضی وسماءی ووسعنی عبدی قلبی مؤمن البته اگرواژگان عربی درست نوشته باشم که دراین رابطه پوزش میطلبم آسمان وزمین گنجایش من را ندارد اما قلب مومن گنجایش من را دارد که دررابطه با این حدیث حضرت مولانا اشعار بسیارزیبایی دارند که پرداختن بدان دراین مقال نمیگنجد
باسلام ، 
خدمتتان عرض کنم اینجانب سید نیستم . 
آقای فریبرز آقای علی اعلایی و یا دکتر فرخ آریامنش از صحنه مباحثه فرار کردند یعنی فرار را بر قرار ترجیح دادند . که مشخص کردند فرقه جعلی سلطان سهاک اللهی پوچ و بی محتواست .
اینکه می گویید حضرت نوروز سورانی کلاماتی دارد و یا در چند بیت شعری سروده است و آن را به زعم خود تفسیر می کنید . خدمت جنابعالی برسانم تفسیر مخصوص کلام خداوند قادر متعال و قهار است نه گفتار و شعر حضرات شماها ، 
اینکه آقای فرخ آریامنش (علی اعلایی ) می گوید در اهل حق چیزی بنام سرمگو نداریم ولی آقای فریبرز به آن اذعان کرده اند . 
آقای افشین لطف نمایید اسناد نوشته های خود را ذکر کنید (( حضرت علی در تمام این دورانها چکار می کرده مگه او کی بوده ، داستان فرزند ابلیس و امام علی ,ع, )) که در کدام کتب معتبر داستان فوق را نوشته است .  منظورت را بطور واضح بیان کنید . 
آقای علی اعلایی در مرقومه ی نوشته اند « که هیچ یار آگاهی بیاض های خود را در اختیار اغیار قرار نمی دهند . » آیا این جمله ی شما یعنی سرمگو نیست ؟ که اصرار داری چیزی بنام سرمگو در یارسان وجود ندارد . 
در متن زیر تحقیقات و استدلالات اینجانب را مورد خدشه قرار داده اید که مطالب پراکنده و اظهار نظر های است که از افراد بی اطلاع جمع آوری کرده ام . بنده از جنابعالی  در خواست دارم هر آنچه در خصوص مسلکتان است در همین پست نگارش نمایید تا بنده و امثال بنده دچار اشتباه نشده و مطالب خودمان را از افراد مطلع مثل جنابعالی که فرد تحصیل کرده ای هستید دریافت نماییم . 

 متن نگارش یافته حضرت عالی چنین است « حضرتعالی که خود را محقق قلمداد نموده و استدلالات خود را بر پایه برخی از مطالب پراکنده از اظهار نظرها و کتاب هایی که برخی از نویسندگان آنها نیز مانند شما پژوهشگری بی اطلاع از متون یاری بوده بدانید که هیچ یار آگاهی بیاض های خود را در اختیار اغیار قرار نمی دهند و در نتیجه آن چه این محققان توانسته اند، جمع آوری نمایند، برداشت های ناقص و نارسا از کسانی بوده است که بی خبر تر از خود نویسنده می باشند و هیچگونه سندیتی ندارند. نمونه بارز آن مراجعه نمایید به اسناد و مأخذ و منابعی که در دست دارید تا بدانید حتا یک بند از دست نوشته ها و کلام های یاری ارائه شده کمتر از یکصد سال قدمت دارد. » 
در ضمن در تاریخ 27 اردیبهشت 95 تعداد 35 مورد سوالاتی از بزرگان و تحصیل کردگان و کلام خوان ها و کلام دان ها و... اهل حق کرده ام ولی متأسفانه به آنها پاسخ نداده اید منتظرپاسخ شماها هستم . 




هو اول یار آخریار
همچنانکه دوستان عزیز میدانند بعض واژگان حامل چند بار معنایی وگاها متضاد هستند تفسیر یعنی معنی کلامی را بیان کردن ویا به معنی واضح وآشکارساختن معنی سخن ویا به معنی شرح ویان اما علم  تفسیر علم بیان کردن وتوضیح دادن معانی آیات واحادیث است حال این ازعجایب روزگار است که شرح ویان کلام فقط مختص به کلام خدا است گویا جناب اقای اسد خود را ازعلامه طبا طبایی بالاترمیدانند که به شرح وتفسیر اشعار حافظ پرداخته اند به هرحال اقای اسد دریکی ازکامنتهایش بیتی را ازحضرت نوروز سورانی اورده اند البته نقل قول ازشخصی به نام قادر طهماسبی نمودن اولا امثال این قادرطهماسبی که ازاهل حق بریدن اگربریده شده های شعه را ازشیعه درنظر بگیریم نسبت آن یک به میلیون است لذا جای نگرانی نیست واما بیت مذکور
دله وجودن                   دله دوردنیا یار نه وجودن
ای دل یتر تو در وجود توست درحالی که تو دوردنیا میگردی ودربیرون ازخود آنرا جست وجو میکنی ( این بیت چه ربطی به تغییر قبله دارد) به هرحال باید گفت گروهی با تکیه براوهام وخیالات خود حقیقت را خارج ازخود جست وجو میکنند ونمیدانند که هرچه بیشترازخود درایند ازحقیقت دورتر میگردند درحالی که اگردقت بیشتری به خرج میدادند توان این را داشتند که مقصودشان را درهمان جای اول ودرپیش خود بیابند اما چونکه حقیقت را درخود نیافته اند ره افسانه زده وآنچه که درخود دارند دربیرون به دنبالش میگردند به قول حافظ شیرین سخن این غزل سرای پارسی گوی
سالها دل طلب جام جم ازما میکرد            آنچه که خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
که دراین رابطه باید بخشی ازآیه 16 سوره قمر را نیز درنظرداشت آنجا که خدا درقران میفرماید ( ونحن اقرب الیه من حبل ورید) ما ازرگ قلب آدمی به او نزدیکتریم صرف نظر ازمعانی مختلف که اهل تفسیر برای ورید نموده اند باید گفت که اب حیات بخش حقیقت ازخود انسان به او نزدیکتر است اما افسوس که انسان تشنه لب ازآب جانفزا بهره نمبرد واصلا نمیبیند که ازآن بنوشد پس سرگشته بیابانهای خیال واوهام میشود
یارنزدیکتر ازمن به من است                وین عجب تر که من ازوی دورم
چه کنم با که توان گفت که او             درکنار من ومن مهجورم
درضمن باید گفت که عرفان نوروز سورانی همانند دیگرعارفان برپایه دل محوری استوار است ایشان بر این باورهستند که با ذکر ونام ویاد خدا میتوان دراینه دل به مشاهدات عارفانه رسید همچنانکه حافظ شیرازی که درفوق یدان اشاره داشتیم میگوید وهمچنین عطارنیشابوری دراین رابطه اشعار زیبا وپرنغزی بیان داشته است که بدان اشاره میکنیم
گرتو میداری جمال یار دوست          دل بدان که آینه دیدار اوست
دلی بدست آر جمال او بینی          اینه کن جان جلال او بینی
پادشاه توست درقصرجلال             قصر روشن ز آفتاب آن جمال
پادشاه خویش را دردل ببین            عرش را در ذره ای حاصل ببین
ودر حدیث آمده که (( لا یسعنی ارضی وسماءی ووسعنی عبدی قلبی مؤمن ) البته اگر واژگان عربی ا درست نوشته باشم که دراین بابت پوزش میطلبم یعنی اینکه آسمان وزمین گنجایش من را ندارند اما قلب مومن گنجایش من را دارد که دراین رابطه حضرت مولانا اشغار بسیار زیبایی دارد که دراین مقال نمیگنجد

هو اول و آخر یار

یا علی مدد

جناب آقای فرامز عزیز، با تشکر از ابراز لطف جنابعالی نسبت به بنده، از حضرتعالی و سایر یاران اهل حق که در این سایت اظهار نظر می نمایند، خواهش می کنم که اگر بعضی از برادران شیعه از روی تعصب و یا به هر دلیلی به عاشقان و رهروان حضرت علی، توهین و اهانت می کنند، با عنایت به این که اکثر آنها از دوستداران مولای متقیقان هستند، سعی کنید که همواره از خود خونسردی و سعه صدر نشان داده و با منطق و استدلال پاسخ دهید. زیرا به فرموده حضرت مولانا:

دلایل قوی باید و معنوی     نه رگ های گردن به حجت قوی

هر چند که « همدلی از همزبانی خوشتر است »

یا حق 

باسلام و احترام و تحیات خداوندی بر همگان و هدایت الاهی . 
آقا رضا در تاریخ اول مرداد ماه ۹۴ در متنی نوشته اند . « حقیقت دریاست شمایی که در مورد اهل حق ها این چنین صحبت می کنید چه می دانید از حقیقت » !!! 

جناب آقا رضا ما هم قبول داریم ، ما از حقیقت اهل حق بی خبر و بی اطلاع می باشیم و از شما و آگاهان به مسلک تان تقاضا داریم و در خواست می کنیم شماها خودتان حقیقت اهل حق  و هر آنچه در فرقه اهل حق است را در این پست ( سایت / وبلاگ) بطور کامل بنویسید تا بنده و امثال بنده از حقیقت دریایی آن با خبر شویم و آن دریای ادعایی شما را مشاهده کنیم و آز ژرف و عمیق بودن آگاه شده تا بتوانیم در آن به خوبی شنا نماییم و به دین اهل حق گرویده و حقیقت گمشده خود را بیابیم  . 

خدمت جنابعالی و دوستان و هم مسلکانتان برسانم بنده هرچه نوشته و می نویسم از کتاب های منتشره از خود اهل حق ها و دیگران و تحقیقاتی است که از افراد شیعه شده های اهل حق می باشد و لا غیر . 
تحقیقات و جمع آوری های بنده از کسانی است که  خودشان نسل اندر نسل  از سادات ، پیر ،  دلیل و جمخانه دار اهل حق بوده اند که هم اکنون به صراط مستقیم راه  یافته و حقیقت خود را باز یافته اند که شیعه شده اند . اگر این نوشته ها و کتاب های منتشره توسط خود اهل حق ها و دیگران را  قبول ندارید خودتان زحمت کشیده در اینجا حقیقت اهل حق را بنویسید تا اذهان ما هم روشن و آگاه شود و دیگر به کسی و یا به قومی و یا به فرقه ای اهانت و یا تهمت نزنیم . 
بنده منتظر پاسخ با دلیل و برهان و مستند شما ها هستم .  

عزت مستدام / اسد  

متن زیر در دایره المعارف بزرگ اسلامی توسط دکتر مسعود جلالی‌مقدم نوشته شده است . 
 
این‌ آیین‌ به‌ «آیین‌ حق‌» یا «آیین‌ حقیقت‌» یا «دین‌ حقیقت‌» نام‌بردار است‌ (جیحون‌ آبادی‌، 315، 317، 420، جم‍(. از این‌رو، پیروان‌ آن‌ «اهل‌ حق‌» خوانده‌ شده‌اند؛ لیکن‌ نام‌ دیگر رهرو این‌ طریق‌ «یار» است‌ (همو، 420، بیت‌ 151 ،8) و از این‌روی‌، اهل‌ حق‌ را «یارستان‌» یا با تخفیف‌ «یارسان‌» نیز گفته‌اند (همو، 342، 345). در جایی‌، از این‌ آیین‌ به‌ صورت‌ «آیین‌ کُردان‌» یاد شده‌ («خرده‌ سرانجام‌»، 582)؛ از آن‌ روی‌ که‌ از زمان‌ سلطان‌ اسحاق‌ (نک‍: دنبالۀ مقاله‌) عنصر کُردی‌ سهم‌ اصلی‌ و مهمی‌ در چگونگی‌ و تحولات‌ این‌ مکتب‌ و فرقه‌ داشته‌ است‌ و نیز مهم‌ترین‌ کتب‌ مذهبی‌ این‌ فرقه‌ به‌ زبان‌ کردی‌ (گویش‌ گورانی‌) است‌. اگرچه‌ بعداً به‌ ترکی‌ نیز «کلامها»ی‌ بسیاری‌ پدید آمد و آثار مهمی‌ به‌ زبان‌ لکی‌ هم‌ به‌ اهل‌ حق‌ مربوط است‌. 

آقای در تاریخ 29 آبان 94 در این سایت / وبلاگ نوشته اند که البته از جهل اکثریت مردم پاک ایران زمین نسبت به آیین پاک اهل حق متاسف و شرمسارم و از ذات حق مدد میطلبم . بلی ماهم قبول داریم نسبت به فرقه ای که خود را سرمگو معرفی کند و در ظاهر خود را شیعه و در پنهان خود را اهل حق (علی اللهی ) معرفی نماید باید جاهل بود شما اگر حق هستید لطف نمایید جهالت مردم ایران را نسبت به خود آگاه کنید . تا مردم به شما  تهمت و افترا نزنند . 


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷):
فردی در تاریخ 5 آذر 94 در جواب فرد هدایت شده مرقومه ای نوشته اند که با لحن تند و بی ادبانه بوده است .
بنده از شما و از عموم فرقه اهل حق (سلطان ضحاک اللهی ) ها  می پرسم این آیین پاک سلطان ضحاک که دارای معجزات تمام پیامبران و انبیاء الهی و اولیای خاص در وجود مبارک او تجلی بوده و در هر زمان و مکان از دین خود پاسداری خواهد نمود . این چه نوع معجزه ای است  که تاکنون آز آن رو نمایی نکرده اید و کسی از معجزات سلطان ضحاک کذایی شما آگاه نبوده است ؟؟ !!! و در هچ یک از کتب معتبر مسلمین (شیعه و سنی ) نیامده است ؟؟؟؟ !!!! و بنده از شما مدعیان می خواهم که  یک مورد از آن معجزات را با سند و ادله در این سایت بنویسید ، تا ما هم از معجزات سلطان ضحاک کذایی شما اهل حق ها آشنا شده و شاید به اهل حق بگرویم و آیا این ادعای بی دلیل و بی سند نیست ؟؟؟؟ !!!! تا کی این مردم عوام را بخاطر متاع نا چیز دنیا در خواب غفلت نگاه خواهید داشت ؟؟؟؟؟؟!!!!! 

«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَـذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُورًا»  ؛ما براى مردم ، در این قرآن از هر نمونه اى از انواع معارف و حقائق را بیان کردیم با این حال اکثر مردم جاهل و نادان جز انکار حق ، و نادیده گرفتن دلائل هدایت ، عکس العملى نشان ندادند. (زمر 27 ) 

هو اول و آخر یار

هیچ انسان عاقل و فهیمی حاضر نیست با فردی مباحثه و یا مبادله نظر نماید که او بتواند براحتی دروغ بگوید و یا تهمت و توهین نماید.

برای مثال :

«جناب آقای دکتر فرخ آریا منش ( علی اعلایی ) مطالعه کن که مردم غافل و عوام الناس اهل حق را دیگر فریب ندهید شما و امثال شما ها سید خود ساخته ای هستید و هدف تان دوشیدن این عوام الناس هستید و اگر اینها از دور بر شما ها پراکنده شوند بازار تان کساد و بی رونق خواهد شد . و دیگر نمی توانید آقایی کنید . 

آقایانی که خود را اهل حق و یارسانی می دانید و در این وبلاگ / سایت /  قلم فرسایی می کنید این دکتر فرخ آریامنش ها که خود را علی اعلایی می نامند  تا کی از دست رنج شماها ارتزاق خواهند کرد .» 

( با کسی که شما را سید خود خوانده خطاب نموده که مردم عوام الناس را فریب می دهد و از این راه ارتزاق می نماید و یارسان را عوام الناس قابل دوشیدن بداند و معنای صخاک و ضحاک را نداند و یا خود را به نادانایی بزند، مانند کسی می ماند که بیدار است، ولی خود را بخواب زده باشد. و کسی که خوابیده باشد، می شود او را بیدار نمود، اما فردی که خود را بخواب زده باشد،بیدار کردنش غیر ممکن است! و لذا بگذار بماند در حال غفلت و خودپرستی!)

در ضمن کسی که چنان محکم دروغ می گوید که حتا مرغ پخته هم باور نماید، بحث کردن کار پسندیده ای نیست و به قول ایشان فرار را برقرار ترجیح دادن اقدامی خردمندانه و همچو عیسی گریختن کاری هوشمندانه است.. به عنوان مثال هر آن چه خود اصرار دارد، چون دروغ و اتهام زدن را قبیح نمی داند، براحتی به دیگران نسبت می دهند:

 

«آقای علی اعلایی در مرقومه ی نوشته اند « که هیچ یار آگاهی بیاض های خود را در اختیار اغیار قرار نمی دهند . » آیا این جمله ی شما یعنی سرمگو نیست ؟ که اصرار داری چیزی بنام سرمگو در یارسان وجود ندارد . »

تا آنجایی که بنده به یاد دارم و در تمام نوشته هایم بررسی نمودم، بنده  اصرار نداشته و یا حتا نگفته ام که در آیین هل حق (یارسان) سرمگو وجود ندارد. تا آنجایی که می دانم این جناب آقای اسد بود که مطابق متن های ذیل چنین ادعایی را تکرار نموده اند! 
 

« انحرافات اهل حق به صورت سر مگوی درآمده است و رهبران اهل حق آنها را در اختیار هیچ کس قرار نمی دهند.»


«چرا اهل حق کتاب هایشان را به دیگران نشان نمى دهند؟

همانطور که قبلا گفته شد مى گویند مطالب این کتاب ها سرّ مگو است.  و گفتیم مراد از سرمگو همان تقیه است. اما حقیقت این است که این کتاب ها مملو هستند از مطالب سست بى سند، ضد و نقیض، غلو، حلول، تناسخ و در یک کلام تمام مطالب آنها داستان سرائى و دروغ است. لذا تلاش مى کنند مطالب آنها را پوشیده بدارند تا از نقد و انتقاد آسوده باشند.»

در پاسخ این نوع توهینات و اتهامات ناروا، بار دیگر دچار سر در گمی و ناتوانی شدم، آنگاه که می خواستم در کتاب عادات شیطانی، در پاسخ کتاب آیات شیطانی، به دین سلمان رشدی بدهم، زیرا او نیز مسلمان بود و حتا اگر مسیحی و یهودی نیز بود، باز هم نمی توانستم که مانند ایشان به آن پیامبران بزرگ حتک حرمت نمایم. زیرا:

بزرگش نخوانند اهل خرد    که نام بزرگان را بزشتی برد 

لذا ناچار شدم که موضوعات و محتویات کتاب را حول محور اربابان او که همانا انگلییس، آمریکا و اسراییل بودند، تدوین نمایم و آنها را به مثلث شوم تشبیه نمودم.

اما این بار چه کنم که از ماست که بر ماست! و چو نیک بنگریم، پر خویش در این تیرها توان دید، منتها اگر دیده بصیرت خود را بگشاییم.  

با قبولی طاعات و عبادات، امیدوارم که خداوند دانا و توانا، در این ماه مبارک همه ما را با حقایق دین و با معنویات آشنا نموده و ابرهای عناد و غفلت را از دل و دیده ما بزداید و به راه راست هدایت فرموده و در زمره جاهلین و مغضوبین قرار ندهد.










هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ 

جناب آقای فرامرز عزیز ، آقای دکترفرخ آریامنش ( نام مستعار در این سایت علی اعلایی ) ، خودشان می دانند که فرقه ، مسلک و یا دین جعلی اهل حق ( سلطان صحاک اللهی ) بی محتواست که ترجیح دادند از صحنه مباحثه و یا مناظره فرار کنند چون اگر می ماندند عده ای از مریدان وی (چون ایشان خود را سید تقلبی و جعلی می خوانند ، پیر و دلیل اهل حق هستند و عده ای از عوام فرقه سر خود را به ایشان می سپارند که ترسیدند از دور بر وی متفرق شوند و بازار مکار و حیله گر وی از رونق بیافتد ) راه بهتر از این برای فرار برای ایشان نبود . 
اگر ایشان و جنابعالی فرقه خودتان را برحق می دانید و می گویید اهل حق حقیقت است احکام عقیدتی ، دینی و فقهی و... را در این سایت مرقوم فرمایید و اصرار بر سرمگو نکنید .  
ممنون خواهم شد  و بنده و امثال بنده هم دیگر اصرار بر باطل بودن و یا بر ناحق بودن فرقه اهل حق نخواهم داشت . 

توفیق الهی بر هدایت یافتگان راه خدای واحد را خواستارم . 

 فردی خود را یک شیعه واقعی معرفی کرده و متن زیر را در تاریخ 3 دی ماه 94 نوشته اند : 
  « باسلام خدمت همگی...من سال های زیادی است با مردمان اهل حق اشنا هستم..به پروردگار یکتایم قسم مردمان اهل حق پاکترین مردمانند...بعیداست برادر ازشما که این چنین آبروی بندگان خدا را به خطر میندازی..توبه کنید از ناسزا وقضاوت نابجا در مورد مردم پاک اهل حق.. » 
خدمت جنابعالی که خود را یک شیعه واقعی معرفی کرده اید برسانم  ما به کسی توهین نکرده و نمی کنیم ما دراین پست مسلک اهل حق را نقد کرده و  اطلاع رسانی می کنیم مطالبش برگرفته شده از سایر سایت های معتبر و کتب منتشره و  نوشته ها و تحقیقاتی از افراد شیعه شده اهل حق می باشد . 
و از کسی هم مزدی دریافت نمی کنیم که بر علیه فرقه ای و یا قومی و یا ادیانی مطلب بنویسیم . 

جناب عالی تحقیقات خود را در خصوص این فرقه بیشتر کنید که از درون و باطن آن آگاه گردید . و به حرفهای آنان گوش نکنید اینها در ظاهر خود را مسلمان شیعه معرفی می کنند و در خفا می گویند ما علی اللهی هستیم  ما را چکار به اسلام . 

 جناب آقای علی اعلایی (دکتر فرخ آریا منش ) مطلب زیر را بخوانید و بعد بگویید سیدی از اولاد ائمه طاهرین (ع) (امام زین العابدین (ع) ) هستید .؟؟؟!!! این مطالب زیر را بنده ننوشته ام ؟ 

  سید اهل حق به رهبران خود «سیّد» می گویند ؛ ولی در واقع آن ها از اولاد پیامبر(ص) [ ائمه اطهار (ع) ] نیستند. در آیین اهل حق، سیّد کسی است که از فرزندان رهبران خاندان های یازده گانه اهل حق باشد. در کتاب خاکسار و اهل حق آمده است: سادات اهل حق، سیّد هاشمی نیستند؛ بلکه از اولاد یکی از سران دودمان ها می باشند.[۵۹] در کتاب دوره هفتوانه آمده است: در مسلک اهل حق خاندان های یازده گانه به نام «سادات» خوانده می شوند. بنابراین، در میان آنان سید به کسی گفته می شود که از فرزندان خاندان های مزبور باشد. دائرة المعارف تشیع می نویسد: در هر روستایی یک یا چند نفر سمت پیشوایی دارند که آن ها را «سید» می نامند. این سیدها به معنای اسلامی کلمه، از خاندان ختمی مرتبت نیستند؛ بلکه به جهت پیشوایی که بر مریدان خود دارند، سید نامیده می شوند. نور علی الهی در برهان الحق می گوید: سید کسی است که از اولاد یکی از یازده خاندان باشد.[۶۱] همچنین در کتاب سلوک در تاریکی که نقدی بر تفکرات نور علی الهی است، گفته شده است که سیادت شرط اوّلیه ریاست بر اتباع فرقه است. در سال های اخیر برخی از سران اهل حق (سران طایفه مشعشعی) برای خود شجره نامه نیز ساخته اند که به راحتی جعلی بودن آن قابل تشخیص است. 


دوشنبه ۱۴ تیر ۹۵ , ۱۵:۵۶ درجواب بجای آقا رضا
نمیگیم تا چشمت کورشه
قبلا هم بهت گفتیم و دوباره میگیم..مطمعنم زیادیت شده
بعدشم دریا با پوزه سگ هرگز نجس نخواهدشد
مثال
شیخ شهاب الدین سهروردی در کتاب حکمه الاشراق اظهار میدارد حکمت الهی را باید ازمردم نااهل/مثال اسد/ پوشیده داشت زیرا مطالب فلسفی رانمیبایست درمیان افراد عامه انتشار داد بلکه باید در زیر پردهء مثال پوشانیده ورمز گویی کنند چون توان شنیدن و درک آن برای هرکس مشکل است

کسی که با این حرفاوصحبتهایی که تاحالا زده شد روشن نشد اگه کوهها و دریا ها هم بصدا دربیایند حرف حرف خودشه فکرمیکنه ازهمه بیشتر سرش میشه..نصیحتت مکنم اینو بدان وببین آخرت این دنیات اگه به لجن کشیده شد شک نکن به سلطان پناه ببر...دیگه خوددانی .................خدااز سر گناهات بگذره....سر سفره سلطان برات دعا مکنم اسدی...


  آقای خود را اهل حق معرفی و در تاریخ ۱۶ دی ۹۴  کامنت زیر را مرقوم فرموده اند . 
  « تو هر دین و آیینی آدم خوب هم هست آدم بد هم فراون. دوست عزیز آیا همه شیعیان شیعه هستند. هزارن شیعه است که از کافر هم بدترند. شاید تو اهل حق هم کسی علی الهی باشه .دلیل نمیشه که به همه تعمیم بدی .تو دنیا کمتر از 400 نفر علی اللهی است و بیش از 20 میلیون اهل حق .اینگونه قضاوت کردن در مورد چیزایی که اصلن راجه بهش چیزیی نمیدانیم صحیح نیست .همسایه ما اهل حق بود تو فاجعه منا کشته شد.چرا رفته بود اونجا .میتونی توجیهش کنی .می تونی بگی اشتبای رفته بود میخواسته بره نجف هواژیما رو اشتباهی سوار شد.آیا تا به حال تو دفن مرده هاشون بودی .کدوم نماز رو برا مرده هاشون میخونن .میتونی جواب بدی . » 
دوست عزیز ، ما در خصوص عقاید و آیین اهل حق نظر داده و آن را نقد می کنیم ،  در خصوص آدم  و انسان خوب و بد بودن نظر نمی دهیم آن را به وجدان خود انسان ها واگذار می کنیم . بلی در تمام ادیان و مذاهب انسان خوب و بد وجود دارد . این را کسی انکار نمی کند . 
دوست گرامی بر اساس نوشته ها و تحقیقات افراد پژوهشگر و مطلع و محققین در زمینه فرقه  و ادیان و مذاهب شناسی و افراد صاحب نظری که انجام داده اند نتایج تمام آنها این است که اهل حق ها علی اللهی بوده و حتی سلطان صحاک را از حضرت علی (ع) بالاتر می دانند یعنی سلطان صحاک جایگزین علی (ع) شده است و در یک کلام سلطان صحاک را خدا می دانند .  
و افرادی از خود اهل حق های که کتاب نوشته اند خودشان در آن کتاب ها اقرار به علی اللهی بودن اهل حق ها دارند .  و افرادی از  اهل حق های شیعه شده اذعان دارند و مقاله منتشر کرده اند که اهل حق را همان علی اللهی می دانند . و عده ای  از سادات و پیران و دلیلان و از بزرگان و... اهل حق  شیعه شده اند که می گویند اهل حق سلطان صحاک را بالاتر از حضرت علی (ع) می دانند یعنی سلطان سهاک را نعوذبالله خدا می دانند . 
اگر به غیر از این است لطف فرمایید احکام دینی و عقیدتی و هر آنچه که در فرقه و مسلک (دین ) اهل حق وجود دارد بطور واضح در این سایت بنویسید و خود را از تهمتها  و افتراها مبری دارید . 


        عزت مستدام باد / اسد 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ

آقا رضای عزیز از قدیم گفته اند جواب ابلهان خاموشی است ما هم سعی می کنیم جواب ابلهان مثل شما را با زبان خودت ندهیم . 
ولی ناچارشدم از شما سوال کنم  این سلطان که اسم بردید و می خواهی بنده را در سر سفره حضرت سلطان دعا کنی آن سلطان کیست  . لطف کنید نام و نشانی سلطان را ذکر نمایید . تا شک بنده رفع شود . برداشت اینجانب این است که سلطانی که نوشته اید  همان سلطان صحاک باشد که اهل حق آن را خدا می دانند . 

عزت شما پایدار باد / اسد 
هو اول یار آخریار
جناب اقای اسد ضمن عرض سلام لازم به ذکراست دریکی ازکامنتهایت مرقوم داشته اید به معجزات حضرت سلطان اشاره ای داشته باشید تا ما هم اهل حق بشویم شما نمیخواهد اهل حق وپیرو مکتب حضرت سلطان اسحاق شوید مکتب حضرت سلطان اسحق به کسی که تهمت وافترا ودروغ به پیروان دیگرمکاتب وآموزه های دینی ببندددرخود راه نمیدهد واو را نمیپذیرد واما درمورد معجزات حضرت سلطان باید بگویم ما نه خود حضرت سلطان ونه دیگربزرگان اهل حق را کارخانه معجزه سازی نمیدانیم آنطورکه درمراسم عزاداریها ی (عاشورا تاسوعا ایام فاطمیه وغیره) اقایان نوحه خوان امامان را کارخانه معجزه سازی کردن معجزاتی همچون شفا دادن کورمادرزاد شفا دادن سرطانی میخکوب شدن ماشین ترمزبریده درسراشیبی های خطرناک (انهم ماشینی که راننده ان مسیحی بوده) واما درمورد معجزه حضرت سلطان به شما بگویم اینکه حال شما دریک کشور شیعی وآزادانه اظهار محبت به خاندان اهل بیت پیامبر مینمایی ازمعجزات حضرت سلطان اسحاق است ازاتجاییکه پایه ریزی وپایه گذاری حکومت شیعی درایران یک برنامه ازپیش تعیین شده بوده طراح این موضوع خودحضرت سلطان اسحاق بوده جهت دفاع از باورها واندیشه های اهل بیت پیامبر  شیخ صفی الدین مطابق شواهد تاریخی ازقوم کرد بوده اند وازاهالی کردهای سنجابی (کتاب تاریخ روزگاران نوشته عبدالحسین زرین کوب) و همچنانکه یک قائده مندی کلی است درمیان مورخین که گاهی اوقات روایتهای سینه به سینه به عنوان سند تاریخی محسوب میشود وآنچه که ازپدران ما به جا مانده وسینه به سینه به ما رسیده (البته هیچگونه ادعایی درمورد صحت وسقم آن ندارم ) جناب شیخ صفی ابتدا به امرازباورمندان به مکتب حضرت سلطان اسحاق بوده اند ومسئولیت تهیه سوخت برای جماعتخانه ای که حضرت سلطان درکنار رودخانه سیروان برپا داشته بوده اند بوده است (برپا داشتن جمخانه یا جماعتخانه ازسنت پیامبر بوده است) منتها حال این سنت نسخ شده درمیان فرق اسلامی البته این امرهنوز درمیان فرقی که ابشخورانان ازعرفان است چه فرق عرفانی شیعی وچه سنی این امرهنوزپابرجا است تحت نام خانقاه وخانگاه وجمخانه وغیره یکی ازروزها جناب شیخ صفی مطابق معمول جهت تهیه سوخت که عمدتأ هیزم بوده است به کوهستانهای مجاور میرود وهنگام برگشت که هیزم را بردوش میکشیدند به یک کاروانی برمیخورن وصاحب کاروان پیشنهاد میدهند که محموله باریش را برروی یکی از باربرهای او( حال قاطر بوده یا الاغ یا اسب کای نداریم) بگذارد وجناب شیخ صفی میپذیرند وفاصله ای ازراه را طی مینمایند که ندای دردل خود میشنود که زحمات خود را خراب کردی لذا شیخ صفی کاروان را نگه میدارد وبار را ازپشت باربر برمیدارد وانرا کول میکند وبرمیگردد به همان جاییکه بار هیزم را برپشت باربر گذاشته بودند وبرمیگردد هنگام برگشتن حضرت سلطان اسحاق به ایشان میفرمایند مأموریت شما دراینجا تمام شده وتو باید ازاینجا بروی ودراینده شرایطی فراهم میشود که نوادگان شما شاه ایران شوند ایشان ابتدا ازاین امر سرباز میزنند ونهایتا کمک هزینه مختصری جهت راه برمیدارند وابتدا به همدان پیش عارفی مشغول کسب فیض میشوند وپس ازتکمیل اموزهای  که مربوط به آن عارف بوده راهی گیلان میشود ومدتی هم پیش شیخ زاهد گیلانی مشغول تحصیل میگردد ونهایت که خود به مقام پیری ودستگیری راه پیدا میکنند خانقاهی را دراردبیل برپا میدارند ودراطراف واکناف مریدان وارادتمندانی پیدا میکنند وبا استفاده ازاین موضوع یافتن چنین وجهه ای شاه اسماعیل (نواده ایشان) دست به قیام علیه حکومت عثمانی میزنند واولین حکومت شیعی پایدار را درایران پایه ریزی مینمایند (قبلا حکومتها شیعی محلی بودن که بی ارتباط با جامعه یارسان نبودن) وازاینکه قزلباشها (اهل حق های مناطق آذری نشین که خوشبختانه هنوزهم برهمان عقیده سلطانی بگتاشی پابرجا وباورمند هستند) بازوی نظامی شاه اسماعیل صفوی بوده اند برهیچ مورخی پوشیده نیست اری شیعه حکومتی درایران نهال دست نشانده حضرت سلطان است هرچند که پیروان حضرت سلطان هم اکنون ازحقوق شهروندی وفردی واجنماعی واقتصادی وغیره محرومند واجحافهایی صورت میگیرد بطوریکه منجر به تذکراتی ازطرف نمایندگان مجلس شده وهمچنین صادر شدن بخشنامه دولتی ازطرف نخست وزیروقت جناب اقای موسوی وتذکراتی ازطرف اقای منتظری قائم مقام وقت وعبدالله نوری وزیر وقت کشور و ارایه نامه ازطرف شخص اما خمینی
با سلام
فرصت بگو مگو ندارم
اما اگر  شیعه حکومتی درایران نهال دست نشانده حضرت سلطان است و ایشان چنین قدرتی داشتند چرا آیین خودشان را رسمی نکردند و به قدرت نرساندند؟؟؟

با نام و یاد خداوند بخشنده مهربان:

در پاسخ به انتقادهای مکرر جناب آقای اسد، در ارتباط با سید نبودن بنده و امثالهم که مدعی بودند سادات اهل حق، ریشه در سیادت هاشمی ندارد، بایستی عرض کنم:

 همانگونه که قبلاً عرض کردم، این موضوع به شما که اهل حق نیستید، ربطی ندارد. اما اگر پس از سال ها تزکیه نفس و سیر و سلوک بسیار، توانستید به آن شرایطی نایل شوید که بنا به تشخیص سادات اهل حق اجازه سر سپردن یافتید، آنگاه اگر خواستید شجره نامه خود را با مستندات لازم خدمتتان ارائه خواهم داد. 

در ضمن، اگر بر فرض سیادت ما از خاندان بنی هاشم و قریش هم باشد، چندان اسفبار نیست. زیرا سیادت خاندان هاشمی و قریشی، به این دلیل بود که قبل از بعثت نبی اکرم، آنها به تناوب کلیددار و متولیان بتکده ای بودند که پس از  تخریب بت هایش به دست مولای متقیان و  بنا به امر رسول گرامی اسلام حضرت محمد بن مصطفی (ص)، مدتی متروکه شده بود. اما با انتقادات مکرر عده ای از یهودیان تندرو که اگر اسلام دین مستقلی است، پس چرا به جانب بیت المقدس نماز می گذارند؟!

 لذا به امر خداوند، مقرر گردید که مسلمانان در موقع نماز خواندن روی به آن بتکده نموده و دوباره آن مکان مقدس و محل زیارت مسلمانان شد. در هنگام زیارت نیز مانند دوران بت پرستی می بایستی هفت مرتبه به گرد شهاب سنگی بچرند که قرن ها پیش از آسمان فرود آمده بود و عوام الناس تصور کردند که این نوع شهاب سنگ ها و سنگواره های آسمانی حاصل تخریب خانه خداوند می باشد.

حضرت ابراهیم بت شکن نیز در دوران پیری با کمک فرزندش حضرت اسماعیل، اطراف محل یکی از آن سنگ ها را دیوار کشی کردند و آنجا را مکانی مقدس و زیارتگاه معرفی نمودند. در نتیجه بتدریج تبدیل به تردد زوار بت ها و محل کسب درآمد متولیانی شد که اغلب بر سر منافع آنجا، بزرگان بنی هاشم و قوم قریش در جنگ و جدال بودند. چنین خاندان های دنیاپرستی را بت پرستان سید و سرور نامیدند.

همانطور که همه می دانند، خداوند لامکان است و گرنه  این چه خدایی است که در سنگی نهانست؟ آن هم خداوندی که خالق جهان هستی می باشد که طی حدود چهارده میلیارد سال همچنان در حال تکوین و تکثر است. خدایی که در همه جا هست و از رگ گردن به انسان های شریف و پرهیزگار، نزدیک تر است. بنابراین سیادت زمانی معنا و مفهوم دارد که همراه با تزکیه نفس و خوف و رجا باشد. نه این که سیادت خود را اجداد و نیاکانی کسب نموده باشیم که بت پرست و دنیا پرست بوده و یا در حال حاضر کلیددارش اهل زر و زور و تزویر و یا عده ای ضد شیعه و زنباره می باشند! سردمدارانی که با شیعیان و زوار ایرانی که ثروت خود را در آن کشور غنی خرج می کنند، اغلب رفتاری ناشایست مرتکب می شوند.

این در حالی است که حضرت شیخ امیر، آن عارف ربانی، در ارتباط با کعبه و اهمیت جمخانه که برای یارسان همانند مکه مکرمه است، چنین فرموده اند:

کعبه من خاصن نه سنگ نه بردن      صفای جم یار، شفای کل دردن 


هو اول و آخر یار

شرافت سادات به هاشمی بودن و بلکه به فاطمی بودن است نه چییز دیگر
به سید در زبان عربی شریف می گویند
دستور از رسول خدا لی الله علیه و آله ص رسیده که به فرزندانم احترام بگذارید چه صالح باشند چه فاسد
هو اول یار آخریار

جناب آقای اسد ضمن عرض سلام وخسته نباشید
با نهایت احترام تصدیع میدهد دریکی ازکامنتهایت مرقوم داشته اید که بنده اشعارحضرت نوروز سورانی  را به زعم خود شرح میدهم (تفسیر به رای) اولا به من بگو کدام تفسیر بردیوان شعرا وحتی تفاسیری که برقران چه ازجانب شیعی وچه ازجانب اهل سنت نوشته شده است به رای نیست این را بدان تمام تفاسیر به رای است اما ازآنجایی که چه کسی میتواند اشعارنوروز را تفسیرکند خود حضرت نوروز ویژگی چنین شخصی را بیان نموده و ازان جایی که بخشی ازآن ویژگیها را درخود دیدم (ادعا ندارم ازتمام آن ویژگیها برخوردارم) قلم بدست گرفتم ودردفاع ازآیین وباورمندیهای گروه یارسان مطابق با مستندات کلام حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جهان بشریت واخترتابناک آسمان معرفت وحقیقت به تهمت ها وافتراها ودروغ پردازیهای بعضی افراد همت گماشتم که دراین رابطه خوانندگان نکته سنج  سخندان قضاوت میکنند ازویژگیهای هرفرد
مگرصرافی دیده دار دور                  زویخ زام ورده ایش نیش جور
یعنی اینکه این کاردرتوانایی کسی است که کالای تقلبی را غیر آن تشخیص دهد بصیرت واگاهی داشته اشد ورنج روزگار را کشیده ودرد زخم را چشیده
بکرو پایان بیان بحرم                      بشناسو سکه مهر دفترم
برای اینکه دریای سخن من را شرح وتفسیر ان به اتمام برساند باید کلید واژهایی که من دراشعارم به کاربرده ام آن کلید واژه ها را بشناسد
سینش چون کتاو نصبه نیس بو         زوانش قلم ذاتش غلیس بو
یعنی اینکه ازحافظه ای قوی برخوردار باشد بدین معنی که حافظه اش همانند کتابی باشد وقتی که آنرا بازمیکنیم با دریایی ازکلمات وجملات روبرو میشویم ودرعین حال با فقرا خویشی وقرابت داشته باشد (منظورازفقر فقرناشی ازبی عدالتیهای اجتماعی نیست منظورفقرعارفانه است) وزبانش همانند قلمی باشد وقتی که یک نویسنده چیره دست وبرجسته روی کاغذ میگذارد سیلاب کلمات به اسانی ازنوک آن روان میشود واما اینکه جناب اقای اریا منش خود را ازبحث کنارکشیدن هرچند که بنده هیچ شناختی ازایشان ندارم چونکه من اهل سنجابی هستم وظاهرا ایشان اهل صحنه هرجا که هستند ازخداوند منان ارزوی توفیق وسرافرازی برای خود وخانوادشان را دارم شاید ایشان این ابیات ازحضرت نوروز را مد نظر داشته اند
نعرته شیران نرکه بورت بو             پنگال پلنگ لکه هورت بو
یعنی اینکه اگر همانند شیران غرش کننده وهمانند ببر فریاد زننده وهمانند پلنگ تیزچنگان ویا همانند ابر دربهاران بباری ومایه رحمت باشی
میسر نمبو ای من وتو وه             شادتی مردان شون شعر گوه
به گواهی مردان شاعری که اینگونه قضایا را پیگیری کرده اند این معلومات بی ربطی که من تو حاصل کرده ایم وباعث مناقشات کلامی ولفظی بین من تو شده است گره ای ازمجهولات را نمیگشاید (شرح وتفسیر آن مفصل که دراین مقل نمیگنجد) وبه عنوان حسن ختام جناب اقای اسد
ازشما تمنا  واستدعا دارم عفت کلام وحجاب سخن را نگه دارید ( درجایی مینویسی سلطان ضحاک ودرجایی مینویسی بابا نوروز)  اینرا بدان ماهم میتوانیم بجای بحارالانوار علامه مجلسی بنویسیم (بحار الاظلمات) ولی ما ازآنجاییکه درس خوانده  مکتب حضرت نوروز ودیگراندیشمندان روحانی جامعه یارسان هستیم هرگز اجازه اسائه ادب به هیچکس وهیچ ایین وباورمندی به خود نمیدهیم کارندارم شما ازچه مکتبی درس میگیرید چرا که مکتب اهل بیت پیامبر چنین شاگردانی تربیت نمیکند وحضورمن دراین جمع  جهت تنویر افکارعمومی وسم زدایی سمپاشیهای امثالهم میباشد
کمترین مرید سادات حیدری گوران فریبرز

هو اول و آخر یار

جناب آقای اسد، منتقد گرامی و محقق ارجمند، کاش بنده بعد از حدود هفت دهه با صداقت بودن و متقی زیستن، می توانستم ادعای اهل حق بودن داشته باشم. زیرا حتا ادعای اهل حق بودن هم جرأت و شهامت خاصی می خواهد. به این دلیل که راه حق رفتن و بر محور حقیقت ماندن، چندان سهل و ساده نیست و کار یاران حق و مردان خداست و به اصطلاح کار هر بز نیست، خرمن کوفتن! حضرت شیخ امیر همان عارف و عالم ربانی که در مورد عظمت و جایگاه جمخانه که آن را مترادف با کعبه می داند، مکان مقدسی که در آن شاه و گدا تفاوتی با یکدیگر ندارند و همه می بایستی دایره وار به گرد خورشید حقیقت پروانه آسا مست و مدهوش باشند، در باره اهمیت راه حق و حقیقت نیز آن بزرگوار چنین فرموده اند:

راگه حقیقت شیشه بنین    نه جای گزاف و نه جای منین

و لذا اگر عده ای، درک درستی از این آیین پر رمز و راز و سرشاز از حقایق عمیق عرفانی نداشته باشید، تعجبی ندارد. اما کسانی که فقط مذهب شیعه را آیین بر حق دانسته و هفتاد دو فرقه دیگر را باطل تصور می نمایید، آیا بهتر نیست که یک میلیارد مردم مومن و معتقد سنی مذهب که شیعیان را مسلمان نمی داند و یا داعشیان را که در عراق و سوریه همانگونه که ایزدیان را یزدی می داند، شیعیان را رافضی و گمراه دانسته و بدون محاکمه سر می برند، با استدلال آنها را از مخالفت با خود باز دارند.

این در حالی است که مهم ترین وجه اشتراک مردم یارسان با شیعیان جهان، در عشق به حضرت علی و ارادت نسبت به اولاد آن حضرت می باشد. بدون تردید با وجود اتهامات کذب و عدم باور برخی از شکاکان، اهل حق های واقعی، نه فقط اصول دین اسلام (توحید، نبوت و معاد ) و اصول مذهب شیعه یعنی عدل و امامت را قبول دارد و از صمیم قلب می پذیرند، بلکه اعتقاد راسخ به محبت و وحدت دارند.

مردم یارسان، اوج محبت را در عشق به حضرت علی، در تمام چهره های ظاهری و باطنی آن حضرت، و ارادت خالصانه نسبت به یاران مخلص و اولیای حق با هر دین و آیینی که داشته باشند، ابراز می دارند.

اوج وحدت را نیز در طی مراحل یار شدن با رعایت راستی و پاکی، نیستی و رازداری به منظور رسیدن به مقام وحدت وجود، به معنای یار کامل شدن و استحقاق رسیدن به جایگاه و تجلیگاه انوار سبحانی می باشد.

بنابراین همانگونه که شیعیان خود را بر حق می دانند، مردم یارسان نیز با رعایت دقیق اصول هفت گانه فوق است که خود را اهل حق می داند و هر کسی که بتواند به معنای واقعی این اصول را با صداقت و تقوا و بدون حب و بغض و غرور و همراه با بردباری و شکیبایی طی نماید، اهل حقیقت می دانند. به همین دلیل طی طریق و سیر و سلوک حقانی و رسیدن به حقیقت، کاری بس دشوار و صعود از راهی سخت و همچون شیشه صاف و صیقل یافته می باشد و لذا فرموده لسان الغیب:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه     چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند!

نکته پایانی نیازی به تکرار نیست، کسی که سه اصل اولیه دین را قبول داشته و شهادتین را حتا به طور شفاهی اقرار نماید، برخلاف نظر محقق ارجمند جناب آقای اسد، مسلمان است و اگر به عدل و امامت باور داشته باشد، شیعه می باشد. اگر هم نسبت به خلق خدا، محبت و ارادت و عشق خالصانه و وحدت کامل با صفات و تجلیات الاهی داشته باشد، اهل حق واقعی و کسی است که به حقیقت رسیده و به وحدت وجود نایل می شود.

کلام آخر، با توجه به این که عده ای اهل قالند و گروهی اهل حال می باشند، بنابراین ادامه چنین مباحثی بجایی نمی رسد. لذا به جناب آقای اسد و همفکرانش پیشنهاد می کنم، هنگامی که مسلمان بودن و حقانیت خود را با استدلالات قوی و قابل قبول میلیاردها مردم مومن و معتقد سنی مذهب جهان به اثبات رساندید، آنگاه به دنبال ابطال و تهمت ها و افتراهای ناروا به مردم موحد، شریف و پاکدست اهل حق باشند.

عزت مستدام باد / دکتر سید فرخ آریامنش، اهل حق زاده  (علی اعلایی)

بنام خدای یکتا 
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه ضیافت الله و حلول ماه شوال و عید سعید فطر را بر معتقدین تبریک عرض می کنم . 
کسانی که معتقد به تناسخ هستند متن زیر را با تعقل و تفکر مطالعه کنند و سپس قضاوت نمایند . تناسخ به معنای حلول دوباره روح در جسم انسانی است. در کنار تناسخ مفاهیمی مانند مسخ ( حلول روح در حیوانات)، فسخ ( حلول روح در نباتات)، و رسخ ( حلول روح در جمادات) مطرح می شوند.
بطلان تناسخ در قرآن : 

از جمله آیاتی که در قرآن کریم با تناسخ در تضاد می باشد آیه های ۱۰۰ ۹۹ سوره مومنون است که می فرماید:

حَتَّی إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (٩٩)لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلا إِنَّهَا کَلِمَهٌٔ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ (١٠٠)

( آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آن ها فرا می رسد می گوید: پروردگارا مرا بازگردان(۹۹) باشد که در آنچه ترک کرده ام عمل صالح انجام دهم. حاشا که بازگردد، همانا سخنی که او می گوید و هیچ فایده ای ندارد. از پس سرشان برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.(۱۰۰)

در آیات ۵۳ -۵۱ سوره یس هم داریم:

وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الأجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ (٥١)قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (٥٢)إِنْ کَانَتْ إِلا صَیْحَهًٔ وَاحِدَهًٔ فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ (٥٣)

و در صور دمیده شود، ناگهان آن ها از قبرها ، شتابان به سوی پروردگارشان می روند(۵۱) می گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند.(۵۲) صیحه واحدی بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند.(۵۳)

در کنار این ها وجود عالم برزخ در تضاد کامل با تناسخ است.

همچنین در میان روایات حدیثی از امام رضا (ع) است که می فرمایند:

من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم یکذب بالجنه و النار . هرکس قایل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است.


 بنام خدا قادر و متعال 
معتقدین به تناسخ مطالعه نمایند . 

دلایل رد تناسخ را به طور کامل می خواهم بدانم به جز مسایل اندکی که در اینترنت وجود دارد.

تناسخ به این معناست که روح انسان مرده ای به بدن انسانی دیگر و یا موجودی دیگر منتقل شود و باز در همین دنیا زندگی را ادامه دهد که عده ای از آن تعبیر می کنند به«تولد بعد از تولد»[1] 

معتقدین اصلی تناسخ بت پرستان هستند و این مسأله یکی از اصول اولیه کیش برهمیه و امثال آن از قبیل بودائیه و صابئیه است .آنها می گویند انسان در زندگی دنیا اگر از تعلقات دنیایی پاک شد در خدا فانی می شود و در صف خدایان قرار می گیرد ، و در غیر این صورت اگر شخصی است صالح ، روح وی پس از مفارقت از بدن ، به بدن دیگر تعلق می گیرد و ثواب عمل های صالح خود را که انواع و اقسام بهره وری از نعمت هاست در بدن دوم می بیند و بعد از آن در بدن سوم و چهارم و ... و اگر شخصی متمرد و معصیت کار باشد ، روح او بعد از مفارقت از بدن به بدنی دیگر متعلق شده و جزای اعمال ناشایست خود را در همین دنیا در بدن دوّم می بیند و پس از مفارقت از بدن دوم در بدن سوم و چهارم و ... 
از نظر اسلام، این فرضیه ای است باطل و محال زیرا هم مخالف عقل است و هم ضد تکامل، زیرا بدنی که این روح می خواهد به آن منتقل شود یا خودش روح دارد و یا ندارد.اگر روح دارد مستلزم آن است که یک بدن دارای دو روح بشود ( روح خودش و این روحی که وارد شده است ) و این همان وحدت کثیر و کثرت واحد است که محال بودنش معلوم است . و اگر نفس و روحی ندارد مستلزم آن است که چیزی(روحی) که به فعلیت رسیده و کمال پیدا کرده، دو باره بر گردد و بالقوه شود و محال بودن این روشن است و همچنین است اگر بگوئیم که نفس تکامل یافته ی یک انسان بعد از جدایی از بدنش به بدن گیاه یا حیوانی منتقل شود، زیرا این مستلزم بالقوه شدن چیزی است که به فعلیت رسیده است . 
از نظر آیات و روایات هم روح انسان پس از مردن ، از بدنش جدا شده و در عالم برزخ ، داری حیات برزخی ( بدون مصاحبت با جسم و بدن خاکی ) است و روز قیامت که به فرمان الهی همه انسانها زنده می شوند این روح مجددا به بدن بر می گردد و انسان برای رسیدگی به اعمالش با همین بدن وارد محشر می شود.[2] 
در پایان لینک هایی را به شما معرفی می کنیم که امید است کمکی در دانستن این موضوع باشد. 
نفس و تناسخ 
انکار معاد و اعتقاد به تناسخ 
تناسخ و معاد



[1] محمد حسین طباطبایی – المیزان – ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ج 15/ ص 43

[2]  این پاسخ با استفاده از بحث تناسخ در تفسیر المیزان – تفسیر نمونه و در کتاب مجموعه مقالات و پرسشها و پاسخ ها ج 2 نوشته استاد علامه طباطبائی (ره) تنظیم گردیده است .

 بنام الله 

آقای با عنوان پیر بنیامین در تاریخ ۳۰ فروردین ۹۵ همراه با تهدید متنی نوشته اند .

بنده ازآقای پیربنیامین سوالاتی دارم لطف کنید پاسخ خود را با اسناد قابل قبول ارایه دهید .

۱- آن دین مقدس و راه حقیقت اهل حق چیست ؟!

۲- اینکه تاکید و اصرار می کنید که افکار مردم را خراب و منحرف نکنید !! ؟؟ منظور از افکار مردم  که اطلاعی از اهل حق (یعنی از اسرار اهل حق )  مطلع نیستند چیست ؟؟؟ !!!

۳- اگر با انتقاد و نقد دین بزرگ حقیقت (اهل حق ) خراب می شود پس این چه دینی است که شما از آن دفاع می کنید .  و به آن اعتقاد دارید ؟؟؟

۳- آن ذات پاک و تجلی سلطان سحاک و داود کوسوار و پیربنیامین اینها کیستند ؟؟؟

۴- نوشته اید : من سی هفت سال ازخداعمرگرفتم ویک اهل حق واقعی هستم وبه پدرواجدادم افتخارمیکنم که راه حقیقت اهل حق را به من آموختند وبه خودم میبالم !!!؟؟؟  آقای اهل حق واقعی به این متن زیرچه جوابی دارید ؟؟؟

 آیا این، می تواند معیاری درست باشد؟ مگر هرکاری که آبا و اجداد ما کردند، درست بوده؟ اگر مجرمی را نزد قاضی ببرند ودر مورد علت جرمش بگوید: چون پدرانم این کار را می کردند من هم کردم، کدام قاضی عاقلی حرف او را می پذیرد؟

دقیقا همان تفکر عرب های جاهلی که پیامبر اکرم(ص) با آن روبرو بود، در این زمان نیز در حال ترویج است. قرآن کریم می فرماید:

وقتی به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید مى‏ گویند: نه، از پدرانمان پیروی می کنیم. آیا اگر پدرانشان چیزى درک نمى‏ کردند و هدایت نشدند [باز هم در خور پیروى هستند؟] (سوره بقره، آیه ۱۷۰)

یک روز شخصی با همین افکار و با بادی به غب غب به پیامبر اکرم(ص) گفت: من پسر فلانی هستم و پدرم پسر فلانی. همینطور اجدادش را تا نه نفر شمرد. پس از آن، پیامبر(ص) به او گفت: بدان که تو دهمی آنها هستی که به جهنم می روی. (کافی، ج ۲، ص ۳۲۹)

نمی خواهم بگویم پدرانمان هرچه کردند خطا بود بلکه می خواهم بگویم که «دین آبا و اجدادی» معیاری درست نیست. ما باید محتوای دین را بررسی کنیم. اگر درست بود می پذیریم و الا نه .

۵- شما باید از هم دینتان (هم مسلکتان ) خواهش کنید که صبر پیشه کنند چون جوابی ندارید بدهید ، که دین و فرقه شما بی محتواست ، یعنی جعلی است . 

با نام و یاد خداوند بخشنده و مهربان


جناب آقای سید محمد هاشمی بزرگوار


با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و درود بر شما که توانستید با ایجاد چنین وبلاگی این فرصت را برای یاران اهل حق فراهم نموده تا بتوانند از حقوقی که قانون اساسی ج.ا، به ناحق از آنها تضییع نموده است، هر یک از علاقمندان در حد بینش و دانش یاری که دارند از آیینی که حضرت سلطان صحاک در هفتصد سال قبل که تاریک ترین ادوار زندگی علویان بود، در منطقه پردیور بنیانگذار نموده اند، دفاع و روشنگری نمایند.

اما متأسفانه عده ای اندک از برادران، بجای مباحثه منطقی، روش دوران جاهلیت و اهانت کردن را در پیش گرفته و از نوع مواضعی که دارند می توان گفت که برخی از آنها اگر می توانستند شاید راه منحط داعشیان و تکفریان را مشی خود قرار می دادند!

برای مثال: هنگامی که جناب اسد محقق ارجمند، بنده را سادات خودخوانده خطاب می کند و بعد از چندین بار تکرار این نوع اتهامات ناروا، ناچار شدم از سید واقعی بودن خود دفاع نموده و یادآوری نمایم که مطابق دست نوشته های موجود، شجره نامه ما به حضرت زین العابدین منتهی می شود، اما ایشان همچنان بر طبل نفاق و اهانت های خود می کوبد، لذا علیرغم ارادت به خاندان خود و افتخار به فرزندی حضرت فاطمه زهرا، (س) دخت گرامی رسول الله (ص)، از آیات نورانی قرآن مدد گرفته و به ایشان یادآوری نمایم که مطابق کلام خداوند: گرامی ترین انسان نزد پروردگار، پرهیزگارترین آنهاست.

 و به قول شیخ اجل سعدی: گیرم که پدر تو بود فاضل    از فضل پدر تو را چه حاصل    

 و اما در مورد جمله که به روایت از پیامبر گرامی که مرقوم فرموده ای : «دستور از رسول خدا لی الله علیه و آله ص رسیده که به فرزندانم احترام بگذارید چه صالح باشند چه فاسد»

بنده با شناخت نسبی که از آن شخصیت والا مقام و پیامبر ختمی مرتب دارم، بعید می دانم که آن بزرگوار دستور و یا توصیه به رعایت احترام  فرزندان فاسد خود را نموده باشند. این نوع روایت و احادیث نامعتبر و اغلب مخدوش به نظر می رسند و نبایستی آنها را اشاعه داد. ضمن این که از دستورات لازم الاجرای رسول الله، می بایستی با دیده منت اطاعت امر نمود، مشروط بر آن که چنین مطالبی با منش و بینش آن حضرت، خوانایی داشته باشد. 

با عرض سلام و احترام

رد یا تایید روایت تخصص در چند علم می خواهد که ظاهرا شما ندارید، (و البته فکر می کنم اصلا هیچ روایتی را به اعتبار سخنان سلطانتان ندانید و البته ظاهرا اصلا هیچ روایتی را قبول ندارید) پس حق رد آن را هم ندارید مگر اینکه متخصص باشید.

در ذیل به فلسفه احترام به سادات از نظر علامه طباطبایی اشاره می شود:

پرسش: آیا قبول دارید که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام هر دو متذکر شده اند که ارزش یک انسان به اعمال و کردارش بستگی دارد نه اینکه فرزند کیست و یا از کدام خانواده است و چه رنگی دارد؟ بنابراین، چرا شیعه اولاد حضرت علی علیه السلام یا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را تا هر نسلی که دامه پیدا کند بهتر و پاکتر از دیگران می داند؟

 

پاسخ: از نظر اسلام همه در برابر قانون و عدالت برابرند و از این جهت فرقی میان شاه و گدا و غنی و فقیر و قوی و ضعیف و زن و مرد و سیاه و سفید حتی میان پیغمبر و امام که معصومند و سایر مردم نیست و با استثنا و هیچ امتیازی نمی توان علیه کسی اعمال نفوذ کرد و آزادی قانونی را از وی سلب نمود. ریشه اصلی احترام سادات آیه ای است در قرآن کریم که به موجب آن خدای تعالی به پیغمبر خود امر می کند که از مردم بخواهد با خویشاوندان وی معامله دوستی و مودت نمایند. (شوری/۲۳)

 

و سر این درخواست پس از رحلت پیغمبر اکرم روشن شد و مردم با اولاد آن حضرت معامله ای کردند که در تاریخ با نسل هیچ رهبر و پیشوایی نشده است پس از رحلت، قرنها سلسله سادات هیچ گونه تأمینی نداشتند، کشته می شدند، سرهای بریده ایشان را به عنوان ارمغان از شهری به شهری می بردند، آنان را زنده زنده در زمین دفن می کردند، دسته دسته در پس ساختمانها و در لای دیوارها می گذاشتند، سالها در قعر زندانهای تاریک شکنجه می دادند، مسموم می کردند. پس از قرنها که از هجرت گذشت و شیعه کم و بیش استقلال و آزادی مذهب پیدا کرد در برابر مظالمی که از اهل سنت به اولاد رسول و دوستدارانشان گذشته بود، عکس العمل نشان داده در

 

سادات از نگاه قرآن

اسلام دینی است که به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان احترام می گذارد، اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر اکرم (ص) و فرزندان حضرت زهرا (س) را سفارش و تأکید کرده است.

ریشه اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است:

«… بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست ‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]…».[۱]

این آیه شریفه در مرتبه اول و به طور مستقیم، اهل بیت و عترت پیامبر اکرم (ص) را شامل شده و سادات را که فرزندان با واسطه حضرت زهرا (س) بوده و نسب آنان به یکی از ائمه اطهار (ع) می رسد، نیز شامل می شود.

در این آیه خدای تعالی به پیامبر (ص) امر می کند که به مردم بگوید که با خویشاوندان وی دوستی و مودت نمایند، که این دوستی و محبت، خود، مصداقی از احترام است.

 

سادات در روایات

در روایات، سفارشات فراوانی به احترام و اکرام به سادات شده است، که به برخی از آن اشاره می کنیم:

 

۱- پیامبر اکرم (ص) فرمود: «چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد. و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند».کلینی، کافی، ج ۴، ص ۶۰، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ش.

 

۲- پیامبر اکرم (ص): « اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من».ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج۱، ص ۵۲، انتشارات برهان‏، چاپ سوم، تهران، ۱۳۹۸ق.

 

۳- امام صادق (ع) فرمود: «هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد (ص) سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهىد آنان را جاى ده.

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود:پیامبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم)، ایشان را در منزلتى نزدیک به خودش (موقف وسیله) جاى مى‏دهد. در آن جایى که از دیدار پیامبر و خاندانش (صلوات اللَّه علیهم اجمعین) محجوب نمى‏مانند».حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۳۳.


از جایی دیگر:

پاداش نیکی به سادات

رسول خدا (صلی الله علیه آله) فرمودند: در قیامت برای چهار گروه شفاعت می کنم:

1.اکرام کننده به ذریه ام پس از من، 2. برآورنده نیازهایشان، 3.آنکه برای اصلاح امورشان به هنگام اضطرار آنان بکوشد؛ 4. کسی که آنان را با دل و زبانش دوست بدارد(4)؛ همچنین فرمودند: عیادت از بنی هاشم فریضه و زیارت آنان، سنت است.(5)

امام رضا( علیه السلام) نیز فرمودند: نگریستن به فرزندان ما عبادت است، راوی پرسید: نگاه به امامانی که از نسل شمایند یا نگاه به نسل پیامبر(صلی الله علیه آله)؟ آن حضرت(علیه السلام) فرمودند: بلکه نگاه به همه فرزندان پیامبر (صلی الله علیه آله) عبادت است تا وقتی که از روش او جدا نشده و خود را به گناهان نیالوده باشند.(6)

رسول خدا (صلی الله علیه آله) فرمودند: هرکس برای فردی از فرزندانم کار نیکی انجام دهد و او پاداش وی را ندهد من نیکی او را پاداش می دهم. (7)

آزار رساندن به خاندان پیامبر (صلی الله علیه آله) نیز کیفر دارد، امام صادق(علیه السلام) از نیاکان خود از رسول خدا چنین روایت کرده که هر گاه در مقام محمود قرار گرفتم گناهکاران امتم را شفاعت می کنم و خدا شفاعتم را درباره آنان می پذیرد و به خدا سوگند درباره آزار دهنده نوادگانم شفاعت نمی‌کنم.(8)  

5.بحارالانوار ، ج93، ص234

6.عیون الخبار الرضا، ج2، ص51

7.الامالی، طوسی، ص355

8.الأمالی، صدوق، ص294

هــو اول و آخر

با تبریک عید سعید فطر به عموم ملسمانان جهان و به خصوص روزه داران واقعی  و شیعیانی که از پیروان راستین مولای متقیان علی (ع) می باشند.


احتراماً

بعرض دوستان عزیز و منتقدان ارجمند می رسانم، بنده تصمیم گرفتم بعد از اظهار نظرهای کلی و اجمالی در مورد آیین مقدس یاری که بر مبنای مطالعات مجمل و برداشت های شخصی حاصل شده است، قبل از خداحافظی، به منظور آشنایی با برداشت های بنده از سایر ادیان و به ویژه دین مبین اسلام، معروض بدارم. باشد که روزنه و افقی تازه نسبت به فلسفه ادیان و ژرفای جهانشمولی دین که راه راستین اولیا حق و روش واقعی مردان خداست، پدید آید و برخی از افراد مبتدی و محدودنگر بتوانند خود را از تنگناهای و تنگ نظری ها و قانون منسوخ شده ای مانند: « این است و جز این نیست!»، دست بردارند.

با عنایت به این که چنین مباحثی بسیار گسترده و مطول است، لذا به منظور جلوگیری از اطاله کلام، عرایض خود را حول سه محور اساسی و اصول دین مقدس اسلام که نتیجه و عصاره همه ادیان ابراهیمی و پایه تمام آیین ها و باورهای عمیق مذهبی مانند آیین اهل حق می باشد، متمرکز می نمایم.

قبل از بیان باورها و ابراز نظر نسبت به برداشت هایی که از توحید، نبوت و معاد دارم، بایستی یادآوری نمایم: 1- نظر به این که در جهان تعداد بی دینان و بدفهمان از دین بیشتر از دین باوران می دانم، بنابراین توصیه می کنم که افراد متدین و خداباوران، صرفنظر از تفاوت ها و گاه تضادهای ظاهری، سعی در ایجاد وحدت و بالا بردن قدرت جاذبه، بجای دافعه و تخریب یکدیگر نمایند. زیرا با ایجاد تفرقه و نفاق و به سخره گرفتن عقاید و باورهای یکدیگر بجز شادی دشمنان دین و تقویت مخالفان مذهب شیعه حاصل دیگری ندارد. 

2 - بنده از تمام کسانی که نقدهای سازنده و انتفادات روشنگرانه و منصفانه نسبت به آیین آّبا و اجدادی دارند که طی قرون و اعصار خواه و ناخواه دستخوش تغییرات و تعبیرات کورکورانه ای شده است، صمیمانه تشکر می کنم و دست آنان را از راه دور می فشارم. حتا اگر به ظاهر از زمره دشمنان و مخالفان آیین یاری باشند. زیرا به فرموده شیخ اجل سعدی:

دوستی با مردم دانا نکوست    دشمــن دانا به از نادان دوست

دشمن دانا بلنــدت می کند     بر زمینت می زند نادان دوست!

 3 - اگر این نوع دشمان ظاهری و دوستان واقعی مأمور حق نباشند، اگر دنیا را هم آب ببرد، عده ای همچنان در خواب خوش غفلت بسر می برند. بطوری که اکثر مردم یارسان به قانون اساسی رأی مثبت دادند که آیین آنها را ضاله معرفی نموده و به همین دلیل از همه مواهب زندگی و حقوق شهروندی محروم شده و با رآفت اسلامی به آنها موهبت حق حیات و نفس کشیدن عطا فرموده است!

«با توجه به عقاید فرقه اهل حق و براساس آموزه های دین مبین اسلام و اصول قانون اساسی، این فرقه ضاله شناخته شده و رسمیت ندارد از این رو در انجام امور مربوط به مذهب و مرام خویش و یا تبلیغ عقاید و اعتقادات خود آزادی ندارد و بسیاری از حقوق و امتیازاتی که در مورد سایر ادیان رسمی وجود دارد در مورد این فرقه وجود ندارد؛ به عنوان نمونه نمی توانند دفاتر ازدواج و طلاق براساس تعالیم خودشان داشته باشند یا قواعد ارثی را غیر از قواعد رسمی کشور اجرا کنند یا مدرسه تأسیس نمایند و همچنین براساس ماده 14 قانون استخدام کشوری، از استخدام افراد این فرقه و امثال آن در دستگاه های دولتی جلوگیری می شود. »

 قوانینی که مال و جان و ناموس ملت را در ید و اختیار ولی فقیه مطلقه قرار داده و همچون وحی منزل غیر قابل فسخ و بدون تاریخ انقضا بوده و به همین دلیل تا قیامت لازم الاجرا می باشد. 

با چنین اوضاع و شرایطی، بایستی از قانونگذاران و سران نظام ج.ا، بسیار ممنون و متشکر بود که اجازه نفس کشیدن را به حدود سه میلیون انسان مومن، موحد، شریف و علی اعلایی داده است.

بعد از این مقدمه، در مورد توحید و عظمت خالق هستی نیز بایستی صادقانه اذعان دارم، آن چه که بنده با عقل ناقص خود درک و برداشت نموده ام  این است که پروردگار عالم ورای درک و فهم انسان های رشد نایافته و طی طریق ننموده می باشد. خداوندی که به جرأت می توان گفت که وصف ناپذیر است و «هر کس بقدر فهمش فهمیده این مدعا را

اگر بنده را متهم به علی اللهی و انسان خدایی نکنند، بار دیگر خود را علی اعلایی می دانم، ولی تا آنجایی که بنده اطلاع دارم، عرفای به حق واصل شده بر مبنای مطالعات، برداشت ها و اشراقاتی که طی سال ها ریاضت کسب نموده اند، دارای دیدگاه های والاتری از بنده و امثال بنده نسبت به توحید و وحدت وجود هستند، کسانی که در این راه صعب العبور طفل شیرخواره بوده و هنوز اندر خم یک کوچه ایم! 

 بطوری که علاوه بر بنیانگذار ج.ا، امام خمینی راحل، در مورد تفسیر سوره توحید که از پنج قسمت، فقط سه بخش آن در صدا و سیمای آنزمان پخش شد و دو قسمت دیگر با فشار متحجران، سانسور گردید، در اشعار ذیل نیز شیخ محمود شبستری در کتاب گلشن راز چنین فرموده اند:

انا الحق کشف اسرار است مطلق

جز از حق کیست تا گوید انا الحق

همه ذرات عالم همچو منصور

تو خواهی مست گیر و خواه مخمور

در این تسبیح و تهلیلند دائم

بدین معنی همی باشند قائم

اگر خواهی که گردد بر تو آسان

«و ان من شی ء» را یک ره فرو خوان

چو کردی خویشتن را پنبه کاری

تو هم حلاج وار این دم برآری

برآور پنبه پندارت از گوش

ندای «واحد القهار» بنیوش

ندا می آید از حق بر دوامت

چرا گشتی تو موقوف قیامت

درآ در وادی ایمن که ناگاه

درختی گویدت «انی انا الله »

روا باشد انا الحق از درختی

چرا نبود روا از نیک بختی

هر آن کس را که اندر دل شکی نیست

یقین داند که هستی جز یکی نیست

انانیت بود حق را سزاوار

که هو غیب است و غایب وهم و پندار

جناب حضرت حق را دویی نیست

در آن حضرت من و ما و تویی نیست

و در مورد تصدیق پیامبران الاهی نیز نیازی به تکرار نیست و قبلن عرض کردم که کسانی که خداوند را به یکتایی و دانایی باور دارند، نه فقط انبیای الاهی، بلکه اولیای بر حق را نیز قبول دارند.

اما آن چه که قابل نقد و بررسی است موضوع معاد است که مسلمانان بر مبنای تفسیر و تحلیلی که از آیات ققرآنی و احادیث و روایات دارند، معتقدند که بعد از پنجاه هزار سال رستاخیز بر پا می شود و پرهیزگاران به بهشت و گناهکاران بر حسب میزان معاصی که دارند، به برزخ و یا دوزخ می روند. اما بسیاری از عرفا و بخصوص مردم یارسان برداشت دیگری از قیامت دارند و آنها نیز بر این باورند که وعده الاهی نمی تواند پوچ و کذب باشد و معنای از خداییم و بسوی خدا بر می گردیم، بدون تردید پس از بارها در چرخه حیات و در معرض موقعیت های مختلف و امتحانات گونان، پس از فرصت های لازم از یک دوره تا هزاران مرتبه به دنیا آمده تا بعد از پاک شدن، وعده الاهی برای یاران واقعی محقق گردد.

البته این واقعیت، منافاتی با وعده بهشت برای کسانی که انجام واجبات و ترک محرمات را به عشق رسیدن به حوریان و قلمان ها و نوشیدن از جوی های جاری از عسل و شراب ندارد و در اینجا نیز مکان هایی زیبا و بهتر از مکان های عیش و نوش و عشرت این جهانی در فردوس برین وجود دارد و هر مومنی بر مبنای میزان درک و خواسته هایش می تواند حق انتخاب داشته باشد. به عبارت دیگر حق انتخاب با ماست که در این جهان تصمیم بگیریم که بعد از یک فرصت مورد مواخذه قرار گرفته و بر مبنای نیات و اعمالمان پاداش و جزا ببینیم و یا برای دیدار و ملاقات خالق خویش هزاران بار دشواری های چرخه سنسارا را بجان پذیرا باشیم و حتا مورد طعن و کینه ناآگاهان امروز و حسرت آگاهان فردای قیامت واقع شویم.

در این عید فرخنده میهمانی خداباوران از خداوندمنان صمیمانه بخواهیم که ما را با حقایق دین بیشتر آشنا نماید و به آن چه در حال حاضر درک نمی کنیم، شتابزده رد ننماییم.

در پایان از همه دوستان و منتقدان عزیز خداحافظی می کنم و امیدوارم با بزرگمنشی که دارند سخنان نسنجیده و برداشت های ناپخته بنده را با دیده اغماض بنگرند.

خداوند یار و نگهدار همه مومنان و پاکان باشد، با هر دین و آیین و برداشتی که از متون قرآن و بطون حقایق دارند.

یا حق مددی، مولا نظری

هو اول یار آخر یار
جناب اقای اسد ضمن عرض سلام ویاعلی مدد
خدمتتان عرض کنم زیاد تند نرو وعجله هم نکن به تناسخ هم میپردازیم با مستندات علمی فلسفی تاریخی سیاسی حتی حدیثی معتبر وایات قران همه انچیزی که شما گفتین ویا نقل قول کردین بنده خوندم وپاسخ به شهات هم دربحث خوهم گنجاند شبهاتی که آقای شیخ مفید در رد تناسخ آوردن پاسخ به آن شبهات مثل آب خوردن برای ما سهل است حال صبر کن به قول امروزیها گاماس گاماس ودرضمن بنده هم ازمدیریت سایت کمال تشکررا دارم جهت اینکه نقطه نظرات موافق ومخالف را نمایش میدهند
هو اول یار آخر یار
نمیدانم کدام شیرپاک خورده ای برای اولین بار واژه علی اللهی را بر جامعه یرسان اطلاق نموده شاید ابتدا این واژه تسامحأ رجامعه یارسان اطلاق شده ومردم یارسان سهل انگاری کرده وبه ان واکنش نشان نداده اند لذا برای رفع شبهه توجه برادران عزیز را به موارد ذیل که برگرفته شده ازکلام حضرت نوروز سورانی است ویکی ازدفاترمعتبر نزد گروه یارسان است معطوف میدرام همچنانکه گفته ام ومیگویم برای شناخت آموزه های هرمذهبی ویا هرنحله مذهبی باید به متون مقدس نزد آن مذهب ونحله رجوع نمود نه به افراد کوچه و بازار وداخل پارک و غیره باشد که چه نظر افتد
حضرت نوروز سورانی  دروصف معرفی جضرت علی میفرمایند
ای پیر کامل صاحب زمانه                ای غواص بحر صراف دانه
ای که پیر کامل هستی(منظورپیرعرفانی است نه پیر تقویمی) ولی زمان هستی ودردریای معانی به غواصی پرداخته ای وگوهرسره را ازناسره تشخیص داده ومیدهی
ای ملک صورت ساقی چلانه          ای مرد غلام برزه ملانه
ملک درحقیقت حق تعالی است اشاره به این حدیث است( خلق الانسان الی صورتة همانا انسان کامل را به صورت خویش آفرید) لذا معنی بیت ای که به صورت حق متعال آفریده شده ای وهمچنین ساقی چلانه وچلتن هستی وبه تعبیری به چلانه وچهلتن ازطریق ارتباطات باطنی فیض میرسانی وای راد مرد عالم بشریت که هرغلام وبنده ای افتخار این را دارد که خادم وخدمت گذار تو باشد
ای دیل دیوان دور زمانه               ای آقای نوکرسید بیگانه
ای که اسیردیو سیرتان واهریمن صفتان زمان خود بودی اما درعالم باطن تو آقا هستی ودرظاهر به بیگانگان خدمت میدهی( اشاره به ریسمان انداختن به گردن مبارک ایشان و مشاوره دهی ایشان به خلفای وقت)
ودربند دیگرازکلامش
امیر عرب                    امیرعمران عالیجای عرب
ای امیعرب خطاب من به توست این تو هستی درمیان قوم عرب ازجایگاه والایی برخوردارهستی این بیت گویای براین است که نوروزبرطریق ولایت علی طی طریق مینموده وبردلش مهرمرتضی وآل او خیمه زده وحب علی وآل علی درعمیق ترین نقطه جانش سابه افکنده
والی والا شأن شای عالی نسب          ظلسم هفتاد دو گروه مذهب
حضرت نوروز سورانی درمصراع اول این بیت حضرت علی را شاهی میداند که ازنسب عالی برخوردار است واو را به عنوان شاه حقیقی جهان میشناسد نه شاهی که ازطریق علل واسباب ظاهری ومادی وخدم وحشم برای او فراهم آمده باشد بل روح نورانی او برخورداربودن ازگنج معرفت الهی او را به چنین مقامی رسانده است وباید گفت که حضرت علی نمونه اعلای سلطنت راستین است واو به تمهیدات ظاهری بسته نبود چرا که او درنهایت سادگی زندگی میکرد اما قدرت وشکوه باطنی او همگان را مسخرنموده بود ومعنی مصرع اول تو والیی هستی که شأن والا به تو منتسب است ومولایی هستی که ازاصل ونسبی عالی برخوردار هستی اما اینکه حضرت نوروز سورانی ایشان را شاهی با اصل ونسب عالی معرفی میکند مشعربراین است که عبدالمطلب جد بزرگوار حضرت علی است واو فرزند هاشم بی عبد مناف با کنیه (ابو الحارث) ازبزرگان ومهتران عرب وزعیم قریش به دوران جاهلی دریثرب (مدینه) زاده شد ودرمکه پرورش یافت نام نخستینش (شیبه) زیرا موهای شفید داشت وچون عمویش مطلب به یثر رفت واو را با خود به مکه آورد مردم پنداشتند که او غلام مطلب است وازاین روی اورا (عبدالمطلب) خواندند واین نام براو ماند عبدالمطلب پس از مرگ پدربزرگوارشان (هاشم) رفادت وسقایت حاجیان را بدست گرفت او مردی خردمند وبا وقار و بس بخشنده بود چنانکه ازفرط بخشش وسخاوت (فیاض) لقب گرفت ونیز زبانی فصیح وکلامی بلیغ داشت ومورد علاقه همگان بود این چنین مردی با این خصوصیت انسانی جد بزرگوارحضرت علی وحضرت محمد است وایشان علاقه ویژه ای به حضرت محمد درزمان کودکی داشت پس ازرحلت آمنه مادر گرامی رسول خدا عبدالمطلب اورا تحت سرپرستی خود قرار داد ودرآن وقت که حضرتش شش ساله بود وبه قولی سیزده ساله گویند درنهم عام الفیل درگذشت وحضرت نوروزسورانی در این بیت اجدا یزرگوارحضرت علی را که یکی ازآنان عبدالمطلب است شخصیت هایی موحد وپای بند به آیین حنیف وتوحید معرفی میکند واین چیزی است که با مبانی اعتقادی (تشیع معمولی) ازمنزه بودن اصلاب پیامبران وانبیا واولیا ازشرک وبت پرستی سازگاری دارد وبا توجه به بیت میتوان جد بزرگوارحضرت علی را جزء حنفا به شمارآورد که ازبت پرستی بیزار بودند وخداوند واحد واحد را میپرستیدند درجلد پانزدهم بحار الانوار جناب آقای علامه مجلسی آمده است آمده است اعتقاد شیعی این است که همه آبا واجداد پیامیر ازآدم تا عبدالله مسلمان بوده اند واما مصراع دوم بیت
واژه طلسم دردیوان کبیر حضرت نوروز درسه جا ذکرشده است یکبار دررابطه با پیامبر ویکبار دررابطه با دفاترزمان حضرت آسید براگه گوران ویکبار هم دراین مصراع ازایت بیت که دررابطه ا حضرت علی است که درهرسه مورد حامل بار معنایی یکسانی هستند وبریک معنی دلالت دارند درتعریف واژه طلسم نجم الدین کبری درکتابتش مرصادالعباد آورده است طلسم یعنی قلف همچنانکه میدانید قفلهای قدیم دارای یک حلقه که یکسر حلقهد ازدرون قفل بیرن نمی آمد و وسردیگرحلقه که بیرون می آمد دارای حفره ای بود ودر داخل جعبه قفل دندانه هایی موجود بود که موقع بستن قلف آن دندانه دردرون حفره قرار میگرفتند ودرجعبه وقوطی بسته میشد وازمحتویات درونش محافطت میشد به آن دندانه طلسم گفته میشد اما همچنانکه گفته ام طلسم کلید واژه است وبیان شرح وبیان کلام نوروزشناخت کلید واژه لازم است وکلید واژه برای بستن وبسته شدن است لذا انجا که
میفرمایند (طلسمی نروی پیغمبربستیم کنایه ازاین است باب نبوت بسته شد ونشاید کسی ادعای رسالت کند وانجا که میفرمایند ( طلسم دکان دفترات بستیم کنایه ازاین است کسی را از اهل یارسان نشاید که بعد ازرحلت حضرت آسید براگه گوران ویارانش ادعای کشف وشهود واشراق نماید ) ودراینجا هم کنایه ازبستن راه است که راه هفتاد دوفرقه به بهشت بسته استدوفقط راه علی ومذهب او به بهشت باز است
واما دربند دیگرازکلام مبارک ایشان
امیرعمران          امیر عرب عالیجای عمران
ای پسر عمران تو امیر مومنین هستی ودرمیان قوم عرب هم امیر هستی ودرمیان فرزندان عمران هم ازبهترین جایگاه معنوی برخوردار هستی
علی الاعلا علم دین برهان          زاینده ظاهر حروف قران
کنایه ازاین است که حضرت علی درمیان صحابه پیامبرقدر ومرتبه ومنزلتش ازهمگنانش برتراست وهمت او درکس معانی عالیه متعالی ارهمت همتایانش بیشتر وهرمرتبه رفیعی را دارا وبه هرفضیلت والایی دست یازیده لذا معنی بیت ای علی تو عالیترین برهان واستدلال را ازعلوم دینی ارایه میدهی وحروف قران را آنچه که مشهود است زاییده ادبیات توست یعنی اینکه این تو بودی قران را اعرا گذاری نقطه گذاری نمودی تا اصل کلمه ظاهر شود (خط کوفی نقطه واعراب نداشته) امید آنکه منصفان قضاوت کنند وانکه یک ذره انصاف دارد دیگرلفط علی اللهی را بر یارسان اطلاق نکند وانانیکه انصاف ندارند هرچه میگویند بگویند چرا که دراصل موضوع هیچ تغییری حاصل نمیشودواما درجواب دوستی که پرسش نموده بودند که چرا حضرت سلطان گروه یارسان را به حکومت نرساند پرسش به جایی است شاید ایشان مصلحت را اینچنین دیدن والبته که مصلحت اندیشی درستی هم بوده ودرثانی یعد ازفروکش شدن جنگ درزمان صفویه قزلباشان (گروه یارسان) ازانجایی که اهل دنیا نبودن لذا حلقه حکومتی رها نموده وبه زهد وعبادت واعتکاف وگروهی هم تیول دارشدن چنانکه حال مناطق یارسان نشین درایران چه درمناطق آذری ودماوند ومازندران وکرمانشاه وغیره جزء بهتریت مناطق برای کشاورزی ومرتع داری ودامداری بوده وهست
واگر این مصلحت را بکارنمیبردند اوضاع آن روزگاران چیزی بهتر ازاوضاع امروز سوریه نبود که با جامعه یارسان بیش ازنود درصد اشتراک باورمندی دارند با توجه به این مصلحت اندشی هم میبینیم فقاهت جعفری درزمان نادرشاه که خود اهل تسنن بود اما وجه ملیش بر مذهبیش میچربید جزء یکی مفاد ی درقطعنامه صلح طرفین (افشاری امپراتوری عثمانی) قرار گرفت وبعد ازان بود که فقه شیعه جعفری رسمیت یافت وگرنه قبل ازآن شیعیان با استفاده ازمزیت وامتیاز سرمگو وتقیه به حج مشرف میشدند وبعد ازاینکه قزلباشان کناررفتند خود دیدیم که چه جانورهایی اطراف شاهان صفویه را گرفتند ویواش یواش حکومت شیعی که حاصل خون هزاران یارسانی ( قزلباشی) بود به کجا سوق دادند البته یارسانیها وقزلباشان ساکت ننشستند وهرگاه  که مرزهای ایران مورد تهدید قرار میگرفت دوباره به میدان می آمدند بطوریکه برای جلب رضایت یارسانیان نادرشاه کرند غرب را مرکز ستاد پشتیبانی جبهه وجنگ قرار داد وحتی دست به تعمیر بارگاه امام رضا داد وجمع کثیری ازیارسانیان که به شهرهای دیگر گوچ کرده بودند به کرمانشاه برگرداند ودرزمان زندیه هم همکاری داشتند کم وبیش ودر زمان جنگ تحمیلی هم همچنانکه همه میدانیم تنها رهبر مذهبی گروه یارسان (اقای آسید نصرالدین حیدری) حضور فیزیکی درجبهه وجنگ داشتند درمیان تمام رهبران سیاسی اعم از( نهضت آزادی جبهه ملی حزب توده مجاهدین خلق( که خیانت هم کردند) فداییان خلق ) ودررهبران مذهبی ( یهودی مسیحی زرتشتی اهل سنت واهل تشیع) درواقع اینرا هم باید برای جامعه یارسان امتیاز به حساب آورد
کمترین مرید سادات حیدری گوران فریبرز

جناب آقای سید محمد هاشمی ارجمند

با سلام و درود فراوان، بعرض جنابعالی می رسانم:

 در پاسخ به روایت مشکوکی که منسوب به پیامبر گرامی اسلام (ص)که مطرح کرده بودید، بنده نیز نظر خود را مطابق متن ذیل خدمتتان بیان داشتم:

 «و اما در مورد جمله که به روایت از پیامبر گرامی که مرقوم فرموده ای : «دستور از رسول خدا لی الله علیه و آله ص رسیده که به فرزندانم احترام بگذارید چه صالح باشند چه فاسد»

(بنده با شناخت نسبی که از آن شخصیت والا مقام و پیامبر ختمی مرتب دارم، بعید می دانم که آن بزرگوار دستور و یا توصیه به رعایت احترام  فرزندان فاسد خود را نموده باشند. این نوع روایت و احادیث نامعتبر و اغلب مخدوش به نظر می رسند و نبایستی آنها را اشاعه داد. ضمن این که از دستورات لازم الاجرای رسول الله، می بایستی با دیده منت اطاعت امر نمود، مشروط بر آن که چنین مطالبی با منش و بینش آن حضرت، خوانایی داشته باشد.)

 تا آنجایی که عقل و ادراکات بنده تشخیص می دهد، عرایضم منافاتی با رهنمودهای قرآن مجید و فرمایش نبی اکرم در مورد حفظ حرمت و احترام به سادات صالح، ندارد. 

جنابعالی نیز نتواستید که روایات، احایث و یا آیاتی در تأیید حفظ حرمت و احترام به سادات فاسد تهیه و ارائه دهید. زیرا هیچگاه خداوند و یا هیچ پیامبری دستور و یا توصیه ای غیر معقول و یا ناعادلانه ای به ملت خود نخواهند فرمود. اثبات عرایضم، روایات و آیاتی هستند که جنابعالی به عنوان پاسخ به رد ادعای بنده مطرح کرده اید.

در ضمن، بنده نیز ادعایی درباره روایت شناسی نداشته و ندارم، اما باز هم تکرار می کنم که سادات فاسد، برتر و بالاتر از پسر حضرت نوح نیستند که به قول مولانا:

پسر نوح با بدان بنشست     خاندان نبوتش گم شد 

از جنابعالی به عنوان شیعه ای معتقد و پیرو مولا علی (ع)، انتظار داشتم به جای اهانت کردن و نوشتن متن اتهام آمیزی مانند: (البته ظاهرا اصلا هیچ روایتی را قبول ندارید!)، سخنان خود را سنجیده تر و با دلایل قوی و مستدلی اثبات می نمودید تا بنده به اشتباه خودم پی می بردم و پوزش می خواستم.

با تشکر فراوان

با سلام
بنده در سنگری دیگر مشغول فعالیت هستم http://313fadaii.blog.ir/ و فرصت برای جواب کامل و تام نداشته و ندارم.
اگر روایت صحیح با سند و مدرک بیاورم آیا شما قادر هستید بر تشخیص صحت آن روایت؟؟؟ علم رجال می دانید یا درایه یا علم حدیث؟؟؟
سند و مدرک خواستن کار کسی است که بتواند آنها را بررسی کند و به عبارت دیگر متخصص در این امر باشد.
برای امثال شما اگر از کتب حدیثی روایت بیاورم تخطئه می کنید
از قران بیاورم توجیه می کنید
اصلا به چه دردی می خورد سند و مدرک آوردن برای شمایی که بزرگانتان را برتر از پیامبر می دانید. (البته شاید ما اشتباه می کنیم و منظور از شما شمای نوعی است نه شخصی!)
البته موردی ندارد احادیث با متن عربی برایتان می آوریم.
در مورد احترام به سادات روایات در حد تواترند و آیاتی از قرآن هم مؤید هستند و اطلاق این ادله شامل احترام به سادات فاسد هم می شود و نیازی به آوردن دلیل دیگر وجود ندارد. از حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله روایت شده که فرمود: به درستى که من در روز قیامت، چهار صنف از مردم را شفاعت مى‏کنم، هر چند که با گناهان اهل دنیا به صحراى قیامت آمده باشند: مردى که یارى کرده باشد ذرّیّه‏ مرا؛ و مردى که مال خود را به ذریّه من داده باشد در وقتِ تنگى؛ و مردى که ذرّیّه‏ مرا به دل و زبان، دوست داشته باشد؛ و مردى که سعى در کارهاى ذرّیه من کرده باشد وقتى که ایشان را دور کرده یا متفرّق ساخته باشند. (کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 65، ح 1726.)


 رسول خدا (ص) فرمود چون در مقام محمود برآیم براى معصیت‏کاران گناه کبیره از امتم شفاعت کنم و خدا بپذیرد و بخدا که در باره کسانى که ذریه‏ مرا آزار کرده‏اند شفاعت نکنم. (الأمالی (للصدوق) / ترجمه کمره‏اى، متن، ص: 294)


 
و اما ادله اختصاصی احترام به سادات فاسق:

محمّد بن یعقوب کلینى رضى الله عنه در روضه کافى، از عبد الملک بن اعیَن، روایت کرده که گفت:

میانه حضرت امام محمّد باقر علیه السلام و اولاد حضرت امام حسن علیه السلام گفتگوى واقع شد و من بر آن، اطّلاع یافتم. پس به خدمت آن حضرت رفتم و خواستم که در آن باب، سخن گویم. حضرت، مرا منع فرمود و گفت: خود را در میان ما داخل مکن؛ زیرا که حکایت ما و بنى عمّ ما، مثل حکایت مردى است که در بنى اسرائیل بود و دو دختر داشت، یکى را به مردى داد که کسبش زراعت بود و دیگرى را به مردى فخّار داد که کوزه و سبو و امثال آن مى‏ساخت. پس وقتى به دیدن ایشان رفت و اوّل زن مرد زارع را دید و پرسید که: «حال شما چون است؟»، آن زن گفت: شوهر من، زراعت بسیارى کرده و اگر خداى تعالى باران بدهد، حال ما از سایر بنى اسرائیل، بهتر خواهد بود. بعد از آن به دیدن زن فخّار رفت و پرسید که: حال شما چون است؟ گفت: شوهر من از آنچه مى‏سازد، بسیار ساخته و اگر خداى تعالى، باران را نگاه دارد، حال ما از سایر بنى اسرائیل، بهتر خواهد بود.

پس، از آن جا بیرون آمد و مى‏گفت: خداوندا! تو متکفّل حالِ ایشان باش. و حکایت ما نیز مثل حکایت ایشان است. «الکافى، ج 8، ص 84 و 85، ح 45» و از این حدیث، نهایت اهتمام در باب استرضا و احتراز از رنجیدن سادات، ظاهر مى‏شود؛ زیرا که با وجود آن که معارضه با ائمّه معصومین- صلوات اللَّه علیهم أجمعین- در مرتبه کفر است، هر گاه تجویز نفرمایند که دیگرى در باب ایشان سخنى بگوید، البتّه اهانت ایشان، خصوصاً جمعى که به خلوص عقیدت و صلاح ظاهر موصوف باشند، جایز نخواهد بود.

پیامبر اکرم (ص):« اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من»(ثقفى تهرانى، محمد،تفسیر روان جاوید، ج1، ص 52، انتشارات برهان‏، تهران، چاپ سوم، 1398ق.)

در بحارالانوار آمده است که‌: حسین‌بن حسن (یکی از نوادگان امام‌صادق‌) در قم بوده و شراب می‌نوشید، آنهم علنی‌، روزی برای حاجتی به منزل احمدبن اسحق اشعری ـ وکیل اوقاف قم ـ رفت‌. ولی احمد او را به منزل راه نداد. لذا این سید (حسین‌بن حسن‌) با حالت غم و اندوه به خانه‌اش برگشت‌.

بعد از این ماجرا احمد به قصد حج حرکت نمود. زمانی که به سامرا رسید از امام عسکری‌اجازة شرفیابی به حضور ایشان را خواست‌. امّا حضرت اجازه ندادند. احمد به سختی گریست و التماس کرد. حضرت اجازه فرمودند. چون به خدمت آن حضرت رسید، گفت‌: یابن رسول‌اللّه علت اجازه ندادن شما چه بود، در حالی که من از شیعیان و دوستداران شما هستم‌؟ فرمود: به جهت اینکه تو پسر عموی ما را از در منزل خود برگردانیدی‌. احمد در حالی که گریه می‌کرد قسم یاد کرد که فقط به جهت آن بود که حسین از شرابخوری دست بر دارد، حضرت فرمود: راست می‌گویی ولی چاره‌ای نیست از احترام و اکرام ایشان در هر حالی و آنکه حقیر نشماری ایشان را و اهانت نکنی به آنان که اگر چنین کنی از خاسرین خواهی بود و اینها همه به جهت نسبتی است که با ما دارند، چون احمد به قم بازگشت و کمر به اکرام حسین بست‌، حسین تعجب کرد و از علت این همه احترام نسبت به او سؤال کرد. احمد آنچه بین او و امام‌گذشته بود را بیان کرد و حسین با شنیدن آن از کردارش پشیمان شد و توبه کرد و عاقبت در حالی که در زمرة اتقیأ پرهیزگار و صالحین‌ِ اهل عبادت بود از دنیا رفت و در نزدیکی حرم حضرت فاطمه معصومه‌مدفون گردید.( منتهی الآمال‌، شیخ‌عباس قمی‌، ج 2، ص 1020 ـ 1021، نشر مطبوعاتی حسینی‌. )


آیت الله بهجت ره:

بیان روایتی شنیدنی از امام حسن عسکری (ع)

احترام به سادات و مودّت و محبت به آنها، خیلی سفارش شده است. بعضی فرموده‌اند بارها اتفاق افتاده با نظر سیدی مخالفت نمودم و چوبش را از جای دیگر خوردم. بلکه از این بالاتر، پدری که سید بود نقل می‌کرد: گاهی فرزند خود را به‌عنوان تأدیب کتک می‌زدم، بلافاصله گرفتاری و ناراحتی برایم پیش می‌آمد.

حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام به شخصی که به یکی از سادات بی‌اعتنایی کرده بود ایراد گرفتند. آن شخص عرض کرد: بی‌اعتنایی من به او، به‌خاطر مخالفت او با شما بود. حضرت در جواب فرمود: چون او به ما انتساب دارد، نمی‌بایست چنین می‌کردی!

در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۵



البته طبق احادیث صحیح سادات فاسق گناهشان دوبرابر است همانطور که ثوابشان دوبرابر است و این هیچ ربطی به وظیفه دیگران نسبت به آنها ندارد:
خیلی مناسب است که در اینجا این روایتی شنیدنی و جذاب که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده را بخوانیم:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَیْضِ صَالِحُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِی حَمَّادٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ کُنْتُ بِخُرَاسَانَ مَعَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِی مَجْلِسِهِ وَ زَیْدُ بْنُ مُوسَى حَاضِرٌ قَدْ أَقْبَلَ عَلَى جَمَاعَةٍ فِی الْمَجْلِسِ یَفْتَخِرُ عَلَیْهِمْ وَ یَقُولُ نَحْنُ وَ نَحْنُ وَ أَبُو الْحَسَنِ ع مُقْبِلٌ عَلَى قَوْمٍ یُحَدِّثُهُمْ فَسَمِعَ مَقَالَةَ زَیْدٍ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ فَقَالَ یَا زَیْدُ أَ غَرَّکَ قَوْلُ نَاقِلِی الْکُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ ع أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَاکَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً فَأَمَّا أَنْ یَکُونَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع یُطِیعُ اللَّهَ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ وَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ تَعْصِیهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِیئَانِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع کَانَ یَقُولُ لِمُحْسِنِنَا کِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِیئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ قَالَ الْحَسَنُ الْوَشَّاءُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ لِی یَا حَسَنُ کَیْفَ تَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآیَةَ قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمِلَ غَیْرَ صَالِحٍ فَقُلْتُ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقْرَأُ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقْرَأُ إِنَّهُ عَمِلَ غَیْرَ صَالِحٍ فَمَنْ قَرَأَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَقَدْ نَفَاهُ عَنْ أَبِیهِ فَقَالَ ع کَلَّا لَقَدْ کَانَ ابْنَهُ وَ لَکِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَاهُ عَنْ أَبِیهِ کَذَا مَنْ کَانَ مِنَّا لَمْ یُطِعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَیْسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت‏ (عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص 232)

محمّد بن احمد سنانى به سند مذکور در متن، از حسن بن موسى الوشّاء بغدادى روایت کرد که گفت: من در خراسان در مجلس على بن موسى الرّضا (علیه السّلام) بودم و زید بن موسى در آنجا حاضر بود و به جماعت حضّار، فخر می فروخت که ما چنین و چنانیم! ابو الحسن (علیه السّلام) که با دیگران مشغول گفتگو بود، سخنان زید را شنید و رو به او کرد و فرمود: اى زید! آیا حرف هاى مردم کوفه‏ تو را مغرور کرده و فریب داده که [از پیامبر] روایت می کنند: «همانا فاطمه (علیها السلام) عفّت خود را حفظ کرد و خداوند آتش را بر ذریه او حرام نمود»؟ به خدا سوگند این امر جز براى حسن و حسین و فرزندان بلاواسطه آن حضرت نیست. اگر موسى بن جعفر (علیهما السّلام) که خدا را اطلاعت می کرد و روزها را روزه می گرفت و شب ها را به نماز و عبادت می پرداخت، و تو [به فرض این] که خدا را نافرمانی کنی، در روز رستاخیز هر دو [از نظر پاداش و جزا] یکسان باشید، پس بدون تردید تو از او نزد خداوند عزیزتری! [چون او با طاعات و عبادات خود مستحق بهشت شده اما تو با نافرمانی و عصیان، پاداش گرفته ‏اى، پس در این فرض باید عزیزتر باشی که خدا چنین معامله ای با تو کرده! ولی روشن است که چنین نتیجه ای باطل است، پس چنان فرضی هم باطل است!]. علىّ بن الحسین (علیهما السّلام) می فرمود: براى نیکوکار ما، پاداش و اجر دو برابر است و براى بدکار ما، عقاب و عذابِ دو برابر.

سپس امام با اشاره به آیه 46 سوره هود که خدای متعال درباره فرزند نوح فرمود: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ (اى نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحى است) فرمودند: او پسر واقعى نوح بود ولی چون خداوند عزّ و جلّ را نافرمانى کرد، خداوند او را از پدرش نفى نمود. همچنین هر کس از خاندان ما که نافرمانى خدا کند از ما نیست، و تو [اى حسن وشاء]، اگر خداوند را اطاعت کنى، از ما اهل بیت خواهى بود.

با نام و یاد خالق یکتا و بی همتای هستی

با سلامی دگر بار و با درود و بدرود

با کمال احترام، بعرض دوستان، یاران و سروران عزیز برسانم که هر بار قصد سکوت و عدم ادامه این بحث های بی حاصل دارم، مواردی پیش می آید، ناچار می شوم، مانند هم اکنون که مقام معظم رهبری در برابر مقابله با فیش های نجومی بطور جدی و سرسختانه موضعگیری نموده و در نماز عید فطر علی وار سخنرانی نمودند، لذا احساس می کنم که بنده نیز در مقابل سال ها فریاد وجود تبعیض و بی عدالتی، این بار ابراز تشکر و امتنان قلبی خود را بیان نمایم.

کاش در سال 1380 که بنده شاغل بودم و چنین تبعیضات و بی عدالتی هایی را بطور مبسوط بعرض معظم له و رییس دولت به اصطلاح اصلاحات و سایر مقامات ذیربط و حتا رییس مجلس آنزمان آقای کروبی رساندم، جز سخنرانی توصیه گونه ای که رهبر ج.ا، در سفر سه روزه مبنی بر برخورد با مدیرانی که ناعادلانه عمل می کنند، در عمل برخورد جدی و قاطعی مشاهده نشد. به طوری که کارمند حزب اللهی یا مدرک لیسانس بهداشت عمومی زیر مجموعه بنده که در حین خدمت با هزینه سازمان ذیربط موفق به اخذ فوق لیسانس دانشگاه آزاد شده و به مقامات بالاتری مانند معاون بیمارستان شیهید چمران و سپس بعد از اعتراض و بازنشستگی بنده با 23 سال خدمت صادقانه و بدون استفاده از یک تا پنج سال مزایای تعدیل، ایشان در سال بعد به مقام معاونت اجرایی سازمانی که قبل از انقلاب به دلیل اهمیتی که داشت ریاست آن بر عهده امیر ارشدی مانند تیمسار طوفانیان بود، منسوب گردید.

اما غافل از جمله ساده و معروف «هر که با آل علی در افتاد، ور افتاد» طولی تکشید که آن کارمند معمولی و سپس آن مقام ارجمند به رحمت ایزدی پیوستند.

بنده نیز مدت پانزده سال است که با حقوق بخور و نمیر خانه نشین شده و قصد نداشتم بار دیگر خدمات خود را به رژیمی ارائه دهم که با سوءمدیریت ها، بی عدالتی ها و مفاسد گوناگون بجایی برسد که اغلب مسوولان این کشور اهورایی را در ردیف فاسدترین ممالک جهان معرفی نمایند.

هر چند بنده نمی توانم چنین ادعاهایی که بیشتر جنبه سیاسی دارد باور کنم، اما می دانم: « تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها» نمونه بارز آن موجب شد که این بار رهبر بجای این که بگویند این موضوع را نیز کش ندهید، صدای اثرگذار خود را به فریادی رساتر ابراز فرمایند.

این موضوع را خواستم به گوش جناب سعید خان نیز برسانم تا منبعد بجای تهمت های ناروا مبنی بر ارتزاق از دسترنج به قول ایشان (عوام الناس)، بنده از زحمات سال ها تحصیل با اخذ وام 120 تومانی موسسه ماد و سپس با خدمات صادقانه و ارزشمند به کشورم، ارتزاق می کنم و بر این باورم: «هر که نان از عمل خویش خورد، منت از حاتم تایی نبرد!»


درود بر مقتدایان راستین سرور عدالتخواهان و رهبر متقیان جهان حضرت امیرالمومنین حضرت علی (ع) که مدافع ضعفا و مسکینان بوده و کریمی که شبانه روز با قرصی از نان جو، سد جوع می نمودند.


بدرود، آزاده و مدافع حق باشید

هو اول یار آخر یار
دوستان همچنانکه قبلا هم گفته ام بنده بخاطر شرایط کاری ودر دسترس نداشتن اینترنت درمحیط کاری دو هفته دیگر برمیگردم بدرود تا درودی دیگر
فریبرز

هو اول و آخر یار

با درود بسیار،

امیدوارم این بار آخرین تصحیح مطالب قبلی باشد و منبعد بیش از این موجب مزاحما و تضییع اوقات گرانبهای دوستان عزیز نشوم و در آینده نچندان دور یاران صاحبنظر با رویکردی عارفانه و با محوریت مشترکات دینی به ادامه مباحث روشنگرانه مذهبی مبادرت نمایند.

« باکمال احترام، بعرض دوستان، یاران و سروران عزیز می رسانم، هر بار که قصد سکوت و عدم ادامه این بحث های بی حاصل را دارم، مواردی پیش می آید که ناچار می شوم، مانند هم اکنون که مقام معظم رهبری در برابر مقابله با فیش های نجومی بطور جدی و سرسختانه موضعگیری نموده و در نماز عید فطر علی وار سخنرانی نمودند، لذا احساس می کنم بنده که سال ها فریاد از تبعیض و بی عدالتی نموده ام، این بار ابراز تشکر و امتنان قلبی خود را از این رهنمودهای عالمانه، بیان نمایم.

کاش در سال 1380 که بنده شاغل بودم و چنین تبعیضات و بی عدالتی هایی را بطور مبسوط بعرض معظم له و رییس دولت به اصطلاح اصلاحات و سایر مقامات ذیربط و حتا رییس مجلس آنزمان آقای کروبی رساندم، چندی بعد، جز سخنرانی توصیه گونه ای که رهبر ج.ا، در سفر سه روزه به اصفهان، مبنی بر برخورد با مدیرانی که ناعادلانه عمل می کنند، در عمل برخورد جدی و قاطعی مشاهده نشد.

به عنوان مثال: کارمند حزب اللهی یا مدرک لیسانس بهداشت عمومی زیر مجموعه و مورد محبت بنده که با حمایت اینجانب ارتقاء شغلی یافته و در حین خدمت نیز با هزینه سازمان ذیربط، موفق به اخذ فوق لیسانس دانشگاه آزاد شده و به مقامات بالاتری مانند معاون بیمارستان شیهید چمران رسیده بود، پس از بالا گرفتن موضوع تعدیل نیروها، ایشان بدون اخذ مجوز از مقامات ارشد سازمان، اقدام به قطع حق محرومیت از مطب بنده را نمودند. بعد از اعتراض به چنین اقدام و وجود تبعیضات و بی عدالتی های موجود، به دلیل عدم رسیدگی به شکواییه بنده، بالاخره ناچار به درخواست بازنشستگی نابهنگام با 23 سال خدمت صادقانه و بدون استفاده از یک تا پنج سال مزایای تعدیل، گردیدم. در مقابل، آن برادر گرامی را به مقام معاونت اجرایی سازمانی رساندند که قبل از انقلاب به دلیل اهمیتی که داشت، ریاست آن بر عهده امیری مورد وثوق، مانند تیمسار ارتشبد طوفانیان بود.

اما غافل از جمله ساده و معروف «هر که با آل علی در افتاد، ور افتاد» طولی تکشید که آن کارمند معمولی و سپس آن مقام ارجمند قبل از میانسالی به رحمت ایزدی پیوستند.

بنده نیز مدت پانزده سال است که با حقوق بخور و نمیر خانه نشین شده و تا به حال قصد نداشتم بار دیگر خدمات ارزشمند خود را به رژیمی ارائه دهم که با سوءمدیریت ها، بی عدالتی ها و مفاسد گوناگون بجایی رسیده است که اغلب مسوولان این کشور اهورایی را در ردیف فاسدترین ممالک جهان معرفی نمایند.

هر چند بنده نمی توانم چنین ادعاهایی که بیشتر جنبه سیاسی دارد باور کنم، اما می دانم: « تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها» نمونه بارز آن موجب شد که این بار رهبر بجای این که بگویند این موضوع را نیز کش ندهید، صدای اثرگذار خود را به فریادی رساتر ابراز فرمایند.

این موضوع را خواستم به گوش جناب سعید خان (اسد)، برسانم تا منبعد بجای تهمت های ناروا مبنی بر ارتزاق از دسترنج به قول ایشان (عوام الناس)، بنده از زحمات سال ها تحصیل با اخذ وام 120 تومانی موسسه ماد و سپس با خدمات صادقانه و ارزشمند به کشورم، ارتزاق می کنم و بر این باورم: «هر که نان از عمل خویش خورد، منت از حاتم تایی نبرد!»


درود بر مقتدایان راستین سرور عدالتخواهان و رهبر متقیان جهان حضرت امیرالمومنین حضرت علی (ع) که مدافع ضعفا و مسکینان بوده و کریمی که شبانه روز با قرصی از نان جو، سد جوع می نمودند.


بدرود، آزاده و مدافع حق باشید»

با نام الله


آقای با نام دالاهو در ۳۰ فروردین ۹۵ درکامنت بجای اینکه پاسخ خود را با عقل و خرد و با مستندات قابل قبول به شبهاتی که توسط افراد نسبت به فرقه جعلی سلطان سحاک ( دین حقیقت اهل حق - یارسان )  وارد می شود ، بدهد که توام با تهدید و هشدار دادن و اهانت پاسخ می دهد ، یعنی منطق عقل و خرد حکم می کند که با اسناد و برهان قاطع نسبت به شبهات دیگران پاسخ داد نه با تهدید ، هشدار، اهانت و ... ؟؟؟!!!

خدمت عالی جناب و دیگر دوستانت عرض کنم که ما عوام فریبی نمی کنیم ، هرآنچه که می نویسیم نقد فرقه با مستندات معتبر و ( و یا به قول شما دین یارسان ، حقیقت اهل حق ) است و لاغیر.

 از جناب عالی می پرسم آیا تاکنون از بزرگان امثال (سادات اهل حق ، پیر و دلیل و... ) پرسیده اید که ریشه اهل حق به کجا ختم می شود و پیامبرتان کیست ؟؟؟!!!  و کتاب آسمانی تان چیست ؟!!  لطف کنید تاریخ دقیق بوجود آمدن فرقه ساختگی سلطان صحاک ( دین حقیقت اهل حق – دین یارسان ) را بنویسید . و از شبهات وارد شده رهایی یابید .

 

       عزت پایدار 


 بنام خدای هر دو جهان

در متن زیر اهل حق (یارسان) برای حضرت علی (ع) الوهیت قایل شده است و قائلین به الوهیت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام از دیدگاه علمای اسلام مشرک اند.

متن زیر درسایت اندیشه کرمانشاه نوشته شده است  « در کلام یاری، دو عالم تعریف شده است؛ عالم ملکوت(عالم فرشتگان) و عالم ملک(ماده). هر یک از این دو عالم با دو مرحله از تجلی حق تعالی ارتباط دارد. یعنی حضرت حق با تجلی در عالم«دُر» عالم ملکوت و فرشتگان را خلعت هستی بخشید و با تجلی در جامه ی«خاوندکار» عالم طبیعت را لباس وجود عطا کرد. در این نگاه آفرینش هستی جلوه ای از تجلی عام خداوند به شمار آمده و تجلی ویژه و خاص، اختصاص به انسان دارد و این مرتبه از تجلی نیز مراتبی دارد و تجلی اعظم خداوند در جامه ی حضرت علی (ع) دانند. در فرهنگ یاری، انسانِ متجلی از جلوه ی حقانی به«مظهر ذات» و«مظهر حق» موصوف می باشد. برای چنین اشخاصی درجات و مراتبی قائل اند.» 

 از نویسندگاه اهل حق در این پست می خواهم نظر خودشان را نسبت به متن بالا اعلام دارید . 


شیطان پرستان کرند غرب ( اهل حق )

مردم اهل حق منطقه غرب (کرند) به دلایل دفتری و منطقی ملک طاووس یا همان شیطان را از فرشتگان و خاصان حق می دانند و معتقدند مخالفت وی با خلقت آدم و حوا طبق مشیت و خواست پروردگار بوده و می باشد(آئین یاری-ص۵۱-مجید القاصی)

در کتاب آیات شیطانی دوم (بیان الحق -قادر طهماسبی) اینگونه نوشته شده است که جامعه یارسان؟؟؟ بالاخص مردم منطقه گوران با لعن شیطان مخالفند.

برادرانی که به ما اشکال می گیرند که اینها مسلمانند تحویل بگیرید ، ببینید چگونه گستاخانه شیطان را مقدس می شمارند.باز هم بیایید از این طیف دفاع کنید دفاع شما تکذیب نص صریح قرآن است.

نگارنده می نگارد که اکثر جامعه اهل حق این عقیده را دارند اما سوال من اینجاست که جامعه اهل حق آیا فقط برادران منطقه کرند هستند ؟ عجیب است که قادر طهماسبی فقط جلوی پای خود را می بیند و توجهی به دیگر افراد اهل حق ندارد.

شیطان را تقدیس کردن از جمله مواردی است که از تصوف به اهل حق راه پیدا کرده است .


 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام و عرض احترام و ادب . 

شخصی در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۹۵  خود را مرد آزاده معرفی ومتن تحت این عنوان نوشته است .

« اهل حق های استان کرمانشاه هرگز حضرت علی را خدا ندانسته و فقط او را مردی شجاع ؛ پاک ؛ و مومن میداند.  ما دوازده امام را قبول داریم و حتی بعضی از ما بیشتر از سادات خود ، آن را قبول داریم .

برادران تشیع شما تا هر حرفی در باره اهل حق می شود چرا با لحنی زشت پاسخ می دهید ؟

 بنده خودم اهل حق هستم و نه گوشت خوک می خورم ونه شراب » .

۱- آقای مرد آزاده ما نمی گوییم که شما شراب و یا گوشت خوک می خورید این از متون دینی ویا مسلکی شما برداشت می شود که چنین وانمود می کند که اهل حق چنین و چنان است . البته بعضی از فرقه های اهل حق گوشت خوک و شراب را حلال می دانند .

۲- نوشته اید دوازده امام را قبول دارید ، ولی در گفتارو کردار برخلاف سیره ایمه طاهرین (ع) رفتارو عمل می کنید . نمونه آن در این متن زیر :

این متن درسایت اندیشه کرمانشاه نوشته شده است که تحت این عنوان ((مراتب هستی در کلام یاری (اهل حق ) و نگاه کلام یاری (یارسان / اهل حق) در باره ی « تجلی خداوند » ))

 « در کلام یاری، دو عالم تعریف شده است؛ عالم ملکوت(عالم فرشتگان) و عالم ملک (ماده). هر یک از این دو عالم با دو مرحله از تجلی حق تعالی ارتباط دارد. یعنی حضرت حق با تجلی در عالم «دُر» عالم ملکوت و فرشتگان را خلعت هستی بخشید و با تجلی در جامه ی «خاوندکار» عالم طبیعت را لباس وجود عطا کرد. در این نگاه آفرینش هستی جلوه ای از تجلی عام خداوند به شمار آمده و تجلی ویژه و خاص، اختصاص به انسان دارد و این مرتبه از تجلی نیز مراتبی دارد و تجلی اعظم خداوند در جامه ی حضرت علی (ع) دانند. در فرهنگ یاری، انسانِ متجلی از جلوه ی حقانی به «مظهر ذات» و«مظهر حق» موصوف می باشد. برای چنین اشخاصی درجات و مراتبی قائل اند » .

اهل حق (یارسان) ( و یا کسانی ) برای حضرت علی (ع) الوهیت قایل شده باشد  و قائلین به الوهیت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام از دیدگاه دین مقدس اسلام مشرک اند.

با نام الله 
از کلیه   اهل حق/ یارسان  می خواهم نظر خود را در خصوص متن (( شرح مختصری برتفاوت های دین اسلام ودین یاری در میان مردم یارسان یا (اهل حق )  ))  اعلام دارند که آیا نوشته فریدون حسینی از کشور نروژ در تاریخ 2015 میلادی را قبول دارند و یا نه ؟؟؟ !!!  لازم به یاد آوری است متن فوق دوبار منتشر و در دید شما قرار گرفته است . !!!

 
ببین اسد شیطان پرست خودتی و هفت جد آبادت. برو خدا رو شکر کن که تا حالا گذرم بهت نخورده وگرنه  زنده ات نمیذاشتم. کاش میدونستم این ......شعرهارو از کجات در میاری ولی با این حساب باید دیوان اشعار معروفی داشته باشی
ی عده اسکل اینجا جمع شدید دارید سرچی جروبحث میکنید خوش بحالتون شکمتون سیر فرصت واسه فکر کردن به این اراجیف دارید ی خورده فک کنید ببینید ژاپنیها وبقیه مردم دنیا ک دین و ایمان ندارن چرا اینقد پیشرفته وبافرهنگن وبعد مرگ جاشون کجاس ما که ادعای خدایمون میاد چرا اینقد بی فرهنگ وعقب مانده ایم ومثل سگ وگربه ب جون هم افتادیم

به نام خداوند دانا و توانا

با عرض تسلیت به خانواده های داغدار دو مرحومی که اخیرن در منطقه شاه آباد غرب مورد تهاجم و ترور عده ای ناشناس واقع شده اند، بایستی یادآوری نمایم که عده ای دانسته و یا نادانسته با ادامه توهینات و اتهامات اغلب موهوم و مخدوش شده ای مانند اتهام علی اللهی و شیطان پرستی که توسط عده ای ناآگاه و یا برخی افراد مغرض به عنوان اصول و عقاید آیین یاری مطرح می نمایند، بنظر می رسد تا آنها منطقه غرب کشور را به آشوب و بلوا نکشند، آرام و قرار نمی گیرند و از چنین اتهامات و مزخرفاتی دست بردار نیستند! 

از عجایب و طنز روزگار این است، در کشورری که دین رسمی، شیعه اثناعشری است، عده ای هستند که  علی دوستی زایدالوصف را گناهی نابخشودنی می دانند.

و یا اگر کسانی مانند ایزدیان باشند که نخواهند شیطان را که مقرب ترین فرشته الاهی بود و قرن ها پیش نماز ملائک بوده اند، لعنت کنند، انگ شیطان پرستی و ملک طاووسی می زنند. شیطانی که به دلیل غرور و یا به علت شناختی که از ضعف ها و عصیان های فراوان آدمیان داشت، حاضر به سجده و کرنش در برابر این موجودی نشد که از مشتی گل و لای آفریده شده و حب نفس در او نهادینه گردیده است. شیطان مدعی بود که جز در برابر خداوند، در مقابل هیچ موجود دیگری سر تعظیم فرود نمی اورند، در حالی که کم نیستند ابلیسان غارتگر و مافیاهایی که هر روز بارها می گویند ایام نعبدود و ایاک نستعین حتا یک مرتبه در راه راست قدم بر نمی دارند. اگر عده ای از مقامات و مسوولان در سرا سر دنیا، فقط دو رکعت نماز یومیه را علی وار می خواندند، اوضاع ممالک اسلامی وضعیتی اسفبار نداشت. بطوری که از لحاظ مفاسد گوناگون گوی سبقت را از همه کشورهای جهان ربوده اند!

حرف آخر این که اگر امیر کبیر توانستند در مدت کوتاهی ریشه فقر را در دوران سیاه و فاسد قاجار ریشه کن کنند، به این دلیل بود که امیری سالم و دولتی پاکدست داشت. اگر او زنده بود و ریگ های بسیاری در کفش نداشت، بدون تردید قانون از کجا آورده ای؟ را به مرحله اجرا می گذاشت و مهم تر از آن، رفراندوم قانون اساسی را برای رفع هر گونه شبهاتی برگزار می نمود.

 اما با توجه به این که همه آحاد ملت فهمیده اند که خانه از پای بست ویران است، به همین دلیل خواجگان آستان سراسیمه بپا حواسته و به فکر نقش ایوانند و همه مفاسد و تمام معضلات و مشکلات مملکت را در وجود یارسان یافته اند!

 در حالی که نمی دانند «خود شکن آیینه شکستن خطاست!» و به فرموده حضرت امام حسین: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»

 



سلام علیکم
برادر ارجمند جناب اسد به اندازه کافی و وافی جوابگوی دوستان علی دوست (اما بسییییییار افراطی) هستند.
اما با متن فوق فکر میکنم شما خواسته یا ناخواسته از شیطان و کارش دفاع کردید در حالی که بنده باید بنده باشد نه یاغی و سرکش!! خدا انسان را بهتر می شناسد یا شیطان؟!؟
بقیه فرمایشاتتان هم آمیخته به سیاه نماییست.
کم نیستند مسئولین فاسد و فاجری که فقط به فکر موقعیت افتصادی و سیاسی و قدرت خودشان و هم حزبی ها و هم فکران خودشان هستند، اما این دلیلی بر تعمیم به کل مسئولین و نظام مقدس اسلامی نیست.
در حکومت حضرت علی علیه السلام و کم نبودند مسئولین فاسقۀ، فاجر و احمقی که عزل شدند، شلاق خوردند و... و در نهایت موجب شهادت حضرت شدند.
متن زیر نوشته خانم ماندانا یادگاری است به متن فوق چه پاسخ دارید . ؟! لطف نمایید این متن را با دقت مطالعه کنید . 
اهل حق و آئین یاری(ماندانا یادگاری) تاریخچه مسلک...انجمن یارسان اهل حق
اهل حق و آئین یاری(ماندانا یادگاری)
تاریخچه مسلک اهل حق
با توجه به رواج بی سوادی و روحیه را زنگهداری در میان «اهل حق» یا «یارستان»، نمی توان پیرامون این مسلک نظری قطعی صادر کرد.
مولف کتاب " سرسپردگان" می نویسد: تعیین تاریخ پیدایش این جماعت، موضوع ساده ای نیست، زیرا منبعی که بتواند تاریخ حقیقی پیدایش آیین اهل حق را به ما نشان دهد، سراغ نداریم. 1
با این حال، درباره ریشه و تاریخچه این مسلک دیدگاه های مختلفی وجود دارد که در این جا به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
• برخی از صاحبنظران یا رستان می گویند که این مسلک از زمانی که خداوند با ارواح آدمیان به گفتگو پرداخت و از آنان بر الوهیت خود اقرار گرفت پی ریزی شده و پیامبران الهی یکی پس از دیگری مبلغ این مسلک بوده اند.
در نامه سرانجام آمده است:
این فرقه و مسلک؛ از روز ازل، یعنی از زمانی که خداوند باارواح آدمیان به محاوره پرداخته واز آنان بر الوهیت خود اقرار گرفته، پی ریزی شده است و برنامه آن در هر عصر و زمانی … جزء اسرار انبیاء و مرسلین بوده است. 2
در کتاب «زلال زلال» آمده است که ابراهیم (فرزند آذر)، برای گسترش آیین یارستان بسی تلاش کرد تا از سوی خداوندگار به پیغمبری برگزیده شده. 3
• برخی دیگر ریشه این مسلک را از طریق «سلمان فارسی» و «ابوذر» و ...، به حضرت علی (ع) می رسانند.
• برخی نیز ریشه این مسلک را از طریق «بهلول» به امام صادق(ع) می رسانند.
البته هیچج یک از این سه گروه دلیلی بر ادعای خود ندارند و راه و روش و تعلیمات و افکارشان با سیره امامان معصوم (ع) و پیامبران الهی (ع) سازگار نیست.
• برخی از سران اهل حق می گویند که سابقه این مسلک به قرن چهارم هجری می رسد مؤسس این مسلک شخصی به نام"مبارک شاه" ملقب به "شاه خوشین" بود. وی عنوان «سلطان طریقت» را به خود اختصاص داد. گویند که شاه خوشین در بلوران از توابع لرستان با جمعی از پیروان خود زندگی می کرد چهار نفر از آنان به نامهای " کاکاردا"، "چلوی"، "مینی زر" و "شهریار" که به چهار تنان زمان شاه خوشین معروف روح او در سلطاان اسحاق تجلی کرد. 4
• برخی می گویند این مسلک اهل حق یک فرقه سیاسی است که ایرانیان متعصب برای انهدام بنیان اسلام این فرقه را تشکیل داده اند و بعضی اجداد – آنان را مسیحی، ارمنی و یا آشوری می دانند. اما خود اهل حق این نظر را قبول ندارند بلکه می گویند که آنان فرقه ای از ریشه شیعی اثنی عشریه اند. آنان خود را یکی از هفده سلسله عرفا به شمار می آورند و در عین حال میان خود و متصوفه تفاوتهایی قایلند. 5
• اما آن چه که مورد توافیق پیشوایان فعلی اهل حق است این که مسلک اهل حق یا یارستان از زمانی به صورت یک مرام و مسلک در آمد که سلطان اسحاق در قرن ششم هجری قمری به ارشاد مردانی چند پرداخت که آنان سرسلسله خاندانهای متعدد این فرقه شدند و تا به امروز این خاندان ها به نام آن رهبران نامیده می شوند.
سلطان اسحاق ملقب به سلطان صحاک و صاحب کرم، از اکراد بود و در قرن ششم یا هفتم هجری می زیست پدرش معروف به "شیخ عیسی" و مادرش "خاتون دایراک" ملقب به "رمزیار" نسبتش به حضرت امام موسی کاظم (ع) می رسد محل تولدش قریه "برزنجه" ناحیه " شاره زور" یا " شهروز" بخش حلبچه شهرستان سلیمانیه استان کرکوک واقع در کشور عراق فعلی است سلطان اسحاق بعداً از برزنجه هجرت کرد و به ایران منطقه "اورامان" کردستان قریه "شیخان" رفت و در همان جا مرد. وی در "اورامان" در محلی به نام "پردیور" ارکان مسلک اهل حق را معین و مقرر نمود
تشکیلات اهل حق
تشکیلات اهل حق
1- سیر تاریخی قرقه: سلطان اسحاق ابتدا پیر بنیامین را به سمت پیری و داوود را به سمت دلیلی منصوب کرد این دو نفر پیر و دلیل پیروان سلطان اسحاق شدند. اینها به دلیل عدم تاهل فرزندی نداشتند تا فرزندانشان "پیر" و "دلیل" یارستان شوند بنابراین سلطان اسحاق هفت دوده یا خاندان به نام "سادات خاندان حقیقت" تأسیس نمود اداره هر خاندان را به یکی از بزرگان آن سپرد.
آن خاندان ها به این قرارند: خاندان شاه ابراهیمی یادگاری، خاموشی، عالی قلندری، میرسوری، با ویسی و مصطفایی.
بعد از فوت سلطان اسحاق چهار خاندان ب نامهای خاندان ذوالنوری، بابا حیدری، آتش بیگی، و شاه حیاتی به وجود آمد و در قرن گذشته دو رده جدیدی به نام دوده صاحب زمانی بر این دوده ها افزوده شد.
سید قاسم افضلی از سران اهل حق می نویسد:
سلطان صحاک "پیربینامین" را به سمت پیر شرط و سرحلقه هفتن و "سید محمد گو ره سوار" را به پیر تخت و سرحلقه هفتوان منصوب کرد.
هفتن عبارتند از: پیر بنیامین، داوود، پیر موسی، مصطفی قهار، خاتون رمزبار، شاه ابراهیم و بابا یادگار، هفتوان عبارتند از: سید محمد، عبدالوفاء، سید شا بدین، سید حبیب شاه، سید باویسی، سید میر و سید مصطفی 7
2- انواع اهل حق به اعتبار تشکیلاتی:
رهبران این فرقه یا رستانیان را از جهت تشکیلاتی به سه گروه تقسیم نموده اند و سه نوع اهل حق بیان داشته اند.
1- "چکیده" چکیده به آنان که پدرانشان اهل حق بودند، اطلاق می شود چکیده ها پس از تولد در اولین فرصت توسط اولیاء و سرپرستان به خاندانهای آنان سرسپرده می شوند این افراد بدون این که مرحله شریعت طریقت و معرفت را طی کنند به مرحله حقیقت می رسند.
2- چسبیده " کسی که از نسل اهل حق نبوده بلکه خود با پیمودن مراحل "شریعت" "طریقت" و "معرفت" در زمره اهل حق در آمده است گویند که اگر کسی مراحل شریعت طریقت و معرفت را صادقانه قبول داشته باشد و عمل کند آن گاه برای درک مرحله حقیقت می تواند به مسلک اهل حق بپیوندد و در زمره اهل حق چسیبده به شمار آید.
3- مؤید به "تایید خداوندی" }تاییداً لله ): آن که به تایید الهی و بدون هیچ شرطی به مرحله حقیقت رسیده باشد و اهل حق واقعی گردد.
آنان می گویند: بیشتر بزرگان یا رستان از همین را اهل حق شدند. 8
3- سرسپردگی: هر که می خواهد در زمره اهل حق در آید باید با شرایط و مراسمی خاص به این مسلک سرسپرده گردد سرسپردن یعنی سرتسلیم به مسلک اهل حق فرود آوردن توسط دلیل و پیر موجود، به پیرو دلیل اصلی خاندانها یعنی بنیامین و داوود. در این سرسپردگی فرد بیعت می کند که با رشته شرط و اقرا به پادنا، حقیقت بپیوندد.
برای این که شخص سرسپرده شود"جمع جوز" تشکیل می دهند در این جمع جوز باید حداقل هفت نفر سرسپرده حضور داشته باشند و وسایلی چند از قبیل یک عدد جوز، یک تکه پارچه سفید و تازه، پول ، یک عدد سکه، چاقو، و ...
باید داشته باشد تا با آدابی خاص فردی به وسیله پیرو دلیل به مسلک "یارسان" در آید و به یکی از دوده های اهل حق وابسته گردد در چکیده ها قبل از رسیدن به هفت روزگی (در بعضی از دفاتر آمده است در هفت سالگی) باید پدر وی سرسپردگی فرزند خویش را فراهم کند و به اصطلاح جوز سر فرزندش را بشکند تا او در زمره یارسان در آید گویند که سلطان صحاک یار جوز نشکسته را جزء اهل حق نمی داند افراد هر خاندان باید در خاندان خود سر سپرده شود و هر شخص باید برای خود پیر و دلیلی داشته باشد تا مراسم سرسپردگی را انجام دهد (مقام پیر بالاتر از مقام دلیل است) در این مراسم سرسپرده این شعر را به عنوان دعای سرسپردگی می خواند:
ای پیر من هدای من – رهبر و رهنمای من
از تو به حق رسیدمی – ای حق و حق نمای من 9
4- دوده ای اهل حق
گفته شد هر فردی از یارستان باید به یکی از دوده ها سرسپرده شود.
بین خاندانهای اهل حق تفاوت چندانی وجود ندارد اختلاف اندکی هم که در بین آنان وجود دارد بیشتر وابسته به جنبه های شخصی افراد است.
رهبری دوده های جنبه موروثی دارد و فرزندان ارشد ذکور سران دوده ها در تصاحب این مقام اولویت دارند.
سلطان اسحاق برای انتظامات داخلی تشکیلات اهل حق ابتدا "پیربینامین" را به سمت پیری و "داوود" را به سمت "دلیل" این مسلک منصوب نمود این دونفر چون تاهل نگزیدند فرزندی نداشتند تا این دو منصب را به ارث برند و جانشین آنان گردند به همین خاطر سلطان اسحاق هفت نفر را انتخاب و هفت دوده را تاسیس نمود این هفت خاندان موسوم به هفتوان یا خاندانهای هفتگانه است که اینک به طور اختصار بیان می گردد.
1- شاه ابراهیم و خاندان شاه ابراهیمی:
شاه ابراهیمی فرزند سید محمد گوره سوار و مادرش خاتون دختر میر خسرو لرستانی بود وی رهسپار عراق شد و در آن جا گروهی را به روش "یارسان" در آورد که اکنون در ناحیه خانقین و مندلی عده ای به نام " کاکایی" معروفند. افزون بر این پیروان این فرقه هم اکنون در کرند غرب، قلخانی، گوران، کرمانشاه، صحنه و نیز در مرصل عراق زندگی می کنند.
در حال حاضر روسای این دوده سید قاسم افضلی، سید امر الله شاه ابراهیمی و سید خدایار افضلی می باشند. 10
آقای سید قاسم افضلی می گوید: بین دوده شاه ابراهیمی با دوده های حیدری و یادگاری تفاوتهایی عقیدتی وجود دارد از جمله این که آنان عید قربان و قبله را قبول ندارند و مرده های خود را پشت به قبله دفن می کنند." 11
2- بابا یادگار و خاندان یادگاری
بنا به نوشته "نامه سرانجام" بابا یادگار در ایام جوانی به دستور سلطان اسحاق برای تبلیغ و گسترش آیین "یارستان" به هندوستان رفت که اکنون در پاکستان و افغانستان پیروان دارد.
بابا یادگار به دلیل عدم تاهل فرزندی نداشت و او دو نفر به نامهای "خیال" و "وصال" را به سمت پیری و دلیلی جانشین خود کرد و سادات بابا یادگار از نسل این دو نفر هستند بابا یادگار در منطقه"سرانه" کشته شد و در دامنه کوه "دالاهو" به خاک سپرده شد از وی مجموعه اشعاری به نام "زلال زلال " به جای مانده است.
این دوده در حال حاضر رهبر واحدی ندارد از همه صاحب نفوذتر در این دوده فردی به نام سید فتح الله حسینی است 12
سید ابوالوفا سرسلسله این خاندان و جزء هفتوان است بعد از سید ابوالوفا و فرزندانش رهبری این دوده را در دست داشتند این دوده در حال حاضر به نام دوده خاموشی معروف است.
در حال حاضر رهبر این دوده سید نصر الدین حیدری است که وی عنوان رهبری تمام دوده های اهل حق را نیز عهده دارد و اکنون ساکن روستای "توت شامی" دهستان گهواره از بخش کرند غرب است.
4- عالی قلندر و خاندان قلندری
گویند که عالی قلندر در قرن هشتم هجری در "دالاهو" {"کوهستانی در کرمانشاه"} متولد شد وی شاگرد سلطان اسحاق بود و به دستور وی رهسپار بغداد شد و در آنجا کشته شد عالی قلندر ازدواج نکرده بود و فرزندی نداشت سلطان اسحاق دو نفر به نامهای "دده علی" و "دده حسین" را جانشین وی قرار داد.
رهبران دوده قلندری از نسل این دو نفر هستند اولاد "دده علی" به سمت پیری و اولاد دده حسین به سمت دلیلی در این دوده فعالیت دارند در حال حاضر آقایان سید آقا بزرگ سید میر نظام و سید میر نجات از مسند نشینان این خاندان هستند. 13
5- میر و سور و خاندان میر سوری
میر سور از هفتوانه است نام او سید میر احمد ملقب به میر سور فرزند شیخ عیسی و برادر سلطان اسحاق است وی در اواخر قرن هفتم هجری در روستای برزنجه از توابع شهر زور در کردستان عراق متولد شد او در هنگامی که سلطان اسحاق مسلک اهل حق را پدید آورد به قریه شیخان در اورامان ایران آمد و این مسلک را پذیرفت خاندان میر سوری از وی است. مسند نشینان این دوده در حال حاضر عبارتند از سید فریدون زارعی سید الیاس حقانی و سید سلیمان.
6- حاجی با ویسی و خاندان با ویسی یا حاجی با بوعیسی و یا حاجی با بوحسین زارعی:
باویسی یکی از هفتوانه است و در منطقه اورامان زندگی می کرد و در همان جا مرد از حاجی باویسی خاندان با ویسی پدید آمد مسند نشینان این خاندان در حال حاضر سید سهراب ابراهیمی است.
7- سید مصطفی و خاندان مصطفی وی:
سید مصطفی یکی از هفتوانه و معاصر سلطان اسحاق بود خاندان مصطفاوی در حال حاضر رهبر و مسند نشین شناخته شده ای ندارند این دوده به مانند دوده باویسی در میان اهل حق از اهمیت چندانی بهره مند نیستند.
بعد از سلطان اسحاق چهار دوده دیگر پدید آمد که به قرار زیر است.
1- دوده ذوالنوری، منصوب به ذوالنور قلندر وی فرزند "خان اسمره" بود و در اواخر قرن نهم هجری در لرستان متولد شد ذوالنور زن و بچه نداشت بنابراین بستگان وی مسند نشینان این دوره شدند.
2- دوده آتش بیگی، منسوب به آتش بیگ لرستانی بنا به نوشته " برهان الحق" وی در قرن یازدهم هجری زندگی می گرد.
در حال حاضر سید نظام الدین مشعشعی و فرزندش سام مشعشی، سید منصور میرزا مشعشی و سید حشمت الله مشعشی از رهبران این دوده اند.
پیروان فرقه در حال حاضر در روستاهای تویسرکان، نهاوند اسد آباد، هرسین، لرستان نواحی آذربایجان و رودهن سکونت دارند.
بین این دوده ها و سایر دوده های اهل حق تفاوتهای نسبتا زیادی به چشم می خورد پیروان سایر دوده ها در مقام اعتقاد ادعا می کنند که به نماز ، روزه و سایر احکام و قوانین اسلامی عقیده دارند ولی هرگز در مقام عمل پای بندی خود را به این احکام نشان نداده اند برخلاف دوده آتش بیگی که هم در مقام اعتقاد مدعی عقیده به این احکامند و هم در مقام عمل کم و بیش پای بندی خود را به نماز و روزه به گونه ای که شیعیان انجام می دهند نشان داده اند. 14
3- دوده شاه حیاس (شاه ایاز)
بنا به نوشته نورعلی الهی در برهان الحق شاه حیاس در سال 1125 هجری در خانه شیخ عیسی بسا کانی به دنیا آمد وی در جوانی خود را مظهر خداوند خواند و گروهی دورش جمع شدند و پس از آن خاندانی به نام خود به وجود آورد.
گروه دراویش اهل حق و طرفداران نور علی الهی انشعابی از این خاندان است.
4- دوده بابا حیدر
بابا حیدر فرزند سید منصور در سال 1210 در روستای توت شامی از منطقه کوران کرمانشاه متولد شد ودر سال 1280 هجری کشته شد.
او خود را مظهر خداوند خواند و عده ای به وی گرویدند (15) افزون بر این دوده ها در قرن گذشته دوده صاحب زمانی یا دوده دوازدهم به وجود آمد این دوده را اصطلاحاً " اهل حق مسلمان نامیده اند.
گویند که این دوده به مذهب امامی اثنی عشری هستند.
حاج نعمت الله جیحون آبادی نویسنده کتاب حق الحایق رهبری این دوده را بر عهده داشت سپس پسرش نورعلی الهی رهبری این گروه را عهده دار شد نور علی الهی رهبری این گروه را عهده دار شد نور علی الهی تلاش کرد که تا اهل حق را جزیی از اسلام معرفی کند.
بعد از نوعی الهی خواهرش "ملک جانی" به ظاهر رهبر این گروه شد ولی در واقع پسر نور علی الهی دکتر بهرام الهی رهبری این گروه را عهده دار است مرکز فعالیت این دوده در روستای جیحون آباد صحنه است.
دکتر بهرام الهی در سال 1369 به پیروان خود دستور داد تا سبیلهای خود را کوتاه کنند که این دستور موجب شد تا پیروان این دوده با پیروان دیگر دوده ها درگیر شوند.
5- مقامات دوازده گانه
سلطان اسحاق پیروان خود را به دوازده طبقه تقسیم نمود که هر طبقه معرف مقام روحانی خاصی از لحاظ قرب و بعد خداوندی می باشد و این دوازده طبقه در طول یکدیگر است. دوازده طبقه به این قرار است:
1- هفتن
2- هفتوان
3-هفت نفر اهل قول طاس
4- هفت هفتوان
5- چهل تن
6- چهل چهل تنان
7- هفتاد و دو پیر
8- نود و نه پیر شاهو
9- شصت و شش غلام کمر بند زرین
10- هزار و یک غلام خواجه صفت
11- ببور هزار غلام
12- بی ون غلام
عقاید فرقه اهل حق
عقاید فرقه اهل حق
اصول عقاید
در کتاب سرسپردگان آمده است:
"در مسلک اهل حق اصول عقاید بر این نهج می باشد.نظر به پنج اصول دین شرع مبین یعنی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد" 16
خدا از دیدگاه اهل حق
در اعترافات شفاهی تمامی پیروان اهل حق صریحاً " اعتقاد خویش را نسبت به خداوند یگانه ازلی، ابدی و منزه از مادیات اعلام می دارند اما در کتب و متون مذهبی، آنان در این باره مخفی کاری دارند و معلوم نیست که عقیده آنان نسبت به خداوند عالم چگونه است.
لیکن در برخی از کتابهایی که اخیراً نوشته شده است مانند کتاب"آثار الحق" اثر نورعلی الهی آمده است:
"هر تجلی ای از خداست و او امکان و زمان ندارد."
و نیز نوشته است:" آن چه در کاینات بتوان تصورش را کرد یا واجب الوجود است یا ممتنع الوجود و یا ممکن الوجود. واجب الوجود اختصاص به خالق متعال دارد یعنی وجودش همیشه هست، تا بوده او بوده و تا هست و هست ابتدا و انتها و تغییر و تبدیل و کون و فساد هم ندارد." 17
در جای دیگر نیز می گوید:
"اصول دین همین سه چیز است که من گفته ام و جامع تمام ادیان است بقیه فروعات است.
1- خدا را به وحدت شناختن
2- اشخاص که به "نیک " معروف شده اند باید نیک دانست کسی را بد نگویید.
3- آن چه احکام از "مصدر حق" باشد آن را شعار خود قرار دهید.
الحمد لله که ما دین واقعی را بدست آورده ایم و ... (18) در کتاب هفتوان آمده است "خداوند درجهان تجلی می کند و با نور بیکران خود قلوب اولیا و عارفان را صیقل می دهد و تنی چند از آنان را به ظهور می رساند تا با نور خود که نموداری است از نور حق قلوب دیگران را تابش دهند تا به کمال مطلوب برسانند این "مظاهر انوار" که در نامه سرانجام از آنان یاد شده است عبارتند از: "علی مرتضی" "بهلول ماهی" شاه خوشین"، "سلطان اسحاق"، "شاه ویسقلی" ، "محمد بیگ" ، و "آتش بیگ". 19
مجید القاضی در کتاب "آیین یاری" می نویسد که یارستان به حول خداوندی معتقدند وی می نویسد که در کتاب"سرات عام" آمده است:
"خداوند در ازل درون مروارید سر بسته ای بود، اول بار در خاوندگار تجلی کرد، بار دوم در علی، و بار سوم در شاه خوشین، در مرحله چهارم در سلطان اسحاق در پنجمین بار در "شاه ویس قلی" و ششمین بار در "ممد بگ" و در آخرین بار در "خان آتش" متجلی شد. 20
نبوت از دیدگاه اهل حق
عموم مردم یارسان به نوبت پیامبر اسلام خاتم الانبیاء (ص) به حسب گفتار اعتقاد دارند ولی از نظر عمل به دستورهای پیامبرا اسلام عمل نمی کنند و نیز به پیامبران پیشین اعتقاد دارند و درباره هیچ کدام از آنان تریدی اظهار نمی کنند در برخی از نوشته های آنان بر می آید که ارواح پیامبران الهی همانند "داود" و "سلیمان" و "عزیز" ، "موسی"، "عیسی" (ع) در رهبران این فرقه حلول کرده اند اینها مقام علی (ع) را بالاتر از پیامبر اسلام (ص) و پیامبر (ص) را مبلغ علی(ع) می دانند. 21
مجید القاضی که خود از نویسندگان اهل حق است می نویسد: "مردم یارستان نبوت را برابر تمامی پیامبران مخصوصاً" خاتم النبیین قبول داشته (و آن حضرت را ) آخرین پیامبر الهی میدانند. 22
اعتقاد آنان به شریعت محمدی (ص)
آنان به شریعت پیامبر اسلام(ص) عقیده دارند ولی پای بند به آن نیستند زیرا شریعت را یک امر ابتدایی می دانند که خداوند آن را برای افراد مبتدی ارسال داشته است اما آنان که به مرتبه طریقت و حقیقت رسیده اند نیازی به شریعت ندارند. 23
به همین جهت آنان غالباً "نماز نمی خوانند به جای نماز "نیاز" انجام می دهند. طبق این گفتار حضرت علی (ع) نباید نماز می خواند و یا اینکه آن حضرت به مقام حقیقت امامت ازدیدگاه اهل حق
از ظاهر برخی نوشته های آنان بر می آید که آنان امامان دوازده گانه شیعه را قبول دارند نور علی الهی در کتاب "آثار الحق" می نویسد:
"اگر ائمه اطهار نبودند و بعد از آنان بعضی از علمای مجاهد و فداکار نبودند الان دینی باقی نمی ماند". 24
و از برخی نوشته های دیگر اهل حق بر خلاف این فهمیده می شود مثلاً "مجید القاضی" در کتاب "آیین یاری" می نویسد:
"اهل حق" امامت را به معنای شیعه ها که قائل هستند قبول ندارد عرفا را ادامه دهندگان راه انبیا می دانند پس از ختم شریعت و انجام دوره انبیاء خداوند در عرفای اهل حق متجلی می گردد". 25
علی (ع) در دیدگاه اهل حق
در گذشته نه چندان دور آنان ابایی نداشتند که بگویند علی خداست و آنان علی اللهی هستند مثلاً در کتاب سرسپردگان طی مصاحبه ای با یکی از آنان آمده است که یکی از اعتقادات آنان این است که علی همان خداست و ما برخلاف شما معتقدیم که خدا دیده می شود. 26
جیحون آبادی در کتاب شاهنامه حقیقت می گوید:
"بلا شک علی ذات یزدان بود که ناطق به آیات قرآن بود" 27
"آگاردلوسکی"در این زمینه می گوید:
"مطلب اصلی تعالیم این فرقه عبارت است از شناخت لاینقطع الوهیت علی و آمد و شد علی برزمین ... علی نه تنها "خداست بلکه به طور کلی مبداء الهی است که همه جا هست و همه چیز را با خویش انباشته می کند ..." 28
در کتاب دایره المعارف تشیع آمده است که علی اللهیان یکی از سه گروه اهل حق به شمار می آیند این گروه می گویند علی (ع) جسماً و ذاتاً خداست و دین بود را جدای از اسلام می دانند و واجبات شرعی را قبول ندارند اکثر اینها دین خود را "دین یاری" می خوانند و خود را طایفه سنان" یا "یارستان" معرفی می کنند. 29
تعالی عن ذلک علوا کبیرا"
لازم به ذکر است که این عقیده در میان پیشینان بیشتر رواج داشت ولی در حال حاضر کسی با صراحت به خدایی علی(ع) اعتراف نمی کند بلکه می گویند:
"علی خدا نیست و از خدا هم جدا نیست"
"ما علی را خدا نمیدانیم از خدا هم جدا نمی دانیم"
برخی از دوده های این فرقه به مانند یادگاریها می گویند علی نمرده است علی که بمیرد ما قبولش نداریم البته حقیقت حضرت علی هرگز نمی میرد و اما به مرگ ظاهری "شهید شد" قرآن می فرماید" انک میت و انهم میتون" تو و همه انسانها می میرند و در جای دیگر می فرماید "کل نفس ذائقة الموت" هر نفس چشنده مرگ است بدن حضرت شهید گردیده اما روح علی (ع) و تمام راهش برای همیشه زنده است.
نور علی الهی در کتاب آثار الحق می گوید:
"من غیر از مرتضی علی کسی را قطب نمی بینم...
فقط علی و سلطان قطب هستند زیرا هیچ گونه عیب و نقصی نداشتد و جامع همه چیز بودند". 30
می گویند: آخرین تجسم علی الله بوده است و بار دیگر در وجود امام دوازدهم حضرت مهدی(عج) باز خواهد آمد افضلی مسند نشین دوده شاه ابراهیمی می گوید:
ما علی را خدا نمی دانیم و این تهمت است، علی خدا نیست بلکه میهمان خداست... علی خدا نیست اما از خدا هم جدا نیست" 31
سید نصر الدین حیدری سر دسته دوده خاموشی می گوید "علی تجلی خداست و نزدیکترین فرد به خداست". 32
نور علی الهی از مسند نشینان دوده صاحب الزمانی در کتاب آثار الحق کلمات متناقضی دارد در برخی از نوشته های وی آمده است:
"جسم علی آیینه و ذاتش ذات خدا است که جسم آیینه و آن ذات را منعکس می کند یعنی به اعتبار جسم و روح شخصی، مخلوق است و به اعتبار ذات خدا است". 33
معاد از دیدگاه اهل حق
اعتقاد به معاد از اصول اعتقادی آنان است.
در کتاب آثار الحق نور علی الهی می نویسد که اگر کسی از روی ایمان این سه کلمه را بفهمد برایش کافی است خدایی هست بقایی است حساب و کتابی غیر از آنان چه در دنیا می بینیم وجود دارد. 34
سید نصر الدین حیدری رهبر دوده خاموشیها می گوید" ما به بهشت و جهنم عقیده داریم و در دفاتر ما نیز این مطلب آمده است ولی تناسخ را نیز قبول داریم." 35
ذکراین نکته لازم است که تناسخ طبق فرموده معصوم کفر به خدا است و ثمره آن نفی معاد است و تناسخ با قیامت نمی سازد.
ویژگی معاد در نزد یارسان
که با توجه به این ویژگیها از اعتقاد به معاد امت اسلامی فاصله می گیرند معاد در نزد معاد و زندگی پس از مرگ اهل حق ویژگیهای دارد
یارسان همراه با حلول و تناسخ است.
و با توجه به تناسخ عالم برزخ به این معنا که بعد از مرگ روح در عالم برزخ زندگی می کند را قبول ندارد و دیگر این که انسان پس از هزار ویک مرتبه"دون به دون" شدن(تناسخ) وارد قیامت می شود.
تناسخ و حلول در نظر یارسان
در دایرة المعارف تشیع در واژه اهل حق آمده است:
"اهل حقهای مسلمان و تابع قرآن که معتقد به سیر کمال و معادند تناسخ حلول و اتحاد را مردود می دانند ولی دیگر گروههای اهل حق (علی الهیان، شیطان پرستان و غیره ) خود را تناسخی معرفی می کنند البته گروه مسلمان از آنان (بر اساس کتاب برهان ! الحق ) در مورد رسیدن به کمال و وصال حق معتقد به رجعت روح در زندگیهای متوالی (و محدود به تعداد و مدت معین) هستند. 36
می توان گفت که این سخن هم تناسخ را می رساند که نتایج آن به گونه ای انکار قیامت و برزخ است.
در کتاب سرسپردگان آمده است:
"حلول و تناسخ از اصول مهم عقاید اهل حق می باشد و در واقع پایه و اساس آیین مزبور راتشکیل می دهد و می توان گفت این دو قسمت از عقاید آنهاست که اهل حق را از اسلام جدا میکند" چه حلول و تناسخ نه تنها از نظر اسلام مردود است بلکه کفر محسوب می گردد.و شاید حلول تناسخ از ادیان هندی و زردشتی داخل آیین حقیقت گشته است.
حلول:
حلول عبارت است از فرود آمدن چیزی در غیر خود
و در اصطلاح بمعنای حلول ذات خدا در اشیا است و کسانی که بدین عقیده اند که خدا در اشیاء و در مرشد حلول کرده است حلولیه گویند. بنا به عقیده اهل حق در هفت جامه یا هفت تن پاک حلول کرده است علاوه بر این ممکن است در هر مرتبه پاک دیگر یا پنج "ملک" که آنها را چهار ملک گویند ظهور می کند این چهار ملک همواره همراه با یک زن بوده اند."
تناسخ
تناسخ یعنی"دون به دون شدن
"دون" واژه ترکی است به معنای جامه که اهل حق دون به دون را به جای جامه به جامه شدن استعمال می کنند.
تناسخ عبارت است از داخل شدن روح از بدنی به بدن دیگر بلافاصله پس از مرگ بنا به عقیده اهل حق روح انسان هزار و یک (دون) جامه عوض کنند و با گردش در جامه های مختلف جزای اعمال خود را می بیند و به این ترتیب جامه های بعدی آن متناسب با اعمالی خواهد بود که انجام داده است در صورتی که کارهای نیک و اعمال زشت و ناپسند به جامه ثروتمندان و اشخاص مرفه خواهد رفت واگر مرتکب اعمال زشت و ناپسند شوند به جامه فقرا در آمده و دچار مصائب و ناملایمات خواهد شد تا از این راه جزای کردار خود را ببیند پس ازعوض کردن هزار جامه هزار و یکمین جامه خود را که عبارت از جامه بقاء ابدیت است خواهد پوشید روی اصل اعتقاد به تناسخ اهل حق معتقدند که یک عده از پیشوایان آنان(به خصوص هفت تنان هفتوان هفت کردار، قولطاسیان) در اعصار گذشته در جامه پیغمبران و صحابه حضرت محمد(ص) و یاران امام حسین(ع) و حتی دوازده امام و عرفا و سلاطین به دنیا آمده و به ارشاد و هدایت مردم جهان پرداخته اند مثلاً به عقیده اهل حق حضرت "شیث" "نوح" ، "صالح"، "یعقوب"، "ایوب"، "شعیب" و یونس و مسیح عبارت از همان "بنیامین" بوده اند و همین بنیامین است که در جامه های گوناگون در میان مردم ظاهر گشته است. 37
به عقیده آنان هر یک از دوازده امام مظهر یا جامه یکی از پیشوایان اهل حق می باشند. 38
در کتاب نامه سرانجام آمده است که اگر عمل آدمی نیک باشد روحش تا هزار و یک جامه به بدن پاکان و نیکان می رود و اگر بدکار و بداندیش باشد روح او به بدن حیوانات و جانوران و گزندگان می رود.
بنابراین به حیوانات و جانوران نباید آسیب و آزاری رساند.
براین اساس عقیده دارند که اگر آدمی بدن کاملی داشته باشد حق تعالی در او تجلی می کند و جاهه حق او را می پوشد و به مقام و پایه مظهریت میرسد طبق این باور به فرشتگان هفتگانه "هفتن" و "هفتوانه" معتقد اند که در دوره های مختلف به ترتیب در تن برخی از رهبران و پاکان آنها ظهور کرد ه اند.
سید اصغر شاه ابراهیمی می گوید: "اصولا" وجه تمایز ما از شیعه در دو مسئله تناسخ و تجلی ذات است.
سید نصرالدین حیدری رهبر دوده خاموشی ها نیز می گوید که ما به معاد و بهشت و جهنم معتقدیم و نیز به تناسخ معتقدیم. 39
مجید القاضی در کتاب آیین یاری می نویسد که طبق نظریه پیشوایان یارستان و روی اصل اعتقاد به حلول فقط جسم شخص متوفی از بین رفته و به خاک تبدیل می گردد ولی روح او بر حسب اعمالش به جسم دیگری (در همین دنیا) حلول می کند. 40
در کتاب پژوهشی جامع آمده است که یکی از حقها به ما می گفت:
"روح میکائیل در پیر موسی،
"روح عزرائیل در مصطفی دودان،
"روح حضرت امام حسین(ع) در بابا یادگار،
"روح حضرت اسرافیل در داوود،
"روح حضرت امام حسن در شاه ابراهیم اردبیلی و روح حضرت فاطمه زهرا(س) در خاتون محشر یا دادا یا دایه زربار (مادر که یکی از رهبران اهل حق) حلول کرده است."
از وی پرسیده شد که کار هفتن چیست؟
او در پاسخ گفت: "نقش دوازده امام را دارند."
از مقام سلطان اسحاق سوال شد گفت: "حضرت اسحاق ما فوق هفتن است". گفتم حتی از امام حسن(ع) و امام حسین (ع) بالاتراست؟ گفت بلی حتی از امام حسن و امام حسین (ع) هم بالاتر است بلکه سلطان اسحاق عین علی (ع) است. و قبرش در نوسود است گفتم: "نظرت درباره علی چیست گفت: "جسم نیست". 41
سید اصغر شاه ابراهیم (یکی از بزرگان اهل حق در صحنه) در مورد تناسخ می گوید:
"فلسفه تناسخ رسیدن به کمال و نیل به مرحله "انا الیه راجعون" است تناسخ ما ب تناسخ هندی فرق دارد تناسخ ما هزار و یک مرحله است و پس از هزار و یک مرحله در بدن دیگری می رود به نظر وی روح پس از جدا شدن از بدنی بلافاصله بر بدن دیگری وارد نمی شود بلکه مدتی در عالم برزخ می ماندو ..."
وی مراد از هشت بهشت را مراتب افراد درمراحل تناسخ می داند و می گوید: "منظور همان مقدار قرب است که افراد در آن متفاوتند."
می گوید: "مردن مثل فرو رفتن مرغابی در آب است این همان تناسخ است چون که مرغابی از یک طرف وارد آب می شود و از طرف دیگر بیرون می آید." 42
در دوره ذوالنوری خوردن گوشت خروس حرام است چرا که به عقیده آنان و بنا به نوشته نامه سرانجام بنیامین که خود جزء هفت تن است در خروس حلول کرده و از این رو خروس موجودی مقدس است و نباید او را کشت و گوشتش را خورد. 43
و باز در ارتباط با همین عقیده به حلول و تناسخ است که سید سام الدین مشعشعی از مسندنشینان دوده آتش بیگی در تاریخ 8/10/1369 در میان جماعت اهل حق اعلام کرد که وی همان امام حسین (ع) است که زنده شده ست. 44
کوتاه سخن این است که اهل حق درمجموع به تناسخ و حلول معتقدند تنها دوده صاحب الزمانی این را توجیه می کند و نور علی الهی مسند نشین ;i این دوره در این باره می گوید که ازظاهر اصطلاحات اهل حق توهم می شود که شاید پیروان این گفتار تناشخی باشند و حال آن که سیاق مجموع همان گفتارها دلالت دارد بر رد و ابطال تناسخ حلول و اتحاد مضافاً جمیع عرفا و علما و اکثر فلاسفه بزرگ با دلایل واضح و براهین قاطع ثابت نموده اند که تناسخ و حلول و اتحاد به آن معنا که بین فرق سه گانه رواج دارد بالکل باطل است فقط گردش سیر کمال صحیح است.
چنان که عارف روحی مولانا جلال الدین می فرماید.
از جمادی مردم و نامی شدم= وزنما مردم زحیوان سرزدم مردم از حیوانی و آدم شدم= پس به ترسم کی زمردن کم شدم (45) حمله دیگر بمیرم از بشر= تا برآرم از ملایک بال و پر اعتقاد یارسان به فرشتگان
آنان معمولاً به ملائکه باور دارند ولی درجنب آن بر این باورند که ارواح فرشتگان مقرب خداوند در وجود بعضی از رهبران و بزرگان آنان حلول کرده است.
از جمله می گویند که روح جبرئیل در "پیربنیامین" مدفون در "کرند" حلول کرده است و روح میکائیل در پیر داوود مدفون در گل داوود.
و روح اسرافیل در پیر موسی مدفون در کرند. و روح عزرائیل در مصطفی مدفون در روستای شیخان در اورامان، اهل حق واژه فرشته را نیز بر هفت نفر از بزرگان خود اطلاق می کنند صدیق صفی زاده در کتاب هفتوانه می گوید:
"هفتن که کوتاه شده هفت تن می باشد برابر نامه سرانجام این فرشتگان از گوهر خداوندگار آفریده شده اند و پاسبانی آسمانی و ماه و خورشید و ستارگان و هوا و باد و زمین و آب و گیاه و آتش و فلزات و غیره به آنان سپرده شده است. و بنابراین آنها مقدس هستند و به شکرانه وسپاس این نعمتها بر هر فرد یارستانی بایسته است که خداوندگار و هفتن را هر روز برزبان بیاورد و در راه آنان نذر و نیاز و شکرانه بدهد.
این هفت تن عبارتند از:
1- سید خضر ملقب به پیر بنیامین
2- موسی سیاه ملقب به پیر داوود
3- ملا رکن الدین دمشقی ملقب به پیر موسی
4- خاتون دایراک ملقب به رمزبار
5- مصطفی داودان
- شاه ابراهیم ملقب به ملک طیار و ایوب
- احمد ملقب به با با یادگار. 46
شیطان در دید یارسان
یارسان نسبت به شیطان نظرهای متفاوتی دارند به طور کلی می توان نظر آنان درباره شیطان را به سه نظریه خلاصه کرد:
1- شیطان همان نفس اماره است.
2- شیطان جن بود به نام "ملک طاووس" که از جانب خداوند ماموریت داشته است تا بر آدم سجده نکند اون ظاهراً اخراج شده و بعد مسوولیت پیدا کرد که انسانها را وسوسه کند به همین جهت قابل تقدیر و احترام است لعن و بدگویی به شیطان درست نیست(البته این سخن خلاف آیات قرآنی است) 47
آن گروه از یارسان که این عقیده را دارند به شیطان پرستی معروفند یکی از افرادی که در این باره اطلاعاتی دارد می گوید:
"اهل حق نسبت به شیطان "ملک طاووس" عقیده به خصوص دارند و وی را دارای مقام والایی می دانند و به همین دلیل به شیطان پرست مشهور گشته اند و در این قسمت اخیر خاندانهای بابا یادگاری، بابا حیدری، خاموشی و آتش بیگی تعصب بیشتری دارند." 48
3- برخی دیگر از اهل حق یا یارسان می گویند شیطان به دلیل سجده نکردن بر آدم متمرد، مجرم و ملعون است سید قاسم افضلی از مسندنشینان دوده شاه ابراهیمی می گوید:
"در دین اهل حق گروهی به عنوان شیطان پرست یافت نمیشوند و درباره شیطان پرستی اهل حق باید گفت که این یک اتهام بیش نیست چه این که سلطان صحاک در این موارد کلام زیادی در دفتر پردیوری بیان داشته است..." 49
نور علی الهی از دوده صاحب الزمانی می نویسد:
"عزازیل یا شیطان راکبر و غرور بیچاره کرد." 50
و در جای دیگر می نویسد:
"عزازیل تمرد و تکبر کرد و سجده نکرد خداوند فرمود چون تمرد کردی و غرور به خرج دادی برو، رانده شدی، از آن وقت به بعد ابلیس، شیطان نامیده شد." 51
البته این گروه بسیار اندک هستند و اکثر آنها معتقدند که شیطان را نباید لعن و نفرین کرد چون هزاران سال عبادت خدا کرده است.
برخی هم کلمه رجیم را مفهوم خوبی برایش معتقدند مثل رجیم و لکن رد آن علیک لعنتی الی یوم الدین مانده اند و پاسخی ندارند.
احکام و آداب و رسوم در بین یارستان
در مجموع یارسان با احکام اسلامی و فروع دین پای بند نیستند نماز که از مشخصه های بارز یک مسلمان است در میان این فرقه مطرح نیست این گروه نمازنمی خوانند اما نماز را رد نمی کنند و می گویند که به جای نماز مراسم نذر و نیاز داریم. اهل حقهایی که خود را مسلمان و تابع قران می دانند عبادات مخصوص را مکمل نماز شرعی قرار داده و ان را "نماز اهل حق" می نامند.
سیدقاسم افضلی می گوید:
"چون اهل حق نماز نمی خواند به جای نماز مقراتی در پردیور از قبیل عبادات و ذکر و نذر و نیاز به وجود آمده آن را اجرا می نمایند." 52
می گویند که به جای نماز نیاز یا کردار دارند چون که نماز باید با حضور قلب باشد و حضور قلب کمتر حاصل می شود بنابراین نماز خواندن بی فایده است. 53
با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و مساعد شدن جو تفاهم و تبادل نظر در امور فرهنگی و دینی اهل حقهایی که خود را مهمان معرفی می کردند مورد اعتراض و انتقاد مهمانان معرفی می کردند و دینی اهل حقهایی که خود را مهمان معرفی می کردند مورد اعتراض وانتقاد مهمانان دیگری که به احکام اسلامی مانند نماز و روزه پای بندند قرار می گرفتند.
رهبران برخی از مسلک ها کوشیدند تا به دیگر مهمانان نزدک تر بشوند مثلاً رهبران دوده های آتش بیگی و ساه حیاسی (شاخه نور علی الهی) به پیروان خود دستور دادند که مانند شیعیان نماز بخوانند و روزه بگیرند.
نذر و نیاز یا نماز اهل حق
پیروان این مسلک اهل حق به جای نماز نذر و نیاز دارند که به آن"نماز اهل حق" می خوانند هر یک از سرسپردگان باید درعرض هفته یک مرتبه و در عرض ماه یک بار و در هر فصلی یک بار و در هر سالی یک بار قربانی کند و این قربانی بر حسب توانایی اشخاص، گاو و گوسفند، خروس، یا نانی مخصوص و یا حتی یک دانه جوز می باشد که این قربانی به همراه آداب و مراسم مفصلی انجام می گیرد. 54
نذر و نیاز آنان در جم خانه و طی مراسمی همراه با شعر خوانی طنبور زنی و خوردن غذاهای مختلف ادا میشود نذر آنان قربانی خون دار مثل گاو، و گوسفند، خروس و نیاز به پنج قربانی بی خون یعنی: انار و ماهی برشته؛ میوه ، خربوزه، و قاویت (نوعی غذای محلی)است.
روزه اهل حق و جشن خاوندگار
آنان به جای این که در سال در یک ماه رمضان روزه بگیرند هر ساله سه روز متوالی (روزهای دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم دیماه) روزه می گیرند و روزه بعد یعنی روز پانزدهم را عید می گیرند که این عید به نام "عید سلطان" و "جشن حقیقت و یا "جشن خاوندگار" معروف است.
آنان منشا این سه روز و روزه و جشن خاوندگار را به داستان سه روز گرسنه ماندن سلطان اسحاق و یا رانش در غاری به نام"غار نور" مرتبط می دانند.
در این مراسم عید روزه در بعضی از دوده ها با ذکر آهنگ طنبور، دادن نذر و اوراد و غذای خاص از برنج و گوشت خروس همراه است و در روز عید سلطان هر کدام "سر فطریاری" می دهند.
برخی از دوده های اهل حق سه روز دیگر روزه می گیرند و این بعد از آن سه روز مذکور است.
در دوره های مشعشی و نور علی الهی در این سالهای اخیر روزه ماه رمضان سفارش شده است دکتر بهرام الهی به پیروانش دستور داد ک افزودن بر روزه سه روز دیماه در ماه رمضان نیز به مانند دیگر مسلمانان روزه بگیرند.
پسر سید نظام مشعشعی "سام" یکی از رهبران دوده آتش بیگی نیز به پیروان خود سفارش داده است که در ماه رمضان روز بگیرند. 
 
دیگر آداب و عقاید اهل حق
دیگر آداب و عقاید آنان 
دهخدا در لغت نامه در واژه علی اللهیان درباره آداب و رسوم اهل حق می نویسد که روزه آنان در سال سه روز است و پایانش جشن خاوندگار، به جای نماز خواندن نیاز یا کردار دراند که شرح این دو گذشت مراسم عقد در این گروه در روستاها معمولاً به جای خواندن صیغه نکاح مراسم خاصی دارند و صیغه عقد نمی خوانند ولی در شهرها مانند سایر مسلمانان رفتار می کنند در خوردنیها و آشامیدنیها محرمات ندارند بنابراین از خوردن گوشت خوک و یا نوشیدن شراب باکی ندارند، نامهای بچه های خود را معمولاً با نام علی ختم (ع) ختم می کنند شارب گذاشتن بزرگترین مشخص و ممیز ظاهری این قوم است در نزد این گروه زدن شارب گناهی بس بزرگ است.
این قوم در دنیا هیچ کس را بد نمی دانند این امر باعث شده است که در میان فرق و مذاهب مختلف آزاد باشند حتی شیطان را نیز بد نمی دانند.
این قوم تبلیغات مذهبی ندارند گاهی کلمات شهادت را تکرار می کنند، گاهی هم به زیارت مشاهد مشرفه می روند.
راجع به سه خلیفه عقیده به خصوصی دارند صاحب "بستان مذاهب" می نویسد: جمیع محرمات در این سه تن است.
"ابلیس" "مار" و "کاووس" و این سه کنایه از سه خلیفه است و نیز مقصود از شداد نمرود و فرعون این سه نفر هستند بنا به نوشته صاحب"بستان مذاهب" این قوم به مصحف فعلی عقیده ندارند و می گویند که این تحریف شده است. 56
در این جا لازم است که این تذکر داده بشود که این اموری که از دهخدا ذکر شد مورد توافق جملگی اهل حقها نیست سید قاسم افضلی در مقاله اش در دایره المعارف تشیع بعضی از آنها را نادرست بیان داشت. تشابه این مسلک با دیگر مسلکها
آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق با مذاهب و ادیان دیگ شباهتایی دارد که اینک به برخی از آن اشاره می شود.
در مسایل مربوط به نذر و قربانی آمده است که آب به جم "جمع" آورده می شود که جم نشینان هر یک جرعه ای از آن را می خورند و اگر کسی تشنه هم نباشد باید حتماً یک قطره بخورد این رسم در آیین زردشتیان و نیز در آیین مسیحیت است.
2- اهل حق در موقع نبح قربانی و نیز در جم خانه در هنگام انجام مراسم لباس سفید می پوشند و در حالت شبیه همین رسم (لباس سفید در میان زرتشتیان وجود دارد.
3- در آیین یاری به پیشوایان خود "پیر" خطاب می کنند در آیین مسیحیت نیز چنین است.
4- در آیین یاری مادامی که مرید از عهده امتحان پیر بر نیاید عقاید مذهبی از او مخفی نگاه داشته می شود عین همین مطلب در آیین مهر پرستی (مسیحیت) وجود دارد.
5- در آیین یاری آمده است که بنیانگذاران این مسلک "شاه خوشین" و "سلطان صحاک" از مادران باکره به دنیا آمده اند نظیر همین در مسیحیت ست.
6- روزه گرفتن در آیین یاری شباهت زیادی به رزوه های یهودیان دارد روزه های یهودی روی علت و حوادث معینی که مربوط به پیشوایان آنها بود برقرار گردید در میان اهل حق روزه سه روز دوازدهم تا چهاردهم دیماه(= رزوه مرنو) و نیز پانزدهم تا هفدهم دیماه (= روزه قولطاسی) روی حوادث و عللی که برای پیشوایان آنان به وجود آمده مرسوم شده است.
7- در مسلک یاری شرط یارستان شدن سرسپردگی است شبیه همین در مسیحیت است که شرط مسیحی شدن غسل تعمید است.
8- در اجرای سنتهای مراسم در ذکر جلی و خفی که بین مسلک یاری درواج دارد، شبیه این در مسلک متصوفه وجود دارد.
مصاحبه با یکی از یارستان
نویسنده کتاب "سرسپردگان" مصاحبه ای با یکی از پیروان مسلک یاری انجام داده است که آن مصاحبه بدین قرار است.
س: ممکن است سوالاتی راجع به اهل حق از جنابعالی بکنم ؟
ج: بلی با کمال میل حاضرم هر چه بپرسند پاسخ بدهم
س: این که می گویند اهل حق علی اللهی هستند صحیح است؟
ج: بلی اهل حق علی اللهی هستند و خودم هم علی اللهی می باشم این دیگر مذهب و اعتقاد من است و نمی توانم و نمی خواهم از کسی مخفی بدارم در کرمانشاه یک مرکز تبلیغاتی داریم که با بلندگو علنا معتقدات خود را می گوییم .
آیا خدا همان علی است؟ -
- بلی خدا همان علی است شما معتقدید که خدا دیده نمی شود و نخواهد شد ما معتقدیم که خدا دیده شده است و شاید در آینده هم دیده شود.
شما نماز هم می خوانید؟ -
- نه خیر ما نماز نمی خوانیم به جای آن در جم خانه در هر هفته و در هر پانزده روز نیاز می دهیم.
روزه شما چقدر است؟ -
- روزه ما سه روز است که روز سوم نان و روغنی مخصوص می پزیم و روز چهارم را عید سلطانی می گوییم و هر یک از ما مقداری برنج و روغن و یک خروس یک ساله به جم خانه برده و مشغول نیاز می شویم.
به قرآن واسلام اعتقاد دارید ؟ -
- بلی ما به قرآن و اسلام احترام می گذاریم.(البته احترام غیر از اعتقاد است).
اگر به قرآن اعتقاد دارید و در قرآن روزه یک ماه است پس چرا شما سه روز روزه می گیرید ؟ آقای نورعلی الهی هم در برهان اهل حق را مسلمان دوازده امامی معرفی می کنند.
ما به قرآن طور دیگر اعتقاد داریم و در برهان الحق می نویسد شیعه اثنی عشری حقیقی اهل حق است بنابراین اعتقاد ما در این مورد غیر از شما است.
شما از متصوفه محسوب می شوید ؟
نه ما از متصوفه نیستیم بلکه متصوفه می خواهند خود را به ما برسانند .
البته آنها متصوفه نیستند ولی بسیاری از مراسم آنها را دارند به شریعت طریقت و حقیقت معتقدند.
مصاحبه ای دیگر:
- تاریخ این مسلک به دوره خود حضرت امیر می رسد و از اهل حق آن روز "قنبر" "سلمان فارسی" ما در حضرت علی (فاطمه بنت اسد) و ... را محترم می دانند و آنان را مرشد می خوانند.
- دین شما چیست؟
- دین ما اسلام مذهب شیعه ثنی عشری مسلک اهل حق است ولی برای رسیدن به مسلک اهل حق باید از مراحلی گذشت به اسامی شریعت طریقت معرفت و حقیقت که هر کس به حقیقت برسد اهل حق می شود اهل حق آنهایی هستند که همیشه با خدای خویش هستند هیچ کس را غیر از صوفی هایی که به مرحله حقیقت رسیده اند در جم خانه راه نمی دهند ولی به خانقاه می برند در خانقاه به او اول از قرآن می گویند تا جایی که کاملاً آن را یاد بگیرند و روزه را سی روز می گیرند و نماز را باید پنج وقت در روز بخواند تا جاییکه آماده شود که به جم خانه وارد شود.
البته این دوره برای هر کس فرق می کند و ممکن است دو تا سه حتی دوازده سال طول بکشد و آن که استعداد خوبی دارد زودتر می رود و هر خانقاه یک پیری دارد که به او اجازه ورود به جم خانه را می دهد. 57
مصاحبه با آقای قادر طهماسبی
آقای قادر طهماسبی یکی از هواداران این مسلک بود حتی چند سالی کاتب و منشی سید نصرالدین حیدری بود ولی بعداً با سید نصرالدین حیدری اختلاف پیدا کرد و افشاگری نمود می گوید:
"من از سرسپردگان اهل حق بودم و مردم اهل حق خصوصاً " مردم کوران از عقاید خود بی خبر هستند من می خواهم عقاید آنها را تجزیه و تحلیل کنم و انتخاب با خود مردم است از سال 1363 هجری شمسی به بعد تصمیم گرفته که منابع اهل حق را جمع آوری و مطالعه کنم و در سال 1367 هجری شمسی به بعد تصمیم گرفتم که منابع اهل حق را جمع آوری و مطالعه کنم در سال 1367 هجری شمسی در "پیر بنیامین" گفتم که ما قرآن را قبول نداریم و ... و دین نداریم".
در سال 63 هجری ش سید نصر الدین حیدری به من گفت که کومله ها می خواهند شما را به عراق ببرند و این سخن شگفتی مرا برانگیخت.
در کلام گور آمده است " قرآن گذاف و دروغ است، شیط
متن زیر سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی نوشته شده است به این متن چه پاسخی دارید . ؟؟؟!!!
 تشکیلات اهل حق 1384/12/15 07:53 شناسه مطلب: 405 
تشکیلات اهل حق

1- سیر تاریخی قرقه: سلطان اسحاق ابتدا پیر بنیامین را به سمت پیری و داوود را به سمت دلیلی منصوب کرد این دو نفر پیر و دلیل پیروان سلطان اسحاق شدند. اینها به دلیل عدم تاهل فرزندی نداشتند تا فرزندانشان "پیر" و "دلیل" یارستان شوند بنابراین سلطان اسحاق هفت دوده یا خاندان به نام "سادات خاندان حقیقت" تأسیس نمود اداره هر خاندان را به یکی از بزرگان آن سپرد.
آن خاندان ها به این قرارند: خاندان شاه ابراهیمی یادگاری، خاموشی، عالی قلندری، میرسوری، با ویسی و مصطفایی.
بعد از فوت سلطان اسحاق چهار خاندان ب نامهای خاندان ذوالنوری، بابا حیدری، آتش بیگی، و شاه حیاتی به وجود آمد و در قرن گذشته دو رده جدیدی به نام دوده صاحب زمانی بر این دوده ها افزوده شد.
سید قاسم افضلی از سران اهل حق می نویسد:
سلطان صحاک "پیربینامین" را به سمت پیر شرط و سرحلقه هفتن و "سید محمد گو ره سوار" را به پیر تخت و سرحلقه هفتوان منصوب کرد.
هفتن عبارتند از: پیر بنیامین، داوود، پیر موسی، مصطفی قهار، خاتون رمزبار، شاه ابراهیم و بابا یادگار، هفتوان عبارتند از: سید محمد، عبدالوفاء، سید شا بدین، سید حبیب شاه، سید باویسی، سید میر و سید مصطفی 7
2- انواع اهل حق به اعتبار تشکیلاتی:
رهبران این فرقه یا رستانیان را از جهت تشکیلاتی به سه گروه تقسیم نموده اند و سه نوع اهل حق بیان داشته اند.
1- "چکیده" چکیده به آنان که پدرانشان اهل حق بودند، اطلاق می شود چکیده ها پس از تولد در اولین فرصت توسط اولیاء و سرپرستان به خاندانهای آنان سرسپرده می شوند این افراد بدون این که مرحله شریعت طریقت و معرفت را طی کنند به مرحله حقیقت می رسند.
2- چسبیده " کسی که از نسل اهل حق نبوده بلکه خود با پیمودن مراحل "شریعت" "طریقت" و "معرفت" در زمره اهل حق در آمده است گویند که اگر کسی مراحل شریعت طریقت و معرفت را صادقانه قبول داشته باشد و عمل کند آن گاه برای درک مرحله حقیقت می تواند به مسلک اهل حق بپیوندد و در زمره اهل حق چسیبده به شمار آید.
3- مؤید به "تایید خداوندی" }تاییداً لله ): آن که به تایید الهی و بدون هیچ شرطی به مرحله حقیقت رسیده باشد و اهل حق واقعی گردد.
آنان می گویند: بیشتر بزرگان یا رستان از همین را اهل حق شدند. 8
3- سرسپردگی:
هر که می خواهد در زمره اهل حق در آید باید با شرایط و مراسمی خاص به این مسلک سرسپرده گردد سرسپردن یعنی سرتسلیم به مسلک اهل حق فرود آوردن توسط دلیل و پیر موجود، به پیرو دلیل اصلی خاندانها یعنی بنیامین و داوود. در این سرسپردگی فرد بیعت می کند که با رشته شرط و اقرا به پادنا، حقیقت بپیوندد.
برای این که شخص سرسپرده شود"جمع جوز" تشکیل می دهند در این جمع جوز باید حداقل هفت نفر سرسپرده حضور داشته باشند و وسایلی چند از قبیل یک عدد جوز، یک تکه پارچه سفید و تازه، پول ، یک عدد سکه، چاقو، و ...
باید داشته باشد تا با آدابی خاص فردی به وسیله پیرو دلیل به مسلک "یارسان" در آید و به یکی از دوده های اهل حق وابسته گردد در چکیده ها قبل از رسیدن به هفت روزگی (در بعضی از دفاتر آمده است در هفت سالگی) باید پدر وی سرسپردگی فرزند خویش را فراهم کند و به اصطلاح جوز سر فرزندش را بشکند تا او در زمره یارسان در آید گویند که سلطان صحاک یار جوز نشکسته را جزء اهل حق نمی داند افراد هر خاندان باید در خاندان خود سر سپرده شود و هر شخص باید برای خود پیر و دلیلی داشته باشد تا مراسم سرسپردگی را انجام دهد (مقام پیر بالاتر از مقام دلیل است) در این مراسم سرسپرده این شعر را به عنوان دعای سرسپردگی می خواند:
ای پیر من هدای من – رهبر و رهنمای من
از تو به حق رسیدمی – ای حق و حق نمای من 9
4- دوده ای اهل حق
گفته شد هر فردی از یارستان باید به یکی از دوده ها سرسپرده شود.
بین خاندانهای اهل حق تفاوت چندانی وجود ندارد اختلاف اندکی هم که در بین آنان وجود دارد بیشتر وابسته به جنبه های شخصی افراد است.
رهبری دوده های جنبه موروثی دارد و فرزندان ارشد ذکور سران دوده ها در تصاحب این مقام اولویت دارند.
سلطان اسحاق برای انتظامات داخلی تشکیلات اهل حق ابتدا "پیربینامین" را به سمت پیری و "داوود" را به سمت "دلیل" این مسلک منصوب نمود این دونفر چون تاهل نگزیدند فرزندی نداشتند تا این دو منصب را به ارث برند و جانشین آنان گردند به همین خاطر سلطان اسحاق هفت نفر را انتخاب و هفت دوده را تاسیس نمود این هفت خاندان موسوم به هفتوان یا خاندانهای هفتگانه است که اینک به طور اختصار بیان می گردد.
1- شاه ابراهیم و خاندان شاه ابراهیمی:
شاه ابراهیمی فرزند سید محمد گوره سوار و مادرش خاتون دختر میر خسرو لرستانی بود وی رهسپار عراق شد و در آن جا گروهی را به روش "یارسان" در آورد که اکنون در ناحیه خانقین و مندلی عده ای به نام " کاکایی" معروفند. افزون بر این پیروان این فرقه هم اکنون در کرند غرب، قلخانی، گوران، کرمانشاه، صحنه و نیز در مرصل عراق زندگی می کنند.
در حال حاضر روسای این دوده سید قاسم افضلی، سید امر الله شاه ابراهیمی و سید خدایار افضلی می باشند. 10
آقای سید قاسم افضلی می گوید: بین دوده شاه ابراهیمی با دوده های حیدری و یادگاری تفاوتهایی عقیدتی وجود دارد از جمله این که آنان عید قربان و قبله را قبول ندارند و مرده های خود را پشت به قبله دفن می کنند." 11
2- بابا یادگار و خاندان یادگاری
بنا به نوشته "نامه سرانجام" بابا یادگار در ایام جوانی به دستور سلطان اسحاق برای تبلیغ و گسترش آیین "یارستان" به هندوستان رفت که اکنون در پاکستان و افغانستان پیروان دارد.
بابا یادگار به دلیل عدم تاهل فرزندی نداشت و او دو نفر به نامهای "خیال" و "وصال" را به سمت پیری و دلیلی جانشین خود کرد و سادات بابا یادگار از نسل این دو نفر هستند بابا یادگار در منطقه"سرانه" کشته شد و در دامنه کوه "دالاهو" به خاک سپرده شد از وی مجموعه اشعاری به نام "زلال زلال " به جای مانده است.
این دوده در حال حاضر رهبر واحدی ندارد از همه صاحب نفوذتر در این دوده فردی به نام سید فتح الله حسینی است 12
سید ابوالوفا سرسلسله این خاندان و جزء هفتوان است بعد از سید ابوالوفا و فرزندانش رهبری این دوده را در دست داشتند این دوده در حال حاضر به نام دوده خاموشی معروف است.
در حال حاضر رهبر این دوده سید نصر الدین حیدری است که وی عنوان رهبری تمام دوده های اهل حق را نیز عهده دارد و اکنون ساکن روستای "توت شامی" دهستان گهواره از بخش کرند غرب است.
4- عالی قلندر و خاندان قلندری
گویند که عالی قلندر در قرن هشتم هجری در "دالاهو" {"کوهستانی در کرمانشاه"} متولد شد وی شاگرد سلطان اسحاق بود و به دستور وی رهسپار بغداد شد و در آنجا کشته شد عالی قلندر ازدواج نکرده بود و فرزندی نداشت سلطان اسحاق دو نفر به نامهای "دده علی" و "دده حسین" را جانشین وی قرار داد.
رهبران دوده قلندری از نسل این دو نفر هستند اولاد "دده علی" به سمت پیری و اولاد دده حسین به سمت دلیلی در این دوده فعالیت دارند در حال حاضر آقایان سید آقا بزرگ سید میر نظام و سید میر نجات از مسند نشینان این خاندان هستند. 13
5- میر و سور و خاندان میر سوری
میر سور از هفتوانه است نام او سید میر احمد ملقب به میر سور فرزند شیخ عیسی و برادر سلطان اسحاق است وی در اواخر قرن هفتم هجری در روستای برزنجه از توابع شهر زور در کردستان عراق متولد شد او در هنگامی که سلطان اسحاق مسلک اهل حق را پدید آورد به قریه شیخان در اورامان ایران آمد و این مسلک را پذیرفت خاندان میر سوری از وی است. مسند نشینان این دوده در حال حاضر عبارتند از سید فریدون زارعی سید الیاس حقانی و سید سلیمان.
6- حاجی با ویسی و خاندان با ویسی یا حاجی با بوعیسی و یا حاجی با بوحسین زارعی:
باویسی یکی از هفتوانه است و در منطقه اورامان زندگی می کرد و در همان جا مرد از حاجی باویسی خاندان با ویسی پدید آمد مسند نشینان این خاندان در حال حاضر سید سهراب ابراهیمی است.
7- سید مصطفی و خاندان مصطفی وی:
سید مصطفی یکی از هفتوانه و معاصر سلطان اسحاق بود خاندان مصطفاوی در حال حاضر رهبر و مسند نشین شناخته شده ای ندارند این دوده به مانند دوده باویسی در میان اهل حق از اهمیت چندانی بهره مند نیستند.
بعد از سلطان اسحاق چهار دوده دیگر پدید آمد که به قرار زیر است.
1- دوده ذوالنوری، منصوب به ذوالنور قلندر وی فرزند "خان اسمره" بود و در اواخر قرن نهم هجری در لرستان متولد شد ذوالنور زن و بچه نداشت بنابراین بستگان وی مسند نشینان این دوره شدند.
2- دوده آتش بیگی، منسوب به آتش بیگ لرستانی بنا به نوشته " برهان الحق" وی در قرن یازدهم هجری زندگی می گرد.
در حال حاضر سید نظام الدین مشعشعی و فرزندش سام مشعشی، سید منصور میرزا مشعشی و سید حشمت الله مشعشی از رهبران این دوده اند.
پیروان فرقه در حال حاضر در روستاهای تویسرکان، نهاوند اسد آباد، هرسین، لرستان نواحی آذربایجان و رودهن سکونت دارند.
بین این دوده ها و سایر دوده های اهل حق تفاوتهای نسبتا زیادی به چشم می خورد پیروان سایر دوده ها در مقام اعتقاد ادعا می کنند که به نماز ، روزه و سایر احکام و قوانین اسلامی عقیده دارند ولی هرگز در مقام عمل پای بندی خود را به این احکام نشان نداده اند برخلاف دوده آتش بیگی که هم در مقام اعتقاد مدعی عقیده به این احکامند و هم در مقام عمل کم و بیش پای بندی خود را به نماز و روزه به گونه ای که شیعیان انجام می دهند نشان داده اند. 14
3- دوده شاه حیاس (شاه ایاز)
بنا به نوشته نورعلی الهی در برهان الحق شاه حیاس در سال 1125 هجری در خانه شیخ عیسی بسا کانی به دنیا آمد وی در جوانی خود را مظهر خداوند خواند و گروهی دورش جمع شدند و پس از آن خاندانی به نام خود به وجود آورد.
گروه دراویش اهل حق و طرفداران نور علی الهی انشعابی از این خاندان است.
4- دوده بابا حیدر
بابا حیدر فرزند سید منصور در سال 1210 در روستای توت شامی از منطقه کوران کرمانشاه متولد شد ودر سال 1280 هجری کشته شد.
او خود را مظهر خداوند خواند و عده ای به وی گرویدند (15) افزون بر این دوده ها در قرن گذشته دوده صاحب زمانی یا دوده دوازدهم به وجود آمد این دوده را اصطلاحاً " اهل حق مسلمان نامیده اند.
گویند که این دوده به مذهب امامی اثنی عشری هستند.
حاج نعمت الله جیحون آبادی نویسنده کتاب حق الحایق رهبری این دوده را بر عهده داشت سپس پسرش نورعلی الهی رهبری این گروه را عهده دار شد نور علی الهی رهبری این گروه را عهده دار شد نور علی الهی تلاش کرد که تا اهل حق را جزیی از اسلام معرفی کند.
بعد از نوعی الهی خواهرش "ملک جانی" به ظاهر رهبر این گروه شد ولی در واقع پسر نور علی الهی دکتر بهرام الهی رهبری این گروه را عهده دار است مرکز فعالیت این دوده در روستای جیحون آباد صحنه است.
دکتر بهرام الهی در سال 1369 به پیروان خود دستور داد تا سبیلهای خود را کوتاه کنند که این دستور موجب شد تا پیروان این دوده با پیروان دیگر دوده ها درگیر شوند.
5- مقامات دوازده گانه
سلطان اسحاق پیروان خود را به دوازده طبقه تقسیم نمود که هر طبقه معرف مقام روحانی خاصی از لحاظ قرب و بعد خداوندی می باشد و این دوازده طبقه در طول یکدیگر است. دوازده طبقه به این قرار است:
1- هفتن
2- هفتوان
3-هفت نفر اهل قول طاس
4- هفت هفتوان
5- چهل تن
6- چهل چهل تنان
7- هفتاد و دو پیر
8- نود و نه پیر شاهو
9- شصت و شش غلام کمر بند زرین
10- هزار و یک غلام خواجه صفت
11- ببور هزار غلام
12- بی ون غلام
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع و توضیحات
7- همان ج 3 ص 657
8- برهان الحق ص 58 به نقل از دایره المعارف تشیع ج 2 ص 612
-9 پژوهشی جامه پیرامون فرقه اهل حق ص 250
10- واژه سید در عرف اهل حق به معنای سید در عرف شیعی که از فرزندان رسول خدا (ص) باشد، نیست، بلکه یارسان پیشوایان خود را سید اطلاق می کنند البته آقای قاسم افضلی ادعا می کند به آنان سید اصطلاحی هستند (دایره المعارف تشیع ج 3 ص 655)
11- پژوهشی جامع ص 37
12- همان ص 40
13- همان ص 48
14- همان ص 52
15 – همان ص 55

از افراد مطلع ، آگاه و تحصیل کرده در خواست دارم نسبت به متن زیر پاسخ خود را مرقوم نمایند . 
 این متنی است که در سال 1365 توسط سپاه از عالی نژاد انجام گرفته است . 

یارسان

پرسش هایی پیرامون اهل حق : جوابیه مرحوم سید خلیل عالی نژاد به پرسش هایی پیرامون اهل حق :

 بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم جناب آقای سید خلیل عالی نژاد

پس از تقدیم احترام و عرض سلام محترماً معروض می دارد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ضمن اینکه اطلاعات مفیدی در زمینه های مختلف مردم شناسی و مذهب شناسی اعم از فرق اسلامی و یا اقلیت های مذهبی و همچنین موقعیت های فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی دارد در صدد آن است جهت تکمیل تحقیقات خود و نیز رفع احتمالی ابهامات موجود در زمینه های مذکور تحقیقات گسترده ای را بنماید، لذا با توجه به اینکه جنابعالی یکی از صاحبنظران در مسلک اهل حق و بخصوص دوده ی خویش می باشید خواهشمند است با تکیه بر اصول و نیز کتب مستند آن مسلک با اعلام نظر و عقاید خود نسبت به پاسخ سوالات زیر همکاری لازم را مبذول فرمایید.

امید است ضمن برداشتن قدم مبسوطی در این زمینه ها بیانگر واقعیت موجود نسبت بر مسلک یا مذهب آن جناب باشیم.

باتشک و قدردانی فراوان

ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپاه دوم (نجف)

۱- تاریخ دقیق به وجود آمدن اهل حق، چگونگی و انگیزه ی آن را بیان فرمایید.؟

۲- اهل حق دین می باشد یا مسلک؟ نظر دوده ی شما در این رابطه چیست؟

۳- مبنا و اصول استواری اهل حق بر چیست؟

۴- اهل حق از کدام یک از مذاهب اسلامی انشعاب پیدا نموده؟ نظر دوده ی شما در این رابطه چیست؟

۵- کتاب اصولی و اعتقادی اهل حق که به دستورات آن عمل می کنید چه نام دارد؟

۶- سلطان اسحاق (صحاک) چه کسی است؟ اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟

۷- پدر سلطان چه نام داشت ، اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟

۸- مقدسات اهل حق چه چیزهایی می باشد؟

۹- اهل حق دارای چند دوده است؟ سید و مسند نشین هریک چه نام دارد؟ محل زندگی آنها کجاست؟

۱۰- آیا هر دوده کتاب مخصوص به خود را دارد؟ اگر هست توضیح دهید.

۱۱- اختلافات بین دوده ها و موارد آن را توضیح دهید؟

۱۲- محل زندگی مریدان هر دوده را بیان و تعداد مریدان آن را بنویسید.

۱۳- وضعیت فرهنگی و جغرافیایی محل زندگی هر یک از دوده ها را مفصلاً توضیح دهید.

۱۴- آیا در میان اهل حق دوده یا گروهی هستند که وابستگی خارجی داشته باشند و آن را به اهل حق نسبت دهند؟

۱۵- بعضی می گویند که پدر سلطان اهل سنت بوده است. پس چگونه سلطان شیعه یا اهل حق می باشد؟ دلیل یا عدم هر یک را توضیح دهید.

۱۶- آیا اهل حق با تصوف ، متصوفیه ، عرفانیت، رهبانیت و ... مانند مسیحیت ، یهودیت ، بودایی گری ، هندویت و غیره ریشه ای دارد یا خیر؟ دقیقاً توضیح دهید.

۱۷- حلول روح و تناسخ در اهل حق چیست؟ نظرات دوده ی شما چیست؟

۱۸- همچنان که مطلع هستید بهلول شاگرد اما جعفر صادق بوده است. آیا سخنان امام جعفر را نیز قبول دارید؟ اگر نه چرا و به چه علت؟

۱۹- نظرات اهل حق پیرامون سایر ادیان الهی و غیرآن چیست؟

۲۰- آیا با آمدن اسلام پیروان دیگر ادیان الهی باید اسلام بیاورند؟ اگر مسلمان نشدند حکم الهی در مورد آنها چه خواهد بود؟

۲۱- آداب و رسوم اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ توضیح دهید.

۲۲- اصول و فروع مسلک اهل حق کدامند؟ توضیح دهید.

۲۳- در اهل حق چه چیزهایی حلال و حرام می باشد؟ بر اساس چه کتابی و حکمی؟ توضیح دهید.

۲۴- نظرات اهل حق پیرامون ازدواج (نکاح) و طلاق چیست و چگونه و بر چه اساس موارد فوق را انجام می دهید؟

۲۵- نظرات اهل حق پیرامون شیطان چیست و اگر عده ای آن را ستایش می کنند چه نام دارد؟ درصورت عدم صحت توضیح دهید.

۲۶- اهل حق شارب را مور (یعنی مهر) می داند. یعنی چه و به چه علتی؟

۲۷- مشروبات الکلی و مواد مخدر نزد اهل حق چه حکمی دارد؟

۲۸- سر سپردگی اهل حق چیست و چه معنی دارد؟ توضیح دهید.

۲۹- چگونگی سرسپردگان به سادات محرم می شوند و نمی توانند با آنها ازدواج کنند؟ کاملاً شرح داده و نظر دوده ی خود را نیز اعلام دارید.

۳۰- جمع و جمع خانه و خانقاه چیست؟ نظر دوده ی خود را نیز اعلام دارید.

۳۱- سیادت خاندان اهل حق از کیست؟ آیا شما دارای شجره ساداتی هستید؟ در صورت امکان یک نسخه از آن را در اختیار ما قرار دهید.

۳۲- بعضی می گویند که عده ای از اهل حق گوشت خوک می خورند. اینها جزء چه دوده ای می باشند؟ نام ببرید و علت آن را بیان بفرمایید. احکام اهل حق در این باره چیست؟

۳۳- عقاید اهل حق درباره ی تقلید در موارد مذهبی ، سیاسی ، رهبری و مملکتی چگونه است؟ نظرات دوده ی شما چیست؟

۳۴- اهل حق نسبت بر تایید و یا رد نوعی حکومت بر چه اساس عمل می کند؟

۳۵- اهل حق درباره ی حکومت جمهوری اسلامی چه عقیده ای دارد؟

۳۶- گرایشات اهل حق بیشتر دارای چه جنبه ای می باشد ؟  (مذهبی ، سیاسی ، وطن پرستی ، قومی و غیره ...)

۳۷- خدا در اصول عقاید و تصورات مکتبی اهل حق چگونه می باشد؟

۳۸- نظرات اهل حق نسبت به گفتن شهادتین ( اَشهَدُ اَن لاالهَ الاالله و اَشهَدُ اَن مُحمَداً رَسوُلُ الله) چیست؟ آیا ضروریات می باشد یا خیر؟

۳۹- عدل الهی در نزد اهل حق چگونه می باشد؟

۴۰- نبوت نزد اهل حق در چه رتبه ای قرار دارد؟

۴۱- آیا اطاعت و انجام دستورات پیامبر، احکام و شریعت ضروری است یا خیر؟ توضیح بفرمایید.

۴۲- قرآن چه مقامی دارد و آیا فقط در مواردی که به آن احتیاج داریم عمل نماییم و یا اینکه کلیه ی دستوراتش لازم الجرا است؟

۴۳- امامت در مسلک اهل حق چگونه است و آیا دستورات ائمه پیرامون احکام و شریعت و دیگر جنبه ها را باید اطاعت کرد یا خیر؟ توضیح دهید.

۴۴- معاد در نزد اهل حق چگونه می باشد؟ توضیح دهید.

۴۵- آیا برای خواندن نماز باید وضوء داشت؟ نحوه ی آن را طبق دستورات اهل حق توضیح دهید.

۴۶- آیا نماز باید طبق سنت رسول الله و آنچنان که در احکام آمده باید خواند و یا اصلاً نباید خواند؟ توضیح بفرمایید.

۴۷- آیا روزه باید سی روز باشد یا نه؟ علت آن را بیان کنید.

۴۸- زیارت کعبه (حج) در مکتب اهل حق چگونه است؟ دلایل کافی را ذکر کنید.

۴۹- بعضی می گویندعده ای ازاهل حق قبله را قبول ندارند. در صورت صحت یا عدم آن را توضیح دهید.

۵۰- جهاد ، خمس ، زکات ، امر به معروف و نهی از منکر نزد اهل حق چگونه است و همچنین نحوه پرداخت و انجام هر یک را توضیح دهید.

۵۱- مقام علی (ع) در چه حدی است؟ طبق عقاید اهل حق یا دوده ی خود توضیح دهید.

۵۲- اعتقادات اهل حق پیرامون حضرت مهدی (عج) چیست؟

۵۳- زنان اهل حق نسبت به مسلک خود چه دَینی دارند و چگونه اهل حق خوانده می شوند؟ نظر دوده ی شما چیست؟

۵۴- مقام زن در جامعه ی اهل حق چگونه و زنان از چه حقوقی برخوردار می باشند؟

لازم به تذکر است هر گونه یادداشت و یا فتو کپی که در دسترس فرد یا افرادی غیر از شخص مورد سوال قرار گیرد ممانعت خواهد داشت.

 بسمه تعالی

در صورتی که مطلب قابل توجهی ذکر نگردیده حضرت عالی متذکر شوید.

با تشکر و سپاس از جنابعالی

   ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سپاه دوم (نجف)

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------   بسم الله الرحمن الرحیم

 محضر مبارک حضرت امام خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و اولیاء محترم کشور اسلامی .

 اینجانب سید شاهمراد عالی نژاد از مردم اهل حق و از سادات خاندان عالی قلندری ساکن صحنه ی باختران هستم . به منظور چاره جویی و رفع مشکل جامعه مذهبی خود ابتدا دست به دامن حضرت مولا علی گشته و بعد بدینوسیله مصدع اوقات آن مسئولین امور ملت و میهن گردیده و تقاضای رسیدگی و تعیین تکلیف خداپسندانه دارم . ابتدا اینکه ما مردم اهل حق هیچ گاه گمان نمی بردیم با وجود تذکرات پی در پی حضرت امام امت که دائماً تمام آحاد و اقشار، خصوصاً مسئولین را دعوت و به وحدت و همبستگی فرموده اند ، زمانی بیاید که جامعه اهل حق مورد بی مهری واقع شده و از ده ها جناح مورد اهانت و فشار قرار بگیرد. اما متاسفانه بر تصورات ما ، منافقین با دسایس اهریمنانه و قشریون نیز ناآگاهانه با انجام اعمالی مردم اهل حق را وادار به انزوا نموده اند . در این زمینه موضوع قابل ذکر فراوان است اما به دلیل عدم ایجاب موقعیت، فقط به ذکر برخی از آنها می پردازم . اما قبل از آغاز به شما اطمینان می دهم که آنچه را می نویسم حقیقت محض است.

اول آنکه جوانان ما را با وجود داشتن بهترین معدل تحصیلی و با عالی ترین نمرات آزمون دانشگاهی به صِرف پایبندی به عقاید دینی خود به دانشگاه راه نمی دهند و بدینوسیله از تحصیل علم که یک فریضه ی الهی است ، محروم می کنند.

دوم اینکه ادارت دولتی و ارتش نیز تا سر حد امکان از استخدام آنها تنها به دلیل دفاع از مواضع عقیدتی اهل حق سر باز می زنند.

از طرفی از آنجا که مستحضرید ، کوتاه کردن شارب در اهل حق ممنوع و حرام است. اما در طول چند سال گذشته صدها بار اتفاق افتاده که در سطوح مختلف اداری ، نظامی و یا در زندانها و دادگاه ها، مسئولین با توسل به زور نسبت به تراشیدن و کوتاه کردن شارب افراد اهل حق اقدام نموده اند.

ویا نیزچنانچه واقف هستید اهل حق نماز به شیوه رایج بجای نمی آورد و برای انجام عبادات خود شیوه ی منحصر به خویش را داراست و باز مشاهده می گردد که غالباً با حساسیت نسبت به این موضوع بر خورد می شود.

این حرکات جز ناامید کردن مردم و یا بد بین کردن جامعه نسبت به انقلاب و آخرالامر جز برانگیختن خشم خداوند عایدی نخواهد داشت.

ازاینها گذشته چندی قبل از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان باختران (سپاه دوم نجف) نامه ای مشتمل بر پنچاه و چهار سوال به بسیاری از سادات اهل حق داده شده است. از آن جمله یک نامه نیز به فرزند اینجانب بنام سید خلیل عالی نژاد داده شده است که خانواده اینجانب نسبت به تهیه ی جوابیه ای در ۲۶ صفحه ( تعداد صفحات مربوط به نسخه تایپ نشده ی اصلی می باشد) اقدام نموده و قبال در یافت رسید ارگان یاد شده تحویل داده ایم که فتو کپی به پیوست این نامه تقدیم محضر امام خمینی می گردد. در این پیوست تقدیمی چکیده ی عقاید و آراء اهل حق بیان شده است که بدینوسیله استدعای عاجزانه داریم ضمن مطالعه ی دقیق و بررسی آن ، این جامعه ی صادق و شیفته ی حضرت مولا را از پریشانی برهانید.

برای ما هم تعجب هست و هم جای سوال که چگونه است ادیان و مذاهبی که نه تنها کوچکترین ارادتی به خاندان امامت ندارند بلکه سر عداوت نیز دارند طبق قانون اساسی در انجام فرایض و نیز ترویج فقه خود آزادند اما اهل حق که مرتبه ی ارادتش به حضرت مولا بر خاص و عام پوشیده نیست و نیز بدلیل عاشقانه علی را پرسیتدن درطول قرون متمادی خسارت بسیاری را متحمل شده است در جمهوری اسلامی تحت فشار قرار می گیرد.

در خاتمه از اولیاء ارجمند جمهوری اسلامی خصوصاً حضرت امام انتظار داریم که پس از بررسی و تفحص در زمنیه عناوین یاد شده ، طی صدور فرمانی به منظور ضمیمه نمودن تبصره ای بر اصول دوازده یا سیزده قانون اساسی ، موضوع رسمیت یافتن آیین اهل حق را عنوان فرمایید که در این صورت یقیناً جامعه ی اهل حق با دلگرمی بیشتری در راه پیشرفت مملکت جانفشانی خواهد نمود.

والسلام، و مِن الله التوفیق.

بااحترام و تشکر سید شاهمراد عالی نژاد

صحنه، پاچمن کوی خانقاه، پلاک ۲۲ مورخه ۲۰ / ۹ / ۱۳۶۵

قسمت اول متن 

قسمت دوم متن : 

یاحق ، یا هو

بسم الله الرحمن الرحیم

ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باختران ( سپاه دوم نجف )

عطف به مرقومه ی ۵۴ سوالی آن ستاد معروض می دارد که اینجانب پس از دریافت و مطالعه ی سوالات مذکور، در حد بضاعت دانش خویش و نیز به نسبت آگاهی خود در زمینه ی مسائل دینی مورد سوال، نسبت به تهیه و تقدیم جواب اقدام نموده و چنین عرض می نمایم که:

۱- تاریخ دقیق به وجود آمدن اهل حق، چگونگی و انگیزه ی آن را بیان فرمایید.؟

جواب سؤال اول:

اهل حق چکیده و نتیجه و سرانجام کلیه ی ادیان الهی است ، ما بر این باوریم که خداوند تبارک و تعالی این آیین را در روز ازل تدوین نموده است. اما با توجه به اینکه بشریت در ابتدا قدرت درک آن را نداشته است، امر و مشیت حق چنین مقرر گردیده که به عنوان زمینه درک حقیقت اصلی، خیل انبیاء از طرف خداوند عالم به میان بشر آمده و نسبت به تعلیم انسان ها اقدام نموده و نهایت وظیفه ی انبیاء عظام را اولیا خدا به انجام رسانیده اند تا اینکه پس از ایجاد و فراهم آمدن زمینه ها و مقدمات لازم در حوالی قرن هفتم هجری، حضرت سلطان ظاهر می گردد و منظور و هدف اصلی و آنچه را که در عهد الست تدوین گردیده بود آشکار می سازد.

۲- اهل حق دین می باشد یا مسلک؟ نظر دوده ی شما در این رابطه چیست؟

جواب سؤال دوم :

اهل حق از این یقین است که در عالم یک دین الهی بیشتر وجود ندارد و آن اسلام واقعی و خداپرستی است و اگر ظاهر ادیان با هم تفاوتی دارد اشاره به حدیث قدسی ( الطرق اِلی الله بعَدد النفوس الخَلایق ) یعنی دین الهی یکی است و راه های مختلف دارد و چنانچه توضیحاً در جواب سوال اول عرض شد، اهل حق همان دین اصلی است و مابقی ادیان تجلیات، کلاس ها و اشکال گوناگونی هست که به فراخور نیاز قومیت های متفاوت در زمان های مختلف به عنوان مقدمه آشکار شدن اهل حق به وجود آمده اند.

۳- مبنا و اصول استواری اهل حق بر چیست؟

جواب سؤال سوم :

اهل حق بر چهار اصل استوار است :  ۱-  ایمان به حق ۲- عشق به حق ۳- خدمت به خلق برای رضای خدا ۴- خودسازی برای رسیدن به حق .

هر یک از مراتب چهار گانه فوق الذکر داری جزئیاتی است که شرح آن سخن را به درازا خواهد کشید.

۴- اهل حق از کدام یک از مذاهب اسلامی انشعاب پیدا نموده؟ نظر دوده ی شما در این رابطه چیست؟

جواب سؤال چهارم :

چنانچه در جواب سوال قبل اشاره گردید اهل حق از هیچ مذهبی اسلامی انشعاب نیافته بلکه حقیقت اسلام است که در وحله ی اول از سوی حضرت مولا علی به یاران خاص تدریس گردیده و در نهایت توسط حضرت سلطان صحاک که به عقیده اهل حق همان حضرت مولاست و در لباس دیگر آمده ، برای عده ای بیشتری آشکار گردیده است.

۵- کتاب اصولی و اعتقادی اهل حق که به دستورات آن عمل می کنید چه نام دارد؟

جواب سؤال پنجم :

کتاب اصولی و اعتقادی اهل حق که به عقیده ما مغز و عصاره کتب زبور، صحف، تورات، انجیل و قرآن است « سرانجام » نام دارد.

۶- سلطان اسحاق (صحاک) چه کسی است؟ اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟

جواب سؤال ششم:

حضرت سلطان صحاک فرزند شیخ عیسی برزنجه ای و بنیانگذار و آشکار کننده ی حقیقت و اسلام یعنی آیین اهل حق می باشد.

۷- پدر سلطان چه نام داشت ، اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟

جواب سؤال هفتم:

پدر حضرت سلطان شیخ عیسی برزنجه ای نام داشته و در مذهب اهل سنت بوده است.

۸- مقدسات اهل حق چه چیزهایی می باشد؟

جواب سؤال هشتم:

             ۱- پایبندی به شرط و اقراری که هر فرد با مولایش و با پیرش بسته است.

            ۲- نذر و نیاز

            ۳- کتب آسمانی و رسایل مربوط به اولیاء کلیه ادیان الهی

            ۴- اماکن متبرکه از محل های عبادت گرفته تا مرقد انبیاء و ائمه و اولیاء کلیه ی ادیان الهی

            ۵- شارب و غیره از مقدسات اهل حق محسوب می گردد.

۹- اهل حق دارای چند دوده است؟ سید و مسند نشین هریک چه نام دارد؟ محل زندگی آنها کجاست؟

جواب سؤال نهم :

اهل حق دارای یازده دوده می باشد. از جواب دادن به قسمت دوم و سوم سؤال به دلیل عدم اطلاع معذورم.

۱۰- آیا هر دوده کتاب مخصوص به خود را دارد؟ اگر هست توضیح دهید.

جواب سؤال دهم :

خیر. تنها کتاب اساسی که تمام دوده ها مقید و ملزم به اجرای آن می باشند « سرانجام » است و مابقی جنبه ی رساله ای داشته که عبارتست از اظهار نظر بزرگان هر دوده از متون سرانجام.

۱۱- اختلافات بین دوده ها و موارد آن را توضیح دهید؟

جواب سؤال یازدهم:

مابین دوده ها تا آنجا که به دستورات سرانجام عمل شود هیچ گونه اختلافی نبوده و نخواهد بود. اما زمانی که هوای نفس حاکم می گردد و هدف های غیر خدایی و هوس های جاهلانه پیش می آید نسبت به سلیقه های متفاوت چندگانگی به وجود خواهد آمد که در شرح این حالت چه نیکو سروده اند:

چون که بیرنگی اسیر رنگ شد         موسی ای با عیسی ای در جنگ شد

از نظر توضیح موارد اختلاف بدین علت که ارتباطی به قانون اهل حق ندارد و سطحی است معذورم.

۱۲- محل زندگی مریدان هر دوده را بیان و تعداد مریدان آن را بنویسید.

جواب سؤال دوازدهم:

مریدان هر دوده سرزمین مشخص و اقلیم منحصر به دوده ی خود را ندارند که بتوان به وضوح نام برد، و نیز سرشماری نفوس مریدان هر دوده به سادگی میّسر نبوده و نیاز به سر شماری رسمی دارد. اما در مورد دوده ای که خود متعلق به آن هستم می توانم عرض کنم که مریدان و سادات خاندان ما در مناطق جلالوند ، سنجابی ، قزوین ، کلاردشت ، مازندران ، اطراف زنجان و تهران و صحنه و بسیاری نقاط دیگر مقیم هستند.

۱۳- وضعیت فرهنگی و جغرافیایی محل زندگی هر یک از دوده ها را مفصلاً توضیح دهید.

جواب سؤال سیزدهم:

چنانچه در جواب سؤال قبل تشریح شد هر دوده منطقه مشخصی برای زندگی ندارند که بتوان وضعیت آن منطقه را از نظر فرهنگی و جغرافیایی تشریح کرد.

۱۴- آیا در میان اهل حق دوده یا گروهی هستند که وابستگی خارجی داشته باشند و آن را به اهل حق نسبت دهند؟

جواب سؤال چهاردهم :

اهل حق واقعی و ایمان کسی است که جز به راه حق و مسیر وجدان نرود و نیز اهل حق کسی است که شرار محبت علی وجودش را مشتعل ساخته و طبیعی است که چنین کسی هرگز نمی تواند به آب و خاک و هم نوع و هم وطنش خیانت کند و اصولاً خط اصلی اش که همان خط عشق است چنان او را به خود مشغول می دارد که از هرگونه زد بند سیاسی و یا سرسپردگی بیگانه بر حذرش می دارد و نیز از پیوستن او به امور نفسانی و انواع خیانت و غیره جلوگیری خواهد نمود. البته لازم به توضیح است که چنانچه در تمام فرق و ادیان افراد خاطی و ناباب وجود دارد. بعید نیست که اینگونه افراد در اهل حق هم باشند، اما هیچ گاه اهل حقی که مولا و دین خود را بشناسد و خود را بازیافته باشد هر قدر هم سختی و ناملایمات ببیند متوسل به این و آن نخواهد شد و آن کس که غیر این باشد به رموز و ویژگی های اهل حق پی نبرده است.

۱۵- بعضی می گویند که پدر سلطان اهل سنت بوده است. پس چگونه سلطان شیعه یا اهل حق می باشد؟ دلیل یا عدم هر یک را توضیح دهید.

جواب سؤال پانزدهم:

اینکه پدر حضرت سلطان اهل سنت بوده کاملاً درست است اما از آنجا که انتخاب دین تحقیقی است نه ارثی و تقلیدی ، به این دلیل حضرت ایشان اهل حق را بر می گزیند. از طرفی ما معتقدیم که ایشان بسیار بالاتر از آن است که از کانال پدر و خانواده انتخاب دین بنماید ، زیرا حضرت سلطان مظهر الله است و ما معتقدیم که ذات علی در ایشان تجلی نموده است و آنچه را که حضرت علی در قالب لفافه به خاص ترین شاگردانش (مثلاً سلمان) آموخته ، حضرت سلطان بصورت علنی تری در اختیار عده ی بیشتری قرار داده است و آن موارد آموزش همان لُب لباب خداپرستی و اسلام است که ما آیین اهل حقش می دانیم.

۱۶- آیا اهل حق با تصوف ، متصوفیه ، عرفانیت، رهبانیت و ... مانند مسیحیت ، یهودیت ، بودایی گری ، هندویت و غیره ریشه ای دارد یا خیر؟ دقیقاً توضیح دهید.

جواب سؤال شانزدهم:

اهل حق با هیچ کدام از موارد یاد شده ارتباطی ندارد ، اما از آنجا که در برخی از ادیان و شیوه های تفکرات مذهبی مشابهاتی یافت می شود ، بدیهی است که می توان موارد تشابه ی بین اهل حق و متصوفه و یا سایر فرق که دارای عقاید عرفانی می باشند یافت و این وجوه تشابه احتمالی را نمی توان حمل بر تاثیرپذیری اهل حق از تصوف و غیره نمود.

۱۷- حلول روح و تناسخ در اهل حق چیست؟ نظرات دوده ی شما چیست؟

جواب سؤال هفدهم:

حلول روحی که اهل حق قبول دارد و اصطلاحاً آن را ( دونادون ) می نامد عبارتست از گردش روح در جامه ها و اجساد مختلف تا هزار و یک مرتبه و هر روح پس از طی این مسیر که یقیناً پنجاه هزار سال طول خواهد کشید به جوار قرب حق تعالی نائل آمده و به اصل خویش باز می گردد. به استناد آیه پنجم سوره المعارج قرآن مجید ( تعرجُ المَلئکه و الروُحُ اِلیهِ فیِ یَوم کانَ مِقداره خَمسینَ اَلف سَنهِ )(عروج می کند ملائکه و روح به سوی او در روزی که هست مقدار آن پنجاه هزار سال).

اما تناسخ چیز دیگریست. زیرا تناسخویون معتقدند که گردش روح از ازل بلا ابتدا تا ابد بلا انتها جریان دارد و این عده آغاز و انجامی برای حرکت و سرنوشت روح قائل نیستند.

۱۸- همچنان که مطلع هستید بهلول شاگرد اما جعفر صادق (ع) بوده است. آیا سخنان امام جعفرصادق را نیز قبول دارید؟ اگر نه چرا و به چه علت؟

جواب سؤال هیجدهم:

ما سخنان حضرات ائمه طاهرین را که امام جعفر صاق نیز یکی از آنهاست به عنوان تفسیر قرآن قبول داریم و یا به عبارتی معتقدیم که اولیاء شیعه به فراخور نیاز معنوی و روحی و دنیوی پیروان خود از کلام خدا تعابیر و تفاسیری نموده اند که جمع این رهنمود ها عبارتست از شریعت اسلام اما نظر به اینکه ما مردم اهل حق حقایق و رموز بیشتری از متون کتب آسمانی بالاخص قرآن برایمان گشوده شده است و از لحاظ عقیدتی در مرتبه و مرحله ی حقیقت قرار گرفته ایم لذا خود را ملزم به عمل بعضی از گفته های اولیاء شریعت نمی دانیم. بدیهی است که همان اولیاء یا شخصاً و یا در مظاهر دیگر امت اهل حق را به شیوه ای دیگر و با الفاظ و فرایضی مخصوص به شاهراه خداپرستی فراخوانده و دعوت به عبودیت نموده اند.

۱۹- نظرات اهل حق پیرامون سایر ادیان الهی و غیرآن چیست؟

جواب سؤال نوزدهم:

چنانچه در جواب بعضی از سوالات قبل نیز تذکر داده شد اهل حق یک دین بیشتر نمی شناسد و آن همان خداپرستی و اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر امر پروردگار عالم می باشد و اما بسته به موقعیت های زمانی و مکانی و قومی متفاوت هر بار بخشی از این دین اصلی به پرده ظهور کشیده شده است. بدین ترتیب می توان گفت که ما کلیه ادیان و مذاهبی را که ریشه ی الهی دارند قبول داریم ولی ادیان و مذاهبی را که ریشه الهی نداشته باشند و هدایت به سوی خداپرستی نکنند از نظر ما مردود شناخته می شوند.

۲۰- آیا با آمدن اسلام پیروان دیگر ادیان الهی باید اسلام بیاورند؟ اگر مسلمان نشدند حکم الهی در مورد آنها چه خواهد بود؟

جواب سؤال بیستم:

به درستی که چنین است. زیرا هدف از ارسال خیل انبیاء هدایت بشر بوده است و می بایست که بشریت پس از این همه تلاش که از سوی پیام آوران و اولیاء انجام شده است خود را با واقعیت دین که همانا اسلام است مطابقت دهد. در این زمینه آیات فراوانی که جنبه ی حکمی دارد در کلام الله مجید موجود است. از جمله اینکه خداوند در آیه ۲۳۴ سوره بقره می فرماید: ( لَیسَ عَلیکَ یدیهُم وَ لکن اللهُ یَهدی من یَشاء ) خطاب به حضرت رسول است بدین معنی که: ( پیام ما را ابلاغ کن و به عهده ی شما نیست راه یافتن مردم زیرا خدا هر کس را که بخواهد راه می نماید ) اگر کسی در مقابل فرمان حق تسلیم نشود کوردل است و چراغ معرفت و وجدان در قلب او خاموش است. چنین کسی را با فشار و تبلیغ و حتی کشتن نمی توان بیدار کرد مگر اینکه به اراده خداوند در قلبش روزنه ای پیدا شود تا انوار معرفت الهی وجودش را روشن نماید و واقعاً ایمان بیاورد و چون حّربن یزید با اندکی تعمق به سپاه حق بپیوندد. در آن زمان افراد سپاهی که در مقابل حضرت امام حسین (ع) ایستاده بودند ظاهراً مسلمان بودند اما قصد ریختن خون امام خود و دخترزاده ی پیام آور خدای خویش را داشتند. از این روست که ایمان قلبی ارزش دارد نه اقرار لفظی و یا تظاهر به دیانت. از میان مومنان هر گروه برای بیان و اظهار عبودیت خود به درگاه حق تعالی شیوه و زبان و شگرد مخصوص دارند. اگر چه ظاهر عبادات مختلف است اما منظور اصلی و هدف یکی است و از آن روست که گفته اند:

هر کس به زبانی صفت حمد توگوید             بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

۲۱- آداب و رسوم اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ توضیح دهید.

جواب سؤال بیست و یکم:

آداب و رسوم بیشتر جنبه ی فرهنگی و اجتماعی دارد و چون جامعه اهل حق قومیت و ملیت واحد و مشخصی ندارند ، لذا نمی توان در مبحث آداب و رسوم اظهارنظر یا تشریح قاطعی نمود. اگر منظور از آداب و رسوم آداب و رسوم انجام فرایض مذهبی است در ضمن پاسخ به سوالات ۲۲، ۲۶، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۴۶، ۴۷ و ۵۰ مختصراً اشاره خواهد شد.

۲۲- اصول و فروع مسلک اهل حق کدامند؟ توضیح دهید.

جواب سؤال بیست و دوم:

اصول دین در اکثر ادیان مشابهت زیاد دارد. اهل حق نیز با تغییرات مخصوص به خود اعتقادتی دارد که تشریح می گردد :

الف) اصول عقاید: اول توحید با تعبیر اهل حق که عبارت از مسئله تجلی ذات خالق در مخلوق می باشد. چنانچه در این خصوص آیاتی نیز در کلام الله مجید هست از جمله آنکه در سوره طه آیه دوازدهم خداوند، به صورت نوری خیره کننده بر درختی جلوه کرده است و خطاب به موسی (ع) می فرماید: ( اِنی اَنَا ربُکَ فاخلعَ نعلیکَ اِنکَ بِالوادِ المُقَدس طوی )( به درستی که منم پروردگار تو پس بکن کفش های خود را که رسیده ای به وادی پاکی که اسم آن هست طوی ). و نیز آیه چهارم از سوره طه ( انَنی اَنا الله لا اِلهَ اِلا اَنا فاعبُدنی وَ اَقم الَصلوه لِذِکری )( به درستی که منم خدایی که نیست خدایی جز من پس بپرست مرا و بر پادار نماز و ذکر برای من ). در این زمینه چه نیکو سروده اند:

روا باشد انا الحق از درختی               چرا نبود روا از نیک بختی

حضرت علی نیز فرموده است که آن نوری که موسی در طور مشاهده کرد و آن جلوه الهی که بر درخت واقع گردید اکنون در وجود من است.

دوم نبوت: چنانچه در جواب سوالات قبل نیز اشاراتی شد اهل حق به ارسال پیام آوران خداپرستی از طرف خدا برای هدایت بشر ایمان کامل دارد اما ( لا نِفرِقُ بَین اَحَد مِنکُم ) سوره بقره آیه ۱۳۰.

سوم معاد: با تغبیر ویژه اهل حق، بدین معنی که چنانچه از کلمه معاد نیز پیداست، ارواح پس از مرگ چندین بار به این جهان عودت داده می شوند و به پاره ای از امور آنها در همین جهان ثواب یا جزا داده می شود و در مرحله ی نهایی این رفت و برگشت رسیدگی کلی نهایی انجام خواهد شد و معاد واقعی در آن وقت خواهد بود که روح به درجه ی کمال رسیده باشد و قابلیت جوار رحمت حق تعالی را یافته باشد. چنانچه امام جعفر صادق فرموده است ظهور برای هر کسی زمانی است که تزکیه بشود. در این خصوص اشاره می شود به آیه ۲۷ سوره آل عمران ( تُولِج اللَیلُ فی النَهار و تُو لِج الَنهارِ فی اللیل و تُخرِجُ الحَی مِن اَلمَیتِ و تخرِج المَیتِ مِن اَلحیَ وَ تَرزُقُ من تَشاء بِغَیر حساب ) ( داخل می کنی شب را در روز و روز را در شب و بیرون می آوری زنده را از مرده و بیرون می آوری مرده را از زنده و روزی می دهی هر که را بخواهی بدون حساب ). این مثال آوردن استخراج مرده از زنده و زنده از مرده اثبات تسلسل حیات است.

چهارم عدل: اهل حق به عدالت پروردگار عالم یقیناَ ایمان صد در صد و کامل دارد.

پنجم امامت: با تعبیر ویژه اهل حق و آن عبارت است از تجلی صفات الهی در افراد بشر که به آنها لقب اولیاء الله داده شده است و بدین جهت است که طبقه ی مذکور با سایر افراد بشر تفاوت هایی دارند از جمله این تفاوت ها می توان به دو مورد اشاره کرد: اول آنکه اولیاء و ائمه قدرت بروز خوارق عادات و شبه معجزات دارند و دوم درجه و رتبه معصومیت است... که صاحبان تجلی صفات الهی به گناه آلوده نخواهند شد.

ب) اصول اخلاقی که بر پایه ی راستی و پاکی و نیستی و ردا استوار است بدین شرح:

۱- راستی به معنای اعم و آن عبارت است از پرهیز از دروغ و دوری از خلاف ...

۲-. پاکی و آن عبارت است از دو جنبه ی باطنی و ظاهری ، پاکی باطن همان صفای روح و ضمیر است و پاکی ظاهر عبارت است از طهارت جسمانی و بیرونی که همان معنی لفظی ... است.

۳- نیستی ، در مقابل مَنیَت و نیزدرمقابل اظهار هستی و این بدان معناست که در برابر عظمت خالق و پیچیدگی خلقت به نیستی و ضعف و عجز خود معترف است.

۴- ردا، مشتق شده از کلمه ی راد به معنی گذشت و جوانمردی است و نیز به معنای جور کش ...

ج) اصول عملی که عبارتست از مسئله سرسپردگی و موضوع پیر و طالبی که همان مراد و مریدی است و جریان شرط و اقرار حقانی.

فروع دین:

یک: عبادت پروردگار عالم و راز و نیاز با وی بصورت تلفظ یا تفکر با هر زبان در هر وقت و به هر طرف ؛ زیرا خداوند بزرگ به هر زبانی دانا و در هر وقت شنوا و در هر سویی موجود است.

دو: خودسازی به منظور تسلط بر نفسانیت وجود که روزه جزئی از آن است و در این مورد اهل حق معتقد است انسان هر چه بیشتر بتواند روزه دار باشد بهتر است، اما برای اهل حق وجوب این فریضه بر سه روز قرار گرفته است و در قرآن نیز به روزه های سه روزه حضرت آدم و روزه حضرت محمد (ص) در غار حرا و نیز سه روزه حضرات مولا و فاطمه و حسین که منجر به نزول هل اتی گردیده است اشارتی شده است و اهل حق نیز در طول سال دو بار و هر سه روز را روزه می گیرند.

سه: قربانی و نذر و نیاز یا خدمت و کردار که بجای خمس و زکات بوده و آن عبارتست از نذور سالانه ای که می بایست هر خانواده اهل حق از محل درآمد حلال خود نسبت به صرف چندین مرحله قربانی و نذر و نیاز و پرداخت وجوه نقدی اقدام نموده تا نسبت به احیاء نفس مستمندان و مستحقان قدمی برداشته باشد.

چهار و پنج: حج و جهاد نیز برابر ویژگی اهل حق جزء فروع دین می باشد که در قسمت پاسخ به سوالات ۴۸، ۴۹ و ۵۰ به اختصار تشریح خواهد شد.

         ۲۳- در اهل حق چه چیزهایی حلال و حرام می باشد؟ بر اساس چه کتابی و حکمی؟ توضیح دهید. 

جواب سؤال بیست و سوم:

اهل حق چنان مقید و ملزم به رعایت حلال و حرام است که مشاهده می شود چند مورد که در شریعت مکروه دانسته شده است در اینجا مطلقاً حرام اعلام گردیده. از دادن توضیح بیشتر به دلیل گستردگی بیش از حد موضوع معذورم. ضمناً احکام حلال و حرام استخراج شده از کتاب سرانجام می باشد.

۲۴- نظرات اهل حق پیرامون ازدواج (نکاح) و طلاق چیست و چگونه و بر چه اساس موارد فوق را انجام می دهید؟

جواب سؤال بیست و چهارم:

ازدواج باید با رضایت کامل طرفین و بقصد بقای نسل بشر و برای جلوگیری از شیوع فساد انجام شود. طلاق نیز زمانی انجام می شود که ادامه سازش به هیچ عنوان میسر نبوده و نیز نباید بخاطر هواهای نفسانی و یا مقاصد جاهلانه طلاق انجام شود . احکام این دو موضوع در کتاب سرانجام موجود است. ضمناً چنانچه در جایی دسترسی به احکام سرانجام میسر نباشد به قرائت خطبه های عقد یا طلاق شریعتی بسنده می شود و نیز اهل حق ازدواج موقت را که اصطلاحاً به آن صیغه نام نهاده اند قبول ندارد.

۲۵- نظرات اهل حق پیرامون شیطان چیست و اگر عده ای آن را ستایش می کنند چه نام دارد؟ درصورت عدم صحت توضیح دهید.

جواب سؤال بیست و پنجم:

اهل حق معتقد است که از شیطان از ملائک مقرب درگاه حق تعالی بوده است و ظاهر قضیه اینکه بدلیل نافرمانی از درگاه حضرت حق رانده شده است و از طرف خداوند عالم به ایشان فرصت داده شده است که اصلاح نماید. باطن قضیه اینکه ایشان به عنوان محک و معیار سنجش برای تعیین و تشخیص خوب از بد به این جهان آمده و از طرف خداوند عالم مأموریت دارد که انسانها را به راه باطل دعوت نماید تا بدین وسیله مؤمنین واقعی شناخته شوند. اهل حق معتقد است که اگر چه شیطان ظاهراً مشغول عمل ناشایست است و با کوشش خود قصد دارد که طرفدارن حقیقت را به بیراهه کشانیده و از آنها سلب ایمان بنماید امّا ایشان مأمور است و معذور. نهایت اینکه شیطان در باطن و ضمیر خود موحدیست کم نظیر، مگر نه اینست که او نپذیرفت که غیر خدا کسی دیگر مثلاً مجسمه ی آدم سجده نماید! ما جامعه اهل حق به این دلایل اجازه لعن فرستادن به شیطان را از خود سلب نموده ایم و صانع عظیم عالم خود می داند و مصنوعش که شایسته لعنت است و با لایق رحمت. اگر عده ای از اهل حق در مورد مسئله شیطان با تعصب و حساسیت برخورد می نمایند بدلیل بی اطلاعی از متون کتاب سرانجام در این باره است.

۲۶- اهل حق شارب را مور (یعنی مهر) می داند. یعنی چه و به چه علتی؟

جواب سؤال بیست و ششم:

شارب مهر نشانه ی ظاهری مردان اهل حقیقت است و دستور مهر بودنش را نخستین بار حضرت مولا علی در جنگ صفین اعلام کرده است برابر حدیث معتبر زیر:

" قال امیرالمؤمنین علی «ع» : قَصِرو لِحاکُمَ وَ وَفرو سِبالَکُم فَاِنهُ اَهَیبُ لِلغدو "

کوتاه کنید ریش را و انبوه کنید شارب را تا هیبت شما بر دشمن فایق آید. و نیز این حدیث:

" اَلطیب فِی الشارِب مِن اَخلاقِ النَبیین "

داشتن شارب پاکیزه و استعمال عطریات در آن از خصلت پیامبران است. و باز حضرت مولا فرموده است:

" کان رسَوُل الله ص و افِرو سَبَله .. "

داشت پیغمبر خدا ص سبیل فراوان. و نیز اشاره ای هست در مورد حضرت سیدالشهدا بدین ترتیب، زمانی که سر مبارکشان را ازتن جدا کرده بودند بدلیل داشتن شارب فراوان لخته های خون حوالی شارب ایشان جمع گردیده و قطره قطره بر زمین می چکید به استناد این حدیث: " یَقطرون الدّم مِن شوارِبه " خون می چکید از شارب هایش. و از همه مهمتر اینکه اهل حق معتقد است که نام مبارک حضرت علی در چهره هر مرد نگاشته شده است و از آنجا که هر قسمت از سبیل عبارت است از حروف "یا" در کلمة علی بدین سبب اهل حق اجازه کوتاه کردن آن را به هیچ عنوان ندارد و چنانچه مرتکب این گناه کبیره گردد به منزله این است که از دین خارج شده است.

۲۷- مشروبات الکلی و مواد مخدر نزد اهل حق چه حکمی دارد؟

جواب سؤال بیست و هفتم:

در قرآن کریم به مسلمین فرمان دوری از مشروب الکلی داده شده است ( وجتَنِبوا خمر ... ) اما اهل حق بطور کلی حرام و ضایع کننده روح می داند و استعمال آن برابر کتاب سرانجام ممنوع می باشد. اما در مورد مواد مخدر تحریم وجود ندارد، زیرا با توجه به احکام جنبی که طی آنها به یاران اهل حق دستور داده شده است که وجدان خود را قاضی کنید و از انجام افعالی که بدی معروفند خودداری نمایید. با توجه به این موضوع و تفحص در امور زندگی معتادین هرکس می تواند طریق صلاح و صواب را برگزیند.

۲۸- سر سپردگی اهل حق چیست و چه معنی دارد؟ توضیح دهید.

جواب سؤال بیست و هشتم:

سرسپردگی به معنی گذشتن از جان و تسلیم سر به آستان جانان می باشد و آویختن حلقه اردت به گوش دل و دادن دست بیعت با حق است و برای انجام این مهم بجای سر افراد ، قربانی ذبح می گردد و طی مراسمی صرف و انجام می شود. همچنانکه از طرف حضرت حق مقرر گردید که بجای سر حضرت اسماعیل یک گوسفند قربان شود.

۲۹- چگونگی سرسپردگان به سادات محرم می شوند و نمی توانند با آنها ازدواج کنند؟ کاملاً شرح داده و نظر دوده ی خود را نیز اعلام دارید.

جواب سؤال بیست و نهم:

سید به منزله پیر است و مرید نسبت به پیر طالب محسوب می شود. طالب می باید از طریق پیر به حق برسد و پیر نیز چون پدر معنوی و مریدان فرزندان وی به حساب می آیند. بدین دلایل است که سرسپردگان نسبت به پیران خویش محرم می شوند.

۳۰- جمع و جمع خانه و خانقاه چیست؟ نظر دوده ی خود را نیز اعلام دارید.

جواب سؤال سی:

جمخانه عبارتست از محل اجرای قسمت اعظم فرائض دینی مردم اهل حق. آن حرمت و شکوهی که مسجد در آیین شیعه دارد، جمخانه در مرام اهل حق دارا می باشد. خانه ی حقست و سرسپردگان و یاران در آنجا با مولای خویش راز و نیاز می کنند.

۳۱- سیادت خاندان اهل حق از کیست؟ آیا شما دارای شجره ساداتی هستید؟ در صورت امکان یک نسخه از آن را در اختیار ما قرار دهید.

جواب سؤال سی و یکم:

در بدو ظهور اهل حق برای یک مرتبه سیادت بصورت انتصابی بوده است و از آن پس بطور ارثی و لایتغیر تا نهایت این موضوع ادامه خواهد داشت بدین معنی که از طرف حضرت سلطان صحاک چند نفر از اطرافیان و یارانش به عنوان جانشین ایشان معرفی می گردند که اینان همان سر سلسله های خاندانها می باشند و عواقب آن افراد سادات فعلی اهل حق. سر سلسله خاندانی که اینجانب وابسته به آن هستم حضرت عالی قلندر نام دارد که از نظر ذاتی و مظهریت حضرت امام حسین (ع) محسوب خواهد شد. از توضیح و یا تحویل قسمت سوم سوال بدلیل عدم اهمیت موضوع معذورم.

۳۲- بعضی می گویند که عده ای از اهل حق گوشت خوک می خورند. اینها جزء چه دوده ای می باشند؟ نام ببرید و علت آن را بیان بفرمایید. احکام اهل حق در این باره چیست؟

جواب سؤال سی و دوم:

از نظر کتاب سرانجام گوشت خوک حرام الخنزیر است و چنانچه کسی مرتکب خوردن آن بشود برابر دستور کلام، بمنزله اخراج او از دین تلقی خواهد شد و با انجام عمل مذکور خط بطلان بر جریان سرسپردگی شخص کشیده خواهد شد. چنانچه افرادی به این امر مبادرت ورزند به دلیل فقر فرهنگی و بی اطلاعی از متون سرانجام و عدم آشنایی به احکام اهل حق است.

۳۳- عقاید اهل حق درباره ی تقلید در موارد مذهبی ، سیاسی ، رهبری و مملکتی چگونه است؟ نظرات دوده ی شما چیست؟

جواب سؤال سی و سوم:

اهل حق معتقد است که هر کس باید با نیروی عقل و اندیشه و با فرمان وجدان و در سایه ایمان همراه با تحقیق انتخاب مسیر و ایده بنماید، زیرا تقلید در زمینه های یاد شده دارای نارسایی هایی است که شرح آن موجب تفصیل کلام خواهد شد.

۳۴- اهل حق نسبت بر تایید و یا رد نوعی حکومت بر چه اساس عمل می کند؟

جواب سؤال سی و چهارم:

حکومتی که پایه اش بر مبنای عدل و پشتیبانی از حق استوار باشد و نیز خادم الفقراء و مدافع مظلومین و اعطاکننده حقوق انسانی و نیز اعطاکننده آزادی بیان، قلم و اندیشه و دین باشد و مخالف تبعیض نژادی باشد و نیز مدافع استقلال کشور باشد، مورد تایید اهل حق بوده و حکومتی که خلاف اصول یاد شده عمل نماید از نظر اهل حق مردود است.

۳۵- اهل حق درباره ی حکومت جمهوری اسلامی چه عقیده ای دارد؟

جواب سؤال سی و پنجم:

انشاءالله که حکومت جمهوری اسلامی برمبنای عدل استوار بوده و نیز سایر ادیان از آزادی برخوردار خواهند بود و مدافع قطع وابستگی و طرفدار استقلال کشور و با این تفاسیر مورد تایید جامعه اهل حق است.

۳۶- گرایشات اهل حق بیشتر دارای چه جنبه ای می باشد ؟  (مذهبی ، سیاسی ، وطن پرستی ، قومی و غیره ...)

جواب سؤال سی و ششم:

گرایشات اهل حق بیشتر دارای جنبه و زمینه ی مذهبی است.

۳۷- خدا در اصول عقاید و تصورات مکتبی اهل حق چگونه می باشد؟

جواب سؤال سی و هفتم:

خدا آغازیست بدون ابتدا و انجامیست بدون انتها و قدرتی است مافوق قدرت ها. هر چه هست از اراده اوست و متعلق به او و او تعلق به هیچ پدیده ای در عالم ندارد. گذشت زمان در حضرتش بی اثر است و چنان است که گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریایش ننشیند گرد. هم جزا دهنده است هم بخشنده و مهربانست و هم غضبناک. هم حاضر است و هم غایب. هم ظاهر است و هم باطن و مجموعاً هم اولست و هم آخر. بیش از این پی بردن به کنه صانع از قدرت مصنوع خارج است.

۳۸- نظرات اهل حق نسبت به گفتن شهادتین ( اَشهَدُ اَن لاالهَ الاالله و اَشهَدُ اَن مُحمَداً رَسوُلُ الله) چیست؟ آیا ضروریات می باشد یا خیر؟

جواب سؤال سی و هشتم:

تک تک سلول های هر فرد اهل حق نسبت به این موضوع معترف و موید است که خدایی به جز خدای یکتا در جهان هستی نیست و نیز اهل حق با جان و دل پذیرفته است که پیامبران الهی برای وظیفه هدایت بشریت از جانب خدای متعال به میان بشر آمده اند که اولین آنها حضرت آدم صفی الله و آخرین آنها حضرت محمد (ص) می باشد، این از مسئله اینان داشتن به واقعیت شهادتین. امّا اهل حق گفتن این عبارت را با لهجه ی مشخصی و در موعد معینی ضروری نمی داند و عدم انکار آنها را کافی می داند. شهادت ضروری اهل حق عبارت «اول و آخر یار» می باشد و منظور از یار معشوق ازلی بوده و مراد حضرت مولاست و اهل حق با گفتن عبارت فوق الذکر بار دیگر با معبود خویش و با مولای خود تجدید بیعت نموده و شاه اصل اعتقادیش را مرور و یادآوری می نماید تا بیش از پیش ایمان بیاورد که اول و آخر علیست.

"در پاسخ به سوالات ۱۸ و ۲۲ به سوالات ۳۹، ۴۰، ۴۱ پاسخ داده شده است"

۳۹- عدل الهی در نزد اهل حق چگونه می باشد؟

۴۰- نبوت نزد اهل حق در چه رتبه ای قرار دارد؟

۴۱- آیا اطاعت و انجام دستورات پیامبر، احکام و شریعت ضروری است یا خیر؟ توضیح بفرمایید.

۴۲- قرآن چه مقامی دارد و آیا فقط در مواردی که به آن احتیاج داریم عمل نماییم و یا اینکه کلیه ی دستوراتش لازم الجرا است؟

جواب سؤال چهل و دوم:

قرآن کلام خداست و معجزة حضرت محمد (ص) و دستورات قرآن برای جوامع تشیع و تسنن و فرق و مذاهب وابسته به آنها لازم الاجرا است. بزرگان اهل حق نیز معتقدند که مغز قرآن را برای امت اهل حق بصورت احکام در سرانجام تدوین نموده اند، بدیهی است که قرآن دارای تعابیر بی حد و شمار می باشد و هر فرد بشر به اندازه قدرت معرفت خود آن را می فهمد. آخر اینکه اهل حق ملزم به اجرای مفاد سرانجام که لُب لُباب قرآن است می باشد.

" در پاسخ به سوالات ۱۸ و ۲۲ به سوالات ۴۳ و ۴۴ پاسخ داده شده است. "

۴۳- امامت در مسلک اهل حق چگونه است و آیا دستورات ائمه پیرامون احکام و شریعت و دیگر جنبه ها را باید اطاعت کرد یا خیر؟ توضیح دهید.

۴۴- معاد در نزد اهل حق چگونه می باشد؟ توضیح دهید.

۴۵- آیا برای خواندن نماز باید وضوء داشت؟ نحوه ی آن را طبق دستورات اهل حق توضیح دهید.

جواب سؤال چهل و پنجم:

اهل حق باید در زمان اجرای هر یک از فرایض دینی خود پاکیزه و مطهر و با غسل باشد. ضمناً اهل حق نماز به شیوه مورد نظر شما نمی خواند که نیاز به وضو داشته باشد.

۴۶- آیا نماز باید طبق سنت رسول الله و آنچنان که در احکام آمده باید خواند و یا اصلاً نباید خواند؟ توضیح بفرمایید.

جواب سؤال چهل و ششم:

اهل حق نماز را به این صورت که بین طبقات مسلمان رایج است اصلاً نباید بخواند، و عبادت و اذکار مخصوص دارد.

۴۷- آیا روزه باید سی روز باشد یا نه؟ علت آن را بیان کنید.

جواب سؤال چهل و هفتم:

در پاسخ به سوال ۲۲ به این سوال پاسخ گفته شده است.

۴۸- زیارت کعبه (حج) در مکتب اهل حق چگونه است؟ دلایل کافی را ذکر کنید.

جواب سؤال چهل و هشتم:

زیارت کعبه چنانچه میسر افتد و یا مقدور باشد هم صلاح است و هم صواب. اما امر موکد بر وجوب آن نیست. اهل حق معتقد است ضمن اینکه همه جا خانة خداست اما چندین مکان مقدس هست که محل ظهور ذات حق بوده است و مرتبه ی خاص الخاصی دارد که از آن جمله است: کوه طور، کعبه، نجف اشرف و غیره که زیارت هر یک از این اماکن متبرکه در مرتبه ی حج است. مضافاً اینکه اهل حق معتقد است مرقد شریف حضرت سلطان صحاک به منزلة نجف اشرف بوده و نیز تجلی گاه ذات حق می باشد و زیارت آن یعنی زیارت خانة خدا.

۴۹- بعضی می گویند عده ای ازاهل حق قبله را قبول ندارند. در صورت صحت یا عدم آن را توضیح دهید.

جواب سؤال چهل و نهم:

ابتدا اینکه اهل حق به هر طرف که می نگرد جز خدا نمی بیند و بعد از اینکه مکان های ظهور ذات را بطور اعم برای مؤمنین و مرقد حضرت سلطان صحاک را برای سرسپردگان حضرتش قبله می داند. آخر اینکه اهل حق جمخانه را مظهری از تجلیات ذات حق دانسته و مکان یاد شده را خانة خدا بمنزلة قبله می داند.

۵۰- جهاد ، خمس ، زکات ، امر به معروف و نهی از منکر نزد اهل حق چگونه است و همچنین نحوه پرداخت و انجام هر یک را توضیح دهید.

جواب سؤال پنجاه:

از میان انواع جهاد، اهل حق بیشترین توجه را به جهاد اکبر یعنی مبارزه با نفس دارد و سعی بر این است که قسمت اعظم تلاش هر سالک در زمینه سرکوب شیطان درونی باشد. بدرستی که این مسئله نردبان عروج به رستگاری است. در خصوص خمس و زکات در پاسخ به سوال ۲۲ جواب ضمنی داده شده است. امر به معروف و نهی از منکر در اهل حق وظیفه ی عمومی نیست. این وظیفه بیشتر از دیگران به عهدة طبقة سادات، خصوصاً پیر نهاده شده است. البته بدیهی است که دیگران نیز به فراخور آنچه در بضاعت علم و عمل دارند می توانند دیگران را به طریق صلاح و صواب دعوت نمایند، اما این دسته چنانچه بدین امر مبادرت ننمایند مسئولیتی و مواخذه ای متوجه حالشان نخواهد بود. اما سادات و پیران در این زمینه موظف و مسئولند و چنانچه کوتاهی بنمایند مواخذة باطنی شامل حالشان خواهد گردید.

۵۱- مقام علی (ع) در چه حدی است؟ طبق عقاید اهل حق یا دوده ی خود توضیح دهید.

جواب سؤال پنجاه و یکم:

خیال حوصله ی بحر می پزد هیهات        چه هاست در سر این قطرة محال اندیش

وصف نامحدود را از محدود ، تشریح بی انتها را از ناچیز و توصیف دریا را از قطره ای خواسته اید. بهتر است که برای شناخت عظمت ایشان به کلام خود مولا متوسل شویم. در این زمینه نظر مبارکتان را به چند نمونه از گفتار های سری حضرت مولا که در خطبه البیان آمده است جلب می کنم.

اَنا الّدی عِندی مَفاتیح الغَیب   نزد من است کلیدهای عالم غیب. اَنا بِکُلِ شَیٍ عَلیم   من به هر چیزی آگاه هستم. اَنا الّذی عِندی خاتَم سُلیمان بن داوود نزد من است انگشتری حضرت سلیمان. اَنا قَسم نارِ وَ الجَنه   منم قسمت کننده دوزخ و بهشت. اَنا الذی عِندَهُ علم الِکتاب عَلی ماکان وَ ما یَکوُن   نزد من است کتاب آنچه بوده و آنچه خواهد بود. اَنَا موُرَّقُ الاَشجار   منم رویاننده درخت ها. اَنا مطَّرو الانهار   منم جاری کننده نهرها. اَنا داحی اَلارضَین   منم پهن کننده زمین. اَنا سَماک السَموات   منم برپاکننده آسمان ها. اَنا نُور الذی اِقتَبِس مِنه موُسی فَهَدی   منم آن نوری که موسی در طور دید هدایت شد. اَنا هادِمُ القُصور   منم منهدم کنندة کاخ ها. اَنا مُخَرِج المُومنینَ مِن القُبور   من بیرون می آورم مومنین را از قبرها. اَنا مُتَکلُم بِکُلِ لُغَه فی الدنیا   منم صحبت کننده و دانای کلیه لغات جهان. آنا صاحِبِ نُوح و مُنجِیه، اِنا صاحبً یونسُ و مُنَجِیه، اَنا صاحِب اَیوب اَلمُبتلی و منجیه   منم صاحب نوح، یونس و ایوب و مبتلا کننده و نجات دهنده آنها. اَناَ عَصاء الکَلیم منم عصای دست موسی. اَنَا الذی بَعَثتُ الاَنبیاء المرسلین   منم مبعوث کردم انبیاء و رسل را به نبوت و رسالت. اَنا صَلوه المُومنین و زکوتَهُم و حَجَهُم وَ جَهادَهُم   منم منظور و حقیقت نماز و زکات و حج و جهاد. اَنا اِسمُ الاَعظَم   منم اسم اعظم خدا. اَنا الباری المُصَورَ فی الاَرحام   منم تقدیر کننده و صورت دهنده انسان ها و حیوانات در رحم مادرهایشان. اَنَا الَذی خَدَّمنی جبرئیل وَ میکائیل   منم کسی که خدمت می کنند مرا جبرئیل و میکائیل. اَنا جاوَزتُ موُسی اَلکَلیم فی البَحر وَ فِرعون وَ جُنوُده   من اجازه عبور موسی از بحر را داده و غرق کردم فرعون و لشکرش را.اَنا مُتَکَلمُ عَلی لِسانِ عیسی فِی المَهد   منم سخن گوینده بر زبان عیسی در گهواره. اَنا الذی اَعلَم عدَد النَمل وَ وَزنُها وَ خِفّتها وَ مقدارِ الجِبال وَ وَزِنها وَ عدَد قَطرات الاَمطار   منم کسی که می دانم تعداد مورچگان جهان را و وزند و خفت و سبکی آنها را و می دانم وزن و عرض و طول و عمق کوه ها را و آگاهم به تعداد قطرات باران که فرو می ریزد از ابرها. انَا مُنوَر الشَمس وَ القَمَر وَ النُجوم   منم روشنی بخش خورشید و ماه و ستارگان. کُنت وَ مَعَ کُل نبی سراً و کُنت مَعَ مُحَمَداً سِراً وَ جهزا   حضرت مولا در این حدیث افشا می کند که بودم با تمام پیامبرات گذشته در نهان و هستم با محمد (ص) در پنهان و آشکار.

این چند حدیث نمونه هایی از هزاران سند گفتار است که اهل حق را بر آن داشته تا در مقابل عظمت لایتناهی حضرت ایشان سر تسلیم و تعظیم فرود آورده و اجمالاً ذات خدایش بداند.

۵۲- اعتقادات اهل حق پیرامون حضرت مهدی (عج) چیست؟

جواب سؤال پنجاه و دوم:

اکثر مومنین جهان و نیز کلیه ادیان الهی منتظر ظهور یک ناجی هستند که از طرف حق تعالی آمده تا به انتظار عشاق الهی خاتمه دهد. مثلاً در آیین عیسی منتظر ظهور حضرت ایشان و یا شیعیان در انتظار ظهور مهدی (عج) می باشند. اهل حق معتقد است که ذات مهدی در وجود حضرت پیر بنیامین تجلی یافته و به عبارتی پیر بنیامین مظهر حضرت مهدی (عج) می باشد و آخرالامر مشیت الهی چنین مقرر خواهد فرمود تا آن ذات اصلی که در وجود هر سه شخصیت یاد شده تجلی داشته ظهور نماید تا جهان ترتیب دیگری یافته و مراد و مطلب و مورد نظر تمام ادیان حاصل گردد. وجه تسمیه این سه شخصیت که همانا ذاتیه ی حاکم بر وجود ایشان بوده است یکی است با اسماء متفاوت در زمان های مختلف به عنوان معلم خداشناسی و خداپرستی برای وجود جوامع مختلف بشری بسته به درجة استعداد و نیاز روحی هر کدام.

۵۳- زنان اهل حق نسبت به مسلک خود چه دَینی دارند و چگونه اهل حق خوانده می شوند؟ نظر دوده ی شما چیست؟

جواب سؤال پنجاه و سوم:

زن می باید همچون مرد به مولایش سرسپرده گردد و اکثریت نزدیک به کل اوامر و نواهی که برای مردان وجود دارد شامل حال طبقة زنان نیز خواهد بود. مهمترین امر موکد در مورد زنها دستور عفت و پاکدامنی است. از طرفی رعایت حجاب باطنی و ظاهری در حد متعارف. زنان از نظر دیون با مردان تفاوتی ندارند. آخرالامر اینکه مهمترین وظیفه زن در خانواده تربیت مذهبی و اصولی فرزندان است که در صورت عمل به آن کمک فراوان به اصلاح جامعه خواهد شد.

۵۴- مقام زن در جامعه ی اهل حق چگونه و زنان از چه حقوقی برخوردار می باشند؟

جواب سؤال پنجاه و چهارم:

زن در جامعه اهل حق با مردان مساوی بوده و مقامش در حد مقام مردان است و ای بسا زنانی هستند که نزد خداوند متعال بسیار با آبرو تر و پذیرفته از بسیاری از مردانند.

پاسخ

درود بر شما

1- دلایل و مستندات جناب اسد، بر مبنای مطالبی اغلب غیر موثق متکی بوده که هر نویسنده ای بر اساس برداشت های شخصی نظریات خود را در کتاب ها و یا مقالاتی ارائه نموده اند. لذا ضمن احترام به دیدگاه های آنها، لازم به یادآوری است که به فرموده حضرت مولانا:

هرکسی از ظن خود شد یار من    وز درون من نجست اسرار من!

و یا فرموده شیخ اجل سعدی:

هر که را اسرار حق آموختند       مهر کردند و دهانش دوختند!

بنابراین کسانی که طی طریق و سیر و سلوک ننموده اند، نبایستی انتظار داشتته باشند که یک شبه راه یکصد ساله را طی نمایند. زیرا شخصی که هنوز وارد مدرسه عشق نشده و حدیث دل نخوانده است، مانند بنده ممکن است با اولین پیاله بد مستی نماید و نداند که درس عشق در دفتر نباشد!

اسرار یاری، در بیاضات نانوشته ایست که اغلب سینه به سینه منتقل شده و در درون اولیای حق نهفته و بر مبنای اشراقات و شهوداتی است که در قلب یاران واقعی متجلی می گردد.

2 - در مورد شیطان بایستی فرمایشات قرآن را قبول نمود که این فرشته از مقربان خداوند و پیش نماز ملائک بودند، به همین دلیل بود که بر خود غره شد و تصور نمود که قرن ها نماز خواندن و عبادت کردن، موجب مصون شدن از خشم خداوند می شود. اما چنین نشد و همه افراد عابد و زاهد بایستی بدانند که بایستی بشدت مراقب نفس اماره و عصیانگر خود باشند و تصور نکنیم که فقط با اهانت به شیطان و نقص افکنی ها، خود را از عقوبت معاصی و عصیانگری های فراوان خویش، مصون می نماییم. زیرا انجام عبادات بدون ترک محرمات، نوعی خودفریبی است! 

3- بنده هرگز معتقد به قانون همه یا هیچ نیستم و هرگز باور ندارم که همه مقامات و مسولان دچار مفاسد گوناگون و یا حتا از مزایا و حقوق های نجومی برخوردار بوده اند. در کامنت های قبلی نیز به کرات یادآور شده ام که بنده باور ندارم که همه آنها فاسد هستند، اما اشاره کرده ام: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها!» و یا باز هم یادآوری کرده ام:

«در ضمن فراموش نکنیم که نه فقط یاران واقعی حضرت علی، در هنگام  خانه نشینی آن حضرت، بلکه حتا در زمان زمامداری و حکومت عدل ایشان نیز در معرض همه گونه تهمت های ناروا و اتهامات کذب بوده و اغلب در درازای تاریخ در مشقت و در رنج بودند. حال که مقلدان و مقتدایان آن حضرت بسیار شده اند، حیف است که در این برهه خطیر و حساس از زمان، همچنان بر طبل نفاق  و تفرقه کوبیده و چشم بر واقعیت ها بسته و گوش از صدای پای دشمنان آن پیشوای مؤمنان و مولای متقیان، ببندیم و خدای ناکرده دچار کری و کوری باطنی شده و گرفتار فهم فی لایعقلون شویم. دشمنان علی حتا در این عصر بیداری ملت ها کم نبوده و هر یک به طریقی دل مولایمان را به درد می آورند. زیرا در کشور مدعی اسلام نبوی و شریعت علوی اگر پیروان و مقتدایانش، مسلمانان راستین و اهل حق های واقعی باشند، این همه دروغ، نیرنگ، ریا، فریب، غارت و مصادره اموال و اختلاس های چند صد و حتا چند هزار میلیارد دلاری و این همه انواع قاچاق های و میلیون ها نفر بیکار، معتاد و هزاران تن فروش نداشتیم. و یا راه اندازی بازار صیغه در مشهد با نرخ های ارزان دختران فقیر و باکره با مبلغی اندک و شب های بعد با مبلغی ناچیز و بعد از 28 سالگی آنها را برای بازار آزاد رها کردن و یا صدها معضل اجتماعی و تکدری گری و این همه کودکان کار نوبر است و شورش را در آورده اند. بدون شک، دیر یا زود این آتش های زیر خاکستر و این همه مفاسد همچون دمل های چرکین سر باز می کند و به اصطلاح چنین پیکر ناصوابی را دچار سپتیسمی می کند و نتیجه تغافل ها و کش ندادن ها را خواهند دید. در چنین شرایطی چگونه می توان با یک عبارت )قابل قبول نیست.)، از خود سلب مسوولیت نموده و شب ها خواب آرام و خاطری آسوده داشت.

این اوضاع نابسامان هرگز با حکومت عدل علی خوانایی ندارد و حتا در دوران خلافت حضرت عمر  که گویا فرزندش مرتکب خطایی شده بود، ناچار شد که حکم خداوند را در مورد او به مرحله اجرا در آورد و در هنگام شلاق زدن فرزندش از آه و ناله های دلبندش، خلیفه مقتدر مسلمین گریه می کرد، اما از قدرت فراقانونی خود سوءاستفاده نمی کرد و همه را در برابر قانون مساوی می دانست.»

بنابراین به منظور رفع شبهات و مشخص شدن افراد صالح و پاکدست، درخواست اجرای مصوبه قانونی مبنی بر قانون از کجا آورده ای؟! به معنای سیاه نمایی نمی باشد و در این باره قضاوت را به خوانندگان فهیم و فرهیخته می سپارم.

آزاده و حق طلب باشید

بانام خدای قادر و متعال 

باسلام و عرض احترام ؛

آقایان محترمی که خود را از نسل امامان اطهار (ع) دانسته و برای خود شجره نامه جعلی ساخته و خود را سادات اهل حق می خوانند متن زیر را با دقت و تعقل و با تفکر بخوانند و مردم عوام را دیگر نفریبند .  

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان کرمانشاه در سال ۱۳۶۵طی ۵۴ مورد سوال از خلیل عالی نژاد انجام داده و ایشان در خصوص سادات اهل حق چنین پاسخ داده اند .

سوال سی و یکم : سیادت خاندان اهل حق از کیست ؟ آیا شما دارای شجره ساداتی هستید ؟ در صورت امکان یک نسخه از آن را در اختیار ما قرار دهید.

پاسخ : در بدو ظهور اهل حق برای یک مرتبه سیادت بصورت انتصابی بوده است و از آن پس بطور ارثی و لایتغیر تا نهایت این موضوع ادامه خواهد داشت بدین معنی که از طرف حضرت سلطان صحاک چند نفر از اطرافیان و یارانش به عنوان جانشین ایشان معرفی می گردند که اینان همان سر سلسله های خاندانها می باشند و عواقب آن افراد سادات فعلی اهل حق. سر سلسله خاندانی که اینجانب وابسته به آن هستم حضرت عالی قلندر نام دارد که از نظر ذاتی و مظهریت حضرت امام حسین (ع) محسوب خواهد شد. از توضیح و یا تحویل قسمت سوم سوال بدلیل عدم اهمیت موضوع معذورم.



بانام الله 

آقایان محترم اهل حق - یاری ، یارسان - (سادات ، پیران ، دلیلان ، کلام دانها ،کلام خوانها و کسانی که خود را مفسر و صاحب نظر در مسلک اهل حق می دانند ) . به سوالاتی که در سال 1365 توسط سپاه از عالی نژاد انجام گرفته و وی هم با ملاحظاتی به تعداد آنها پاسخ داده است .  و از شماها هم تقاضا می شود به سوالات فوق که در بالا آمده است و همچنین در ادامه هم به سوالات طرح گردیده را هرکس با نظر و دیدگاه خود پاسخ لازم را بدهد . 

۱- تاریخ دقیق به وجود آمدن اهل حق (سلطان سهاک ) ، چگونگی و انگیزه ی آن را مفصل بیان فرمایید و سلطان اسحاق (صحاک) چه کسی است؟ اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟

۲- اهل حق دین می باشد  ویا مسلک و فرقه ؟ نظرتان در این رابطه چیست؟ مرقوم فرمایید .

۳- مبنا و اصول اعتقادی اهل حق بر چه اساسی استوار بوده و برپایه ی چیست؟

۴- قرآن کلام خداست و محمد رسول و مبلغ کلام الله است، کتاب اهل حق را چه کسی گفته و چه کسی مبشر آنست؟ پیامبر و کتاب آسمانی اهل حق (یارسان ) چیست ؟ و اگر اهل حق دین است ، باید کتاب آسمانی و پیامبر(رسول) داشته باشد، آیا دارد؟

۵- چرا مسلک اهل حق کلام سرانجام را با قرآن که کوچکترین تحریفی و تحذیفی در آن نشده هم سنگ و هم شأن قرار داده و عین قرآن می داند !؟  لطفا پاسخ خود را مکتوب نمایید .

۶- اهل حق از کدام یک از مذاهب اسلامی انشعاب پیدا نموده ؟ نظرتان در این رابطه چیست ؟

۷- اهل حق در نوشته های خود تناسخ و حلول را جزء ارکان مسلک  خود می دانند توضیح دهید چرا قائل به حلول و تناسخ هستید ؟

۸- چرا بعضی از پیروان اهل حق از لعنت و دشنام و بدگویی نسبت به شیطان ( ملک طاووس )  اجتناب ورزیده و نامش را مقدس و مبارک می دانند و با احترام نام شیطان را می برند ؟

۹- در مرام اهل حق نجاست مفهوم دارد یا نه ؟ و اصولا چه چیز را نجس می دانید ؟

۱۰- آیا در مرام اهل حق انسانها با دین های مختلف و عقیده های متفاوت پاکند و یا نجسند ؟


۱۱- چرا مشروبات الکلی نزد اهل حق نجس و حرام نمی باشد ؟ و درنزد اهل حق چه حکمی دارد؟

۱۲- چرا و برای چه روزه قرآنی که بالصراحه یک ماه است به سه روز تقلیل یافته با آیه ۱۸۹ سوره بقره چه می کنید ؟ که می فرماید " شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . "

۱۳- دلیل اینکه کتاب های خودتان را مثل سرانجام ، کلام ها ، دفترها ، خزانه ، و حتی برهان الحق و غیره را برابر با قرآن و عین قرآن می دانید چیست ؟ با اینکه قرآن وحی خداوند قادر و متعال است و بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و در آن هیچ جای شکی نیست ، ( قرآن کریم محکمترین ، عمیق ترین ، جامع ترین و ماندگارترین سند دنیای اسلام و بشراست و با قرآن مجید انسان به مبدأ آفرینش متصل می شود .)  لطفا پاسخ خود را مستدل توضیح دهید ؟  

۱۴- مقدسات اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ لطفا شرح دهید .

۱۵- اهل حق دارای چند دوده (تیره – خاندان ) است ؟

۱۶- اهل حق می گوید ما شریعت ؛ طریقت ؛ معرفت را طی کرده  و به حقیقت رسیده ایم مفهوم این یعنی چه ؟ لطفا توضیح دهید که در کدام کتب ادیان آسمانی آمده و یا کدام یک ازپیامبران الاهی  و یا  امامان معصوم (ع) گفته ودرکدام کتب آسمانی و یا درکدام یکی ازکتب معتبر!؟ 

۱۷-  بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی که جایگاه سلطان سهاک است ، معرفی شده و در منطقه توتشامی و ... مردگان را رو به پردیور دفن می نمایند و ذبح  ( قربانی ها ) را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند !!! ؟ . پاسختان به این سئوال چیست ؟آیا چنین چیزی صحت دارد ؟  لطفا پاسخ های خود را ذکرکنید .

۱۸- اختلافات بین دوده ها ( تیره ها ) و موارد آن را توضیح دهید؟

۱۹- مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد (دونادون ) . و سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) را و قبل از او باباخوشین و ناعوث و حضرت علی خدای واقعی بوده اند مفهوم آن یعنی چه ؟ آیا این دراذهان تداعی کننده این جمله نیست که فرقه اهل حق ( یازده خاندان )علی اللهی می باشند و معتقد به حلول و تناسخند . و قایل به الوهیت هستند ؟  توضیح دهید .

۲۰- نویسنده کتاب سرسپردگان در مصاحبه ای که در سال ۱۳۴۷ ش ، با یکی از اهل حق انجام می دهد . از جمله می پرسد .

 الف )« شما نماز می خوانید ؟ جواب می دهد:« خیرما نماز نمی خوانیم ولی به جای آن در جم خانه درهرهفته و پانزده روز نیاز می دهیم ». 

  هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام و عرض احترام و ادب . 

پرسش :

 ازآگاهان ، تحصیل کردگان ،  سادات ، دلیلان ، پیران ، کلام دانها ، کلام خوانها ،  مدعیان ، بزرگان و کسانی که خود را مفسر و صاحب نظر در مسلک اهل حق - یارسان - یاری می دانند و... تقاضا می شود  به پرسش های زیربا مستندات متیقین و با استناد به مدارک وذکراسناد آن و با ادله وبا برهان عقل پسند پاسخ دهند . که حوصله ، صبر ، بردباری و  سعه صدرخود را حفظ کرده  و از پاسخهای سطحی و بدون سند معتبر پرهیزکنند و از پاسخهای شما کمال قدردانی و تشکر را خواهیم کرد و موجب امتنان خواهد شد .

۱- تاریخ دقیق به وجود آمدن اهل حق (سلطان سهاک ) ، چگونگی و انگیزه ی آن را مفصل بیان فرمایید و

سلطان اسحاق (صحاک) چه کسی است؟ اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟

۲- اهل حق دین می باشد  ویا مسلک و فرقه ؟ نظرتان در این رابطه چیست؟ مرقوم فرمایید .

۳- مبنا و اصول اعتقادی اهل حق بر چه اساسی استوار بوده و برپایه ی چیست؟

۴- قرآن کلام خداست و محمد رسول و مبلغ کلام الله است، کتاب اهل حق را چه کسی گفته و چه کسی مبشر آنست؟ پیامبر و کتاب آسمانی اهل حق (یارسان ) چیست ؟ و اگر اهل حق دین است ، باید کتاب آسمانی و پیامبر(رسول) داشته باشد، آیا دارد؟

۵- چرا مسلک اهل حق کلام سرانجام را با قرآن که کوچکترین تحریفی و تحذیفی در آن نشده هم سنگ و هم شأن قرار داده و عین قرآن می داند !؟  لطفا پاسخ خود را مکتوب نمایید .

۶- اهل حق از کدام یک از مذاهب اسلامی انشعاب پیدا نموده ؟ نظرتان در این رابطه چیست ؟

۷- اهل حق در نوشته های خود تناسخ و حلول را جزء ارکان مسلک  خود می دانند توضیح دهید چرا قائل به حلول و تناسخ هستید ؟

۸- چرا بعضی از پیروان اهل حق از لعنت و دشنام و بدگویی نسبت به شیطان ( ملک طاووس )  اجتناب ورزیده و نامش را مقدس و مبارک می دانند و با احترام نام شیطان را می برند ؟

۹- در مرام اهل حق نجاست مفهوم دارد یا نه ؟ و اصولا چه چیز را نجس می دانید ؟

۱۰- آیا در مرام اهل حق انسانها با دین های مختلف و عقیده های متفاوت پاکند و یا نجسند ؟

۱۱- چرا مشروبات الکلی نزد اهل حق نجس و حرام نمی باشد ؟ و درنزد اهل حق چه حکمی دارد؟

۱۲- چرا و برای چه روزه قرآنی که بالصراحه یک ماه است به سه روز تقلیل یافته با آیه ۱۸۹ سوره بقره چه می کنید ؟ که می فرماید " شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . "

۱۳- دلیل اینکه کتاب های خودتان را مثل سرانجام ، کلام ها ، دفترها ، خزانه ، و حتی برهان الحق و غیره را برابر با قرآن و عین قرآن می دانید چیست ؟ با اینکه قرآن وحی خداوند قادر و متعال است و بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و در آن هیچ جای شکی نیست ، ( قرآن کریم محکمترین ، عمیق ترین ، جامع ترین و ماندگارترین سند دنیای اسلام و بشراست و با قرآن مجید انسان به مبدأ آفرینش متصل می شود .)  لطفا پاسخ خود را مستدل توضیح دهید ؟  

۱۴- مقدسات اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ لطفا شرح دهید .

۱۵- اهل حق دارای چند دوده (تیره – خاندان ) است ؟

۱۶- اهل حق می گوید ما شریعت ؛ طریقت ؛ معرفت را طی کرده  و به حقیقت رسیده ایم مفهوم این یعنی چه ؟ لطفا توضیح دهید که در کدام کتب ادیان آسمانی آمده و یا کدام یک ازپیامبران الاهی  و یا  امامان معصوم (ع) گفته ودرکدام کتب آسمانی و یا درکدام یکی ازکتب معتبر!؟ 

۱۷-  بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی که جایگاه سلطان سهاک است ، معرفی شده و در منطقه توتشامی و ... مردگان را رو به پردیور دفن می نمایند و ذبح  ( قربانی ها ) را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند !!! ؟ . پاسختان به این سئوال چیست ؟آیا چنین چیزی صحت دارد ؟  لطفا پاسخ های خود را ذکرکنید .

۱۸- اختلافات بین دوده ها ( تیره ها ) و موارد آن را توضیح دهید؟

۱۹- مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد (دونادون ) . و سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) را و قبل از او باباخوشین و ناعوث و حضرت علی خدای واقعی بوده اند مفهوم آن یعنی چه ؟ آیا این دراذهان تداعی کننده این جمله نیست که فرقه اهل حق ( یازده خاندان )علی اللهی می باشند و معتقد به حلول و تناسخند . و قایل به الوهیت هستند ؟  توضیح دهید .

۲۰- نویسنده کتاب سرسپردگان در مصاحبه ای که در سال ۱۳۴۷ ش ، با یکی از اهل حق انجام می دهد . از جمله می پرسد .

 الف )« شما نماز می خوانید ؟ جواب می دهد:« خیرما نماز نمی خوانیم ولی به جای آن در جم خانه درهرهفته و پانزده روز نیاز می دهیم ».

ب ) سئوال می کند این که می گویند اهل حق علی اللهی هستند ، صحیح است ؟ جواب می دهد : بلی اهل حق علی اللهی هستند و خودم هم علی اللهی می باشم » .

ج ) سئوال می کند « آیا خدا همان علی است ؟ جواب می دهد : « بلی همان علی است » . 

جواب تان به این سئوالها چیست ؟

۲۱- آیا این را از بزرگانتان پرسیده اید که چرا ؟ بزرگان اهل حق دفاتر و کلام  خود را از پیروانشان مخفی نگاه می دارند که علت و دلیل آن چیست !!؟؟

۲۲- آیا اهل حق (یارسان) با تصوف ، متصوفه ، عرفانیت، رهبانیت و ... مانند مسیحیت ، یهودیت ، بودایی گری ، هندویست و غیره ریشه ای دارد یا خیر؟ دقیقاً توضیح دهید.

۲۳- اصول و فروع دین اهل حق چیست ؟ موازین اصول دین و فروع دین در اهل حق از چه چیزی تشکیل شده است ؟ لطفا مشروح  توضیح دهید .

۲۴- اهل حق خود را مسلمان شیعه دوازده امامی می دانند که باید عقاید خود را با عقاید شیعیان مطابقت دهند. آیا به نماز پنج نوبت و روزه یک ماه مبارک رمضان وبطور کل به موازین اصول دین که پایه و اساس مسلمانان است و فروعات دین و... پایبند هستند یا نه ؟.  لطفا پاسخ خود را با اسناد قابل قبول ارائه دهید ؟ .

۲۵- سید و مسند نشین در مسلک اهل حق یعنی چه ؟. توضیح مفصل داده شود .

۲۶- همچنان که تأکید می کنید و باورمند هستید که بهلول شاگرد امام جعفر صادق (ع) بوده است. آیا سیره پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) را نیز قبول دارید؟ اگر نه چرا و به چه علت؟

۲۷- آیا کتاب های اهل حق و کتاب سرانجام  کتاب آسمانیست؟ آیا می توان آنرا با کلام الله مقایسه کرد؟ پس چگونه گفته های آنرا که نذر و نیاز را بالاتر از نماز می داند قبول می کنید؟

۲۸- اگر فرقه اهل حق مسلک حقیقت است پس چرا خودتان را منتسب به  دین اسلام می کنید ؟! ، آیا در مورد دین اسلام و مسلک تان مطالعه و تحقیق کرده اید و آیا خواسته های دین اسلام اینگونه است؟  و چرا از مسلکی پیروی می کنید ولی از دین اسلام واقعی پیروی نمی کنید ؟.

۲۹- نظرات اهل حق پیرامون سایر ادیان الهی و غیرآن چیست؟.

۳۰- دراهل حق چه چیزهایی حلال و حرام می باشد؟ بر اساس چه کتابی و حکمی؟ توضیح دهید.

۳۱- اهل حق می گوید ازسلاسل عرفانی اسلام هستند لطف نمایید آن عرفان اسلامی که مورد نظر اهل حق است را توضیح دهید و سر سلسله آن را ذکر نمایید !؟ .

۳۲- چه کسی کتاب سرانجام را گفته است؟ راوی و سند مستند مبنی بر صحت آن چیست؟ آیا این کلام شیطانی نیست ؟ و با قرآن در تناقض نیست ؟

۳۳- آداب و رسوم اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ توضیح دهید.

۳۴- نکاح و طلاق در اهل حق  چگونه و بر چه اساسی انجام می گیرد و ازدواج موقت در مسلک اهل حق وجود دارد ؟

۳۵- نظرات اهل حق پیرامون شیطان چیست و اگر عده ای آن را ستایش می کنند چه نام دارد؟ و در بعضی مناطق عده ای معروف به شیطان پرستی هستند و درصورت عدم صحت توضیح دهید.

۳۶- زنان اهل حق نسبت به مسلک خود چه دَینی دارند و چگونه اهل حق خوانده می شوند؟

۳۷- اعتقادات اهل حق پیرامون حضرت مهدی (عج) چیست؟

۳۸- جهاد ، خمس ، زکات ، امر به معروف و نهی از منکر نزد اهل حق چگونه است ؟ و همچنین نحوه پرداخت و انجام هر یک را توضیح دهید.

۳۹- قبله و زیارت کعبه (حج) در مسلک اهل حق چگونه است؟

۴۰- عده ای ازاهل حق ها قبله (خانه کعبه ) را قبول ندارند. وبه جای آن پردیوررا قبله خود می دانند لطفا توضیح دهید.

۴۱- آیا نماز باید طبق سنت رسول الله و آنچنان که در احکام اسلامی آمده باید خواند و یا اصلاً نباید خواند؟ و در مسلک اهل حق چگونه است ؟ توضیح بفرمایید.

۴۲- معاد درنزد اهل حق چگونه می باشد ؟ اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به معاد چگونه است ؟ توضیح دهید.

۴۳- امامت در مسلک اهل حق چگونه است و آیا دستورات ائمه پیرامون احکام و شریعت و دیگر جنبه ها را باید اطاعت کرد یا خیر؟ توضیح دهید.

۴۵- نبوت در نزد اهل حق چگونه می باشد ؟ اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به نبوت چگونه است ؟ نبوت نزد اهل حق در چه مرتبه ای قرار دارد؟ توضیح دهید.

۴۶- اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به توحید چگونه است ؟ توضیح دهید.

۴۷- عدل الهی در نزد اهل حق چگونه می باشد؟

۴۸- فرقه اهل حق درمسائل دینی ازکدام مرجع حلال و حرام را بدست  آورده و تشخیص می دهند ؟

۴۹- منظور از حلال و حرام در مسلک اهل حق چیست ؟ لطفا توضیح دهید .

۵۰- منظوراز کلام ، کلام دان و کلام خوان در مسلک اهل حق چیست ؟ لطفا توضیح دهید در فرقه اهل حق چه مفهومی دارد و ارکان کلام از چه تشکیل شده است ؟.

۵۱- فریضه اسلامی از قبیل روزه و نماز ، خمس ، زکات و... و حرام و حلال الهی را قبول دارید ؟ و به چه شکلی ؟

۵۲- در کلام گور آمده است " قرآن گذاف و دروغ است ، شیطان حق است " این یعنی رد کلام الله . توضیح دهید ؟

۵۳- نظرات اهل حق نسبت به گفتن شهادتین ( اَشهَدُ اَن لاالهَ الاالله و اَشهَدُ اَن مُحمَداً رَسوُلُ الله و اشهد ان علی ولی الله ) چیست ؟ آیا ضروریات می باشد یا خیر؟

۵۴- اصول و فروع دین در مسلک اهل حق کدامند ؟ توضیح دهید.

۵۵- مقام علی (ع) در نزد اهل حق در چه حدی است ؟ براساس عقاید اهل حق برای حضرت علی (ع) الوهیت قایلند ، توضیح دهید.

۵۶- سرسپردگی اهل حق چیست و چه معنی دارد ؟ چرا با سرسپردن اهل حق به سادات  محرم می شوند و نمی توانند با آنها ازدواج کنند ؟ کاملاً شرح داده و نظر خود را با ادله توضیح دهید .

۵۷- در کلام الله تناسخ را رد ولی در اهل حق همه ی ائمه دارای دون (تناسخ)  می باشند و به این امر معتقدند که بعد از مرگ روح در کالبد دیگری دمیده می شود ، آیا این رد کلام الله نیست ؟ آیات مبارکی که معانی آنها در رد تناسخ می باشد : آیه ۲۸ سوره بقره ، آیه۴۰  سوره روم ، آیه ۶۶ سوره حج ، آیه ۱۱ سوره غافر، آیه ۵۱ تا ۵۳ یاسین ، آیه ۳۸ سوره انعام ، آیه ۲۴ سوره ملک.

جوابتان به این آیات الهی چیست که فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه می داند؟

۵۸- اهل حق معتقدند همان اصحاب سری هستند  که یاران امام علی (ع) بودند وبراثرآزار و اذیت خلفای بنی امیه و خوارج از شبه جزیره عربستان به نقاط  قلمرواسلامی مهاجرت می کنند .  لطف فرموده نام کتاب های که  اصحاب سری درآن نوشته است  را اعلام  فرماید تا همگان از آن آگاه گردیده و مسلک ناشناخته شما آشکار شده و شاید همه به مسلک شما بگروند ؟

۵۹- اهل حق پیدایش و بوجود آمدن مسلک خود را بعد از رحلت پیامبراکرم (ص) می دانند و سادات انتصابی سلطان صحاک را علوی وازاصحاب سری خودشان می دانند و درجاهای دیگرهم می گویند بنیانگذار این مسلک شاه خوشین و سلطان اسحاق (صحاک )  و ... درقرون مختلف نوشته اند و در( منطقه جغرافیایی شمال عراق و غرب ایران ) و تاریخ  پیدایش دقیق آن را بدرستی نمی دانند و یا اعلام نمی کنند ؟!!.

لطفاً به این سئوال با اسناد مستدل وبا برهان عقل پسند پاسخ دهید ؟ .

۶۰- اهل حق شارب را مور (یعنی مهر) می داند. یعنی چه و به چه علتی؟

۶۱-  از نظر اهل حق جمع و جمع خانه و خانقاه چیست؟ نظرتان را اعلام دارید.

۶۲- سیادت خاندان اهل حق از کیست ؟ آیا سادات اهل حق دارای شجره ساداتی هستند که به امامان معصوم (ع) می رسد و یا به سلطان سحاک می رسد ؟ در صورت امکان یک نسخه از آن را انتشاردهید.

۶۳- عقاید اهل حق درباره ی تقلید در مسایل دینی چیست و چگونه است ؟ آیا فرقه اهل حق از مراجع تقلید تشیع پیروی (تقلید ) می کنند ؟ نظرتان را مرقوم فرمایید .

۶۴- الله در اصول اعتقادی و تصورات مسلک اهل حق چگونه می باشد؟ شرح دهید .

۶۵- عده ای از اهل حق گوشت خوک را حلال می دانند و می خورند. اینها جزء چه تیره ای و یا دوده ای می باشند؟ و در کدام مناطق زندگی می کنند و علت آن را بیان کرده و احکام مسلکی اهل حق در این باره چیست؟ .

۶۶- آیا اطاعت و انجام دستورات پیامبر، احکام و شریعت ضروری است یا دستورات سلطان صحاک ؟ توضیح بفرمایید.

۶۷- آیا برای خواندن نماز باید وضوء داشت؟ نحوه ی آن را طبق دستورات اهل حق توضیح دهید.

۶۸- جایگاه قرآن در کجاست و چه مقامی دارد و آیا فقط در مواردی که به آن احتیاج داریم عمل نماییم و یا اینکه کلیه ی دستوراتش لازم الجرا است؟ .

۶۹- حداقل عبودیت و بندگی خدا نماز است و ائمه اطهار می فرمایند هرکس نماز نخواند شفاعت ما در روز قیامت به آنها نمی رسد ، در صورتی که اهل حق می گویند ما نیازی هستیم نه نمازی؟ پاسختان به این سوال چیست ؟

۷۰- نذر و نیازی که برای خود و برای شکم خود باشد نه برای نیازمند و مستحق چگونه نیازیست؟ آیا این تناقض با کلام الله ندارد؟

۷۱- دونا دون (دون به دون ) یعنی چه ؟ .

۷۲- فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه امامیه می نامند و وقتی با دلیل و مدرک اثبات می شود که مسلمان شیعه بودن آنها صرفا ادعای بیش نیست . وقتی که در بن بست قرار می گیرند می گویند ما از ادیان کهن ایرانی هستیم . با این توصیف فرقه اهل حق مسلمان شیعه نیستند . پاسخ دهید که از کدام ادیان کهن ایرانی و یا ادیان دیگرهستید ؟

۷۳- اهل حق خود را مسلمان و شیعه امامیه می نامند و می گویند : معتقد به توحید ، نبوت ، معاد و ضروریات  دینی بوده که حلال محمدی را حلال و حرام محمدی را حرام الی یوم القیامه دانسته و می دانند منظورتان را بطور شفاف بیان کنید .

۷۴- دین ما اسلام مذهب شیعه اثنی عشری مسلک اهل حق است یعنی چه ؟  لطف فرمایید توضیح دهید.

۷۵- کتبی که در مورد اهل حق موجود می باشد کم هستند و اگر محتوای این کتب واقعی نیست ، چرا اهل حق اعتقادات خود را بیان نمی کنند و خود را از این تهمت ها رها نمی سازند؟ .

۷۶- حضرت علی (ع) می فرمایند : پس از امامان ،  هادی و چراغهای روشنگرالهی ، بهترین خلق ، دانشمند صالح و شایسته است . و در زمان فعلی علماء و آیات عظام اسلام را شامل می شود ،  اصول و فروع  دین را برای  مردم عوام توضیح و تفسیر می کنند . پاسختان را بیان فرمایید .  

۷۷- مسأله ارث و تقسیم آن بین (مرد و زن ) خواهر و برادردر فرقه اهل حق چگونه است ؟ عده ای می گویند فرق بین زن و مرد نیست آیا این چنین است ؟

۷۸- اهل حق معتقد است که سبیل ستون دین است آیا موی جلوی دماغ می تواند ستون دین باشد ؟ علت آن را توضیح دهید .

۷۹- زنی از مذاهب و یا ادیان دیگر اهل حق می شود ( چسبیده ) چگونگی سرسپردن وی را شرح دهید با اینکه به سادات و پیران و دلیلان شما نا محرم است .

۸۰- اهل ‌حق دفترهای خود را از دیگران مخفی نگاه می‌دارند. از نظر ایشان این دفترها به زبان اشاره نوشته شده و کسی نمی‌تواند این زبان را دریابد مگر به مقام انسان کامل برسد ، یعنی علم لدنی امامت داشته باشد. آیا چنین عقیده ای صحیح می باشد ؟.

۸۱- برخی ازاهل‌حق ها معتقدند مرشدان و رهبران آن‌ها ازغیب مطلع بوده و دارای علم لدنی امامت می‌باشند و پیش‌گویی‌های آن‌ها محقق شده و یا به وقوع پیوسته و سروده‌های منسوب به این پیران رموزی دارد که هر کس نمی‌تواند به آن اسرار دست یابد. لطفا پاسخ های خود را مرقوم فرمایید .

۸۲- درروایات آمده است که خداوند برای انسان دو حجت قرار داده است: «إنَّ للهِ علی النّاسِ حُجَّتین: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً. فَأمّا الظّاهرةُ فَالرّسُلُ وَ الانْبیاءُ وَ الائَمَّةُ وَ امّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ. خداوند دو حجت بر مردم دارد: حجتی آشکار و حجتی پنهان. حجت آشکار پیامبران و امامان هستند و حجت پنهان عقل است ».

ولی اهل حق هر دو را تعطیل کرده است . پاسختان را بیان کنید . 

هو اول و آخر یار

لازم به یاد آوریست، در اوایل انقلاب که تب انقلابیون بالا رفته بود و تصور می کردند که می خواهند اسلام بی طبفه توحیدی را در ایران به مرحله اجرا بگذارند و سپس به جهان صادر نمایند، در آن شرایط بود که گویا از طرف اطلاعات سپاه کرمانشاه احتمالاً با کمک فردی اهلحق نما، توانستند تعداد 54 سووال را برای عده ای از سادات استان کرمانشاهان ارسال نمایند. خوشبختانه از طریق پدر خانم و با استدلال تفتیش عقاید ممنوع است، مانع پاسخ هایی شویم که ممکن بود هر یک از آنها مانند مرحوم عالی نژاد نظریات خود را مطرح نموده که گاه با برداشت های سایر سادات منطقه منافات داشته باشد. در نتیجه مستمسکی گردد برای بهانه جویی ها و ملامت های منتقدان!

نمونه بارز آن همین پرسش هایی است که جناب آقای اسد بارها به طرق مختلف مطرح نموده و هر بار پاسخ های بی حاصلی می گیرد، کسی که عالماً و عامداً چند بار نام مبارک حضرت سلطان صحاک را ضحاک می نویسد. حاکم ظالمی که به فرموده فردوسی توسی به اصطلاح پادشاهی مار به دوش بوده است.

«۱۲- مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد . و سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) را و قبل از او باباخوشین و ناعوث و حضرت علی خدای واقعی بوده اند یعنی چه ؟ آیا این دراذهان تداعی کننده این جمله نیست که فرقه اهل حق ( یازده خاندان )علی اللهی می باشند و معتقد به حلول و تناسخند . توضیح دهید ؟ »

در پاسخ پرسش هایی که اکثر آنها از برداشت های مرحوم سید خلیل عالی نژاد می باشد، لذا بایستی یادآور شوم که چون جناب  عالی نژاد، به رحمت ایزدی پیوسته اند، به قول معروف: «چون نیست حافظ، معذور دار ما را»

و اما در مقابله با اهانت هایی که به ساحت مقدس حضرت سلطان صحاک، توسط فرد متعصبی موسوم به اسد شده است، ناچارم بنا به آموزه های آیین یاری همچنان ادب و نزاکت را رعایت نموده و پاسخ پرسش های اغلب تکراری ایشان را به عنوان نقطه عطف و آخرین کلام، از حضرت مولانا وام گرفته و چنین پاسخ دهم:

ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم     با شما نا محرمان ما خامُشیم! 

ببخشید
اگر این مثل را قبول دارید «چون نیست حافظ، معذور دار ما را»
 پس سلطان صحاک هم نیست پس معذور دار ما را
با نام خدا 
باسلام 
جناب آقای علی اعلایی (دکتر فرخ آریامنش ) و... شماها نظر خود را در خصوص مسلکتان  بیان فرمایید  که به نوشته های من و غیر آن ایراد می گیرید و غیر موثق قلمداد می نمایید و بارها نوشته و اعلام کرده ام هرکس مکتوباتی باصطلاح از دین یارسان (اهل حق ) دارد و نظری هم دارد بنویسد و فرقه خود را از اتهامات و ابهامات رهایی نماید . و نظر خودتان را نسبت به پاسخ عالی نژاد بنویسید . 

 ممنون می شوم . 
هو اول یارآخریار
علی تنها ترین سردارادیدگاه نوروزسورانی
این بند ازکلام حضرت نوروز سورانی عطف است به بند قبلی که گویا حضرت نوروز سورانی جهت تحقق یافتن یکی ازباورمندیهای اهل تشیع (که باورمندی نوروز هم هست ) ازحضرت علی پرسش مینمایند وخود حضرت نوروز اززبان حضرت علی پاسخ آنرا میدهند که این باورمندی غیرمتعارف وغیرمعمول هیچکدام ازمحققین شیعی درمورد آن مطلبی درموردآن به نگارش درنیاورده اند که به امید ذات حضرت حق بنده حقیر از دیدگاه کیهان شناسی درکامنتی تحت عنوان دکترین مهدویت بدان خواهم پرداخت واما
هرچند یاریارکردم کس یارم نبود              نیکو نامدار نگهدارم نبود
هرچند که یار یارکردم ویاری طلبیدم کسی را نیافتم که من را یاری دهد ودرخواست من را اجابت کند وبرحسب قضا وقدر هم آن نامداری که همه اسماء نیک ازآن اوست ومظهرتمام اسماء حسنی میباشد نظرش براین تعلق گرفت که من تنها باشم ومرا ازنگهداری خود وتحت حمایت قرار دادن خود محروم نمود
مغز پوست دوست گلعزارم نبود             ذات بی ضامن ذوالفقارم نبود
گلرویی را مشاهده نکردم که با دیده دل ونورایمان به مشاهده حضرت دوست بپردازد وصاحب شمشیری را نیافتم که ملتزم ومکلف شود به یاوری ازمن برخیزد
رشته برگردن زماندارم نبود                  به تنها کشیدن کس کارم نبود
رشته خلافت وولایت برعهده من گذاشته شد وتقدیرچنین رقم خورده بود که حضرت صاحب الزمان هم نباشد (مهدی موعود) ومن به تنهایی آن بارمسئولیت را میکشیدم وکسی دخالتی درآن امر
مقدس نمیکرد وبا من همکاری وهمراهی نمینمود
الف تا و ب همبارم نبود                    جم درویشان کار دارم نبود
توضیح اینکه الف و(ب) وجم درویشان کلید واژه میباشد برای اصحاب  پیامبر وتابعین واهل صفه
لذا میفرماید ازمیان اصحاب پیامبر وتابعین کسی یافت نشد که با من همکاری داشته باشد جهت
برداشتن این بار مسئولیت دررساندن آن به سرمنزل مقصود حتی درمیان اصحاب صفه هم کسی حاضرنشد که کاردار وسفیر وکارگزار من باشد
بعد ازنوزده وبیست برات دارم نبود           درخانه ها گردیدن کوسوارم نبود
یک جمعیت سی ونه نفره حاضرشدند که با من همکاری کنند جهت تحقق امرمقدس ودرهرخانه ای که میگشتم کسی را نیافتم که متصف به صفت حضرت ابوالفضل باشد (چنانکه درتاریخ مشهوراست حضرت علی همراه با دخت گرامی پیامبر شبها به درمنازل میرفتند جهت پیمان گرفتن
وکسانی قولهایی میدادند اما صبح که میشد چشمشان که به قداره بندان کودتا چی که می افتاد
ازترس به قول خود وفا نمیکردند واما همچنانکه به دوستان قول دادم که به موضوع تناسخ هم خواهم پرداخت هرچند که دوست نداشتم به این موضوع پیش پا افتاده بپردازم وبیشتر دوست داشتم نظریات ودیدگاهای علمی حضرت را مورد بررسی قرار دهم تا فیزیکدانان وزمین شناسان وکیهان شناسان در مورد آن قضاوت کنند واما موضوع تناسخ ازدیدگاه سیاسی
اکثرقلم بدستان ومحققین خود خوانده ومزدبگیران حوزه ودانشگاه براین باورند که باورمندی یارسان به تناسخ اخذ شده ازآیین های شرقی است اما وقتی که ازاین جماعت معلوم الحال این پرسش به عمل آید که برفرض اینکه حرف ونظر شما درست باشد پس باورمندی فرقه مختاریه به تناسخ از
کجا اقتباس شده طیعا جوابی ندارند چون تا آن زمان هیچگونه تبادل فرهنگی میان مسلمانان و
مردم مشرق زمین وحتی با یونانیان هم صورت نگرفته بود وکتابهای فلسفی یونانیان ومردم مشرق زمین به عربی ترجمه نشده بود چونکه بیشتراین اعمال دراواسط حکومت عباسیان صورت گرفت وپیش اززمان مختار و پس از زمان مختار(مختارثقفی معروف سریالش درسیما همه مشاهده کرده اند) تا مدتها گروهی مسلمان داعش واربا بهره مندی ازآیاتی چند ازقران مجید دریک دست شمشیر ودردست دیگر قران وتوبره ای به گردن به سایر اقوام وملل وقبایل یورش میبردند وکتابخانه ها را میسوزاندند وبه ملل مغلوب میگفتند یا اسلام بیاورید وبه این کتاب ایمان ویا باید کشته شوید
واموال ودارییهای شما جزء غنایم اسلام خواهد بود ویا اینکه برای حفظ جانتان باید برده مسمانان باشید وجزیه پرداخت کنید آنهم مالیاتی سرسام آور که کمرملتهای مغلوب را خم کرده بود وآنها را
مجبور میساخت که خانه وکاشانه وسرزمین خود را رها ساخته وبه مناطق دیگرکوچ کنند به هرحال بگذریم ازاین مسائل بپردازیم به اصل تناسخ ازدیدگاه سیاسی
اکثرقریب به اتفاق نویسندگان سرشناس شیعی براین باورند که بسیاری از آموزه های دینی واسلامی درزمان بنی امیه وبنی عباس به فراموشی سپرده شده است به عنوان مثال رجوع شود
به ( کتابهایی که اقای علامه کورانی که درمورد مهدویت به نگارش درآورده اند) اما هیچکدام ازاین محققین اشاره ای به موضوعات وموارد فراموش شده نکرده اند لذا اگرفرض براین بگذاریم که مورد
دست باز ودست یسته خواندن نمازباشد ازآنجاییکه بعض مذاهب اهل تسنن هم بصورت دست باز نماز میخوانند لذا این مورد نمیتواند ازموارد فراموش شده باشد اگرموضوع وضو گرفتن مسلمانان باشد بنا برنص صریح قران (واغسلو وجوهکم وایدیکم الی المفارق) گویای این است که چه مذهبی وضو را صحیح انجام نمیدهد وچه مذاهبی آنرا صحیح انجام میدهند لذا این مورد هم نمیتواند باشد اگرموضوع معراج پیامبرباشد که با طرح پرسشی ازعلمای قم ونجف مام موستاهای کردستان مولوی های پاکستان ومفتی های عربستان ومصر طی یک کامنت جداگانه بدان خواهم پرداخت امید آنکه جناب اقای اسد ( که این همه 00000)محقق برجسته ما را مستفیض فرمایند واگر موضوع خلافت وجانشینی پیامبرباشد که این موضوع هم درسالن سرپوشیده (بنی ساعده) رقم خورد وربطی به خلفای عباسی واموی نداشته کما اینکه درآن زمان ابن عباس ازیاران حضرت علی بوده است لذا این مورد هم ازموارد فراموش شده نمیتواند باشد اگربگوییم موضوع مهدویت است ازآنجاییکه خود وهابیها هم باور براین دارند که درآخرزمان مصلحی ظهور خواهد کرد ودست به اصلاحاتی خواهد زد بنا براین این مورد هم نمیتواند باشد والخ حال میماند موضوع تناسخ همان باورمندی که بارها وبارها پشت حاکمان زر وزور وتزویر اموی وعباسی را به لرزه درآورد ونهایتا کاخهای پرزرق وبرق خلفای عباسی واموی توسط باورمندان به تناسخ ازهم فرو پاشیده شد ازپیروان مختار ثقفی تا ابومسلم وازابومسلم تا تعقیب وگریزهای علویان سوریه با امویان وعباسیان
وازعلویان سوری تا نهضت فاطمیان مصر وازآنجا تا آشیانه عقاب نشینان الموت (حسن صباح) وازانجا تا نهضت براداران عزیز دروزی (بازماندگان فاطمیان) وازآنجا تا قیام بابک جاویدان افشین ومازیار وازاینان تا نهضت شیعی دوازده امامی سادات مشعشعش(سید محمد مشعشع اولین حکومت شیعی درایران پایه ریزی کرده اند) وازانجا تا قیام علویان زاگرس نشین (یارسانیها) لذا چنین باورمندی با چنین وسعت جغرافیایی ازشاخ افریقا تا کشورهای اسیای میانه باورمندی غالب مسلمانان بوده است که البته هم اکنون هم تبلور چنین باورمندی دررجعت مشاهده میگردد
از آنجاییکه رهبران این قیامها ونهضت ها ازچنین باورمندی بهره برداری سیاسی میکردند ودرآن
زمان جرم سیاسی تعریف نشده بوده لذا حکمای بنی امیه وبنی عباس مزدوران قلم بدست را اجیر نموده تا حدیث جعل کنند وباورمندان به تناسخ را تکفیر نمایند حتی افرادی ازاهل تشیع هم به استخدام گرفتند همان شیعیانی که در زمان ناخوشی اسم مبارک حضرت علی را زیر نعلین نا مبارکشان حک میکردند ودرزمان خوشی سینه چاک حضرتش بودند این جعل کنندگان شیعی نه تنها به جعل حدیث پرداختند درمورد تناسخ بلکه شروع کردند به تخریب شخصیتهای انقلابی ورهبران قیامها ونهضتها (که هم اکنون هم چی بگم والله) وحنی گروهی ازاین جعل کنندگان پا را فراترنهادند وحدیث جعل کردند که هیچ شیعی ومسلمانی تا زمان ظهور حضرت مهدی حق انقلاب وقیام را علیه هیچ حاکمی ندارد خواه حاکم عادل باشد خواه ظالم  واما درمورد رفع یک شبهه که شیخ اعلم ومفتی اعظم آورده اند که تناسخ منافات دارد با افزایش جمعیت جهان ای باورمندان به این شبهه درهرکجایی که نشسته اید (من دراینجا یک مثال می آورم وهمه میدانند اوردن مثال برای رسیدن ازمحسوس به معقول است ودرمثل هم مناقشه نیست) یک قوطی کبریت را بردارید فرض براین که چوب کبریتهای داخل قوطی کبریت به منزله روح هرفرد باشد وخود قوطی کبریت همان جایی باشد که بارها درقران تحت عنوان (علیه راجعون) ازان یاد میکند حال تک تک چوب کبریتها را روی فرش یا میز جلوتان قرار دهید که هرچوب کبریت (روح) توالیهای زندگی خود را درپیش میگیرد لذا متوجه خواهید شد تناسخ هیچگونه منافاتی با افزایش جمعیت جهان ندارد بلکه کاملا همسو .هماهنگ با آن است وشبه شیخ اعلم ومفتی اعظم شما به اندازه دو دانه چوب کبریت ارزش ندارد هرچند که سالهاست با این شبهه مغزمیلیاردها مسلمان را منجمد نموده است
مرید سادات حیدری گوران فریبرز

جناب آقای فریبرز خود قضاوت کن . و قضاوت را بر عهده خوانندگان محترم می گذاریم . 

فقیهان شیعه واژه کفر را در پنج معنا به کار برده اند و در مجموع ، هفت گروه – با توجه به اختلاف فتاوا – در اصطلاح و کلمات فقها کافر شمرده شده اند:

۱- منکران خداوند.

۲-  مشرکان  : یعنی کسانی که برای خداوند متعال شریک و همتا قرار می دهند.

۳- پیروان دیگر ادیان آسمانی؛ مثل : اهل کتاب.

۴- منکران ضروریات دین با آگاهی از ضروری بودن آن .

۵- کسانی که پیغمبری حضرت محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارند.

۶- کسانی که به امام معصوم (ع) دشنام دهند یا دشمنش باشند؛ مثل خوارج و ناصبیان .

۷- غلاة ( یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگوید خدا در او حلول کرده است).

عقاید اهل حق منحصر به چگونگی اعتقاد آنها نسبت به امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) نمی شود، بلکه مسائل متفاوت و مختلفی است که اظهار نظر درباره آنان سرنوشت ساز و مهم است.

تناسخ و حلول: «تناسخ‏» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون‏» گویند. بعقیده ایشان در تن هر کس ذره‏اى از ذرات الهى موجوداست، و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى‏باشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مى‏گویند هر بار خداوند حق تعالى با چندتن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهاى خاکى «حلول‏» مى‏نماید، این «حلول‏» به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون‏» گویند و همانست که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام‏» آمده است، «خداوند در ازل درون درى مى‏زیست، و سپس براى نخستین بار تجسم یافت، و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد، و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.» در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‏شود، و در جاى دیگر سر بر مى‏دارد. منظور از این «تناسخ‏» و جاى به جاى شدن، و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‏اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‏پذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلى مى‏کند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته‏اى به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشته‏اى به صورت بنیامین در آمد.

در کتاب «سرانجام‏» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش.

در کتاب دیگرى آمده است که بنیامین از عرق خاوندگار پیدا شد و آن رمز تواضع و فروتنى است، و داوود از نفس او و وى رمز خشم و غضب است، و موسى از سبلتان او، و وى رمز رحمت است، و رزبار از نبض او، و وى رمز احسان و نیکى است.

اهل حق درباره حضرت على (ع) مى‏گویند، که او تجلى ذات خداست، و وى را «مظهر» تمام و کمال خدا مى‏دانند، و اوست که در هر دوره و عصرى ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلى مى‏کند. على (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عده‏اى از یاران نزدیک خود بیاموخت. در دعاى سفره، خطاب به حضرت على (ع) گویند: «یا على ایو الله، الحمد لله رب العالمین، سفره سلطان کرم، خاندان کرم، نور نبى، شکسته، بسته جان مدعى، بر ما حلال بر صاحبانش خیر و برکت‏ .

  آفرینش جهان: اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلى انجام شده است، یکى خلقت «جهان معنوى‏» و دیگرى خلقت «جهان مادى‏» . این افسانه‏ها در دفترها و متون دینى ایشان به لهجه گورانى، به صورتهاى گوناگون حکایت‏شده است.

گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهناى دریاى محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن در پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسى) - عزرائیل (مصطفى داوودان)  حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار) که او را یادگار حسین نیز گفته‏اند و او مظهر حسین بن على (ع) است.))

چند نقد از علماء بزرگ بر صوفیه

آیت اللّه سیّد شهاب‏الدّین مرعشى نجفى در تعلیقات جلد اول احقاق الحق مى‏نویسد:

به نظر من مصیبت صوفیه بر اسلام از بزرگترین مصیبتها است که ارکان و بنیان اسلام را منهدم مى‏کند و ظاهر شد بر من بعد از فحص زیاد و گردش در کلمات آنها و تامل در مطالبشان و نشست با رؤساى فرقه‏ شان اینکه از رهبانان نصارا تاثیر پذیرفته‏ اند سپس به بعضى از شیعیان نیز سرایت کرده و کار به جائى رسید که سنگ روى سنگ باقى نگذاشتند همه نصوص قرآن و روایت را تأویل کرده‏اند و با احکام فطرى عقلى مخالفت کردند و بر وردهائى که بوى کفر مى‏داد مداومت کرده و آن را ذکر خفى قلبى نامیدند و بعضى از آنها ادعا کردند که ما با خدا حالاتى داریم که او ما می شود و ما او می شویم خلاصه اینکه شیوخ تصوف و بناى خانقاه‏ها در قرن چهارم بود و لباس مخصوص اسلامى پوشیدند و آن را علم و شاخه‏اى براى فرقه خود قرار دادند و توسعه دادند تصوف را تأویلات و کشفهاى خیالى و اوهام و کتب متعددی نیز تألیف کردند و مردم را اغفال کردند و انشاء اللّه خداوند ما و شما را از این گروه دور بدارد.

ازملا احمد نراقى: کلام تندى در مذمت صوفیه آمده که به برخى فقط اشاره مى‏شود:

صوفیه گاهى با کلامى از توحید و یا شعرى از عشق خود را به زمین مى‏اندازند با این حال ایشان را از حقیقت توحید و محبت خدا مطلقا اطلاعى نیست و چنان پندارند که با این حرکات تارک دنیا و درویش مى‏شوند.

علامه محمّدباقر مجلسى: در رساله اعتقادات خود مطالب زیادى در ذمّ تصوف آورده. مثلا فرموده:از جمله بدعتهاى صوفیه ذکر جلى است که آوازه خوانى و زمزمه کنند به اشعارو مانند… صدا کنند و خدا را با دم گرفتن و کف زدن و هو حق گفتن عبادت کنند و گمان مى‏کنند عبادتى مانند این دو بدعت نیست.وما کان صلواتهم الا مکاء و تصدیه» و در آخر مى‏ نویسد پدرم نیز صریحا از ایشان بیزارى مى‏جست و در عقائد باطله ایشان را تکفیر مى‏نمود و من بهتر آگاهم به طریقه پدرم

شهید ثانى: در رساله علم درایه در پایان می نویسد: صوفیه براى جذب قلوب مردم به مواعظ خود احادیث دروغ جعل مى‏کنند. و در کتاب منیه المریدش مى‏فرماید: مراد از این حدیث پیغمبر که فرموده «اذا مررتم فى ریاض الجنة فارتعوا قالوا یا رسول اللّه و ما ریاض الجنّة قال حلق الذکر قال هى مجالس الحلال و الحرام» مجالس علم است نه آنچه صوفى از خود بدعت کرده ‏اند.

   

لطف کنید با سند مطلب بنویسید و اسناد آنها را هم ذکر کنید و  حضرت نوروز سورانی ؟!! چند بیت از  شعر گفته است  که شرشار از کفر و شرک در آن نهفته است نقل می کنید و تاکید بر آن می نمایید و با این کار سفسطه و مغلطه می کنید که می خواهید جواب سوالات بالا را ندهید لطف نمایید به سوالات انجام گرفته پاسخ دهید . 

اقای اسد این را باورداشته باش وباور دارم خوانندگان قضاوت میکنند این شما هستتید فقط ادعا میکنید شما ادعا دارید چند بیت ازکلام نوروز بوی کفر می اید ما چند بیت را ازشما نمیخواهیم به عنوان
سند ارایه دهی فقط یک بیت ازکلام نوروز را بیان کن وبگو این بیت بوی کفرمیدهد و اما تکفیر اقای اسد دوران تکفیر گذشته تمام جهان ازتکفیری ونکفیرکردن متنفرند وان را محکوم میکنند کی شما میخواهید این موضوع را بفهمید (اگرنمیفهمید بروید به گروه داعش بپیوندید)  ودر ضمن من چه سفسطه وچه مغلطه ای من کرده ام شرح بیان کلام نوروز سفسطه ومغلطه است تحلیل تاریخ نمودن سفسطه ومغلطه است دوست عزیز یک کمی هم انصاف داشته باش پیروان مختار تناسخی بودن که پشت اموی را به لرزه دراوردن پیروان ابومسلم تناسخی بودن که اموی را سرنگون کردند علویان وفاطمیان ودروزیان هم اکنون هم تناسخی هستند نصیری ها هم اکنون تناسخی هستند خرمدینان تناسخی بودند تو اصلا خودت میدانی چی میگی حداقل یک مقدار تاریخ بخوان
اینترنت سرچ کن مطالب فوق را دست بردار از یک طرفه قاضی رفت وکلی گویی کردن
بوی کفر می دهد با تکفیر فرقشان از زمین تا آسمان است
در ضمن تکفیر با اخبار از کافر بودن فرق دارد
هواول یار اخر یار
قضاوت کنید خوانندگان گرامی
تخریب شخصیتهای قیام (هرپرچمی قبل ازقیام قائم برافراشته شود صاحب آن طاغوت است که غیرخدا پرستش میکند {وسایل شیغه ج11ص37 حدیث 6
ودیگر هرپرچمی قبل ازپرچم حضرت قاتم برافراشته شود صاحب آن طاغوت است {حسین نوری طبرسی مستدرک الوسایل ج2ص248
واما نفی قیام
تا آسمان وزمین آرام است آرام گیرید وتا زمانیکه زمین ازدرهم کشیدن لشکریان وآسمان ازندای آسمانی آرام است کاری انجام ندهید وقیامی نکنید وسائل شیعه حدیث 14

عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیٍّ رَفَعَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ: وَ اللَّهِ لَا یَخْرُجُ أَحَدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ- إِلَّا کَانَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ فَرْخٍ طَارَ- مِنْ وَکْرِهِ قَبْلَ أَنْ یَسْتَوِیَ جَنَاحَاهُ- فَأَخَذَهُ الصِّبْیَانُ فَعَبِثُوا بِهِ.وسائل الشیعة؛ ج‌15، ص: 51 به نقل از الکافی 8- 264- 382.
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کُلُّ رَایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ ع- فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مَنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. وسائل الشیعة، ج‌15، ص: 52‌ به نقل از الکافی 8- 295- 452

* در این حدیث و احادیث مشابهی که در این دست هستند با این سوال مواجه می شویم که: آیا قیام برای احیای دین همانند قیام جمهوری اسلامی، باطل است؟ دلیل عقلی شاید بتواند ضرورت وجود نظام دینی را اثبات کند اما دلیل نقلی در رد این نوع احادیث با توجه به این که این اخادیث از زبان مبارک ائمه هستند؟
* چرا عده ای از علما در مسائل سیاسی مثل قیام سکوت می کردند (شنیده ام آقای بروجردی، سیستانی و ... از این دست بوده اند)

با سلام و تشکر از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

این گونه روایات چند دسته هستند:
1- روایاتی که هر نوع قیام پیش از ظهور حضرت مهدی (ع) را محکوم کرده است . پرچم دار آن را طاغوت یا مشرک معرّفی می کند. امام باقر(ع) می فرمایند:کُلّ رایة تُرفَعُ قبل رایَة القائم (ع) صاحبها طاغوت .(1)
بزرگان در توجیه این دسته روایات گفته اند: مراد از پرچم هر پرچمی است که در مقابل خدا و رسول خدا(ص)و امام (ع) برافراشته شود و هدف پرچم دار این است که خود را مطرح کند . در نتیجه به خواسته های خود جامه عمل بپوشاند.
2- روایاتی که در صدد بیان این حقیقت اند که بگویند: معمولاً نه دائماً قیام های پیش از حضرت مهدی(ع) ناموفق اند . نتیجه ای جز قتل و کشتار و خون ریزی و کشته شدن ندارد، به عنوان نمونه حضرت امام سجاد(ع)در صحیفه سجادیه می فرمایند: هیچ یک از خاندان ما تا قیام قائم برای رفع ظلم و جور و یا احیای دین قیام نکرده و نمی کنند جز این که باعث افزایش گرفتاری ما و شیعیان می شود.
روشن است این دسته روایات اصل قیام را رد نمی کنند، بلکه تنها نفی پیروزی و موفقیت ظاهری می کنند،چرا که اگر اصل جواز را رد کنند، با قیام اباعبدالّه الحسین (ع) و زید بن علی و حسین بن شهید فخ منافات دارد.
این دسته روایات فقط ناظر این مطلب است که نوع قیام ها گرچه در ظاهر با شکست مواجه می شوند .وانگهی عدم پیروزی نمی تواند دلیل عدم تکلیف باشد; یعنی این طور نیست که عده ای بگویند: حالا که ما در قیام پیروز نمی شویم، پس در مقابل ستمگران تکلیفی نداریم . ای بسا زنده نگهداشتن دین و تکلیف تقاضا می کند که انسان همه چیز را فدای آن کند مثل اباعبداله (ع) و....

3- روایاتی که متوجه مخاطبان و حاضران در جلسه حضوری امام است ; یعنی امام (ع) به آن عده ای که در حضورش نشسته و حرف هایش را گوش می دهند می فرمایند: قیام نکنید که قیام قبل از مهدی(ع) چنین و چنان است و کاری به عموم ندارد، مثلاً حضرت صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام «سدیر» می فرمایند: در خانه بنشین و به زندگی بچسب . آرامش داشته باش تا وقتی که شب و روز آرامش دارند. وقتی به شما خبر دادند که سفیانی قیام کرده است، فوراً به سوی ما بیا ، اگر چه پیاده .(2)
در این گونه روایات مخاطب ، اشخاصی همانند سدیر هستند که افرادی احساساتی بودند که احساسات شان بر عقل شان غلبه دارد. آنان خیال می کردند شرایط و زمینه قیام و اقدام برای تشکیل حکومت اسلامی وجود دارد . به همین جهت همواره منتظر قیام بودند. حضرت (ع) با بیان خود به این گونه افراد گوشزد می کند دچار اشتباه هستید، هنوز زمینه قیام وجود ندارد . منع افراد خاص از قیام علیه حُکّام جور، هرگز دلیل بر جایز نبودن اصل قیام نخواهد بود.
بنابراین ، اولاً در هیچ یک از روایات اصل جواز قیام نفی نشده ، بلکه منع به خاطر جهاتی بوده که به بعضی اشاره شده است ;
ثانیاً: در مقابل ، روایات زیادی داریم که از قیام قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) خبر و مورد تأیید قرار می دهد.
پیامبر اکرم (ص)‌فرمودند: یخرج الناسٌ من المشرق فیوَطّؤُن للمهدی یغنی سلطانه ;مردی از مشرق قیام می کنند و زمینه حکومت مهدی را فراهم می سازند.(3)
به علاوه انقلاب ها و قیام هایی قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) صورت گرفته و مورد تأیید ائمه اطهارقرار گرفته است ، مانند قیام زیدبن علی «پسر حضرت سجاد(ع)و قیام حسین بن علی شهید فخّ از نوادگان امام مجتبی (ع) و قیام مختار که امام سجّاد(ع) در حقش فرمود: الحمدلله الّذی ادرک لی ثاری من اعدائی و جزی المختار خیراً; شکر خدا را که انتقام خون ما را از دشمنان ما گرفت ، و به مختار جزای خیر عنایت فرماید.(4)
قیام توابین به رهبری سلیمان بن صرد خُزاعی از اصحاب رسول خدا(ص)که بعد از شهادت حضرت اباعبدالله (ع) به خون خواهی حضرت علیه دستگاه ظلم یزیدی قیام کردند و به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
در اسلام اصلی وجود دارد به نام امر معروف و نهی از منکر که در شرایط خاصی بر همه افراد در هر زمان و مکانی واجب است .
لازمه چنین اصلی این است که در مقابل منکرات و انواع ظلم و جور و مقابل ستمکاران قد علم کنند. دربرابر آن ها بایستند. بدیهی است که ایستادن گاهی منجر به درگیری و قیام می شود.
نتیجه این که قبل از قیام حضرت مهدی (ع) انقلاب و قیام کردن مانعی ندارد . منع حضرات ائمه اطهار، جهات دیگری داشته که به بعضی اشاره شده است .
در این باره می توانید به مجله حوزه شماره مجله حوزه ، ویژه امام زمان (عج)شماره 70ـ 71، مراجعه فرمایید.
نسبت به سکوت شخصیتهایی که فرمودید این بزرگوان مداخلات زیادی در امور سیاسی داشته اند اما قطعا شرایط را برای قیام کسترده مهیا نمی دیده اند، نه آنکه قیام را نا مشروع بدانند.
پی‌نوشت‌ها:
1.بحار الأنوار، علامة المجلسی ، 1403 - 1983 م ، دار إحیاء التراث العربی - بیروت ،ج 25 ،ص 114 ،حدیث 15و 17.
2. الکافی‏،شیخ کلینى‏، اسلامیه‏، تهران‏، 1362 ش‏،نوبت چاپ: چهارم ‏ ،ج8،ص265.
3.بحارالانوار، ج 51 ،ص 87.
4 .همان ، ج 45 ،ص 345 ،حدیث 13.

هو اول یار آخریار
اری اگر(خدا خبری      خدا تو آگاه بینای خبری) اگرباورمندی به اینکه خدا آگاه وبینا است وازآن بوی کفر می آید ما کافریم (قادر قدرت دایم فردی           هیچکس بالادست نزاد نمردی) اگرباورمندی به اینکه خدا به قدرت قادر است ونزاییده ونه زاده شده ونه مرگ براو عارض است وتنها ویگانه است بوی کفرازآن می اید بله ما کافریم اگرباورمندی به اینکه واژه علی از اسماء الله است بوی کفر میدهد بلی ما کافریم (اسم علی اعظم یک نام هزار) همه اشعار وابیات فوق ازحضرت نوروز سورانی
هو اول یار اخر یار
اشعار فوق خداشناسی سنتی است نگرش سلبی وسلبی گروی حضرت نوروز بماند برای بعد که طی چند کامنت به هردو مورد خواهم پرداخت درضمن ازمدیریت محترم سایت جهت نمایش نظرات بسیار سپاسگذارم وازراه دور دست ایشان را میبوسم
 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

 

حکایت سلطان اسحاق ملقب به سلطان سهاک - ضحاک - وچگونگی پیدایش فرقه اهل حق

بطوریکه در نقل و قولها و دستورات اهل حق آمده است مدتی قبل از پیدایش سلطان اسحاق (سهاک – ضحاک ) یک  روز فردی بنام شیخ عیسی برزنجه ای که از سادات اهل تسنن و از مشایخ سلسله نقشبندی است مشغول  تاریخچه نماز خواندن می شود که در حین خواندن نماز در عالم سیر باطنی یک لحظه نوری را در بالای سر خود مشاهده می کند و متعجب می شود ، ناگهان وحی از نور نازل می شود و بزبان شیخ عیسی می گوید ورجه دعایی ورجه تکبیری – دردانه بیانی ظلماتم وست او پیری – ها میردان کفتن اوشون نجیری که . ترجمه فارسی آن چنین است : قبل از دعا و قبل از تکبیر در دانه ای بودم که در تاریکی به پیری بستم  و مردان جویای شکار هستند ، که اهل حق نظم کردی فوق را چنین تفسیر می کنند : قبل از اینکه به دنیا بیاییم و قبل از این که دعا و تکبیری در خصوص نماز داشته باشیم من در دانه ای بودم که بال و پر جبرئیل را سوزاندم و در جامه بابانائوس وعده پا گذاری حقیقت را داده ام این مردان که عبارتند از بنیامین و پیر موسی را قبلا فرستاده ام و منتظر آمدن من هستند .

بعد شیخ عیسی در جواب می گوید : ور چه تکبیری ور چه سبحانی – نوری ویم دیم وردکانی- حجم قویلا پی من شکرانی . که ترجمه فارسی آن چنین است : قبل از تکبیر و قبل از سبحان الله خودم نوری دیدم که حجم قبول شد و شکر گذارم .

مجددا نور جواب می دهد و می گوید : ورچه تکبیری ورچه سبحانی حجت قویلا پی شکرانی – یری تنانم کیانت ویانی – جام جمشیدن قدرش بذانی . ترجمه فارسی : قبل از تکبیر و سبحان الله حج تو قبول شده به تو تبریک می گوییم ویری تن ( بنیامین ، پیر موسی ، داود ) را بمنزل تو فرستادیم و آنها جام جمشید هستند قدرشان را بدانید یعنی این سه نفر مانند جام جم و کیخسرو که از روی خطوط آن اوضاع کواکب را درک می کنند و اوضاع و احوال عالم را می دانند ( این گفت وشنود در عالم باطن بوده است !!! ) .

پس از چند روزی همان سه نفر معرفی شده بنا به اشاره باطنی بابا نائوس هوشیار می شوند و در جستجوی یکدیگرند تا اینکه در کوه شاهو روی چشمه آبی برحسب تداعی قبلی و کوشش باطنی بیکدیگر بر خورد نموده و جهت شناسایی کامل تری سئوال و جوابی را به میان می آورند و ازیکدیگر می پرسند که شما از کجا آمده اید ، اول ایوت حشار که  اردبیل آمده ام و کمر باطنی خود را رو به پل بسته ام و اب از جایی خورده ام که هرگز گل آلود نمی شود و همیشه زلال است ، بعد ملا رکن الدین که مظهر قبلی پیرموسی است می گوید : من دمشقی هستم و از دمشق آمده ام و کمر باطنی خود را رو به پل بسته ام و آب از جایی خورده ام که هرگز سر چشمه آن خشک نمی شود پس از آن موسی سیاوه که مظهر قبلی داود است می فرماید : من حدثی هستم و از حدث آمده ام و کمر باطنی خود را رو به پس ( اشاره به سیر نزولی است ) بسته ام و اب از جایی خورده ام که هرگز کسی از آن نخورده است . پس ازآن پیر خدر شاهوی که مظهر قبلی پیر بنیامین است می گوید:خاک من از گل زرد است نه خاک سیاه، یعنی از نور هستم نه از ظلمات، نشانه من حد و حسابی ندارد و آبی که من خورده ام سر چشمه تمام بالا جوب هاست ( بر اساس همین اصول فوق است که اگر از یک نفر اهل حق سئوال شود آب از کجا خورده ای باید از طریق کلام های فوق جواب دهد و گرنه اهل حقش نمی دانند پس از معرفی و شناساندن خود همگی یکدیگر را شناخته و برای اجرای امر باطنی  بابا نائوس یری تن فوق الذکر عازم خدمت شیخ عیسی میشوند. پس از ورود به خانه شیخ عیسی وچند روز توقف  بالاخره به  شیخ عیسی می گویند که شما باید خاتون دایراک ملقب به چیرمزبار که دختر حسین بیگ جلد و رئیس ایل جاف است خواستگاری نمایید، شیخ عیسی که کهن سال بوده و دیگر توانایی ازدواج نداشته انکار میکند تا این که نشانی نور به میان می آورند و بعد شیخ عیسی قبول میکند، همان سه نفر که پیر بنیامین، پیر موسی، پیر داوود بوده اند با مشورت شیخ عیسی جهت خواستگاری خاتون دایراک به منزل حسین بیگ جلد میروند و پس ازچند روزی توقف موضوع خواستگاری خاتون دایراک جهت شیخ عیسی را به مبان می آورند، گرچه به واسطه ی کبر سن شیخ عیسی راضی به این عمل نیستند لیکن از آن جایی که مقدرات چشم باطن حسین بیگ جلد هم باز می شود و پی به قضایا می برد و قول موافق میدهد که پس از مذاکرات عدیده و به جا آوردن رضایت طرفین و جاری شدن صیغه ی عقد و قرار داد مرسومی آن زمان خاتون دایراک را به نام عروسی از منزل حسین بیگ جلد کوچ وبه منزل شیخ عیسی می برند  پس از مدت زمانی در بوستانی که ایوت حشار مامور کاشتن بوستان در برزنجه شده و نفرات مابقی به منزل شیخ عیسی میروند‍ در هر صورت خاتون دایراک و سایرین در همان بوستان بموجب نشانه ی قلبی باطنی منتظر هستند که ناگهان شهباز سفیدی از دور نمایان و به محض ورود دربوستان به شکل طفلی در دامن خاتون دایراک می نشیند و مانند حضرت عیسی بدون پدر و مادر ظاهر می شود و سه نفر معرفی شده یعنی همان یری تن به منزل شیخ عیسی که در قریه ی برزنجه از شهر زور بخش حلبچه استان سلیمانیه کشور عراق بوده می روند و تمام راز و نیاز خود را بنام تبریک بجا می آورد . مشهور است که پیر بنیامین وقتی داخل منزل می شود اول می خواهد دست شیخ عیسی را زیارت کند که در این موقع سلطان اسحاق مانند حضرت علی (ع) !!!! و شاه خوشین که در طفلی سخن گفته اند به زبان می آید و به لفظ کردی می کوید : پیره رنگینه ، نه چنی تو من پیره رنگینه – چه من رد موی و کو ملینه – گیله وه بیزار پیره – گیلوه گیله وه ،

 ترجمه فارسی آن چنین است : ای پیر رنگین به لفظ ادب به تو می گویم ، ای پیر رنگین از من می گذری کجا می روی ، بر گرد و بدون زاری برگرد . بعد پیر بنیامین به حالت گریه و زاری برگشت و گفت : همه چیز در چشم تو عیان است و آشکار و چیزی پوشیده و پنهان نمی ماند و چون شیخ عیسی بر حسب ظاهر بزرگ است از لحاظ بجای آوردن ادب بود که به طرف او رفتم ، بعد از هفت روز اسم او را سلطان اسحاق می گذارند که پدر ظاهری او شیخ عیسی و مادری ظاهریش دایراک است . در مورد نام گذاری او در کلام خزانه بنظم کردی چنین نگاشته شده که ترجمه فارسی آن چنین است : از بابا لیان که نام قبیله شیخ عیسی است عزیزی بوجود آمده و هفته اش که گذشت اسم او را گذاشتند و نام او بدست بنیامینیان افتاد و این وجود مظهر حق و خاونکار (خاوندگار) است که پیر آن بنیامین می باشد . شیخ عیسی که پدر ظاهری سلطان اسحاق است عازم کعبه خانه خدا می شود که در مراجعت در بین راه دارفانی را وداع می کند . شیخ عیسی غیر از سلطان اسحاق سه فرزند دیگر نیز به نام های خدر،قادر و سلامت داشته و چون بعد از شیخ عیسی به تدریج سلطان اسحاق رشد نموده و به سن بلوغ میرسد و اعجاز و کرامات او سر تا سر محال برزنجه را فرا می گیرد و به این سبب سه برادر فوق بر سلطان اسحاق حسد می برند وی را را جادوگر و افسونگر معرفی می کنند و چون دروغگویی آنان لطمه ای به سلطان اسحاق وارد نمی کند لاعلاج از سلطان اسحاق درخواست می کنند که از یکدیگر جدا شوند و مالیه شیخ عیسی را هم بین خود تقسیم کنند و چون سلطان اعتنایی به مال دنیا ندارد لذا تمام دارایی شیخ عیسی را به سایر برادران خود داده و خودش با بردن یک تخته قالیچه و یک سفره جای نان قانع شده و آنها را برداشته و همراه با جمعی از یاران یعنی همان یری تن سابق الذکر از برزنجه بطرف کوهی که نزدیک قریه فوق و به شندرکوه معروف است رهسپار می شوند . پس از رسیدن به پای شندر کوه غاریکه اکنون به مرنو (غارنو ) مشهوراست و تا آنزمان کسی آنرا ندیده بود به چشم خورده و همگی داخل آن غار شدند ، پس از آنکه در غار قرار گرفتند قادر برادر سلطان اسحاق لشکری جمع آوری می کند و می گوید برای جنگ با اسحاق امداد و لشکر لازم است و لشکری بنام قوشن چیچک ( قوشن در زبان قدیم ایرانی از جمله فارسی ، ترکی و کردی به معنی سپاه است ) از محال برزنجه گرد آوری کرده و برای جنگیدن با سلطان اسحاق به شندر کوه می روند در این موقع یاران غار از آمدن لشکر قادر ، سلامت و خدر مطلع و قضایا را به سلطان رسانیدند و گفتند از طرف فرزندان شیخ عیسی لشکر بی سر و سامانی آمده که از دیدن آنها لرزه بر انداممان افتاده و چون سلطان از باطن همگی با خبر بوده به یاران خود نوید داده و گفت نترسید ، رفع بلا می شود !!! ؟؟ وقتی لشکر نزدیک شد به داود مأموریت داد که به جنگ آنها رود و آنها را نابود و هلاک سازد ، این بود که داود بفرمان سلطان مشتی خاک را از زیر قالیچه قدرتی برداشته و به جنگ لشکر چیچک رفت و با پاشیدن همان مشت خاک در میدان جنگ چنان گرد و غباری ظاهر شد که سه روز هوا تاریک شد ؟!!!! و همان تاریکی وسیله ای شد تا لشکر قوم چیچک در هم ریخته و یکدیگر را بقتل برسانند ؟؟؟ و در مدت این سه روز یاران غار چیزی نخوردند ( که احتمالا به خواب زمستانی رفته بودند و پس از گرم شدن هوا از خواب زمستانی بیدار می شوند ) و پس از سه شب و سه روز که هوا روشن شد { حتما این از امداد های غیبی سلطان اسحاق بوده است ؟ } و بقیه قشون چیچک تار ومار شده بودند که بمناسبت همان روز آنرا جشن یاری قرار دادند که بنام دعوات شاهی معروف شد زیرا سلطان گفته بود : این مقدرات برای این بوده که پیروان ما در این موقع هر ساله سه روز بنام دعوات شاهی  روزه بگیرند و از آنروز قرار بر این شد که گروه اهل حق پیرو سلطان اسحاق هر ساله سه روزرا روزه بگیرند . روزه مزبور چند اسم دارد مناسبتی نامیده شده است :

نیت مرنوی ، دعوات شاهی و نیت قول طاسی۱- نیت مرنوی ( غارنو) قصد جای آوردن سه روز روزه ، به احترام روزه غارنو ۲- دعوات شاهی چون راجع به سه روز مزبور ، سلطان بیاران تأکید کرده هر سال به همان وعده از راه سپاسگزاری و به افتخار آن قدرت نمایی خداوند سه روز روزه دار باشند ب این مناسبت موسوم به دعوات شاهی گشت زیرا اهل حق دعوت به چنین عبادتی شدند ۳- نیت قول طاسی ، قول طاس یعنی دانا نمودن و امر کردن به آن روزه که نیکو و زینت بخش عالم روحانی است .

نظرات دیگری نیز در دفاتر کلام اهل حق در مورد سلطان اسحاق وجود دارد که بعضأ متضاد به نظر می رسد . علی رغم اعتقاد بعضی از خاندان های اهل حق مبنی بر اینکه سلطان اسحاق فاقد فرزند بوده و با تعیین هفت نفر خاندان های مختلف اهل حق را بنیان گذاری نموده در دفاتر کلام موجود نزد بعضی ها بحث را کاملأ رد نموده و چنین توضیح می دهند : پس از ازدواج ظاهری سلطان اسحاق با خاتون بشیره دختر میر خسرولرستانی والی لرستان صاحب هفت فرزند بنام های ۱- محمد گوره سوار سر حلقه هفتوان و فرزند ارشد ( پدر شاه ابراهیم ) ۲- ابوالوفا پدر خاموش ۳- شهاب الدین که زن اختیار ننموده و فاقد اولاد می باشد ۴- حبیب شاه زن اختیار ننموده و فاقد اولاد می باشد ۵- حاجی باویسی ۶- میر ۷- مصطفی .

از کلام های دوره هفتوانه از کتاب رموز یارستان نوشته قاسم افضلی در صفحه ۲۴ چنین آمده است : ((وآتش بنیامین ، پادشاه ارش کرد و آتش بنیامین ، اول تو بنیر نام هفت لامین ، موسی بیادا یک یک نه ثبتش ، نیا نام هر هفتش ، میر و مصطفی هام شرط قدیم ، نه گاو نه ماهی نه لوح نه اقلیم ، محمد عبدالوفای ، آنانم وصف گواهی داوی ، شاب دین حبیب شای ، مجرد قول هردو دنیای ،حاجی با ویسی ویش علمداران ، علمداربرتا که و بارن ، سلطان صحاک خاتم طیارن ، چه روژ حساو آنانم یارن ، غلامان دیشان ای رنگ و کاوه ، فرزنان چرین کلهم دوباره ، فرزنان چرین غلامان نودم ، آمان و ویلان شاه صاحب کرم . ترجمه فارسی ،  سلطان اسحاق به پیر بنیامین گفت که نام هفت فرزندم را بگذارید وبا شادی و سرور که پیر موسی در دفتر معروف پیرموسی ثبت می کند، میر و مصطفی هم شرط و اقرار قدیم ( در بحث دونا دون ) محمد و ابوالوفا که قبلأ وصف گواهی روح عظیم آنان را داده ام ، شهاب الدین و حبیب شاه که دارای قول و قرار بوده و مجرد می مانند ، حاجی باویسی خود علمدار این حرکت و ارکان خواهد بود و من سلطان اسحاق ختم یاران طیار یارستان هستم و در روز محشر و حساب آنان(فرزندانم ) را در کنار خود به عنوان یاران مظهریت حق خواهم داشت و سایر غلامان و یاران متوجه نام گذاری و این عهد و میثاق شده و آنوقت یاران و فرزندان خود را نزد سلطان صدا زدند )). براساس بعضی ازدست نوشته های اهل حق ولادت سلطان اسحاق در سال ۵۸ ( هجری ) و وفات وی در سال ۶۷۵ (هجری ) بوده است .

 یعنی ۶۱۷ سال عمر کرده است ؟؟!!! .  که به غیر از حضرت نوح نبی الله (ع) کسی دیگر چنین عمری طولانی آن هم به اذن خدای تبارک وتعالی بوده ، نداشته است . برای ظهور پیشوایان مذهبی یارستان (اهل حق ) و تحریردفترها ، تاریخ دقیقی بجای نمانده است . درنامه ی سرانجام یا دوره هفتوانه موسس و مقنن اهل حق را سلطان اسحاق ( ۶۱۲ متولد ۳۰۰ سال عمر) می داند که سده هفتم یا هشتم بوده است . قاسم افضلی می گوید : این مسلک ابتداء در قرن چهارم به وسیله شاه خوشین رواج یافته و او وعده داده که پس از رحلت خود روح ذاتی اش به جسم شخصی به نام سلطان اسحاق حلول خواهد کرد .

نعمت اله جیحون آبادی درکتاب شاهنامه حقیقت ( حق الحقایق ) آداب و قوانین اهل حق را که بصورت شعر سروده است اکنون مختصری از تاریخچه این فرقه را بازگو می کند : در قرن چهارم هجری مبارک شاه ملقب به شاه خوشین درایلات ظهور کرد و در قرن هشتم هجری میان مناطق کردنشین سلطان اسحاق ظهور کرد . عده ای از اهل حق ، این ایام و تواریخی که در شاه نامه حقیقت ذکر گردیده سندیت تاریخی نمی دانند و سلطان صحاک را مظهر حیدر و ذات حق می دانند که معتقدند پیروانش در باطن ملک بوده و بظاهربصورت غلامان آن حضرت جلوه گر گشتند .

حق : ذات خداوندگار ( به مخفف خاونکار هم گفته می شود ) را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند . شاه خوشین همان سلطان اسحاق است . شاه خوشین اسم مولا است یعنی در جم بنام حضرت علی (ع) گردهم جمع می شوند .

تعیین تاریخ پیدایش اهل حق کار ساده و آسانی نیست زیرا به قول نویسنده کتاب سرسپردگان منبعی که بتواند تاریخ حقیقی پیدایش آئین اهل حق را نشان دهد ، سراغ نداریم . مجید القاضی در رمز یاری چنین می نویسد .

موحد بشیری در نامه ی خود برای سازمان تبلیغات چنین می نویسد :

کتاب جامعی که تمام آثار و تاریخچه ی زندگانی و گفتار بنیانگذاران حقیقت و اهل حق را دربرداشته باشد ، نه تنها تألیف نشده ، بلکه امکان تألیف آن هم برای هیچ فردی به تنهایی میسر نیست .

جیحون آبادی اسفاری را در کتاب شاهنامه حقیقت می آورد که مؤسس و پایه گذار اهل حق را نصیردانسته و او را غلام حضرت علی (ع) می داند .

ولی آنچه در مورد پیدایش این فرقه از شهرت و اتقان بیشتری برخوردار است ، این است که زمینه های پیدایش این فرقه در قرون دوم و سوم هجری وجود داشته ولی پیدایش این فرقه در قرن ششم توسط فردی به نام (سلطان اسحاق ) فرزند شیخ عیسی برزنجه ای که از عراق به ایران مهاجرت می نماید و درمنطقه ی اورامان قریه ی شیخان سکنی می گزیند صورت پذیرفته است .

مینورسکی می نویسد : « اهل حق در قرن نهم به وجود آمده اند » .

 نورالدین مدرسی چهاردهی بنیانگذار اهل حق را شیخ صفی اردبیلی می داند . و این قول بعید به نظرمی رسد زیرا او صوفی بوده نه اهل حق .

صفی زاده می نویسد : آئین اهل حق در قرن دوم هجری توسط بهلول ماهی و یارانش پی ریزی شده است .

نورعلی اللهی در یک قسمت از کتابش می نویسد : در قرن سوم هجری شخصی به نام شاه فضل ولی ، مسلک اهل حق را تأسیس کرده است ... اما قول جیحون آبادی را افرادی از سران اهل حق بمانند شیخ امیر  و داود وکیل سلطان که هر دو اشعاری به زبان کردی آورده اند و نصیر را موسس این فرقه می دانند تأیید می نماید . و البته با توجه به تاریخ و رجال چنین شخصی در دوران حضرت علی (ع) وجود نداشته است .

علی محمدی برنجه درمجله پیک آذر به تاریخ شهریور ۱۳۸۰ چنین می نویسد : اهل حق یا عاشقان مولای متقیان حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام که به نام های مختلف دیگر از جمله علوی ، علویون ، نصیریه ، سیدطالبی [ سرطالبی – گوران – خروسی – ابدال خانان – ملک طاووسی که نام شیطان است – علی اللهی – طایفه ، یارسان] و در جمع ،اهل حق خوانده می شوند ، بنا به اقوالی که از سلف به خلف رسیده ، بازماندگان همان اصحاب سر هستند که  در بین جانشینان حضرت رسول (ص) را بر خویشتن مراد دانسته و به فرمان و عشق او قدم بر داشته اند . گفتنی است از نخستین روز ظهور پیدایش این فرقه ، بعضی اجداد آنان مسیحی ، ارمنی ، آشوری دانند . اما اهل حق می گویند که فرقه ای از ریشه اثناعشریه و یکی از سلسله عرفا به شمار می آیند و در عین حال میان خود و متصوفه اهل تفاوتی قایلند ؛ چه متصوفه بیشتر معتقد به وصول اند ، لیکن اهل حق معتقد به سلوک هستند ، و چون سر سلسله ی اهل حق حضرت علی ابن ابی طالب [ع] است ، لذا به اهل حق مشهور شده اند .  

رشید شهمردان رئیس انجمن زردشتیان در بمبئی هند ، معتقدند که مسلک اهل حق از دین زردشتی متأثر و اخذ شده است و این نظریه بطورکامل مقرون به صحت نیست ، فرقه اهل حق از زردشتی ، مانوی ، مهرپرستی ، فلسفه یوگی ، یهودیت ، مسیحیت و تصوف اسلامی متأثر گردیده و ازهر یک مطالبی برداشت کرده و از مجموعه آن ، آئین اهل حق پدیدار شده است . !! ( خاکسار و اهل حق – مدرسی چهاردهی )

اسکندراسفندیاری در کتاب پژوهشی درباره طوایف غلات « حروفیه » می نویسد : این فرقه که خود را اهل حق یا اهل الحقیقه می دانستند . پیرو فضل اله نعیمی تبریزی استرآبادی بودند که در زمان امیر تیمور آن مذهب را بدعت گذارد ... القابی نظیر « و من عنده علم الکتاب ، خاتم اولیا ، خاتم ثانی ، مظهرالوهیت ، صاحب ولایت ، مسیح قائم ، قائم آل محمد ، مهدی شهید ، صاحب بیان ، صاحب تأویل ، مظهر کلام قدیم و شهاب الدین نسبت داده شد ... آنان عالم را قدیم می دانند که به سمت دوران ازلی سرمدی همواره در حرکت می باشد . تغییراتی که در عالم مشاهده می شود معلول همان حرکت است . خداوند تعالی در شخص انسان متجلی می شود . این مظاهر الهی در صورمتوالیه انبیا و اولیا عاقبت به صورت الوهیت ظهور می کند ... عده ای معتقدند که نماز وروزه توسط صاحب تأویل یعنی فضل اله انجام گرفت و دیگر تکلیفی بردوش ما نیست .  ( ص ۱۷۴ و ۱۷۵ )  



هو اول یار آخریار
یاران کی وندن                دون دام سر مولام کی وندن
ای یاران چه کسی مطالعه ومشاهده کرده است چه کسی مقام اسرار مولایم را مطالعه ومشاهده کرده است دراین بیت حضرت نوروز اشاره دارد که الله مولی وولی میباشد اقتباس ازآیه 9سوره شوری وایه 28 همان سوره به تعبیری دیگر چه کسی علم به معلومات مقام اسرار مولایم (ذات اقدس) براو تعلق گرفته است البته دراین رابطه اید گفت که بین صاحبنظران اختلاف نظر است ازاینکه علم به معلومات نامتناهی تعلق میگیرد ویا اینکه تعلق نمیگیرد لذا آن کسی که شناخت ذات الهی را جایز نمیداند این امر را غیر ممکن میداند وانکه آنرا جایز میداند حصول آنرا ممکن میشمارد البته بنا به گفته حضرت نوروز (درهمین بند ازابیات دیگر) این امربرای کسی دردنیا حاصل نشده غیرازحضرت علی وحضرت محمد که حضرت محمد به منزله شهرعلم است وحضرت علی دروازه آن وازآجاییکه اندیشمندان روحانی یارسان حضرت محمد را دربیانش صادق وراست گفتار میدانند وازآنجا که خود فرموده است (علمت الاولین والاخرین) یعنی اینکه علم اولین وآرین را دانستم پس علم به معلومات نامتناهی برای حضرت محمد وحضرت علی که نورواحد هستند ممکن ومیسر است
مقامش کون مقامش چندن          اول کام ملک نه جسد ژندن
مکان وماوای او درکجا قرار دارد وموقغیت مکانی او چگونه است ابتدا به کدامیک ازملایک تجسد ملکوتی بخشید
هرکس خزانه پرده غیب کندن         فتوای حکم عرش پی جهان سندن
این بیت وبعض ابیات دیگر ازاین بند ازکلام حضرت نوروز سورانی اشاره دارد به ولایت مطلقه الهی حضرت علی که ازجیث جامعیتش دارای اسم اعظم است وازجهت ظهورش درغالم شهادت به تمامه مخصوص خود اوست ومنظوراین است که وی بالاترین مراتب ولایت ودرجات قرب را ازجهت مقام داراست وحایز است یعنی ازاو نزدیکترین به حق به مرتبه غیب الغیوبی که اسرار آنرا مطالعه کرده باشد وبالاتراز مرتبه او درقرب ولایت مرتبه ای نیست این همان ولایت کلیه است وباقی هرچه هست جزییه لذا معنی بیت هرکسی که قادر باشد پرده غیب را ازروی گنجینه های الهی بردارد جمیع آنچه را که برای خلافت برروی زمین لازم باشد دراو جمع است واطلاق خلافت براو جایز میگردد
گرد پا نعلش روی دریا مندن            گفتش حلقه دام چهان پیش بندن
شرح وبیان مابقی ابیات فردا شب

حکایت شیرى که حضرت امیر علیه السلام ، مادرش را از دست او خلاص کرد :


در کتاب تحفة المجالس روایت شده که روزى فاطمه بنت اسد سلام اللّه علیها مادر امیرالمؤمنین على (ع) درایام طفولیت با چند نفر از دختران عرب به صحرا رفتند و بازى مى کردند که ناگاه شیرى پیدا شد و همه دختران فرار کردند. ولى فاطمه (س) نتوانست فرار کند در این حال بود که سوارى نزدیک شده و شمشیر خود را کشیده آن شیر را دو نیم کرد، همینکه فاطمه (س) این حالت را دید، خود را به قدوم آن سواره انداخته و گردنبندى که در گردن داشت گشوده به رسم هدیه به آن سواره داد و دعاى خیر نمود و به سلامت متوجّه مکه گردید.

چون این خبر به پدر و مادر فاطمه (س) رسید گریان و نالان متوجه صحرا گردیدند و فاطمه (س) را صحیح و سالم ملاقات کردند و از احوالاتش پرسیدند ، فاطمه (س) کیفیت آمدن سواره را گفت ، پس ایشان به عقب سواره روان شدند که او را به مکه آورده احسانى در حق او نمایند، به جایى رسیدند که شیر را کشته دیدند و هر چه جستجو کردند از سواره اثرى نیافتند، باز به مکه مراجعت نمودند . مدت مدیدى گذشت ، تا اینکه روزى حضرت امیر علیه السلام در ایام طفولیت با مادر خود مزاح و شوخى مى کرد ، مادرش فاطمه علیها السلام به او گفت : اى فرزند تو کودکى ، با من مزاح مى کنى ؟ حضرت فرمود: اى مادر مگر قصه شیر و سواره را فراموش کرده اى ؟ آن سواره که بود که تو را از چنگ شیر نجات داد و خلاص کرد؟ مادرش گفت : میان من و آن سواره نشانى هست پس حضرت دست به آستین خود کرده و گردنبند مادرش را بیرون آورد و گفت : اى مادر ملاحظه کن ببین که این همان گردنبند تو است یا نه ؟ مادرش گفت آرى . حضرت فرمود: آن سواره من بودم که شیر را کشته و تو را نجات دادم .

گردپا نعلش روی دریا مندن                  گفتش حلقه دام جهان پیش بندن
گرد پا نعلش ذوی دریا مندن تعبیری است که حضرت نوروز سورانی یکباردراشعارش آنرا به کاربرده است وبدان پرداخته است اما مولانا درچندین جا وچندین بار بدین موضوع پرداخته است منجمله دردفتردوم وسوم وچهارم کنایه ازاین است که برروی دریا راهی باز میکند وخشکی دروسط دریا پدید می آید بطوریکه وقتی روی آن راه بروی گرد وغبار ازکف پایت برمیخیزد این شخص (حضرت علی ) چنین کاری کرده است که هنوز آن گرد وغبار برروی دریا پابرجاست ووقتی که دریا دوباره به هم متصل شد آن گرد وغبار مشاهده میگردد وخلاصه کلام منظور این است که حضرت علی به میان دریای حقایق رفته ونهانیترین نهانیها ی آن و ژرفاترین ژرفای آن کشف اسرار نموده وگرد وغبار نعلین گفتار او هنوز هم برروی دریای حقایق پابرجا وماندگار است وهمچنین گفته خود اوست که پیش بند خلقت جهان هستی فراهم آوردن لوازم حلقه دام برای روح وجان هستی میباشد دررابطه با این مصراع دوم ازاین بیت باید گفت که خواسته آدم ابوالبشر وفرزندانش این نبوده ونیست که گرفتارعالم خاکی ودنیوی باشند که{{یا اباذر الدنیا سجن المؤمن وجنة الکافر وما اصبح مؤمن فیها الا حزینا ای ابوذر دنیا زندان مؤمن است دوبهشت کافر وهیچ مؤمنی درآن جز ناراحت واندوه صبح نکرد )) اگرکسی توجه داشته باشد کجا ممکن است که بخواهد جهان لوح وقلم کرسی و گاو نهنگ پیش ازاین عالم((عوالم وخلقای تمثلی نوری گرفته تا برزخی )) رها کند وبه دار ابتلا وظلمت توجه نماید ولی ازآنجاییکه اراده حضرت محبوب تعلق گرفته تا بشر در این سر در آورد وپس از آزمایش ((انا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلو هم ایهم احسن عملا بدرستی که آنچه را که بر روی زمین است جهت زینت وآرایش آن قرار دادیم تا آنها را بیازمایانیم که کدامیک عملش نیکو تر میباشد)) ومقام خلافت بخشید که ((انی جاعل فی الارض خلیفة براستی که من جانشین برای خود درزمین قرار میدهم کهف آیه 7 وبقره آیه 30)) لذا بنده را چاره ای جز خواسته وگفته او واراده او تن در دادن نیست نوروز هم میگوید گفته خود اوست که جهان حلقه دامی است برای روح وگوهر وجودی انسان لذا تمام این پستی وبلندیهایی که درطول زندگی برای عارف سالک پیش می آید جلوه جمال وجلال وقبض وبسط ووصال وهجران او برای سالک عاشق دام بلاست تا عاشق را بکلی ازخودیت وخودپرستی برهاند
چون ذره آفتاو همه جا هنن            اول اول او کسه باش ملک ژندن
هو اول یار آخریار
قضاوت برعهده دوستان منصف
اگر باورمندی به یک سری امور غیر متعارف وغیر معمول جای پرسش وتعجب ایجاد میکند باید بگویم چنین باورمندی درمیان تمام ادیان از آدم تا خاتم ودرمیان تمام فرقه هاونحله های مذهبی وجود دارد یکی ازمذاهب محترم اهل تسنن باوربراین دارند که فلان امامشان دو سال تمام درشکم مادر بوده شیعه ویارسان معتقد هستند امام زمان (مهدی موعود) بعد ازهزار سال هنوز زنده هستند شیعه ویارسان معتقدند که بودی نبوده اما علی بوده است داستان اسطوره زرتشت جای خود دارد داستان کشتی نوح درقران جای خود دارد داستان زنده شدن اصحاب کهف جای خود دارد داستان عیسی وزنده بودن ایشان جای خود دارد بیایید منصف باشیم منصفانه قضاوت کنیم واما درمورد ولادت حضرت سلطان اسحاق درسال 58 هجری کذب محض است واین را بدان درفلسفه مثلی است (اجتماع نقیضین محال) لطفا تناقض گویی نکنید
هو اول یار اخر یار
درتاریخ آمده است که ابوذر غفاری وقتی اوازه پیامبر اسلام را شنید به مکه رفت وبه مدت چهل شبانه روز موفق به یافتن او نشد بعد ازگذشتن چهل شبانه روز وقتی او را یافت پبامبر ازایشان پرسید چه مدت است که درپی یافتن ما هستی ایشان گفتند چهل شبانه روز گفتند دراین مدت چی میخوردی گفتند هیچ فقط آب میخوردم (احتمال قرص های تقویتی میخوردند)

بانام الله 

آقایان محترم خواهشمند است ؛ لطف کنید به پرسش های انجام گرفته پاسخ دهید و تفره نروید و خودتان و مارا هم خلاص کنید . 

خدمت عالی جنابان و خوانندگان محترم می رساند ؛ اینجانب اسد در تاریخ روز سه شنبه  (۹۵/۵/۵ ) با آقای که ایشان در سال ۱۳۶۲ از فرقه اهل حق اعلام انزجار کرده و به مذهب حقه تشیع روی آورده اند - مشارالیه در حدود هفتاد سال سن دارد - ( خاندان وی از سادات ، پیر ، دلیل و جم خانه دار اهل حق بودند و فردی با هوش ، زیرک و با سواد هستند ) در خصوص باورهای اهل حق مصاحبتی داشتم که وی در زمانی که اهل بوده تردداتی به کرمانشاه داشته و اکثر نقاط اهل حق نشین ایران را می شناسد و آشنایی دارد . 
از ایشان از باورمندی اهل حق سوال کردم که بر خلاف نوشته های شما پاسخ دادند .   
افرادی مثل حضرات نوروز سورانی و شیخ امیر و یراگه و امثال اینان را نشناختند . تصور اینجانب این است که این افراد ذکر شده از طرف شما شعرای محلی و بی  سوادی بودند که ذوق شعری داشتند و در مسایل اعتقادی  و باورمندی خودشان شعر سروده اند اینان نمی توانند مقتدای دینی برای اهل حق ها باشند . شعر این افراد هم فقط در آن منطقه می تواند مورد استفاده قرار گیرد و لا غیر . 
آقایان محترم  شعر شعراء را نمی توان به عنوان پایه و اساس و ستون دین قرار دادکه اصل دین همان دین مقدس اسلام ناب محمدی است  نماز ستون دین است نه سبیل . 
و نه مزخرفات و خرافات چند تن از شعرای اهل حق و امثال آنها سروده اند . ؟؟  . 
باز هم تأکید می کنم به پرسش ها پاسخ دهید و از تفره رفتن خود داری کنید . 

شماها بارها تأکید می کنید که افراد (سید ، پیر ، دلیل و بعضی دیگر اهل حق ) افراد باطن دار هستند یعنی از غیب خبر می دهند و غیب گو می باشند لطف کنید آن غیوبی که آنان (و فرد غیب گو را هم ) تاکنون خبر کرده اند را ذکر نمایید . 
بنده مفهوم باطن دار بودن را درک نمی کنم یعنی چه ؟ 
تا کی دروغ و تا کی حیله و تزویر و تا کی پنهان کاری در مسایل مسلکی اهل حق و تا کی این مردم عوام را در ضلالت و گمراهی نگاه داشتن و تا کی این مردم را می خواهید بدوشید و از دسترنج ایشان سوء استفاده نمایید . 
جناب مریدسادات حیدری گوران فریبرز  . بنده می دانم که شما جم خانه دار هستید و خودت را هم از سادات انتصابی جناب سلطان صحاک - ضحاک - می دانی و پیر اهل حق های منطقه ای هستی. باید هم دفاع کنید اگر دفاع نکنید معلوم است که عده ای از اطراف شما پراکنده خواهند شد و از نذو رات جناب عالی کاسته خواهد شد .  

عزت زیاد  

هو اول یار آخریار
چون ذره آفتاو همه جا هنن           اول او کسه باش ملک ژندن
ان کسی که برای اولین بار بهترین ملک مقرب درگاه خود را خلق نمود وبه او لباس هستی بخشید
خود نیز همانند ذرات آفتاب درهمه جا حضور وظهورعینی وعلمی دارد دراین مورد باید گفت که این موضوع با همه پیچیدگیهایش اساس دیدگاه های نوروز ودیگر عرفا همانند ابن عربی مسلمان واکهارت مسیحی را تشکیل میدهد به قول معروف تجلی محوریترین موضوع اندیشه عرفانی میباشد واساس جهانبینی آنان را شکل میدهد همه اندیشه آنان درباره ساختار وجودی جهان براین محور دورمیزند درواقع کل فلسفه آنان نظریه تجلی است جهانی که نوروز وابن عربی واکهارت میشناسند آینه خدا نما است که خدا درسراسر آن ازاوج تا حضیض ظهور وحضور دارد او درهمه آنچه که مخلوقان یا میتدعات نامیده میشوند سریان دارد او وجود هرچیزی است وترجمان وبیان او میباشد خدا درهمه چیز ساری است ودرعمق ذات اشیاء حضور دارد خدا دردرونی ترین جزء هرشیء ودرتما اشیاء میباشد اگرخدا دراشیاء نبود طبیعت ازفعالیت باز می ایستاد ودیگر خواهش وتمنایی درکارنبود خدا دردرون همه چیز ودر هرشیء متفردی تنزل میکند ولی همچنان احد باقی میماند لذا (( داخل اشیاء است نه مانند داخل بودن دو شیء ازهمدیگر وخارج از اشیاء هم هست نه مانند خارج بودن دو شیء ازهم)) خدا آنچنان که بیخبران خیال میکنند اشیاء را خارج ازخود خلق نکرده وهرچه خلق کرده ویا انجام داده درخود خلق کرده ویا انجام داده درواقع خلقت عبارت است از مأوای خدا ومعبد خدا (به هرجا روکنید وجه خدا میینید خدا ازرگ گردن به ما نزدیکتر است) یکی ازمحققان به طور اجمال تجلی را چنین تعریف کرده است تجلی عبارت است ازروندی که طبیعت آن حق که کاملأ وفی حد ذاتة ناشناخنه است خود را حتی درمادیترین اشکال ظاهر میسازد (
درخرابات مغان نور خدا میبینم          وین عجب بین چه نوری زکجا میبینم)
منتها به طور طیعی ونرمال اما دربعض اشیاء وافراد واشخاص غلظت حضور اوبیشتر واین موضوع بستگی به قابلیت واستعداد شیء وفرد مذکور دارد که درنگرش یارسان وفلسفه آن از ذره تا من تعبیر ازآن میشود
نه لوح تا قلم کی ساختن لنگر           گاو چنی نهنگ دریا تا حجر
هو اول یار اخر یار
اقای اسد ضمن عرض سلام وخسته نباشید
به حقیقت حق قسم کامنت اخیرتان را که خواندم تا انجاییکه تونستم خندیدم من نمیدانستم که تو غیب دان هستی ازکجا دانستی من سید هستم ازکجا دانستی من جم خانه دار هستم یک علت دارد انهم غیب دانی توست لذا ازهمان استعداد غیب دانیتان استفاده کنید وغیب گوها وغیب دانهای اهل حق را شناسایی کنید شما نیازی به ما ندارید وازنظر ما شما خلاصید عزت زیاد
بجای تمسخر و حاشیه رفتن جواب سؤالات ایشان را بدهید
هو اول یار آخر یار
نه لوح تا قلم کی ساختن لنگر                 گاو چنی نهنگ دریا تا حجر
میفرمایند چه کسی تعادل را در عوالم مختلف هستی در دایره وجود ازلوح تا قلم وازگاو تا ماهی برقرار ساخته است همچنانکه فقهای برگوار میداندد دراینجا حضرت نوروز سورانی چند حدیث را دریک بیت نقل نموده است لذا آنچه که مشخص است لوح وقلم کرسی وگاو واهی حقایقی ازعوالم مختلفه در دایره وجود(هستی) میباشند که شکل گرفته اند وما از کم کیف آن بیخبر لذا ازحضرت علی (ع) منقول است که فرموده من لوح هستم من قلم هستم ودرمورد مصراع دوم ازاین بیت حضرت امام دراین باره میفرمایند هیهات که دراینجا دانش دانشمندان گم گشته است ووبه این خاطر بنده را جرات آن نبود به شرح وتفسیر آن بپردازم (کلینی محمد بی یعقوب الکافی جلد 15 ص221 دارالحدیث قم
واما هرچند که امشب تصمیم برآن بود که به موضوع سرسپردگی ازباورمندیهای یارسان بپردازم که سنتی الهی است لازم درآن دیدم به سئولات کامنت اقای اسد بپردازم وشبهات ایشان را پاسخ
جناب آقای اسد ضمن عرض سلام وخسته نباشید
امید آنکه هم تو هم من این دو بیت از کلام حضرت نوروز سورانی را آویزه گوش خود کرده از آنجا که حضرت علی (ع) میفرماید ((منگر که کیست بنگر که چه میگوید))
چونکه نصبه صله آدمن          زوانش شیرین مزه بادمن
میفرمایند کسی که خود را انسان فرض میکند و باور براین دارد که ازصلب بابا آدم حاصل شده است باید درگفتار شیرین زبان باشد بطوریکه شیرین زانی او بازتاب وانعکاسی ازمزه بادام شیرین باشد
بنده دی هنر نین وکاری            زنده کل مفلس مرده مزاری
هرکسی که ازهنر شیرین زبانی برخوردار نباشد هرهنردیگری که داشته باشد آن هنر هیچگونه
کارایی ندارد وچنین شخصی که ازهنر شیرین زبانی برخوردار نیست باید او را مرده بیچاره ومفلسی قلمداد کرد که درگورستان ومزارستانی دفنش کرده باشند
ادعا نموده فردی را ملاقات که ازصحت مزاج برخوردار ودرسال 62 هدایت شده وقبلا جمخانه دار بوده است وایشان حضرت شیخ امیر را نمیشناسند ((جمخانه دار حضرت شیخ امیر را نمیشناسد ؟؟؟)) لذا قضاوت صحت مزاجی ویا عدم صحت مزاجی چنین فرد مجهول الهویه را بر عهده برادران عزیز شیعه وسنی اهل کرمانشاه میگذارم
دوم ادعا نموده بارها وبارها هم شما وهم همفکران شما ادعا نموده اند که سادات یارسان دسترنج مریدان خود را به یغما میبرند وازآنها بهره برداری اقتصادی میکنند لطفا اولا این مورد خود مریدان قضاوت میکنند ودرثانی شما بر اساس چه باورمندی از یارسان چنین ادعایی میکنید با توجه به اینکه اقرار نموده اید که در باورمندی یارسان خمس وجود ندارد
وآورده اید که باطن دار وباطن دار بودن به چه معنا است خدمت شما عرض شود
عمومأ هرکس یا فردی که دارای شناخت وعلم آگاهی باشد امتیازاتی دارد که دیگران ازآن برخوردار
نیستند کما اینکه درقران کریم هم آیه ای به این مضمون آمده است((آیا انان که میدانند با آنانکه نمیداندد برابر هستند)) متأ سفانه چونکه ازمحفوظاتم استفاده کرده وبه مکتوباتم مراجعه نکردم ادرس آیه ندارم واما این شناخت وآگاهیها ازدو طریق حاصل میشود یکی ازطریق علم حضوری ودیگر ازطریق علم حصولی علم حضوری یا همانعلم نا آموخته (علم لدنی که خود درجات ومراتبی دارد بالاترین درجه آن وحی است که مختص به پیامبران دارد) که حضرت نوروز سورانی ازآن به سفید خوانی درفرازهایی تعبیر نموده ودرفرازهایی هم به علم لدنی از آن تعیر نموده اند منظور ازسفید خوانی که همان علم لدنی باشد جمیع غلوم ومحفوظاتی است که از طریق سلوک واشراق وجوشش روحی حاصل شده باشد وچنین علومی درخشندگی خاصی درضمیر آدمی بوجود می آورد واما سیاه خوانی که همان علم حصولی باشد جمیع علوم ومحفوظاتی است نه  ازطریق سلوک وجوشش روحی حاصل شده باشد وهم چنین منشا هیچگونه درخششی دروجود آدمی نمیشود لذا باید گفته شود به علوم مکتسب ازراه مطالعه وحفظ الفاظ پرطمطراق قناعت نکنیم که غایت انسان اینها نیست
دل دریای دفتر سفته سفید وان         جم آرای جم بند جمشید جهان
میفرملیند ای صاحب دل دفتراشعارمن دریای بی پایانی ازعلوم ومعارف الهی است که ازراه سفید خوانی برای من حاصل شده است و آراء وتفکرات وباورمذهبی گروه یارسان را به نمایش میگذارد همانطور که جام حم بعض واقعیات عینی را برای جمشید به نمایش میگذاشت
ویا درفراز دیگر ((چند علم سنگین لدنی ونم     چندین باب ازعلوم لذنی گرانقیمت بررویم باز شد وآنرا فرا گرفتم)) حافظ هم درباره چنین علومی میفرمایند
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت           بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ودر قران کریم هم آمده (( تا بنده ای ازبندگان ما را یافتند که ازجانب خود به رحمتی عطا کرده واز نزد خود بدو علم لدنی آموختیم کهف 65
امام خمینی هم درمورد علم لدنی درکتاب تقریر فلسفه ج3 ص35 مطالبی آورده اند
لذا به باور یاسان آن کسانی که ازچنین علومی برخوردار باشند باطندار گویند واینکه فرمودید کسانی را معرفی کنید همچنانکه قبلا درمورد (واژه طلسم صحبت کرده ام هیچکس بعد ازرحلت حضرت آسید براگه گوران نباید ونشاید ادعای کشف وشهود واشراق نماید واگرهم کسانی باشند طبق حدیث (( اولیایی من تحت قبایی ولا یعرفهم غیری اولیا من درلباس هستند وکسی انان را نمیشناسد )) لذا اگرهم باشند کسی انانرا نمیشناسد تا معرفی کنیم
امید انکه توصیه های حضرت علی وحضرت حسین را سرلوحه اخلاقی خود قرار دهیم
اگردین نداریم آزاده باشییم وآنچه را که برای خود میخواهیم برای دیگران نیز بخواهیم
عزت زیاد
15 سال پیش با پسری الحق ازدواج کردم تا 5 سال به خاطر اینکه آنها عقایدشان رابه من تحمیل نکنند با خانواده همسرم قطع رابطه کردم ولی به مرورزمان به اشتباه خود پی بردم وفهمیدم خیلی از مسائل شرعی که ما شیعیان از آن دم می زنیم وعمل نمی کنیم آنها دم نمیزنند وعمل میکنند  چه قدر از این بابت خودم را سرزنش میکنم چون در حق همسرم ظلم کردم واز خداوند طلب بخشش دارم وبا اطمینان میگویم آنها انسان های پاک وراستگو ودرستکاری هستندوبه خداوند وقرآن اعتقاد دارند ونماز هم میخوانند  شما را به خدا اینقدر بذر تفرقه میان مسلمانان نپاشید و کسانی که شاید خواسته وناخواسته با الحق ازدواج کرده اند را در سردرگمی و عذاب وجدان قرار ندهید شاید حقیقت آن چیزی نیست که شما فکر می کنید
خوب اگر نماز می خوانند و روزه می گیرند و قرآن و پیغمبر را قبول دارند که دیگر اهل حق نیستند یا لا اقل علی اللهی که مد نظر ما است نیستند
هو اول یار آخریار
نه لوح تا قلم کی ساختن لنگر                گاو چنی نهتگ دریا تا حجر
ازلوح تا قلم وازگاو تا ماهی وازدریا تا سنگ چه کسی تعادل را درمیان انها برقرار کرده است آنچه که مشخص است لوح وقلم وگاو وماهی حقایقی ازعوالم مختلفه میباشند که درطول دایره هستی(وجود) شکل گرفته اند همچنانکه حضرت امام ضا در رابطه با مصراع دوم بیت بیان میدارند (هیهات که دراینجا دانش دانشمندان گم گشته است کلینی محمد بن یعقوب الکافی ج15 ص221 وازآنجاییکه حضرت علی میفرمایند من لوح هستم من قلم هستم لذا بنده ازشرح تفسیر آن معذورم
واما هرچند که بنده رحسب برنامه های ازپیش تعیین شده تصمیم داشتم که درمورد مراسم سرسپردگی یارسان این سنت الهی که توسط حضرت سلطان احیاء شد اما پرداختن به آنرا دراولین فرصت می اندازم وحال به پرسشها وشبهات جناب آقای اسد که در کانتی اورده اند میپردازم
جناب اقای اسد ضمن عرض سلام وخسته نباشید
امید آنکه هم شما وهم من این دو بیت ازکلام حضرت نوروز را آویزه گوش خود کنیم از انجا که حضرت علی میفرمایند (منگرکه کیست بنگر که چه میگوید)
چونکه نصبه صله آدمن              زبانش شیرین مزه بادمن
هرکسی که خود را انسان فرض میکند وخود را ازتبار بابا آدم میداند باید شیرین زبان باشد بطوریکه شیرین زبانیش بازتاب وانعکاسی ازمزه بادام شیرین باشد
بنده دی هنر نین وکاری              زنده کل مفلس مرده مزاری
چنین بنده ای که ازهنرشیرین زبانی برخوردارنباشد هرهنر دیگی هم که داشته باشد آن هنرهیچگونه کارآیی ندارد وچنین بنده که ازهنرشیرین زبانی برخور دارنیست هرچند که درظاهر زنده است اما باید آنرا مرده ای تلقی نمود که درگورستان دفنش کرده باشند
همچنانکه درکامنت ارسلی ازطرف شما ملاحظه میگردد ادعا نموده ای شخصی را چند روز پیش ملاقات نموده ای که درسال 62 هدایت شده وادعا نموده ای که ایشان قبلا جمخانه دار بوده اند وازصحت مزاجی هم برخوردار میباشد لذا خدمت شما عرض شود درمورد صحت مزاج ویا عدم صحت مزاج ایشان قضاوت را نه برعهده مردم یارسان بلکه برعهده مردم عزیز وشریف اهل تشیع واهل تسنن کرمانشاه میگذارم طبیعتا آنها پیش خود خواهند گفت (جمخانه دار باشد اما شیخ امیر را نشناسد) وادعای دیگرشما این است که سادات یارسان دسترنج مریدان خود را به یغما میبرند البته(قضاوت این ادعا برعهده مریدان یارسانی است) ودرثانی لطفا بیان فرمایید برابر با موازین کدام باورمندی سادات یارسان دسترنج مریدان را به یغما میبرند عنوانش را بیان فرمایید از آنجا که بارها وبارها خود وهمفکرانتان چنین ادعا نموده اید که یارسان خمس نمیپردازند واما پرسش نموده اید که باطن دار یعنی چه واینان چه کسانی هستند خدمت شما عرض شود عمومأ هرکسی که دارای شناخت وعلم وآگاهی باشد دارای امتیازاتی است که دیگران ازآن برخوردار نمیباشند کما اینکه درقران کریم هم آیه بدین مضمون آمده است( آیا انانکه نمیدانند با انانکه میدانند برابرند) اما انچه که گفته اند این شناخت وآگاهی ازدو طریق حاصل میشود (علم حصولی وعلم حضوری) که حضرت نوروز سورانی انرا به سفید خوانی وسیاه خوانی تعبیر نموده اند علم حضوری یا همان علم نا آموخته که درقران کریم تحت عنوان علم لدنی ازآن یاد کرده (تا بنده ای ازبندگان ما را یافتند که ازجانب خود به او رحمتی عطا کرده وازدانش خود بدو علم لدنی اموختیم من لدنا علمأ کهف 65))
منظور ازسفید خوانی (علم لدنی یا علم حضوری ویا علم نا آموخته) جمیع علوم ومحفوظاتی است که ازطریق سلوک واشراق وجوشش حاصل میشود وچنین علومی درخشندگی خاصی درنهاد وضمیر انسان ایجاد میکند اما سیاه خوانی (خط نون) جمیع علوم ومحفوظاتی است نه ازطریق سلوک وجوشش حاصل شده باشد بل ازطریق معلم وخواندن که منشاء هیچگونه درخششی دروجود آدمی نمیشود بل ازآنهم بیزار میشود لذا یکی از بزرگان گفته (ازمسجد ومدرسه بیزار شدم)پس باید به علوم مکتسب ازراه مطالعه کتاب وحفط الفاظ پرطمطراق قناعت نکنیم ودلخوش نباشیم که غایت انسان این نمیباشد
حضرت نوروز سورانی میفرمایند
دل دریای دفتر سفته سفید وان          جم آرای جم بند جمشید جهان
ای صاحب دل اشعارمن به منزله دریای بی پایانی است ازعلوم ومعارف وتفکرات وباورهای یارسان که ازطریق (سفید وانی) کشف شهود واشراق حاصل شده است ودفترمن چنین باورهایی را به نمایش میگذارد همانطور که جام جم بعض واقعیتهای جهان را برای جمشید به نمایش میگذاشت
البته درفرازهایی هم تعبیر ازعلم لدنی نموده انجا که میفرمایند (چند علم سنگین لدنی ونم  یعنی اینکه چندین باب ازعلوم لدنی برمن گشوده شده ومن آنها را مورد مطالعه قرار دادم ویا درفراز دیگر(علم لدنی لطیفم وانا) حافظ شیرازی هم دراین رابطه میفرمایند
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت             بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ناگفته نماند علم لدنی دارای مراتب ودرجاتی است که بالاترین مرتبه آن وحی است که فقط اختصاص به پیامبران دارد امام خمینی هم مطالبی درچنین موردی درکتاب تفسیر فلسفه ج3ص35 دارند لذا به باور ودیدگاه یارسان کسانیکه ازچنین علومی برخوردارباشند به انان باطن دارمیگویند واما معرفی چنین افرادی درمیان یارسان همچنانکه قبلا هم دررابطه با کاربرد واژه طلسم بیان داشتم بعد ازرحلت حضرت آسید براگه گوران کسی نباید چنین ادعایی کند که صاحب کشف وشهود است واگرهم چنین کسانی باشند ما آنها را نمیشناسیم طبق حدیث( اولیایی من تحت قبائی ولا یعرفهم غیری اولیاء من تحت قبا هستند وکسی انها را نمی شناسد امید انکه هم من وهم شما وهمفکرانتان توصیه های حضرت علی وحضرت حسین را جامعه عمل بپوشانیم (اگردین نداریم آزاده باشیم وانچه را که برای خود میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم
عزت زیاد
مرید سادات حیدری گوان فریبرز
هو اول یار آخر یار
دوستان عزیز طبق روال معمول بنده دو هفته دیگربرمیگردم بدرود تا درودی دیگر

با سلام

چیزی که از آن کامل اطلاع نداری و نمیدانی حرف نزن و یاوه گویی نکن.حتی آیت الله های شما هم نتوانسته اند و نخواهند توانست بی ثباتی و اشتباه بودن آیین حقیقت را اثبات کنند. یا علی مدد

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  . 

علم لدنی امام چیست؟

امام علیه السّلام به حقایق جهان هستى، در هرگونه شرایطى که وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس مى‌باشند مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقایع آینده، دلیل این مطلب از راه نقل روایات متواتره‌اى است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافى و بصائر و کتب صدوق و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمى‌آید امام علیه السّلام از راه موهبت الهى نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هرچه را بخواهد به اذن خدا، به کوچکترین توجهى مى‌داند.

علم امام چگونه علمی است ؟

علوم را در یک تقسیم بندی کلی می توان به علوم اکتسابی و علوم الهامی و یا به عبارت دیگر علم لدنی تقسیم کرد. پیامبران الهی از پیشتازان این علم بوده اند و علم و معرفت ایشان را در زمره علوم لدنی می توان جای داد.

علم لدنی چه ویژگی هایی دارد؟

علم لدنی در هیچ کتاب و رساله‌‌ای وجود ندارد بلکه در نزد خداوند تبارک و تعالی می‌‌باشد که به انبیاء و امامان معصوم برای اثبات نبوت و امامت خود داده و هیچ انسان معمولی نیست که دارای چنین علمی باشد. علم لدنّى علمى خاص نیست که داراى موضوعى مخصوص و محمولى خاص باشد، بلکه این‌گونه علم به لحاظ استفاده آن از پیشگاه معلم الهى لدنّى نامیده مى‌شود و علمی است که خداوند بدون واسطه به بنده‌ای الهام می‌کند. علم لدنی‌، علم غیر اکتسابی است؛ یعنی در به دست آوردن آن نیازی به تحصیل و رفتن به مدرسه و استاد نیست‌.

این علم‌، مستقیما از جانب سرچشمه همه علوم‌؛ یعنی خداوند، به برخی از بندگان الهام می‌شود؛ چنان که در قرآن درباره حضرت خضر آمده است‌:

«فَوَجَدا عَبدًا مِن عِبادِنا ءاتَینـَه‌ُ رَحمَة‌ً مِن عِندِنا وعَلَّمنـَه‌ُ مِن لَدُنّا عِلمـاً»؛(کهف‌، 65) تا بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم‌.

گر چه علم لدنی در هیچ کتاب و مدرسه ای تدریس نمی شود ولی راه رسیدن آن بر هیچ انسانی بسته نمی باشد وکسی که ازتمام گناهان دوری کند و واجبات الهی را انجام دهد و درتمام امور مطیع وفرمان بردار مطلق خداوند باشد به مقدارظرفیت اش از علم لدنی بهره مند می‌‌گردد

در علم لدنّى، هیچ واسطه‏اى میان متعلّم و معلّم نیست. «لدن»؛ یعنى، نزد و حضور. اگر علمى با وساطت، حاصل شود، علم لدنى نخواهد بود. اگر علمى از معلم صادر شود و به یک واسطه یا بیشتر، به شاگرد برسد؛ شاگرد آن علم را از «نزد» معلم فرا نگرفته است و به آن علم لدنى نمى‏گویند. اما اگر شاگرد از حضور خود معلم، علمى را فرا گرفت، آن علم را لدنى مى‏نامند. از آنجا که «انسان کامل»، نخستین مخلوق است و هیچ واسطه‏اى میان او و حضرت حق وجود ندارد، از علم، لدنّى بهره‏مند خواهد بود و هیچ واسطه‏اى میان او و خداى سبحان در این تعلیم و تعلم وجود ندارد.

پیامبران الهی و ائمه‌(علیه السلام) از پیشتازان این علم بوده و پس از آنان برخی از اولیای الهی با ریاضت‌های شرعی و تهذیب و تزکیه نفس خود به این مقام رسیده‌اند.

گر چه علم لدنی در هیچ کتاب و مدرسه ای تدریس نمی شود ولی راه رسیدن آن بر هیچ انسانی بسته نمی باشد و کسی که از تمام گناهان دوری کند و واجبات الهی را انجام دهد و درتمام امور مطیع و فرمان بردار مطلق خداوند باشد به مقدار ظرفیت اش از علم لدنی بهره مند می‌‌گردد.

علم یاد شده منحصر به پیامبران(علیهم السلام) و امامان(علیهم السلام) نیست و برخی از دیگر اولیای الهی نیز آن را دریافت کرده اند مانند آصف بن برخیا یکی از کارگزاران حضرت سلیمان که قرآن از او در سوره نمل یاد کرده است. رسیدن به این دانش نیازمند مرتبه بالایی از تقوا، اخلاص و تقرب الی الله است.

علم لدنّى علمى خاص نیست که داراى موضوعى مخصوص و محمولى خاص باشد، بلکه این‌گونه علم به لحاظ استفاده آن از پیشگاه معلم الهى لدنّى نامیده مى‌شود و علمی است که خداوند بدون واسطه به بنده‌ای الهام می‌کند

علامه حسن زاده آملی درباره علم لدنی می فرمایند:

بود علم لدنى اکل از فوق        که فوقانى شوى با ذوق و با شوق

ز اءکل فوقت ار نبود نصیبى           ز تحت ارجل است دیو عجیبى

اگر انبار اصطلاحات گردد ولى متخلق به اخلاق ربوبى نشود و اءکل از فوق را طلب ننماید، عالِم بى عملى مى شود بسیار خطرناک، و علم او حجاب اکبر او مى گردد که عالَمى را به فساد و تباهى مى کشاند که همه وحشیان در بیشه در مقابل درندگى او تواضع مى نمایند. و بدو گویند که درندگى ما کجا و درندگى تو کجا که به قیاس در نمى آید.

تو انسانى غذاى تو سماوى است   علوم رسمیت صرف دعاوى است

انسان با حفظ موضوع انسانیت غذاى او علمى است که خداوند آن را در دل او قذف کند که " العلم نور یقذفه الله فى قلب من یشاء " این علم که غذاى حقیقت انسان است را علم لدنى گویند که خداوند از ملکوت عالم در جان او قذف مى کند. علم قذفى و لدنى را علم آسمانى تعبیر فرموده است. علمى که نور در دل ایجاد نکند صرف ادعا است که ((اعاذنا الله منه )). انسان درخت باژگونه است که ریشه اش به طرف آسمان است و از آنجا غذا مى گیرد.(جلد دوم شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملی/شارح استاد صمدی آملی)


جنابان فریبرز و ... شماها معتقدید که باصلاح افراد باطن دارتان دارای علم لدنی هستند یعنی با پیامبران و امامان (ع) همتراز ، هم سنگ و هم شأن هستند . ؟؟؟!! که چنین نیست و این نوشته های شما به غیر از سفسطه و مغلطه چیزی دیگری نمی باشد .  این مطلب را بدان و بدانید کسی که به خدا شرک بورزد و برای علی (ع) الوهیت قایل شود  نه تنها دارای باطن نیست و بلکه مشرک به خدا و کافر به دین مقدس اسلام است . 

به این متن زیر که در اندیشه کرمانشاه نوشته شده است چه پاسخی دارید ؟ لطف کنید پاسخ خود را نسبت به این متن بیان کنید و پاسخ سوالهای که در بالا انجام گرفته است را بدهید و از تفره رفتن و مغلطه کاری دوری کنید و شعرای خودتان را هم سنگ و هم شأن پیامبران و امامان (چهارده معصوم علیه السلام ) قرار ندهید . 
در کلام یاری، دو عالم تعریف شده است؛ عالم ملکوت(عالم فرشتگان) و عالم ملک(ماده). هر یک از این دو عالم با دو مرحله از تجلی حق تعالی ارتباط دارد. یعنی حضرت حق با تجلی در عالم«دُر» عالم ملکوت و فرشتگان را خلعت هستی بخشید و با تجلی در جامه ی«خاوندکار» عالم طبیعت را لباس وجود عطا کرد. در این نگاه آفرینش هستی جلوه ای از تجلی عام خداوند به شمار آمده و تجلی ویژه و خاص، اختصاص به انسان دارد و این مرتبه از تجلی نیز مراتبی دارد و تجلی اعظم خداوند در جامه ی حضرت علی (ع)دانند. در فرهنگ یاری، انسانِ متجلی از جلوه ی حقانی به«مظهر ذات» و«مظهر حق» موصوف می باشد. برای چنین اشخاصی درجات و مراتبی قائل اند . 


 این مطلب را هم تأکید می کنم و اعلام می دارم بنده مثل شماها  از خود چیزی را به دورغ نمی نویسم و هر آنچه که می نویسم در صورت نیاز اسناد آن را ارایه خواهم کرد . 
شماها قرآن کریم و مفسران قران آن چهارده معصوم علیه السلام را رها کرده اید و چند نفر شاعر ناشناخته ای را علم کرده و چند بیت شعری در خصوص فرقه و مسلک جعلی سلطان ضحاک گفته است را چسبیده اید و مدام آن را نقل می کنید . 



 
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

جناب آقای فریبرز در کامنتی نوشته اید که مراسم سرسپردگی یارسان از سنت های الاهی است که توسط سلطان سهاک - بقول بنده سلطان ضحاک - احیاء شده است لطف فرمایید اسناد آن را از قرآن کریم و روایات ایمه اطهار (ع)  ارایه دهیدکه تعطیل شده بود و توسط سلطان ادعای شما احیاء گردیده است . اگر شماها این چنین ننویسید بازار مکار و حیله و تزویر عده ای باصطلاح از سادات و پیران و دلیلان اهل حق تعطیل خواهد شد باید هم بنویسید و ادعا کنید بنده و امثال بنده ایجاد شبهه و تشکیک در فرقه اهل حق کرده  و می کنیم . 


 سرسپردگی در اهل حق . 

سرسپردگی در فرقه اهل حق یعنی چی؟ و آیا از منظر اسلام مورد تایید هستند یا نه؟

درباره اهل حق باید به این نکته اشاره کنم که در بسیاری از این دست فرقه ها انحرافاتی وجود دارد و این ناشی از عدم اطلاع مردم و سود جویی برخی از سران این فرقه است .اهل حق علی رغم اینکه خود را شیعه اثنی عشری می دانند ولی باید به نکته فوق الذکر توجه داشت چرا که عده ای از سرسپردگان اهل حق با سوء استفاده از محبت و اعتماد مردم دست به اعمالی غیر شرعی و غیر انسانی می زنند لذا به شما توصیه می کنیم که از این گونه فرقه ها از باب احتیاط هم که شده دوری کنید و از آثار و کتاب های علمای بزرگوار شیعه نظیر شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی در راه کسب معرفت بهره بجویید .

سر سپرده در فرقه اهل حق به کسی می گویند که از بالاترین رتبه معنوی در میان فرقه برخوردار است و به نوعی زعامت دینی افراد اهل حق را به عهده گرفته است.

سرسپردگی در ادیان الاهی به این شرح است .

داستان به قربانگاه بردن فرزند توسط ابراهیم خلیل(ع)، تجلی آزمون، سر سپردگی پاکان به حق و آمیختگی قهر و لطف حضرت حق است. داستانی که مشترک میان همه ادیان توحیدی است.

فرمان قربانی کردن حضرت اسماعیل(ع) به حضرت ابراهیم(ع) به صورت تمثیل آزمون سخت از مقربان و خوبان درگاه الهی در ادبیات اسلامی تجلی کرده است. این داستان تجلی آزمون، سر سپردگی پاکان به حق، آمیختگی قهر و لطف حضرت حق است.


انسان باید به خدای قادر و متعال سر بسپرد نه به افرادی که از مخلوق خداست .  


قبلا هم گفتم اگرتمام آسمان و زمین هم دهن باز کنند و شهادت دهند تو دنبال چیزی دیگه ای......ولی فقط یکی از پیش گویی هارو برات با سند میگیم حدود 500سال پیش سند داریم که در چه دورانی و درکجا زندگی به فلاکت میرسد ومطمئن باشید که خیلی نزدیک است.چون شواهد نشان دهنده آن پیشگویی است....یکی از آنها این است که هروقت عراق نابود شود و هروقت مردان به ظاهرشکل زنان شوند وخودشان راهمچون مردان آرایش نمایندولباسهای رنگی همچون زنان برتن کنند و در آنوقت از اسبهای آهنینی میگوید(مثلا تانک و...) که اصلا حتی خوابش هم موجود نبوده .....فقط قطره ای از این دریا بود..شایدباگفتن این سند وافشای آن بزرگانم ازمن ایراد بگیرند ولی برای بستن دهانی چون دهان اسد چاره ای نبود وبرمن خورده نگیرند..حالا برید و دنبال فتنه و آشوب باشید که اخیرا معلوم شده که آمریکا هزینه بسیار زیادی کرده که بین طوایف وقبایل ایران درحال فتنه انگیزی است و احتمالا این سایت هزینش از آنجا تامین میشود....ولی مردم اهل حق باهوش تر وفهیم تر از این حرفهاوفکرها هستن وجانشان را فدای خاک و ناموسشان میکنندوتاکنون نیزثابت کرده اند
احتمالا
برید شما جواب اسد رو بدید
گلوبال ریسرچ:آمریکا و عربستان به دنبال ایجاد درگیری‌های قومی و تجزیه ایران هستند
پایگاه گلوبال ریسرچ در گزارشی مفصل، نوشته است که آمریکا و عربستان طرحی را برای ایجاد ناآرامی‌های قومی در ایران کلید زده‌اند.
باسلام و عرض ادب و احترام ؛

صبح عالی جنابان به خیر باشد . مثل اینکه تازه از خواب زمستانی بیدار شده اید !!! ؟؟؟ و در همان غاری که سلطان سهاک تان با یاران با وفایش در چله زمستان در آن غار به خواب زمستانی رفته بود و شماها هم در آن غار در خواب زمستانی رفته اید . ؟؟؟ !!! 
خدمت تان عرض شود که آمریکا و نوکران آن ( مرتجع عرب و اروپا و اسرائیل و ... ) از زمان آغاز نهضت اسلامی ( در سال 1342 ) و پس از انقلاب مقدس اسلامی به دنبال سرنگونی و تقسیم ایران اسلامی و جنگ  بوده اند و تا زمانی که ملت ایران دست از ارزشهای اسلامی و معتقداتشان نکشند آنها توطیه خواهند کرد و هدف از تحریم و ایجاد القاعده ، طالبان ، داعش و ... ایران اسلامی بوده است . 
این مطلب را هم بگوییم که دشمنان ایران اسلامی آرزوی تقسیم و ... ایران را به گور خواهند برد . شماها لطف فرمایید پاسخ سوالات را بدهید و با این نوشته ها آمریکا و ازنابشان هیچ غلطی نمی توانند بکنند . 
عزت زیاد 
بدبخت خودت خوابی ما که مثل تو نوبت بشکه ی همکیشان خودمون را هم غصب نکرده ایم که اینطور پررو باشیم وبه اعتقادات دیگران توهین کنیم....
صحبت کردن با تو کفارت داره
دست سلطان بر سر همه ما
سلام من اهل حق هستم اما این می گم یک کلمه از این نوشته شما راست نیست دروغ هست . توحین شما دوست دارید به همه توحین کنید بار اول نیست  تمام دینها بر حق هستن ما می گیم وروزی دون بعد به دین بعدمن شاید شیعه باشم پس توحین کردن به هردین گناه هست خوب این از یک نکته از غیب دین من شما چی حتما توحین جزعی از آیین شماهست واین که من دوست دارم برم جهنم شما که مسلمانی چه چرا این گونه می کنی آبروی امت را می برین 
این هم بگم تودل نمانه دروغ دیگر این هست ما مسلمان نیستم تو حتی این هم نمی دونی با یک نفر از ما حرف بزن خودمان می گیم کتاب ما زبور هست مال اسلام قران من فدای هرد کتاب  خدایم سلطان برم 

جناب آقا رضای عزیز اول برو چند روز سرکلاس ، سواد خواندن و نوشتن را یاد بگیر و بعد بیا عرض ادب کن جنابعالی سواد نوشتن نداری . نوشته های جناب عالی سرتاپا غلط جمله ای است و غلط املای الا ماشاء الله . ؟!!
خدمت جناب عالی عرض شود که هرچه نوشته شده است از کتاب های نگارش یافته در خصوص  فرقه اهل حق و ... و سایت ها است بنده چیزی را از خود ننوشته ام و نمی نویسم . 
از نظر شما دروغ است چون جنابعالی سواد نداری تا کتاب های معتبر اسلامی را مطالعه کنی و بعد بهمی دروغ چیست ؟؟؟!!! سران فرقه (دین ) یه شماها هرچه گفته اند بدون تعقل و تفکر دربست قبول کرده اید . به خودتان زحمت بدهید بروید چند کلاس سواد یاد بگیرید و به کتاب های معتبر اسلامی مراجعه فرمایید و تا بفهمید دروغ و راست را . 
بنده به هیچ کسی و یا فرقه ای توهینی نکرده ام و هرچه نوشته ام نقد و شناساندن و سرمگوی فرقه اهل حق است جنابعالی سواد نداری تا بفهمی توهین چیست ؟ 
تمام ادیان پس از بعث رسول اکرم (ص) باطل شده اند و فقط دینی حق است که کتاب آن قرآن کریم است . 
شماها کتاب خزانه و یا سرانجام و یا دفاتر و یا کلام های که توسط عد ه ای که ذوق شعری داشته اند و شاعران روستای و محلی بودند را به اسم زبور معرفی می کنید ؟! که معنی زبور را نمی فهمید . ؟؟؟!!! 
 جنابعالی اقرار کرده اید که سلطان اسحاق - سهاک - ضحاک - خدای شماست . پس خودتان می گویید سلطانتان خداست و منبعد اگر بنده نوشتم که سلطان الاهی ناراحت و از کوره در نروید .  
به دوستانتان بگویید پاسخ سوالات را بدهند و از تفره رفتن خودداری کنند . و چون جنابعالی سواد نداری پاسخ سوالات را بدهی . 
جناب آقا رضای گرامی و عزیز جنابعالی و امثال شماها از پشت پرده سران فرقه خبر ندارید که آنها چه در سر داشته و دارند . چه خیانتها و... در حق این جماعت غافل کرده و می کنند که آنها از دسترنج شماها ارتزاق می کنند و ...
جناب آقا رضا بعضی از این سران (سادات ، پیران و دلیلان و... ) معتقدند زنان مریدانشان به آنها محرمند که مثل زنان خودشان است ؟؟؟؟؟!!!!! . 



 جناب آقای فریبرز جنابعالی چند بت شعر و یا گفتار سرشار ازشرک و کفر و الحاد از افراد بی سواد و شعرای محلی و روستایی مثل حضرات شیخ امیر و نوروزسورانی و... را در این پست نوشته و تفسیر می کنید . و آنها رامفسر مسلک اهل حق می دانید . آیا به این ایات محکم الاهی مراجعه کرده اید و کمی در آن تعقل ، تفکر و تآمل نمایید . ؟؟؟!!! 
چند بیت شعر از گفتار و کلامات باصطلاح بزرگان اهل حق مثل فوق الذکرها و غیرذالک را بالاتر از قرآن کریم می دانید . آیا افراد بی سواد با گفتن چند بیت شعر می توانند مفسر یک مسلک (دین ) باشند ؟؟؟؟؟ . و یک قوم و یا ملتی را راهنمایی کرده و دنیا و آخرت آنها را تنظیم و تظمین کنند . ؟؟؟؟

 توحید خداوند در آیة الکرسی:

آیة الکرسی: ‏﴿‏اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُو الحَیُّ القَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ ولاَ نَومٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَواتِ ومَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ ومَا خَلْفَهُمْ ولاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ وسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَواتِ والأَرْضَ ولاَ یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وهُو العَلِیُّ العَظِیمُ‏﴾‏‏:‏{خداست که معبودى جز او نیست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبک او را فرو مى‏گیرد و نه خوابى گران آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت‏سرشان است مى‏داند و به چیزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى‏یابند کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست و اوست والاى بزرگ (255)} ‏[‏البقرة‏:‏ 255‏]‏ این آیه عظیم ترین آیه ی قرآن است که مشتمل بر ربوبیت الله تعالی، عبادت و اسماء و صفات خداوند است که الله تعالی آنها را در بین نفی و اثبات جمع فرموده است، یعنی نفی نقص ها و عیوب و اثبات صفات کمال برای الله سبحانه و تعالی.

که در ابتدای آیه توحید الوهیت و جود دارد: ‏﴿‏اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُو‏﴾‏: معبود برحقی جز الله تعالی وجود ندارد، سپس توحید ربوبیت را با این فرموده بیان داشته است که : ‏﴿‏الحَیُّ القَیُّومُ‏﴾‏: این اثبات  حیات و پایندگی مطلق برای الله است.

‏﴿‏لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ ولاَ نَومٌ‏﴾‏‏:‏ نفی است، الله رب العزة هر عیب و نقصی را از خود نفی می فرماید، که یکی از این صفات نقص، سنه و نوم یعنی چرت زدن و خوابیدن است. ‏﴿‏لَّهُ مَا فِی السَّمَواتِ ومَا فِی الأَرْضِ‏﴾‏‏:‏ اثبات ربوبیت است، زیرا اوست مالک آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست.

‏﴿‏مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ‏﴾‏‏:‏ نفی است، نفی شفاعت هر مخلوقی بدون اجازه ی پروردگار است و این به دلیل اوج کمال و عظمت حق سبحانه وتعالی است وکسی جز با اجازه و اذن او جرأت شفاعت کردن پیش او ندارد. ‏﴿‏یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ ومَا خَلْفَهُمْ‏﴾‏‏:‏ اثبات کمال علم الله عزوجل است، که همه چیز را  چه در گذشته و چه در آینده و حال می داند،چیزی بر او مخفی نیست و علم او همه گیر و همه چیز را فرا گرفته است.

‏﴿‏ولاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاءَ‏﴾‏‏:‏ نفی است، نفی این است که مخلوقات هیچ چیزی از علم الهی نمی دانند مگر آنچه که خداوند اراده کند در غیر این صورت آنها غیب نمی دانند و علم غیب مختص ذات الله سبحانه وتعالی است.

این فرموده: ‏﴿‏وسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَواتِ والأَرْضَ‏﴾‏‏:‏ کرسی مخلوقی از مخلوقات الله سبحانه وتعالی است، مخلوقی بسیار عظیم که آسمانها و زمین در برابر آن به هفت سکه پول می مانند که در صحرایی یا در میدانی  انداخته شده باشند که  اصلاً به چشم نمی آیند.  پس کرسی الله جل وعلا از آسمانها و زمین بزرگتر است ، وچیزی غیر از عرش الهی می باشد، عرش نیز خود از کرسی بزرگتر و عظیم تر است.

به طوری که کرسی نیز در برابر عرش الهی مانند حلقه آهنی است که در صحرایی افتاده باشد. این کرسی در برابر عرش است، حال تصور کنید که عرش خداوند،چه  عظمتی دارد؟!

پس تمام مخلوقات در برابر الله تعالی  بسیار کوچک و در حقیقت چیزی نیستند و اگر تنها یک آفریده از مخلوقات خداوند ، یعنی کرسی، از اندازه ی کل آسمانها و زمین بزرگتر باشد، پس الله تعالی از همه چیز بزرگتر است.

‏﴿‏ولاَ یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا‏﴾‏ : یعنی اینکه همه ی اینها برای خداوند بسیار آسان است و کاری ندارد، حفظ آسمانها و زمین از بلا و فساد و تغییر  و نگه داشتن آنها برای الله تعالی زحمتی ندارد، ‏﴿‏وَیُمْسِکُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ‏﴾‏(.... و آسمان را نگاه مى‏دارد تا [مبادا] بر زمین فرو افتد مگر به اذن خودش [باشد] ...) ‏[‏الحج‏:‏ 65‏]‏، ‏﴿‏رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا‏﴾‏ ‏[‏الرعد‏:‏ 2‏]‏( خدا [همان] کسى است که آسمانها را بدون ستونهایى که آنها را ببینید برافراشت آنگاه)‏﴿‏إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَواتِ والأَرْضَ أَن تَزُولا‏.‏‏.‏‏﴾‏( همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه مى‏دارد تا نیفتند و اگر بیفتند...) ‏[‏فاطر‏:‏ 41‏]‏  الله سبحانه وتعالی نه به آسمانها و زمین، نه به عرش، نه به کرسی به هیچ کدام  هیچ نیازی ندارد، بلکه این ساخته و آفریده ی او هستند و همه سراپا نیازمند به ذات او سبحانه وتعالی هستند. ‏:‏ ‏﴿‏وهُو العَلِیُّ‏﴾‏: یعنی ذات او بلند و والا ست و قدر و منزلت و قهرش بر بندگان چیره است ‏﴿‏العَظِیمُ‏﴾‏: ذاتی است جامع تمام صفات کبریا و بزرگی وعظمت . 


 

دستگیری ۳ گرداننده کانال‌های اینترنتی توهین کننده به مقدسات

 

اجتماع > اجتماعی - همشهری آنلاین:
معاون حقوقی و امور بین‌الملل پلیس فتای ناجا از دستگیری
۳ گرداننده کانال‌های توهین کننده به مقدسات و دیگر ادیان خبر داد

به گزارش ایسنا، سرهنگ حسین رمضانی در این باره گفت: از مدتی قبل ماموران پلیس فتا از فعالیت چهار کانال تلگرامی که اقدام به نشر مطالب موهن و توهین‌آمیز به مقدسات مذهبی کرده بودند مطلع شدند که پس از هماهنگی با مقام قضایی بلافاصله اقدامات برای شناسایی و دستگیری این افراد آغاز شد.

وی با بیان اینکه مطالب توهین‌آمیز این کانال‌ها سبب رنجش خاطر مردم‌دین‌دار کشورمان شده و بسیاری از آنها در تماس با بخش گزارش‌های مردمی پلیس فتا خواهان برخورد با این عوامل شده بودند، اظهار کرد: کارآگاهان پلیس فتا در عملیاتی متوجه شدند که گردانندگان این کانال‌ها در داخل کشور فعالیت می‌کنند که بلافاصله اقدامات لازم برای مسدودسازی این کانال‌ها آغاز شده و روز گذشته نیز گرداننده اصلی این کانال‌ها و یکی دیگر از همدستان وی دستگیر شدند.

معاون حقوقی و امور بین‌الملل پلیس فتای ناجا با بیان اینکه سه نفر مسوول به روزرسانی این کانال‌ها بودند، خاطرنشان کرد: نفر سوم متواری شده بود که با پیگیری‌های پلیس فتا دقایقی پیش این فرد نیز دستگیر و به مقام انتظامی منتقل شد.

رمضانی محل دستگیری و فعالیت این افراد را یکی از شهرهای شمالی کشور اعلام کرد و افزود: تحقیقات و بازجویی از این افراد ادامه دارد، این افراد با استفاده از اینترنت، مطالب توهین‌آمیزی را علیه مقدسات و پیشوایان دینی و مذهبی منتشر کرده بودند.

وی درباره اینکه آیا این افراد با گروه‌هایی در خارج از کشور ارتباط داشته یا فعالیت سازمان یافته‌ای داشته‌اند، گفت: این موضوع در حال بررسی است، اما آنچه که تاکنون مشخص شده، این است که عمده هدف این افراد تاثیرگذاری روی عقاید و باورهای دینی و مذهبی جوانان و نوجوانان بوده است.

به گفته معاون حقوقی و امور بین‌الملل پلیس فتای ناجا، پرونده این افراد در حال رسیدگی است و چند کانال مذکور مسدود شده است.

رمضانی با هشدار به افرادی که اقدام به ایجاد کانال‌های این‌چنینی و همچنین کانال‌های غیراخلاقی می‌کنند، گفت: پلیس فتا چشم بینای جامعه در فضای مجازی است و اجازه نمی‌دهد که عده‌ای سودجو و هنجارشکن امنیت کاربران فضای مجازی را با اقدامات خود به خطر بیندازند
باسلام و عرض ادب ؛

خدمتتان عرض شود بنده به کسی و یا قومی و یا فرقه ای توهین نکرده ام و این برداشت ناصواب شماست و با انتشار خبر روزنامه ها کسی را هم نمی توانید بترسانید .  و دست از نوشتن حقایق بردارد. من از شماها می خواهم پاسخ سوالات را بدهید و از تفره رفتن خودداری کنید . پاسخ سوالات را بدهید کفایت می کند . والسلام . 
با نام و یاد خداوند یکتا و بی همتا
 و با عرض ادب و احترام 
همانگونه که استحضار دارید:
بارها سعی کردم تا خود را از این مشاجرات بی حاصل و بیهوده دور نگهدارم که مبادا خدای ناکرده تحت فشار توهینات و اتهامات افراد غیرمسوول و ناآگاه واقع شده و بر خلاف آموزه ها و اعتقادات خویش به عنوان مقابله به مثل از ادب و نزاکت خارج شوم. 
اما گویا جناب اسد اغلب اوقات سعی دارند تا بدور از شأن و منزلت انسانی مسلمان، هرآنچه لایق خودش است به مردم مؤمن و حق پرست اهل حق نثار نمایند. 
زیرا به فرموده شیخ اجل سعدی: «تا مرد سخن نگفته باش   عیب و هنرش نهفته باشد!» 
 فردی که خود را در جایگاه بازجو و مقام والایی می پندارند که نگاه عاقل اندر سفیه دارد!!!
جناب اسد:
بر فرض این که حضرت شیخ امیر و یا نوروز سورانی، بی سواد بوده اند، مگر سایر پیامبران عظیم الشأن، فارغ النحصیل دانشگاه های سوربون فرانسه و یا الاحضر مصر و ... بوده اند؟!
جنابعالی از روی تعصب و نابخردی، متأسفانه بارها حضرت سلطان سهاک بنیانگذار دین حقیقت را« ضحاک »، خطاب کرده و در یکی از کامنت ها در مورحه ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۰ چنین افاضه کلام فرموده اید: 
«باسلام و عرض ادب و احترام ؛
صبح عالی جنابان به خیر باشد . مثل اینکه تازه از خواب زمستانی بیدار شده اید !!! ؟؟؟ و در همان غاری که سلطان سهاک تان با یاران با وفایش در چله زمستان در آن غار به خواب زمستانی رفته بود و شماها هم در آن غار در خواب زمستانی رفته اید . ؟؟؟ !!! »
در مقابل چنین اهانت ها و توهیناتی چه می توان گفت؟ جز این که این نوع دفاع از مذهب تشیع تیشه زدن بر پیکره دین باوران و پیروان راستین مولا علی و شاد نمودن دل دشمنان ولایت، چه سود و طرفه ای خواهید داشت؟!!!
مگر حضرت رسول اکرم و یا برخی از پیامبران الاهی و اولیای حق همانگونه که حضرت سلطان سهاک از جهل نااهلان ناچار به کوچ و یا پناه به کوه و دشت و غار نبردند؟ آیا این نوع موضعگیری ها و اتهامات، توهین به مبلغان و مومنان واقعی نیست؟ بهمانگونه که می دانید در هر عصری از این نوع ابوجهل ها فراوانند و  کم نیستند افرادی که فاقد  صلاحیت و مقامی مسوول بوده که حق پرسش و پاسخ داشته باشند، اقدام به تهیه رونوشت هایی از برداشت های بی محتوا و غیر موثق نموده که پاسخی جز کلی گویی و یا سکوت ندارند. ولی با این وجود، بارها از پاسخ هایی که در رابطه با اصول دین بوده است، خود تفره رفته اند و همواره بر طبل بی خبری و ناشنوایی کوبیده اند! و مستندات خود را بر اساس و بن مایه مطالبی قرار داده اند که محققانی همچون ایشان ناچار شده اند با چند نفر افراد با ایمان اما اغلب کم سواد که مطالبی از روی احساسات و نظریات شخصی خود بیان داشته و بر مبنای چنین برداشت هایی مطالبی ناسنجیده نگاشته اند که موجب گمراهی عده ای شده و حکم به شرک و کفر و الحاد این جماعت موحدی داده اند که مراحل شریعت، طریقت را با معرفت طی نموده با ترک محرمات خود را از انجام برخی از ظواهر دین مصون داشته اند. زیرا دین وسیله ای برای انسان شدن و سکوی پرتابی برای سیر الی الله شتافتن است و اوج دینداری در مکارم اخلاقی است. به همین دلیل با کسانی که بویی از دیانت، بصیرت و معرفت نبرده اند، همان بهتر که در خودشیفتگی و خود برتر بینی مستغزق باشند و به فرموده حضرت مولانا: «ز احمقان بگریز چون موسی گریخت!»  
کلام پایانی با برادر ارجمند جناب اسد، بایستی عرض کنم که اگر می توانی چند روزی دست از تعصب بدار و با دیده بصیرت و با وجدان بیدار به مطالب بنده در مورد توحید، نبوت و معاد با معیار و مبنای آیات نورانی قرآن بنگر تا متوجه شوی چندین بار حقایق را برای رفع شبهات از شرک و الحاد یادآوری نموده ام و نکته آخر به قول معروف: « ما اگر خوبیم و اگر بد، تو برو خود را باش!»
امیدوارم روزی فرا برسد که به آن درجه از درک و درایت نایل شویم که راه و روش امر به معروف و نهی از منکر ا آموخته و به جای ایجاد دافعه، به قدرت جاذبه نایل شویم.
اول و آخر و ظاهر و باطن یار
اتفاقا تمام صحبتهای شما توهین است...توهین به حدود 10میلیون زن اهل حق شما درجایی گفته اید که سید و....شما زن های شما را مانند زنهای خودشان میبینندو خیلی چیزهای دیگر....درجواب شما بایدعرض کنم
اولا زنهای ما را به چشم خواهرومادر میبینند واین یکی از شرایط این مسلک هست ولاغیر
دوما اگر بیایی وتحقیق کنی خودت میفهمی که زنهای ما ویاحتی مردهای ما از پیدایش این مذهب وباگذران از پادشاهان و زورگویان زمانهای مختلف با همین حجاب ولباس وبا صورتهای ساده وزندگی های ساده گذران عمر ولی با عشق به سلطان و یارانش نموده اندوهمچون تعدادی از زنهای دیگر نمیباشند که با دستور شاه و یا پدر شاه و....لباسهای خود راعوض کرده باشند وبه کاباره و....جهت تبلیغات رفته باشند وهم اکنون نیز زن های ما باهمان حجاب قدیم خود زندگی میکنند ولی متاسفانه آمار زن های دیگران در پس وکوچه های تهران و یا شهرهای دیگر گواه چیز دیگر است و مطمئن باشید زن های ما ازاین پس نیز همانطور ساده وبافرهنگ غنی خودشان خواهند ماندویا حتی حجاب مردان ما که زبان زد خواس وعام است با سبیل های مردانه ولباس پوشیده ولی حتی مردان شما سبیلهای تراشیده وابروهای گرفته شده وآرایش همچون زنهای خودتان وشلوارهای فاق کوتاه که میشود تا ته شان را مشاهده نمود ومتاسفانه شمافکرمکنید که این مذهب با زور ویا با سادگی مردم وارد زندگی های این مردم شده است باید به عرض برسانم تمامی آیین ما با عشق انجام میشود (البته نه آن عشق ظاهری که شما فکرمیکنی) ومردم ما سرسپرده حق هستن وهرجا ناحق گفته شود سرشان را درراه آن خواهند داد وحضرت سلطان هرگزاین مذهب را نه با غارت اموال و کشتن مردم ویاباترس ووحشت همچون داعشی های زمان به فرهنگ مردم وارد نکرده است و این مردم به خاطر حق گوییشان درهشت سال دفاع مقدس نیزآن را اثبات کرده اند ......شماطوری حرف میزنید که توی رویایتان فکرمیکنید از آسمان نازل شده ای و تعدادی بت پرست پیداکرده ای و بروی به جنگ آنها نه عزیزم مامسلمان هستیم وبه خداوقرآن و حضرت محمدوائمه ایمان کامل داریم ولی آیین پرستش ما با آیین پرستش شماها کمی تفاوت داردوبه حضرت علی نسبت به بقیه آن هم بخاطر حق گویی های ایشان بوده که ارادتمان به ایشان بیشترمیباشد.....ومن پیشنهاد مکنم جلسه مذاکره رو در رو آن هم دوطرفه  بگذاریدهم ما باجناب اسد آشنا میشویم وهم ایشان با آیین واقعی ما... من که سواد آنچنانی ندارم و ادعایی هم نکردم وبا آقایانی همچون فریبرز و علی اعلایی ودیگربزرگان بگذارید وصحبت کنید ونتیجه آن را روی سایت بگذارید تا دیگر رنجش خاطر برای دیگران بوجود نیاید وتوهینی خدایی ناکرده به کسی نشود...

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

متن زیر در جواب آقای است  که خود را در جواب اسد معرفی کرده است و در تاریخ 21 مرداد 95 مرقومه ای داشته اند نوشته شده است . 

هیچ یک از نوشته ها و صحبت های بنده توهین به کسی نیست ، و اگرعده ای آن را توهین تلقی می کنند بخاطر این است که بازار مکار، حیله و تزویر و... آنها  بی رونق می گردد . است . عده ای با مطالعه این پست به حقایق پشت پرده و حقیقت مسلک اهل حق پی برده اند که متوجه شده اند بر باطل بوده وهست .

این آمار  10 میلیون زن اهل حق را از کجا آورده ای ؟؟؟!!! لطف فرمایید با سند بنویسید .

از نظر شماها این (باصطلاح ) سیدها ( البته بعضی سیدها و پیران و... ) زنهای مریدانشان را برخود محرم می دانند و مثل زنانشان می دانند و نه مثل خواهرانشان . 

و اما در خصوص حجاب خدمتتان عرض کنم که حجاب اختصاص به یک قوم و نژاد و یا دین و مذهب و مسلک نیست ، حجاب در ایران زمین بوده و با آمدن دین مقدس اسلام کاملتر شده است . ولی متأسفانه با آمدن فرهنگ برهنگی غربی با تسامح و تساهل مواجهه گردیده است و این هم اختصاص به یک شهر و یا دین و مذهب ندارد و هیچ کس هم نمی تواند ادعا کند در مصون است مگر عده ای از افراد جامعه با تقواترند و پایبند به فرهنگ غنی ایران و اسلامند .

شماها سلطان اسحاق را در زمره ، هم شأن و...  پیامبران الاهی دانسته و یاران مشارالیه را هم برابر با اصحاب صالح پیامبران دارای شریعت و کتاب می دانید و کتاب سرانجام و امثال آنها را بالاتر از قرآن عظیم و کریم تلقی می کنید . و مردهای شما ظواهر خود را چنین آراسته کرده اید (سبیل ) که هر کسی شماها را می بیند وحشت می کند .

اگر در گذشته سبیل را نشانه مردانگی می دانستند و هم اکنون سبیل را نشانه غیر بهداشتی و نامردی می دانند .

بلی این مسلک (اهل حق ) در گذشته از سادگی و بی سوادی مردم سوء استفاده کرده و مردم عوام را به این فرقه دعوت کرده اند که یکی از روشها از طریق موسیقی رایج زمان بوده است و اگر روستای قبول نمی کرد وبا لشکر کشی و با زور مردم را تهدید و دعوت به این فرقه می کرده اند ، و اگر  قبول  نمی کرده اند آنان مجبور به مهاجرت از آن منطقه می شدند . چون اجدادمان شاهد ماجرا و در گیر قضایا بوده اند.

مسلک شما (اهل حق ) بی محتواست فقط عشق ظاهریست که دارید . و لاغیر

انسان باید سرسپرده خدا باشد نه شخص دیگر که خود مخلوق خداست . سوال اینجاست آیا این افرادی که می گویید باید به آن سرسپرد که خود این افراد به چه کسی سرسپرده است . ؟؟؟!!

بلی این حضرت سلطان اهل حق را با خون ریزی و با وحشت و ترساندن و با غارت اموال و کشتن و تجاوز به نوامیس مردم مسلمان ، مسلک و فرقه خود را گسترش داده است . و بدتر از داعشی های زمان عمل کرده است .  لطف کنید کمی تاریخ و جغرافیا بخوانید . که می بینید اهل حق های که در مناطق جغرافیای ایران پراکنده اند در زمان حاکمیت قاجار به این مناطق از کرمانشاهان و لرستان مهاجرت داده شده اند ، چون این افراد جنگجو و نترس بوده اند . و همراه با خانواده بوده اند  و عده ای از این افراد زبان مادری و مسلک پدری خود را حفظ کرده اند . و عده ای هم پی به بی محتوا بودن اهل حق برده و به مذهب تشیع گرویده اند .  

من توی رویاهایم فکرنمی کنم و از آسمان هم نازل نشده ام  وتعداد بت پرست هم پیدا نکرده ام و با هیچ کس هم سر جنگ ندارم . شماها خودتان نوشته اید که فدای خدایم سلطان ، من این را نگفته ام خودتان گفته و می نویسید .

شماها دروغ می گویید به خدا و قرآن و پیامبران و امامان (ع) ایمان کامل دارید و خود را مسلمان می نامید و این از تقیه است نه از روی قلب و درون . ؟؟؟!!!!

این جمله خودتان است که می گویید :

« ولی آیین پرستش ما با آیین پرستش شماها کمی تفاوت دارد و به حضرت علی نسبت به بقیه آن هم بخاطر حق گویی های ایشان بوده که ارادتمان به ایشان بیشترمیباشد »

آیین واقعی شما را بنده تا اندازه ای مطالعه و تحقیق کرده ام که کاملاً آگاهی دارم و می شناسم .

 پیشنهاد خوبی است بنده هم استقبال می کنم که جلسه مذاکره رو در رو آن هم دوطرفه باشد  بگذارید هم ما با جنابان آشنا میشویم وهم شماها با آیین واقعی ما اسلام و تشیع آشنا شوید . شاید هم روزنه ای برای شماهای راه گم کرده بوجود آید و این فرقه را کنار بگذارید . قصد بنده توهین نیست فقط و فقط شناساندن و اسرار سرمگوی این مسلک را می خواهم دیگران بدانند . و لاغیر.  و عده ای آن را به زعم خود  توهین به خود و به مسلک اهل حق (یارسان) تلقی می کنند .

( البته این را بگوییم که عده ای از شماها بودید آقای فلاحت پیشه نماینده اسلام آباد غرب و دالاهو و همراهان وی را ترور می کردید بنده از جانم می ترسم با شماها رو در رو باشم که این از متن و جملات آقای دکتر فرخ آریامنش – علی اعلایی - استنباط و برداشت می شود . )

به امید پیروزی اسلام بر کفر و شرک و الحاد . 

باسلام و عرض احترام ؛ 

جناب آقایان محترم لطف کنید به سوالات زیر پاسخ بدهید .

سوال اول : متون مقدس یارسان گفته ی بزرگانِ دیده دارِ این آیین و حاصل کشف و شهود آن هاست . 

سوال دوم : منظوراز باطن دار یعنی چه و مفهوم آن را شرح داده و به چه کسانی باطن دار می گویید .  
 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

جناب آقای دکتر فرخ آریا منش – علی اعلایی – در این متن زیرمی گویند :

« بارها سعی کردم تا خود را از این مشاجرات بی حاصل و بیهوده دورنگهدارم که مبادا خدای ناکرده تحت فشار توهینات و اتهامات افراد غیرمسوول و ناآگاه واقع شده و بر خلاف آموزه ها و اعتقادات خویش به عنوان مقابله به مثل از ادب و نزاکت خارج شوم.  »

 خدمت عالی جناب برسانم که بنده هیچ مسوولیتی در این کشور ندارم و  بنده به سرمگوی شماها آگاهی کامل دارم.

جناب آقای دکترفرخ آریا منش شما خود از سادات ( انتصابی ، طبق نوشته عالی نژاد )  سلطان صحاک هستید و به  دروغ و عوام فریبی شجره نامه خود را به امام سجاد (ع) رسانده اید و خودتان حتماً از پیران و... این جماعت می باشید که کاملاً به احکام فرقه ای اهل حق آگاهید  و از حاشیه رفتن خودداری کرده و خود را از این مخلصه خارج کنید .  لطف فرمایید  به تک تک سوالات انجام گرفته پاسخ دهید .

بلی از نظر شما این مشاجرات بی حاصل و بیهوده است چون مسلک تان بی محتواست و به جای بند نیست و ستون دینی که چندتا تار موی جلوی دماغ باشد پایه های آن سست و ریزان خواهد شد .

 چند نفر شاعر روستایی و محلی بی سواد که شما آنها را باطن دار و تدوین کننده ، مفسر و  گوینده چند بیت شعر در خصوص متون دینی یارسان  که آنها را از بزرگانِ دیده دارِ این آیین و حاصل کشف و شهود این فرقه می دانید ، که آنها را مقتدای دینی خود بشمار می آورید . ؟؟؟؟!!!! باید هم از این مشاجرات بی حاصل فرار را بر قرار ترجیح داد .

بنده در جایگاه بازجو نیستم و مقام و مسوولیتی هم ندارم .

جنابعالی بجای پاسخ گویی به سوالات ، بنده را سفیه خطاب کرده اید . چون از پاسخگویی عاجز هستید دلیل آن این است مسلک تان وابسته به چند بیت شعر افراد مثل جیحون آبادی ها حضرات نوروز سورانی ها و شیخ امیرهاست و... می باشد و خودتان را مثل کبک زیر برف پنهان کرده اید و از دنیای پیرامونی تان بی خبرید .  

جناب آقای دکتر علی اعلایی شما در متن زیر به پیامبران الاهی توهین کرده اید :

 متن جناب عالی « بر فرض این که حضرت شیخ امیر و یا نوروز سورانی، بی سواد بوده اند، مگر سایر پیامبران عظیم الشأن، فارغ النحصیل دانشگاه های سوربون فرانسه و یا الاحضر [ الازهر] مصر و ... بوده اند؟!

جناب آقای دکترفرخ آریامنش  بنده هیچ تعصب و کینه ای نسبت به این فرقه ندارم . بنده فرد محقق و پژوهشگر هستم . خدمت تان عرض شود ،  نابخرد کسانی اند که عقل و خرد خدا دادی خود را تعطیل کرده و به فردی که در دین اسلام بدعت گذارده (سلطان صحاک – ضحاک - ) و چند نفر را به عنوان سید خود انتصابی معرفی و توسط آنان عده ای قلیلی از جماعت را در ضلالت و گمراهی نگاه داشته اند  که جناب عالی هم یکی از نوادگان آن سادات انتصابی سلطان صحاک هستید . نه از نوادگان امام سجاد (ع) .

اولاً اهل حق مومن  به خدای یکتا نیست  و حق پرست هم نیست باید یارسان را اهل نا حق خطاب کرد نه اهل حق . ؟؟!

اگر دین شما با این آیات قرآن کریم تطبیق کرد مومن به اسلام و تشیع هستید و الاخیر . و خودتان از این مجمل حدیث مفصل بخوانید . واز زور زدن بی جا خوداری کنید که خودتان را به اسلام وتشیع بچسبانید.

تعریف مومن در قرآن کریم این چنین است .

سوره ۴۹. حجرات آیه ۱۵

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ‌یرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِک هُمُ الصَّادِقُونَ

مومنان، تنها کسانی هستند که به خدا ورسولش ایمان آورده و دچار تردید نشدند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند. اینانند که (در ادّعای ایمان) راستگویانند.

سیمای مومن واقعی

چهار آیه‌ی قرآن با جمله «انّما المؤمنون» شروع شده که ترسیم سیمای مومن واقعی است:

۱» انّما المؤمنون الّذین اذا ذُکر اللَّه وَجِلتْ قلوبهم و اذا تُلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً و علی ربّهم یَتوکلون»( انفال، ۲) مؤمنان واقعی کسانی هستند که هرگاه نام خداوند برده شود، دلهایشان می‌لرزد و همین که آیات الهی بر آنان تلاوت شود، ظرفیت آنان به ایمان افزوده می‌گردد وتنها بر خدا تکیه می‌کنند.

۲. «انّما المؤمنون الّذین آمنوا باللّه و رسوله و اذا کانوا معه علی امرٍ جامع لم یَذهَبوا حتّی یَستأذِنوه...» ( نور، ۶۲) مؤمنان واقعی کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان دارند و هرگاه در یک کار دسته جمعی با پیامبر هستند، بدون اجازه‌ی حضرت از صحنه خارج نمی‌شوند.

۳و ۴. در همین سوره مطرح شده است؛ یک بار در آیه دهم، «انّما المؤمنون اخوة...» و بار دیگر در همین آیه. اگر این چهار آیه را در کنار هم بگذاریم، سیمای مؤمنان صادق و واقعی را کشف می‌کنیم. همانان که قرآن درباره‌شان فرموده است: «اولئک هم المؤمنون حقّا»( انفال، ۴ و ۷۴) و«اولئک هم الصادقون» بنابراین مؤمنان واقعی کسانی هستند که:

۱. دلهای آنان به یاد خدا بتپد، نه با مال و مقام و... . «اذا ذکر اللَّه وَجِلَت قلوبهم»

۲. دایماً در حال حرکت و تکامل هستند و توقّفی در کارشان نیست و در برابر هر پیام الهی؛ متعهّد، عاشق و عامل هستند. «و اذا تُلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا»

۳. تنها تکیه‌گاه آنان ایمان به خداست، نه قراردادها و وابستگی‌های به شرق و غرب و... . «علی ربّهم یَتوکلون»

۴. در نظام اجتماعی، پیرو رهبر الهی هستند و بدون دستور او حرکتی نمی‌کنند و نسبت به او وفادارند. «اذا کانوا معه علی امرٍ جامع لم یَذهَبوا حتّی یَستأذنوه»

۵. خود را برتر از دیگران ندانند و با همه به چشم برادری نگاه کنند. «انّما المؤمنون اخوة»

۶. ایمان آنان پایدار است. ایمانشان بر اساس علم، عقل و فطرت است و به خاطر عمل به آنچه می‌دانند، به درجه‌ی یقین رسیده‌اند و تبلیغات و حوادث تلخ و شیرین آنان را دلسرد و دچار تردید نمی‌کند. «ثمّ لم یَرتابوا»

۷. هر کجا لازم باشد، با مال وجان از مکتب دفاع می‌کنند. «و جاهدوا باَموالهم و انفسهم»

* قرآن، هم ملاک و معیار کمال را بیان می‌کند، «انّ اکرَمَکم عنداللّه اتقاکم» و هم الگوهای کامل را نشان می‌دهد. «انّما المؤمنون الّذین...»

* ایمان به پیامبر، در کنار ایمان به خداوند لازم است. «آمنوا باللّه و رسوله»

* نشانه‌ی ایمان واقعی، پایداری و عدم تردید در آن است. «ثمّ لم یَرتابوا»

* ایمان، امری باطنی است که از راه عمل شناخته می‌شود. «انّما المؤمنون الّذین... جاهدوا...»

* ایمان بدون جهاد، شعاری بیش نیست. «جاهدوا باموالهم و انفسهم...» (کمال ایمان به گذشت از جان و مال است.)

* در فرهنگ اسلام، جهاد مالی و جانی، باید در راه خدا باشد. «جاهدوا... فی سبیل اللّه»

 باسلام عرض احترام . 

جناب آقای دکتر فرخ آریامنش جنابعالی ضمن توهین به پیامبران اولیای الهی الاهی و (چهارده معصوم (ع) ) وبه مراجع تقلید تشیع هم توهین و اهانت کرده اید . در متن پیش رو نوشته اید « اولیای حق همانگونه که حضرت سلطان سهاک از جهل نااهلان ناچار به کوچ و یا پناه به کوه و دشت و غار نبردند ؟ آیا این نوع موضعگیری ها و اتهامات ، توهین به مبلغان و مومنان واقعی نیست ؟ بهمانگونه که می دانید در هر عصری از این نوع ابوجهل ها فراوانند و  کم نیستند افرادی که فاقد  صلاحیت و مقامی مسوول بوده که حق پرسش و پاسخ داشته باشند، »

فقیهان شیعه واژه کفر را در پنج معنا به کار برده اند و در مجموع ، هفت گروه – با توجه به اختلاف فتاوا – در اصطلاح و کلمات فقها کافر شمرده شده اند:

۱- منکران خداوند.

۲-  مشرکان  : یعنی کسانی که برای خداوند متعال شریک و همتا قرار می دهند.

۳- پیروان دیگر ادیان آسمانی؛ مثل : اهل کتاب.

۴- منکران ضروریات دین با آگاهی از ضروری بودن آن .

۵- کسانی که پیغمبری حضرت محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارند.

۶- کسانی که به امام معصوم (ع) دشنام دهند یا دشمنش باشند؛ مثل خوارج و ناصبیان .

۷- غلاة ( یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگوید خدا در او حلول کرده است).

عقاید اهل حق منحصر به چگونگی اعتقاد آنها نسبت به امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) نمی شود، بلکه مسائل متفاوت و مختلفی است که اظهار نظر درباره آنان سرنوشت ساز و مهم است.


  هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

جناب آقای علی اعلایی جنابعالی سلطان سهاک را از اولیای حق و الاهی دانسته اید و وی را با پیامبران الاهی همتراز و هم شأن قرار داده اید .

که خودت اقرار و اعتراف کرده ای که وی با یاران با وفایش در چله زمستان درغاری چند روز به خواب زمستانی رفته بودند ، یعنی در غار پناه گرفته بودند و وی را از مبلغان و مومنان واقعی خطاب کرده ای ؟؟؟!!!

جناب عالی فقیهان شیعه را ابوجهل های عصر قلمداد نموده ای چونکه  فقهای شیعه نظر فقهی خود را در خصوص فرقه ضاله اهل حق داده اند و لاغیر . و آنان را فاقد صلاحیت در مسایل دینی اهل حق دانسته اید و چون آنان را درآن مقام ومسوول ندانسته اید که حق پاسخگویی نسبت به سوال کننده در خصوص فرقه اهل حق داشته باشند . نیستند . ؟؟؟؟!!!!

بلی از نظر شما قرآن بی محتواست چون کتاب سرانجام ، کلام ها و دفاتر شعرای شماها بالاتر از قرآن کریم است از نظر شماها قرآن گذاف است و کتاب سرانجام حق است .  

جناب آقای دکتر فرخ آریامنش نوشته اید ما از پاسخ هایی که در رابطه با اصول دین بوده است تفره رفته ایم . و پاسخ ما در ادامه متن از خود قرآن خواهد بود . از جنابعالی و همفکرانتان این سووال را دارم که شماها اصول و فروع دینتان را مرقوم فرمایید در کتاب سرانجام که آن را زبور می خوانید بنویسید . ودفاترو کلام های خودتان که گفتار و سروده های چند نفر افراد بی سواد و شعرای روستایی است را بنویسید .   

بنده هرچه نوشته و می نویسم مستند به سند و از افراد ی هست که در گذشته از رهبران ، سادات ، پیران ، دلیلان و جم خانه دار اهل حق بوده اند . آنان به تمام کتاب های منتشره اهل حق دسترسی داشته اند.

این نوشته ها باعث گردیده است عده ای آگاه شده و از فرقه خود ساخته و بدعت سلطان سهاک شما روی گردانند .

در متنی این چنین نوشته اید : « مراحل شریعت، طریقت را با معرفت طی نموده با ترک محرمات خود را از انجام برخی از ظواهر دین مصون داشته اند. »  یعنی منظور شما از ظواهر دین انجام فرایض عبادی است مثل نماز و روزه و... و گمراه از دین اهل حق شده اند

بلی ما از دین اهل حق بویی از دیانت ، بصیرت و معرفت نبرده ایم ،بلی ما احمق به دین اهل حق هستیم و همان بهتر که در خود شیفتگی و خود برتر بینی مستغزق باشیم بهتر است .  

و اما کلام پایانی با جناب عالی و هم کیشان شما که تظاهرمی کنید که معتقد به توحید، نبوت ، معاد ، عدل و امامت و فروعات دینی و با معیار و مبانی آیات نورانی قرآن هستید.  بنگرید تا متوجه شوید درچندین آیات قرآن کریم در این خصوص جهت روشن شدن اذهان تان آورده می شود .  

 

آیه های قرآنی در مورد اصول و فروع دین

 اصول و فروع در اسلام به عنوان کلیاتی در این دین مبین در کلماتی به عنوان نشانه اسلام  خلاصه شده است که در جای جای قرآن به آن پرداخته شده است وما برای رعایت اختصار به نمونه هایی از این آیات اشاره می کنیم.

اصول دین در قرآن

۱- توحید: « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » (اخلاص / ۱) بگو:خداوند، یکتا و یگانه است. ـ « اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ » (نساء / ۸۷) خداوند کسی است که هیچ معبودی جز او نیست.

ـ « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً » (نساء /۳۶) وخدا را بپرستید، و چیزی را با او شریک مگردانید.

ـ « إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ » (صافات / ۴) قطعا‏ٌ معبود شما یگانه است.

۲- نبوت: « وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ »(حدید / ۲۶) ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار دادیم.

ـ « وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» (یونس / ۴۷) و برای هر امتی، رسولی است، هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید به عدالت در میان آنها داوری می‌شود، و ستم به آنها نخواهد شد. - «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِرُسُلِنا » (حدید / ۲۷) سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم.

۳- معاد: « وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ » (انعام / ۷۳) و در آن روز که در«صور» دمیده می‌شود، حکومت مخصوص اوست. - «قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (جاثیه / ۲۶) بگو:خداوند شما را زنده می‌کند، سپس می‌میراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدی نیست گردآوری می‌کند، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. - «إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ » (ال عمران / ۱۸۵) شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت.

۴- عدل: « وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ » (شعراء / ۲۰۹) و ما هرگز ستمکارنبودیم.

ـ « وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً » (نساء / ۱۲۴) و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد. ـ « وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ » (قصص / ۵۹) و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند. ـ « فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ » (روم / ۹) خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می‌کردند.

۵- امامت: « الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً » (مائده / ۳) امروز کافران از (زوال) آئین شما، مأیوس شدند، بنابراین ، از آنها نترسید و از(مخالفت)من بترسید، امروز، دین شما را کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین(جاودان)شما پذیرفتم.

ـ « أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » (نساء / ۵۹) اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر(اوصیای پیامبر)را.

 

فروع دین در قران

۱- نماز: « وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ » (بقره / ۴۳) و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید(و نماز را با جماعت بگذارید).

ـ « فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً » (نساء / ۱۰۳)پس نماز را (به طور معمول) انجام دهید، زیرا نماز، وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است.

ـ « إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ » (عنکبوت / ۴۵) همانا ، نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می‌دارد.

 ۲- روزه: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ » (بقره / ۱۸۳) ای افرادی که ایمان آوره‌اید روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند، نوشته شد.

۳- خمس: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ » (انفال / ۴۱) بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی‌القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است.

 ۴- زکات: « وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ » (روم / ۳۹) و آنچه را به عنوان زکات می‌پردازیدو تنها رضای خدا را می‌طلبید (مایه برکت است، و) کسانی که چنین می‌کنند دارای پاداش مضاعفند.

 ۵- جهاد: « کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ » (بقره / ۲۱۶) جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است.

ـ « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ » (بقره / ۱۹۳) و با آنها پیکار کنید تا فتنه باقی نماند.

 ۶- حج: « وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً » (ال عمران / ۹۷)و برای خدا، حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. ـ « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما » (بقره / ۱۵۸) صفا و مروه از شعایر (و نشانه‌های) خداست، پس کسانی که حج خانه را به جای می‌آورند یا عمره می‌گزاند، اگر بر آن دو کوه طواف کنند مرتکب گناهی نشده‌اند.

۷- امربه معروف و نهی از منکر: « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ » (ال عمران / ۱۱۰) شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید.به کار پسندیده فرمان می‌دهید، و از کار ناپسند باز می‌دارید. ـ « وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ » (لقمان / ۱۷) امر به معروف و نهی از منکر کن.

 ۸- تولی و تبری: « لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ » (ال عمران / ۲۸) افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند. ـ « أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ » (شوری / ۹) آیا به جای او دوستانی برای خود گرفته‌اند؟خداست که دوست راستین است. ـ « لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْ‏آخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ » (مجادله / ۲۲)

هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند. ـ « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ » (ممتحنه / ۱) ای کسانی که ایمان آورده‌اید دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. ـ « لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ » (ممتحنه / ۱۳) با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید.

به نام خداوند جان و خرد      کزین برتر اندیشه بر نگذرد

با درود فراوان و عرض یا علی مدد

حضور محترم یار عزیز و محترمی که در پاسخ محقق ارجمند جناب اسد، پیشنهاد مناظره یا مذاکره رو در رو داده اند، بایستی عرض کنم که نتایج چنین جلساتی پیشاپیش مشخص و مبرهن است.

زیرا علاوه بر قانون اساسی و مراجع محترم تقلید، بلکه طبق روایتی از حضرت رسول اکرم (ص)، دین اسلام به 73 فرقه منشعب می شود که فقط یکی از آن مذاهب و فرق، بر حق و اهل حق می باشند. بر این مبنا بوده که لسان الغیب حضرت حافظ نیز چنین فرموده اند:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه     چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند!

بدیهی است که همه پیروان این نوع مذاهب، به دلیل احساس بر حق بودن و بر حسب میزان درک و درایتی که دارند، مدافع و مقلد بنیانگذار چنین راه و روش هایی هستند که سرچشمه در اسلام راستین و فراتر از آن از چشمه زلال عهد الست، تغذیه معنوی نموده اند.

اما جالب اینجاست که هر کس و هر گروه و یا جماعت و امتی بر مبتای فهم و کمالاتی که دارند، گوشه هایی از این اقیانوس بیکران را یافته و بدان سرسختانه پایبند شده اند. به همین دلیل، به فرموده  لسان الغیب: «هر کس بقدر فهمش فهمیده مدعا را!» و یا « کس نگشوده و نگشاید این معما را!»

و همچنین به فرموده حضرت مولانا جلال الدین بلخی:

بشنو از نی چون حکایت می کند      وز جدایی ها شکایت می کند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق   تا به گویم شرح درد اشتیـاق 

هر کسی از ظن خود شد یار من    وز درون من نجست اسـرار من

با عنایت به مراتب موجز و مختصر فوق الذکر و با توجه به پرسش های مکرر جناب اسد که ابتدا با 34 پرسش آغاز نموده و بدون قبول حتا یکی از 52 پاسخ های مرحوم سید خلیل علی نژاد، جالب تر این که بر شبهات و ابهامات ایشان و احتمالاً گروهی که با او همکاری و همفکری می نمایند، افزوده شده و حدود 50 پرسش دیگر که جمعاً به حدود 84 سووال رسید و با ادامه چنین مباحث غیر حضوری و یا مذاکرات حضوری نه فقط دست از مواضع و برداشت های پیش ساخته بر نخواهند داشت، بلکه بنظظر می رسد با ادامه چنین روندی به پرسش های جدید نایل می شوند که بتوانند کتاب و یا مقالاتی بر رد آیین بر حق یارسان بنگارند.

در چنین شراسطی که با صدها ادله و مستندات مستحکمی مانند اقرار لسانی شهادتین یکی از نشانه های بارز و آشکار مسلمانی است، ایشان و شاید همفکرانش خود را در جایگاهی متصور هستند که قدرت ذهن خوانی و تله پاتی داشته و این نوع ادعاها را نوعی تقیه قلمداد نمایند.

اما غافل از این که در آیین ما تقیه و دروغ مصلحت آمیز جایی ندارد و یکی از مهم ترین خصوصیات اهل حق راستی و درستی می باشد. حال با چنین برداشت ها و بینش ها و با توجه به صدها مطلب مطول و گاه موجز، هنگامی که مخاطب پنبه در گوش داشته و یا خود را به خواب زده باشد، ادامه چنین مذاکراتی، به قول جناب شیخ اجل سعدی: «آب در هاون کوفتن است!»

به عنوان حسن ختام، تفعلی بر دیوان حضرت حافظ زده و لسان الغیب چنین رهنمود فرمودند باشد که عبرت یاران گردد و به این نوع مباحث بیهوده و غرض آلود پایان دهند.

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درخت دوستی بر کی دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود

ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت

ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

ما دم همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرونگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا

ما محصل بر کسی نگماشتیم


گر نگهدار من آن است که من می دانم     شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد


خداوند دانا و یکتا، یار و نگهدار یاران واقعی و یارستان راستین باد






 




 








هو اول یار آخریار
تناسخ ازدیدگاه عرفان
دونادون (تناسخ) دراصل صرفا یک فکرمنطقی که ساخته ذهن فلسفی باشد نیست یعنی نظریه ای
نیست که برعقل وبرهان بنا شده باشد واساسا اندیشه ای عرفانی است هرچند بعدها با ورود به فلسفه واخیرا هم با ورود به علم ازحجت وبرهان .علم تایید وتقویت یافته است وبه همین جهت اخیر درسیرطولانی تکامل تاریخ فلسفه دودنادون گرایی چنین تصورشده است که دونادون (تناسخ) مبتنی برعقل وبرهان است وریشه های عرفانیش را درنظر نیاورده اند ویا ازیاد برده اند لذا برهمین اساس و منظر عرفانی است که باید گفت امکان دارد کسی سالها برکرسی دانشگاه مشغول تحصیل وتدریس باشد اما شناخت تناسخ برایش حاصل نشود واما کسی دریک روستای کوچک ودورافتاده شناخت تناسخ برایش حاصل گردد کما اینکه حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جهان بشریت دراین رابطه میفرمایند (دونادون ناسام نه بره مالی    یعنی اینکه شناخت دونادون دریک جامعه کوچک روستایی برای من حاصل شد) بنا براین اگردرپی ریشه های مشترکی برای اندیشه فوق باشیم وبه دنبال گوهریگانه ای بگردیم که مکاتب دونادون گرایی شرق وغرب به مثابه صدف های آن باشند درطول تاریخ وعرض جغرافیایی اندشه شرق (بوداییان وبرهماییان) واندیشه غرب (افلاطون ونو افلاطونیان) به سراغ آنان برویم هرچند گام برداشتن دراین مسیر دراین تنگنا میسر وفراهم نیست لذا ازآنجایی که عرفان اسلامی پل ارتباطی شرق وغرب بوده وهست تصمیم براین است که ازاین منظربه باورمندیهای عرفانی حضرت نوروز وامام خمینی وحافظ ومولوی بپردازیم بنده میدانم وجه بارز همه عرفای اسلامی نظریه دونادون است وبه این نطریه مشهور ومعروف گشته اند واین برداشت ازدونادون (تناسخ) به انحای مختلف درمیان عرفا وجود داشته است هرچند بررسیهای مقایسه ای اصلا صورت نگرفته ویا کمترصورت گرفته ویا نگارنده این کامنت ازچنین کاری بی اطلاع میباشد باشد که این مقال کوتاه سرفصل جدیدی دراین رابطه باز کند همچنانکه همه میدانیم تمام عرفای اسلامی ازآبشخورقران سیراب شده اند اگربه این نتیجه برسیم که تمام عرفای اسلامی ازیم آبشخور سیراب شده اند ووحدت مشرب دارند آنگاه جواب سئوالات وحل مشکلات نظام فکری هرکدام را میتوان درنظام فکری دیگری جست وجو کرد لذا اگردرجایی اشاره به تناسخ درعرض دایره وجود دارد دیگری هم اشاره به تناسخ درطول دایره وجود را دارد اینجاست که همدلی وهمزبانی عرفا درامردونادون ملاحظه میگردد ودرجهت این همدلی وهمزبانی است که راهی مقابلمان گشوده خواهد شد ونتایج مبارک ومیمونی را به بارخواهد آورد که همان یافتن گم شده ای است که درطول مسیرخود (اززمان امویان وعباسیان وامرای (انیرانی) که وابستگی را بدان حد رسانده بودند که جای سم اسبان خلفای بغداد را میبوسیدند )دچارفراموشی شده و منحرف گشته وبا توسل یه این همدلی وهمزبانی به مسیر اصلی خود که با اندیشه شرق وغرب مشترک بوده هدایت خواهد یافت حضرت نوروز سورانی میفرمایند
نه حجره اقرار یاگه شرط شون               دو سی هزار سال گیلیام دون ودون
تمامآ گردش روح دونادون                      جام بی ویاطاخ طاق اندورن
این ابیات ازکلام حضرت نوروز سورانی پیرامون موضوع دونادون است میگوید ازخاستگاه اصلی خود (همان حجره ای که درآن اقرا به یگانگی پروردگارترتیب داده شد) وهبوط ازآن خاستگاه به عالم خاکی تا عروج مجدد به آن خاستگاه مدت شصت هزار سال قالبهای متعدد به خود دیدم وبا پایان یافتن این گردشهای متوالی به جایگاه اصلی خود رجوع نمودم توضیح اینکه روان هرشخصی تاریخی مختص به خود دارد واین تاریخ مشتمل شده است ازمراحل هبوط او ازخواستگاهش وعروج مجدد به همان خاستگاه لذا میان آن ماقبل تاریخ (حجره اقرار) وآن مابعد تاریخ ( که حضرت نوروز ازطاق اندرون ازآن یاد میکنند) یک تاریخ قدسی موجود است که مدت شصت هزار سال وبه تعبیری ازاحادیث پنجاه هزار سال طول میکشد که این تاریخ تاریخ روح است با تمامی گستره آن که این تاریخ را اصطلاحا دون به دون ویا تناسخ گویند درواقع این تاریخ همواره دربرابر روح حاضراست وروح و روان آماده است تا جسمی پیدا شود تا اینکه این بار امانت الهی را بردوش کشد واما حضرت امام خمینی درتفسیر ایه (خلق الانسان فی احست تقویم ثم رددنا اسفل السافلین آورده اند این به حسب قوس نزولی است ودلالت دارد برآنکه پیش ازعالم طبیعت (بود) برای انسان قبل بوده چنانکه مقتضای تحقیق همین است واز اعلی علیین باسفل سافلین بازگرداندن امکان ندارد مگرآنکه به منزلهایی که درپیش راه است عبور کند پس ازحضرت واحدیت وعین ثابت درعلم الهی به عالم مشیت تنزل کرده وازعالم مشیت به عالم عقول وروحانیون ازملایکه مقربین وازآن عالم به عالم ملکوت علیا وازنفوس کلیه وازآن به عالم برزخها وعالم مثال وازآن به عالم طبیعت نیزبه مراتبی که دارد تا پست ترین مراتب آن که عبارت است ازعالم هیولی وآن نخستین زمین است وبه اعتباری هفتمین زمین وطبیعت نازله است واین آخرین درجه نزول انسان است وسپس شروع به سیرکردن میکند وبه تدریجازهیولی که مفبض قوس است تا مقام دنی فتدلی فکان قاب قوسین اوادنا بالا میرود پس انسان کامل همگی وتمامی سلسله وجود است ودایره وجود با او تمام میشود واوست اول وآخر وظاهر وباطن (امید آنکه اقای اسد به خاطر تفسیر ایه فوق امام خمینی را تکفیر نکنند)
واما مولانا میگوید هفتصد وهفتاد قالب درخود دیده ام           همچو سبزه بارها روییده ام
ویا درفراز دیگر میفرمایند
تو را هر لحظه مرگ ورجعتی است                پیغمبر فرمود دنیا ساعتی است
حافظ شیرین سخن هم خود را ازاین قافله جا نگذاشته وایشان هم گفته
چو شاه ترکان بپسندید به چاهم انداخت          دستگیر ارنشود لطف تهمتن چه کنم
گواهی روح خود را درکالبد بیژن یکی ازپهلوانان اسطوره ای ایران زمین میدهد و میگوید چو رای اطرافیان وحاسدان اطراف شاه توران زمین براین تعلق گرفت که من درچاه زندانی شوم وشاه توران هم این رای مورد پسندشان قرار گرفت اگراین موضوع به اظلاع رستم پهلوان نامی ایران ایران نرسد چاره کار من چی میباشد
ودر جایی دیگر گواهی خود را درکالبد گلیم وکول میدهد
کشتی نشتگانیم ای باد شرطه برخیز         باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
وبه عنوان حسن ختام حضرت علی هم دونادون گرایی را نسبت به خود باورمند بوده است لذا در
کافی ازقمی واو ازحسین بن عبدالله صغیرواو ازمحمد ابن ابراهیم جعفری واو ازاحمدابن علی بن محمد ابن عبالله بن عمربن علی ابن ابطالب واو اامام صادق نقل میکند که فرمود
همانا خدای تعالی بود هنگامی که بودی نبود پس بود ومکان را آفرید ونورالانوار را که همه نورها ازآن نورانی شد آفرید وازنورخودش که انوارازآن نورانی است درآن جاری کرد وآن همان نوری است ازآن علی ومحمد را آفرید پس آن دو بزرگوار همواره دو نورهای نخستین بودند چون پیش ازآن دو چیزی پا به عرصه وجود نگذاشته بود پس آن دو نور پاک وپاکیزه درصلبهای پاک درجریان بود تا آنکه درپاکترین صلبهای پاک که عبارت باشد ازعبدالله وابیطالب بود ازهم جدا شدند
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
 
 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

تناسخ در مسلک اهل حق :

از برجسته ترین ارکان اصلی اعتقادات فرقه اهل حق ، تناسخ است اینها می گویند طبق نامه سرانجام هر ذی روحی مظهر یا جامه ی روح دیگری از ما قبل است و انسان باید هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبی زندگی کند تا در هزار و یکمین مرحله بهشتی یا جهنمی شود و هر بار که می میرد لازم نیست به صورت انسان دیگری متولد گردد گاهی به صورت گاو گاهی به صورت ناقه گاهی به صورت سگ گاهی به صورت انسان بالاخره به اشکال مختلف و به صور متفاوته اعم از انسان و خزنده و پرنده و چرنده به دنیا بیاید در شاهنامه حقیقت جیحون آبادی مطلب فوق را به صورت شعردر آورده ص ۴۴ شاهنامه .  

گهی با گدایان گهی باشهان              بباشید در دون گردش کنان

و یا صفحه ۴۸ چاپ مکری که می نویسد :

گهی با نکوئید گه با بدان                               بهر جا کنم مر شما امتحان

ز حسن و ز انس و دد و مور و مار                  ز وحش و ز طیر و ز حیوان کار

به آنچه خدا خلق کرده بدون                     در آئید در حالت گوشت و خون

بالاخره در جای دیگر مطالب و اشعار زیادی راجع به دون به دون می آورد .

در هر حال اشعار جیحون آبادی یک بار به جهان آمدن و بعد در عالم برزخ بودن و بعد به بهشت و جهنم رفتن را خلاف عدل خدا و ارکان دین قلمداد می نماید . اما نورعلی در کتاب آثارالحق ج ۱ ص ۲۲۸ گفتار ۷۸۷ می نویسد : ممکن است شخصی از قالب یک حیوان که در آمده حیوان دیگری بشود چون بستگی به سنگینی جریمه اش دارد . و در جلد اول ص ۲۲۴ آخرگفتار، مثلا سگ منزل سید(ن) همان (دگ) است یا گوساله میرزا حبیب که درویش عزیز مراد بوده است . در گفتار ۱۲۳۴ ص ۳۷۵ ج ۱ آثارالحق می نویسد : مثلا شیخ امیر گاو شد شیخ آن گاو مقدس نبود بعدا خودش در ص ۵۹۹ گفتار ۱۸۷۰ توضیح مطلب را که میرزا حبیب چه کسی و درویش عزیز مراد چه کسی بوده در ۱۸ سطر شرح می دهد در صفحه ۳۰۰ آثارالحق ج ۱ گفنار ۹۹۳ می نویسد : اشخاصی که به عنوان تنبیه حیوان می شوند معمولا از بقیه حیوانات هم جنس خود با هوش ترند . در واقع قدرتشان را از آنها می گیرند ولی شعورشان را نمی گیرند . جیحون آبادی در ص ۲۷۳ تا ۲۹۷ شرح حال شاه خوشین و یاران او را می دهد که این خود نمونه ی بارزی از عقیده اهل حق نسبت به حلول و تناسخ می باشد .

اهل حق خداوند را در زمان های مختلف به صورت انسانهای گوناگون به میان مردم می آورد ، گاهی به صورت و شکل پیامبر گاه به شکل امام گاه در لباس رهبران این فرقه . درکتاب تصوف در کردستان ۳ می نویسد : فرشتگان وسیله خدا به وجود می آیند اول آنها از بغل خاوندگار ، دوم از دهان خاوندگار ، سوم از نفس او ، چهارم از عرق وی ، پنجم نیز از نور او خلق شده اند . به قول دیگر بنیامین از عرق وی که رمز تواضع است ، داود نفس که رمز خشم است ، موسی از سبیل که رمز رحم و رمزباراز نبض که رمز احسان است به وجود آمده اند ... بنیامین نماینده داود ناظر و قاضی شیخ موسی وزیر و نویسنده خیر و شر مصطفی داودان یا نصیر سمت ملک الموت را دارد .  

نورالدین مدرسی چهاردهی در کتاب بنام خاکسارواهل حق می نویسد :  این فرقه گویند اگر ملک طاووس نبود دنیا نظم و آبادی و رونقی نداشت و اعتقاد راسخ دارند که بزرگان مسلک شان پس از مرگ روحشان به ملک طاووس ملحق می گردد . ملک طاووس در دون ( بصورت بشری دیگر زندگی نموده بنا باعتقاد تناسخ ) داود تجلی کرده و بعدها بصورت گاوه ظاهر گشته است و روز قیام گاوه که بزعم آنان اول اسفند ماه که برابراول بهار کردی است می باشد و در آن روز جشنی بر پا کرده و آتش بسیار بر افروخته و گرداگرد آن به پای کوبی می پردازند . ملک طاووسیها گویند : ملک طاووس نورش از نار عزت است و پاسبان درگاه الوهیت است کعبه و کنست از او معمور آنکه بنده او نیست کیست و کسی که فرمان او را تمکین نکند چون زیست هر فردی از این طایفه فوت کند سه روز به عزاداری نشینند و در فروردین ماه گرد عروسی نگردند .

اسکندر اسفندیاری در کتاب پژوهشی درباره طوایف غلاه ( ص ۱۶۴ و ۱۶۵ ) می نویسد : منظور از تناسخ و جا بجا شدن و از بدنی دیگر رفتن پاک شدن آدمی از گناهان است و شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب می باشد . همان صورت تجلی می کند فرشتگانی که آنها را چهار ملک می گویند در ابدان دیگران در هفت بار تجلی می کنند ... علی (ع) اصول مذهب حق را به سلمان و به عده ای از یاران نزدیک خود بیاموخت . نخستین مخلوقات هفت نفر به نام های جبرائیل ( پیربنیامین ) اسرافیل ( پیرداود ) میکائیل ( پیرموسی ) عزرائیل ( مصطفی داوودان ) حورالعین ( رزبار یا رمزبار ) عقیق ( شاه ابراهیم ) ویقین ( شاه یادگار یا پایا یادگار) هستند . پس از خلقت هفت تن خداوند نخستین عهد و میثاق خویش را با آنان بست  و دو جهان مادی و معنوی را خلق کرد مخلوقات بر حسب عنصر اولیه با یکدیگر متضاد هستند قسمتی از گل زرد و قسمتی از گل سیاه هستند ، دسته اول اهل نور ، و دسته دوم اهل آتش و تاریکی می باشند .  

تناسخ و زندگی‌های متوالی در فرقه اهل حق :

یکی از اصول مهم عقاید اهل حق، حلول و تناسخ است و اساس این آیین بر این عقیده استوار است و مهم‌ترین وجه تمایز پیروان این مسلک با دیگر مسلمانان است با آن‌که اسلام به‌شدت با حلول و تناسخ مخالف است، پیروان نورعلی الهی که خود را مسلمان و حتی شیعه اثنی عشری جلوه می‌دهند از این اندیشه با عنوان «دون به دون شدن» و «زندگی متوالی» سرسختانه دفاع می‌کنند و به آن باور دارند و حتی برخی از نویسندگان معاصر آنان جامه علم جدید بر اندام این اندیشه سخیف پوشانده‌اند و عدالت الهی را جز در پرتو زندگی‌های متوالی، قابل توجیه نمی‌دانند.

مسأله حلول مبنای اعتقادی به الوهیت امام علی (ع) و برخی از بزرگان اهل حق است به این معنا که خداوند در حضرت (ع) و شاه خوشین و سلطان سحاک (رهبران اهل حق) حلول کرده است.

تناسخ، عبارت است از داخل شدن روح انسان پس از مرگ در بدن دیگر است بر این اساس هر انسان متناسب با اعمالی که در زندگی خویش انجام داده است پس از مرگ وارد بدن خاصی می‌شود که به منزله لباس جدید اوست. روح نیکوکاران وارد بدن ثروتمندان و روح بدکاران وارد بدن فقرا می‌شود تا جزای کردار خویش را ببینند. هر انسان پس از عوض کردن هزار جامه و لباس هزار و یکمین جامه خود را عبارت از بقا و ابدیت است خواهد پوشید اهل حق معتقدند ارواح انبیا در بدن بزرگان آنها وارد شده است.  دکتر بهرام الهی، تناسخ را نه در پوشش طرح«دون به دون» که در قالب جدید«زندگی‌های متوالی» مطرح می‌کند و مدعی است که «اگر انسان به اصل زندگی‌های متوالی معتقد نباشد، بسیاری از وقایع زندگی می‌تواند در او نوعی طغیان یا احساس بی‌عدالتی ایجاد کند. » به نظر او نظریه«زندگی‌های متوالی» کلید مکتب پدر با عنوان«مکتب سیر کمال» است.

یکی از معتقدات فرقه اهل‌حق تناسخ است که در میان این فرقه به "دونادون"، "دون به دون"،  "تجلی ذات" و... تعبیر می‌شود. در این نوشتار سعی شده تا به صورت مختصر درباره تعریف تناسخ و اصطلاح آن در میان تناسخیه و سابقه تاریخی آن اشاره شود.

در تعریف تناسخ آمده است:«انتقال روح و نفس از بدنی به بدن دیگر یا انتقال روح بعد از فوت از بدنی به بدن دیگر.» بنابراین تناسخ عبارت است از تعلق روح به بدن دیگر بعد از مفارقت آن از بدن اول بدون آن‌که زمانی در بین آن‌ها فاصله شود. علامه حلی در توضیح گفتار خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد درباره تناسخ می‌گوید: «تناسخ این است که روحی که مبدأ شخصیت و موجودیت کسی است به بدن دیگری برود و اساس موجودیت او را تشکیل دهد و همان علاقه که میان نفس و بدن اول بود میان نفس و بدن دوم تازه گردد.» در شرح اشارات و اسفار جلد نهم ملاصدرا نیز قریب به همین معنا بیان شده است.

بعضی با اشاره به معنای تناسخ نزد قائلین آن می‌نویسند: « تناسخ مذهب کسانی است که معتقدند روح پس از جدایی از بدن به بدن حیوان یا انسان دیگری می‌رود تا خود را تکمیل نموده، شایستگی زندگی در میان ارواح عالی در عالم قدس گردد.»

یکی از افراد اهل‌حق می‌نویسد: «در اصطلاح اهل‌حق زندگی‌های متوالی را "دونادون" یا "جامه به جامه" گویند». یکی دیگر از افراد این فرقه می‌نویسد: «طبق نظر پیشوایان یارسان و روی اصل اعتقاد به حلول روح، فقط جسم شخص متوفی از بین رفته و به خاک تبدیل می‌گردد، ولی روح او برحسب اعمالش به جسم دیگری حلول می‌کند».

بنابراین از تناسخ تحت عناوینی مانند: "حلول روح"، "دون به دون"، "جامه به جامه"، "گردش مظهرات و گردش مظهر به مظهر" یاد شده است. بعضی دیگر نوشته‌اند: «تناسخ تکرار اکوار و ادوار است که نهایتی ندارد و ثواب و عقاب نیز در همین دنیاست و تناسخیه می‌گویند: اعمالی که ما انجام می‌دهیم جزای دوره‌های قبلی است و می‌‎گویند این تکرار ادوار سی هزار سال طول می‌کشد و بعضی دیگر سیصد و شصت هزار سال گفته‌‌اند.»

با این بیان بسیاری از افراد اهل‌حق روی اصطلاح "دون به دون" اتفاق دارند، اگرچه بعضی لفظ تناسخ را قبول ندارند اما با پذیرش "دون به دون" عملاً مفهوم تناسخ را پذیرفته‌اند به همین معنایی که بیان گردید.

مسئله حلول مبنای اعتقادی به الوهیت امام علی (ع) و برخی از بزرگان اهل حق است به این معنا که خداوند در حضرت (ع) و شاه خوشین و سلطان سحاک (رهبران اهل حق) حلول کرده است.

اهل حق نام یکى از فرقه هاى غُلات غلوکنندگان در حق امامان است که على اللهى هم نامیده مى شوند. آنان درباره امام على(علیه السلام) راه غلو را پیموده و براى او مقام الوهیت اثبات کرده اند.

برخى افراد این فرقه ممکن است چنین اعتقادهایى نداشته باشند.

از نظر اهل حق هر کس که پیرو این مسلک باشد، نخستین وظیفه او این است که به وسیله یکى از پیرها یا دلیل هاى منسوب به یکى از خاندان ها، خود را به یک خاندان مرتبط سازد و بر این اساس سر سپردن به یکى از شاخه هاى این فرقه، هویت مذهبى او را معین مى سازد.

اگر آن چه اشاره شده اعتقادهاى حقیقى و واقعى اهل حق باشد و آنها چنین اعتقادهایى داشته باشند، بنا به دلایلى با اسلام اصیل و ناب محمدی و نیز با سیره اهل بیت و پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به ویژه امام على (علیه السلام) فاصله و منافات دارد، چون هر عقل سالمى به وحدانیت خداوند متعال شهادت مى دهد و در جاى خود بر توحید و یگانگى خداوند دلایل محکم و مستدل عقلى ارائه شده است; افزون بر این، عقیده الوهیت درباره امام على (علیه السلام) برخلاف آیات روشن قرآن کریم است. قرآن کریم بر موضوع توحید بسیار تأکید مى فرماید و حتى سوره اى به نام توحید در قرآن نازل شده است. امام على (علیه السلام) از پیشوایان معصوم بوده و مانند دیگر انسان ها بنده خداوند و انسان کاملى محسوب مى شود. خود آن حضرت عقیده افراطى و غلوآمیزرا درباره خویش رد کرده، مى فرماید: «او را سپاس مى گویم و زیادت خواه نعمت اویم، گردن نهاده عزت اویم، پناه خواه از معصیت اویم و نیازمند کفایت اویم.... گواهى مى دهم که خداوند یکتاست...» •

در جایى دیگر مى فرماید: «سیهلک فى صنفان: محب مفرط یذهب به الحب الى غیر الحق و مبغض مفرط....; به زودى دو دسته به خاطر من تباه شود: ۱- دوستى که کار را به افراط کشاند و محبت، او را به غیر حق براند. ۲- و آن که در بغض اندازه نگاه ندارد و بغضش او را به راهى که راست نیست در آورد. حال آن دسته نیکوست که درباره من راه میانه را پیماید و از افراط و تفریط بپرهیزد.» •

هم چنین در آیات قرآن کریم بر وجوب و اقامه نماز، به ویژه نمازهاى یومیه بسیار تأکید و سفارش شده و آن را عبادتى واجب شمرده است، چنان که مى فرماید: «...فَاَقِیموا الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ کانَت عَلَى المُؤمِنینَ کتـبـًا مَوقوتـا;(نساء،۱۰۳)... نماز را به طور معمول انجام دهید، زیرا نماز وظیفه ثابت و معیّنى براى مؤمنان است.»

آنچه تقریبا اجماعی است اینست که سلطان اسحاق این فرقه را نظام داده و مهمترین شخصیت در میان این فرقه می باشد

آیا قرآن تناسخ را باطل می داند؟

اصطلاح معروف و رایج تناسخ مربوط به انتقال روح از بدنی به بدن دیگر است که به نوعی با جزا و پاداش همراه است و  در طول تاریخ به اشکال و انواع متعددی ادعا شده است.

 در کتاب فرهنگ معارف اسلامی می نویسد: (اصطلاح کلامى تناسخ) ... این عقیده از قدیم الایام رایج شده است پاره از حکماء هندى و یونانى معتقدند که ارواح آدمى پس از خروج از کالبد وارد در کالبدهائى شود که مناسب با خلق و خوى آن شخص است، ارواح بعضى در کالبد انسانها رود و از بعضى در کالبد حیوانات با رعایت تناسب خلق و خوى او این نوع عقیده در طول تاریخ رنگهاى مختلفى به خود گرفته است.[ فرهنگ معارف اسلامى، جعفر سجادی، ج‏۱، ص: ۲۱۰.]

همچنین در فرهنگ شیعه می نویسد: «اعتقاد به تناسخ از باورهاى کهن برخى ملل است و هم اکنون نیز هواخواهانى دارد؛ امّا از میان فرقه ‏هاى معتبر اسلامى، کسى بدان معتقد نیست[  حقیقت روح، ۴۳۹؛ دائرة المعارف تشیّع، ۵/ ۹۸.] انتقال نفس ناطقه یا روح، پس از مرگ انسان به بدنى دیگر را «نسخ» گویند و انتقال آن به بدن حیوان غیر ناطق را «مسخ» نامند و اگر به جسم نباتى انتقال یابد، آن را «فسخ» خوانند و اگر به جسم معدنى یا جماد، انتقال یابد، آن را «رسخ» گویند.[ گوهر مراد، ۱۷۲.] طرفداران تناسخ بر آن‏اند که آنچه موجب تناسخ مى ‏شود، ناپاکى و گناهکارى انسان است. شخص گناهکار، پس از مرگ به جسم موجودى دیگر حلول مى‏کند و بدین وسیله، رنج و سختى مى ‏کشد تا پاک شود. اگر پاک نشود، بارى دیگر، پس از مرگ، به جسمى دیگر مى‏رود. این چرخه همچنان پیش مى ‏رود تا روح شخص گناهکار، از گناه بازآید. در این صورت، در مرتبه دیگر زندگى به بدن یا جسمى بهتر و فراتر نسخ مى‏ کند و همچنان ارتقاء مى‏یابد تا به کلّى پاک گردد و به عالم اعلى و خداوند برسد و از چرخه تناسخ خلاصى یابد. بدین‏سان، اهل تناسخ، تنها راه تکامل روح انسان را حلول در پیکرهاى متعدّد مى ‏دانند. روح انسان در این فرآیند، گاه به جسم بیماران‏ منتقل مى ‏شود و گاه به پیکر بلادیدگان و مصیبت‏ زدگان و چه بسا به جسم حیوانى پست حلول مى ‏کند و از این گذر درد و رنج و زحمت مى‏بیند و از گناه و زشتى مى ‏پیراید و سرانجام شایستگى تشرّف به محضر خدا را پیدا مى ‏کند. بنابر این آموزه، رفتار فعلى انسان، چگونگى زندگى بعدى او را رقم مى‏زند. جنایتکاران، در زندگى بعدى، سختى و رنج خواهند کشید و اگر در آن زندگى نیز به زشتکارى خویش ادامه دهند، زندگى سخت‏تر و جانکاه‏ترى در پیش خواهند داشت؛ امّا اگر متنبّه شوند و درستى و راستى پیشه کنند، به زندگى بهترى خواهند رسید.[  ر. ک. کشّاف اصطلاحات الفنون، ۱۳۸۰؛ الملل والنّحل، ۲/ ۵۵. (فرهنگ شیعه، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص: ۱۹۷)]

چنین عقیده ای از منظر قرآن قطعا باطل است. و اندک آشنایی ای با قرآن در جه شناخت بطلان آن کفایت می کند. چرا که حدود ثلث قرآن درباره معاد است. و از منظر قرآنی بحث پاداش و جزا در عالمی دیگر و با حادثه بزرگ قیامت محقق می شود. و انتقال روح یک انسان به بدن حیوانی دیگر و یا ... با عقابی که قرآن برای گناهکاران بیان می کند، بسیار متفاوت است. بر خلاف آنچه در بالا از منظر معتقدان به تناسخ گفته شود، مرگ پایان مهلت افراد است و بعد از آن در صورت مستحق عقاب بودن، در عالمی دیگر عقاب می شوند:

«وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جاءَکُمُ النَّذیرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمینَ مِنْ نَصیرٍ[فاطر/۳۷] آنها در دوزخ فریاد مى ‏زنند: «پروردگارا! ما را خارج کن تا عمل صالحى انجام دهیم غیر از آنچه انجام مى ‏دادیم!» (در پاسخ به آنان گفته مى ‏شود آیا شما را به اندازه ‏اى که هر کس اهل تذکّر است در آن متذکّر مى ‏شود عمر ندادیم، و انذارکننده (الهى) به سراغ شما نیامد؟! اکنون بچشید که براى ظالمان هیچ یاورى نیست»

اما تناسخ اصطلاحات دیگری نیز دارد که باید از خلط این اصطلاحات جلوگیری کرد. مثل اصطلاح تناسخ در فقه که با تناسخ کلامی متفاوت است و به معنای تغییر یافتن یک حکم شرعی است.[ رک:  فرهنگ معارف اسلامى، جعفر سجادی،  ج‏۱، ص: ۵۹۰.]

همچنین باید در نظر گرفت که تناسخ با مسخ، زنده شدن مرده، و بازگشت به دنیا فرق می کند. و قرآن چنین مواردی را باطل نمی داند.

مسخ تبدیل شدن یک انسان به حیوان است و با انتقال روح یک انسان به جسم یک حیوان که در تناسخ مطرح است، فرق می کند. و قرآن آن را به عنوان عقوبت عده ای از خلافکاران بیان می کند:

«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ[بقره/۶۵] به طور قطع از حال کسانى از شما، که در روز شنبه نافرمانى و گناه کردند، آگاه شده‏اید! ما به آنها گفتیم: «به صورت بوزینه‏هایى طردشده درآیید!»

«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ[مائده/۶۰] بگو: «آیا شما را از کسانى که موقعیّت و پاداششان نزد خدا برتر از این است، با خبر کنم؟ کسانى که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ کرده،) و از آنها، میمونها و خوکهایى قرار داده، و پرستش بت کرده ‏اند.»

همچنین زنده شدن مرده، که به نوعی بازگشت روح به جسم خود اوست در موارد متعددی در قرآن ذکر شده است.

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ[بقره/۲۴۳] آیا ندیدى جمعیتى را که از ترس مرگ، از خانه‏ هاى خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانه بیمارى طاعون، از شرکت در میدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بمیرید! (و به همان بیمارى، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده کرد.»


اگه راست میگویی که سلطان صحاک و یارانش با زور و تجاوز این دین را به مردم تحمیل کرده اند و به ناحق بودن ایشان ایمان داری لطف کن دیگر به مردم اهانت نکن و خواهش مکنیم به اربابانت بگو مقبره های ایشان که در هورامان و دالاهو میباشند و جای مریدان ایشان است را با خاک یکسان بکنن که مردم بیشتر از این بقول شما گمراه نشوند///؟؟؟؟؟
اگر این کار را کردید قول میدهم اول نفری باشم که شیعه خواهم شد.....باتشکر
رفع شبهه ازدونادون(تناسخ)
اما شیخ اعظم ومفتی اعلم آورده اند ازآنجایی که ما هیچ گونهخاطراتی ازتوالیهای زندگی گذشته خود نداریم لذا تناسخ باطل است درجئاب این شبهه باید گفت ای دوست اینرا بدان اگرزندگیهای متوالی انسان برانسانها کشف گردد وضمیرمکتون آدمیان بریکدیگرآشکارگردد سنگ روی سنگ بند نمی آید وهمه ازیکدیگرنفرت پیدا میکنند وازهمدیگرمیگریزند واین حضرت حق است که به اقتضای اسم ستار این اسرار وضمایر را میپوشاند (کما اینکه درروزقیامت پرده ها برمیافتد وفرارفرار شروع میشود) درثانی اگرخاطرات گذشته به یاد اورده شود ما دیگرباید با خاطرات گذشته زندگی کنیم تالثا مغز انسان گنجایش ان همه خاطرات را ندارد حال شما ای شیخ اعلم ومفتی اعظم ایا شما خاطرات همین دوره را هم بیاد داری ایا زمانی که بچه قنداقی بودی وپستان مادر را مک میزدی وپنهایتا قنداقت را  000000 ومادر مجبور میشد انرا شستشو دهد بیاد داری لذا شبهه شما بی ارزش است حتی ارزشی به اندازه ریدن یک بچه قنداق درقنداقش را ندارد
کامنت بعدی من فردا شب به امید خدا پیرامون مراسم سرسپردگی وتحقق باورمندی غیرمتعارف ا
(شیعه ویارسان) ازدیدگاه کیهانشناسی میباشد
مرید سادات حیدری گوران فریبرز

با نام و یاد خداوند بخشنده و مهربان

با درود و تحییات و عرض تهنیت به مناسبت ولادت حضرت رضا (ع )


به استحضار یاران عزیز و دوستان ارجمند می رسانم که از نوشته های تکراری و اتهامات سراسر کذب و موهوم جناب اسد نسبت به بنده، می توان چنین برداشت نمود که ایشان خواسته یا ناخواسته از مکتب ماکیاولی تبعیت می کنند و برای اثبات دروغ ها و تهمت هایش و رسیدن به اهداف مورد نظرشان، هر نوع اتهام و افترایی را مجاز می دانند!

قبلاٌ بر این باور بودم که ایشان اطلاعات چندانی نسبت به آیین یارستان ندارند، اما بتدریج متوجه شدم که شاید حتا از امی بودن پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز خبر ندارند و  احتمالاٌ نمی دانند که علم لدنی پیامبران الاهی، موهبتی خدادادی بوده و دانش بیکران آنها، از هیچ دانشگاهی اخذ و کسب نشده است.

آقای اسد در یکی از مرقومه هایشان چنین ادعا نموده اند:

«جناب آقای علی اعلایی جنابعالی سلطان سهاک را از اولیای حق و الاهی دانسته اید و وی را با پیامبران الاهی همتراز و هم شأن قرار داده اید .

که خودت اقرار و اعتراف کرده ای که وی با یاران با وفایش در چله زمستان درغاری چند روز به خواب زمستانی رفته بودند ، یعنی در غار پناه گرفته بودند و وی را از مبلغان و مومنان واقعی خطاب کرده ای ؟؟؟!!!

جناب عالی فقیهان شیعه را ابوجهل های عصر قلمداد نموده ای چونکه  فقهای شیعه نظر فقهی خود را در خصوص فرقه ضاله اهل حق داده اند و لاغیر . و آنان را فاقد صلاحیت در مسایل دینی اهل حق دانسته اید و چون آنان را درآن مقام ومسوول ندانسته اید که حق پاسخگویی نسبت به سوال کننده در خصوص فرقه اهل حق داشته باشند . نیستند . ؟؟؟؟!!!!»

لازم به یادآوری است که قصد بنده مقایسه اولیای حق نبوده و به قول معروف: «در مثل نیز جایی برای مناقشه نیست!» 

جالب اینجاست که ایشان برای دروغ پراکنی های خود نیز حد و مرزی قائل نیستند و هر آنچه خود می گویند، چون دروغگو کم حافظه نیز می شود، براحتی ادعاهای خود را به دیگران نسبت می دهند. به عنوان مثال: ایشان بودند که مردم هل حق و حضرت سلطان سهاک را مانند متن تکراری ذیل، متهم به خواب زمستانی رفتن نموده و ( شاید نمی دانند که خرس ها خواب زمستانی دارند!) و بنده معترض چنین اهانت و توهینی بودم، نه این که راوی آن باشم! برای اثبات عرایضم یادآوری می کنم که ایشان بودند در یکی از کامنت هایشان، چنین افاضه کلام نمودند: 

«باسلام و عرض ادب و احترام ؛
صبح عالی جنابان به خیر باشد . مثل اینکه تازه از خواب زمستانی بیدار شده اید !!! ؟؟؟ و در همان غاری که سلطان سهاک تان با یاران با وفایش در چله زمستان در آن غار به خواب زمستانی رفته بود و شماها هم در آن غار در خواب زمستانی رفته اید . ؟؟؟ !!! »
و بنده به عنوان اعتراض نوشتم: «در مقابل چنین اهانت ها و توهیناتی چه می توان گفت؟»
 در مورد سایر ادعاها و اتهامات دروغینی که در حد دروغ های شاخدار می باشد، خوشحالم که مهم این است که انسان نزد وجدان خویش و مهم تر از آن در نزد پروردگار خویش منزه و سربلند باشد و به فرموده حضرت شیخ امیر که اگر بیسواد بود که لقب شیخ نداشتند. آن عارف ربانی بدون تردید می دانستند که روزی فرا می رسد که مردم یارستان، بیش از هر زمانی مورد طعنه و تهمت های ناروا قرار می گیرند و به همین دلیل ما را دعوت به صلح و آرام و مدارا نموده اند.
نمونه بارز این نوع افتراها این است که در مبحث کوچ حضرت سلطان سهاک با یاران با وفایش از دست جهال و ناآگاهان آن زمان که حداقل هفتصد سال قبل اتفاق افتاده است، جناب اسد این نوع مبحث را به علمای عظام و مراجع محترم تقلید نسبت می دهند و دست از روش مالیاولی بر نمی دارند. لذا ادامه چنین مذاکراتی جز خسران و اتلاف وقت، حاصلی ندارد و بگذار با کپی برداری از کتاب های اغلب مخدوش شده و غیر مستند و اتهامات کذب به یارسان خود را همچنان سر گرم و دلخوش نمایند. زیرا به فرموده حضرت حافظ: «هر کس بقدر فهمش، فهمیده مدعا را!»
سخن بسیار است و کو گوش شنوا و دیده بصیرت تا واقعیت ها را آنگونه که هستند شنیده و با عقل و خرد تطبیق داده و حقایق را وارونه جلوه ندهند و بدانند همین که فرد و یا گروهی شهادت به یکتایی خالق بی همتا و اقرار به بعثت پیامبران و اعتقاد به روز جزا دارند و بر این باورند که ذره ای از اعمال نیک و بد انسان مورد محاسبه قرار می گیرند، چنین کسانی مسلمانی مومن هستند و اگر عدل و امامت را باور داشته باشند، شیعه اثناعشری بوده و اگر علاوه بر این اصول معتقد به عشق به خالق و خدمت و محبت به مخلوق خدا باشند و  برای ملاقات با خداوند لحظه شماری نموده و ذاکر و دائم الصلات بوده و بهشت را به حوری طلبان گذاشته تا در کنار حور و قلمان ها سر مست از شراب ناب باشند و حق پرستان تنها حدا را طلبیده و از طریق راستی، پاکی و فنای فی الله شدن یا به وحدت وجود نایل شده تا بتوانند میثاق ازلی و عهد الست را جانانه بجای آرند و طعنه نااهلان را به جان خریده و برای ارشاد آنها از خداوند مدد می جویند. سخن ها در این وادی حیرت بسیار است و به فرموده حضرت حافظ: «فردا که چهره حقیقت شود پیدا     شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد!»
در پایان بار دیگر عرایض خود را با فرمایش گهربار امام حسین (ع)، مزین می کنم، باشد که تلنگری باشد برای خفتگان و خودشیفتگان.
آن امام همام چه نیکو فرمودند: « اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»

آزاده، صلح جو و حق گو باشید




 
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

باسلام و عرض تبریک میلاد امام هشتم امام مهربانی ها ُ قلب ایران زمین ثامن الحج امام رضا (ع) 

جناب آقای فریبرز؟ آیاتی در قرآن مجید به دیدگاه شما ، هم کیشان و هم عقیده ها و معتقدین  در باره تناسخ ، حلول و قایلین به آن (دون به دون ، جامه به جامه و مظهر به مظهرو...) را خط بطلان می کشد  و همچنین روایات امامان معصومین (ع) نیزاعتقاد معتقدین بر تناسخ را باطل می کند .

 

تعریف تناسخ :

تناسخ به معنای حلول دوباره روح در جسم انسانی است در کنار تناسخ مفاهیمی مانند مسخ حلول روح در حیوانات , فسخ حلول روح در نباتات , و رسخ حلول روح در جمادات مطرح می شوند . همچنین در میان روایات حدیثی از امام رضا (ع) است که می فرمایند:

« من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم یکذب بالجنه و النار » هرکس قایل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است.

یکی از موضوعاتی که بوداییان و هندوها شدیدا به آن اعتقاد دارند مساله تناسخ است. تناسخ به معنای حلول دوباره روح در جسم انسانی است. در کنار تناسخ مفاهیمی مانند مسخ ( حلول روح در حیوانات)، فسخ ( حلول روح در نباتات)، و رسخ ( حلول روح در جمادات) مطرح می شوند. بوداییان اعتقاد دارند که انسان ها بعد از مرگ با توجه به اعمالی که داشته اند دچار نسخ، مسخ، فسخ یا مسخ می شوند. مثلا اگر کسی در این دنیا حیوانات را بسیار اذیت می کرده، بعد از مرگ روح او در جسم یک حیوان حلول می کند ( مسخ) و دچار زحمات و سختی های حیوان بودن می شود. در مورد تناسخ هم می گویند اگر انسان خوبی باشیم بعد از مرگ در جسم انسانی می آییم و در پی تحقق آرزوهای زندگی های قبلی خود می رویم. مثلا بودا می گفت که من هشتاد و یک ملیون با دچار تناسخ شده ام. بوداییان با این تفکر بعضی از سوالات از جمله اینکه چرا بعضی از افراد استعداد های زیادی در زمینه تحصیلی ، کاری و غیره دارند یا اینکه چرا عده ای با بیماری های خطرناک به دنیا می آیند یا در طول زندگی دچار بیماری های لاعلاج می شوند و در اثر آن هم می میرند، پاسخ می دهند. به عنوان مثال می گویند بعضی از کسانی که در جنگ جهانی انسان ها را کشتار می کردند در زندگی های بعدی خود دچار سرطان شده اند و به طرز بدی از دنیا رفته اند. در نظر ادیان الهی به خصوص اسلام تناسخ کاملا مردود است زیرا انکار معاد و بهشت و جهنم که از ضروریات ادیان الهی می باشد . است.

 

پاسخ شما را خود قرآن می دهد .

بطلان تناسخ از نظر قرآن

 

نظر قرآن در رابطه با تناسخ چیست؟

در قرآن مجید - که منبع اصلى معارف و فرهنگ اسلام است - ، آیات متعدّدى وجود دارد که عقیده تناسخ را مردود مى شمارد ؛ مانند آیات زیر:

۱ـ « حَتّى اِذا جآءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاّ اِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قایِلُها » (سوره مؤمنون، آیه ۹۹ و ۱۰۰)؛ ([آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند] تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مى گوید: پروردگارا ! مرا بازگردانید؛ شاید در آنچه ترک کردم [ و کوتاهى نمودم ] عمل صالحى انجام دهم، [ولى به او مى گویند] چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید [ و اگر باز گردد، کارش همچون گذشته است)].

این آیه صریحاً بازگشت به این زندگى را براى جبران گذشته، نفى مى نماید.

۲ـ « کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ اَمْواتاً فَاَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُم ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » (سوره بقره، آیه ۲۸ )؛ (چگونه به خدا ایمان نمى آورید با این که شما [ قبل از آفرینش آن گاه که خاک بودید]  مرده و بى جان بودید و خداوند شما را زنده کرد؛ سپس شما را مى میراند و بعد زنده مى کند، و سپس به سوى او باز مى گردید!)

این آیه صریحاً مى گوید: پس از مرگ یک بار بیشتر زنده نخواهید شد و آن زنده شدن در رستاخیز و بازگشت به سوى خدا و پیوستن به ابدیّت و زندگى جاویدان آن سرا است.

بدیهى است کسى که معتقد به بازگشت روح به بدن دیگر و زندگى جدید در این جهان است، مرگ وحیات دیگرى هم ـ علاوه بر آنچه گفته شد ـ باید قایل باشد و این مخالف آیه فوق است.( اخبار رجعت هیچ ربطى به این بحث ندارد؛ زیرا رجعت که در این اخبار آمده جنبه عمومى ندارد و تنها درباره افراد محدودى است و در واقع یک مسئله استثنائى است نه عمومى؛ مانند بازگشت «عزیر» و امثال آن. (دقّت کنید! ) )

۳ـ « اَللّهُ الَّذى خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ » (سوره روم، آیه ۴۰)؛ (خداوند همان کسى است که [نخست] شما را آفرید، سپس روزى داد؛ بعد مى میراند، سپس زنده مى کند. )

در این آیه نیز تنها یک مرتبه مرگ و حیات، پس از آفرینش نخستین انسان، ذکر شده، که مرگ این جهان و حیات باز پسین باشد.

۴ـ « وَهُوَالَّذى اَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ اِنَّ الاْنْسانَ لَکَفُورٌ» (سوره حج، آیه ۶۶)؛ (و او کسى است که شما را زنده کرد [و آفرید] سپس مى میراند و باز هم [روز رستاخیز] زنده مى کند. ولى این انسان بسیار ناسپاس است. )

در این آیه نیز زندگى پس از مرگ، منحصر به یکى شمرده شده است و آن زنده شدن در رستاخیز است.

۵ ـ « قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنا اثْنَتَیْنِ وَ اَحْیَیْتَنا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ اِلى خُرُوج مِنْ سَبیل » (سوره غافر، آیه ۱۱ )؛ ([ کافران در آن جهان ] مى گویند: پروردگارا! ما را دوبار میراندى و دوبار زنده کردى؛ اکنون به گناهان خود معترفیم؛ آیا راهى براى خارج شدن [از دوزخ] وجود دارد؟ )

ممکن است بعضى جمله « ما را دوبار میراندى» را دستاویز قرار دهند و بخواهند چنین استدلال کنند: « دوبار میراندن » دلیل بر این است که انسان یک بار دیگر به زندگى این جهان باز مى گردد و سپس مى میرد و در صورتى که باز نگردد، یک بار میراندن بیشتر نیست.

امّا با توجّه به آیات گذشته، کاملاً روشن است که منظور از « مرگ اوّل » همان حالت قبل از زندگى این جهان است که انسان به صورت موجودى بى جان (خاک) بوده و سپس لباس زندگى به اندامش پوشانیده شده، و اگر تعبیر به « میراندن » شده، به اصطلاح علمى از باب« تغلیب » است. منظور از تغلیب این است که هنگام نام بردن از دو چیز با هم، تعبیر اصلى را از یکى از آن دو انتخاب کرده و هر دو را با یک عبارت ذکر کنند؛ مثلاً به جاى این که گفته شود: « شمس » و « قمر» گفته مى شود: « قمرین » و به جاى اینکه گفته شود اَب (پدر) و اُم (مادر)، گفته مى شود: « ابوین».

در اینجا نیز به جاى این که گفته شود: یک مرتبه مرده بودن و یک مرتبه میراندن، دو مرتبه میراندن ذکر شده است. - دقّت کنید!-

شاهد زنده و گویاى این معنى جمله دیگر آیه است؛ زیرا تعداد اِحیاء و زنده شدن در این آیه صریحاً دو مرتبه ذکر شده در حالى که اگر حیات جدیدى در این دنیا داشته باشیم، به ضمیمه حیات آخرت، مجموعاً سه بار « زنده شدن » خواهیم داشت.

بنابراین آیه فوق نیز از آیاتى است که تناسخ را ابطال مى کند.

در سخنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه نیز تعبیراتى دیده مى شود که با صراحت این عقیده خرافى را طرد مى کند؛ مثلاً، درباره مردگان چنین مى فرماید: «لا عَنْ قَبیح یَسْتَطیعُونَ انْتِقالاً وَ لا فى حَسَن یَسْتَطیعُونَ ازْدِیاداً» (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸)؛

( آنها نه مى توانند کارهاى بد خود را دیگر جبران نمایند و نه توانایى دارند چیزى بر حسنات خود بیفزایند. )

بدیهى است کسانى که معتقد به تناسخ هستند، مى گویند انسان پس از مرگ به این جهان باز مى گردد تا اعمال گذشته خود را جبران نماید و به گفته آنها تکامل ناقص خود را به انجام برساند و گذشته را جبران کند.( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان‏، قم، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۵۵ . )

از جمله آیاتی که در قرآن کریم با تناسخ در تضاد می باشد آیه های ۵۳-۵۱ سوره یس است که می فرماید:

وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الأجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ (٥١)قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (٥٢)إِنْ کَانَتْ إِلا صَیْحَهًٔ وَاحِدَهًٔ فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ (٥٣)

و در صور دمیده شود، ناگهان آن ها از قبرها ، شتابان به سوی پروردگارشان می روند(۵۱) می گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند.(۵۲) صیحه واحدی بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند.(۵۳) . در کنار این ها وجود عالم برزخ در تضاد کامل با تناسخ است.



هو اول یار آخر یار
صورتی درزیر دارد آنچه دربالاستی
همچنانکه دوستان گرامی میدانند جناب اقای اسد دربخشی از یکی ازکامنتهایش اشاره مختصری به مراسم سرسپردگی یارسان داشته که به نظربنده توهمی بچه گانه وقیاسی معالفارق است ازآنجا که مراسم سرسپردگی جامعه یارسان را با ذبح اسماعیل مقایسه نموده اند درواقع سرسپردگی را با سربریدگی اشتباه گرفته اند مراسم سربریدگی ویا قربانی انسان درمیان اقوام بدوی وبدور ازتمدن رواج داشته واگرخداوند به ابراهیم امرمیکند فرزندش را قربان کند امری بوده که اراده حضرت حق برآن تعلق نگرفته و چنین رویدادی وصحنه سازی جهت این بوده تا مردم دست ازاین عمل زشت وخدا ناپسندانه بردارند ولاغیر وچنین سنتی درمیان اعراب تا زمان عبدالمطلب رواج داشته وجناب عبدالمطلب تصمیم میگیرند که یکی ازفرزندانشان را با قید قرعه قربان کنند که قزعه به نام عبدالله می افتد ازانجا که ایشان را بسیاردوست میداشتند (گویا اینکه فرزند کوچکشان بوده) ازاین عمل به فکرراه چاره می افتن لذا با افراد صاحب نظر مشورت میشود و رای براین قرار میگیرد که بجای فرزند شتررا قربانی کنند حال چقدر لذا دوباره شور میگیرند وکمانداری انتخاب نموده ونشانی را که هرگاه کماندار به تعداد تیری که به سوی هدف پرتاب میکنند به ازای هرتیر که به هدف نمیخورد یک شترقربانی لذا کماندار چیزی درحدود صد تیر پرتاب میکند وهیچکدام به هدف نمیخورد وصدمین تیر به هدف میخورد لذا صد شتربه جای پسر قربانی میکند اما سرسپردگی یارسان باورمندی است که وجه اشتراک تمام بشراست درعالم الست که شریعتی خاص را دربرندارد ومبتنی برباطن وحقیقتی است که مغزوگوهرهمه ادیان است وشرایع مختلف به منزله پوست وصدف آن هستند دراین رابطه است که حضرت نوروز میفرمایند
جوزم شکنان سرانم سپرد                پوستم  پاچنان مغزم برآورد
همچنین دررابطه با مراسم سرسپردگی باید بگویم که دین نوعی سرسپردگی نهایی است که متعلق آن امری متعالی به شمار می آید که مورد علاقه نهایی وسرسپردگی کامل انسان قرار میگیرد وماورای آن چیزی قابل تصورنیست دراین رابطه این مطلب را هم باید اضافه کنم که هرآیین وعقیده ای مغزی دارد وپوستی سطحی نگران به پوست آن میچسبند ومغرآنرا فرومینهند وصول به حقیقت به شکل وشمایل ظاهری نیست وجوهرپیام نوروز ودیگردراویش وچهل تنان زمان حضرت آسید براگه گوران درهمه آثار ومکتوباتشان این است تا ازصورتگری نجات نیابی به حقیقت نرسی زیرا صورتگری وقشری گری به هرنوعش حجاب حقیقت است نوروز میگوید جوز راشکستم ومراسم وایین سرسپردگی را بجا آوردم پوست را پاره نمودم وبه مغزدسترسی یافتم البته مراسم ورسالت سرسپردگی همچنانکه گفتم رسالت یک اجتماع معنوی بوده درعالم الست درضمن حضرت نوروز سورانی دراین امرمتعالی روبسوی درون دارد وهرگز نخواسته دین اسلام را درشریعت وبیرونی تقلیل دهد بلکه اعتقاد دارد شریعتی که پیامبراسلام آورده ازیک حقیقت باطنی (که به عنوان گل از آن یاد میکند ) برخورداروهمچنین حامل یک حقیقت ظاهری نیز میباشد که به عنوان خار ازآن یاد میکند که مانع ومخالف سیروسلوک باطنی است وباید گفت که حقیقت باطنی گشاینده طریقتی است که به حقیقت می انجامد اما آنچه که عرفا درباره پوست گفته اند این است که مولوی میگوید
پوست چه بود؟گفته های رنگارنگ             چون زره برآب کش نبود درنگ
پوشت وقشرچیست همان سخنان گوناگون وگفتارهای رنگارنگ است مانند حلقه های زره مانندی که روی آب نقش میبندد ودوامی ندارد وبلافاصله نابود میگردد لذا نوروز هم میگوید ما با انجام مراسم سرسپردگی ووفای به عهد آن پیمان لم یزلی ازالفاظ پرطمطراق وعبارات رنگارنگ گذشتیم وبه مغزنیکو وجان پرمعنی دست یافتیم
اوسا حقیقت یاوا او کامم           میلان ویش بی گیر ورد نه دامم
بعد ازانجام مراسم سرسپردگی بود که حقیقت به کام من شیرین امد واراده ومشیت حضرت حق براین تعلق گرفته بود که من به حقیقت دست یابم وحقیقت به دام من بیافتد
التجام ایدن بیو او صلاح               قال بو وبلی بدان و بلا
خواسته ما ازحضرت دوست این است انچه که به انچه برای رستگاری ما صلاح میبیند بیاندیشد و(قال الست بربکم) وبلی شهدنا تحقق حقیقی بخشد وبدان را به درد ورنج مبتلا سازد این (قال وبلی) اشاره به همان عهدی است که درروز ازل ذریت آدم با خدا بستند وبا جواب بلی به (الست بربکم) ربوبیت اورا پذیرفتند (ایه 172 اعراف) توضیح اینکه حضرت نوروز سورانی بازی لفظی دقیقی مبان (بلی) به معنای آری و(قالوبلی) ازایه مذکور با (بلا) به معنی درد ورنج ومصیبت مطرح نموده است به این معنی که چون لفظ (بلی وبلا ) یکسان است وگوید همان (یلی )که جواب ذریت آدم بود به پروردگارمایه رستگاری است وبرای بد اندیشان مایه بلا ومصیبت شده است
کردمان او قول بلی ازل رو              گیام گل کردن سبز بی آرزو
ما به آن ندای (قالو الست بربکم قالو بلا) بلی گفتیم لذا گیاه وجودمان شکوفه به بار آورد وبا ارزو ومطلب مورد نظر خود دست یافتیم درتوضیح این بیت ازکلام حضرت نوروز سورانی باید گفت که هرگاه درون هرسالکی ومومنی بانگ وندای الست پدید آید به سبب آن به ذوق روحانی میرسد که اندروصف ناید وچنان اثری دارد که سالک سرسپرده ومومن جوزشکسته بربلاهای مقدر اعتراضی ندارد وازامر ونهی حضرت حق ملول ودلتنگ نخواهد شد وبه قول مولوی خطاب روز الست همان گلشهدی است که لقمه های تلخناک اوامر ونواهی وقضا وقدر الهی را درجان مومنان هضم میکند ونیزباید گفت کسانی که دراین دنیا عهد وپیمان فطری وتوحیدی را فراموش نکرده اند وصورت معنوی ازآن پیمان را با انجام مراسم سرسپردگی انجام میدهند طبیعتا طاغات وعبادات برای آنان جنبه ذوقی ونشاط روحانی دارد ازاینرو آنرا عاشقانه انجام میدهند نه ازروی تکلیف وتکلف ازدوستان عزیز عذر میخواهم باورمندی غیر متعارف (شیعه ویارسان ) همان موضوع طلوع خورشید ازغرب است که فردا بدان خواهم پرداخت
کمترین مرید سادات حیدری گوران
هو اول یارآخریار
قابل توجه برادران عزیز یارسانی
درمورد طلوع خورشید ازغرب مزدبگیران حوزه مطالبی دراینترنت نگاشته اند همه موهومات ودروغپردازی است لذا توجهی به آن نداشته باشید راهنمای ما دراین مورد حضرت نوروز سورانی است ولا غیر
هو اول یار اخریار
جتاب اقای اسد ضمن عرض سلام وخسته نباشید
خدمت شما عرض شود انچه که ما ازاهل نظر شنیده وخوانده این قران دارای ظاهری وباطنی است وبعضبها تا هفت بطن بر آن شمرده اند ثانیا تحریف معنایی قران یعنی همین کاری که شما وهمفکرانتان انجام میدهید یعنی اینکه واژه ای درقران نباشد شما آن واژه را درداخل پرانتز درمعنی قران بکارببندید حال که شما این حق را به خود داده اید که پرانتز بازکنید ایا این حق ما نیست ما هم انجایی که میگوید شما مردگان بودید پرانتزباز کنیم وبنویسیم پس قبل ازآن زنده بوده ایم بعد مرده ایم
واما درمورد اخرین ایه که درکامنت اخیرتان نگاشته اید (انگاه  که درصور دمیده شود والخ) این را ما هم قبول داریم که دیگربازگشتی درکارنیست چونکه (یوم تبدل الارض غیرالارض تحقق پیدا کرده انگاه که زمین تبدیل شود به غیر زمین ) اگرکلمات عربی درست نوشته باشم ادن بابت عذر میخواهم
هو اول یارآخریار
همچنانکه دوستان عزیز درجریان هستند قول داده بودم که باورمندی مشترک یارسان وشیعی درمورد طلوع خورشید ازغرب ازدیدگاه کیهان شناسی موردبررسی قرار دهم برادران شیعی باورشان براین است که یکی ازنشانه های ظهور طلوع خورشید ازغرب میباشد ویارسانیها هم طبق آموزه های حضرت نوروزسورانی باورشان براین است که تغییر جهت مسیر خورسید درآسمان نشانه ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان است (ازدید کیهان شناسی هردو باور یکی است وهیچگونه منافاتی باهم ندارند
که درمتن متوجه خواهی شد)  حضرت نوروز میفرمایند
نشانه معجز کشف کرامات                روژ دوشنبه ممانو چهارساعت
روز دوشنبه چهارساعت به غروب آفتاب مانده نشانه وآثارظهور که خود باید آنرا نوعی کرامات به حساب آورد ملاحظه میگردد
مچرخو آفتاو رو ودماوه                     مبو وجارچی وسمت شاوه
افتاب به عقب برمیگردد وازطرف شاه ولایت منادی ظهور خواهد بود وبه مفهومی دیگر جهت سیر وحرکت خورشید درآسمان تغییر میابد واین تغییر جهت حرکت ظاهری خورشید درآسمان آثار ظهور حضرت مهدی را بیانگراست
تمام مخلوقات سرور مدران             ایولا ودین ویشان مسپاران
تمام مخلوقات دربرابر حضرتش (بنا به تعالیم حضرت نوروز ظهور ایشان درروز جمعه ) سرتعظیم فرود می اورند ومطابق با راه وروش خودشان به حقانیت حضرتش گواهی میدهند
ود جایی دیگر
نروی سنج صاف چندی زیچم بست               چند کوک کلک طلسمم شکست
با بهره گیری وبه کاربردن چند ابزار کیهان شناسی پرده را ازروی بسیاری ازحقایق برداشتم
واینجا ازحضرت علی پرسش به عمل می آورند همچنانکه قبلا اشاره نمودم
تا کی فیت فن فانیت نین فوت                  تا کی دو ایلچی چپی چرخ حوت
تا کی باید ترفندها وحیله هایی که دراین دنیای فانی توسط دنیا مداران وبلند مقامان دتیای فانی بکارگرفته میشود بی اثر نمیگردد وتا کی باید جریان طبیعی زمین وحرکت آن دراین جهان هستی ازراست به چپ باید صورت گیرد
همچنانکه دوستان عزیز میدانند باید بگویم بیت مذکورچراغ راه ما شد وبا مدد وبهره گیری ازآن متوجه شدیم برای اینکه این وعده الهی تحقق یابد باید زین حرکت وضعیش را تغییر دهد
همچنانکه میدانیم زمین دارای دو نوع حرکت میباشد وضعی (به دور خود )وحرکت انتقالی به دورخورشید دریک مدار بیضی شکل اگرما به اندازه کافی اززمین دور شویم وازقطب شمال سماوی کل منظومه شمسی را ملاحظه کنیم متوجه خواهیم شد که خورشید ثابت است ودیگراجرام منظومه شمسی به دورآن میگردند درواقع منظومه شمسی را همانند دیسک قدیم گرامافون مشاهده خواهیم کرد که اجرام منظومه شمسی همچون نقاطی برروی دیسک درمداری مشخص به دورخورشید درحرکت هستند وحرکت زمین هم خلاف جهت عقربه های ساعت میباشد ودراثرحرکت انتقالی فصول حاصل میشوند ودراثرحرکت وضعی شب وروز ایجاد میگردد حال چونکه حرکت زمین به دور خود ازراست به چپ است لذا ما مشاهده میکنیم که خورشید طلوعش درشرشرق است وغروبش در غرب اگرجهت حرکت وضعی زمین توسط یک جرم آسمانی (ندای اسمانی -صحیه اسمانی) تغیرر یابد ان موقع است که طلوع خورشید ازغرب خواهد بود وغروبش درشرق واینکه حضرت نوروز میگوید خورشید برمیگردد بستگی به این دارد که هرناطری درزمان آن رویداد بزرگ درکدام عرض جغرافیایی قرار گرفته باشد امکان دارد این رویداد برای ناظری درشب اتفاق بیافتد دران صورت ناظر ملاحظه خواهد کرد که طلوع خورشید درغرب است وامکان دارد این رویداد برای ناظ وناظرانی که درعرض جغرافیایی قرار گرفته باشند که روز باشد لذا ات تاظر وناظران ملاجظه مینمایند که خورشید درآسمان برمیگردد به عقب لذا میبینیم چه برگشت خورشید وچه طلوع خورشید ازغرب دارای یک مفهوم ومعنا میباشند حال پرسش این است ایا درپهنه منظومه شمسی خودمان اجرام آسمانی هستند که جهت حرکت وضعی آنان درجهت عقربه های ساعت باشد باید گفت آری سه تا ازاجرام آسمانی درمنظومه شمسی خودمان چنین وضعی دارند یعنی اگرتوسط سفینه ای برروی آنان فرود اییم ملاحظه خواهیم کرد که خورشید ازغرب طلوع میکند ودر شرق غروب مینماید واین سه جرم اسمانی عبارت اند اززهره واورانوس ویکی ازاقمار نبتون که درمورد چنین تغییر وضعیتی کیهانشناسان فرضیه های متفاوتی ارایه داده اند که هرکدام ازان فرضیه ها مورد دیگر درمورد جرم دیگر نقض میکند به عنوان مثال درمورد اورانوس میگویند احتمال دلرد خورشیدی دردوردستها نیروی جاذبه اش روی اورانوس تاثیر گذاشته باشد واین تغییر وضعیت را ایجاد کرده باشد گیریم این فرضیه درست باشد پس تغییر وضعیت زهره با این فرضیه همخوانی ندارد چونکه مابین زهره واورانوس اجرام دیگری هستند که چنین تغییر وضعینی ندادهاند  خلاصه فرضیه های زیادی اورده اند اما تنها فرضیه ای که برای همه این اجرام که تغییر وضعیت داده اند جامع همه میباشد ( همان جرم اسمانی است که از کنار انها گذشته وباعث تغییر وضعیت انان شده است که عبورچنین جرم آسمانی را باید همان ندای اسمانی ویا صحیه اسمانی تلقی کرد کما اینکه حضرت نوروز ازطریق کشف وشهود چنین جرمی را رصد نموده اند ودابیاتش بدان اشاره دارند امید انکه مورد توجه قرار گرفته باشد حال بروید گوگل سرچ کنید ببینید که مزد بگیران ودین خراب کنان چه درمورد مریخ چه مهملیاتی بافته اند ودرضمن ازمدیریت سایت متشکرم جهت نمایش نظرات لطفا توضیح دهید عدم نمایش کامنت باورمندی سرسپردگی چه میباشد
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
باسلام و احترام ؛
جناب آقای فریبرز بنده از کسی مزدی نمی گیرم . !!!!
بلی از نظر شماها قرآن دروغ و گذاف است چون به آن اعتقادی ندارید که کتاب سرانجام از نظرشماها حقیقت دارد . از نظر شماها قرآن دروغ و موهوم است چون شماها خرد و عقل خدا دادی را تعظیل کرده اید . 
جناب فریبرز ! جنابعالی در مورخ 23 مرداد اعلام کرده بودید که می خواهید از دونادون و تناسخ رفع شبهه نمایید . ولی پس از اینکه با آیات قرآن کریم دونادون و تناسخ شما را باطل کردیم اعلام جنگ نموده اید ؟؟؟؟؟!!!! لطف کنید متن خودتان را بنویسید 

هو اول یار اخریار
جناب اقای اسد اگرنظرات نمایش داده شود مایلم درمورد ایاتی که به ان اشاره کرده ای بحثی داشته باشبم انگاه مشخص میشود حق با کیست
هو اول یار اخر یار
ازصمیم قلب ازمدیریت سایت تشکرمینمایم جهت نمایش کامنت ها چه مخالف وچه موافق وازدرگاه ایزد منان خواهان وخواستارم زمان ظهور حضرت مهدی صاحب زمان ازیاوران ایشان محسوب گردند چرا که ما طبق اموزه های نوروز سورانی باوربراین داریم هرکسی که عاشق ظهور حضرتش باشد درزمان ظهور ازیاران او محسوب میگردد  وخدمت دوست بسیارعزیز وارجمندمان اقای اسد به عرض میرسانم هنوز کارمن درمورد تناسخ تمام نشده هرچند که تصمیم براین بود که بعدها به ایات قران بپردازم لذا چونکه ادعا میکنی که ما را محکوم کرده ای فردا شب منتطر جواب ما وپرسشهای ما باش

هو اول و آخر یار

با درود فراوان خدمت عزیزان

مقدمه:

امیدوارم، این خلاصه و جمع بندی کلی و نهایی، به نتایجی ارزشمند و مثبت منتج گردد.

در مقدمه لازم به یادآوری است، با عنایت به این که مبادا دیگران بخواهند از مطالب مطرح شده توسط بنده در این وبلاگ نتایج دلخواه و مطلوب خود را برداشت و ارائه دهند، لذا تصمیم گرفتم تا گزیده ای از برخی از نکات قابل ارائه خدمت یاران و علاقمندان ارجمند تقدیم دارم. امیدوارم که این نظریات و برداشت های شخصی در مورد آیین پر رمز و راز یاری، مورد قبول نیکان و ژف اندیشان واقع شود. هر چند که هر چه خدا بخواهد همان بهتر است و راضی به رضای خداوند هستم و به عبارت دیگر: «تا یار کرا خواهد و میلش به که باشد.»

همانگونه که یاران وارسته والای اهل حق، بخوبی می دانند که مجاز به سرگویی و یا تبلیغ نیستیم و گرنه در جمخانه ها و جمع یاران، خبری نیست که نیست. جایی که با نوای ندا الحق تنبور و کلام دلنواز جم نشین آتش، گلستان می شود. 

ناگفته نماند که هر گونه نقص و برداشت اشتباهی را پیشاپیش پذیرفته و عذر خواه هستم. اما بر این باورم که اهداف همه پیامبران الاهی و اولیای حق، ایجاد صلح و صفا و وحدت بوده است و در جهان غیب همه آنها با هم خوش و خرم می زیند و این کج فهمان و بنیادگرایان داعشی هستند که دنیا و آخرت را از دریچه تنگ چشمان احول خویش می نگرند و جز آنچه با عقل محدود و خرد ناچیز خود درک و برداشت کرده اند، حقایق دیگر را باور ندارند و نمی دانند که به تعداد همه انسان ها از ازل تا به ابد راه های بسیاری است بسوی خالق هستی و بهترین و مستقیم ترین راه کمال و اتصال به خالق خویش صراط دل و بهترین طریق وصال سکوت دل و جان در پیشگاه لایزال خداوند بی همتا و وصف ناپذیر است. زیرا به فرموده حضرت حافظ:

لطف خدا بیشتر از جرم ماست     نکته سر بسته چه دانی خموش!

 گزیده ای مطالب مطرح شده که خلاصه ای از آنها به عنوان رفع شبهات و پیوند دل ها از مورخه 25 اردیبهشت سال 1395 تا کنون خدمت دوستان ارائه گردیده است:

هو اول و آخر یار

1 - بنده تا حدودی نظر مخالفان و موافقان را مطالعه کردم و اغلب آنها از روی تعصب، ناآگاهی و گاه تهدید بود که زیبنده مومنان و حق پرستان نیست.

2 - از بانی چنین مباحثی نیز تشکر می کنم که زمینه ساز بیان دیدگاه های مختلف نسبت به اعتقادات منتسب به ایین یاری موسوم به اهل حق را فراهم نمودند.

3 - طرح پرسش های انحرافی و مغرضانه از مراجع و علمای مذهبی، آن هم در شرایطی که چند سال است که شیعیان، مسیحیان، ایزدیان، علویان و اهل حق ها در عراق و سوریه مورد هجمه، بمبگذاری و کشتار بیرحمانه داعشیان هستند، جای تآمل دارد.

4 - بدیهیست کسی که اومانسم و انسان خدایی باشد و یا برای خداوند شریک و همتایی قائل باشد، طبق احکام قرآنی کافر و مشرک است و پاسخ مراجع عالیقدر نیز نمی تواند خارج از این فرامین باشد.

اما با مجادله و مشاجره که نمی توان این احکام را سست و یا رد نمود. اما با بحث های عقلانی و منطقی بهتر می توان به شناخت بهتر عقاید مردم اهل حق که مطابق توصیه های بزرگان آنها سعی در صلح و آشتی با همنوعان و عدم تبلیغ و اشاعه عقاید خود هستند و سر سپردن را نوعی بیعت مستحکم می دانند و تعمق بیشتری از آن چه که در بطون قرآنی است نموده و به نکات عمیق عرفانی نایل شده اند که موجب دگراندیشی و برداشت دیگری از فروعات و باور به اصول و عقاید دین مبین اسلام، زیرا چگونه است که حضرت علی را که دارای جمیع صفات الاهی است که مشحصات آنها را تحت عنوان اسما الحسنا و تجلیگاه صفات رحمانی بدانند، آنگاه خداوند یکتا و پیامبران الاهی را قبول نداشته باشند.

5 - اشکال از زمانی آغاز شده است که علویان قرن های تحت سیطره اقوام غاصب بنی عباس و بنی امیه قرار گرفته و برخی از تقیه کنندگان از هراس داعشیان زمان ریاکاری نموده و برای مصلح اندیشی نام مبارک مولا علی را در کف نعلین خود حک می کردند که مباد مورد ظن و اتهام غاصبان ولایت قرار گیرند. در آن ببرهه سیاه و خطرناک بود که حضرت سلطان سحاک از برزنجه سنی مذهب واقع در کشور عراق با عده ای از یاران مخلص خود به منطقه پردیورر اورامات کردستان ایران کوچ نموده و در آن دیار رحل اقامت گزیده و پرچم علی اعلایی را بر افراشتند.

۲۵ اردیبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۲    

هو اول و آخر یار

1 - بنده تا حدودی نظر مخالفان و موافقان را مطالعه کردم و اغلب آنها از روی تعصب، ناآگاهی و گاه تهدید بود که زیبنده مومنان و حق پرستان نیست.

2 - از بانی چنین مباحثی نیز تشکر می کنم که زمینه ساز بیان دیدگاه های مختلف نسبت به اعتقادات منتسب به ایین یاری موسوم به اهل حق را فراهم نمودند.

3 - طرح پرسش های انحرافی و مغرضانه از مراجع و علمای مذهبی، آن هم در شرایطی که چند سال است که شیعیان، مسیحیان، ایزدیان، علویان و اهل حق ها در عراق و سوریه مورد هجمه، بمبگذاری و کشتار بیرحمانه داعشیان هستند، جای تآمل دارد.

4 - بدیهیست کسی که اومانسم و انسان خدایی باشد و یا برای خداوند شریک و همتایی قائل باشد، طبق احکام قرآنی کافر و مشرک است و پاسخ مراجع عالیقدر نیز نمی تواند خارج از این فرامین باشد.

اما با مجادله و مشاجره که نمی توان این احکام را سست و یا رد نمود. اما با بحث های عقلانی و منطقی بهتر می توان به شناخت بهتر عقاید مردم اهل حق که مطابق توصیه های بزرگان آنها سعی در صلح و آشتی با همنوعان و عدم تبلیغ و اشاعه عقاید خود هستند و سر سپردن را نوعی بیعت مستحکم می دانند و تعمق بیشتری از آن چه که در بطون قرآنی است نموده و به نکات عمیق عرفانی نایل شده اند که موجب دگراندیشی و برداشت دیگری از فروعات و باور به اصول و عقاید دین مبین اسلام، زیرا چگونه است که حضرت علی را که دارای جمیع صفات الاهی است که مشحصات آنها را تحت عنوان اسما الحسنا و تجلیگاه صفات رحمانی بدانند، آنگاه خداوند یکتا و پیامبران الاهی را قبول نداشته باشند.

5 - اشکال از زمانی آغاز شده است که علویان قرن های تحت سیطره اقوام غاصب بنی عباس و بنی امیه قرار گرفته و برخی از تقیه کنندگان از هراس داعشیان زمان ریاکاری نموده و برای مصلح اندیشی نام مبارک مولا علی را در کف نعلین خود حک می کردند که مباد مورد ظن و اتهام غاصبان ولایت قرار گیرند. در آن ببرهه سیاه و خطرناک بود که حضرت سلطان سحاک از برزنجه سنی مذهب واقع در کشور عراق با عده ای از یاران مخلص خود به منطقه پردیورر اورامات کردستان ایران کوچ نموده و در آن دیار رحل اقامت گزیده و پرچم علی اعلایی را بر افراشتند.

بدون تردید عمریان از این واقعه خشنود نیودند و آن بزرگواران را مورد همه گونه تهمت و آزاری قرار داده و آنها را علی الهی خطاب می کردند. نمونه بارز این اتهامات کذب تعمت یزیدی به ایزدیان یزدان پرست است و در نتیجه تجاوزات و جنایات غیر انسانی است که وحوش داعش بنام ترویج اسلام وهابی در مورد آنان و همسران،دختران و پسران آنها مرتکب می شوند!

  سخن در این وادی بسیار است و خوشحالیم که با مجاهدت ها و جانفشانی های این مردم حق پرست، پیروان حضرت علی بر خود می بالند که شیعه و پیرو آن امام همام می باشند. اگر دوست داشتن و ارادت خالصانه داشتن به مولا علی و آن حضرت را علی اعلا دانستن موجب گمراهی و ضلالت است، بنده که جد اندر جدم پیرو خط سرخ آن حضرت بوده اند، بر خود می بالم و به راه آنان  

افتخار می کنم. ...


29 اردیبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۴

... آنچه می توان از مفاهیم کلام های منتسب به بزرگان اهل حق درک نمود، این آیین ربانی گزیده و چکیده ای از ادیان ابراهیمی، آموزه های ادیان ایرانی قبل از اسلام و باورها برخی از مکاتب شرقی می باشد. مانند باور به خالق هستی، نبوت پیامبران و روز قیامت، رعایت قوانین و احکام اسلامی مانند عقد و طلاق و ... اعتقاد به تزکیه نفس، تسلیم و رضا، رعایت راستی و پاکی، باور به تجلی صفات، جانشینی خداوند در روی زمین، وحدت وجود و حفظ اسرار.

 اسراری که برخی از دوستان بدون توجه به قانون اساسی که تفتیش عقاید ممنوع است و شاید از یاد برده اند که از دوران انگیزاسیون چند قرن گذشته است، ولی برخی از دوستان مانند دوران قرون وسطایی از روی کنجکاوی سعی در برملا نمودن آنها دارند.

در پاسخ ایرادهایی که می گویند که حضرت سلطان سحاک نیز تولدی غیر معمول داشته است و آن حضرت نیز به نوعی مانند حضرت مسیح از مادری باکره زاده شده باشد و یا ادعای خدا بودن آن حضرت و یا حضرت علی که به جرم تحویل ندادن دو  نفر از افراد تازه مسلمانی که شترهای پیامبر را ربوده و شتربان او را کشته و طایفه آنان حاضر به تحویل دادن آنها نبودند، تعداد 700 نفر از آن طایفه در یکروز سر بریند، ادعاهایی است که نه می توان ثابت نمود و نه می شود با قاطعیت رد کرد.

 به صرف این که نویسنده و یا پژوهشگری در روستا و یا در شهر با فرد و یا افرادی در مورد اهل حق مذاکره کرده و آنها نیز از روی بی اطلاعی چنین مباحثی را که اغلب نظریات شخصی آنها بوده است بیان داشته اند، نمی توان به عموم یارسان عمومیت داد.

هر چند نمی توان کتمان نمود که بعد از رحلت حضرت محمد (ص) تا هفتصد سال قبل اکثر شیعیان در تنگنای حکومت های غاصب بنی امیه و بنی عباس بودند و علاوه بر حضرت علی (ع)، برخی از فرزندان آن امام همام را به شهادت رسانده و یا در زندان های دخمه مانند محبوس نمودند و به همین دلیل اغلب ناچار بودند که تقیه نموده و معدودی سست ایمان حتا نام مبارک آن حضرت را در کف نعلین خود می نوشتند و یا در پای منابری می نشستند که حضرت علی را لعن می کردند.

اما این حضرت سلطان سحاک بودند که با عده اندکی از یاران مخلص خود، پرچم علی اعلایی را در منطقه اورامانات بر افراشتند و همزمان در اردبیل دراویش و مریدان شیخ صفی الدین اردبیلی با کمک فرزند خردسال ولی برومندش شاه اسماییل صفوی بود که این رسالت را سامان بخشیده و مردمی که اکثریت سنی بودند، با قدرت نبرزین و یا هو کنان توانستند که شیعه اثناعشری را مذهب  رسمی ایران نمایند.

حال خوشحالیم که عده کثیری بر خود می بالند که شیعه و پیرو حضرت علی می باشند. حال مهم نیست که آنها ما را اهل حق می دانند و یا علی اللهی خطاب می کنند. اما آن چه که باعث تعجب و حتا تأسف است، این که بیش از هفت قرن است که با وجود زندگی مسالمت آمیز و داد و ستد و ازدواج و دوستی با یکدیگر، عده ای معلول الحال و مغرض با طرح سووالات انحرافی از علمای عظام، سعی دارند ایران را نیز به جرگه کشورهای عراق و سوریه سوق داده و با ایجاد نفاق و تفرقه موجب ناامنی و اغتشاش در کشور امن ایران شوند.

۳۰ اردیبهشت ۹۵ ، ۲۱:۰۰   

مردم اهل حق واقعی به آنچه که در قرآن مجید و سایر کتب آسمانی در مورد شیطان، خلقت آدم با گل و اخراج از بهشت و قتل هابیل به دست قابیل و ... و مهدی موعود به عنوان منجی عالم بشریت را قبول دارند. به فرازی از رهنمودهای یاران وارسته بنام حضرت تیمور اشاره نمایم که در رابطه با عدل و دادی که همه مومنان و عدالتخواهان بشدت منتظر قدوم مبارک فرزند زهرا امام عصر حضرت مهدی (عج) هستند تا جهان و یا لااقل جهان اسلام را از این همه اختناق و استبد، غارتگری و اختلاس، فسق و فساد، ظلم و تجاوز، تبعیض و بی دادگری نجات دهند. آن حضرت به زبان کردی چنین فرموده اند: یاران مر اوسا تیمور دلشاد بو / آزادی مخلوق دادرسی داد بو

بدون تردید همه اهل حق ها از خرافات بیزارند و بر این باورند که این امام زمان است که می تواند چنین آزادی و دادرسی جهان گستر را در جهان اعمال نمایند.

به امید آنروزهای فرخنده


 ... به قول مولانا: ما ز قرآن مغز را برداشتیم و با زبان خاص خود، با دل و جان پذیرفته و بر این باوریم که به فرموده قرآن مجید: « سخن ها را بشنوید و بهترین آنها را بگزینید.»

این نوع اختلافات حاصل تفسیرهایی است که هر کس بقدر فهمش از این مدعا دارند. همه پیروان حضرت علی (ع)، با دو ابزار عقل و عشق، نظر بر منظر این دردانه دوران ها دارند و مانند مثال مولانا در داستان خریدن انگور توسط چند غیر همزبان است که هر کس به زبان قابل فهم خود آن را می خواهد و چون سخنان و مطالبه خود را نمی دانند، به همین دلیل با یکدیگر دعوا دارند. بنا براین باید گفت: مردم اندر حسرت فهم درست!

وگرنه چگونه ممکن است خدایی که در وصف نمی گنجد و بفرموده حضرت علی خداوندی که خالق هستی است، غیر قابل وصف است و حتا موسی کلیم الله با آن همه اصرار در دیدار حضرت حق لن ترانی شنیده و چون سماجت نمود، ذره و جرقه ای از انوار سبحانی او کوه مقالش را به آتش کشیده و چنان صدای مهیبی برخاست که حضرت موسی از رعب و وحشت بیهوش شد. آنگاه چگونه ممکن و یا متصور است که ذات بی مثالش در جسم انسان های پاک و خالص متجلی شود. 

آن چه عرفا و یاران وارسته و آگاه اهل حق می گویند،، جانشینی خداوند در روی زمین با کسب و تجلی صفاتی است که در ویژگی های انسان کامل وجود دارد و در اسماء الحسنی مستتر است. مانند بخشنده و مهربان و سایر صفاتی که در قرآن کریم در وصف خداوندگار و یا به قول اهل حق ها در خاوندکار متجلی شده است.

این مطالب که با زبان الکن بیان شد مشتی از خروارهاست و بایستی مرد راه شد و بجای انتقاد از یکدیگر، وقت و عمر خود را در جهت جذب دل ها نمود و با قدرت جاذبه به تسخیر ذهن ها مبادرت نمود. به عبارت ساده تر: دل به دست آرید ای بی دولتان / تا کند تأثیر حرف و قولتان

و گرنه اگر قرار شود موضع انتقادی بگیریم که هر دین و مذهبی سرشار از خرافات و اشکالاتی است که اغلب آنها با عقل و علم خوانایی و همسویی ندارد.

۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۱  

... گرچه نمی خواهم در مقام دفاع بر آیم و زر ناب که نیازی به تبلیغ و تفسیر ندارد. اما به ناچار در این فضای مجازی که همه نوع افراد با دین و بی دین و مردم آگاه و ناآگاه وجود دارد، برای رفع برخی شبهات، یادآوری کنم که مه فشاند نور و همه نور آن را می بینند و اثبات این که یاران اهل حق، علاوه بر حق پرستی و عشق به ولای علی، نبوت و ولایت را دو روی یک سکه می دانند، همین کافیست اشاره نمایم که امکان ندارد هیچ ساداتی از خاندان های مکرم یارسانی، بدون سکه محمدی و چاقویی تیز و برنده که نشان از ذوالفقار دارد، با وجود قربانی و تمام شروط لازم، اقدام به سر سپردن یاران که همانا بیعت یاری و اقرار به وحدانیت باریتعالی و بندگی و تسلیم محض اوامر حق تعالی یعنی یادآوری عهد الست و شرط و اقراری که در بیابس پردیوری منعقد شده است، به هیچوجه برگزار نمی نمایند.

حال دوستان ناآگاه و دشمنان مغرض هر نوع پیرایه ای که دوست دارند، بر ما ببندند و حتا این سخنان را باور نکنند. برای ما مهم نیست و تحمل این نوع اتهامات کذب و عدم رعایت محرمات و ضاله و امثالهم موجب نوعی ارتقای معنوی یاران علی اعلایی و  یا یارسان اهل حق می گردد. زیرا قرن ها چنین طعنه های را پدران ما به جان خریده اند و بزرگان به حق واصل شده به یاران طعنه کشیدن و صبر و شکیبایی را توصیه فرموده اند.

نیازی به اثبات ادعا در مورد سکه و چاقو نمی بینم، اما دلیلی واضح تر از این که جوز هندی را با آن سفتی که نمی توان با دندان شکست. به فرموده حضرت مولانا: آفتاب آمد دلیل آفتاب / گر دلیلی بایدت از وی متاب و یا درجایی دیگر فرموده اند:

دلایل قوی باید و معنوی      نه رگ های گردن به حجت قوی

نکته پایانی بایستی عرض کنم که اگر مردم هندوستان و مردمان چین توانسته اند که این همه رشد و پیشرفت نمایند، به دلیل تعامل، داشتن سعه صدر و دور شدن از خرافات، اتهامات کذب و تعصبات کورکورانه است.  باز هم به قول مولانا: سختگیری و تعصب خامی است / تا جنینی کار خوناشامی است!

دین ما آیین دل است و با قیل و قال کاری ندارد.

بشنو از دل چون حکایت می کند 

 راضی از حق کی شکایت می کند

او ز تسلیم و رضا دم می زند
نی سخن از بیش و از کم می زند

شاد و خوشحال است در هر لحظه ای

چون که با حق است در هر لمحه ای


با عنایت به این که قصد ادامه بحث ندارم و نیک می دانم که معیارهای ما با هم خوانایی ندارد و بر فرض برخی با متر و عده ای با کیلو می خواهند کالای معنوی خود را سنجیده و توزین نمایند. قال تا جایی کاربرد دارد که گوش شنوایی باشد و حال از جایی آغاز می شود که سالک بتواند حود را از هر نوع قیل و قال و رنگ تعلقات آزاد و رها کرده باشد. در ضمن با توجه به این که نمی خواهم کار ناقص ارائه داده باشم، لذا سعی کرده ام حتی الامکان مطالب قبلی که بخشی از آنها خارج از این فرمت و ناخوانا بود، تا حدودی تنظیم کرده و به ساحت عزیزان تقدیم دارم. به فرموده شیخ اجل سعدی: غرض نقشی است کز ما باز ماند / که هستی را نمی بینم بقایی!

همه ما روزی روزگاری از این جهان فانی، به دیار باقی خواهیم شتافت، مراقب باشیم که به بهانه امر بمعروف، عامل منکر نشویم و فراموش نکنیم که در عهد الست با خداوند چه عهد و میثاقی بستیم و تکرار یومیه ایاک نعبدو و ایاک نستعین یادآور همان منشور ابدی می باشد. بندگی خداوند نیز در رضایت حق تعالی نهفته است و این موهبت نیز میسر و ممکن نمی شود، مگر با رضایت و خشنودی خلق خدا و به فرموده حضرت حافظ: می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن! منظور حضرت حافظ حلال بودن مشروب نیست، اشتباه نشود برخی از دوستان او را نیز متهم به میگساری نکنند. منظورشان این است که دل شکستن و تهمت های ناروا دادن و دل آزردن از می خوردن که حرام است، معصیت بیشتری دار.

 در ضمن از یاد نبرید که حتا اقرار لسانی شهادتین، به معنای قبول داشتن توحید و نبوت است و  حکم باطل، خود به خود ابطال می شود. پس چرا عده ای ندیده و نشناخته حکم صادر می کنند و به اهل حق ها توهین و اتهام های ناروا می زنند. پژوهشگری که هنوز نمی داند مرقد مطهر حضرت بابایادگار در کرند است و یا در کوهستان های دالاهو؟ این چه گفتمان و کوششی است برای نوشتن کتاب و یا مقاله ای که بر مغلطه های دیگر به عنوان محقق و پژوهشگری میدانی مخدوشات نوینی افزوده و بر شبهات بیفزاید. جز این است که بعد از ان همه توهینات و اتهانات کذب و ناروا، عرض خود می برد و زحمت ما می دارد! 

به قول حافظ : من اگر خوبم و اگر بد تو برو خود را باش / که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

بدون تردید،خداوند منان دربرابر این همه اهانت به دوستان مولای متقیان حضرت علی (ع) را بی پاسخ نمی گذارد. زیرا چگونه ممکن است عاشقانه حضرت علی را دوست داشته باشند و آنگاه سوگندهای دروغ را از اعمه اطهار عاریه بگیرند!

... اما مهم ترین وجه افتراق این یاران حق پرست، با مسلمانان، در قرائت خاصی است که از 

فروعات دین دارند. برای مثال بجای نماز، نیاز و ذکر و نیایش خاص خود را دارند و بر این باورند 

که هر کس به زبانی حمد و سپاس خداوند دانا و یکتا را بجای می آورد.

 به قول شیخ بهایی:
بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید 
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم، من که روم خانه به خانه 
عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید
دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید 
هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید 
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بدیهی است، هر آنچه که در اسلام و سایر ادیان ابراهیمی، حرام و یا مباح شده است، آیین 

اهل حق نیز آنها را حرام دانسته و انجام و حتا اندیشیدن به گناهان را خلاف و گناه می دانند. 
هر چند کم نیستند افرادی که خود را به ظاهر یار (اهل حق) می دانند، اما ممکن است مانند

برخی از مسلمان نما ها، دارای ظاهری آراسته و موجه داشته باشند، اما معتاد و یا غیر وارسته 

بوده و درک درستی از اهداف دین و فلسفه عمیق انجام واجبات دینی نداشته و ندانند که مهم ترین

 هدف و فلسفه نماز و روزه ترک محرمات و انسان شدن است.
برای روشن شدن اهداف دین و حقایق نماز و ذکر و نیایش، می توان داستان حضرت موسی و شبان

 در داستان مثنوی معنوی را یادآور شد و درک این نکته ظریف که تمام پیامبران راستین و رهبران واقعی، 

برای وصل کردن آمده اند. وگرنه این چه نماز و روزه مسلمان نماهایی است که در مکه مکرمه شرایطی

 را فراهم می آورند که مأموران آنها بتوانند حجاج بیت الله لحرام را ناجوانمردانه لگدکوب نموده و هزاران نفر

 از مومنان را که در میان آنها تعدادی از وارستگان و حاجیان ایرانی شهید نمایند. 

به فرموده حضرت مولانا جلال الدین بلخی:
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم
من این نماز حساب نماز نشمارم
ز عشق روی تو من رو به قبله آوردم
و گر نه من ز نماز و ز قبله بیزارم
مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
حدیث ِ درد فراق تو با تو بگذارم
و گرنه این چه نمازی بود که من با تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم
نمازکن به صفت، چون فرشته ماند و من
هنوز در صفت ِ دیو و دد گرفتارم
از این نماز ریایی چنان خجل شده ام
که در برابر رویت نظر نمی آرم
بر مبنای رهنمودهای حضرت شیخ امیر که یکی از عارفان و وارستگان اهل حق و مفسر کلام ها و 

دفاتر پردیوری (دیوان گوره) می باشند. در این باره به زبان کردی، یارسان را به طور خلاصه و موجز، چنین ارشاد فرموده اند: 
یاری چوار چیون باورین وجا / راسی و پاکی، نیسی و ردا
پیروان این آیین کهن که اغلب مردمی ساده و وارسته هستند، بر این باورند که دین برای درست

 اندیشیدن، عاشقانه زیستن و نیکو زندگی کردن است و به قول عراقی، آن شاعر شوریده که

 بی مهابا فرموده اند:
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده‌ام ز گل ها همه بوی بی‌وفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر می‌زدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی


 ۲۰ خرداد ۹۵

قصد ادامه بحث های بیهوده و پاسخ به پرسش های بی پایه و اتهامات کذب مانند: خوردن گوشت خوک که توسط برخی از برادران عزیز به مردم  مومن و حق پرست یارسان مطرح می شود که گویا آنها توانسته اند صنعت پرورش و کشتارگاه این حیوان نجاست خوار را در کشور مسلمان ایران کشف نمایند را نداشتم. اما امشب در فیسبوک با مطلب تکاندهنده ای که توسط یکی از دوستان فیسبوکی مطرح شده بود، ناچار شدم بار دیگر این مطلب حزن انگیز را با برادرانی در میان بگذارم و یادآوری کنم که اگر فردای قیامتی بود که بنظر بنده بدون تردید وجود دارد، ما در برابر این همه بی تفاوتی ها نسبت به افراد مستمند و اقشار آسیب پذیر چه پاسخ های قانع کننده ای خواهیم داشت ؟! من که از هم اکنون پاسخی جز شرمندگی ندارم، از پاسخ مسوولان و مقامات و بخصوص دزدان و غارتگران بیت المال و مافیاهای ریز و درشت بی خبرم!

 آن دوست عزیز فیسبوکی، ماجرا را چنین توضیح داده بودند:

«رفته بودم میوه فروشى آقای مسنی که از دستهای پینه بسته اش به نظر می آمد کارگراست یک کیسه پر از زردآلوی درشت و مرغوب روی ترازو گذاشته بود. فروشنده گفت: 27500 تومن ، پیرمرد که به نظر می رسید شوکه شده پرسید: مگه چند کیلو هست؟
فروشنده گفت: یه کم از دو کیلو بیشتر ، پیرمرد با دهانی که از تعجب باز مانده بود پرسید مگه کیلو چنده؟ و فروشنده جواب داد: 12500 تومن؟؟؟!!! 
بیچاره پیرمرد با خجالت گفت: من فکر کردم کیلویی 1250 تومن هست! نه آقا نمی خوام و کیسه رو همانجا گذاشت و رفت . فروشنده با پوزخند به شاگردش گفت: بیا این زردآلوی 1250 تومنی رو بریز سر جاش! و شلیک قهقهه ی هر دو به آسمان رفت ، بعدش برگشت با قیافه ای حق به جانب به من گفت: عجب دیوونه هایی پیدا میشوند ، جواب دادم : به گمانم دیوونه نبود احتمالا سالهاست میوه ی نوبرانه ی تابستون نخریده و نمی دونه قیمت این میوه ها حدودا چقدره . شاید هم فکر کرده شما حراج کردید و اون خیلی خوش شانس بوده که می تونه یک بار از این میوه ها برای خانواده ش ببره....
چیزهایی که لازم داشتم خریدم و از میوه فروشی بیرون آمدم . دلم به درد آمده بود . افکار مختلفی ناگهان به ذهنم هجوم آوردند و من مانده بودم به کدام یکی فکر کنم. 
به یاد هرم "آبراهام مازلو" افتادم که چطور عزت و کرامت انسان ها در گرو نیازهای اولیه و مادی آن ها قرار دارد.
ازهرکس میپرسی چرا روزه میگیری همان جواب نخ نمای همیشگی را می دهد ، برای همدردی با ضعفا
و گرسنگان !
کدام مستمند، کدام کودک خیابانی، کدام زن بی پناه صبح بیدار می شود ، پای سفره ای هفتاد رنگ می نشیند و تا خرخره میخورد و بعد تا غروب در خنکای کولر می خوابد و هنگام افطار باز بساط غذای رنگارنگ پهن میکند؟؟؟
گرسنگی کشیدن من و تو کدام گرسنه را سیر می کند؟
دروغ نگفتن و فرو نبردن گرد و خاک غلیظ به حلق، کدام بچه یتیم را لباس می پوشاند؟؟؟
کاش امسال ماه رمضان مردم کشورم بجاى مومن تر شدن " مهربان تر" شوند ، و بیشتر به نیازمندان کمک کنند ، کاش مردم کشورم بدانند ، دستانی که کمک می کنند، پاک ترند از لب هایی که دعا میکنند.»

بنده با روزه گرفتن و نماز خواندن موافق هستم، اما بر این باورم که انجام واجبات، بدون  ترک محرمات و ایمان بدون عمل مانند درخت بی ثمر است.

خداوند یار و نگهدار مومنان واقعی باشد.

 

هو اول و آخر یار

لازم به یاد آوریست، در اوایل انقلاب که تب انقلابیون بالا رفته بود و تصور می کردند که می خواهند اسلام بی طبفه توحیدی را در ایران به مرحله اجرا بگذارند و سپس به جهان صادر نمایند، در آن شرایط بود که گویا از طرف اطلاعات سپاه کرمانشاه احتمالاً با کمک فردی اهلحق نما، توانستند تعداد 54 سووال را برای عده ای از سادات استان کرمانشاهان ارسال نمایند. خوشبختانه از طریق پدر خانم و با استدلال تفتیش عقاید ممنوع است، مانع پاسخ هایی شویم که ممکن بود هر یک از آنها مانند مرحوم عالی نژاد نظریات خود را مطرح نموده که گاه با برداشت های سایر سادات منطقه منافات داشته باشد. در نتیجه مستمسکی گردد برای بهانه جویی ها و ملامت های منتقدان!

نمونه بارز آن همین پرسش هایی است که جناب آقای اسد بارها به طرق مختلف مطرح نموده و هر بار پاسخ های بی حاصلی می گیرد، کسی که عالماً و عامداً چند بار نام مبارک حضرت سلطان صحاک را ضحاک می نویسد. حاکم ظالمی که به فرموده فردوسی توسی به اصطلاح پادشاهی مار به دوش بوده است.

«۱۲- مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد . و سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) را و قبل از او باباخوشین و ناعوث و حضرت علی خدای واقعی بوده اند یعنی چه ؟ آیا این دراذهان تداعی کننده این جمله نیست که فرقه اهل حق ( یازده خاندان )علی اللهی می باشند و معتقد به حلول و تناسخند . توضیح دهید ؟ »

در پاسخ پرسش هایی که اکثر آنها از برداشت های مرحوم سید خلیل عالی نژاد می باشد، لذا بایستی یادآور شوم که چون جناب  عالی نژاد، به رحمت ایزدی پیوسته اند، به قول معروف: «چون نیست حافظ، معذور دار ما را»

و اما در مقابله با اهانت هایی که به ساحت مقدس حضرت سلطان صحاک، توسط فرد متعصبی موسوم به اسد شده است، ناچارم بنا به آموزه های آیین یاری همچنان ادب و نزاکت را رعایت نموده و پاسخ پرسش های اغلب تکراری ایشان را به عنوان نقطه عطف و آخرین کلام، از حضرت مولانا وام گرفته و چنین پاسخ دهم:

ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم     با شما نا محرمان ما خامُشیم! 

 ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۹   

به نام خداوند جان و خرد      کزین برتر اندیشه بر نگذرد

با درود فراوان و عرض یا علی مدد

حضور محترم یار عزیز و محترمی که در پاسخ محقق ارجمند جناب اسد، پیشنهاد مناظره یا مذاکره رو در رو داده اند، بایستی عرض کنم که نتایج چنین جلساتی پیشاپیش مشخص و مبرهن است.

زیرا علاوه بر قانون اساسی و مراجع محترم تقلید، بلکه طبق روایتی از حضرت رسول اکرم (ص)، دین اسلام به 73 فرقه منشعب می شود که فقط یکی از آن مذاهب و فرق، بر حق و اهل حق می باشند. بر این مبنا بوده که لسان الغیب حضرت حافظ نیز چنین فرموده اند:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه     چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند!

بدیهی است که همه پیروان این نوع مذاهب، به دلیل احساس بر حق بودن و بر حسب میزان درک و درایتی که دارند، مدافع و مقلد بنیانگذار چنین راه و روش هایی هستند که سرچشمه در اسلام راستین و فراتر از آن از چشمه زلال عهد الست، تغذیه معنوی نموده اند.

اما جالب اینجاست که هر کس و هر گروه و یا جماعت و امتی بر مبتای فهم و کمالاتی که دارند، گوشه هایی از این اقیانوس بیکران را یافته و بدان سرسختانه پایبند شده اند. به همین دلیل، به فرموده  لسان الغیب: «هر کس بقدر فهمش فهمیده مدعا را!» و یا « کس نگشوده و نگشاید این معما را!»

و همچنین به فرموده حضرت مولانا جلال الدین بلخی:

بشنو از نی چون حکایت می کند      وز جدایی ها شکایت می کند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق   تا به گویم شرح درد اشتیـاق 

هر کسی از ظن خود شد یار من    وز درون من نجست اسـرار من

با عنایت به مراتب موجز و مختصر فوق الذکر و با توجه به پرسش های مکرر جناب اسد که ابتدا با 34 پرسش آغاز نموده و بدون قبول حتا یکی از 52 پاسخ های مرحوم سید خلیل علی نژاد، جالب تر این که بر شبهات و ابهامات ایشان و احتمالاً گروهی که با او همکاری و همفکری می نمایند، افزوده شده و حدود 50 پرسش دیگر که جمعاً به حدود 84 سووال رسید و با ادامه چنین مباحث غیر حضوری و یا مذاکرات حضوری نه فقط دست از مواضع و برداشت های پیش ساخته بر نخواهند داشت، بلکه بنظظر می رسد با ادامه چنین روندی به پرسش های جدید نایل می شوند که بتوانند کتاب و یا مقالاتی بر رد آیین بر حق یارسان بنگارند.

در چنین شراسطی که با صدها ادله و مستندات مستحکمی مانند اقرار لسانی شهادتین یکی از نشانه های بارز و آشکار مسلمانی است، ایشان و شاید همفکرانش خود را در جایگاهی متصور هستند که قدرت ذهن خوانی و تله پاتی داشته و این نوع ادعاها را نوعی تقیه قلمداد نمایند.

اما غافل از این که در آیین ما تقیه و دروغ مصلحت آمیز جایی ندارد و یکی از مهم ترین خصوصیات اهل حق راستی و درستی می باشد. حال با چنین برداشت ها و بینش ها و با توجه به صدها مطلب مطول و گاه موجز، هنگامی که مخاطب پنبه در گوش داشته و یا خود را به خواب زده باشد، ادامه چنین مذاکراتی، به قول جناب شیخ اجل سعدی: «آب در هاون کوفتن است!»

به عنوان حسن ختام، تفعلی بر دیوان حضرت حافظ زده و لسان الغیب چنین رهنمود فرمودند باشد که عبرت یاران گردد و به این نوع مباحث بیهوده و غرض آلود پایان دهند.

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

تا درخت دوستی بر کی دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود

ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت

ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

ما دم همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرونگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا

ما محصل بر کسی نگماشتیم


* ) گر نگهدار من آن است که من می دانم     شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد


با تشکر از مبتکر این سایت و بخصوص بانی این وبلاگی که خواسته یا ناخواسته برخی از افراد از روی تعصب و قشریگری، سعی در تضعیف، تخریب و تحریف مبانی آیین اهل حق و مردم مومن و موحد یارسانی نموده و تصور می کنند که می توان با روش های ماکیاولی و یا با شیوه تفرقه بینداز و حکومت کن، می توانند از تابش آفتاب عالمتاب حقیقت ممانعت نمایند.

به همین دلیل در این جمع بندی و خلاصه گویی سعی کرده ام تا بیشتر بر روی اشتراکات تکیه نموده و از افتراقات و اختلافات حتی الامکان پرهیز نمایم. زیرا بر این باورم که با وحدت می توان این نعمت امنیت کم نظیر را در این منطقه پرآشوب خاورمیانه حفظ نمود.

از این فرصت استفاده بهینه نموده و بار دیگر یادآوری می کنم.

همین که فرد و یا گروهی شهادت به یکتایی خالق بی همتا و اقرار به بعثت پیامبران و اعتقاد به روز جزا دارند و بر این باورند که ذره ای از اعمال نیک و بد انسان مورد محاسبه قرار می گیرند، چنین کسانی مسلمانی مومن هستند و اگر عدل و امامت را باور داشته باشند، شیعه اثناعشری بوده و اگر علاوه بر این اصول معتقد به عشق به خالق و خدمت و محبت به مخلوق خدا باشند و  برای ملاقات با خداوند لحظه شماری نموده و ذاکر و دائم الصلات بوده و بهشت را به حوری طلبان گذاشته تا در کنار حور و قلمان ها سر مست از شراب ناب باشند و حق پرستان تنها حدا را طلبیده و از طریق راستی، پاکی و فنای فی الله شدن یا به وحدت وجود نایل شده تا بتوانند میثاق ازلی و عهد الست را جانانه بجای آرند و طعنه نااهلان را به جان خریده و برای ارشاد آنها از خداوند مدد می جویند. سخن ها در این وادی حیرت بسیار است و به فرموده حضرت حافظ: «فردا که چهره حقیقت شود پیدا     شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد!»

در پایان بار دیگر عرایض خود را با فرمایش گهربار امام حسین (ع)، مزین می کنم، شاید که تلنگری گردد برای خفتگان و خودشیفتگان.
آن امام همام چه نیکو فرمودند: « اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»


خداوند ما را از حرص و طمع و خودشیفتگی های نفس اماره این دشمن درونی مصون و محفوظ نماید.

 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

 جناب آقای فریبرز !؟ اولاً این حضرت نوروز سورانی کیست ؟ وضعیت وی را برای ما مشخص کنید . و در چه قرنی و در کدام منطقه جغرافیایی می زیسته و در کجا و در کدام حوزه و دانشگاه تحصیل کرده است ؟ و پایه علمی وی را برای ما مشخص کرده و دیوان شعر وی را هم بنویسید . 

  در متن زیر در تاریخ 25 مرداد 95 چنین نوشته اید . 
(( همچنانکه دوستان عزیز درجریان هستند قول داده بودم که باورمندی مشترک یارسان وشیعی درمورد طلوع خورشید ازغرب ازدیدگاه کیهان شناسی موردبررسی قرار دهم برادران شیعی باورشان براین است که یکی ازنشانه های ظهور طلوع خورشید ازغرب میباشد ویارسانیها هم طبق آموزه های حضرت نوروزسورانی باورشان براین است که تغییر جهت مسیر خورسید درآسمان نشانه ظهور حضرت مهدی صاحب الزمان است ازدید کیهان شناسی هردو باور یکی است وهیچگونه منافاتی باهم ندارند ))
خدمت جنابعالی عرض شود هیچ باور مندی مشترک بین فرقه اهل حق به قول شما یارسانی و شیعه دوازده امامی وجود ندارد . 
اگر در مورد ادعای خود در خصوص طلوع خورشید از غرب  ، سند و مدرک دارید لطف فرمایید ارایه دهید و حرف زدن بدون مدرک به غیر از سفسطه و مغلطه چیزی دیگری نمی تواند باشد ؟؟؟!!! .  این ادعای جدیدی از طرف شماست  که امام زمان (عج) از غرب ( کرند غرب - دالاهو - ) ظهور خواهد کرد . !!! و حتماً یاران با وفای سلطان ضحاک شما هم از یاران امام زمان (عج) خواهد بود ؟؟ !!!!! . 
لازم نیست جناب عالی و هم کیشان شما در باره کیهان شناسی نظریه علمی ارایه دهید لطف کنید به سوالات و ابهامات درخوصوص مسلک یارسان  و به بدعت های سلطان صحاک پاسخ دهید . 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)
در کامنتی نوشته اید  (( 
چرا که ما طبق آموزه های نوروز سورانی باوربراین داریم هرکسی که عاشق ظهور حضرتش باشد درزمان ظهور ازیاران او محسوب میگردد  وخدمت دوست بسیارعزیز وارجمندمان اقای اسد به عرض میرسانم هنوز کارمن درمورد تناسخ تمام نشده هرچند که تصمیم براین بود که بعدها به ایات قران بپردازم لذا چونکه ادعا میکنی که ما را محکوم کرده ای فردا شب منتطر جواب ما وپرسشهای ما باش . )) 
خدمت عالی جناب عرض کنم آموزه های حضرات نوروز سورانی و امثالهم خارج از دین اسلام و تشیع می باشد و هر آنچه که از دین اسلام خارج باشد شرک و کفر است . آموزه های حضرات شماها (یارسان ) با اسلام اصیل در تناقض است و معتقدین و مریدانش هم در زمره کفر و شرک و درالحاد هستند . هرچه خارج از قرآن کریم و سنت و سیره ائمه طاهرین (چهارده معصوم ) علیه السلام  باشد در زمره مشرکین قرار می گیرند . و اگر نوشته های شما هم خارج از قرآن کریم و آموزه های پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) باشد . پس معلوم می گردد اهل حق (یارسان) هم خارج از اسلامند . که شماها تظاهر به مسلمانی می کنید ولی در عمل خلاف آن را انجام می دهید . 
و کسی که به علی (ع) الوهیت قایل شود و سلطان صحاک را بالاتر از علی (ع) داند و معتقد به دون به دون و یا جامه به جامه و یا مظهر به مظهر و در کل اعتقاد به تناسخ و حلول و امثالهم داشته باشد که در زمره کفار و مشرکین قرار خواهند گرفت  .  
شماها ( اهل حق ها) آموزه های قرآن کریم و پیامبران الاهی و اولیای الاهی مثل پیامبر اسلام (ص) و امامان علیه السلام را رها کرده اید و چسبیده اید به چند نفر شاعر و افراد بی سواد روستای و محلی حضرات سلطان ضحاک و نوروز سورانی و شیخ امیرها  و آموزه های آنها را بر خود الگو قرار داده اید !!!! ؟؟؟ 
و هم اکنون پاسخ شماها را از قرآن کریم و احایث امامان (ع) داده ام دست و پای خود را گم کرده اید و دست و پا می زنید که اعتقاد به ظهور منجی (امام زمان عج ) پیدا کرده اید . ؟؟؟؟!!!!  . 
 تمام نوشته های شماها دروغ محض است و فقط و فقط می خواهید مسلک باطلتان  (سرمگو) را حفظ کنید . چون بازار مکار ، حلیه و تزویر عده ای از سران (باصطلاح سادات انتصابی سلطان سهاک و پیران و ذلیلان ) آسیب خواهد دید . باید آقایان دکتر فرخ آریامنش ها و فریبرزها و نان خور از دست رنج این جماعت غافل دفاع نمایند و این مجادله و مباحثه را بی حاصل قلمداد کنند . 
 و جهت عوام فریبی از خدا بخواهند خود را از سربازان و یاوران امام زمان (عج) قرار دهد . 
هو اول یار اخر یار
ازدوستان عزیز بسیار پوزش میطلبم گذاشتن کامنت به فردا شب موکول شد به خاطر آمدن میهمان به منزل ما

با نام و یاد حضرت دوست که جهان و هر چه در اوست، از اوست

پروردگار قادر متعال و خداوند دانا و یکتایی که همچون آفتابی تابان بر دوست و دشمن یکسان می تابد و اگر همه جهان کافر و مرند گردند بر دامن کبریایی حضزتش به قول شیخ اجل «ننشیند گرد!»

با درود و عرض سلام

احتراماً بعرض می رسانم:

بر مبنای آموزه های آیینی یارسان که نشأت گرفته از عصاره همه ادیان الاهی و چکیده مکاتب انسانی است، خود را موظف می دانم که قبل از خدا حافظی از دوستان ارجمند، از محقق و پژوهشگر محترم جناب اسد که ایشان نیز از روی عشق و ارادت به ولایت، با موضعگیری های خود گاهی بنده را ناچار به تندرویی نموده اند، عذر خواه باشم.

همانگونه که می دانیم قرآن راهنمای پرهیزکاران است و اما همچون سپیری مستحکم و شمشیری برنده ای شده است در دست دوستان و دشمنان خداوند، کسانی که اعتقاد چندانی به خداوند و انبیا و قیامت ندارند، از روی ریا و تزویر، بسیاری از آیات و احادیث را که با منافع و مصالح آنان خوانایی دارد، از بر نموده و خود را امام زاده جلوه می دهند. اما به فرموده حضرت حافظ: «چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند» بسیاری از این مافیهای ریز و درشت که به میمنت انقلاب اسلامی به نام و نوایی رسیده و یک شبه صاحب جاه و مقامی شده و به ثروت های نجومی رسیده اند، غاقل از آنند که اگر بتوانتد با زر و زور و تزویر سر همه را کلاه گشاد شرعی بگذارند، نمی توانند بر سر خداوند قیصره ای ببندند. زیرا خداوند ممکن است از حق الله که انجام واجبات است، از روی کرم بگذرند، اما حق و حقوق خلق مظلوم خود را هرگز نمی بخشایند.

اگر کشورهای مدعی اسلامی بر مبنای همین نکته مراقب اعمال و مسوولیت های خود بودند، هرگز در چنین ممالکی گرسنه و بیکار و یا تورم و گرانی و انواع قاچاق و این همه فسق، فساد و گرفتاری نبود!

 برادر عزیز جناب اسد، قیامت حقیقتی انکار ناپذیر است، چه بعد ار مرگ پنجاه هزار سال دچار روحی سرگردان شده و یا هزاران بار فرصت جبران و اصلاح معایب خود داشته باشیم، آنگاه که روز جزا فرا برسد و بگویند: «باز آ ای نصوح» تا فی الخالدون انسان ها را جستجو خواهند نمود که مبادا حقی را به ناحق تباه و ضایع نموده باشیم.

بنابراین نیائیم با کلمات بازی کنیم و از حقایق دور شویم، هر یک از ما قبل از این که موظف به تغییر دین و آیین دیگران باشیم و بی نمازی را جرم و گناهی نابخشودنی بدانیم، خود را ملزم به درک حقایق و اصلاح معایب خویش بدانیم و فراموش نکنیم که بزرگ ترین عیادات، خدمت به خلق خدا می باشد.

کلام آخر را از شیخ بهایی وام می گیرم که چه نیکو فرموده اند:

همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجـاز کردن

ز مدینه تا به کعبه ، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیّک ، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابد، همه اعتکاف جستن
ز ملاهـی و مناهـی، همه احتـــراز کردن

شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجـــود بی نیــــازش، طلب نیــــاز کردن

بخدا که هیچ کس را، ثمر آنقـــدر نباشد
که به روی نا امیـدی، در بسته باز کردن

 

خداوند همه ما را به راه راست هدایت نموده و با حقایق دین آشنا سازد.


هو اول یار آخریار
براساس مکانیک کوانتوم یک ذره پیشیته واحدی ندارد دانشمندی به نام فینمان مکانیک کوانتوم را فرمول بتدی کرده است وبراساس این فرمول بندی دانشمندان عقیده دارند درادامه این فرمول بندی مکانیک کوانتوم را میشود به کل جهان تعمیم داد واعمال نمود لذا مشاهده خواهیم نمود که جهان نیز مانند یک ذره پیشینه واحدی ندارد بلکه همه پیشینه های ممکن چه دراینده وچه درگذشته برآن محتمل است لذا میبینیم دونادون درتاروپود جهان هستی ریشه دوانده است وهمچنین درقران میخوانیم ( روزی که زمین تبدیل شود به غیر زمین) واما همچنانکه دوستان عزیز میدانند اگر بیشتراز نصف جهان باورمند به دونادون نباشند قطعا کمترنیستند وروز به روز هم با ورود ان به علم برباورمندان به آن درمیان قشر تحصیل کرده افزوده میگردد همچنانکه دوستان وخوانندگان این سایت مستحضر هستند جناب اقای اسد ایات چند ازقران کریم را طی کامنتی جهت ابطال نظریه دونادون(تناسخ) آورده اند وپیشاپیش موفقیت خود را به خود تبریک گفته ودسته گل به خود هدیه داده است فارغ ازاینکه ایشان بدانند درقران کریم بارها وبارها تاکید به تعقل وتفکردرایات شده است وپرهیز از سطحی نگری ولذا تعمیم دادن ایات مذکور دررد تناسخ با این نوع لفظ قلم نوعی سطحی نگری درایات است هرچند که این بینش سطحی نگری هم ازخود ایشان نیست ومن ایشان را درحد واندازه ای نمیبینم که حتی بینش سطحی هم به قران داشته باشد ونقل حدیثی ازحضرت علی درنهج البلاغه نموده که این حدیث به نظر بنده بیشتر جنبه اخلاقی دارد تا اینکه بعضی افراد بخواهتد ازآن بهره برداری کنند درجهت بطلان دونادون ویا (تناسخ) نکته ای که باید دوستان به ان توجه داشته باشند درتفهیم و مفهوم ایات قران مجید این است که باید اولا ایات ماقبل وایات مابعد ان ایه توجه شود شان نزول ایه باید توجه شود ظاهر آیه وباطن آیه توجه شود
یکی ازایاتی که ایشان آورده اند (51 و53 ازسوره یس) دراین رابطه باید بگویم ما هم باورمند به این آیه هستیم که دیگر بازگشتی درکارنیست چونکه دیگر کره زمین وارد فاز دیگری شده است وتبدیل زمین به غیر زمین تحقق یلفته است وبه اصطلاح دون به دون خود زمین هم وارد دون دیگر شده است واحتمالا امکان شرایط حیات هم ازاو سلب میگردد واما درمورد (99 الی 100 مومنون سوره)  انچه که ظاهر ایات ماقبل ومابعد نشان میدهد این ایه درشآن اجنه نازل شده است واین جنیان گاها درهیات انسان هم درمی ایند ودرمجالس انسانها هم شرکت میکنند (که درایات ماقبل به ان اشاره شده رجوع شود به قران) لذا این ایات به ما مربوط نمیشود وتعمیم آن به انسان کاری نابخردانه است وحتی اینها فرصت لازم را دردنیا داشته اند (زمان دنیوی) واخر آیات همین سوره گویای صحت مطلب فوق است اما درمورد ایات دیگر وایات مشابه دیگرکه درقران هم هست باید به عرض دوستان برسانم ما درقران دومورد ازبازگشت مجدد را مشاهده میکنیم یکی به واسطه اعمال یهود درروز سبت تبدیل به میمون شدند ودیگری رسخ که با عذاب اهی چونان چوب خشکیده شدند درثانی چرا خداوند به طور دایم درقران همان ایاتی که شما اورده اید (اقای اسد) به یحیی ویمیت اشاره میکند وزنده کردن ومرگ مجدد را که دایم این کاراستمرار دارد وجالب است که جنابعالی وهمفکرانتان میگویید اینها درشان قیامت نازل شده واشاره به قیامت دارد وخدا گفته احدی برنخواهد گشت اولا انجا که سخن ازبازگشت وقیامت است اخرین مرحله ازحلقه هستی دردار وجود است که دیگرمهلتها پایان یافته وتمام شده است دوم اینکه خداوند برای قیامت ازکلمه حی وزنده کردن استفاده نمیکند بلکه میگوید (بعث) برانگیختن ویا کلمه حشر را به کارمیبرد ومیگوید محشور میکمیم زیباترین مثال برای زنده کردن که بهتراست ازکلمه حیات بخشیدن استفاده کنیم تا راحت تر تفهیم شود درقران بیان میشود که (منکران قدرت خداوند به حیات وممات مجدد به درختان نمی نگرند که چون فصل پاییز وسرما شود به آبی که ازآسمان نازل میکنیم مجددا حیات میبخشیم) براستی اقای اسد هرگز به این درختان دقت کرده ای درسرما کاملا خشک وبی روح ودربهارمجددا سبز وبانشاط برگ درخت با پایین آدن ازهمان درخت افتاده وخشک شده تجزیه شده وجذب خاک شده ودرجای دیگری کاربردی دیگریافته است اگرقرار باشد انسانها بازگشت نداشته باشند پس چگونه خداوند وعده داده که زمین سرانجام ازآن صالحان است ایا فقط صالح دردوران اخرزمان داریم
امید انکه مورد توجه دوستان قرار گرفته باشد
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
سوره بقره آیه 28
کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ اَمْواتَاً فَاَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ.

چگونه به خدا کفر مى ورزید؟! با آنکه شما مردگانى بودید و او شما را زنده ساخت، باز شما را مى میراند،و دگر باره زنده 
مى کند؛ پس به سوى او باز گردانده مى شوی

آقایان اگه میشه لطف کنید کمی توضیح در مورد این آیه  به من و امثال من بدهید ممنون میشم.
چگونه فرموده شما مردگانی بودید واو شما را زنده ساخت باز شما مردید و دگر باز زنده ساخت و پس از ان به سوی او میروید>>>> یعنی اول ما مرده  بودیم و به دنیا آمدیم؟؟؟؟؟؟یعنی چه؟؟؟؟/
لطف کنید تفسیر واقعی نمایید ممنون
 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

باسلام و عرض احترام ؛

خدمت نویسندگان و کسانی که در این پست حضور دارند می رساند که بنده چیزی به متن زیر اضافه نمی کنم و فقط از شماها دعوت می کنم با دقت متن زیر را مطالعه نمایید و تعصب کور را کنار بگذارید و با دیده بصیرت و با تعقل و تفکر و تأمل این متن ها را مظالعه فرمایید . این از کتاب « ارتباط با ارواح ‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى » است .


نظریه تناسخ ، زاییده جهل و نادانى

آیا نظریه تناسخ ارواح ، پشتوانه علمی دارد یا زاییده جهل و نادانی است؟

پاسخ : پدیده هاى مبهمى که در گذشته ، سرچشمه پیدایش فرضیه تناسخ و عود ارواح بود ، خوشبختانه امروز در پرتو پیشرفت هاى علوم مختلف ، روشن شده و دیگر نیازى به این فرضیّه هاى خرافى نیست.

توضیح این که : تاریخ عقاید و مذاهب نشان مى دهد که عقیده به تناسخ و عود ارواح ، از قدیمى ترین عقایدى است که در جهان وجود داشته و تاریخ آن به عصر « افسانه ها » منتهى مى گردد.

زادگاه اصلى آن به احتمال قوى « هند » و « چین » بوده است و هم اکنون این عقیده در میان بت پرستان هند رواج دارد ، و با زندگى آنها چنان آمیخته شده که تفکیک میان این دو مشکل است.

احترام خاصّى که هندوها به حیوانات و حتّى حشرات مى گذارند ، در حقیقت از همین جا سرچشمه مى گیرد ؛ رواج « گیاه خوارى » در هند و مخالفت با خوردن گوشت حیوانات نیز با این عقیده ارتباط دارد.

مورّخ مشهور غربى « ویل دورانت » در کتاب تاریخ خود مى گوید:

هندوهاى واقعى اگر بتوانند ، حتّى الامکان از کشتن حشرات خوددارى مى کنند ؛ حتّى کسانى که چندان علاقمند به فضیلت نیستند ، با حیوانات همچون برادران زبون و زبان بسته رفتار مى کنند نه مانند مخلوقات پستى که بر طبق فرمان خدا بر آنان تسلّط پیدا کرده اند! ( تاریخ ویل دورانت، جلد دوم، صفحه ۷۳۵. )

هندوها تناسخ و عود ارواح را اعم از این که در بدن انسان دیگر باشد یا حیوان ، « کارما » مى نامند.

این عقیده مانند بسیارى از خرافات دیگر، مولود جهل و ناتوانى انسان از تفسیرپدیده هاى مختلف طبیعى یا اجتماعى بوده است.

به عبارت روشنتر، پیشینیان ، مانند بسیارى از مردم امروز، غالباً به حوادثى برخورد مى کردند که از تفسیرصحیح علمى یا فلسفى آن عاجز مى ماندند ، و از آنجا که طبع کنجکاو بشر به او اجازه نمى دهد که سوالى را در ذهن خود بدون جواب بگذارد ، ناچار دست به دامان تخیّلاتى مى زدند و یک تفسیرخیالى براى آن درست مى کردند ، و بسیارى از خرافات از این رهگذر به وجود آمده است.

مثلاً ، این جمله را شاید بسیارى از ما شنیده باشیم که بعضى از « عوام » عقیده داشته اند: این که مى بینیم شبها به هنگام دویدن اسبها ، گاه برقى از زیر سم آنها مى درخشد ، به خاطر این است که جن ها زیر پاى آنها چراغ روشن مى کنند! حالا این کار چه فایده اى به حال جن ها دارد و آیا اصولاً جن ها بى کارند که چراغ زیر پاى اسبها روشن کنند ، براى آنها مطرح نبود. آنها این پدیده طبیعى را مى دیدند و از تفسیرآن عاجز بودند ؛ لذا دست به دامان این تخیّل مى زدند.

و یا آتش سوزی هاى به ظاهر بى دلیل را در پاره اى از خانه ها ، معلول اعمال جن ها مى دانستند.

ولى امروز ما بخوبى مى دانیم که پیدایش یک جرقّه الکتریکى بر اثر برخورد شدید دو جسم با یکدیگر، امرى است کاملاً طبیعى ، نه اختصاص به سمّ اسبها دارد و نه شبها ، و تفسیرعلمى آن نیز کاملاً روشن است ؛ و یا این که مى دانیم بعضى از موادّ شیمیایى هستند که در شرایط خاصّى خود به خود آتش مى گیرند و سبب آتش سوزى مى شوند ، و اگر اشیایى را عمداً یا اشتباهاً به آن آلوده کنند ، خود به خود مى سوزند.

در پرتو آن کشف فیزیکى ، یا این کشف شیمیایى ، این مسیله از صورت خرافى سابق درآمده است. البتّه وجود موجوداتى را به نام جن - جن در اصل به معنى موجود ناپیدا است - انکار نمى کنیم ولى جن به معنى صحیح آن ، که علم و فلسفه نیز آن را تایید مى کند و در قرآن مجید آمده ، با جن دُم دارِ سُم دارِ خرافى و مخلوق فکر عوام ، فرق بسیار دارد که این جا جاى بحث آن نیست ; مسیله تناسخ و عود ارواح عیناً از همین قماش است ؛ زیرا: در گذشته ، بسیارى از مردم ، افراد معلول و ناقص الخلقه مادرزاد را به چشم خود در اجتماع دیده بودند ؛ دیده بودند ، که بعضى افراد در تمام عمر رنج مى کشند ، بعکس بعضى کاملاً مرفّه هستند ، یکى بقدرى ثروت دارد که حساب آن از دستش بیرون است ، دیگرى نیازمند به نان شب است ؛ یکى در فعّالیّتهاى زندگى دایماً پیروز مى گردد و دیگرى غالباً مواجه با شکست مى شود.

چون از علل جسمانى و روانى و اجتماعى این امور آگاه نبودند و نمى توانستند از طرق واقعى این بى عدالتى ها را - به گمان خودشان – تفسیرکنند ، فوراً به سراغ « تناسخ ارواح » و « کارما » مى رفتند ، و مى گفتند: این افراد معلول و ناقص و محروم و ستمدیده ، در گذشته نیز به این جهان آمده اند و لابد در زندگى سابق خود مرتکب خلاف کاری هایى شده اند که براى جبران آنها باید این رنجها را ببینند تا پاک شوند ، و این عین عدالت است!

ویل دورانت در جلد دوّم تاریخ خود « مشرق زمین گاه واره تمدّن » مى گوید:

اصل « کارما » براى مردم هند بسیارى از حقایق مبهم یا امور غیرعادلانه را توجیه و تفسیرمى کند...

انواع مصیبت ها که زمین را تیره و تاریک و تاریخ را خونین مى کند ; همه آن رنجها و دردها که با تولّد آدمى در رگ و پى حیات مى دود ، و تا منزلگاه مرگ همراه با روندگان ، راه مى پوید ؛ بر هندوهایى که اصل« کارما » را مى پذیرند ، هموار و آسان مى گشت.

این مصیبت ها و بى عدالتی ها ، این اختلاف بین نبوغها و بلاهتها ، تهیدستى ها و توانگریها ، همه نتایج حیات هاى پیشین و زاده قهرى آن کهنه ناموسى بوده است که در ترازوى عمر کوتاه آدمى ، یا لحظه اى از ابدیّت، بیدادگرانه - و غیرعادلانه - به نظر مى رسیده ، امّا در پایان کار، همه دادگرانه بوده است.

« کارما » از جمله آن ابداعات بى شمارى است که انسان خواسته است به یارى آن شرّ و مصیبت را با بردبارى تحمّل کند.( تاریخ ویل دورانت ، جلد دوم ، صفحه ۷۳۵. )

اگر مردم هند یا دیگر مردم پیشین ، فرضیّه عود ارواح را براى توجیه این پدیده ها ساخته بودند ، امروز با پیشرفت « علم پزشکى » و « روانشناسى » و « روانکاوى » و « علوم اجتماعى » دیگر هیچ نیازى به آن فرضیّه هاى خرافى براى تفسیراین گونه پدیده ها نیست ؛ چه این که مى دانیم : اگر دستورهاى بهداشتى در مورد جسم انسان درست به کار بسته شود و پدر و مادر با راهنمایى هاى لازم ، دستورهاى بهداشتى را در مورد « جنین » خود رعایت کنند ، کودکان ناقص به دنیا نخواهند آمد.

به عبارت دیگر، وجود افراد معیوب و ناقص ، الزامى نیست.  دستگاه آفرینش انسان چنان دقیق است که با مراقبت هاى لازم و استفاده از قوانین آفرینش ، محصول آن صد در صد سالم خواهد بود.

سابق بر این بسیارى از کشاورزان تصوّر مى کردند قسمتى از محصولات زراعتى یا میوه هاى درختان حتماً ناقص و کرم خورده خواهند بود ، و این از لوازم وجود آنهاست ، و مى گفتند : « کرم درخت از خود درخت است » ؛ ولى مطالعات علمى نشان داد که چنین نیست ؛ کرم درخت از خود آن نیست ، و الان مزارع نمونه اى با استفاده از قوانین آفرینش به وجود مى آورند که تمام محصولات آن سالم و حتّى یک سیب کرم خورده در تمام آن وجود ندارد.

بنابراین ، یا پدر و مادر مقصّرند و یا اجتماعى که آنها در آن زندگى مى کنند ، چون که حدّاقلّ آموزش صحیح یا بهداشت ، یا وسایل زندگى آنان را فراهم نساخته ، تا فرزندان آنها به این روز نیفتند ؛ و همانطور که اگر انسانى حمله به انسان دیگرى کند ، و چشم او را مثلاً معیوب سازد ، او مقصّر است ، نه دستگاه آفرینش ؛ در موارد کورمادرزاد نیز با نظر دقیق باید همینطور قضاوت کرد ؛ اجتماع یا افراد را مقصّر دانست ، نه دستگاه خلقت را.

و امّا در موارد ثروت اندوزى بعضى ، و تهیدستى بعضى دیگر، این موضوع امروز جاى تردید نیست که نظامات غلط اجتماعى و سیستم هاى ناسالم اقتصادى است که سرچشمه این افراط و تفریط هاست ، نه مسیله عود ارواح و کارما. شاید این طرز استنباط براى هندوهاى قدیم که از اصول « جامعه شناسى » و « اقتصاد جدید » بى خبربودند ، آب و رنگى داشت ؛ امّا امروز براى ما کاملاً بى ارزش است.

( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح ‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى ، نسل جوان ‏، قم، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۱۵۱.. )

 

 

تناسخ از نظر قرآن

نظر قرآن در رابطه با تناسخ چیست؟

 پاسخ : درقرآن مجید - که منبع اصلى معارف و فرهنگ اسلام است - ، آیات متعدّدى وجود دارد که عقیده تناسخ را مردود مى شمارد ؛ مانند آیات زیر:

۱- « حَتّى اِذا جآءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاّ اِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قایِلُها » (سوره مؤمنون، آیه ۹۹ و ۱۰۰) ؛ ([ آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند] تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مى گوید: پروردگارا ! مرا بازگردانید ؛ شاید در آنچه ترک کردم [ و کوتاهى نمودم ] عمل صالحى انجام دهم ، [ ولى به او مى گویند] چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید [و اگر باز گردد ، کارش همچون گذشته است]).

این آیه صریحاً بازگشت به این زندگى را براى جبران گذشته ، نفى مى نماید.

۲- « کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ اَمْواتاً فَاَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُم ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ » (سوره بقره ، آیه ۲۸)؛ (چگونه به خدا ایماننمى آورید با این که شما [قبل از آفرینش آن گاه که خاک بودید] مرده و بى جان بودید و خداوند شما را زنده کرد ؛ سپس شما را مى میراند و بعد زنده مى کند ، و سپس به سوى او باز مى گردید)!

این آیه صریحاً مى گوید: پس از مرگ یک بار بیشتر زنده نخواهید شد و آن زنده شدن در رستاخیز و بازگشت به سوى خدا و پیوستن به ابدیّت و زندگى جاویدان آن سرا است.

بدیهى است کسى که معتقد به بازگشت روح به بدن دیگر و زندگى جدید در این جهان است ، مرگ وحیات دیگرى هم ـ علاوه بر آنچه گفته شد ـ باید قایل باشد و این مخالف آیه فوق است.

( اخبار رجعت هیچ ربطى به این بحث ندارد ؛ زیرا رجعت که در این اخبار آمده جنبه عمومى ندارد و تنها درباره افراد محدودى است و در واقع یک مسئله استثنائى است نه عمومى ؛ مانند بازگشت «عزیر» و امثال آن. (دقّت کنید!) )

۳- « اَللّهُ الَّذى خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ » (سوره روم، آیه ۴۰) ؛ (خداوند همان کسى است که [نخست] شما را آفرید ، سپس روزى داد ؛ بعد مى میراند ، سپس زنده مى کند).

در این آیه نیز تنها یک مرتبه مرگ و حیات ، پس از آفرینش نخستین انسان ، ذکر شده ، که مرگ این جهان و حیات باز پسین باشد.

۴- « وَهُوَالَّذى اَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ اِنَّ الاْنْسانَ لَکَفُورٌ» (سوره حج، آیه ۶۶ ) ؛ (و او کسى است که شما را زنده کرد [و آفرید] سپس مى میراند و باز هم [روز رستاخیز] زنده مى کند. ولى این انسان بسیار ناسپاس است).

در این آیه نیز زندگى پس از مرگ ، منحصر به یکى شمرده شده است و آن زنده شدن در رستاخیز است.

۵- « قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنا اثْنَتَیْنِ وَ اَحْیَیْتَنا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ اِلى خُرُوج مِنْ سَبیل » (  سوره غافر، آیه ۱۱) ؛ ([ کافران در آن جهان ] مى گویند: پروردگارا ! ما را دوبار میراندى و دوبار زنده کردى ؛ اکنون به گناهان خود معترفیم ؛ آیا راهى براى خارج شدن [ از دوزخ ] وجود دارد؟)

ممکن است بعضى جمله « ما را دوبار میراندى » را دستاویز قرار دهند و بخواهند چنین استدلال کنند: « دوبار میراندن » دلیل بر این است که انسان یک بار دیگر به زندگى این جهان باز مى گردد و سپس مى میرد و در صورتى که باز نگردد ، یک بار میراندن بیشتر نیست.

امّا با توجّه به آیات گذشته ، کاملاً روشن است که منظور از « مرگ اوّل » همان حالت قبل از زندگى این جهان است که انسان به صورت موجودى بى جان (خاک) بوده و سپس لباس زندگى به اندامش پوشانیده شده ، و اگر تعبیر به « میراندن » شده ، به اصطلاح علمى از باب« تغلیب » است. منظور از تغلیب این است که هنگام نام بردن از دو چیز با هم ، تعبیر اصلى را از یکى از آن دو انتخاب کرده و هر دو را با یک عبارت ذکر کنند ؛ مثلاً به جاى این که گفته شود: « شمس » و « قمر» گفته مى شود: « قمرین » و به جاى اینکه گفته شود اَب (پدر) و اُم (مادر)، گفته مى شود: « ابوین » .

در اینجا نیز به جاى این که گفته شود: یک مرتبه مرده بودن و یک مرتبه میراندن ، دو مرتبه میراندن ذکر شده است. - دقّت کنید!-

شاهد زنده و گویاى این معنى جمله دیگر آیه است ؛ زیرا تعداد اِحیاء و زنده شدن در این آیه صریحاً دو مرتبه ذکر شده در حالى که اگر حیات جدیدى در این دنیا داشته باشیم ، به ضمیمه حیات آخرت ، مجموعاً سه بار « زنده شدن » خواهیم داشت.

بنابراین آیه فوق نیز از آیاتى است که تناسخ را ابطال مى کند.

در سخنان على (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز تعبیراتى دیده مى شود که با صراحت این عقیده خرافى را طرد مى کند ؛ مثلاً، درباره مردگان چنین مى فرماید: « لا عَنْ قَبیح یَسْتَطیعُونَ انْتِقالاً وَ لا فى حَسَن یَسْتَطیعُونَ ازْدِیاداً » (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸)؛

( آنها نه مى توانند کارهاى بد خود را دیگر جبران نمایند و نه توانایى دارند چیزى بر حسنات خود بیفزایند).

بدیهى است کسانى که معتقد به تناسخ هستند ، مى گویند انسان پس از مرگ به این جهان باز مى گردد تا اعمال گذشته خود را جبران نماید و به گفته آنها تکامل ناقص خود را به انجام برساند و گذشته را جبران کند.

( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح‏ ، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان‏، قم، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۵۵. )

 

عدم فراموشى روح ، دلیلی بر بطلان تناسخ

چه دلیلی می توان بر بطلان نظریّه تناسخ اقامه کرد؟

پاسخ : یکى از دلایلى که باطل بودن عقیده « بازگشت روح به بدن دیگر» را مسلّم مى سازد ، موضوع « فراموشى مطلق » خاطرات گذشته است.

توضیح این که : اگر بنا باشد همه ارواح ، یا ارواح تکامل نیافته ، به بدنهاى تازه اى بازگردند ، چگونه ممکن است تمام خاطرات گذشته را فراموش کنند!

ما و شما ، نه خودمان ، و نه هیچ یک از کسانى را که مى شناسیم ، ندیده ایم که به خاطر داشته باشد بار دیگرى به این جهان آمده و حوادث آن را دیده باشد. ما هرچه فکر مى کنیم کوچکترین خاطره اى از زندگى دیگرى را به یاد نمى آوریم.

چگونه ممکن است کسى ۳۰ یا ۵۰ سال یا بیشتر در این جهان زندگى کند ، علومى را بیاموزد ، در فنون بسیارى مهارت پیدا کند ، ده ها هزارخاطره مسرّت بخش یا غم انگیز داشته باشد ، با هزاران دوست یا دشمن در عمر خود برخورد نماید ، ولى همه را فراموش کند!

چنین فراموشکارى براى روح غیرممکن است و لذا ـ طبق مدارکى که از قرآن مجید و دلایل عقلى در دست است ـ در رستاخیز که ارواح به بدنهاى کامل خود باز مى گردند ، تقریباً همه چیز را به خاطر دارند ; اعمال و کردارى که در این جهان داشتند ، حتّى دوستان و دشمنان خود را اگر ببینند ، مى شناسند.  چطور ممکن است بازگشت به این جهان ، و بازگشت در رستاخیز، این قدر فاصله و تفاوت با هم داشته باشند و انسان در زندگى جدید ، به هیچ وجه خاطره اى از گذشته را به یاد نیاورد!

وانگهى ، به فرض این که چنین چیزى ممکن باشد ، بیهوده و بى فایده است ؛ زیرا طرفداران این عقیده ، معتقدند زندگى جدید براى « تنبّه » و « تکامل » و احیاناً براى « کیفر» در برابر خلاف کاریهاى زندگى نخستین است.

بدیهى است که این موضوعات ، درباره کسى که گذشته را بکلّى فراموش نموده ، مفهومى ندارد . او نه جنایات و خلاف کاریهاى خود را به خاطر دارد که عبرت بگیرد و بیدار شود ، و نه محرومیّتها را به یاد مى آورد که احیاناً از پیروزى و وصول به مقصد خویش در این زندگى جدید ، لذّت ببرد ;  زیرا همه این مفاهیم ، مشروط به یادآورى خاطرات پیشین است.

بعضى از طرفداران عقیده تناسخ براى توجیه این فراموشى مطلق ، به دست و پاى عجیبى افتاده اند ; مى گویند در گوشه و کنار جهان ، افرادى دیده شده اند که خاطرات زندگى پیشین را کم و بیش به یاد دارند!

به این افراد باید گفت :  اوّلاً ، هیچ گونه « مدرک معتبر» که بتوان در بحثهاى علمى روى آن تکیه نمود ، براى این ادّعا وجود ندارد ، و به فرض این که فردى پیدا شود که چنین ادّعایى کند ، هیچ بعید نیست که از قبیل توهّمات و خیالاتى باشد که پاره اى از بیماران روانى به آن گرفتارند ، وگرنه هر یک از ما هزاران فرد سالم را مى شناسیم و با آنها محشور هستیم و هرگز ندیده ایم هیچکدام چنین ادّعایى داشته باشد.

ثانیاً ، به فرض این که چنین افرادى پیدا شوند و از نظر روانى از سلامت کامل برخوردار باشند ، تازه این سوال پیش مى آید که دلیل این تبعیض چیست؟

چرا تنها افراد بسیارمعدودى مدّعى به خاطر داشتن زندگى پیشین باشند و دیگران همه انکار کنند؟ این تبعیض کاملاً بى دلیل است.

اینها همه به خوبی گواهی می دهد که اصل ادعای مزبور واهی و بی اساس می باشد.

( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان ‏، قم ، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۴۳ .

 

زندگى هر روح فقط با یک بدن ، نقدی دیگر بر تناسخ

چه دلیلی می توان بر بطلان نظریّه تناسخ اقامه کرد؟

پاسخ : اگر مى بینیم فلاسفه بزرگ ما عموماً عقیده « تناسخ » و بازگشت ارواح به بدن حیوان یا انسان دیگرى را در این جهان بکلّى مردود شناخته اند ، تنها از این نظر نیست که آیات قرآن مجید و منابع حدیث اسلامى این عقیده را طرد مى کنند بلکه ، علاوه بر این ، از نظر دلایل عقلى نیز این موضوع به روشنى ابطال شده است.

چگونه ما مى توانیم معتقد باشیم که خداوند ارواح را پس از یک سیر تکاملى ـ ولو نسبى ـ به حال اوّل باز مى گرداند ، و مجدّداً روح یک انسان چهلساله را (مثلاً) در درون جنینى قرار داده ، و باز او را در همان مراحل کودکى سیر مى دهد ، یک سیر کاملاً تکرارى و بى حاصل ، تا این که پس از مدّتها دوباره به جاى اوّل برسد.

هرکس مى فهمد که این برنامه یک برنامه عاقلانه نیست ، بلکه برنامه هاى تکاملى جدید همواره باید از نقطه ختم برنامه هاى قبلى شروع گردد نه از نقطه شروع آن! (دقّت کنید!)

اکنون به سراغ دلایل عقلى دیگر برویم:

بر خلاف آنچه بعضى خیال مى کنند ، روح آدمى در آغاز یک موجود کامل و ساخته و پرداخته نیست ، بلکه مراحل تکامل خود را در این جهان تدریجاً مى پیماید.

کیست که نداند روح کودک ، همانند جسم او، کودک است ، و روح یک جوان ، مانند جسم او، پرشور و با نشاط و باحرارت.

اصولاً روان و تن آدمى ارتباط بسیار نزدیکى با هم دارند و هر کدام در دیگرى مستقیماً اثر مى گذارد.

آخرین تحقیقات فلاسفه ما ، که بر اساس نظریّه « حرکت جوهرى » بنا شده ، نشان مى دهد که هرگز نباید روح را یک موجود کاملاً مستقل از جسم ، و جدا از آن بدانیم و در حقیقت یک نوع « دوگانگى و ثنویّت » قایل شویم ; بلکه این دو بیش از آنچه ما تصوّر کنیم ، به هم مربوط و از یکدیگر اثرپذیرند ، و به تعبیر بعضى ، نسبت روح با جسم از جهتى شبیه نسبت « گلاب » و « گل » است ؛ روانشناسى امروز نیز قدم فراتر نهاده و این رابطه را نزدیکتر ساخته است.

اشتباه نشود ، نمى خواهیم مانند « ماتریالیستها » بگوییم :  روح چیزى جز خواصّ مادّه نیست ، بلکه مى خواهیم بگوییم روح در عین این که موجودى مافوق مادّه است ، پیوند و ارتباط و اتّصال فوق العاده با جسم و مادّه دارد.

این ، ادّعا نیست ؛ حقیقتى است که هم « فلسفه » و هم « روانشناسى » آن را اثبات مى کند.

از این بیان بخوبى مى توانیم این نتیجه را بگیریم : « همانطور که دو جسم از تمام جهات با یکدیگر شبیه نیستند ، دو روح نیز نمى توانند از تمام جهات با هم شباهت داشته باشند.»  

زیرا هر روحى رنگ بدن خود را خواهد داشت و به تناسب آن پیش خواهد رفت ; و به همین دلیل شما هرگز دو نفر را نمى یابید که از نظر تظاهرات و پدیده هاى روانى کاملاً همانند باشند و خواه ناخواه نقاط اختلاف و تفاوت با یکدیگر خواهند داشت.

به تعبیر دیگر، دو جسم اگر از تمامى جهات مثل هم باشند ، یکى خواهند بود و دو روح اگر در همه چیز مانند هم باشند ، یک روح خواهند شد.

با در نظر گرفتن سنخیّت « روان » و « تن » یا « روح » و « جسم » ، هیچ روحى ممکن نیست بتواند در کالبد دیگرى قرار گیرد ، و اصولاً با هم تطابق و هماهنگى ندارند.

هر جسم تنها شایسته و هماهنگ روحى است که با آن پرورش یافته و بعکس ، هر روحى نیز شایسته و هماهنگ با جسم خویش است.

این تناسب و هماهنگى بقدرى است که اگر ( فرضاً ) روحى را به کالبد دیگرى بفرستند کاملاً بیگانه و بى تناسب خواهد بود.

و نیز به همین دلیل در « رستاخیز» باید به همین بدن بازگشت کند ، زیرا ادامه فعّالیّت حیاتى این روح بدون آن ممکن نیست ؛ با آن پرورش یافته ، و با آن خواهد زیست ، منتها در یک مرحله کامل تر.

طرفداران عقیده تناسخ ، گویا همه این حقایق را فراموش کرده اند و چنین مى پندارند که « روح » مسافرى است که گاهى در این منزل و گاهى در آن منزل رحل اقامت مى افکند ، و یا همچون مرغ سبکبالى است که هر زمان در آشیانى مسکن مى گزیند ; در حالى که چنین نیست ; مسافرومرغ ، چیزى ، و منزلگاه و آشیان ، چیز دیگرى است ; ولى روح و جسم آنچنان به هم پیوستگى و آمیختگى دارند که نه این جسم مى تواند قالب روح دیگرى گردد ، و نه روح دیگرى مى تواند با این جسم ، قرین و هماهنگ شود ، و در مَثَل همچون قفل هاى مختلفى هستند که هر کدام کلیدى مخصوص به خود دارد که به درد دیگرى نمى خورد.

فرضاً ، از این حقیقت صرف نظر کنیم و بپذیریم که ممکن است روح انسانى به بدن جدیدى بپیوندد ، چگونه ممکن است روح یک انسان ۵۰ ساله (مثلاً) که مراحل گوناگون را طى نموده ، در جنین کودکى قرار گیرد ، و پس از تولّد ، مانند روح یک کودک ، همان تظاهرات کودکانه را داشته باشد ؛ بهانه بگیرد ؛ گریه کند ؛ سر لج بیفتد ; داد و فریاد راه بیندازد ؛ بازی هاى کودکانه و قهر و آشتى هاى بچّگانه داشته باشد ؛ و در دوران جوانى نیز جوانى کند؟! این کار، اصلاً از او ساخته نیست ، و این موضوع باور کردنى نمى باشد. در این جا کارى به ارتجاعى بودن این خطّ سیر نداریم ؛ منظور این است که فرضاً ارتجاع و عقب گرد در جهان حیات قابل قبول باشد این کار به وسیله بازگرداندن روح انسان ۵۰ ساله به بدن یک کودک ، میسّر نمى باشد.

( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان‏، قم، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۳۷ .

 

سیر تکاملی جهان ، دلیلی بر نقد تناسخ

چگونه از سیر تکاملی جهان به بطلان عقیده تناسخ پی می بریم؟

پاسخ : همه مى دانیم که موجودات زنده در این جهان یک لحظه آرام نیستند ، و دایماً از حالى به حال دیگر، و از مرحله اى به مرحله کاملتر قدم مى گذارند.

در حقیقت عقربه همه دگرگونی ها و تحوّلات حیاتى در موجودات زنده جهان ، متوجّه به سمت تکامل و مراحل عالی تر حیات است.

نطفه اى که از ترکیب یک « اسپرم » و یک « اوول » به وجود مى آید ، شب و روز درحرکت است ؛ در آغاز به زحمت با چشم دیده مى شود وکمترین شباهتى به یک انسان ندارد ، ولى به زودى دوران هاى تکاملى خود را یکى پس از دیگرى پشت سر مى گذارد و در پایان ، صورت انسان کاملى به خود مى گیرد.

چیزى که هرگز در این قانون امکان پذیر نیست ، بازگشت به عقب و ارتجاع است. هرگز طفل یک ماهه به حال نطفه یک روزه برنمى گردد ، و طفل تکامل یافته ، به صورت علقه سابق در نمى آید.

سپس هنگامى که دوران تکامل جنینى به نهایت خود رسید و دیگر جنین نتوانست استفاده اى ازرحم کند ، با یک فرمان طبیعى که از مبدا آفرینش صادر مى شود ، اخراج مى گردد ، و همانند میوه رسیده اى که از درخت مى افتد ، از رحم جدا مى شود.

همانطور که آن سیب هرگز به درخت باز نمى گردد ، این جنین نیز دوباره به رحم باز نخواهد گشت!

حتّى اگر جنین بر اثر برخورد به موانع و عللى نتواند دوران تکامل خود را طى کند و ماندن در رحم اثرى براى او نداشته باشد و بالاخره بطور ناقص سقوط کند ، باز برگشتن او به رحم ـ همانند بازگشت میوه کالى که از درخت افتاده ـ دیگر ممکن نیست.

این قانون در گیاه ، حیوان ، انسان و بطور کلّى در سراسر جهان حیات و زندگى ، عمومیّت دارد و هرگز موجود زنده اى پس از طىّ یک دوران تکاملى ـ اگرچه این دوران به صورت ناقص انجام پذیرد ـ به عقب باز نمى گردد ، و دورانى که پشت سر گذاشته شد ، براى همیشه پشت سر گذاشته شده است.

فلاسفه پیشین ، گاهى همین حقیقت را در لباس دیگر بیان مى کردند و مى گفتند: هر موجودى که از « قوّه » به « فعلیّت » برسد ، دیگر به حال اوّل (قوّه) بازنخواهد گشت. - دقّت کنید!-

نظریّه یک فیلسوف مشهور

ملاّصدراى شیرازى درکتاب مشهور خود « اسفار» ضمن دلایل فراوان برمحال بودن نظریّه تناسخ چنین مى گوید:

روح در آغاز پیدایش خود استعداد و قوّه محض است و در هیچ قسمت به مرحله فعلیّت نرسیده است ; همانطور که بدن نیز در آغاز چنین مى باشد ، یعنى همه چیز او در مرحله استعداد نهفته است.

این دو (روح و بدن) دوش به دوش یکدیگر پیش مى روند و آنچه در آنها بصورت « قوّه واستعداد » نهفته است تدریجاً به مرحله « فعلیّت و ظهور» مى رسد.

همانطور که جسم پس از رسیدن به یک مرحله از « فعلیّت » محال است دوباره به حال « استعداد و قوّه » بازگردد و مثلاً هرگز یک جنین کامل ، به مرحله « نطفه » یا « علقه » تنزّل نمى کند ، و یا پس از تولّد ، به رحم باز نمى گردد ، همچنین روح پس از رسیدن به یک مرحله از فعلیّت ، محال است دومرتبه بازگشت به « قوّه » نماید ; زیرا حرکت این دو (روح و جسم) از « قوّه » به « فعل » از نوع « حرکت جوهرى » است که در ذات اشیاء صورت مى گیرد و بازگشت در حرکت جوهرى امکان پذیر نیست.

حال اگر فرض کنیم روح پس از رسیدن به مرحله « فعلیّت » ، بازگشت به بدنى که در حال جنینى ، یعنى استعداد و قوّه محض است ، بنماید ، لازمه آن این مى شود که دو چیز متضاد با هم متّحد گردند ، یعنى بدنى که در حال استعداد و قوّه است با روحى که به مرحله فعلیّت و ظهوررسیده ، متّحد شود. تردیدى نیست که چنین اتّحادى محال مى باشد.

( این بود خلاصه گفتار این فیلسوف معروف با توضیح مختصرى از ما ; به جلد نهم اسفار (چاپ جدید) صفحه ۲ و ۳رجوع شود. )

ولى عقیده به تناسخ ، درست برخلاف این قانون مسلّم است.

این عقیده مى گوید: انسان مى میرد و روح او بسان میوه رسیده یا کالى (به اختلاف پرورش تکاملى) از بدن جدا مى گردد ، ولى بزودى به بدن دیگرى بازگشته ، همان مراحل را از نو شروع مى کند.

نخست در درون یک نطفه و سپس به صورت جنین کاملى درمى آید.

مجدّداً متولّد مى شود.

مجدّداً دوران طفولیّت را با همه مشکلات و تلخی ها و شیرینی هایش پشت سر مى گذارد.

روحى که سابقاً بلد بود حرف بزند ، راه برود ، غذا بخورد ، فکر کند و احتمالاً بخواند و بنویسد ، همه چیز را فراموش کرده و دوباره باید مادر، او را پا به پا ببرد تا « شیوه راه رفتن » را بیاموزد ، و کم کم یک حرف و دو حرف بر زبانش بگذارد تا غنچه لب شگفتن گیرد و به سخن گفتن آشنا شود.

دوباره طرز لباس پوشیدن را فراگیرد ، کم کم به مدرسه برود ، از نو الفبا ، از نو « بابا نان داد و مامان آب داد » و از نو همه چیز به او یاد بدهند.

این یک ارتجاع روشن ، یک عقب گرد به تمام معنى ، و یک گام بزرگ به سوى مراحل گذشته خواهد بود.

این سخنى است که هیچ فیلسوف ، هیچ دانشمند و عالم طبیعى ، هیچ محقّقى نمى تواند آن را بپذیرد...

وانگهى ، یک نفر خداپرست که معتقد است نظام کاینات جهان هستى ، مطابق یک اراده ازلى ، و بر طبق یک سلسله قوانین صحیح اداره مى شود ، چگونه ممکن است این عمل احمقانه را به مبدا بزرگ جهان آفرینش نسبت بدهد ، و بگوید: او، پس از آن که موجودى ، همه مراحل تکاملى خود را ـ بطور کامل یا ناقص ـ طى کرد ، دومرتبه او را به حال نخست برمى گرداند و از « صفر» شروع مى کند؟!

آیا اگر کسى دانشجویى را از دانشگاه ـ هر قدر دانشجو ضعیف باشد ـ به کلاس اوّل دبستان برگرداند و او را وادار به خواندن الفبا و « بابا نان داد مامان آب داد » بکند ، بر او نمى خندند؟!

چطور مى توان این عمل مضحک را به خدا نسبت داد؟!

حق این است که روح پس از جدایى از بدن ، دیگر به این جهان و به درون رحم باز نخواهد گشت ، و بازگشت به زندگى رستاخیز، نیز در یک مرحله عالیتر و در یک جهان دیگر و برتر صورت مى گیرد.

و در حقیقت همانطور که « این جهان » نسبت به « جهان کوچک رحم » یک مرحله عالى تکاملى محسوب مى شود ، « جهان دیگر» نیز به همین نسبت ، مرحله تکاملى این جهان خواهد بود ، و این جهان در برابر آن ، در حکم فضاى کوچک رحم مى باشد.

به هر حال ، اعتقاد بازگشت روح به زندگى جدید در این جهان یک عقیده به تمام معنى ارتجاعى است.

( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان‏، قم، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۲۹. )




 باسلام و عرض ادب و احترام ؛ 

قسمت اول تفسیر ایه 28 سوره بقره و در اتی هم کاملتر آن را ارائه خواهیم کرد به امید پیروزی و سر بلند اسلام و مسلمین . انشاءالله . امیدوارم مثمر ثمر افتد . و بابصیرت مطالعه نمایید . 

تفسیر آیه ۲۸ بقره

 (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ(۲۸بقره)

چگونه به خداوند کافر مى‏شوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بى‏روحى) بودید ، و او شما را زنده کرد سپس شما را مى‏میراند و بار دیگر شما را زنده مى‏کند سپس به سوى او بازگردانده مى‏شوید. (بنا بر این ، نه حیات و زندگى شما از شماست ، و نه مرگتان ، آنچه دارید از خداست)

بحث اول در این آیه:

سوالی همراه با تعجب است ، که علیرغم اینکه خلقت خود را ملاحظه می کنید هنوز به خالق خود کفر می ورزید . وکفر به معنای ندانستن حقیقت نیست بلکه به معنای پوشاندن آنست .

و درمجموع آیه حالت تنبیه در خطاب را دارد یعنی ضمن تذکر میخواهد از عواقب بی توجهی وبی اعتنایی به خلقت و خالق ، شنونده را برحذر دارد .

در مورد پیدایش حیات و اینکه خود بزرگترین شاهکار خلقت بوده و مایه مباهات خالق آنست خصوصاً وقتیکه در پیکرانسان قوام می گیرد آیاتی ارائه می فرماید که برای اهل انصاف و یقین وهمچنین برای افرادی که محققانه بخواهند بفهمند برهان قاطعی است.

( ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ (۱۴مومنین)( سپس از نطفه ، لخته خونى آفریدیم ، آن گاه لخته خون را پاره‏گوشتى ساختیم و پاره گوشت را به صورت استخوان‏هایى در آوردیم ، و استخوان‏ها را با گوشت پوشاندیم ، سپس آن را آفرینش تازه‏اى دادیم ، پس شایسته‏ى تکریم و تعظیم است خداوندى که بهترین آفرینندگان است) .

در پیدایش حیات انسانی عده ای دراشتباه افتاده و برای انکار خالق ، همین مسیرتغییرات نطفه و جنین را که( در درون رحم صورت می گیرد) توسط دستگاه های مدرن پیدا کرده اند به خیال اینکه چیز تازه ای یافته اند آنرا عَلَم کرده که مثلاً ما مسیر تکامل و خلقت را پیدا کرده ایم وانسان ابتدا نطفه بود وکم کم مراحل رشد وکمال خود را طی کرد تا به اینجا که الان رسیده رسید.اینان خیال می کنند با پیدا کردن مسیر کمال ورشد اشیاء وموجودات فهمیده اند دستی در روند حرکت آنها وجود نداشته واشیاء خود به خود به کمال مطلوب می رسند.

درست مثل آنست که شما مراحل ساخت یک دستگاه رایانه را از نزدیک ملاحظه کنید و یاد بگیرید که چگونه درست میشود و مراحل کمال آن درکارخانه به چه صورتی است و فوراً نتیجه بگیرید که پس معلوم می شود که کسی سازنده و مهندس رایانه نیست بلکه خود به خود درست میشود چون من مراحل تکامل آنرا دیدم!! جالب است که بگویم در میان این عده ای که اینگونه تفکری دارند افرادی یافت میشود که برای خود جایگاهی هم در میان دانشمندان قائلند.

دیگر به خود اجازه نمی دهند که فکر کنند که مثلاً چرا و چگونه شد که بالهایی مناسب برای جوجه عقاب در درون تخم ایجاد شد! چشم هایی تیز بین و چنگالی مناسب برای تغذیه و شکار آماده شد!

نطفه ای مخلوط از مواد مختلف ناگهان صاحب گوش شنوا شده وچشم درآورد!( إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً (۲دهر)(ما انسان راازنطفه ای مخلوط آفریدیم. واورا امتحان می کنیم. پس اورا(برای این امتحان)شنوا وبینا قراردادیم ) .

حیات با همه خصوصیات و ابعاد آن بزرگترین معجزه خلقت می باشد . پس جا دارد که پس از تجلی حیات در پیکر انسان خدای خالق به این آفریده خود چنین خطاب کند (تبارک الله احسن الخالقین) (پر خیر وبرکت است خدایی که بهترین آفرینندگان است) .

بحث دوم:

مقصود از اینکه مردگانی بودید وشما را زنده کردم یعنی اینکه روح حیات وزندگی در شما دمیدم . حالا می توانید فرض کنید که مقصوداز اموات همان خاک اولیه است که روح آدم در آن دمیده شد. ویا نطفه ای که پس از مدتی استقرار در محلی مناسب روح درآن دمیده شد و ابعاد گوناگون حیات به آن تعلق گرفت. در هر صورت هر انسانی با نگاه اول می فهمد که روزی نبوده وحالا در حال نشو ونما و ظهور آثار حیات در خود می باشد. وبا کمترین تحقیقی می فهمد که روزی هم این حیات موقت را که در روی زمین دارد باید تحویل بدهد. بنابراین انسان باید خیلی غافل باشد که از مسبب حیات خود و بوجود آورنده مرگ وزندگی بی خبر باشد. بنابراین جا دارد که آیه شکل گلایه داشته باشد و انسان رامورد عتاب قرار دهد که چرا از خدای خود غافلی و در حقیقت باید گفت که چرا کفر می ورزی؟ واین حقیقت آشکار را نادیده می انگاری؟

بحثی پیرامون کفر و عوامل آن

کفر به معنای پوشاندن است . شب را کافر می گویند چون اشخاص را می پوشاند. اما اینکه چرا انسان چنین حالتی به خود می گیردکه حقایق را نادیده می انگارد و یا گاهی اصلاً نمی بیند ، خود قرآن حکیم پاسخ می دهد که دلیل آن تکبر و خود خواهی آنانست(سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ (۱۴۶ اعراف ) .

و البته می فرماید که علت همین تکبر و روی گرداندن از آیات الهی هم استمرار تکذیب(بی دلیل )و غفلتی است که بر وجود آنان احاطه کرده است.انسان محصول اندیشه های خود است . رشد ،ایمان، تعالی،تکامل در همه زمینه ها ،همگی بسته به نوع اندیشه ما دارد ، بنابراین اگر سراسر اوقات خود را سرف کار و تلاش و فعالیت های اقتصادی واجتماعی کرده و روی هم رفته وقتی برای تفکر در سایر احتیاجات خودازجمله نیازهای روحی روانی باقی نگذاریم دیگر مهلتی برای رشد ایمان و فرصتی برای توجه به آیات الهی برای خود باقی نخواهیم گذاشت و بیم آن می رود که کار ما به کفر کشیده شود زیرا جذابیت گرایشات مادی و سطحی ما در زمانی که هیچگونه جایگزین برتر و معنوی نداشته باشیم بسیار قوی شده و افکار ما را مدیریت خواهند کرد وبه هر سمت و سویی که بخواهند میکشند..

در موردحیات اول در آیه شریفه(…کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَکُمْ ….) به نظر می رسد همان حیاتی است که به نطفه داده شد ودر مورد حیات دوم هم (…ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یحُیِیکُمْ…)همان حیاتی است که پس از مرگ در روز موعود رخ خواهد داد.. در مورد تعداد مرگ ها و زندگی هایی که در طول کمال خویش تا روز قیامت خواهیم داشت در ذیل آیه شریفه ۱۱ غافر مفصل صحبت خواهد شد …


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)

آقای افشین  تفسیر و توضیح کامل از آیات 28 و 29 سوره بقره  علامه فقید سید محمد حسین طباطبایی جهت مزید اطلاع و روشن شدن اذهان جناب عالی و خوانندگان محترم این پست . 

آیات ۲۸ - ۲۹ بقره

۲۸ کیف تکفرون باللّه و کنتم اموتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون

۲۹ هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا ثم استوى الى السماء فسویهن سبع سموت و هو بکل شى ء علیم .

ترجمه آیات

شما که مردگان بودید و خدا جانتان بداد و بار دیگرتان مى میراند و باز جانتان میدهد و باز سوى او بر مى گردید چگونه منکر او میشوید (۲۸ )

او است که هر چه در زمین هست یکسره براى شما آفرید سپس بآسمان پرداخت و هفت آسمان بپا ساخت و بهمه چیز دانا است ( ۲۹ )

بیان

در این آیات براى بار دوم بآغاز کلام برگشته ، چون خدایتعالى بعد از آنکه در اول سوره بیاناتى کرد با آیه : (یا ایها الناس اعبدوا ربکم) تا چند آیه آن بیان را بطور خلاصه توضیح داد، و این آیات همان را بطور تفصیل توضیح میدهد، که ابتداء این تفصیل جمله : (کیف تکفرون باللّه ) است ، و آخر آن دوازده آیه بعد است .

در این آیات حقیقت انسانرا، و آنچه را که خدا در نهاد او بودیعه سپرده ، بیان مى کند، ذخائر کمال ، و وسعت دائره وجود او، و آن منازلى که این موجود در مسیر وجود خود طى مى کند، یعنى زندگى دنیا، و سپس مرگ ، و بعد از آن زندگى برزخ ، و سپس مرگ، و بعد زندگى آخرت ، و سپس بازگشت بخدا، و اینکه این منزل آخرین منزل در سیر آدمى است ، خاطر نشان میسازد.

و در خلال این بیان پاره اى از خصائص و مواهب تکوین و تشریع را، که خداوند تعالى آدمیانرا بدان اختصاص داده ، بر مى شمارد، و مى فرماید: انسان مرده اى بى جان بود، خدا او را زنده کرد، و همچنان او را مى میراند، و زنده مى کند، تا در آخر بسوى خود باز گرداند، و آنچه در زمین است براى او آفریده ، آسمانها را نیز برایش مسخر کرد، و او را خلیفه و جانشین خود در زمین ساخت ، و ملائکه خود را بسجده بر او وادار نمود، و پدر بزرگ او را در بهشت جاى داده ، و درب توبه را برویش بگشود، و با پرستش خود و هدایتش او را احترام نموده بشاءن او عنایت فرمود، سیاق آیه (کیف تکفرون بالله ، و کنتم امواتا فاحیاکم ) همین اعتناى بشاءن انسانها را مى رساند، چون سیاق ، سیاق گلایه و امتنان است .

مراد از دو مرگ و دو حیات

( کیف تکفرون باللّه و کنتم امواتا)؟ الخ ، این آیه از نظر سیاق نزدیک به آیه : (قالوا ربنا امتنا اثنتین ، و احییتنا اثنتین ، فاعترفنا بذنوبنا، فهل الى خروج من سبیل )؟ پروردگارا دو نوبت ما را میراندى ، و دو بار زنده کردى ، پس اینک بگناهان خود اعتراف مى کنیم ، پس آیا هیچ راهى بسوى برون شدن هست ؟)، میباشد، و این از همان آیاتى است که با آنها بر وجود عالمى میانه عالم دنیا و عالم قیامت ، بنام برزخ ، استدلال میشود، براى اینکه در این آیات ، دو بار مرگ براى انسانها بیان شده ، و اگر یکى از آندو همان مرگى باشد که آدمى را از دنیا بیرون مى کند، چاره اى جز این نیست که یک اماته دیگر را بعد از این مرگ تصویر کنیم ، و آن وقتى است که یک زندگى دیگر، میانه دو مرگ یعنى مردن در دنیا براى بیرون شدن از آن ، و مردن براى ورود بآخرت ، یک زندگى دیگر فرض کنیم و آن همان زندگى برزخى است .

و این استدلال تمام است ، که بعضى از روایات هم بدان اهمیت داده ، و اى بسا کسانیکه این استدلال را نپذیرفته اند، و در پاسخ کسیکه پرسیده : پس معناى این دو آیه (کیف تکفرون الخ )، و (قالوا ربنا الخ ) چیست ؟ گفته اند (از آنجا که هر دو یک سیاق دارند، و دلالت بر دو مرگ و دو حیاة دارند، و آیه اولى ظاهر در این است که مراد از موت اول حال آدمى قبل از نفخ روح در او، و زنده شدن در دنیا است ، لاجرم موت و حیات در هر دو آیه را حمل بر موت قبل از زندگى دنیا، و حیات در دنیا مى کنیم ، و موت و حیاة دوم را در هر دو حمل بر موت در دنیا و زندگى در آخرت مینمائیم ، و مراد از مراتبى که در آیه دوم است ، همان مراتبى است که آیه اول بدان اشاره نموده ، پس دلالت آن بر مسئله برزخ هیچ معنا ندارد) و لکن این حرف خطا است .

براى اینکه سیاق دو آیه مختلف است ، در آیه اول یک مرگ و یک اماته و دو احیاء مورد بحث واقع شده ، و در آیه دوم دو اماته و دو احیاء آمده ، و معلوم است که اماته بدون زندگى قبلى تصور و مصداق ندارد، باید کسى قبلا زنده باشد تا او را بمیرانند، بخلاف موت که بر هر چیزیکه زندگى بخود نگرفته صدق مى کند، مثلا میگوئیم زمین مرده ، یا سنگ مرده ، یا امثال آن .

پس موت اول در آیه اول غیر اماته اول در آیه دوم است ، پس ناگزیر آیه دوم یعنى آیه : (امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین )، دو بار ما را میراندى و دو بار زنده کردى )، را باید طورى معنا کنیم که دو مرگ بعد از دو زندگى صادق آید، و آن اینستکه میراندن اولى میراندن بعد از تمام شدن زندگى دنیا است ، و احیاء اول زنده شدن بعد از آن مرگ ، یعنى زنده شدن در برزخ ، و میراندن و زنده شدن دوم ، در آخر برزخ ، و ابتداء قیامت است .

ثبوت برزخ و تغییر و تحول در وجود انسان از تقص بسوىکمال در آیات قرآنى .

و اما در آیه مورد بحث دو تا میراندن نیامده ، تنها یک مرگ و یک زنده کردن و یک میراندن و یک زنده کردن ، و سپس بازگشت بخدا آمده ، فرمود: (و کنتم امواتا، فاحیاکم ، ثم یمیتکم ، ثم یحییکم ، ثم الیه ترجعون )، شما مرده بودید، خدا زنده تان کرد، و سپس شما را مى میراند، و آنگاه زنده میکند، و پس از چندى بسوى او باز گردانده مى شوید) و اگر در این آیه بعد از جمله (ثم یحییکم ) فرموده بود: (و الیه ترجعون )، معنا این میشد، که سپس شما را زنده مى کند، و بسویش باز گردانده مى شوید، ولکن اینطور نفرمود، بلکه کلمه (ثم ) را در جمله دوم بکار برد، و معمولا این کلمه در جائى بکار مى رود که فاصله اى در کار باشد، همچنانکه ما آنرا معنا کردیم به (پس از چندى بسوى او باز مى گردید)، و همین خود مؤ ید آیه دوم در دلالت بر ثبوت برزخ است ، چون مى فهماند بین زنده شدن ، و بین بازگشت بسوى خدا، زمانى فاصله میشود، و این فاصله همان برزخ است .

( و کنتم امواتا) این جمله حقیقت انسانرا از جهت وجود بیان مى کند، و مى فرماید وجود انسان وجودى است متحول ، که در مسیر خود از نقطه نقص بسوى کمال مى رود، و دائما و تدریجا در تغییر و تحول است ، و خلاصه راه تکامل را مرحله بمرحله طى مى کند، قبل از اینکه پا بعرصه دنیا بگذارد مرده بود، (چون جزو کره زمین بود)، آنگاه باحیاء خدا حیاة یافت ، و سپ س همچنان با میراندن خدا و احیاء او تحول مى یافت .

و این را در جائى دیگر چنین بیان کرده : (و بدا خلق الانسان من طین ، ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ، ثم سواه و نفخ فیه من روحه )، آغاز کرد خلقت انسان را از گل ، سپس نسل او را از چکیده اى از آبى بى مقدار کرد، و سپس او را انسان تمام عیار نموده ، از روح خود در او بدمید) و نیز در جاى دیگر فرموده : (ثم انشاناه خلقا آخر، فتبارک اللّه احسن الخالقین )، سپس او را خلقتى دیگر کرد، پس مبارک است خدا که بهترین خالق است )، و نیز فرموده : (و قالوا: اءاذا ضللنا فى الارض ، اءانا لفى خلق جدید؟ بل هم بلقاء ربهم کافرون ، قل : یتوفیکم ملک الموت الذى و کل بکم )، منکرین معاد از تعجب پرسیدند: آیا بعد از آنکه خاک شدیم ، و در زمین گم گشتیم ، دوباره خلقتى جدید بخود مى گیریم ؟ و اینان هیچ دلیلى بر گفتار خود ندارند، و منشاء این استبعادشان تنها اینستکه منکر لقاء پروردگار خویشند، بگو شما در زمین گم نمیشوید، بلکه آن فرشته که موکل بر شما است شما را بدون کم و کاست تحویل مى گیرد)، و نیز فرموده : (منها خلقناکم ، و فیها نعیدکم ، و منها نخرجکم تارة اخرى )، ما شما را از زمین درست کردیم ، و دوباره تان بزمین بر مى گردانیم ، و آنگاه بارى دیگر از زمین بیرونتان مى آوریم ).

صراط انسان در مسیر وجودش و وسعت شعاع عمل او در عالم  .

و این آیات بطوریکه ملاحظه مى فرمائید، و انشاءاللّه توضیح بیشتر هر یک را در جاى خودش خواهید دید، دلالت مى کند بر اینکه انسان جزئى از اجزاء کره زمین است ، و از آن جدا نمیشود، و مباین آن نیست ، چیزیکه هست از همین زمین نشو نموده ، شروع به تطور نموده ، مراحل خود را طى مى کند، تا مى رسد به آن جائى که خلقتى غیر زمین و غیر مادى میشود، و این موجود غیر مادى عینا همان است که از زمین نشو کرد، و خلقتى دیگر شد، و باین کمال جدید تکامل یافت ، آنگاه وقتى باین مرحله رسید فرشته مرگ او را از بدنش مى گیرد، و بدون کم و کاست مى گیرد، و سپس این موجود بسوى خداى سبحان بر مى گردد، این صراط و راه هستى انسان است .

از سوى دیگر تقدیر الهى انسان را طورى ریخته گرى کرده ، که با سائر موجودات زمینى و آسمانى ، یعنى از عناصر بسیطه گرفته تا نیروئى که از آن عناصر برمى خیزد، و نیز از مرکبات آن ، از حیوان گرفته ، تا نبات و معدن و غیر آن ، از آب و هوا و نظائر آنها، مرتبط و پیوسته باشد، و نیز تمامى موجودات طبیعى را طورى ریخته ، که با موجودات دیگر مرتبط بوده باشد، این در آنها، و آنها در این ، اثر بگذارند، تا باین وسیله هستى خود را ادامه دهند.

چیزیکه هست ، اثر انسان در سایر موجودات بیشتر، و دامنه تاءثیرش در آنها وسیع تر است .

براى اینکه این موجود چند وجبى ، علاوه بر اینکه با سایر موجودات طبیعى اختلاط و آمیزش دارد، و چون آنها قرب و بعد، و اجتماع و افتراق دارد، و براى رسیدن بمقاصد ساده طبیعیش در آنها تصرفاتى ساده دارد، از آنجا که مجهز بفکر و ادراک است ، تصرفاتى عجیب نیز دارد، که سایر موجودات آنگونه تصرفات را ندارند، آرى او سایر موجودات را تجزیه مى کند، و اجزائش را از هم جدا میسازد، و از ترکیب چند موجود طبیعى چیزها درست مى کند، موجود درستى را فاسد، و فاسد را درست مى کند، بطوریکه هیچ موجودى نیست مگر آن که در تحت تصرف انسان قرار مى گیرد، زمانى آنچه طبیعت از ساختنش عاجز است ، او براى خود میسازد، و کار طبیعت را مى کند، و زمانى دیگر براى جلوگیرى از طبیعت بجنگ با آن برمى خیزد.

و کوتاه سخن آنکه : انسان براى هر غرضى که دارد از هر چیزى استفاده مى کند، و آنرا بخدمت خود مى گیرد، و لایزال گذشت زمان هم این موجود عجیب را در تکثیر تصرفات ، و عمیق تر ساختن نظریه هایش تاءیید مى کند، تا آنکه خداوند با کلمات خود حق را محقق سازد، و صدق کلام عزیزش را که فرمود: (و سخرلکم ما فى السماوات و ما فى الارض جمیعا منه )، (براى شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر کرد، در حالیکه همه اش از اوست )، نشان دهد، و همچنین صدق آن گفتار دیگرش را، که فرمود: (ثم استوى الى السماء)، (سپس بآسمان بپرداخت )، چون با در نظر گرفتن اینکه این کلام در مقام امتنان است ، از آن بر مى آید که استواء خدا بر آسمان نیز براى انسان بوده ، و اگر آنرا هفت آسمان قرار داد، نیز بخاطر این موجود در دانه بوده است ، (در اینجا خواننده عزیز را سفارش مى کنم در این باره بیشتر دقت بفرماید. )

پس صراط انسان در مسیر وجودش را فهمیدیم ، و این وسعت شعاع عمل انسان در تصرفاتش در عالم کون ، همان است که خداى سبحان نیز آنرا بیان نموده ، که از کجا آغاز میشود، و بکجا ختم مى گردد؟.

مبدا حیات دنیوى انسان

چیزیکه هست قرآن کریم همانطور که احیانا مبداء حیات دنیوى انسان را که از آن شروع نموده ، عالم طبیعت و کون شمرده ، و هستیش را مرتبط با آن معرفى مى کند، در عین حال آنرا مرتبط با پروردگار متعال نیز میداند، و مى فرماید: (و قد خلقتک من قبل ، و لم تک شیئا)، (من تو را از پیش آفریدم ، در حالیکه چیزى نبودى )، و نیز مى فرماید: (انه هو یبدى ء و یعید)، (بدرستى که او است که آغاز مى کند، و در خاتمه برمى گرداند . )

پس انسان که مخلوقى است تربیت یافته در گهواره تکوین ، و از پستان صنع و ایجاد ارتضاع نموده ، در سیر وجودیش تطور دارد، و سلوک او همه با طبیعت مرده مرتبط است ، از نظر فطرت و ابداع مرتبط بامر خدا و ملکوت او است ، آن امرى که درباره اش فرمود: (انما امره اذا اراد شیئاان یقول له کن فیکون )، (امر او وقتى چیزى را اراده کند، این است که بگوید: باش ، پس آن چیز موجود شود). و نیز فرموده : (انما قولنا لشى ء، اذا اردناه ، ان نقول له کن فیکون )، (تنها سخن ما بچیزى که بخواهیم موجود شود: این است که بآن بگوئیم : بباش پس میباشد. )

دو طریق سعادت و شقاوت در مسیر رجعت بسوى خدا

این از جهت آغاز خلقت بشر و پیدایشش در نشئه دنیا، و اما از جهت عود و برگشتش بسوى خدا، قرآن کریم صراط آدمى را منشعب بدو طریق میداند، طریق سعادت ، و طریق شقاوت ، و طریق سعادت را نزدیک ترین طریق ، (یعنى خط مستقیم ) دانسته ، که برفیع اعلى منتهى میشود، و این طریق لایزال انسان را بسوى بلندى و رفعت بالا مى برد تا وى را به پروردگارش برساند، بخلاف طریق شقاوت ، که آنرا راهى دور، و منتهى باسفل سافلین ، (پست ترین پستیها) معرفى مى کند، تا آنکه به رب العالمین منتهى شود، و خدا در ماوراى صاحبان این طریق ناظر و محیط بر آنان است ، که بیان این معنا در ذیل جمله : (اهدنا الصراط المستقیم ) در سوره فاتحه گذشت .

این بود اجمال گفتار در صراط انسان ، و اما تفصیل آن درباره زندگیش قبل از دنیا، و در دنیا، و بعد از دنیا، بزودى هر یک در جاى خود خواهد آمد (انشاء اللّه ).

چیزیکه تذکرش لازم است ، اینست که : خواننده منتظر آن نباشد که در این کتاب باسرار انسانها در این سه نشئه آگاه شود چون قرآن کریم در این سه مرحله ، تنها آنمقدار را که مربوط بهدایت بشر، و ضلالت او، و سعادت و شقاوتش میشود بیان داشته ، و اما مطالب پائین تر از آن را مسکوت گذاشته است .

(فسویهن سبع سماوات ) بحث پیرامون کلمه (سماء)، در سوره حم سجده انشاءاللّه خواهد آمد.

(تفسیرالمیزان علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره )  )

هو اول یار آخر یار
افشین جان سلام
خداوند دربسیاری ازایات توصیه نموده که درمورد ایات تفکر وتعقل بکارببرید (شما مردگان بودید او شما را زنده ساخت باز شما را میمیراند ودگربار زنده میگرداند پس به سوی او باز گردانده میشوی)
ضمن قرائت فاتحه برای روح بزرگ علامه طباطبایی
باید به عرض شما برسانم ما هرچه روی این ایه فکر کنیم در پس انجا که میگوید شما مردگان بودید ما دارای حیات بوده ایم درصورتی فاقد حیات میباشیم ومرده هستیم که خداوند درهر شهر وروستایی کارگاهی مجسمه سازی داشته باشد وکارگزارانی خاک گل مارا درقالبهایی بریزند ومجسمه ما را بسازند وبعه هم توسط فضاپیماهایی  به پبش خدا حمل کنند ودرانجا خداوند ازروح خودش دراین مجسمه ها بدمد ودوباره به زمین برگرداند که در ان موقع دیگر نمیگفت ما شما را از (اب جهنده خلق کردیم) لذا تفسیرهایی با این جنین سیک وسباق با این فرض صحیح است لذا از انجایی که چنین فرضی ما مشاهده نمیکنیم لذا تفسیر خالی ازاشکال نیست اگر فرض دیگربکارببریم که خوراک مادران وپدران ازخاک است ورحم مادر حکم چنین کارگاهی دارد همه میدانیم خوراک هیچ پدر ومادری خاک نمیباشد واگربگوییم منظور خوردن غذاهای مرده میباشد (فراورده های گوشتی وگیاهی) دراین صورت بنده میپذریم که بله ما نتیجه لقاح (گامت ماده ازطرف مادر وگامت نر ازطرف پدر که تعبیر میشود به همان آیه ما شما را خلق کردیم ازاب جهنده) منتها سئوال اینجاست ایا گیاهان وحیوانات دارای حیات هستند یا نیستند پس هرطور فکرکنیم درپس انجا کا میگوید (شما مردگان بودید ) ما دارای زندگی بوده ایم لذا ما باید بپذریم خداوند برای هریک ازما ها نسخه ها وقالبها یی تقیبا مشابه ساخته است وهرنسخه وقالب درهرجایی کاری انجام میدهد امکان دارد درجایی موفق شود وامکان دارد موفق نشود تعداد بیشماری نسخه ازیک انسان وجود دارد که تصمیمات متفاوتی گرفته وبه این ترتیب تمام نتایج ممکن را ایجاد میکند واین نسخه ها وقالبها هستند که دایما درحال تحلیل وتبدیل هستند وروح همواره به حال خود باقی است ودروی تبدیل وتحلیل وتغییر روی نمیدهد بنابراین روح مغایر با بدن است ومجزا ازآن
با ارزوی موفقیت برای شما
این اظهار نظرتان درباره خداوند نادرست است:
«داوند درهر شهر وروستایی کارگاهی مجسمه سازی داشته باشد وکارگزارانی خاک گل مارا درقالبهایی بریزند ومجسمه ما را بسازند وبعه هم توسط فضاپیماهایی  به پبش خدا حمل کنند ودرانجا خداوند ازروح خودش دراین مجسمه ها بدمد ودوباره به زمین برگرداند»
خداوند در هیچ ظرفی قرار نمی گیرد و هیچ مکانی هم خالی از خداوند نیست.

هو اول یار اخر یار
دوست بسیار عزیز وارجمندم ضمن عرض سلام خدمت جنابعالی
این را من بابت مثال اوردم به این معنی که خلقت هرکدام ازما به روش خلقت بابا ادم باشد در آن صورت تفسیرها یی که علمای جهان اسلام مینویسند خالی ازاشکال نخواهد بود
هو اول یار اخر یار
حال به روش دیگر میگم که روش قران واحادیث است درصورتی تفسیر به این روش وسیاق صحیح است که خلقت هرکدام از ما به روش بابا ادم باشد یعنی اینکه فرشتگانی مامور امر خدا باشند وبرای ایجاد هرکدام از ما مقداری خاک اززمین بردارند ودر محضر حضرت حق انرا خمیر کنند وبه قالب ریزند در ان صورت است که ما قبول داریم که ما مردگان بودیم وپیشینه ای از زندگی نداشته ایم
هو اول یار اخر یار
به نظر این بنده حقیر باید نگرشی جدید برایات قران داشت ودر تفسیر ان ازهمه باورمندان به قران نطرخواهی کرد تا به یک جمع بندی کلی رسید ومسلمانان را ازسرگردانی درآورد شما خود ملاحظه بفرمایید درهمین کانتهایی که نگاشته شده دو تفسیر متناقض از (ما را دوبار زنده کردی ودوبار میراندی)ومتفاوت ازاین ایه شده یکی اثبات عالم برزخ را اشاره دارد ویکی یک قاعده دستور زبان عربی ازان استخراج میکند ما کدام را قبول کنیم
هو اول یار اخر یار
دوستان عزیز طبق معمول همیشگی بدرود تا درودی دیگر به امید خدا کامنتی را دراینده نزدیک اختصاص خواهم داد به موضوع نذر ونیاز یارسان طبق لوح های کشف شده مربوط به هزاران سال قبل که همکنون دریکی ازموزه های اروپایی نگهداری میشود نذر ونیاز یارسان جزء سنت الهی الهی یکی ازادیان ابراهیمی پیش ازاسلام بوده که همکنون منسوخ شده درمیان ادیان الهی (به همین روش یارسانی) دراینده نزدیک بدان خواهم پرداخت باشد که تفهیم شود که حضرت سلطان اسحاق چگونه احیاء کننده این سنت الهی است لذا همانطور که ملی گراهای وناسیونالیستهای ایرانی به خاطر لوح کوروش(منشورحقوق بشر کوروش ) بارها وبارها درصحنه بین الملل درمورد ان مانور داده اند باشد ما هم مانورکوچکی دراین مورد درمیان ادیان ابراهیمی داده باشیم
بدرود تا درودی دیگرفریبرز
 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)
باسلام و احترام ؛ 
از کلیه نویسندگان و خوانندگان محترم اهل حق در این پست در خواست می گردد نظر خود را نسبت به متن زیر اعلام کرده و اعتقاد خود را در باره بکرزایی در مسلک ، فرقه (دین ) خود بیان دارند . آقای دکتر فرخ آریامنش (علی اعلایی ) شما از پیروان مکتب (نورعلی الهی ) هستید شما در خصوص نوشته های جیحون آبادی ها نظر خود را بیان فرمایید .  


بکرزایی در فرقه اهل حق :

نورعلی الهی درآثارالحق ( ج ۱ چاپ دیبا ص ۵۳۸ گفتار ۱۷۳۱ ) چنین می نویسد: اولین زنی که بدون شوهر فرزند به دنیا آورد حضرت مریم [س] بود ، که حضرت عیسی [ ع ] را به دنیا آورد ، به امر خدا خود را به درخت نخلی آویزان کرد و آنقدر تکان داد تا حضرت عیسی به دنیا آمد ، شاه خوشین بابا نااوس ، سلطان صحاک (اسحاق ) و بابایادگار هم بدون پدر به دنیا آمدند داستان بابایادگار چنین است . شخصی بنام پیر اسماعیل آرزوی دیدار حق را داشت ، به او وعده داده شد که درخت اناری در منزل دارد ، هر وقت ثمرداد حق ظهور کرده است ، وقتی سلطان ظهور می کند بعد از چندی آن درخت انار دو عدد ثمر می دهد ، پیراسماعیل آنها را بر می دارد و حضور سلطان می آورد ، سلطان هم آن دو انار را تقسیم می نماید یکی را « سید محمد » می خورد و « شاه ابراهیم » ازاوست و دیگری را « ریحانه » می خورد و« بابایادگار» به دنیا می آید ( حالا ببینید چه می نویسد ) شیث پیغمبر بدون مادر خلق شده . ( سطر۵ ص ۵۳۹ کتاب آثارالحق ج ۱ آخر گفتار ۱۷۳۱ ) .  

( درجای دیگرآثارالحق ( ج ۲ ص ۹۱ گفتار ۲۷۵ چاپ اول ) می نویسد : غالب بزرگان اهل حق بدون پدر و مادر به دنیا آمدند ، حضرت سلطان مثل پرنده سفیدی به دامان خاتون رمزبار نشست و بعد به شکل بچه ای درآمد ، شاه ویسقلی از ران یک قربانی به وجود آمد و در ظاهر مادرش خاتون زربانو می باشد . این نوع به دنیا آمده اند چیزهای مثل عمر خضر یا انگشتر سلیمان به نظر مردم غیر طبیعی می رسد ولی به نظر من چیزعادی است خیلی بالاترش را هم دیده ام ، مطالب مربوط به سلطان اسحاق را هم در( ج۱ ص ۵۳۵ سطرآخر تا آخر گفتار ۱۷۲۱ ) آثارالحق نوشته که شهبازی می آید در دامن خاتون دایراک به صورت بچه ای ظاهر می شود ، کسی نمی پرسد پس چه احتیاجی به شیخ عیسی ۱۳۰ ساله بود .؟

در شرح ولادت سلطان صِحاک جای ماما جلاله عوض می شود و شخص دیگری بنام " خاتون دایراک " به جای او می نشیند .

داستان بارور شدن خاتون دایراک هم مانند جلاله جالب و قابل توجه است ، در ماجرای حامله شدن خاتون دایراک شاهبازی می آید بر دامان او می نشیند و بر نشستن آن شاهباز روی دامان خاتون دایراک او بارور می شود و می گویند که آن شاهباز خود خداوند بود که بردامان خاتون نشست و او را بارور کرد ( العیاذ ) .

بـــخوانند او را به سـلطان صِحاک          کـــه بُـد مظـهر حق به آن ذات پاک

نحوه حلول خداوند در اشعار نعمت الله جیحون آبادی

این ابیات تا جایی ادامه پیدا می کند که به تقلید از قرآن کریم و داستان حضرت مریم سلام الله علیه ، جلاله برای اینکه به خاطر بارداریش مورد تهمت و افترا قرار نگیرد شهر را ترک کرده و کمتر میان مردم ظاهر می شد .

ایــــامی جلالــه ز ایــل پــدر             ز ره بـــازمـــانده زخــود بـی خـبر

به تنها بمانــدی در آن سرزمین         نبود یــــاورش جز جـــهان آفـریـن

بــنالید گفــت ای جــهان داورا          کمینه تـــوایی یـــار و هـــم یــاورا

پنــاهــم جـز تو نباشد به کس          تـــو درماندگـــان را بـه فریــاد رس

جلاله به این فکر بـــُد ناگــهان          رســیدنـد بر او ســـه تـــن در زمان

بـــدیدند آن ذات خــاونــدگار             به بـــطن جـلالـه نـهاده اســت بـاد

در ابیات بعدی آمده که این سه نفر وقتی دیدند جلاله بخاطر حاملگیش بسیار سنگین است و بد هم راه می رود چاره ای اندیشیده اند ، گاوی را آوردند تا او را حمل کند و به ایل ببرد .

گران ســـت چو آن ذات کردگار            نداریـــم قــــدرت وِ را کـــرده بـار

چه گاویــست قدرت کشد بار او          جهان مایـــل است پـس به دیـدار او

مگر ذات حق خــود بود یار مــا             به گاوت کنـیم بـار از امــــر شـــاه

نخور غم ایا بانوی خوش لقـــــا            گران گشتــــه بـــارت ز ذات خـدا

بالاخره جلاله فرزندش را با هر زحمتی بود به دنیا می آورد و در لرستان تمام غلامان و پیران پیش او آمدند .

لـــرستان همه از صغیر و کبیــر          خــصوصا غلامـــان روشــن ضمیـــر

دوان آمــــدند تا به پــابوس شاه          رسیـــدند کردنـــد بــر وی نـــــگاه

چــــو دیدند ذات جـــهان آفرین            نمــــودند ســــجده به روی زمــین

خلاصه در این دوران بود که خداوند العیاذ بالله از شکم ماما جلاله فارغ می شود و بدین ترتیب دوره بعدی ظهور الله در لباس بشر بعد از امام علی ابن ابی طالب به وقوع می پیوندد .


 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» حدید (۵۷)
باسلام و احترام ؛ 
جناب آقای فریبرز ما تازه متوجه شده ایم که جنابعالی هم مفسر قرآن کریم شده اید به جنابعالی و باورمندان فرقه اهل حق تبریک می گوییم ، بالاخره یک نفر هم از فرقه سلطان صحاک (علی اللهیان ) مفسر قرآن شده است و آن را به فال نیک می گیریم و امیدواریم خداوند یکتا شما را به راه راست هدایت کند و باعث گردید عده ای از هم کیشان شما هم آگاه شده و از جنابعالی تبعیت کرده و به دین اسلام راستین بگروند . هدایت یابند .  جناب فریبرز در تاریخ  25 مرداد ماه  این متن را نوشته بودید ((  قابل توجه برادران عزیز یارسانی درمورد طلوع خورشید ازغرب مزدبگیران حوزه مطالبی دراینترنت نگاشته اند همه موهومات ودروغپردازی است لذا توجهی به آن نداشته باشید راهنمای ما دراین مورد حضرت نوروز سورانی است ولا غیر )) . 
نوشته و دیدگاه عالی جناب در تاریخ 25 مردادماه با نوشته زیر در تناقض آشکار است ، چون در متن بالا قرآن را موهوم و دورغ دانسته اید و راهنمای یارسانی ها را حضرت نوروز سورانی اعلام کرده اید و لاغیر  . 
و در متن زیر نگرشی جدید بر آیات قرآن داشته و به تفاسیر علمای اسلام بالاخص تشیع ایراد گرفته اید و از باورمندان فرقه اهل تقاضا نموده اید که نسبت به  آیات قرآن نظر خود را اعلام کنند و یه یک جمع بندی برسید و  مسلمانان را از سر گردانی نجات دهید .   
 (( به نظر این بنده حقیر باید نگرشی جدید بر آیات قرآن داشت ودر تفسیر آن ازهمه باورمندان به قرآن نطرخواهی کرد تا به یک جمع بندی کلی رسید ومسلمانان را ازسرگردانی درآورد شما خود ملاحظه بفرمایید درهمین کانتهایی که نگاشته شده دو تفسیر متناقض از (ما را دوبار زنده کردی ودوبار میراندی)ومتفاوت ازاین آیه شده یکی اثبات عالم برزخ را اشاره دارد ویکی یک قاعده دستور زبان عربی ازآن استخراج میکند ما کدام را قبول کنیم )) 
خدمت شما و هم کیشانت عرض کنم این شماید که سرگردانید نه مسلمانان ؟! چون سلطان صحاک - ضحاک  این فرقه را ایجاد کرده و در مقابل اسلام اصیل قرار داده و با این کار می خواسته اسلام را تخریب کند . وآن را  چکیده تمام ادیان دانسته و عده ای را هم به عنوان سادات انتصابی انتخاب کرده و چند نفر را به عنوان پیر و دلیل انتخاب  و خرافاتی به غیر از  آنچه که در اسلام وجود دارد را در این فرقه بوجود آورده است . 
و شماها را در سرگردانی قرار داده و شماها خودتان را به ناحق اهل حق می دانید ودر اصل اهل ناحقید . ؟؟؟!!! . 



 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» (۵۷ / ۳ )
باسلام و احترام ؛

از تضادهایی که در فرقه اهل حق دیده می شود این است که  می گویند: ما قرآن را قبول داریم و دوازده امام را قبول دارم ولی دین ما دین کامل شده اسلام است ( با این که پر از نقص و تضاد و اختلاف نظر است) همان طور که اسلام کامل شده ی دین های قبل از خود است.  

اهل حق می گوید: قرآن کریم علاوه بر ۳۰ جزء دو جزء دیگری دارد که نزد ماست و سر مگو نام دارد که حضرت محمد (ص) به علی (ع) گفته و همین طور ادامه داشته که در آخر به حضرت مهدی (عج) رسیده و ایشان نیز این سر را به زبان کردی به سران این فرقه گفته است. حتی سر این هم اختلاف دارند, یعنی در جایی می گویند این سر( راز ) از حضرت مهدی (عج) به دست آنها رسیده ولی در جایی دیگر می گویند این سر از حضرت علی (ع) به دست آنها رسیده است.

این در حالی است که طبق گفتار و کردارتان نه قرآن را قبول دارید و نه خدا را, چه برسد به این که پیامبر و امامان را قبول داشته باشید. ؟؟؟؟!!!!

سلطان حقیقت ( بنیان گذار این فرقه) خود را خدا می دانست و به پدرش گفته که به زیارت خانه خدا نرود بلکه او را زیارت کند, همچنین در کتاب سرانجام ( که از کتاب های مقدس فرقه یارسان به شمار می رود ) نوشته سلطان حقیقت نماز وجود ندارد و روزه در این فرقه سه روز است .

همچنین در کلام گور( یکی دیگر از کتاب های مقدس این فرقه ) آمده است که قرآن گذاف و دروغ است و قرآن ناحق است .

حال می بینیم که این فرقه علاوه بر این که خدا و قرآن و پیغمبر و امامان را قبول ندارند حتی کفر نیز گفته اند .

اهل حق گر چه از لحاظ علمی پشتوانه ضعیفی دارند و اصلاً ازپشتوانه علمی برخوردار نیستند . و شاید بتوان گفت که اصلاً پشتوانه ای علمی ندارند .

لطفاً به متن بالا پاسخ های خود را مستند و با ادله خواص پسند و نه با عوام فریبی ،  مرقوم فرمایید. ممنون می شوم .  

 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷/۳)
باسلام و احترام ؛ 

کدام آیات در قرآن انسان را به تعقل دعوت می‌کند؟ 

برای بررسی مفهوم تعقل در قرآن کریم، نخست باید، نیم نگاهی به معانی «عقل» در منابع اسلامی داشته باشیم و با این رویکرد به تأملی دقیق‌تر در آیات قرآن بپردازیم.

عقل و اندیشه، برترین نعمتی است که از جانب خداوند به انسان‌ها ارزانی شده و کسانی را که تعقل نکرده و از بندگی خداوند سر باز زده‌اند، بدتر از چهار پایان به شمار می‌روند.[1] عقل از دیدگاه قرآن و روایات، صرفاً «عقل حسابگر» و یا «منطق ارسطوئی» نیست. این‌دو هرچند می‌توانند ابزاری برای عقل باشند، اما تمامیت آن نیستند. از این‌رو بارها در قرآن تذکر داده شده است که اکثریت مردم اهل تعقل نیستند، یا عقل خود را به کار نمی‌گیرند؛ حال آن‌که می‌دانیم اکثریت مردم همه کارهای خود را بر اساس مقایسه و حسابگری انجام می‌دهند.

مساوی دانستن «عقل» با «اندیشه قیاسی و حسابگر» یک خطای معرفتی است، بلکه قیاس و قدرت حسابگری صرفاً یکی از ابزارهای سطحی عقل است که کارآئی آن در امور کمّی و عددی است. ولی برای درک حقایق اشیا و خوبی و بدی، هدایت و گمراهی، کمال و رستگاری و ... نیاز به نورانیتی است که به عنوان عنصری الهی در وجود انسان نهفته است. و این عنصر همان عقل و فطرت انسان، به معنای واقعی کلمه است. همچنان‌که به فرموده امام علی(ع) پیامبران برای شکوفا کردن گنجینه‌های عقول ظهور کرده‌اند.[2] در اسلام عقل و دین[3] یک حقیقت واحد بوده و طبق برخی روایات عقل هرجا که باشد دین هم همان جا است،[4] و بین ایمان و کفر فاصله‌ای نیست جز کمی عقل.[5]

به کارگیری فکر و عقل تنها در صورتی در مسیر واقعی و صحیح خود قرار گرفته است که در راستای بندگی و عبودیت خداوند باشد. از امام صادق(ع) سؤال شد که عقل چیست؟ فرمودند: چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آید.[6]

 بر این اساس باید توجه داشت، تعقل در قرآن لزوماً به معنای عقل مصطلح نبوده و هرجا که قرآن به تفکر و نگرشی جدید در راستای بندگی بیشتر و رهایی از بند ظلمت و تاریکی نفس، دعوت کرده است، می‌تواند نشانه‌ای از تعقل و تفکر باشد. با این دیدگاه جایگاه تعقل و تفکر تا بدان حد بالا و والا است که خداوند در قرآن، ‌حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر به نفهمیدن و یا راهی را کورکورانه پیمودن، نکرده است.[7]

از نگاه علامه طباطبائی، خداوند متعال در قرآن کریم بیش از سی‌صد بار انسان‌ها را به استفاده و بهره جستن از این نیروی خدادادی دعوت کرده است،[8] که می‌توان این آیات را به اختصار این چنین دسته‌بندی نمود:

۱. توبیخ مستقیم انسان‌هایی که تعقل نمی‌کنند: در بسیاری از آیات قرآن، خداوند انسان‌ها را به علت تعقل نکردن مؤاخذه کرده و با عباراتی؛ مانند: «أَ فَلا تَعْقِلُون»، «أَ فَلا تَتَفَکَّرُون» و «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن»،[9] آنها را دعوت به تفکر و تعقل در مباحث مختلف می‌کند.

۲. دعوت به تعقل در مباحث توحیدی: خداوند از راه‌های مختلف انسان‌ها را دعوت به تعقل در یگانگی پروردگار می‌کند؛ مانند: «اگر در آسمان و زمین، جز "اللَّه" خدایان دیگرى بود، فاسد مى‏شدند (و نظام جهان به هم مى‏‌خورد)»[10] و «بگو آیا جز خدا چیزى را مى‌‏پرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟!»[11] و آیاتی که اشاره به داستان حضرت ابراهیم(ع) در پرستش ظاهری خورشید و ماه و ستارگان دارد، تا انسان‌های جاهل را به تعقل در مورد ناتوانی خدایان دروغین بر انگیزد.[12] از این رو خداوند انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد تا در مورد صحبت‌های پیامبرانشان به تفکر و اندیشه بنشینند: «آیا فکر نکردند که همنشین آنها [پیامبر] هیچ گونه (اثرى از) جنون ندارد؟».[13]

۳. خلقت آسمان‌ها و زمین و اشاره به نظم حاکم بر مخلوقات: دقت در آسمان و زمین و عظمت آنها، همچنین نظم حاکم بر عناصر طبیعت، یکی از بهترین راه‌های درک عظمت خالق آنها است. خداوند با دعوت انسان‌ها به دقت در مخلوقات، آنها را دعوت به تعقل در مورد خالق آنها می‌کند؛ مانند: «او خدایى است که همه آنچه را (از نعمت‌ها) در زمین وجود دارد، براى شما آفرید سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است»،[14]و «آیا آنان به شتر نمى‏‌نگرند که چگونه آفریده شده است؟!».[15]

۴. استدلال بر وجود معاد: اصل وجود معاد و این‌که خداوند قادر باشد انسان‌ها را پس از مرگشان بر انگیزد، بر اساس استدلال‌های عقلی شکل می‌گیرد. در بسیاری از آیات قرآن، امکان وجود معاد در قالب دعوت به تعقل در نمونه‌های مشابه صورت گرفته است؛ مانند به وجود آمدن اولیه انسان‌ها،[16] زنده شدن زمین و گیاهان،[17]داستان زنده شدن پرندگان در قبال درخواست حضرت ابراهیم(ع)،[18] داستان اصحاب کهف،[19] داستان حضرت عزیر،[20] و نمونه‌های دیگر. 

۵. اشاره به صفات خداوند: در بسیاری از آیات قرآن با اشاره به برخی صفات خداوند، انسان‌ها را به تفکر در مورد پروردگار و در مورد اعمال خودشان بر می‌انگیزد. صفاتی؛ مانند قادر، مالک، سمیع و بصیر به خوبی نشان‌گر این واقعیت است؛ نظیر: «آیا نمى‏‌دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مى‌‏داند و خداوند داناى همه غیب‌ها (و امور پنهانى) است؟».[21] و آیاتی که خداوند را به عنوان شاهد بر اعمال ما معرفی می‌کنند؛ مانند: «بگو اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوس‌هاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!».[22]

روشن است آیاتی که به بیان مباحث اصول اعتقادی؛ مانند توحید، نبوت، معاد و عدالت می‌پردازند، به عنوان آیات عقلی قرآن به شمار می‌روند؛ زیرا اصول اعتقادی از مباحث عقلی است که باید با تفکر و اندیشه برای هر فرد اثبات شود و تقلید در آنها جایز نیست.

۶. بیان داستانهای مختلف و عذاب‌هایی که در اثر گناهان اقوام گذشته نازل شده است: باید توجه داشت بیان داستان‌های اقوام گذشته توسط قرآن، تنها جهت بیان یک قصه یا داستان سرگرم کننده نیست، بلکه درسی عبرت آموز برای امت‌های پسین است. با مطالعه سرگذشت آنان و تفکر در آثار و عاقبت اعمالشان می‌توان حقیقت را یافت و از انجام اعمال ناپسند پرهیز نمود؛ مانند داستان حضرت یوسف،[23] داستان عبرت انگیز زنان پیامبران،[24] و عذاب‌هایی که بر قوم عاد، ثمود و لوط نازل شده است.[25]

۷. بیان معجزات پیامبران: بهترین راه برای اثبات حقانیت یک پیامبر و ادعای رسالت وی از جانب خداوند، اظهار معجزه است. معجزه تنها در صورتی می‌تواند ادعای پیامبری را ثابت کند، که از حیطه قدرت و علم بشر خارج باشد؛ از این رو اظهار معجزه دعوتی روشن برای تعقل است تا انسان‌ها با تفکر در ناتوانی خویش و قدرت معجزه به سخنان پیامبرانشان ایمان بیاورند؛ مانند بزرگ‌ترین معجزه پیامبر گرامی اسلام(ص)، قرآن که تا ابد باقی است و انسان‌ها با تفکر در آیات آن می‌توانند به حقانیت آخرین پیامبر ایمان بیاورند،[26] و معجزات عظیمی که از پیامبران اولو العزم دیگر نقل شده است.[27]

۸. تحدی و مبارزه طلبی در قرآن: یکی از نمونه‌های دعوت قرآن به تعقل، طلب مبارزه از کفار برای آوردن نوشته‌ای مانند آیات قرآن است. بدین صورت وقتی مردم حق‌جو، ناتوانی کفار را در طول همه این سال‌ها به مشاهده می‌نشینند، به حقانیت قرآن و پیامبر آورنده آن ایمان می‌آورند؛ مانند: «و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده‏‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى‌‏گویید».[28]

۹. توبیخ تقلید کور کورانه: در بسیاری از آیات قرآن، کفار برای توجیه بت‌پرستی خود، تعقل و تفکر را رها کرده و تقلید کورکورانه از پدران خود را دست‌آویز رفتار غلط خویش قرار داده‌اند. خداوند آنها را برای بهره نبردن از قدرت عقل به شدت مورد توبیخ قرار داده و در مباحث اعتقادی آنها را دعوت به تفکر و اندیشه می‌کند؛ مانند: «و هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید! مى‏‌گویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‌‏نماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‌‏فهمیدند و هدایت نیافتند(باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟».[29] چنانچه اهل کتاب را به علت عقائد باطل و تقلید کورکورانه آنها سرزنش می‌کند: «بگو: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوس‌هاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!».[30]

۱۰. درخواست برهان در برابر حرف‌های بیهوده:  وقتی خداوند در قبال حرف‌های بیهوده و نادرست برخی انسان‌ها، تقاضای دلیل و برهان می‌کند و با صراحت تمام انسان‌ها را از پیروی چیزی که دانشی نسبت به آن ندارند منع نموده است؛[31] یعنی از همه انسان‌ها می‌خواهد که در برابر خرافات و مطالبی که یاوه گویان ادعا می‌کنند، عقل خود را قاضی نموده و تقاضای برهان کنند؛ مانند: «آنها گفتند: «هیچ‌کس، جز یهود یا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد». این آرزوى آنها است! بگو: اگر راست مى‏‌گویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!».[32]همچنین تقاضای برهان توسط پیامبران در برابر ادعاهای واهی، مانند: «آیا ندیدى کسى [نمرود] که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفت‌وگو کرد؟؛ زیرا خداوند به او حکومت داده بود (و بر اثر کمى ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مى‌‏کند و مى‌‏میراند.» او گفت: «من نیز زنده مى‌‏کنم و مى‌‏میرانم!» ابراهیم گفت: «خداوند، خورشید را از افق مشرق مى‌‏آورد (اگر راست مى‌‏گویى که حاکم بر جهان هستى تویى،) خورشید را از مغرب بیاور!». آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمى‏‌کند».[33]

۱۱. استفاده از تشبیه و تمثیل در جهت تشویق یا توبیخ انسان‌ها: خداوند در بسیاری از آیات با استفاده از تشبیه به محسوسات، انسان‌ها را به تعقل وا می‌دارد تا نسبت به آثار عملکرد خود اندیشه کنند؛ مانند: «مثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثَل عنکبوت است که خانه‌‌‏اى براى خود انتخاب کرده در حالى‌که سست‌‏ترین خانه‌‏ها خانه عنکبوت است اگر مى‌‏دانستند».[34]

۱۲. یادآوری نعمت‌ها: خداوند در قرآن با تذکر و یادآوری نعمت‌ها، از انسان می‌خواهد، از کبر و عُجب فاصله گرفته و جایگاه بندگی و عبودیت خود را فراموش نکنند. این روش دعوت به تعقل بسیار در مورد قوم بنی اسرائیل به کار رفته است؛ مانند: «اى بنى اسرائیل! نعمت‌هایى را که به شما ارزانى داشتم به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برترى بخشیدم».[35] و « ز بنى اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانه‌‏هاى روشن به آنها دادیم؟» و کسى که نعمت خدا را، پس از آن‌که به سراغش آمد، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است».[36] و روز قیامت روزی خواهد بود که از تمامی نعمت‌ها سوال خواهد شد.[37]

۱۳. مقایسه بین انسان‌ها با توجه به افکار و اعمالشان: وقتی یک فرد عاقل مقایسه‌ای را بین دو چیز انجام می‌دهد، در حقیقت در صدد آن است که خصوصیات و آثار مثبت و منفی هریک از آن‌دو را بیان نماید. مقایسه بین مؤمنان و کافران نیز دعوتی روشن از جانب خداوند برای تعقل و تفکر است، تا انسان‌ها با اندیشه در عاقبت مؤمنان و کافران و ثواب و عقاب آن‌دو، راه خود را در یابند؛ مانند: «در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو برو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد مى‌‏کرد و جمع دیگرى که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالى‌که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مى‌‏دیدند. (و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد) و خداوند، هر کس را بخواهد، با یارى خود، تأیید مى‏‌کند. در این، عبرتى است براى بینایان!».[38]

۱۴. اتمام حجت: آن هنگام که خداوند پس از فرستادن معجزات، آیات و نشانه‌های گوناگون، حجت را بر بندگان تمام می‌کند و به آنها وعده‌های ثواب و عذاب می‌دهد، در حقیقت آنها را به تعقل و تفکر دعوت می‌کند تا در مورد رفتار و کردار خود بیندیشند. پیامبران نیز بر امت‌های خود وارد نمی‌شوند، مگر این‌که با دلایل و برهان و نشانه‌های گوناگون حجت را بر بندگان تمام می‌کنند: «ما، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم»،[39] و وقتی از بندگی سر باز زنند، قابل بخشش نخواهند بود: «و (نیز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید در حالى‌که ستمگر بودید».[40]

اتمام حجت فقط در مورد گناهکاران نبوده، بلکه شامل حال پیامبران نیز شده است: «همان‏گونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم،) بر تو نیز این (قرآن) را به عنوان فرمان روشن و صریحى نازل کردیم و اگر از هوس‌هاى آنان- بعد از آن‌که آگاهى براى تو آمده- پیروى کنى، هیچ‌کس در برابر خدا، از تو حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد».[41]

در نهایت قرآن کریم حال کسانی را که از تعقل فرار کرده‌اند و گوش به حرف‌های پیامبران و امامان خویش نداده‌اند را چنین توصیف می‌کند: «و مى‏‌گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مى‏‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»،[42] و چون عقل دارند و خودشان می‌توانند قضاوت کنند، خداوند با در اختیار قرار دادن نامه عمل افراد، از هر انسانی خواهد خواست که خود به تنهایی در ارتباط با عملکرد خویش، قضاوت نماید.[43]



[1] . «بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‌‏کنند»؛ انفال، 22.

[2] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 43، انتشارات هجرت، قم، 1414ق.

[4] . کلینی، الکافی، تصحیح غفاری و آخوندی، ج 1، ص 10، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1407ق.

[5] . همان، ص 28.

[6] . همان، ص11.

[8] . طباطبائی، سید محمد حسین، ‌المیزان، ج 3، ‌ص 57، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417ق.

[9] . «آیا نمى‏‌اندیشید؟» و «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید؟» که این عبارات و مشابه آن بیش از 20 مرتبه در قرآن به کار رفته است.

[10] . انبیاء، 22؛ و آیات عقلی مشابهی در (مؤمنون، 91) و (هود، 35).

[11] . مائده، 76.

[12] . انعام، 76-78؛

[13] . اعراف، 184؛ و مانند سبأ، 46.

[14] . بقره، 29؛ و آیات دیگری؛ مانند (یونس، 5) و (ملک، 3 و4) و (بقره، 164) و (رعد، 3 و 4) و (مومنون، 69 و 80) و ...؛ خداوند در آیه 190 سوره آل عمران، از افرادی که در نشانه‌های الهی تفکر می‌کنند، به عنوان «أولو الألباب» یعنی صاحبان خرد یاد می‌کند.

[15] . غاشیه، 17.

[16] . کهف، 37؛ حج، 5.

[17] . اعراف، 57؛ روم، 50؛ فاطر، 9 و ...

[18] . بقره، 260.

[19] . کهف، 9-25.

[20] . بقره، 259.

[21] . توبه، 78؛ بقره، 96 و 107.

[22] . آل عمران، 98؛ نساء، 33 و 166؛ ...

[23] . در سوره یوسف، مفصل به این داستان پرداخته شده است.

[24] . تحریم، 4 و 10 و 11.

[25] . مانند آیات (فصلت، 13-17) و (اعراف، 80-84).

[26] . دیگر معجزات پیامبر گرامی اسلام(ص) در (اسراء، 1و88) و (قمر، 1)؛

[27] . معجزات نوح(ع) در (عنکبوت،15)؛ معجزات ابراهیم(ع) در (انبیاء، 69)؛ معجزات موسی(ع) در (طه، 17-20) و (قصص،32) و (بقره، 50)؛ معجزات حضرت عیسی(ع) در (مائده، 110).

[28] . بقره، 23؛ و آیات دیگری مانند (یونس، 38) و (هود، 13).

[29] . بقره، 170؛ و مانند آیات (مائده، 104)؛ (انبیاء، 54 و 53)؛ (شعراء، 74) ؛(زخرف، 23).

[30] . مائده، 77.

[31] . «از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن»، اسراء، 36.

[32] . بقره، 111؛ تا آنجا که خود خداوند به پیامبر خویش می‌گوید: «بگو: دلیل رسا (و قاطع) براى خداست (دلیلى که براى هیچ کس بهانه‌‏اى باقى نمى‏‌گذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را هدایت مى‏‌کند.»؛ انعام، 49.

[33] . بقره، 258؛

[34] . عنکبوت،41؛ و آیات دیگری مانند (جمعه، 5) و (بقره، 26 و 171 و 261 و 265) و (آل عمران، 118) و (اعراف، 176).

[35] . بقره، 47 و 122؛ 

[36] . بقره، 211 و 242؛

[37] . سپس در آن روز (همه شما) از نعمت‌هایى که داشته‌‏اید بازپرسى خواهید شد! تکاثر، 8.

[38] . آل عمران، 13؛ مائده، 100؛ انعام، 50؛ هود، 24؛ و همچنین مقایسه مجاهدین و بازماندگان از جهاد در نساء، 95؛

[39] . هود، 96.

[40] . بقره، 92 و 209؛ نساء، 153؛ مائده، 32.

[41] . رعد، 37؛ و همچنین بقره، 145.

[42]. الملک، 10؛ روشن است که «گوش دادن» در این‌جا به معنای تقلید کور کورانه نبوده، بلکه مقصود از آن گوش دادن بر اساس تفکر و اندیشه است.

[43]. اشاره به آیات 19 و 25 سوره حاقه. 

هو اول و آخر یار

جناب اسد، ضمن عرض خسته نباشید، لازم به یادآوریست که در میان آثار و رفرانس هایی که تا به حال در رد و یا تأیید آیین اهل حق، مطرح کرده اید، در این یکصد سال اخیر هیچکدام از آنها به اعتبار کتاب برهان الحق نبوده که متأسفانه این اثر تحقیقی نیز نه فقط مورد وثوق اکثر مردم یارسان نمی باشد، بلکه از نظر مکتبی ها نیز منسوخ شده است.

به همین دلیل پیشنهاد می کنم که بیش از این ارز خود را نبرید که به قول شیخ اجل سعدی: آب در هاون کوبیدن است!

لذا توصیه می کنم؛ برای آشنایی با آیین اهل حق و درس عشق، از رهنمودهای لسان الغیب حضرت محمد شمس الدین حافظ شیرازی، استمداد جویید که فرموده اند:

بیا ای شیـــخ و از خمخانه ما

شرابی خور که در کوثر نباشد

بشوی اوراق اگر همدرس مایی

که علم عشق در دفتــر نباشد

ز من بنیوش و دل در شاهدی بند

که حسنش بسته زیـــور نباشد

شرابی بی خمارم بخش یا رب

که با وی هیچ درد سر نباشد

من از جان بنده سلطان (جانم)

اگر چه یادش از چاکـــر نباشد

به تاج عالم آرایش که خورشید

چنین زیبنده افســــــر نباشد

کسی گیرد خطا بر نظم حافظ

که هیچش لطف در گوهر نباشد


خداوند، همه ما را به راه راست و وادی حقیقت هدایت فرموده و از جهل و غفلت، بی عدالتی و مردم آزاری بر حذر دارد.

فقط میتوان به اسد گفت برات خیلی متاسفیم خدا کمکت کنه.......
لطف کنید جواب ایشان را بدهید تا حقیقت را دریابیم،
تاسف خالی و انکار بی دلیل دردی را دوا نمی کند

هـــو اول و آخر یار

یا سلطان حقیقت

هر بار که می خواستم از این بحث هایی که تصور می کردم با تکیه بر اشتراکات می تواند موجب نزدیک شدن اذهان و پیوند دل ها می شود، اما چنین نشد و لذا سعی می کردم که کناره بگیرم، اما اغلب شرایطی پیش می آمد که با اطلاعات اندک خود، ناچار به پاسخگویی شوم. در گذر زمان متوجه شدم که برخی از منتقدان ارجمند به دنبال رفع شبهات و درک حقایق نیستند و حتا نمی خواهند از رهنمودهای گهربار قرآن مجید نیز بهره مند شوند که فرموده اند: «سخن ها را بشنوید و بهترین آنها را بر گزینید.»

آنها پیشاپیش احکام خود را صادر کرده و قصد تأیید حکم های صادر شده را داشتند. به همین دلیل بود که سعی نمودم وارد افتراقات و پرسش های تکراری نشوم و خود را از این مبحث بی حاصل کناره بگیرم. اما در پایان این مبحث ناچارم به اساسی ترین افتراقات و افتراعاتی که در دل پرسش های مکرر نهفته است، بطور اجمال نظر خود را بیان دارم. هر چند که می دانم آب در هاون کوبیدن است.

قبل از آغاز توضیح موجزی در مورد افتراقات، برای چندین بار اشاره می کنم که یارسان عزیز با هر نوع بینش و مکتبی که به آن باور دارند، اصول اساسی دین مبین اسلام را قلباٌ باور داشته و علاوه بر اعتقاد به یکتایی خالق هستی، تمام پیامبران واقعی را رسول بر حق خداوند متعال می دانند و به روز قیامت بطور قطع و یقین باور دارند.

علاوه بر آن، با عنایت به ایمان به عدالت مطلق خداوند، مردم اهل حق، نگرش دیگری نسبت به روز جزا دارند. همین پرسشی که به گمان برخی نقطه ضعف و به باور بنده نکته عطف و وجه افتراق میان قشرین و یارسان شده است. یعنی اکثر و شاید قریب به اتفاق مسلمانان بر این باورند که تا در صور اسرافیل دمیده نشود، همه مردگانی که از بدو خلقت انسان تا روز قیامت (که به عبارتی 50000 سال است)، هرگز زنده نخواند شد.

اما علاوه بر یارسان بیش از چند میلیارد انسان غیر مسلمان بر این باورند که با توجه به این همه اختلافات طبقاتی و تضادهای اجتماعی که به فرموده حضرت بابا طاهر: میلیون ها نوزادی که به دنیا می آیند در ناز و نعمت به سر می برند و با بهترین امکانات رفاهی و آموزشی پرورش می یابند و در مقابل همه شاهدیم و طبق آمارهای موثق میلیاردها کودک گرسته ای که با «قرصی نان جو آلوده در خون» زنده هستند و نفس می کشند و حتا می توان دنده های سینه و مهره های پشت آنها را که از فرط سوءتغذیه قابل مشاهد است، براحتی شمرد!

علاوه بر آن این همه کودکان معصومی که به دلیل نقص ژنتیکی، کر و کور و یا ناقص الخلقه به دنیا می آیند و از موهبت زندگی سالم و یا دیدن چهره وادین و شنیدن صدای نوازشگر مادر خود محروم  هستند با کدامین عدل و انصافی قابل توجیه است و این همه تضادها و محرومیت ها را می توان توجیه نمود، مگر این که بر مبنای عدالت خالق هستی و به عنوان اتمام حجت همه انسان ها این حق را داشته باشند که بر خلاف عده ای که مختارند به زندگی بعدی رجعت ننمایند، حق بهره مندی از زندگی های گوناگون و شرایط مختلفی داشته باشند.

وگرنه این چه نوع عدالتی است که:

یکی را داده ای صــد ناز و نعمت   

یکی را قرص جو آلوده در خون!

اگر بخواهم وارد مباحث دیگری شوم که بر خلاف باورهای عده ای باشد که قدرت مطلقه داشته و براحتی قادرند هر نوع حکمی را صادر نمایند، لذا عقل سلیم حکم می کند که مراقب زبان سرخ خود بود که سر سبز را ندهد بر باد!

و گرنه بعنوان مثال: می گفتم که مشرک ما نیستیم که حضرت علی و همه انسان های خود ساخته ای که توانسته اند تجلیگاه صفات ربانی شده و جانشین خداوند در روی زمین باشند را بیش از دیگران دوست می داریم، کسانی هستند که بجای ملامت نفس اماره و سیری ناپذیر خویش، نقص افکنی نموده و تمام معاصی، خطاها، رانتخواری ها، ویژه خواری ها، اختلاس های چندین هزار میلیارد دلاری و ... را ناشی از وسوسه های شیطان می دانند! نیروی ماورایی که از بدو خلقت تا پایان حیات بشری، قادر است که هر آن میلیاردها انسان سست اراده را گمراه و گناهکار نماید! 

نکته پایانی، بایستی برای چندمین بار تکرار نمایم که «هر کس بقدر فهمش فهمیده مدعا را!» لذا سعی نکنیم که دگراندیشان دینی را مجرم و گمراه بدانیمو زیرا بفرموده حضرت شیخ امیر: «هر حق مزانه هر کس چه پیشن» 

به همین دلیل بایستی دعا کنیم که خداوند همه ما را عاقبت بخیر نماید و فراموش نکنیم که یکی از عوامل بازدارنده سیر کمال، این است که مغرور شده و تصور کنیم که مردم یارسان مراحل دبستان و دبیرستان را طی نموده و وارد دانشگاه حقیقت شده و به مقام اهل حق بودن نایل گردیده ایم. بر فرض هم در دو ن های قبلی چنین مراحل و مراتبی را نیز طی نموده و وارد دانشگاه شده باشیم، در چنین شرایطی درس ها و مسوولیت های ما خیلی دشوارتر و سنگین تر شده است و در این جایگاه، نه فقط انجام معاصی گناه است، بلکه اندیشیدن به معصیت هم گماهی نابخشودنی است. در این ارتباط فقط می توان گفت خداوند به داد ما برسد و بفرموده حضرت حافظ: «مگر لطف خدا گامی چند»

بیش از این مصدع اوقات بزرگواران نمی شوم، خداوند یار و نگهدار انسان های آگاه، وارسته و با وجدان باشد. امیدوارم قصور و نارسایی های بنده را با بزرگمنشی خویش ببخشایید.

بنده دیگر  پاسخ هیچ پرسشی را نخواهم داد، انشاءالله دوستان به نتایجی برسند که به عقاید یکدیگر احترام بگذارند، حتا اگر با باورهای آنها خوانایی نداشته باشد. این خداوند است که به دل های ما آگاه است و محاسن و معایب همه را بیش از خود ما می داند.

 پاینده و سرفراز بوده و مطمئن باشید که تا به حال ریسک های فراوانی را بجان خریده و خود را فدای حقیقت نموده ام.

ذکر یا حق مددی، مولانظری را فراموش نکنید و سخن خود را با توصیه گهربار حضرت شیخ امیر به پایان می رسانم که تأکید فرموده اند: «غافل منیشه حق حق بو کارت    تا مولا ژ سُر بو و همیارت»

یا علی مدد. التماس دعا


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام و عرض احترام .

- جناب فریبرز ؟! جنابعالی  بجای اینکه مسلک ( دین ، فرقه  اهل حق / یارسان ) را بر اساس مبانی اعتقادی آن و پیامبرش کیست و کتاب آسمانیش را معرفی و آن شرح داده و بنویسید.  که برای ما از فیزیک کوانتوم و کیهان شناسی کلاس گذاشته ای و با این عمل می خواهی در پاسخ به سوالات طفره رفته و با مغلطه کاری فکر خوانندگان  را ازمسیر اصلی منحرف نمایی . !!!!

- جنابعالی و هم مسلکانت (هم فکرانت )  قرآن با این عظمت را رها کرده و می خواهید با بحث علمی مثل کیهان شناسی و فیزیک کوانتوم ، دونادون را از آن طریق ثابت کنی و آیات نورانی وحی الهی را با این عمل ، البته به نظر جنابعالی باطل نمایی . ؟؟؟!!! که اینکار شما جنگ با خداست .

- منظورجنابعالی ازخطاب قرار دادن دوستان عزیز،!! هم فکرانت- اهل حق / یارسان - است .

- و به آیات قرآن کریم که مفسرین آن علمای برجسته و بزرگوارتشیع و بالاخص علامه فقید سید محمد حسین طباطبایی (ره ) است ، ایراد گرفته و به جامعه اهل حق خطاب می کنی که قرآن موهوم و دورغ و گذاف و ناحق است که راهنمای اهل حق را حضرات نوروزسورانی ها  که کسی آنان را نمی شناسد و معلوم نیست چه اعتقادی داشته اند معرفی می کنی .!!!  و می خواهی با مغلطه کاری و پیش کشیدن مسایل علمی ( از طریق فیزیک کوانتوم ) به جوانان و قشر تحصیل کرده اهل حق تفهیم  و اثبات نمایی که تمام دنیا معتقد و باورمند به دونادون است و روز به روز هم به معتقدین به تناسخ افزوده می گردد . حتماً این  ضرب المثل را شنیده ای می گوید: « کافر همه را به کیش خود پندارد » .

- آیات قرآنی از نظر جنابعالی وهم کیشان شما دروغ ، گذاف و ناحق است . ؟؟ منظور شما را بنده بهتر درک و می فهمم که می خواهی با این کار از ریزش جوانان اهل حق نسبت به مسلکتان جلوگیری کنی . 

- جناب فریبرز؟؟!! قبول زحمت فرمایید ، جنابعالی و هم عقیده های شما با استناد به آیات نورانی قرآن کریم در تأیید تناسخ ، حلول و الوهیت در اهل حق ، اگرمطلبی دارید بنویسید ؟؟؟؟ . چون نوشته های بنده را سطحی نگری می دانید .

- خدمت عالی جناب عرض کنم که این آیات وحی منزل بر پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) است و ترجمه و تفسیرآن هم توسط علمای اسلام و مفسران بزرگوار تشیع می باشد ، بنده هیچ دخل و تصرفی در آیات الهی و ترجمه و تفسیرآنها نداشته و نمی توانم مثل شما چنین جسارتی به آیات الهی و مترجمین و مفسرین آن داشته باشم . ؟؟ و به خودتان زحمت دهید در صورت شک و ابهام می توانید به اصل کتابهای که در این زمینه ترجمه و تفسیر شده است مراجعه نمایید .  و دیگران مثل جوانان و قشر تحصیل کرده اهل حق را  هم به شک و تردید وا ندارید .

- درمسلک شما تأکید شده که یک فرد اهل حق باید درست کار و پاک دست وراستگو و ... باشد و این چه ایرادی است که به آیات قرآن کریم می گیرید ؟؟؟  و حالا شماها خودتان آیات قرآن را ترجمه و یا تفسیر به رأی می نمایید  !!! که طبق نظر و خواسته عده ای از سران اهل حق باشد انجام می دهید . و مترجمین و مفسرین قرآن و دیگران را سطحی نگر خطاب می کنید .

- جناب فریبرز در تمام نوشته های شما تناقض آشکار وجود دارد چون هیچ یک از نوشته های شما مستند و با ادله نیست  شما به این آیات نورانی قرآن کریم واحادیث و سخنان حضرت علی (ع) که در زیر می آید ایراد بنی اسرائیلی می گیرید و اگر دلیل قانع کننده و مستند دارید ؟ بفرمایید ما هم از نوشته های شماها بهره مند شویم . !!!!  

متنی که بنده در تاریخ ۲۴ مرداد نوشته بوده ام به این شرح است که مورد ایراد جنابعالی و عده ای از هم مسلک هایت قرار گرفته است . (( در سخنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه نیز تعبیراتى دیده مى شود که با صراحت این عقیده خرافى را طرد مى کند؛ مثلاً، درباره مردگان چنین مى فرماید: «لا عَنْ قَبیح یَسْتَطیعُونَ انْتِقالاً وَ لا فى حَسَن یَسْتَطیعُونَ ازْدِیاداً» (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸)؛

( آنها نه مى توانند کارهاى بد خود را دیگر جبران نمایند و نه توانایى دارند چیزى بر حسنات خود بیفزایند) .

بدیهى است کسانى که معتقد به تناسخ هستند، مى گویند انسان پس از مرگ به این جهان باز مى گردد تا اعمال گذشته خود را جبران نماید و به گفته آنها تکامل ناقص خود را به انجام برساند و گذشته را جبران کند.( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان‏، قم، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۵۵ ) .

از جمله آیاتی که در قرآن کریم با تناسخ در تضاد می باشد آیه های ۵۳-۵۱ سوره یس است که می فرماید:

وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الأجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ (٥١)قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (٥٢)إِنْ کَانَتْ إِلا صَیْحَهًٔ وَاحِدَهًٔ فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ (٥٣)

و در صور دمیده شود، ناگهان آن ها از قبرها ، شتابان به سوی پروردگارشان می روند(۵۱) می گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند.(۵۲) صیحه واحدی بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند.(۵۳) . در کنار این ها وجود عالم برزخ در تضاد کامل با تناسخ است. ))

 

جنابعالی در تاریخ ۲۷ مرداد مرقومه ای داشتید و به این احادیث و آیات قرآن کریم ایراد بنی اسرائیلی گرفته و به زعم خود تفسیر کرده و می خواهید به آنها ( البته ) از نظر خود خدشه وارد کنید و دوستان ( قشر تحصیل کرده جوانان اهل حق ) را مورد خطاب قرارداده ومانع تحقیق و گرویدن آنها به مذهب حقه تشیع  شوی  . جنابعالی به مترجمین و مفسیرین بزرگوار علمای تشیع ایراد گرفته و آنها را نابخرد خطاب کرده ای چون آنها مسلک باطل شما را با آیات و احادیث ائمه طاهرین (ع) باطل میکنند .    لطف فرمایید در نوشته های خودت ادب و نزاکت را نسبت به علمای اسلام و بالاخص تشیع را رعایت نمایی و نوشته هایت را با سند بنویس . و حالا متن جناب شما این چنین است :  (( ونقل حدیثی ازحضرت علی درنهج البلاغه نموده که این حدیث به نظر بنده بیشتر جنبه اخلاقی دارد تا اینکه بعضی افراد بخواهند ازآن بهره برداری کنند درجهت بطلان دونادون ویا (تناسخ) نکته ای که باید دوستان به ان توجه داشته باشند درتفهیم و مفهوم ایات قران مجید این است که باید اولا ایات ماقبل وایات مابعد ان ایه توجه شود شان نزول ایه باید توجه شود ظاهر آیه وباطن آیه توجه شود  .  

یکی ازایاتی که ایشان آورده اند (51 و53 ازسوره یس) دراین رابطه باید بگویم ما هم باورمند به این آیه هستیم که دیگر بازگشتی درکارنیست چونکه دیگر کره زمین وارد فاز دیگری شده است وتبدیل زمین به غیر زمین تحقق یافته است وبه اصطلاح دون به دون خود زمین هم وارد دون دیگر شده است واحتمالا امکان شرایط حیات هم ازاو سلب میگردد واما درمورد (99 الی 100 مومنون سوره)  انچه که ظاهر ایات ماقبل ومابعد نشان میدهد این ایه درشآن اجنه نازل شده است واین جنیان گاها درهیات انسان هم درمی ایند ودرمجالس انسانها هم شرکت میکنند (که درایات ماقبل به ان اشاره شده رجوع شود به قران) لذا این ایات به ما مربوط نمیشود وتعمیم آن به انسان کاری نابخردانه است وحتی اینها فرصت لازم را دردنیا داشته اند (زمان دنیوی) واخر آیات همین سوره گویای صحت مطلب فوق است اما درمورد ایات دیگر وایات مشابه دیگرکه درقران هم هست باید به عرض دوستان برسانم ما درقران دومورد ازبازگشت مجدد را مشاهده میکنیم یکی به واسطه اعمال یهود درروز سبت تبدیل به میمون شدند ودیگری رسخ که با عذاب اهی چونان چوب خشکیده شدند درثانی چرا خداوند به طور دایم درقران همان ایاتی که شما اورده اید (اقای اسد) به یحیی ویمیت اشاره میکند وزنده کردن ومرگ مجدد را که دایم این کاراستمرار دارد وجالب است که جنابعالی وهمفکرانتان میگویید اینها درشان قیامت نازل شده واشاره به قیامت دارد وخدا گفته احدی برنخواهد گشت اولا انجا که سخن ازبازگشت وقیامت است اخرین مرحله ازحلقه هستی دردار وجود است که دیگرمهلتها پایان یافته وتمام شده است دوم اینکه خداوند برای قیامت ازکلمه حی وزنده کردن استفاده نمیکند بلکه میگوید (بعث) برانگیختن ویا کلمه حشر را به کارمیبرد ومیگوید محشور میکنیم زیباترین مثال برای زنده کردن که بهتراست ازکلمه حیات بخشیدن استفاده کنیم تا راحت تر تفهیم شود درقران بیان میشود که (منکران قدرت خداوند به حیات وممات مجدد به درختان نمی نگرند که چون فصل پاییز وسرما شود به آبی که ازآسمان نازل میکنیم مجددا حیات میبخشیم) براستی اقای اسد هرگز به این درختان دقت کرده ای درسرما کاملا خشک وبی روح ودربهارمجددا سبز وبانشاط برگ درخت با پایین آدن ازهمان درخت افتاده وخشک شده تجزیه شده وجذب خاک شده ودرجای دیگری کاربردی دیگریافته است اگرقرار باشد انسانها بازگشت نداشته باشند پس چگونه خداوند وعده داده که زمین سرانجام ازآن صالحان است ایا فقط صالح دردوران اخرزمان داریم  ، امید انکه مورد توجه دوستان قرار گرفته باشد  .))

 

جناب آقای فریبرزشما مثل کمونیستها فکر می کنی مقداری در تفکرات کمونیستیت تجدید نظر کن و این دوستانت را از این بیشتر گمراه نکن و بگذار در همان فرقه اهل حق که هرچه هست بمانند . 

علی اعلایی داود و دیار سرت

آقای اسد خاک تو سرت
شدیدا تحت تاثیر منطقتان قرار گرفتم
پنجشنبه ۴ شهریور ۹۵ , ۱۲:۰۹ بنده ای از بندگان خدا
سلام بر همه شماها
من نظریات بیشتر افراد رو خوندم...انتقادات و دفاعیاتتون رو هم خوندم.هر کسی عقیده ای داره و ما نباید کسی رو به زور به چیزی علاقه مند کنیم.
منم مدت زیادی با کسانی همنشین بودم که اهل حق بودن.در کل عقاید اونا در طی سالهای زیاد بسیار تغییر کرده مثل اسلام که بیشتر افراد متاسفانه الان فقط اسم مسلمانی رو یدک میکشن.
اهل حق ها انسان هایی مومن و راستگو هستن در ضمن بسیار به حلال ها و حرام ها اعتقاد دارن.
اونا مهربونن و انسان.این خودش خیلی مهمه...
لطفا کسانی که از این فرفه متنفرید کمی بیشتر ببینید و کمتر عصبانی شید.ما انسانیم و اشرف مخلوقات و نمایندگان خدا در زمین...قبل از هر حرفی کمی تفکر کنید..

ممنونم از وبلاگ عالیتون.خسته نباشید
سلام علیکم
موفق باشید ان شاءالله

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام و احترام و عرض ادب به کلیه کسانی که در این پست نظر خود را اظهار می دارند چه افراد با موادب و بی ادب . 

از نویسندگان محترم و افرادی که در نوشتن ادب و نزاکت را رعایت می کنند تشکر و امتنان را دارم و بعضی ها خیلی ادب را رعایت می نمایند ( مثل آقای ناشناس ) و بدون معرفی خود و با نام مستعار ناشناس مطلب می نویسند می خواهم به متن زیر پاسخ های خود را مرقوم فرمایند . ممنون می شوم . 

اصول اعتقادی اهل حق :

طبق مستنداتی که ازکتب و «دفترهای » منسوب و متعلق به فرقه اهل حق در دست بوده و شواهد حال، حکایت از آن دارد و یا می تواند مؤید آن باشد; عقاید و مبانی اساسی اهل حق مخلوطی از اعتقادات «تناسخی و حلول ذات » عرفان و تصوف التقاطی و مسایلی برگرفته از ادیان ایران باستان، مثل دین زرتشتی پیش از اسلام، هندوییزم مانوی و برخی از مبانی مسیحیت و یهودیت بوده که بعضا صبغه اسلامی به آن داده اند و اساسا هیچ مطابقی با اصول مسلم و متفق علیه اسلام ندارند.

اهل حق با غلات شیعی و فرقی چون دروزی های لبنان نصیریه (انصاریه) نواحی لاذقیه سوریه و یا علویین آنجا و علی اللهی های شمال افغانستان و اسماعیلیه در جنوب تاجیکستان استان خود مختار «بدخشان » مشابهت داشته و از طرفی شباهت زیاد آنان با مسلک تصوف انکار ناپذیر است، به طوری که در بعضی جاها و شهرها طرفداران این فرقه به خانقاه دراویش ملحق می شوند.

بعضی در این رابطه می نویسند: «ظاهرا آداب ومناسک اهل حق تا حد زیادی به آداب تصوف شباهت دارد، چنان که لزوم اجتماع آنها در «جمخانه »; تقدیم نذر و نیاز; خدمت; اشتغال به ذکر خفی و جلی; توجه به ساز و سماع که احیانا به نوعی جذبه منتهی می شود و ضرورت سر سپردن به پیر و مرشد، آداب و مناسک اهل حق را به نوعی تصوف مخصوص تبدیل کرده است ».


دکتر محمد مکری که از آشنایان به این مسلک بوده، در مقدمه اش بر کتاب حق الحقائق یا «شاهنامه حقیقت » می نویسد:

«مذهب یا مسلک اهل حق یکی از دسته های وابسته به مذهب تشیع است و مجموعه ای است از عقاید و آرای خاص مذهبی که با ذخایر معنوی ایران پیش از اسلام و افکار غالی پس از اسلام که بخصوص در مناطق غرب ایران پراکنده بوده اند، درهم آمیخته است ».

مؤید این مطالب که مسلک اهل حق برخی از اعتقادات ادیان دیگر نظیر زرتشتی را به همراه دارد، به وفور در «دفتر»های این فرقه به چشم می خورد; مثلا در «نامه سرانجام » چهارچوب اساسی مسلک را در یک بیت چنین بیان می کند:

یاری چارچیون، باوری و جا         پاکی و راستی، نیستی و ردا

که مبین همان پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک است .

توضیح بیت مذکور این است: تمام کسانی که به آیین اهل حق هستند، به آنها خطاب «یاری » می شود. همان طور که به مسلک اهل حق «آیین یاری » گفته می شودو مراد از «پاکی » همان پندار نیک و پاک زیستن و دوری از هر نوع ناپاکی و کثافت به هر صورت و کیفتی که باشد و مراد از «راستی »، پرهیز از دروغ و ناپاکی و درست زیستن است و مراد از «نیستی » این است که خود را از هر تعلق خاطر به دور دارد تا شایستگی رسیدن به مقام فنا فی الله را به دست آورد، یا به عبارت دیگر از خود بریدن و به حق پیوستن است.

مراد از «ردا» احتمالا راد مرد بودن یا جوانمردی است که معتقدان به این فرقه بسیار شعار جوانمردی و پیروی از جوانمردی های حضرت علی علیه السلام را دارند، البته این توضیحی است که تقریبا مطابق مرام و مسلک اهل حق از آن تعبیر می شود.

در واقع می توان گفت از ویژگیهای این مسلک، رعایت اصولی چون پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک است که پای بندی به آن بر جمیع اهل حق واجب بوده و لذا تحت عنوان یک بیت از «نامه سرانجام » در آمده است.


خالق و صانع (توحید) درمذهب اهل حق . 

سخنان اهل حق در باره خالق جهان و اصل توحید متفاوت و بلکه متناقض بوده، و تلفیق بین آنها بسیار مشکل است. گاهی از گفتار بزرگان آنها کلمات متناقض صادر شده و ظاهراخودشان هم ارتباط بین کلمات ماقبل و مابعد را قایل نیستند، تا جایی که بعضی با تمسک به گفته نویسندگان و مرشدان، این فرقه را تا سرحد مشرک وکفار به پیش برده و حتی در بعضی مکتوبات آنها را غالی و از غلات غلیط شمرده اند. البته حقیقت امر بر بسیاری روشن نیست; زیرا گفته های بعضی سرسلسله ها و رؤسا همین مطالب را القا می کند و بعضی دیگر هم در گفته های خود اصلاحاتی به وجود آورده اند.

به هرحال مسئله توحید، یگانگی خداوند، تجلیات ذات حق و دیگر جوانب آن، مسئله ای است که برای بسیاری از پیروان اهل حق حل نگردیده و غالبا در تحیر و سرگردانی مطلق هستند. هنوز معضل حلول و تناسخ بسیاری را به کام پوچی فرستاده و مرشدان مدعی علم لدنی و تجلی ذات هم این مطالب را روشن نکرده اند و ظاهرا علوم غیر مکتسبه آنان در این رابطه چیزی تبیین ننموده است. یکی از افراد این مسلک طبق تفسیر «دفتر»ها و درک و فهم خود چنین می نویسد:

«همان ماده یا طبیعت که دارای قدرت و شعوری است، خداوند است; زیرا که ذات حق در جزء و کل موجود است و به نسبت تکامل وجود دارد».

تاریخ این مسلک به ویژه در موضوع آفرینش دارای شگفتی خاصی از افسانه ها و غلوهاست که بیشتر آنها به صورت نظم تحت عنوان «شاهنامه حقیقت » مدون شده است و از مشهورترین کتب این فرقه به شمار می رود و در آن این تجلیات نورانی و حقانی را به صورت نظم درآورده اند، از این نوع افسانه ها در دفترها و متون دست نویس دینی فرقه اهل حق که به گویش گورانی قدیم هست به وفور یافت می شود.

آنان معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلی انجام شده است: خلقت «جهان معنوی » و خلقت «جهان مادی » و تصوری که ازاین دو جهان دارند، معرف رنگ خاص فلسفی است. گذشته از این مطالب، برخی از بزرگان اهل حق، توحید را بدون توضیح ارایه داده و می گویند: «توحید تجلی ذات خالق (حق) در مخلوق است » (مثلا در علی علیه السلام یا سلطان اسحاق) و ظاهرا این صریح ترین تعبیر از توحید باشد که افراد این فرقه گاهی ابراز می دارند.



حالا شدی آدم (اسد)
مثل انسان حرفتو بزن و توهین به کسی نکن وگرنه ماهم کسانی رو داریم که توهین بلدن
هروقت هم اسم سلطان اسحاق رو میاری لطفا بگو حضرت سلطان اسحاق چون حضرت سلطان اسحاق برای خیلیها عزیز و در قلب خیلیها میتپد درغیراینصورت ما هم بدجوری بهت توهین میکنم البته فقط به خودت ...این را هم بدان ما قطره ایم از دریای این فرقه واگرمجبور بشویم آدرس سایت رو به دیگر یاران خواهیم داد وآنوقت است که دیگر پیش بینی آن خیلی مشکل خواهد بود.پس ازت برای بار آخر خواهش میکنیم که با بزرگان مابا احترام صحبت بکن....منتظر تغییر رفتارت هستیم
 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)
آقای ناشناس محترم  !!! در متن زیر احکام شرع مقدس دین اسلام با بدعت های حضرت سلطان ضحاک چقدر تفاوت دارد و آن را مقایسه کن تا معلوم گردد این حضرتی سلطان ضحاکی که در قلوب شماها جای دارد چه خیانتهای که در دین کرده است و عده ای را به ضلالت و گمراهی کشانده است و هم اکنون امثال جنابعالی ها پیروان کور کورانه وی هستید . 
 

حکم غسل و نماز و دفن میت در شرع مقدس اسلام :

حکم غسل و نماز و دفن میت که در آئین مقدس اسلام با دستورات خاص و آدابی غیر قابل تغییرجایگاهی حساسی دارد ، آن را در اینجا جهت روشن شدن اذهان فرقه اهل حق و کسانی ادعا دارند که مسلمان شیعه مذهب هستند ولی آداب وسنن ، مقررات و قوانینی که برای مسلک خویش وضع نموده همه و همه مخالف با اسلام می باشد ، به آن پرداخته می شود . 

این فرقه برای این که بتوانند برای تظاهر به اسلامیت خود دلیلی داشته باشند ناگزیر...  به اعمال شریعت و حقیقت قائل هستند . اعمال شریعت تقریبا همان است که در اسلام مرسوم می باشد و بعد به لحاظ تکمیل آنچه در شریعت واجب گردیده آداب و سنتی را به عنوان مثلا نماز و روزه حقیقت مطرح کرده اند . این اسائه ادب به ساحت خدا و رسول خدا و امامان دلالت می کند رؤسای این فرقه ( سیدها ، دلیل ها ، پیرها وباصطلاح بزرگان و... ) بر این عقیده اند آنچه در شرع انور وارد شده است کفایت نمی کند که اینان جهت تکمیل آن وظایفی را مقرر کرده اند یا اینکه خواسته اند خویش را در پس این تظاهر به اسلامیت پنهان کنند و مدعی اسلام شوند . اینجا هم می گویند بعد از شستشو و انجام آداب شریعت از استعمال سدر و کافور و غیره آنگاه غسل حقیقت در باره او انجام می شود دعای غسل که مخصوص بخود را می خوانند و به این شرح است .


طریقه غسل دادن میت در مسلک اهل حق :

و حکم عزیز شاه خاونکار – و شرط بنیام  پیر سر قطار – وردای داود و طاس رمزبار- و قلم زرین موسی دفتردار- و جام ابراهیم و آب طشار – طاهربو میت اول آخر یار .

البته طبق دستور فوق وقتی تمام اعضای بدن میت شستشو داده شد و پاک و پاکیزه گردید آن وقت باید طاس یا ظرفی را پر از آب کرده و روی آن ایه غسل فوق خوانده  و آن آب از سر تا پایین پای میت ریخته و این عمل را سه بار تکرار نمایند البته آب باید از سر وصورت و سینه و شکم الی آخر بدن و پای میت بگذرد و بعد میت را به طرف  چپ خوابانده و سه مرتبه هم آیه غسل را روی آب خوانده و آن آب را از طرف راست تا پایین پای میت بریزند و پس از آن میت را به طرف راست خوابانده و سه بار هم به طرف چپ او بریزند و در تمام موارد فوق باید روی میت به طرف قبله باشد ( منظور به طرف پردیورباشد که قبله اهل حق است ) .  پس از آنکه میت غسل دادند و ستر و کافور کردند و بدن او را خشک نمودند او را در میان کفن پیچیده و بوسیله تابوت یا چیز دیگری که حمل میت در آن جایز باشد آن را از غسالخانه حرکت داده و جهت دفن در قبرستان به محل مخصوص می برند و در چند قدمی قبر میت را با تابوت رو به قبله (پردیور) به زمین می گذارند و نماز( مخصوص خود) آن را می خوانند . البته بعضی در منزل خود و یا در جای محفوظی عمل تغسیل میت را بجای می آورند .


طریقه غسل دادن میت از نظرشرع مقدس اسلام :

حضرت امام صادق (ع) فرموده اند هر مومنی که مؤمن را غسل دهد و به هنگامی که او را از پهلویی به پهلوی دیگر می غلطاند بگوید « اللهم هذا بدن عبدک المؤمن و قدراخرجت رو حرمنه و فرقت بینهما فعفوک عفوک عفوک » یعنی (( بار خدایا این بنده مؤمن تست و تو روح را از او بیرون کردی و میان روح و بدن او جدایی افکندی ، خدایا عفو و بخشایشت را بر او برسان )) ( اصول کافی ج ۳ ص ۱۶۴ ) اگر آقایان و فرقه اهل حق ادعای تشیع دارند چرا سنت بی اساسی را بر آنچه امام صادق (ع) فرموده اند ترجیح می دهند ؟!! .

خوشبختانه درمورد نمازمیت مطلبی تحت عنوان نمازمیت شریعتی و حقیقتی ندارند فقط به دستوریکه سنت سلطان اسحاق وبا آداب نماز میت اسلامی فرق می کند عمل می نمایند و به این گونه است .


طریقه نمازخواندن بر میت در فرقه اهل حق :

روح فلان کس و صدق یقین ، و اشاره شرط شاه بنیامین ، وردای داود رهنمای رهبر، نبوسرگردان و قهر سقر، و قلم زرین موسی دفتردار ، ردبو و صراط و شرط و اقرار ، و خدمت کرده پاک پیر رمزبار ، و ناز ایوت دایم الهشیار، و نازملک خلاصه  طیار ، و ناز مصطفی میر حشمت بار ، و ناز هفتوان سیدان نازار، و جاودانی شادبو رستگار ، و چشمه حیات جرعه بنوشو ، خلات باقی و تن بپوشو ، و دیدار حق مست سر خوش بو، مرغش سر فراز هم صاحب بش بو ، وجودش خالص تمام طیاربو ، داخل و حلقه سلسله یاربو، و ثبت موسی حساوش پاک بو ، آزاد و کرم سلطان سهاک بو ، مجرم ویطوره نمازش وانا ، جاری بی و امر سلطان دانا . (ایوت : درلغت کردی معنی پرورش و نهگداری و پرستاری است که در نامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است . )


طریقه نمازخواندن بر میت دردین مقدس اسلام :

 دراسلام می باید همان طورکه امام صادق سلام الله علیه نیز فرموده اند بر (( اهل قبله هرکه باشد نماز گذارد )) ( امالی صدوق ص ۲۱۷ )  وقتی میت را شستشو نمودند با آب خالص و کافور و سدر غسل دادند و کفن کردند ، جنازه را بصورتی که پایش رو به حضرت امام رضا (ع) باشد بهمان هیبت که در قبر می گذارند برای اقامه نماز میت گذاشته او که می خواهد نماز میت بخواند همان طور که رسول خدا (ص) (( اگرمرد بود مقابل ناف او می ایستادند و اگر زن می بود برابر پائین تر از سینه قرار می گرفتند )) (استبصارج ۱ ص ۴۷۱ )  و نماز میت را این گونه می خواندند :

تکبیراول می گوید : (( اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ))

تکبیر دوم را می گوید و می خواند :  (( اللهم صل علی محمد و آل محمد ))

سپس تکبیر سوم را اداء کرده می گوید : (( اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات ))

و بعد تکبیر چهارم اگرمیت مرد باشد می گوید : (( اللهم اغفرلهذا المیت )) و اگر زن بود می گوید: (( اللهم اغفر لهذاه المیت )) و بعد تکبیر پنجم را بگوید .

حال جای دارد بگوییم نمازی میتی که در فرقه اهل حق مرسوم است و بدعت گذاشته اند  چه شباهتی به نماز میتی دارد که نزد مسلمان شیعه مرسوم است ؟!! در صورتی که اهل حق خود را مسلمان شیعه می دانند باید به آنچه در تشیع فرض می باشد عمل کنند ، و نه درظاهر به آن تظاهر نمایند بلکه در خفا هم مطابق ظاهر عمل نمایند .


تلقین میت در مسلک اهل حق :

در کتاب برهان الحق نورعلی الهی می نویسد برای میت اینگونه تلقین بخوانید « یا حق امان است ، فلان مرده است ( اسم ببرد ) بدرگاه تو پناه آورده است ، چون بشرط حقیقت سرسپرده است ، از تقصیرات و گناهانش در گذر ... اول و آخر یار امین » ( برهان الحق چاپ سوم ص ۵۷۵ )  فلان کس مردن ، یا شاه امانن فلان کس مردن ، اگرگناه کارارکردار کردن ، و رای حقیقت زحمتش بردن ، پناه و درگای سلطان آوردن ، شرط بنیام سرش سپردن ، لقمه ی حلالی حقیقت وردن ، خیانت ورای ایمان نکردن ، و جوز سکه نشان موان ، هر ویت مزانی و چه دستوان ، یا شاه قبول کر لاله رجا مان ، بگذر و تقصیر جرم و گنامان ، روح فلانی و فنی و میرد ، وبارگناه رو به عقب کرد ، نکیرین نکن یا حق عذابش ، (حق : ذات خداوندگار را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند. ) ، هر چه سئوال کن ایدن جوابش، اولش یارن آخرین یارن ، پیرش بنیامین شاه خاونکارن ، دلیل داودن رهنمای روشن ، کردارش چراغ و پیش پاشن ، محاسب موسی صاحب دفترن ، قبله حقانیش و پردیورن ، شفیعش و حشر خاتون رمزبارن ، دستگیرشاه ابراهیم یار یادگارن ، حساب کتاب و دونا دون ، صراط میزان و شر شونن ، پناگاش همت جم راسانه ، (جم : اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد .) ، جم مکان حق قبله خاصانه ، اصول دینش شرط اقرارن ، و روژحسا و هفتنش یارن ، هفتن هفتوان شریک یارن ، چنی چلتنان و هم قطارن ، آب کوثرش چشمه طشارن ، جامش آئینه جمال یارن ، چشمه انطهور عین سلطانه ، عینش شعله شوق جم جهانه ، چلتن پیروان او شعله نورن ، دایم الاوقات سمت و حضورن ، طهور شیوه ذات کوثر صفاته ، حیات بخش جان موت مماته ، امیدن نصیب کل یارسان بو ، راگه آخرت لیشان آمان بو ، پنامان حقن حق یارمان بو ، همت یاران پشت بارمان بو ، یا گر چک داود یا پیر بنیامین ، سلطان کرم کی جم باچن آمین مجرم یه قانون تلقینمانه ، یه شرط اصول رای دینمانه .

توضیح اینکه در موقع خواندن نماز و تلقین به جای فلان کس اسم شخص فوت شده را می خوانند و پس از خاتمه تلقین ، طبق معمول روی قبر میت را پوشانده و تمام مردم که در آنجا حاضر هستند بحالت ایستاده به سوره فاتحه که توسط یک نفر خوانده می شود گوش داده و بقیه آمین می گویند .


تلقین میت در دین مقدس اسلام :

حضرت امام باقر (ع) می فرمایند : (( چون میت را درون قبرش گذاردی بگو : « بسم الله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله » و سپس آیه الکرسی بخوان و دست خود را به شانه راستش بزن و بگو «  ای فلان رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً و لمحمد رسولاً و لعلی اماماً » و نام امام زمان او را نیز یاد کن )) ( وسایل الشیعه ج ۱ ص ۸۴۴ ) که در عصر ما می باید اسامی مبارک امامان معنعن برده شود تا وجود اقدس و نازنین حضرت حجه بن الحسن العسکری و ملاحظه می فرمائید که هیچ کدام از آداب غسل و نماز و دفن و تلقین میت که نزد فرقه اهل حق مرسوم است با آنچه در اسلام وارد می باشد شباهت ندارد . 

 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

قابل توجه کسانی که خود را اهل حق دانسته و می گویند ما هم شیعه دوازده امامی هستیم . 

متن زیر طریقه و شیوه نماز در دین مقدس اسلام  با فرقه اهل حق را مشخص می کند خواهشمند است کمی روی آن تأمل و تعقل نمایید . 

نماز و یا صلاة دردین مقدس اسلام :

آیات قرآن که دلالت بر وجوب نماز می کنند ، بسیارند که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

۱ ـ « وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرّاکِعینَ »(سوره بقره ، آیه ۱۱۰) و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید ؛ و هر کار خیری را برای خود از پیش می فرستید ،آن را نزد خدا (در سرای دیگر ) خواهید یافت.

 ۲ـ « حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی ‏ ... » (سوره بقره، آیه  ۲۳۸ ) در انجام همه نمازها به خصوص نماز وسطی =(نماز ظهر )کوشا باشید!...

۳ـ « ... فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتابًا مَوْقُوتًا » (سوره نساء، آیه ۱۰۳) ، نماز را (به طور معمول)انجام دهید، زیرا نماز وظیفه ثابت ومعینی برای مؤمنان است!

۴ـ «... وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ »(  سوره یونس، آیه ۸۷) ، ونماز را بر پا دارید! و به مؤمنان بشارت ده ( که سر انجام پیروز میشوند! )

 ۵ ـ « أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی‏ غَسَقِ اللَّیْلِ ...» (سوره اسراء، آیه ۷۸ ) ، نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر ) تا نهایت تاریکی شب(= نیمه شب) بر پا دار ؛...

۶ـ «... أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری » (سوره طه، آیه ۱۴) ، نماز را برای یاد من بپا دار !

۷ـ « وَ الَّذینَ هُمْ عَلی‏ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ » (سوره مؤمنون، آیه ۹ ) ، و آنها (= مؤمنان) بر نمازهایشان مواظبت می نمایند

۸ـ « ... وأَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ ... » (سوره انبیاء، آیه ۷۳) ، و انجام کارهای نیک و بر پا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم ؛...

 ۹ ـ « وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ‏... » (سوره نور، آیه ۵۶) ، و نماز را بر پا دارید، و زکات بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.

۱۰ - « ... وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ » (  سوره روم، آیه ۳۱)، و نماز را بر پا دارید و از مشرکان نباشید.

فروع دین : مجموعه وظایفی که شارع مقدس اسلام به لحاظ پیروان ، معین و مشخص فرموده فروع دین شناخته شده است . همان طورکه اصول دین باورهایی است که بن و بنیاد دین و مذهب بشمار می آید و بنیاد دین اسلام بر آنها نهاده شده است و بدون این باورهای بنیاد نخواهد داشت . فروع دین نیز که برای اصول ریشه هایی هستند که از یک بیخ بر آمده اند و از اصول منشعب شده اند و می توانند انسان را از سقوط به مرحله ی « اولئک کالانعام بل هم اضل » یعنی آنان مانند چهارپایان هستند بلکه گمراه تر (اعراف ۱۷۹ ) محفوظ داشته به کمال عالی برسانند چنان که قرآن نسبت به پیامبر اکرم (ص) می فرماید : « ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین اوادنی » (نجم ۹ ) و لذا می بینیم رسول خدا برای رسیدن انسان به چنین مرتبت و منزلتی راهی دیگر به فراخور حال دون معصوم بودن ترسیم نموده فرموده اند : « الصلوه معراج المؤمن » (اعتقادات مجلسی ص ۲۹ )

در این صورت نماز و روزه ، خمس و زکوه ، حج و جهاد ، امربمعروف و نهی از منکر ، که در تمامی آنها (( تولا و تبرا )) دیده می شود یعنی توام با محبت محمد و آل طاهرینش باشد به این معنا که اگر چنین محبتی ( = تولا ) باشد به فقه اهل بیت عصمت و طهارت عمل می کند یعنی همان گونه که ائمه طاهرین نماز خوانده و روزه گرفته اند ، زکوه و خمس پرداخته اند ، و حج گزارده جهاد کرده اند به وظایفش عمل می نماید در حقیقت از فقه غیرائمه طاهرین (( تبرا )) نموده است و مسلما بدون چنین ایمان و ایقانی (( هر حرکت و پویشی ناپایدار و بی فرجام است و هر پوینده ای دل مرده و بی نشاط و سر انجام ، خموش و راکد و بی حرکت )) پس آنچه اصول دین یعنی ایمان به خدا و نبوت و معاد را در انسان مؤمن شکوفا می کند به نور این اعتقاد شبستان وجودش را نورانی می نماید تلاش و حرکت ، عبادی آدمی است .

بهمین لحاظ قرآن آنجا که می خواهد از (( نقشبند زندگی )) سخنی گفته باشد آن را (( زاینده عمل )) می داند که همان راه درست بسوی مطلوب مورد نظر است و لذا می فرماید : « یا ایهاالذین امنوا ارکعوا و اسجدوا » ای کسانی که ایمان آورده اید : رکوع و سجود کنید . ( حج ۷۷ ) و هم می فرماید : « و اقیموا الصلوه و اتوا الزکوه » و نماز بپا دارید و زکوه بدهید  ( بقره ۴۱ ) .  ولی آنچه قابل تذکر و توجه می باشد این است که فروع دین روح توحیدی را بر وجود حاکم نموده در حقیقت با نفی عبودیت غیر خدا ، حاکمیت نور بر وجود فراهم می آید . که البته می باید به این مهم نیز دقت داشت (( قرآن عبادت نکردن غیر خدا را برای موحد بودن ، کافی نمی داند و شرایط  دیگری را نیز بر آن می افزاید ... و آن اطاعت نکردن از رقیبان و معارضان خداست . این مطلب در فرهنگ قرآنی چندان واضح است که در موارد ی بر اطاعت و دنباله روی ، نام عبادت نهاده شد ، و اطاعت کنندگان غیر خدا ، مشرک معرفی شده اند ، با این بیان ، عبادت خدا را که روح و معنای توحید است می توان با تعبیر (( عبودیت و اطاعت انحصاری خدا )) معرفی کرد و عبودیت و اطاعت غیر خدا را شرک دانست )) . 

نورعلی الهی که از زبان فرقه اهل حق خودشان را مسلمان شیعه واقعی قرآن می دانند عباداتی را که خودشان اختراع کرده اند ، و هیچ گونه پایه و اساس الهی ندارد مکمل عبادات شرعی اسلامی می دانند و می گویند :  عبادات اهل حق هم یک نوع دعاست که با عبادات مسلمانان هیچ فرقی ندارد . چنانکه در باره نماز می نویسد: « در مرحله اول عبادتی است جسمانی در عالم ناسوتی که هر فرقه یی از ادیان مختلفه به طریق مخصوصی عمل می نمایند و در اسلام نیز، به ترتیب متداوله ی فعلی انجام می شود . مرحله دوم عبادتی است فارغ از قیود ارکان جسمانی و اذکار زبانی محل آن ، از سینه به قلب است . مرحله سوم عبادتی است فارغ از هستی ماده و صورت و در تجرد محض سیر عالم جبروتی می نماید . مرحله چهارم عبادتی در عالم توحید – عالم لاهوتی » . ( برهان الحق ص ۱۳۹ تا ۱۴۱ چاپ سوم ) .

و یا در مورد روزه همین طایفه اهل حق مدعی اسلام و مسلمانی شیعه بر خلاف نص صریح قرآن و سیره عملی محمد و آل طاهرینش ائمه دین صلوات الله علیهم اجمعین معتقدند (( البته روزه هم بهمان قیاس نماز مراحلی دارد . مرحله اول مقام شریعت ، مرحله دوم مقام طریقت ، مرحله سوم مقام معرفت ، مرحله چهارم مقام حقیقت که این مقام منجر به صوم دائمی از لذائذ دنیوی می شود . )) ( همان ص ۱۴۲ تا ۱۴۴ ) که اگر کسی هم به این مرتبه برسد دست اندرکاران یا کارگزاران اهل حق (طایفه ) نیستند زیرا طاقت چنین امساکی را ندارند علاوه بر بدعت ، نو آوری دیگری دارند که در اسلام جایگاهی نداشته و برای این که مردم را از فهم این بدعت بر خلاف قرآن و سیره عملی رسول خدا و امامان دور نگاه دارند به روزه ایام البیض مرسوم در اسلام تشبیه کرده اند و می نویسند : « برهرفرد اهل حق که مکلف شرعی است اعم از ذکور و اناث واجب است هر ساله به موعود معین سه روز متوالی روزه دار باشد » ( همان ص ۱۴۴ ) برای نیت مطالبی را دارند لکن بعد از اینکه هر مرحله را شرح می دهند می نویسد : « به عبارت اخری سه روز مورد بحث نیت مرنوی است ، به اعتبار این که در نماز نو واقع شده است » (برهان الحق ص ۱۴۵ ) . و این زمانی است که سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) از ترس مخالفینش در نماز پنهان شده اند و معتقدند « غاری پدیدار گشت که تا آن وقت کسی از آن اطلاع نداشت سلطان و یارانش سه شبانه روز ، نظر به محاصره قشون نامبرده ، در آن غار، به حالت روزه گذراندند » ( برهان الحق ص ۱۴۴ تا ۱۴۵ )  به این لحاظ می باید روزه دار باشند . از طرفی نور علی الهی مدعی است (( ما هرچه نوشته ایم استنباط از قرآن بوده است )) یا می گوید : (( هرچه با ادله اربعه تطبیق کرد برای ما قابل اجراست ، و الاخیر ))  آنچه که نقل شد با کدام آیه قرآن کریم مطابق است ؟!

حال آیا می توان با این خود اختراع کردن های اهل حق ، که در لسان عالمان دینی ((بدعت ))  شناخته می شود گفت اینان مسلمان هستند ؟ بدون تردید با استفاده از آیات و روایات به این نتیجه می رسیم . اهل حق مدعی اسلام با این تفکر از مصادیق همان طاغوتیانی است که به این وسیله مردم را از نور عبادات به ظلمات جعلیات بی اساس می کشانند و هر کس اطاعت از چنین خود در آورده های بی پایه و اساس که بر خلاف قرآن و سیره عملی محمد و ائمه دین صلوات الله علیهم اجمعین است بنماید مسلمان نیست زیرا عبودیت و اطاعت انحصاری خداست و عبودیت و اطاعت غیر خدا شرک می باشد . و آنچه که اهل حق بنای آن را گذاشته هم با ادعای مسلمانی منافات دار د و هم مردم را از صراط عبودیت و اطاعت خدا بازداشته به راه خیالی و اطاعت از غیرخدا وادار کرده است . روش فرقه اهل حق به همان رویه طاغوتیانی می ماند که در مقابل پیامبران و امامان قرار گرفته است و عمل آنهایی که از چنین دستوراتی مغایر با قرآن و سنت اطاعت کرده اند یا می کنند عینا روش مشرکان در مقابل موحدان مطیع است .

واژهٔ نماز واژه‌ای فارسی است که ایرانیان برای واژهٔ «صلاة» عربی به کار بردند. این واژه به معنای خم شدن، سرفرودآوری برای ستایش پروردگار، احترام و اظهار بندگی و اطاعت است. واژهٔ نماز نام‌ واژه‌ای از فعل نمیدن فارسی به معنی تعظیم‌ کردن است.

«صلاة» که در لسان شرع برای فعل عبادی خاصی یعنی همان «نماز» جعل شده است، در لغت به معنای دعا، استغفار، رحمت و مغفرت، ثنای نیکو، درود و تعظیم است واگر به خداوند نسبت داده شود، به معنای رحمت و ثنای بر بندگان می‌باشد و در اصطلاح نیز به عملی عبادی اطلاق می­شود که متّشکل از اجزاء وشرائط خاصّی است و باید با قصد قربت به پروردگار هر روز در چند نوبت به جا آورده شود.

برخی حدس زده‌اند که این واژه از واژهٔ «ناماسته» در زبان سانسکریت گرفته شده‌ باشد که محتمل نیست.


نماز در فرقه اهل حق :

در فرقه اهل حق ، نماز و روزه بر شیوه اسلامی کاملا مردود است . سلطان سهاک در مسایل عقیدتی اکیدا اعلام داشته که روزه سه روز و نیاز به جای نماز قرار دارد . در کتب اهل حق در باره نماز کمتر سخن به میان آمده است و اینها پولی را که به عنوان نیاز و سرانه دادن می دهند کافی از نماز می دانند و می گویند ما نیاز می دهیم و آن نیاز غالبا یک گوسفند قربانی است که آن را رئیس دیگ جوش کند ، و به اهل حق خصوصا بخوراند که بر منکر حرام است و می گویند اگر نیاز نباشد نماز بی سود است اگر نیاز دهی پس نماز بیهوده است .

مرحوم دهخدا نیز در لغت نامه حرف ع ص ۱۴۲ مطالبی را راجع به نماز اهل حق آورده که این جماعت نماز نمی خوانند .

اهل حق به کسی اطلاق میشود که مراحل شریعت ، طریقت ومعرفت را طی نماید تا به مقام حقیقت برسد . نویسنده کتاب سرسپردگان در مصاحبه ای که در سال ۱۳۴۷ ش با یکی از اهل حق انجام می دهد . از جمله می پرسد  الف )« شما نماز می خوانید ؟ جواب می دهد:« خیرما نماز نمی خوانیم ولی به جای آن در جم خانه در هر هفته و پانزده روز نیاز می دهیم ». ب ) سئوال می کند این که می گویند اهل حق علی اللهی هستند ، صحیح است ؟ جواب می دهد : بلی اهل حق علی اللهی هستند و خودم هم علی اللهی می باشم » . ج ) سئوال می کند « آیا خدا همان علی است ؟ جواب می دهد : « بلی همان علی است » .


نیت وضوی اهل حق :

 «وضوی حقیقت می سازم از چشمه تشار به آب تشار بجام شاه ابراهیم، پیرم بنیامین رهبر، داود دلیل، دستگیرم سید محمد گوره سوار، اول و آخر خاوندگار.»

مایه تأسف است که چگونه این مردم را به هذیان سرگرم نموده اند . وقتی از آنها سئوال می شود که چرا نماز نمی خوانید ؟ !! به دلایل زیر می گویند نماز نخواندن ما دلایلی دارد.

۱- هدف ازنماز تقرب به خداست و این کار اختصاص به نماز ندارد ، بلکه به هر صورتی که انجام گیرد ، کفایت می کند و به این شعر شیخ بهایی تمسک می جویند : 

هرکس به زبانی صفت و حمد تو گوید                بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه

۲- گاه به توجیهات لغوی روی می آورند و می گویند ( صلاه ) در لغت به معنی دعاست نه ارکان مخصوصه و می گویند نماز و نیازهم هردو دعاست باهم هیچ فرقی نمی کند یکی باشد کفایت می کند .

۳- می گویند چون حضرت علی (ع) در حال نماز شهید شد ، لذا ما نماز نمی خوانیم زیرا نماز به معنی در به شهادت رساندن مولا نقش داشته است .

۴- نماز از آن انسان های مبتدی است که هنوز در مرحله شریعت هستند ولی ما از مرحله شریعت و طریقت گذشته و به حقیقت رسیده ایم و لذا نماز از ما ساقط است .

۵- یکی از سادات شاه ابراهیمی می گوید : طرفداران علی (ع) مدت مدیدی در حال تقیه زندگی می کردند و نماز و دیگر مظاهر تشیع را انجام نمی دادند و اینک پس از گذشت قرنها زیر بار آن نمی روند . نصرالدین حیدری رئیس تیره خاموشی می گوید : اهل حق قرنهاست نماز نمی خوانند و الآن برای آنها مشکل است که نماز بخوانند .

مدرسی چهاردهی در کتاب خاسار و اهل حق می نویسد : دوده آتش بیگی بجای سه روز روزه ، دوازده روز کردار دارند یعنی خدمت و تقدیم نیاز به سید طایفه کنند.

طبق نوشته قاسم افضلی در دایره المعارف تشیع ، چون اهل حق نماز نمی خوانند به جای آن مقرراتی در پردیوراز قبیل عبادات ، ذکر، نذرونیاز به وجود آمده آن را اجرا می نمایند می گوید :

" نمازم ذاتن ، نمازم پی یاران تجلی ذاتن ، وا دعا و نیازنمازم واتن ،آنه پی یاران و یاری خلاتن " نماز، نیازوعبادات کلا به خاطر نزدیک شدن به حق و خداشناسی واجرای دستورات دین و خواندن دعاها در نذورات هم شامل استغاثه و استعانت به درگاه حق و مقام مطلق می باشد . اهل حق طبق دستور سلطان اسحاق نذرونیازرا توأم با عبادات در جم خانه ها و اماکن متبرکه به طریق مخصوص به خود انجام می دهند تا با این حال و با تسلط بر نفس به فیض برسند . چون مردان اهل حق را در مساجد مورد سخریه قرار دادند علی (ع ) به آنان گفت من بجای شما نماز بجا می آورم شما بجای نماز کردار بجا آورید و شارب بگذارید تا همدیگر را بشناسید . نشانه ی اهل حق به سبیل هایش است .

اهل حق نماز را قبول ندارند و بهانه های مختلفی برای فرار از انجام این فریضه الهی دارند. البته برخی از خاندان های آنها همچون مشعشعی در سالهای اخیر اعلام نموده اند که نماز را قبول دارند و مدعی هستند که نماز هم  می خوانند.

اهل حق برای فرار از نماز جایگزینی به نام نیاز انتخاب نموده اند و معتقدند که نیاز می تواند جایگزینی برای نماز باشد. نیاز، غذایی است که شب جمعه درجم خانه (مکانی که اهل حق به جای مسجد در آن عبادات خود را به جا می آورند) توزیع می گردد.

اهل حق روزه سه روز , نیاز , نذر و خدمت به خلق (خود) را جایگزین عبادات اسلامی نموده اند که با شرایط خاص و اذکار ویژه همراه می باشد . 


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

قابل توجه ! کسانی که خود را اهل حق (یارسان )  دانسته و می گویند ما هم شیعه دوازده امامی هستیم و تمام اصول و فروع دین تشیع را قبول داریم . یعنی حلال و حرام محمدی را الی یوم القیامت قبول داریم . 

متن زیر طریقه و شیوه احکام تغسیل ، نماز ، تلقین و دفن میت در دین مقدس اسلام  با فرقه اهل حق (یارسان )  را مشخص می کند خواهشمند است کمی روی آن تأمل و تعقل نمایید. 


حکم غسل و نماز و دفن میت در شرع مقدس اسلام :

حکم غسل و نماز و دفن میت که در آئین مقدس اسلام با دستورات خاص و آدابی غیر قابل تغییرجایگاهی حساسی دارد ، آن را در اینجا جهت روشن شدن اذهان فرقه اهل حق و کسانی ادعا دارند که مسلمان شیعه مذهب هستند ولی آداب وسنن ، مقررات و قوانینی که برای مسلک خویش وضع نموده همه و همه مخالف با اسلام می باشد ، به آن پرداخته می شود . 

این فرقه برای این که بتوانند برای تظاهر به اسلامیت خود دلیلی داشته باشند ناگزیر...  به اعمال شریعت و حقیقت قائل هستند . اعمال شریعت تقریبا همان است که در اسلام مرسوم می باشد و بعد به لحاظ تکمیل آنچه در شریعت واجب گردیده آداب و سنتی را به عنوان مثلا نماز و روزه حقیقت مطرح کرده اند . این اسائه ادب به ساحت خدا و رسول خدا و امامان دلالت می کند رؤسای این فرقه ( سیدها ، دلیل ها ، پیرها وباصطلاح بزرگان و... ) بر این عقیده اند آنچه در شرع انور وارد شده است کفایت نمی کند که اینان جهت تکمیل آن وظایفی را مقرر کرده اند یا اینکه خواسته اند خویش را در پس این تظاهر به اسلامیت پنهان کنند و مدعی اسلام شوند . اینجا هم می گویند بعد از شستشو و انجام آداب شریعت از استعمال سدر و کافور و غیره آنگاه غسل حقیقت در باره او انجام می شود دعای غسل که مخصوص بخود را می خوانند و به این شرح است .


طریقه غسل دادن میت در مسلک اهل حق :

و حکم عزیز شاه خاونکار – و شرط بنیام  پیر سر قطار – وردای داود و طاس رمزبار- و قلم زرین موسی دفتردار- و جام ابراهیم و آب طشار – طاهربو میت اول آخر یار .

البته طبق دستور فوق وقتی تمام اعضای بدن میت شستشو داده شد و پاک و پاکیزه گردید آن وقت باید طاس یا ظرفی را پر از آب کرده و روی آن ایه غسل فوق خوانده  و آن آب از سر تا پایین پای میت ریخته و این عمل را سه بار تکرار نمایند البته آب باید از سر وصورت و سینه و شکم الی آخر بدن و پای میت بگذرد و بعد میت را به طرف  چپ خوابانده و سه مرتبه هم آیه غسل را روی آب خوانده و آن آب را از طرف راست تا پایین پای میت بریزند و پس از آن میت را به طرف راست خوابانده و سه بار هم به طرف چپ او بریزند و در تمام موارد فوق باید روی میت به طرف قبله باشد ( منظور به طرف پردیورباشد که قبله اهل حق است ) .  پس از آنکه میت غسل دادند و ستر و کافور کردند و بدن او را خشک نمودند او را در میان کفن پیچیده و بوسیله تابوت یا چیز دیگری که حمل میت در آن جایز باشد آن را از غسالخانه حرکت داده و جهت دفن در قبرستان به محل مخصوص می برند و در چند قدمی قبر میت را با تابوت رو به قبله (پردیور) به زمین می گذارند و نماز( مخصوص خود) آن را می خوانند . البته بعضی در منزل خود و یا در جای محفوظی عمل تغسیل میت را بجای می آورند .


طریقه غسل دادن میت از نظرشرع مقدس اسلام :

حضرت امام صادق (ع) فرموده اند هر مومنی که مؤمن را غسل دهد و به هنگامی که او را از پهلویی به پهلوی دیگر می غلطاند بگوید « اللهم هذا بدن عبدک المؤمن و قدراخرجت رو حرمنه و فرقت بینهما فعفوک عفوک عفوک » یعنی (( بار خدایا این بنده مؤمن تست و تو روح را از او بیرون کردی و میان روح و بدن او جدایی افکندی ، خدایا عفو و بخشایشت را بر او برسان )) ( اصول کافی ج ۳ ص ۱۶۴ ) اگر آقایان و فرقه اهل حق ادعای تشیع دارند چرا سنت بی اساسی را بر آنچه امام صادق (ع) فرموده اند ترجیح می دهند ؟!! .

خوشبختانه درمورد نمازمیت مطلبی تحت عنوان نمازمیت شریعتی و حقیقتی ندارند فقط به دستوریکه سنت سلطان اسحاق وبا آداب نماز میت اسلامی فرق می کند عمل می نمایند و به این گونه است .


طریقه نمازخواندن بر میت در فرقه اهل حق :

روح فلان کس و صدق یقین ، و اشاره شرط شاه بنیامین ، وردای داود رهنمای رهبر، نبوسرگردان و قهر سقر، و قلم زرین موسی دفتردار ، ردبو و صراط و شرط و اقرار ، و خدمت کرده پاک پیر رمزبار ، و ناز ایوت دایم الهشیار، و نازملک خلاصه  طیار ، و ناز مصطفی میر حشمت بار ، و ناز هفتوان سیدان نازار، و جاودانی شادبو رستگار ، و چشمه حیات جرعه بنوشو ، خلات باقی و تن بپوشو ، و دیدار حق مست سر خوش بو، مرغش سر فراز هم صاحب بش بو ، وجودش خالص تمام طیاربو ، داخل و حلقه سلسله یاربو، و ثبت موسی حساوش پاک بو ، آزاد و کرم سلطان سهاک بو ، مجرم ویطوره نمازش وانا ، جاری بی و امر سلطان دانا . (ایوت : درلغت کردی معنی پرورش و نهگداری و پرستاری است که در نامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است . )


طریقه نمازخواندن بر میت دردین مقدس اسلام :

 دراسلام می باید همان طورکه امام صادق سلام الله علیه نیز فرموده اند بر (( اهل قبله هرکه باشد نماز گذارد )) ( امالی صدوق ص ۲۱۷ )  وقتی میت را شستشو نمودند با آب خالص و کافور و سدر غسل دادند و کفن کردند ، جنازه را بصورتی که پایش رو به حضرت امام رضا (ع) باشد بهمان هیبت که در قبر می گذارند برای اقامه نماز میت گذاشته او که می خواهد نماز میت بخواند همان طور که رسول خدا (ص) (( اگرمرد بود مقابل ناف او می ایستادند و اگر زن می بود برابر پائین تر از سینه قرار می گرفتند )) (استبصارج ۱ ص ۴۷۱ )  و نماز میت را این گونه می خواندند :

تکبیراول می گوید : (( اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ))

تکبیر دوم را می گوید و می خواند :  (( اللهم صل علی محمد و آل محمد ))

سپس تکبیر سوم را اداء کرده می گوید : (( اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات ))

و بعد تکبیر چهارم اگرمیت مرد باشد می گوید : (( اللهم اغفرلهذا المیت )) و اگر زن بود می گوید: (( اللهم اغفر لهذاه المیت )) و بعد تکبیر پنجم را بگوید .

حال جای دارد بگوییم نمازی میتی که در فرقه اهل حق مرسوم است و بدعت گذاشته اند  چه شباهتی به نماز میتی دارد که نزد مسلمان شیعه مرسوم است ؟!! در صورتی که اهل حق خود را مسلمان شیعه می دانند باید به آنچه در تشیع فرض می باشد عمل کنند ، و نه درظاهر به آن تظاهر نمایند بلکه در خفا هم مطابق ظاهر عمل نمایند .


تلقین میت در مسلک اهل حق :

در کتاب برهان الحق نورعلی الهی می نویسد برای میت اینگونه تلقین بخوانید « یا حق امان است ، فلان مرده است ( اسم ببرد ) بدرگاه تو پناه آورده است ، چون بشرط حقیقت سرسپرده است ، از تقصیرات و گناهانش در گذر ... اول و آخر یار امین » ( برهان الحق چاپ سوم ص ۵۷۵ )  فلان کس مردن ، یا شاه امانن فلان کس مردن ، اگرگناه کارارکردار کردن ، و رای حقیقت زحمتش بردن ، پناه و درگای سلطان آوردن ، شرط بنیام سرش سپردن ، لقمه ی حلالی حقیقت وردن ، خیانت ورای ایمان نکردن ، و جوز سکه نشان موان ، هر ویت مزانی و چه دستوان ، یا شاه قبول کر لاله رجا مان ، بگذر و تقصیر جرم و گنامان ، روح فلانی و فنی و میرد ، وبارگناه رو به عقب کرد ، نکیرین نکن یا حق عذابش ، (حق : ذات خداوندگار را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند. ) ، هر چه سئوال کن ایدن جوابش، اولش یارن آخرین یارن ، پیرش بنیامین شاه خاونکارن ، دلیل داودن رهنمای روشن ، کردارش چراغ و پیش پاشن ، محاسب موسی صاحب دفترن ، قبله حقانیش و پردیورن ، شفیعش و حشر خاتون رمزبارن ، دستگیرشاه ابراهیم یار یادگارن ، حساب کتاب و دونا دون ، صراط میزان و شر شونن ، پناگاش همت جم راسانه ، (جم : اجتماع اهل حق را گویند که با مراسم خاص انجام می پذیرد .) ، جم مکان حق قبله خاصانه ، اصول دینش شرط اقرارن ، و روژحسا و هفتنش یارن ، هفتن هفتوان شریک یارن ، چنی چلتنان و هم قطارن ، آب کوثرش چشمه طشارن ، جامش آئینه جمال یارن ، چشمه انطهور عین سلطانه ، عینش شعله شوق جم جهانه ، چلتن پیروان او شعله نورن ، دایم الاوقات سمت و حضورن ، طهور شیوه ذات کوثر صفاته ، حیات بخش جان موت مماته ، امیدن نصیب کل یارسان بو ، راگه آخرت لیشان آمان بو ، پنامان حقن حق یارمان بو ، همت یاران پشت بارمان بو ، یا گر چک داود یا پیر بنیامین ، سلطان کرم کی جم باچن آمین مجرم یه قانون تلقینمانه ، یه شرط اصول رای دینمانه .

توضیح اینکه در موقع خواندن نماز و تلقین به جای فلان کس اسم شخص فوت شده را می خوانند و پس از خاتمه تلقین ، طبق معمول روی قبر میت را پوشانده و تمام مردم که در آنجا حاضر هستند بحالت ایستاده به سوره فاتحه که توسط یک نفر خوانده می شود گوش داده و بقیه آمین می گویند .


تلقین میت در دین مقدس اسلام :

حضرت امام باقر (ع) می فرمایند : (( چون میت را درون قبرش گذاردی بگو : « بسم الله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله » و سپس آیه الکرسی بخوان و دست خود را به شانه راستش بزن و بگو «  ای فلان رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً و لمحمد رسولاً و لعلی اماماً » و نام امام زمان او را نیز یاد کن )) ( وسایل الشیعه ج ۱ ص ۸۴۴ ) که در عصر ما می باید اسامی مبارک امامان معنعن برده شود تا وجود اقدس و نازنین حضرت حجه بن الحسن العسکری و ملاحظه می فرمائید که هیچ کدام از آداب غسل و نماز و دفن و تلقین میت که نزد فرقه اهل حق مرسوم است با آنچه در اسلام وارد می باشد شباهت ندارد . 




هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام و عرض احترام .

- جناب فریبرز ؟! جنابعالی  بجای اینکه مسلک ( دین ، فرقه  اهل حق / یارسان ) را بر اساس مبانی اعتقادی آن را توضیح بدهید و پیامبر کتاب آسمانیش را معرفی و آن را شرح داده و بنویسید.  برای ما از فیزیک کوانتوم و کیهان شناسی کلاس گذاشته ای و با این عمل می خواهی در پاسخ به سوالاتی که پیشتر گفته شده ، طفره رفته و با مغلطه کاری فکر خوانندگان  را ازمسیر اصلی منحرف نمایی . !!!!

- جنابعالی و هم مسلکانت (هم فکرانت )  قرآن با این عظمت را رها کرده و می خواهید با بحث علمی مثل کیهان شناسی و فیزیک کوانتوم ، دونادون را از آن طریق ثابت کنی و آیات نورانی وحی الهی را با این عمل - البته به نظر جنابعالی - باطل نمایی .!!! که این کار شما جنگ با خداست .

- منظورجنابعالی ازخطاب قرار دادن دوستان عزیز،!! هم فکرانت- اهل حق / یارسان - است .

- آیات قرآن کریم که مفسرین آن علمای برجسته و بزرگوارتشیع و بالاخص علامه فقید سید محمد حسین طباطبایی (ره ) و... است ، ایراد گرفته و به جامعه اهل حق خطاب می کنی که قرآن موهوم و دورغ و گذاف و ناحق است . و راهنمای اهل حق را حضرات نوروزسورانی ها  که کسی آنان را نمی شناسد و معلوم نیست چه اعتقادی و دینی داشته است  معرفی می کنی .!!!  و می خواهید با مغلطه کاری و پیش کشیدن مسایل علمی ( از طریق فیزیک کوانتوم ) به جوانان و قشر تحصیل کرده اهل حق تفهیم  و اثبات نمایی که تمام دنیا معتقد و باورمند به دونادون – جامه به جامه ، مظهربه مظهر- (تناسخ )  است و روز به روز هم به معتقدین به تناسخ افزوده می گردد . حتماً این  ضرب المثل را شنیده ای می گوید: « کافر همه را به کیش خود پندارد » .

- آیات قرآنی از نظر جنابعالی وهم کیشان شما دروغ ، گذاف و ناحق است . ؟؟ منظور شما را بنده بهتر درک و می فهمم که می خواهی با این کار از ریزش جوانان اهل حق نسبت به مسلکتان جلوگیری کنی . 

- جناب فریبرز؟؟!! قبول زحمت فرمایید ، جنابعالی و هم عقیده های شما با استناد به آیات نورانی قرآن کریم در تأیید تناسخ ، حلول و الوهیت در اهل حق ، اگرمطلبی دارید بنویسید ؟؟؟؟ . چون نوشته های بنده را سطحی نگری می دانید .

- خدمت عالی جناب عرض کنم که این آیات وحی منزل بر پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) است و ترجمه و تفسیرآن هم توسط علمای اسلام و مفسران بزرگوار تشیع می باشد ، بنده هیچ دخل و تصرفی در آیات الهی و ترجمه و تفسیرآنها نداشته و نمی توانم مثل شما چنین جسارتی به آیات الهی و مترجمین و مفسرین آن داشته باشم . ؟؟ و به خودتان زحمت دهید در صورت شک و ابهام می توانید به اصل کتابهای که در این زمینه ترجمه و تفسیر شده است مراجعه نمایید .  و دیگران مثل جوانان و قشر تحصیل کرده اهل حق را  هم به شک و تردید وا ندارید . ؟؟؟؟!!!

- درمسلک شما تأکید شده که یک فرد اهل حق باید درست کار و پاک دست وراستگو و ... باشد و این چه ایرادی است که به آیات قرآن کریم می گیرید ؟؟؟  و حالا شماها خودتان آیات قرآن را ترجمه و یا تفسیر به رأی می نمایید  !!! که طبق نظر و خواسته عده ای از سران اهل حق باشد ، انجام می دهید . و مترجمین و مفسرین قرآن و دیگران را سطحی نگر خطاب می کنید .

- جناب فریبرز در تمام نوشته های شما تناقض آشکار وجود دارد چون هیچ یک از نوشته های شما مستند و با ادله نیست  شما به این آیات نورانی قرآن کریم واحادیث و سخنان حضرت علی (ع) که در زیر می آید ایراد بنی اسرائیلی می گیرید و اگر دلیل قانع کننده و مستند دارید ؟ بفرمایید ما هم از نوشته های شماها بهره مند شویم . !!!! 

- متنی که بنده در تاریخ ۲۴ مرداد نوشته بوده ام به این شرح است که مورد ایراد جنابعالی و عده ای از هم مسلک هایت قرار گرفته است . (( در سخنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه نیز تعبیراتى دیده مى شود که با صراحت این عقیده خرافى را طرد مى کند؛ مثلاً، درباره مردگان چنین مى فرماید: «لا عَنْ قَبیح یَسْتَطیعُونَ انْتِقالاً وَ لا فى حَسَن یَسْتَطیعُونَ ازْدِیاداً» (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸)؛ ( آنها نه مى توانند کارهاى بد خود را دیگر جبران نمایند و نه توانایى دارند چیزى بر حسنات خود بیفزایند) .

- بدیهى است کسانى که معتقد به تناسخ هستند، مى گویند انسان پس از مرگ به این جهان باز مى گردد تا اعمال گذشته خود را جبران نماید و به گفته آنها تکامل ناقص خود را به انجام برساند و گذشته را جبران کند.( گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان‏، قم، ‏۱۳۸۶ ه. ش‏، ص ۵۵ ) .

از جمله آیاتی که در قرآن کریم با تناسخ در تضاد می باشد آیه های ۵۳-۵۱ سوره یس است که می فرماید:

وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الأجْدَاثِ إِلَی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ (٥١)قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (٥٢)إِنْ کَانَتْ إِلا صَیْحَهًٔ وَاحِدَهًٔ فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ (٥٣)

و در صور دمیده شود ، ناگهان آن ها از قبرها ، شتابان به سوی پروردگارشان می روند (۵۱) می گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت ؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند.(۵۲) صیحه واحدی بیش نیست ، ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند.(۵۳) . در کنار این ها وجود عالم برزخ در تضاد کامل با تناسخ است. ))

 

- جنابعالی در تاریخ ۲۷ مرداد مرقومه ای داشتید و به این احادیث و آیات قرآن کریم ایراد بنی اسرائیلی گرفته و به زعم خود تفسیر کرده و می خواهید به آنها ( البته ) از نظر خود ، خدشه وارد کنید و دوستان ( قشر تحصیل کرده جوانان اهل حق ) را مورد خطاب قرارداده ومانع تحقیق و گرویدن آنها به مذهب حقه تشیع  شوی  . جنابعالی به مترجمین و مفسیرین بزرگوار علمای تشیع ایراد گرفته و آنها را نابخرد خطاب کرده ای چون آنها مسلک باطل شما را با آیات و احادیث ائمه طاهرین (ع) باطل می کنند .    لطف فرمایید در نوشته هایت ادب و نزاکت را نسبت به علمای اسلام و بالاخص تشیع را رعایت نمایی و نوشته هایت را با سند بنویس .

 

- جناب آقای فریبرزشما مثل کمونیستها فکر می کنی مقداری در تفکرات کمونیستیت تجدید نظر کن و این دوستانت را از این بیشتر گمراه نکن و بگذار در همان فرقه اهل حق که هرچه هست بمانند . 

هــــــو اول و آخر یار

با سلام و درود فراوان

گر مسلمانی اینست که حافظ دارد    وای اگر باشد از پس امروز فردایی!!!!

خدمت یاران وارسته و بزرگواری که از روی آگاهی، درک و درایت، درد دین داشته و با رعایت راستی، پرهیزکاری و تسلیم محض پروردگار بودن در مقابل طعنه ها و افتراعات ناآگاهان، همواره بردبار و شکیبا هستند و علاوه بر اعتقاد به اصول و مبانی دین مبین اسلام، به عنوان انسان کامل و اهل حق واقعی، ناچه نوچه یا عهد الست را در محبت و وحدت خلاصه نموده و آنها را سر لوحه باورهای حود قرار داده اند، عرض می کنم که نه فقط آیین یاری و مردم حق پرست یارسان، اغلب مورد تهمت ها و افتراعات گوناگون قرار دارند، بلکه مطابق پژوهش جناب محمد بلاغی، مردم شریف شیعه نیز گاه و بیگاه تحت افترائات نااهلان قرار دارند.

لذا به منظور یادآوری مطالب پژوهشی ذیل را بدون تفسیر خدمت عزیزان تقدیم می نمایم تا بدانید که دشمنان علی در هر عصری چهره خودی و حق به جانب به خود گرفته و با ایرادات بنی اسراییلی، میان مردم مومن سنی و شیعه و همچنین شیعیان بزرگوار  و اهل حق های وارسته، تفرقه اندازی نموده و مانع وحدت و امنیت در کشور اهورایی ایران عزیز باشند.

«علاقه‌مندان به مطالعه کامل این پایان‌نامه می‌توانند به کتابخانه جامع در «مجتمع آموزشی امین جامعة المصطفی العالمیة» مراجعه کنند.


پایان نامه «افترائات فقهی علیه شیعه»، پژوهش محمد بلاغی، به بررسی تهمت‌هایی که به شیعه روا داشته‌اند، پرداخته است. نویسنده معتقد است این افترائات، بزرگ‌ترین اختلاف و شکاف و بدبینی در میان مسلمان به وجود آورده است و از اسباب تسلط دشمنان بر مسلمانان شده است؛ ما باید تهمت‌های را رفع کنیم و از مظان تهمت بپرهیزیم.

به گزارش شبکه اجتهاد، پایان نامه «افترائات فقهی علیه شیعه»، افترائاتی که اعم از اعتقادی، کلامی، تاریخی و رجالی به شیعه نسبت داده‌اند را مورد بررسی قرار داده است.
بنا بر این گزارش، بیشتر این تهمت‌ها از ابن‌تیمیه به شیعه نسبت داده شده که در کتاب « منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة» شیعیان را به مسیحیان و یهویان تشبیه کرده است.
چکیده
افترا، یعنی «نسبت امری قبیح را به دروغ به کسی دادن» که این امر در قرآن کریم و روایات شدیداً نکوهش شده و نشانه بی‌ایمانی دانسته شده است و از نظر حقوقی نیز جرم محسوب می‌شود.
متأسفانه در گذشته به انبیای الهی تهمت‌های زیادی زده شده است. قرآن کریم تهمت‌هایی را که به حضرت یوسف و حضرت مریم و پیامبر اسلام زده شده است، نقل می‌کند.
به مذهب شیعه نیز تهمت‌های زیادی در موضوعات کلامی و فقهی و تاریخی زده شده است که در این تحقیق به تهمت‌های فقهی پرداخته‌ و تهمت بودن آن‌ها را نیز ثابت کرده‌ است.
برخی نویسندگان ضدشیعی تهمت‌های زیادی به شیعه زده‌اند؛ از جمله ابن‌تیمیه و شاه عبدالعزیز دهلوی و ابن‌عبدربه که برخی از آنان را نقل می‌کنیم، مانند تهمت اینکه شیعه در نماز قدری از قبله منحرف می‌شود، سر و شانه خود را تکان می‌دهد، برای زن مهریه و عده حد قائل نیست و نمازهای واجب را پنجاه رکعت می‌داند، ازدواج با ۹ زن را جایز می‌داند و به جای حج، زیارت اهل قبور می‌روند و نماز خواندن را به سوی قبور به جای قبله جایز می‌دانند، خمر را پاک می‌دانند، مال همه مسلمانان را برای خود حلال می‌دانند و لواط مبطل روزه نمی‌دانند و همچنین خوردن برگ درختان را مبطل نمی‌داند و روزه را از طلوع آفتاب شروع می‌کنند و نماز را بدون ستر عورت صحیح می‌دانند، ازاله عین نجاست از بدن بدون تطهیر آن را برای نماز کافی می‌دانند، الکل و شراب را در حال نماز جایز می‌دانند، اجرای حدود را در زمان غیبت جایز نمی‌دانند، لعن خلفای ثلاثه را بعد از نمازهای پنج‌گانه واجب می‌دانند، ازدواج با جد مادری را جایز می‌دانند، شیخ طوسی سجده بر غیر تربت امام حسین(ع) را سبب عدم قبول نماز می‌داند، هر کسی را که در جمعه متولد شود، حتی از طریق حرام سید می‌دانند، تمام فرق اسلامی «غیرشیعه» را کافر می‌داند، هدف شیعه از مراسم عاشورا، تفرقه‌افکنی میان مسلمین است، امامت زن و حمل را که در شکم مادر است جایز می‌دانند، به سنت پیامبر اعتقاد ندارند و نظام جمهوری اسلامی، نظام مجوسی و کسروی است و بالاخره شیعیان در تمام مساجد ایران در اذان‌ها پس از استقرار جمهوری اسلامی پس از چهار بار «الله‌اکبر»، «خمینی رهبر» می‌گویند.
در غیر مباحث فقهی نیز تهمت‌های زیادی زده‌اند؛ مانند اینکه شیعیان درباره حضرت علی(ع) غلو می‌کنند، ایشان را خدا می‌دانند و داخل ابر می‌دانند، تمام دوازده امام را پسران خدا می‌دانند، قرآن موجود در دست مسلمانان را قبول ندارند و به جای آن به قرآن حضرت علی(ع) و مصحف حضرت فاطمه(س) عقیده دارند و با جبرئیل دشمن هستند و او را خائن می‌دانند، پس از نمازها سه بار خان‌الامین می‌گویند، از خاک قبر امام حسین(ع) برای شفا استفاده می‌کنند، شفا را از خود خاک می‌دانند نه از پروردگار، از عدد ده متنفر هستند و آن را بر زبان نمی‌آوردند، حتی ساختمانی که ده پایه یا ستون داشته باشد، نمی‌سازند، اصولاً کاری را که ۱۰ تا باشد، انجام نمی‌دهند، چون با ده نفری که اهل سنت می‌گویند پیامبر(ص) آنان را بشارت به بهشت دادند، مخالف‌اند، گوسفندی را عایشه می‌نامند، او را شکنجه می‌کنند و موهایش را می‌کنند و این کار را سبب عذاب عایشه می‌دانند.
این افترائات، بزرگ‌ترین اختلاف و شکاف و بدبینی در میان مسلمان به وجود آورده است و از اسباب تسلط دشمنان بر مسلمانان شده است؛ ما باید تهمت‌های را رفع کنیم و از مظان تهمت بپرهیزیم.
مقدمه
ایجاد وحدت میان صفوف امت اسلامی از مهم‌ترین اولویت‌ها است که در دستور کار شریعت مبین اسلام قرار داشته است، حقیقتی که در سایه، امت اسلام به امنیت و ثبات رسیده و قادر به ایجاد فضایی مملو از دوستی صمیمیت و محبت خواهند بود.
در نتیجه بذرهای خیر و صلاح در جامعه اسلامی کاشته و از این رو امت اسلام به عنوان اسوه و الگو برای تمامی ملت‌ها و جوامع معرفی نموده و امت‌های دیگر را برای گرایش و تشرف به این دین اسلامی فرا خواسته است.
بدیهی است که اتحاد، محبت، دوستی و صمیمیت می‌تواند باعث تشکل قوی و محکم امت‌ها و ملت‌ها گردیده و از هرگونه سوءنیت و نیرنگ بدخواهان و دشمنان جلوگیری نماید؛ لذا دین مقدس اسلام همواره بر حفظ وحدت استحکام هرچه بیشتر آن تاکید ورزیده و علاوه بر آن عواقب سوء تفرقه، تشتت و جدایی را بیان کرده است؛ لذا خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلا تَفَرَّقُوا«آل عمران، آیه ١٠٣» و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید.
و نیز می‌فرماید: « وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌ (انفال، آیه ٤٦)» نزاع و کشمکش نکنید تا سست نشوید، قدرت و شوکت شما از میان نرود و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است.
و همچنین در جای دیگر می‌فرماید: « وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ أُولٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌ (آل عمران، آیه ۱۰۵)» و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند پس از آن نشانه‏‌های روشن (پروردگار) به آنان رسید و آن‌ها عذاب عظیمی دارند.
همچنین در روایات اسلامی نسبت به این مسأله تاکید فراوان شده است و به خاطر اطاله کلام از بیان آن صرف نظر می‌کنیم.
در این میان برخی از متعصبین جاهل و نادان که از آبشخور دشمنان اسلام آب می‌خوردند، به طرح افکار و آرایی می‌پردازند که با اساس و مبانی فکری و اعتقادی اسلام اصیل و منشور وحدت بخش آن کاملاً در تضاد و تنافی است که در پوشش اصلاح و بازگشت به اسلام واقعی و احیای آن صورت می‌گیرد، در حالی که جوهره آن جز جهل، تعصب، افراط و تندروی چیز دیگری نیست.
راهبران این جریان همان گروهی هستند که امروزه به نام وهابیت شناخته شده‌اند و اساس بنیان فکریشان توسط ابن‌تیمه‌حرانی متوفای سال ۸۲۷ ه.ق که پیروانش لقب «شیخ الاسلام» بر او نهاده‌اند، پایه‌ریزی شده است.
ابن‌تیمیه در فهم خود از متون و نصوص اسلامی با بسیاری از مسلمات دینی به اثبات رسیده، مخالفت نموده و آن‌ها را با برداشت سطحی‌نگر خود تفسیر نموده و کسانی را که با این افکار غلط و نادرست آن‌ها مخالفت نموده، بدعت‌گرا و کافر شمرده است. این تفکر غلط، بی‌اساس و مغرضانه، متأسفانه امروز در جوامع اسلامی شکاف عمیق ایجاد کرده است.
دشمنان اسلام با نیرنگ حیله و برنامه‌ریزی بسیار دقیق و حساب شده، در باطن صاحبان این اندیشه نفوذ نموده و به‌وسیله این نوع افکار، شدیدترین ضربات را به پیکر جامعه اسلامی وارد می‌نمایند و در نتیجه مسلمانان را با ایجاد تفرقه، روبروی هم قرار می‌دهند.
در شرایط کنونی تنها راه مبارزه با این افکار غلط و معضل که امروز در میان جوامع اسلامی به‌وجود آمده است، مراجعه به متون اسلام اصیل و دستورات ائمه معصومین(ع) و فهم درست آن است.
نتیجه‌گیری
در هیچ عصر و زمانی همانند عصر حاضر، دشمنان اسلام، پیچیده و خطرناک نبوده است. آنان با طرح شعارهایی به ظاهر زیبا مانند آزادی، حقوق بشر، صلح جهانی، ترک خشونت و ده‌ها عنوان ظاهر فریب دیگر و در کنار ناکارآمد نشان دادن تعالیم اسلامی و با عناوینی مثل تحجرگرایی و اصول‌گرایی، مدت‌ها است اذهان و افکار برخی از انسان‌های کم‌اندیش و ظاهربین را به خود مشغول نموده‌اند.
اگر در گذشته با حربه‌های نظامی در صدد تسلط بر جوامع اسلامی بوده، هم اکنون حرکت استعماری خود را به گونه‌ای دیگر طراحی نموده تا با کمترین هزینه بیشترین نتیجه را به دست آوردند.
دشمنان اسلام می‌خواهند با تهی کردن جامعه اسلامی از تعالیم دینی و بی‌تأثیر جلوه دادن الگوهای دینی در عرصه اجتماعی، تربیتی، و...، راه سیطره خود را هموار نمایند.
با توجه به اوضاع کنونی، جای تأسف است که برخی از صاحبان قلم، ناآگاهانه و گاه آگاهانه و مغرضانه به جای آگاهی، وحدت و تبیین ارزش‌های متعالی اسلامی، دست به نشر اتهامات، افتراعات مطالب خلاف واقع می‌زنند و با این اندیشه، تفکر و عمل خود بذر نفاق و تفرقه را در جامعه اسلامی کاشته و سبب گسترش دشمنی در میان مسلمانان می‌گردد.
در حقیقت این گونه تفکر و اندیشه و رفتار، حرکت در مسیر دشمنان اسلام و پاسخ مثبت به خواسته‌های آنان است.
متهم کردن و نسبت دادن تهمت‌های ناروا به مکتب اصیل تشیع، یکی از خواسته‌های دشمنان اسلام است.
اهمیت این مسأله زمانی آشکار می‌شود که انسان با اهل سنت ارتباط زیادی داشته باشد و در جستجوی بررسی انگیزه و عوامل اختلاف بین شیعه و اهل سنت باشد.
انسان متوجه می‌شود که عمده‌ترین و اساسی‌ترین ریشه اختلافات بین شیعه و اهل سنت، نشر این گونه تهمت‌ها، افتراعات مطالب کذب همانند جنایت‌کار و مشرک معرفی کردن شیعه است که از طرف برخی از مغرضین متعصب، بی‌خرد و متحجر نشر می‌شود.
واژه افترا بیش از ۶۰ بار در قرآن به کار رفته است و این افزون بر واژگانی دیگر است که این مفهوم را به شکلی دیگر منتقل می‌کند.
از این واژگان می‌توان به بهتان، رمی و تقول و مانند آن اشاره کرد.
از نظر قرآن کریم، افترا به عنوان خصلت اخلاقی مذموم و از نظر اجتماعی نابهنجاری رفتاری تلقی می‌شود و خداوند در قرآن آن را گناه عظیم «نسا، آیه ۴۸ و نور، آیه ۱۵» ظلم و زور «فرقان، آیه ۴» می‌داند.
مرتکبان آن از نظر قرآن مردمانی گناهکار و زیانکار «اعراف، آیه ۵۳» و فاسق «نور، آیه ۴» و ستمگر «آل‌عمران، آیه ۹۴» و حتی ظالم‌ترین افراد «انعام، آیات ۲۱، ۹۳ و  ۱۴۴» شمرده شده‌اند.
از انسان‌ها خواسته شده است تا از آن پرهیز کنند «طه، آیه ۶۱» تا از لعن و نفرین خداوند «هود، آیه ۱۸ و توبه، آیه ۳۰» در امان بمانند.
افتراعات در همه شئون اعم از فقهی، تاریخی، کلامی، و رجالی وجود دارد. نویسندگان این‌گونه کتاب‌ها گاهی از روی عمد و آگاهی، برای ایجاد تفرقه دست به نشر این‌گونه افتراعات می‌زنند، مطالبی را به دروغ می‌نویسند و نشر می‌کنند، برخی آرای فرقه‌های خاصی را که در مسیر تاریخ بوده و اکنون نام و نشان از آن‌ها نیست، را جمع‌آوری کرده و آن را به شیعیان نسبت می‌دهد و به گونه‌ای مطرح می‌کند که شیعیان دارای چنین عقیده‌ای بوده و هستند.
دسته دیگری دنبال مسائل شاذ هستند، اگر عالمی در کتابی مطلبی را مطرح کرده که اکثر علما مخالف آن بوده، آن را به حساب همه شیعیان گذاشته و می‌گویند شیعیان چنین عقیده‌ای دارند و آن را به عنوان دلیل انحراف یا حداقل ضعف مکتب تشیع قلمداد می‌کنند.
از جمله کسانی که این‌گونه افتراعات و تهمت‌های ناروا را بسیار نسبت به شیعه داده، ابن‌تیمیه است. وی کتابی دارد به نام «منهاج السنه النبویة فی نقض کلام الشیعه القدریة» در فصل اول و دوم این کتاب تلاش دارد که شیعیان را شبیه به یهودیان و مسیحیان معرفی کند و می‌نویسد: « و لهذا کان بینهم و بین الیهود من المشابهة فی الخبث و اتباع الهوی و غیر ذلک من اخلاق الیهود و بینهم و بین النصاری من المشابهة فی الغلو والجهل و غیر ذلک من اخلاق النصاری» از این جهت بین شیعه و یهود مشابهتی در خباثت و متابعت کردن هوای و غیر این‌ها بوده است، شباهت با نصارا در غلو بوده که نصارا مسیح را پسر خدا دانستند و شیعیان، علی را خدا می‌دانند، ولی قبل از او و بعد از او نیز افراد زیادی بودند که به شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) تهمت‌های زیادی زدند که از باب نمونه مقداری از آن‌ها را بیان کردیم و امیدواریم مغرضین رسوا گردند و افرادی که سوءنیتی ندارند، از این مطالب عبرت بگیرند و دیگر هرگز به شایعات بدون تحقیق اعتماد نکنند تا وحدت مسلمین خدشه‌دار نگردد و عزت و عظمت مسلمین متزلزل نگردد.
شایان ذکر است، پایان‌نامه «افترائات فقهی علیه شیعه»ٰ پژوهش محمد بلاغی و با راهنمایی حجت‌الاسلام حسن ضیا توحیدی و با مشاوره حجت‌الاسلام محمدرضا ضمیری برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد رشته فقه و معارف اسلامی با گرایش اصول و فقه مقارن مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی نوشته شده است و در سال ۱۳۸۹ دفاع شده است.»

از خداوند دانا و یکتا می خواهم که همه را به راه راست هدایت فرموده و حجاب ظلمانی و نفاق را از دل و باطن ما بردارد.

به پایان آمد این دفتر و حکایت همچنان باقیست!

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام و عرض احترام .

۱- مصاحبه با آقای قادر طهماسبی :

آقای قادر طهماسبی یکی از هواداران این مسلک بود حتی چند سالی کاتب و منشی سید نصرالدین حیدری بود ولی بعداً با سید نصرالدین حیدری اختلاف پیدا کرد و افشاگری نمود می گوید:

"من از سرسپردگان اهل حق بودم و مردم اهل حق خصوصاً " مردم گوران از عقاید خود بی خبر هستند من می خواهم عقاید آنها را تجزیه و تحلیل کنم و انتخاب با خود مردم است از سال ۱۳۶۳ هجری شمسی به بعد تصمیم گرفته که منابع اهل حق را جمع آوری و مطالعه کنم و در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی به بعد تصمیم گرفتم که منابع اهل حق را جمع آوری و مطالعه کنم در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی در "پیر بنیامین" گفتم که ما قرآن را قبول نداریم و ... و دین نداریم".

در سال ۱۳۶۳ هجری شمسی سید نصر الدین حیدری به من گفت که کومله ها می خواهند شما را به عراق ببرند و این سخن شگفتی مرا برانگیخت.

در کلام گور آمده است " قرآن گذاف و دروغ است، شیطان حق است".

یا در مورد جمهوری اسلامی کلام درست کردند که  :

" جمهوری  اسلامی در فلان تاریخ سقوط خواهد کرد و چون این پیش گویی واقع نمی شود آن را توجیه می کنند ."

سلطان اسحاق بنیان گذار اهل حق با هدف اسلام زدایی این فرقه را پدید آورده است وی پسر شیخ عیسی برزنجه ای است و خود را خدا معرفی نمود و به پدرش گفت که حج نرود بلکه او را زیارت کنند این مطلب در دیوان گور آمده است او می گوید که کسی حق عدول از این مسلک را ندارد و از قرآن دروغین بپرهیزد و محمد (ص) برای انحراف مردم آمد سیادت در اهل حق نسبی نمی باشد بلکه یک امر ظاهری است، سلطان اسحاق افرادی را سید نامید و از آن پس این افراد به سید مشهور شدند انحرافات اهل حق به صورت سر مگوی درآمده است و رهبران اهل حق آنها را در اختیار هیچ کس قرار نمی دهند.

" ...  قاسم افضلی" سر سلسله خود را به سلطان اسحاق می رساند در حالی که سلطان اسحاق بلاعقب (بی نسل) بود .


۲- اهل حق همه امامان را قبول دارند ، !؟ چرا شما شیعیان !!! آنان را به دلایل واهی غالی می شمارید ؟!!!

در دیدگاه شیعه ، امامت یکی از اصول دین اسلام است که ایمان و عمل هیچ کس ، بدون قبول کردن ولایت اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السّلام ـ قبول نیست. چرا که قرآن کریم اتمام دین و اکمال آن را در سایة امامت دانسته و برای همین، وقتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله وسلم... به امر الهی، امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ را به جانشینی و امامت مسلمین بعد از خود به مردم معرّفی نمودند، خداوند متعال فرمود: امروز دین را کامل کردم ...و نعمت را تمام ساختم، ( با امامت) راضی شدم که دین اسلام، دین کامل و نهایی باشد .

شیعیان در حقّ ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ که جانشینان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلم و بندگان شایستة خداوند، زیاده ‌روی نمی کنند و از مقام بندگی آنها را بالاتر نمی‌برند. بلکه می گویند: امامان معصوم هم مثل بقیة مردم هستند و هر آنچه دیگران دارند، آنها نیز دارند و خداوند آنها را بندگان خالص قرار داده و کرامت داده و آنها با بندگی خداوند، به درجة اعلی کمال، تقوی و شجاعت و ... رسیده‌اند. و به خاطر فضایل‌شان است که از سوی خداوند متعال استحقاق امامت و هدایت جامعه را بعد از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلم  پیدا کردند. و لذا ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ همواره هشدار میدادند که مبادا در حقّ ما زیاده‌ روی کنید. چنانچه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:  برحذر باشید از اینکه زیاده‌ روی در مقام ما، شما را فاسد کند، زیرا غلو بدترین کاری است که عظمت خدا را پایین آورده و ادعای ربوبیت برای بندگان خدا می‌کنند و همانا غلات از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین هم شرورترند.وقتی هم سدیر به امام عرض کرد: که قومی خیال می‌کنند شما ائمه، خدا هستید! فرمود: ای سدیر، گوش، چشم، پوست، گوشت، خون و موی من از اینها بیزار است و خداوند هم از آنها بیزار است؛ اینها بر دین من نیستند و بر دین پدرانم هم نیستند و خداوند در روز قیامت ما را با آنها جمع نخواهد کرد، و آنها در روز قیامت در عذاب الهی خواهند بود پس قبول کردن ائمه و ایمان آوردن به آن حضرات ـ علیهم السّلام ـ در صورتی بیان‌گر ایمان واقعی است که فقط ائمة اطهار،بزرگان شایسته وباتقوای الهی دانسته شود، که خداوند برای پیامبرش دستور داده، آنها را برای هدایت مردم بعد از خودش به جامعة اسلامی معرّفی کند؛ نه اینکه در مقام آنها غلو شده و به خدایی و مظهر اللهی رسانده شوند و هر کس به دیدگاه اهل حق توجّه کند، در می‌یابد که آنها از مسیر اصلی منحرف گشته و ائمه را به مقامی رسانده‌اند که امام صادق ـ علیه السّلام ـ بیزاری خود و خدا را از آنها اعلام نموده و فرمود: اینها در دین من و پدرانم نیستند! پس کسی که ائمه را خدا بداند، از دین امام صادق ـ علیه السّلام ـ و پدرانش خارج گشته است .

 و در این نوشتار فقط اشاره‌ای گذرا به باورهای انحرافی اهل حق در امامت می شود تا جواب سؤال روشن‌تر گردد: نور علی الهی یکی از رهبران اهل حق که تا حدودی سعی دارد، در ظاهر خود را شیعه قلمداد کند و میگوید: من طوری حرف می‌زنم که تهمت غیر شیعه بودن را به من نزنند. مینویسد؛ خداوند در امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ ظاهر گشت، و از آن زمان به بعد آن حضرت، خدای روی زمین شده و پس از او فرزندان معصومش تا امام مهدی ـ علیه السّلام ـ به ترتیب خدا بودند، و پس از امام زمان ـ علیه السّلام ـ روح ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ در بدن رهبران فرقه ای اهل حق وارد گشته و خدایی به آنها رسیده است. و لذا نمیگویند: ما چند خدا داریم بلکه باورشان بر این است که خداوند یگانه است و در هر عصری وارد بدن یکی از انسان‌ها میشود و جامعه را هدایت می‌کند.حاج نعمت الله جیحون آبادی پدر نور علی و از رهبران اهل حق نیز می‌نویسد: خدا در علی ظاهر گشته و پس از او در فرزندانش و پس از ائمة اطهار، روح امامان معصوم که خدا بودند، در بدن رهبران اهل حق از جمله بابا یادگار، ابراهیم ادهم و ... وارد گشته و آنها خدا شدند. گاهی نیز ادعا می‌کنند:چون خداوند متعال از نظرها غایب است، و شناخت او برای مردم مشکل شده، لذا خداوند در جسم علی ـ علیه السّلام ـ و ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ ظاهر گشت تا مردم خدا را بهتر بشناسند و ایمان‌شان قوی گردد. و لذا علی ـ علیه السّلام را ذات خدا می‌دانند که با کشته شدن او که در حقیقت جسم مادّی او از بین رفت، روح خدایی‌اش به ائمة بعدی منتقل گشت و روح ائمة اطهار نیز به بدن رهبران اهل حق وارد شد تا جامعه را بهتر بتوانند به خدا نزدیک کنند.البته عقاید و باورهای انحرافی دیگری نیز دارند که هر چند مربوط به امامت نیست، ولی ضروریات مسلم بین شیعه و سنّی را انکار می‌کنند که از جمله نماز و روزه و بقیه فروع دین را واجب نمیدانند و باورهای انحرافی نیز دربارة معاد و نبوت و ... دارند که برای طولانی نشدن مطلب از ذکر آنها خودداری می‌شود و لذا شیعیان، اهل حق را به خاطر زیاده ‌روی و خدا دانستن ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ را از غلات و منحرفین و غیر مسلمان می‌دانند. هر چند خود آنها نیز در کتاب‌هایشان اعتراف می‌کنند که ما از اسلام جدا هستیم و دین مستقلی داریم و می نویسند: هر کس با داشتن دین اهل حق، ادعای مسلمانی کند کافر شده است.یا میگویند: اهل حق به هیچ وجه نمی‌توانند خود را پیرو اسلام محمّدی بدانند.با این وجود باید گفت: اهل حق نه تنها مقام ائمة اطهار را به خدایی رسانده، بلکه آنها دین اسلام را نمی‌پذیرند و برای خود دین مستقلی قائلند، و کسی که اسلام را باعث کفر خود بداند، چگونه متصوّر است، بگوییم: او همة دوازده امام را قبول دارد؟ آیا قبول کردن ائمة اطهار لازمه‌اش پذیرفتن اسلام و پیرو حضرت محمّد ـ صلّی الله علیه و آله وسلم ـ بودن نیست؟ پس چرا اهل حق به پیروانش اجازه نمی‌دهند که خود را مسلمان بدانند، و شیعه از این لحاظ که آنها خود را مقید به آموزه‌های اسلام نمی‌دانند، آنها را غالی و بلکه بیرون از جامعة اسلامی می‌دانند.


  ۳- موضع ائمه در برابر غلات :

اسکندراسفندیاری در کتاب پژوهشی درباره طوایف غلات  ( ص ۲۶۱ الی ۲۷۹ ) روایاتی از ائمه طاهرین سلام الله علیه نقل می کند که به یاری خدای تبارک و تعالی تعداد و مختصری از آن روایات را دراینجا جهت روشن شدن موضع ائمه (ع) می آوریم . که خواندن آن خالی از لطف ،عنایت و هدایت خداوند تبارک و تعالی  نخواهد شد و انشاء الله مثمرثمر افتد .

پیامبراکرم (ص) فرمود : ای علی مثل تو در امت من ، مثل مسیح عیسی بن مریم است که قومش سه فرقه شدند . فرقه ای مؤمن بودند که همان حواریون هستند . فرقه ای با او دشمنی ورزیدند که همان یهود می باشند . و فرقه ای در مورد او غلو کردند و از ایمان خارج شدند . به راستی امت من در باره تو به سه فرقه تقسیم می گردند ؛ فرقه ای شیعه تو هستند و آنان مؤمنان می باشند . فرقه ای دشمنت هستند و انان شک کنندگان می باشند . و فرقه ای در باره ات غلو می کنند و انکار کننده هستند . ای علی تو و شیعه ات در بهشت هستی و دشمنت و غالی در آتش خواهند بود .

و فرمودند : مرا بیش از حقم بالا نبرید و به راستی خداوند تعالی مرا بنده ای قرار داد قبل از اینکه مرا نبی قرار دهد . و فرمودند : دو گروه هستند که شفاعتم شاملشان نمی شود . اول پاد شاه ظالم و ستمکار ، و دوم غالی در دین که از آن خارج شده است و توبه نمی کند و خود را از آن جدا نمی سازد .   

امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) فرمودند : ازغلودرمورد ما بپرهیزید بگویید ما بندگان تربیت شده ای هستیم و در فضل ما هرچه خواستید بگویید . وفرمود درمورد من ، دو نفر هلاک می شوند : دوستدارغالی و دشمن جفا کار

امام صادق (ع) فرمودند : به غالیه بگو که به سوی خداوند توبه کنید به درستی که شما فاسق و کافر می باشید . و فرمودند : بدرستی افرادی که به این امر غلو گرایش دارند شرشان بیشتر از یهود ، مسیحیان ، مجوس و مشرکان است .

امام صادق (ع) فرمودند : جوانانتان را از غلات برحذر دارید تا آنان را فاسد نسازند به راستی غلات بدترین خلق خداوند هستند . عظمت خدا را کوچک می شمرند و برای بندگان خدا قائل به ربوبیت می گردند . قسم به خدا غلات بدتر از یهود ، و نصاری ، مجوس و مشرکان هستند . سپس فرمود غالی نزد ما بر می گردد اما او را نمی پذیریم و مقصر به ما ملحق می شود و او را می پذیریم . به ایشان گفته شد ای پسر رسول خدا (ص) ، چگونه ممکن است : فرمود غالی به ترک نماز ، زکات ، روزه ، حج عادت کرده است و قادر بر ترک عادتش و بازگشت به اطاعت از خداوند عزوجل هرگز نمی باشد اما به درستی که مقصر هرگاه بفهمد عمل می کند و پیروی می نماید 

امام رضا (ع) فرمود : غلات کفار و مفوضه مشرک هستند کسی که با آنان معاشرت و اعتماد نماید و بیاشامد یا ارتباط داشته باشد یا به آنان همسر دهد یا از آنان همسر اتنخاب نماید یا امین آنان قرار گیرد و یا آنان را بر امانتی امین قرار دهد یا حدیث شان را تصدیق کند یا به نصف کلمه ای آنان را یاری دهد از ولایت خداوند عزوجل و رسول (ص) و ما اهل بیت خارج شده است .

هنگامی که امام رضا (ع) آن ( مطالب غلو آمیز) را شنید ، دنده هایش به لرزه درآمد وعرق کرد و فرمود : خداوند منزه است ، خداوند از آنچه ظالمان و کافران می گویند بسیار منزه است . آیا علی (ع) در خورندگان ، نوشندگان ، ازدواج کنندگان و محدثین ، خورنده ، نوشنده ازدواج کننده و محدث نبود و با این وصف نماز گزار ، در برابر خداوند خاضع ، ذلیل و گریه کننده و بسیار دعا گو بود . آیا کسی که چنین صفتی را داشته باشد پروردگار است . اگر این پروردگار بود پس هر یک از شما نیز پروردگار می باشد زیرا با او (ع) در این صفات که دال بر حدث هر موصوفی به آنهاست ، شریک است .

... این گمراهان کافر به مقدار جهلشان به آنان داده شده است  تا اینکه از آنها ( معجزات و مسایل عجیبه ) به شدت تعجب کردند و به دلیل اموری که از آنها پدید آمد بسیار بزرگ شمردند و با نظرات فاسد خود اصرار ورزیدند و بر عقولشان که توسط آنها بر غیر راه واجب حرکت می کرد ، اقتصار نمودند بطوری که قدرت خداوند را کوچک شمردند و امرش را کم دانستند و شأن عظیمش را سست پنداشتند زیرا نمی دانستند که قادر و غنی بذاته است و قدرتش عاریه و غنایش کسب شده نمی باشد . او کسی است که هر که را بخواهد فقیر ، هر که را بخواهد غنی و هر که را بخواهد بعد از قدرتش عاجز و بعد از غنایش فقیر ، می گرداند .

امامان ششم ، هفتم و هشتم علیهم السلام می فرمایند : (( خدای تعالی نوری است که با ظلمت مخلوط نیست و علمی است که جهل درآن نیست و حیاتی است که مرگ در آن نیست )) (بحار ج ۲ ص ۱۲۹ )

امام رضا (ع) در جواب مأمون که سؤال از تناسخ کرده بود، فرمودند:

هر کس قائل به تناسخ شود به خدای بزرگ کفر ورزیده و بهشت و دوزخ را انکار نموده است».

امام زمان (عج ) در جواب نامه ای فرمود : ای محمد بن علی ، خداوند عزوجل از آنچه وصف کنند برتر است سبحانه و بحمده ، ما در علم و قدرتش با او شریک نیستیم ، بلکه غیب را غیر او نمی داند چنانکه در محکم کتابش تبارک و تعالی فرمود : بگو کسی جز خداوند در آسمانها و زمین غیب را نمی داند . من و تمام پدرانم از اولین یعنی آدم ، نوح ، ابراهیم ، موسی و دیگران از انبیاء و نیز از آخرین یعنی محمد رسول الله ، علی بن ابی طالب ، حسن ، حسین و دیگر ائمه (ص) تا روزگار و عصرمن بندگان خداوند عزوجل هستند . خداوند عزوجل می فرماید : « و هر کس از یاد من اعراض کند همانا معیشتش تنگ شود و روز قیامت کور محشور کنیم او گوید پروردگار من ؛ چرا مرا نابینا محشور کردی و حال آنکه من بینا بودم . خدا گوید : آری چون آیات ما برایت آمد و آنها را فراموش کردی و امروز نیز تو فراموش می گردی »

ای محمد بن علی ، جاهلان و نادانان شیعه ، ما را اذیت کردند و کسی که دینش به اندازه بال مگسی باشد بر او ترجیح دارد . به خدایی که معبودی جز او نیست و گواه بودنش کافی است محمد رسولش ، ملائکه اش ، انبیائش ، اولیائش و به تو و تمام کسانی که نوشته ام را می شنوند شاهد می گیرم که من به سوی خداوند و رسولش ، از کسی که می گوید ما غیب می دانیم یا با خداوند در ملکش شریک می باشیم یا ما را در محلی غیر از محلی که خداوند برای ما نصب و خلق کرده است ، قرار می دهند و در مورد ما از آنچه برایت تفسیر کردم و در ابتدا نوشته ام بیان نمودم تجاوز می کنند بیزاری می جویم و شما را شاهد می گیرم که هر کسی را که ما از او بیزاری بجوئیم خداوند ، ملائکه اش و رسولانش از او بیزاری می جویند . 



هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام و عرض احترام . قضاوت را بر عهده خوانندگان محترم می گذاریم تا خودشان قیاس کرده و حق را از ناحق تشخیص دهند . یعنی بدعت های حضرت سلطان ضحاک با وحی خداوند متعال را مقایسه کنند که کدام بر حق است . و آنانی که ( سران ، باصطلاح سادات ، پیران و ذلیلان )  از این بیم و واهمه دارند که عده ای از جوانان قشر تحصیل کرده اهل حق با مطالعه و تأمل و تعقل بر آیات الله تعالی حق را  تشخیص داده و از یارسان روی گردان شوند . و در تلاش هستند و دست و پا می زنند از ریزش جوانان اهل حق جلوگیری نمایند . 


روزه و یا صیام در دین مقدس اسلام :

عملی است که انسان از اذان صبح تا اذان مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید. روزه از آداب مذهبی است که برای معتقدین به عنوان وسیله‌ای برای تقرب به خداوند، آمادگی برای مراسم مذهبی، پالایش بدن در راستای درک امور معنوی، کفّاره تخطی از مقررات مذهبی، و عزاداری برای انسان‌های درگذشته کاربرد دارد. زیربنای همه این کاربردهای روزه، تمایل انسان به پدید آوردن شرایط جسمی- و روانی (اغلب از نوع زاهدانه) است که وسیله‌ای برای ارتباط میان بنده با خدای خود ایجاد می‌کنند و در نتیجه جایگاه نیازهای معنوی را اعتلا بخشیده و خواسته‌های مادی را کوتاه می‌نمایند. افزایش اراده و کف نفس و نیز ایجاد حسّ شفقت نسبت به نیازمندان از ارزش‌های روزه به شمار می‌آیند. روزه ماه رمضان از ستون‌های دین اسلام شمرده می‌شود و بر همه مسلمانان بالغ، عاقل و سالم واجب است در این ماه روزه بگیرند.این باور گسترده که روزه گرفتن مخصوصاً در ماه رمضان مناسب‌ترین راه برای پاک کردن گناهان است، باعث شده قوانین روزه هنوز به شکل محکمی رعایت شود.

در آیات قرآن کریم فلسفه روزه چنین بیان شده است .

یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ .

اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید . ( بقره -  ۱۸۳)

أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ .

[روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است] [ولى] هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] و بر کسانى که [روزه] طاقت‏فرساست کفاره‏اى است که خوراک دادن به بینوایى است و هر کس به میل خود بیشتر نیکى کند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانید روزه گرفتن براى شما بهتر است . ( بقره - ۱۸۴)

أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَى الَّلیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ . ﴿ بقره - ۱۸۷﴾

در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى‏دانست که شما با خودتان ناراستى مى‏کردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى‏توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است‏حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى‏کند باشد که پروا پیشه کنند .

التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّ‌اکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُ‌ونَ بِالْمَعْرُ‌وفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ‌ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّـهِ ۗ وَبَشِّرِ‌ الْمُؤْمِنِینَ . ﴿ توبه - ١١٢﴾

[آن مؤمنان] همان توبه‏ کنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزه‏ داران رکوع‏ کنندگان سجده‏ کنندگان وادارندگان به کارهاى پسندیده بازدارندگان از کارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده .

فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿ مجادله - ٤﴾

و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسى ندارد باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر که نتواند باید شصت بینوا را خوراک بدهد این [حکم] براى آن است که به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید و این است‏حدود خدا و کافران را عذابى پردرد خواهد بود .

لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿ مائده - ۸۹﴾

خدا شما را به سوگندهاى بیهوده‏تان مؤاخذه نمى‏کند ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مى‏خورید [و مى‏شکنید] شما را مؤاخذه مى‏کند و کفاره‏اش خوراک دادن به ده بینواست از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مى‏خورانید یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بنده‏اى و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد این است کفاره سوگندهاى شما وقتى که سوگند خوردید و سوگندهاى خود را پاس دارید این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‏کند باشد که سپاسگزارى کنید .

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلاَّ خَطَئًا وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلاَّ أَن یَصَّدَّقُواْ فَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّکُمْ وَهُوَ مْؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن کَانَ مِن قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِّیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةً فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً  مِّنَ اللّهِ وَکَانَ اللّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا  ﴿ نساء - ۹۲﴾

و هیچ مؤمنى را نسزد که مؤمنى را جز به اشتباه بکشد و هر کس مؤمنى را به اشتباه کشت باید بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند مگر اینکه آنان گذشت کنند و اگر [مقتول] از گروهى است که دشمنان شمایند و [خود] وى مؤمن است [قاتل] باید بنده مؤمنى را آزاد کند [و پرداخت‏خونبها لازم نیست] و اگر [مقتول] از گروهى است که میان شما و میان آنان پیمانى است باید به خانواده وى خونبها پرداخت نماید و بنده مؤمنى را آزاد کند و هر کس [بنده] نیافت باید دو ماه پیاپى به عنوان توبه‏اى از جانب خدا روزه بدارد و خدا همواره داناى سنجیده‏کار است .

همان طور که می دانید،[ مجله یاس ، آبان ۱۳۸۲، شماره ۸ ،  فرهنگ قرآنی ] انسان علاوه بر جنبه مادی و جسمی، دارای جنبه معنوی و روحی هم هست و هر یک از آن ها در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه های خاصی احتیاج دارند . یکی از برنامه هایی که جنبه معنوی دارد، تقوا و پرهیزگاری است . به این معنا که اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی ارتقاء دهد و به عالم طهارت و رفعت متصل کند، اولین چیزی که باید بدان ملتزم بشود، جلوگیری از افسار گسیختگی خود است . او نباید خود را سرگرم لذت های جسمی و شهوات بدنی کند، باید خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد . بهترین، نزدیک ترین، مؤثرترین و عمومی ترین راهی که افراد را در این امر (تقوا) می تواند کمک کند، روزه است که با پرهیز از خوردن، آشامیدن و شهوت جنسی، علاوه بر این که نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد، به تدریج بر اراده خود مسلط می شوند و در برابر هر گناهی عنان اختیار را از کف نمی دهند .

«یا ایها الذین ءامنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون » ; [بقره، ۱۸۳] ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شد; همان گونه که پیشینیان از شما نوشته شده تا پرهیزگار شوید .[ علامه طباطبایی (ره)، تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۸ ]


روزه، علاوه بر فایده معنوی (تقوا)، فایده های دیگری هم دارد:

الف - اثر اجتماعی روزه: روزه، درس مساوات و برابری در میان افراد اجتماع است . با انجام این دستور مذهبی، افراد متمکن، وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس درمی یابند، و این باعث می شود که به کمک محرومان بشتابند . امام صادق ( علیه السلام) می فرماید: «روزه به این دلیل واجب شد که میان فقیر و غنی مساوات برقرار گردد، و این بدان جهت است که غنی، طعم گرسنگی را بچشد و نسبت به فقیر ادای حق کند; چرا که اغنیا معمولا هر چه را بخواهند، برای آن ها فراهم است . خدا می خواهد میان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسنگی و درد و رنج را به اغنیا بچشاند تا به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند» .

ب) اثر بهداشتی و درمانی: عامل بسیاری از بیماری ها، زیاده روی در خوردن غذاهای مختلف است; چون مواد اضافی جذب نشده به صورت چربی های مزاحم در نقاط مختلف بدن، یا به صورت چربی و قند اضافی در خون باقی می ماند . این مواد لجنزارهای متعفنی برای پرورش انواع میکروب های عفونی است، و در این حال، بهترین راه برای مبارزه با این بیماری ها، نابود کردن این لجنزارها از طریق روزه است . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «معده خانه تمام دردها و امساک (روزه) بالاترین داروهاست .» [ آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۶۳۱ ]

علت این که ماه رمضان برای روزه گرفتن انتخاب شده، این است که این ماه بر سایر ماه ها برتری دارد . در این ماه، «قرآن » کتاب هدایت و راهنمای بشر که «فرقان » است و با دستورها و قوانین خود روش های صحیح را از ناصحیح جدا کرده و سعادت انسان ها را تضمین نموده، نازل گردیده است و در این ماه، شب قدر قرار دارد که بهترین شب سال است و مقدرات انسان در آن مشخص می شود; «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان ...» [بقره، ۱۸۵ ] در روایات اسلامی نیز چنین آمده است که همه کتاب های بزرگ آسمانی در این ماه نازل شده اند; به این ترتیب، ماه رمضان که همواره ماه نزول کتاب های بزرگ آسمانی و ماه تعلیم و تربیت بوده، بر ماه های دیگر برتری محسوسی دارد .[ تفسیر نمونه، ص ۶۳۴]


روزه در قرآن :

احکام روزه ماه رمضان خلال آیاتی در سوره بقره به اجمال تعیین شده و در چند آیه از سوره های دیگر ، به اقسام روزه اشاره ای رفته است.

آیات دال بر روزه ماه رمضان همه در سوره بقره نزدیک به یکدیگر تربیت یافته است که عبارتند از:

آیه اول) «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» (سوره بقره، ۱۸۳)

«ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود تا پرهیزگار شوید.»

به نظر مفسران و دانشمندان علوم قرآنی ، آیاتی که با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» هستند در مدینه نازل شده اند و جز آیات و سوره های مدنی می باشند. فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات، در سال دوم هجری صادر شد. (تفسیر نور،ج۱، ص۳۶۴) .

در آیه مورد بحث، به بیان یکی دیگر از احکام الهی که از مهمترین عبادات محسوب می شود می شود می پردازد و آن روزه است. برای اینکه احساسات مومنان را به نفع این حکم تحریک کند و انها را آماده پذیرش آن قرار دهد در آغاز مومنان را با این خطاب مفتخر می سازد.«ای کسانی که ایمان آورده اید»

و به تعبیر امام صادق علیه السلام لذت این خطاب، سختی روزه گرفتن را از بین می برد سپس تشریح حکم روزه را اعلام می دارد انگاه جهت کاستن از سختی ان، اظهار می دارد که روزه گرفتن بر امت های پیشین هم واجب بود.

طبق تحقیق، روزه در میان تمام امت های گذشته به نحوی وجود داشته و حتی بت پرستان نیز برای تقرب به بت های خود گاهی روزه می گرفتند و هم اکنون در میان بت پرستان هندوستانی روزه گرفتن در مواقع خاصی موسوم است.

یهود و نصاری و صائبین نیز برای خود نوعی روزه داشته اند در تورات و انجیل کنونی در مواردی روزه داری تحسین شده و از روزه گرفتن موسی و عیسی سخن به میان امده است و در قرآن داستان نذر حضرت مریم آمده که نذر کرده روزه بگیرد:

«فقولی انّی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم صوما الیوم انسیاً»

پس بگو من برای خدا روزه نذر کرده ام پس امروز با هیچ کس حرف نمی زنم.»

البته روزه مریم روزه «صمت» یعنی روزه سکوت بود که از حرف زدن با مردم امساک کرده بود ولی به هر حال، ان هم نوعی روزه داری است ولی آنچه در تورات و انجیل آمده روزه داری به معنای امساک از خوردن و آشامیدن است.

در پایان آیه با یک عبارت کوتاه فلسفه مهم روزه داری را بیان می کند و آن اینکه روزه باعث ایجاد تقوا در انسان می شود انسان روزه دار با امساک از لذت های جسمی که به خاطر خدا خود را از آن ها محروم می کند نوعی تمرین برای تسلط بر نفس و خواهشهای آن انجام می دهد و چون یک ماه این تمرین ها را تکرار کرد و در وجودش ملکه تقوا و خویشتن داری ایجاد می شود و او دیگر به آسانی می تواند از ارتکاب گناه و خوردن مال دیگران و تجاوز به حقوق مردم هر چند که به نفع او باشد پرهیز کند و بر نفس خود تسلط یابد و در جهت حفظ خود از معصیت اراده ی نیرومند داشته باشد.

آیه دوم) «ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر و علی الذین یطیقونه فدیه طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.» (سوره بقره، ۱۸۴ )

چند روز معدودی را (باید روزه بدارید) و کسانی که از شما بیمار یا در سفر باشد پس (به همان تعدا) از روزه های دیگر (ی را بجای آن روزه بگیرد) و بر کسانی که قدرت انجام آن را ندارند (همچون بیماران مزمن ، کودکان و پیران) لازم است کفاره بدهندع مسکینی را اطعام کنند، و کسی که کار خیر کند، (بیش از مقدار، طعام مسکین بدهد) برای او بهتر است روزه گرفتن برایتان بهتر است اگر بدانید.

توضیح:

پس از بیان حکم و فلسفه روزه در آیه قبل، برای کاستن از سنگینی روزه چند دستور دیگر را در این زمینه بیان می فرماید:

۱- چنان نیست که مجبور باشید تمام سال یا قسمت مهمی از آن را روزه بگیرید بلکه چند روز معدودی را باید روزه بدارید.

۲- هر کس از شا مریض یا مسافر بود از این حکم معاف است و روزه بر او نیست و باید بعد از ماه رمضان به تعداد ایامی که روزه نبوده قضا کند.

۳- کسانی که توانایی و طاقت روزه گرفتن را ندارند مانند بیماران و سالمندان و زنان باردار و شیردهع چنین افرادی روزه خود را بخورند ولی در مقابل آن فدیه و کفاره بدهند میزان فدیه ای که باید بدهند سیر کردن یک فقیر به جای یک روز است اما اگر کسی بخواهد در عوض یک روز، عده ای بیش از یک نفر گرسنه را سیر کند بهتر است.

۴- در پایان آیه باز یادآوری می شود که روزه گرفتن برای شما بهتر است و اگر میزان و اندازه این خیر و خوبی دانسته شود هیچ کس آرزو نمی کند که ای کاش من هم سالمند بودم و به جای روزه گرسنه ای را سیر می کردم.

آیه سوم) «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر یدید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکلموا العده و لتکبرو الله علی ما هدکم و لعلکم تشکرون.»(بقره، ۱۸۵(

(آن چند روز معدود) ماه رمضان است ، ماهی است که قرآن برای راهنمایی مردم، همراه با دلائل روشن از هدایت و جدا کننده حق از باطل در آن نازل شده است پس هر کس این ماه را دریابد باید روزه بگیرد و ان کس که مریض و یا مسافر باشد روزهای دیگری را به جای ان روزه بگیردع خداوند راحتی برای شما می خواهد نه زحمت و سختی راع هدف این است که شما، تعداد این روزها را تکمیل کنید و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ بدارید شاید شکر گذاری کنید.


توضیح:

پس از بیان حکم و فلسفه روزه و اینکه روزه گرفتن در چند روز معین است اینک آن روزها را تعیین می کند و می فرماید: ان روزهای معدود عبارتند از ایام ماه رمضان که دارای امتیاز ویژه ای است. ماه رمضان ماه خداست و دارای فضیلتی است که ماههای دیگر،آن فضیلت را ندارند.

زمان ومکان به خودی خود، دارای هیچ فضیلتی نیست بلکه این حوادث مهم است که به زمان و مکان امتیاز می دهد در این آیه خداوند علت فضیلت ماه رمضان را بیان می کند و ان اینکه قران کریم در این ماه نازل شده است و ضمنا چند صفت از اوصاف برجسته قرآن را بیان می کند.

یکی اینکه قرآن هدایتگر است و انسانها را، به راه راست و درست رهنمون می شود و دیگر اینکه نشانه های روشنی از هدایت و فرمان در آن است یعنی قرآن ضمن اینکه بشر را هدایت می کند به او قدرت تشخیص هم می دهد و انسان بوسیله قرآن می تواند حق را از باطل و راه را از چاه تشخیص بدهد و به حقیقت دست یابد.

در پایان آیه شریفه به سه مطلب اشاره می کند و اشعار می دارد که خداوند احکام روزه را برای شما بیان نمود تا شما چند کار را انجام دهید.

۱- اینکه تعداد روزهای روزه داری را تکمیل کنید و اگر به علت بیماری و سفر، روزه خود را خورده اید به تعداد آن روزها در ایام دیگر، روزه بگیرید.

۲- خدا را به خاطر هدایتی که کرد تکبیر بگویید و بزرگ بدارید و شاید این اشاره به تکبیرهای نماز عید فطر باشد که پس از پایان ماه رمضان خوانده می شود و نیز تکبیرهایی که مستحب است بعد از نمازهای واجب در روز عید فطر گفته شود.

۳- اینکه خدا را سپاسگزار باشید که این حکم مهم را به شما بیان کرد و شما از این نعمت استفاده خواهید نمود.


آثار روزه :

در حدیثی از امام جعفر صادق (ع)علت تشریع روزه برابری میان فقرا و اغنیاست. [ دانشنامه جهان اسلام، «برابری»]

علامه سید محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان درباره روزه می‌گوید: « در خصوص روزه برگشتن آثار اطاعت در انسان را در جمله «شاید با تقوا شوید» بیان کرده است و می‌گوید فایده روزه تقوا است؛ و آن خود سودی است که عاید خود شما می‌شود. و هر که بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسارگسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذت‌های جسمی و شهوات بدنی نباشد. و خود را بزرگ‌تر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد. و سخن کوتاه اینکه از هر چیزی که او را از خداوند مشغول می‌دارد بپرهیزد. و این تقوایی که قرآن به اشاره می‌کند تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می‌آید. و این خودداری از شهوات عبارت است از خودداری از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی. و اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می‌یابد و نیز به تدریج بر اراده خود مسلط می‌شوند و آن‌وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی‌دهند و در تقرب به خداوند متعال دچار سستی نمی‌گردند.»[ طباطبایی، محمد حسین. تفسیر المیزان. جلد دوم] روزه در اسلام یکی از فروع عبادی بشمار می‌آید .

در حدیثی قدسی چنین می خوانیم: "روزه برای من است و من خود اجر آن را می دهم"  برخی از مفسران بزرگ در توضیح این حدیث گفته اند که روزه تنها عبادتی است که تا انسان آن را اظهار نکند بر دیگران پوشیده است. بر خلاف دیگر عبادات که دیگران آن را می بینند و این ممکن است موجب ریا در آن عبادت شود به همین جهت خداوند فرموده روزه برای خود من است.


نیت روزه ماه مبارک رمضان :

لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا مثلا بگوید فردا را روزه می گیرم بلکه همین قدر که برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل می کند انجام ندهد، کافی است و برای آن که یقین کند تمام این مدت را روزه بوده، باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام کاری که روزه را باطل می کند خودداری نماید.

انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت کند بهتر است که شب اول ما هم نیت روزه همه ماه را بنماید.

روزه آن است که انسان  از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که بعد بیان می شود به قصد قربت  - چنانکه در وضو گذشت- و با اخلاص خودداری نماید و مغرب در این مسأله و مسائل بعد – بنابراحتیاط واجب-  وقتی است که سرخی طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا می شود از بالای سر انسان بگذرد.

و دردعای ماه مبارک رمضان می خوانیم : یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم انت الرب العظیم الذی لیس کمثله شئی و هوالسمیع البصیر وهذا شهرعظمتهُ و کرمتهُ وشرفتهُ وفضلتهُ علی الشهور و هوالشهرالذی فرضت صیامهُ علی و هو شهرُرمضان الذی انزلت فیه القران هدیً للناس و بینات من الهدی و الفرقان وجعلت فیه لیله القدر و جعلتها خیراً من الف شهر . ترجمه : ای والا ، ای بزرگ ، ای آمرزنده ، ای مهربان، تویی پروردگار بزرگ ، که نیست مانند او چیزی ، واوست شنوا و بینا ،  واین ماهی است که بزرگش کردی ، و گرامیش داشتی ، و شرفش بخشیدی ، و برترش ساختی برهمه ماهها ، و آن ماهی است که واجب کردی روزه گرفتن آنرا بر من ، و آن ماه رمضان است که نازل کردی در آن قرآن را ، برای راهنمایی مردم ، و گواه درست برای هدایت ، و فرقان بین حق و باطل ، و قرار دادی تو در آن شب قدر را ، و قرار دادی آنرا بهتر از هزار ماه . (مفاتح الجنان )


روزه در فرقه اهل حق :

روزه قولطاسی و مرنوی ( روزه غارنو)

سه روز روزه مرنوی ( مرنودرزبان کردی به معنای غار است ) بدان سبب بر اهل حق واجب گردیده که چون هنگامی که سلطان صحاک – ضحاک - از زادگاه خود برزنجه به شیخان مهاجرت می کند ، برادرانش با سپاهی موسوم به چیچک او را تعقیب کردند و در شندر کوه سلطان و یارانش به غاری که تا آن روزگار کسی از آن مطلع نبود !!!؟ پناه بردند و سه شبانه روز بدون آب و غذا در آن غار ماندند و روز چهارم ناگاه هوا طوفانی شد و بر اثر آن اکثر افراد قبیله چیچک تارومار شدند !!!؟ و بدین مناسبت مقرر شد که هر سال سه روز روزه مخصوص که از دوازدهم چله بزرگ زمستان لغایت چهاردهم آن است به پاس گرسنگی یاران غار روزه بگیرند . سلطان اسحاق در کلام سرانجام در این باره می گوید " پولی هام ملی  ، بیدی بنیشم پولی هام ملی ، یری روی آمان آما او دلی ، دوازده و مانه دلی چلی " ترجمه فارسی : ای گروه هم عهد وپیمان بیاییی بنشینیم ، ای گروه هم عهد و پیمان سه روز روزه یاران غار به میان آمد از دوازده ماه سال در میان چله بزرگ زمستان .

اهل حق به جای یکماه رمضان سه روز روزه می گیرند.اهل حق دو نوع روزه دارند .   ۱ - روزه قولطاسی۲- روزه مرنوی ، زمان روزه ها  هم به ماه شمسی در چله زمستان کردی قرار دارد.

قصد نیت روزه مرنوی:

اهل حق در موقع روزه گرفتن بنام روزه مرنوی پس از خوردن غذای سحر و در موقع مهر شدن دهن (بسته شدن ) یعنی آن موقعی که نباید چیزی بخورند دعایی بنام قصد و نیت روزه مرنوی می خواند که شرح آن چنین است :

شب اول : مگیروم روژه سه روژ و یقین – و عشق یاران مرنوی نشین

ترجمه : سه روز روزه می گیرم به یقین و به عشق یاران غار نشین

شب دوم و سوم : فردا و روژه و یقین – و عشق یاران مرنوی نشین

لازم به ذکر است : اهل حق اعتقادی به افق ( وقت اذان ) ندارند که روزه  خود را در وقت اذان صبح  نیت کرده  و تا اذان مغرب چیزی نخورند .


به نام خالق بیتا

با سلام و عرض احترام

به نظر می رسد که جناب اسد، نمی خواهد از اهانت، تفرقه اندازی و دشمن تراشی دست بر دارد و به این زودی ها نیز این تکرار مکررات به پایان نمی رسد و لذا این حکایت همچنان باقیست!

قبلاً نیز عاقلانه اشاره و یادآوری کردم:

بزرگش خوانند اهل خرد   که نام بزرگان به زشتی برد

اما گویا این محقق خودخوانده و بی نزاکت، همچنان به توهینات خود ادامه می دهد و بدون هیچ نوع مستنداتی به ساحت مقدس بنیانگذار آیین حقیقت، حضرت سلطان اسحاق (سلطان سحاک) نابخردانه اهانت کرده و آن اسوه و اسطوره درخشان را ضحاک خطاب می نماید!

جالب اینجاست که ایشان مستندات و شواهد خود را از مشتی ورق پاره و افرادی معلول الحال که تا زمانی که منافع آنها تأمین باشد، نوکر و غلام حلقه بگوش می شوند، هرگاه پلو معاویه چرب تر باشد، حقایق را وارونه جلوه می دهند و لذا پاسخ چنین یاوه گویی ها، خاموشی و سکوت است.

البته این سخنان به معنای آن نیست که مردم یارسان به کمال رسیده اند و هیچ اشکال و ایرادی در برخی از آنها وجود ندارد و یا هیچ نقدی بر آنان جایز نیست، و این مسلمان ها هستند که بیش از دوازده قرن است که هنوز نتوانسته اند بر مبنای روایات موجود، تعداد 313 مسلمان واقعی را پرورش داده و امام زمان (عج) را از چاه جمکران و یا در اعماق چاهی در عربستان نجات دهند!

بدیسیت که بر تمام ادیان و مومنان نقدهای فراوانی است و مشکل ممالک اسلامی و معضلات عدیده ج.ا، در سه و یا سی روز روزه گرفتن نیست، اگر همه مردم ایران و جهان بدون اصلاح نفس عصیانگر، زیاده طلب و سیری ناپذیر شبانه روز نماز بر پا داشته و بجای سی روز، سیصد روز، روزه بگیرند، باز هم اگر فرصت خلافکاری، فسق، فساد و اختلاس هزاران میلیارد دلاری وجود داشته باشند، کمتر انسان شریف و مسوولی پیدا می شود که در اثر خوف و رجا و شرم از خدا، از آن همه ثروت های نجومی و بی حساب، چشم پوشی می نماید.

بدون تردید این همه دزدی ها، مصادره اموال، چپاول ها و یا دکل چند صد میلیون دلاری را اهل حق ها نزدیده اند، زیرا این خودی های سودجو و سوداگر هستند که برخی از آنها از مسوولان دلواپس و دنیاپرست بوده و جز به منافع خویش، اعتقاد چندانی به روز قیامت و پاداش و جزا ندارند!

گر آیینه نقش تو بنمود راست      خود شکن، آیینه شکستن خطاست!

و لذا به قول دیل کارنگی، آیا بهتر نیست بجای ایراد گرفتن از برف داخل حیاط دیگران، از برف های گسترده موجود در روی بام خانه خویش انتقاد نمایی؟!

این در حالیست که جنابعالی از هر فرصتی استفاده کرده و به بهانه تطهیر مسلمانان، مردم یارسان را عرق خور هایی معرفی نموده که گوشت خوک می خورند و حلال و حرام برایشان اهمیت ندارد و ... و بی مهابا چنان اتهامات کذبی را به این مردم مومن و حق پرست وارد کردی که بیشتر این تهمت‌ها «ی ناروا«ابن‌تیمیه به شیعه نسبت داده شده که در کتاب « منهاج السنة النبویة فی نقض کلام الشیعة القدریة» شیعیان را به مسیحیان و یهویان تشبیه کرده است!»

بنابراین ادامه بحث با چنین محقق تهمتزن دروغپردازی که حتا درک درستی از دین مبین اسلام و فلسفه انجام واجبات ندارد و نمی داند که هدف ادیان، انسان سازی و ایجاد وحدت و محبت است و فلسفه نماز و روزه و ... نیز خودآزاری و یا به منظور عیش و عشرت با حور و قلمان ها نیست، بلکه جلوگیری از فسق، فساد و فحشا می باشد. بنابراین انسان بی دین با وجدان، به مراتب بهتر از افراد مدعی دیانت ولی فاسد و فاجر می باشند. کسانی که معامله گر بوده و طوطی وار سخنانی را نسنجیده باور و تکرار می کنند. حتا اگر صدقه می دهند و یا احسان و خدمت می کنند، به امید پاداش و دریافت هفتاد برابر آن است و لذا به فرموده لسان الغیب: 

تو بندگی چو گدایان برای مزد مکن     که خواجه خود رسم بنده پروری داند!

و سلام نامه تمام

با سپاس از یاران عزیز و حق طلبان



ببخشید این چه تهمتیه که به اسلام میزنید!؟؟
کی گفته امام زمان عج تو چاه زندانیه؟؟ چرا دروغ پردازی میکنید؟؟

ملاک به حق بودن طرز تفکرات و ادیان و فرق خود آنها هستند نه مردمی که به آنها منسوبند.

در ضمن این صداقت و پاکی و... که شما از آن دم می زنید از همه اقلیتهای دینی و فرقه ای و نه تنها در ایران بلکه در همه عالم شنیده و دیده شده است، حتی بهائیان و یهود و....  این هم طبیعیه و در همه دنیا اقلیتها حساب کار رو می کنند و کاری انجام نمی دهند که به ضررشون تمام بشه!

در ضمن بجای سفسطه و عوض کردن بحث جوابهای جناب اسد را مستدل بدید

هـــو اول و آخر یار

با سلام


1 - برادر ارجمند، این بنده نیستم که چنین می گویم و یا به این چنین دروغ هایی باور دارم. بنابراین اگر انتقادی دارید، به زوار محترم چنین اماکنی وارد نمایید که هر ساله به زیارت جمکران و قبور امامزاده های نوظهوری در نقاط مختلف این کشور دلخوش می دارند.

البته شاید جنابعالی در سنگرهای دیگری سرگرم هستید و به زیارت جمکران و ... مشرف نشده اید.

2 - درست می فرمایید: «ملاک به حق بودن طرز تفکرات و ادیان و فرق خود آنها هستند نه مردمی که به آنها منسوبند.» 

ما هم بر این باوریم که دینی کامل است که عصاره عرفان و چکیده همه ادیان الاهی باشد و اگر حضرت زرتشت بر این باور بود که با پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیکو می توان خوشبخت شد و زندگی بهشتی داشته و مورد عنایت اهورامزدا شد، چه دلیل دارد که مردم اهل حق علاوه بر رعایت عقاید آیینی خود، رهنمودهای دین زرتشتی را باور نداشته باشند؟

 و چون زرتشت پیامبر ایرانی و فارسی زبان بوده است، به آن دستورات انسانساز عمل نکرده و نابخردانه و ناآگاهانه باور کنیم که فقط کسانی به بهشت میروند که عرب زبان بوده و یا به زبان عربی تسلط داشته باشند. (گویا حوریان و قلمان ها زبانی بغیر از عربی نمی دانند!)

و یا چه برهان و استدلالی وجود دارد که مردم یارسانی، باور به اصول دین مبین اسلام و یا اعتقاد به ده فرمان حضرت موسی کلیم الله و یا اجرای مهر و محبتی که حضرت عیسی مبلغ و مبشر آن بوده است، اعتقاد نداشته باشند؟

 و یا باور به این که همه از خداییم و بالاخره بعد از یک و یا حتا هزار بار تا پاک و منزه نشویم، همچنان در چرخه سنسارای هندوان یا دونادون یارسان در حال جبران مافات بوده باشیم و این چنین اعتقادات و باورهایی که منع و مانعی در فلسفه خلقت و سیر تکامل انسان که هدف غایی آفرینش ما بوده است، ایجاد نمی کند.

3 -بایستی حقایق و بطون ادیان را آنگونه که با عقل، منطق و خرد انسانی خوانایی دارد، مورد کند و کاو قرار داده و به فرموده قرآن کریم: «سخن ها را شنیده و بهترین آنها را برگزینیم.»

و یا کورکورانه و طوطی وار از دیگران تقلید نموده و عقل و اندیشه را برای همیشه تعطیل نماییم.

در ضمن به هر دلیلی اگر اقلیت هایی مانند یارسان از صداقت و تقوا پیروی می کنند، چرا کسانی که مدعی حقانیت بوده و بغیر از خودشان همه را ناحق و گمراه می دانند، در عمل هنگامی که به قدرت می رسند، برخی از آنها، متأسفانه آن کار دیگر می کنند! بطوری که بعد از کنار رفتن از قدرت نیز به دلیل حمایت های بی شائبه فراقانون ها به اخطارها و احضارهای مکرر قوه قضاییه، وقعی نمی گذارند!

4 - کسانی سفسطه و مغلطه می کنند که بجای بیان حقایق، پیوند دل ها و امر به معروف و نهی از منکر، جامعه را از این همه فسق و فساد و چپاول نجات دهند، به دنبال مقصر در میان یارسانی سرگردان هستند که اگر سی و حتا اگر سیصد روز هم در صیام باشند، نمی توانند نقشی مثبت و تأثیرگذار در این سونامی فسادها و قاچاق ها داشته باشند.

زیرا خانه از پای بست ویران است و خواجه بفکر نقش ایوانند!

5 - راهکار چنین رویکردهایی، پاسخ دادن به پرسش هایی نیست که نه به درد دنیا و نه به درد عقبای ما می خورد، علاج واقعه را قبل از وقوع می باید می شد که به واقع چنین نشد و آن چه به نظر بنده می رسد، کنار گذاشتن دولت های سایه و محدود نمودن مقامات فراقانونی و بالاخره اجرای دقیق و کامل قانون از کجا آورده ای مسوولان و مقامات نوکیسه و تازه به دوران رسیده ایست که در این چهار دهه هر نوع رانت، دزدی و اختلاسی را جایز دانسته و از راه های غیرقانونی و انواع رشوه و قاچاق ها و ... به ثروت های نجومی و بادآورده نایل شده اند.

6 - شاید ندانید و یا فراموش کرده باشید، به عنوان یادآوری اشاره می کنم که در اوایل انقلاب به بهانه انتقال شهدا به لیبی، طلاها و جواهرات سلطنتی و ... را به لیبی منتقل نموده و یا ده تن طلاهایی که به مفرق مبدل شد و ... و با ادامه این نوع مفسده ها و غارت ها بود که این کشور ثروتمند را در جرگه فاسدترین ممالک جهان بعد از چند کشور عقب مانده و غیر مذهبی در آمده است و مردم صبور و شریف ایران در نتیجه این همه مفاسد، بسیاری از آنها کارتن خواب شده و فرزندان خردسال آنها به تکدی گری و از فرط بیکاری و بدهکاری ناچار به فروش فرزند و سپس حراج کلیه های خود شده اند. این نکات مشتی از خروارهاست و بسیاری فراموش کرده و یا نمی دانید که در حکومت عدل علی نمی باید حتا یک یهودی گدایی نماید و اگر بطور اتفاقی چنین رخداد نامیمونی رخ می داد، آن حضرت چنان بر می آشفت و فریاد می زد که والیان و استانداران همراهشان وحشت زده می شدند!

7 - اگر از این همه گرفتاری ها . معضلات قابل حلی که حاصل سوءمدیریت و ندانمکاری ها و سوءاستفاده های برخی از مسوولین و تعدادی از به اصطلاح دلواپسان می باشد، باز هم روی کلمه (برخی) تأکید می نمایم تا به بهانه سیاه نمایی از واقعیت هایی که در پیرامون ما می گذرد، فراکنی نکنند! 

8 - با این همه گرفتاری ها، بیکاری ها و معضلات عدیده، هیچکس خود را مسوول این همه کمبودها، تورم، گرانی ها و بالا رفتن نرخ ارز از دلاری هفت تومان دوران رژیم گذشته به بالای سه هزار تومان و گرانی مسکن و بالا رفتن اجاره های منازلی که بسیاری از مرفهین بی درد، درک و احساسی از آن ندارند و در این میان عده ای کبک وار سر در زیر برف بی خبری نموده و نه فقط منتقدان آیین یاری، بلکه از هر دو سوی این ماجرا سادات و مریدان ثروتمند اهل حق که سوار بر خر مراد شده و همانند بسیاری از مسوولان نظام از گرسنگی و بیکاری مردم اعم از مسلمان و غیر مسلمان خبر چندانی ندارند و اگر فرد یا افرادی از راه دلسوزی نقدی و راهکاری ارائه دهند، کو گوش شنوا.

9 - با چنین شرایطی که داعشیان سعی در یارگیری دارند، بعضی ها از سر گشاد ساز می دمند و در حال نقد و بررسی این هستند که یارسان معنقدند که حضرت علی، خدا بود و یا خدا علی بوده است؟! ذهی تأسف از این نوع بینش و پرسش های کودکانه ای که انگاری می خواهند قضیه فیثاغورث را حل نموده و با مطالعه چند نوشته های غیر موثق و یافتن چند سووال، سراسیمه به میدان آمده و می خواهند ابطال عقاید و باورهای یارسان را بر ملا سازند. به همین دلیل است که ما مسلمانی را بر مبنای تسلیم حق شدن می دانیم و بر این باوریم که همه ما از حداییم و لاجرم بسوی معبود می شتابیم. با چنین بینش و نگرشی است که یاران عزیز حتا از زنبور عسل درس می گیرد که اگر زنبوری صدها بار بخواهد با آلودگی وارد کندو شود، امکان ندارد که زنبورهای نگهبان اجازه ورود به آن زنبور آلوده بدهند، حال چگونه ممکن است کسانی که بر این باورند که به فرموده قرآن کریم: «انا له الله و انا علیه راجعون.» بتوانند وارد بارگاه ذوالجلال و الاکرام با قلبی ناپاک و دست های خون آلود به پیشگاه حق تعالی راه یابند.

10 - در وبلاگ خلوت یار مطلب جالبی به این مضموم خواندم و به منظور حفظ امانت آن را که به نوعی وصف حال ماست، تقدیم عارفان و علاقمندان می نمایم:

«خواندمیر داستانی از خواجه حافظ یدین شکل نقل میکند:«روزی شاه شجاع به زبان اعتراض خواجه حافظ را مخاطب ساخته گفت: ابیات هیچ یک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده بلکه از هر غزلی سه چهار بیت در تعریف شرابست و دو سه بیت در تصوف و یک دو بیت در صفت محبوب و تلون در یک غزل خلاف طریقه ی بلغاست.خواجه گفت :آنچه بر زبان مبارک شاه می گذرد عین صدق و محض ثوابست اما مع ذالک شعر حافظ در اطراف آفاق اشتهار تمام یافته و نظم حریفان دیگر پای از دروازه شیراز بیرون نمی نهد.بنا بر کنایت شاه  شجاع در مقام ایذا حافظ شده به حسب اتفاق در آن ایام آن جناب غزلی را  در سلک نظم کشیده که مقطعش چنین است:
گر مسلمانی چنین است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بـــــــــــود فردایی!

و شاه شجاع این بیت راشنید گفت : از مضمون این نظم چنان بر می آید که حافظ به قیام قیامت قائل نیست و بعضی از فقهاء حسود قصد نمودند که فتوا نویسند که شک در وقوع روز جزا کفر است...
حافظ مضطرب گشته نزد مولانا ابوبکر تایبادی که در آن اوان عازم حجاز بود و در شیراز اتشریف داشتند رفت و کیفیت قصد بد اندیشان را عرض نمود.مولانا فرمود که مناسب آن است که بیت دیگر مقدم بر این مقطع درج کنی مشعر به این معنی که فلان چنین می گفت تا به مقتضاء آن مثل که نقل کفر ، کفر نیست از این تهمت نجات یابی.بنا براین خواجه حافظ این بیت را گفته و پیش از مقطع در آن غزل مندرج ساخت:
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت
بر در میـــــــــکده با دف و نی ترســــــــــایی!»

لذا می توان چنین نتیجه گرفت که پوستین ریاکاری را با زر و زور وارونه پوشیده ایم و تا مردم ما از خواب گران بر نخیزند، با طرح چنین پرسش هایی راه به ناکجا آباد خواهد برد و ختم کلام را با چند بیت برگزیده از اشعار تغز و پر مغز پروین اعتصامی به پایان می رسانم که چه نیکو درد جوامع جهان سوم را با زیبایی تمام بیان داشته اند: 

روزی گذشت پادشــــــهی از گذرگهـــــی 

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خواست

پرسید زان میانه یکــــی کودک یتیــم  

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟ 

 نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت: 

 این اشک دیده من و خون دل شماست 

 آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است  

 آن پادشــــه که مال رعیت خورد گداست 

بر قطره سرشــک یتیمـــــــان نظاره کن  

 تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست!


خداوند متعال، همه ما را به راه راست هدایت فرموده و وجدان بیدار و دیده بصیرت به ما عطا فرماید، تا همواره حقمدار و عدالتخواه باشیم. زیرا بفرموده حضرت علی (ع):

« وجدان، یگانه محکمه ایست که احتیاج به قاضی ندارد

   

با سلام
در جمکران هیچ چاهی زیارت نمی شود بلکه چاهی است بنام چاه عرضه که هر کسی دلنوشته ای دارد یا درخواستی دارد آن  را می نویسد و درون چاه می اندازد
ظاهرا همه اطلاعات شما  از این قبیل است
بنده بیش از ده سال است که قم هستم و چند هفته یک بار برای خواندن نماز به مسجد جمکران می روم
و اینکه فرمودید فقط هر کس که عرب است وارد بهشت می شود هم از قبیل قضیه زیارت چاه و سایر خیالات است
قدرت، ثروت و مقام و به طور کلی دنیا خاصیتش این است که به هر انسانی رو کند که خود  ساخته نباشد خود را گم می کند.
ظاهرا شما از قرآن هر آنچه به نفعتان است ایمان دارید(نؤمن ببعض و نکفر ببعض) چرا آموزه های دیگرش از قبیل معاد و نبوت و... قبول ندارید؟!؟(البته تعبر درست تر بجای ایمان، سواد است که د راین صورت اشکال ما وارد نیست و هر کسی از هر دین و مسلکی ممکن است به قرآن سواد داشته باشد)

و البته بازهم مغلطه و سفسطه!!  اینجا یک وبلاگ آزاد است که به هیچ نهادی وابسته نیست و تقریبا همه نظرات مخالف و موافق تایید شده است!! چرا بحث حکومت و نظام سیاست را پیش می کشید، (یاد یکی از همکلاسی های سنی وهابی ام افتادم که می گفت "برید خدا تونو شکر کنید که حکومت دست ما نیست و گرنه پوست سرتان را زنده زنده می کندیم" مثل معروف دیگر هم می گوید البته بلا تشبیه: گربه دستش به گوشت نمی رسید می گفت پیف پیف)
چه جوابی داره بده بنده خدا هر جوابی میده اگه بضررتان باشه با سوال جوابش میدین و یا حرفو میپیچونین راست میگه این همه جنایتهایی که در این مملکت میشه مگه شما شیعه ها نیستین که انجام میدین ....حق با علی اعلایی است اسد چرت و پرت نگو خودتم خوب میدونی حرفات بوی نفاق میده

یا هو، یا علی و یا سلطان حقیقت

با عرض ادب و دروه های فراوان

1 - خوشبختانه، اکثر منتقدان گرامی و مدافعان آیین یاری (اهل حق)، بخوبی می دانند، افرادی که به جمکران می روند و نامه و درخواست های خود را در آن چاه می اندازند که معتقدند به دست امام زمان (عج) می رسد و آن حضرت است که دیر یا زود مراد و آرزوهای آنها را برآورده می نماید. چنین نمازگزان و مسافرانی را می توان زواری دانست که معتقد به تعجیل آن منجی عالم بشریت هستند.

بنده نیز مطابق متن ذیل ننوشته ام که مردم و به نظر بنده (زوار ارجمند)، برای زیارت چاه می روند، بلکه آن چه نگاشته ام، عبارتست از متن ذیل می باشد که جهت یادآوری بار دیگر آن را خدمت دوستان عزیز تقدیم می دارم:

«برادر ارجمند، این بنده نیستم که چنین می گویم و یا به این چنین دروغ هایی باور دارم. بنابراین اگر انتقادی دارید، به زوار محترم چنین اماکنی وارد نمایید که هر ساله به زیارت جمکران و قبور امامزاده های نوظهوری در نقاط مختلف این کشور دلخوش می دارند.» 

اگر بنظر بنده زوار محترم و یا به قول شما نمازگزاران معتقد نیستند که از طریق این چاه است که درخواست ها و بفرموده جنابعالی دلنوشته های آنها به دست مبارک آن منجی عالم بشریت نمی رسد، چه ضرورتی داشت که چنین اقدامی به عمل آورند و یا در مسجد آن مکان مقدس نماز بگذارند؟

2 - بنده به عنوان انتقاد و بر مبنای آن چه که شنیده و یا خوانده ام مطابق متن ذیل عرض کردم و دلیل ادعای بنده نیز نقدی است که خلاصه ای از آن را جهت اطلاع از صحت از عرایضم، خدمت خوانندگان محترم ارائه می دهم تا تصور نکنید دچار خیالبافی و  یا سفسطه گری شده ام.

کد خبر: ۱۷۷۶۹۰
تاریخ انتشار: ۰۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۱:۳۴

زبان اهل بهشت عربی است و زبان اهل جهنم عجمی!

«در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

... یک نمونه از مطالب پخش شده این باصطلاح کارشناسی مسائل مذهبی اینست که گفت: "زبان اهل بهشت عربی است و زبان اهل جهنم عجمی!" »

3 - عقل و منطق و حتا ایمان و اخلاق حکم می کند نه فقط از گوهرهای ارزشمند قرآن مجید بایستی بهره مند شد، بلکه اگر نکته با ارزش و کاربردی نیز در روی دیواری خواندیم، دانش و خرد ما را بر آن می  دارد که بدون توجه به گوینده اش، از آن نکته ارزشی و آرمانی استفاده بهینه نماییم. این چنین نگرشی به معنای آن نیست که معتقد به سایر آیات شریف، احادیث و روایات مستحکم نمی باشیم. این نوع اتهامات همان روش های منسوخ شده ای است که عده ای ناآگاه و یا مغرض اغلب به مردم متدین تشیع می زنند.

 4- اگر حکومت ج.ا، و قانون اساسی، بر مبنای قوانین اسلامی ندوین و مستحکم نشده بود و مانند دوران رژیم گذشته در پشت اسلام موضعگیری نمی شد، دلیلی وجود نداشت که مردم انتظارات بیشتری از صداقت و پاکدستی مسوولان نظام نسبت به گذشته داشته باشند. ما انقلاب کردیم که تخم مرغ دزدها ببروند و دست از جیب ملت ستمدیده و سفره خالی اقشار آسیب پذیر بردارند. وگرنه این چه نوع انجام فرایضی است که مدام در نماز بگویند ایاک نعبدو و ایاک نستعین، اهدنا صراط المستقیم، اما هنگامی که برخی از آنها به پشت میز صدارت و وزارت می رسند، بجای خدا، دنیا را پرستیده و اغلب بفکر سودجویی و حفظ منافع و موقعیت خویش باشند و با انواع زد و بندها و تزویرها سعی در عوامفربی نمایند. بسیاری از این نوع افراد کج فهم و گمراه شاید نمی دانند که یکی از مزایای انقلاب اسلامی، بیداری و هوشیاری امت متدین و آگاه می باشد و در مقابل دزدان و اختلاسگران، ساکت و خاموش نمی نشینند.

5 - هنگامی که بارها یادآوری کردم که مردم حق پرست یارسان معتقد به خدا، پیامبران و روز قیامت هستند و اکثر آنها بخوبی آگاه هستند و هدف از انجام واجبات، ترک محرمات است و بر این باورند که ابتدا باید «پاک شد و آنگاه دیده بر آن پاک انداخت.» و  لذا تا پرهیزکار و تزکیه نشویم، محال است که به بهشت جاوان و پیشگاه حق تعالی راه یابیم. به نظر اهل حق، فردوس برین، همانا گنج حضور و رسیدن به وصال معبود و یار ازلی است که با اجرای همان میثاق و پیمانی که در روز اول الست، خالق جهان با  مخلوق خود حضرت آدم منعقد نمود، می توان به آن مواهب نایل گردید. اما افسوس که اکثر مردم دچار دنیاپرستی شده و بت های دیگری بجای خدای خویش برگزیده و عهد الست، ترک محرمات و خوف و رجا را از یاد برده اند!

در پایان بایستی باز هم یادآوری کتم که معیارهای سنجش ما با هم بسیار متفاوت است و ادامه چنین مباحثی با کسانی که به دنبال حقیقت، اشتراکات و نزدیکی دل ها نیستند و جز به آن چه که خود درک کرده اند، ظرفیت فهم معارف الاهی را نداشته و نمی دانند که دین برای درست زندگی کردن و انسان شدن است. به فرموده حضرت مولانا جلال الدین بلخی: «مردم اندر حسرت فهم درست!»

کلام آخر خود را با فرمایش حضرت حافظ به پایان می رسانم که چه نیکو فرمودند:

ما ز یاران چشم یاری داشتیـــم

خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم!

 در پایان، از خداوند منان صمیمانه می خواهم تا ما را به راه راست و درک معارف و فهم حقایق رهنمون شوند.

پاینده و سرفراز باشید. 


   

با سلام
درست است روایت داریم که زبان اهل بهشت عربی است و زبان اهل جهنم عجمی!
اما این به این معنا نیست که فقط عربها وارد بهشت می شوند و این یک برداشت بسیار ناشیانه و یا مغرضانه و شیطنت آمیز است.
از ظاهر حدیث هم پیداست معنی حدیث این است که اهل بهشت در بهشت به عربی تکلم می کنند و اهل جهنم به غیر عربی
 با صرف نظر از نزول قرآن به عربی و احادیث فراوان در فضیلت زبان عربی، و با صرف نظر از معایب فراوان قوم عرب و اینکه خود نزول قرآن و اسلام در بین این قوم متعصب خودش یک معجزه است:
 بنده زبان مادریم ترکی است، فارسی می نویسم فکر میکنم و تکلم می کنم، عربی می خوانم و می فهمم کمی هم به زبان انگلیسی مسلط هستم،
واقعا و بدون تعصب هیچ زبانی به زیبایی، کمال و قاعده مندی زبان عربی نیست.
واقعا زبان در بهشت عربی ست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی خندیدم خخخخخخخخخخخخخخخ
اگه در بهشت فقط عربی حرف میزنن واقعا رفتن به آنجا دیوانگی محزه
وای خدای من فکرشم وحشتناکه
حححححححححححححححححححح
مطمئن باشید با این تعصبی که دارید نخواهید رفت جناب ناشناس نازنین

یا حق

جناب آقای سید محمد هاشمی عزیز

با سلام

خیلی متشکر که سخن قبلی خود را مبنی که بدین مضمون مرقوم فرموده بودید : «و اینکه فرمودید فقط هر کس که عرب است وارد بهشت می شود هم از قبیل قضیه زیارت چاه و سایر خیالات است» تصحیح نمودید و با دلایل مستندی که ارائه گردید، بالاخره چنین روایتی را با برداشت خودتان پذیرفتید.

اما دوست عزیز، بنده عرض نکردم که فقط هر کس که عرب زبان است وارد بهشت می شود، بلکه مطابق متن ذیل عرض کردم :  «فقط کسانی به بهشت میروند که عرب زبان بوده و یا به زبان عربی تسلط داشته باشند.» متن کامل ارائه شده به شرح ذیل است:

ما هم بر این باوریم که دینی کامل است که عصاره عرفان و چکیده همه ادیان الاهی باشد و اگر حضرت زرتشت بر این باور بود که با پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیکو می توان خوشبخت شد و زندگی بهشتی داشته و مورد عنایت اهورامزدا شد، چه دلیل دارد که مردم اهل حق علاوه بر رعایت عقاید آیینی خود، رهنمودهای دین زرتشتی را باور نداشته باشند؟

 و چون زرتشت پیامبر ایرانی و فارسی زبان بوده است، به آن دستورات انسانساز عمل نکرده و نابخردانه و ناآگاهانه باور کنیم که فقط کسانی به بهشت میروند که عرب زبان بوده و یا به زبان عربی تسلط داشته باشند

لذا از جنابعالی استدعا دارم که منبعد در اظهار نظرهای خود جانب بیطرفی اتخاذ نموده و از  روش منحط دیگران که برخواسته از روش و منش معروف به ماکیاولی است و هدف وسیله را برایشان توجیه می کند، خود را برحذر دارید.

نکته اصلی که این نوع روایات را مخدوش می کند، این است که با کدامین دلایل و برهین می توان حکم به جهنی بودن مردم عجم داد. (ایرانی و یا با تعابیری غیر عرب)

بدیهی است علاوه بر دین مبین اسلام، در سایر ادیان دیگر و به ویژه در آیین اهل حق نیز از چنین موهومات و مخدوشاتی فراوان وجود دارد و نبایستی از آنها پیراهن عثمان ساخت و همچون چماقی بر سر دیگران کوبید. خداوند عقل به ما داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره جدا نموده و اگر حتا مخالفان عقاید ما نیز در امر و یا اموری درست بگویند، انصاف حکم می کند که آنها را به سخره نگیریم. در ضمن نفرمودید که روایت 313 مسلمان مومن و معتقد واقعی که می باید در خدمت مبارک بقیه الله اعظم حاضر باشند تا آن حضرت با کمک آنها بتوانند جهان را پر از عدل و داد کنند، تا چه صحت دارد و اگر چنین است چگونه ممکن است که بعد از غیبت کبرای حضرت تا به حال که بیش از دوازده قرن می گذرد، این تعداد اندک پرورش نیافته اند؟

امیدوارم با بیان جنین پرسش ساده و یا این که از جناب اسد محقق ارجمند، از صدها سووال غامض، فقط پرسیده بودم که زمین و آسمان و در یک کلام جهان هستی در چند روز و یا چندین میلیارد سال آفریده شده اند که تا به حال پاسخ قانع کننده و عقلانی ارائه ننموده اند.

وگرنه با به سخره گرفتن پرسشگران و طرح پرسش های انحرافی که معما و مسااله ای حل نخواهد شد.

زیرا معضل جهان اسلام، پی بردن به ارکان و رموزات یاری نیست، بلکه مسلمان واقعی و محقق منصف، خود را در برابر نیات و اعمال خود مسوول می داند و اگر حتا یک نفر نه میلیون ها نفر را بیکار و گرفتار و اغلب گرسنه ببیند و شب ها در کمال آرامش بخوابد، بایستی در مسلمان بودن خود شک نماید. این در حالی است که عده ای فرافکنی و نقص افکنی نموده و همه معضلات را نادیده گرفته و فراموش نموده اند و بجای بلند نمودن فریاد اعتراض از بی عدالتی ها، تبعیضات و انواع مفاسد، به دنیال این هستند که بر فرض چرا یارسان بجای سی روز، سه روز روزه می گیرند.

این در حالی است که بسیاری از مردم محروم یارسان و سایر اقشار آسیت پذیر ایران، سالیانه بیش از سیصد روز گرسنه بوده و اغلب آنها دچار سوء نغذیه می باشند.

در چنین شرایطی برای احدث و تزیین مرقد امام راحل میلیاردها دلار هزینه می کنند و غافل از آنند که عظمت در سادگی می باشد. نمونه بارز آن مرقد مطهر حضرت سلطان سهاک می باشد که بعد از فرسوده و نیمه تخریب شدن بنای قدیمی که از تعدادی سنگ معمولی استفاده شده بود، مدتی است که آنجا را با بنای سنگی فوق تجدید بنا نمودند.

هر چند که عده ای باور دارند که آن مکان مقدس، مقبره دو تن از یاران با وفای آن حضرت می باشد. در پایان بار دیگر یادآوری می کنم که عظمت در سادگی است. 


خداوند همه ما را از خواب غفلت نجات داده و انسان هایی فکور، منصف و عدالتخواه نماید.


با سلام و درود
باز هم متوجه نشدید!!
از شما که دکتر هستید(به قول جناب اسد) بعید است این شبهه و تهمت را بدون تحقیق بپذیرید!!
این جمله: «فقط کسانی به بهشت میروند که عرب زبان بوده و یا به زبان عربی تسلط داشته باشند.» با اینکه "در بهشت به عربی تکلم می کنند" از زمین تا آسمان متفاوت است، مثل اینکه شمای کرد و من ترک در ایران به زبان فارسی صحبت می کنیم و اگر در بریتانیا باشیم با اینکه کرد و ترک هستیم انگلیسی صحبت می کنیم.
عین روایت این است:
رسول خدا صلی الله علیه و آله :
من عرب را به خاطر سه چیز دوست دارم:
1. چون خودم عرب هستم .
2. چون قرآن عربى است .
3.چون زبان اهل بهشت عربى است.
ترجمه مجمع البیان، ج12،ص157.

شیخ صدوق از امیرالمومنین علیه السلام نقل می کند:

سأله عن کلام أهل الجنه؟ فقال:کلام أهل الجنه بالعربیّه و سأله عن کلام أهل النار؟ فقال: بالمجوسیه.

از حضرت علی (ع)در مورد زبان اهل بهشت سوال شد فرمود به عربی صحبت می کنند. و در مورد زبان اهل جهنم سوال شد؟ فرمود به زبان مجوس(غیر عربی) صحبت می کنند.

(علل الشرایع ج۲ص۵۹۷، عیون أخبارالرضا، ج۱ ص۲۴۶، بحارالانوارج۸ ص۲۸۶)


اینکه زبان اهل بهشت عربی باشد فقط به مذاق ناسیونالیستهای نژاد پرست خوش نمی آید و نکته بعدی اینکه عربی بودن زبان اهل بهشت دلیل بر برتری قوم عرب نیست.

این دو تا آدرس را هم ببینید بد نیست:

http://www.aparat.com/v/l8WMm/

http://www.khabaronline.ir/detail/371436/culture/religion

 

در ضمن بازهم مسیر بحث را منحرف میکنید!؟؟ این بحث چه ربطی دارد به سادگی و عدالت و...

کسانی که به من می گویند

تو به جهنم می روی و ما به بهشت

مرا خوشحال می کنند

چون مطمئن می شوم که هرگز

با آن ها به یک جا نمی روم

شما که نه به بهشت اعتقاد دارید نه به جهنم!؟؟
به هر حال مطمئن باش با این تعصبی که داری دعایت حتما مستجاب است!

یا حق

جناب آقای هاشمی

با عرض سلام و خسته نباشید و به عبارت بهتر خدا قوت

1 - خوشبختانه خوانندگان ارجمند اهل درک و درایت هستند و سره را از ناسره تشخیص می دهند و  برخلاف شما سعی نمی کنند که بدون دقت در جملات و مطالب ارائه شده برداشت های غیر واقع و یا سخنان گزنده و کنایه آمیز مطرح کنند.

مطلب بنده نه فقط برای جنابعالی که حداقل دارای فوق لیسانس می باشی بسیار واضخ و مبرهن است، حتا اگر شخصی پان عربیسم هم بوده و سواد خواندن و نوشتن بداند، نیک در می یابد که بنده چنین روایاتی را نپذیرفته ام و آن را موهوم و مخدوش شده می دانم. بهترین دلیل بازخوانی بی طرفانه و بدون خشم و عصبانیت مطالب ذیل می باشد:

« لذا از جنابعالی استدعا دارم که منبعد در اظهار نظرهای خود جانب بیطرفی اتخاذ نموده و از  روش منحط دیگران که برخواسته از روش و منش معروف به ماکیاولی است و هدف وسیله را برایشان توجیه می کند، خود را برحذر دارید.

نکته اصلی که این نوع روایات را مخدوش می کند، این است که با کدامین دلایل و برهین می توان حکم به جهنی بودن مردم عجم داد. (ایرانی و یا با تعابیری غیر عرب)

بدیهی است علاوه بر دین مبین اسلام، در سایر ادیان دیگر و به ویژه در آیین اهل حق نیز از چنین موهومات و مخدوشاتی فراوان وجود دارد و نبایستی از آنها پیراهن عثمان ساخت و همچون چماقی بر سر دیگران کوبید. خداوند عقل به ما داده است تا حق را از باطل و سره را از ناسره جدا نموده و اگر حتا مخالفان عقاید ما نیز در امر و یا اموری درست بگویند، انصاف حکم می کند که آنها را به سخره نگیریم. »

حال اگر بجای کلمه عجم که مشخص است منظور ایرانی و قوم آریایی است، کلمه مجوس ( اهانت زشتی که عرب های تازه مسلمان شده آنزمان و صدام ملعون به عنوان توهین به ایرانیان یزدان پرست خطاب می کردند را به معنای مغان و یا زرتشیان فرض کرده و آن را جایگزین عجم نماییم.)، جنابعالی رفرانسی اعلام نکردید که این همه جهنمی که بدون تردید تعدادشان بیشتر از بهشتیان است، زبان مجوس را در کدامین دانشگاه و یا آموزشگاه آموخته اند که می توانند در هنگام استراحت و زنگ تفریح، براحتی با یکدیگر گفتمان داشته باشند؟!

2 - مسیر بحث را منحرف نکرده ام، زیرا معتقدم کسانی که خود را شیعه و بر حق می دانند و سایر 72 ملت یا فرقه را ناحق می دانند و عقل و منطق حکم می کند که بهشت جای چنین فرق و ملت هایی نیست و جای آنها که ناحق می باشند جهنم می باشد. ( صرفنظر از این عجمی یا مجوسی باشند و یا به تعبیری با زبان مجوسی تکلم کنند.)، به نظر بنده از مهم ترین عوامل و ویژگی های ورود به بهشت، صالح بودن، صداقت، پرهیزکاری، ساده زیستی، علی وار زیستن و در یک کلام اهل حق بودن است. (البته منظورم یارسانی بودن نیست، اهل حق واقعی می تواند حتا غیر یارسانی نیز باشد. به همین دلیل بنده که اجداد بزرگوارم یارسانی و اهل حق بوده اند، جرأت ندارم خود را اهل حق بدانم، زیرا مقام شامخ اهل حق خیلی والا و ارزشمند است و نمی توان بدون طی طریق و ریاضت های بسیار به این موهبت و مقام عالی نایل گردید.)

نمونه بارز آن، ساده زیستی آیت الله خمینی (ره)، بود که در زمان حیات، در یک اطاق کوچک زندگی کردند و در کنارشان قرآن مجید و یک رادیو معمولی بود. اما بعد از رحلت ملکوتی، بازماندگانش برای

آن مرحوم، کاخی با شکوه و بزرگ تر از واتیکان و کاخ ابیض ساختند. به طوری زمین های اطراف مرقد امام خمینی (راحل)، بزرگتر از زمین های گسترده بهشت زهرا می باشد. این در حالی است که بسیاری از اقشار محروم و مستمندان برای تهیه نان شب بیشتر اوقات شرمنده همسر و فرزندانشان می باشند!

با این همه مفاسد گوناگون و حقوق های چند صد میلیونی و پاداش های آنچنانی و بذل و بخشش های به ظاهر قانونی و فریبکارانه که هر دم از این باغ بری می رسد! آنگاه جنابعالی شیعیان را برحق و بهشتی و سایر فرق را باطل و جهنمی می دانید و آقای اسد نیز در حال تحقیق و تفحص در مورد آداب و ارکان یاری می باشند! غافل از این که بر شیپوری می دمید که آن را وارونه در دست دارید و هر گز نوای دلنوازی از آن نخواهید شنید!

خداوند ما را به راه راست و عدل و انصاف رهنمون گردد.

با این اوصاف

با سلام
انسان خوابیده را می شود بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده را نمی شود بیدار کرد.
راستی بحث با شما آب در هاون کوبیدن است، شما که خود پیغمبر و فرزندانش(علیهم السلام) را قبول ندارید، به طریق اولی احادیثشان را هم قبول نخواهید داشت.
یا علی

با سلام

بنده بیش از خیلی از مدعیان دروغینی که نان به نرخ روز می خورند، به خدا، پیامبران و روز جزا اعتقاد راسخ دارم. اما متأسفانه در این دنیا کم نیستند کیانی که اگر حتا بی خدایان به قدرت برسند، همچون گل آفتابگردان به سوی مراکز قدرت می شتافتند و بسیاری آیات و احادیث را جعلی معرفی می کردند. زیرا می گفتند: تکلیف دوزخیان که زبان عربی می دانند، اما زبان مجوسی را در این دنیا نیاموخته اند چیست؟! 

کلام نهایی

 این روش بحث کردن با شما و امثال جنابعالی شیوه کهنه و منسوخ شده کسانی است که در رژیم گذشته هرگاه در بحث کردن کم می آوردند، می گفتند شما با شاه مخالف هستید!

بنابراین درست می فرمایید ادامه بحث ما بیهوده و آب در هاون کوبیدن است.

موفق باشید.


سلام
یاد داستان حضرت یوسف علیه السلام و اون قسمتی افتادم که کاهنان معبد بعد از دیدن معجزه حضرت و جوان شدن زلیخا باز هم عناد می ورزیدند!!

دوستانی که می بینند و می خوانند خود قضاوت کنند

یا علی

هو اول و آخر یار

یا سلام و عرض بدرودی فراوان

روی سخنم با خوانندگان ارجمند این وبلاگ مطول و بیهوده می باشد و اگر برداشت بنده از مطالبی که خدمتتان تقدیم می گردد، اشتباه است، امیدوارم با توضیحات مستدل و متقن بنده را ارشاد و تصحیح نمایید.

آخرین موضوعی که محل اختلاف نظر بنده با جناب آقای سید محمد هاشمی شده و سبب یادآوری معجزه حضرت یوسف گردیده است، روایتی مشکوکی است که مطابق متن ذیل شنیده و خوانده و در تاریخ 10 شهریور، آن را مورد نقد قرار داده بودم:


«بنده به عنوان انتقاد و بر مبنای آن چه که شنیده و یا خوانده ام مطابق متن ذیل عرض کردم و دلیل ادعای بنده نیز نقدی است که خلاصه ای از آن را جهت اطلاع از صحت از عرایضم، خدمت خوانندگان محترم ارائه می دهم تا تصور نکنید دچار خیالبافی و  یا سفسطه گری شده ام.

کد خبر: ۱۷۷۶۹۰
تاریخ انتشار: ۰۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۱:۳۴

زبان اهل بهشت عربی است و زبان اهل جهنم عجمی!

«در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

... یک نمونه از مطالب پخش شده این باصطلاح کارشناسی مسائل مذهبی اینست که گفت: "زبان اهل بهشت عربی است و زبان اهل جهنم عجمی!" »

3 - عقل و منطق و حتا ایمان و اخلاق حکم می کند نه فقط از گوهرهای ارزشمند قرآن مجید بایستی بهره مند شد، بلکه اگر نکته با ارزش و کاربردی نیز در روی دیواری خواندیم، دانش و خرد ما را بر آن می  دارد که بدون توجه به گوینده اش، از آن نکته ارزشی و آرمانی استفاده بهینه نماییم. این چنین نگرشی به معنای آن نیست که معتقد به سایر آیات شریف، احادیث و روایات مستحکم نمی باشیم. این نوع اتهامات همان روش های منسوخ شده ای است که عده ای ناآگاه و یا مغرض اغلب به مردم متدین تشیع می زنند.»

بنده در ادامه کامنت ها عرض کردم که اگر قرار است زبان بهشتیان عربی باشد، یا باید عرب زبان باشند و یا به زبان عربی تسلط داشته باشند.

(زیرا در غیر این صورت چگونه ممکن است، بدون زبان مادری و یا آموختن زبان عربی و یا هر زبان دیگر بتوان در بهشت به آن زبان سخن تکلم نمود؟)


جناب هاشمی در پاسخ بنده را مورد تفقد قرار داده و چنین افاضه کلام فرمودند:

«پاسخ:
با سلام و درود
باز هم متوجه نشدید!!
از شما که دکتر هستید(به قول جناب اسد) بعید است این شبهه و تهمت را بدون تحقیق بپذیرید!!
این جمله: «فقط کسانی به بهشت میروند که عرب زبان بوده و یا به زبان عربی تسلط داشته باشند.» با اینکه "در بهشت به عربی تکلم می کنند" از زمین تا آسمان متفاوت است، مثل اینکه شمای کرد و من ترک در ایران به زبان فارسی صحبت می کنیم و اگر در بریتانیا باشیم با اینکه کرد و ترک هستیم انگلیسی صحبت می کنیم.»


در تاریخ 11 شهریور به منظور تصحیح برداشت ایشان از مطالب ارائه شده که بنده هر نوع روایت مشکوکی را باور ندارم مطالب ذیل را یادآوری نمودم:

«خوشبختانه خوانندگان ارجمند اهل درک و درایت هستند و سره را از ناسره تشخیص می دهند و  برخلاف شما سعی نمی کنند که بدون دقت در جملات و مطالب ارائه شده برداشت های غیر واقع و یا سخنان گزنده و کنایه آمیز مطرح کنند.

مطلب بنده نه فقط برای جنابعالی که حداقل دارای فوق لیسانس می باشی بسیار واضخ و مبرهن است، حتا اگر شخصی پان عربیسم هم بوده و سواد خواندن و نوشتن بداند، نیک در می یابد که بنده چنین روایاتی را نپذیرفته ام و آن را موهوم و مخدوش شده می دانم.»


ایشان در پاسخ چنین محبت فرمودند:

«انسان خوابیده را می شود بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده را نمی شود بیدار کرد.
راستی بحث با شما آب در هاون کوبیدن است، شما که خود پیغمبر و فرزندانش(علیهم السلام) را قبول ندارید، به طریق اولی احادیثشان را هم قبول نخواهید داشت.»

اینجانب نیز به منظور رفع اتهام کذبی که در مورد عدم اعتقاد به پیامبر عظیم الشأن و فرزندان بزرگوار و اختران تابناک آن حضرت ( تهمت ها ناروایی که اغلب ناآگان بی مهابا و بدون ترس از خدا به مردم حق پرست یارسان وارد می کنند.) از خود چنین دفاع و رفع اتهام نمودم:

«بنده بیش از خیلی از مدعیان دروغینی که نان به نرخ روز می خورند، به خدا، پیامبران و روز جزا اعتقاد راسخ دارم. اما متأسفانه در این دنیا کم نیستند کسانی که اگر حتا بی خدایان به قدرت برسند، همچون گل آفتابگردان بسوی مراکز قدرت می شتافتند و بسیاری از آیات و احادیث را جعلی معرفی می کردند. زیرا می گفتند: تکلیف دوزخیان که زبان عربی می دانند، اما زبان مجوسی را در این دنیا نیاموخته اند چیست؟! »


شایان ذکر است، با عنایت به این که طراحی چنین سایتی بر مبنای اهدافی ار پیش تعیین شده و مشخص گردیده و با هر نوع مطالب مخدوش و موهوم، اتهامات کذب و ناروا و ایرادات بنی اسراییلی، به خود و دیگران بقبولانند که در دنیا فقط شیعیان بر حق و بهشتی هستند و سایر فرق ناحق و جهنمی می باشند، به همین دلیل در مقابل هر نوع دفاعیات منطقی و مستدل برآشفته شده و ظرفیت پذیرش سخنان مستدل، عدالتخواهانه و حق طلبانه را ندارند و سعی می کنند که با روش های مخصوص خود به مقابله پرداخته و آنها را کوبیده و یا به سخره بگیرند. (به عنوان نمونه با وجود تذکرات بسیار متأسفانه بارها بنیانگذار آیین مقدس اهل حق را ضحاک خطاب می کردند!)

به همین دلیل است که تصمیم گرفتم که منبعد از ادامه این نوع مباحث بیهوده خودداری نموده و به ایشان و همفکرانشان اجازه دهم تا هر نوع اتهام و اهانتی را بر ما وارد نمایند. اما قبل از خداحافظی از دوستان عزیز و یاران ارجمند، با کمال شهامت بار دیگر یادآوری نمایم که اگر در این مدت دچار احساسات و یا خدای ناکرده خبط و خطای برداشتی شده ام، از همه بزرگواران صمیمانه پوزش خواسته و از خداوند بخشنده و مهربان طلب مغفرت و رحمت می نمایم.


حق طلب و عدالتخواه باشید.



با سلام
بنده علوی زاد ه هستم نه هاشمی!
این فرمایش شما:
"بنده در ادامه کامنت ها عرض کردم که اگر قرار است زبان بهشتیان عربی باشد، یا باید عرب زبان باشند و یا به زبان عربی تسلط داشته باشند. "
 ناشی از جهلتان به موضوع معاد است، اگر بر اساس عقایدتان از جمله تناسخ به بهشت و جهنم برین اعتقاد ندارید لا اقل کتب عقاید شیعیان را در مورد بهشت و جهنم بخوانید! تا دنیا را با آخرت قیاس نکنید
 در ضمن خدای ناطق به نطق آورنده ای که می تواند قرآن را بر پیامبر امی نازل کند، یا ملا کاظم بی سواد را یک شبه حافظ و مفسر قرآن کند، اشیاء به ظاهر بی جان و دست و پا را به نطق بیاورد به راحتی هم می تواند زبان اهل بهشت را به زبان قرآن درآورد.
یا علی 
 

نکته پایانی:

بنده بر این باورم که خدمات صادقانه و به منظور رضای خداوند، بالاتر و مهم تر از عبادت های سوداگرانه و ریاکارنه است. و دست هایی که برای کسب رزق و روزی حلال و خدمت به مردم محروم، اغلب خسته و پینه بسته اند، مقدس تر از لب هایی است که برای رفتن به بهشت و هم آغوشی با حور و قلمان ها، مدام در حال نیایش و اوراد می باشند! 

علی وار زندگی کنیم.

باز هم حاشیه می روید!
البته این کامنتتان با آموزه های اسلام هیچ منافاتی ندارد.
یا علی

این مطلب را ببینید:
http://313fadaii.blog.ir
وبلاگ دیگرمان است در موضوع گناه

با سلام

سید بزرگوار

ای کاش همه علوی زاده و علی اعلایی باشیم، آنگاه با هم همدل شده و به قول حضرت مولانا، این همه بگو مگو بر سر خرید عنب، اوزوم و اسرافیل نداشته و می دانستیم که همه خداباوران چه می خواهند و به عقاید و روش های یکدیگر احترام می گذاشتیم. در آن صورت بود که خود را قاضی القضات تصور نمی کردیم و این همه به خود باج نداده و برای خود هورا نمی کشیدیم که ما اهل حق و یا شیعه بوده و فردای قیامت این فقط ما هستیم که به بهشت می رویم!

اگر می خوانیم و هر روزه شاهدیم که در دنیا این همه جنگ و خونریزی، قتل و غارت، ویرانی و کشتار، ظلم و تجاوز، رانت و ویژه خواری و ... وجود دارد، ریشه آنها اگر نفرمایید (باز هم حاشیه می روم.) در جهل و غفلت، حب نفس و نخوت است.

انسانی که به معنای واقعی مؤمن و آگاه باشد، حتا اگر خانم روانشناس آمریکایی مانند کارن هورنای، سخن منطقی و ارزشمندی مطرح کرده باشد و بهترین وضعیت رفتاری و شخصیتی را در این بداند که باور کنیم، هم ما خوب هستیم و هم دیگران.

 آنگاه چنین برداشت انسانی را در زندگی خود جاری و ساری نموده و به عقاید خداپسندانه یکدیگر هر چند که با باورهای خودخواهانه و آموزه های تاریخ گذشته ما خوانایی نداشته باشد، آنها را رد و مردود ندانیم. البته منطق و آزادی حکم می کند که اگر برخلاف عقاید و باورهای ما باشد، مختاریم

بگوییم، ضمن احترام به عقاید دیگران، چنین باورها و روش هایی مورد قول و یا درک ما نمی باشد.

 و هیچکس هم حق ندارد که عقاید خود را به دیگران تحمیل نماید و پیروزمندانه بگوید که این است و جز این حقایق و واقعیت های دیگری وجو ندارد!

در پایان، امیدوارم که خداوند دانا و  توانا:

نفاق و نفرت را از دل های ما زدوده و همه ما را به راه راست هدایت فرموده و با حقایق و معارف واقعی آشنا و آشتی دهد.

با سلام و درود
بحث ما معرفی فرقه هاست و حقانیت آنها نه اینکه چه کسی به بهشت می رود یا نمی رود، بحث ما فرقه است نه افراد فرق و نه تحمیل عقیده بر کسی.
و اینکه فقط یک فرقه حق است تقریبا همه فرق بر آن متفق اند و تقریبا همه فرق خود را به حق می دانند مثل شما که خود را اهل حق  می نامید مگر اینکه کسی بخواهد نقاب روشنفکری به صورتش بزند و با تاثیر از نظرات پوپولیستی چندین فرقه یا همه فرق را به حق بداند که البته بطلان این نظر بر همه روشن است.
در ضمن احترام به عقاید دیگران معنی اش حق دانستن آنها نیست.
یا علی

هو اول و آخر، ظاهر و باطن یار

یا حق یا سلطان حقیقت

برادران عزیز و حواهران ارجمند

چون بخوبی می دانم که شرح عشق و دلدادگی به آن یار ازلی و ابدی و توضیح ایمان و اخلاص خارج از قلم نارسای بنده است و به فرموده حضرت مولانا:

 هر چه عشق را بدهم شرح و بیان   چون به عشق آیم، خجل گردم از آن!

لذا امیدوارم با یاری حق تعالی و یادآوری داستان موسی و شبان، بتوان موجب پیوند و یا لااقل نزدیکی دل های مومنان گردید:


دید موسی یک شبانی را به راه

کو همی گفت ای خدا و ای اله

 

تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت دوزم کنم شانه  سرت

 

ای خدای من فدایت جان من

جمله فرزندان و خان و مان من

 

تو کجایی تا سرت شانه کنم

چارقت را دوزم و بخیه زنم

 

جامه ات  شویم شپش هایت کشم

شیر پیشت آورم ای محتشم

 

ور تو را بیماریی آید به پیش

من تو را غمخوار باشم همچو خویش


دست کت بوسم بمالم پای کت

وقت خواب آید بروبم جای کت

 

گر ببینم خانه ات را من دوام

روغن و شیرت بیارم صبح و شام

 

هم پنیر و نان های روغنین

خمرها چغرات های نازنین

 

سازم و آرم به پیشت صبح و شام

از من آوردن ز تو خوردن تمام

  

ای فدای تو همه بزهای من

ای به یادت هی هی و هی های من

 

زین نمط بیهوده می گفت آن شبان

گفت موسا با کی استت ای فلان ؟!

 

گفت با آن کی که ما را آفرید

این زمین و چرخ از او آمد پدید


گفت موسا های خیره سر شدی !

خود مسلمان ناشده کافر شدی

 

این چه ژاژ است این چه کفر است و فشار

پنبه ای اندر دهان خود فشار

 

گند کفر تو جهان را گنده کرد

کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

 

چارق و پا تابه لایق مر تو راست

آفتابی را چنین ها کی رواست ؟!

 

گر نبندی زین سخن تو حلق را

آتشی آید بسوزد خلق را

 

آتشی گر نامده است این دود چیست

جان سیه گشته روان مردود چیست ؟!

 

گر همی دانی که یزدان داور است

ژاز و گستاخی تو را چون باور است؟!

 

دوستی بی خرد خود دشمنی است

حق تعالی زین چنین خدمت غنی است

 

با که می گویی تو این با عم  و خال ؟!

جسم و حاجت در صفات ذوالجلال !؟

 

شیر او نوشد که در نشو و نماست

چارق او پوشد که او محتاج پاست

 

ور برای بنده است این گفتگوی

آن که حق گفت او من است و من خود او

 

آن که گفت انی مرضت لم تعد

من شدم رنجور و او تنها نشد

 

آن که بی یسمع و بی یصبر شده است

در حق آن بنده این هم بیهده است

 

بی ادب گفتن سخن با خاص حق

دل بمیراند سیه دارد ورق

 

گر تو مردی را بخوانی فاطمه

گرچه یک جنس اند مرد و زن همه

 

قصد خون تو کند تا ممکن است

گر چه خوشخوی و حلیم و ساکن است

 

فاطمه مدح است در حق زنان

مرد را گویی بود زخم سنان

 

دست و پا در حق ما آسایش است

در حق پاکی  حق آلایش است

 

لم یلد لم یولد او را لایق است

والد و مولود را او خالق است

 

هرچه جسم آمد ولادت وصف اوست

هر چه مولود است او زین سوی جوست

 

زانکه از کون و فساد است و مهین

حادث است و محدثی خواهد یقین

 

گفت : ای موسا دهانم دوختی !

وز پشیمانی تو جانم سوختی

 

جامه را بدرید و آهی کرد تفت

سر نهاد اندر بیابان و برفت

 

وحی آمد سوی موسی از خدا

بنده ی ما را زما کردی جدا ؟!

 

تو برای وصل کردن آمدی

نی برای فصل کردن آمدی  

 

تا توانی پا منه اندر فراق

ابغض الشیاء عندی الطلاق

 

هر کسی را سیرتی بنهاده ایم

هر کسی را اصطلاحی داده ایم

 

در حق او مدح و در حق تو ذم

در حق او شهد و در حق تو سم

 

در حق او نور و در حق تو نار

در حق او ورد و در حق تو خار

 

در حق او نیک و در  حق تو بد

در حق او خوب و در حق تو رد

 

ما بری از پاک و ناپاکی همه

از گرانجانی و چالاکی همه

 

من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم

  

هندیان را اصطلاح هند مدح

سندیان را اصطلاح سند مدح

 

من نگردم پاک از تسبیحشان

پاک هم ایشان شوند و دُرفشان

 

 ما برون را ننگریم و قال را

ما درون را بنگریم و حال را

 

ناضر قلبیم اگر خاشع بود

گر چه گفت لفظ ناخاضع بود

 

زانکه دل جوهر بود  گفتن عرض

پس طفیل آمد عرض جوهر غرض

 

چند ازاین الفاظ و اضمار و مجاز

سوز خواهم سوز با سوز ساز

 

آتشی از عشق در خود برفروز

سر به سر فکر و عبارت را بسوز

 

موسیا آداب دانان دیگرند

سوخته جان و روانان دیگرند

 

عاشقا ن را هر زمان سوزید نی است

بر ده ویران خراج و عشر نیست

 

گر خطا گوید ورا خاطی مگو

گر شود پر خون شهید آن را مشو

 

خون شهیدان را از آب اولی تر است

این خطا از صد صواب اولی تراست

 

در درون کعبه رسم قبله نیست

چه غم ار غواص را پا چیله نیست

 

 تو ز سرمستان قلاووزی مجو

جامه چاکان را چه فرمایی رفو؟!

 

ملت عشق از همه دین ها جداست

عاشقان را ملت و مذهب خداست

 

لعل را گر مهر نبود باک نیست

عشق در دریای غم غمناک نیست

 

بعد از آن در سر موسی حق نهفت

رازهایی کان نمی آید به گفت

 

بر دل موسی سخن ها ریختند

دیدن و گفتن به هم آمیختند

 

چند بی خود گشت و چند آمد به خود

چند پرّید از ازل سوی ابد

 

بعد از این گر شرح گویم ابلهی است

زان که شرح این ورای آگهی است

 

ور بگویم عقل ها را برکند

ور نویسم بس قلم ها بشکند

 

ور بگویم شرح های معتبر

تا قیامت باشد آن بس مختصر

 

لاجرم کوتاه کردم من زبان

گر تو خواهی از درون خود بخوان

 

چون که موسی این عتاب از حق شنید

در بیابان در پی چوپان دوید

 

بر نشان پای آن سرگشته راند

گرد از پره ی بیابان برفشاند

 

گام پای مردم شوریده خود

هم زگام دیگران پیدا بود

 

یک قدم چون رخ ز بالا تا شکیب

یک قدم چون پیل رفته بر اریب

 

گاه چون موجی برافرازان علم

گاه چون ماهی روانه بر شکم

 

گاه بر خاکی نوشته حال خود

همچو رمالی که رملی برزند

 

گاه حیران ایستاده گه دوان

گاه غلطان همچو گوی از صور جان

 

عاقبت دریافت او را و بدید

گفت مژده ده که دستوری رسید

 

هیچ آدابی و ترتیبی مجو

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

 

کفر تو دین است و دینت نور جان

ایمنی وز تو جهانی در امان

 

ای معاف یفعل الله ما یشا

بی محابا رو زبان را برگشا

 

گفت ای موسی از آن بگذشته ام

صد هزاران ساله زان سو رفته ام

 

تازیانه برزدی اسبم بگشت

گنبدی کرد و ز گردون برگشت

 

محرم ناسوت ما لاهوت باد

آفرین بر دست و بر بازوت باد

 

 

حال من اکنون برون از گفتن است

آن چه می گویم نه احوال من است

 

نقش می بینی که در آیینه ای است

نقش توست آن نقش  آن آیینه نیست



خداوند یار و نگهدار مومنان واقعی و صالحان راستین در جهان باشد. کسانی که دین و ایمان خود را به بهای اندک زر و زیور های دنیایی نمی فروشند و می دانند که این دنیا زودگذر است و خیلی زود دیر می شود و باز هم به فرموده حضرت مولانا جلال الدین بلخی:


نردبان این جـــــــهان ما و منی    عاقبت این نـــــــــــــردبان افتادنی

 لاجرم آن کس که بالاتر نشست     استخوانش سخت تر خواهد شکست!



                                                                                                    یا علی



 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام وعرض احترام ؛


آقای دکتر علی اعلایی ( فرخ آریامنش ) با عرض معذرت بنده جناب عالی و دیگر سادات اهل حق را سید خطاب نمی کنم ، دلیل اینکه  مستندات خودتان سادات اهل حق / یارسانی ها را سید انتصابی حضرت سلطان ضحاک بنیانگذار آیین حقیقت ، اسوه و اسطوره درخشان  بدعت ، خرافات ، التقاط ، الحاد ، کفر و شرک . می دانید .


در کامنتی متن زیررا چنین نوشته اید :

 « اما گویا این محقق خودخوانده و بی نزاکت، همچنان به توهینات خود ادامه می دهد و بدون هیچ نوع مستنداتی به ساحت مقدس بنیانگذار آیین حقیقت، حضرت سلطان اسحاق (سلطان سحاک) نابخردانه اهانت کرده و آن اسوه و اسطوره درخشان را ضحاک خطاب می نماید! جالب اینجاست که ایشان مستندات و شواهد خود را از مشتی ورق پاره و افرادی معلول الحال که تا زمانی که منافع آنها تأمین باشد، نوکر و غلام حلقه بگوش می شوند، هرگاه پلو معاویه چرب تر باشد، حقایق را وارونه جلوه می دهند و لذا پاسخ چنین یاوه گویی ها، خاموشی و سکوت است. »

بلی نوشته های ما از نظر شماها بدون سند است و شواهدمان  را از مشتی کاغذ پاره و افراد معلول الحال انتخاب می کنیم !!!  چون به مذاق تان خوش نمی آید ، که فرقه جعلی و خود ساخته حضرت سلطان ضحاک  یارسان را براساس آیات قرآن کریم و روایات  پیامبر (ص) و امامان (ع) زیر سوال برده وآن را باطل می کنیم . ما هرچه می نویسیم از آیات نورانی قرآن کریم و روایات پیامبر (ص ) و امامان (ع) بوده و خواهد بود .

متمنی است درمتن زیر تعقل ، تفکر و تأمل نمایید و به قول شماها (اهل حق ها ) فرقه ، مسلک و یا دین یارسان را با این متن مقایسه کرده و سره را از ناسره تشخیص دهید . و دیگر متعرض به آیات نورانی خدای تبارک و تعالی و روایات چهارده معصوم (ص) نشوید .

 

کدام آیات در قرآن انسان را به تعقل دعوت می‌کند؟

برای بررسی مفهوم تعقل در قرآن کریم ، نخست باید ، نیم نگاهی به معانی «عقل» در منابع اسلامی داشته باشیم و با این رویکرد به تأملی دقیق‌تر در آیات قرآن بپردازیم.

عقل و اندیشه ، برترین نعمتی است که از جانب خداوند به انسان‌ها ارزانی شده و کسانی را که تعقل نکرده و از بندگی خداوند سر باز زده‌اند ، بدتر از چهار پایان به شمار می‌روند.[۱] عقل از دیدگاه قرآن و روایات ، صرفاً «عقل حسابگر» و یا «منطق ارسطوئی» نیست. این ‌دو هرچند می‌توانند ابزاری برای عقل باشند ، اما تمامیت آن نیستند. از این ‌رو بارها در قرآن تذکر داده شده است که اکثریت مردم اهل تعقل نیستند ، یا عقل خود را به کار نمی‌گیرند ؛ حال آن‌که می‌دانیم اکثریت مردم همه کارهای خود را بر اساس مقایسه و حسابگری انجام می‌دهند.

مساوی دانستن «عقل» با «اندیشه قیاسی و حسابگر» یک خطای معرفتی است ، بلکه قیاس و قدرت حسابگری صرفاً یکی از ابزارهای سطحی عقل است که کارآئی آن در امور کمّی و عددی است. ولی برای درک حقایق اشیا و خوبی و بدی ، هدایت و گمراهی ، کمال و رستگاری و ... نیاز به نورانیتی است که به عنوان عنصری الهی در وجود انسان نهفته است. و این عنصر همان عقل و فطرت انسان ، به معنای واقعی کلمه است. همچنان‌که به فرموده امام علی(ع) پیامبران برای شکوفا کردن گنجینه‌های عقول ظهور کرده‌اند.[۲] در اسلام عقل و دین[۳] یک حقیقت واحد بوده و طبق برخی روایات عقل هرجا که باشد دین هم همان جا است ،[۴] و بین ایمان و کفر فاصله‌ای نیست جز کمی عقل.[۵ّ]

به کارگیری فکر و عقل تنها در صورتی در مسیر واقعی و صحیح خود قرار گرفته است که در راستای بندگی و عبودیت خداوند باشد. از امام صادق(ع) سؤال شد که عقل چیست؟ فرمودند: چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آید.[۶ّ]

 بر این اساس باید توجه داشت ، تعقل در قرآن لزوماً به معنای عقل مصطلح نبوده و هرجا که قرآن به تفکر و نگرشی جدید در راستای بندگی بیشتر و رهایی از بند ظلمت و تاریکی نفس ، دعوت کرده است ، می‌تواند نشانه‌ای از تعقل و تفکر باشد. با این دیدگاه جایگاه تعقل و تفکر تا بدان حد بالا و والا است که خداوند در قرآن، ‌حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر به نفهمیدن و یا راهی را کورکورانه پیمودن ، نکرده است.[۷]

از نگاه علامه طباطبائی ، خداوند متعال در قرآن کریم بیش از (۳۰۰ ) سی‌صد بار انسان‌ها را به استفاده و بهره جستن از این نیروی خدادادی دعوت کرده است ،[۸] که می‌توان این آیات را به اختصار این چنین دسته‌بندی نمود:

۱. توبیخ مستقیم انسان‌هایی که تعقل نمی‌کنند: در بسیاری از آیات قرآن ، خداوند انسان‌ها را به علت تعقل نکردن مؤاخذه کرده و با عباراتی ؛ مانند: «أَ فَلا تَعْقِلُون»، «أَ فَلا تَتَفَکَّرُون» و «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن»،[۹] آنها را دعوت به تفکر و تعقل در مباحث مختلف می‌کند.

۲. دعوت به تعقل در مباحث توحیدی: خداوند از راه‌های مختلف انسان‌ها را دعوت به تعقل در یگانگی پروردگار می‌کند ؛ مانند: « اگر در آسمان و زمین ، جز "اللَّه" خدایان دیگرى بود ، فاسد مى‏شدند (و نظام جهان به هم مى‏‌خورد)»[۱۰] و « بگو آیا جز خدا چیزى را مى‌‏پرستید که مالک سود و زیان شما نیست؟!»[۱۱] و آیاتی که اشاره به داستان حضرت ابراهیم(ع) در پرستش ظاهری خورشید و ماه و ستارگان دارد ، تا انسان‌های جاهل را به تعقل در مورد ناتوانی خدایان دروغین بر انگیزد.[۱۲] از این رو خداوند انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد تا در مورد صحبت‌های پیامبرانشان به تفکر و اندیشه بنشینند: «آیا فکر نکردند که همنشین آنها [پیامبر] هیچ گونه (اثرى از) جنون ندارد؟».[۱۳]

۳. خلقت آسمان‌ها و زمین و اشاره به نظم حاکم بر مخلوقات: دقت در آسمان و زمین و عظمت آنها ، همچنین نظم حاکم بر عناصر طبیعت ، یکی از بهترین راه‌های درک عظمت خالق آنها است. خداوند با دعوت انسان‌ها به دقت در مخلوقات ، آنها را دعوت به تعقل در مورد خالق آنها می‌کند ؛ مانند: «او خدایى است که همه آنچه را (از نعمت‌ها) در زمین وجود دارد ، براى شما آفرید سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است»،[۱۴] و «آیا آنان به شتر نمى‏‌نگرند که چگونه آفریده شده است؟!».[۱۵]

۴. استدلال بر وجود معاد: اصل وجود معاد و این‌که خداوند قادر باشد انسان‌ها را پس از مرگشان بر انگیزد ، بر اساس استدلال‌های عقلی شکل می‌گیرد. در بسیاری از آیات قرآن ، امکان وجود معاد در قالب دعوت به تعقل در نمونه‌های مشابه صورت گرفته است ؛ مانند به وجود آمدن اولیه انسان‌ها ،[۱۶] زنده شدن زمین و گیاهان ،[۱۷]داستان زنده شدن پرندگان در قبال درخواست حضرت ابراهیم(ع)،[۱۸] داستان اصحاب کهف ،[۱۹] داستان حضرت عزیر،[۲۰] و نمونه‌های دیگر.

۵. اشاره به صفات خداوند: در بسیاری از آیات قرآن با اشاره به برخی صفات خداوند ، انسان‌ها را به تفکر در مورد پروردگار و در مورد اعمال خودشان بر می‌انگیزد. صفاتی ؛ مانند قادر، مالک ، سمیع و بصیر به خوبی نشان‌گر این واقعیت است ؛ نظیر: «آیا نمى‏‌دانستند که خداوند ، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مى‌‏داند و خداوند داناى همه غیب‌ها (و امور پنهانى) است؟».[۲۱] و آیاتی که خداوند را به عنوان شاهد بر اعمال ما معرفی می‌کنند ؛ مانند: «بگو اى اهل کتاب! در دین خود ، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوس‌هاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند ، پیروى ننمایید!».[۲۲]

روشن است آیاتی که به بیان مباحث اصول اعتقادی؛ مانند توحید، نبوت، معاد و عدالت می‌پردازند، به عنوان آیات عقلی قرآن به شمار می‌روند؛ زیرا اصول اعتقادی از مباحث عقلی است که باید با تفکر و اندیشه برای هر فرد اثبات شود و تقلید در آنها جایز نیست.

۶. بیان داستانهای مختلف و عذاب‌هایی که در اثر گناهان اقوام گذشته نازل شده است: باید توجه داشت بیان داستان‌های اقوام گذشته توسط قرآن ، تنها جهت بیان یک قصه یا داستان سرگرم کننده نیست ، بلکه درسی عبرت آموز برای امت‌های پسین است. با مطالعه سرگذشت آنان و تفکر در آثار و عاقبت اعمالشان می‌توان حقیقت را یافت و از انجام اعمال ناپسند پرهیز نمود ؛ مانند داستان حضرت یوسف ،[۲۳] داستان عبرت انگیز زنان پیامبران ،[۲۴] و عذاب‌هایی که بر قوم عاد ، ثمود و لوط نازل شده است .[۲۵]

۷. بیان معجزات پیامبران: بهترین راه برای اثبات حقانیت یک پیامبر و ادعای رسالت وی از جانب خداوند ، اظهار معجزه است. معجزه تنها در صورتی می‌تواند ادعای پیامبری را ثابت کند ، که از حیطه قدرت و علم بشر خارج باشد ؛ از این رو اظهار معجزه دعوتی روشن برای تعقل است تا انسان‌ها با تفکر در ناتوانی خویش و قدرت معجزه به سخنان پیامبرانشان ایمان بیاورند ؛ مانند بزرگ‌ترین معجزه پیامبر گرامی اسلام(ص)، قرآن که تا ابد باقی است و انسان‌ها با تفکر در آیات آن می‌توانند به حقانیت آخرین پیامبر ایمان بیاورند،[۲۶] و معجزات عظیمی که از پیامبران اولو العزم دیگر نقل شده است.[۲۷]

۸. تحدی و مبارزه طلبی در قرآن: یکی از نمونه‌های دعوت قرآن به تعقل ، طلب مبارزه از کفار برای آوردن نوشته‌ای مانند آیات قرآن است. بدین صورت وقتی مردم حق‌جو، ناتوانی کفار را در طول همه این سال‌ها به مشاهده می‌نشینند ، به حقانیت قرآن و پیامبر آورنده آن ایمان می‌آورند ؛ مانند: «و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده‏‌ایم شک و تردید دارید ، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مى‌‏گویید».[۲۸]

۹.  توبیخ تقلید کور کورانه: در بسیاری از آیات قرآن ، کفار برای توجیه بت‌پرستی خود ، تعقل و تفکر را رها کرده و تقلید کورکورانه از پدران خود را دست‌آویز رفتار غلط خویش قرار داده‌اند. خداوند آنها را برای بهره نبردن از قدرت عقل به شدت مورد توبیخ قرار داده و در مباحث اعتقادی آنها را دعوت به تفکر و اندیشه می‌کند ؛ مانند: « و هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است ، پیروى کنید! مى‏‌گویند: نه ، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم ، پیروى مى‌‏نماییم . آیا اگر پدران آنها ، چیزى نمى‌‏فهمیدند و هدایت نیافتند(باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟».[۲۹] چنانچه اهل کتاب را به علت عقائد باطل و تقلید کورکورانه آنها سرزنش می‌کند: «بگو: اى اهل کتاب! در دین خود ، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوس‌هاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند ، پیروى ننمایید !».[۳۰]

۱۰.  درخواست برهان در برابر حرف‌های بیهوده:  وقتی خداوند در قبال حرف‌های بیهوده و نادرست برخی انسان‌ها ، تقاضای دلیل و برهان می‌کند و با صراحت تمام انسان‌ها را از پیروی چیزی که دانشی نسبت به آن ندارند منع نموده است ؛[۳۱] یعنی از همه انسان‌ها می‌خواهد که در برابر خرافات و مطالبی که یاوه گویان ادعا می‌کنند ، عقل خود را قاضی نموده و تقاضای برهان کنند ؛ مانند: «آنها گفتند: «هیچ‌کس، جز یهود یا نصارى ، هرگز داخل بهشت نخواهد شد». این آرزوى آنها است! بگو: اگر راست مى‏‌گویید ، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!».[۳۲]همچنین تقاضای برهان توسط پیامبران در برابر ادعاهای واهی ، مانند: «آیا ندیدى کسى [نمرود] که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفت‌وگو کرد؟؛ زیرا خداوند به او حکومت داده بود (و بر اثر کمى ظرفیت ، از باده غرور سرمست شده بود) هنگامى که ابراهیم گفت: «خداى من آن کسى است که زنده مى‌‏کند و مى‌‏میراند.» او گفت: «من نیز زنده مى‌‏کنم و مى‌‏میرانم!» ابراهیم گفت: «خداوند، خورشید را از افق مشرق مى‌‏آورد (اگر راست مى‌‏گویى که حاکم بر جهان هستى تویى،) خورشید را از مغرب بیاور!». آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند ، قوم ستمگر را هدایت نمى‏‌کند».[۳۳]

۱۱.  استفاده از تشبیه و تمثیل در جهت تشویق یا توبیخ انسان‌ها: خداوند در بسیاری از آیات با استفاده از تشبیه به محسوسات ، انسان‌ها را به تعقل وا می‌دارد تا نسبت به آثار عملکرد خود اندیشه کنند ؛ مانند: «مثَل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند ، مثَل عنکبوت است که خانه‌‌‏اى براى خود انتخاب کرده در حالى‌که سست‌‏ترین خانه‌‏ها خانه عنکبوت است اگر مى‌‏دانستند».[۳۴]

۱۲.  یادآوری نعمت‌ها: خداوند در قرآن با تذکر و یادآوری نعمت‌ها ، از انسان می‌خواهد ، از کبر و عُجب فاصله گرفته و جایگاه بندگی و عبودیت خود را فراموش نکنند. این روش دعوت به تعقل بسیار در مورد قوم بنی اسرائیل به کار رفته است ؛ مانند: «اى بنى اسرائیل! نعمت‌هایى را که به شما ارزانى داشتم به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من ، شما را بر جهانیان ، برترى بخشیدم».[۳۵] و « از بنى اسرائیل بپرس: «چه اندازه نشانه‌‏هاى روشن به آنها دادیم؟» و کسى که نعمت خدا را ، پس از آن‌که به سراغش آمد ، تبدیل کند (و در مسیر خلاف به کار گیرد ، گرفتار عذاب شدید الهى خواهد شد) که خداوند شدید العقاب است».[۳۶] و روز قیامت روزی خواهد بود که از تمامی نعمت‌ها سوال خواهد شد.[۳۷]

۱۳.  مقایسه بین انسان‌ها با توجه به افکار و اعمالشان: وقتی یک فرد عاقل مقایسه‌ای را بین دو چیز انجام می‌دهد ، در حقیقت در صدد آن است که خصوصیات و آثار مثبت و منفی هریک از آن‌دو را بیان نماید. مقایسه بین مؤمنان و کافران نیز دعوتی روشن از جانب خداوند برای تعقل و تفکر است ، تا انسان‌ها با اندیشه در عاقبت مؤمنان و کافران و ثواب و عقاب آن ‌دو، راه خود را در یابند ؛ مانند: «در دو گروهى که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو برو شدند ، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: یک گروه ، در راه خدا نبرد مى‌‏کرد و جمع دیگرى که کافر بود ، (در راه شیطان و بت ،) در حالى‌که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود ، دو برابر آنچه بودند ، مى‌‏دیدند. (و این خود عاملى براى وحشت و شکست آنها شد) و خداوند ، هر کس را بخواهد ، با یارى خود ، تأیید مى‏‌کند. در این ، عبرتى است براى بینایان !».[۳۸]

۱۴.  اتمام حجت: آن هنگام که خداوند پس از فرستادن معجزات ، آیات و نشانه‌های گوناگون ، حجت را بر بندگان تمام می‌کند و به آنها وعده‌های ثواب و عذاب می‌دهد ، در حقیقت آنها را به تعقل و تفکر دعوت می‌کند تا در مورد رفتار و کردار خود بیندیشند. پیامبران نیز بر امت‌های خود وارد نمی‌شوند ، مگر اینکه با دلایل و برهان و نشانه‌های گوناگون حجت را بر بندگان تمام می‌کنند: «ما ، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم »،[۳۹] و وقتی از بندگی سر باز زنند ، قابل بخشش نخواهند بود: «و (نیز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد ، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید در حالى‌که ستمگر بودید».[۴۰]

اتمام حجت فقط در مورد گناهکاران نبوده ، بلکه شامل حال پیامبران نیز شده است: «همان‏گونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم ،) بر تو نیز این (قرآن) را به عنوان فرمان روشن و صریحى نازل کردیم و اگر از هوس‌هاى آنان- بعد از آن‌که آگاهى براى تو آمده- پیروى کنى، هیچ‌کس در برابر خدا ، از تو حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد».[۴۱]

در نهایت قرآن کریم حال کسانی را که از تعقل فرار کرده‌اند و گوش به حرف‌های پیامبران و امامان خویش نداده‌اند را چنین توصیف می‌کند: «و مى‏‌گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مى‏‌کردیم ، در میان دوزخیان نبودیم !»،[۴۲] و چون عقل دارند و خودشان می‌توانند قضاوت کنند ، خداوند با در اختیار قرار دادن نامه عمل افراد ، از هر انسانی خواهد خواست که خود به تنهایی در ارتباط با عملکرد خویش ، قضاوت نماید.[۴۳]

 

منابع و مآخذ :

[1] بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‌‏کنند»؛ انفال، ۲۲.

[2] . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص ۴۳، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۴ق.

[3] . عقل و دین، ۴۹۱۰؛ رابطه عقل و دین، ۱۲۱۰۵.

[4] . کلینی، الکافی، تصحیح غفاری و آخوندی، ج ۱، ص ۱۰، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۴۰۷ق.

[5] . همان، ص ۲۸ .      [6] همان، ص۱۱.

[7] . برای آگاهی بیشتر در این باره مطالعه این پاسخ مفید است: ۲۶۶۶۱.

[8] . طباطبائی، سید محمد حسین، ‌المیزان، ج ۳، ‌ص ۵۷، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۴۱۷ق.

[9] . آیا نمى‏‌اندیشید؟» و «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید؟» که این عبارات و مشابه آن بیش از ۲۰مرتبه در قرآن به کار رفته است.

[10] . انبیاء، ۲۲؛ و آیات عقلی مشابهی در (مؤمنون، ۹۱) و (هود، ۳۵).

[11] . مائده، ۷۶.         [12] . انعام، ۷۶-۷۸؛       [13] . اعراف، ۱۸۴؛ و مانند سبأ، ۴۶.

 [14] . بقره، ۲۹؛ و آیات دیگری؛ مانند (یونس، ۵) و (ملک، ۳ و۴) و (بقره، ۱۶۴) و (رعد، ۳ و ۴) و (مومنون، ۶۹ و ۸۰) و ...؛ خداوند در آیه ۱۹۰ سوره آل عمران، از افرادی که در نشانه‌های الهی تفکر می‌کنند، به عنوان «أولو الألباب» یعنی صاحبان خرد یاد می‌کند.

[15] . غاشیه، ۱۷.     [16] . کهف، ۳۷؛ حج، ۵.    [17] . اعراف، ۵۷؛ روم، ۵۰؛ فاطر، ۹ و ...

 [18] . بقره، ۲۶۰.  [19] . کهف، ۹-۲۵.   [20] . بقره، ۲۵۹.  [21] . توبه، ۷۸؛ بقره، ۹۶ و ۱۰۷.

 [22] . آل عمران، ۹۸؛ نساء، ۳۳ و ۱۶۶؛  [23] . در سوره یوسف، مفصل به این داستان پرداخته شده است. [24] . تحریم، ۴ و ۱۰ و ۱۱. [25] . مانند آیات (فصلت، ۱۳-۱۷) و (اعراف، ۸۰-۸۴).

 [26] . دیگر معجزات پیامبر گرامی اسلام(ص) در (اسراء، ۱و۸۸) و (قمر، ۱)؛

[27] . معجزات نوح(ع) در (عنکبوت،۱۵)؛ معجزات ابراهیم(ع) در (انبیاء، ۶۹)؛ معجزات موسی(ع) در (طه، ۱۷-۲۰) و (قصص،۳۲) و (بقره، ۵۰)؛ معجزات حضرت عیسی(ع) در (مائده، ۱۱۰)

[28] . بقره، ۲۳؛ و آیات دیگری مانند (یونس، ۳۸) و (هود، ۱۳) .

[29] . بقره، ۱۷۰؛ و مانند آیات (مائده، ۱۰۴)؛ (انبیاء، ۵۴ و ۵۳)؛ (شعراء، ۷۴) ؛(زخرف، ۲۳) .

[30] . مائده، ۷۷.         [31] . «از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن»، اسراء، ۳۶

 [32] . بقره، ۱۱۱؛ تا آنجا که خود خداوند به پیامبر خویش می‌گوید: «بگو: دلیل رسا (و قاطع) براى خداست (دلیلى که براى هیچ کس بهانه‌‏اى باقى نمى‏‌گذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را هدایت مى‏‌کند.»؛ انعام، ۴۹.           [33] . بقره، ۲۵۸؛

 [34] . عنکبوت،۴۱؛ و آیات دیگری مانند (جمعه، ۵) و (بقره، ۲۶ و ۱۷۱ و ۲۶۱ و ۲۶۵) و (آل عمران، ۱۱۸) و (اعراف، ۱۷۶)

[35] . بقره، ۴۷ و ۱۲۲؛           [  [36. بقره، ۲۱۱ و ۲۴۲؛

 [37] . سپس در آن روز (همه شما) از نعمت‌هایى که داشته‌‏اید بازپرسى خواهید شد! تکاثر، ۸.

[38] . آل عمران، ۱۳؛ مائده، ۱۰۰؛ انعام، ۵۰؛ هود، ۲۴؛ و همچنین مقایسه مجاهدین و بازماندگان از جهاد در نساء، ۹۵؛

[39] . هود، ۹۶.           [40] . بقره، ۹۲ و ۲۰۹؛ نساء، ۱۵۳؛ مائده، ۳۲

 [41] . رعد، ۳۷؛ و همچنین بقره، ۱۴۵.

[42]. الملک، ۱۰؛ روشن است که «گوش دادن» در این‌جا به معنای تقلید کور کورانه نبوده، بلکه مقصود از آن گوش دادن بر اساس تفکر و اندیشه است.      [43]. اشاره به آیات ۱۹ و ۲۵ سوره حاقه.

 و از الله تعالی می خواهیم ما را هم هدایت و قرین در رحمت واسعه خود قرار دهد . و یک لحظه به خودمان وا نگذارد . 

 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام و عرض احترام . 

قضاوت را بر عهده خوانندگان محترم می گذاریم تا خودشان قیاس کرده و حق را از ناحق تشخیص دهند .

۳۰۰ آیه قرآنی درباره تفکر و تعقل / یک دلیل بروز خرافات نقد نشدن عقاید است

قرآن کریم همیشه راه تفکر و اندیشیدن در آیات را باز گذاشته و بارها به آن تشویق کرده است و تشویق به تفکر وسیله نهادینه شدن فکر و تثبیت عقیده صحیح در جامعه است.

۱- آیا قرآن روش خاصی برای مبارزه با خرافات دارد؟

۲- ویژگی های قرآن در طرح عقاید منطقی و مبارزه با عقاید سخیف چیست؟

در این زمینه قرآن کریم از چند جهت به پیشگیری از عقاید سخیف می پردازد.

 

۱- نهادینه کردن تدبر و تفکر در عقاید.

اصولا در حوزه اعتقادات ، هر نظام فکری و طرحی باید از مسأله عقل آغاز شود ، اگر بخواهیم وجود و یگانگی خدا (توحید) ، وجود پیامبر و وحی (نبوت) و مسائلی از این قبیل را اثبات کنیم ، نیز اگر بخواهیم به دیگران نشان دهیم که چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است ، قطعا باید از مسأله عقل آغاز کنیم . در زمینه تشخیص عقیده صحیح از غیر صحیح نیز این عقل است که به کمک انسان می آید و مرز میان حقیقت و خرافه را معین می کند.

عقل گاهی خطا می کند ، اما وسیله کشف خطا و تصحیح برداشت های پیشین به شمار می رود و اگر عقل نباشد ، امکان تمییز میان حق و باطل و نیز صحیح و خطا نیست. هرچند روایتی از معصوم رسیده باشد ، چون تشخیص کلام معصوم به فهم آن و بهره گیری از خرد وابسته است ، عقل در مقام مرجعیت است.

علامه طباطبایی (ره) درباره اهمیت جایگاه عقل در عقاید قرآنی چنین می گوید: «اگر کتاب الهی را به گونه کامل تفحص کرده و در آیاتش دقت شود ، بیش از سیصد آیه وجود دارد که مردم را به تفکر، تذکر و تعقل دعوت کرده و یا به پیامبر استدلالی را برای اثبات حقی و یا از بین بردن باطلی ، آموخته است. خداوند در قرآن حتی در یک آیه ، به بندگان خود امر نفرموده که نفهمیده به خدا و یا هر چیزی که از جانب اوست ، ایمان آورند و یا راهی کورکورانه بپیمایند.»(المیزان، ج ۵، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۶)

از سوی دیگر، عقل زبان مشترک همه انسانهاست. با این زبان ، می توان با دیگران ارتباط برقرار کرد، دلیل آورد، و مبنایی برای عقاید قابل دفاع ساخت، اگر عقل نباشد هیچ نقطه اتکایی برای سخن گفتن و مبادله کلام وجود ندارد. پس قوام انسان به اندیشیدن است، لذا طبیعی است که قرآن کریم مبدأ کار خود را عقل شروع کند و مردم را به تفکر و تعقل در عقاید دعوت و تشویق نماید و معیار درستی آنها را عقل بداند. تدبر و تفکر در عقاید در صورتی می تواند مفید واقع شود که در جامعه و نظام تربیتی نهادینه شود.

به همین دلیل به نظر می رسد که محور طرح قرآن در عقاید و جلوگیری از شکل گیری غلو و خرافات، دعوت به تدبر و تفکر باشد. آنگاه به این پرسش مطرح می شود که به چه دلیل، مسأله فکر، اندیشه و عقلانیت به عنوان اصل محوری در مبارزه با خرافات مطرح است؟

قرآن کریم از روش ارشادی و آگاه سازی به صورت غیر مستقیم استفاده کرده و در لا به لای مسائل دیگر، هم مسائل صحیح را گرفته و هم عقاید خرافی آنها را برملا کرده است. بنابراین قرآن کریم برای بیان عقاید و آشنایی مخاطبان از روش تشویق به اندیشیدن در مسائل اصلی اعتقادی استفاده می کند. این نکته به خوبی استفاده می شود که یکی از روش های قرآن کریم در طرح عقاید و تصحیح و تثبیت آن، روش دعوت به تدبر و تفکر است.

قرآن کریم همیشه راه تفکر و اندیشیدن در آیات را باز گذاشته و بارها به آن تشویق کرده است و تشویق به تفکر وسیله نهادینه شدن فکر و تبیت عقیده صحیح در جامعه است. دعوت به تدبر و تفکر در خود قرآن نمونه ای از اهتمام به اندیشیدن است.

آیات ۲۹ سوره ص، ۴۴ سوره نحل، ۲۱۹ سوره بقره، ۲ سوره یوسف همگی به این امر توجه دارند. همگی این آیات ما را تشویق به تدبر در کتاب خدا می کند و از ما می خواهد که قرآن را فقط نخوانیم، بلکه همراه با خواندن بیندیشیم و از آن برای توسعه فکر و فهم خود در انتخاب بهترین ها استمداد کنیم.

 

۲- آزادی اندیشه

گفتیم قرآن کریم از چند جهت ما را به موضوع اعتقاد صحیح و اهمیت آن توجه می دهد. یکی از این راه ها، تدبر و اندیشیدن در آیات الهی است. لازمه این توجه، فراهم کردن فرصت ها برای اندیشیدن دیگران و انتخاب و آزادی عقیده و امکان انتشار برای برخی عقاید و حتی پیش بینی گمراه شدن افراد است. بنابراین اگر قرآن به تدبر و تفکر دعوت می کند، به این معنی است که راه تفکر را باز کرده، اندیشه مخاطبان خود را به چالش کشیده، زمینه نقد عقیده از سوی مخالف را پیش بینی کرده است، یعنی نگران نیست که مردم سخن قرآن را نفهمند؛ زیرا اگر قرار بود مردم حرف قرآن را نفهمند قرآن می گفت نیاز به تفکر و تعقل نیست، شما نمی فهمید. پس هرچه من می گویم فقط گوش کنید و به آنچه می گویم عمل کنید.

اکنون در جهت توضیح فواید آزادی اندیشه در مبارزه با خرافات به نکاتی اشاره می گردد:

یکم: آزادی اندیشه و امکان نقد عقاید برای دیگران، ایجاد فرصت برای اندیشیدن و انتخاب درست کردن است. در سایه آزادی اندیشه است که می توان عقاید باطل و سخیف و بدون استناد دینی را از صحیح بازشناخت.

دوم: فایده دیگر آزادی بیان، رشد و ارتقای اندیشه دینی است. مبارزه با سطحی شدن فهم و عقل جامعه در سایه آزادی ارائه نظریه مخالف است. در اثر ممانعت از تضارب آرا و برخورد افکار مخالف و موافق، امور سخیف و خرافی جا می افتد. نتیجه محدودیت فکری، رواج ظاهرگرایی و قشری گرایی است؛ صفتی که عمدتا در جامعه های استبدادی و انحصارگرا نمایان می شود و جامعه در بساطت و انحطاط قرار می گیرد.

سوم: فایده دیگر آزادی بیان، پیشگیری از حربه تکفیر است، زیرا جلوگیری از نشر عقاید به نام دین و دفاع از آن، موجب متداول شدن استفاده از این حربه در سرکوب مخالفان و هر اندیشه و فهم و درکی که مخالفان صاحبان قدرت دینی و سیاسی باشد خواهد شد. در نتیجه، هر صاحب قدرت دینی و غیر دینی طبق عقاید شخصی خود عقاید مخالف را سرکوب و منکوب خواهد کرد و آن همه با نام دین و یا پشتوانه قدرت مذهبی صورت خواهد گرفت.

چهارم: اصلاح عقیده با نقد مداوم اندیشه از سوی مخالفان. زیرا بخشی را رواج خرافات و بدعت ها در اثر نقد نشدن است. اگر فکر و عقیده و ایمانی همواره مورد نقد و تهاجم قرار گرفت، محبور است که خود را اصلاح کند، خلأها و عیوب احتمالی را برطرف سازد، عقلانی و منطقی گرداند. قهرا خرافات و بدعت ها نمی توانند در آن جامعه جای گزینند، زیرا مرتب از سوی مخالفان حمله و از سوی موافقان وارسی و پالایش می شوند.

پنجم: پیشگیری از انحطاط و افول فرهنگ دینی. جامعه دینی که مخالف آزادی است، به شعارگرایی و بسته ذهنی و تحجر و ظاهرگرایی مبتلا می شوند. در جایی که فهم جامعه به بساطت گراید و تضارب آرا و مواجهه با حملات منع شود، تدریجا دین از درون عوام زده و خرافاتی می شود و عقاید مردم غیر منطقی و غیر قابل دفاع خواهد شد.

بگذریم از این نکته که اگر جامعه دینی مبتلا به استبداد شد، دیگر منع بیان محدود به مخالفان دینی نخواهد ماند و این شیوه از برخورد به سلیقه های موجود در داخل دین نیز تسری پیدا خواهد کرد و هر حرکت فکری و مخالف با اندیشه رایج، نوعی الحاد و انحراف تلقی خواهد شد. در نتیجه هر تلاش و کوششی و هر نظریه و اندیشه ای ناکام و حرکت جامعه به ایستایی و ضعف مبتلا خواهد شد.

با نگاهی به جوامع استبدادزده، این حقیقت کاملا نمایان می شود؛ زیرا از طرفی افکار خرافی و منحط به شدت رواج می یابد و از طرفی چون اندیشه ها نقد نمی شوند، واکنش های مخفی اما قدرتمند و نفوذگر در بخش هایی از جامعه حضور جدی می یابند. تجربه حضور ماتریالیسم در جوامع مذهبی ـ به ویژه ایران ـ و نیز رواج خرافات در سال های اخیر نمونه خوبی برای بیان همین شرایط است.

رشد و افول دینداری، بلکه گریز از دین و حتی می توانیم بگوئیم ستیز با دین، دقیقا به نوع برخورد آزادی بیان و قدرت نقد مخالفان نسبت به اهل دیانت بستگی داشته و دارد. مسلما در جوامعی که آزادی بیان و تضارب افکار وجود دارد، تأثیرپذیری از افکار غیر دینی و ضد دینی کمتر است و اقشار تحصیل کرده مقاوم تر با آن برخورد دارند. برعکس، در جوامعی که با شبهات برخورد منطقی و علمی نداشته و شیوه برخورد آنان با کوته فکری و تنگ نظری، استبداد و برخورد چماقی همراه باشد، افکار غیر دینی تأثیر بیشتری ارد.

 

قرآن‌ ، پیوسته‌ انسان‌ را به‌ تفکر دعوت‌ می‌کند

خداوند متعال‌ از میان‌ موجودات‌ فراوان‌ و خلایق‌ گوناگون‌- که‌هریک‌ نشانی‌ بر قدرت‌ و علم‌ لایزال‌ اویند- انسان‌ را اشرف‌ و افضل ‌و برتر از اکثریت‌ آنان‌ قرار داده‌ است‌:

وَلَقَدْ کَرَّمْنَابَنِی‌ءَ ادَمَ... وَ فَضَّلْن'هُمْ عَلَی‌' کَثِیرِ مِمَّنْ خَلَقْنَاتَفْضِیلاً (۱)

« و ما فرزندان‌ آدم‌ را بسیار گرامی‌ داشتیم‌... و بر بسیاری‌ ازمخلوقات‌ خود برتری‌ و فضیلت‌ بزرگ‌ بخشیدیم‌.»

بی‌شک‌ وجه‌ این‌ تمایز در ساختمان‌ بدن‌ و جسم‌ انسان‌خلاصه‌ نمی‌شود ، چراکه‌ بعضی‌ حیوانات‌ از لحاظ‌ برخی‌ ویژگی‌های‌فیزیکی‌. از انسان‌ قوی‌تر و مجهزترند، مثلاً در حواس‌ پنجگانه‌، وسرعت‌ دویدن‌، و امکانات‌ حرکتی‌ نظیر پرواز، و.... بنابراین‌ رازتفاوت‌ را باید در جای‌ دیگری‌ جست‌وجو کرد. انسان‌ از نظر داشتن‌عقل‌ و قدرت‌ اندیشه‌ است‌ که‌ از حیوان‌ متمایز می‌شود، قدرتی‌ که‌شاید در هیچ‌ مخلوق‌ دیگری‌، (به‌ قدر انسان‌) یافت‌ نشود. به‌ همین‌سبب‌ است‌ که‌ «انسان‌ بی‌فکر که‌ از عقل‌ خداداد استفاده‌ نکند، ونیندیشد، با حیوان‌ فرقی‌ ندارد. بلکه‌ فرق‌ انسان‌ و حیوان‌ در کیفیت‌زندگی‌ است‌، این‌ کیفیت‌ و چگونگی‌ آن‌ که‌ زندگی‌ انسان‌ها را اززندگی‌ جانوران‌ جدا می‌کند، آگاهی‌ است‌. زندگی‌ انسان‌، زندگی‌آگاهانه‌ است‌ و تنها با زندگی‌ آگاهانه‌ است‌ که‌ انسان‌ها به‌ سعادت‌می‌رسند... در قرآن‌ راه‌ رسیدن‌ به‌ زندگی‌ آگاهانه‌ گفته‌ شده‌ است‌، وآن‌، تفکر و اندیشیدن‌ است‌»۲

همین‌ تفاوت‌ انسان‌ و حیوان‌، علت‌ مکلف‌ بودن‌ یکی‌ و عدم‌ آن‌در دیگری‌ است‌. با قدرت‌ تفکر است‌ که‌ انسان‌ شایستگی‌ تکلیف‌به‌ انجام‌ عبادت‌ و تحمّل‌ مسؤولیت‌ و داشتن‌ اراده‌ و اختیار را می‌یابد،و مقام‌ جانشینی‌ خدا در روی‌ زمین‌ را ازآن‌ خود می‌کند.

 

دعوت‌ به‌ تفکّر

قرآن‌ کریم‌، پیوسته‌ و با تأکید فراوان‌، انسان‌ را به‌ تفکر دعوت‌می‌کند. آیات‌ قرآنی‌ با واژه‌های‌ گوناگونی‌ از قبیل‌ «تفکّر، لبّ، نهی‌،فقه‌، شعور، بصیرت‌، درایت‌، ذکر، تدبّر»،... و مانند آن‌، از تعقل‌ستایش‌ کرده‌ و آن‌ را مورد تأیید و تشویق‌ قرار داده‌ است‌. دعوت‌ به‌تفکر در سراسر قرآن‌ هست‌، و به‌ تعبیر علامه‌ طباطبایی‌، «شایدبیش‌ از سیصد مورد به‌ تفکر و تذکر و تعقل‌ دعوت‌ کرده‌ است‌.»۳

قرآن‌ مجید، از یک‌سو صاحبان‌ اندیشه‌، و متفکران‌ را ستوده‌، واز سوی‌ دیگر مقام‌ کسی‌ را که‌ از عقل‌ و تفکر خود استفاده‌ نمی‌کند،تا حد حیوان‌ تنزل‌ داده‌ است‌:

انَّ شَرَّ الدَّوَآبّ عِندَللهِالصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذیِنَ لاَیَعْقِلُونَ۴

«بدترین‌ جانوران‌ (و شقی‌ترین‌ مردم‌) نزد خدا کسانی‌ هستندکه‌ (از شنیدن‌ و گفتن‌ حرف‌ حق‌) کر و لالند و اصلاً (در آیات‌ خدا)تعقل‌ نمی‌کنند.»

بنابراین‌ با به‌ کار نیفتادن‌ نیروی‌ تفکر، انسان‌ مانند حیوان‌، یاحتی‌ گمراه‌تر خواهد شد:

اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ اَویَعْقِلُونَ اِنْ هُمْ اِلاَّ کالاَنْع'َمِ بَلْهُمْ اَضَلُّ سَبِیلاً۵

«یا پنداری‌ که‌ اکثر این‌ کافران‌ حرفی‌ می‌شنوند یا فکر و تعقلی‌دارند؟ اینان‌ در بی‌عقلی‌ بس‌ مانند چهارپایانند بلکه‌ گمراه‌تر ونادان‌تر.»

نابخرد واقعی‌ کسی‌ است‌ که‌ در زمینة‌ حق‌ ناشنوا و گنگ‌ باشد، وآنکه‌ حق‌ را نگوید و نشنود، انسان‌ نیست‌. حیوان‌ (دوابّ) است‌.

علاوه‌ بر این‌، در آیات‌ فراوانی‌، انسان‌ها را از این‌ جهت‌ که‌نمی‌اندیشند و به‌ تفکر نمی‌پردازند، سرزنش‌ و ملامت‌ می‌کند:

أَفَلاَ تَعْقِلُونَ  ۶ چرا اندیشه‌ نمی‌کنید؟

أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَالقُرْءانَ ۷چرا در قران‌ تدبر نمی‌کنند؟

أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ ۸ آیا اندیشه‌ نمی‌کنید؟

أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ ۹آیا متذکر نمی‌شوید؟

از سوی‌ دیگر، خداوند متعال‌ در هیچ‌ موردی‌ انسان‌ها رابه‌بندگی‌ کورکورانه‌ فرمان‌ نداده‌ بلکه‌ تقلید را در اصول‌ دین‌ و به‌ویژه‌ درتوحید، ممنوع‌ اعلام‌ فرموده‌ و تحقیق‌ قبل‌ از پذیرش‌ را الزام‌ کرده‌است‌. در آیات‌ متعدد، مردمان‌ از پذیرش‌ بی‌چون‌ و چرا و بی‌اندیشه‌منع‌ شده‌اند:

وَاِذَا قیِلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ اِلَی‌' مَآأَنزَلَاللهُ وَاِلَی‌ الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَاوَجَدْنَا عَلَیْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْکَانَ ءَاَبآؤُهُمْ لاَیَعْلَمُونَ شَیْئاً وَلاَیَهْتَدُونَ۱۰

«و چون‌ به‌ آنها گفته‌ شود از حکم‌ کتابی‌ که‌ خدا فرستاد و ازدستور رسول‌ او پیروی‌ کنید گویند آن‌ دینی‌ که‌ پدران‌ خود را بر آن‌یافتیم‌ ما را کفایت‌ است‌ آیا باید از پدران‌ خود در صورتی‌ که‌ آنهامردم‌ جاهلی‌ بوده‌ و به‌ حق‌ راه‌ نیافته‌ باشند باز پیروی‌ کنند؟»

و در جای‌ دیگر با بیانی‌ صریح‌تر می‌فرماید:

... أَوَلَوْ کَانَ ءَابَاؤُهُمْ لاَیَعْقُلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ۱۱

«آیا بایست‌ آنها تابع‌ پدران‌ خود باشند درصورتی‌ که‌ آنهابی‌عقل‌ و نادان‌ بوده‌ هرگز به‌ حق‌ و راستی‌ هدایت‌ نیافته‌اند.»

همچنین‌ در روایات‌ مختلف‌، عبادت‌ بدون‌ تفکر و اندیشه‌ناکافی‌ دانسته‌ شده‌ و ضرورت‌ تعقل‌ مورد تأکید قرار گرفته‌ است‌، تاآنجا که‌ حتی‌، تفکر. افضل‌ انواع‌ عبادات‌ شمرده‌ شده‌. چراکه‌: تَفَکُّرُساعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة‌ ۱۲که‌ در واقع‌ یک‌ ساعت‌ تفکر (عبادت‌فکری‌) را برابر یا بیشتر از یک‌ یا چندین‌ سال‌ عبادت‌ بدنی‌ بدون‌تفکر اعلام‌ فرموده‌اند.

بنابر آنچه‌ تاکنون‌ گفته‌ شد، «حیات‌ انسانی‌ به‌طور کلی‌ حیاتی‌فکری‌ است‌ و هرقدر فکر صحیح‌تر و کامل‌تر باشد، قهراً زندگی‌انسان‌ استوارتر خواهد بود.»۱۳

 

موضوع‌ تفکّر:

حال‌ باید دید آیا قرآن‌ کریم‌ موضوع‌ تفکر را نیز بیان‌ کرده‌، یامبهم‌ و مطلق‌ گذارده‌ و به‌ دعوت‌ انسان‌ به‌ اندیشیدن‌ اکتفا کرده‌است‌؟

باید گفت‌ خداوند متعال‌ موضوعاتی‌ را به‌طور کلی‌ مشخص‌می‌کند و تفکر درآنها را بر انسان‌ فرض‌ می‌شمارد، و از بررسی‌مجموع‌ آیات‌ در این‌ زمینه‌، می‌توان‌ آن‌ موضوعات‌ را دریافت‌. شهیدمطهری‌ سه‌ عنوان‌ کلی‌ را (با نام‌ انواع‌ تفکر) بیان‌ می‌کنند:۱۴

«اول‌- تفکر در عالم‌ خلقت‌، برای‌ معرفت‌ و شناسایی‌ خدا ودر واقع‌ کشف‌ [اسرار] عالم‌ برای‌ شناختن‌ خدا:

اِنَّ فِی‌ خَلْقِ السَّمَ'وَ'اتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَ'فِ الَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَأَیَ'تٍلاُوْلیِالاَلْبَ'بِ. الَّذِینَ یَذْکُرُونَللهَ قِیَ'ماً وَقُعُوداً وَعَلَی‌' جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَفِی‌ خَلْقِالسَّمَ'وَ'تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَ'ذَ بَطِلاً سُبْحَ'نَکَ فَقِنَاعَذَابَالنَّارِ۱۵

«محققاً در آفرینش‌ آسمان‌ و زمین‌ و رفت‌وآمد شب‌ و روزدلایلی‌ است‌ روشن‌ برای‌ خردمندان‌، آنان‌ که‌ خدا را یاد می‌کنند درحال‌ ایستاده‌ و نشسته‌ و خفتن‌ دائم‌ اندیشه‌ می‌کنند در آفرینش‌آسمان‌ها و زمین‌ (و گویند) پروردگارا این‌ دستگاه‌ با عظمت‌ رابیهوده‌ نیافریده‌ای‌ پاک‌ و منزهی‌ ما را به‌ لطف‌ خود از عذاب‌ دوزخ‌نگاهدار.»

[ شک‌ که‌ اگر انسان‌ در کار عالم‌ و در نظامات‌ عالم‌ و در دقایق‌مخلوقات‌ تأمل‌ و دقت‌ کند و هدفش‌ از این‌ تأمل‌ و دقت‌ و کشف‌رازهای‌ عالم‌، این‌ باشد که‌ به‌ حقیقت‌ بیشتر راه‌ یابد و خدا را بیشتربشناسد، این‌، هم‌ علم‌ است‌ و هم‌ عبادت‌، تفکر علمی‌ است‌ وعبادت] .

دوم‌- تفکر در تاریخ‌: تفکر در سرنوشت‌ و سرگذشت‌ اقوام‌ وملل‌ گذشته‌. قرآن‌ قصص‌ و حکایات‌ و چیزهایی‌ را که‌ ما اسمش‌ راتاریخ‌ می‌گذاریم‌ به‌طور اشاره‌ ذکر می‌کند ولی‌ قسمت‌هایی‌ را که‌مایة‌ آموزش‌ در آن‌ زیاد است‌ بیشتر یادآوری‌ می‌کند و مخصوصاًاین‌ مطلب‌ را توجه‌ می‌دهد که‌ ما قصه‌ و حکایت‌ را ذکر نمی‌کنیم‌فقط‌ برای‌ این‌که‌ یک‌ [سمری‌] به‌ اصطلاح‌ شده‌ باشد و یک‌ وقتی‌گذرانده‌ باشید. [بلکه‌] :

فَاُقْصُصِالْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ۱۶

«این‌ حکایات‌ را به‌ خلق‌ بگو، باشد که‌ « برای‌ نجات‌ خود» فکرکنند .»

سوم‌- تفکر در خود: خود انسان‌ موضوع‌ تفکر خودش‌ باشد.این‌ دوگونه‌ است‌: یک‌وقت‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ موضوع‌ علمی‌،موضوع‌ تفکر است‌ و یک‌ وقت‌ انسان‌ دربارة‌ کارهای‌ خودش‌ فکرمی‌کند، دربارة‌ این‌که‌ چگونه‌ تصمیم‌ بگیرد و چگونه‌ کار کند،همین‌طور علی‌العمیاء تسلیم‌ حوادث‌ و جریانات‌ نباشد. مقصود،دومی‌ است ‌.»

 

استاد مطهری‌ این‌ دسته‌بندی‌ را این‌گونه‌ خلاصه‌ و هدف‌مندمی‌کنند : ۱۷

«تفکر در مخلوقات‌ خدا برای‌ پی‌ بردن‌ به‌ رازها و اسرارآفرینش‌، تفکر در احوال‌ و اعمال‌ خود برای‌ وظیفه‌ درست‌ انجام‌دادن‌، تفکر در تاریخ‌ و زندگی‌های‌ مردمی‌ که‌ گذشته‌اند برای‌شناختن‌ و پی‌بردن‌ به‌ سنن‌ و قوانینی‌ که‌ خداوند برای‌ زندگی‌جماعات‌ بشری‌ قرار داده‌ است‌.»

همچنین‌ امام‌ خمینی‌(قدس‌سره‌) ذیل‌ روایتی‌ از امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام‌ درجات‌ و مراتب‌ تفکر را بیان‌ و برای‌ هر مرتبه‌ نتیجه‌ یانتایجی‌ ذکر می‌کنند:۱۸

اول‌- تفکر در حق‌ و اسماء و صفات‌ و کمالات‌ او، و نتیجة‌ آن‌علم‌ به‌وجود حق‌ و انواع‌ تجلیات‌ او. (افضل‌ مراتب‌ فکر)

دوم‌- تفکر در مصنوع‌: فکرت‌ در لطایف‌ صنعت‌ و اتقان‌ آن‌ ودقایق‌ خلقت‌ به‌ قدری‌ که‌ در طاقت‌ بشر است‌، و نتیجة‌ آن‌: علم‌ به‌مبدأ کامل‌ و صانع‌ حکیم‌.

سوم‌- تفکر در احوال‌ نفس‌، و دو نتیجة‌ مهم‌ آن‌: علم‌ به‌ یوم‌معاد، و علم‌ به‌ بعث‌ رسل‌ و انزال‌ کتب‌ یعنی‌ نبوت‌ عامه‌ و شرایع‌حقه‌. البته‌ نباید تفکر را محدود در این‌ موضوعات‌ دانست‌، به‌تصریح‌ شهید مطهری‌: «ما تفکر را محدود نمی‌کنیم‌، انواع‌ تفکرداریم‌...» ۱۹و در قرآن‌ کریم‌ موارد دیگری‌ برای‌ فکر کردن‌ موردتأکید و سفارش‌ قرار گرفته‌ است‌ که‌ به‌ اجمال‌ و فهرست‌وار به‌ آنهااشاره‌ می‌کنیم‌:۲۰

۱ـ آیات‌ قرآن‌، معانی‌ آنها، طرز بیان‌ در قرآن‌، پندها وحکمت‌های‌ قرآنی‌۲۱

۲ـ آسمان‌، ستارگان‌، کهکشان‌های‌ بزرگ‌ و اسرار شگفت‌آنها.۲۲

۳ـ زمین‌، کوهها، دریاها، رودها، جنگل‌ها، باغ‌های‌شادی‌بخش‌ درختان‌ انجیر، خرما، انگور و...۲۳

۴ـ جانوران‌، زندگی‌ و اندام‌های‌ عجیب‌ و جالب‌ آنها و چگونگی‌آفرینش‌ هریک‌ از جانوران۲۴

۵ـ انسان‌ و آفرینش‌ او مرحله‌ به‌ مرحله‌۲۵

۶ـ حوادث‌ تاریخی‌ گذشته‌ و پیشامدهایی‌ که‌ برای‌ ملت‌های‌پیشین‌ رخ‌ داده‌ است‌.۲۶

۷ـ ستمگران‌ و سرنوشت‌های‌ نگونساری‌ که‌ به‌ دلیل‌ ستم‌کردن‌ به‌ آنها دچار گشته‌اند.

۸ـ عدالت‌ و اهمیت‌ آن‌ در سالم‌سازی‌ زندگی‌ انسان‌.۲۷

۹ـ مقاومت‌ و فداکاری‌ در راه‌ خدا و جهاد مقدس‌ و سرانجام‌خوش‌ مجاهدان‌ و شهیدان‌

۱۰ـ تقوی‌ و پرهیزگاری‌ و آثار آنها 28و کوشش‌ در خواندن‌نماز و رسیدگی‌ به‌ محرومان‌

۱۱ـ محبت‌ خدا و دوست‌داشتن‌ خلق‌ خدا و خدمت‌ به‌ پدر و مادرو همة‌ نزدیکان‌ و هر کسی‌ که‌ حقی‌ بر انسان‌ دارد.

۱۲ـ گذشتن‌ شب‌ و روز29، و ایام‌ جوانی‌ و سپس‌ دوران‌ پیری‌،آن‌گاه‌ سرنوشت‌ نهایی‌ انسان‌ پس‌ از دوران‌ عمر این‌ جهان‌، وسپس‌ قرار گرفتن‌ در مسیر قیامت‌، و روز پاداش‌ دادن‌ به‌ کارهای‌خوب‌ و کیفر دادن‌ به‌ کارهای‌ بد.

 

نتایج‌ تفکّر:

قرآن‌ همان‌گونه‌ که‌ برای‌ خلقت‌ جهان‌ و انسان‌، هر لحظه‌ ازعمر و زندگی‌ بشر، هدف‌ و غایتی‌ قرار داده‌ است‌؛ برای‌ تفکر واندیشه‌ نیز غایات‌ و نتایجی‌ را برشمرده‌ است‌.

می‌توان‌ گفت‌ مهم‌ترین‌ نتیجة‌ تفکر، رسیدن‌ به‌ فرقان‌ و قوة‌تشخیص‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ کمک‌ آن‌ می‌تواند سخنان‌ درست‌ را ازنادرست‌، راه‌ حق‌ را از راه‌ باطل‌، و خیر را از شر تمیز دهد، و مسیرصحیح‌ را یافته‌ آن‌ را بپیماید و سعادت‌ هر دو سرای‌ را کسب‌ کند.«تفکر به‌ روش‌ قرآنی‌، ما را به‌ زندگی‌ کاملاً آگاهانه‌ می‌رساند...یعنی‌ انسان‌ بداند «برای‌ چه‌» زندگی‌ می‌کند و «چگونه‌» باید زندگی‌کند.»30

این‌ نکته‌ در روایتی‌ از امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام‌ نیز بیان‌ شده‌است‌:

نَبِّهْ بِالتَّفَکُّرِ قَلْبَکَ ۳۱آگاه‌ نما دل‌ خویش‌ را به‌ اندیشه‌ کردن‌

در توضیح‌ حضرت‌ امام‌(ره‌) بر این‌ حدیث‌- که‌ قبلاً ذکر شد- به‌نتایج‌ مراتب‌ تفکر اشاره‌ شده‌ است‌.

انگیزة‌ قرآن‌ از دعوت‌ انسان‌ به‌ مطالعه‌ و تفکر در آیات‌ الهی‌،یافتن‌ هدفداری‌ خلقت‌ و جلوة‌ حق‌ بودن‌ آن‌ است‌:

اَلَمْ تَرَأَنَاللهَ خَلَقَ السَّمَ'و'تِ وَالاَرْضَ بِالْحَقِّ۳۲

«ای‌ بشر، ندانستی‌ خدا آسمان‌ها و زمین‌ را به‌ حق‌ آفریده‌ (وبرای‌ مقصود بزرگی‌ خلق‌ کرده‌ است‌).»

آیات‌ ۱۹۰ و ۱۹۱ سورة‌ مبارکه‌ آل‌عمران‌- که‌ پیش‌ از این‌ ذکرکردیم‌- به‌ صراحت‌ و شیوایی‌ این‌ سیر را بیان‌ می‌کند. اوج‌ زیبایی‌آیات‌ در آنجاست‌ که‌ بلافاصله‌ پس‌ از یَتَفَکَّرُونَ می‌فرماید رَبَّنَا مَاخَلَقْتَ هَ'ذ'ا بَطِلاً سُبْح'َنَکَ فَقِنَا عَذَابَالنَّارِ حتی‌ با کلمة‌ قالو یا نظایرآن‌، فاصله‌ نمی‌اندازد، گویی‌ تفکر مستقیماً منجر به‌ دریافتن‌هدف‌مندی‌ خلقت‌، تنزیه‌ و تسبیح‌ حق‌تعالی‌ و توجه‌ به‌ معاد،می‌گردد.

از دید دیگر، تفکر یکی‌ از راههای‌ یادگیری‌ به‌شمار می‌رود، ویک‌ ضلع‌ از مثلث‌ «تفکر، تعلم‌ و تهذّب‌» را در تعلیم‌ و تربیت‌تشکیل‌ می‌دهد.

صاحبان‌ اندیشه‌

پیش‌ از این‌ ذکر شد که‌ قرآن‌، غیر متفکران‌ را تا حد حیوان‌ وانعام‌ تنزل‌ داده‌ است‌. در مقابل‌، ارزش‌ و اهمیتی‌ که‌ برای‌اندیشمندان‌ بیان‌ فرموده‌، درخور توجه‌ و دقت‌ است‌. توضیح‌ آن‌که‌یکی‌ از مباحث‌ محوری‌ تعلیمات‌ قرآنی‌،- بیان‌ «آیات‌» و نشانه‌های‌الهی‌ در آفاق‌ و انفس‌ است‌. قرآن‌ کریم‌ هدف‌ از بیان‌ این‌ آیات‌ را،اندیشیدن‌ معرفی‌ می‌کند: کَذَ'لِکَ یُبَیِّنُ اللهُ لَکُمْ ءَایَ'تِهِ لَعَلَّکُم تَعْقِلُونَ ۳۳«خدا آیات‌ خود را این‌گونه‌ روشن‌ برای‌ شما بیان‌ سازد،باشد که‌ خردمند شوید»، و رسیدن‌ به‌ عمق‌ و کنه‌ معرفت‌ این‌ آیات‌ رامختص‌ صاحبان‌ تفکر و اندیشه‌ قرار می‌دهد:... لَأَیَ'تٍ لِقَوْم یَعْقِلُونَ ۳۴«برای‌ عاقلان‌ ادلّه‌ای‌ واضح‌ است‌». در قرآن‌ این‌اشخاص‌ با تعابیری‌ نظیر أُولیِ الْأَلْباَ'بِ۳۵ ، أُوْلیِ الاَبْصر۳۶ِ اُوْلی النُّهَی‌'۳۷ یاد شده‌اند.

در احادیث‌ معصومان‌ نیز به‌ این‌ متفکران‌ توجه‌ شده‌، تفکر به‌عنوان‌ عبادت‌ ابوذر برشمرده‌ شده‌ است‌:

کانَ أَکْثَرُ عِبَادَةِ أَبیِ ذَرٍّ التَفَکُّرَ۳۸

موانع‌ اندیشیدن‌۳۹

قرآن‌ مهم‌ترین‌ عواملی‌ را که‌ مانع‌ اندیشیدن‌ و مایه‌ جمودفکری‌ می‌شوند، و در نتیجه‌ میان‌ تفکر و شناخت‌ حقیقت‌ واظهارنظر درست‌ در مسائل‌ مختلف‌، ایجاد سد می‌کنند ذکر کرده‌است‌. این‌ عوامل‌ عبارتند از:

۱ـ پایبندی‌ به‌ اندیشه‌های‌ کهنه‌

تقلید از پدران‌ و پایبندی‌ به‌ اندیشه‌ها و آداب‌ و رسوم‌ آنها ازعوامل‌ مهم‌ جمود فکری‌ در بسیاری‌ از مردم‌ بود. از این‌رو دست‌شستن‌ از این‌گونه‌ افکار و پذیرش‌ دین‌ توحید که‌ پیامبران‌ مردم‌ رابه‌ آن‌ دعوت‌ می‌کردند برایشان‌ آسان‌ نبود:

وَ اِذَا قیِلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ اللهُ قَالُواْبَلْ نَتَبِعُ مَآ أَلْفَینَا عَلَیْهِ ءَابَاءَ نَآأَوَلَوْکَانَ ءَابَآؤُ هُمْ لاَیَعْقِلُونَ شیئاً وَلاَیَهْتَدُونَ.۴۰

«و چون‌ کفار را گویند پیروی‌ از شریعت‌ و کتابی‌ که‌ خدا فرستاده‌کنید پاسخ‌ دهند که‌ ما پیرو کیش‌ پدران‌ خود خواهیم‌ بود. آیا بایست‌آنها تابع‌ پدران‌ باشند در صورتی‌ که‌ آنها بی‌عقل‌ و نادان‌ بوده‌ هرگزبه‌ حق‌ و راستی‌ هدایت‌ نیافته‌اند.»

قرآن‌ همچنین‌ بر دعوت‌ مردم‌ به‌ آزاد شدن‌ از اوهام‌ و خرافات‌که‌ جریان‌ تفکر را از کار می‌اندازند... اصرار می‌ورزد... و از اعتقاد به‌این‌گونه‌ خرافات‌ نهی‌ کرده‌ است‌: مَاجَعَلَاللهُ مِنْ بَحِیرَةٍ وَلاَسَآئِبَةٍ وَلاَوَصِیلَةٍ وَلاَحَامٍ وَل'کِنَّ الَّذِینَ کَفَروُا یَفْتَرُونَ عَلَی‌اللهِ الکَذِبَ وَاَکْثَرُهُمْلاَیَعْقِلُونَ۴۱

«خدا برای‌ بحیره‌ و وصیله‌ و سائبه‌ و حام‌ حکمی‌ مقرر نفرمودولکن‌ کافران‌ بر خدا دروغ‌ بستند چه‌ آنکه‌ بیشتر آنان‌ خرد را به‌ کارنمی‌بندند»

۲ـ کافی‌ نبودن‌ مدارک‌

قرآن‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ حق‌ در یک‌ موضوع‌ به‌ اهمیت‌ شناخت‌آن‌ اشاره‌ کرده‌ و ما را از سخن‌ گفتن‌ و اظهارنظر دربارة‌ چیزهایی‌ که‌نسبت‌ به‌ آنها عالم‌ نیستیم‌ و دلایل‌ و مدارکی‌ نیز بر صحت‌ آنهانداریم‌ نهی‌ کرده‌ است‌: وَلاَ تَقْفُ مَالَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ انَّ السَّمْعَوَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئ'´کَ کاَنَ عَنْهُ مَسْؤُلاَ.۴۲

«هرگز بر آنچه‌ علم‌ و اطمینان‌ نداری‌ دنبال‌ مکن‌ که‌ (در پیشگاه‌خدا) گوش‌ و چشم‌ و دل‌، همه‌ مسؤولند.»

۳ـ طرفداری‌ انفعالی‌ و عاطفی‌

قرآن‌ به‌ تأثیر هوای‌ نفس‌ در انسان‌ و انحراف‌ تفکر او از گرایش‌درست‌، که‌ در نتیجة‌ آن‌، انسان‌ راهش‌ را گم‌ می‌کند و از فرق‌گذاشتن‌ میان‌ حق‌ و باطل‌... عاجز می‌شود، اشاره‌ کرده‌ است‌: فَاِن‌ لَّمْیَسْتَجِیبُواْلَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَآءَهُمْ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَئهُبِغَیْرِهُدًی‌ مِنَاللهِ...۴۳

«پس‌ هرگاه‌ به‌ تقاضای‌ تو جواب‌ نتوانند داد در این‌ صورت‌ بدان‌که‌ این‌ مردم‌ تنها پیرو هوای‌ نفسند و کیست‌ (ستمگرتر) و گمراه‌تراز آن‌ کسی‌ که‌ راه‌ هدایت‌ خدا را رها کرده‌ از هوای‌ نفس‌ خود پیروی‌کند.»

نتایج‌ عدم‌ اندیشه‌

در خصوص‌ نتایج‌ عدم‌ اندیشه‌ می‌توان‌ فهرست‌وار به‌ موارد وآیات‌ زیر اشاره‌ کرد:

۱ـ افرادی‌ که‌ نمی‌اندیشند از جانب‌ خدا پلید و زشت‌ شمرده‌شده‌اند:... وَیَجْعَلُالرِّجْسَ عَلیَالَّذیِنَ لاَیَعْقِلُونَ ۴۴«و پلیدی‌ (کفر وجهالت‌) را خدا برای‌ مردم‌ بی‌خرد که‌ عقل‌ را به‌ کار نبندند مقررمی‌دارد.»

۲ـ علت‌ سقوط‌ بسیاری‌ از تبهکاران‌ عدم‌ تعقل‌ ذکر شده‌ است‌،وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْنَعْقِلُ مَا کُنَّا فیِأَصْحَ'بِالسَّعیِرِ ۴۵«و آن‌گاه‌دوزخیان‌ (با حسرت‌ و تأسف‌، باهم‌، گویند اگر ما (در دنیا)سخن‌ انبیارا می‌شنیدیم‌ یا به‌ دستور عقل‌ رفتار می‌کردیم‌ امروز از دوزخیان‌نبودیم‌.»

۳ـ تنزل‌ از مقام‌ انسانیت‌ به‌ درجة‌ حیوانیت‌: أَمْ تَحسَبُ أَنَّأَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْیَعْقِلُونَ أنْ هُمْ اِلاَّ کَالاَنْعَ'مِ بَلْ هُمْ أَضَلُّسَبِیلاً۴۶

۴ـ افترابستن‌ بر خداوند:... وَلَکِنَّ الَّذیِنَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلیَاللهِالْکَذِبَ وَاکْثَرُهُمْ لاَیَعْقِلُونَ۴۷

۵ـ به‌ بازیچه‌ گرفتن‌ عبادت‌ و بندگی‌ خداوند: وَاِذَا نَادَیْتُمْاِلیَالصَّلَو'ةِ اُتَخَذُو هَا هُزواً وَلَعِباً ذَ'لِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْقِلُونَ ۴۸«وچون‌ شما ندای‌ نماز بلند کنید، آن‌ را مسخره‌ و بازی‌ می‌انگارند، زیراآن‌ قوم‌ مردمی‌ بی‌خرد و نادانند.»

۶ـ اختلاف‌ و جدایی‌ امت‌ها از یکدیگر: تَحْسَبُهُمْ جَمیِعاًوَقُلُوبُهُمْ شَتَّی‌' ذَ'لِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْقِلُونَ ۴۹«شما آنها را جمع‌ ومتفق‌ می‌پندارید در صورتی‌ که‌ دلهاشان‌ سخت‌ متفرق‌ است‌ زیراآن‌ قوم‌ دارای‌ عقل‌ نیستند»

قرآن‌ این‌ حالت‌ جمود فکری‌ را با عناوین‌ «مهر زدن‌ بر دلها»،«قرار گرفتن‌ دلها در پوشش‌» و «قفل‌ نهادن‌ بر دلها» یاد می‌کند:

أُوْلئِکَالَّذِینَ طَبَعَاللهُ عَلَی‌' قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَر'رِهِمْ وَأُوْلَئِکَهُمُ الْغَ'فِلُونَ۵۰

«همین‌ها هستند که‌ خدا بر دلها و گوش‌ و چشم‌هایشان‌ مهرقهر زده‌ است‌ و اینها همان‌ مردم‌ (از خدا و قیامت‌) غافلند.»

خَتَمَاللهُ عَلیَ قُلُوبِهِمْ وَعَلَی‌' سَمْعِهِمْ وَعَلَی‌' أَبْصَ'رِهِمْ غِشَ'وَةٌ وَلَهُمْعَذَابٌ عَظیِمٌ۵۱

«قهر خدا بر دلها و پرده‌ بر گوش‌ها و چشم‌های‌ ایشان‌ نهاد (که‌فهم‌ حقایق‌ و معارف‌ الهی‌ نمی‌کنند) و ایشان‌ راست‌ عذابی‌ سخت‌»

أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْا'نَ أَمْ عَلَی‌' قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ۵۲

«آیا در قرآن‌ تفکر نمی‌کنند یا بر دلهایشان‌ قفل‌ها (ی‌ جهل‌ ونفاق‌) زده‌اند.»

بررسی‌ اندیشه‌ و تفکر در قرآن‌، خود نیاز به‌ اندیشه‌ و تفکری‌عمیق‌تر و گسترده‌تر دارد، و شنا در بحر ژرف‌ و بی‌کران‌ معارف‌قرآنی‌، مهارتی‌ بیش‌ از این‌ می‌طلبد، که‌ نگارنده‌ توفیق‌ عنایت‌ وتداوم‌ آن‌ را از خداوند متعال‌ خواهان‌ است‌.

در پایان‌ با حضرت‌ صادق‌- علیه‌السلام‌- همنوا می‌شویم‌، که‌در دعای‌ ختم‌ قرآن‌ عرضه‌ می‌دارد:

«خداوندا چنان‌ قرار مده‌ که‌ قرآن‌ بخوانم‌ و در آن‌ (و در معانی‌آیات‌ آن‌) فکر نکنم‌.»

-------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع‌ و مآخذ

قرآن‌ کریم‌

۱ـ اربعین‌ حدیث‌- امام‌ خمینی‌(ره‌)، مؤسسه‌ تنظیم‌ و نشر آثار امام‌خمینی‌(ره‌)، ۱۳۷۵.

۲ـ بشارت‌- نشریة‌ قرآنی‌ جوانان‌، مؤسسه‌ معارف‌ اسلامی‌ امام‌رضا(علیه‌السلام‌) قم‌.

۳ـ بیست‌ گفتار- شهید مرتضی‌ مطهری‌، انتشارات‌ صدرا، ۱۳۷۳.

۴ـ تعلیم‌ و تربیت‌ در اسلام‌- شهید مرتضی‌ مطهری‌، انتشارات‌صدرا، ۱۳۷۳.

۵ـ قرآن‌ و روان‌شناسی‌- محمد عثمان‌ نجاتی‌، ترجمه‌ عباس‌ عرب‌،انتشارات‌ آستان‌ قدس‌ رضوی‌ ۱۳۷۲.

۶ـ المعجم‌ المفهرس‌ لالفاظ‌ القرآن‌ الکریم‌- محمدنژاد عبدالباقی‌،مؤسسه‌ اعلمی‌، بیروت‌، ۱۴۲۰ه.

۷ـ منابع‌ اندیشة‌ مذهبی‌ شیعه‌- علی‌ شیروانی‌، انتشارات‌ شفق‌،۱۳۷۳.

هـــــــــو الباقی

با درودهای فراوان و بدرودهای بسیار

عزیزان جان:

با وجودی که می دانم خداوند متعال، بسیار بخشنده و مهربان هستند، اما تصور می کنم که رفتن به بهشت به همان راحتی نیست که حضرت آدم و حوا، با خوردن یک یا چند میوه ممنوعه، از آن مکان مقدس رانده شدند. لذا با وجودی که راه خیلی دشوار و بس طولانی است، ولی باید همچنان در حال خوف و رجا بوده و از تفضل الهی دلسرد و نومید نشد. زیرا، بفرموده لسان الغیب:

لطف خدا بیشتر از جرم ماست      نکته سر بسته چه دانی خموش!


خداوند، در راه راست و شیوه درست زیستن ما را هدایت و یاری فرموده و در روز قیامت به فریاد ما برسد.


موفق و منصور باشید

با سلام
باز هم اشتباه
بهشتی که حضرت آدم و حوا علیهما السلام از آن رانده شدند آن بهشت برینی که بعد از مرگ بدان می رویم نیست به دلایل متعدد از جمله:
در بهشت برین هیچ ممنوعیت و گناهی وجود ندارد
در بهشت برین شیطان و گمراهی و فریب وجود ندارد و...
یا علی
درود خدا بر امام خمینی و نایب برحقش حضرت امام خامنه ای که چون اگر به جای ایشان خدایی ناکرده شخصی همچون اسد یا آقای علوی زاده بودند مطمعنا وبدون شک تمام اقلیت های دینی خصوصا اهل حق ها را از دم تیغ رد میکردند...مطمعنا الان نیز با خواندن این مطلب صحت حرفامو با آری والله تایید خواهند کرد....من حتی به ایشان پیشنهاد دادم که دیگر به کسی توهین نکنند و اگرمطمئن هستن که مقبره سلطان اسحاق جای کفر است مقبره های آنها را که جای آنها را ازماهم بهتر بلدین خراب نمایید و هم خود وهم ما را آسوده نمایند ولی ایشان جوابی ندادند وباز به توهین های خود ادامه دادند...من خواهشم این است که توهین نکنید و اقدام عملی نمایید و ما را از این بقول شماها گمراهی دربیاورید...باتشکر
درود خدا بر حضرت خامنه ای .............
ببخشید ما کجا گفتیم که همه فرق را باید از دم تیغ گذراند؟؟!
هو اول یار اخریار
خدمت جناب چماقدار معروف اسد سلام وخسته نباشید
همچنانکه قبلا گفته ام کتاب آسمانی جامعه یارسان قران است اما ازآنجایی که شما جامعه شیعه درکنارقران کتاب نقل حدیث حلیة المتقین علامه مجلسی دارید ما هم درجوارقران دفاتریارسان داریم وما باورمندیهایمان را ازقران ودفاتریارسان اخذ نموده ایم نه ازتفاسیر مفسرین دفاتر یارسان براساس کشف وشهود وذوق بیان شده است درواقع شیوه ای غیر متعارف درنقل حدیث است وان این است که اشخاص عارف (دراویش یارسان) درمکاشفه حدیثی را مستقیمآ ازپیامبر ودیگرامامان میشنوند دراین صورت دیگرازبررسی سند ما جامعه یارسان فارغ خواهیم بود ومیتوانیم به ان حدیث باورمند وعمل کنیم وحتی آنرا اززبان امامان وپیامبر نقل کنیم دراین رابطه چه بسا احادیثی که ازنطر سند شیعی وسنی ضعیف اند ولی عارفان ودراویش یارسان درشهودات خود به صحت آن واقف شده وانها را به عنوان احادیث صحیح نقل میکنند دراین حالت دراویش یارسان درست مانند کسی میشوند که درحالت عادی آنرا ازلبان پیامبر ودیگرامامان شنیده است وبرعکس درمورد احادیثی که ظاهرآ ازنظر سند (شیعی و سنی) صحیح اند ممکن است دراویش یارسان درمکاشفه ازشخص پیامبر ودیگرامامان بشنوند که چنین چیزی نفرموده است دراین صورت آن حدیث ازنظر جامعه ترقیخواه یارسان بی اعتبار میشود کما اینکه احادیث متعددی بدین شیوه روایت شده است مثلا حدیث( الله خلق آدم علی صورة ) این حدیثی است که صحت آن ازراه کشف اثبات شده است انجا که حضرت نوروز سورانی میفرمایند (ای ملک صورت ساقی چلانه) هرچند که نزد اصحاب نقل صحتش اثبات نشده است (خدا انسان کامل را به صورت رحمان آفرید) ویا حدیث گنج پنهان که ازراه کشف وشهود صحتش اثبات شده است هرچند که نقلا اثبات نگشته است وارد شده است (گنج ناشناخته ای بودم پس دوست داشتم شناخته شوم پس مخلوقات را خلق کرده (که همان پنهان شدن درعالم در است که حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جامعه بشریت بدان اشاره دارند ) (البته واژه (در) در دفترنوروز سورانی حامل چند بار معنایی است که درمتن شعر مشخص میشود که منظور ومفهوم آن چیست که دراین مورد کامنتی تحت عنوان اسطوره خلقت ازدیدگاه یارسان که کاملا همخوانی دارد با نظریه های جدید دانشمندان فیزیک وزمین شناس بدان خواهم پرداخت ) لذا وضعیت درمورد دیگراحادیث به همین منوال است کما اینکه کلیه روایات واحادیثی که بوی نفی قیام ووتخریب شخصیتهای قیام وتکفیر تناسخ به مشام میرسد جعلی وساختگی میدانیم (اقای اسد بالا بری پایین بیایی اگرآن کلید واژه هایی که دراینگونه احادیث به کاربرده شده موشکافی شود تمام علمای قم ونجف چاره ای ندارند جز اینکه اقرار کنند ان احادیث جعلی هستند ) نکته ای دیگرکه که باید به آن اشاره کنم این است که اقایان فقها احادیثی که متواتر باشد صحیح میدانند واحادیثی که واحد باشد ضعیف ویا جغلی میپندارند من دراین مورد تاکید اکید دارم که چنین تصوری درست وارونه نمودن جلوه حقایق است با توجه به آن شرایط اختناق وفشار وحدیث سوزی وغیره که امویان وعباسیان درست کرده بودند کما اینکه احادیثی بوده کسی جرات بیان انرا نداشته واحادیث جعلی بوده که بصورت متوانر بیان شده است  اقای اسد توصیه من به شما وهمفکرانتان این است که در باورمندیهایتان رفورم ایجاد کنید چرا که رفورم دراندیشه جهت اصلاح اندیشه نه بدعت است ونه بدیع واگر هم بدعت محسوب شود بدعتی است محمود وپسندیده است نه بدیعی مذموم کما اینکه ارسال رسل جهت مکارم اخلاق ورفورم در اندیشه بوده است
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
ما حرف شما را قبول کنیم یا دم خروس را!؟؟؟
اگر کتاب شما قرآن است چرا آیینتان با قرآن هماهنگ نیست!
شما می گویید کتاب ما قرآن است اما بسیاری دیگر از همکیشانتان اهل حق را دین جداگانه ای می پندارند!
در ضمن به جای پاسخ علمی دادن تهمت چماقداری می زنید؟؟!! ما که چنین چیزی از ایشان ندیده ایم!

جناب علوی زاده

با سلام

این شما هستید که در درک کلمات و جملات بی دقتی می فرمایید و تفاوتی میان بهشت و آن مکان مقدس را از هم تمیز نمی دهید. (بهشتی که مکان مقدس است، مطمئن باشید که فرشنگان مدام در حال عبادت و نیایش هستند و فرصتی برای ارضای هواهای نفسانی ارباب رجوع ها ندارند!)

 ناگفته نماند، هر چند که بعد از قرن ها هنوز 313 نفر از انسان های صالح، مخلص، و مؤمن واقعی در جوامع اسلمی پیدا نشده است که علی وار زیسته ،بهشتی بوده و بتوانند در رکاب قائم آل محمد (ص)، منجی عالم بشریت، جهان را از این همه ظلم و بیدادگری، فسق و فساد و ... نجات دهند!  

 البته بنده نبر شنیده ام که بهشت برین برای محل عیش و نوش و عشق و عشرت مومنانی است که در این عالم نوشیدن مشروبات حرام و گناه بوده و شلاق دارد، اما در فردوس برین جایز و حلال می باشد.

بهشت یاران دلسوخته و اهل حق های مشتاق حقیقت، دیدن یار ازلی و زندگی در بهشت مقدسی است که جایگاه مخلصان و وارستگان راستین می باشد.)

با توجه به این که برایم روشن شده است که بنده هر چه بگویم، جنابعالی با حالت حب و بغض هایی آشکار، برداشت و تحلیل خود را دارید. لذا ضمن خداحافظی با جنابعالی و سایر دوستان ارجمند می خواهم، پایان عرایضم ( این همه گل لگد کردن ها) را با طنز جالبی به پایان برسانم، تا منتقدان منصف فرصت لازم جهت هر آن چه که دل تنگاشان می خواهد منبعد مطرح کرده و برای خود هورا بکشند!

و آن این است که به طنز شنیده ام: «در بهشت برین، (با عرض پوزش) حوریان سوراخ ندارند و همه جام های شراب سوراخ شده اند!»

لذا توصیه برادرانه بنده این است که به منظور رستگاری و دیدار حق تعالی سعی کنید که علی وار زیسته و مانند آن حضرت انجام فرایض را بپا دارید.

خدا حافظ همه یاران مخلص و مؤمنان واقعی باشد  

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُ ِّ شىَ ْءٍ عَلِیمٌ
اظهارات شما در مورد بهشت و جهنم نشانگر جهل شما به مساله معاد است.
بهشت و جهنم و نعمات و عذابهای آن را باید با توجه به احادیث و آیات قرآن شناخت نه با استفاده از عقل و فکر ناقص و این رویه شما نشانگر عدم ایمان شما به حقانیت کلمات اهل بیت علیهم السلام است.
در ضمن توصیف نعمات و عذابهای آخرت در قرآن و حدیث برای تقریب به ذهن انسانهاست.
علی وار زیستن  هم با سبیل بلند گذاشتن و ادعاهای دروغین محقق نمی شود بلکه با تعبد به کلمات و دستوران آنها محقق می شود که باز هم فکر میکنم شما چنین ادعا و رویه ای ندارید.
والسلام
هو اول یار آخر یار
دوست خوبم  اولا تمام باورمندیهای یارسان همسو وهماهنگ با قران است (البته باایات نسخ نشده)
دوما من بارها تاکید کرده ام برای شناخت باورمندی هرگروه مذهبی ونحله ای باید به متون مقدس ان گروه مراجعه کرد نه به افراد داخل پارک وخیابان وغیره ثالثا  خدمت شما عرض شود حضرت نوروز سورانی میفرمایند
گروی یارسان گمرک درهم              بعضی ومراد بعضی خاطر غم
یعنی اینکه گروه موسوم به یارسان همانند کالاهایی موجود درگمرک هستند بدین معنی ومفهوم که بعضی ازکالاها استاندارد ومرغوب هستند وبعضی ازان کالاها نامرغوب وغیر استاندارد براین اساس بعضی ازمردم یارسان درتمام لحظات مراد وخاطر خوب وخوش برآنان گذر خواهد کرد وگروهی وبعضی دیگر حتی برای یک لحظه شادمانی وبی غم بودن برانان راه نمیابد وهمیشه پریشان خاطر هستند لذا دوست خوبم اظهار نظرهای انچنانی که نقل قول از بعضی از یارسانیها مینمایی ناشی ازپریشان خاطری آنان است وگرنه اساس اسلام توحید است (که ما دراین رابطه صاحب نظریه دقیق توحیدی هستیم کامنتی را بدین موضوع اختصاص خواهم داد) باورمندی به اخرین پیامبر (طبق سند دفتری) باورمندی به معاد بهشت ودوزخ وغیره (طبق سند دفتری) عدل وامامت ورجعت وظهور حضرت مهدی صاحب الزمان(توضیح خواهم داد طبق سند دفتری)
لذا توصیه این است عینک ها برداشته شود تا انطوری که باورمندی یارسان جلوه میکند ببینید نه انطوری که عینک ها نمایش میدهند به فرعیات هم خواهم پرداخت اللخصوص موضوع نماز
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُ ِّ شىَ ْءٍ عَلِیمٌ
ما هم اشاره کرده ایم در پست،
جامعه اهل حق یا علی اللهی بسیار متنوع و فرقه فرقه است، در سوریه، ترکیه، ایران، افغانستان و... وجود دارند که در هر منطقه ای به اسمی خوانده می شوند و هر گروهی برای خودشان اسمی دارند. نصیری، علوی، علی الهی، اهل حق، یارسان، غلات و... که البته در واقع برخی صوفی هستند.
از نظر فقه شیعی تا قائل به الوهیت برای اشخاص نباشند و به وحدانیت خداوند و رسالت نبی اکرم معتقد با
شند داخل در اسلام هستند.

  هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

باسلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

تناسخ در مسلک اهل حق :

از برجسته ترین ارکان اصلی اعتقادات فرقه اهل حق ، تناسخ است اینها می گویند طبق نامه سرانجام هر ذی روحی مظهر یا جامه ی روح دیگری از ما قبل است و انسان باید هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبی زندگی کند تا در هزار و یکمین مرحله بهشتی یا جهنمی شود و هر بار که می میرد لازم نیست به صورت انسان دیگری متولد گردد گاهی به صورت گاو گاهی به صورت ناقه گاهی به صورت سگ گاهی به صورت انسان بالاخره به اشکال مختلف و به صور متفاوته اعم از انسان و خزنده و پرنده و چرنده به دنیا بیاید . 

اهل حق - یارسان - هم تناسخ ( جامه به جامه / مظهر به مظهر و یا دونا دون )  را از بودیسم اخذ کرده است متن زیر در خصوص اشتراکات تناسخ بین بودیسم و یارسان را بیان می کند . قضاوت را بر عهده خوانندگان محترم این پست وا می نهیم .   

تناسخ در آیین بودیسم و نظر اسلام در این باره

در سرزمین پهناور هند برخى از کیش ها و مسلک هایى وجود دارد که بن مایه هاى آن خرافى و مجرد از خمیر مایه هاى الهى است که از جمله ى آنها آیین بوداست . این آیین یکى از شاخه هاى کیش هندوست. در این کیش عقاید و قوانین مختلفى حاکم است ؛ از جمله قانون کارما کرمه به معناى کردار، که از برجسته ترین قوانین هندوان است ؛ بدین معنا که آدمى نتیجه ى اعمال خود را در دوره هاى بازگشت مجدد خود در این جهان مى بیند ؛ کسانى که کار نیک انجام داده اند در مرحله بعد ، زندگى مرفه و خوشى دارند و آنان که بدکارند ، در بازگشت با بینوایى و بدبختى دست به گریبان خواهند بود و چه بسا به شکل حیوان بازگشت کنند. نام این بازگشت مجدد به دنیا سمسارا به معناى تناسخ است. هندوان معتقدند آدمى همواره در گردونه تناسخ و تولدهاى مکرر در جهان پر رنج گرفتار است و تنها راه رهایى انسان از گردونه ى تناسخ و تولدهاى مکرر در جهان پردرد و بلا ، پیوستن به نیروانا است که مورد توجه بوداییان واقع شده است. به هر حال یکی از موضوعاتی که بوداییان و هندوها شدیدا به آن اعتقاد دارند مساله تناسخ است. تناسخ به معنای حلول دوباره روح در جسم انسانی است. در کنار تناسخ مفاهیمی مانند مسخ (حلول روح در حیوانات)، فسخ (حلول روح در نباتات)، و رسخ (حلول روح در جمادات) مطرح می شوند. بوداییان اعتقاد دارند که انسان ها بعد از مرگ با توجه به اعمالی که داشته اند دچار نسخ، مسخ ، فسخ یا مسخ می شوند. مثلا اگر کسی در این دنیا حیوانات را بسیار اذیت می کرده ، بعد از مرگ روح او در جسم یک حیوان حلول می کند (مسخ) و دچار زحمات و سختی های حیوان بودن می شود. در مورد تناسخ هم می گویند اگر انسان خوبی باشیم بعد از مرگ در جسم انسانی می آییم و در پی تحقق آرزوهای زندگی های قبلی خود می رویم. مثلا بودا می گفت که من هشتاد و یک ملیون با دچار تناسخ شده ام. بوداییان با این تفکر بعضی از سوالات از جمله اینکه چرا بعضی از افراد استعداد های زیادی در زمینه تحصیلی، کاری و غیره دارند یا اینکه چرا عده ای با بیماری های خطرناک به دنیا می آیند یا در طول زندگی دچار بیماری های لاعلاج می شوند و در اثر آن هم می میرند، پاسخ می دهند. به عنوان مثال می گویند بعضی از کسانی که در جنگ جهانی انسان ها را کشتار می کردند در زندگی های بعدی خود دچار سرطان شده اند و به طرز بدی از دنیا رفته اند.


معنا واقسام تناسخ

معناى « تناسخ ارواح » این است که ارواح از جسمى به جسم دیگر منتقل مى شوند و در اصطلاح هم به همین معناست؛ یعنى «با مرگ یک فرد آدمى، روح او از کالبدش بیرون آمده، به بدن یک فرد دیگر، چه انسان و چه غیر انسان، حلول کند». براى تناسخ اقسام مختلفى ذکر شده است و در یک تقسیم بندى کلى مى توان گفت تناسخ مطلق یا ملکى، اعم از نزولى و صعودى،عبارت اند از: نسخ (حلول روح شخص متوفى در انسان ها)، یا مسخ (حلول روح شخص متوفى در حیوان ها)، یا رسخ (حلول روح شخص متوفى در جمادات) و یا فسخ (حلول روح شخص متوفى در نباتات) .

البته در یک تقسیم بندی دیگر تناسخ به دو قسم کلى تقسیم مى شود:

۱ـ تناسخ ملکى:

به این معنا که نفس آدمى با رها کردن بدن مادى خود به بدن مادى دیگرى وارد شود. آنچه از مکتب هاى مختلف هند گزارش مى شود ، ناظر به این معنا تناسخ است.

۲ـ تناسخ ملکوتى:

به این معنا که نفس با عقاید و افعال خود بدنى مثالى ساخته به صورت آن مجسم شود. تناسخ ملکى خود به دو قسم تقسیم مى شود:

الف: تناسخ نزولى:

به این معنا که نفس بدن مادى خود را راها کرده به بدنى (نازل تر) از بدن خود در همین عالم تعلق گیرد؛مانند اینکه نفس انسانى پس از مفارقت از بدن خود به بدن یکى از حیوانات منتقل شود.

ب: تناسخ صعودى:

به این معنا که نفس بدن مادى خود را راه کند و به بدنى (شریف تر) و (کامل تر) از بدن قبلى تعلق گیرد. قایلان به تناسخ صعودى معتقدند اولین موجودى که نفس جدیدى را مى پذیرد گیاه است، و مزاج انسانى نفسى را مى طلبد که از درجات گیاهى وحیوانى گذشته باشد. پس در ابتدا هر نفسى بر گیاه افاضه مى شود، و پس از انتقال از مراتب پایین تر به مرحله ى کامل ترین گیاه شایستگى تعلق به بدن نازل ترین موجود حیوانى را مى یابد و پس از طى مراتب مختلف، استحقاق صعود به رتبه ى انسانى و تعلق به بدن او را پیدا مى کند، پس هر انسانى سابقه ى حیوانى و گیاهى دارد. اگر بدنى که نفس براى بار دوم به بعد مى خواهد بدان تعلق گیرد، بدن انسانى باشد، تناسخ ملکى نسخ و اگر بدن حیوانى باشد مسخ و اگر بدنى گیاهى باشد فسخ و اگر جمادى باشد رسخ نامیده مى شود. تمام اقسام تناسخ، باطل و مورد انکار شرع و عقل است.


فرق تناسخ ملکى با معاد جسمانى

بنابر تناسخ، نفس مجرد که در کمالات خود فعلیت یافته، در دنیا به بدن جنینى که در نهایت قوه و نقص است تعلق مى گیرد. ولى در معاد، نفس با فعلیت و کمالى که دارد در عالم دیگر به همان بدن دنیوى خود که در معاد به کمال بدنیت رسیده است تعلق مى گیرد. از این سخن روشن مى شود که ابطال تناسخ به نحوى از مقدمات اثباتاصل معاد یا پاره اى از دلایل آن هم چون برهان عدالت به شمار مىآید. چرا که به نظر قایلان تناسخ، این قانون مانند دیگر قوانین طبیعى عام و ثابت است و از این رو براى اعمال انسانى هیچ گونه قضاوتى وجود ندارد. توبه، انابه، یا شفاعت و یا عفو و غفران از طرف پروردگار معنایى نخواهند داشت. زیرا کارها و اعمال نتیجه ى قهرى و معلول علل و نتایج مقدماتى هستند که رابطه ى بین آن ها در عالم وجود جاویدان، ثابت و برقرار است.


دلایل عقلى بطلان تناسخ

در نظر ادیان الهی به خصوص اسلام تناسخ کاملا مردود است زیرا باعث انکار معاد و بهشت و جهنم که از ضروریات ادیان الهی می باشد، می گردد. این قضیه در دین مبین اسلام به گونه ای دیگر بیان شده و اعتقاد بر این است که انسان ها قبل از حلول در جسم دنیوی، در عالم ذر زندگی می کرده اند و خود این عالم دارای مراتب و مراحل زیادی است. در بین حکمای اسلامی هم ملاصدرا به تکامل رو به بالا اعتقاد دارد و می گوید کسی که به جسم انسانی وارد شد دیگر از این مرحله پایین تر نمی رود و همواره به سمت بالا حرکت می کند. همان گونه که در تعریف تناسخ گفته شد، روح مرده اى به بدن انسان یا موجود دیگرى منتقل مى شود و این انتقال دایمى و ابدى است و از آن به تولد بعد از تولد تعبیر مى کنند. عقیده به تناسخ برخلاف قانون تکامل و منطق عقل بوده لازمه ى آن انکار معاد است. حکماى الهى در ابطال تناسخ فرموده اند:

۱- وقتى بدن مستعد حدوث نفس (روح) شد، از مبدأ أعلى به او افاضه مى شود؛ چون جود خدا تام و فیض او عام است و شرط صلاحیت قبول افاضه از جانب قابل (انسان) هم حاصل است. حال اگر روحى که از بدن مرده اى جدا شده به همین بدنى که آماده ى افاضه ى نفس است تعلق بگیرد، لازمه اش اجتماع دو نفس در یک بدن خواهد بود و چنین چیزى باطل است؛ زیرا هر انسانى با مراجعه به وجدان خویش درمى یابد که یک ذات بیشتر نیست.

۲- نفس (روح) از دیدگاه تناسخى از دو حال خارج نیست، یا منطبع در ابدان است یا از بدن ها جداست و هر دو قسم باطل است. اما قسم اول (نفس منطبع در ابدان) در عین محال بودن، با مبناى خود قایلان به تناسخ منافات دارد؛ زیرا انتقال صور و اعراض از محلى به محل دیگر ممتنع است؛ چون انطباع با انتقال منافات دارد، زیرا لازمه اش این است که نفس در حال انفصال از بدن، یک موجود بدون موضوع و محل باشد. و اما قسم دوم (نفس مجرد از ابدان) محال است؛ چون عنایت خدا مقتضى رساندن هر صاحب کمالى به کمال لایق خودش است و کمال نفس مجرد، یا علمى است (که به عقل مستفاد مى رسد)، یا عملى (آراستن به مکارم اخلاق و دورى از رذایل). حال اگر نفس، بدون رسیدن به عالم انوار و عقول، دایم در حال تردد از این بدن به آن بدن باشد، در این صورت از کمال لایق خود ممنوع شده است، حال آن که عنایت الهى غیر از این است.


دلیل نقلى بر بطلان تناسخ

فرض تناسخ به تمامی با اعتقادات دینی سنت ابراهیمی، به خصوص معاد اخروی، مغایرت دارد. آنچه در قرآن و احادیث در بارة سرنوشت انسان پس از مرگ آمده، مؤید این معناست که روح پس از مرگ به نحوی باقی می ماند تا در روز قیامت که خدا دوباره جسم را زنده می کند به پاداش و کیفر اعمال خود برسد. در قرآن واژه تناسخ یا واژه ای مترادف با آن نیامده است، اما آیاتی دال بر مسخ شدن اقوام گناهکار به صورت بوزینه و خوک وجود دارد که بعضی معتقدان به تناسخ به آنها متوسل شده اند، هر چند در تفاسیر، تناسخ مطلقا نفی شده است.


بطلان تناسخ در قرآن

از جمله آیاتی که در قرآن کریم با تناسخ در تضاد می باشد آیه های ۱۰۰-۹۹ سوره مومنون است که می فرماید: «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلی أعمل صالحا فیما ترکت کلا إنها کلمهٔ هو قائلها ومن ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون»؛ «آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می دهند تا زمانی که مرگ یکی از آن ها فرا می رسد می گوید: پروردگارا مرا بازگردان. باشد که در آنچه ترک کرده ام عمل صالح انجام دهم. حاشا که بازگردد، همانا سخنی که او می گوید و هیچ فایده ای ندارد. از پس سرشان برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند».(مومنون/ ۱۰۰) .

در آیات ۵۳-۵۱ سوره یس هم داریم: «ونفخ فی الصور فإذا هم من الأجداث إلی ربهم ینسلون قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا هذا ما وعد الرحمن وصدق المرسلون إن کانت إلا صیحهٔ واحدهٔ فإذا هم جمیع لدینا محضرون»؛ «و در صور دمیده شود، ناگهان آن ها از قبرها، شتابان به سوی پروردگارشان می روند. می گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند. صیحه واحدی بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند». (یس/ ۵۳-۵۱)، در کنار این ها وجود عالم برزخ در تضاد کامل با تناسخ است.

همچنین خداى متعال مى فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم أمواتا فأحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم إلیه ترجعون»؛ «چگونه به خداوند کافر مى شوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بى روحى) بودید و او شما را زنده کرد سپس شما را مى میراند و بار دیگر شما را زنده مى کند، سپس به سوى او بازگردانده مى شوید»، (بقره/ ۲۸). آیه فوق صریحا عقیده به تناسخ را نفى مى کند و مى فرماید: بعد از مرگ، یک حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان رستاخیز و قیامت است و انسان مجموعا دو حیات و مرگ دارد. اگر تناسخ صحیح بود تعداد حیات و مرگ بیش از دو تا بود؛ بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده و عود ارواح مى نامند، از نظر قرآن، باطل و بى اساس است.


بطلان تناسخ در احادیث و روایات

در احادیث و روایات شیعی به عقاید اهل تناسخ اشاره شده و اعتقاد به آن بشدت محکوم شده است. حدیث مشهور «من دان/ قال بالتناسخ فهو کافر» (هر که به تناسخ گراید کافر است) از این جمله است. همچنین در میان روایات حدیثی از امام رضا (ع) است که می فرمایند: «من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم یکذب بالجنه و النار»؛ «هرکس قایل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است». همچنین در توقیع امام زمان، از محمدبن نصیر نمیری که اهل غلو و تناسخ بوده تبری جسته شده است. تضعیف راویان معتقد یا متهم به تناسخ نیز بطلان این عقیده را در نظر شیعه نشان می دهد. این امر بخصوص از آن جهت اهمیت دارد که دستة مهمی از اهل تناسخ را غلات شیعی تشکیل می دادند و همین امر موجب نسبت دادن تناسخ به شیعه شده است. اهل سنت نیز اعتقاد به تناسخ را منجر به تکفیر شمرده اند و آیات و روایاتی را که مستمسک تناسخیان بوده است به نحو دیگری تفسیر کرده اند.

 

ابطال تناسخ در فلسفه اسلامى

در میان براهینى که فلاسفه ى مسلمان براى ابطال تناسخ ترتیب داده اند، پاره اى مطلق تناسخ و پاره اى دیگر صرفا تناسخ نزولى یا صعودى را انکار مى کند. ابطال تناسخ، بنابر اختلاف مبانى در بحث حدوث و قدم نفس و کیفیت ارتباط آن با بدن، متفاوت است.


فلسفه مشاء

مشاییان، که به حدوث نفس باور دارند و معتقدند هرگاه بدن به حد مطلوبى از استعداد برسد، قابلیت پذیرش نفس را پیدا مى کند و از سوى علل مجرى و غیر جسمانى نفس به آن افاضه مى شود، در ابطال تناسخ مى گویند:

الف: چون رابطه نفس و بدن، رابطه ى قابل و مقبول است، پس با رسیدن بدن به مزاج مناسب، نفسى حادث مى شود و به آن تعلق مى گیرد؛ چرا که پیدایش نخستین نفوس انسانى در ابدان خود مستند به همین جهت است. حال اگر نفس دیگرى که در اثر مرگ، بدن خود را رها کرده است بخواهد به آن بدن جدید تعلق بگیرد. لازمه اش این است که دو نفس به یک بدن وابسته باشند و این محال است. زیرا هر نفسى یگانگى خود را شهود مى کند و نفس دیگرى را که در بدن او تصرف کند نمى یابد.

ب: نفس، صورت بدن و مدبر آن است و به همین خاطر ممکن نیست که نفس براى لحظه اى دست از تدبیر بکشد. بنابراین تناسخ باطل است.


فلسفه ملاصدرا

ملاصدرا با تکیه بر اصل حرکت جوهرى و حدوث جسمانى و بقاى روحانى نفس در ابطال مطلق تناسخ چنین استدلال مى کند که تعلق نفس به بدن یک تعلق ذاتى و ترکیب آن دو ترکیب اتحادى و طبیعى است، نه صناعى یا انضمامى از سوى دیگر، هر یک از جوهر نفس و بدن با یکدیگر در سیلان و حرکت اند؛ یعنى هر دو در ابتداى پیدایش نسبت به کمالات خود بالقوه اند و روى به سوى فعلیت دارند. بنابراین تا هنگامى که نفس به بدن عنصرى تعلق دارد، درجات قوه و فعلیت او متناسب با درجات قوه و فعلیت بدن خاص اوست. حال مى گوییم هر نفسى در مدت حیات دنیوى اش با افعال و اعمال خود به فعلیت مى رسد. به همین خاطر سقوط او به حد قوه ى محض، محال است؛ همان طور که بدن یک حیوان پس از کامل شدن، دیگر به حد نطفه بودن باز نمى گردد. زیرا حرکت همان اشتداد و خروج از قوه به فعلیت است و حرکت معکوس امرى بالعرض است. بنابراین، اگر نفس پس از مفارقت از بدن بخواهد به بدن دیگرى در مرتبه ى جنینى و مثل آن تعلق گیرد، ناگزیر بدن در مرتبه ى قوه و نفس در مرتبه فعلیت خواهد بود و چون ترکیب این دو طبیعى و اتحادى است یعنى هر دو به یک وجود موجودند ترکیب بین دو موجود بالقوه و بالفعل محال است.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منـابـع

شهرستانى- الملل و النحل- جلد ۲- صفحه ۲۵۵

جان ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- صفحه ۱۵۶-۱۵۵

حسین توفیقى- آشنایى با ادیان بزرگ- صفحه ۴۵-۴۰

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ۱۵- صفحه ۴۳

مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ۵- صفحه ۲۲۷- جلد ۱- صفحه ۱۶۴

استاد جعفر سبحانى- محاضرات فى الهیات- تلخیص استاد ربانى گلپایگانى- ۶۰۷ ـ ۶۰۸

علی رضا تندرو صالح- مقاله نظریه تناسخ از منظر اسلامی

فاطمه مینایی- دائره المعارف اسلامی- مدخل ۲- مقاله تناسخ

اسماعیل روشنتن- مقاله تناسخ در آیین بودیسم

هو اول یار آخر یار
همچنانکه دوستان عزیز ملاحظه میتمایند چند گاهی است جناب آقای اسد کامنتهایشان را با سرفصل ایه ای ازقران کریم شروع مینمایند که مایه مسرت وخوشحالی ما را فراهم می آورند ومن ازایشان بابت این موضوع تشکروقدر دانی مینمایم دریکی ازکتابهای عرفانی حضرت امام خمینی به حدیثی برخوردم که میفرمایند (خداوند میدانسته که درآینده قومی دقیق نظر درتوحید پیدا میشوند لذا خداوند این آیه را درشان آنان برپیامبر نازل نموده است) ازآنجاییکه جامعه یارسان باورمند به وحدت وجود (اساس دیدگاه ابن عربی ملاصدرا ابوعلی سینا وامام خمینی که همه اقایان بخاطر این دیدگاه توسط فقهای متحجر تکفبر شدند لذا اگرما هم درکنار اقایان تکفیر شویم باکی نیست) وخداشناسی سنتی را دردیدگاهایشان لحاظ میکنند وهمچنین مبتکر خداشناسی خداشناسی سلب هستند اگربگویم این آیه درشان بزرگان واندیشمندان روحانی گروه یارسان نازل شده است سخن برحق وبجایی است چرا که هیکدام ازفرق اسلامی جامع بین خداشناسی سلبی وخداشناسی سنتی ووحدت وجود نیستند انا انچه که درمورد شرح وتفسیر ایه فوق الذکر باید بدان اشاره شود این است که (هو) اشاره به وجود هویت مطلق ذات اقدس باری تعالی میباشد واول واخر وباطن وظاهر ازمراتب وجود محسوب میشود جهانی که حضرت نوروز سورانی ودیگراصحاب حضرت آسید براگه گوران میشناسند آینه خدانما است که خدا درسراسر آن ازاوج تا حضیض ظهور عینی وحضورعلمی دارد او درهرآنچه که مخلوقات یا مبتدعات نامیده میشوند سریان دارد او همه هستی است ( خداوند بالا وپستی تویی    ندانم چه ای هرچه هستی تویی)
او همان وجود موجود است ودرهرمعبودی او پرستیده میشود او وجود هرچیزی است وهرچیزی ترجمه وبیان او هنگام ظهور هرچیزی او ظاهر است وهنگام فقدان هرچیزی او باطن است او اولی است که اولیتی ندارد واو آخری است که آخریتی ندارد
یکی اول که پیشانی ندارد                   یکی آخرکه پایانی ندارد
یکی ظاهر که باطن ازظهور است            یکی باطن که ظاهرتر ازنور است
او اول است ومقدم برهرچیزی وآخراست ومؤخر ازهرچیزی
کامنت بعدی نقد نظریه ملاصدرا درباب ابطال تناسخ
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
هو اول یار آخریار
همچنانکه دوستان ملاحظه مینمایند جناب اسد مطالبی اززبان اخوند صدرا تحت عنوان ابطال دونادون نگاشته اند غافل ازاینکه به معنای واژه ها کاربردی توجه داشته باشند بنده حاضرم قسم بخورم اصلا معانی مطالب را تمیفهمد وفکرمیکند با صفحه کامپیوترسیاه کردن میشود به بیان حقایق پرداخت ودرعین حال با قیافه حق به جانب توصیه مینمایند مطالب یه دقت خوانده شود وازکوره درنروند اسدخان توهین به حضرت سلطان اصحاق نمودی گذشتیم توهین به سادات یاران کردی گذشتیم توهین به نوروز کردی گذشتیم توهین به خود بنده نمودی گذشتیم توهین به ایات مبارک نورانی قران را چرا شرم کن حیا کن لب فرو بند وزیپ دهنت را بکش دوستان عزیز خوب توجه کنید چه نقل قولهای کفرآمیزی نموده است آورده اند آخوند صدرا با تکیه براصل حرکت جوهری وحدوث جسمانی وبقای روحانی نفس درابطال مطلق تناسخ چنین استدلال میکند که تعلق نفس به بدن یک تعلق ذاتی وترکیب آن دو اتحادی وطبیعی است (ایا ترکیب اتحادی وطبیعی میدانی یعنی چه یعنی اینکه روح درمقام حدوث جوهری است مادی وحادث به حدوث ماده وازجنس ماده ) وادامه میدهند ترکیب آن دو صناعی وانضمامی نیست  ایا میدانی این یعنی چه نه نمیدانی چونکه اگر میدانستی چنین جسارتی نمیکردی بگم یعنی چه یعنی اینکه ( ونفخة من روحی ) خاکم به دهن یعنی این آیه کشک است یاوه است اصلا معنی انضمام میدانی یعنی چی (یعنی ضمیمه کردن اسدخان ) یعنی اینکه اگرخدا گفته روح را ضمیمه جسم نمودیم کشک است پشم است  بگذریم بپردازیم به مطالب خودمان یکی ازمبانی مشهور وشناخته شده آخوند صدرا اصل( جسمانی بودن منشآ حدوث نفس انسانی وروحانی(غیرمادی) شدن آن به مرور زمان )که به نظریه جسمانیة الحدوث وروحانیة البقا بودن نفس معروف است لذا باید گفت این نطریه برخلاف نص صریح قران وحدیث (خداوند قبل ازاجساد ارواح را خلق نموده است) وبرخلاف عقیده عرفا
(مرغ باغ ملکوت بودم نیم ازعالم خاک              چند روزی قفسی ساخته اند ازبدنم)
مولوی هم میگوید
ازنیستان تا مرا ببریده اند               ازنفیرم مرد وزن نالیده اند
وحضرت نوروز سورانی هم میفرمایند (روح نه آسمان ذره نه زمین    یعنی اینکه روح جوهری آسمانی است وذرات زمینی شکل دهنده بدن ادمی است) به باور عرفا واندیشمندان یارسان که با حدیث وقران همخوانی دارد روح انسان غیر مادی است وپیش ازبدن درملکوت خلق شده است وزندگی میکرده است وپس ازشکل گرفتن بدن کودک به کالبد او وارد میشود وضمیمه او میگردد وزندگانی را با جسم مادی شروع میکند اعتقاد به این روح آسمانی ازنظرفلسفی نقطه مقابل نظریه
کفرآمیز آخوند صدرا واعتقاد وی به (جسمانیة الحدوث) بودن روح است لذا اگرروح را موجودی مجرد بدانیم (که صد البته هست) با وجود کمال خود ازآسمان به زمین می آید وبه تن داخل میشود دیگرمعنی ندارد آنرا زایده تن بدانیم که با حرکت جوهری ماده بوجود آمده باشد وبا همان حرکت ذاتی پیوسته به اوج تجرد برسد وبا مرگ ازتن رها وجدا گردد لذا بر اساس همین نظر کفرآمیز است که آخوند صدرا میگوید تعلق نفس به بدن یک تعلق ذاتی وترکیب آن دو ترکیب اتحادی وطبیعی است نه صناعی یا انضمامی اینکه جسم بالقوه حامل روح است وتعلق روح به جسم بصورت بالقوه قبل ازفعلیت یافتن آن بدین معنا است تا آنجاییکه بنده میدونم درهسته یک دانه زرد آلو بالقوه درخت زرد الو بصورت مینیاتوری درآن شکل گرفته است واین ناشی ازآن است برجستگیهای ژنتیکی برروی کروموزوم ها حامل کلیه صفات وخصوصیات فنوتتیپی و ژنوتیپی درخت هستند بالقوه بودن بدین معنی روح ماده ویا ازآثارماده است که دراین صورت نظریه آخوند صدرا یک نظریه دیالکتیکی وماده گرایی است لذا خود به خود شبهه ایشان درباب تناسخ (محال بودن ازفعل به قوه ) باطل است  ایشان ادعایی دیگردارند که آنرا برمبنای عقل قلمداد میکنند (البته مبنای عقل خودشان ) ومیگوید عقل این کار را باطل وبدون غایت میداند که نفوس دراین جهان بوده واطواروحوادث این جهان را دیده ولذات و آلام انرا چشیده مکرر به این جهان باز آیند وهمین محسوسات ومدرکات را مشاهده کنند حال سئوال اینجاست آیا چنین ادعایی میتواند عقلانی باشد آیا اطوار وحوادث ولذات وآلام این دنیا مشابه هستند که یک بار دیدن آن کافی باشد (مثل این است یک یارسانی بگوید من که یک بار به جمخانه رفتم دیگرنیازی نیست بروم ویا یک شیعه بگوید من یکبار به زیارت رفتم دیگرنیزی نیست یروم) ودیگرآنکه ایا امکانات زمان غارنشینی با امکانات قرن بیستم وقرنهای اینده با هم مشابه هستند که ایشان ادعا میکنند دیدن وبهره مندی ازاین امکانات بیش ازیکبار بیهوده وعبث است
مرید سادات حیدری گوران فریبرز

 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

با سلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

جناب مرید سادات حیدری گوران فریبرز ، جامعه یارسان و...  !!! شما (جامعه یارسان ) کتاب آسمانی را قرآن می دانید ؟؟؟؟!!!!  از شما چند سوال به شرح زیر دارم لطف فرمایید به تک تک آنها پاسخ مستدل و مستند و قانع کننده دهید ممنون خواهیم شد و دیگر اصرار بر باطل و منحرف بودن جامعه یارسان (اهل حق ) نخواهیم کرد وازحاشیه سازی و طفره رفتن خودداری نمایید .

۱- اصول دین را از نظر جامعه یارسان بطور مشروح بنویسید . ( توحید ، نبوت ، معاد ، عدل و امامت )

۲- فروع دین را از نظر جامعه یارسان بطور مشروح پاسخ دهید . ( نماز ، روزه ، خمس ، زکات ، حج ، جهاد ، امربه معروف و نهی از منکر ، تبری و تولی )

۳- تناسخ ، حلول و الوهیت (دونادون ، جامه به جامه ، مظهر به مظهر) را از نظر جامعه یارسان شرح دهید .

۴- نوشته اید : « که کتاب آسمانی جامعه یارسان قرآن است ... ما هم در جوار قرآن دفاتر یارسان داریم و ما باورمندیهایمان را از قرآن و دفاتر یارسان اخذ نموده ایم نه از تفاسیر مفسرین » ؟؟!! . لطف فرمایید آن را شرح مفصل دهید .

۵- حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جامعه بشریت کیست ؟! ( که تاکنون از چشم وگوش بشریت ناشناخته مانده است ) ؟؟!! و در کجا و در چه قرنی بدنیا آمده اند ؟ و درکدام مکتب خانه ، حوزه علمیه و یا دانشگاه تحصیل علم کرده اند ؟؟!! و درجات علمی و مکتوبات و دیوان شعری وی را شرح کامل داده و در کجا مدفن هستند ؟! لطف کنید مشروح بنویسید .

۶- در این متن چنین نگارش کرده اید : « دفاتر یارسان براساس کشف وشهود وذوق بیان شده است درواقع شیوه ای غیر متعارف درنقل حدیث است وآن این است که اشخاص عارف (دراویش یارسان) درمکاشفه حدیثی را مستقیمآ ازپیامبر ودیگرامامان میشنوند دراین صورت دیگرازبررسی سند ، ما جامعه یارسان فارغ خواهیم بود ومی توانیم به آن حدیث باورمند وعمل کنیم وحتی آنرا اززبان امامان وپیامبر نقل کنیم دراین رابطه چه بسا احادیثی که ازنطر سند شیعی وسنی ضعیف اند ولی عارفان ودراویش یارسان درشهودات خود به صحت آن واقف شده وآنها را به عنوان احادیث صحیح نقل می کنند دراین حالت دراویش یارسان درست مانند کسی می شوند که درحالت عادی آنرا ازلبان پیامبر ودیگرامامان شنیده است وبرعکس درمورد احادیثی که ظاهراً ازنظر سند (شیعی و سنی) صحیح اند ممکن است دراویش یارسان درمکاشفه ازشخص پیامبر ودیگرامامان بشنوند که چنین چیزی نفرموده است دراین صورت آن حدیث ازنظر جامعه ترقیخواه یارسان بی اعتبار می شود کما اینکه احادیث متعددی بدین شیوه روایت شده است مثلا حدیث( الله خلق آدم علی صورة ) این حدیثی است که صحت آن ازراه کشف اثبات شده است آنجا که حضرت نوروز سورانی می فرمایند (ای ملک صورت ساقی چلانه) هرچند که نزد اصحاب نقل صحتش اثبات نشده است (خدا انسان کامل را به صورت رحمان آفرید) ویا حدیث گنج پنهان که ازراه کشف وشهود صحتش اثبات شده است هرچند که نقلا اثبات نگشته است وارد شده است (گنج ناشناخته ای بودم پس دوست داشتم شناخته شوم پس مخلوقات را خلق کرده (که همان پنهان شدن درعالم در است که حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جامعه بشریت بدان اشاره دارند ) (البته واژه (در) در دفترنوروز سورانی حامل چند بار معنایی است که درمتن شعر مشخص میشود که منظور ومفهوم آن چیست . »

سوال : براساس نوشته های محقیقین و پژوهشگران ادیان و مذاهب اعم از اهل حق و غیر اهل حق ، یارسان در قرون هفتم و یا هشتم بوجود آمده است ، پس چگونه ممکن است ؟؟ عرفای یارسان با پیامبرو امامان مصاحبتی داشته اند و کدام عرفای یارسان لطف نمایید نام آنها را با سند ذکر نمایید . و آیا این از نظر عقل ، نقل ، شرع و مورخین همخوانی دارد ؟ و ممکن بوده ؟ و یا از نظر یارسان امکان دارد ؟ آیا این عوام فریبی نیست ؟؟!!!. و این نوشتار شماها در گمراه و ضلالت نگاه داشتن عوام الناس یارسان نمی باشد . ؟؟؟؟!!!  و شیوه ای غیرمتعارف و مکاشفه در نزد جامعه یارسان چیست و چگونه انجام می گیرد ؟!.  

۷- ... کلاردشتی پرچمی بالای خانقاه خود می افراشت که این جمله ( علی الله و باطل ما سوی ) درب منقوش بود تابلویی در جم خانه  ... درکنار قبر وی بر دیوار نصب گردیده که جملات زیر را نوشته اند : اول و آخر یار ... جم حقیقت کعبه باطن است شرط بنیامین ذوالفقار دوسر است مویی از سبیل یار برابر قرآن است مال یارستان همه نذر و نیاز است . لطف فرمایید پاسخ خود را به این سوال که مویی از سبیل یار برابر قرآن است را مستدل شرح دهید .

۸- جناب مرید سادات حیدری گوران فریبرز !!! ؟؟؟ در این متن چنین مرقوم فرموده اید : « لذا وضعیت درمورد دیگراحادیث به همین منوال است کما اینکه کلیه روایات واحادیثی که بوی نفی قیام وتخریب شخصیت های قیام وتکفیر تناسخ به مشام می رسد جعلی و ساختگی می دانیم . »

منظور شما درسوال هشتم نفی قرآن کریم ، احادیث ، روایات پیامبر اسلام (ص) ، امامان (ع) ، مورخین اسلامی ، اندیشمندان مسلمان ، فقهاء و علمای مسلمین می باشد ؛ لطف نمایید پاسخ خود را شرح داده و از حاشیه رفتن هم پرهیزکنید و لازم هم نیست ، کلاس فیزیک ، زمین شناسی و کیهان شناسی دایر نمایید و بخواهید از آن طریق از پاسخ طفره رفته و حاشیه روید و اذهان جامعه یارسانتان را از تحقیق منحرف کنید .  

۹- گویند اهل حق فرقه خاصی از صوفیه است که در قرن هفتم در غرب ایران به وجود آمده است پاسختان به این سوال چیست ؟

۱۰- مرقوم فرموده اید که : دفاتر یارسان براساس کشف وشهود وذوق بیان شده است . این جمله شماها یعنی چه ؟!!! لطف فرمایید دقیق شرح دهید و از بیان کلی گویی پرهیزنمایید .

۱۱- در این کامنت  چنین نگارش کرده اید : « اولا تمام باورمندیهای یارسان همسو وهماهنگ با قران است (البته با آیات نسخ نشده)  دوما من بارها تاکید کرده ام برای شناخت باورمندی هرگروه مذهبی ونحله ای باید به متون مقدس ان گروه مراجعه کرد نه به افراد داخل پارک وخیابان وغیره ثالثا  خدمت شما عرض شود حضرت نوروز سورانی می فرمایند .

گروی یارسان گمرک درهم              بعضی ومراد بعضی خاطر غم

یعنی اینکه گروه موسوم به یارسان همانند کالاهایی موجود درگمرک هستند بدین معنی ومفهوم که بعضی ازکالاها استاندارد ومرغوب هستند وبعضی ازان کالاها نامرغوب وغیر استاندارد براین اساس بعضی ازمردم یارسان درتمام لحظات مراد وخاطر خوب وخوش برآنان گذر خواهد کرد وگروهی وبعضی دیگر حتی برای یک لحظه شادمانی وبی غم بودن برانان راه نمیابد وهمیشه پریشان خاطر هستند . »

سوال : خدمتتان عرض شود کلمه گمرک و استاندارد در زمان حضرت نوروز سورانی استعمال نمی شده است و این از ساخته های شماست و می خواهید عظمت وی را بزرگ جلوه نمایید  و ارزش و اهمیت وی را در پیش عوام جامعه یارسان بالا ببرید .    منظور شما از معنی و مفهومی که بعضی از کالاها استاندارد و مرغوب هستند و بعضی از آنها نا مرغوب و غیر استاندارد  یعنی چه ؟ منظورتان این است که یارسانیها افراد مرغوب و استاندارد هستند و غیر از یارسانیها نا مرغوب و غیر استاندارد هستند . لطف کنید پاسختان را شرح دهید .

۱۲- عیب و ایراد جامعه یارسان این است که آدمهای زود باور هستند که هرچه شنیده اند بدون بررسی آن را می پذیرند و به خود زحمت نمی دهند که صحت و سقم قضایا را بررسی کرده و سند آن را ارزیابی نمایند .   آیا شماها (یارسان ) احادیثی که از طرف پیامبر(ص) و یا امامان (ع) نقل شده و اسناد آنها هم متواتر بوده و صحت آنها هم از طرف مورخین ، فقهاء و... مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شده است را نمی پذیرید . ؟؟؟!!!

۱۳- زحمت کشیده آیات قرآن کریم که به نظر شماها  نسخ شده است را تک تک مشخص کرده و آیاتی که جامعه یارسان به آن اعتقاد دارند و تفسیر به رأی می نمایید آن آیات را هم ذکر نمایید !!!؟؟؟

۱۴- متون مقدس یارسان مورد ادعای خودتان را مستند بنویسید و به چه چیزی متون مقدس می گویید و متون مقدس در نزد جامعه یارسان چیست ؟.

۱۵- منظور از جامعه ترقیخواه یارسان چیست ؟ مرحمت فرمایید آن جامعه ترقیخواه یارسان را مستدل بنویسید .

۱۶- توصیه کرده اید که بنده و همفکرانم در باورمندیهایمان رفورم ایجاد کنیم و تأکید کرده اید که رفورم در اندیشه جهت اصلاح اندیشه نه بدعت است و نه بدیع و... که با حاشیه سازی و توجیهات غیر معقول می خواهید ذهن خوانندگان را منحرف کرده و بدعتهای حضرت سلطان ضحاک را موجه جلوه دهید و آن را برحق و برابر با پیامبران اولوالعزم همتراز و برابر نمایید .

آیا سلطان ضحاک شما هم از سوی خدا جهت اصلاح مکارم اخلاق و رفورم در اندیشه بوده است . ؟؟؟!!! 

۱۷- منظورتان از اسطوره خلقت از دیدگاه جامعه یارسان همان حضرات سلطان ضحاک و نوروز سورانی و براگه ها هستند و... ؟؟ .

۱۸- مرقوم فرموده اید که : « اگرآن کلید واژه هایی که دراینگونه احادیث به کاربرده شده موشکافی شود تمام علمای قم ونجف چاره ای ندارند جز اینکه اقرار کنند آن احادیث جعلی هستند . » منظورتان از آن کلید وا‌‌‌ژه ها چیست ؟ که علماء ، فقهاء ، مورخین و اندیشمندان  قم و نجف از آن عاجز هستند ؟ لطف کنید مستندات آن را بنویسید .

۱۹- در این کامنت نوشته اید : « تمام باورمندیهای یارسان همسو وهماهنگ با قران است ( البته با آیات نسخ نشده ) » . یعنی آیات نسخ شده قرآن کریم را قبول نمی کنید و آن را نمی پذیرید . که این باور مندی یارسان همسو و هماهنگ با قرآن کریم نمی باشد .

از این بیان شما معلوم می گردد که شما هر آنچه که از آیات قرآن بر ضررتان است قبول ندارید و آیاتی را قبول و می پذیرید که تفشیر به رأی خودتان باشد ؟!!!!! .  لطف کنید با دلیل و برهان قانع کننده پاسخ دهید و از طفره رفتن خود داری کنید . 

از خدای متعال می خواهیم همه ما را به راه راست که همان راه انبیاء و اوصیاء الاهی هدایت کرده و ثابت قدم نماید . 

 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳)

با سلام ، عرض ادب و احترام  به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست  بیان می کنند و از کوره در نمی روند  .

"بدعت" در لغت به معنای کار نو و بی سابقه است و در اصطلاح به معنای " ادخال ما لیس من الدین فی الدین" است ؛ یعنی نسبت دادن چیزی به دین در حالی که در واقع جزو دین و شریعت نیست. بدعت گذاری در دین از گناهان کبیره است.

بدعت

یکی از مسلمات اسلام حرام بودن بدعت است وبدعت اعتقاد ویا عمل به چیزی است بنام دین که دلیل ونصّی عام یا خاص در قرآن وروایات حضرت پیغمبر اکرم (ص) ودوازده امام بر آن نبوده ویا بر عدم آن باشد.  بنابر این چون با آنچه که گذشت روشن شد که نه تنها دلیل ونصّی بر آن عناوین نیاز بجای نماز و... در هیچ آیه وروایتی نبوده بلکه بر عدم آنست ، لذا اینها هم جزء بدعت خواهد شد.

در حالیکه در همان کتاب چنین آمده : اکثریت اهل حق بر این باورند که نذر و نیاز و قربانی که در جمخانه بهمراه مراسمی مثل شعر خوانی ، تنبور زنی وخوردن غذاهای مختلف صورت می گیرد بجای نماز محسوب می شود وکفایت می کند... در گفتگوهای حضوری نیز که با اغلب سران اهل حق انجام گرفته اظهار داشته اند ما بجای نماز نیاز داریم . البته اصل وجوب نماز را انکار ننموده و گفته اند ما چنین عادت کرده ایم که نماز نخوانیم و ترک این عادت مشکل است. برخی از آنها هم اظهار کرده اند نماز مال مبتدی هاست و کسانی که مراحل سیر و سلوک معنی را پیموده و بمقاماتی رسیده اند لازم نیست نماز بخوانند ... آقای نورالدین مدرسی چهار دهی در کتاب خاکسار و اهل حق چنین نوشته : چون مردان اهل حق را در مساجد مورد سخریه قرار می دادند ، علی (ع) به آنان فرمود من بجای شما نماز می گذارم و شما بجای نماز کردار بجای آورید و شارب بگذارید تا همدیگر را بشناسید.

ضمناً غیر از آنچه گفته شد ، آنچه که انشاء الله تعالی از خود حضرت علی (ع) راجع بعذاب گذاشتن شارب بلند خواهد آمد این نسبت دستور شارب گذاشتن را به آن حضرت تکذیب می نماید و معلوم می شود اصلاً این دعوی جعل و افتراء بحضرت بوده است.

جناب مرید سادات حیدری گوران فریبرز ، یارسان و... !!!! بدعتی که حضرات سلطان ضحاک و حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جامعه بشریت  ؟!! و آسید براگه گوران و اصحاب آنان ؟؟!!! ، مثل پیران ، ذلیلان و سادات انتصابی حضرات سلطان ضحاک ، که از طرف آنان  برای گمراه کردن مردم عوام در چند سال پیش پایه ریزی و انتخاب شده اند ؛ و هم اکنون در عصر ارتباطات در دهکده جهانی مثل جناب شما و امثالهم از پیروان کور کورانه  دنباله رو آنها شده اید . و می خواهید با سفسطه ، مغلطه و حاشیه سازی و با ایرادهای بنی اسرائیلی به آیات قرآن کریم و به زعم خود قصد دارید از طریق علمی ( زمین شناسی ، فیزیک کوانتوم و کیهان شناسی و ... ) به آیات قرآن خدشه وارد کنید . و در جای دیگر ادعا می کنید تمام باورمندیهای یارسان همسو وهماهنگ با قرآن است و دراین کامنت یارسانیها را با شیعیان تفکیک کرده اید یعنی یارسان را دین مستقیل از اسلام می دانید و این نشان دهنده این است که شما فقط اسمی از قرآن را یدک می کشید و به قرآن هیچ اعتقادی ندارید و هر جا و یا هر وقت منافعتان اقتضاء کند و در بن بست قراربگیرید می گویید به قرآن معتقدید . مرقومه جناب شما این است : (مثل این است یک یارسانی بگوید من که یک بار به جمخانه رفتم دیگرنیازی نیست بروم ویا یک شیعه بگوید من یکبار به زیارت رفتم دیگرنیازی نیست بروم) .

جمله ای از حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جامعه بشریت نقل کرده اید که با آیات قرآن کریم  در تضاد کامل می باشد ؛ حضرت نوروز سورانی می فرمایند (روح نه آسمان ذره نه زمین یعنی اینکه روح جوهری آسمانی است وذرات زمینی شکل دهنده بدن آدمی است) ، جمله وی گویای اعتقاد بزرگان یارسان و جامعه اهل حق به تناسخ (دونادون ، جامه به جامه ، مظهر به مظهر ) می باشد و با این آیات نورانی قرآن کریم و احادیث پیامبراعظم (ص) و امامان (ع) همخوانی ندارد که ادعای جامعه یارسان مبنی بر اعتقاد به قرآن و پیامبران و امامان دروغی بیش نیست .

بطلان تناسخ در قرآن ، احادیث و روایات

« بطلان تناسخ در قرآن : از جمله آیاتی که در قرآن کریم با تناسخ در تضاد می باشد آیه های ۱۰۰-۹۹ سوره مومنون است که می فرماید: «حتی إذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلی أعمل صالحا فیما ترکت کلا إنها کلمهٔ هو قائلها ومن ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون»؛ «آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می دهند تا زمانی که مرگ یکی از آن ها فرا می رسد می گوید: پروردگارا مرا بازگردان. باشد که در آنچه ترک کرده ام عمل صالح انجام دهم. حاشا که بازگردد، همانا سخنی که او می گوید و هیچ فایده ای ندارد. از پس سرشان برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند».(مومنون/ ۱۰۰) .

در آیات ۵۳-۵۱ سوره یس هم داریم: «ونفخ فی الصور فإذا هم من الأجداث إلی ربهم ینسلون قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا هذا ما وعد الرحمن وصدق المرسلون إن کانت إلا صیحهٔ واحدهٔ فإذا هم جمیع لدینا محضرون»؛ «و در صور دمیده شود، ناگهان آن ها از قبرها، شتابان به سوی پروردگارشان می روند. می گویند ای وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاهمان بر انگیخت؟ (آری) این همان است که خداوند رحمان وعده داده است و فرستادگان او راست گفتند. صیحه واحدی بیش نیست، ناگهان همگی نزد ما حاضر می شوند». (یس/ ۵۳-۵۱)، در کنار این ها وجود عالم برزخ در تضاد کامل با تناسخ است.

همچنین خداى متعال مى فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم أمواتا فأحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم إلیه ترجعون»؛ «چگونه به خداوند کافر مى شوید؟! در حالى که شما مردگان (و اجسام بى روحى) بودید و او شما را زنده کرد سپس شما را مى میراند و بار دیگر شما را زنده مى کند، سپس به سوى او بازگردانده مى شوید»، (بقره/ ۲۸). آیه فوق صریحا عقیده به تناسخ را نفى مى کند و مى فرماید: بعد از مرگ، یک حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان رستاخیز و قیامت است و انسان مجموعا دو حیات و مرگ دارد. اگر تناسخ صحیح بود تعداد حیات و مرگ بیش از دو تا بود؛ بنابراین عقیده به تناسخ که گاهى نام آن را تغییر داده و عود ارواح مى نامند، از نظر قرآن، باطل و بى اساس است. »

«  بطلان تناسخ در احادیث و روایات :   در احادیث و روایات شیعی به عقاید اهل تناسخ اشاره شده و اعتقاد به آن بشدت محکوم شده است. حدیث مشهور «من دان/ قال بالتناسخ فهو کافر» (هر که به تناسخ گراید کافر است) از این جمله است. همچنین در میان روایات حدیثی از امام رضا (ع) است که می فرمایند: «من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم یکذب بالجنه و النار»؛ «هرکس قایل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است». همچنین در توقیع امام زمان، از محمدبن نصیر نمیری که اهل غلو و تناسخ بوده تبری جسته شده است. تضعیف راویان معتقد یا متهم به تناسخ نیز بطلان این عقیده را در نظر شیعه نشان می دهد. این امر بخصوص از آن جهت اهمیت دارد که دستة مهمی از اهل تناسخ را غلات شیعی تشکیل می دادند و همین امر موجب نسبت دادن تناسخ به شیعه شده است. اهل سنت نیز اعتقاد به تناسخ را منجر به تکفیر شمرده اند و آیات و روایاتی را که مستمسک تناسخیان بوده است به نحو دیگری تفسیر کرده اند. »

 

جناب مرید سادات حیدری گوران ؟؟!! این کامنتی است که جناب عالی نوشته  و اعتقاد خودتان و جامعه یارسان (اهل حق ) را مبنی بر اینکه  تناسخ موضوعی است لاینفک از اعتقادات یارسانی ها ؛ و دراین متن از روی عصبانیت به فیلسوف بزرگ حکمت متعالیه ، اندیشمند اسلامی  ملاصدرا در خلال نوشته هایت اهانت و جسارت کرده ای که چرا فلاسفه مسلمین تناسخ را ابطال می کنند . متن شما نشان دهنده ی این است که جامعه یارسان هیچ اعتقادی به قرآن و رسولان خدا و اوصیاء پیامبر اسلام ندارند .  

متن جناب عالی چنین است :

« وحضرت نوروز سورانی هم می فرمایند (روح نه آسمان ذره نه زمین یعنی اینکه روح جوهری آسمانی است وذرات زمینی شکل دهنده بدن آدمی است) به باور عرفا واندیشمندان یارسان که با حدیث وقرآن همخوانی دارد روح انسان غیر مادی است وپیش ازبدن درملکوت خلق شده است وزندگی می کرده است وپس ازشکل گرفتن بدن کودک به کالبد او وارد می شود وضمیمه او می گردد وزندگانی را با جسم مادی شروع می کند اعتقاد به این روح آسمانی ازنظرفلسفی نقطه مقابل نظریه کفرآمیز آخوند صدرا واعتقاد وی به (جسمانیة الحدوث) بودن روح است لذا اگرروح را موجودی مجرد بدانیم (که صد البته هست) با وجود کمال خود ازآسمان به زمین می آید وبه تن داخل می شود دیگرمعنی ندارد آنرا زایده تن بدانیم که با حرکت جوهری ماده بوجود آمده باشد وبا همان حرکت ذاتی پیوسته به اوج تجرد برسد وبا مرگ ازتن رها وجدا گردد لذا بر اساس همین نظر کفرآمیز است که آخوند صدرا می گوید تعلق نفس به بدن یک تعلق ذاتی وترکیب آن دو ترکیب اتحادی وطبیعی است نه صناعی یا انضمامی اینکه جسم بالقوه حامل روح است وتعلق روح به جسم بصورت بالقوه قبل ازفعلیت یافتن آن بدین معنا است تا آنجاییکه بنده میدونم درهسته یک دانه زرد آلو بالقوه درخت زرد الو بصورت مینیاتوری درآن شکل گرفته است واین ناشی ازآن است برجستگیهای ژنتیکی برروی کروموزوم ها حامل کلیه صفات وخصوصیات فنوتتیپی و ژنوتیپی درخت هستند بالقوه بودن بدین معنی روح ماده ویا ازآثارماده است که دراین صورت نظریه آخوند صدرا یک نظریه دیالکتیکی وماده گرایی است لذا خود به خود شبهه ایشان درباب تناسخ (محال بودن ازفعل به قوه ) باطل است  ایشان ادعایی دیگردارند که آنرا برمبنای عقل قلمداد میکنند (البته مبنای عقل خودشان ) ومیگوید عقل این کار را باطل وبدون غایت میداند که نفوس دراین جهان بوده واطواروحوادث این جهان را دیده ولذات و آلام انرا چشیده مکرر به این جهان باز آیند وهمین محسوسات ومدرکات را مشاهده کنند حال سئوال اینجاست آیا چنین ادعایی میتواند عقلانی باشد آیا اطوار وحوادث ولذات وآلام این دنیا مشابه هستند که یک بار دیدن آن کافی باشد (مثل این است یک یارسانی بگوید من که یک بار به جمخانه رفتم دیگرنیازی نیست بروم ویا یک شیعه بگوید من یکبار به زیارت رفتم دیگرنیازی نیست بروم) ودیگرآنکه ایا امکانات زمان غارنشینی با امکانات قرن بیستم وقرنهای اینده با هم مشابه هستند که ایشان ادعا میکنند دیدن وبهره مندی ازاین امکانات بیش ازیکبار بیهوده وعبث است . »

از اندیشمندان مسلمین ، حوزویان ، دانشگاهیان و صاحب نظران در مسایل دینی در خواست می نمایم جواب این ابلهان را با قاطیعت بدهند . 

هو اول یار آخریار
کامنت امشب  پیرامون موضوع وحدت وجود واشاره به چند نکات برجسته
فریبرز
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»
کامنت های شما سرشار از اهانت و توهین و افتراء به خدای تبارک و تعالی ، قرآن کریم ، پیامبران الاهی ، (بالاخص پیامبرعظیم شأن اسلام ) امامان ، فقهاء ، علمای برجسته مسلمین ، اندیشمندان مسلمان ، صاحب نظران اسلامی و فیلسوفان مسلمان می باشد .  و حتماً کامنت امشب شما هم در این زمینه خواهد بود و یا در رد آیات قرآن کریم  و احادیث و روایات چهارده معصوم در زمینه  اصول دین و فروع دین خواهد بود . ؟؟؟؟؟ منتظر پاسخ شما در خصوص سوالات مورخ 16 شهریور می مانیم . 
هو اول یار آخر یار
موضوع وحدت وجود با همه پیچیدگیهایش ودور ازعقل بودنش (چرا که طوری ورای طور عقل است)
اساس دیدگاه های ابن عربی اکهارت وامام خمینی وشعرای عارف ایرانی واندیشمندان روحانی یارسان میباشد نظریه وحدت وجود براین معنی است که مجموعه موجودات وحدتی را تشکیل میدهند
که فرا گیر است واین واحد فراگیر به یک معنی ربوبی است یعنی اینکه در پس کثرات وحدتی فراگیر وجود دارد ودیگرآنکه آن واحد فراگیر امری است که ازیک نوع تقدس والوهیت برخوردار است لذا ماتریالیست ها هم در پس همه کثرات وحدتی را قائل هستند به طوری که هستی را منحصر در یک موجود یعنی ماده میبینند وسراسر عالم حتی ذهن وعقل ونفس وعشق را تجلیات ماده درصورمختلف می پندارند ولی تفاوتش با وحدت وجود این است که درنظریه وحدت وجود آن (واحد) یا (احد) که همه کثرات به آن برمیگردند ازنوعی الوهیت برخوردار است وامری قدسی محسوب میشود وجه بارز بزرگان یارسان با دیگرباورمندان به وحدت وجود این است که بزرگان واندیشمندان روحانی یارسان درپس این امر قدسی یک صولتی را میابد که به چنگ زبان نمی افتد که موضوع آن همان خداشناسی سلبی میباشد که به امید خدا درآینده نزدیک بدان خواهم پرداخت ( توضیح اینکه این واحد یا احد فراگیر واحد واحد عددی است اما اینگه درقران میخوانیم الله واحد القهار اینجا
ویا میخوانیم قل هوالله احد ( احد و وواحد دراینجا عددی نیست) حضرت نوروز سورانی بجای واژه گان وجود وموجود گاها از(پاسا وپیساچه ) استفاده مینماید ومیفرمایند
تا پاسا نبو پیساچه نین                 هرکس بزانو کی ژکام بین
یعنی اینکه تا وجود کلی نباشد وجود جزیی درکارنخواهد بود ایا کسی هست ارتباط بین ایندو را ازهم تشخیص دهد وهمینطوربالعکس تا پیساچه ای نباشد پاسا ای هم نیست درواقع باید گفت پاسا وپیساچه که به تعبیری همان وجود و موجود است یا همان حق وخلق است دو روی یک سکه باید پنداشت هرچند که وجود وموجود یا پاسا وپیساچه ویا حق وخلق واحد باید دید اما دارای دو نسبت ودو اعتبار هستند این وجود به یک اعتبار حق است وبه اعتباری دیگر موجود وپیساچه نسبت دوم همان تعین یافتن حق است همچنانکه خدای نعالی دو نسبت دارد نسبت وجود نفسی واجب ونسبت وجود صوری درنسبت دوم است که برای خلقش تجلی میکند وظاهر است زیرا تجلی او دروجود نفسی واجب محال است چونکه باطن است پس این (هو) دروجود صوری که تحول وتبدیل میپذیرد تجلی مینماید وظاهرمیشود لذا تمام مخلوقات تعینات وحدودی هستند  ازاسم حق (هو) که نامتعین ونا محدود است لذا مخلوقات همواره حجاب حق اند وحق درپس این حجاب باقی میماند مگربرای عارفی که ازراه مکاشفه کشف حجاب برایش حاصل گردد
یکی ازعارفان درباب وحدت وجود میگوید
منبسط بودیم یک گوهرهمه         بی پا وسر بودیم آن سر همه
فردوسی طوسی هم میگوید
بنی آدم اعضای یکدیگرند              که درآفرینش زیک گوهرند
حضرت نوروز سورانی برزگ اندیشمند ادب وعرفان میفرمایند
ملک الخالق                     چهاریک گوهر ملک الخالق
یعنی اینکه ای پادشاه ای خالق کل هستی این تو هستی که ازیک گوهروجودی متافیزیکی وماده ای آسمانی وجوهری لطیف وفساد ناپذیر چهارگوهر را به منصه ظهور رساندی
ملایک وملک پراکنده غیب               افراط تفریط مکان بی عیب
ملایک درعالم غیب پراکنده هستند که آن مکانی است که هیچکس نمیتواند ایراد واشکالی ازآن بگیرد چونکه هیچگونه عیب ونقصی ندارد وهیچگونه افراط وتفریطی هم درآن صورت نمیگیرد لذا میبینیم حضرت نوروز برای ملایکه هم وحدت وجود قایل است
ودر فراز دیگر میفرمایند
سما وارض ووحش نو رمزه ساختن              قدیمینان هرگز نباختن
آسمان وزمین وجانوران را ازیک رمز متافیزیکی وقدسی که قدیم است وحادث نمیباشد ودرمقوله ماده وعوارض مادی نمیگنجد آفریده است دراین رابطه بایدگفت دیدگاه حضرت نوروز سورانی ودیگراصحاب حضرت آسید براگه گوران دیدگاه خلقت محور است خلقتی که خداوند درآن متجلی است هرچند که حضرت حق لابلا وپیچ وتاب هرپدیده ای را برای انسان باز گذاشته اما رمز خلقت اولیه برای بشر بصورت ناشناخنه مانده وهمچنان بصورت راز سربه مهر نگه داشته است که ابیات بعدی ازهمین ازبند کلام گهربارش گویای مطلب فوق میباشد لذا میبینیم کاینات درآن رمز سربه مهر همگی با هم هستند ویک وحدتی را شکل میدهند
یکی ازنکاتی که تصمیم داشتم تحت عنوان نکات برجسته بدان بپردازم جواب دندان شکن حضرت نوروز سورانی به اخوند صدرا بود درباب حدوث جسمانی اما به خاطر حجم مطلب تصمیم برآن شد که شب اینده بدان اشاره کنم لذا فرداشب بدین موضوع خواهم پرداخت
نکته دیگر این است که همچنانکه ملاحظه مینمایید جناب اقای اسد برره ای به ما پیشنهاد داده اند که درنمایش باورمندیهای یارسان ازنظریه های علمی دانشمندان صرف نظر کنیم باید به عرض برسانم تحت هیچ عنوان وهیچ شرایطی بنده هیچ یارسانی دیگر زیر باراین پیشنهاد نخواهیم رفت چرا چونکه این یک تکلیف است وحضرت نوروز سورانی ما مکلف نموده که درنمایش باورمندیهای یارسان نظریه دانشمندان را لحاظ نماییم  لذا حضرات را متوجه این ابیات مینمایم
عالمان علم علمای دفتر            بکران پیوند معنی ای گوهر
توضیح اینکه بکران فعل امراست لذا دستور داده مبنی براینکه ای عالمان به علم دفاتر یارسان وای عالمان به علوم پایه های دانشگاهی دردست هم دهید درجهت شرح وبیان اشعارمن که بازتاب باورهای یارسان است البته این به این معنی نیست که جمعی ازکلام خوانان ودفترخوانان ایل (هواسون بزرگ) ویا ایلات مجاور همچون گوران قلخانی وسنجابی ودیگرایلات با دانشمندان بزرگ دانشگاهای معتبر جهان بیایند دور هم جمع شوند وبه وشرح وبیان ان بپردازند بلکه این موضوع میتواند دریک نفرهم قابل جمع باشد یعنی اینکه یک نفر که به نظریات دانشمندان اگاهی دارد برحسب قدر ودانش خود آن نظریات را لحاظ کند
نکته ای دیگرکه باید بدان اشاره کنم این است که جناب آقای اسد همچنانکه ملاحظه مینمایید مطالبی ازکامنت های مرا درکامنت خودش میگنجاند ودر آخر به سبک مردم برره (همان سریالی که اقای مدیری به نماش گذاشتند )میگوید این یعنی چه باور کنید من حال فهمیدم که جناب کیانوش ازدست شیرفرهاد ولیلون ودیگران چها کشیدن
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»

شماها (یارسانیها ) جوابی ندارید به سوالات بنده بدهید که ناچارید با تمسخر و اهانت از صحنه سوال فرار کنید و خوانندگان یارسان از جواب ندادن شماها خوشحال شوند . 
سوال کرده بودم این حضرات نوروز سورانی ها و... را معرفی کنید و شعرهای آنان در چه کتابی و تحت چه عنوانی چاپ شده است آن را معرفی نمایید و ماهم از فرمایشان گوهربار ایشان هم بهره مند شویم که بجای معرفی با توهین چواب دادید . این از ادب شماهاست . 

اعتقادات و باورمندی های باطل ، منحرف ،  پوچ و بی محتوای یارسان (اهل حق ) که  با آیات قرآن کریم و احادیث و روایات چهارده معصوم (ع) توسط فلاسفه بزرگ اسلامی مثل ملاصدرا باطل می گردد ؛ از عصبانیت به ایشان اهانت  می کنید . 
بالاخره ما همچنان منتظر پاسخ سوالات شبهای قبل هستیم . 


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳) .

نام کتاب عرفانی امام خمینی با نشانی جلد وصفحه آن را ذکر نمایید .

معلوم نیست کدام روی شماها را قبول کرد ، ؟؟؟!!!  در جایی که به سود و نفعتان است تعریف و تمجید می کنید . ؟؟؟  و در جایی که مسلک و اعتقادات باطلتان را نقد و مورد بررسی قرار می دهند می تابید و اقدام به فحاشی و توهین می کنید و در کامنتی به ملاصدرای فیلسوف بزرگ اسلامی توهین کرده اید چون تناسخ را از دیدگاه قرآن ، احادیث ، روایات و عقل باطل می دانستند .  و در جایی از وی و دیگراندیشمندان مسلمان تعریف و تمجید می کنید چون به زعم خودتان و برداشت های غلط از آنها می کنید .

خدمتتان عرض شود بنده هیچ دخل و تصرفی در متن ملاصدرا نکرده ام و هرچه بوده آن را انتشار داده ام . این شمایید که به مذاقتان خوش نیامده است و اعتقادات شما را باطل می کند و از روی عصبانیت به وی ( فیلسوف حکمت متعالیه و اندیشمند مسلمان عالم متدیین ) و به بنده حقیرتوهین می کنید .  

یکی از متحجرین ، جنابعالی و معتقدین به تناسخ ، حلول و الوهیت هستند . تحجر به کسانی می گویند اسرار دین و مسلک خود را پنهان کند و بگوید این سرمگوی ماست که نباید مورد نقد و بررسی قرار گیرد .

( درلغت: حَجَر= سنگ و حَجْر وحِجْر مصدر به معنی بازداشتن  و تَحَجُّر= مثل سنگ سخت شدن وسخت گیری کردن  تَحَجَّرَ عَلَیْه: سخت گرفت براو مثال: (تحَجَّرَ ماوَسَعَهُ اللهُ تعَالی:اِذَاضیَّقَهُ علَی نفْسِهِ وَحَرَّمَهُ سخت گیری کرد نسبت به آنچه خداوند درآن گشایش فرموده بود. درموردکسی که نسبت به خود سختگیری کندوحلالی راحرام کندمی گویند) ودر اصطلاح: به واپس گرایی بی دلیل وجمود برظواهر وقالب گرایی تحجرمی گویند . )

شماها خودتان را در کنار آقایان قرار ندهید و ندانید آنان علمای برجسته جهان اسلامند .  و شماها از این طریق می خواهید عقاید باطلتان را توجیه کرده و بگویید مسلمانید .

وچون معتقدین به حلول ، الوهیت ، تناسخ  و منکرین اصول دین و فروع دین خود به خود تکفیر شده هستند . که نیازی نیست بنده و امثال بنده تأکید دوباره نمایم .  

این آیات (مومنون / ۱۰۰-۹۹  - یس/ ۵۳- ۵۱ - بقره/ ۲۸)  درشان بزرگان واندیشمندان روحانی گروه یارسان نازل شده است ، نه اینکه این آیه (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (حدید / ۳ ) . خواهشمند است برداشت های غلط از آیات ، احادیث و روایات چهارده معصوم (ع) نکنید و تفسیر به رأی ننمایید . و آنها را به نفع خود مصادره ننمایید . شماها تفاسیر علمامی برجسته مسلمین را قبول نمی کنید پس چگونه آیه (حدید / ۳ ) را در شأن بزرگان گمنامان  اندیشمندتان می دانید .

این اندیشمندان بزرگ جهان بشریت سلطان ضحاک ها ، حضرات نوروز سورانی ها و اصحاب براگه گورانها و ... از گمنامان سرمگوی شماها هستند که تاکنون ناشناخته مانده اند ؟؟؟؟ !!!! که هم اکنون کشف می گردند . خیلی خوشوختیم که دین و مرام و مسلک جدیدی را آورده اند .    

علمای برجسته مسلمین (بالاخص علمای تشیع ) مفسرین قرآن کریم و احادیث و روایات چهارده معصومند . تأکید دوباره و مجدد ؟؟؟!!!! «  بطلان تناسخ در احادیث و روایات :   در احادیث و روایات شیعی به عقاید اهل تناسخ اشاره شده و اعتقاد به آن بشدت محکوم شده است. حدیث مشهور «من دان/ قال بالتناسخ فهو کافر» (هر که به تناسخ گراید کافر است) از این جمله است. همچنین در میان روایات حدیثی از امام رضا (ع) است که می فرمایند: «من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم یکذب بالجنه و النار»؛ «هرکس قایل به تناسخ باشد نسبت به خدا کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب نموده است». همچنین در توقیع امام زمان، از محمدبن نصیر نمیری که اهل غلو و تناسخ بوده تبری جسته شده است. تضعیف راویان معتقد یا متهم به تناسخ نیز بطلان این عقیده را در نظر شیعه نشان می دهد. این امر بخصوص از آن جهت اهمیت دارد که دستة مهمی از اهل تناسخ را غلات شیعی تشکیل می دادند و همین امر موجب نسبت دادن تناسخ به شیعه شده است. اهل سنت نیز اعتقاد به تناسخ را منجر به تکفیر شمرده اند و آیات و روایاتی را که مستمسک تناسخیان بوده است به نحو دیگری تفسیر کرده اند. »

به جنابعالی و هم کیشانت توصیه و تأکید می کنم که به تفاسیر علمای مسلمین (شیعه و سنی ) مراجعه کنید ، و نیازی نیست که بخواهید برای ما کلاس خداشناسی از دیدگاه سلطان ضحاک و نوروز سورانی و براگه و امثالهم دایر نمایید .

تأکید مجدد می کنم به سوالات تاریخ (16 /6 ) پاسخ دهید و لازم نیست نظریه ملاصدرا را بخواهید با چند بیت شعر کفرو شرک آمیز از حضرات نوروز سورانیها ابطال نمایید . 


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است»  (۵۷ / ۳) .

 براساس بعضی ازدست نوشته های اهل حق ولادت سلطان اسحاق در سال ۵۸ هجری قمری و وفات وی در سال ۶۷۵ هجری بوده است .  یعنی ۶۱۷ سال عمر کرده است ؟؟!!! . 

شرح زندگی سلطان صِحاک را هم در کتاب دانش نامه نام آوران یارسان صفحات۱۰۱ به بعد بدین شرح می خوانیم :

فخر العاشقین سلطان اسحاق برزنجه ای که مقنّن و مُجدد طریقه اهل حق می باشد بنا به اسناد و مدارک موجود فرزند شیخ عیسی برزنجه ای است ، کاکا ردایی در یادداشت های خود ولادت او را در ۴۴۵ هجری و در کتابهای سروده های دینی یارسان تولد او را به سال ۵۲۸ هجری و در کتاب برجستگان جهان پیدایش جهان او در قرن هفتم هجری و در کتاب کردها تالیف اِدموندز ولادت او به سال ۶۷۱ هجری و در نامه سرانجام ۶۱۲ هجری خلاصه به سال ۶۷۵ هجری یاد شده است .

* لازم به ذکر است این شخصیت از مهمترین و والاترین افراد فرقه اهل حق است که برای این فرقه برنامه سلسله بندی ، قواعد و قوانین تدوین کرد .

شاه خوشین لرستانی                                                                    

ما از فرقه اهل حق در کتب تاریخی چیزی نمی یابیم جز در حدود قرن پنجم هجری قمری که شخصی به نام " مبارک " که بعدها در بین حضرات اهل حقی بنام " شاه خوشین " معروف شد ، او در لرستان قد علم می کند و مدعی الوهیّت می شود که از آن زمان به بعد کم کم اثری از نام اهل حق در میان کتاب ها پیدا می شود .

خلاصه زندگی نامه مبارک شاه یا شاه خوشین را در کتاب دانش نامه نام آوران یارسان صفحات ۶۶ به بعد را این طور می خوانیم :

شاه خوشین لرستانی سال ۴۰۶ تا ۴۶۷ هجری ، ذیل الواصلین و فخر العاشقین مبارک شاه ملقّب به شاه خوشین لرستانی فرزند جلاله خانم و نوه میرزا امان الله لرستانی بنا به اسناد موجود در سال ۴۰۶ در لرستان متولد و در سال ۴۶۷ فوت کرد او عاشقی است جانباز ، عارفی است خانه برانداز ، فرزانه ای است محبوب و دیوانه ای است مجذوب ، مستی است چالاک و رندی است بی باک در مجموعه رسائل اهل حق آمده است که از مادری بکر بنام جلاله متولد و در لرستان نشو و نما یافته و بر طریقه طریقت قدم زده و جمعی از ارباب حال و اصحاب کمال را دیده و سپس علماء و حکما به خدمت او رسیده و از دانش او گلها چیده و بالاخره سرانجام در آب رود گاماسب فرو رفته و در همان جا هم خفته است ، در یاد داشت های کاکا ردایی آمده است شاه خوشین در هنگام کودکی در لرستان بزرگ شده و سپس به همدان رفته به تحصیل علوم پرداخته و در جوانی جامه علوم آمده و مُدرس مدرسین گشته پس از آن به زادگاهش بازگشته و در ۳۲ سالگی خود را مظهر الوهیت خوانده است و در ۶۱ سالگی روزی با یارانش در رودخانه گاماسب به شنا کردن می پردازد و در آب فرو می رود و روان پاک و مطهرش به جهان جاودانی پرواز می کند  .

این بود خلاصه ای از زندگانی یکی از بزرگان فرقه اهل حق که در دانش نامه نام آوران یارسان بیان کردیم ، بعدها مجددا شخصی در بین حضرات پیدا می شود به نام " سلطان صِحاک " که به او " سلطان اسحاق برزنجه ای " هم می گویند ، این شخص طبق اسنادی که تا کنون ارائه شده است در بین فرقه مقامی بالاتر از علی ابن ابی طالب علیه السلام دارد !! ؟؟


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» 

این جماعت چقدرعوام ، غافل و خوش باورند .  متن زیر را در سایت (zare1515.blogfa.com/ میری ) مطالعه کرده و خودتان قضاوت نمایید .

طبق متون کلام  بعد از پردیور هر کس بخواهد که به دین یاری وارد شود  باید به خاندان میر سور سرسپرده شود  در حضور خور سلطان عالم  بابا هندو . بابا دروزی  . عابدین جاف . شیخ سفی الدین اردبیلی همه به میر سور سرسپرده شدن  و در دوره گلیمه کول  به دستور سلطان عالم  میر سور  با داود کشتی گرفته  و داود را در کوره انداخت تا دوباره قالب گیرد چون جاماعت کشتی باید به میر سرسپرده میشدند . 

هو اول یار آخریار
ازدوستان عزیز پوزش میطلبم نتوانستم کامنت بگذارم علت قطع بودن اینترنت اینجانب بود دوهفته دیگربرمیگردم موضوات جواب دندان شکن به صدرا واثبات دونادون ازطریق تفسیر قران به قران که تنها تفسیری است که میشود بدان ولایت وامامت حضرت علی را ودونادون را ثابت نمود وگرنه شما خودتان میدانید اقایان ایات عظام وحجج اسلام تا کنون نتوانسته اند ولایت وامامت را ثابت کنند فقط ادعا ازطرف برادران سنی حرف میزنند وازطرف خودشان هم حرف میزنند ونتیجه سنی محکوم میشود بدون اینکه هیچ اهل تسننی دراین مذاکرات شرکت کند قضاوت یکرفه ورشکست شده دوستان کلی گویی ورشکست شده من دلم میسوزد برای پیروان شیعه چرا که فوج فوج ازاهل تشیع به دیگرادیان ومذاهب روی می اورند کما اینکه مقام معظم رهبری هم تذکرات لازم را پیرامون کلیساهای خانگی دادند اقایان بجای اینکه علت واسباب را بجویند که قطعا علت واسباب درباورمندیها است نه درمشکلات روزمره آن وقت شخصی مثل اسد برره ای اینچنین اقدام با یاوه سرایی ویاوه گویی مینمایند اگربنا باشد اقای اسد بعضی صحبتها که باید نشود وبشود کاری سرت می اورم نه تنها ازمذهب شیعه بیزار بشوی بلکه ازخودت هم بیزار بشوی جواب بده اسد چرا درماه مبارک رمضان جوانان شیعه درفضای مجازی کمپ های روزه خواری راه می اندازند این چرت وپرت ها چیه که مطالبی ازاینترنت میگیری کما اینکه افرادی مثل تو انرا نگاشته اند ودوباره انرا به عنوان سند ارایه میدهی خفه شو احمق
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»
ادعاهای عجیبی مطرح میکنی جناب برادر اهل سنت
عدم توانایی در اثبات ولایت و فوج فوج سنی شدن شیعه ها!؟؟؟؟
یا در این عالم زندگی نمیکنید یا اینکه خودتان را بخواب زده اید.
در ضمن منطق و ادبتان مرا شدیدا تحت تاثیر قرار داده
آری حق و حقیقت تلخ است
نویسنده پست گفتی که زبان بهشت عربیه خب یعنی کسایی که زمون حضرت عیسی مسیحی شدن اونا کافرن اون زمان که اسلام نبوده زبونشون عربی باشه عجمی نشن حرف بعدیم اینه شمایی که میگین اهل حقا گوشت خوک میخورن شراب میخورن به چشم خودتون دیدید والا من جاها تفریحی دیدم شیعه شراب خورده فرداش نماز خونده 
مطلب خیلی واضحه و نمی دونم چطور تفهیم کنم
تا وقتی کسی رو به چشم خودتون ندید قضاوت نکنید من خودم اهل حقم هم نماز میخوندم هم عزاداری شرکت میکردم دو.ازده امامم قبول دارم همیشه سعی میکنم با بدن پاک نماز بخونم
والا انقد توهین میکنید که همه جوونا رو از دین زده کردید اونا که اهل حق نیستند اونا شیعه هستن وبه قول شما اهل حقیقتن اینم بگم که کسی که میگه امام علی خدائه اون از اهل حق5ا نیس خواهشا وقتی چیزی با چشم خودتون ندیدید فقط نقل قول شنیدید رو هی نگید
ژاپنی که میگید بودایین و بی خحدا به عقیده هم احترام میذارن از همه مهمتر  انسانن انقد ادعاشون نمیاد ولی اینجا فکر چی هستن کدوم عقیده از بقیه برتره با همین توجیه مسخره کل مسلمونا افتادن جون هم شیعه به سنی میپره سنی به شیعه طرف میاد میگه ما حقمونو از سفره انقلاب برداشتیم بعد راجب عقیده ها دیگه اظهار فضل میکنه ضمنا من چاکر تمام برادرا شیعه به عقیده ها دیگه احترام میذارن هستن
طرف6 دزدی میکنه میره نماز میخونه و روزه میگیره مردمم راهنمایی میکنه 
چه ربطی داره؟؟؟

هو اول و آخر یار

با عرض سلام

و پوزش از بازگشت موقت، به دلیل این که احساس می کنم، مناظره از مسیر خداپسندانه و مودبانه خارج شده و به مشاجره و اهانت رسیده است، لذا ضمن دعوت برادران ایمانی به مبحث مناظره مذهبی به منظور روشنگری و بازنگری مستنداتی که خواه و ناخواه طی قرون و اعصار دچار انحرافات و خرافات بسیاری شده است.

لذا بهتر است که ما بجای جبهه گیری و اهانت به دیگران و استفاده از واژه های نامناسب، از کاستی ها و کم کاری های خودمان گله مند و معترض باشیم که چرا در این سال های اخیر به خصوص سادات بزرگوار سعی در بازنگری و پالایش کلام ها و منظومه های منتسب به بزرگان یارسان به عمل نیاورده اند که برخی از مطالب مخدوش شده ای که مغرضان با اضافه کردن ابیات بی سر و ته و اعلب ناموزون و اشعار دست و پا شکسته موجب هتک حرمت به ساحت مقدس این آیین باطنی گردیده است.

لذا توصیه برادرانه بنده به جناب اسد و یار ارجمند جناب مرید سادات حیدری گوران فریبرز، رعایت ادب، حفظ نزاکت و عدم تحریک یکدیگر و توهین به معتقدات مردم شریف یاراسان می باشد.

در پایان، بار دیگر یادآوری می کنم که هدف و غایت ادیان، رشد معنوی، فضایل اخلاقی و انسان سازی است تا در روز روشن ناچار نشویم با چراغ به دنبال انسان، سرگردان شویم. و کلام آخر به فرموده حضرت مولانا:

دلایل قوی باید و معنوی      نه رگ های گردن به حجت قوی!


خداوند یار و نگهدار انسان های مؤمن و اهل حق های واقعی باشد، با هر نوع بینش الاهی و نگرش انسانی که دارند.


یا حق مددی، مولا نظری


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (۵۷ / ۳) .

جناب فریبرز مرید سلطان ضحاک برزنجه ای = برره ای ؟؟؟!!! ما هم اکنون متوجه و فهمیده ایم که از فرقه منحرف ، بی محتوی و باطل یارسان / اهل حق فردی از مریدان سادات جعلی / انتصابی حضرت سلطان ضحاک برره ای - نصرالدین حیدری گوران - ، جنابعالی فیلسوف شده اید و قصد دارید نظریه ملاصدرای صاحب حکمت متعالیه را از دیدگاه اعتقادی یارسان نقد کرده وبه آن جواب دندان شکن بدهید واثبات دونادون (تناسخ ) را ازطریق تفسیر قرآن به قرآن رد نمایید !!!!!!؟؟؟؟؟ . و به تمامی اهل حق ها تبریک و تهنیت می گوییم که فردی از این مسلک باطل چنین فردی بوجود آمده است .

جناب فریبرزمرید حضرت سلطان ضحاک برزنجه ای = برره ای ، نوروزسورانی ، شیخ امیر ، نصرالدین حیدری ، آسید براگه گوران و... لازم نکرده که جناب عالی و دوستانت به ماها درس تاریخ بدهید ، ( ولایت و امامت حضرت علی ابن ابی طالب (ع) ) زحمت بکشید به سوالات شبهای قبل پاسخ دهید . 

دلتان برای مریدان حضرت سلطان ضحاک برزنجه ای = برره ای بسوزد چون در ضلالت و گمراهی بسرمی برند و سرگردان و متحیرهستند ، که لازم نکرده به شیعیان - مذهب حقه دین مقدس اسلام - دل سوزی نمایید . 

ربطش اینه کسی که ادعا دین حقش میاد کارا حروم دینش رو انجام میده      ضمنا برترین دین یا مذهب یا مسلک انسانیته
اگر برترین دین یا مذهب یا مسلک انسانیته پس چرا سنگ اهل حق را به سینه می زنید؟؟؟

خیلی متأسفم که نتوانستم در پیوند دل ها نقش کوچکی ایفا نمایم و در این چند ماهه نمی دانستم  یاسین برای کسانی می خواندم که برخی از آنها بویی از ادب و اخلاق نبرده اند و بیمارگونه دچار توهم خود شیفتگی شده و به صرف این که مدعی پیروی از تشیع و خط ولایت هستند، خود را بر حق و همه ادیان، مذاهب و آیین های دیگر را باطل و ناحق تصور می کنند. پاسخ چنین افراد ناآگاه و بی نزاکتی را حضرت مولانا چه نیکو داده اند:

 آن یکی پرسید اشتر را که هی

از کجا می‌آیی ای اقبال پی

گفت از حمام گرم کوی تو

گفت خود پیداست در زانوی تو

مار موسی دید فرعون عنود

مهلتی می‌خواست نرمی می‌نمود

زیرکان گفتند بایستی که این

تندتر گشتی چو هست او رب دین

معجزه‌گر اژدهـــــــا گر مـــــــار بد

نخوت و خشم خدایی‌اش چه شد؟!


خداوند همه ما را با ادب انسانی و اخلاق متعالی آشنا سازد. زیرا بی ادب محروم بود از لطف رب!

هو اول و آخر یار

با عنایت به این که بنیان و مبنای اصول اعتقادی آیین یاری، حول محور دل و رسیدن به حالات معنوی خلاصه شده است و اجداد بزرگوارمان مراحل شریعت و طریقت را طی قرون و اعصار گذشته با درایت و معرفت طی نموده و به حق و حقیقت نایل شده اند و ما نیز به منظور طی طریق و کسب احسن الحالات، موظف هستیم که مدام ذاکر حق بوده و بفرموده حضرت شیخ امیر:

تا حال ژ ناحال نکرین جیاء      کی راهی موین رهروان راه 

و لذا مهم ترین وظیفه یاران اهل حق، علاوه بر رعایت راستی و پاکی، حفظ اسرار و تزکیه نفس، ابراز محبت و وحدت، مداومت در تفکر و تعمق و تسلیم و رضای محض خالق بی همتایی است که به یک اشاره اش، جهان مشهود و نامشهود را که حدود 14 میلیارد سال در حال تکوین می باشد، پدید آمد. به فرموده عطار نیشاپوری:

زمین در جنب این نه سقف مینا

چو خشخاشی بود بر روی دریا


ببین تا تو ازین خشخاش چندی

سزد گر بر بروت خود بخنــــدی


ازین نه چار طاق پر ستاره

بتو نرسد مگر لختی نظاره


بنابراین ادامه چنین مباحثی که معیار ارزیابی و ملاک سنجش ها با هم خوانایی ندارد، جز تشدید نفرت و تفرقه اندازی، حاصلی ندارد و به قول شیخ اجل سعدی: آب در هاون کوبیدن است!

 بگذار کسانی که آخرین منزلگاه و مهم ترین آرزوهای آنان رفتن به بهشت و عیش و نوش است، با باورها و برداشت های خود خوش باشند. غافل از این که اگر غایت دین رفتن به فردوس برین و نوشیدن شراب و ... است که هم اکنون چنین شرایطی در غرب براحتی در دسترس می باشد و نیازی به این همه تعبد و استغاثه ندارد!

خداوند، یاران آگاه را در زمره وارستگان و رستگاران قرار داده و دیده بصیرت، صبر و استقامت بسیاز عطا فرماید تا بتوانیم، خارهای مغیلان را با سعه صدر و خشنودی تحمل نماییم.

هو اول و آخر یار، ظاهر و باطن و هر چه هست و نیست یار ابدی و ازلی

1 - خداوند باریتعالی را بسی شاکر و سپاسگزارم که تفضل و عنایت خاصی نسبت به یاران دلسوخته و مشتاق حق نموده و افرادی را مأمور نمودند تا با استدلال و گاه با هتک حرمت این قوم و یا به قول منتقدان این فرقه اغلب به خواب رفته را از خواب خوش برحق و واصل بودن بیدار نموده و آنها را به چالش بکشانند. شاید اندکی از یاران توانسته اند با این سایت آشنا و ارتباط بر قرار نموده و گاه عقاید خود را در مقام دفاع مطرح نمایند. اما دیر یا زود بسیاری از یاران از وجود چنین وبلاگی در این فضای مجازی و در این دهکده کوچک جهانی با خبر خواهند شد.

کسانی که در میانشان کم نیستند متعصبان و خودشیفته ای که تصور می کنند پس از جوز شکستن و اگر مرد بالغ باشند با شارب مهر داشتن و سالی سه الی شش روز، روزه گرفتن و شب های جمعه بخصوص اگر قربانی باشد به جمخانه رفتن و یک یا چند بار به زیارت اماکن متبرکه و مقبره بزرگان خود بروند، به معنای به حق واصل شدن و اهل حق کامل شدن است. در نتیجه هیچگونه وظیفه دیگری بر آنها مترتب نمی باشد! چقدر ساده اندیشی و بی خبری از حقایق دین است و در دراز مدت سبب نفاق و اختلاف میان خاندان ها شده و هر یک خود را برتر از خاندان دیگر می دانند و الی آخر 

این در حالی است که انجام چنین اقداماتی هر چند لازم است، اما به هیجوجه کافی نمی باشد.

بدون تعارف عرض کنم که در حدود نیم قرن پیش عده اندکی سعی در بازنگری کلام های حضرت شیخ امیر نمودند و بنده که در آن سال نازه دیپلم گرفته بودم، افتخار همنشینی در جلسات آن بزرگواران داشتم و نیک می دانم که این اقدام چندان مثمر به ثمر نشد و نتوانستند به تصحیح لغات و اشعاری که در دفاتر دست نوشته هایی که گردآوری کرده بوند و اغلب به دلیل سینه به سینه منتقل شدن با هم در تناقض بودند، به یک جمع بندی نهایی نایل شوند. اما هر آن چه که تصحیح و توزیع گردید، کار خداپسندانه ای بود. از آن زمان تا به حال جز تایپ و تکثیر کلام های منسوب به بزرگان این آیین که متأسفانه سرشار از اشکالاتی است که بشدت نیاز به بازنگری و پالایش دارند، اقدامات چشمگیری مشاهده نشده است.

بطوری که برخی از این مطالب مخدوش شده به نام دیدگاه های بزرگان اهل حق مطرح و مورد  انتقاد واقع می شوند. در چنین شرایطی بایستی به منتقدان حق داد که بر مبنای هر آن چه که به نام رهنمودهای آیین یاری انتشار یافته است حق داد تا نظریات خود را بیان دارند. منتها نوع اظهار نظرها و موضعگیری هاست که نیات هر منتقدی را بر ملا می سازد. برای نمونه آقای اسد در مورخه 20 شهریور چنین افاضه کلام نمودند: «دلتان برای مریدان حضرت سلطان ضحاک برزنجه ای = برره ای بسوزد چون در ضلالت و گمراهی بسرمی برند و سرگردان و متحیرهستند. ...»

با چنین برداشت و نگرشی که بارها خدمت ایشان عرض کرده ام:

بزرگش نخوانند اهل خرد    که نام بزرگان به زشتی برد

اما ایشان و همفکرانشان همچنان بر طبل نفاق و شیپور تفرقه می کوبند و می دمند که انگاری با عده ای از مردم اسراییلی در مناظره و مجادله هستند.

گویا حفظ و حراست و امنیت این کشور با توجه به حساسیت منطقه برایشان اهمیت چندانی ندارد و با قدرت دافعه می خواهند عده ای از افراد به قول ایشان گمراه را به راه راست هدایت نمایند. چنین اقدام ناشایست و ناپسندی به نوعی دنباله روی از طالبان و داعشیان است با این تفاوت که آنها با شمشیر می جنگند و آقایان روشنفکر با قلم زهآگین می خروشند! در این رابطه تنها می توان گفت:

من از بیگانگان هر گز ننالم      که با ما هر چه کرد آن آشنا کرد!

  البته کاش فقط یک آشنا بود و اگر دردم یکی بودی چه بودی! مشکل اساسی ما این است که با هم تفاهم و وحدت نداریم و بجای پیروی از رهنمودها و آموزه های بنیانگذار آیین حقیقت، حضرت سلطان سهاک، پیرو نفس اماره و دنباله رو اجداد و مسندنشینان و در واقع کارگزاران آن حضرت شده ایم تا از این طریق بتوانیم که عده ای از خاندان های خود را به گرد خود جمع نموده و از این نمد کهنه کلاهی برای خود و فرزندان خویش بسازیم. به همین دلیل حتا نتوانسته ایم روز مشخصی را به عنوان روزه مرنو انتخاب نموده و با هم در یک تاریخ معین روزه بگیریم. و ده ها اختلاف نظ که اگر حب نفس نبود، تا به حال به تفاهم رسیده و بسیاری از آنها قابل حل بودند. با این اوصاف بایستی منصف بود و بجای جبهه گیری و اهانت به دیگران به قول شاعر:

آیینه چون نقش تو بنمود راست     حود شکن آیینه شکستن حطاست!

نکته پایانی، ضمن تشکر مجدد از مبتکر چنین سایت و این وبلاگ که نوشدارویی درمانگر خواهد بود، لازم به یادآوریست که بنده نیز از مزیت های شگفت انگیز بهشت و احادیث قدسی در این باره بی خبر نیستم و می دانم که غایت آمال مردان خدا دیدن جمال حق تعالی می باشد و چندان مهم نیست که یک بار برای همیشه و یا یکهزار مرتبه به دنیا می آییم، آنچه اهمیت دارد، این است که در این فرصت طلایی، چه دست گل هایی به آب داده ایم و فردای قیامت با چه کار نامه ای وارد می شویم و به فرموده فردوسی طوسی:

کرا جامه ی فتح در بر کند   کرا در لحد خاک بر سر کند!


آزاده، منصف و حق طلب باشیم

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (حدید / ۳) .

چند سؤال از یارسانی ها / اهل حق ها

۱- هرگاه تناسخ صحیح باشد ، اولاً در اول خلقت که حضرت  آدم و همسرش دو نفر بیش نبوده ، پس از مرگ ، روحشان به دو بدن می‌رود و پس از مرگ آن دو بازهم به دو جسد دیگر، در این صورت می‌بایست جمعیت جهان همیشه دو نفر باقی می‌ماند ، پس این‌ همه ارواح از کجا آمده است؟

ثانیاً در هنگامه قیامت روحی که در پنجاه جسد گشته است ، با کدامین جسد باید محشور گردد؟

ثالثاً اگر روح برای تکامل بازگشت می‌کند باید نفرات بعدی کامل‌تر باشند. آیا انسانی کامل‌تر از حضرت علی (علیه‌السلام) و حضرت پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) دیده شده است؟

۲- سران اهل حق ( باصطلاح سادات انتصابی و جعلی حضرت سلطان صحاک پیران و دلیلان و... ) نمی‌توانند یک جزء قرآن از حفظ بخوانند ، درحالی که خود را دون (جامه) حضرت علی (علیه‌السلام) و حضرت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌دانند. پس چگونه می‌توانند کامل‌تر از آن حضرات یا حتی مساوی باشند که حافظ قرآن بوده و زندگی زاهدانه می‌کردند؟

ولی سران اهل حق از اموال مردم بی‌دلیل و مجوز آسمانی ارتزاق می‌کنند. هر فرد اهل حق می‌باید در سال چهار مثقال نقره به سران خویش به‌عنوان "سری چهار شاهی" بپردازد.


به این سایت هم مراجعه کنید  خالی از لطف نیست  ( اندیشه هندو و بودایی تناسخ در اهل حق / یارسان)

چگونگی تولد سلطان اسحاق - صحاک - 
ادعای اهل حق در مورد جریان تولد رهبرانشان شنیدنی است. شیوه تولد رهبران اهل حق غالباً از راه بکرزایی و از راه دهان همراه با معجزات فراوان صورت گرفته است. سلطان اسحاق هم از این قاعده مستثنا نبوده است. تولد وی بدین شرح است: چند تن از دراویش به طرف کردستان عزم سفر کرده و وارد منزل شیخ عیسی شدند. از وی درخواست ازدواج با دختر حسین بیک جِرد، رئیس قبیله را به نام «دایراک» نمودند. بالاخره بعد از جلب رضایت شیخ _آن هم با اصرار فراوان_ وی  به خواستگاری رفت و بعد از کشمکش­های فراوان و نشان دادن معجزات مکرر این ازدواج صورت گرفت و پس از مدتی، شهبازی به زمین آمد و به خانه شیخ عیسی رسید و به دهان دایراک رفت و از راه دهان، سلطان اسحاق به وجود آمد ؛  با تلخیص ازکتاب : آشنایی با فرقه اهل حق 
 خوانندگان محترم ؛ متن بالا واقعاً مضحک نیست ؟؟؟!!! آیا کدام عقل سلیم این جمله بالا را می پذیرد ؟؟؟!!!! آیا در طول تاریخ بشریت کسی از راه دهان حامله و متولد شده است !!!!؟؟؟؟ 
آقای مرید باصطلاح سادات جعلی و انتصابی سلطان صحاک نصیرالدین حیدری گوران فریبرز عزیز و ... به متن بالا و سوالات پیرامونی آن نظر مبارکتان را بیان فرمایید . این از اعتقادات دین ، مسلک یارسان است 
اگر بنده خفه و ساکت شدم با این همه سایت های اینترنتی و کتابهای که در زمینه معرفی فرقه اهل حق / یارسان نوشته شده است چکار خواهید کرد ؟؟؟ 

 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (۵۷ / ۳) .

دین حقیقت (اهل حق)

دربارهٔ تاریخچهٔ مسلک اهل حق بین محققان اختلاف نظر وجود دارد.

مکری مسلک اهل حق را یکی از رشته‌های انشعابی و وابسته به مذهب تشیع می‌داند. او معتقد است این مسلک مجموعه‌ای است از عقاید و آرای خاصی که از عهود سالفه وجود داشته و بعدها با ذخائر معنوی اسلام و اساطیر ایران قدیم و افکار فرق غالی که در مناطق غرب ایران پراکنده بوده‌اند ، در هم آمیخته و در برخورد با حوادث ، در زمان‌های مختلف ، اشکال گوناگونانی به خود گرفته‌است .  اما بر حسب سنت خود پیروان حقیقت ، این طریقه دنبالهٔ نوعی احساس ژرف مذهبی است که سینه به سینه از سلف به خلف می‌رسیده و نیز دنبالهٔ همان اصولی بوده‌است که شاه مردان حق علی بن ابی‌طالب به سلمان و به عده‌ای از یاران نزدیک خود آموخته‌است.

صفی‌زاده در این باره در دانشنامه نام‌آوران یارسان می‌نویسد: بنا به نامه سرانجام ، این مسلک از روز ازل پی ریزی شده‌است. ولی از اسناد و مدارک خطی چنین برداشت می‌شود که این مسلک در قرن دوم هجری توسط بهلول کوفی و یارانش با استفاده از عقاید و ذخایر معنوی ایران مانند ؛ آیین زردشتی و مانوی و بهره‌گیری از دین اسلام ، آیین مسیحی ، کلیمی و افکار فرقه‌های غالی پس از اسلام پی‌ریزی شده‌است . ولی صفی‌زاده خود معتقد است پیدایش مسلک اهل حق نوعی ایستادگی در برابر اعراب بوده‌است.

مینورسکی مسلک اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه می‌داند که سرانجام منجر به تشکیل یک سیستم مذهبی مجزا شده و در اساس آن افراط‌ گرایی شیعه قابل مشاهده‌است.

نورعلی الهی در کتاب برهان‌الحق ، مسلک اهل حق را وابسته به مذهب شیعه اثنی عشری جعفری می‌داند.

خواجه‌الدین ریشه مسلک اهل حق را نامشخص دانسته و می‌نویسد: در کتب قدیمه مربوط به ادیان ، مانند الفرق بین الفرق و ملل و نحل شهرستانی که از آثار قرن پنجم و ششم می‌باشند ، نامی از این فرقه برده نشده‌است. همچنین پیروان این فرقه سعی می‌کردند اسرار خود را فاش نکنند و این امر سبب گردیده کسی از تاریخ پیدایش مرام اهل حق اطلاعی نداشته باشد. او معتقد است برخی از اعتقادات پیروان اهل حق که پایه و اساس مرام اهل حق را تشکیل می‌دهند ، از نظر اسلام مطرود است و معتقد بودن به این گونه عقاید سبب جدایی مسلک اهل حق از اسلام گردیده‌است. او در ادامه می‌گوید: ولی پیروان اهل حق پیدایش مسلک خود را از عالم الست می‌دانند.

گروه دیگری از نویسندگان معتقدند گرچه اهل حق خود را مسلمان و شیعه می‌داند و مانند شیعیان به ائمه هدی اعتقاد دارند ، ولی اساس مذهب آن‌ها صرفاً اسلامی نیست. بلکه مرام آن‌ها مجموعه‌ای است از عقاید و تعالیمی که تحت تأثیر افکار زرتشتی ، مسیحی ، مانوی و کلیمی بوده‌است. آن‌ها نشانهٔ بارز تشیع در این مسلک را اعتقاد به وجود حضرت علی می‌دانند ، ولی معتقدند ایمان و اعتقاد پیروان اهل حق درباره حضرت علی (ع) از حد متعارف خارج شده و به درجه غلو رسیده‌است.

خوانندگان محترم نظرخودشان را به این تاریخ نگاری بیان فرمایند . آیا شماها اهل حق / یارسان  این گونه تاریخ نگاری را قبول دارید ؟ و آن را می پذیرید ؟؟؟ و اگر نظر ، پیشنهاد و یا انتقاد دارید لطف فرمایید آن را بنویسید . 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (حدید / ۳) .

جناب دکتر فرخ آریا منش (علی اعلایی ) پاسختان را لطف کنید به سوالات انجام گرفته در شب های پیشین و متن زیرمرقوم فرمایید چون جناب فریبرز قادر نیستند یعنی سواد پاسخگویی ندارند و ایشان فقط می توانند با توهین و تمسخر پاسخ دهند .

هرچند که جناب عالی هم بعضی وقتها از کوره در می روید و یک بیت شعر یاد گرفته اید و آن شعر تکراری را با عنوان اهانت نقل می کنید . « بزرگش نخوانند اهل خرد    که نام بزرگان به زشتی برد»

دونا دون سلطان صحاک

سلطان سهاک دارای ذات خدایی بوده و ذات حق در او جلوه گر گردیده است ، وی کامل ترین تجلی حق در موجودات است و به عبارت دیگر کامل ترین جلوه حق در موجودات در وجود ایشان نمودار گشته و دونهای پیشین او هم تجلی حق بوده اند از جمله دونهای پیشین ایشان می توان به شاه خوشین و حضرت علی (ع) اشاره نمود .

اهل حق معتقد است که درکوه سهند چند نفر از رجال الغیب اهل حق پنهان هستند . موسی ، عیسی و حتی عصای موسی و حضرت یونس همگی مولا بودند و علی با تمامی انبیاء همراه بود و روح علی ذرائیه اظهار حلول کرده بود تا کسی به یکی از خاندان های یازده گانه اهل حق نپیوندد وبه کمال انسانی نخواهد رسید . اصل وریشه مرتبه پیری بنیامین است که بالاتر از آن مقام نیست که دون حضرت سلمان است ( دون جامه را گویند یعنی در دوره پیش بصورت سلمان ظاهر گشته است ) . 

اشعار زیر برگرفته از کتاب دونادون ( نویسنده ... محمد اکبری ) که خود از پیروان مسلک اهل حق / یارسان است .

اول یاراست و آخر یار                     اول و آخر است خاوندکار

کنم ابتدای سخن من کنون                  که راه حقیقت چه سان است و چون

زفرموده پیراندرکلام                        کنم به دو گفتار در این مقام

غرض دون به دون است گفتار ما         که هست راه حق و بود گفتار ما

چنین بر می آید زگفتار پیر                همانی که باشد به یاران امیر

که راه تکامل بو زیستن                    ندارد فرقی در این مرد و زن

که راه تکامل بود زندگی                   و حق را نمود همه بندگی

حقی که جهان را بیاراسته                 پسندیده این سان و خود خواسته

بود روح اندرنهان وجود                  چو تاراست این روح و تن هاست پود

بود تن خود این جماد و نبات             و حیوان و انسان در کائنات

همه جسم هستند از بحر روح             به این جسم یابد روانها فتوح

و این روح در گردش و سیر است       به جم خانه ، بت خانه و دیر است

که آخر شود از می وصل مست          چو جویای حق گرددو حق پرست

فراوان بگردد به اجسام آن               بگردد زمشرق به مغرب جهان

                                                                                     ادامه دارد .... 

به نام خداوند جان و خرد    کزین برتر اندیشه بر نگذرد

با تحیات و تبریکات صمیمانه به مناسبت عید سعید قربان


جناب آقای اسد، هر مناظره ای شرایط خاصی دارد و مهم ترین شرط و شروط آن رعایت ادب و حفظ حرمت به عقاید و باورهای یکدیگر می باشد.

برای مثال: اگر موضوع معجزات را کنار بگذاریم و با ابزار ناقص عقلی و امکانات محدود علمی به روایات و احادیث و بالاتر ازآنها به قصه های قرآن کریم بنگریم، اکثر آنها فاقد مستندات تاریخی و حتا مبانی علمی هستند. نمونه های آنها را قبلن یادآوری نموده و برای مثال موضوع شکافتن دریا توسط حضرت موسی و یا کشتی نوح و ... و اختلاف میان روزها و میلیاردها سال زمان پدید آمدن جهان هستی و این که ابتدا دریا و زمین پدید آمده و سپس هفت طبقه آسمان خلق شده اند؟ و امثالهم که هر یک جای ساعت ها بحث و مناظره منطقی دارند.

اما با طرح و پرسش چنین مباحثی قرار نیست بجای رفع شبهات و یا توجیه با معجزات که هر باورمندی را متقاعد خواهد نمود، بحث را از مسیر اصلی خارج نموده و خدای ناکرده بگوییم که این افسانه ها، قصه هایی بوده است که پیامبر گرامی اسلام (ص)، بر مبنای فهم عوام مطرح کرده و  به همین دلیل گاه خود را اغلب به عنوان اول شخص و یا دوم شخص قرار داده و گاهی هم سوم شخص خطاب نموده اند، تا بتوانند، رهنمودهای اسلامی را در میان آن مردم اغلب بادیه نشین و بیابان گرد جاری و ساری نموده و مفاهیم پیچیده معارف را به زبانی قابل فهم آنان مبدل سازد. تا جایی که فرموده اند که خداوند برای هر قومی، پیامبری به زبان همان قوم مبعوث فرموده اند. اگر به همین مطلب مهم نیز دقت داشته باشیم، بجای اهانت کردن به ساحت مقدس بنیانگذاران آیین حقیقت بایستی به این بزرگواران درود فرستاد که اقوام صلح طلب و بی آزار را که از ظلم و ستم و تجاوز داعشیان زمان به کوه های مرتفع سلسله جبال زاگرس پناه برده بودند توانستند بسیاری از آنها را به این آیین باطنی دعوت و هدایت نمایند.

اما متأسفانه جنابعالی بر خلاف رهنمودها و آموزه های قرآنی، از هر فرصتی استفاده نموده و به آن بزرگواران جسارت کرده و حتا دلیلان را ذلیلان خطاب می نمایی و با وجودی که چندین از شما دوستانه خواستم که دست از چنین روش ماکیاولی بر داشته و هدف وسیله را برایت توجیه نکند و شیوه نابخردان و کودکان پرخاشگر را دنبال نکنید، اما به دلایل نامعلوم و شاید دردهای دیرینه ای که در خود احساس می کنید، همچنان به اهانت های خویش ادامه می دادی و به مین دلیل ادامه بحث را جایز ندانسته و چاره ای بجز ترک مناظره و بهتر است بگویم کنار رفتن از مجادله نداشتم. ولی در پایان عرایضم بایستی به قول شیخ بهایی یادآوری نمایم:

 

آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست

وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست

حال متــــــکلم از کلامش پیـــــداست

از کوزه همان برون تراود که در اوست!


نکته پایانی و کلام آخر: ما را به لطفتان امید نیست، امیدوارم که شر نرسانید.

عزت زیاد

هو اول و آخر یار

با عنایت به این که برخی از آقایان خود را در جایگاهی متصور هستند که فقط دوست دارند، نقش استاد دانشگاه و یا معلم دبستان ایفا تمایند و بیشتر پرسشگر باشند تا پاسخکو، به همین دلیل ناچارند ده ها پرسش را با کم و زیاد کردن و بالا و پایین نمودن سووالات، همچون کاستی ضبط شده مدام به دور خود چرخیده و پرسش های تکراری را بازگو نمایند.

هر چند که اکثر مردم ممالک جهان سوم نیز نیاز مبرمی به رنسانس و تجدید حیات علمی داریم تا بتوانیم از این تنگناها  و کوته نظری ها عبور نموده و مارک های خوشرنگ نیز مانند حنایی شوند که دیگر رنگ و اثر مضری نداشته باشند، لذا در شرایط کنونی به گوشه ای از ابهاماتی که به بهانه مخالفت صدر المتأهین و فیلسوف بزرگ با تناسخ که در جای خود قابل اعتنا می باشد.

اما با توجه به نظریه حرکت جوهری که بر مبنای رشد و تکامل روح توسط ایشان مطرح شده و همین نظریه معاد روحی بود که سبب ترد و مطرود شدن ایشان شده و قالب مثالی نیز نتوانست موجب برائت جناب ایشان شود.

این نوع نظریات فیلسوفانه مبحث طولانی دارد که برای روشن شدن بخشی از تاریکی ها و ابهامات موجود مطلب خلاصه ای را از وبلاگ اسلام کوئست عاریه گرفته و تقدیم می گردد:

«

چگونگی معاد از دیدگاه فلاسفه و متکلمان و دلایل اثبات آن از دیدگاه آنان چیست؟
پرسش
چگونه نظریه معاد از دیدگاه فلسفه ای اسلام قابل توجیه است؟ گفتند که بین فلاسفه و متکلم اختلاف نظر وجود دارد؟ دلایل آنها را بیان فرمایید.
پاسخ اجمالی

معاد به معنای برانگیخته شدن انسان بعد از مرگ است که انسان مجدداً زنده شده و در حیاتی جدید به حساب اعمال وی رسیدگی خواهد شد. این عقیده به طور کلی و صرف نظر از جزئیات آن مورد اتفاق همه متکلمان و فلاسفه الاهی بوده و هر مسلمانی طبق قرآن نسبت به آن اعتقاد دارد. اما در مورد چگونگی آن، در اسلام به جسمانی بودن معاد تأکید شده و جسمانی عبارت است از: این که انسانِ محشور در معاد، همان انسان موجود در عالم دنیا است و شخصی که در قیامت بر انگیخته می شود همان شخص متجسم در دنیا خواهد بود. (به عنوان حقیقتی مرکب از روح و جسم).

 

متکلمان در مورد معاد جسمانی تنها به دلایل نقلی اکتفا کرده و آن را امری تعبدی می دانند، ولی گروهی از فلاسفه و به ویژه پیروان مکتب «مشاء» معاد جسمانی را مورد بررسی های عقلی قرار داده و چون نتوانسته اند اشکالات معاد جسمانی را حل کنند (از جمله شبهه اعاده معدوم) ناچار به معاد روحانی روی آورده و منکر معاد جسمانی شده اند، یا آن را از لحاظ فلسفی قابل اثبات ندانسته اند.

 

برخی دیگر از فلاسفه برای اثبات معاد جسمانی روش خاصی داشته اند؛ از جمله ملاصدرای شیرازی که معتقد است: بدنی که در معاد بر انگیخته می شود بدنی است لطیف که مثل این بدن دنیوی بوده، ولی از استعداد لازم برای حیات ابدی بر خوردار است که از این بدن تعبیر به بدن مثالی نموده است.

 

پاسخ تفصیلی

یکی از مسائل مهم که از دیر باز مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته، مسئله معاد و زندگی بعد از مرگ است. پیروان ادیان همگی معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و آن را یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می آورند. معاد در اسلام به معنای بر انگیخته شدن انسان بعد از مرگ است که انسان مجدداً زنده شده و در حیاتی جدید به حساب اعمال وی رسیدگی خواهد شد و در نهایت نیکوکاران در بهشت به نعمت های اخروی نائل شده و بدکاران در جهنم به کیفر اعمال زشت خود خواهند رسید. این عقیده به طور کلی و صرف نظر از جزئیات آن مورد اتفاق همه متکلمان و فلاسفه الاهی بوده و هر مسلمانی طبق قرآن نسبت به آن اعتقاد دارد.

 

اثبات اصل معاد

 

برای اثبات اصل معاد در علم کلام و فلسفه دلایل بسیاری اقامه شده است و اجمالاً اختلافی در این زمینه وجود ندارد. در این جا به عنوان نمونه به برخی از دلایل آنها اشاره می شود:

 

معاد امری ضروری و حقیقتی لازم و غیر منفک از خلقت است؛ چرا که حرکت در عالم هستی، همچنین حرکت ارادی انسان در مسیر تکاملی اش نمی تواند بدون غایت باشد، لذا زندگی موقت انسان باید هدفی در مسیر کمال داشته باشد، نه این که به یک باره متوقف شده و به پوچی و نابودی منجر شود. همین مطلب را در مورد کل آفرینش نیز می توان بیان کرد و از این لحاظ، تنها انسان نیست که رستاخیز دارد، بلکه این امر شامل مجموع جهان هستی است؛ همچنان که در قرآن کریم می فرماید: «و ما خلقنا السماءَ و الارضَ و ما بَینَهما باطلاً ذلک ظنُّ الذینَ کفروا فَویلٌ للذینَ کفروا مِن النّار» ؛ [1] ما آسمان و زمین و آن چه را که در میان آنها قرار دارد، بیهوده (بی آن که هدفی باشد) نیافریدیم. چنین اندیشه ای مربوط به کسانی است که کفر ورزیده اند. پس وای بر گروه کافران از آتش.

 

همچنین یکی از مهم ترین دلایل برای ضرورت معاد اقتضای عدل الاهی است؛ چراکه اگر بعد از مرگ، روز حساب و پاداش و کیفری در کار نباشد، لازمه اش مساوات بین مطیع و عاصی خواهد بود و ساحت الاهی از آن پیراسته است و عدل الاهی ایجاب می کند که نیکوکاران به پاداش اخروی و بدکاران به سرانجام بدی های خود برسند.

 

لازم به ذکر است که علاوه براین دلایل کلامی و فلسفی  در مورد معاد، یکی از موضوعات مهمی که ارتباط تنگاتنگی با مساله معاد دارد اثبات روح برای انسان همچنین اثبات حیات برزخی می باشد. چراکه لازمه وجود روح مجرد برای انسان این است که بعد از مرگ حرکت او متوقف نشده و در نظامی اخروی به حیاتی متناسب با اعمال گذشته خود ادامه دهد.

 

چگونگی معاد

 

اما در مورد چگونگی معاد باید گفت: آنچه صاحبان ادیان اکثراً بدان معتقدند جسمانی بودن معاد است و در اسلام نیز بر همین مطلب تأکید شده است. جسمانی بودن معاد عبارت است از: این که انسانِ محشور در معاد، همان انسان موجود در عالم دنیا است و شخصی که در قیامت بر انگیخته می شود همان شخص متجسم در دنیا خواهد بود، به نحوی که هر که او را در قیامت ببیند گوید این همان انسان در دنیا است؛ به عنوان حقیقتی مرکب از روح و جسم.

 

دلایلی که متکلمان در مورد معاد ارائه داده اند همگی ناظر به اثبات اصل وقوع معاد بوده، اما نسبت به جسمانی بودن آن، تنها دلایل نقلی اقامه کرده و آن را امری تعبدی دانسته اند. همچنان که در مورد سایر تفصیلات معاد؛ همچون نحوه بهشت و جهنم و صراط و میزان و... معتقدند که صرفاً عقیده به اصل این امور کافی بوده و بحث از چگونگی آن و مواجهه عقلی با آنها لزومی ندارد و باعث وقوع در شبهات خواهد شد. [2] با این حال فلاسفه معاد جسمانی را از لحاظ عقلی مورد توجه قرار داده و هریک نظر خاصی در این رابطه ارائه داده اند.

 

معاد روحانی و جسمانی در فلسفه

 

گروهی از فلاسفه و به ویژه پیروان مکتب «مشاء» تنها به معاد روحانی معتقدند و می گویند: پس از مرگ، علاقه روح نسبت به بدن قطع می گردد، ولی از آن جاکه روح، موجودی پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی خواهد ماند. [3] این گروه چون نتوانسته اند اشکالات معاد جسمانی را حل کنند (از جمله شبهه اعاده معدوم) ناچار به معاد روحانی روی آورده و منکر معاد جسمانی شده اند، یا آن را از لحاظ فلسفی قابل اثبات ندانسته اند.

 

از جمله ابن سینا در این مورد می گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و بخشی از آن که با عقل و قیاس و برهان قابل درک است، همان سعادت و شقاوت نفس است (معاد روحانی) ... و بعد از توضیح و تفسیر مفصل در مورد سعادت و شقاوت روحانی، چنین بیان کرده است که معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه است را نمی توان از راه عقل اثبات نمود. [4]

 

برخی دیگر از فلاسفه برای اثبات معاد جسمانی مشرب خاصی داشته اند از جمله؛ ملاصدرای شیرازی که معتقد است: بدنی که در معاد بر انگیخته می شود بدنی است لطیف که از هر لحاظ مثل این بدن دنیوی بوده و از استعداد لازم برای حیات اخروی بر خوردار است که از این بدن تعبیر به بدن مثالی نموده است. از جمله افراد مشهوری که معتقد به معاد با بدن مثالی بوده شیخ شهاب الدین سهروردی است، [5] با این تفاوت که نظریه ملاصدرا در این رابطه، شامل مقدمات عقلی مفصلی است و طی این مقدمات، حقیقت جسم انسان را همان جسم مثالی دانسته است. هرچند گاهی از سخنان ملاصدرا استفاده می شود که وی به معاد با بدن عنصریِ دنیوی معتقد است، ولی در غالب آثار خود تکیه اصلی وی بر بدن مثالی بوده و از این راه که تمامی خواص جسمانی را در حدی لطیف تر و شدیدتر برای بدن مثالی محقق دانسته است، جسمانی بودن حیات اخروی را به اثبات رسانیده است.»

هر چند مطالب مطرح شده سنخیت بارزی با دون به دون یا چرخه سنسارا که علاوه بر بیش از چند میلیون یارسان به آن معترف و معتقد هستند، حدود دو میلیارد انسان بودیسم و هندویسم و ... با چنین برداشت و دیدگاهی موافق و معترف می باشند. البته تعداد افراد نمی تواند موجب حقانیت تئوری ها و نظریات این چنین باشد. اما بدون دلیل نیز نمی توانند این همه مردم دنیا به موضوع مبهمی معتقد باشند. زیرا به همان میزان که مقلدانمسلمان موظف به پذیرش آیاتی خلاف این نظریه هستند. اما بارها قرآن کریم ما را دعوت به تفکر و تأمل پیرامون چنین مباحثی نموده است.

 به همین دلیل این حق را برای خود و دیگران قائل هستم که این موضوع فلسفی که از کجا آمده و آمدنمان برای چه اهداف و مقاصدی بوده و لاجرم به کجا چنین شتابان بسوی مرگ می شتابیم را با موضوع غامض و لاینحل دونان مورد نقد و بررسی قرار دهند و عق و منطق حکم می کند که در چنین شرایطی بهترین و قانع کننده ترین نظریاتی که عدالت خداوند را نیز زیر سووال نبرد، قابل پذیرش باشد.

ناگفته نماند که بنده فیلسوف و دانشمند نیستم و آن چه که با عقل ناقص و خرد ناچیز خود برداشت کرده ام و هنوز هم جای تعمق و تفحص دارد، با دوستان مطرح نمایم تا افراد فرهیخته ای مانند جناب فریبرز نیز در فرصت های ممکن بتوانند نظریات تکمیلی خود را در این راستا بیان نمایند.

ناگفته نماند که تا به حال بجز باطن داران و افرادی که اهل اشراق و کشف و شهود هستند، تا به حال هیچ انسان فیلسوف و داشمندی هنوز نتوانسته است که معمای مرگ و یا حتا وجود روح را به طور ملموس و عینی اثبات نمایند و هر کس به قدر فهمش در مورد این بسته سربسته اظهار عقیده نموده است. زیرا به قول شیخ اجل سعدی:

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز

کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند

کانرا که خبر شد خبری باز نیامد


خداوند بخشنده و مهربان، ما را در زمره موحدان، خوبان و رستگاران قرار دهد.


هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (حدید / ۳) .

اهل حق نامیست که دیگران خارج از دین یارسان بر پیروان آن آئین نهاده اند. یارسان نام پیروان مکتبی کاملا ایرانی بوده و به افتخار خود را میراث دار مکتب های ایرانی می داند.

آقای علی اعلایی - جناب دکتر فرخ آریامنش - فریبرزها ، بی نامها ، ناشناسها و... به این متن چه پاسخی دارید . ؟ لطفاً پاسخ خودتان را ارایه فرمایید . 

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (حدید / ۳) 

جناب دکتر و...  شماها تاریخچه بوجود آمدن بنیانگذار آیین تان را مشخص کنید و پیروان یارسان را از سرگردانی نجات دهید و بعد در حواشی آن عرض اندام فرمایید . و به منتقدین اهانت نکرده و مورد تمسخر قرار ندهید . منتقدین هرچه بنویسند حق دارند چون مشکل از طرف خودتان (یارسان ) است 

متن زیر گوشه ای از تاریخ بوجود آمدن بنیانگذار و آیین یارسان و به قول شماها اهل حق است . که سرتاپا ضد و نقیض است . که معلوم نیست در چه تاریخی و از کدام پدری این حضرت سلطان تان بدنیا آمده اند . 

شماها معنا و مفهوم کلام را نمی دانید که به چند بیت شعر ، افراد یارسان از روی ذوق سروده اند به آن کلام می گویید . 

درنامه ی سرانجام یا دوره هفتوانه موسس و مقنن اهل حق را سلطان اسحاق ( ۶۱۲ متولد ۳۰۰ سال عمر) می داند که سده هفتم یا هشتم بوده است . قاسم افضلی می گوید : این مسلک ابتداء در قرن چهارم به وسیله شاه خوشین رواج یافته و او وعده داده که پس از رحلت خود روح ذاتی اش به جسم شخصی به نام سلطان اسحاق حلول خواهد کرد .

نعمت اله جیحون آبادی درکتاب شاهنامه حقیقت ( حق الحقایق ) آداب و قوانین اهل حق را که بصورت شعر سروده است مختصری از تاریخچه این فرقه را بازگو می کند : در قرن چهارم هجری مبارک شاه ملقب به شاه خوشین درایلات ظهور کرد و در قرن هشتم هجری میان مناطق کردنشین سلطان اسحاق ظهور کرد . عده ای از اهل حق ، این ایام و تواریخی که در شاه نامه حقیقت ذکر گردیده سندیت تاریخی نمی دانند و سلطان صحاک را مظهر حیدر و ذات حق می دانند که معتقدند پیروانش در باطن ملک بوده و بظاهربصورت غلامان آن حضرت جلوه گر گشتند .

حق : ذات خداوندگار ( به مخفف خاونکار هم گفته می شود ) را گویند و اهل حق خدا را به این نام خوانند . شاه خوشین همان سلطان اسحاق است . شاه خوشین اسم مولا است یعنی در جم بنام حضرت علی (ع) گردهم جمع می شوند .

تعیین تاریخ پیدایش اهل حق کار ساده و آسانی نیست زیرا به قول نویسنده کتاب سرسپردگان منبعی که بتواند تاریخ حقیقی پیدایش آئین اهل حق را نشان دهد ، سراغ نداریم . مجید القاضی در رمز یاری چنین می نویسد .

موحد بشیری در نامه ی خود برای سازمان تبلیغات چنین می نویسد :

کتاب جامعی که تمام آثار و تاریخچه ی زندگانی و گفتار بنیانگذاران حقیقت و اهل حق را دربرداشته باشد ، نه تنها تألیف نشده ، بلکه امکان تألیف آن هم برای هیچ فردی به تنهایی میسر نیست .

جیحون آبادی اسفاری را در کتاب شاهنامه حقیقت می آورد که مؤسس و پایه گذار اهل حق را نصیردانسته و او را غلام حضرت علی (ع) می داند .

ولی آنچه در مورد پیدایش این فرقه از شهرت و اتقان بیشتری برخوردار است ، این است که زمینه های پیدایش این فرقه در قرون دوم و سوم هجری وجود داشته ولی پیدایش این فرقه در قرن ششم توسط فردی به نام (سلطان اسحاق ) فرزند شیخ عیسی برزنجه ای که از عراق به ایران مهاجرت می نماید و درمنطقه ی اورامان قریه ی شیخان سکنی می گزیند صورت پذیرفته است .

مینورسکی می نویسد : « اهل حق در قرن نهم به وجود آمده اند » .

 نورالدین مدرسی چهاردهی بنیانگذار اهل حق را شیخ صفی  الدین اردبیلی می داند . و این قول بعید به نظرمی رسد زیرا او صوفی بوده نه اهل حق .

صفی زاده می نویسد : آئین اهل حق در قرن دوم هجری توسط بهلول ماهی و یارانش پی ریزی شده است .

نورعلی اللهی در یک قسمت از کتابش می نویسد : در قرن سوم هجری شخصی به نام شاه فضل ولی ، مسلک اهل حق را تأسیس کرده است ... اما قول جیحون آبادی را افرادی از سران اهل حق بمانند شیخ امیر  و داود وکیل سلطان که هر دو اشعاری به زبان کردی آورده اند و نصیر را موسس این فرقه می دانند تأیید می نماید . و البته با توجه به تاریخ و رجال چنین شخصی در دوران حضرت علی (ع) وجود نداشته است .

علی محمدی برنجه درمجله پیک آذر به تاریخ شهریور ۱۳۸۰ چنین می نویسد : اهل حق یا عاشقان مولای متقیان حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام که به نام های مختلف دیگر از جمله علوی ، علویون ، نصیریه ، سیدطالبی [ سرطالبی – گوران – خروسی – ابدال خانان – ملک طاووسی که نام شیطان است – علی اللهی – طایفه ، یارسان] و در جمع ،اهل حق خوانده می شوند ، بنا به اقوالی که از سلف به خلف رسیده ، بازماندگان همان اصحاب سر هستند که  در بین جانشینان حضرت رسول (ص) را بر خویشتن مراد دانسته و به فرمان و عشق او قدم بر داشته اند . گفتنی است از نخستین روز ظهور پیدایش این فرقه ، بعضی اجداد آنان مسیحی ، ارمنی ، آشوری دانند . اما اهل حق می گویند که فرقه ای از ریشه اثناعشریه و یکی از سلسله عرفا به شمار می آیند و در عین حال میان خود و متصوفه اهل تفاوتی قایلند ؛ چه متصوفه بیشتر معتقد به وصول اند ، لیکن اهل حق معتقد به سلوک هستند ، و چون سر سلسله ی اهل حق حضرت علی ابن ابی طالب [ع] است ، لذا به اهل حق مشهور شده اند .  

رشید شهمردان رئیس انجمن زردشتیان در بمبئی هند ، معتقدند که مسلک اهل حق از دین زردشتی متأثر و اخذ شده است و این نظریه بطورکامل مقرون به صحت نیست ، فرقه اهل حق از زردشتی ، مانوی ، مهرپرستی ، فلسفه یوگی ، یهودیت ، مسیحیت و تصوف اسلامی متأثر گردیده و ازهر یک مطالبی برداشت کرده و از مجموعه آن ، آئین اهل حق پدیدار شده است . !! ( خاکسار و اهل حق – مدرسی چهاردهی )

اسکندراسفندیاری در کتاب پژوهشی درباره طوایف غلات « حروفیه » می نویسد : این فرقه که خود را اهل حق یا اهل الحقیقه می دانستند . پیرو فضل اله نعیمی تبریزی استرآبادی بودند که در زمان امیر تیمور آن مذهب را بدعت گذارد ... القابی نظیر « و من عنده علم الکتاب ، خاتم اولیا ، خاتم ثانی ، مظهرالوهیت ، صاحب ولایت ، مسیح قائم ، قائم آل محمد ، مهدی شهید ، صاحب بیان ، صاحب تأویل ، مظهر کلام قدیم و شهاب الدین نسبت داده شد ... آنان عالم را قدیم می دانند که به سمت دوران ازلی سرمدی همواره در حرکت می باشد . تغییراتی که در عالم مشاهده می شود معلول همان حرکت است . خداوند تعالی در شخص انسان متجلی می شود . این مظاهر الهی در صورمتوالیه انبیا و اولیا عاقبت به صورت الوهیت ظهور می کند ... عده ای معتقدند که نماز وروزه توسط صاحب تأویل یعنی فضل اله انجام گرفت و دیگر تکلیفی بردوش ما نیست .  ( ص ۱۷۴ و ۱۷۵ )  

بالاخره ما از تاریخچه بوجود آمدن این مسلک یارسان سر درنیاوردیم ولی این جماعت غافل و عوام یارسان از بزرگانشان باصطلاح سادات جعلی و انتصابی سلطان صحاک و پیران و ذلیلان نمی پرسند . البته بنده می دانم و مطلع هستم وآنها را می شناسم واقعیت را از عوام مردم یارسان مخفی و پنهان می کنند . 


 کامنت داخل پرانتیز از نوشته های افراد خودتان است پس ، از این متن معلوم می گردد یارسان / اهل حق از زمره و دایره اسلام خارج است. (( یارسان نام پیروان مکتبی کاملا ایرانی بوده و به افتخار خود را میراث دار مکتب های ایرانی می داند. )) . 

فریبرز ادعای در کامنتی داشته اند و بنده هم سوالاتی از متن ایشان  استخراج و طرح کرده  و از ایشان پاسخ خواسته ام  که پاسخ دهند ، جناب اعلایی ( آریامنش ) شما بجای ایشان دایه ای دلسوزتر از مادر شده و به خود حالت  تدافعی گرفته اید چون به مذاقتان خوش نیامده است و از این ترسیده اید که مریدانت سرانه ای پرداخت می کنند  آن را ندهند و کسی دیگر را به عنوان پیر و ذلیل انتخاب نمایند و بازار مکار و حیله و تزویر درویش گری شماها کم و یا تعطیل گردد . 

و هم اکنون که شما بجای فریبرز به میدان آمده اید لطف کنید به سوالات انجام گرفته از ایشان پاسخ دهید . 

  



جناب اسد:

با سلام

خوشبختانه، جناب آقای فریبرز که یکی از مریدان مخلص سادات حیدری گوران هستند، نیازی به وکیل و وصی ندارند و ایشان بخوبی قادرند، باورمندی های خود را از آیین برحق یارسان (اهل حق) با زبانی گویا و رسا مطرح نمایند.

اما بر فرض که بنده و یا امثال بنده با هر زبان و منطقی جنابعالی را متقاعد نمودیم که این آیین باطنی، ریشه در عرفان اسلامی و همه اصول و مبانی عرفانی غیر اسلامی دارد و باز هم بر فرض محال که محال نیست! منتقدان این سایت را نیز قانع و متقاعد نمودیم که این آیین، برحق و اهل حق واقعی یارسان می باشند. آنگاه چه تضمینی وجود دارد که بیش از یک میلیارد مسلمان دیگر را یکی پس از دیگری بتوان معترف و متقاعد نمود و همگی اذعان بدارند که ما در اصول دین اسلام، نه فقط اصول 5 گانه را باور داریم، بلکه علاوه بر آنها، معتقد به اصول و مبانی محبت و وحدت هستیم. محبت، به معنای ارادت و خدمت به خلق، با این بینش که طبق اصول والای این آیین ربانی:

«یار که یار موینه، بی شک عیدشن»

 و وحدت به معنای فنای فی الله به منظور رسیدن به مقام وحدت وجود و قاب القوسین شدن و بقای باالحق، یا واصل شدن به اقیانوس بیکران حقیقت و افتخار نایل شدن به مقام شامخ اهل حق می باشیم. به همین دلیل است که مردم یارسان را اهل حق می دانند و می نامند. آیینی که درک مبانی و مفاهیم عمیق آن که برخواسته از قلب و ضمیر پاک و عشق خاصانه و احسن الحالات است. بطوری که در هنگام ذکر جلی با شنیدن نوای نداالحق تنبور، آتش سوزان برایمان گلستان می شود. نکات پر رمز و رازی که درک افراد خام و متعصب در این وادی جایی ندارد و ادامه چنین مباحثی به دور از ذهن مسدود و عقاید متحجرانه می باشد. به همین دلیل، باز هم تکرار می کنم که دامن زدن به چنین موضوعات و مباحثی صرفاً وقت تلف کردن و به به قول شیخ اجل: آب در هاون کوبیدن است!

لذا بهتر است به افراد ساده اندیش و سطحی نگری مانند جنابعالی، این شانس و فرصت را داد تا فقط خود را محق و برتر تصور نمایند و به امید رفتن به نزد حور و قلمان ها همچنان در رویای وصف العیش باشند. لذا توصیه می کنم که ما را به امید وصال بی مثال معبود ازلی آزاد و رها سازید و به یاد داشته باشیم که به فرموده لسان الغیب:

فردا که چهره حقیقت شود پیدا     شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد!

در ضمن باید خدمتتان عرض کنم که اگر به قول جنابعالی دوباره به میدان آمده ام، نه برای فصل کردن است، بلکه به امید وصل کردن و دعوت دوستان به رعایت اصول اخلاقی و موازین شرعی می باشد که تا بیش از این، حریم حرمت های یکدیگر را با بد اخلاقی ها خدشه دار ننمایید.

در پایان، امبدوارم که خداوند همه ما را به راه راست که راه انبیا و اولیای حق است هدایت فرموده و به معارف دینی و مبانی اخلاقی نزدیک تر نماید.

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» (حدید / ۳) .                                                                              

داستان افسانه ای سلطان اسحاق (صحاک) وچگونگی بوجود آمدن فرقه ضاله یارسان / اهل حق

داستان افسانه ای شیخ عیسی که به اعتقاد یارسانی ها / اهل حق ها پدرظاهری سلطان صحاک بوده است  یعنی پدر واقعیش نبوده که حضرت سلطان صحاک از پدرنامعلومی متولد شده است ، و براساس نوشته های خود نویسندگان یارسان ، حضرات شیخ عیسی و سلطان صحاک را همتراز و هم شأن پیامبران اولوالعزم قرار داده اند و معتقدند که برای آنان مثل پیامبران الاهی وحی نازل می شده است ؛ یک نمونه آن در این متن چنین آمده است : « بطوریکه در نقل و قولها و دستورات اهل حق آمده است مدتی قبل از پیدایش سلطان اسحاق (صحاک) یک  روز فردی بنام شیخ عیسی برزنجه ای که اهل تسنن و از مشایخ سلسله نقشبندی است مشغول  تاریخچه نماز خواندن می شود که در حین خواندن نماز در عالم سیر باطنی یک لحظه نوری را در بالای سر خود مشاهده می کند و متعجب می شود ، ناگهان وحی از نور نازل می شود و بزبان شیخ عیسی می گوید (زبان کردی )  ورجه دعایی ورجه تکبیری – دردانه بیانی ظلماتم وست او پیری – ها میردان کفتن اوشون نجیری که .

 ترجمه فارسی : قبل از دعا و قبل از تکبیر در دانه ای بودم که در تاریکی به پیری بستم و مردان جویای شکار هستند ، که اهل حق نظم کردی فوق را چنین تفسیر می کنند : قبل از اینکه به دنیا بیاییم و قبل از این که دعا و تکبیری در خصوص نماز داشته باشیم من در دانه ای بودم که بال و پر جبرئیل را سوزاندم و در جامه بابانائوس وعده پا گذاری حقیقت را داده ام این مردان که عبارتند از بنیامین و پیر موسی را قبلاً فرستاده ام و منتظر آمدن من هستند .

بعد شیخ عیسی در جواب می گوید : ورچه تکبیری ورچه سبحانی – نوری ویم دیم وردکانی- حجم قویلاً پی من شکرانی .     ترجمه فارسی  : قبل از تکبیر و قبل از سبحان الله خودم نوری دیدم که حجم قبول شد و شکر گذارم  . مجددا نور جواب می دهد و می گوید : ورچه تکبیری ورچه سبحانی حجت قویلاً پی شکرانی – یری تنانم کیانت ویانی – جام جمشیدن قدرش بذانی .   

 ترجمه فارسی : قبل از تکبیر و سبحان الله حج تو قبول شده به تو تبریک می گوییم ویری تن ( بنیامین ، پیر موسی ، داود ) را بمنزل تو فرستادیم و آنها جام جمشید هستند قدرشان را بدانید یعنی این سه نفر مانند جام جم و کیخسرو که از روی خطوط آن اوضاع کواکب را درک می کنند و اوضاع و احوال عالم را می دانند ( این گفت وشنود درعالم باطن بوده است !!! ) .


خوانندگان محترم متن بالا را مطالعه کردند و متوجه شدند که چه خرافاتی افراد فرست طلب ، شهوتران و منفعت طلب در زمان های گذشته خرافات وموهوماتی سرهم کرده اند و عده ای از عوام الناس را به دنبال خود کشانده و از دسترنج آنان و... سوء استفاده کرده و ارتزاق می کردند و هم اکنون هم ، عده ای از مردم عوام دنباله رو آن خرافات و موهومات گذشته مانده اند و اکنون هم سران ( باصطلاح سادات ، پیران ، ذلیلان و... )  این فرقه ضاله و گمراه  روش سلف خود را پی گرفته و اجازه نمی دهند جوانان تحصیل کرده ی فرقه اهل حق اقدام به تحقیق و تفحص در مسلک و باورمندی هایشان نمایند و سره را از ناسره تمیز دهند . 


 جناب علی اعلایی (فرخ آریامنش ) از پیروان مکتب نورعلی الهی و جانشین بهرام الهی در ایرانند - بهرام جیحون آبادی که هم اکنون ساکن و پناهنده کشور فرانسه بوده که توسط سیروس جاسوسی آن کشور داخل ایران را توسط علی اعلایی هدایت می کنند -  و می دانم  به مذاق ایشان خوش نخواهد آمد که ایشان از باصطلاح سادات و پیران و ذلیلان این مکتبند از کوره در خواهند رفت . و قلم را به سمت اهانت و تمسخر خوهند گرفت .  و به جای پاسخ دادن  اقدام به توجیه تاریخچه بوجود آمدن داستان افسانه ای  حضرت سلطان ضحاک خواهند کرد . 


جناب اسد عزیز

با عرض سلام و ادب

گاهی از دست اتهامات واهی شما نمی دانم که بخندم و یا همچنان سعی در روزه سکوت داشته باشم. بنابراین با این عبارت از جنابعالی و سایر برادران ایمانی، برای همیشه خدا حافظی می کنم که ای کاش بسیاری از یارسان و مدعیان متعصب آیین باطنی اهل حق، بجای تعصبات کورکورانه، می توانستند مانند جنابعالی سعی در کسب مغارف آیینی و رهنمودهای اصیل و کاربردی اهل حق به منظور خودشناسی و تزکیه نفس مبادرت می نمودند. آنگاه فردای قیامت با سرفرازی خدمت بزرگان آیین خویش شرفیاب می شدند. زیرا هرگز از آنها نمی پرسند که در این دنیا چندین تن نذر و یا قربانی خورده ای، بلکه یکی از صدها پرسش آنها این است که برای رشد معنوی و تکامل اخلاقی چه اقدامات و مجاهدت هایی به عمل آورده ای؟ 

در پایان امیدوارم یارسان این نوع تهدیدها را به فرصت مبدل نموده و بتوانند حقایق را از زیر خروارها مطالب غیر عقلانی و غیر ضروری جدا نمایند. و فراموش نکنند که اغلب گنج ها، در خرابه ها نهفته است! 

التماس دعا و آرزوی بهروزی برای دوستداران حق و شیفتگان حقیقت با هر نوع دین و آیینی دارم.

خدا شفاتون بده
آمین

هو اول و آخر یار

خداوند همه ما را شفای عاجل عطا فرماید. بخصوص کسانی که دچار توهم و خود برتربینی دچار شده اند و هنگامی که همفکران آنها بدون ترس از خدا هر نوع تهمت ناروا، حتا اتهام سنگین جاسوسی را مطرح می کنند، سکوت نموده و هیچگونه اعتراض و مخالفتی نمی نمایند.

اما برای کسی درخواست شفا و آمین دارند که در موقع خداحافظی حتا ریزترین مخدوشات و اشتباهات منسوب به بزرگان اهل حق را که متأسفانه کم و بیش در برخی کلام ها رخنه نموده و موجب نقد اغیار قرار می گیرند، زیر میکروسکپ گذاشته و آنها را خروارها جلوه داده تا یادآوری نمایم که چنین نقدهایی کم وبیش در همه ادیان و آیین ها رخنه نموده است.

در مورد «ای کاش بسیاری از یارسان و مدعیان متعصب آیین باطنی اهل حق، بجای تعصبات کورکورانه، می توانستند مانند جنابعالی سعی در کسب معارف آیینی و رهنمودهای اصیل و کاربردی اهل حق به منظور خودشناسی و تزکیه نفس مبادرت می نمودند» نیز که بدون قید زمان مطرح شده است. بنده بر این باورم که بسیاری از پرسش هایی که در حال حاضر برای عده ای غیر قابل قبول به نظر می رسد، اگر هر کسی بتواند سال ها با صداقت و برای رضای خدا، طی طریق نمایند و به آن درجه از کمالات و فضایل معنوی برسند که درک عمیقی از معارف عرفانی داشته باشد، امری بدیهی و قابل درک به نظر می رسد.

 این مطلب را به این دلیل در هنگام خداحافظی مطرح کردم تا یادآوری نمایم که یکسویه اظهار نظر و انتقاد کردن را دست نمی دارم و اگر قرار است رعایت عدل و انصاف نماییم، بایستی ابتدا و یا در انتها نیز تلنگری بر خودی ها زده باشم تا خدای ناکرده به سرنوشت برخی از خودی های بی خدا گرفتار نشوند! 

امیدوارم که خداوند یکتا همه ما را به راه راست هدایت فرموده و از غرور، تبعیض و بی عدالتی بر حذر دارد.

در دنباله مطالب قبلی، اگر خدا بخواهد قصد دارم این بار برای همیشه با این پرسش خداحافظی نمایم که آیا قابل تأمل و عجیب نیست که همزمان با حملات وحشیانه و اقدامات ضد انسانی گروه های وهابی که از همه آنها وحشی تر و ضد حقوق بشرتر وحوش داعش هستند، دو جریان مختاف ولی موازی با هم در ایران عده ای به بهانه دفاع از حقانیت تشیع، برای متشنج نمودن منطقه غرب کشور و در اربیل عراق تعدادی سنی نما بر علیه دکه ای ها (یارسان عراق) قلمفرسانی نموده و یا در روی منابر هر نوع توهین و اهانتی که لایق خودشان است به این مردمان حق پرست و صلح طلب می نمایند. انسان های شریف و وارسته ای که بر معیار حق و بر محور راستی، پاکی، نیستی و بردباری عمل می کنند.

آیا این ایادی غرب که هدفی بجز تشنج آفرینی، دشمن تراشی و زمینه سازی به منظور اجرای نقشه ناتمام مبارزه با هلال شیعی برنامه دیگری در سر ندارند، آیا فراموش کرده اند کوفیانی که به ظاهر پیرو و پشتیبان حضرت امام حسین بودند نیز چگونه در میان عمل ریاکار و دنیاپرست شده و نتوانستند مبدل به 313 مسلمان واقعی و جان فدای آن خون خدا شوند؟!

شعار دادن و ادعای برحق بودن و یا توهین و اهانت به ساحت مقدس بزرگان اهل حق، کار چندان شاق و دشواری نیست، هر کودک نابخردی هم می تواند هر نوع قضاوت، اهانت و اتهام کذب و ناروایی را به هر کس و یا هر مقام و شخصیتی بدهد. اما این فقط خداوند دانا و تواناست که قاضی القضات بوده و بهتر از همه، حق را از باطل تشخیص می دهند و در روز قیامت که ذره ای از مثقال نیات و اعمال ما را محاسبه می کنند، وای به آن روز وحشتناک برای دروغگویان، فریبکاران و عوامفریبان! 

خداوند قادر متعال ما را از خواب غفلت بیدار نموده و در  روز قیامت نیز به داد همه ما برسد. 

هو اول یار آخریار
همچنانکه دوستان عزیز ملاحظه مینمایند جناب اقای اسد مدعی این هستند که یرسشهایی ازمتن کامنتهای بنده استخراج نموده اند وتقاضای پاسخ ارجانب بنده را نموده اند تا انجایی که بنده میدانم ایشان پرسشی را ازکامنت های بنده استخراج ننموده اند بلکه به سبک وسیاق مردم برره بخشی ازکامتهای من را درکامتهای خود نمایش داده اند ودر آخرگفته اند این یعنی چه  دراین رابطه باید گفت دوستان یارسانی وغیر یارسانی حضرت عباسی خود قضاوت کنید کسی که بعد از قریب به هفتاد سال سن هنوز معنی یک واژه انضمام را نمیداند ونمیفهمد من چگونه قادر خواهم بود که بخشی ازیک کامنت خود راکه حاوی دهها واژه بلکه صدها واژه است به ایشان تفهیم نمایم  واخیرا هم درتاریخ 21 شهریور شبهه های ناشبهه ای وارد کرده اند برفلسفه دونادون گرایی باور کنید جناب آقای اسد وقتی آن شبهات شما را ملاحظه نمودم پشتم لرزید وفکر کردم فیلسوفی جدید ظهور نموده واگر مسئولین دفتر گینس متوجه شوند حضرتعالی درشبهه افکنی پیرامون موضوع فلسفه دونادون گرایی رکورد شکنی نموده اید نام شما دردفتر گینس ثبت خواهند کرد وباید به عرض شما برسانم شبهاتی که شما وارد کرده اید بر من معلوم شد که شما با گرفتن هفتاد سال سن ازخدا هنوز تفکر وبرداشت های شما ازیک کودک هفت ساله فراتر نرفته است واما مرقوم نموده اید (هرگاه تناسخ صحیح باشد اولا دراول خلقت که حضرت آدم وحوا دونفر بیش نبودند پس ازمرگ روحشان به دو بدن میرود وپس مرگ آن دو باز هم به دو جسد دیگر دراین صورت میبایست جمعیت جهان همیشه دو نفرباقی میماند پس این همه ارواح ازکجا آمده اند) پاسخ اینرا بنده قبلا داده ام که موضوع دونادن هیچگونه منافاتی با افزایش جمعیت جهان ندارد وچنین شبهه ای ارزش دو دانه چوب کبریت را ندارد واگر به نظر شما وهمفکرانتان خدا فقظ دو روح را خلق نموده جواب دهید روح هابیل وقابیل ازکجا آمده لذا باید خدمت شما عرض کنم طبق کلام حضرت نوروز سورانی حضرت حق پیش ازخلقت ابدان از طیف ویژه ای ازنور خود کثراتی از ارواح را خلق نموده آنجا که میفرمایند (هفتاد هزار روح نو رنگم رشتن  یعنی اینکه ازطیف  ویژه ازنور خود هفتاد هزار روح را خلق نموده ام لازم به ذکراست صاحب نظرانی که دستی درادب فارسی وکردی دارند میدانند اعدادی که دراشعار توسط شعرا آورده میشود عدد خاص نیستند لذا هفتاد هزار عدد خاص نیست بلکه نشانه کثرت است واما درجواب ثانیا شما باید بگویم همچنانکه خود میدانی دون به معنی پیراهن یا همان لباس است لذا کالبد تن به منزله لباس است برای روح حال شما خود میدانید درعرض هفته شاید شما چندین بار لباس عوض میکنید اگر درعرض هفته شما درلباسی خاص مرتکب جنایتی ویا عملی غیرقانون شدید ودادگاه شما را احضار کردند ایا تغییری دراصل جنایت شما حاصل میشود که شما با چه لباسی در محضردادگاه حاضر شوید (با همان لباسی که درحین جنایت پوشیده بودید ویا لباسی دیگر) واما جواب پرسش سوم شما کی گفته روح برای تکامل بازگشت میکند این شماها وهمفکران شما ها هستند که طبق نظریه حرکت جوهری باوردارید که روح ازجسم تکامل میابد واما درمورد روح مبارک حضرت علی وحضرت محمد جوابش درکامتی که بنده دررابطه با تناسخ ازدیدگاه عرفان نمایش داده ام جواب خود را درانجا جستجو کن ویقین پیدا کن همچنانکه پیش ازصلب پاک ومطهر عبدالله وابوطالب در صلبهای دیگری حضورداشته اند لذا احتمال اینکه بعد ازصلب عبدلله وابوطالب درصلبهای دیگری حضور پیدا کنند هست
واما خدمت اقای جناب علی اعلایی عرض کنم ازآنجایی که ایشان اظهارلطف کرده اند نسبت به بنده کمال تشکر را ازایشان دارم وتوصیه بنده به ایشان این است همچنان درغیاب بنده چراغ مناظره ومباحثه را روشن نگه دارند ودراین زمینه هیچگاه دلسرد نشوند وازطعنه ولعن وتهمت نهراسند واین بیت ازکلام را مد نظر داشته باشند
طانه کیش خاصن بکیشو طانه              طانه بد بدتر سردی زمانه
یعنی اینکه هرکس که طعن ولعن وتهمت ها را خریدار باشد درمناظرات ومباحثات عملی ارزشی محسوب میشود بدتر وضد ارزشی تر ازاین موضوعات این است که ما درمناظرات ومباحثات باورمندی دلسرد شویم امید آنکه ایشان به بزرگواری خود بنده را مورد عفو قرار دهند جهت چنین پیشنهادی
هو اول یار آخر یار
موجود نه وجود نخت نفسن           دیده شنیده مرغ قفسن
این بیت ازکلام حضرت نوروز سورانی یک استدلال تمثیلی است براینکه فعل ومشیت الهی است که ایجاد میکند و الا مگرممکن است ویا اینکه درجایی دیده یا شنیده ای که قفس مرغ ایجاد کند درباب نفس ناطقه انسانی وجان مجرد او حضرت نورور سورانی وگروهی ازعرفا وفلاسفه برخلاف فلاسفه وحکمایی همچون آخوند صدرای شیرازی نفس را روحانبة الحدوث وروحانیة البقا میدانند یعنی معتقد هستند روح لطیف درآغاز وجودش روحانی وپاک بوده وچون به کالبد عنصری نعلق میگیرد رنگ وحلیه تیره جسمانی بخود میگیرد واین تلوث همچنان ادامه دارد تا زندگی دنیوی هزار ویک دون دنیوی یه سرآید وقبا یه ضرب صابون سفید گردد(قبا سفید شد به ضرب صابون) وپیوند روح وجسم ازهم بگسلد که دوباره روح به عالم روحانی درخواهد پیوست چنین باورمندی با آیات قران هم خوانی دارد کما اینکه درقران میخوانیم هنگامی که گل آدم بسرشتند ویه پیمانه زدند وقالبش شکل گرفت صاحب روح نشد اما با (نفخة فیه من الروحی) صاحب روح شد اینچنین عقیده وباورمندی برخلاف حکما وفلاسفه ای است که میگویند روح (جسمانیة الحدوث وروحانیة البقا ) است یعنی اینکه روح ونفس درآغازش حدوثش مانند سایر قوای جسم تدریجا بر اثر حرکت جوهری استکمال میابد وبه مقام تجرید وتجرد روحانی میرسد لذا میبینیم حضرت نوروز سورانی خلاف این موضوع باورمند است وجسم به قفس تشبیه شده وروح را به مرغی گرفتار درقفس وپرسش ایشان دراین مورد این است آیا تا حال کسی دیده یا شنیده که قفسی مرغ ایجاد کند هر چند که آن قفس را شکل ها وفرمهای مختلف به آن بدهی کما اینکه وقتی کالبد بابا آدم به بهترین شکل فرم داده شد صاحب روح نشد لذا معنی بیت چنین است موجودیت روح نقدآ ازنفس کلی الهی حاصل شده است وگرنه آیا تا حال کسی دیده یا شنیده که مرغ ازقفس حاصل شده باشد
خدمت دوستان یارسانی وغیر یارسانی عرض شود که یکی ازمسایلی که ازدیر باز بین فلاسفه وحکما مطرح بوده مسئله قدیم ویا حادث بودن نفس وتقدم ویا عدم تقدم آن بر بدن در پیدایش است جمعی ازحکما همانند افلاطون وتمام عرفای اسلامی واندیشمندان روحانی یارسان به قدیم بودن نفس وتحقق آن قبل ازپیدایش بدن باورمند هستند کما اینکه امامان دوازده گانه یارسان (از حضرت علی تا حضرت مهدی ) براین موضوع تاکید ورزیده اند اما برخی ازفلاسفه وحکما ازلیت نفس را نپذیرفته ولی به ابدیت آن باورمند هستند همانند اخوند صدرا واخوندهایی که درتفاسیرشان درجهت ابطال تناسخ مورد بهره برداری قرار میدهمد اما نقد کلی که براین باورمندی وارد است این است که دیدگاهی که ازلیت نفس را نپذیرد وصرفا آنرا ابدی بشمارد (همانند اخوند صدرا واخوندهای قم)باید گفت که راز پیدایش نفس را تبیین نمیکند حضور ساحت مجرد از زمان در نفس نه تنها به معنای ابدیت درآینده است بلکه به معنای ازلیت درگذشته نیز هست لذا چیزی که آغاز زمانی داشته باشد ابدی نیز نمیتواند باشد اگر نفس حامل صورت الهی هست واز نفختة صادر شده پس دربیزمانی نشئت گرفته نه درزمان ومتعلق به عالم معنی است نه جهان طبیغت و انا الیه راجعون یعنی خروج ازعالم هستی وبازگشت به اصل خویشتن یعنی بازگشت به نیستان ازلی وبه تعبیر نوروز یعنی بازگشت به طاق اندرون همان جایگاهی که قوس صعود به آنجا ختم میگردد وقوس نزول ازآنجا آغاز میگردد به قول حضرت نوروز سورانی (حجره اقرار) نهایت وبدایت یک چیز است که همانا رجوع به ان چیزی است که از ازل بوده ایم
به امید حضرت حق دراینده کامنتی خواهم گذاشت درباب توحید و ضاله بودن باورمندی آخوندها را که برگرفته از رسوبات فکری اخوندهای درباری امویان وعباسیان وال زبیر وامپراطوری ترکیه سابق و ابن تیمه میباشد ثابت خواهم نمود لازم به ذکراست که این رسوبت فکری بعد ازصفویه وارد تشیع علوی شده است شرح خواهم داد

هو اول و آخر یار

جناب فریبرز عزیز

با عنایت به این که مدت هاست آقای اسد، یک تنه وارد عرصه مباحثه شده و متأسفانه همچنان دست از تهمت های کذب، اهانت های ناروا و روش ماکیاولی بر نمی دارند و جنابعالی نیز به نحو شایسته ای پاسخگوی مطالب مطرح شده توسط ایشان می باشید، لذا بهتر است به منظور نتیجه گیری مطلوب، دو نفره به این مباحثه فلسفی و مذهبی ادامه دهید. هرچند بعید به نظر می رسد که به نتایج شایسته و خداپسندانه ای نایل شوید.

در ضمن از جنابعالی و جناب اسد، برادرانه تقاضا می نمایم که با حفظ حرمت و رعایت شئونات به ادامه چنین مباحث عمیق مبادرت نموده و الگوی مناسبی برای سایر برادران ایمانی باشید.

به هر تقدیر، امیدوارم که زحمات بی دریغ جنابعالی و همه کسانی که با صداقت در جهت روشنگری جویندگان راه حقیقت تلاش می نمایند، مورد الطاف و تفضلات بیکران خداوند متعال واقع شود.  

هو اول یار اخر یار
همچنانکه دوستان ملاحظه مینمایند شخصی به نام اسد دریکی ازکامنتهایش پرسشهایی مطرح نموده وچنین ادعا نموده اند که حضرت سلطان اسحاق بدعت گذاری درباب حج گذاشته اند خدمت دوستان عرض شود که رفتن به حج شرایطی دارد چنانچه آن شرایط فراهم گردد حج واجب میگردد اولین شرایط تمکن مالی است ما جامعه یارسان به دو نوع حج باورمند هستیم یکی حج مرسوم که همان زیارت کعبه معظمه میباشد که درصورت فراهم بودن شرایط مبادرت بدان واجب میگردد طبعا یکی دیگرازاین شرایط امنیت هم مورد توجه میباشد علاوه برآن عدم هتک حرمت هم به باورمندیها مذهبی هم باید لحاظ کرد درغیر اینصورت ما جامعه یارسان رفتن به بارگاه حضرت سلطان اسحاق ودیگر اماکن متبرکه یارسان وحضور درجم وجمخانه به منزله حج یارسان است وباید اضافه نمود هرکسی که ازطریق کاروزحمت کشیدن جهت امرار معاش خود وخانواده مبادرت ورزد وروزی حلال کسب کند خود نوعی حج محسوب میگردد کما اینکه حضرت نوروز سورانی دراین مورد میفرمایند
(هرکس ها نه دم جور وجفاوه           دستش مرسو وقلف کاوه
یعنی اینکه هرکس درجهت امرا معاش خود وخانواده درمعرض رنج وزحمت قرار گیرد ووزی حلال کسب کند به منزله این است که دستش به قلف کعبه معظمه میرسد لذا به خاطر رعایت ردیف وقایفه شعر تسامحا بجای دست سودن برسنگ سیاه فرمودن قلف کعبه توفیری دراین مورد نیست
واما دیگرحج جامعه یارسان موضوع حج اکبر است که همانا دیدار جمال افتاب حضرت حق است
انجا که میفرمایند
صرافیم کردن جای نقد وجهم                       جمال آفتاو اکبر حجم
اکبر حجم یعنی حج اکبر من لذا معنی بیت بدینگونه است دمن وجوه خود را درصرافخانه حضرت حق نقد نمودم جهت مشرف شدن به حج اکبر که همانا دیدار جمال آفتاب حضرت حق است توضیح اینکه حج زیارت خانه خدا است اما زیارت صاحبخانه عملی مردانه وحج اکبر محسوب میشود که درک حقیقت چنین حجی برای هرکسی میسر نیست ازبس که دشوار است زیرا حج حقیقی انسان را متحول میسازد وآتش خود بینی را دراو خاموش میسازد در حج مرسوم این است که آدمی با تمکن مالی واستطاعت مادی قصد زیارت خانه خدا کند اما درحج حقیقی این است که انسان به مرتبه تمکن روحی واستطاعت معنوی برسد وحضرت حق را شهود کند لذا اقای اسد اگرباورمندی زیارت بارگاه حضرت سلطان سلطان اسحاق ورفتن به جم وجمخانه بدعت گذاری درباب حج محسوب میشود شما جماعت شیعه اخوندی پیش کسوت ترهستید درباب چنین بدعت گذاری
چرا که رفتن به بارگاه امامان را حج میدانید رفتن به نماز جمعه وجماعت را حج میپندارید کما اینکه دربعض شهرها مبادرت به انجام طرح حج فقرا مینمایید که درمورد پیش کسوت بودن شما اقایان درباب بدعت گذاری حج (البته اگربدعت گذاری باشد که نیست) انقدر حدیث وارد نموده اید که نیازی به آوردن حتی یک حدیث هم نمیبینم (انچه برخود میپسندی لطفا بردیگران هم بپسندید)
مرید سادات حیری گوران فریبز
با سلام
ببخشید شما در فقه از که پیروی می کنید!؟؟
کتب حدیثی شیعهخ را قبول دارید یا خیر؟؟
هو اول یار اخر یار
ببخشید این چه پرسشی است که شما میفرما یید دوست عزیز مثل این میماند بنده ازشما بپرسم شما مرید وسر سپرده کدام یک ازخاندانهای یارسان هستید وایا شما دفاتر یارسان را قبول دارید
آخرش نفهمیدیم شما خودتان را مسلمان میدانید یانه؟؟
از یک طرف حج دارید 
آینه دوازده گانه راقبول دارید اما پیرو دستوراتشان نیستید 
به فتواهای مراجع اعتراض میکنید
البته فکر کنم فهمیدم 

هُوَالْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» (۵۷ / ۳)

با سلام ، عرض ادب و احترام به تمام کسانی که نظر خود را چه موافق و چه مخالف در این پست بیان می کنند.

بعضی از سران این فرقه مدعیند که باصطلاح جامعه یارسان - اهل حق - کتاب آسمانی را قرآن می دانند و امامان دوازده گانه را قبول دارند ؟؟؟؟!!!!  از باصطلاح سادات انتصابی سلطان صحاک ، پیران ، دلیلان ، صاحب نظران و مدعیان اهل حق چند سوال به شرح زیر دارم لطف فرمایید به تک تک آنها پاسخ مستدل و مستند و قانع کننده دهید .  و اگر بر اساس آموزه های دین الاهی که همان اسلام ناب محمدی (ص) وسیره و دستورات ائمه دوازده گانه بود  ، ما هم دیگر اصرار بر باطل ، منحرف ، التقاطی ، خرافاتی ، مشرک و کافر بودن جامعه یارسان (اهل حق ) نخواهیم کرد و در ضمن متذکر می گردد ازحاشیه سازی و طفره رفتن هم خودداری نمایید .

۱- اصول دین را از نظر جامعه باصطلاح یارسان بطور مشروح بنویسید. ( توحید ، نبوت ، معاد ، عدل و امامت ) .

۲- فروع دین را از نظر جامعه باصطلاح  یارسان  بطور مشروح پاسخ دهید . ( نماز ، روزه ، خمس ، زکات ، حج ، جهاد ، امربه معروف و نهی از منکر ، تبری و تولی ) .

۳- تناسخ ، حلول و الوهیت (دونادون ، جامه به جامه ، مظهر به مظهر- مظهریت - ) را از نظر جامعه یارسان / اهل حق شرح دهید .

۴- معتقدید که کتاب آسمانی جامعه باصطلاح یارسان قرآن است و معتقدید در جوار قرآن دفاتر یارسان دارید و باورمندیهایتان را از قرآن و دفاتر یارسان اخذ می نمایید نه از تفاسیر مفسرین بزرگوار شیعه » ؟؟!! . لطف فرمایید آن را شرح مفصل دهید .

۵- حضرت نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جامعه بشریت ، شیخ امیر وهمچنین دیگر بزرگان اهل حق کیستند؟! ( که تاکنون از چشم وگوش بشریت ناشناخته مانده اند ) ؟؟!! و در کجا و در چه قرنی بدنیا آمده اند ؟ و درکدام مکتب خانه ، حوزه علمیه و یا دانشگاه تحصیل علم کرده اند ؟؟!! و درجات علمی و مکتوبات ایشان را شرح کامل داده و در کجا مدفن هستند ؟! لطف کنید مشروح بنویسید .

۶- اعتقاد دارید دفاتر یارسان براساس کشف وشهود وذوق بیان شده است درواقع شیوه ای غیر متعارف درنقل حدیث است وآن این است که اشخاص عارف (دراویش یارسان) درمکاشفه حدیثی را مستقیمآ ازپیامبر ودیگرامامان می شنوند دراین صورت دیگرازبررسی سند ، جامعه یارسان فارغ خواهد شد ومی توانید به آن حدیث باورمند وعمل کنید وحتی آنرا اززبان امامان وپیامبر نقل کنید دراین رابطه چه بسا احادیثی که ازنطر سند شیعی وسنی ضعیف اند ولی عارفان ودراویش یارسان درشهود خود به صحت آن واقف شده وآنها را به عنوان احادیث صحیح نقل می کنند دراین حالت دراویش یارسان درست مانند کسی می شوند که درحالت عادی آنرا ازلبان پیامبر ودیگرامامان شنیده است وبرعکس درمورد احادیثی که ظاهراً ازنظر سند (شیعی و سنی) صحیح اند ممکن است دراویش یارسان درمکاشفه ازشخص پیامبر ودیگرامامان بشنوند که چنین چیزی نفرموده است دراین صورت آن حدیث ازنظر جامعه ترقیخواه ؟! یارسان بی اعتبار می شود کما اینکه احادیث متعددی بدین شیوه روایت شده است مثلا حدیث ( الله خلق آدم علی صورة ) این حدیثی است که صحت آن ازراه کشف اثبات شده است آنجا که نوروز سورانی می فرمایند (ای ملک صورت ساقی چلانه) هرچند که نزد اصحاب نقل صحتش اثبات نشده است (خدا انسان کامل را به صورت رحمان آفرید) ویا حدیث گنج پنهان که ازراه کشف وشهود صحتش اثبات شده است هرچند که نقلا اثبات نگشته است وارد شده است ؟؟ (گنج ناشناخته ای بودم پس دوست داشتم شناخته شوم پس مخلوقات را خلق کرده (که همان پنهان شدن درعالم در‍‍‍ است که نوروز سورانی بزرگ اندیشمند جامعه بشریت بدان اشاره دارند ) (البته واژه (در) در دفترنوروز سورانی حامل چند بار معنایی است که درمتن شعر مشخص میشود که منظور ومفهوم آن چیست . به نظر می رسد که اینها ادعای کذب محض بوده و بی اساس می باشد و درانحراف نگاه داشتن عده ای از معتقدین به یارسان است . ولاغیر.

سوال : براساس نوشته های محقیقین و پژوهشگران ادیان ، فرق و مذاهب اعم از اهل حق و غیر اهل حق ، یارسان در قرون هفتم و یا هشتم بوجود آمده است ، پس چگونه ممکن است ؟؟ عرفای یارسان با پیامبرو امامان مصاحبتی داشته اند و کدام عرفای یارسان ؟؟ ، لطف نمایید نام آنها را با سند و نشانی دقیق ذکر نمایید . و آیا این از نظر عقل ، نقل ، شرع و مورخین همخوانی دارد ؟ و ممکن بوده ؟ و یا از نظر یارسان امکان دارد ؟  آیا این عوام فریبی نیست ؟؟!!!. و این نوشتار شما در گمراه و ضلالت نگاه داشتن عوام الناس یارسان نمی باشد . ؟؟؟؟!!!

سوال : شیوه غیرمتعارف و مکاشفه در نزد جامعه یارسان چیست و چگونه انجام می گیرد ؟!.

۷ - ... کلاردشتی پرچمی بالای خانقاه خود می افراشت که این جمله ( علی الله و باطل ما سوی ) درب منقوش بود تابلویی در جم خانه ... درکنار قبر وی بر دیوار نصب گردیده که جملات زیر را نوشته اند : اول و آخر یار ... جم حقیقت کعبه باطن است شرط بنیامین ذوالفقار دوسر است مویی از سبیل یار برابر قرآن است مال یارستان همه نذر و نیاز است . لطف فرمایید پاسخ خود را به این سوال که مویی از سبیل یار برابر قرآن است را مستدل شرح دهید .

۸- جامعه یارسان / اهل حق معتقد هستند که کلیه روایات واحادیثی که بوی نفی قیام وتخریب شخصیت های (یارسان ) وتکفیر و رد تناسخ بدهد و به مشام برسد جعلی و ساختگی است ، یعنی شما آیات قرآن کریم را رد می کنید و این نشان دهنده ی شما ، نسبت به قرآن کفر است . پاسختان را مستند بطور مشروح بیان کنید.

۹- گویند اهل حق فرقه خاصی از صوفیه است که در قرن هفتم در غرب ایران به وجود آمده است پاسختان به این سوال چیست ؟

۱۰- دفاتر یارسان براساس کشف وشهود وذوق بیان شده است . این جمله اهل حق یعنی چه ؟!!! لطف فرمایید دقیق شرح دهید و از بیان کلی گویی پرهیزنمایید .

۱۱- اهل حق (یارسان ) معتقدند که اولاً تمام باورمندیهای یارسان همسو وهماهنگ با قرآن است (البته با آیات نسخ نشده) . ثانیاً تأکید می کنید برای شناخت باورمندی هرگروه مذهبی ونحله ای باید به متون مقدس آن گروه مراجعه کرد نه به افراد داخل پارک وخیابان وغیره . ثالثاً خدمت شما عرض شود نوروز سورانی می فرمایند .

گروی یارسان گمرک درهم بعضی ومراد بعضی خاطر غم

یعنی اینکه گروه موسوم به یارسان همانند کالاهایی موجود درگمرک هستند بدین معنی ومفهوم که بعضی ازکالاها استاندارد ومرغوب هستند وبعضی ازآن کالاها نامرغوب وغیر استاندارد براین اساس بعضی ازمردم یارسان درتمام لحظات مراد وخاطر خوب وخوش برآنان گذر خواهد کرد وگروهی وبعضی دیگر حتی برای یک لحظه شادمانی وبی غم بودن برآنان راه نمی یابد وهمیشه پریشان خاطر هستند .

سوال : خدمتتان عرض شود کلمه گمرک و استاندارد در زمان حضرات نوروز سورانی ها استعمال نمی شده است و این از ساخته های شماست و می خواهید عظمت وی را بزرگ جلوه نمایید و ارزش و اهمیت وی را در پیش عوام جامعه یارسان بالا ببرید . منظورتان از معنی و مفهومی که بعضی از کالاها استاندارد و مرغوب هستند و بعضی از آنها نا مرغوب و غیر استاندارد یعنی چه ؟ منظورتان این است که یارسانیها افراد مرغوب و استاندارد هستند و غیر از یارسانیها نا مرغوب و غیر استاندارد می باشند .

سوال : متون مقدس اهل حق را ذکر نمایید .  ولطف کنید پاسختان را شرح دهید .

۱۲- عیب و ایراد جامعه یارسان این است که آدمهای زود باور هستند که هرچه شنیده اند بدون بررسی آن را می پذیرند و به خود زحمت نمی دهند که صحت و سقم قضایا را بررسی کرده و سند آن را ارزیابی نمایند . آیا شما (یارسان ) احادیثی که از طرف پیامبر(ص) و یا امامان (ع) نقل شده و اسناد آنها هم متواتر بوده و صحت آنها هم از طرف مورخین ، فقهاء و... مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شده است را نمی پذیرید . ؟؟؟!!! پاسخ قانع کننده ارایه نمایید .

۱۳- زحمت کشیده آیات قرآن کریم که به نظر شماها نسخ شده است را تک تک مشخص کرده و آیاتی که جامعه یارسان به آن اعتقاد دارند و تفسیر به رأی می نمایید آن آیات را هم ذکر کنید !!!؟؟؟

۱۴- متون مقدس یارسان مورد ادعای خودتان را مستند بنویسید و به چه چیزی متون مقدس می گویید و متون مقدس در نزد جامعه یارسان چیست ؟.

۱۵- منظور از جامعه ترقیخواه یارسان چیست ؟ مرحمت فرمایید آن جامعه ترقیخواه یارسان را مستدل بنویسید .

۱۶- توصیه می نمایید غیر یارسانیها (غیراهل حق ها) در باورمندیهایشان رفورم ایجاد کنند و تأکید می کنید که رفورم در اندیشه جهت اصلاح اندیشه نه بدعت است و نه بدیع ، و با حاشیه سازی و توجیهات غیر معقول اذهان خوانندگان را منحرف کرده و بدعتهای حضرت سلطان ضحاک و نوروز سورانی ها را موجه جلوه می نمایید و آن را برحق و برابر با پیامبران اولوالعزم همتراز و برابر می دانید .

آیا سلطان ضحاک و نوروز سورانی ها و براگه ها و... یارسانیها هم از سوی خدا جهت اصلاح مکارم اخلاق و رفورم در اندیشه بوده است و بر آنها هم از طرف الله تعالی وحی نازل می شده است . ؟؟؟!!!

۱۷- منظورتان از اسطوره خلقت از دیدگاه جامعه یارسان همان حضرات سلطان صحاک و نوروز سورانی و براگه ها و شیخ امیرها هستند و... ؟؟ .

۱۸- جامعه اهل حق (یارسانیها ) معتقدند ؛ اگرآن کلید واژه هایی که دراینگونه احادیث به کاربرده شده موشکافی شود تمام علمای قم ونجف چاره ای ندارند جز اینکه اقرار کنند آن احادیث جعلی هستند . منظورتان از آن کلید وا‌‌‌ژه ها چیست ؟ که علماء ، فقهاء ، مورخین و اندیشمندان قم و نجف از آن عاجز هستند ؟ لطف کنید مستندات آن را بنویسید .

۱۹- معتقدید و تأکید می کنید که تمام باورمندی های یارسان همسو وهماهنگ با قرآن است ( البته با آیات نسخ نشده ) » . یعنی آیات نسخ شده قرآن کریم را قبول نمی کنید و آن را نمی پذیرید . یعنی این باور مندی یارسان همسو و هماهنگ با قرآن کریم نمی باشد و آیاتی که در رد تناسخ نازل شده را هم نمی پذیرید  .نظر و پاسخ خود را بیان فرمایید .

از این اعتقادتان معلوم می گردد که شما هر آنچه که از آیات قرآن بر ضررتان است قبول ندارید و آیاتی را قبول و می پذیرید که تفسیر به رأی خودتان باشد ؟!!!!! . لطف کنید با دلیل و برهان قانع کننده پاسخ دهید و از طفره رفتن خود داری کنید .

۲۰- منظورو اعتقاد یارسانیها نفی قرآن کریم ، احادیث ، روایات پیامبر اسلام (ص) ، امامان (ع) ، مورخین اسلامی ، اندیشمندان مسلمان ، فقهاء و علمای مسلمین می باشد ؛ لطف نمایید پاسخ خود را شرح داده و از حاشیه رفتن هم پرهیزکنید و لازم هم نیست ، ازعلم فیزیک ، زمین شناسی و کیهان شناسی کلاس دایر نمایید و بخواهید از آن طریق از پاسخ دادن طفره روید و حاشیه سازی کرده و اذهان جامعه یارسانتان را از تحقیق منحرف کنید . 

جناب آقای فریبرز

 یا علی مدد

آقای اسد، با آن همه توهینات و تهمت های کذب و ناروا، در مقابل تذکرات مکرر، متأسفانه بجای پوزش خواهی همچنان دست از اهانت به ساحت مقدس حضرت سلطان سهاک بر نمی دارند و آن بزرگوار را ضحاک خطاب می کنند. لذا می توان چنین برداشت نموده که به فرموده شیخ اجل سعدی:

نیش عقرب نه از بهر کینه است    بلکه اقتضای طبیعش این است!

لذا به نظر می رسد که پاسخ دادن به پرسش های بی سر و ته و تکراری فردی غیر مسوول و بیکار مانند ایشان، کاری عبث و بی نتیجه است. گر چه بعید نیست بعد از ایشان، طولی نکشد که هزاران نفر دیگر نیز از روی کنجکاوی بخواهند با رموزات آیین یاری آشنا شوند. هر چند که نرود میخ آهنین در سنگ! به هر حال، صلاح کشور خویش خسروان دانند.

خداوند یار و نگهدار رهروان عشق علی باد

عشق علی بدون پیروی از او پشیزی نمی ارزد
بجای مغالطه،سفسطه، طفره رفتن و عوض کردن بحث لطفا پاسخ سوالات جناب اسد را بدهید تا استفاده کنیم
هو اول یار اخر یار
جناب اقای علی اعلایی ضمن عرض سلام ویا علی مدد
ازانجایی که بعض سئوالات ایشان بسیار منطقی جا افتاده است بنده خود ملزم میدانم به جواب ان پرسشها چونکه موضوع سر باورمندیها است لذا من این موضوع را جهاد درراه دین وباورمندی تلقی میکنم و دراین جهاد هستم بقول حضرت نوروز سورانی یزرگ اندیشمند عالم عرفان واندیشه میفرمایند
دله یک جهت                    دلم جنگ دین گیانی یک جهت
یعنی اینکه ای دوست فقط در یک صورت باید به جنگ وجهاد جانانه بپردازی انهم جنگ وجهاد برای حفظ حریم دین وباورمندی است  درشرح این بیت باید گفت که دنیا کم ارزش تر ازآن است که برسر آن نزاع وجدال شود ((قل متاع الدنیا قلیل والاخره خیر لمن اتقی بگو کالای دنیا اندک است وآخرت برای کسی که تقوا داشته باشد بهتر است)) گوی رستگاری وسعادت را کسی برد که چند روزه دنیا را با دوستی ومحبت حق وآشتی وصلح وصفا با بندگان خدا سپری کند نه اینکه دشمنی ونزاع را با انان اختیار نماید زیرا حضرت محبوب با همه موجودات میباشد ونزاع با خلق بشر را ازمشاهده جمال او ازطریق مظاهر باز میدارد لذا حافظ شیرین سخن هم میفرمایند
نزاع برسردنیای دون کس نکند               به آشتی ببر ای نور دیده گوی فلاح
درضمن بنده هم درحین کامنت گذاشتن من بعد پرسشهایی از اسد دارم وایشان ملزم هستند به پاسخ به ان پرسشها
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
هو اول یار آخر یار
سئوال
براساس نوشته های محققین وپژوهشگران ادیان وفرق ومذاهب اعم ازاهل حق وغیر اهل حق اهل حق درقرون هفتم وهشتم بوجود آمده پس چگونه ممکن است عرفای یارسان با پیامبر وامان مصاحبتی داشته باشند والخ
همچنانکه دوستان عزیز ملاحظه میفرمایند شخصی به نام اسد چنین پرسشی وارد نموده مبنی بر اینکه اندیشمندان روحانی یارسان ازآنجا که با امامان دوازده گانه یارسان وپیامبر یارسان اوورلب تاریخی با هم نداشته اتد چگونه با هم مصاحبت داشته اند لذا باید گفت جناب اقای اسد خدمت شما وهمفکرانتان عرض شود هیچ کس نمیتواند درباره منابع ومأخذ یک اندیشمند روحانی یارسانی به معنی همپوشانی تاریخی سخن بگوید چه آن اندیشمند روحانی یارسانی که به آخرطریق سلوک رسیده والهام را به صورت مستقیم ازپیامبر ودیگرامامان دوازده گانه یارسانی ازطریق ارتباطات باطنی دریافت میکنند لذا ازدریافت تأثیرات همپوشانی تاریخی و اوورلب بشری آزاد است
حضرت نوروز سورانی دراین مورد میفرمایند
میرزام دادن چم          باطن پی دوستان چنگی دادن چم
یعنی اینکه معلم معنوی من ازطریق ارتباطات باطنی برای دوستان ویاان شرح مختصری داده است
لذا میبینیم اندیشمند روحانی یارسان معرفت را ازطریق اشراق تجلی حق برقلبش دریافت میکند
لذا ما پیروان یارسان تنها ازلحاظ بیان وصورتبندی تجارب احوال درونی اندیشمندان روحانی یارسان گاه گاهی ازنوشته های دیگران مدد میگیریم کما اینکه حافظ شیرین سخن میگوید
خوشتر آن باشد سر دلبران         گفته اید درحدیث دیگران
وگرنه حضرت نوروز سورانی ودیگراصحاب ایشان درزمان حضرت آسید براگه گوران درهیچ مکتبخانه ای وهیچ دانشگاهی وهیچ حوزه ای مشغول تدریس وتلمذ نبوده اند لذا همان نطریات علمی که هم اکنون که دردانشگاهای معتبر دنیا مطرح است وآموزه های عرفانی واندیشه های فیلسوفانه مطالب علمی همچون انفجار بزرگ ووجود ماده تاریک درجهان وگسترش کیهان ووجود ذرات گرد وغبار درپهنه کیهان و سه رنگ اصلی نور قدرت هسته ای ذرات ووجود منظومه های شمسی مزدوج وبه قول برادرمان اسد واژه گمرک وصدها واژه دیگر برای ولین بار در طول تاریخ بشریت جاری شده است واین خود گویای این فقط وفقط ازطریق کشف وشهود واشراق حاصل شده است ولاغیر
توجهبرادران عزیز را معطوف میدارم به این بیت ازکلام نووز سورانی
نظام دا جهان وی فکر وفن               کوه نه کف بحر نجای ویش نکن
یعنی اینکه حضرت حق بدون بکاربردن هرگونه فکر وترفندی فقط با اشاره کن وجودی نظم خاصی به عالم هستی بخشید بطوریکه کوه را از بستر دریا بیرون اورد بدون اینکه انرا ازسر جایش برکند
توجه کنید دوستان این مطلب زمانی گفته شده است که نظریه تکتونیک صفحه ای درزمین شناسی اصلا وجود نداشته وپا نگرفته بوده لذا مظاوی چنین کلمات وچنین موضوعاتی است که نشانه ای از شهودات عرفانی وذوقی وکشفی را جلوه گراست وبنده با قطع یقین بیان میدارم که اهل تفکر وکسانیکه صرفأ دغدغه تفکر واندیشه عقلی را دارند قادر به فهم ومراد حضرات روحانی یارسان نیستند کسانی میتوانند این امور را دریابند که کاملا وارسته بوده وازهمه امور دنیوی فراتر رفته باشند کسانی میتوانند تعالیم بزرگ اندیشمندان روحانی یارسان را درموارد متعدد درک وفهم کنند که خود درآن موارد که حق است تشبه یابند وفانی شده باشند وبه آن حقایق یگانه شده باشند لذا معرفت به قلب نوروز سورانی ودیگر اصحاب بزرگوارایشان درزمان حضرت آسید براگه گوران خود حقیقت بل خود حق است که سخن میگوید لذا ما پیروان یارسان که باورمندیهایمان را ازاین بزرگان اخذ نموده ایم نگران این نیستیم کسی که به حق تشبه نیافته ازدریافت این سخنان عاجز هستنند وبه آنها میگوییم تا این حقایق را درنیابید وبا این حقایق یگانه نشوید نباید قلب خویش را به زحمت اندازید چرا که دریافت آن برای شما ممتنع ومحال است چرا که این موارد حقایقی نیست که با تفکر وتعقل بدست آمده باشد بلکه مستقیم از طریق ارتباطات باطنی با حضرت علی ودیگر امامان دوازده گانه یارسان بدست آمده است لذا اگر کسی یا کسانی به باورمندیهای بزرگان یارسان معرفت یابند آنچه را که میگویند درخواهند یافت که این خود امامان ویا پیامبر است که دارد سخن میگوید پس درمجموع باید گفت حضرت نوروز سورانی ودیگر یاران واصحاب ایشان عارفان وارسته ای هستند که تجارب عمیق عرفانی داشته وبرکتاب مقدس قران ومتون فلسفی وعرفانی تسلط فراوانی داشته وازاین تجارب به نحو احسن دراختیار جامعه یارسان قرار داده اند  اری به قول حافظ شیرازی باید گفت
نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت                 بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
واما پرسش از اقای اسد جناب اقای اسد همچنانکه همه میدانیم شعار اساسی اسلام ومسلمانان در باب توحید بر مبنای (لا اله الا الله میباشد لطف کنید توضیح این (لا) پیش از اله ایا (لای نفی اله است یا لای اثبات اله ) بدان که صحت وسقم مسلمانی ومسلمان بودن شما درگرو پاسخ به این پرسش است میتوانی ازاخوندهای قم هم مدد بگیری منتظر پاسختان هستیم
مرید سادات حیدری گوران فریبرز

هو اول یار آخریار
شرح وتفسیر یک بیت از کلام نوروز سورانی با پیوست سئوال و جواب پرسشهای اسد
قامتم زمین سخوانم کمر               خونم رگ آب جهان مسخر
قامت من به منزله زمین است واستخوانهایم به منزله سنگ خونی که دررگهایم جریان دارد به منزله ابهای زیرزمینی و رودخانه ها ودریاها واقیانوسها میباشد که سطح زمین را فرا گرفته است دراین رابطه باید گفت خون درهمه جای بدن جاری است ومایعات سلولی درهریک ازقسمتهای بدن به تقویت آن کمک میکند هریک ازاعضای داخلی بدن را میتوان به حوضچه های پر ازگیاه مایع دار مرطوب که بوسیله رودخانه های کوچک تغذیه وتقویت میشوند تشبیه نمود مابع مواجی که دراطراف سلولها را احاطه نموده غذای لازم را را به شاخ وبرگ آن گیاه میرساند زیادی یا کمی این عمل شیمیایی به سرعت وکندی رودخانه های غذا ارتباط دارد ودر پایان این فعل وانفعالات خون بدن پس ازعبور ازلابلای سلولها این محیط مواج را به کار می اندازد خونی که دررگها جاری است باید به ابهایی که زمین را مشروب میسازد تشبیه نمود خون هم مانند سابر بافت های بدن یک نوع بافتهای مواجی است که تقریبا محتوی سی هزار میلیارد گلبول قرمز وپنجاه هزار گلبول سفید میباشد اما این سلولها مانند سایر سلولهای بدن بی حرکت وثابت نیستند بلکه برعکس این سلولها دریک مایع چسپنده که (پلاسما ) نام دارد موج میزنند وبا موجهای سیال ودانه دار خود درتمام بدن گردش میکنند ودرحین عبور برای هریک ازسلولها مقدار ونوع غذای لازم را میرسانند علاوه بر این سلولها درخون بدن بک نوع مواد وسلولهایی که موجود است که میتوانند در قسمتهای مختلفه بدن درموقع احتیاج سلولهای تازه ای ایجاد نمایند این عمل عجیب مانند سیلاب خروشانی است که به کمک گل ولای وتنه درختانی که ازجا کنده میشوند درسواحل مساعد بدن ساختمانهای جدیدی میسازندواما جواب پرسش
پرسش ازخمس وزکات شده است ما زکات داریم کما اینکه یکی ازاصول بنیادین جامعه یارسان براین مبنا قرار دارد وبه ان ایین یاری هم میگویند یعنی کمک به همنوع فارغ ازهرگونه رنگ ونژاد وزبان قومیت وملیت دین و غیره وذالک
درکلام کلام است
ای کردار داران کردار وگیره           وروژ حساب تیری صد تیره
ای کسانی که کردار خود را میپردازید ادن کردار های شما در یوم الحساب محاسبه میگردد وصد برابر آن به شما پاداش داده میشود کما اینکه درقران کریم هم مثلی بدین مضمون دررابطه با خوشه گندم آورده است واما ما خمس نداریم وتحت هیچ عنوان هیچ یارسانی حق ندارد از مالش وداراییهایش به سادات یارسانی وجهی تحت عنوان خمس بپردازند که اینهم با ایات خدا همخوانی دارد چرا چونکه ایه ای دررابطه با خمس مبنی براینکه به مال تعلق میگیرد وجود ندارد
انچه که درقران آمده مربوط به غنایم جنگی است واما پرسش امروز درهمین رابطه است
اگر شما ایه ای پیرامون این موضوع ازقران ارایه دادید به دیده منت خمس را درباورمندیهایمان میگنجانیم دراین رابطه میتوانید تمام قاریان قران وحافظان قران علمای تمام جهان اسلام به خدمت بگیری یا حق
مرید سادات حیدری گوران
هو اول یار آخر یار
حیدر دست زور                   حیدر نداریم داوای دست زور
ما از آن دستی که مردم آزاری میکند برخوردار نیستیم و ارزوی داشتن جنین دستی را هم تداریم
مگرهم شمشیر کارخانه زبور            بشکافو شفق شربت خانه نور
مگراینکه زبان همچون شمشیر برنده ای گردد تا این کانون معارف ونوشتارهای الهی (کارخانه زبور) بر کالبد تاریک ظاهربینان اثر گذارد ونورهدایت دروجود آنان دمیده شود وازشربت باده توحید برخوردار شوند
واما جواب سئوال    منظور ازجامعه ترقیخواه یارسان چیست؟
خدمت شما عرض شود حضرت نوروز سورانی میفرمایند
امر خواجای ویش وجا آوردن           قوای نیک وبد کهنه و نو کردن
یعنی اینکه اصلاح گران جامعه یارسان دستور وفرامین رهبر و ومعلم معنوی خود را اجرا میکنند وآن  این است که ارزشهای نو وخوب را جایگزین ارزشهای کهنه وفرسوده مینمایند لازم به ذکر است ازدیدگاه ما باورمندان یارسانی تحولات اجتماعی یک سنت گریز ناپذیر است وتابع خواست جامد اندیشان ومتحجران مدعی سرپرستی دین نمیباشد وبه رغم آرزوها وممانعت های آنان به راه خود ادامه میدهد ارزشهای کهنه وفرسوده ومورد دفاع وحمایت جامد اندیشان ومتحجران درشرایط مناسب دستخوش حمله جریان فکری بالنده واقع خواهد شد ودرصحنه اجتماع کنار زده خواهد شد وجریان نوین به راه افتاده وارزشهای فرسوده را جاروب کرده وازصحنه اجتماع کنار خواهد زد لذا دراین مورد به حسب اینکه (حقیقت که خود عیان است      چه حاجت به بیان است) ازفتوای علمای جماعت اخوندی چه متاخر وچه متقدم در مورد استفاده ازوسایل شنیداری ودیداری پیوند اعضا  وتشریح کالبد انسان وجلوگیری ازبارداری خانمها و واکسیناسیون وایجاد جایگزینی حمام امروزی با حمامهای قدمی(که کربودن ان برروحانیان مسلم بود)وصدها مورد دیگر که ازحوصلخ من خارج است صرف نظر میکنم واما پرسش ازاقای اسد درکامنت به تاریخ 25 خرداد اشاره ای دارید به یکی ازسوره های قران بقره آیه 28 واین ایه ازکیف تکفرون بالله شروع میشود پرسش این است که مخاطب ومخاطین این آیه چه کسانی هستند ایا باورمندان به فلسفه تناسخ هستند که هم حیات را برای انسان پس ازمرگ چه دراین دنیا وچه بعد ازرستاخیز قایل هستند یا ویا مخاطب کسانی هستند که هیچگونه باورمندی به حیات پس از مرگ را ندارند ویا کسانی که فقط باورمند به حیات بعد ازرستاخیز اگر عقیده وباومندی شما درست است چرا درقران هرگاه صحبت ازیحی ویمیت میشود خداوند پشت بند آیه مثل از مرده شدن درختان درزمستان وزنده شدن آنان درفصل بهار مینماید وپشت بندش ایه میگوید دراین مورد تفکر وتعقل کنید مگر نه این است که مثل باید با ممثل همخوانی داشته باشد لطف کنید بطور اجمال توضیح دهید کفایت میکند
مرید سادات حیدری گوران فریبرز
هو اول یار اخریار
مطابق روال همیشگی بدرود تا درودی دیگر دوهفته دیگر برمیگردم امبد انکه اقای اسد همچنانکه ما خود را ملزم به جواب پرسشهای ایشان میدانیم ایشان هم متقابلا این رویه را رعایت کنند

     هُوَالْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» «او است اول و آخر و ظاهر و باطن و او به همه چیز دانا است» (۵۷ / ۳)
    پاسخ سوال شما را از خود قرآن  که مفسر آن  علامه مرحوم سید محمد حسین طباطبایی رحمت الله علیه که بزرگترین مفسر قرآن کریم در قرن اخیر است می دهدم  . 
    بنده مثل شما نیستم که چند بیت شعر سرشار از التقاط ، خرافات و کفر و شر ک را سرهم کرده و ادعا نمایم که این شعر را حضرت سلطان ضحاک بی سواد بدعت گذار و شیخ امیر ، نوروز سورانی های بی سواد و دنباله رو ضحاک بدعت گذار کفر و شرک و خرافات و التقات سروده اند  و به نام  آنان توضیح و تشریح نمایم و پاسخ سوالات بنده و امثال بنده را بدهید . 
    تأکید مجدد می کنم ؛  این سران باصطلاح سادات جعلی و انتصابی حضرت سلطان ضحاک و پیران و ذلیلان و عده ای از سران این فرقه اجازه نمی دهند جوانان این فرقه باطل اقدام به تحقیق نمایند چون شهوترانی و حرص و طمع مال اندوزی و درکنار آن خوش گذرانی با ... و... به تحقیق ترجیح می دهند چون این مریدان ساده دل و عوام را از دست می دهند  و دیگر نمی توانند مطامع شوم خود را اجرایی نمایند . این افراد  مال و زنهای مریدانشان را بر خود حلال می دانند . 
    و حالا جواب سوالات شما از خود قرآن به شرح زیر داده می شود . 
    تفسیر المیزان

     آیات 28 - 29 بقره 

    28- کیف تکفرون باللّه و کنتم اموتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون

    29- هو الذى خلق لکم ما فى الارض جمیعا ثم استوى الى السماء فسویهن سبع سموت و هو بکل شى ء علیم

    ترجمه آیات

    شما که مردگان بودید و خدا جانتان بداد و بار دیگرتان مى میراند و باز جانتان میدهد و باز سوى او بر مى گردید چگونه منکر او میشوید (28)

    او است که هر چه در زمین هست یکسره براى شما آفرید سپس بآسمان پرداخت و هفت آسمان بپا ساخت و بهمه چیز دانا است (29)

    بیان

    در این آیات براى بار دوم بآغاز کلام برگشته ، چون خدایتعالى بعد از آنکه در اول سوره بیاناتى کرد با آیه : (یا ایها الناس اعبدوا ربکم) تا چند آیه آن بیان را بطور خلاصه توضیح داد، و این آیات همان را بطور تفصیل توضیح میدهد، که ابتداء این تفصیل جمله : (کیف تکفرون باللّه ) است ، و آخر آن دوازده آیه بعد است .

    در این آیات حقیقت انسانرا، و آنچه را که خدا در نهاد او بودیعه سپرده ، بیان مى کند، ذخائر کمال ، و وسعت دائره وجود او، و آن منازلى که این موجود در مسیر وجود خود طى مى کند، یعنى زندگى دنیا، و سپس مرگ ، و بعد از آن زندگى برزخ ، و سپس مرگ، و بعد زندگى آخرت ، و سپس بازگشت بخدا، و اینکه این منزل آخرین منزل در سیر آدمى است ، خاطر نشان میسازد.

    و در خلال این بیان پاره اى از خصائص و مواهب تکوین و تشریع را، که خداوند تعالى آدمیانرا بدان اختصاص داده ، بر مى شمارد، و مى فرماید: انسان مرده اى بى جان بود، خدا او را زنده کرد، و همچنان او را مى میراند، و زنده مى کند، تا در آخر بسوى خود باز گرداند، و آنچه در زمین است براى او آفریده ، آسمانها را نیز برایش مسخر کرد، و او را خلیفه و جانشین خود در زمین ساخت ، و ملائکه خود را بسجده بر او وادار نمود، و پدر بزرگ او را در بهشت جاى داده ، و درب توبه را برویش بگشود، و با پرستش خود و هدایتش او را احترام نموده بشاءن او عنایت فرمود، سیاق آیه (کیف تکفرون بالله ، و کنتم امواتا فاحیاکم ) همین اعتناى بشاءن انسانها را مى رساند، چون سیاق ، سیاق گلایه و امتنان است .

    مراد از دو مرگ و دو حیات 

    (کیف تکفرون باللّه و کنتم امواتا)؟ الخ ، این آیه از نظر سیاق نزدیک به آیه :(قالوا ربنا امتنا اثنتین ، و احییتنا اثنتین ، فاعترفنا بذنوبنا، فهل الى خروج من سبیل )؟ پروردگارا دو نوبت ما را میراندى ، و دو بار زنده کردى ، پس اینک بگناهان خود اعتراف مى کنیم ، پس آیا هیچ راهى بسوى برون شدن هست ؟)، میباشد، و این از همان آیاتى است که با آنها بر وجود عالمى میانه عالم دنیا و عالم قیامت ، بنام برزخ ، استدلال میشود، براى اینکه در این آیات ، دو بار مرگ براى انسانها بیان شده ، و اگر یکى از آندو همان مرگى باشد که آدمى را از دنیا بیرون مى کند، چاره اى جز این نیست که یک اماته دیگر را بعد از این مرگ تصویر کنیم ، و آن وقتى است که یک زندگى دیگر، میانه دو مرگ یعنى مردن در دنیا براى بیرون شدن از آن ، و مردن براى ورود بآخرت ، یک زندگى دیگر فرض کنیم و آن همان زندگى برزخى است .

    و این استدلال تمام است ، که بعضى از روایات هم بدان اهمیت داده ، و اى بسا کسانیکه این استدلال را نپذیرفته اند، و در پاسـخ کسیکه پرسیده : پس معناى این دو آیه (کیف تکفرون الخ )، و (قالوا ربنا الخ ) چیست ؟ گفته اند (از آنجا که هر دو یک سیاق دارند، و دلالت بر دو مرگ و دو حیاة دارند، و آیه اولى ظاهر در این است که مراد از موت اول حال آدمى قبل از نفخ روح در او، و زنده شدن در دنیا است ، لاجرم موت و حیات در هر دو آیه را حمل بر موت قبل از زندگى دنیا، و حیات در دنیا مى کنیم ، و موت و حیاة دوم را در هر دو حمل بر موت در دنیا و زندگى در آخرت مینمائیم ، و مراد از مراتبى که در آیه دوم است ، همان مراتبى است که آیه اول بدان اشاره نموده ، پس دلالت آن بر مسئله برزخ هیچ معنا ندارد) و لکن این حرف خطا است .

    براى اینکه سیاق دو آیه مختلف است ، در آیه اول یک مرگ و یک اماته و دو احیاء مورد بحث واقع شده ، و در آیه دوم دو اماته و دو احیاء آمده ، و معلوم است که اماته بدون زندگى قبلى تصور و مصداق ندارد، باید کسى قبلا زنده باشد تا او را بمیرانند، بخلاف موت که بر هر چیزیکه زندگى بخود نگرفته صدق مى کند، مثلا میگوئیم زمین مرده ، یا سنگ مرده ، یا امثال آن .

    پس موت اول در آیه اول غیر اماته اول در آیه دوم است ، پس ناگزیر آیه دوم یعنى آیه : (امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین )، دو بار ما را میراندى و دو بار زنده کردى )، را باید طورى معنا کنیم که دو مرگ بعد از دو زندگى صادق آید، و آن اینستکه میراندن اولى میراندن بعد از تمام شدن زندگى دنیا است ، و احیاء اول زنده شدن بعد از آن مرگ ، یعنى زنده شدن در برزخ ، و میراندن و زنده شدن دوم ، در آخر برزخ ، و ابتداء قیامت است .

    ثبوت برزخ و تغییر و تحول در وجود انسان از تقص بسوىکمال در آیات قرآنى

    و اما در آیه مورد بحث دو تا میراندن نیامده ، تنها یک مرگ و یک زنده کردن و یک میراندن و یک زنده کردن ، و سپس بازگشت بخدا آمده ، فرمود: (و کنتم امواتا، فاحیاکم ، ثم یمیتکم ، ثم یحییکم ، ثم الیه ترجعون )، شما مرده بودید، خدا زنده تان کرد، و سپس شما را مى میراند، و آنگاه زنده میکند، و پس از چندى بسوى او باز گردانده مى شوید) و اگر در این آیه بعد از جمله (ثم یحییکم ) فرموده بود: (و الیه ترجعون )، معنا این میشد، که سپس شما را زنده مى کند، و بسویش باز گردانده مى شوید، ولکن اینطور نفرمود، بلکه کلمه (ثم ) را در جمله دوم بکار برد، و معمولا این کلمه در جائى بکار مى رود که فاصله اى در کار باشد، همچنانکه ما آنرا معنا کردیم به (پس از چندى بسوى او باز مى گردید)، و همین خود مؤ ید آیه دوم در دلالت بر ثبوت برزخ است ، چون مى فهماند بین زنده شدن ، و بین بازگشت بسوى خدا، زمانى فاصله میشود، و این فاصله همان برزخ است .

    (و کنتم امواتا) این جمله حقیقت انسانرا از جهت وجود بیان مى کند، و مى فرماید وجود انسان وجودى است متحول ، که در مسیر خود از نقطه نقص بسوى کمال مى رود، و دائما و تدریجا در تغییر و تحول است ، و خلاصه راه تکامل را مرحله بمرحله طى مى کند، قبل از اینکه پا بعرصه دنیا بگذارد مرده بود، (چون جزو کره زمین بود)، آنگاه باحیاء خدا حیاة یافت ، و سپ س همچنان با میراندن خدا و احیاء او تحول مى یافت .

    و این را در جائى دیگر چنین بیان کرده : (و بدا خلق الانسان من طین ، ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ، ثم سواه و نفخ فیه من روحه )، آغاز کرد خلقت انسان را از گل ، سپس نسل او را از چکیده اى از آبى بى مقدار کرد، و سپس او را انسان تمام عیار نموده ، از روح خود در او بدمید) و نیز در جاى دیگر فرموده : (ثم انشاناه خلقا آخر، فتبارک اللّه احسن الخالقین )، سپس او را خلقتى دیگر کرد، پس مبارک است خدا که بهترین خالق است )، و نیز فرموده : (و قالوا: اءاذا ضللنا فى الارض ، اءانا لفى خلق جدید؟ بل هم بلقاء ربهم کافرون ، قل : یتوفیکم ملک الموت الذى و کل بکم )، منکرین معاد از تعجب پرسیدند: آیا بعد از آنکه خاک شدیم ، و در زمین گم گشتیم ، دوباره خلقتى جدید بخود مى گیریم ؟ و اینان هیچ دلیلى بر گفتار خود ندارند، و منشاء این استبعادشان تنها اینستکه منکر لقاء پروردگار خویشند، بگو شما در زمین گم نمیشوید، بلکه آن فرشته که موکل بر شما است شما را بدون کم و کاست تحویل مى گیرد)، و نیز فرموده : (منها خلقناکم ، و فیها نعیدکم ، و منها نخرجکم تارة اخرى )، ما شما را از زمین درست کردیم ، و دوباره تان بزمین بر مى گردانیم ، و آنگاه بارى دیگر از زمین بیرونتان مى آوریم ).

    صراط انسان در مسیر وجودش و وسعت شعاع عمل او در عالم 

    و این آیات بطوریکه ملاحظه مى فرمائید، و انشاءاللّه توضیح بیشتر هر یک را در جاى خودش خواهید دید، دلالت مى کند بر اینکه انسان جزئى از اجزاء کره زمین است ، و از آن جدا نمیشود، و مباین آن نیست ، چیزیکه هست از همین زمین نشو نموده ، شروع به تطور نموده ، مراحل خود را طى مى کند، تا مى رسد به آن جائى که خلقتى غیر زمین و غیر مادى میشود، و این موجود غیر مادى عینا همان است که از زمین نشو کرد، و خلقتى دیگر شد، و باین کمال جدید تکامل یافت ، آنگاه وقتى باین مرحله رسید فرشته مرگ او را از بدنش مى گیرد، و بدون کم و کاست مى گیرد، و سپس این موجود بسوى خداى سبحان بر مى گردد، این صراط و راه هستى انسان است .

    از سوى دیگر تقدیر الهى انسان را طورى ریخته گرى کرده ، که با سائر موجودات زمینى و آسمانى ، یعنى از عناصر بسیطه گرفته تا نیروئى که از آن عناصر برمى خیزد، و نیز از مرکبات آن ، از حیوان گرفته ، تا نبات و معدن و غیر آن ، از آب و هوا و نظائر آنها، مرتبط و پیوسته باشد، و نیز تمامى موجودات طبیعى را طورى ریخته ، که با موجودات دیگر مرتبط بوده باشد، این در آنها، و آنها در این ، اثر بگذارند، تا باین وسیله هستى خود را ادامه دهند.

    چیزیکه هست ، اثر انسان در سایر موجودات بیشتر، و دامنه تاءثیرش در آنها وسیع تر است .

    براى اینکه این موجود چند وجبى ، علاوه بر اینکه با سایر موجودات طبیعى اختلاط و آمیزش دارد، و چون آنها قرب و بعد، و اجتماع و افتراق دارد، و براى رسیدن بمقاصد ساده طبیعیش در آنها تصرفاتى ساده دارد، از آنجا که مجهز بفکر و ادراک است ، تصرفاتى عجیب نیز دارد، که سایر موجودات آنگونه تصرفات را ندارند، آرى او سایر موجودات را تجزیه مى کند، و اجزائش را از هم جدا میسازد، و از ترکیب چند موجود طبیعى چیزها درست مى کند، موجود درستى را فاسد، و فاسد را درست مى کند، بطوریکه هیچ موجودى نیست مگر آن که در تحت تصرف انسان قرار مى گیرد، زمانى آنچه طبیعت از ساختنش عاجز است ، او براى خود میسازد، و کار طبیعت را مى کند، و زمانى دیگر براى جلوگیرى از طبیعت بجنگ با آن برمى خیزد.

    و کوتاه سخن آنکه : انسان براى هر غرضى که دارد از هر چیزى استفاده مى کند، و آنرا بخدمت خود مى گیرد، و لایزال گذشت زمان هم این موجود عجیب را در تکثیر تصرفات ، و عمیق تر ساختن نظریه هایش تاءیید مى کند، تا آنکه خداوند با کلمات خود حق را محقق سازد، و صدق کلام عزیزش را که فرمود:(و سخرلکم ما فى السماوات و ما فى الارض جمیعا منه )، (براى شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر کرد، در حالیکه همه اش از اوست )، نشان دهد، و همچنین صدق آن گفتار دیگرش را، که فرمود: (ثم استوى الى السماء)، (سپس بآسمان بپرداخت )، چون با در نظر گرفتن اینکه این کلام در مقام امتنان است ، از آن بر مى آید که استواء خدا بر آسمان نیز براى انسان بوده ، و اگر آنرا هفت آسمان قرار داد، نیز بخاطر این موجود در دانه بوده است ، (در اینجا خواننده عزیز را سفارش مى کنم در این باره بیشتر دقت بفرماید).

    پس صراط انسان در مسیر وجودش را فهمیدیم ، و این وسعت شعاع عمل انسان در تصرفاتش در عالم کون ، همان است که خداى سبحان نیز آنرا بیان نموده ، که از کجا آغاز میشود، و بکجا ختم مى گردد؟.

    مبدا حیات دنیوى انسان 

    چیزیکه هست قرآن کریم همانطور که احیانا مبداء حیات دنیوى انسان را که از آن شروع نموده ، عالم طبیعت و کون شمرده ، و هستیش را مرتبط با آن معرفى مى کند، در عین حال آنرا مرتبط با پروردگار متعال نیز میداند، و مى فرماید: (و قد خلقتک من قبل ، و لم تک شیئا)، (من تو را از پیش آفریدم ، در حالیکه چیزى نبودى )، و نیز مى فرماید: (انه هو یبدى ء و یعید)، (بدرستى که او است که آغاز مى کند، و در خاتمه برمى گرداند).

    پس انسان که مخلوقى است تربیت یافته در گهواره تکوین ، و از پستان صنع و ایجاد ارتضاع نموده ، در سیر وجودیش تطور دارد، و سلوک او همه با طبیعت مرده مرتبط است ، از نظر فطرت و ابداع مرتبط بامر خدا و ملکوت او است ، آن امرى که درباره اش فرمود: (انما امره اذا اراد شیئاان یقول له کن فیکون )، (امر او وقتى چیزى را اراده کند، این است که بگوید: باش ، پس آن چیز موجود شود). و نیز فرموده : (انما قولنا لشى ء، اذا اردناه ، ان نقول له کن فیکون )، (تنها سخن ما بچیزى که بخواهیم موجود شود: این است که بآن بگوئیم : بباش پس میباشد).

    دو طریق سعادت و شقاوت در مسیر رجعت بسوى خدا 

    این از جهت آغاز خلقت بشر و پیدایشش در نشئه دنیا، و اما از جهت عود و برگشتش بسوى خدا، قرآن کریم صراط آدمى را منشعب بدو طریق میداند، طریق سعادت ، و طریق شقاوت ، و طریق سعادت را نزدیک ترین طریق ، (یعنى خط مستقیم ) دانسته ، که برفیع اعلى منتهى میشود، و این طریق لایزال انسان را بسوى بلندى و رفعت بالا مى برد تا وى را به پروردگارش برساند، بخلاف طریق شقاوت ، که آنرا راهى دور، و منتهى باسفل سافلین ، (پست ترین پستیها) معرفى مى کند، تا آنکه به رب العالمین منتهى شود، و خدا در ماوراى صاحبان این طریق ناظر و محیط بر آنان است ، که بیان این معنا در ذیل جمله : (اهدنا الصراط المستقیم ) در سوره فاتحه گذشت .

    سلام دوستان

    ما جدیدا طبقه پایینمون یه همسایه اومده کلا فقط ماییم و اونا ، اونم متوجه شدیم که علی االهی هستند و اهل تکاب ، 5 نفرند ، حالا من نمیدئنم باید چه برخوردی داشته باشم باهاشون و چه کنم ؟
    البته فعلا ندیدمشون .
    سلام علیکم
    هر برخوردی با بقیه دارید با ایشان هم داشته باشید.
    یا علی
    دورود
    باتشکر از تشکیل این پست
    بنده الحق ( اهل حق) نیستم،مدت زیادی ساکن کرمانشاه بودم.در میان دوستانم چه در دوران نوجوانی و چه در دوران جوانی از پیروان این فرقه زیاد بودند.حتی صمیمی ترین دوستم که بعد از بیست سال دوستی متوجه الحق بودنش شدم.
    واقعیت اینه که این اشخاص درست متل مردمان عادی هستند منظورم از مردمان عادی،همچون دیگر مذاهب و ادیان هستند.در بینشان انسان های خوب و بعد دارند ،درست مثل ما شیعه ها
    در دوره ی دانشجوی به سبب روحیه ی کنجکاوم بسیار به بحث و جدل در رد این فرقه با دوستان الحقم داشتم.واقعیت امر این است اکثریت این دوستان علمی به فرقه خود ندارند.بعضی ها درست مثل ما شیعه ها محارم رو حرام می دونند و به توحید اعتقاد دارند و صرفا با اعتقادات خاص خود نسبت به مولا علی ( ع) ارادت خاصی دارند.بعضی دیگر از دوستان بر خلاف دسته ای اول استغفرالله امام علی ( ع ) را خدا و نیز مشروب و گوشت خوک را حلال می دانند.
    اما بنده بعنوان شخصی که مدت زیادی در کرمانشاه زندگی کردم و دوستان زیادی هم از این فرقه داشتم ، با جراعت عرض می کنم اکثریت چیزی از این فرقه نمی دانند و مواقعی که باهاشون وارد بحث می شوی ابراز بی اطلاعی می کنند و می گویند ماهم مثل شما هستیم و فقط امام علی رو بیشتر قبول داریم.
    بنده تک تک کامنت های دوستان در این پست رو خوندم ، جدا از افراد نادانی چه از اهل حق ، چه تشیعه که صرفا جز توهین چیزی در دست نداشتند،مطالب مفید زیادی یافتم، اما متاسفانه دوستان اهل حقمون در پاسخ به سوالات و ابهامات دوستان تشیع ،منطقی رو نکردند.
    بنده مدتی است به دختر خانمی علافه مند شدم،خانواده ایشان رو هم به خوبی میشناسم و بسیار درست و با آبرو هستند،ایشان دختری تحصیلکرده هستد که اهل حق هستند.
    این همان دلیلی است که بنده مدتی است در مورد فرقه اهل حق تحقیق می کنم،اما متاسفانه منبع درستی وجود ندارد،تمامی منابع و سایت ها نیز به اتفاق مطالب بیان شده همیت سایت را مطرح کردند .بازم متاسفانه به علت سکرت نگه داشتن قوانین و احکام این فرقه توسط پیرها و درویشان نه تنها مردمان شیعه ،بلکه خود دوستان اهل حق نیز اطلاعات زیادی در این خصوص نداشته و صرفا زبانا خود را اهل حق می دانند.
    دوستان بنده دچار سردرگمی زیادی شدمف از طرفی به این دختر خانم علاقه ی زیادی دارم و از طرفی نظر مراجع بر این است یه مسلمان نمی تواند با یک اهل حق ازداوج کند.که البته به شخصه معتقدم نظر این مراجع هم شاید به دلیل نداشتن آگاهی و علم به این فرقه است که این هم باعثش خود پیروان اهل حق هستند.
    از دوستان شیعه و اهل حق خواهشمندم در پاسخ سوال بنده از پند و اندرز و نصیحت خود داری کنند.
    ایا از دوستان اهل حق کسی هست که به این فرقه علم کامل داشته باشه و بتونه اعتقادات و مذاهبشون رو واسه من باز کنه که آگاهانه تصمیم بگیرم؟
    از دوستان شیعه کسی نظرهای مراجع و علمای دین رو می تونه با ذکر منبع در خصوص مشکل من ( ازداوج با یک دختر اهل حق ) رو بیان کنه ؟
    بدرود
    سلام علیکم
    نتیجه تحقیق شما بی اطلاعی پیروان این فرقه و گروه گروه بودن آنهادرست است
    اگر دختر خانم مورد نظر شما ملحق به اسلام شوند یعنی خدا را به خدایی و پیغمبر ص را به پیامبری و امامت امامان معصوم علیهم السلام را قبول داشته باشند ازدواج شما مشکلی ندارد
    هو اول یار آخریار
    جتاب اقایی که سردرگم خود را معرفی کرده اید توکل برخدا داشته باش تو سردرگم نیستی بلکه یک موحد واقعی هستی ازنطر ما جامعه یارسان هیچ اشکالی وجود ندارد که یک یارسانی با یک شبعه (به معتای معمول امروزش) ازدواج کند ما نقظه ضعفی درباورمنیهایمان نداریم آنها که نقطه ضعف درباورمندیها یشان دارند وازترس آن نقطه ضعفها فتوا صادر میکنند که ازدواج با یارسانیها اشکال شرعی دارد بله بنده هم قبول دارم شرعشان اشکال دارد توکل برخدا کن وبا مدد از امیر مومنان حضرت علی (ع) پاپیش بگذار درجهت امرخیری که درپیش داری ودرکارخیر احتیاج به استخاره نیست کامنت امشب پیرامون موضوع (مظهر به مظهر)
    مرید سادات حیدری گوران فریبرز
    هو اول یار آخر یار
    مبو بسانیم خون سیاوش              قل مدو آب طاف طیان جوش
    میبایست انتقام خون سیاوش وسیاوشان زمان را ازقاتل وقاتلان گرفته شود چرا که دل برای گرفتن این انتقام مانند آبی درون دیگ بدان که با حرارت آتش میجوشد به تعبیری دیگر انتقام خون سیاوش دروجودمان همانند رودی خروشان وآبی درون دیگ که برآتش قرار گرفته به جوش وخروش افتاده ودروجود ما موج میزند ومیبایست انتقام خون اورا ازقاتلانش بگیریم از نظرگاه اندیشمندان روحانی یارسان امام حسین وقهرمان ایران باستان سیاوش دریک سرنوشت ولایی سهیم هستند سرنوشتی که تاریخ قدسی (دونادون ویا مظهر به مظهر) بیانگر آن است درواقع اندیشمندان روحانی یارسان با این عمل واین باور حکمت ایران باستان را با حکمت خود که همان حکمت تشیع علوی است پیوند میدهند و پا را ازاین هم فراتر مینهند وتأویل را درباب چهرهای قدسی وحماسه های پهلوانی ایران را به کار میگیرند که درخیلی ازابیاتشان بدین موضوع پرداخته اند بدینسان که چهره های قهرمانان شاهنامه فردوسی وایران باستان درقلمرو نمود دفاترشان داخل میشوند وداین باب تمثیل هایی بکار برده که تاریخ قدسی روان آنان (مظهر به مظهر ) درسیمای امامان دوازده گانه یارسان واهل بیت پیامبر ظاهر میشوند ودوباره جان میگیرند واین خود نتیجه تجربه عارفانه وشخی ایشان است بدلیل همین ویژگی نوروز ودیگر اندیشمندان روحانی یارسان بود که نقش اینان درحیات فلسفی ایران باستان چنان اهمیتی پیدا میکند که هرگز ازخاطره های پیروان یارسانی زدوده نمیشود
    همچنانکه دوستان ملاحظه مینمایند شخصی بنام اسد طی کامنتی بعض پرسشهایی به عمل آورده که یکی ازاین پرسششها موضوع دون بدون وجامه به جامه ومظهر به مظهر است
    دراین رابطه باید گفت که دون بدون وجامه به جامه هردو یکی است که همان فلسفه دونادون گرایی است که کامنتهایی درحد توان خود نگاشته وگذاشته ایم ودراین مورد باز هم متونی را خواهیم آورد اما موضوع مظهر به مظهر هم خود نوعی دون به دون است با این تفاوت که دراین مورد
    ما دیگر فسخ ومسخ ورسخ را نداریم چرا که این موضوع مختص به رجعت روح الامر است اما دونادون مختص افراد عادی است موضوع مظهر به مظهر جزء باورمندیهای لاینفک عاشقان مولا علی درصدر اسلام بوده است دریک روز فراموش نشدنی حضرت پیامبر درقبرستان بقیع نزدیک توده ای ازشن سرخ درمقابل فرستادگان قبیله ای مسیحی ازنجران آنان را به محاکمه خدا احظار کرد برای شرکت دریک چنین آزمایشی خطرناک که نمایشی بینظیر ازخلوص مطلقش بود پنج تن ال غبا را گروگان ایمان به رسالتش قرار داد پس از این واقعه محبتی که برخی از دوستان ویاران پیامبر نسبت به این پنج تن داشتند به یک تقدس عاشقانه بدل شد واینان ال علی را تقدیس کردند چه قرابت خونی کمابیش متفاوتی که با پیغمبر داشتند بدل به یکنوع جانشینی رسمی گردید دواقع خلافت بلافصل بعد از پیامبر دراینجا رقم خود ودر قدیر خم ممهور به مهر پیامبر ومورد تایید حضرت حق قرار گرفت وایه الیوم اکملت لکم دینکم نازل شد لذا پس از رحلت پیامبر این گروه ازعاشقان ال بیت که اکثرا ازقبیله بنی عبد القیس شکل گرفته بودند همه امیدی را که به عدالت داشتند دروجود اهل بیت پیامبر نهادند وگروهی دیگر دربرابر اینان اهل بیت پیامبر را دشمن داشتند وکینه شان را ازخون خویشاوندان مشرکشان که به دستور پیامبر به دست حضرت علی در بدر کشته شدند به ال علی متوجه کردند لذا وقتی که فقدان زود رس پیامبر روی داد گروه عاشقان علی با همراهی سلمان ونصیر میبایست باورمندیشان را نسبت به احقیت (علی به خلافت) مشخص ومؤکد میکردند حتی قبل از ابوذر وعمار این گروه ازعاشقان علی با نگرش یارسانی خود باورمند به اوالامر وروح القدس بودند با این مضمون که روح القدس نص کتاب وایات الهی را برپیامبر ابلاغ میکند یعنی اینکه وظیفه اش تنزیل است وبه تعبیری ایات خدا را برپیامبر نازل مینماید اما روح الامر(اوالامر) که ازروح القدس برتر است درواقع نوعی فیض الهی محسوب میشود که همه خواسته های نهانی خدا را تدریجا تحقق میبخشند که همانا تأویل ایات خدا را دربرابر ما باز میکنند تأویل یعنی به معنای اصلی برگرداندن که امامان دوازده گانه یارسان واصحاب سر وباطن حضرت علی همانند نصیر قنبر سلمان ودیگران را شامل میشود این بزرگواران مجری اوامر الهی هستند واصول این اوامر ثابت برای کسانیکه به عنوان وسایل خود انتخاب میکنند اجازه میابند تا نفاق منافقان آشکار واسرار درون را برملا کنند آنها که عوامل واوامر ثابت درام انسانی اطاعت ازخدا را درخود مجسم میکنند وانها که امام شرعی را معتقد ویا منکرند دوران بدوران شناخته شوند این نظریه که به دوام تصمیم تاریخی وبه رجعت دوری شخصیت های کتب دینی قایل است مظهر به مظهر گفته میشود نوبختی معتقد است که این نظریه (مظهربه مظهر) قبل ازسال 127بوسیله فرقه حارثیه ازآثارجابرابن حیان اخذ شده است (نوبختی ص31الی 35) ازسال 32 هجری پدیدار شد یعنی زمانیکه صعصعه بن صوحان اعلام کرد امام که دراصل حضرت آدم بود اکنون باید درحضرت علی باز شناخته شود (طیری ج1ص2917 الی 2919)واین نظریه با نقل قرینه اش توسط مغیره قبل ازصد هجری توسط مغیره قبل ازصد هجری مورد تاکید قرار گرفته است (اشعری جلد یک ص107 وشهرستانی جلد 2ص1413) لازم به ذکر است این نظریه ازسال 150 هجری توسط پیروان اسماعیلیه مورد توجه قرار گرفته وهمچنین توسط پیروان مختار ثقفی وبازتاب این نطریه درزمان حضرت سلطان اسحاق مشاهده میگردد کما اینکه حضرت عابدین جاف خطاب به حضرت سلطان اسحاق میفرمایند
    عزیز نصیر بیم نه گلی قنبر          ذوالفقارت بست به کمر
    یعنی اینکه من نصیر عزیز تو بودم که همراه قنبر به حضرت علی خدمت میدادیم ان هنگام که ذوالفقار به کمر میبست
    ادای یاقی لیت کردگم         هراو شخصم نمردگم
    من باقی به بقای الهی را ازتو میخواهم همان شخص هستم هنوز نمرده ام
    درست است که اسم حضرت نصیر در کتب تاریخی مسلمانان نیامده اما اینکه اسمی ازایشان نیامده دلیل بر عدم وجود چنین شخص بزرگواری نیست کما اینکه درکتب تاریخی مسمانان اسمی ازکوروش نیامده ایا این دلیل بر این است که کشور عزیز ما ایران ملت شریف ایران ازوجود چنین شخصیت تاریخی محروم بوده است البته رسالت قلم بدستان مغرض چه درگذشته وحال این بوده که شخصیتهای تاریخی صدر اسلام تخریب وتحذیف شوند نظریه مظهر به مظهر درباورمندیهای برادران عزیز دروزی هم بازتاب گسترده دارد لذا باورمندی یارسان به مظهر به مظهر ادامه همان باورمندیهای عاشقان اهل بیت پیامبر درصدر اسلام است وازاین بدنه جوانه هایی زده شده (همچون اسماعیلیه کیسانیه دروزیه علویه وغیره)که این جوانه ها مایه خوشبختی است وبه بارور شدن آن کمک کرده است اما درکنار بدنه باورمندی یارسانی که تداوم همان باورمندیهای عاشقان علی درصدر اسلام است یک پاجوش بی اصل ونسبی درزمان شاه عباس صفوی شکل گرفته واین غده اززمان تا حال رو به رشد بوده طوریکه باورمندیهای یارسان را کمرنگ نموده است وانشعاباتی هم داشته همچون فرقه بهاییه در چند دهه اخیر فرقه رجویه هم ازانان منشغب شده اند اخیرا هم ظاهرا سروشیه هم درحال شکل گیری است
    هو اول یار آخر یار
    چیشن چند چندن              سر طرح یار چبشن چند چند
    یعنی اینکه ای یاران وجود شزط آغازین حضرت دوست ئراندازی ودرپی افکندن طرح جهان چگونه وچطور است
    حضرت نوروز سورانی دراین بیت مانند هراندیشمند دیگری درپی ریزی جهان بینی خود به دنبال معرفت هستی وسر درآوردن از سر طرح یار است لیکن پرداختن به سر طرح یار صرفا از سرفلسفه ورزیدن خشک وبی روح نیست بلکه درطرح حضرت دوست امری قدسی والهی می یابد که موجد نوعی ((هیبت وخشم وصولت باطنی)) دردرون خود است اصولا درمکتب نوروز ودیگر اصحاب حضرت آسید براگه گوران که همان مکتب وحدت وجودی است وحدت والوهیت ازهم جدا نیستند لذا وجود وهستی که همان طرح یار است برای نوروز ودیگر اصحاب ایشان معنایی فراتر از وجود وهستی برای فلاسفه دارد نوروز دراین بیت وابیات مشابه به دنبال معرفت وجود (که همان سرطرح یار است) میباشد واین موضوع بیشترین وزن را دربیان وی دارد اما مراد نوروز ازطرح این پرسش معرفت به آن سری است که الوهیت وتقدس دارد وازلی وقدیم است البته این نکته را نیز باید درنظر داشت که حضرت نوروز با طرح این پرسش دغدغه نهایی او دل مشغولیهای علمی نیست که بخواهد مثلا ازمطلق ورابطه آن با جهان سخن بگوید چیزی که وی در پی آن است فوق تأملات علمی وفلسفی بلکه غیر عقلانی است نوروز ازکثرات عبور کرده ودر پس آنها وحدتی را می یابد ومدعی میشود که درسرای هستی یک وجود واقعیت دارد که چهار ملک به دور آن به طواف مشغول هستند وهمه به عشق آن سرمست هستند واین وجود ازآنچنان وحدتی برخور دار است که همه کثرات مشهود در عالم را زیر پوشش خود قرار داده است اما این نظریه با سایر وحدت انگارانه وتقلیل دهنده تفاوتهای اساسی دارد مثلا ماتریالیسم نیز درپی همه کثرات وحدتی را باورمند است به طوری که هستی منحصر دریک وجود (ماده) میبیند وسراسر عالم حتی ذهن وعقل ونفس را تجلیات ماده درصور مختلف میپندارد ولی درنظریه (وحدت وجود نوروز) که به الهیات سلبی ختم  میگردد هیچ کدام ازکثرات به او برنمیگردند هرچند که امری قدسی ومقدس است وسزاوار ستایش وپرستش برای همه کثرات آن واحدی است که در شان کسی نیست که ازآن سخن براند به تعبیری دیگر خلاصه بگویم تعریف پذیر نیست امید آنکه کامنت موضوع (مظهر به مظهر نمایش داده شود هرچند که میدانم در آخر امر کمی تندروی داشته ام البته این موضوع مورد پذیرش صاحب نظران اسلامی معاصر هم هست کافی است به ارشیو صدا وسیمای جمهوری اسلامی مراجعه شود مصاحبه های اقای دکتر علی اکبر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل انجا که صحبت از شیخ بهایی وشاه عباس صفوی به میان می اید وشاه عباس از شیخ بهایی میپرسد چرا حکومتهای شیعی قبل از صفویه دوام نداشته اند والخ)) واما اقای اسد محقق برجسته جهان تشیع پرسشی دارند مبنی براینکه عیب وایراد جامعه یارسان والخ همان  پرسش شماره دوازده باید باشد به گمانم درجواب شما باید بگویم اقای اسد محقق برجسته اگر جامعه یارسان آدمهای زود باوری بودند سالها پیش باید دست از باورمندیهای خود با آن همه واین همه فشارها تهدیدها تکفیرها توهین ها اتهام ها تهمت ها اجحاف ها دست میکشیدند ودر ادامه ادعا نموده اید احادیثی از طرف پیامبر وامامان نقل شده وصحت آن ازطرف فقها ومورخین مورد بررسی قرار گرفته چنین ادعای مبنی بر این است که کتاب صحیح حدیث دارید شما وما ازآن بیخبریم لطف کنید کتاب صحیح مذکور را معرفی تا هم از آن بهره مند شویم وهم مورخین را بشناسیم امید انکه دربعض اوقات قلم ازکف میرود وتند رویهایی مشاهده میگردد دوستان انرا توهین قلمداد نکنند
    کمترین مرید سادات حیدری گوران فریبرز
    هو اول یار آخر یار
    دوستان عزیز حضرت عباسی خودتان قضاوت کنید من ازایشان پرسیده ام مخاطب این ایه که میگوید چگونه کافر میشوید به خدا چه باورمندیهایی است ایشان چه جوابی داده اند مثل این است بنده بگویم دو سه تا چند میشود ایشان بگوید دو پنج تا ده میشود من پرسش ازمخاطب کرده ام دوست عزیز تو تفسیرش آورده ای لزومی نداشت تفسیرش بیاوری اگرتفسیرش جواب پرسش من بود من خودم مراجعه میکردم واصلا چنین پرسشی نمیکردم یا خودت نمیفهمی ویا ما نادان فرض کرده ای ضمنا ازچرندیات ابتدای کامنتت دست بردار چرا که نتیجه ندارد به قول مولوی (مه فشاند نور وسگ عوعو کند)

    جناب سید محمد هاشمی، مدیر محترم سایت

    اینجانب، در مورخه پنجم مهر ماه، به دلیل توهینات مکرر و تهمت های ناروای فرد بی نزاکتی موسوم به اسد، متن ذیل را بر این مبنا مرقوم داشتم که ادامه دادن به مباحثه با چنین فردی، بیهوده و آب در هاون کوبیدن است. زیرا به قول شیخ اجل، نرود میخ آهنین درسنگ!:

    «جناب آقای فریبرز، یا علی مدد

    آقای اسد، با آن همه توهینات و تهمت های کذب و ناروا، در مقابل تذکرات مکرر، متأسفانه بجای پوزش خواهی همچنان دست از اهانت به ساحت مقدس حضرت سلطان سهاک بر نمی دارند و آن بزرگوار را ضحاک خطاب می کنند. لذا می توان چنین برداشت نموده که به فرموده شیخ اجل سعدی:

    نیش عقرب نه از بهر کینه است    بلکه اقتضای طبیعش این است!

    لذا به نظر می رسد که پاسخ دادن به پرسش های بی سر و ته و تکراری فردی غیر مسوول و بیکار مانند ایشان، کاری عبث و بی نتیجه است. گر چه بعید نیست بعد از ایشان، طولی نکشد که هزاران نفر دیگر نیز از روی کنجکاوی بخواهند با رموزات آیین یاری آشنا شوند. هر چند که نرود میخ آهنین در سنگ! به هر حال، صلاح کشور خویش خسروان دانند.

    خداوند یار و نگهدار رهروان عشق علی باد»


    در پاسخ جنابعالی چنین افاضه نمودید:
    «عشق علی بدون پیروی از او پشیزی نمی ارزد
    بجای مغالطه،سفسطه، طفره رفتن و عوض کردن بحث لطفا پاسخ سوالات جناب اسد را بدهید تا استفاده کنیم»

    این در حالی است که بنده نه بحث را عوض کرده و نه حدیث جعل کرده و با سفسطه گری سعی در توجیه اشتباهات خود نموده ام. و نه این که به کسی توهین و اتهامات کذب و ناروا زده ام.
    جنابعالی که در اغلب اوقات در مقام پاسخگویی و ارشاد بر می آیید، چرا در مقابل این همه توهینات و اتهامات فرد غیر مسوول و بی نزاکتی موسوم به اسد، حتا یکبار تذکر نداده و یا او را به راه راستی و نهی از منکر، ارشاد نمی نمایید؟ 

    شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان

    ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی

    جوی‌ها بسته‌ام از دیده به دامان که مگر

    در کنارم بنشانند سهی بالایی

    کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست

    گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی

    سخن غیر مگو با من معشوقه پرست

    کز وی و جام می‌ام نیست به کس پروایی

    این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت

    بر در میکده‌ای با دف و نی ترسایی

    گر مسلمانی از این است که حافظ دارد

    آه اگر از پی امروز بود فردایی!

    یا حق



    با سلام
    به ضحاک خطاب کردن ایشان توجه نداشتم.
    ان شاءالله این کامنت رنگی را می بینند و تکرار نمی کنند.
    یا علی

    هو اول یار آخر یار
    شی نه بحر فکر تدبیر تفاق               جمنان اساس پی ارض ئافاق
    به اتفاق تدبیر به دریای اندیشه خود رجوع نمود لذا تمام اسباب ومسببات را برای شکل گیری جهان هستی به تحرک واداشت  لازم به ذکر است حضرت مولانا با حضرت نوروز سورانی در این رابطه هم عقیده هستند مولوی میگوید
    این جهان یک فکرت است از عقل کل              عقل چو شاه است و صورتها رسل
    یعنی اینکه این جهان حاصل اندیشه ای ازعقل کل است عقل کل مانند شاه است وصورتها مانند رسولان او توضیح اینکه حضرت نوروز سورانی دراین بند ازکلام خود مانند جمیع حکمای لهی جهان هستی را حادث میداند هرچند که اختلافات فراوانی مشاهده میشود درمیان حکمای الهی مبنی بر اینکه حدوث عالم ازچه قسمی است برخی مانند میرداماد عالم را حادث به حدوث دهری میداند وبرخی مانند ملاصدرا به حدوث زمانی عقیده دارد وحکیم سبزواری به حدوث اسمی عالم عالم باور دارد اما حضرت نوروز سورانی عالم را حادث به حدوث (کن وجودی) میداند همچنانکه دربیت بعدی گویای این موضوع میباشد وهم چنین باید گفت که اسباب ووسایط فراهم شده وبه تحرک واداشته شده برای ایجاد ارض وافاق حضرت نوروز آنرا ازلی میداند وچون این اسباب ومسببات خود ازلی است ونمیشود گفت ازچه زمانی این اسباب ومسببات فراهم آمده است زیرا موجودات ازلی که همان اسباب ومسییات باشند خارج از ظرف زمان مادی است واز آن مهمتر مقدم بر آن هم چنین باید گفت که خداوند وجمیع صفات او از علل واسباب منزه است واین علل واسباب که حال از آن نام میبریم (عین) اسماء وصفات اوست چرا که حضرت حق فغال مایشاء است واراده ومشیت او معلل به هیچ علتی نیست زیرا علل واسباب تنها در عالم ممکنات حاصل است ودر مرتبه فعل الهی جمیع اسباب ومسببات مادی ساقط است (اسباب ومسببات فراهم شده وبه تحرک واداشته شده ازجنس مادی نمیباشد) همچنانکه دوستان غزیز میداند اقای اسد پرسشی از (تولی وتبری) نموده که این پرسش بنا به شواهد موجود دردفاتر یارسان مبنی بر اینکه انانیکه ریسمان به گردن مبارک اقا مولی علی انداختند (مغیره ولشکریانش) به دیو ودیوان تشبیه نموده واولی ودومی وسومی را به بیگانه به اموزه ها واندیشه های حقیقت محمدی قلمداد نموده نیازی به توضیح بیشتر نمی بینم به هرحال اقای اسد کامنتی که اخیرا آوردن (9مهر 95) مطلبی در کامنت خود گنجانده بر این مبنا که (و او را خلیفه وجانشین خود در زمین ساخت ) ایه مربوطه وسوره مربوزه ذکر شود (البته من انرا میدانم انی جاعل والخ ) دوست دارم خودش انرا ذکر کند قصد من این است در این مورد بخصوص مباحثه ومناظره ای دوستانه داشته باشیم وبه به پرسششهای مربوط به این موضوع پاسخ دهند تا ثابت شود در این مورد توهینی به خدا نشده است وننموده است وشبهه توهین به خدا رفع شود ضمن خواندن فاتحه برای روح بزرگ وپرفتوح علامه طبا طبایی (توضیح اینگه بزرگان اشتباهات بزرگ مینمایند)
    هو اول یار آخریار
    همچنانکه دوستان میدانند بنده دو هفته دیگر درخدمت هستم بدرود تا درودی دیگر
    سلام 
    بنده الان چند ساله ازدواج کردم خانمم اهل حق هستن ومیتونم بگم که این بیان های شما کاملا دروغ چون اینا هم روزه میگیرن هم خدارو میدونن تو پاکی اینا هیچ شکی ندارم نمازشون غذا نمیشه شماها چجور مسلمانی هستین که این حرفهارو پشت اینا میگین بجای اینا برین خدارو یاد کنین مسلمان کامل انسان پاک اینا هستن من خودم شیعه هستم 
    سلام علیکم
    ما هم به گروه گروه بودن اهل حق اشاره کردیم
    شما خیلی بی وجدان  هستین که اینجوری درباره ما قضاوت میکنین ما نه حرام خور هستیم نه نجس ما هم خدا رو قبول داریم و ما یاران حقیم درود بر هرچه اهل حق و یارسانی 
    دوستان اهل حق فرقه یا حالا بگیم دین یا هر چیز دیگه ای که هستند  در کل منحرف اند و عقایدشون با اسلام متضاد هست   و اگه علی رو قبول دارن به اعمال اون مرد هم توجه کنند که نمی کنن    بازم یادتون میندازم که علی مسلمون بود ولی شما اهل حق ها اعمال اسلام در دینتون نیست و علی رو انطور که دوست دارین ساختین

     این فایل دانلود حقایق این دین      اگه اشتباه هستش بیاین توضیح بدین

    فایل قابل دانلود با فرمت پی دی اف

    فایل قابل دانلود با فرمت پی دی اف


    http://s6.picofile.com/file/8259696984/Ahle_hage_Ilkhichi_PDF.pdf.html



    s6.picofile.com/d/8259696984/34071f6a-89d4-4f8f-a275-14cfceefb333/Ahle_hage_Ilkhichi_PDF.pdf





    اینم آدرس من بیاین از حقیقتتون دفاع کنین
    www.tojih.Lxb.ir

    با سلام

    من خودم توی اهل حق ها بزرگ شدم از همون بچگی تو ذهنم خیلی سوال برام پیش میومد در رابطه با کاراشون که بیشتر برخلاف دستور های قران و اسلام بود تا اینکه تو سن 16 سالگی بعد از کلی مطالعه فهمیدم تنها دین کامل اسلام و مذهب شیعه هستش.بحمدالله یازده ساله که شیعه شدم و راه راست و حقانیت رو پیدا کردم..

    من کلا خیلی با اهل حق ها سروکار داشتم چون توشون بزرگ شدم وقتی باهاشون بحث میکنی با حرف های بی اساس و بی منطق سروته قضیه رو هم میارن و ارزش اینو ندارن که وقت بذاری براشون چون فقط حرف خودشونو قبول دارن.

    فقط خاستم به این اقای ناشناس بگم اولا میگی حرام خور نیستیم پس چرا سه روز روزه رو با گوشت خوک میگیرین؟ایناییی که میگم با چشم خودم دیدم نه شنیدم نه از جایی خوندم ..بعدش چرا حلال و حرام ندارید تو فرقه تون؟اگه حضرت علی رو میپرستین حضرت علی که در حال نماز خوندن شهید شد چرا نمیخونین؟چرا رو به قبله ذبح نمیکنین؟چرا وقتی قسم دروغ میخورین میگین به خدا ولی حاضر نیستین هیچوقت به دروغ قسم به سیدنصرالدین بخورین یا سلطان و...؟یعنی از خدا بزرگترن؟چرا میگین داود همه چی مث گوش و چشم و عقل بهتون داده؟یعنی خدا بیکار بوده این وسط؟چرا از جمله اعوذ باالله من الشیطان الرجیم نفرت دارین؟و خیلی سوالای دیگه هست چیزایی که با چشم خودم دیدم مثلا اینکه دزدی رو افتخار میدونید یک بار که رفتم سلطان یکیتون یه گونی انار دزدیده بود افتخار میکرد یا همون توی توت شامی همون غذا به اسم شلم میدادن قاشق رو میدزدیدن افتخار میکردن

    چرا وقتی کسی نماز میخونه صدتا چرت و پرت بهش میگین؟چرا به پیامبر توهین میکنین؟بعد که میگن به دین کسی توهین نکن وگرنه به دینت توهین میکنن میگین کسی جرات نداره توهین کنه

    چرا توی تنگنا شیعه میشین و توی جمع خودتون شروع میکنین به بدگویی از پیامبر و اِِِئمه و از امام های من دراوردیتون تعریف میکنید؟

    شما اصلا میدونید محرم و نامحرم چیه؟اگه میدونین چرا رهبرتون دست دخترا و زن ها رو میبوسه؟
    و.....خلاصه چیزایی که تو این 27سال دیدم نمیگنجه اینجا بگم همینا رو گفتم کمی به خودتون بیاین..

    یا علی
    هو اول یار آخر یار
    حسین اقا کامنتت را مشاهده نمودم ازاینکه با تحقیق راه وروش مذهبی خود را انتخاب نموده ای بسیار مایه خوشحالی است اما اقای حسین یک مقداری وجدان هم داشته باش کی روزه را با گوشت خوک گرفته یا میگیره من باور دارم که شما بوفالو را از کرگدن تشخیص نمیدهی یعنی اگر بوفالو ببینی میگی این کرگدن است برو درمورد رده بندی جانوران مطالعه کن رده جنس خانواده گروه زیرگروه هرجانوری مشخص است تمام مذاهب حلال وحرام دارند منتها بعض پیروان رعایت نمیکنند ای کاش آماری میداشتیم در رابطه با میزان ورود مشروبات الکلی از مرزهای آبی وخاکی کشور خودمان 
    مصرف کنندگانش چه کسانی هستند ودر ضمن ملامت کردن شیطان بی فایده است در قران آمده فکر کنم درسوره یوسف باشد خدا اززبان شیطان میگوید من را ملامت نکنید خودتان را ملامت کنید
    امام خمینی هم درکتاب عرفانیش میگوید ترسم ازاین است این ملامتها به خودمان برگردد در ضمن آموزه ها واندیشه های اسلامی درطول حکومتهای امیه وعباسی مطابق گفته های بزرگان تشیع دچار تحریف شده بطوریکه چنین ادعا میکنند که همانند پیراهنی شده که برعکس پوشیده شود اما اشاره ای به تحریفات نمیکنند تا حقایق برمردم آشکار شود در مورد نماز هم من کامنت خواهم گذاشت در ضمن این را بدان خواندن نماز با اقامه نماز فرق اززمین تا آسمان است یارسان را اقامه نماز هست توضیح خواهم داد

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»
    جناب فریبرز خان
    ملامت با لعن فرق دارد
    در ضمن اقامه رتبه اش بعد از خواندن است
    اقامه نماز بدون نماز خواندن مضحک است
    سلام علیکم
     من در مورد همسایه ای که طبقه پایینمون اومدن که علی الهی هستن پرسیدم ، فرمودید که هر برخوردی با دیگران داریم ، مسلما همینطور هست،  ولی بیشتر من منظورم این بود که رفت و آمد میتونیم داشته باشیم غذا یا خوراکی ازشون قبول کنیم یا بهشون بدیم ؟ و معاشرت داشته باشیم .
    سلام علیکم
    سوالتون شرعیه و باید از مرجع تقلیدتون استفتا کنید.
    اگر کفرشان ثابت شود یقینا محکوم به نجاست اند و خوردن ذبیحه آنها یقینا اشکال دارد.
    بابا اونا یکی گوشت خوک میخورن ما اونا رو جز دین خود قبول نمیکنم اونا دیگه حرام خور هستن بعد شما تو دین شیعه کسی حرام ن میخوره توی هر دینی ممکنه یک عده ای باشند که میخواهند به دین خدشه ی وارد کنن بعد این هم تفرقه چیه که بین شیعه و اهل حق میاندازین مگه همه ی ما خدا رو نمی پرستیم ماهم حضرت محمد ص را قبول ما نباید به حرف اونایی که میخوان تفرقه بیاندازن گوش دهیم بعد پیروزی انقلاب اسلامی جناب آقای آسید نصرت الدین حیدری به خدمت امام راحل رفت بعد ایشون فرمودند منظورم امام راحل 
    اگه شما علی رو قبول دارید ما هم اهل حق هستیم والسلام 
    حرام خوردن با حلال دانستن حرام از زمین تا آسمان فرق دارد
    اقا فریبرز من تو حرفام اگه دقت کنی گفتم چیزایی که میگم با چشم خودم دیدم اگه خدا رو قبول داری که مطمئنم قبول داری به خدا قسم یه عده اهل حق میشناسم قبل سه روز روزه میرن گراز شکار میکنن برا سه روزشون و با گوشتش افطار  میکنن حالا شاید شما بگی گراز با خوک فرق داره ولی از نظر اسلام گراز همون خوکه
    هو اول یار آخر یار
    دله حال زانی                دل قدر قیمت حال حال زانی
    همچنانکه دوستان عزیز درجریان هستند بنده حقیر مطالبی چند پیرامون موضوع وحدت وجود نگارش ونمایش داده شد هرچند پیرامون این موضوع میشود چندین مجلد کناب به نگارش آورد اما بیش ازاین به مصلحت نیست که بدان دراین سایت نمایش داده شود حال بپردازیم به موضوع وحدت شهود دوستان عزیز یارسانی وغیر یارسانی میدانند که گروهی از عرفا وحدت وجود را پذیرفته اند وتاب وحدت شهود را نداشته اند وگروهی وحدت شهود را پذیرفته اند ووحدت وجود را برنتافته اند اما حضرت نوروز سورانی وبعض عرفا همانند مولوی وحافظ وامام خمینی از آن عارفانی هستند که هم وحدت شهود را پذیرفته اند وهم وحدت وجود را که بیت فوق گویای آن میباشد یعنی اینکه
    ای عاشق حقیقی (ای صاحبدل) آیا قدر وقیمت وارزش این حالی که به تو دست داده میدانی توضیح اینکه دراین رابطه باید گفت که گاهی اوقات میشود که سالک مبتدی درجمع صاحبلان بر اثر سماع وذکرخفی وذکرجلی حالی پیدا میکند واین حال براثر تصرف روحی صاحبدلان برای او حاصل میشود وسالک باید قدر وقیمت این مرحله را بداند واین حالات واذواق را درخود ماندگار سازد وبه تعبیری در وجود خود نهادینه سازد تا دمادم چنین حال وذوق وشوقی بدو رسد ودر وجود او ثبات یابد واین مرتبه است که به مرتبه تحقیق واستغنا رسیده ودیگر برای حصول حالات معنوی نیازی به واسطه ندارد بل خود به کنزله انسان کبیر وواسطه خواهد بود وهم چنین باید گفت که حال از مصطلحات اهل عرفان است ودر تعریف ان گفته اند کیفیتی روحانی است که با عنایات الهی وبدون جهد وطلب بردل سالک پاک در آید وبا ظهور آن اوصاف نفسانی زوال یابد حال همچون برقی خاطف است ودوام نیابد ومثل برقی بجهد وبرود چنانکه ملای روم میگوید
    احوال ما برق جهان است          گهی پیدا وگهی نهان است
    برق جهان یعنی برق جهنده وچون حال دوام یابد وملکه سالک گردد به مقام تبدیل شود به جهت اینکه سالک در آن حال ساکن ومقیم بود وهم چنین گفته شده حال واردی است موهبتی که ازعالم علوی که گاه گاه دردل سالک آید ودر آمد وشد باشد تا آنکه او را به کمند جذبه الهی درکشد وازجهان فرودین به جهان برین برد ومقام حالی است که درتصرف سلوک آید وزوال نیابد لذا سالک درتصرف حال است ومقام درتصرف سالک به هرحال وحدت شهود بر خلاف وحدت وجود که سری از اسرار عالم هستی است وجزو علم اسرار شمرده میشود اما وحدت شهود مربوط به حال عارف است واثری است که به واسطه شهود عرفانی درجان او پیدا میشود وجزو علم احوال به حساب می آید این احوال هرچند ازمحسوساتی نیستند که همه کس قوه احساس وادراک آنرا داشته باشد وهرچند ((وجد)) و((شهود)) آنها مختص عارف است ولی با کمک خیال ودرقالب شعر وحتی دعا میتوان این احسا سات وادراکات را بیان کرد واین وجد وذوق وشوق را تا حدودی به دیگران نیز منتقل ساخت امام خمینی در کتاب جامع منقول ومعقول ومشهود در اشراق رآورده اند
    (وحدت شهود کمال پربرکتی است که به صبغه اخلاقی هم نزدیکتر است )) وحافظ هم میگوید
    درکار گلاب وگل حکم ازلی این بود          کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد
    یعنی اینکه وحدت وجود گلاب است که همواره مستور بوده وباید مستور بماند اما وحدت شهود گل است وباید شاهد بازاری باشد حضرت نوروز سورانی هم میگوید
    گل وشمامه یاریم انعامه              فانی تمامه باقی سقامه
    گل وحدت شهود است وشمامه وحدت وجود واین دو باورمندی ازحضرت دوست به من انعام داده شده است شمامه باید مستور باشد وگل شاهد بازاری فانی تمامه همان کل شیِ میباشد که هالک است وباقی وجهه میباشد که پایدار است وهستی مطلق کمااینکه درقران همین موضوع را میخوانیم (قصص ایه 88) جناب اقای اسد محقق برجسته جهان تشیع ضمن عرض سلام وخسته نباشید همچنانکه ملاحظه مینمایید بنده در تاریخ 29 مرداد 95 مثالی از نحوه خلقت انسان آوردم وجناب اقای هاشمی مدریت محترم سایت ((که بنده احترام ویژه برای ایشان قایل هستم وهمچنان که دست سادات یارسانی را میبوسم دست ایشان هم بواسطه اینکه ازسادات هستند میبوسم )) عکس العمل نشان دادند البته عکس العمل ایشان ناشی از عدم آگاهی ایشان از آیات قران بود لذا بنده هم ادامه بحث را با ایشان جایز ندانستم ایا قبول داری آقای اسد که مثالی که بنده آوردم همسو وهماهنگ با آیات قران است یا قبول نداری اگر قبول داری آیات مربوطه را ذکر کن تا سقراط وار پیش برویم وپرسشهای دیگری پیرامون این موضوع داشته باشیم باشد که به نتیجه قابل قبول طرفین برسیم
    مرید سادات حیدری گوران فریبرز

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»

    متن زیر را آقای ناشناس با دقت مطالعه کنند .  

    سوء برداشت ، سوء تعبیر و سوء استفاده از جمله ی (( حق واهل حق )) حضرت امام خمینی (ره) :

    درخرداد  ماه  ۱۳۵۸ شمسی عده ای از عشایر استان کرمانشاه ( گوران ، سنجاب و قلمان ) با امام خمینی ( ره ) دیدار کردند . امام در باره مسأله حق و اهل حق سخنرانی کردند و فرمودند : (( امیدوارم که ما همه اهل حق باشیم )) منظور حضرت امام از جمله ی (( حق و اهل حق )) حق وحقیقت است یعنی اعتقاد به وحدانیت الله و پیامبری رسول اعظم محمد مصطفی (ص) ودوازده امام معصوم (ع) است . که این جماعت سوء تعبیر و از آن  به نفع خود سوء استفاده و بهره برداری می کنند . و می گویند امام اهل حق را تأیید کرده است که در نتیجه اهل حق بر حق است و خودش هم اهل حق است .



    مدیر جون شما حرفات درسته منطق جواب ندارن با شعر و ادب جواب میدن ولی کسانی که شما میکوبی با حرفای درست و منطقیت فقققققققققققققققطططططططططططططططط یک درصد از کل این شاخه را تشکیل میدن یک دنیا نظر دارن میگن احل حق خوبن منجمله خود من چون هیچچچچچچچچچ کجرفتاری ازشون ندیدم در ضمن اونا مثل بقیه همه جا راحت میرن سر کار و هیچ مانعی برای اشتغالشون نیست من بندرعباس زندگی می کنم اینو راحت میگم تو همه دستگاه های اجرایی هستن یارسانی های عزیز چه بخای چه نخوای یک سری حفره ها و نقطه ضعف هاییییییی ذاره شاخه تون جای شعر و واگزار کردن به خدا جواب منطقی بدین در ضمن عموم شیعیان شما رو قبول دارن و بهتون احترام میزارن مدیر جون شما هم این قدر اون یک درصد بزرگ و بولد نکن. نمی خواد از پاپ کاتولیک تر بشی رهبر مملکت میگه ولشون کن اون وقت تو پیله کردی به اینا یک مطلب از این مسیحی ها بزار که واجب تره به خدا .سرتون درد نیارم زیاد باهاشون برخورد داشتم احل حق می گم بدی و خلاف شرع ازشون ندیدم.ولی به شدت پر رمز و راز هستن با هر کسی درد دل و هم کلام نمیشن واقعا خیلی اسرار دارن که به جز بزرگشون هر کسی نمیدونه
    درباره مسیحیان و غرب و یهود:
    http://313havvari.blog.ir/
    هو اول یار آخر یار
    حسین اقا ضمن عرض سلام وخسته نباشی
    جتاب در کامنتت اشاره به دزدی یک گونی انار ویا قاشق دزدی نمودی به نظر هر عاقلی ابراز چنین مطالبی بیشتر جنبه جوک وطنز دارد تا یک نقد فلسفی البته اگر چنین اتفاقی رخ داده باشد قطغا عمل منکری صورت گرفته وبراساس ابه فمن یعمل ذره خیرأ یره والخ شخص یا اشخاصی که چنین عملی انجام دادن در روز بازخواست باید جوابگو باشند در ضمن بنده اگر ملاحظه کرده باشی قبلا گفته ام ( گروی یارسان گمرک درهم       بعضی ومراد بعضی خاطر غم) همه جامعه یارسان یارسان حقیقی نیستن کما اینکه این موضوع در همه فرق اسلامی هم صدق میکند یعنی اینکه همه شبعه واقهی نیستند همه سنی واقعی نیستند تو همه فرقه ها آدم خوب هست آدم بد هم هست درضمن هیچ فرد یارسانی از اعوذ با الله من شیطان رجیم نفرت ندارد چونکه حکم قران است ولی ما هیچ جکمی در قران مشاهده نمیکنیم که خدا امر کرده باشد بر شیطان لعتت بفرستید اگر چنین آیه ای شما سراغ دارید بیان کنید تا استفاده کنیم درضمن اگر شهامتش دارید که قطعا دارید وقتی صحبت از دزدیدن یک گونی انار ودوقاشق غذا خوری به میان می اورید لطف کنید از اختلاسهای میلیاردی وحقوقهای سربه فلک کشیده برادارن شیعه که داد مقام معظم رهبری هم در آورد به میان آورید از اختکارها صحبت کنید از رانتهای اقتصادی صحبت کنید جدیدا هم که رانت رسانه ای هم وارد بازار سیاسی شده از این مورد هم صحبت کنید همچنانکه دزدیدن یک گونی انار ودو قاشق غذا خوری به باورمندی یارسان نسبت میدهی لطف کنید موارد فوق را هم به باورمندی شیعه نسبت دهید در غیر اینصورت ما شما را فرد عادلی قلمداد نمیکنیم
    به نام خدا

    اقا فریبرز با سلام

    اینکه میگین از اختلاس ها و .. هم بگم اولا حرف شما قبول چون هر جا هم خوب داره هم بد اما من روی حرفم با اهل حق هایی بود که دفتارشونو دیده بودم و داشتم در مورد اهل حق صحبت میکردم مطمئن باشید اگه در مورد دزدی های مملکت بود حتما بیان میکردم چون این دیگه چیزی نیست که کتمان کنیم و برای همه عموم مشهوده

    دوما بنده هم نگفتم کل اهالی اهل حق بد هستن اگه دقت کنید گفتم یه عده اهل حق تو کرمانشاه میشناسم که اینجور کارایی کردن و من دیدم ..منم شنیدم یک عده هستن نماز میخونن و به مقدسات شیعه احترام میذارن و ای کاش اگه این حرف درست هست منم از اون اهل حق ها بودم و دیگر نیازی به تغییر مذهبم نداشتم بگذریم....جناب فریبرز راستش روی حرف من با ایل قلخانی هستش من بینشون بزرگ شدم و فهمیدم که به هیچ چیزی احترام نمیذارن از اسلام گرفته تا رهبر انقلاب حالا دیگر اگه بخوام بازم از کارای عجیبشون بگم متن زیاد میشه فقط به عنوان یک برادر میگم که اگه یارسان و اهل حق براتون مهمه و بقول شما بعضی اهل حق نما باعث شدن بقیه فکر کنن همه اهل حق ها کافر هستن اون اهل حق نماها شک نکنید همین ایل قلخانی هستید...حالا شاید الان یه عده بیان بگن چرا توهین کردی الان جوابتونو میدم برادر من توهین نیست واقعا کمی رفتارتون و طرز تفکرتونو درست کنید تا یه عده بیگناه به پای شمانسوزند

    یا علی مدد
    هو اول یار آخر یار
    نگردن جای سر نه پرده پنهان             نخوف باقی رای یاران نزان
    درپس پرده ای پنهان است ودر جای اسرار آمیزی است در جایگاهی قرار دارد که حتی وجدان بشری یارانش هم قادر نیست به قلمرو وجودی او راه ببرد توضیح اینکه نتیجه این باور وکشف وشهود این خواهد بود که امام (حضرت مهدی صاحب الزمان) در جای اسرار آمیزی است که مختصات آن ربطی به مقولات مادی ما از مکان ندارد (مختصات طول وعرض جغرافیایی) این جای اسرار آمیز در ناکجا آباد قرار دارد ودر عین حال بیرون از قلمرو مکانی است که در آن بسر میبریم با این همه فضا ومکان خاص خود را داراست که وجدان بشری قادر نیست به قلمرو از وجود او راه ببرد ومکان مثالیی که درآن جای دارد دریابد لذا یه اعتقاد نوروز که همان باورمندی اصیل یارسان است حضرت مهدی صاحی الزمان در پس پرده نادیدنی پنهان است ودر جایگاه اسرار آمیزی قرار دارد اینکه مبدا یاران ودوستدارانش ظهورش را از او خواهان وخواستار باشند لذا راهی وجایگاهی برگزیده که یاران وارزومندان ظهورش از آراه واز ان جایگاه اطلاعی نیست
    اقای حسین کامنت شما ملاحظه شد صحبت اینجا صحبت باورمندیهاست همچنانکه ملاحظه میکنید اعمال بعض افراد تعمیم میدهند به باورمندیها که ما این موضوع را نمیپسندیم اما بعض اقایان منجمله خود شما (که حتی یاعث تغییر مذهبتان شده ویا افترا تجاوز یک جمخانه دار در کرمانشاه به یک کودک که انعکاس این دروغ بزرگ در همین سایت بازتابش را میبینیم ) لذا شما اگر شهامت داری وشجاع هستی وعادل هستی به خاطر دزدیدن یک گونی انار ودوقاشق غذا خوری تغییر مذهب داده اید ماندن شما در باورمندی تشیع معمول جامعه جای ابهام دارد با آن همه 00000000000000ضمنا ایه مربوطه مبنی بر اینکه لعنت بر شیطان حکم خداست بیان کن میتونی ازهرکی کمک بگیری از دیدگاه جامعه یارسان توهین به هیچ باورمندی جایز نیست حتما معنی این بیت از کلام نوروز را میدانی اگر راست بگویی که از مزدم شریف وعزیز قلخانی بوده ویا هستی
    (وینه عیاران عارفانی من         وگشت ارکانی تعارفانی من) لذا چونکه قلخانی بوده ویا هستی از معنی آن صرف نظر میکنم هر فردی از افراد چه یارسانی وچه غیر یارسانی به پیامبر یارسان (حضرت محمد (ص) توهین کند (خاکم به دهن که واژه توهین را بکار بردم چونکه چاره ای نبود چرا که اینچنین واژه ای در ذهن من خدایا توبه) ما افراد وفرد را چه شیعه باشد چه سنی وچه یارسانی وهر فرقه ای دیگر از امت محمد(ص) کافر میدانیم  ثالثا در مورد اینکه گفتی گراز همان خوک است ودر ادعا نموده ای که تحقیقا تغییر مذهب داده ای وبیان داشتی خوک همان گراز است
    از دیدگاه اسلام اولا در قران اشاره ای به واژه گراز وخوک نشده (حرف من را تحریف نکنی ) خودم میدانم چی میگم به واژه خنزیر اشاره شده است که نجس است در مقابل در لفظ فارسی ما به دو واژه خوک وگراز روبرو هستیم که دو جانور متفاوت هستند لطف کنید ادعایتان را روشمند وعلمی ثابت کنید که گراز وخوک یکی هستند لذا نسبت های بیولوژیکی وفیزیولژیکی خوک وگراز را بیان کنید فنوتیپ وژنوتیپ هریک را بیان کنید که ایا فنوتیپ یکسان وعدد ژنتیک یکسانی دارند تا آنجاییکه بنده میدانم حتی اگر جانورانی که در یک خانواده قرار میگیرند عدد ژنتیکی یکسانی ندارند مثال خانواده اسب ها حتما قاطر را دیده ای از آمیزش الاغ ومادیان حاصل میشود بنده برحسب مقعیت کاریم (یک معدن یاب هستم) لذا تمام کوهای ایران مرکزی را زیر پا گذاشته ام یزد اصفهان خراسان جنوبی وغیره گله دارانی دیده ام که درگله شان بزهایی مشاهده نموده ام که با بزهای دیگر از لحاظ فنوتتیپی با هم فرق داشتند علت را از صاحب گله پرسیدم جوابشان این بوده این بزها حاصل آمیزش بزهای وحشی با بزهای اهلی بوده است لطفا توضیح دهید ایا تا حال آمیزش خوک وگراز صورت گرفته ویا جانوری حاصل آمیزش این دو مشاهده کرده ای ویا اصلا شنیده ای شما ادعا کرده ای بر اساس تحقیقات شیعه شده ای پس باید تاکید میکنم باید به این پرسشها پاسخ دهی وگر نه پیش مخاطبان آبرویت رفته والسلام
    هو اول یار آخر یار
    جم بین جماعت یازده وچوار وچهل            لوان او پیشواز یار برزه مل
    امامان یازده گانه یارسان ونواب اربعه همراه با چهل تنان یارسان به پیشواز واستقبال آن یار سربلند وسرافراز میشتابند اشاره به رجعت دارد که در آن زمان پرچم عدل وداد ودین وکتاب سنت رسول الله درعالم گسترده خواهد شد وطریقه اش سرآمد تمام ادیان وچشم چراغ جهانیان خواهد شد وبشر لذت عطر زندگی مادی ومعنوی را میچشد
    اقتضا وعزم پادشام بو سوار                 اذان جارچی بلیل آشکار
    فضا ومشیت الهی براین تعلق گرفته که حضرت مهدی صاحب الزمان که شاه جامعه یارسان میباشد آماده ظهور گردد وبلال به عنوان منادی ازطرف حضرتش همانطور که در صدر اسلام اذان گوی پیامبر بود ظهور حضرت را با صدایی بلند ورسا اعلام وابلاغ مینماید اذان مصدر ثلاثی مجرد به معنی اعلام کردن است ومترادف ایذان وتاذین است ودر شرع به معنی اذکاری است که برای اعلام وقت نماز وضع شده است یکی از احکامی که درسال اول هجری صدور حکم یافت اذان بود که از بیان جزییات آن صرف نظر میکنم لازم به ذکر است طبق گواهی دفاتر یارسان بخصوص دفاتر زمان حضرت آسید براگه گوران جمیع یارسان چه کوچک وچه بزرگ در زمان حضرت مهدی صاحب الزمان نماز میخوانند اما قبل از آنهم اشاراتی شده منتها به شرطها وشروطها لذا چونکه این موضوع از عهده و مسیولیت من خارج است از بیان آن معذورم  اما همچنانکه قول داده ام به موضوع اقامه نماز خواهم پرداخت طبق گواهی کلام حضرت نوروز
    مرید سادات حیدری گوران
    هو اول یار آخر یار
    کامنت امشب نقد تفسیر علامه مرحوم طباطبایی پیرامون موضوع رد فلسفه دونادون گرایی
    هو اول یار آخر یار
    همچنانکه دوستان عزیز ملاحظه میکنند جناب اقای اسد تفسیری چند از آیاتی چند از دیدگاه علامه مرحوم طباطبایی نمایش داده اند لذا تصمیم بر این شد که نقد مختصری بر آن داشته باشیم تا چه نظر افتد (کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحیحکم ثم الیخ ترجعون چگونه کافرمیشوید شما مردگان بودید که زنده تان کرد سپس شما را میمیراند وبعد زنده تان مینماید سپس بسوی او بازگشت میکنید ) ابتدای آیه مشخص است که بنی آدم مخاطب است نه آدم چرا که خلقت آدم وخلقت بنی آدم دو مقوله جدا از هم است خلقت یکی از طریق خاک وخلقت بنی آدم از طریق اعضاء وجوارح (ایات متعددی گواه ادعا ی ما میباشد ) لذا موضوع دمیدن روح در مورد هریک ایات مربوطه دارای کلید واژه های خاص خود است باشد که بتوانیم از این طریق هم به اثبات فلسفه دونادون گرایی اشاراتی داشته باشیم واما جناب اقای علامه طباطبایی طبق تفسیری که بر این آیه دارند ((الیه ترجعون)) حیات آخرت دانسته که از نظر ما هم قطعا چنین نظری درست است چه که هدف غایی ونهایی سرنوشت انسان را مشخص مینماید و((فاحیاکم))) متوجه حیات دنیوی لذا دراین مورد بخصوص هم با ایشان هم رای هستیم اما این بزرگوار (علامه مرحوم) یحیحکم را اشاره به حیات برزخی دانسته که ما بر اساس فلسفه دونادون گرایی خود این رای را نمیپسندیم ایشان حرف ((ثم)) در عبارت ((یحیحکم ثم الیه ترجعون )) را دلیل برحیات برزخی دانسته زیرا میگوید ((ثم)) دلالت بر گذشت زمان دارد واین را میرساند که فاصله زمانی بین ((یحیحکم)) و((الیه ترجعون )) است این مدت زمان همان زمان ماندن در برزخ قلمداد نموده است در نتیجه ((یحیحکم)) باید زنده شدن در عالم برزخ باشد لذا میبینیم بر اساس چنین باورمندی سه حیات برای انسان مد نظر ایشان است که این سه حیات عبارت اند از (حیات دنیوی وحیات برزخی وحیات اخروی) این درصورتی قابل پذیرش برای ما است که برای هرفردی که به رحمت ایزدی میپیوندد یک قیامت جداگانه ومنحصر به فرد داشته باشیم وگرنه در چنین باورمندی دمیدن درصور کارکرد معنایی خود را ازدست میدهد چرا چونکه ما درقران میخوانیم با (صور) اول همه زندگان میمیرند وبا دمیدن در (صور دوم) همه برمیخیزند چنین ایاتی که درقران بدان اشاره شده درباومندی جناب آقای طباطبایی کارکردی نداشته وندارد ودر ثانی در عبارت ((فاحیاکم ثم یمیتکم )) نیز حرف ((ثم)) دلالت بر گذشت زمان دارد که نمایش دهنده حیات دنیوی است لذا ((ثم دوم)) در  ((یمیتکم ثم یحیحکم)) نیز باید طول مدت حیات برزخی باشد زیرا طول مدت مرگ چیزی جز طول مدت حیات برزخی نیست درنتیجه دو بار حرف ((ثم)) در عبارت ((یمیتکم ثم یحیحکم ثم)) هر دو اشاره به حیات برزخی دارد واینهم نمیتواند درست باشد وهم چنین ادعای زنده شدن درعالم برزخ سخنی
    من دراوردی است نه برعقل استوار است ونه بر اصول واموزه های قران زیرا روح بالذات زنده است وهرگز نمیمیرد تا دوباره زنده گردد وازطرفی عالم روحی برزخ عالمی است که خود بالذات زنده است حال چگونه ((روح بالذات زنده)) در عالمی(( بالذات زنده )) زنده میگردد وعلاوه بر این موضوعات مرگ چیزی جز جدایی وبه اصطلاح مهاجرت روح از بدن به عالم برزخ ورجوع مجدد از عالم برزخ به بدن دنیوی وعنصری نیست به بیان روشن تر خروج روح از بدن عین داخل شدن آن به عالم برزخ است ورجوع مجدد او جهت برپایی قیامت به بدن عین خروج روح از عالم برزخ است وبین این دو فاصله ای متصور نیست این موضوع هم به خاط دو ساحتی بودن روح است که درکامنت بعدی توضیح خواهم داد براستی چه زیبا گفته است حضرت شیخ امیر از اندیشمندان روحانی جامعه یارسان ( مردمان مترسان نی سیاسته        تسلیم گیانان چون غوطه بطه)) ای مردمان از مرگ مهراسید چرا که مرگ عبور ازمرحله به مرحله دیگر همانند غوطه خوردن مرغابی در آب استامید انکه دوساحتی بودن روح را هم فردا بتوانیم ارایه دهیم
    مرید سادات حیدری گوران فریبرز
    فرارسیدن ایام روزه داری خاوندکار برتمام جامعه اهل حق و یارستان مبارک...قبول حق...یاعلی.هواول اخرم یار.


    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ

    جناب فریبرز اعتقادات شما و یارسان در متن زیر آمده است لطف فرمایید خوانندگان محترم را با خدعه و نیرنگ و ... فریب ندهید . از امام زمان مایه نگذارید و امامان معصوم (ع) را به نفع خود مصادره نکنید هر آنچه که اعتقادتان است بنویسید و از مذهب تشیع سوء استفاده نکنید و خودتان را به تشیع نچسبانید و مرحمت فرمایید به سوالات انجام گرفته پاسخ دهید . قرار گذاشته بودی که از تناسخ بنویسید پس چه شد ؟ که می خواستید نظریه ملاصدرای شیرازی را با اراجیفت باطل کنی !!  لطف کنید تناسخ از دیدگاه یارسان / اهل حق بنویسید . منتظر پاسختان به سوالات می مانیم . 

    تعداد مجموع یاران و پیروان سلطان اسحاق:

    ۱- هفتن که اسامی آنها در ادامه همین مبحث ذکر خواهد شد و از طبقه اول یاران سلطان اسحاق هستند و تعداد آنها هفت نفر بوده است .

    ۲-  هفتوانه که طبقه دوم یاران سلطان اسحاق بوده اند و تعداد آنها ۷ نفر بوده است.

    ۳- هفت قول طاس که طبقه سوم یاران سلطان بوده اند   وتعداد آنها ۷ نفر بوده است.

    ۴- هفت هفتوانه که جمعا ۴۹ نفر بوده اند.

    ۵- چهل تن که اسامی آنها بدلیل اختلاف بین نسخه های اهل حق نوشته نمیشود که چهل نفر بوده اند .

    عمامه سبز پیغمبراکرم (ص) چهل ذرع بود و به چهل تنان تقسیم گردید چهل تن یک تن و یک تن چهل تن هستند .

    ۶- چهل چهل تنان که جمعا ۱۶۰۰ نفر می شوند.

    ۷- هفتادو دو پیر که اسامی آنها بدلیل اختلاف عمده در نسخ اهل حق ذکر نشده است.

    ۸- نود و نه پیر که به نود و نه پیر شاهو معروف هستند.

    ۹- شصت و شش غلام که به شصت و شش غلام کمر زرین معروف هستند.

    ۱۰- هزارو یک غلام خواجه صفت.

    ۱۱- بیورهزارغلام که بیوردرجائی ده هزارو درجائی بی شمار معنی شده است.که با این حساب جمع کل یاران سلطان اسحاق  ۱۲۹۴۸ نفر در کلام های اهل حق شمرده شده است.

    اسامی و سمت هفتن:

    ۱- خدر شاهوی ملقب به بنیامین که سمت پیر بنیامین، پیری بر عموم اهل حق است.

    ۲- موسی سیاوه مخفف موسی سیاه یعنی موسی سیاه چرده ملقب به داود و پیر داود هم به او میگویند که سمت دلیلی بر عموم اهل حق را دارد که او را راهنما هم می گویند.

    ۳- ملا رکن الدین دمشقی ملقب به موسی و پیر موسی که سمت دفتر دار و منشی گری سلطان هم را دارا بوده است.

    ۴- مصطفی که او را مصطفی داودان هم می گویند و سمت او ریاست امور انتظامات ومامور غضب نیز بوده است.

    ۵- خاتون دایراک ملقب به خاتون رمز بار که او را خاتون رضبار و رمزیار هم گفته اند ولی صحیح آن رمزبار است که مادر سلطان اسحاق بوده و سمت شفیع یاران و رئیس زنان اهل حق و اداره امور نذورات اهل حق را دارا بوده است.

    ۶- هیبت ملقب به شاه ابراهیم که او را روچیار و ابراهیم هم گویند که سمت نایب سلطنت عرفانی حضرت سلطان را داشته است.

    ۷- ایوت اردبیلی معروف به ایوت حشار ملقب به بابا یادگار که او را یادگار و شاه یادگار و عالی هم می گویند و سمت ایشان مانند شاه ابراهیم نایب سلطنت عرفانی سلطان سهاک را داشته است که به همین مناسبت او را شاه یادگار گفته اند.

    ایوت : در لفظ کردی معنی پرورش و نهگداری و پرستاری است که در نامه سرانجام لقب شاه ابراهیم فرزند محمد گوره سوار یاد شده است . 

    اسامی هفتوانه:

    ۱- محمد ۲- ابوالوفا که او را بلفا هم می گویند ۳- حاجی بابوعیسی که او را حاجی بابوحسین و حاجی باوسین هم می گویند ۴-میر، که او را میرسوریعنی سرخ رنگ و میر بون بریا میر برنده هم گویند ۵- مصفا ۶- شیخ شهاب الدین۷- شیخ حبیب شه که او را شیخ حبیب شاه هم گویند که این شیخ حبیب شه از طبقه زنان و جزء ندیمه های خاتون رمزبار و از محارم سلطان اسحاق بوده است.

    اسامی هفت نفر قول طاس :

    ۱- قلی ۲- شهاب الدین که او را شاه دین هم می گویند و این شهاب الدن غیر از شیخ شهاب الدین هفتوانه است ۳- شاه کرم که او را شاکه هم گفته اند ۴- عیسی یا سلمان ۵- شاه نظر ۶- شاه مراد ۷- پیردلاور .

    اسامی هفت سردار :

    ۱- عابدین ، که او را عابدین باش چاووش هم گویند که به فارسی به معنی نقیب قافله و لشکر وبه زبان ترکی معنی سر است .

    ۲- نریمان ، که او را نریمان گوره سوار و نریمان تبردارهم گفته اند و گوره به معنی بزرگ می باشد

    ۳- پیر رستم که سر حلقه هفتاد و دو پیر بوده است ۴- موسی سیاوه ۵- میر ارجم ۶- میر اسکندر ۷- احمدهاوار .

    اسامی هفت خادم های جم :

    ۱- احمد ۲- نادر ۳- یوسف ۴- صفدر ۵- خدر ۶- صالح ۷- رحمان

    اسامی هفت یاران :

    ۱- نریمان ۲- رشید ۳- مراد ۴- شعبان ۵- سلمان ۶- قربان ۷- ایمان

    اسامی هفت سقای جم :

    ۱- حیات ۲- عارف ۳- شاه قلی ۴- مارف ۵- سعید ۶- پیرولی ۷- ویسقلی

    اسامی هفت فراش جم :

    ۱- باقر ۲- الماس ۳- یارقلی ۴- طهماس۵- قیطاس ۶- عباس ۷- سیروس

    اسامی هفت مازندهای جم :

    ۱- طمر ۲- یارمحمد ۳- پیرکرم ۴- رضا ۵- شاه ویس ۶- حمزه ۷- عبدالرحمن

    اسامی هفت خلیفه های جم :

    ۱- خلیفه شاه ، که بعدأ شاه ملقب به خلیفه شاشک شد . ۲- باپیره ۳- اسماعیل ۴- شاه ویردی ۵- الیاس ۶- عزیزبگ ۷- بابا

    هفت هفتوانه :

    بطوریکه از کلام ها استباط می شود هفت فقره اسامی فوق که جمعأ ۴۹ نفر می باشند به هفت هفتوانه مشهورند . 

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ»


    به این مزخرفات و اراجف های زیر توجه کنید که چگونه این مردم عوام را در ضالت و بی خبر از دنیای پیرامونی خود نگاه داشته اند که با این مزخرفات و... این جماعت غافل را می دوشند و عده ای از سران این فرقه در هر منطقه ای ؛ امثال نصرالدین حیدری ها که فریبرز سخنگوی آنها شده است ، برنامه های مال اندوزی ، شهوترانی و خوشگذرانی آنها را فراهم می نماید ، و خود هم بهره می برد . 

    بکرزایی در فرقه اهل حق :

    نورعلی الهی درآثارالحق ( ج ۱ چاپ دیبا ص ۵۳۸ گفتار ۱۷۳۱ ) چنین می نویسد: اولین زنی که بدون شوهر فرزند به دنیا آورد حضرت مریم [س] بود ، که حضرت عیسی [ ع ] را به دنیا آورد ، به امر خدا خود را به درخت نخلی آویزان کرد و آنقدر تکان داد تا حضرت عیسی به دنیا آمد ، شاه خوشین بابا نااوس ، سلطان صحاک (اسحاق ) و بابایادگار هم بدون پدر به دنیا آمدند داستان بابایادگار چنین است . شخصی بنام پیر اسماعیل آرزوی دیدار حق را داشت ، به او وعده داده شد که درخت اناری در منزل دارد ، هر وقت ثمرداد حق ظهور کرده است ، وقتی سلطان ظهور می کند بعد از چندی آن درخت انار دو عدد ثمر می دهد ، پیراسماعیل آنها را بر می دارد و حضور سلطان می آورد ، سلطان هم آن دو انار را تقسیم می نماید یکی را « ...  محمد » می خورد و « شاه ابراهیم » ازاوست و دیگری را « ریحانه » می خورد و« بابایادگار» به دنیا می آید ( حالا ببینید چه می نویسد ) شیث پیغمبر بدون مادر خلق شده . ( سطر۵ ص ۵۳۹ کتاب آثارالحق ج ۱ آخر گفتار ۱۷۳۱ ) .  

    ( درجای دیگرآثارالحق ( ج ۲ ص ۹۱ گفتار ۲۷۵ چاپ اول ) می نویسد : غالب بزرگان اهل حق بدون پدر و مادر به دنیا آمدند ، حضرت سلطان مثل پرنده سفیدی به دامان خاتون رمزبار نشست و بعد به شکل بچه ای درآمد ، شاه ویسقلی از ران یک قربانی به وجود آمد و در ظاهر مادرش خاتون زربانو می باشد . این نوع به دنیا آمده اند چیزهای مثل عمر خضر یا انگشتر سلیمان به نظر مردم غیر طبیعی می رسد ولی به نظر من چیزعادی است خیلی بالاترش را هم دیده ام ، مطالب مربوط به سلطان اسحاق را هم در( ج۱ ص ۵۳۵ سطرآخر تا آخر گفتار ۱۷۲۱ ) آثارالحق نوشته که شهبازی می آید در دامن خاتون دایراک به صورت بچه ای ظاهر می شود ، کسی نمی پرسد پس چه احتیاجی به شیخ عیسی ۱۳۰ ساله بود .؟

    در شرح ولادت سلطان صِحاک جای ماما جلاله عوض می شود و شخص دیگری بنام " خاتون دایراک " به جای او می نشیند .

    داستان بارور شدن خاتون دایراک هم مانند جلاله جالب و قابل توجه است ، در ماجرای حامله شدن خاتون دایراک شاهبازی می آید بر دامان او می نشیند و بر نشستن آن شاهباز روی دامان خاتون دایراک او بارور می شود و می گویند که آن شاهباز خود خداوند بود که بردامان خاتون نشست و او را بارور کرد ( العیاذ ) .

    بـــخوانند او را به سـلطان صِحاک          کـــه بُـد مظـهر حق به آن ذات پاک

    نحوه حلول خداوند در اشعار نعمت الله جیحون آبادی

    این ابیات تا جایی ادامه پیدا می کند که به تقلید از قرآن کریم و داستان حضرت مریم سلام الله علیه ، جلاله برای اینکه به خاطر بارداریش مورد تهمت و افترا قرار نگیرد شهر را ترک کرده و کمتر میان مردم ظاهر می شد .

    ایــــامی جلالــه ز ایــل پــدر             ز ره بـــازمـــانده زخــود بـی خـبر

    به تنها بمانــدی در آن سرزمین         نبود یــــاورش جز جـــهان آفـریـن

    بــنالید گفــت ای جــهان داورا          کمینه تـــوایی یـــار و هـــم یــاورا

    پنــاهــم جـز تو نباشد به کس          تـــو درماندگـــان را بـه فریــاد رس

    جلاله به این فکر بـــُد ناگــهان          رســیدنـد بر او ســـه تـــن در زمان

    بـــدیدند آن ذات خــاونــدگار             به بـــطن جـلالـه نـهاده اســت بـاد

    در ابیات بعدی آمده که این سه نفر وقتی دیدند جلاله بخاطر حاملگیش بسیار سنگین است و بد هم راه می رود چاره ای اندیشیده اند ، گاوی را آوردند تا او را حمل کند و به ایل ببرد .

    گران ســـت چو آن ذات کردگار            نداریـــم قــــدرت وِ را کـــرده بـار

    چه گاویــست قدرت کشد بار او          جهان مایـــل است پـس به دیـدار او

    مگر ذات حق خــود بود یار مــا             به گاوت کنـیم بـار از امــــر شـــاه

    نخور غم ایا بانوی خوش لقـــــا            گران گشتــــه بـــارت ز ذات خـدا

    بالاخره جلاله فرزندش را با هر زحمتی بود به دنیا می آورد و در لرستان تمام غلامان و پیران پیش او آمدند .

    لـــرستان همه از صغیر و کبیــر          خــصوصا غلامـــان روشــن ضمیـــر

    دوان آمــــدند تا به پــابوس شاه          رسیـــدند کردنـــد بــر وی نـــــگاه

    چــــو دیدند ذات جـــهان آفرین            نمــــودند ســــجده به روی زمــین

    خلاصه در این دوران بود که خداوند العیاذ بالله از شکم ماما جلاله فارغ می شود و بدین ترتیب دوره بعدی ظهور الله در لباس بشر بعد از امام علی ابن ابی طالب به وقوع می پیوندد .

    « هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ »

    اولاً ) جناب فریبرز مشخص نکردند این حضرت نوروز سورانی در چه قرنی و درکدام منطقه جغرافیایی بدنیا آمده ومی زیسته  و در کدام مکتب خانه درس خوانده اند و سطح علمی و معلوماتی وی چقدر است و این همه شعر را خود ایشان سروده اند و یا دیگران مثل فریبرزها از زبان ایشان نقل و قول می کنند که می خواهد از فرد بی سواد و عمی بت بسازید و دیوان شعری وی را مشخص نکردند .

    ثانیاً ) خدمت عالی جنابان و هم کیشان شما ( یارسان ) عرض کنم که گراز همان خوک است و به خوک در زبان فارسی گراز می گویند و اگر نمی دانستی بدان و با خدعه و نیرنگ و حیله مردم را گمراه نکن  بگذار جماعت یارسان حق و حقیقت را تشخیص دهند وراه صحیح را از ناصحیح تمیز دهند !!! ؟؟؟ .  

    با جستجوی حیات وحش ایران در اینترنت می توان نتیجه گرفت که « گراز یا خوک وحشی اورآسیا نوعی خوک است که نیای بیشتر خوک‌های اهلی به ‌شمار می‌رود. این حیوان بومی بیشتر مناطق شمالی و مرکزی اروپا ، نواحی مدیترانه‌ای و بیشتر مناطق آسیا است. نسل این حیوان در شمال آفریقا و برخی نقاط اروپا منقرض شده‌است . »

    بهتراست خوانندگان محترم علت حرمت گوشت خوک از دیدگاه اسلام را در اینترنت جستجو کرده و مطالعه کنند .

    علت حرام بودن گوشت خوک از نظر قرآن :

    و در قرآن کریم خداوند قادر و متعال می فرمایند : قُلْ لَا أَجِدُ فِی مَا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ؛    بگو در آنچه به من وحى شده است بر خورنده‏ اى که آن را مى ‏خورد هیچ حرامى نمى‏ یابم مگر آنکه مردار یا خون ریخته یا گوشت‏ خوک باشد که اینها همه پلیدند یا [ قربانی که] از روى نافرمانى [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده باشد پس کسى که بدون سرکشى و زیاده ‏خواهى [به خوردن آنها] ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده مهربان است ( ۱۴۵ الأنعام)

    ثالثاً ) خدمت عالی جناب و هم کیشانت عرض کنم که بر اساس نوشته های که توسط خود اهل حق ها به رشته تحریر در آمده است ؛ یارسانی ها به پیامبران الهی هیچ اعتقادی ندارند و پیامریارسانی ها سلطان صحاک است نه پیامبراکرم حضرت محمد بن عبدالله (ص) . ؟؟؟؟!!!!

    یارسانی ها / اهل حق ها مثل فریبرزها و...  درهرجا به سود و نفعشان است از آیات قرآن کریم ، پیامبران و امامان تعریف و تمجید کرده و به آیات ، روایات و احادیث استناد می کنند و از آن بهره برداری می کنند که همین کاررا جنابان فریبرز و دیگر دوستانش انجام می دهند ،  ودر جای که نوشته های دیگران اگر به سودشان نبود و به مذاقشان خوش نیآمد بر آشفته شده و به تمام معتقدات مسلمین ( تشیع ) هتاکی می کنند و تفسیر قرآن و احادیث و روایات را غلط قلمداد می کنند و شروع توهین به مفسرین قرآن ، فقهاء و علمای بزرگ تشیع می نمایند . که نمونه ی آن را در نوشته های این پست داریم .

    جناب فرخ آریامنش (علی اعلایی )  در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۹۵ در کامنتی چنین نوشته اند « و یا باور به این که حضرت محمد شق القمر کرده و با براق به معراج رفته است و یا مدت یکهزار سال است که امام دوازدهم در چاهی واقع در عربستان و چندی بعد او را به جمکران منتقل نموده ... » که این لحن جناب وی اهانت به ساحت مقدس امام عصر و زمان (عج) است .

     این جماعت – یارسان -  در جای که موقعیتشان به خطر افتد خودشان را پیرو و مرید تمام قد اسلام تشیع معرفی کرده و همچنان تسبیح به آب می کشند که گویا مسلمانتر از اینها کسی نیست ، وآنقدر خود را پایبند و مقید به دستورات اسلام  می نمایند و تعریف می کنند و نام چهارده معصوم را با احترام یاد می کنند واگر کسی اینها را نشناسد باور می کند که فقط و فقط اینها مسلمانند و دیگران از اسلام خارج هستند.  خدمت عالی جنابان عرض شود که اینجانب از چهارنسل قبل ( یکصدو پنجاه سال ) در بین اهل حق ها زندگی کرده ایم و کاملاً به تمام رمز و رموز این جماعت آگاهی داریم و از آن تاریخ با این جماعت اهل حق در مسایل اعتقادی درگیری داشته و هم اکنون هم داریم و شاید هم تا قیامت ادامه داشته باشیم . 

    ( جامعه محترم یارسانی ها ؟! هرکسی معتقد به سلطان صحاک ها ، شیخ امیرها ، نوروز سورانی ها و امثال اینها باشد و ازاینها پیروی نماید و آنها را رهبراعتقادی دینی ، مسلکی خویش قرار دهد و اعتقاد و به دستورات  قرآن کریم ، پیامبراعظم رسول گرامی اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) عمل ننماید و خود را پایبند و مقید به چند بیت شعربه زبان کردی محلی سروده شده است که ( جناب فریبرز بدون ذکر سند و آنها را به شخص نسبت داده وبراساس نظرشخصی خویش به زبان فارسی ترجمه و تفسیر کرده  که بتواند عده ای قلیلی از مردم عوام یارسان را در مسلک اعتقادی خویش نگاه دارد ) ؛  مبنای اعتقادی خود قرار دهد و به مزخرفات امثال فریبرزها وعلی اعلایی ها (آریامنش ها)  این چنین افراد گوش فرا دهد  و از اینها گوش شنوا داشته باشد و به دستورات اسلام عمل ننماید و اعتقادی به مبانی اسلام اصیل نداشته باشد نمی توان آنها را مسلمان دانست و در زمره مسلمانان بشمار آورد . که خودشان یارسان را دین مستقل و از ادیان کهن ایرانی می دانند .

    می بایست هرکسی خود درپیرامون اعتقادی یارسان / اهل حق تحقیق کرده ومعتقدات خودش را با اسلام اصیل تشیع قیاس نمایدو بداند که کدام صحیح است .

      وهرکسی آنچه را پیامبر اسلام آورده است – خلاصه آن این است یعنی اصول دین و فروعات دین اسلام تشیع -  معتقد نباشد در ضلالت بوده و راه ناکجا آباد را طی می کند و برای خود خارج از اسلام خرافاتی بتراشد و به آن معتقد گردد در باطل خواهد بود .

    هـــــــــــــــــو اول و آخر یار

    یا حق، یا علی مــــــــــدد

    با سلام و کمال احترام
    به منظور حسن ختام و آشنایی کلی و موجز عزیزان با بینش و برداشت های بنده، لازم به یادآوری است که مهمترین هدف بنده از مطرح کردن مباحث گوناگون در این وبلاگ، علاوه بر مردود دانستن همه ی موهومات و خرافاتی که طی گذر زمان توسط دشمنان دانا و دوستان ناآگاه که نه فقط در مبانی آیین یاری نفوذ نموده اند، بلکه می توان نسبت به برخی از روایات و احادیثی که بعد از نبی اکرم (ص) و به خصوص بعد از به قدرت رسیدن عثمان به بعد گردآوری گردیده است، با دیده نقد و تفحص نگریست.
    وگرنه چگونه ممکن است آنچه از زبان مبارک پیامبر گرامی اسلام جاری و ساری شده  و به قلم مبارک ناطق قرآن، مزین گردیده باشد، صاحبان عقل و اندیشه آن سحنان ارزشمند و کلام گهربار را نپذیرفته و باور نداشته باشند؟ 
    مشکل اکثر یارسان و بسیاری از مسلمانان را در این میبینم که بر مبنای یرداشت شخصی، نفوذ خرافات و مخدوشاتی است که موجب این همه تفرقه و تشتت شده و امت اسلامی را به هفتاد و دو ملت مبدل نموده است.
    به همین دلیل سعی نمودم که با یادآوری عوامل تفرقه بر انگیز حتی الامکان در رد خرافات و موهومات گام های هر چند کوچکی برداشته و بر اساس مشترکات، مبنا را بر نزدیکی دل ها بنا نمایم.
    اما متأسفانه عمق این خرافات چنان عمیق و گسترده شده است که حاصل و نتایج آن، گروه های منحط، منحرف و خودشیفته ای همچون داعش و ده ها گروه بنیادگرا و متعصبی است که دین را وسیله برای نفاخر، قدرت طلبی و ثروت اندوزی می دانند. با چنین نگرشی است که اغلب آنها قبل از کسب اقتدار مردمی آرام و اغلب وارسته بوده و اهل خوف و رجا هستند. اما بعد از به قدرت رسیدن هدفی جز زر و زور و تزویر ندارند!  
    غافل از این که دین وسیله عوامفریبی و  یا ابزار مردم آزاری نیست و به فرموده قرآن کریم، نزدیک ترین انسان ها به خداوند، پاک ترین آنهاست. 
    لذا باید ابتدا پاک شد و آنگه دیده بر آن پاک انداخت

    خداوند یکتا، ما را از زمره وارستگان و مقربان خویش قرار دهند.




    هو اول یار آخر یار
    موضوع دو ساختی بودن روح انسان
    همچتاتکه دوستان عزیز یارسانی وغیر یارسانی میدانند گفتیم که روح دوساحتی است به باور عرفا واکثر عرفا روح بی زمان وبی مکان است ولی در عین حال در نشئه دنیا زمانمند ومکانمند ودارای تعلقات مادی وزمانی ومکانی است به همین علت به باورمندی عرفا ویارساتیها آن چیزی که رابط بین حادث وقدیم زمان وبی زمانی است همانا روح انسان است به خاطر همین دوساحتی بودن است که نفس میتواند به درون خزیده ویا به بالا عروج کند واز ساحت زمان ومکان بیرون رفته ودرعین حال از آن ساحت بی زمانی وبی مکانی باز هم به عالم دنیا وبه بدن باز گشته وخویشتن را درعالم تن بیابد کما اینکه در قران میخوانیم انسان هنگام خواب روح از بدن او خارج میگردد ودر حین بیداری دوباره به بدن باز میگردد ودر قران در حکایت موسی(ع) میخوانیم که خدا برکوه ووی تجلی کرد هم کوه وهم موسی فانی شدند سپس موسی(ع) به هوش آمد (اعراف 143) لذا در آیه مذکور میبینیم که خدای متعال یارسان برای ازبین رفتن کوه از واژه (دک) وبرای مدهوش شدن موسی از واژه (صعق)استفاده میکند این تفاوت به خاطر اختلاف استعداد (صعق) برای موسی مانند دک برای کوه است زیرا کوه روحی را که آنرا برصورتش نگه دارد نداشت ولی به واسطه صعق موسی به هوش آمد ولی کوه بعد از اندکاکش به کوه بودن خود باز نگشت اقای دکتر علی شریعتی میگوید این از تراژدی تاریخ است که مردم نمیدانند که روح انسان موجودی دو ساحتی
    است باید خدمت دوستان عرض کنم که اگر ایشان درمکتب حضرت نوروز سورانی تلمذ کوتاهی میداشتند هرگز چنین مطلبی را بیان نمیکردند چرا که بیش از صد بیت از کلام نوروز سورانی اختصاص داده شده است به دو ساحتی بودن انسان همچنانکه دوستان میدانند ومیبینند برادر عزیزمان جناب اقای اسد مدعی هستند که سادات یارسانی از دسترنج مریدان خود اسباب عیش وخوشگذاری را برای خود فراهم می آورند جناب اقای اسد لطف کنید به طور تخمین اماری از جمعیت کسانی که تحت عنوان روحانیون تشیع از آنان نام برده میشود (ازطلبه تا مراجع تقلید)
    بیان نمایید تقریبا جمعیشان را در اختیار خوانندگان بگذارید تا پرسشهای بعدی وتوضیحات لازم بدهیم حد اقل به پرسش ما پاسخ بدهید باز هم نمیگویم به دقیق تقریبی جمعیتشان را دراختیار ما قرار دهید

     

    بنام خداوند جان و خرد     کزین برتر اندیشه بر نگذرد

     

    در ادامه مطالب قبلی، به منظور یادآوری و آشنایی با گوشه هایی از حقایقی که در پشت خروارها راز و رمز نهفته است که درک و پذیرش آنها نیاز به سال ها سیر و سلوک و طی طریق دارد، سعی می کنم با اطلاعات ناقص و درک اندک، چکیده ای از برداشت خود از فرمایش گهربار حضرت شیخ امیر که آیین یاری را در راستی، پاکی، نیستی و رداء خلاصه نموده اند با مشتاقان حق و شیفتگان حقیقت در میان بگذارم. باشد که گامی موثر بسوی نزدیکی دل های پاک، بی کینه و بدون حب و بغض برداشته شود. با عنایت به جمله معروف و منسوب به پیامبر گرامی اسلام که فرموده اند:  

    "الشریعة اقوالی، الطریقة افعالی، المعرفـــةُ رأس المالی و الحقیقة الحوالی".

    به منظور طی طریق و سیر و سلوک، می توان اقوال صادقانه شریعت را با دل و جان پذیرفته و انجام واجبات را در این مرحله از سلوک عرفانی لازم الاجرا تلقی نمود. در مرحله بعدی که میدان عمل و عرصه افعال است، ترک محرمات و پاکی و پرهیزگاری اولویت دارد. زیرا: به فرموده شیخ اجل: «علم بی عمل، شاخه بی بر است!». 

    بعد از طی مراحل دقیق و کامل انجام واجبات و صدق در گفتار، درستی و پاکی در افعال، وارد مقوله و وادی بی انتهای طی طریق می گردد و مرحله سوم که اوج اخلاص و عشق به مبدأ و محبت و ارادت به مقصد که مهمترین هدف سالک واقعی که همانا یار وارسته و از خود گسسته است، فرا می رسد که از نظر عرفا فنای فی الله شدن می باشد. از منظر یاری، به فرموده حضرت شیخ امیر: بعد از راستی و پاکی، مرحله نیستی و بریدن از تعلقات و مهار تمایلات به منظور ریاضت و بقای به الحق می باشد. بعد از طی نمودن این وادی ها با بصیرت و معرفت است و رسیدن به وادی حقیقت که مقصود وغایت سیر و سلوک حقانی و نایل شدن به مقام اهل حق و جایگاه یاران کامل است، همان مقامی که جانشینی خداوند در روی زمین می باشد فرا می رسد.

    طی طریق هر یک از این وادی های چهارگانه یعنی شریعت خالص، طرقت کامل و عبور یار از نفسانیات، با مدد عشق، معرفت و ارادت خالصانه به خالق و محبت، خدمت و ایثار نسبت به مخلوق، به منظور رسیدن به وادی حقیقت و نایل شدن به مقام قاب القوسین که در واقع یار کامل یا اهل حق واقعی می باشد. گفتن و یا شنیدن چنین مراحلی بسیار سهل و آسان است، اما در میدان عمل، کار هر بز نیست خرمن کوفتن! 

    زیرا بفرموده حضرت شیخ امیر: راگه ی حقیقت شیشه بنین   نه جای گزافن، نه جای منیین»

    در این هفت قرن گذشته، مهم ترین عامل بقا و دلیل ماندگاری این آیین حقانی، علاوه بر سازماندهی کم نظیر و حتا بی نظیری که توسط سلطان سهاک بنا نهاده شده است، وجود بزرگان به حق واصل شده ای مانند حضرت شیخ امیر و حضرت نوروز و صدها یار کامل و طی طریق نموده ای است که در محضر پیران بزرگواری همچو حضرت آسید فرضی و حضرت آسید براکه در مناطق کردنشین و بسیاری از یاران مخلص و کامل در مناطق لر ستان و ترک نشین، با رهنمودهای پیامبرگونه ای برای یاران نورافشانی نموده اند.

    این نکات گزیده ای از گنج های پنهانی است که در میان صدها گوهر حقانی، بدون قال و قیل توسط نفس گرم پیران حقیقت نجواکنان به گوش جان مریدان و سرسپردگان منتقل می شود. این مطلب رازآلود نیز قابل قبول و درک عوام و خامان نیست. به همین دلیل بهتر است که خاموشی گزیده و منتظر آماج انتقادات خاران و خامان بوده و عرایض خود را با فرمایش گهربار حضرت شیخ امیر به پایان رسانده که فرموده اند: بنده کمترین درگاه یار ازلی می باشم. 


    خداوند ما را با حق و حقیقت آشنا و در شاهراه راستی و پاکی هدایت و حمایت نموده و به فرموده کوروش بزرگ، مردم و کشور ما را از دروغ، خشکسالی و قحطی برحذر دارد.    


    هو اول یار آخر یار
    ذات دو باطن ها ولام وه                پنهانم کردن وروی عام وه
    من حامل پرتو الهی دو تن از مقربان بارگاه الهی هستم وآترا ازدیدگاه عوام پنهان نگه داشته ام
    لازم به ذکر است که داشتن ذات که همان (خورنه) ویا (قره ایزدی) باشد ویا همان حضور پرتو الهی در وجود مقربان بارگاه الهی وانتقال آن به پاکان ازمفاهیم بنیادین دراندیشه بزرگان واندیشمندان روحانی یارسان میباشد وآیت وخمیره ذاتی از دیدگاه حضرت نوروز سورانی ودیگر یزرگان یارسان ازنسلی به نسلی پشت سرهم به شهریاران وپهلوانان از پیشدادیان وکیانیان وازکیقباد به کیخسرو منتقل شده است وحضرت نوروز سورانی یک بند ازکلام خود را به طور تام وکمال به این امر مهم اختصاص داده است البته با اگاهی کامل از این موضوع میتوان حکمت نوروز را ودیگر اندیشمندان روحانی یارسانی با حکمت ایران باستان وهم چنین با باورمندی اسلامی که همان مفهوم سکینه باشد تلفیق نمود عوام دراین بیت از کلام نوروز شاید کسانی باشند که ازهرگونه ذوق معنوی بیگانه اند وشاید هم منظور ازعوام نه مردم کوچه وبازار باشد بلکه جمعی از صوفیان وسالکان وآخوندهایی باشند که به مکاشفاتی از علم خیال دست یازیده باشند البته این فره معنوی به پیامبران وامامان دوازده گانه یارسان ودیگر بزرگان یارسان نیز رسیده است وگیرنده نهایی ذات وفره معنوی همانا حضرت مهدی صاحب الزمان است که میبایست بعد از هزارواندی سال (طبق گواهی دفاتر یارسان) پس از غیبت کبری ظهور کنند حضرت مهدی اکنون غایب است که به یاری یاورانش (که اکثریت قریب به اتفاق جامعه یارسان از جمله یاران او محسوب میشوند طبق گواهی دفاتر یارسان) زمینه بامداد رستاخیز را در بعثت نهایی فراهم میکند
    لازم به ذکر است که باورمندی به فره ایزدی حاصل دست آوردهای شخصی ایشان است که از طریق کشف وشهود برایش حاصل شده است آبشخور این دست آوردها در ژرفای اندیشه (ایرانی --اسلامی)نهفته است وحضرت نوروز با بهره گیری از این موضوع به باز اندیشی آن میپردازد ودر این باز اندیشی ها با این اندیشه ها همذات میشود هر چند که آنرا از عوام پنهان نگه میدارد آری سرزمین ایران سرزمین انتظار است از دیدگاه اخروی قلمروی که درآن امام غایب دست اند کار فرا رسیدن ساعت موعود در زمان غیبت است به قول حضرت نوروز سورانی
    مندن وموعود سر وعده سال           ظهور بکی ذات دانای بی زوال
    وهچنین سرزمین ایران سرزمین سوگ ها وسوگواری هاست چه برای امام حسین (ع) باشد وچه برای سیاوش به قول یکی از یاران حضرت نوروز سورانی واصحاب حضرت آسید براگه گوران که میفرمایند
    حسینم شهید دشت کربلا            شیونم مندن تا قال بلا
    حسین من در دشت کربلا شهید شده است وزاری وشیون برای ایشان تا تجدید مجدد پیمان عهد الست ادامه دارد (توضیح اینکه به باورمندی یارسان میثاق الهی در زمان ظهور حضرت مهدی تجدید میگردد) جامعه یارسان ایران پیش از اسلام را وایران پس از اسلام را خانه خود احساس میکنند ومنزلگه مطلوبشان است گذر از ایران پیش از اسلام به ایران پس از اسلام مسیری طبیعی نیست بلکه برگشتی است از زمان آفاقی به زمانی درونی وانفسی لذا میبینیم در اندیشه نوروز سورانی قلمرو نبرد خوبی وبدی (اهریمن واهورا) در بیرون این قلمرو به درون راه میابد وبازتاب این اندیشه در بیش از دهها بیت از کلام نوروز مشاهده میگردد در این رهگذر فکرهای کهنه را در جامه ای نوین ودرخشان پدیدار میسازد ودقایق ممتاز اندیشه ایرانی را به زبانی روشن وبه بیانی مفهوم برمیگرداند ودر دل این برگردان گوهاهای درخشانی نمایان میگردد وبه اندیشه ایرانی حیاتی دوباره میبخشد شگفتیهای فکر پدران پیش ازاسلام ما را در قالب حقیقت ولب ومغز اسلام به ما آموزش میدهد لذا آخوندهای قم ونجف چه دوست داشته باشند وچه دوست نداشته باشند وچه بخواهند وچه نخواهند عرفان یارسان پل ارتباطی غرفان پیش از اسلام وعرفان بعد ازاسلام است جامعه یارسان این نزدیکی وارتباط را در عمق جانشان درک میکنند وواز همرهان سست عنصر رنجیده خاطر هستند
    دلم از این همرهان سست عنصر بگرفت           شیر خدا ورستم دستانم آرزوست
    بیفایده نیست که حضرت آیت الله طباطبایی میفرمایند
    پرستش به مستی است در کیش مهر          برونند زین حلقه هوشیارها
    حال ای ایرانی اگر شیر خدا ورستم دستان را ارزو میکنی ومیخواهی در حلقه مستان از باده توحید باشی آموزه ها واندیشه های یارسان را بیاموز صدای کلام نوروز برای ما طنین افکن آوای قله های بزرگ فرهنگی ایرانی اسلامی است ای ایرانی اگر ترسیم دور نمای اندیشه فلفسفی فرهنگی ایران پیش از اسلام را بدان صورت که میخواهید با تعلیم یافتن وفرا گرفتن آموزه ها واندیشه های (سلطانی _ بگتاشی) برای شما میسر وممکن میگردد گسستها وترکهای ایجاد شده ما بین نیاکان ما در قبل از اسلام با ما وبعد ازاسلام با فراگرفتن آموزه های یارسان پر میگردد ودرد جانکاه وبریدن از افکار واندیشه های نیاکان با فراگرفتن از آموزه های یارسان التیام میابد ایران منهای اندیشه نیاکان به منزله مرگ اهورا وخدا پرستی برای ما ایرانیان است
    همچنانکه دوستان عزیز میدانند جناب آقای اسد به به باورمندی یارسان به آیات نسخ شده در قران اعتراض داشتند این اعتراض گویای این است یا ایشان هیچگونه باورمندی به قران ندارند ویا آگاهی از قران ندارند وگرنه دهن کجی به قران نمیکردند چرا که درقران در سوره بقره میخوانیم (هرچه از آیات قران را نسخ کنیم بهتر از آن یا مانند آنرا بیاوریم) ایشان آیات نسخ شده از قران را از ما خواستند در این زمینه باید گفت هرگاه ایشان ایات معراجی را برای ما مشخص کردند با ذکر ایه ونام سوره ما هم بعض ایات ناسخ ومنسوخ را شرح خواهیم داد توضیح اینکه ایاتی که در معراج برپیامبر نازل شده منظور نظر است نه ایاتی که اشاره به معراج پیامبر دارد  دقت کنید اقای اسد چی از شما خواسته ام  همچنانکه قبلا گفته ام ماموستاهای کردستان مولوی های پاکستان مفتی های عربستان اخوندهای قم ونجف شیوخ مصر میتوانید کمک گیرید
    هو اول یار آخر یار
    روایتی از امام صادق به ترجمه نقل میکنم که فرمود (قسم به خدا اگرابوذر در آنچه که درقلب سلمان میگذشت آگاه میشد هر آینه او را میکشت درحالی که رسولالله بین آن دو برادری ایجاد کرد ((دوستان عزیز یارسانی وغیر یارسانی حال امر که در باره ابوذر چنین است پس درباره سایر مردم چه فکر باید کرد (اخوندهای قم ونجف) وامام درادامه میفرماید قسم به خدا نزد ما سری ازاسرار خدا وعلمی از علم خدا وقسم به خدا نه فرشته مقرب آنرا درک میکند ونه پیامبر مرسل این سر وعلم دایما تنزل پیدا میکند تا به مرحله ای میرسد که خدا انسانهای خاصی را برای فهم آن انتخاب میکند که میتوانند این اسرار را درک کنند (الکافی ابوجعقر محمد کلینی دارالکتب اسلامیه ج1 ص401 ) دوستان یارسانی باور کنید وباور داشته باشید این انسانهای خاص نیست غیر از آسید براگه ها ونوروزها واسید فرضی ها وحضرت شبخ امیرها ودیگران اندیشمندان روحانی یارسان که ذکر نام همه آنان مقدور نیست دوستان عزیز یارسانی آنچه که مشخص است اکثریت جامعه یارسان علارغم این همه توهینها وتهمتها اجحافها تکفیرها تحقیرها نجس خواندنها و ظاله خواندها وصدها موارد دیگر از طرف بعض آخوندهای معلوم الحال قم ونجف همچنان جامعه یارسان برعقاید حقه خویش که همانا برپایه فرشته باوری استوار است وبا هفتن وهفتوان باوری رنگ آمیزی شده وبا دوازده ضلع امام باوری شکل وفرم گرفته پا برجا هستند ای آخوندهای قم ونجف ما میدانیم وباور داریم ما میدانیم وباور داریم هرآمچه که درفهم قاصرشما نمیگنجد خطا میشمارید وهرخطایی را نیز موجب بدعت وبیدینی قلمداد مینمایید درحالی که اینرا بدانید که صرفا پافشاری متعصبانه براشتباه است که بدعت را درپی دارد بعض جامعه افراد یارسانی ممکن است که بر خطا باشند همچنانکه
    ((گروه یارسان گمرک درهم           بعضی ومراد بعضی خاطر غم))
    اما هیچگاه اندیشمندان روحانی یارسان بدعت گذار نبوده ونخواهند بود غیر این نبوده که احیاگر احکام شرعی فراموش شده دیگر انبیا بوده اند باور کنید عالیجنابان قم ونجف ما میدانیم اگ باورمندیهای یارسان در میان قشر تحصیل کرده به عنوان نمونه (فلسفه دونادون گرایی وحدت وجود وحدت شهود خدا شناسی سلبی اسطوره آفرینش وغیره )وقبولیت وشهرت کمتری میداشت اطمینان داریم ازسوی شما جماعت آخوندی تکفیر تهمت وبدعت گذار وغیره ذالک کمتر متوجه جامعه یارسان میشد ضمنا خدمت شماها عرض شود بنده هیچگاه درپی این نبوده ونیستم که باورمندی یارسان را به نوعی عمومیت بدهم به باورمندی شماها باورمندی شما ارزانی خودتان باشد اما آنچه که مشخص است اشتراک درباورمندیها میباشد کما اینکه آیات متعددی در قران وجود دارد که تایید کننده این موضوع میباشد همانا آیاتی که در رابطه با محتویات موضوعی تورات وانجیل آمده ویهودیان ومسیحیان را مورد خطاب قرار داده است هیچ کس وهیفردی نمیتواند منکر اشتراک باورمندیها باشد مگر خشکه مقدسان وجاهلان در طول این جریان این باورمندیهای یارسن نیست که از طرف شما تکفیر میشود وقربانی میشود بلکه قربانی اصلی تاریخ معنویت رهروان عشق علی در صدر اسلام است واینرا هم بگویم اشتراک باورمندی با وابستگی باورمندی دو مقوله جدا ازهم میباشد شاید در بعض موارد ما با شماها اشتراک باورمندی داریم اما باورمندی ما به باورمندی شماها وابسته نیست ونبوده اما باورمندی شماها به باورمندی روحانیون درباری امپراطوری عثمانی واموی وعباسی وحتی بعضا ابن تیمیه وابسته است وهرچه روند تاریخ پیش میرود این وابستگی باورمندی شما بیشتر ومستجکم تر میگردد که در این رابطه میتوان موارد متعددی مثال آورد قدر مسلم این است که بعد حکومت صفویه که مذهب شیعی مذهب رسمی ایران میگردد کسانی بوده اند از خواص رسوباتی ازهمان شیوه تفکر قبل در جانشان وجود داشته وعامدا یا صحوآ همان رسوبات را لباس شیعی پوشانده وبه عوام شیعی القا نموده اند
    اقای اسد پرسشی از شما دارم بابت کلید واژها یی که اگر مورد بازبینی قرار گیرد (نفی قیام تخریب شخصیت های قیام) لطف کنید به ما بگویید ایا ندای آسمانی شنیده شده وایا حضرت قایم ظهور نموده اند شما سر دوراه هستین یا قیامگران فرزندان فاطمه را باید طاغوت بدانید یا اینکه احادیث را جعلی بدانید هیچ گونه توجیهی قابل پذیرش نمیباشد چونکه توجیه زمانی لازم می اید که مطلبی در قالب استعاره وتمثیل بیان شده باشد مطالب مذکور واضح وروشن است منتظر جواب شما میمانم
    خاکسار فریبرز
     « هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ »

    نظر مراجع در مورد اهل حق ؟

    به نظر علمای اسلام اگر اعتقاد فرقه ای از فرقه های موسوم به اهل حق مخالف با قطعیات اسلام باشد آن فرقه محکوم به کفر بوده واز جرگه مسلمین خارج است؛ ولی اگر انحراف آنها در حدی نباشد که مسلّمات اسلام را انکار کنند جزء مسلمین خواهند بود.
    دربین فرقه های اهل حق کسانی هستند که به الوهیت برخی مخلوقات مثل حضرت علی (ع) عقیده دارند، اینها یقینا کافرند ، در بین آنها گویا کسانی هم هستند که به الوهیت مخلوقات قائل نیستند ، اگر اینها منکر دیگر ضروریات دین اسلام هم نباشند مسلمان خواهندبود ؛ لکن به نظر می رسد که بسیاری از اینها منکر ضروریات دین هستند مثلا برخی از آنها شرب خمر را حلال می دانند یا به روزه به آن شکلی که اسلام گفته است اعتقاد ندارند و... مشکلی که در مورد اهل حق وجود دارد این است که آنها دارای فرقه های بسیار متعددند و حکم کردن در مورد همه آنها به یک صورت درست نخواهد بود . مشکل دیگر در مورد این فرقه ها این است که آنها عقائد خود را فاش نمی کنند وبه اصطلاح خودشان حفظ اسرار می کنند لذا اطلاع از عقائد آنها کارآسانی نیست ؛ چون در مواجهه با مسلمین عقائد خلاف خود را انکار می کنند . 

      « هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ »

    جناب آقای فریبرز متن زیر را مطالعه فرمایید و دیگر به علمای مسلمین اهانت نکنید متن زیر گویای اصول و فروع اعتقادی مسلمانان است و آن را تشکیل می دهد . 
    استعاره و تمثیل در فرقه و یا به گفته خودتان دین یارسان کاربرد دارد چون سران و باصطلاح سادات جعلی سلطان صحاک ، پیران و ذلیلان نمی خواهند عوام الناس یارسان / اهل حق از باطن و پشت پرده آن مطلع و با خبر شوند که عده ای قلیل یارسان /اهل حق با دست رنج مریدانشان خوش گذرانی کرده و زنان مریدانشان را برای خود محرم و حلال بدانند که بتوانند با آنان به عیش و نوش بگذرانند .   
    جناب فریبرز جنابعالی سخنگوی عده ای قلیل و خوش گذران شده ای که لابد به تو هم سودی از طرف حیدر نصرالدین می رسد . 
    لطف کنید به سوالات انجام گرفته پاسخ دهید و از طفره رفتن و حاشیه سازی و طرح سوالات بی مورد خود داری کنید . 

    نیایش با رب العالمین

    حول محور نماز

    تفسیر برخی از آیات قرآن درمورد نماز با استناد از تفسیر نمونه:

    1-در سوره ی طه آیه 14 آمده است :«و ٲقم صلاة لذکری»یعنی :ونماز را برای یاد من به پادار. در تفسیر این آیه پس از بیان مهم ترین اصل دعوت انبیا که توحید است ،موضوع عبادت خداوند یگانه به عنوان ثمره ی درخت ایمان و توحید مطرح گردیده و به دنبال آن ،دستور به نماز - یعنی بزرگترین عبادت و مهم ترین پیوند خلق با خالق و مؤثر ترین راه برای فراموش نکردن ذات پاک او - داده شده است .

    2-در سوره ی نور آیه 37 آمده است :«رجال لاتلهیهم تجارةو لابیع عن ذکرالله و ٳقام الصلوة و ایتاء الزکوة یخافون یوماً تتقلب القلوب و الابصار » یعنی :مردانی که نه تجارت ونه معامله ای آنان را از یاد خدا و بپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند . آنان از روزی می ترسند که در ان ،دل ها و چشم ها زیر ورو می شود .

    چنین ویژگی هایی نشان می دهد که این خانه ها همان مراکزی است که به فرمان پروردگار استحکام یافته و محل یاد خداست و حقایق اسلام و احکام خدا از آن نشر می یابد ،و در این معنای وسیع و گسترده ،مساجد و خانه های انبیا و اولیا به ویژه خانه ی پیامبر(ص)و علی (ع) جمع است .

    3- در سوره ی مؤمنون آیه ی 2 آمده است :«الذین هم فی الصلاتهم خاشعون »یعنی :آنان که در نمازشان خشوع دارند .

    خاشعون از ماده ی خشوع به معنی حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمی در انسان پدید می آید . اشاره به اینکه نماز مؤمنان الفاظ و حرکاتی بیروح و فاقد معنی نیست ،بلکه به هنگام نماز چنان حالت توجه به پروردگارو حضور قلب در آن به وجود می آید که از غیر او جدا می شوند و تنها به او می پیوندند .

    در حدیثی می خوانیم که پیامبر (ص) مردی را مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می کرد . فرمود : اگر در قلبش خشوع بود اعضای بدنش نیز خاشع می شدند .»

    4- در سوره ی طه آیه 132آمده است :«و ٲمر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها » یعنی : خانواده ی خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش.

    آین آیه برای تلطیف روح پیامبر و تقویت قلب او آمده است . چون این سوره در مکه نازل شده است به یقین مصداق «اهل »در آن زمان،خدیجه(س)و علی(ع) بوده اند ، ولی با گذشت زمان ، دامنه یخاندان پیامبر گسترده شد .

    سپس می افزاید :اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده ،منافع و برکات آن تنها متوجه خود شماست :«نسئلک رزقاًنحن نَرزُقُکَ »یعنی :از تو روزی نمی خواهیم ، (بلکه ) ما به تو روزی می دهیم

    این نماز چیزی بر عظمت پروردگار نمی افزاید ،بلکه سرمایه ی بزرگی برای تکامل انسان ها و کلاس عالی تربیت است .

    در پایان آیه نیز می گوید :«والعاقبة للتقوی »یعنی :و عاقبت نیک برای تقواست .

    آنچه باقی می ماند و سرانجامش مفید و سازنده و حیات بخش است همانا تقواست ، زیرا تقوا پیشه گان سرانجام پیروزند و بی تقوایان محکوم به شکست .

    5-در سوره ی لقمان آیه4 آمده است :«الذین یقیمون الصلوة و یُؤتون الزکوة و هم بالاخرة هُم  یوقـنون »یعنی : همانان که نماز را به پا می دارند ،و زکات می پردازند ،و آن ها به آخرت یقین دارند.

    این آیه با سه وصف «محسنین» را توصیف کرده است .

    پیوندشان با خالق از طریق نماز ،و با خلق خدا از طریق زکات،قطعی است و یقین آن ها به دادگاه قیامت ، انگیزه ی نیرومندی برای پرهیز از گناه و انجام وظایف است .

     

    6-در سوره مریم آیه 55 آمده است:«و کان یأمر اهلهُ بالصلة والزکوة» یعنی :و همواره خانواده اش را به نماز و زکات فرمان می داد .

    «وکان عند ربه مرضیّا» یعنی : و همواره مورد رضایت پروردگارش بود .

    اشاره به آن که در تمام برنامه هایش(منظور حضرت اسماعیل (ع) ) رضای خدا را جلب کرده بود .

    7-در سوره نمل آیه 3 آمده است : «الذین یقیمون الصلوةو یؤتون الزکوة و هم بالاخرة هم یوقنون» یعنی : همانا کسانی که نماز را بپا می دارند و زکات را ادا می کنند ،و آنان به آخرت یقین دارند .

    هم اعتقاد آن ها به مبدأو معاد است و هم پیوند شان با خدا و خلق ؛بنابرین اوصاف فوق اشاره به اعتقاد کامل و برنامه ی عملی جامع آنهاست .

    8- در سوره ابراهیم آیه ی 31آمده است :«قل لعبادی الذین امنوا یقیموا الصلوة و یؤتون الزکوة و ینفقوا مما رزقناهم سرّا و علانیةً»  یعنی : به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز را بپا دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم ،پنهان و آشکار ،انفاق کنند »

    در این جا سخن از بندگان راستین است.بر اساس این آیه ایمان در صورتی ریشه دار است که در عمل متجلی شود و انسان را از یک سو به خدا نزدیک کند و از سوی دیگر به بندگانش . 

    9- نماز و صبر - در سوره هود آیه114 دو دستور مهم اسلامی که در واقع روح ایمان و پایهی اسلام است اشاره می کند . نخست فرمان به اقامه نماز داده می گوید : «و أقم الصلوة طرفی النهار و زلفاً من الیل » یعنی : در دو طرف روز و در اوایل شب نماز را بپادار

    ظاهر تعبیر «طرفی النهار » (دو طرف روز ) ،این است که نماز صبح و مغرب را بیان می کند که در دو طرف روز قرار گرفته و «زلف» منطبق بر نماز عشاء است .

    سپس برای اهمیت نماز روزانه خصوصاً و همه ی عبادات و طاعات و حسنات عموماًچنین می گوید «ان الحسنات یذهبن السیئـات» یعنی : چرا که حسنات ،سیئات و آثار آن ها را از بین می برد .

    «ذلک ذکری للذاکرین»یعنی : این تذکری است برای کسانی که اهل تذکر ند .

    این آیه همانن بخشی دیگر از آیات قرآن،تأثیر اعمال نیک را در از بین بردن آثار سوءاعمال بد بیان می کند. کار نیک که از انگیزه های الهی سر چشمه گرفته است به روح آدمی لطافتی می بخشد که آثار گناه را می تواند از آن بشوید و تیرگی های گناه را به روشنایی مبدل سازد .

    اهمیت نماز – در روایاتی که ذیل آیه ی مورد بحث از پیمبر (ص) و ائمه معصومین (ع) نقل شده است ،تعبیراتی دیده می شود که در مکتب اسلام پرده بر می دارد .

    امام  علی (ع) در روایتی فرموده است : «با رسول خدا (ص) در مسجد در انتظار نماز بودیم که مردی برخاست و عرض کرد : ای رسول خدا ، من گناهی کرده ام . پیامبر (ص)از  او روی برگرداند. هنگامی که نماز تمام شد ،همان مرد برخاست و سخن اول را تکرار کرد . پیامبر 0ص) فرمود : آیا با ما نماز را انجام ندادی و برای آن به خوبی وضو نگرفتی ؟  عرض کرد؟آری . فرمود : این کفاره ی گناه تو است .

    جای تردید نیست که هر گاه نماز با شرایطش انجام شود ،پیوند های ایمانی انسان را با خدا چنان محکم می سازد که آلودگی ها و آثار گناه را از دل و جان او شست وشو می دهد .

    نماز انسن را در برابر گناه بیمه می کند و زنگار گناه را از آیینه ی دل او  می زداید . نماز جوانه های ملکاتعالی انسانی را در اعماق جان بشر می رویاند ،نماز اراده را قوی و قلب را پاک و روح را تطهیر می کند . به این ترتیب نماز چنان جسم بی روح نباشد ،مکتب عالی تربیت است .   



    یا علی مدد کن مدد با عرض ادب و خسته نباشید خدمت همه ی عزیزانی که در پی حقیقت دنیا با یکدیگر به بحث و گفتگو می نشینند.گاه شده است که همدیگر را نجس می خوانند وهر یک دلایل خود را دارد که ارجعیت می داند.بنده از تمامی آنها یک سوال دارم.امیدوارم پاسخ مرا بدهند. چرا در قرآن و در تاریخ موقعی که حضرت عیسی در حال به دنیا آمدن بود خداوند فرمود از خانه بیرون رود و حتی خاتم الانبیا هم در آن متولد نشد با همه ی معنویاتشان اما مولا به دور از چشمان همه وارد این جهان هستی شدند؟
     « هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ »

     جامعه ی محترم یارسان / اهل حق ضمن عرض ادب و احترام به اعتقادات شما ؛ متن زیر آیات قرآن کریم مربوط به روزه (صوم ) ماه مبارک رمضان است ، ضمن مقایسه نمودن اعتقادات و اعمال خودتان ( سه روز روزه در اهل حق ) با دین مبین اسلام  ، که لازم است  این سوال را از سران باصطلاح  سادات ، پیران ، دلیلان ، یا دیگر دست اندر کاران و صاحب نظران مسلکیتان /یارسان / اهل حق جویا شده و در خواست پاسگویی از سوی آنان شوید . در این آیات قرآن نمی گوید ماه رمضان سه روز است می گوید ماه رمضان یک ماه است . 
    خدمت جامعه محترم یارسان عرض کنم که  فقط و فقط راه نجات در دین مبین اسلام گنجانده شده است ولاغیر و فرقه گرایی و صوفی گری و هر آنچه که خارج از دین اسلام باشد بر باطل خواهند بود . 

    آقایان محترم علی اعلایی ها (فرخ آریا منش ) و فریبرزها به این آیات قرآن کریم چه جوابی دارید لطف فرمایید پاسخ خودتان را بیان فرمایید . 

    روزه و ماه رمضان در قرآن کریم : 
      
     در قرآن مجید در ۷ آیه به صراحت یا اشاره در باره روزه آیاتی بیان شده است که به چند دسته تقسیم می شوند: 
    دسته اول: در چهار مورد اشاره به وجوب روزه گرفتن دارد - که البته در ماه مبارک رمضان باید انجام شود و در چهارمی به صراحت از ماه رمضان هم نام برده شده است : 1. « یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلىَ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛ (1) اى افرادى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار شوید». 
    2. « أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن کاَنَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوْ عَلىَ‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلىَ الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًْا فَهُوَ خَیرٌْ لَّهُ وَ أَن تَصُومُواْ خَیرٌْ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُون؛‏ (2 ) چند روز معدودى را (باید روزه بدارید!) و هر کس از شما بیمار یا مسافر باشد. تعدادى از روزهاى دیگر را (روزه بدارد) و بر کسانى که روزه براى آنها طاقت‏فرساست (همچون بیماران مزمن، و پیر مردان و پیر زنان،) لازم است کفّاره بدهند: مسکینى را اطعام کنند و کسى که کارِ خیرى انجام دهد، براى او بهتر است و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانید!». 
    3. « أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلىَ‏ نِسَائکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تخَْتَانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفَا عَنکُمْ فَالَْنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کلُُواْ وَ اشْرَبُواْ حَتىَ‏ یَتَبَینَ‏َ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الخَْیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلىَ الَّیْلِ وَ لَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنتُمْ عَکِفُونَ فىِ الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَالِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ ءَایَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون‏؛ (3 )آمیزش جنسى با همسرانتان، در شبِ روزهایى که روزه مى‏گیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند مى‏دانست که شما به خود خیانت مى‏کردید (و این کارِ ممنوع را انجام مى‏دادید) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) براى شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالى که در مساجد به اعتکاف پرداخته‏اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهاى الهى است پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را براى مردم، روشن مى‏سازد، باشد که پرهیزکار گردند». 
    دسته دوم: روزه ای که بابت کفاره است که در دو مورد آمده است: 
    1. یک مورد از مصادیق کفاره ، تراشیدن سر در ایام حج را روزه گرفتن در غیر ماه رمضان ذکر شده است: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقاب؛‏ (4 ) 
    و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانید! و اگر محصور شدید، (و مانعى مانند ترس از دشمن یا بیمارى، اجازه نداد که پس از احرام‏بستن، وارد مکه شوید،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح کنید، و از احرام خارج شوید)! و سرهاى خود را نتراشید، تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسى از شما بیمار بود، و یا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) باید فدیه و کفّاره‏اى از قبیل روزه یا صدقه یا گوسفندى بدهد! و هنگامى که (از بیمارى و دشمن) در امان بودید، هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانى براى او میسّر است (ذبح کند)! و هر که نیافت، سه روز در ایام حج، و هفت روز هنگامى که باز مى‏گردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این براى کسى است که خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد [اهل مکّه و اطرافِ آن نباشد]. و از خدا بپرهیزید! و بدانید که او، سخت‏کیفر است‏». 2. یک مورد از مصادیق کفاره کسی که عمدا حیوانی را شکار کند یا بکشد روزه گرفتن در غیر ماه رمضان قرار داده است: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعامُ مَساکینَ أَوْ عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِیَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقام‏؛ (5 ) اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در حال احرام، شکار نکنید، و هر کس از شما عمداً آن را به قتل برساند، باید کفاره‏اى معادل آن از چهارپایان بدهد. کفاره‏اى که دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند و به صورت قربانى به (حریم) کعبه برسد یا (به جاى قربانى،) اطعام مستمندان کند یا معادل آن، روزه بگیرد، تا کیفر کار خود را بچشد. خداوند گذشته را عفو کرده، ولى هر کس تکرار کند، خدا از او انتقام مى‏گیرد و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.» دسته سوم: در یک مورد هم اشاره به 3 روز روزه سکوت حضرت مریم (س) دارد و می فرماید : « فَکُلی‏ وَ اشْرَبی‏ وَ قَرِّی عَیْناً فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولی‏ إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا؛(6 ) (از این غذاى لذیذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار! و هر گاه کسى از انسانها را دیدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر کرده‏ام. بنا بر این امروز با هیچ انسانى هیچ سخن نمى‏گویم! (و بدان که این نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد کرد!» . آیه راجع به ماه رمضان: « شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون؛‏ (7 )
    (روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانه‏هاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتى شما را مى‏خواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بشمرید باشد که شکرگزارى کنید» . 

    پی نوشت: 1. سوره بقره(2)، آیه 183. 2. سوره بقره(2)، آیه 184. 3. سوره بقره (2)، آیه 187. 4. سوره بقره(2)، آیه 196. 5. سوره مائده(5)، آیه 95. 6. سوره مریم(19)، آیه 26. 7. سوره بقره (2)، آیه 185.

     

    یا حق مددی، مولا نظری

    با سلام و عرض ادب

    و با پوزش از بارها خداحفظی این بار نیز خلف وعده نموده و به دلیل پرسش مودبانه جناب اسد، در مورد نماز و روزه و سایر واجبات و فروعات دین مبین اسلام، ضمن یادآوری این که جناب ایشان عادت به پاسخگویی ندارند و هیجکدام از پرسش های مطرح شده توسط اینجانب و جناب آقای فریبرز را پاسخگو نبوده و نتیجه تحقیقات و پژوهش های خود را در مورد روزها، سال ها و قرن ها و حدود 14 میلیارد قرن از بدو پیدایش بخش قابل مشهود دو در صد از جهان هستی و ... را تا به حال مطرح و اعلام ننموده اند! 
       بنده پرسش ایشان را با پرسشی پاسخ خواهم داد که هدف از انجام واجبات و این همه تأکید قرآن مجید، آیا بغییر از انسان سازی و ترک محرمات بوده است؟
    اما چگونه است که ممالک اسلامی با وجود انجان واجبات، دچار این همه فسق و فساد، تزویر و ریا، قتل و غارت، تضاد و عناد و ... شده است؟!
    اگر خود را به تغافل زده و تصور می کنید که این ممالک بعد از چهارده قرن تلاش و تبلیغ توانسته اند، جوامعی سالم و آرمانی ایجاد نموده و اکثر مردم آنها در رفاه و آسایش بوده و تورم و گرانی، مفاسد و رشوه خواری، بیکاری و سوءمدیرت نسبت به جوامع غربی و ممالک سوسیالیستی که اعتقادی به خدا ندارند، خیلی کمتر شده است، سخت در اشتباه هستید. زیرا اگر چنین نبود، لااقل تعداد 313 نفر مسلمان واقعی در جهان اسلام و یا در جمهوری اسامی پدید می آمد و این همه مافیا و آقازاده های دزد و بی درد، قارچ وار و انگل صفت رشد نمی کردند! 
     اگر نماز و روزه و یا بارها رفتن به مکه برای رفتن به بهشت و یا کسب مقام و منسب و رونق تجارت باشد که وای به حال چنین مومنان ریاکاری که در نهایت به وحوش داعش و طالیان و ده ها فرقه بنیادگرای افراطی، منحط و منحرف ختم می شود و دین وسیله تفاخر و کسب قدرت و مکنت و ابزار مطلوبی برای ویژه خواری، رشوه خواری، رانتخواری، زمینخواری و ... شده و «هر دم از این باغ بری می رسد!»
     اگر باور ندارید و تلویزیون را حرام نمی دانید، کافیست به یکهزارم  از اخبار دزدی هایی که در این کشور نهادینه و فراگیر شده است و جناح های رقیب، بعد از سال ها (بگم بگم ها)، افشا می کنند، گوش فرا داده و آنگاه مقایسه کنید که میزان فساد و بیکاری با کشور عقب مانده ای مانند جمهوری اسلامی افغانستان و پاکستان و یا عراق و عربستان که خاستگاه اسلام بوده است، آنگاه سکوت مردم آگاه و شریف اهل حق را نشان از نجابت آنها قلمداد نموده و کمی از این آیات شریف نیز برای آقازاده ها و اشرافزادگان بی درد تلاوت می کردید.
    آنگاه ناچار می شدند از شرم خدا و ترس روز جزا، چند روز در سال نیز به فکر کمک به مستضعفان و اقشار آسیب پذیر باشند و برای رفع این همه مفاسد، تضادهای شدید طبقاتی و معضلات عدیده و این همه خیل بیکاران راهکارهایی خداپسندانه ارائه نمایند. 
    به نظر بنده اگر انجام واجیات، برای ترک محرمات، تقویت ایمان و اصلاح اخلاق و رفتارهای درست و مطلوب اجتماعی نباشد، یک نوع خود فریبی و «آب در هاون کوبیدن است!»
     وگرنه، خداوند نیازی به عبادت ملائک ندارد، تا چه رسد به تعبد سودجویانه برخی از ریاکاران، عوامفریبان و ...!
     
      امیدوارم که خداوند متعال، همه ما را راه راست و شاهراه حقیقت رهنمون گردد.


    یا حق  

    هـــو اول و آخر یار

    با درود و بدرود
     از قرائن و شواهد چنین پیداست، مطالبی که  توسط بنده و سایر یاران عزیز و برادران ارجمند، در این وبلاگ مطول نگاشته ایم، جناب اسد، با دقت نخوانده و یا در هنگام خواندن به دلیل کینه های دیرینه (به قول خودشان 150 ساله)، چنان دچار خشم و عناد بوده که اغلب آنها را فراموش نموده اند. به همین دلیل سووالات ایشان در اغلب اوقات تکراری است.

    اگر چنین نیست و با دقت و ژرف بینی مطالب گذشته بنده و سایر یاران عزیز را مطالعه می کردند، آنگاه این همه توهین، اهانت و تهمت های ناروا و استفاده از مطالب مخدوش و ادعاهای غیر مستندی که به احتمال قوی توسط افراد ناباب، خائن، خوفروخته و بیماری که حتا به برادر و خانواده خویش نیز مشکوک است و افتراهای ناروا به آنها می زند و مدعی بود که پیران در جمخانه چنین و چنان می کنند. غافل از این که به قول معروف: «کسی که با مادر خود زنا کند، با دیگران چه ها کند!»

     و یا جنابعالی در مورخه 22 مرداد 95 بدون ترس از خداوند دانا و یکتا، به منظور محکوم کردن آیین یاری و منحرف معرفی کردن مردم یارسان، اهانت های ناروا و افتراهای بی محتوا که خارج از اصول اخلاق و آداب مباحثه است، مطرح کرده اید و در یکی از مطالب اغلب نادرست خود چنین ادعا کرده بودید!: «و مردهای شما ظواهر خود را چنین آراسته کرده اید (سبیل ) که هر کسی شماها را می بیند وحشت می کند .

    اگر در گذشته سبیل را نشانه مردانگی می دانستند و هم اکنون سبیل را نشانه غیر بهداشتی و نامردی می دانند .

    بلی این مسلک (اهل حق ) در گذشته از سادگی و بی سوادی مردم سوء استفاده کرده و مردم عوام را به این فرقه دعوت کرده اند که یکی از روشها از طریق موسیقی رایج زمان بوده است و اگر روستای قبول نمی کرد وبا لشکر کشی و با زور مردم را تهدید و دعوت به این فرقه می کرده اند ، و اگر  قبول  نمی کرده اند آنان مجبور به مهاجرت از آن منطقه می شدند . چون اجدادمان شاهد ماجرا و در گیر قضایا بوده اند.

    مسلک شما (اهل حق ) بی محتواست فقط عشق ظاهریست که دارید . و لاغیر

    انسان باید سرسپرده خدا باشد نه شخص دیگر که خود مخلوق خداست . سوال اینجاست آیا این افرادی که می گویید باید به آن سرسپرد که خود این افراد به چه کسی سرسپرده است . ؟؟؟!!

    بلی این حضرت سلطان اهل حق را با خون ریزی و با وحشت و ترساندن و با غارت اموال و کشتن و تجاوز به نوامیس مردم مسلمان ، مسلک و فرقه خود را گسترش داده است . و بدتر از داعشی های زمان عمل کرده است.»

    بدیهی است، با توهین، اهانت و ادعاهای کذب و مذموم، نمی توان هیچکس، بخصوص مردم شریف  یارسان که دین خود را آیین راستی و درستی دانسته و آن را بر حق و چکیده عرفان می دانند، به راه دیگری رهنمون گردید!

    به همین دلیل، بارها متذکر شدم که هر کودکی نیز می تواند به بالاترین شخصیت ها اهانت نماید. و لذا:

     بزرگش نخوانند اهل خرد   که نام بزرگان به زشتی برد!

    این در حالیست که اگر بنده در برخی از موارد که اقتضا کند تلنگری به مافیاها می زنم، قصد جسارت به مقامات صالح و وارسته ندارم و جنبه خیرخواهی و دلسوزی برای این مردم شریفی است که امید داشتند جمهوری اسلامی که شعار آزادی، استقلال و دفاع از حقوق مستضعفان می داد، با پیروی از راه شاه ولایت و امیر مومنان، با هر گونه ظلم و غارت و ... مبارزه نماید، نه این تخم مرغ دزدها بروند و بسیاری از شتر دزدها در منصب های والا و مشاغل حساس، مشغول غارت های سرسام آور و چپاول های نجومی شده و ولی فقیه نیز بجای دستور اجرای قانون فرسوده و خاک گرفته از کجا آورده ای؟!!!! بخواهند سرپوش بر رسوایی خودی های دزد و بی بصیرت بگذارند و آبروی خود را برای این دنیاپرستان هزینه نمایند. 

    در چنین شرایطی، سکوت هر انسان خیانت است به قرآن! 

    حال که بنا به توصیه برادر ارجمند جناب سید محمد علوی زاده به ساحت مقدس حضرت سلطان سهاک و سایر یارسان مطهر ایشان اهانت نمی نمایید، ضمن تشکر از بذل توجه ایشان، از جنابعالی و سایر علاقمندان تقاضا دارم جهت روشن شدن دیدگاه های بنده نسبت به اصول و فروع دین، بار دیگر نوشته های قبلی را با دقت بیشتری مطالعه نمایید. آنگاه به درستی متوجه می شدید که بزرگان ما همچون حضرت شیخ امیر که بر اساس مبانی کلام های پردیوری و دفاتر یاری، همواره یارسان را به راستی و پاکی، نیستی و بردباری یا سعه صدر و سر پوشی دعوت نموده و در این باره چنین فرموده اند:

    سجده مجازی صبح تا شام تو    بهترن وی دین ناتمام تو

    با عنایت به دیدگاه های یاران و بزرگان اهل حق، مردم این آیین عنادی با نماز و روزه هیچ یک از ادیان ندارند. اما از هر نوع ریا و تزویر حتا در نماز خواندن نیز آن را مجازی می دانند.

    در ضمن چون جناب اسد، فقط به دنبال ایرادگیری است، برای رفع این شبهه که چرا حضرت شیخ امیر، بجای آیین ناتمام تو، «دین ناتمام تو»، بکار برده اند، این در حالیست که به نظر مسلمانان حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ع)، اسلام را آخرین دین دانسته اند. در پاسخ بایستی عرض کنم که معنای لغوی دین یعنی راه و آیین به معنای روش و مکتبی که بنا به فراخور فهم و شعور، درک و درایتی که دارد، آن را برگزیده و در زندگی خود بکار می برد. لذا بکار بردن هر یک از آنها برای زیبایی کلام منافاتی ندارند. بنابراین: 

    «آنچه اندر فهم تو آید آن بود مفهوم تو»


     نکته پایانی، نظر به این که از منظر آیین اهل حق که چکیده ادیان و عصاره عرفان بوده و دین عشق و آیین معرفت است، اجازه تبلیغ نداریم، وگرنه در آیین مستان، سخنی نیست که نیست!

     

     در پایان، همه را به خالق عشق و آفریننده زیبای ها می سپارم  

       

    هو اول یار آخر یار
    همچنانکه دوستان یارسانی وغیر یارسانی ملاحظه مینمایند جناب اقای اسد مطالبی پیرامون موضوع نماز وروزه به نگارش درآورده اند وبر همین اساس قضاوت هم نموده اند وپرسشهایی طرح نموده اند لذا جواب پرسشهای ایشان منوط است به پرسشی از طرف ما وآن اینکه ایشان باید شرح بدهند تعطیلی توحید اهمیتش بیشتر است یا تعطیلی نماز ویا حج ویا روزه وایشان باید جواب بدهند نظر فقهای شیعه (متقدم ومتاخر) درباب تعطلی توحید چه میباشد اقای اسد توجه داشته باش منظور من فقیه جامع الشرایط است به قول خودتان نروی نظر بعض جوجه آخوندها را برای من بیاوری امید آنکه در طول هفته جاری که در خدمت هستم ایشان پاسخ پرسشهای مربوطه را بدهند تا ما هم در مورد نماز وروز وحج مطالبی درحد بظاعت خود به نمایش بگذاریم
    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    با عرض سلام و تبریک به مناسبت زادروز پیامبر گرامی اسلام، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص)

    هر چند ایجاد وحدت و یا تفاهم با افراد و گروه هایی که بجز باورها و مذهب خویش، سایر عقاید، مذاهب و آیین ها را باطل دانسته و پیروان و باورمندان آنها را گمراه، مشرک، منحرف و یا حتا نجس می دانند، کارچندان سهل و ساده ای نیست. اما همچنان امیدوارم با استعانت از یزدان پاک، مسوولان آگاه و گوش های شنوایی پیدا شوند که در هزاره سوم میلادی بتوانند با تکیه بر مشترکات راهکارهایی جهت پیوند دل ها و ایجاد وحدت واقعی میان ادیان، مذاهب و آیین های راستین ارائه نمایند. 
    در چنین شرایط مطلوبی است که مسوولان پاکدست و مقامات دلسوز می توانند با وفاق ملی و امنیت لازم بر این همه معضلات و مشکلات عدیده فایق آیند. 
    و گرنه همچنان شاهد اختلافات، تنگ نظری ها، انحصارطلبی ها، دشمن تراشی ها و ادامه فرار مغزها خواهیم بود. بطوری که در این چهار دهه بیش از پنج میلیون ایرانی که اکثر آنها دارای مغزهای اقتصادی، مکنت فراوان و تخصص های گوناگون می باشند، در اثر ندانمکاری ها، سوءبرداشت ها و قدرت دافعه برخی از دایه های مهربان تر از مادر، بزرگترین ارمغان ها را به ممالک غربی تقدیم گردند!
    کلام آخر:
    با عنایت به این که خود را ملزم به رعایت خط قرمزها می دانم، ناچارم سکوت را برگزیده و این کتاب هفتاد من پر فراز و نشیب را به تاریخ واگذار نمایم.  

    یا حق

      
    دو شب است این مطالب می خوانم آقای اسد به عنوان یک منتقد مسلک اهل حق رانقد میکند عده ای از خوانندگان میگویند اهل حق یک دین است یعنی خاتم بودن پیامبر قبول ندارند ودوستان با دانشی هم که به صورت تئورسین به دفاعی ادبی وتاحدودی منطقی از مسلک خود نموده اند وظاهرا هم پایانی برای این بحث وجود ندارد اما آقایان فریبرز ودکتر با تمام احترام,در کتاب سرانجام سلطان به صراحت میگویند همانطور که پیامبر اسلام شریعت را کامل کردند من هم حقیقت را کامل نمودم پرواضح است سلطان صحاک پذیرش  شریعت محمدی را برای یک فرد یارسان امری بدیهی دانسته اند وارکان یارسان هم برپایه شریعت,طریقت,معرفت وحقیقت بنا شده است لذا حرام وحلال خدا,در شریعت میباشد حقیقتا بنده اطلاع کاملی از زندگینامه وفلسفه وحکمت کار سلطان در بنینگذاری مسلک یارسان نمیدانم ولی روایتهای کتاب سرانجام هم متفاوت است مثلا روایت شاه ابراهیمی با یادگاری متفاوت است مثلا بحث بسیار مهم قبله ,باعث افتراق عمیقی بین فرق اهل حق است عالی قلندری وفرق دیگر خوردن گوشت خوک را حرام وگوران متاسفانه حلال میدانند علت این افتراق هم شخص سلطان صحاک نمی باشد چون ظاهرا ایشان با صراحت مسائل  اینچنین را به شریعت اسلام حواله داده است.لذا از کسانی که دلسوزانه قصد اصلاح باورهای بخشی از مردمان پاک وساده دل یارسان را دارند استدعا دارم کتب این عزیزان را به صورت منطقی انالیز کنند بالاخره هر مسلک وایین باید جوابگوی منطقی سوالات باشد وگرنه یارسان باید بپذیرند از نظر فلسفی اشکالات مهمی در ایینشان وجود دارد دیدگاه متعصبانه هم خوب نیست ولی متاسفانه انتقادات تندی هم از این برادران میشه درست نیست نباید دل هر فردی را حتی بشکنیم بالاخره اینان مریدان مولا علی(ع) هستند       
    هو اول یار آخر یار
    طهری سوادی طهری بلوری              سوادی وهم شعله شم جوری
    توضیح اینکه واژه سوادی در این بیت صنعت جناس شعری است لذا سوادی در مصراع اول یعنی تاریک ودر مصراع دوم یعنی سوا دیدن جدا دیدن وواژه طهر به زبان کردی همان طرح است به هرحال معنی بیت مذکور این است که خداوند طرح خلقتش را چنین بنا نهاده که بخشی از آن ماده تاریک نامیده میشود وبخش دیگر ماده روشن کسی که مشعل بینش ودانش دردست داشته باشد قادرخواهد بود این دو گونه طرح را از همدیگر جدا ببیند لازم به ذکر است بعد از سالیان دراز که علم وتکنولوژی پیشرفت کرد وبرای نخستین بار ستارگان نوترونی وابر نواختران وانفجارهای ابرنو اختران به تولید پدیده جدید واسرار آمیز به نام پرتوهای کیهانی ارتباط پیدا کرد که هریک از این کشفیات موجب انقلابی نو درعلم شدند لذا بعدها دانشمندان تشخیص دادند جرم مرئی لازم برای در کنار هم نگهداشتن کهکشان در کاینات وجود ندارد به همین علت به این نتیجه رسیدند باید تاثیر گرانشی دیگری وجود داشته باشد تا کهکشان درکاینات در کنار هم نگه داشته شوند که امروزه دانشمندان آن ماده را ماده تاریک مینامند همچنانکه دوستان ملاحظه مینمایند جناب آقای اسد پرسش های ما را بی مورد قلمداد مینمایند اقای اسد هیچکدام از پرسشهای من بیمورد نیست به عنوان نمونه یکی از پرسشهای من این بوده که جمعیت آخوندها چه تعداد میباشد از آنجایی که شما جواب من را ندادی لذا به طور تقریب بنده تخمین میزنم یک میلیون نفر آخوند از طلبه تا مرجع تقلید در ایران داشته باشیم تو خود وهمه ما میدانیم این یک میلیون نفر حقوق ثابتی دریافت میدارند لذا اگر برای هریک حداقل حقوق را درنظر بگیریم که مبلغ سیصد هزار تومان در نظر بگیریم ماهیانه میشود سیصد میلیارد تومان تو خود حساب کن سالیانه چقدر میشود این حقوق ثابت فقط به خاطر لباسی است که به تن دارند همین وبس وگرنه اگر درجایی پیش نماز شوند روضه ای داشته باشند سخنرانی داشته باشند (ادارات شرکتها مساجد محل) پول جدا گانه میگیرند لذا اقای اسد شما این همه که سادات شریف وبزرگوار ونجیب یارسان را متهم مینمایی که از دست رنج مریدانشان امرار معاش میکنند لطف کنید توضیح دهید این حقوقی که به این جماعت آخوندی پرداخت میشود با این حجم منبع آن از کجاست اصلا برای چی این حقوق به آنان داده میشود بهتر نبود با توجه به این همه آمار بیکاری بالا این پولهای یامفتی که به این اقایان داده میشود بدون اینکه درقبال آن کاری کنند وتولیدی داشته باشند صرف ابادانی مکشور میشد وکارخانه وکارگاه های تولیدی ایجاد میشد تا جوانان عزیز ایران مشغول کار میشدند وکشور اباد میشد یک مقداری انصاف داشته باش به چه حقی این پول وحقوق به اینها داده میشود مگر در قران نمیخوانیم پیامبر درقبال رسالتش از کسی مزد نخواسته است اگر اینها مدعی هستند که ردای پیامبر بر دوش دارند این مزد به حقی دریافت میدارند
    جناب آقای فریبرزخان سفسطه کردن کار ساده ای است اولا به شما تبریک میگویم که اهل حق را با تمام فرقش زیر شاخه اسلام میدانید وقران راحق میدانید وبه قول همان پیرتان نوروز سورانی یکا یک آیات قران را نور میدانید والبته این نور بودن آیات قران به اثبات رسیده است که درهمین عصر ما کشاور بیسواد و ساده دلی بنام محمد کاظم کریمی بخاطر عمل کردن صادقانه یکی از دستورات قران یعنی عمل به خمس وزکات یک شبه حافظ کل قران شده شهره زمان گردید وایات اعظام وبزرگواری مثل بروجردی وخوانساری وحوزه علمیه قم ونجف والازهر مصر وحتی امیر وقت کویت را شگفت زده کردند شاهدان زیادی کلمات عربی در هم مخلوط میکردند وایشان با صراحت تمام کلمات قرانی را تشخیص میدادند وقتی سوال میشد چگونه می فهمی با همان زبان ساده وروستایی میگفت کلمات قرانی نورانی هستند(همان اثبات کلام نوروز) کار این مرد ساده روستایی به جایی رسید که عالمان زیادی ایشان را دعوت میکردند حلال وحرام زندگیشان از روی سنسورهای ایشان امتحان میکردند مثلا بعضی که خمس وزکات مالشان را نداده بودند به محض خوردن غذایشان به ایشان حالت تهوع دست میداد وبه نا گاه احساس میکرد آیات قران را فراموش میکند وایشان سریعا اون غذای را که مصرف نموده بود استفراغ میکرد. نکته جالب از اعجاز قران که دراین شخص به منصه ظهور رسیده بود تطابق کلیه آیات قرات با آنچه که کاظم بیسواد وامی یاد گرفته بود است بطوریکه اهل فن نتوانستند مغایرتی بین قرانهای چاپی ومحفوظات اعجاز گونه کاظم کریمی امی پیدا کنند یعنی به عینه مشخص شد تحریفی در قران وجود ندارد,!!حداقل اینکه میبینم این دوبرادر علی رغم برداشتهای غلطی که از قران مینمایند حداقل برخلاف یک عده تندرو اصول اسلام را قبول دارند که انشاله به گفتارهای خود واقعا ایمان داشته باشند یک قدم به جلو است متاسفانه آقا فریبرز,آقای علی اعلایی واقعا وقتی قران صراحت برنماز خواندن دارد وقتی صراحت بر۳۰ روز روزه ماه رمضان دارد دیگر نمیشود سفسطه بکنیم وحاشیه سازی کنیم وخود وخوانندگان این سایت را به زحمت بندازیم البته اگر فقط به ان بیت شعر نوروز واقعا اعتقاد داشته باشید که ایات قران نور هستند پس حق هست واهل حق هم باید مطیع حق باشد وبا شجاعت تمام رهبران شما مریدانشان وادار به ادای شریعت کنند همانطور که مولایمان علی این فرایض ادا نمودند برادران عزیز شما می گویید ذات سلطان همان ذات علی است آیا میشود ذات علی دریک دوران نماز خوان باشد وشهید رمضان ودر دوره بعدی همه ی قواعد را به هم بریزند وبیاید جار بزند ایها الناس نماز نخوانید سی روز روزه نگیردخوک حیوان برگزیده خداست تناول کنید !مردگانتان را به سمت من یعنی پردیور دفن کنید (البته اکثر فرقه های اهل حق اینچنینی نیستندوحتی برخی فرق نسبت به حلال وحرام وسواس بیشتری نسبت به اهل تشیع دارند)به خدا قسم با هزاران بار فلسفه بافی نمی توانی این تناقضات وانحرافات پوشش دهید میگویید مگر شیعیان این نقایص را ندارند?بله خیلیها نماز نمی خوانند  اهل فساد وگناهند حتی ممکنه تعدادی آخوند هم ایچنینی باشد ولی اصول اسلام وفروعات اسلام جار میزند حلال وحرام وتکلیف باید انجام گیرد مشکل تعدادی از فرقه های اهل حق بدعت های من در آوردی بعضی از عقلای قوم است برخی برای اینکه همیشه در راس باشند حاضر نیستند انحرافات قومشان را اصلاح کنند بلکه یا سکوت میکنند یا دامن میزنندآقایان همه ما می میریم فردای قیامت در برابر انحرافات قوم ومریدانمان جه جوابی داریم!اجناب  آقای دکتر فرخ منش اگر فرض کنید« شریعت, پایه حقیقت است »شریعت وزیربنای حقیقت وکلاسهای ابتدایی است وحقیقت دور هphd است برای بنده روشن نمایید برای بنده کمترین که شریعت راطی نکرده ام وهنوز در املا وتلفظ کلمات اشکال دارم چگونه میتوانم در سر کلاس استادی شما جوا ب پس بدهم?البته میتوانید بگویید مثل کاظم کریمی باشید که البته ایشان استثنا بودند! البته عده ای میگویند در دونهای قبل شریعت راطی کردیم وهرکس در خانواده اهل حق هستند در شرایط برتری نسبت به اهل تشیع وسایرین دارند وچون اجدادما نماز خواندند و.. دیگر احتیاجی نیست خود را به زحمت بندازیم که در نوع خود جالب است حداقل اگر سلطان بایزید بسطامی و وشمس تبریزی دوباره زنده کنی همچین ادعاهایی ندارند لذا به نظرمن  همانطور که در, کتاب سر انجام ,حضرت محمد تکمیل کننده شریعت اعلام شده در این مورد رهبران اهل حق مردانگی کنند ومسایل شرعی را به شارعان دین بسپارند واگر حرفی برای گفتن دارند خودشان پیشوای طریقت ونهایتا حقیقت بشوند وخود را مدیون خلق خدا نکنند دست بوس تمام انسانهای پاک نیت از هر دین ومسلکی هستیم هرکس میگوید یا علی ما هم میگوییم یاعلی ,      
    سلام علیکم
    ضمن خیر مقدم خدمت شما دوست عزیز
    لطفا موقع ارسال نظر گزینه خصوصی را تیک نزنید تا ما مجبور نشویم دوباره نظرتان را ارسال کنیم.
    با تشکر

    هــــــو الباقی

    جناب آقای حقیقت، ضمن عرض سلام،

    بنده نیز مقدم شما را مغتم می دانم و ای کاش برخی از برادران عزیز و ارجمند نیز بجای توهین، تحقیر و افتراهای ناروا و پیروی از مکتب ماکیاولی که هدف، وسیله را برای آنها توجیه می کند، آن بزرگواران نیز شیوه بحث و رویه انتقادات سازنده را همانند جنابعالی مطرح می کردند. موجب امتنان شده و در نتیجه بنده نیز علیرغم میل باطنی ناچار به انتقاداتی نمی شدم که پاسخ بسیاری از آنها را با توجیه اعجاز قابل قبول می دانم. زیرا همانگونه که از قرآن کریم می توان دریافت، بی شک این کتاب مبین راهنمای پرهیزگاران است و اکثر مثال ها و داستان هایش نیز در همین راستا موجب ارشاد مومنان و کسانی می شود که علاوه بر نماز و ذکات به عالم غیب ایمان داشته و تشنه هدایت می باشد. همانگونه که در آغاز سوره بقره، چنین ارشاد فرموده اند:

    «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿۲﴾

    این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است (۲)

       الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳﴾  

    آنان که به غیب ایمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى کنند (۳)


    وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿۴﴾
    و آنان که بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان مى آورند و آنانند که به آخرت یقین دارند (۴) 

       أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾ »

    آنان برخوردار از هدایتى از سوى پروردگار خویشند و آنان همان رستگارانند (۵)

    امید واثق دارم که بنده و سایر یاران و پرهیزگاران از آن گروهی باشیم که از سوى پروردگار خویش هدایت شده و از زمره آزادگان و رستگاران باشیم.

    بنابراین ناگفته پیداست، اگر در جریان قصه های قرآنی، از موجودات زنده و یا قصه های گذشتگان و حتا از آفرینش زمین و آسمان سخن به میان آمده است، به نظر می رسد که قصد آموزش زیست شناسی و نجوم و ... نبوده است. بعنوان مثال: اگر داستان کشتی حضرت نوح توضیح می دهند، اهداف والاتری از طرح چنین داستان هایی قصه گونه مد نظر بوده است.

    وگرنه چگونه می توان باور و یا تصور نمود که طبق اطلاعات موجود در خبر آنلاین، تعداد گونه های جانوری که تا به حال شناسایی شده اند، 7770000می باشد. این در حالی است که مطابق نظر ویکی پدیا تعداد مسافران کشتی پیشرفته تایتانیک 2224 نفر بوده است که بدون توفان های مهیب و با برخورد به سخره ای موجب غرق شدن بیش از 1500 نفر سرنشین آن کشتی غول پیکر و چند طبقه گردید. اگر معجزه الهی را در نظر نگیریم، چگونه ممکن بوده که حضرت نوح، با امکانات محدود آن زمان بتواند کشتی بسازند که علاوه بر خود و خانواده (الا یکی از فرزندان و یکی از همسرانش که ایمان نیاورده بودند.) و تعدادی از مومنان (پس از چند قرن گویا حدود 80 نفر ایمان آورده بودند.) و تمام حیوانات، جانوران و گیاهان را یک جفت در آن کشتی که معروف به کشتی نوح بود، همراه با آذوقه آنها جا داده باشد و تا فروکش نمودن دریای توفانی این کشتی از شدت توفان غرق نشده باشد و محل امن و آسایش و مکان تغذیه آنها شده باشد. حتا اگر فرض کنیم در این چند سال زاد و ولدی صورت نگرفته و بر تعداد جمعیت آنها نیز افزوده نشده باشد؟

    با دلائل عقلی، فناوری های فوق مدرن و مستندات علمی، حتا در این عصر رایانه های هوشمند و قرن انفجار اطلاعات نمی توان به چنین دستاوردهایی حتا در این قرن نایل گردید. بنابراین اگر بدون ایمان به معجزات الهی به چنین پدیده های خارق العاده ای بنگریم، به بسیاری از پرسش های بی جواب خواهیم رسید که بحث های مطولی میطلبد که در نتیجه موجب تشتت آراء شده و اختلاف نظرهای گوناگون می شود.

    اگر از تابوها بگذریم و بر فرض بخواهیم با دیده نقد به مثال جمابعالی بپردازیم که برای اثبات نورانیت قرآن مجید، چنین مرقوم داشته اید:«درهمین عصر ما کشاور بیسواد و ساده دلی بنام محمد کاظم کریمی بخاطر عمل کردن صادقانه یکی از دستورات قران یعنی عمل به خمس وزکات یک شبه حافظ کل قران شده شهره زمان گردید.»

    ضمن باور به این نوع معجزات، در اینجا نیز این شک و شبهه ایجاد می شود که مگر سایر مسلمین در اجرای فرامین قرآنی، فرایض دینی از جمله پرداخت خمس و زکات، خدای ناکرده قصور و تعلل می ورزند که به چنین موهبتی نایل نمی شوند؟!

    قصد بندهاز ادامه بحث در این وبلاگ مطول، ایجاد وحدت و همدلی بوده و پرسش های بنده نیز اغلب به منظور کسب آگاهی و رفع ابهامات خویش بوده است. با توجه به این که علاوه بر قانون اساسی، حتا از منظر منشور حقوق شهروندی که امروز با امضای رییس جمهور ارائه گردید، هیچ نوع حقوق شهروندی و یا منزلت، کرامت انسانی برای یارسان (اهلحق) قائل نشده و چنین تفسیر نارسا و توضیح واضحات توسط دولت مدافع برجام بدفرجام، از قانون اساسی ج.ا، در مقابل منشور متعالی حضرت کوروش بزرگ، جای تأسف و تأمل دارد.

    بنابراین در چنین اوضاع و احوالی، ادامه چنین مباحثی جز اتلاف وقت حاصل دیگری ندارد. زیرا بنده خود را نماینده هیچ گروه و فرقه و آیینی نمی دانم و به احتمال قوی نظریات بنده با خیلی از افراد محترم و ارجمند این آیین مقدس و سایر مذاهب و ادیان بر حق متفاوت است و به عنوان نمونه بنده در مقابل خالقی را کرنش نموده و او را ستایش می کنم که غیر قاببل توصیف است و یا برای انسانی احترام و ارززش قائل هستم که بدون ریا و ادهای تدین، پیرو صداقت، وحدت و حقیقت بوده و فرد یا افرادی مهربان، خیرخواه، خادم و نیک کردار باشند. بدیهی است که آنان را بر کسانی که به زبان ذکر یا حق و یا ایاک نعبدو و ایاک نستعین می گویند، ولی در عمل بجای راستی، درستی و خدمت به خلق، پیرو اهریمن نفس اماره خویش بوده و منافع و مصالح خود را بر همه چیر و همه کس مقدم می دارند، ترجیح می دهم.

    با چنین برداشت و نگرشی چگونه می توان با افرادی که کف دریا را دیده و گوهر می انگارند، به توافق و تفاهم نایل گردید. 

    به امید روزهای فرخنده ای که عدل علی (ع) و منشور مترقی حقوق بشر کوروش کبیر در عالم جهانشمول گردد.

    هو یا علی مدد  

     

    窗体顶端

    窗体顶端


    هــــــــــــــــو اول و آخـــــــــــــر یار


    با درود فراوان و بدرود بسیار


    احتراماٌ

    به منظور پایان دادن به این مباحث غامض و بحث برانگیزی که از اول ناخواسته وارد آن شده و از روی حسن نیت تصور می کردم که می شود بر روی مشترکات تکیه کرده و به جای اهانت و نفرت، موجب وحدت و نزدیکی دل های مومنین شوم. اما متأسفانه چنین پیداست که در این راه بی انتها موفقیت چندانی کسب نکردم . حتا بعد از این همه توضیحات و مباحثه بیهوده نتوانستم ثابت کنم که مهمترین ریشه تفاوت ها در علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است که قرآن مجید به روشنی در ابتدای آیات سوره بقره  توضیح فرموده اند.

    یعنی تفاوت است میان کسانی که به غیب ایمان زبانی آورند، با آنانی که به آخرت یقین قلبی دارند.

    به نظر این بنده کمترین، اگر همه مومنین با هر دین و کیش و مذهبی که معتقد باشند، به آخرت و روز جزا به معنای واقعی یقین می داشتند، یقیناٌ دچار خوف و رجاء شده و جرأت این همه معاصی، قتل و غارت، جرم و جنایات و یا ترور و انتحار برای رسیدن به حورالعین ها نداشتند!

    اگر در این مدت توانسته باشم به زبان بی زبانی همین نکته عرفانی را منتقل کرده باشم، آنگاه متوجه می شویم که چرا حضرت اسماعیل با آن سن نوجوانی براحتی تسلیم امر خدا شده و برای دیدار حضرت حق مستانه شتاب می نمود. زیرا اگر ما هم به چنین مقام شامخی نایل شویم آنگاه صلوات را در 17 رکعت نماز ترجمه و در پنیج وعده  اول وقت و گاه بی وقت، خلاصه نمی کردیم و از ترس روز جزا، دائم الصلات می شدیم. این است تفاوت میان مومنین به هر دین و آیینی که داشته باشند. به همین دلیل شرم دارم که خود را یار و اهل حق بدانم و با وجودی که سید طباطبایی بوده و جد اندر جدم اهل حق بوده اند، سعی داشته ام حتی الامکان رعایت حلال و حرام را نموده و یا حتی المقدور دمی از یاد خدا و تترس از جزا غافل نباشم. اما با این وجود این، ادعا ندارم که توانسته باشم به معنای واقعی نفس اماره را رام و آرام نموده و در رعایت اصول یاری که در راستی و پاکی، نیستی و رداء خلاصه شده است، موفق و کامیاب گردم.

    به همین دلیل در پایان این مباحث مطول و بی حاصل، از خداوند منان که در وصف و وهم هرگز نگنجیده و به یک اشاره اش جهان پیدا و ناپیداپدید آمده است، تقاضای عفو و تمنای هدایت و حمایت دارم.

    در پایان بنده را ادامه بحث معذور داشته و التماس دعا دارم.

    یا حق یا علی مدد

    آقا سید نصرالدین حیدری ؛ بزرگان به عنوان یک مرید استدعا دارم  فتوی حرام بودن گوشت گراز را صادر فرمایید چون زندگی اجتماعی ما را به هم ریخته با شیعیان فامیلی داریم جرات نداریم گوشت قرمز داخل غذایمان بریزیم فکر میکنند ما از گوشت خوک استفاده کرده ایم  
    هو اول یار آخر یار
    سرجوش میناش کالای اختر بی             منده تای کوره اش تخته حجر بی
    سر جوش یعنی هر چیزی که زودتر به جوش آید    اختر ستار        منده تا =پس مانده ته مانده  حجر=سنگ
    کوره اش=کوره او
    خلاصه معنی بیت چنین است عناصری که دارای نقطه جوش پایینی هستند (زود به جوش می آیند) ستارگان واختران را شکل میدهند وعناصری که دارای نقطه جوش بالایی هستنند وازپس ماند کوره اتمی حاصل شده اند موجب شکل گیری سیارات که عمدتا سنگی هستند میشوند داستان جهان واسطوره آفرینش که با هیدروژن وهلیم وکمی لیتیوم آغاز میشود ونهایت به حیات هوشمند ختم میشود داستان مفصلی است داستان از آنجا آغاز میشود که انفجار بزرگ (البته ازدیدگاه نوروز طوقاندن یا طوقننان که بهترین واژه برای جایگیزینی انفجار یزرگ است توضیح خواهم داد) موجب تولید انبوه بیکرانی ازگازها سبک شد که عناصرتشکیل دهنده ستارگان وابرنواختران شد که دارای نقطه جش پایینی هستند این عناصر اما درانفجار بزرگ(طوقاندن) هیچ عنصر سنگینی که عناصر تشکیل دهنده سنگها باشد بوجود نیامد ومدتهای طولانی کسی از دانشمندان نمیتوانست دریابد که این عناصر چگونه توانسته دیرتر ظاهر شوند مسئله این است که برای ساخته شدن کربن وآهن وسیلیس ودیگر عناصر که بدون وجودشان ما انسانها ودیگر کرات سنگی به طرز غم انگیزی فاقد زندگی ووجود مادی میشدیم لذا برای تشکیل وشکل گیری چنین عناصری چیزی حقیقتا داغ حتی داغتر از مرکزی داغترین ستاره ها باید بوجود بیاید که این همان ابرنو اخترها هستند که چنین شرایطی را بوجود آوردند وان اینکه تحت تاثیر نیروی گرانش جاذبه گرانشی عناصر بنیادین که حاصل از هم پاشیدگی (عالم در) شکل گرفته بودند که عمدتا هیدروژن بود منقیض میشدند وبراثربرخورد آنها با یکدیگر دیگر ازهم جدا نمیشدند ودما بالا میرفت وداغ میشدند وبالاخره چنان گداخته میشدند که اتمهای هیدروژن پس از برخورد با یکدیگر ازهم جدا نمیشدند بلکه با هم درمی امیختند وبدینسان اتم هلیم شکل میگیرد وحرارت ناشی از این آتش درونی (باطنی) که مثل یک انفجار کنترل شده بمب هیدروژنی است باعث درخشش نور افتاب میگردد
    کوره اش نباطن پی در مدان تاو            در بی وگردک نیشت وروی آفتاو
    کوره اش =کوره او    باطن =درون         مدان تاو= بالا بردن دما        گردک= فشرده شده
    لذا طی این روند میبایست چندین میلیارد سال طول مکشید که عناصر سنگین تر کربن آهن وسیلیس ودیگر عناصر بتوانند از عناصر نخستین تولید شوند این عناصر سنگین در کوره هایی که به آن ستاره میگویند تشکیل شدند لذا میبینم ابتدا باید ستاره ها شکل میگرفتند که از دانه ها ی ناهمگن وکوچکی (گردک) در جهان آغازین بوجود آمدند که تقریبا یکنواخت بودند با این حال وجود ستارگان وجود عناصر داخل آنها که ما ازآنها ساخته شده ایم کافی نیست بلکه باید دینامیک ستاره طوری باشد که سرانجام منفجر شوند وطوری منفجر شوند که بتوانند عناصر سنگین تر را درفضا پخش کنند وستارگان نسل جدید شکل بگیرند وعناصر سنگین پخش شده درفضا دوباره دور هم گرد آیند وسیارات را شکل دهند همه دانشمندان میدانند که همه عنصر درآغاز از هیدروژن ساخته شده اند که داای ساده ترین هسته میباشد که شامل یک پروتون است واین یک حقیقت کلی است که فرم زندگی ما ازنوع کربنی است واین در ذهن متبادر میشود که کربن ودیگ عناصر سنگین چگونه خلق شده اند لذا در این رابطه باید گفت از همان (منده تا) ستاره قدیمی شروع به اندختن هلیم میکند وهلیوم زمانی تولید میشود که هسته هیدروژن به هم برخورد کند وهم جوشی هسته ای اتفاق بیافتد پس از آن دو اتم هلیم با همدیگر برخورد کنند وبریلیم شکل بگیرد که هسته آن دارای چهار پروتون است ووقتی برلیم شکل گرفت خود بتواند با هلیم ترکیب شود تا کربن بوجود آید اما این اتفاق رخ نمیدهد زیرا بریلیم تشکیل شده بلافاصله نابود میشود وشکافت هسته ای رخ میدهد وبه هسته هلیم باز میگردد اما وقتی که هیدروژن ستاره ای شروع به تما شدن میکند (منده تا) وضعیت تغییر میکند لذا وقتی هیدروژن رو به تمام شدن نهاد هسته ستاره مجددا متلاشی میشود ودما بالا میرود در چنین شرایطی است که هسته ها آنقدر زیاد با هم برخورد میکنند که قبل از آنکه هسته های بریلیوم شکافت هسته ای حاصل کنند وامکان نابودی پیدا کنند بعض هسته های بریلیوم با هسته هلیم گداخت هسته ای انجام میدهند ودر اثر این همجوشی ایزوتوپی پایدار از کربن پایدار شکل میگیرد وستاره در پایان چرخه زندگیش منفجر میشود وکربن ودیگر عناصر سنگی وسنگین به خارج پرتاب میکند وساراتی مانند زمین شکل میگیرند(گرسا زمین) هچنانکه دوستان عزیز ملاحظه میکنند شخصی که خود را حقیقت معرفی کرده اند مطالبی چند آورده اند وکما فی سابق مانند دیگران خود از طرف جامعه یارسان پرسش به عمل اورده ومانند دیگران خود از طرف یارسان جواب داده اند البته از اینکه بغض جواب ایشان بنده تشکر میکنم چرا چونکه جمعیت خاطر ورضایت خاطر جمغیت کثیری از جامعه شیعه را فراهم آورده اند منجمله بعد از شهادت علی دیگر جامعه یارسان نماز را تعطیل کرده اند لذا جمع کثیری از مردم با انصاف ومتدین شیعه از خود میپرسند وهمچنانکه ما به خاطر کشته شدن چند پیرمرد وپیرزن در مکه خواهان تعطیلی حج میشویم جامعه یارسان هم به خاطر شهید شدن حضرت علی نماز را تعطیل کرده اند موضوع بسیار پیچیده ای نمیباشد واینکه ایشان گفته اند حضرت علی در یک دون جار نماز را سر داده اند ودر دون دیگر گفته اند نماز تعطیل باید خدمت شما عرض شود اقای حقیقت نیازی به دون دیگر نیست چونکه حضرت علی درهمان دونی که فرزند ابوطالب است نماز که چه عرض کنم که مشتمل است از چند آیه از قران بلکه خود قران که تمام آیات را شامل میشود موضوع را فیصله داده اند لطف کنید به من بگویید حضرت علی در مورد قرانهای که به دستور وپیشنهاد عمرعاص در جنگ که برسرنیزه ها رفته بود چه حکمی را صادر نمودند وچه گفتند وشیعیان امثالهم در آن زمان چه عکس العلی نسبت به گفته حضرت علی نشان دادید ودادند دوستان عزیز این اقای حقیقت گویا اینکه کل ایمان وتقوا را در نمازی که عین بی نمازی است خلاصه کردن ودر خمسی که هیچ منبع قراتی ندارد خلاصه نمودن ایشان مدعی شده اند که سفسطه اسان است اقای حقیقت تمام کامنتهای من موجود است کجا من سفسطه کرده ام اری باید گفت ادعا آسان است اثبات ادعا مشکل است
    اقای حقیقت کدامیک از برداشتهای ما از قران غلط است (من میدانم بجای تفسیر واژه تفسیر به رای واژه غلط را به کار برده ای لطف کنیر برداشت درست را برای ما شرح دهید شما هرگونه پرسش را سفسطه میدانید وقیاس مع الفارق ما منکر تعطلی نماز نیستیم واین یک عذر تاریخی است واین معذوریت تا قیام حضرت مهدی بردوام است وجواب تعطلی نماز وعلت تعطلی نماز منوط به جواب پرسش ما در رابطه با نظریه تعطیلی توحید از نظر فقهای شیعه شما جواب را بدهید تا ماهم جواب تعطلی نماز را از درون جواب شما استخراج کنیم هر چند که اقامه نماز در میان جامعه یارسان هنوز تعطیل نشده وبه قول شما خواندن نماز تعطیل شده هرچند که در هیچکدام از ایات قران اشاره ای به خواندن نماز نشده درمورد گراز هم توضیح خواهم داد واین را بدان هرگاه اسب آبی اسب مسابقه ویابوی بارکش شد خوک هم گراز میشود هرگاه بوفالو کرگدن شد خوک هم گراز میشود
    مرید سادات حیدری گوران فریبرز

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

     جنابان محترم  علی اعلایی  ها (دکترفرخ آریامنش ) و فریبرز ها و دیگر مدعیان اهل حق !!؟ آیا مسلک اعتقادی شماها (یارسان / اهل حق ) با این آیات قرآن کریم تطبیق دارد ؟  
    می دانم که به مذاق جناب علی اعلایی خوش نخواهد آمد و آن را تکراری خواهند دانست . که جناب ایشان دکترای ادبیات فارسی دارند که ذوق شعری دارند و چند بیت شعر یاد گرفته اند و آنها را لقلقه زبانشان کرده اند که آنها را تکرار خواهند کرد آنهم توأم با توهین و تحقیر و با اهانت به اینجانب و دیگر منتقدان به مسلک اعتقادی ایشان . 
    و حالا این متن را هم با تفکر و تعقل عمیق و کمی هم روی آن تأمل فرمایید تا حق برای جنابان و هم کیشانتان معلوم گردد . 
    آیه های قرآنی در مورد اصول و فروع دین ؛

    اصول و فروع در اسلام به عنوان کلیاتی در این دین مبین در کلماتی به عنوان نشانه اسلام خلاصه شده است که در جای جای قرآن به آن پرداخته شده است وما برای رعایت اختصار به نمونه هایی از این آیات اشاره می کنیم.
    اصول دین در قرآن ؛

    ۱- توحید: « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » (اخلاص / ۱) بگو:خداوند، یکتا و یگانه است. ـ « اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ » (نساء / ۸۷) خداوند کسی است که هیچ معبودی جز او نیست. 
    ـ « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً » (نساء /۳۶) وخدا را بپرستید، و چیزی را با او شریک مگردانید. 
    ـ « إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ » (صافات / ۴) قطعا‏ٌ معبود شما یگانه است. 
    ۲- نبوت: « وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ »(حدید / ۲۶) ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار دادیم. 
    ـ « وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» (یونس / ۴۷) و برای هر امتی، رسولی است، هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید به عدالت در میان آنها داوری می‌شود، و ستم به آنها نخواهد شد. - «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِرُسُلِنا » (حدید / ۲۷) سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم. 
    ۳- معاد: « وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ » (انعام / ۷۳) و در آن روز که در«صور» دمیده می‌شود، حکومت مخصوص اوست. - «قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (جاثیه / ۲۶) بگو:خداوند شما را زنده می‌کند، سپس می‌میراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدی نیست گردآوری می‌کند، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. - «إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ » (ال عمران / ۱۸۵) شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت. 
    ۴- عدل: « وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ » (شعراء / ۲۰۹) و ما هرگز ستمکارنبودیم. 
    ـ « وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً » (نساء / ۱۲۴) و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد. ـ « وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ » (قصص / ۵۹) و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند. ـ « فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ » (روم / ۹) خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می‌کردند. 
    ۵- امامت: « الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً » (مائده / ۳) امروز کافران از (زوال) آئین شما، مأیوس شدند، بنابراین ، از آنها نترسید و از(مخالفت)من بترسید، امروز، دین شما را کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین(جاودان)شما پذیرفتم. 
    ـ « أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » (نساء / ۵۹) اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر(اوصیای پیامبر)را.

    فروع دین در قران ؛

    ۱- نماز: « وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ » (بقره / ۴۳) و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید(و نماز را با جماعت بگذارید). 
    ـ « فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً » (نساء / ۱۰۳)پس نماز را (به طور معمول) انجام دهید، زیرا نماز، وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است. 
    ـ « إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ » (عنکبوت / ۴۵) همانا ، نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می‌دارد.
    ۲۲- روزه: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ » (بقره / ۱۸۳) ای افرادی که ایمان آوره‌اید روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند، نوشته شد.
    ۳- خمس: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ » (انفال / ۴۱) بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی‌القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است.
    ۴۴- زکات: « وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ » (روم / ۳۹) و آنچه را به عنوان زکات می‌پردازیدو تنها رضای خدا را می‌طلبید (مایه برکت است، و) کسانی که چنین می‌کنند دارای پاداش مضاعفند.
    ۵۵- جهاد: « کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ » (بقره / ۲۱۶) جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است. 
    ـ « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ » (بقره / ۱۹۳) و با آنها پیکار کنید تا فتنه باقی نماند.
    ۶۶- حج: « وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً » (ال عمران / ۹۷)و برای خدا، حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. ـ « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما » (بقره / ۱۵۸) صفا و مروه از شعایر (و نشانه‌های) خداست، پس کسانی که حج خانه را به جای می‌آورند یا عمره می‌گزارند، اگر بر آن دو کوه طواف کنند مرتکب گناهی نشده‌اند.
    ۷- امربه معروف و نهی از منکر: « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ » (ال عمران / ۱۱۰) شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید.به کار پسندیده فرمان می‌دهید، و از کار ناپسند باز می‌دارید. ـ « وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ » (لقمان / ۱۷) امر به معروف و نهی از منکر کن.
    ۸۸- تولی و تبری: « لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ » (ال عمران / ۲۸) افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند. ـ « أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ » (شوری / ۹) آیا به جای او دوستانی برای خود گرفته‌اند؟خداست که دوست راستین است. ـ « لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْ‏آخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ » (مجادله / ۲۲)
    هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند. ـ « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ » (ممتحنه / ۱) ای کسانی که ایمان آورده‌اید دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. ـ « لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ » (ممتحنه / ۱۳) با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید.


    به نام خداوند بیتا و بی همتا

    جناب آقای اسد عزیز؛ برادر مسلمان و منتقد یاری و یاران، با سلام  و تبریک پایان یافتن یلدا که طولانی ترین شب سال است، شبی که خواه و ناخواه فلق آن به شفق مبدل می گردد و به تمان سیه دلان نشان می دهد که پایان شب سیه سپید است و از این که ناخواسته  و نادانسته دل مومن ارجمندی مانند حضرتعالی را اگر مکدر و یا آزرده ام، بسیار نادم و پوزش خواهم.

    بنده با هیچ انسان مؤمن و حتا غیر مؤمنی که  در مسیر حق، عدل و انصاف باشد و هر آنچه که پیامبران گرامی این طبیبان روح دردمند انسان، و سایر بزرگان دین و مصلحان اجتماعی فرموده باشند، در عمل به مرحله ی اجرا در آورند، عناد و تضادی نداشته و نخواهم داشت.

    همانگونه که مستحضرید؛ در مقابل آن همه انتقادات و حتا تهمت های نادرست و افتراهای ناروا به شخص بنده گله مند و معترض نبوده و آن چه که موجب تعجب و اعتراض مودبانه اینجانب بود، نوع ادبیات و نحوه دعوت جنابعالی به دین مبین اسلام بوده است.

    در ضمن معتقدم تا انسان و یا آیینی مورد نقد و پژوهش قرار نگیرد، نقاط ضعف و قوت آنها پوشیده و نامشخص می ماند. به همین دلیل از انتقادات حتا گزنده برادر ارجمند جناب حقیقت که دومین کامنت خود را با جمله سفسطه کردن کار ساده ای است، آغاز نموده و در یکی از فرازهایش چنین مرقوم داشته اند: «متاسفانه آقا فریبرز, آقای علی اعلایی واقعا وقتی قران صراحت برنماز خواندن دارد وقتی صراحت بر۳۰ روز روزه ماه رمضان دارد دیگر نمیشود سفسطه بکنیم وحاشیه سازی کنیم وخود وخوانندگان این سایت را به زحمت بندازیم.» 

    اما بنده شرفیابی ایشان به این مبحث طولانی و پر تنش را گرامی و مغتم دانستم. به دلیل این که به بزرگان آیین یاری اهانت و ناسزا نگفتند.

    در مورد اصول دین اسلام و مذهب شیعه اثناعشری نیز قبلاٌ یادآوری کرده ام که علاوه بر باور و اعتقاد کامل یاران به خدا و رسولان و روز قیامت، ( با این تفاوت که در اسلام، بعد از مرگ اعتقادی به بازگشت نیست. اما در آیین اهل حق و میلیاردها بودیسم و همچنین بسیاری از مکاتب عرفانی بر این باورند که خداوند رحمان و رحیم فرصت جبران مافات به بندگان عاصی خود می دهند.)

     دلایل آنها نیز قابل تأمل است، نمونه اش این همه نقائص ژنتیکی و نابرابری های اجتماعی است که با قسط و عدالت خداوند، خوانایی ندارد. همانگونه که در مورخه 2 شهریور در این باره اشاره کرده بودم : «علاوه بر یارسان بیش از چند میلیارد انسان غیر مسلمان بر این باورند که با توجه به این همه اختلافات طبقاتی و تضادهای اجتماعی که به فرموده حضرت بابا طاهر: میلیون ها نوزادی که به دنیا می آیند در ناز و نعمت به سر می برند و با بهترین امکانات رفاهی و آموزشی پرورش می یابند و در مقابل همه شاهدیم و طبق آمارهای موثق میلیاردها کودک گرسته ای که با «قرصی نان جو آلوده در خون» زنده هستند و نفس می کشند و حتا می توان دنده های سینه و مهره های پشت آنها را که از فرط سوءتغذیه قابل مشاهد است، براحتی شمرد!»

    به هر حال چه یکبار و چه هزاران بار که چشم بر این جهان شگفت انگیز گشوده باشیم و یا این که از کجا آمده و به کجا خواهیم رفت؟ این مسوولیت خطیر انسان بودن و سیر به کمال رسیدن را از هیچیک از ما سلب و ساقط نمی نماید. راه سیر سلوک و طی طریق نیز می تواند انجام واجباتی باشد که منجر و منتج به ترک نحرمات گردد. وگرنه روزی هزار رکعت نماز خواندن و صبح تا شام ذکر کردن، اما یک قدم در راه راست و در جهت خدمت به حلق نگذاشتن و یا صرفاٌ برای عیش و نوش در بهشت عدن باشد، نوعی عادت و یا معامله پر سود است.

     نظر به این که بارها سعی کرده ام خود را از این مباحثی که تخصصی بوده و عرصه بزرگان دین است، خود را بر حذر دارم و ادامه بحث را به مفسران بزرگ و صرافان لعل شناس بسپارم. به همین دلیل امیدوارم این بار بنده را معذور بدارید. زیرا نگرش و بینش بنده تا حدودی با عقاید دوستان و یاران متفاوت و گاه مغایر است.

     به عنوان مثال: بنده معتقدم، بسیاری از دانشمندان، محققان و مخترعانی همچون ادیسون و ... که عمر عزیز و شریف خود را در جهت خدمت به خلق و رفاه و آسایش مردم مصروف داشته اند، ارزش و پاداش آنها از تلاش اولیا و انبیا کمتر نمی باشد.

     لذا کلام پایانی خود را با غزل نغز و داستان پر مغز جناب شیخ اجل سعدی مزین می کنم که در بوستان همیشه سبز و با طراوتش چنین فرموده اند:


    در اخبار شاهان پیشینه هست
    که چون تکله بر تخت زنگی نشست

    به دورانش از کس نیازرد کس
    سبق برد اگر خود همین بود و بس

    چنین گفت یک ره به صاحبدلی
    که عمرم بسر رفت بی حاصلی

    بخواهم به کنج عبادت نشست
    که دریابم این پنج روزی که هست

    چو می‌بگذرد ملک و جاه و سریر
    نبرد از جهان دولت الا فقیر

    چو بشنید دانای روشن نفس
    بتندی برآشفت کای تکله بس!

    طریقت به جز خدمت خلق نیست
    به تسبیح و سجاده و دلق نیست

    تو بر تخت سلطانی خویش باش
    به اخلاق پاکیزه درویش باش

    به صدق و ارادت میان بسته دار
    ز طامات و دعوی زبان بسته دار

    قدم باید اندر طریقت نه دم
    که اصلی ندارد دم بی قدم

    بزرگان که نقد صفا داشتند
    چنین خرقه زیر قبا داشتند

     

    خداوند دانا و توانا ما را در جهت فهم عمیق مفاهیم دین و اجرای عدالت، خدمت به خلق و جدای دین از دروغ، ریا و سیاست، هدایت و مدد فرماید.


    به نام خـــداوند جان آفرین

     

    قبل از خدا حافظی از برادران ارجمند و یاران عزیز، می خواهم مقایسه ای اجمالی و بدون شرح و تفسیر در منشور حقوق بشر مترقی کورش کبیر که در 2500 سال قبل تهیه و تدوین شده است، با منشور حقوق بشری که بر مبنای قانون اساسی ج.ا، و نظرخواهی از اقوام و اقلیت ها بالاخره پس از سه سال تهیه شد و به توشیح رییس جمهور رسیده است، تقدیم نموده و قضاوت را به صاحبان عقل و اندیشه بسپارم.

      کد خبر: ۶۴۸۲

    تاریخ مصاحبه: 12 آذر 1392


    حاجی آقا علی یونسی دستیار ویژه رییس جمهور در امور اقوام و اقلیت ها در تاریخ ذیل با خبرنگار روزنامه جام جم گفتگویی مفصلی در باره پیشنویس منشور حقوق شهروندی انجام داده و از مردم ایران جهت اصلاح و تکمیل آن، نظر خواهی نموده بود. بنده نیز با حسن نیت و به امید در نظر گرفتن حقوق پایمال شده اقلیت مذهبی یارسان، پیشنهادت ذیل را ارائه دادم، اما به دلیل سد بزرگ مراجع و دیوار بلند قانون اساسی، حقوق شهروندی این مردم شریف و حق پرست، نادیده انگاشته شده است.  تاریخ و متن ارسالی پیشنهاد بنده به شرح ذیل است:

    窗体顶端دکتر سید فرخ آریامنش  | ۱۳:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۴ 

     با تشکر از مصاحبه ارزشمند و پرسش ها و پاسخ های قابل تآمل و دقت نظری که در مورد کم توجهی به موضوع اصلی حقوق شهروندی یعنی اقلیت های قومی و مذهبی شده است، آن هم در این برهه از زمان که در منطقه غرب ایران عزیز، موضوع کردستان بزرگ مطرح است، لذا بر حسب وظیفه اینجانب در قیسبوک یاران دکتر روحانی نامه ای مفصل ارسال نمودم و امیدوارم دولتمردان و نمایندگان مجلس عنایت خاصی نسبت به مردم حق پرست یارسان (اهلحق) مبذول دارند. بخشی از نامه مذکور و گوشه ای از حداقل مطالبات این قوم مرزنشین به شرح ذیل می باشد.
    « با سلام و عرض احترامات فائقه، به استحضار عالی می رسانم:
    تهیه و ارایه پیشنویس منشور حقوق شهروندی، نشان از وفای به عهد جنابعالی دارد که در وعده های انتخاباتی در کردستان و خوزستان مطرح نموده بودید. لذا ضمن تشکر از جنابعالی و تهیه کنندگان این پیشنویس، لازم به یادآوریست که در فصل سوم بندهای 116 و 117 این منشور، مبنی بر احیای حقوق اقلیت های قومی و مذهبی، بسیار کلی گویی ارائه شده و نوعی رفع تکلیف تلقی می گردد. برای مثال هیچ اشاره ای به رفع تبعیضات گوناگون نسبت به مردم یارسان (اهلحق) نشده است. یارستانی که بیش از هفت قرن سابقه و 3 میلیون نفر جمعیت در ایران دارند و بسیاری از آنان در اقصا نقاط جهان پراکنده شده اند و اکثریت آنها از مرزنشینان خطه غرب کشور می باشند. این آیین نقاط مشترک فراوانی با دین مبین و جهانشمول اسلام دارد و پیروان آن، مردمانی ساده زیست و خداپرست بوده و به پیامبران و روز قیامت معتقدند و بیش از همه حضرت علی و اولیای خدا را دوست می دارند. ...
    با عنایت به مطالب فوق الذکر، می توان چنین استنتاج نمود که از نظر اعتقاد به اصول دین مبین اسلام و باور این که با اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت حضرت محمد مصطفا (ص)، می توان مسلمان شد، لذا ناگفته پیداست که یاران اهلحق نیز علویانی دگر اندیش می باشند. زیرا پیروان آیین حضرت سلطان سحاک، رهروان عشق علی (ع) هستند و آن امام همام را همواره بر حق و محق می دانند و علاوه بر اعتقاد به توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت، به سه اصل مهم و اساسی خلقت انسان، یعنی: محبت، خدمت و وحدت وجود نیز معتقد می باشند. ...
    حال چگونه می توان پذیرفت که در قانون اساسی و مصوبات مجلس رسمیت نداشته باشند و این عاشقان حضرت علی (ع)، در جمهوری اسلامی نیز همچنان مهجور و گاه مغضوب واقع شده و در هنگام استخدام و یا احراز مقام اغلب مورد بی مهری و کم لطفی واقع شوند.
    در پایان از مقامات محترم دولت و حکومت ج.ا، و نمایندگان ارجمند مجلس به ویژ جناب آقای دکتر لاریجانی، صمیمانه استدعا داریم، به منظور تقویت وفاق ملی و برقراری وحدت دینی، در تفسیر و تصویب حقوق شهروندی به صراحت یارسان (اهلحق) را علویان دگراندیش مصوب نمایند. در نتیجه علاوه بر انجام مراسم مذهبی و حق داشتن شارب مانند برادران علوی (اهلحق های) سوریه، جان، مال و ناموس آنان بر هر فرد مسلمانی محترم بوده و طبق قانون مدنی و حقوق شهروندی، وفق قانون دارای آزادی های فردی و اجتماعی بوده و از هرگونه بی حرمتی، بی عدالتی و تبعیض مصون باشند.»

    منشور مترقی و مستند ذوالقرنین ( کورش بزرگ ) و اولین اعلامیه حقوق بشر  که در سازمان ملل به هفت زبان ترجمه شده که موجب مباهات ایرانیان اصیل و هر انسان آگاه، شریف و آزاده ای است : این سند به عنوان "نخستین منشور حقوق بشر" شناخته می‌شود و در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

    «اینک که به یاری مزدا ، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام می کنم ، که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد . دین و آیین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من ، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند .

    من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد ، هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است ، که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد .

    من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ، کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد ، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد .

    من تا روزی که پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید .

    من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم گذاشت که شخصی ، دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد ، وی را بکار وادارد .

    من امروز اعلام می کنم ، که هر کس آزاد است ، که هر دینی را که میل دارد ، بپرسد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند ، مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید و هر شغلی را که میل دارد ، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است ، به مصرف برساند ، مشروط به اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند .

    من اعلام می کنم ، که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده ، مجازات کرد ، مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر میشود ، فقط مقصر باید مجازات گردد ، نه دیگران .

    من تا روزی که به یاری مزدا ، سلطنت می کنم ، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بعنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من ، مکلف هستند ، که در حوزه حکومت و ماموریت خود ، مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد .

    و از مزدا خواهانم ، که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملت های ممالک اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند.»

    از خداوند متعال؛ صمیمانه می خواهم این جهان آشوبزده و پر هرج مرج را از شر اهریمنان دیو صفتی که به عنوان دفاع از اسلام ناب، موجب ترور و کشتار و ایجاد ترس و وحشت در اکثر کشورها شده اند، نجات داده و جهان را پر از صلح و صفا و سرشار از امنیت و عدل و داد نماید. 


    هو اول یار آخر یار
    مسئله مهدویت ازدیدگاه حضرت نوروز سورانی
    آنچه که بنده معتقد هستم این است که درمیان افکار اصلی حضرت نوروز سورانی ودیگر اصحاب حضرت آسید براگه گوران آنکه دامنه اش ازهمه وسیعتر بوده وبقیه درزیر مجموعه آن محسوب میشود موضوع ومحور مهدویت است مفهوم مهدویت کاملا فراگیر است که سایر دیدگاهای نوروز ودیگر یاران حضرت آسید براگه گوران وجوه وجلوه های آن محسوب میشود بزرگترین نظریه ای که عقیده ومذهب نوروز ودیگر اصحاب حضرت اسید براگه گوران را تفسیر میکند وتمام فلسفه عرفانی آنان حول آن دور میزند وسایر آرایشان متفرع بر آن است وزمام فکر این بزرگواران را در دست دارد همین موضوع مهدویت است وهمه آن چیزی را که میگویند وحس میکنند از همین محور صادر میشود وبسوی آن باز میگردد واین عقیده مهدویت است که حضرت نوروز سورانی با جرئت وصراحت در مواضع متعدد دردیوان کبیرش بیان میکند درواقع عرفان نوروز ودیگر اصحاب ایشان عرفان مهدویت است وفلسفه اش نیز چیزی جز فلسفه مهدویت نمیتواند باشد کما اینکه در این رابطه میفرمایند
    کل ها وی کلام چند چوبنوه           قد بسته یکتا اسب وزین وه
    یعنی اینکه کل چند وچون کلام من معطوف است به موضوع آن یگانه شهسوار دین که اسب ظهور را زین کرده وکمر به ظهور بسته است
    ودر فراز دیگر میفرماید
    نه حضور جم جای رند رنگین              معین بی مکان گروی جا سنگین
    در آنجایگاهی که که حضرت یار عزیز حضور پیدا مینماید موقعیت مکانی هریک از یاران او نیز مشخص ومعین میگردد اما درمورد رند باید گفت که رند کلمه پربار وشگرفی است که درسایر فرهنگها وزبانهای قدیم وجدید جهان معادل ندارد ولی در زبان فارسی که دربعض مواقع معنای نا مطلوب ومنفی دارد که دراین بیت که به عنوان صفتی برای یارش به کار برده منظر نظر نمیباشد بلکه دراینجا نوروز رند را از قهر چاه می آورد وبر اوج جاه مینشاند نظریه عرفانی انسان کانل یا آدم حقیقی را از عرفان پیش از خود (حاج بگتاش--- وحضرت سلطان اسحاق ) گرفته وبا همان طبع آفرینشگر خود بررند بیسروسامان اطلاق نموده وصفت ولی زمان وصاحب زمانش میخواند
    نه گوشه چمن یاران چهار باغ            نه جمله غلام قطار جم دیم
    اینکه حضرت نوروز سورانی یاران ونواب اربعه حضرتش را به باغ تشبیه نموده بدین منظور است که همانظور در باغ گلهای رنگارنگ شکفته میشود در باغ وجود این بزرگواران (هنگام رجعت انان در وقت ظهور جز باورمندیهای یارسان است ) نیز گلهای عجایب وغرایب اسرار الهی به دستیاری خود آنان جلوه گری مینماید وبه منصه ظهور در می اورند لذا میگوید در گوشه از چمنزار یاران حضرت که یاران چهار گانه هریک به منزله باغ هستند محرم داوری به حق آن کسی هستند که حضرت حق جل جلاله به ملکوتش تجلی اسمائی وصفاتی وبه طور قطع یقین تجلی ذاتی هم داده است
    هرکس پیشکی پروانه وشم دیم            نه جمله غلام قطار جم دیم
    هرکسی را که پیشاپیش جان خود را چون پروانه درپای آتش حضرتش می افکند ومیسوزد وخاکستر میشود ازجمله یاران واصحابی که درزمان حضرتش درزیر پرچمی که برافراشته میدارد به حساب می اید در این رابطه باید گفت که یکی از تکالیف پیروان ویاران حضرت مهدی انتظار فرج وظهور آن حضرت در هر شب وروز بلکه در هر ساعت وهر لحطه است که روایات متعددی از زبان امامان یازده گانه یارسان وارد شده است که ازبیان آن صرفنظر میکنم
    شمه شاه بیان حکمش زور دارن            ماچان بوانه دور دور یارن
    شمه ای از قدرت مطلقه حضرتش از همه علل واسباب طبیعی ومادی بالاتر وقدرتمندتر است ومیگوید بگویید وبخوانید که دور وزمانه قدرت مطلقه حضرتش فرا خواهد رسید
    پرسشی دارم از اقای اسد اگر واقعا تو اسد هستی ونام با مسمایی داری به ما بگو که ایا تکامل را قبول داری یا خلقت مستقل برای هر کدام از جانوران بالاخره یکی را باید قبول داشته باشی تا براساس همان چیزی که قبول داری پرسشهای دیگر انجام گیرد تا ببینیم خوک همان گراز است هر چند که اخوندهای شما قبلا هم از این اشتباهات داشته اند مثلا میگو را که از سخت پوستان است آنرا ملخ بال در نیاورده پنداشته اند و آنرا جزء حشرات پنداشته اند وگفته اند همان ملخ بال در نیاورده است بنده نمیدانم این آخوندها از کی جانور شناس شده اند وچه کتاب جانور شناسی در حوزه تدریس میشود امید انکه دراین مورد ما را راهنمایی کنید

    با سلام  جناب آقای فریبرز با توجه به اینکه جنابعالی ادعا میکنید اصول دین اسلام در فرقه یاری پذیرفته شده است(بنده دعا میکنم این گونه باشد)وقران را به طورکامل قبول دارید  برای بنده روشن نماییدالف)با توجه به تفسیر منحصر به فرد خودت از قران ایات مطرحه شده توسط اسد راپاسخ دهیدب)با توجه به اینکه سلطان صحاک به قول خودتان ذات علی دارد وجزء۷تن است چرا برای نشر عقایدت اکتفا به دفتر نوروز نموده ای حال آنکه نوروز شاگرد سید براکه بوده وبه قول خودتان جزء ۷تن نمیباشد وقطعا مورد توافق سایر خاندانها نمی باشد در حالیکه جنابعالی هر گونه حدیث وروایات از ائمه را قبول ندارید چرا جنابعالی از گفتار سرانجام استفاده نمیکنید?۳)بنده فکر نمیکنم هیچکس دراسلام دستورات اسلامی برپایه کشف وشهود قبول داشته باشد وهر حدیثی بخواهد به عنوان گفتار معصوم معرفی شود باید ازنظر علوم رجال وکلام و..مورد ارزیابی قرار گیرد تا به نسبت مورد پذیرش واقع شود حال انکه جنابعالی احکام وقواعدی را از دفتر نوروز استخراج وبه عنوان بیان وگفتار الهی به خورد خوانندگان میدهید به خصوص اینک نه نوروز ونه استادش سید براکه  به قول خودتان ذات هفتن ندارند یعنی کشف وشهود ایشان اعتبار عمومی ندارد همانطور که کشف شهود فلان عارف  شیعی (هر چند معروف هم باشد)هم از نظر علما وفلاسفه ی اسلامی مورد استناد واقع نمی شودو فاقد اعتبار است 
    کتاب برهان الحق استاد نورعلی الهی یه کتاب جامع ومانع ویه کتاب که از مسندات قران  وکلام سرانجام سلطان سهاکی ونهج البلاغه استفاده شده واگر هر انسانی که بدون انجماد فکری وتعصب وپیروی کورکورانه بخواند محال ممکن هست که پی به عظمت آن برده نشود از الحقین محترم وعزیز هر کس که از مبانی اعتقادی خود اگاهی لازم ندارد استدعا دارم بدون حب وبغض به کتاب برهان الحق مراجعه وشبهات خود را برطرف نمایند کمال تشکر وامتنان دارم 

    هــــــــــــــو اول و آخر یار

    دل آرام گیرد به یاد خــــدا

     با درود فراوان و عرض تهنیت به مناسبت مولود با سعادت حضرت عیسی مسیح، آن منادی صلح و صفا و مبشر مودت و محبت

    با عنایت به این که  از نظر قانونی و و از منظر دینی، به عنوان فردی اهلحق اجازه تبلیغ نداریم و در این مدت همواره سعی نموده ام تا در محدوده خاصی  قلمفرسایی نمایم. لذا بر خود و یاران جفا کشیده، جفا دیدم که بدون یادآوری و قدردانی از سخنان ارزنده و روشنگرانه زنده یاد مرحومه مغفوره سرکار خانم مهدیه الهی قمشه ای از دوستان علاقمند و شیفتگان حقیقت، برای همیشه خدا حافظی نمایم.

     قبل از سخنان گهربار و ارشاد کننده آن مرحومه گرامی و عارفه در مورد مظلومیت یاران و حقانیت یارسان، از فرمایش حضرت مولانا جلال الدین بلخی مدد می گیرم که فرموده اند:  خوش تر آن باشد که سر دلبران      گفته آید در حدیث دیگران

    متن کامل سخنرانی صوتی آن مرحومه که به صورت نوشتار تهیه شده است، جهت آشنایی با گوشه هایی از حقایق آیین مقدس اهل حق تقدیم می گردد:

    «بنده اهل حق نیستم  اما وجدان بنده به من  این دستور را می دهد . که از حقیقت دفاع کنم ،مقوله ی ملال انگیز و تأثیر آمیز ی که نویسندگان محترم دایرةلامعارف تشیع نوشته اند و با

    تهمت  و نسبت های ناروا نوشته اند و دوستان و محبان حضرت علی (ع) را شرک و مرتد معرفی کرده اند،این در واقعه ضربتی تازه بر پیکره اسلام است.

    و این نویسندگان ما کسانی هستند که آیه 84 سوره آل عمران شامل حالشان می شود.چیزی نیست جز وهم و خیال  ـ چیزی نیست جز هوا و هوس....

    شما بیاید ببینید اصلا" مردمان اهل حق چه کسانی بوده اند؟-چه کسانی هستند؟،مردمان شریفی هستند که در کمال احترام به دعوت حضرت امام (ره) لبیک گفتند.

    و در این جامعه اسلامی کنار برادرانشان به عنوان  انسانهای سلحشور در جبهه های حق علیه باطل شرکت کرده اند. و مگر غیر از این است که به آیه ای مبارکه ؛(و اعتصموا به حبل الله و

    لا تفرقوا) جامعه عمل پوشاندن، و از جان و مال خود عاشقانه گذشتند و اگر غیر از این است؛ پس این جوانان نیمه جان چه کسانی هستند– این أسرا و جانبازانشون  چه کسانی هستند و آیا

    این ملاک ومعیاری برای مسلمان بودن نیست

    ـ آیا مگر غیر از این است که نکاح ازدواج اهل حق را یک روحانی تشیع جاری می کند ؟

    ـ آیا مگر غیر از است که نماز میت اهل حق را یک روحانی تشیع می خواند..؟

    ـ مگر غیر از این است که نام گذاری فرزندان خود را با شهادتین انجام می دهند ؟

    ـ آیا ملاک ومعیار مسلمانی نیست؟

    ـ آیا مردمان اهل حق در سوگواری  و عزاداری ماه محرم شرکت نمی کنند ؟

    ـآیا به مکه مکرمه مشرف نمی شوند؟

     

    اینها کسانی هستند که حلال و حرام اسلامی را بهتر از من و شما انجام می دهند.اینها کسانی هستند که به نماز و روز معتقد هستند وبه جا می آورند..بروید تحقیق کنید..کسانی هستند که

    عبادت های نافله دارند و به مصداق آیه 274 بقره انفاق می کنند ، اینها در مجالسشون انفاق می کنند و اگر انفاق نمی کنند پس چه میکنند؟ ..بروید تحقیق کنید..آیا این چنین تهمت ها و

     تجاوز ها، تجاوز به حریم مادی و معنوی ، انسانی نیست.

    چگونه وژدان شما به شما این اجازه را می دهد که به دیگران هتک حرمت کنید. مگر به شما نگفته شده به دیگران آزادی عقیده قائل بشوید.

    به شما  گفته اند آزادی داده ایم، اما  آزادی قلم. در کجای دنیا به شما گفته اند که آقا شما آزادی  در هر کجا که به هر مسلک و دینی  خواستید تهمت ناروا بزنید، بدو بیرا بگید مگر این همه مردمان مسیحی و کلیمی و ارامنه که در ایران زندگی می کنند بهشان از گل بالاتر گفته شده است که شما به برادران دینی  خودمان این چنین تهمت می زنید و قاطعانه دارید اهانت می کنید.و نتیجه این گفتارها چیست ؟ غیر از اینکه باعث و بانی این قرار می گیرید که در کشورمان تبعیض نژادی به وجود بیاید ،آیا می دانید باعث می شوید ؛جوانانی با استعداد سرشارخودشون از ارائه تحصیل در دانشگاه  ها باز می ایستند. 

      آیا می دانید؛ جوانان زیادی از اشتغال به کار مأیوس می مانند و به جای تلاش برای تأمین معاش موجب اعمال غیر قانون می شوند.چه کسانی باید جواب گو باشند ؟

    و واقعا" از شیوه اهل انصاف و قلم به دوره است که از صراط انصاف کنار بماند. چرا این مردمان شریف را  مشرک و بی طهارت و بی دین معرفی می کنید..بروید تحقیق کنید.. ببینید

    واقعا" سلطان اسحاق چه بوده ،که معروف به سلطان سحاک شخصیت ربانی و مسلمانی که اون رو علی وار جامع جمیع خصال انسانی معرفی کرده اند و یک انسان کامل می دانند و وی مورد تأید اعلام علمای اهل تشیع قرار گرفته ،این شخصیت تراز عالی جه مرتکب  شده بود که وی را مرتکب قوانین اسلامی معرفی کرده اید.

     

     پس چرا شما نویسندگان محترم این رو درج کردید در مطالب خودتون درج کرده اید که اعلام قوهی جوامع اهل حق در مراسم خودشون سکه ای رو دارند که در یک روی اون نام الله و رسول گرامی اسلام (ص)و نام حضرت علی (ع) و فاطمه (س)وحسن (ع)و حسین (ع) ، ونیز اشاره کردید به اون یکی پارچه سفیدی رو که همان عروة الوثقی (تمسک به دامان الهی)

     است ..بروید تحقیق کنید..ببینید عروة الوثقی چه بوده؟

    مردمانی که تا این حد به قران کریم و نام رسول اکرم  اعتقاد دارند ومقدس می دونند  چگونه باید مشرک وبی دین  بدونیم .

    مگر قرآن رو مطالعه نکردید  که می گوید: وای بر شما دروغ گویان ؛ منظور جسارت به محضر جمعیع نویسندگان نیست بلکه منظور افرادی است که دوغ گویانه مطالبی رو مطرحمی کنند  و نوشته هایشان مایه بد بینی و تردید افراد اجتماع  می شود ونیز باعث وجود تفرقه بین  افراده جامعه می شود. وامروزه متأسفانه نوشته هایشان به عنوان مأخذ استفاده می شود.

    شما از برای وصل کردن آمدید یا از برای فصل کردن ؟!

    اصلا" شما بیاید ببینید عقاید اهل حق چیست؟ ،مگر به غیر از آن که خدا و رسولش گفته اند عمل می کنند،من و شما به دو رکعت نماز صبح و ظهر و شبمون قناعت کرده ایم ،اما  اونا  دارن  به گفته هاشون عمل می کنند بیاید با هاشون همراه بشوید .مگر نه اینکه حضرت امام (ره) فرمودن: (ای کاش من هم می تونستم یکی از این مردمان شریف باشم.اینان کسانی هستند که از طرف امام مورد تفقد قرارگرفته اند.

    عقاید اهل حق آخرین سلسله ی مراحل عرفانه و بر کسانی اطلاق میشه که یاران و سر سپردگان راه ولایت مولاعلی (ع) و مصداق آیه قرآن این آئین آئین عشق و محبته و شوروشوق است و ذوق. مگر اینها چه می گویند مگر غیر از اینکه می گویند :با زدودن زنگار مراحل تذکیه روح و نفس که از راه دل موجب سوزو حال مشداقان و علم و کمال را به آنها نزدیک می کند.بر خلاف ریا کاران کسانی که در این وادا حرکت می کنند ؛بیگانه از غرورند ،بیگانه از تکبر ، بیگانه از آلایش های دیگر هستند . 

    محبوبشان چه کسانی است جزء علی (ع) ، من نمی دانم فردای قیامت جواب مولا رو چگونه خواهید داد.

    ـ اگر گفته های اینها  دال بر مسلمانی نیست پس چه هست؟

    ـ اگر گفته های اینها  حقه پس شما چه می گوید؟

    من و شما یک مراسم دعای کمیل برپا می کنیم تا یک اکوی با قیمت 550هزار تومنی نباشه نمی تونیم

    مجلسمونو راه اندازی کنیم این یکی از تزئینات ماست ـ مردمان اهل حق کی یه همچین  تزئینات و کارهای رو کردند بنشینید در مجالسشون ـ منو و شما از پشت اکو دنبال بهشت برین می گردیم .ما کجا و اونا کجا ؟!

    اینها عقیده دارند که باید اول نفس را تأدیه وتذکیه کرد ،تا به رشته وصال حق نزدیک شد، این رشته کدام است؟ همان رشته که تمام موجودات کونو مکان باهم ارتباط دارند.

     زنجیر نامرئی که کرات و کهکشان ها را به هم وصل می کنند این مردان حق  به شکلی به جستجو و تکاپوی حق می روند که با صفای باطن به مرحله ی عرفان می رسند،به آنجایی می رسند که می گویند: آنچه اند وهم  هم نیاید هم شود.

     ـ خوب شما هم برو دنبال محبوبت ، ببین به کجا می رسی ؟

    آینه دل چون شود صافی و پاک ، نقش ها ببینی برون از آن خاک

    وقتی که وارد خانه شدی اون وقت  می بینی در خانه چه خبره .در جمع یاران حق عشق است و وارستگی ،شما در کجا ی دنیا شنیدی یا در کجای ملت شنیدی مسلمانی سر نمازاش

    اونقدر با خلوص نیت وعاشقانه و خالصانه نماز می خونده که سر نمازاش  غش کرده است ، از حال رفته یعنی بی حال شده،در کجا شنیدی!

    اما در مجالس این مردم اهل حق بشینید ببینید چه ها می بینید. در جمعشون عشق و وارستگیه ،محبت و پیوستگیه برادری و برابری .در جمع خاندان عشق ،محبت و عشق به همه کسه سیاه و سیاه وزرد و سرخ و سفیده ،همه وهمه  مصداق آیه قرآن .

    اصلا" گفته های شما ،گفته های که با قرآن مطابقت نداشته باشه و بر خلاف موازین اسلامی گفته بشه از نظر مردمان اهل حق مردوده  در جمع اهل حق ،در جمع عرفان که همون عشقو عرفان خبری از گوشه گیری نیست ؛ مخصوصا" مسلک اهل حق عبادت ها دسته جمعی  و زیستن برای هم دیگه است.

     

    کبر نیست ـ خود ستایی نیست ،این جمع ،جمع سالار مردان عرفانه ،جمع راستان و پاکانه جمع وحدته مجلس نیازه اگر در مجالسشون حضور پیدا کنید می بینید،که حضارشون کمتراز هفت نفر نیستند،چنان که به گفته امام صادق(ع): دعا در جمع مستجاب می شود.

    خلاصه این جمع همون جمع وحدته و ایثاره جمع ندای قرآن و هرکس از قرآن پیروی نکنه نه اون عملش علم است و نعوذو با الله ، دینش دین است .

    قول اینو نخورید که چهار هزار کتاب مطالعه کردید. عرفان مقامی است که تا کسی دارای وسعت فکرو اندیشه نباشد به اون نمیرسه ،خودتونو خسته نکنید ها .

    این مردمان شریف به آیه :(کل مومنون اخوة) عمل کردند ،و واقعا" همه رو برابر می دونند،نه فقط برادر مومن خودشونو صمیمانه دوس دارن بلکه می گویند بنی نوع خودشونو صمیمانه دوس دارند ،به گفته سعدی بزرگ که می فرماید:

    بنی آدم اعضای یکدیگرند             که در آفرینش ز یک گوهرند

    چو عضوی به درد آورد روزگار    دگر عضو ها را نماند قرار  

             تو که از محنت دیگران بی غمی نشاید نامت نهند آدمی   

    از نظر عرفان هر گونه تعصبات خشک و زشت می دونه اهل حق جنگ های ملت ها رو زشت و ماه عسل کوته فکری می دونند همانطور که قرآن کریم می فرماید به پیغمبران گفته شد به

    پیغمبران پیش از تو نازل شده ایمان داشته باش؛ بین هیچ کس تفرقه وجود نداره و تمام اختلاف دینی ها که ضایعه ی قتل انسان ها وظالمان است به علت فشار و حرص و آز و خودپسندی و به علت جهل و بدبختی.

    عرفان  ندای صلح  سرمیده ، برادری و برابری همه ادیان هارو سر میده .

    نویسندگان با تبلیغات شوم خودشون  هی اشاره می کنند ، که اینها اگر حرف حق می زنند ، اگر کارشون درسته ، پس چرا توی خفا  دعا انجام می دهند. می خوای بدونی علت خفا بودن چیه؟!

    علت اینکه به گفته حضرت امام صادق دارن جامعه عمل می پوشونند که می فرماید:دعای که در خفا انجام می شود ثوابش هفتاد برابر از دعای است که در جلوی انظار  انجام می شود .

    و یکی دیگر از اذیت ها ونوشته های توأم با تحقیر  جناب آقای قرائتی  است که می گوید بگذارید آنها از از داشتن جای برای عبادت خدا منع شوند.گفته ایشون به کجا رسید به غیر از اینکه از طرف مراجع زیر صلاح زیر سوال بروند  و مورد انتقاد قرار بگیرند.

    در پی قرون اعصاری که ستم گران و جباران تاریخ بروید به تاریخ مراجعه کنید ستم گرانی که چنگال خودشونو در تمام حیات و شأن اجتماعی فرو برده بودند. مردم اهل حق از نظر عقاید

    مسلکی آزاد بوده اند ،مورد تعجب است که  در این تاریخ آنها آزاد نیستند برای خودشون جایگاهی برای عبادت خدا از طرف چنین افرادی را نداشته باشند.

    و در پایان مطالبم از جمیع نویسندگان و ناشران معذرت می خوام و قصد من توهین نبود به ساحت مقدس نویسندگان و ناشران .مقصودومون اون تعداد از نویسندگان بودند که باسواد

    کمشون مسائل های رو می نویسد و تحویل جامعه می دهند که موجب اذیت و آزار قشری از جامعه می شوند و برای اون نویسندگان قطعه شعری رو آماده کردم واز خدا وند  می خواهم

    که این گونه ناشران ونویسندگان را به راه راست هدایت کند.

    به تو از سخن چه گویم که سخن نمی شناسی

    به خدا کلام نو، را ز کهن نمی شناسی

     پر و بال عشق باید،که کلام، پر گشاید

     تو زعشق بی نصیبی و سخن نمی شناسی

    عطش محبتی را زنگاه، درنیابی

     سر زلف دلبران را ز رسن نمی شناسی

     چو حدیث لاله گویی دلم از تو داغ گیرد

    که شکوفه های گل را ز گون نمی شناسی

    به طریق عشق ورزی، تو هنوز شیرخواری

     که لبان لاله گون را ز لبن نمی شناسی

    تو سرای عاریت را بدل وطن گرفتی

     چه بگویم ای مسافر! که وطن نمی شناسی

    تعب مرا چه دانی؟ که اسیر آب و نانی

    غم زندگی چو داری، غم من نمی شناسی»

    شعر از مهدی سهیلی

     

    از خداوند قادر و متعال؛ صمیمانه و عاجزانه می خواهم که عاشقان خود را در مسیر حق و حقیقت رهنمون بوده و در جهاد اکبر با دشمن نفس اماره، همواره مدد فرمایند.

    تااونجایی که من فهمیدم  اهل حق زیر مجموعه های زیادی داره
    همه علمای بزرگ موقع انتقاد از این مذهب اون هارو ازهم متمایز یا جدا کردن(مثلا گفتند که اگر اصل دین که همون توحیدونیوت است رو زیر سوال ببرند نجس هستند)
    مطلب فوق قابل توجه اهل حقی های عزیزی که اعتراض کردن که ما گوشت خوک نمیخوریم و خدامون الله یا تمام روزهای رمضان رو روزه میگیریم 
    درهمه مطالب ذکر شده که عده ای هستند که اینجوری هستند وذکر نشده که همه اهل حقی ها همینجورین لطفا مطالب رو بادقت بخونید واعتراض الکی نکنید ودرمورد دینتون بیشتر اطلاعات کسب کنید
    یا حق

    عزیزان جان؛
    دوست عزیزی که متن صوتی سخنرانی مرحومه مهدیه الهی قمشه ای در مورد یارسان را به صورت نوشتاری در آورده اند، لازم به یادآوری است، بنده به دلیل حفظ امانت داری، به همان صورت خدمت عزیزان تقدیم نمودم، گاهی ایشان نیز مانند بنده بدر اثر خستگی و یا شتابزدگی بعضی از کلمات مانند تزکیه را تذکیه نوشته اند و یا « آنچه اند وهم  هم نیاید هم شود»  آن چه اندر وهم ناید آن شویم
    «آینه دل چون شود صافی و پاک ، نقش ها ببینی برون از آن خاک»
    آینه دل چون شود صافی و پاک      نقش ها ببینی برون از آب خاک
    لذا ضمن تشکر و قدردانی از زحمات بیدریغ آن عزیز، به این وسیله از خوانندگان محترم، بابت چنین اشتباهات غیر عمدی که بارها بنده نیز مرتکب شده بودم، صادقانه پوزش می طلبم.
    التماس دعا
    رفع توهمات :چون در کلام سرانجام وسایر کلام های مسلک اهل گفته شده هر ذی روحی را مظهر یا جامه یادون روح دیگری از ماقبل خود میباشد )از ظاهر این اصطلاحات توهم میشود ،شاید پیروان کلام های مزبور تتاسخی باشند وحال اینکه سیاق مجموع همان کلام ها دلالت بر رد وابطال تناسخ وحلول واتحاد دارد .مضافا جمیع عرفا وعلما واکثر فلاسفه بزرگ ،با دلائل واضخه وبراهین قاطع ثابت نموده اند ،تناسخ وحلول واتحاد بالکل باطل ،سیرکمال صحیح میباشد  برگرفته از کتاب برهان الحق انسان چون در یکی زندگی نمیتواند همه فضیلت های الهی را در وجود خود پرورش دهد خداوند زندگی های متعددی برای انسانها در نظر گرفته که بتوانند به اون کمال روحی دسترسی پیدا کنند زندگی های متوالی به طریق سیر صعودی وابتدا ووانتها وبدایت ونهایت دارد واصلا با تناسخ وج تشابهه چندانی ندارد حتی در عالم مادی هم تاکسی جرمی مرتکب نشده باشد با مجازاتی روبرو نخواد شد ایاذ....خداوندی که رب العالمین هست واز ارکان خلقتش عدالت توامان با رحمت هست چطور امکان دارد عدالتش اجرا نشود کسی هست تو خانواده فقر وفحشا متولد میشود ودیگر در محیط مناسب وبهشت گونه واز این دست سوالات فراون هست وایات قران مجید هم طبق اقوال مفسرین از یه وجه تا هفتاد وجه معنی متفاوت دارند.اگر کل اشجار قلم ودریاها مرکب باشند نمیتوانند .....پس زندگی های متوالی پنجاهزار سال یا هزار دون ما مهلت داریم سیر سلوک نماییم شاید کسانی باشند در یک جامه باریاضت وخداوند رادر همه حال درخلوت وجلوت وخواب وبیداری براعمال خود حاظر وناظر بدانند وبه کمال برسند وانسانی باشد بعد از پنجاه هزار سال هم به کمال نرسد وبعد از پنجاه هزار سال دیگه خداوند داوری نهایی انها را مورد ارزیابی قرار میدهد یابهشت ابدی یاجهنم یا کمال .(امدن روح به جسم شوکی است که خاطرات زندگی های را از یاد انسان میبرد》برخی دلایل فراموش کردن زندگی های گذشته وقتی انسان به زمین باز میگردد ،خاطرات زندگهای گذشته به دلایل زیر ازیاد میبرد 《اگر کودک زندگی های گذشته خود را فراموش نکند،اجبار به زندگی در گذشته اش ادامه میدهد،بنابرین ،در روندتطبیق دادن خود باجسم -محیط جدید،شدیدا دچار اختلال میشود .یکی از علل اصلی فراموش کردن زندگی های گذشته در نزد بزرگسالان،حجاب روانی تیره ای است که عمدتا از افکار،واحساسات واعمال ناشی از هوای نفس اماره به وجود میاید در حالت بیداری این حجاب مانع از ارتباط برقرار کردن میان ضمیر خوداگاه وروح ملکوتی ااست.علت دیگر این فراموشی حکمت الهی است ؛ اگر انسان خاطرات زندگی های گذشته خود را حفظ کند نظم وارامش خانوادگی واجتماعی در هم میریزد مثلا کسی حقی ازما در زندگی گذشته پایمال نموده ووقتی ما به یاد بیاوریم حتما میرویم وحق خود را میگیریم وعلت دیگر اگر زندگی های گذشته را بیاد بیاوریم خاطرات زندگی های مختلف به همدیگر متصل وچنین به نظر می اید که فقط یه زندگی داشته ایم وحال اگر انسان چنین برداشتی داشته باشد اگر در یک زندگی به راه خطا رفته واز لحاظ معنوی عقب مانده باشد دلسرد مشود ویاس ونامیدی چنان بر وجودش رخنه میکند دیگه توان ادانه مسیر نخواهد داشت تاوقتی انسان برطبیعت خود وانگیزش های اید مسلط نشده است بهتر است زندگی های گذشته خود بیاد نیاورد در قران مجید وکلام سرانجام هم دلایل وشواهدی هست کما اینکه در حدیث هست《انه قال لرسول الله(ص)(فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه) ما اطوال هذا الیوم فقال نبی (ص)والذی نفسی بیده (نفس محمد بیده)انه لخفف علی مومن حتی یکون اخف علیه من الصلاه المکتوبه یصلیها فی الدنیا》یعنی یکی از رسول خدا ص پرسید وگفت یا رسول الله چه دراز روزی خواهد بودن این روز قیامت رسول ص فرمود بآن خدایی که جان من به دست او است این روز برمومن سبک تر از ان باشد که ننازی از نمازهای فریضه که او بگذارد در دنیا )ودر قران نیز هزار عالم مزبور یک روز به شمار امده ،وان روز با عتباری پنجاه هزار سال است ،یعنی هرعلمی پنجاه سال وبه اعتباری هزار سال است،یعنی هر عالمی یک سال که ایه مزبور پنجاه هزار سال اینست (تعرج الملئکه والروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه )یعنی《بالاروند فرشتگان وروح بسویش در روزی که اندازه ان هست پنجاه هزار سال》وایه مربوط به هزار سال 《یدبر الامر من السماءالی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنه مما تعدون》《بپردازد کار را از اسمان بسوی زمین سپس بالا رود بسویش در روزی که اندازه ان هزار سال است از انچه مشمرید 》والانم شکر خدا پیشرفتهای زیادی از طریق علمی شده است ودر چند دهه اخیر به امید خدا تمام شبهات از طریق معنویت علمی پاسخ داده خواهد شد الان تا ، کسی مهارت علم پزشکی را دار نباشد ایا میتواند جراحی انجام بدهد؟قاعدتا نه با این تفاوت که علم پزشکی اکتسابی اس اما علم معنوی خدادادی وبه به ولی خود تفویض مینماید والان هم کتاب سفر روح نوشته دکتر مایکل نیوتن روانپزشک امریکای که سوژهای وانسانهای زیادی از طریق خواب درمانی یا هیپنوتیزم مورد واکاوی قرار داده وهمگی به به زندگی های گذشته خود پی برده اند وهیچکس نمیتواند دلیل علمی را رد نماید چون قابل اثبات هست وکتاب مذکور هم در کتابخانه های یافت میشود 
    علی الله است و به غیر او باطل
    بسم الله الرحمن والرحیم ،الحمدالله رب العالمین انکه رحمان است ورحیم ضمن عرض واحترام خدمت تمامی دوستان عزیز ومعاندان وکسانی که ازروی ،کینه وبغض مطالبی می نگارند ،از خداوند خواهم توفیق ادب -بی ادب محروم ماند زلطف رب،کسی که محقق یانویسنده اگر تحقیقاتی درمورد دین یافرقه  یا مسلک یا هر موضوعی دیگر شروع به قلم فرسایی می نماید توهین حرف های خارج از عرف وادب بکار نخواهد برد ۱-ایا شما حضرت سلطان را مشاهده نموده ای ۲معاصر ان حضرت بودی انسان وقتی ارتباط مستقیم با کسی نداشته باشد ویا اثاری که مستقیم از ان حضرت مشاهده نکرده باشد نمیتواند قضاوت نیکویی از ان حضرت بدست بیاورد (هرکس در ایینه نگرد صورت خویش بیند،نور وانرژی خداوند همچون نورخورشید هست همه انسانها اگرصادقانه وبانیت خالص وجودشون رابه خداوند بسپارند میتوانند از انوار ان استفاده نمایند.اولا حضرت پیرموسی میفرماید(شرط شریعت توفیق حقن-حق چاووش خلق خالقن _حقیقت برپا شریعت لنگن_جهان سقام دربنده یک رنگن_پیررضبار فرماید معرفت مهرن چه پرده سرپوش _بنائی یاران جامه نو ونوش)معنی(شرط بنای شریعت شاه راهی است برای توفیق یافتن به حق _طریقت نغیب ونادی وهادی خلق است بسوی خالق -حقیقت که برپا وهوایدا گردد شریعت طی شده است .انگاه مهر سکوت معرفت بر اسرارتحولات وحدت به کثرت وکثرت به وحدت ممضی میگردد)حضرت شاه خوشین میفرماید (سید سرور_خوشین بچه نا سیدسرور _دین پاک ما نهادیم مذهب جعفر_ازلیم علین نامیمن حیدر)(یعنی خوشین طفلی هستم از خاندان سید سرور(کاین طفل یکشبه ره صدساله میرود )دین پاک مانهادیم مذهب جعفر _ازل وابدش ازعلی است بنام نامی حیدر)واز کلام های بزرگان که درباب شریعت فرموده اند چنین مستفاد میشود اهل حق درامور شرعی تابع شریعت اسلام هستند .جنبه اول که دائر مدار امور زندگی وحافظ انتظامات واسایش وتهذیب وتربیت اخلاقی جامعه است مرحله شریعت نامیده میشود .جنبه دوم که ارتباط بامعنویت وعالم اخروی وماوراالطبیعه دارد مرحله عرفان ومقام عرفانی دارد.۱درمرحله اول که شریعت هست متدین به دین ادم صفی الله بوده واز ملت ابراهیم خلیل الله وامت محمد رسول الله ومذهب ائمه هدا باشد ۲در مرحله دوم طریقت مومن به ولایت حضرت علی ع وائمه معصومین باشد ۳ در مرحله سوم معرفت است ،با اطاعت از اولی الامر مقام معرفت را درک نماید تا به پایه من عرف نفسه فقد عرف ربه نائل شودانگاه در مرحله چهارم ،حق وحقیقت رادریابد تا کمال را وصال وبقا را درفنا ببیند چنان باشد قطره نم وجودش رابه یم لایتناهی معدوم ومحوسازد یعنی فنافی الله محض گردد) ریشه مسلک الحق از قال الست بربکم تاظهور حضرت علی ع درهر زمان ومکان جز اسرار انبیا وموصلین بحق بوده واز زمان حضرت علی تا قائم ال محمد ان اسرار یدا بید بیکدیگر سپرده اند (بعضی ان را سر امامت نامیده اند در هرزمان هم فقط توسط امان وقت به قلیلی از یاران خود ان اسرار مزبور فرموده اند در زمان حضرت علی به کمیل وسلمان پارسی واباذر ومقداد وحسن بصری وچند نفر دیگر انهم به اندازه استعداد وضرفیتشان انچنان که در خبر امده(لو علم ابوذر مافی قلب سلمان لقتله اولکفره)رجال بوعلی"ودر دروه اما ششم حضرت جعفر صادق ع به بهلول وچند نفر دیگر توجه شده وهمچنین در دوره امام هشتم علی بن موسی الرضا ع به معروف کرخی وغیره تا اینکه حین غیبت امام حضرت حجت محمد مهدی صاحب الزمان به روایت الحق یک جلسه سری مرکب از یاران خاص الخاص ان حضرت در عالم خلوت یا در عالم معنوی بنام بیابس ساج نار چنین امر شد اسرا مذکور را بعد از غیبت انحضرت در هرزمان توسط ولی وقت به خواص ابلاغ شود وبیابس به اصطلاح اهل حق (قرارداد منعقده کافی وقطعی وبه عبارت اخری قانون اساسی مذهبی)واولی امر که در قران مجید امده است هریک از علمای عامه وخاصه روایات متعدد وکثیره ای گفته اند اهل تسنن میگویند خلفای راشدین(ابوبکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم عده ای میگویند ائمه معصومین است یعنی دوازده امام شیعه بعضی گویند عموم فقها وپیشویان اسلام عده ای میگیویند عموم مجتهدین وعلمای اعلام از اهل تشیع  ولی اهل حق میگوید (ائمه معصومین است-سپس هر کس در هر زمان باپیوند رشته ایمان به ان خاندان بقام مظهریت ومشیت رسید یعنی انسان کامل ومظهر جلوه ذات حق گردید ،چنانکه ارا ده اش عین مشیت الله شد اولی الامر است به اصطلا ح اهل حق دیده دار یا باطن دار نیز گویند....
    اهل حق واقعی هیچگاه شیطان را دوست وجلیس خود نمی پندارد ما در کلام سرانجام سلطان سهاکی دستور سریع وبراهین واضع داریم .حضرت علی میفرماید (سب مده شیطان را در اشکارا وحال انکه تو دوست او هستی در پنهانی)حضرت سلطان میفرماید پیره تو اقرارمی داود دلیله _خادمم رضبار موسی وکیله_لنگر جهان کوی سراندیله _ذاتم بهلول بهلول سرطیله _سرم کس نزان جل جلیله _مصطفی وشیطان ایوت قویله _باقی گرد غلام داغمه دارشن _سپاهی پشت بند علمدارشن حضرت بنیامین میفرماید یا شاه اقرارت باختن _بجای راستین اقرارت باختن _هفتاد دوپیر موجودت ساختن _موسی قلم زر ودفتر ناختن سلطان میفرماید حیله گریمن _پیره یه رای مکر حیله گریمن _شیطان رهنمای بندی بریمن _خلعت اخر راگه شرعیمن _دشمن علی دین کریمن _قول روز ازل بیای وریمن_مصطفی قصاص روز محشرن _ایوتا جارکیش یاری خورن)انگاه پیربنیامین در خصوص کلمه شیطان بین اسم مصطفی وایوت هراسان وترسان شده به حضرت سلطان عرض مینماید یه زمانی حضرت پیربنیامین در عالم جذب وظهور ومقام وجد وسرور از چشمه کوثر وطهور وبا نوشیدن جرعه باده نور بیش از حد دستور مست گشتی ومغرور ،بحدی که خودرا سلطان وسلطان را به مقام خود میپندارد در این زمام حضرت سلطان انا ومعنا هفتاد دو قالب مثالی از پیر بنیامین مقابل پیربنیامین حاضر که حضرت پیر بنیامین از خواب غفلت واز مستی وهستی هوشیار شود به پشیمانی وتوبه وانابه وعجز ولابه طلب عفو مینماید وسلطان هم تفضلا قلم عفو بر غفلتش میکشد واز ان زمان به بعد با استدعای پیر بنیامین ودیگر مقربادرگاه ان بزرگوار که کبر وغرور که از صفات شیطانی هست بقلب بنیامین وبقیه هفتن راه پیدا نکند حیله ومکر که دربالا امد معنی تدبیر وحکمت هست مثل الله خیر الماکرین (لایستطیعون حیله)نتیجه میگیریم رخنه یافتن نفس شیطانی بر ناجیان واهل ایمان مسدود میباشد واسم شیطان که بین اسم مصطفی  وایوت امد نشانگر این است مصطفی به امر حق جهت مکافات اعمال زشت بدکاران مامور قصاص وجزای عمل خواهد بود ایوت هم در همه اوقات وحالات مامور ندای وجدانی برای جلو گیری از هوا وهوس تمایل شیطانی افراد انسانی هست 
    ۳ درمورد مشروبات الکلی (عرق ابجو شراب وهرگونه نوشیدنی که انسان را ازحالت طبیعی خارج کند بر عموم اهل حق واقعی حرام هست وباید از نوشیدن پرهیز نمود)حضرت شاه خوشین میفرماید مستم زخرابات ولی از می نه _نقلم همه نقلست _حریفم شئ نه _ای عالمیان نشان دولت اینست عالم همه ازمن است _ومن از وی نه بابا ناووس میفرماید پیاله رحمتم وردن _نوردن شراومنظهور همان شرابا طهورا هستش نه جامی می ونوشیدنی سکر اور


    بسمه تعالی 《قال رب اشرح لی ویسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی》《اهل حق نباید هیچ شئی رابد داند وبد گوید وتحقیر نماید بجز در مواردی که قران مجید به صراحتا بیان نموده مانند سب شیطا 《همه انسانها بالاخره به فیض کمال ازطرف فیاض لایزل میرسند واز عدالت حق برخوردار میشوند بغیر مغضوبین.روح ملکوتی نفخه دم پروردگاریست ودر هر انسانی وجود داره وبدی وجود خارجی ندارد ویه عارضه هست وفی نفسه همه انسانها خوب هستند وباید برای ریشه کن نمودن ان صفت بد باید مبارزه نمود تا بر طرف شود وقضاوت درمورد انسانهای دیگر ومذاهب دیگر از عهده هر انسانی خارج هست اگر شمایی اینقد ادعا داری وخود را محقق خطاب میکنی اگر در اسراییل بدنیا می امدی مذهبت چی بود؟؟؟اگر در یکی از قبایل امازون متولد میشدی  چه راهی برای خود انتخاب میکردی؟؟؟
    بسمه تعالی 《قال رب اشرح لی ویسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی》《اهل حق نباید هیچ شئی رابد داند وبد گوید وتحقیر نماید بجز در مواردی که قران مجید به صراحتا بیان نموده مانند سب شیطا 《همه انسانها بالاخره به فیض کمال ازطرف فیاض لایزل میرسند واز عدالت حق برخوردار میشوند بغیر مغضوبین.روح ملکوتی نفخه دم پروردگاریست ودر هر انسانی وجود داره وبدی وجود خارجی ندارد ویه عارضه هست وفی نفسه همه انسانها خوب هستند وباید برای ریشه کن نمودن ان صفت بد باید مبارزه نمود تا بر طرف شود وقضاوت درمورد انسانهای دیگر ومذاهب دیگر از عهده هر انسانی خارج هست اگر شمایی اینقد ادعا داری وخود را محقق خطاب میکنی اگر در اسراییل بدنیا می امدی مذهبت چی بود؟؟؟اگر در یکی از قبایل امازون متولد میشدی  چه راهی برای خود انتخاب میکردی؟؟؟
    ذوالفقار چه بود از کجا آمدوچگونه بدست حضرت علی (ع) رسید و سرانجام چه شد؟؟؟؟؟/
    وآیا توسط انسان درست شد یا.....اسرار آن چیست؟؟؟؟؟
    بسم الله الرحمن الرحیم(اما در مورد ولی خدا ومنجی عالم بشریت )خداوند همیشه برمبنای مقتضیات زمانی ومکانی وسطح فکر واگاهی بشر مربیانی به نام اولیا وانبیا برای هدایت وراهنمایی بشر به زمین میفرستد.درزمان حضرت موسی سحر وجادو به اوج وتکامل خود رسیده بود که حضرت موسی،عصی خود را به مار تبدیل ومارهای دیگه می بلعید  در زمان حضرت رسول زبان عربی وعلم فصاحت به اوج خود رسیده بود که  ان حضرت گرچه امی بود قران بر قلب ایشان نازل شدکه حتی از لحاظ صورت ظاهر نیز برجسته ترین شاهکار زبان عرب محسوب میشود  .هیچی اثری نتواست باقران برابری کند به طور یقین تا به امروز هم کسی نتوانسته ایه ای مثل ان بیاورداما معجزه عصر ما "زمان معجزات پیام اوران سلف که می بایست علنی باشد وهمه مردم تحت تاثیر قرار دهد به سر امده  . فرهنگ وطرز فکر مردم تغییر کرده ومعجزات علنی دوران پیشین اثراتی را که برمردمان گذاشته داشت وباعث میشد گروهی ایمان بیاورند ،ندارد تا چه رسد که مردمان این دوره را ودار کند که قدمی در راه خدا بردارند انسان امروز تکیه بر عقل دارد تا بر احساس واحتیاج دارد تا بفهمد تا قانع شود . از انحا که مخاطبین معجزات  انسانها هستند وروحیات انسان با گذشت زمان تحول پیدا میکند ،ومعجزات هم باید مطابق با زمان  باشد در عصر ما معجزه از طریق عقلانیت واثر الهی خود را اشکار میکند معنویت باید چنان منطقی ومنسجم باشد که جواب سوالاتی که بر می انگیزد به طور عقلایی وقابل قبول در خود داشته باشد کسی که در وجود وکلامش اثر الهی باشد اگر بخواهد،میتواتد باحضور یا نظر یا گفتارش ایمان را در دلها بیدار کند ،ایمان احساسی است قلبی که نمیتوان ان را تفی کرد توضیح داد یا تقلید کرد ما هم از زمانی که بچه بودیم تا به حال هر کس تعبیری از منجی وولی خدا میکند عهده ای می گفتند به جنگ اسرائیل وامریکا میرود وبا شمشیر به جنگ میاید الان کدام انسان عاقلی فلسفه جنگ را قبول دارد وبیاید کل بشریت این همه پیشرفت علمی صورت گرفته به کن فیکن تبدیل بشه ظهور منجی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟تمام ادیان توحیدی منتظر امدن یا ظهور منجی نجات دهنده هستند وبر این عقیده هستند  که پس از ظهور،عدالت وصلح بر سراسر کره زمین حکم فرما میشود .بنابر اعتقاد این ادیان ،نجات دهنده یکی از انبیایا اولیا ی ان دین خواهد بود۱بهرام نزد زرتشتیان ۲ایلیا نزد یهودیان ۳عیسی نزد مسیحیان ۴وحضرت مهدی نزد مسلمانان)در واقع منجی تمام ادیان یه ذات واحد ناجی است که به وقت خود علاوه بر هدایت ماموریت تحقق بخشیدن به ان واقعه ی عالم گیر را نیز برای تمام بشریت بر عهده خواهد داشت به برکت حضورش در زمین بی عدالتی ودروغ به وسیله علم از جهان زدوده خواهد شد حق هر فرد رعایت میشود وهر کس به انچه استحقاق دارد میرسد در ان زمان علم وجود خدا وصحت برخی قواتین معنوی را اثبات میکنند ان گاه مناقشات وتعصبات بین مذاهب پایان خواهد یافت دا ان زمان فقط یک معنویت وجود خواهد داشت وان معنویت حقیقی است که اصالت ان همه تصدیق میکنند اما هر کس مختار است به ان عمل کند یا نکند .با اینکه همه از مواهب ظهور این منجی برخوردار خواهند شد نباید انتظار داشت همه اورا شخصا بشناسند همان طور که خداوند در همه جا حضور دارد اما فقط بیداران معنوی اورا میبینند  منجی را هم کسانی خواهند شناخت که از رشد روحی کافی برخوردار باشند از انجا که زمان دقیق این واقعه برهمه نامعلوم است وتفاسیر گوناگون وحتی ضد ونقیص در این مورد وجود دارد معقول ان است که کوشش اتسان در هر زمان برای شناخت حق ومظاهر ان باشد که در این صورت ظهور منجی به یک واقعیت حاظر تبدیل میشود زیرا 《ولی》خدا همیشه بر روی زنین هست.
    هو اول یار آخر یار
    نو جسد حوت زور دور منزل            پری نه اندام سازنان دلدل
    سرشت آغازینی که برای ساختن اندام دلدل (مرکب حضرت علی) به کار رفته از قدرت وزور ونیرویی بوده که در جسد حوت (نهنگ ) نهفته بوده است توضیح اینکه عالم ماهی مرتبه وجودی ازمراتب وجود است ومنزلی از منزلگاهای عالم خلقت که همگی از آن دور افتاده ایم البته مرکب حضرت علی مستقیم وبی واسطه با آن درارتباط بوده است وما ازارتباط این اسرار آگاهی نداریم وراز خلقت آنرا نمیدانیم زیرا که به صورت تجسد یافته است وانرا یک استر میپنداریم ودر قران هم میخوانیم که سرشت آغازین عصای موسی اژدها بوده است سوره طه آیه 23 که به ترجمه نقل میکنیم و(ای موسی آن چیست که به دست داری گفت چوبدستی من است که برآن تکیه میزنم وبا آن گوسفندان میرانم وبرگ درختان را میریزم ونیازهای دیگرا بدان بر می آورم خدا گفت ای موسی این چوبدستی را بیفکن وموسی آنرا بیفکند وناگاه چوبدستی مار شد وبه رفتار آمد خدا گفت بگیرش ومترس که آنرا به سرشت آغازینش باز یریم )
    بنیاد کرد بنیاد وبی کوره ونار                      نسرجوش برق ساختن ذوالفقار
    بدون به کار بردن عوامل مادی همچون کوره ذوب فلز وآتش وقالب وچکش وغیره سرشت وترکیب بکار گرفته شده برای ساخت ذوالفقار از نور جهان دیگر استفاده شده است لذا بنا به باورمندی انیشمندان روحانی یارسان وبعض اندیشمندان تشیع منسوب به علوی سرشت وترکیب به کار گرفته شده در ذوالفقار علی از نور جهانی دیگر است برخلاف سایر شمشیرها که از عناصر مادی همچون آهن ودیگر آلیاژها درست شده اند وهمچنین باید گفت که سرجوش برق اقوی از خود برق است ودر کشف تاریکی واز بین بردن ظلمت از خود برق بلیغ تر است بستش نه کمر سالار سنگین            باطن حکم عرش وظاهر زمین
    آن شهسوار عرصه دین ودیانت وسرور ومرد سالار عالم وعالمیان آنرا برکمر بسته بود وآن شهسوار وسالار دین
    بنا برآنکه صاحب ولایت تکوینی است وبر عرش وارض آسمان وزمین حاکم است هرچند که درقالب بشری وهیات ناسوتی درروی زمین تحت نام پسر ابوطالب ظاهر شده است این موضوع اشاره به این دارد که حضرت علی در عالم الهی وعوالم غیبی دیگر نیز سلطان است ودارای پرچم وبیرق ودر این عوالم نیز دارای شکوه معنوی وجلالت شاهانه مینوی است هر که برحیث بشری وقالب ناسوتی در روی زمین ظاهر شده است جناب اقای افشین باور کنید هیچ باورمندی همانند باورمندی جماعت آخوندی مریدان ومقلدانشان را سر چند راهی قرار نداده اند به عنوان نمونه همین موضوع ذوالفقار راویانشان روایتهای گوناگونی دارند یکی گوید در یکی از جنگها شمشیر حضرت علی شکسته شد وایشان ضمن مراجعه به پیامبر ایشان لیف خرمایی در دست داشتند وبه اذن الله لیف خرما به ذوالفقار تبدیل شد وپیامبر گرامی یارسان آنرا به حضرت علی تقدیم نمودند راوی دیگر گوید بتی آهنی بوده در یکی از بتکده ها که بدست حضرت علی دو تیکه شد وحضرت علی آنرا به آهنگر داد ودو شمشیر از آن ساخته شد یکی تحت نام ذوالفقار ودیگری تحویل حضرت محمد داد وچند روایت دیگر که نیازی به بیان آن نداریم ودر ضمن جناب آقای حقیقت اصول باورمندی اسلام همان اصول باورمندی یارسان است وپذیرفتن آن نیازی به دعای شما وامثال شما ندارد اما درجواب پرسشهای تکراری آقای اسد بنده درحد توان وبضاعت خویش بدان پرداخته ام وجواب بعض پرسشها منوط است به جواب پرسشهای ما ازایشان لطف کنید به ایشان پیشنهاد دهید تا به پرسشهای ما جواب دهند چرا که در اولین پرسشی که ما ازایشان داشته ایم هنوز بی پاسخ مانده ومسلمان بودن ایشان هنوز برای ما مشخص نشده است چرا که همچنان که گفته ام مسلمان بودن ایشان در گروه پاسخ صحیح میباشد وهمچنین اینکه بنده در نشر عقاید یارسان از کلام نوروز استدلال میکنم باور داشته باش هیچگونه جنبه تبلیغی ندارد وکلا ما تبلیغ مذهبی نداریم مگر در موارد خاص و برای افراد خاص واینکه جنابعالی فکر میکنید هیچکس در اسلام دستورات اسلامی را بر پایه کشف شهود نمیپذرد باید بگویم که باورمندیهایی که بر پایه یکسری احادیث جعلی وساختگی شکل بگیرد
    غیر از گمراهی وظلالت نتیجه ای در برندارد واین را هم بدان عمومیت داشتن یک موضوع دلیل بر حقانیت آن نیست هر چند که با واقعیت سازگار باشد زمانی همه تصور میکردند که زمین مرکز عالم است ودگر اندشان را درآتش جهل وتعصب مذهبی میسوزاندند اما با پیشرفت علم وتکنولوژی حقیقت آشکار شد باید بگویم شما چاره ای ندارید جز اینکه براساس کشف وشهود بزرگان یارسان احادیث جعلی وساختگی را از احادیث صحیح مورد شناسایی قرار دهید
    هو اول یار آخر یار
    جناب اقای یوسف اینکه مطلبی تحت عنوان (علی الله است وغیر او باطل) آورده ای لطفا از این توهین های مقدس خود داری کنید از همکاری شما تشکر میکنم ضمنا اقای یوسف امید انکه جمله بسیار زیبای قطب صوفیه بیدخت مد نظر داشته باشی به راستی چه زیبا ودلنشین گفته صد البته بنده توان شرح وتفسیر آنرا ندارم شرح وتفسیر آن برعهده خود ایشان گفتم واقعا دلنشین است کلیپش در این سایت موجود است (درویش خدا نیست خدا درویش است) براستی زیباست ودر ضمن جناب اقای حقیقت ادعا نموده ای بنده هیچگونه حدیثی را قبول ندارم باید خدمتتان عرض شود دروغ بزرگی گفتی کجا بنده گفتم هیچگونه حدیثی را قبول ندارم بنده حدیثهای جعلی قیول ندارم وبدان هم افتخار میکنم اقای حقیقت سالها پیش تقریبا اوایل انقلاب بود آن زمان بنده نوجوانی بیش نبودم وشور انقلاب در مرحوم عمویم الحق والانصاف از دفتر خوانهای مجرب بودند ما در روستا زمستانها که مردم روستا بیکار هستند دور هم جمع میشوند واز هد دری سخنی میگفتند حدود سال 58 یا 59 بود بارها وبارها مرحوم عمویم این ابیات را از حضرت نوروز سورانی زمزمه مینمودند
    میرزا ومستوفی وزیر دفتر               خورده سرهنگان تمامی یکسر
    تجار شاران بندرات کلن                 علما وآخوند پیش نمازان چند
    وبعد به همان لهجه شیرین محلی میگفتند (مزانی یه یانی چه) اقای حقیقت انزمان بنده صد البته معنیش را میدانستم ولی قابل لمس نبود برایم بعد که به دانشگاه رفتم وبعد از پایان تحصلیات به محیط کار آشنا شدم این اشعار کاملا برایم ملموس شد بنده سباسی نیستم وسیاست هم دوست ندارم ولی این موضوع تا حال دو رییس جمهور (احمدی نژاد وروحانی ) بدان اعتراف کرده اند احمدی نژاد در حضور مجلس وروحانی در حضور فعالان اقتصادی این اشعار بر پایه کشف شهود نباشد پس بر پایه چه باید نظر گرفت شما به ما بگو
    ویا درفرازی دیگر حضرت میفرمایند (دو سکه سلوک دو جمهوری من        دو کوتاه میدان بیشعوری من)
    اقای حقیقت میدان دراینجا میدان دیپلماسی وشعور شعور فردی نیست بلکه شعور سیاسی است اقای حقیقت ما جامعه یارسان به برکت دفاتر یارسان انچه که دیگران در آیینه مشاهده میکنند ما در خشت گل ملاحظه میکنیم اینرا توجه داشته باش با توهین وتهمت وافترا هیچ کاری پیش نمیرود جناب اقای افشین به باور یارسان ذوالفقار هم اکنون دردست حضرت مهدی صاحب الزمان است وبیش از صدها بیت از دفاتر یارسان بدین موضوع اشاره دارند
    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

     جنابان فرخ آریامنش ها  ، فریبرز ها  ، عطاها و دیگر مدعیان یارسان / اهل حق ؛ اگر مسلک اعتقادی کسانی ، با این آیات قرآن کریم تطبیق نداشته باشد ، در ظلالت و در گمراهی و الحاد خواهد بود و از نظر دین مقدس اسلام  و علمای بزرگ مسلمین از زمره اسلام خارج می باشند یعنی مشرک  ، کافر ، ملحد محسوب می شوند . ؟  
     اعتقادات دینی / مسلکی / فرقه ای و یا هر آنچه که خود نام می نهید ( یارسان / اهل حق و ... ) با آیات زیر تطبیق دهید و اگر با آیات قران کریم مطابقت کرد ، یارسان مسلمان محسوب شده و در زمره مسلمین قرار دارد و الا خیر . 


    آیه های قرآنی در مورد اصول و فروع دین ؛

    اصول و فروع در اسلام به عنوان کلیاتی در این دین مبین در کلماتی به عنوان نشانه اسلام خلاصه شده است که در جای جای قرآن به آن پرداخته شده است وما برای رعایت اختصار به نمونه هایی از این آیات اشاره می کنیم.

    اصول دین در قرآن ؛

    ۱- توحید: « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » (اخلاص / ۱) بگو:خداوند، یکتا و یگانه است. ـ « اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ » (نساء / ۸۷) خداوند کسی است که هیچ معبودی جز او نیست. 
    ـ « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً » (نساء /۳۶) وخدا را بپرستید، و چیزی را با او شریک مگردانید. 
    ـ « إِنَّ إِلهَکُمْ لَواحِدٌ » (صافات / ۴) قطعا‏ٌ معبود شما یگانه است. 
    ۲- نبوت: « وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ »(حدید / ۲۶) ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار دادیم. 
    ـ « وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ» (یونس / ۴۷) و برای هر امتی، رسولی است، هنگامی که رسولشان به سوی آنان بیاید به عدالت در میان آنها داوری می‌شود، و ستم به آنها نخواهد شد. - «ثُمَّ قَفَّیْنا عَلی آثارِهِمْ بِرُسُلِنا » (حدید / ۲۷) سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم. 
    ۳- معاد: « وَ لَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ » (انعام / ۷۳) و در آن روز که در«صور» دمیده می‌شود، حکومت مخصوص اوست. - «قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (جاثیه / ۲۶) بگو:خداوند شما را زنده می‌کند، سپس می‌میراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدی نیست گردآوری می‌کند، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. - «إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ » (ال عمران / ۱۸۵) شما پاداش خود را به طور کامل در روز قیامت خواهید گرفت. 
    ۴- عدل: « وَ ما کُنَّا ظالِمِینَ » (شعراء / ۲۰۹) و ما هرگز ستمکارنبودیم. 
    ـ « وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً » (نساء / ۱۲۴) و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد. ـ « وَ ما کُنَّا مُهْلِکِی الْقُری إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ » (قصص / ۵۹) و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند. ـ « فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ » (روم / ۹) خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می‌کردند. 
    ۵- امامت: « الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً » (مائده / ۳) امروز کافران از (زوال) آئین شما، مأیوس شدند، بنابراین ، از آنها نترسید و از(مخالفت)من بترسید، امروز، دین شما را کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین(جاودان)شما پذیرفتم. 
    ـ « أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » (نساء / ۵۹) اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر(اوصیای پیامبر)را.

    فروع دین در قران ؛

    ۱- نماز: « وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ » (بقره / ۴۳) و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید(و نماز را با جماعت بگذارید). 
    ـ « فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً » (نساء / ۱۰۳)پس نماز را (به طور معمول) انجام دهید، زیرا نماز، وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است. 
    ـ « إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ » (عنکبوت / ۴۵) همانا ، نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می‌دارد.
    ۲۲- روزه: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ » (بقره / ۱۸۳) ای افرادی که ایمان آوره‌اید روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند، نوشته شد.
    ۳- خمس: « وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ » (انفال / ۴۱) بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی‌القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است.
    ۴۴- زکات: « وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ » (روم / ۳۹) و آنچه را به عنوان زکات می‌پردازیدو تنها رضای خدا را می‌طلبید (مایه برکت است، و) کسانی که چنین می‌کنند دارای پاداش مضاعفند.
    ۵۵- جهاد: « کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ » (بقره / ۲۱۶) جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است. 
    ـ « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ » (بقره / ۱۹۳) و با آنها پیکار کنید تا فتنه باقی نماند.
    ۶۶- حج: « وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً » (ال عمران / ۹۷)و برای خدا، حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است. ـ « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما » (بقره / ۱۵۸) صفا و مروه از شعایر (و نشانه‌های) خداست، پس کسانی که حج خانه را به جای می‌آورند یا عمره می‌گزارند، اگر بر آن دو کوه طواف کنند مرتکب گناهی نشده‌اند.
    ۷- امربه معروف و نهی از منکر: « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ » (ال عمران / ۱۱۰) شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده‌اید.به کار پسندیده فرمان می‌دهید، و از کار ناپسند باز می‌دارید. ـ « وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ » (لقمان / ۱۷) امر به معروف و نهی از منکر کن.
    ۸۸- تولی و تبری: « لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ » (ال عمران / ۲۸) افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند. ـ « أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ » (شوری / ۹) آیا به جای او دوستانی برای خود گرفته‌اند؟خداست که دوست راستین است. ـ « لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْ‏آخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ » (مجادله / ۲۲)
    هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند. ـ « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ » (ممتحنه / ۱) ای کسانی که ایمان آورده‌اید دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. ـ « لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ » (ممتحنه / ۱۳) با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید.


    به نام قادرمطلق امادر مورد سه روز روزه ی الحق @این سه روز روزه از ازل تا به ابد توسط اولیا الله وخواص همیشه در ادوار تاریخ تکرار شده است وفلسفه اش به این شرح است زمانی که بابا ادم از بهشت رانده میشود سه شبانه روز متوالی به درگاه ایزد منان گریه وزاری وانابه میکند وخداوند اون را مورد لطف قرا ر میدهد وبخشیده میشود در زمان رسول اکرم این سه روز روزه در غار ثور تجدید میشود وحضرت رسول اکرم همراه با ابوبکر صدیق رض که تار عنکبوت به در غار تنیده وکبوتر تخم میگذارد ومخالفین از رفتن به غار منصرف میشوند انجام میپذیرد و در زمان موسس اهل حق حضرت سلطان سهاک هم در غار نو این سه روز روزه کذایی تجدید میگردد وهمون ایام البیض واقعی هست ۱۳و ۱۴ و۱۵ ماه قمری وبر هر الحق واجب هست که این سه روز روزه باشد
    قال رب اشرح لی وصدری ویسرلی وامری واحلل عقده من لسانی یفقهوقولی اقای اسد عزیز به امید خدا به تمام شبهات شما پاسخ خواهیم داد 
    هـــــــــــــــــو اول و آخــــــــــــر یار

    همانگونه که دوستان عزیز و یاران ارجمند می دانند بارها سعی کرده ام تا خود را از این مباحثه بی حاصل کنار کشیده و خدای ناکرده موجب دلخوری و یا دردسر برای خود نشوم، اما در مقابل این همه توهینات و اتهامات جناب اسد، ناچارم به عنوان تمثیل حدمت ایشان عرض کنم، روشی که همچنان ادامه می دهند مانند کودک دبستانی است که ادبیات و ریاضیات را در الفبا و جدول ضرب خلاصه کرده و غافل از آنند که قرآن مجید به تعبیری هفت و یا حتا هفتار بطن دارد و یارسان علاوه بر باور به اصول و فروع دین مبین اسلام، اعتقاد به بطون قرآنی داشته و هدف از انجام واجبات را در ترک محرمات و غایت دین را در کمال اخلاق می دانند.
    یارسان واقعی (اهل حق) مراحل شریعت و طریقت را با معرفت طی نموده و به مقام حقیقت نایل شده اند.
    از مفاهیم بیابس که نشأت گرفته از میثاق ازلی است و از متون کلام های گهربار بزرگان این آیین چنین مستفاد می گردد که یاری را در راستی و درستی، پاکی و پرهیزگاری، نیستی (فنای فی الله) به منظور بقای بالحق می دانند. اجرای این چهار وظیفه را بر پایه های مستحکم محبت و وحدت می دانند، محبتی که همراه با صمیمت، ارادت و خدمت به خلق دانسته و اوج آن را در عشق و ایثار به منظور رسیدن به وحدت وجود یا قاب القوسین تلقی می نمایند. چنین یاری را جانشین خداوند در روی زمین (باطن دار) می دانند. انسان کاملی که علی وار زیسته و تجلیگاه ذات سبحانی می باشد. 
    نکته پایانی و جان کلام در این است که درس ما، مشق عشق است که در دفتر نباشد.

    لذا کلام نارسای خود را با اشعار نغز و پر مغز لسان الغیب به پایان می رسانم که فرموده اند: 

    بیا ای شیــــــــخ و از خمخـــانه ما       شرابی خور که در کوثر نباشد
    بشـــــوی اوراق اگر همدرس مایی      که علم عشــــــق در دفتر نباشد
    ز من بنیوش و دل در شاهدی بند      که حسنـــش بستــه زیور نباشد
    شرابی بی خمــــــارم بخش یا رب       که با وی هیـــچ درد سر نباشد

    یا حق، یا علی مدد، یا سلطان حقیقت 
    بسمه تعالی  جناب اسد چرا سفسطه ومغلطه کاری میکنی  چرا خودتو به راه دیگر میزنی کی گفته ما قران را قبول نداریم من در بالا متذکر شدم حلال وحرام وعقود ایقاعات ومعاملات وسایر دسنورات اجتماعی ما طبق احکام قرانی هست نظر به اینکه حضرت محمد خاتم النبین  یعنی ختم پیغمبران میباشد .بدیهی است شریعت وکتاب انهم ختم شریعت وکتاب اسمانی بطور قطعی خواهد بود ولازمه ختم شریعت ان است ولایت در ان به وجود  اید وثمره ولایت هم مراحل طریقت ومعرفت وحقیقت است من مثالی ساده میزنم که قابل فهم برای همه باشد اهل حق همانند یک اپارتمان ۴طبفه هست اگر هر کدام از طبقات تحتانی دچار نقص شود حتما به طبقه بالا هم اسیب خواهد رساند 

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

     جنابان عطاها ، فریبرزها  ، فرخ آریامنش ها  و دیگر مدعیان یارسان / اهل حق ؛ اگر مسلک اعتقادی کسانی ، با آیات قرآن کریم تطبیق نداشته باشد ، در ظلالت ، گمراهی و در الحاد خواهند بود و از نظر دین مقدس اسلام  از زمره اسلام خارج می باشند یعنی مشرک  ، کافر ، ملحد محسوب می شوند . ؟ 

    جناب عطای گرامی لازم نکرده است که به شبهات بنده پاسخ دهید بنده از پشت پرده مسلک اعتقادی شما کاملا آگاهی داشته و مطلع هستم جنابان شماها و معتقدین به این فرقه (یارسان / اهل حق ) کمی تفکر و تعقل در اعتقادات خود داشته باشید و اعتقادات خودتان را با آیات قران مقایسه و تطبیق دهید که آیا با دین مقدس اسلام اصیل مطابقت دارد و یا نه ؟؟؟  و اگراعتقادات دینی / مسلکی / فرقه ای و یا هر آنچه که خود نام می نهید ( یارسان / اهل حق و ... ) وبا آیات زیر تطبیق دهید و اگر با آیات قران کریم مطابقت کرد ، یارسان مسلمان محسوب شده و در زمره مسلمین قرار دارد و الا خیر .

     

    آیات قرآن مربوط به روزه و ماه رمضان

    سوره: 2 , آیه: 183

    اى کسانى که ایمان آورده‏اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید.

    سوره: 2 , آیه: 184

    [روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است] [ولى] هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] و بر کسانى که [روزه] طاقت‏فرساست کفاره‏اى است که خوراک دادن به بینوایى است و هر کس به میل خود بیشتر نیکى کند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانید روزه گرفتن براى شما بهتر است

    سوره: 2 , آیه: 185

    ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید

    سوره: 2 , آیه: 187

    در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى‏دانست که شما با خودتان ناراستى مى‏کردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى‏توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است‏حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى‏کند باشد که پروا پیشه کنند.

    سوره: 9 , آیه: 112

    [آن مؤمنان] همان توبه‏کنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزه‏داران رکوع‏کنندگان سجده‏کنندگان وادارندگان به کارهاى پسندیده بازدارندگان از کارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده

    سوره: 58 , آیه: 4

    و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسى ندارد باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر که نتواند باید شصت بینوا را خوراک بدهد این [حکم] براى آن است که به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید و این است‏حدود خدا و کافران را عذابى پردرد خواهد بود

     سوره: 5 , آیه: 89

    خدا شما را به سوگندهاى بیهوده‏تان مؤاخذه نمى‏کند ولى به سوگندهایى که [از روى اراده] مى‏خورید [و مى‏شکنید] شما را مؤاخذه مى‏کند و کفاره‏اش خوراک دادن به ده بینواست از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مى‏خورانید یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بنده‏اى و کسى که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد این است کفاره سوگندهاى شما وقتى که سوگند خوردید و سوگندهاى خود را پاس دارید این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‏کند باشد که سپاسگزارى کنید

    سوره: 4 , آیه: 92

    و هیچ مؤمنى را نسزد که مؤمنى را جز به اشتباه بکشد و هر کس مؤمنى را به اشتباه کشت باید بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت کند مگر اینکه آنان گذشت کنند و اگر [مقتول] از گروهى است که دشمنان شمایند و [خود] وى مؤمن است [قاتل] باید بنده مؤمنى را آزاد کند [و پرداخت‏خونبها لازم نیست] و اگر [مقتول] از گروهى است که میان شما و میان آنان پیمانى است باید به خانواده وى خونبها پرداخت نماید و بنده مؤمنى را آزاد کند و هر کس [بنده] نیافت باید دو ماه پیاپى به عنوان توبه‏اى از جانب خدا روزه بدارد و خدا همواره داناى سنجیده‏کار است .

    سوره: 5 , آیه: 95

    اى کسانى که ایمان آورده‏اید در حالى که محرمید شکار را مکشید و هر کس از شما عمدا آن را بکشد باید نظیر آنچه کشته است از چهارپایان کفاره‏اى بدهد که [نظیر بودن] آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند و به صورت قربانى به کعبه برسد یا به کفاره [آن] مستمندان را خوراک بدهد یا معادلش روزه بگیرد تا سزاى زشتکارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو کرده است و[لى] هر کس تکرار کند خدا از او انتقام مى‏گیرد و خداوند توانا و صاحب‏انتقام است

     سوره: 2 , آیه: 196

    و براى خدا حج و عمره را به پایان رسانید و اگر [به علت موانعى] بازداشته شدید آنچه از قربانى میسر است [قربانى کنید] و تا قربانى به قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفاره [آن باید] روزه‏اى بدارد یا صدقه‏اى دهد یا قربانیى بکند و چون ایمنى یافتید پس هر کس از [اعمال] عمره به حج پرداخت [باید] آنچه از قربانى میسر است [قربانى کند] و آن کس که [قربانى] نیافت [باید] در هنگام حج‏سه روز روزه [بدارد] و چون برگشتید هفت [روز دیگر روزه بدارید] این ده [روز] تمام است این [حج تمتع] براى کسى است که اهل مسجد الحرام [=مکه] نباشد و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت‏کیفر است

    سوره: 33 , آیه: 35

    مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏دهنده و مردان و زنان روزه‏دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى‏کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.

    به نام خداوند:اقای اسد محقق عالیقدر جهان تشیعه باید به عرض ونظر شما رساند الحق وقران وتشیعه هیچ تناقص ومنافاتی باهم در اصول وارکان  دین ندارند (نوع بشر در هرزمان ومکان .....احتیاج مبرم به وضع قوانینی دارد،از لحاظ امور زندگی موجب حفظ انتظامات واسایش جامعه باشد واز لحاظ امور اخروی سبب معرفت به نفش وعالم ماورای طبیعی شود )دین هم مخلوق هست ؛ومثل هر مخلوق دیگر سیر کمال دارد هدف دین راهنمایی انسان به سوی شناخت خداست همه ادیان الهی داری چهار مرحله تکاملی اند نرحله اول شریعت وسه مرحله دیگر مربوط به مقام معنویت (عرفان)است 1-مقام شریعت مقام شریعت اولین مرحله از تکامل دین است ومطابقت دارد با بعد مادی یا وجه《ظاهر 》دین .بنابراین میتوان صرفا با ایمان به این مرحله وارد شد واز ان استفاده کرد مومن در این مرحله بدون اینکه در جستجوی علت وجودی وفلسفه احکام باشد انها را اطاعت می کند وبا رعایت اوامر ونواهی حس اطاعت وانظباط را در خود پرورش میدهد .اداب عبادی ایینی ،اخلاقیات اولیه ،فرق بین گناه وثواب ،حلال وحرام را می اموزد .مقام شریعت مرحله امادگی روح مومن است برای درک مراحل معنوی .پس از ان مومن جوهر مرتبه شریعت را در روح خود تحلیل میبرد ،ودر راه دین دارای اراده وانظباط شد وبه درجه قابل قبولی از تصفیه وپختگی روحی رسید خود به خود میل به درک معنای عمیق تری از انچه به ان اعتقاد بسته در او بیدار میشود در این وقت است که به طور فطری میخواهد قدم به مراحل معنوی گذارد وانگاه رایحه حقیقت را تا حدودی در وجودش احساس میکند مقام معنویت یا عرفان)مقام معنویت مرحله ای است که چکیده ی تعلیمات کلیه ادیان الهی را در خود دارد .دراین مقام بیش از صورت محتوا معنا مطرح است با اینکه برای طی مراحل معنوی راه های متفاوتی وجود دارد ولی درپایان،همگی به نقطه وحدت ختم میشوند.مقام معنویت به طور سنتی خود به سه مرحله تقسیم میشود 1-طریقت 2-معرفت3حقیقت دو مرحله اول را میتوان در هریک از ادیان الهی طی کرد هر چند احکام دین بعدی کاملتر از احکام دین ماقبل است سالک مرحله طریقت چنانچه تفاوت های بین روش های ادیان مختلف احساس کند به وقت خود در مرحله معرفت در خواهد یافت که تفاوتی نیست ووحدت که ناشی از حقیقت است جای ان را میگیرد مرحله حقیقت راس هرم در مراحل تکامل دین ادیان است که تمامی ادیان به ان نقطه واحد میرسند کسانی که وارد مرحله ی معرفت وحقیقت میشوند صرفنظر از راه یا دین شان همه در مراحل توحید به وحدت میرسند حقایق معنوی را یکسان درک میکنند به احکام الهی به طور یکسان عمل میکنندو صفات وارزش های اخلاقی ومعنوی یکسانی  را در خود پرورش مید هند 1-در دومین مرحله که طریقت هست (مرحله ۲)سالک وارد مرحله ی اشنایی ومبارزه با نفس اماره ی خود میشود در این مرحله علاوه بر احکام ودستورات شریعت،،دستورات دقیقتری را هم رعایت میکند تا بتواند نفس اماره ی خود را بهتر بشناسد و با انگیزش ها وامیال نامشروع ان بهتر مبارزه کند .این دستورات اضافی با اصول بنیادین شریعت مغایرتی ندارد در انتها این مرحله سالک به حالتی از خلوص و وارستگی می رسد که میتوان ان را حالت ملکوتی نامید ؛وارسته از علایق دنیوی و وسوسه های نفسانی میشود وهوی وهوس شهوانی در او فروکش میکندمرحله ۳ معرفت@در مرحله سوم از تکامل دین ،سالک معرفت به نفس پیدا میکند یعنی نفس خود را میشناسد وبه همان نسبت خدارا میشناسد ایمانش به اطمینان تبدیل میشود و اگاهی نسبت به قدرت مطلق خداوند وعظمت الهی میگردد درپایان این مرحله بر امیال نفسانی وشهوانی ونفس اماره تسلط پیدا میکند وهرانچه از اعمالی که در شآن روحش نیست تنفر ذاتی پیدا میکند واما مرحله 4که حقیقت هست در چهارمین مرحله از تکامل دین  یعنی حقیقت (الوهیت)به مبدا حقیقت ملحق میشود این مرحله مبتنی است بر ۱تجدید عهد ازلی انسان با خدا۲-شناخت وجه الله ۳-درک اصل زندگهای متوالی
    دستورات در مرحله حقیقت بر چهار فضیلت استوار است پاکی ،راستی ،نیستی ،ردآ
    پاکی:در جامع ترین معنای خود ناظر برهمه ی جنبه های زندگی سالک میشود پاکی به معنای مادی خود(پاکیزگی محل زندگی ،لباس،جسم و...)ودرمعنای معنوی خود(معیشت حلال ،افکار پاک،گفتار پاک،،کردار پاک....)راستی:پیمودن راهی که مستقیم به خدا برسد یعنی خود را وقف او کردن وبه او وفادار بودن ،تسلیم اراده او بودن به دستورات او عمل کردن واز بدی ودروغگویی به هر عنوانی اجتناب ورزیدن.
    نیستی :: عبارت است از رفع غرور خودخواهی وخودپسندی افراط کاری های نفس اماره  وهمه خصایص پست ونا شایست از خود . وقتی بر تمامی این رذایل  غلبه کرد به طور فطری تسلیم اراده خدا میشود و چیزی جز رضای او نمیطلبد 
    ردآ:به معنی خدمت وکمک کردن به خلق است در حد تکیه گاه بودن،بدون هیچ گونه چشمداشتی ،خیر دیگران را خواستن ودر جهت ان عمل کردن .
    ردآ از نظر معنوی هم به معنای رضای اخص است یعنی به مقامی برسد که اراده اش اراده خدا شود. در گذشته هیچکدام از اولیا خدا مرحله ۴ برای عموم مردم اشکار نکردند زیرا زمانش فرا نرسیده بود مثلا حضرت عیسی به حواریون  وحضرت علی ع فقط به اصحاب سرش اما مرحله حقیقت همچنان میان سه لایه شریعت طریقت ومعرفت پنهان است وبرای رسیدن به ان باید روحا این مراحل را گذارند با توجه به مطالب فوق الذکر هر کس چنین شرایط های داشته باشد در مرحله عرفان وحقیقت هست بابا طاهر میفرمایید دوصد گفته چون نیم کردار نیست پس به صرف گفتن شریعت طریقت ومعرفت وحقیقت انسان این مراحل را طی نمیکند فقط باعمل به شاخص های معنویت عقلایی وفطری میشود انسان این مراحل را طی نماید 
    هو اول یار آخر یار
    درگذشت حضرت آیة الله هاشمی رفستجانی به رهبر معظم انقلاب وبه خانواده آن مرحوم وبه مدیریت محترم این سایت ودیگر بازدید کنندگان تسلیت عرض مینمایم لذا به احترام چنین اتفاقی که روی داده بنده از گذاشتن کامنت صرف نظر میکنم امید انکه عمری باقی باشد درخدمت دوستان باشم
    مرید سادات حیدری گوران
    فریبرز
    به نام قادر مطلق )اقای اسد عزیز اختلاف نظر وآرا ما می دانی از چیست در جای که امام صادق میفرماید هرکس امام عصر خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است )هیچگاه زمین خالی از ولی ونماینده خدا نیست همیشه ولی بر مبنای مقتضیات زمانی ومکانی وسطع شعور وبینش انسانهای  واسط بین خدا ومخلوق وتعلیمات خداوند را انعکاس میدهد .ما همه انسانهای این عصر دچار پس نگری معنوی شده ایم ،وهرکس از معنویت حرف بزند افکار ما به گذشته معطوف میشود که انگار ریشه معنویت خشکیده هست ودیگر هیچکس قادر نیست ان قوانین واخلاق اصیل الهی به انسانها بیاموزد اگر این طوری باشد در واقع ما رحمت وعدالت خدا را نفی کرده ایم . خدایی که ضمن رعایت عدالت ومساوات اولیای حقیقی که میتوان انان را دانشمندان یا نوابغ معنویت دانست هر یک کشفیات معنوی عدیده انجام داده اند . اگر ما تصور کنیم که ولی خدا بر زمین نیست اصلا مغایر با اصل رحمت وعدالت خدا نیست .چند هزار سال پیش کره زمین ساکنانی از امروز خیلی کمتر داشت پیامبرانی نظیر حضرات نوع ،عیسی یعقوب وموسی،بودا ومحمد ص وهزان پیام اور صلح ودوستی  برای هدایت انسانها فرستاد این نشانگر وگواه رابطه رب الناس با انسانهاست چطور امکان دارد که انسانها جمعیتشان خیلی از گذشته زیادتر هست خداوندی که عادل وومهربان وپروردگار جمیع مخلوقات است انسان عصر حاظر را از وجدی ولی خدا محروم گرداند؟شاید گفته شود معنویت یک نکته بیشتر نبوده وانبیای سلف ودانشمندان معنوی گذشته اموزش های لازم به انسانها داده شده واصول ان را مشخص کرده اند ودیگر به تدوین اصول جدید نیازی نیست ::::این نظریه در صورتی قانع کننده وعقلایی بود ۱ اصول کهن بدون کم وکاست در اختیار انسانها قرارمیگرفت بدون اینکه چیزی از انها حذف یا معنای واقعی انها تحریف گردیده باشد یا اینکه میتوانستیم رمزها وتمثیل هایی که این اصول در قالب انها ارائه شده وبه زمان های دیگر تعلق دارند بفهمیم .اصول معنویت اگر توسط عالمان معنوی که مستقیما با مبدا مرتبطند بیان شود واضح وشفاف وقابل درک برای انسانها ان عصر هستند  اما ضمن انتقال در طول نسل ها ناگزیر رنگ ادمیان به خود میگیرد وتدریجا وضوح وشفافیت خود را ازدست میدهد واز معنای اصلیش فاصله میگیرد ورنگ ادمیان به خود میگیرد انسان در گذشته نیاز به هدایت داشته الانم نیز دارد در زمان حضرت سلطان قالیچه روی سیروان مینداخت وماهی برشته از اب میگرفت وهزارن معجزه دیگر که از اولیا الله معنوی وحقیقی انجام میدادند اقای اسد شما چیزی برای انسان لاینحل هست فکر میکند از عهده خداوند وولی اون هم خارج هست الان اگر کسی ارامش به انسان بدهد دیگران را را شفا بدهد مرده زنده کند ایمان کسی را برنخواهد انگیخت الا عصر علم هست ولی خدا هم باید یکی از دانشمندان معنوی باشد که معنویت را به صورت عقلانیت تدوین وتدبین  چشم دل باز کن جان بینی انچه نادینیست ان بینی    گر به اقلیم عشق روی اری همه افاق تو گلستان بینی
    هو اول یار آخر یار
    همچنانکه دوستان عزیز ملاحظه مینمایند اقای اسد مطالبی تحت عنوان موضوع روزه بیان داشته اند وبه خیال خود پرچمش برافراشته شده وبه احتزاز درآمده است ودسته گل هم به خود داده است به احتمال زیاد اقای اسد ازجواب پرسشهای قبل از طرف شما صرف نظر کرده ام واما در مورد کامنت اخیرتان اگر مرد هستی ولباس مردانه به تن داری (عذر میخواهم با این لفظ قلم وارد شده ام چونکه ایشان را تحریک کنم به جواب اینچنین وارد شده ام) معنی (ایام) را به زبان عربی به فارسی ترجمه کنید معنی واژه (یوم ) نمیخواهم معنی آنرا خوب میدانم چه یوم (24) ساعته که مربوط است به حرکت زمین به دور خورشید وچه واژه های دیگر یوم در قران اقای اسد باور کن وباور داشته باش
    چنانت بکوبم به گرز گران            که آهن کوبند آهنگران
    به نام رب العالمین:امادر مورد نماز که قران مجید به صلاه نام برده معنی لغوی وتحت الفظی ان یعنی دعا وعبادت در قران مجید عبادت های موسی وعیسی که لحاظ صورت ظاهری همچوقت شبیه نماز شریعت نبوده در قران مجید به صلاه تعبیر شده پس در اینجا نتیجه میگیریم به هرشکل وصورتی انسان به درگاه خداوند عبادت بکند مورد قبول خداوند قرار میگیرد واین فروع دین هست بعد از امدن هر ولی فروع تغییر میکندوعبادت هم مراحلی دارد که در بالا تشریح کردم
    هو اول یار آخر یار
    دوستان عزیز در کامنت پیشین که در رابطه با یوم کانت گذاشته ام بدین صورت تصحیح میگردد یوم (24) ساعته
    که مربوط است به حرکت زمین به دور خودش بابت آن عذر میخواهم اسد منتظر جواب هستم

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

    خدمت محترم یارسانیها / اهل حق ها عرض احترام و ادب دارم ؛ 
    خدمت نویسندگان محترم یارسانی های که در این پست قلم فرسایی می کنند عرض کنم بنده قصد هیچ اهانت و توهینی به کسی و یا قومی و یا فرقه ای و مسلکی از جمله معتقدین به یارسانیها ندارم و اگر هم مطلبی با تندی نگارش می گردد در جواب عده ای از نویسندگان شماها است که عنان قلم از کف دست خارج می گردد . در هر حال از عموم یارسانیها طلب حلالیت را دارم . 

    آقای با نام یوسف در کامنتی با این جمله جان کلام را گفته و حجت را برای شماها و ماها نمام کرده اند (( یعنی علی الله است و به غیر او باطل )) 

    جناب عطا بودا را هم در زمره پیامبران الهی آورده اند که این از کشفیات جناب ایشان است . چون دلیلش این است که یارسانیها عرفانشان را از بودا و هندو اخذ کرده اند . می باشد . 

    جناب علی اعلایی (فرخ آریامنش ) وجود امام زمان را انکار می کنند و جناب عطا وجود امام زمان را تأیید کرده و معتقدند که امام زمان همان حضرت سلطان صحاک است که  قالیچه روی رود سیروان می نداخت و ماهی برشته از آب می گرفت و حضرت سلطان صحاک در همانجا غرق شده و غایب گردیده اند ، که ایشان و دیگر معتقدین یارسانیها  منتظر ظهورش هستند . که آنها را از دست آخوندها و نقد کنندگان اهل حق نجات دهند . 
    شماها در جای که تحت فشار قرار می گیرد ادعا می کنید که مسلمانید ، وقتی فراموشی به سراغتان آمد می گویید یارسانی هستید و دین مستقل دارید . 

    لطف کنید موضع خودتان را در خصوص اصول دین و فروع دین قرآنی را مشخص کنید و از حاشیه سازیها خودداری کنید . 

    اسلام علی الخصوص شیعه هیچ قرابت و شباهتی در اصول و ارکان با یارسانیها / اهل حق ها ندارد و این از توهمات شماهاست که با این نوع نوشته ها می خواهید خوانندگان و عده ای ساده لوح را فریب دهید که اصل مسلمان یارسانیها هستند و می بایست مسلمانان باید از آنها پیروی و اطاعت کنند . 

     یارسانیها معتقدند که همه ادیان الهی دارای چهار مرحله تکاملی اند مرحله اول شریعت و سه مرحله دیگر مربوط به مقام معنویت ؛ یعنی طریقت ، معرفت و حقیقت . خدمتتان عرض شود این از معتقدات یارسانیهاست نه دیگر ادیان . 

    اعتقاد دارید که در « چهارمین مرحله از تکامل دین  یعنی حقیقت (الوهیت) به مبدا حقیقت ملحق می شود این مرحله مبتنی است بر تجدید عهد ازلی انسان با خدا ، شناخت وجه الله  و درک اصل زندگهای متوالی .»  که این جمله نشاندهنده آشکار اعتقاد یارسانیها بر الوهیت دارد و الوهیت هم از نظر اسلام باطل است  و با ارکان و اصول دین اسلام در تناقض بوده و با آن منافات دارد و هیچ جای شکی باقی نمی گذارد . 

    معتقدید که از طرف سلطان صحاک دستوراتی در مرحله حقیقت بر چهار فضیلت استوار است پاکی ،راستی ،نیستی ،ردآ صادر و به مرحله اجرا گذاشته شده است . 
     شما معتقدید حضرت علی (ع) اصحاب سری داشته است لطفاً آنها را مشخص فرمایید چه کسانی بودند 

    یارسانیها اعتقاد دارند ؛ باصطلاح بزرگانشان  ، سادات جعلی سلطان صحاک ، دلیلان و پیران در گذشته هیچکدام از اولیایشان  مرحله چهار را برای عموم مردم آشکار نکردند . از شما سوال می کنم که این مرحله چه بوده است که لاینحل مانده و کی مشخص خواهد شد و چرا در خفا و از مریدانشان پنهان نگاه داشته اند 
    آیا عاقلی و متفکری پیدا نمی شود از آنها سوال کند که تا کی پنهانکاری خواهید کرد .  
    این از عجایب روزگار است اندک قلیلی یارسانی ، عده ای کثیری از مردم عوام  ( یارسانیها ) را در خواب غفلت نگاه می دارند و از دسترنج آنها  ارتزاق نمایند و زنان مریدانشان را بر خود محرم و حلال بدانند و مدام به مریدانشان بگویند سر مگوی . 





    به نام خدا
    جناب عطا بافریبرز تفاوت بنیادین دارند عطا ظاهر به نظر میرسد از مریدان دکتر بهرام الهی وشیخ جانی است که پس ازگوتاه نمودن سبیل هایشان مسلک خاصی را طریق مینمایند اما فریبرز از طرفداران سر سخت فرقه گوران مرید سید نصر الدین حیدری میباشد لذا بهتر است آقای اسد در مناظره به این موضوع توجه داشته باشد.در ضمن به عنوان یک اهل حق مرید آه سید نصر الدین دفاعیات فریبرز را اصلا قبول ندارم متاسفانه ایشان تنها یارسانی هستند فقط خودش می داند چه میگوید ونفر دومی که شبیه ایشان فکر کند وجود ندارد مثلا باگیر دادن به کلمات قرآن میخواهد نظر 1.5 میلیارد مسلمان را با نظرات خودش همسو کند عزیزم خودمونیم اشکالاتی داریم باید بزرگانمان برای رضای خدا برای رضای عقل آن را حل کنند احتیاجی به بگو مگو ندارد وزیاد هم به مغزت فشار نیاور.بنده خودم میدانم مردمانمان نجیب هستند
    هو اول یار آخر یار
    قابل توجه برادران عزیز یارسانی وغیر یارسانی
    همچنانکه ملاحظه مینمایید اقای اسد از مناظره فرار کردند در رابطه با موضوع روزه وشهامت اینرا نداشتند که حضور پیدا کنند بنده مقاله ای ترتیب داده ام و دراین مقاله به امید حق ثابت شده است که روزه سه روز است نه سی روز چرا که بنده کلید واژه ها وکلید جمله هایی را در ایات مد نظر قرار داده ام کلید واژه هایی همچون (ایام معدودات) وکلید جمله هایی همچون وهمچنین تفسیر مفسرینی که ادعا کرده اند در این ایات ناسخ ومنسوخ است چرا که ادعا کرده اند مسلمانان صدر اسلام سه روز روزه داشته اند بنده ادعای آنان را با دلالیل باطل کرده ام البته سنت پیامبر این بوده که سه روز روزه میگرفته لحاظ کرده ام روزه سه روزه فاطمه زهرا وحضرت علی برای سلامتی فرزندان لحاظ کرده ام روزه ایام البیض را لحاط کرده ام ترجمه تحریف شده مفسرین را لحاظ کرده ام وموارد متعدد دیگر را تا چه نظر افتد مطابق معمول بدرود تا درودی دیگر دو هفته دیگر برمیگردم
    مرید سادات حیدری گوران فریبرز
     هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .
    خوانندگان محترم یارسان ؛ نظر خودتان را نسبت به این متن زیر مرقوم فرمایید . درمورد مسلمان بودن اهل حق
    درمورد مسلمان بودن اهل حق میدانیم که قسمت زیادی از مردم عادی اهل حق شیعه هستند ولی درباره کسانی که تعصبات فرقه ای را حاضر نیستند کنار بگذارند به این مطلب توجه کنند: اقدام تازه “مجمع فعالان مدنی یارسان” با نامه‌نگاری به استاندار کرمانشاه؛ طی روزهای اخیر، طیف افراطی موسوم به “مجمع فعالان مدنی یارسان” (معدود نفرات تندرو فرقه “اهل‌حق”)، در ادامه سریال نامه‌نگاری‌‌های خود به اشخاص حقیقی و حقوقی، این‌بار نامه‌ای خطاب به استاندار کرمانشاه نوشته و درصدد پاسخ به اظهارات وی در خصوص برخورداری پیروان اهل‌حق از حقوق شهروندی برآمده‌اند. ▫️ در این نامه، ابتدا به سخنان آقای “رازانی”،‌ استاندار کرمانشاه در میان جمعی از پیروان اهل‌حق اشاره شده: «…در هیچ جایی چه به صورت اسنـاد محرمانه یا سرّی، توصیه‌ای در زمینه‌ی عدم به‌کارگیریِ جوانانِ اهل حق نشده و اگر موردی هست به سوءِ رفتار افراد مربوط می‌شود نه سیاست‌های نظام. مطمئن باشید چیز نوشته شده‌ای مبنی بر تبعیض وجود ندارد». آن‌گاه خطاب به وی آمده: «استاندار محترم، قبل از هر بحثی لازم می‌دانیم روشن کنیم که ما هم معتقدیم که قانون نگفته‌است مردمِ یارسان یا به قول شما اهل حق‌ها را استخدام نکنید، بلکه گفته است: فقط کسـانی حق استخدام دارند که یا یهودی و مسیحی و زرتشتی باشند و یا مسلمانانی که فرایض اسلامی از جمله صَـوم و صـلاه را به جا می‌آورند. ما هم راستش را بخواهید، نه مسلمانِ اهل صوم و صلات و مسجدیم، و نه یهودی و مسیحی و زرتشتیِ اهلِ کنیسه و کلیسا و آتشکده. بلکه یارسـانِ اهلِ روزه‌ی سه‌روزه و و دعا و نذر و نیایش و جَم‌خانه‌ایم.»(«نامه مجمع مشورتی به جناب آقای رازانی استاندار کرمانشاه، ۱۲/۸/۱۳۹۵)
    نشانی سایت 
    http://www.adyannet.com/fa/comment/reply/11679/22085
    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .از باشگاه خبرنگاران جوان عاریه می گیریم وفریبرز عزیز را به  مطالب قرآنی راهنمایی می کنیم که خودش در آیات قرآن تعقل و تفکر نمایند . و اینجانب چیزی به آن اضافه و یا از آن کم نمی کنم چند سوره در قرآن به روزه اشاره کرده است؟
    خداوند درقرآن کریم می فرماید: مردان و زنان مسلمان، روزه دار و راستگو برای همه آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است.
    به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران؛ ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن و به فرموده امام محمد باقر (ع) بهار قرآن است.
    در قرآن، مستقیماً به کسانی که ایمان آورده‌اند دستور داده شده که در این ماه روزه بگیرند. در قرآن کریم آیاتی است که به روزه اشاره می کند و این آیات را در ادامه می آوریم:
     
     *یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ،
     اى اهل ایمان ! روزه بر شما مقرّر شده ، همان گونه که بر پیشینیان شما مقرّر شد ، تا پرهیزکار شوید. (سوره بقره آیه 183)
     *أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ ۚ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۚ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ ۖ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ ۚ وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ ۖ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ،


    (در) روزهایى چند (روزه بگیرید) ؛ پس هر که از شما بیمار یا در سفر باشد (به تعداد روزه‏هاى قضا شده) از روزهاى دیگر (را روزه بگیرد) ؛ و بر آنان که روزه گرفتن طاقت‏فرساست ، طعام دادن به یک نیازمند (به جاى هر روز) کفاره آن است . و هر که به خواست خودش افزون بر کفاره واجب ، بر طعام نیازمند بیفزاید ، برایش بهتر است و روزه گرفتن (هر چند دشوار باشد) اگر(فضیلت و ثوابش را) بدانید براى شما بهتر است. (سوره بقره آیه 184)
     
    *شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
    ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از باطل ، پس هر که دریابد ماه رمضان را باید آن را روزه بدارد ، و هر که ناخوش یا در سفر باشد ( به شماره آنچه روزه خورده است ) از ماهای دیگر روزه دارد ، که خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته ، و خواسته تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده و خدا را به عظمت یاد کنید که شما را هدایت فرمود ، باشد که ( از این نعمت بزرگ ) سپاسگزار شوید .(سوره بقره آیه 185)
     
    *أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِکُمْ ۚهُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ ۚ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ ۗتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ،
    برای شما در شبهای ماه رمضان مباشرت با زنان خود حلال شد ، که آنها جامه عفاف شما و شما نیز لباس عفّت آنها هستید. و خدا دانست که شما ( در کار مباشرت زنان به نافرمانی و اطاعت شهوت نفس ) خود را به ورطه گناه می افکنید لذا از حکم حرمت درگذشت و گناه شما را بخشید ، از اکنون ( در شب رمضان ) رواست که با زنهای خود ( به حلال ) مباشرت کنید و از خدا آنچه مقدّر فرموده بخواهید. و بخورید و بیاشامید تا خط سفیدی روز از سیاهی شب در سپیده دم پدیدار گردد ، پس از آن روزه را به پایان برسانید تا اول شب. و با زنان هنگام اعتکاف در مساجد مباشرت نکنید. این احکام ، حدود دین خداست ، زنهار در آن راه مخالفت مپویید! خداوند این گونه آیات خود را برای مردم بیان فرماید ، باشد که پرهیزکار شوند.  (سوره بقره آیه 187)
     
    *وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ ۚ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ ۖ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّىٰ یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ ۚ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ ۚ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ ۚ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ ۗ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ۗ ذَٰلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ،
     حج وعمره را براى خدا به پایان برید، و اگر )به علتى( شما را از انجام آن بازداشتند، آنچه را از قربانى براى شما میسر است )قربانى کنید و از احرام در آیید(؛ و سر خود را نتراشید تا قربانى به محلش برسد ؛ و از شما اگر کسى بیمار بود یا در سرش آسیب داشت )و ناچار بود سر بتراشد ، جایز است سر بتراشد و( کفّاره‏اى چون روزه ، یا صدقه یا قربانى بر عهده اوست . و هنگامى که )از علل ممنوعیّت( در امان بودید ، پس هر که با پایان بردن عمره تمتّع به سوى حج تمتّع رود ، آنچه از قربانى میسر است)قربانى کند(. و کسى که قربانى نیابد ، سه روز روزه ، در همان سفر حج و هفت روز روزه ، هنگامى که بازگشتید بر عهده اوست ؛ این ده روز کامل است )و قابل کم وزیاد شدن نیست(.این وظیفه کسى است که )خود و( خانواده‏اش ساکن و مقیم )منطقه( مسجد الحرام نباشد. و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا سخت کیفر است.  (سوره بقره آیه 196)
     
    *وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا ۚ فَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ ۖ وَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ ۖ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا
    هیچ مؤمنى را نسزد که مؤمنى را به قتل برساند ، مگر آنکه این عمل از روى خطا و اشتباه اتفاق افتد . و کسى که مؤمنى را از روى خطا و اشتباه به قتل برساند ، باید یک برده مؤمن آزاد کند ، و خون‏بهایى به وارثان مقتول پرداخت نماید ؛ مگر آنکه آنان خون‏بها را ببخشند . و اگر مقتول از گروهى باشد که دشمن شمایند و خود او مؤمن است ، فقط آزاد کردن یک برده مؤمن بر عهده قاتل است . و اگر مقتول مؤمن ، از گروهى باشد که میان شما و آنان پیمانى برقرار است ، باید قاتل خون‏بهایش را به وارثان او پرداخت کند ، و نیز یک برده مؤمن آزاد نماید . و کسى که برده نیافت ، باید دو ماه پیاپى روزه بگیرد . )این حکم( به سبب )پذیرش( توبه )قاتل( از سوى خداست ؛ و خدا همواره دانا و حکیم است.  (سوره نساء آیه 92 )
     
    *لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

    خدا شما را به سوگندهاى بیهوده‏تان مؤاخذه نمى‏کند ولى به سوگندهایى که )از روى اراده( مى‏خورید )و مى‏شکنید( شما را مؤاخذه مى‏کند و کفاره‏اش خوراک دادن به ده بینواست از غذاهاى متوسطى که به کسان خود مى‏خورانید یا پوشانیدن آنان یا آزاد کردن بنده‏اى و کسى که )هیچ یک از اینها را( نیابد )باید( سه روز روزه بدارد این است کفاره سوگندهاى شما وقتى که سوگند خوردید و سوگندهاى خود را پاس دارید این گونه خداوند آیات خود را براى شما بیان مى‏کند باشد که سپاسگزارى کنید. (سوره مائده آیه 89)
     
    *یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَو عَدْلُ ذَلِکَ صِیَامًا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ
    اى کسانى که ایمان آورده‏اید در حالى که محرمید شکار را مکشید و هر کس از شما عمدا آن را بکشد باید نظیر آنچه کشته است از چهارپایان کفاره‏اى بدهد که )نظیر بودن( آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند و به صورت قربانى به کعبه برسد یا به کفاره )آن( مستمندان را خوراک بدهد یا معادلش روزه بگیرد تا سزاى زشتکارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو کرده است )ولى( هر کس تکرارکند  خدا از او انتقام مى‏گیرد و خداوند توانا و صاحب‏انتقام است.  (سوره مائده آیه 95 )
     
    *فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِن قَبْلِ أَن یَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ
    و هر که برده نیابد ( یعنی بر آزاد کردن برده توانایی ندارد) باز باید پیش از جماع دو ماه پی در پی روزه بگیرد ، و باز اگر نتواند باید شصت مسکین را طعام دهد. این ( حکم کفّاره ) برای آن است که شما به خدا و رسول او ایمان ( کامل ) آرید. و این احکام حدود الهی است و کافران را عذاب دردناک دوزخ مهیّاست.  (سوره مجادله آیه 4)
     
    *فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا
    و بخور و بنوش و دیده روشن دار پس اگر کسى از آدمیان را دیدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر کرده‏ام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت. (سوره مریم آیه 26 )
     
    *إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا
    مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت‏پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه‏دهنده و مردان و زنان روزه ‏دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى‏کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.  (سوره الاحزاب آیه 35 )
     
    *التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
    ) آن مؤمنان (همان توبه‏کنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزه داران رکوع‏کنندگان سجده‏کنندگان وادارندگان به کارهاى پسندیده بازدارندگان از کارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده.  (سوره توبه آیه 112)
     
    *عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارًا
    اگر پیامبر شما را طلاق گوید امید است پروردگارش همسرانى بهتر از شما مسلمان مؤمن فرمانبر توبه کار عابد روزه ‏دار بیوه و دوشیزه به او عوض دهد.  (سوره تحریم آیه 5 ) 
    هو اول یار آخر یار
    اقایی که خودت را گوران معرفی نموده اید باید به عرض شما برسانم بنده علم غیب ندارم که بدانم گوان هستی یا نیستی فقط برای اثبات ادعایتان باید بند چهلم از کلام نوروز سورانی را انتخاب وانرا شرح وتفسیر نمایید ودر این سایت به نمایش بگذارید برای اثبات ادعایتان این کار الزامی است در غیر این صورت ما شما را یارسانی نمیدانم واگر هم یارسانی باشید گوران نیستید بلکه کوران هستید و بخشی از این بیت ازکلام نوروز شامل حال شماست
    گروی یارسان گمرک درهم         بعضی ومراد بعضی خاطر غم
    خاطر غمی شامل حال شماست بنده قبول دارم گروهی درمیان یارسان هستند همچنانکه درمیان شبعه ها هم هستند که نه تنها قران را ومذهب میر عرب را قبول ندارند بلکه با آن هم دشمنی میورزند در ضمن از اقای عطا از هرخاندانی از یارسان هستند کمال تشکر دارم به خاطر اظهار نظرهایش واحساس مسئولیتش در قبال دفاع از باورمندی های یارسان وتوصیه بنده به ایشان این است که توجهی به بعض مطالب غیر معقول از طرف افراد معلوم الحال ننمایند چرا که چنین مطالبی همچنانکه قبلا گفته ام از پریشان خاطری اقایان ناشی میشود
    اینها افرادی هستند که فقط سادات را بخصوص رهبران را مکلف میدانند از دفاع از یارسان هرچند که تمام مشکلات مردم یارسان از همین ناباوران ناشی شده است مشکل ما نه از قانون ناشی شده نه آخوند ناشی شده ونه از کس دیگر بلکه ناشی از همین ناباوران است اینان مطالب گمراه کننده به نمایش میگذارند وباورهای شخصی خود را لباس باورهای یارسان میپوشانند وبه خورد مردم میدهند وشخصی مثل اسد هم آنرا آب وتاب میدهد اقای گوران بنده هیچگونه زوری به خود نمی آورم به همان روانی که مینویسم به همان روانی هم حرف میزنم تو ازکجا میدانی دیگران مطالب من را نمیفهمند تو خودت نمیفهی چرا به دیگران نسبت میدهی (کافر همه را به کیش خویش پندارد) به هرحال اقای به اصطلاح گوران منتظر کامنت شما هستم در غیر اینصورت غلط اضافی نکن وحساب من واقای عطا یکی است

    هو اول یار آخر یار
    کامنت فردا پیرامون موضوع روزه
    با سلام:اینکه آقا فریبرز اصرار دارند روزه سه روز صحیح است یا نماز دارای کیفییت غیر نماز عموم مسلمانان داردنشان میدهد ایشان بیشتر دنبال حاشیه سازی ومغلطه کاری هستند وگرنه درهمان ایات ۱۸۱ تا۱۹۰ سوره بقره اشاره مستقیم به شهررمضان وادای صیام به مدت یک ماه کاملا برای هر بیسوادی مستفاد میشوددرثانی خطبه ی شعبانیه از اخبار عیون الرضا صراحتا خطبه مفصلی پیامبر اسلام از قول امیر المومنین (ع) اورده شده است وبه هر حال انکار روزه ماه رمضان امری است محال,چون این شاخصه از صدر اسلام تاکنون اظهر من الشمس است وتاکنون بنده محقق واسلام شناسی را سراغ ندارم که امر روزه ماه رمضان انکار کند ؛اینکه اسلام شناس جدیدی آمده وتنها بخاطر اینکه متحمل زحمات روزه ایام ماه رمضان نگردد یا خدای نخواسته صبح ها از خواب ناز بیدار نشود ودورکعت نماز نخواند ,کل صورت مساله را پاک میکند عجیب نیست!!نترسید روزه ماه رمضان سخت نیست  آقا فریبرزیکبار امتحان کن ببین چه لذتی میبری!ببین چقدر باصفاست! وقتی هر روز با اذان صبح به یاد خدا بیدار میشی اونوقت میدانی نماز یعنی چه! (این همه درد سر برای خودت درست کردی که از نماز وروزه دربرین )در ضمن همانطور گفتم هیچ امری در اسلام با مکاشفه جنبه حکم پیدا نمیکند وگرنه اگر شیعه به کشف وشهود به عنوان یکی ازمنابع شرع رجوع میکرد سنگ روی سنگ بند نمیشدوگرنه بحث کشف وشهود در بین علما همیشه وجود داشته است واگربه کرامات علمایی مثل شیخ مرتضی انصاری ,سیدعلی قاضی علامه طباطبایی,علامه بحرالعلوم.......مراجعه شود این عالمان جلیل القدر به مراتب بالایی از عرفان رسیده اند وحتی طی الارض هم بوده اندولی هیچ ادعایی مبنی بر ترک نماز یا روزه نداشته اند بلکه برعکس مستحبات را هم برای خود واجب کرده اند حتی عرفای بزرگ اهل سنت نظیر غوث گیلانی هم این چنین بوده اند لذا همانگونه که دفعه قبل هم اشاره کردم واقعا اگر اسلام راقبول دارین وقران قبول دارید امور شرع مردم را به شارعان دین بسپارید خود وخلق خدا را به بیراهه نبرید ومرگ درکمین همه ماست وخود را مدیون نکنیم 
    هو اول یار آخر یار
    از مدیریت سایت بابت نمایش کامنتها صمیمانه تشکر مینمایم واز صمیم قلب دست ایشان را همانطور که دست سادات حیدری را میبوسم دست ایشان را هم میبوسم بنده آدم متملقی نیستم چنین دستی شایسته بوسیدنی است شما خود میدانید بنده بدون هیچگونه اغماضی وبدون هیچگونه پرده پوشی باور های یارسان بر اساس دفاتر یارسان بیان میدارم لذا هر فردی هر مطلبی که بیان میکند باید سند داشته باشد والا آن مطلب از دید صاحبنظران یارسان قابل قبول نیست  اقای اسد هم هر چند که بارها به ایشان تذکر داده ایم برای شناخت آموزه ها وباورهای هر گروهی خواه مذهبی وخواه غیر مذهبی باید به متون قابل قبول آن گروه مراجعه کرد نه به افراد کوچه وبازار وخیابان وداخل پارک با کمال تاسف همچنان اظهار نظرهای افرادی را ملاک قرار میدهند که نظرهای شخصی است وبراساس آن گفته ها ونوشته قضاوت میکنند وجامعه یارسان را که دوستان حضرت علی هستند متهم به کفر والحاد وغیره مینمایند تشهد یارسان با واژه (لا) شروع میشود وبه (الا) ختم میگردد با نفی طاغوت وبا نفی ماسوی الله شروع میشود وبه الاالله ختم میگردد امید انکه همه حول محور ریسمان خدا چنگ بزنیم ومتفرق نشویم وتفرقه افکنان هم اگر قابل هدایت هستند هدایت شوند واگر هم نیستند شرشان به خودشان برگردد
    به نام قادر مطلق اقااسد شما کلمات وجملات واندیشه تون همه از روی عناد وکین ودشمنی هست هرکس در ایینه نگرد صورت خویش بیند خداوند به انسانها قدرت تفکر واندیشیدن عطا فرموده وهر کس طبق شاخص های الهی واصول صحیح الهی که از مبدا الهی برای هدایت انسان امده میتواند راه صحیح را انتخاب نماید در اینده نه چندان دور از طریق علم معنویت تمام تعصبات وجدایی مذاهب از بین خواهد رفت وما الان در یک زمستان معنویی به سر مبریم حال روز علم معنویت شبیه علم مادی در قرون وسطا هستش وانشااله بهاری زیبا در انتظار تمامی انسانهاست من باکسی سر دشمنی ندارم وهمه انسانها به سوی خدا در حرکتند وخداوند متعلق به همه انسانهاست  
    اقای اسد عزیز ما چیزی برای پنهان کاری نداریم که ازکسی مستور بداریم انچه سر،است نه تو دانی ونه من وهر ولی ووصی خدایی هم به همان اندازه که خدا خواسته از اون اسرار الهی اگاه است هر کس اسرار حق اموختند  
    مهر کردند ودهانشو دوختند بودا هم فرستاده خدا بوده ما ده هزار پیغمبر به قولی داشتیم اسامی چند تن از انها در قران امده ؟؟؟؟شما متعقد هستین حضرت حجت عج با ۳۱۳ یار میاد به جنگ ایالات متحده میرود یا با اسراییل به مبارزه میپردازد؟؟الان چه کسی فلسفه زور وشمشیر قبول میکند ؟؟؟انسانی که با به زور شمشیربه خدا ملحق بشود ایا خداپرست هست ؟؟؟اقا منم یه سوال از شما دارم ؟؟؟؟جمعیت تشیع ۳۰۰ میلیون هست؟؟ شماهایی که اینقدر به ظواهر دین پرداخته اید وتوهین وافترا به دیگران میبندید وچشم بصریت دارید بگویید امام زمان کی چه سالی وچه روزی ظهور میفرماید ؟؟؟شما همه بر روایات واحادیثی که صحت وسقم ان برای کسی محرز نشده تاکید میکنید شماها حتی خداوند را تحریف وبر اساس مفهاهیم خود ساخته خود اون را تعبیر وتفسیر میکنید خداوند اینقدر رحمان وبخشنده هست که حتی جلوه ای میلیون ثانیه ای از اون درک شود همه پروانه وار شیدای اون میشوند این همه به قول شما عالم ربانی وهزار القاب دیگر دارند براساس روایات روز جمعه سالشم مشخص کنید ؟؟؟؟

    با نام و یاد خالق هستی

    با درود و بسیار بدورد

    جناب اسد، گویا از مرگ ما بیزارند و دوری ما را نمی توانند تحمل نمایند و به همین دلیل هر بار که قصد خداحافظی دارم، ایشان با روش ماکیاولی، سعی دارند با هر تهمت و اتهامی (از جاسوس فرانسه تا انکار منجی عالم بشریت و ...)، بنده را به واکنش وادار می کنند. (البته شاید هم می خواهند سر ما را هم زیر آب نمایند!)

    اما ای کاش می توانستم بر نفس اماره چنان سلطه و سیطره داشته باشم که طعنه پذیر بوده و از خود و آیین آبا و اجدادی خویش که عصاره عرفان و خلاصه ادیان است سراسیمه دفاع نمی کردم. به همین دلیل با وجود رعایت راستی و پاکی، نیستی و ردایی، مدعی اهل حق کامل بودن نیستم. زیرا نیک می دانم که مهمترین نشانه اهل حق راستین و یار واقعی نه فقط حفظ شارب و اجرای آداب و ارکان یاری، بلکه تسلیم رضای حق بودن می باشد. زیرا یکی از نشانه های بارز نیستی، علاوه بر تواضع و فروتنی، تسلیم محض و بی چون و چرای خداوند است.

    به باور بنده تا انسانی تسلیم کامل رضای حق تعالی نباشد، درک درستی از دیانت و مسلمانی به معنای واقعی کلمه نخواهد داشت. وگرنه به صرف اقامه صوم و صلات و یا انجام ذکر و نیاز، بدون تسلیم رضای حق بودن، نمی توان خود را مسلمان و یار واقعی دانست. زیرا راه حقیقت طی مراحل شریعت که در رآس آن، محبت و خدمت به خلق، همراه با پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیکو می باشد. عرفای بزرگی مانند: مولانا جلال الدین بلخی و لسان الغیب، نکات ناگفته ای در راستای روشنگری عاشقان حق و رهروان عشق علی فرو نگذاشته اند.

    ای برادر تو همه اندیشه ای

    از محبت خارها گل می شود

    و یا عبادت بجز خدمت خلق نیست 


    نکته پایانی:

     

    به تو از سخن چه گویم که سخن نمی شناسی

    به خدا کلام نو، را ز کهــــــــن نمی شناســـــی

     پر و بال عشـــــــــــــق باید،که کلام، پر گشاید

     تو زعشق بی نصیبی و سخــن نمی شناسی

    عطش محبتــــــــــــــــــــــی را زنگاه، درنیابی

     سر زلف دلبــــــــران را ز رسن نمی شناسی

     چو حدیث لاله گویی دلم از تو داغ گیـــــــــرد

    که شکوفه های گل را ز گــون نمی شناسی

     

    یا حق

     

    به نام خداوند اقای اسد عزیز شما یا کامنت های بنده را مطالعه نفرمودی درمورد الحق از بطن شریعت بوجود امده است حضرت پیرموسی از یاران حضرت سلطان سهاک  در بالا هم متذکر شدم منتها نمیدانم اقای اسد چرا سفسطه مینماید (شرط شریعت توفیق حقن          طریقت چاووش خلق خالقن الخ..... پس برای توفیق یافتن به حق باید از مرحله شریعت گذشت 

    جنابان محترم و عزیز آقایان فریبرز و عطا قبول زحمت فرمایید به پرسش آقای گوران بدهید  لازم نکرده است کلمه و یا واژه ایام و یا یوم را بدانید . خدمت آقای عطا عرض نمایم بنده کتاب های سرشار از خرافات نورعلی و خدای فعلی شما یعنی بهرام الهی را دارم .  
    به نام خداوند ما پیرو برهان الحق وتابع اوامر ونواهی اونم هستیم وکاری هم به کسی نداریم هر کس به قول شاعر صلاح مملکت خویش را خسروان دانند من با اگاهی تمام وکمال راه وروش خود را انتخاب نموده ام وایمانم به اطمینان تبدیل شده  وهیچ گونه شبهه وشک وتردیدی در ان به امید قادر مطلق راه نخواهد یافت هر انسان با وجدان وعاقلی اگر برهان الحق بدون تعصب وانجماد فکری و حب وبغض مطالعه نماید نمیتواند سر تعظیم فرود نیاورد  اقای اسد وجود شما پر از کین ونفرت  وتعصب بی جا هست ونمینوانی حقیقت هرچیزی درک کنی معنویت استاد نورعلی الهی مختص به یک قوم وفرهنگ ویک زبان خاص نیست بلکه انچنان جهان شمول هست که متعلق به کل بشریت هست در خود فرو رو تا خدایابی         چون که خدا یابی هرچه خواهی یابی انسانها شعور وبینش دارند وکتاب های را مطالعه مینمایند وخودشان بهتر میتواننند قضاوت کنند از دیدگاه شما خرافات بوده اونم تراوشات ذهن خودته که حقیقت را وارونه میبنی با شکل وشمایلی که جلو ایینه بروی همان خواهی دیدنه بیشتر
    هو اول یار آخریار
    همچنانکه مفسران گرامی قران کریم میدانند برای شرح وتفسیر بعض آیات قران باید از عناصر مختلفی کمک گرفت عناصری همچون کلید واژه ها که در متن قران است شواهد تاریخی (در مورد ذوالقرنین بکار برده اند) معنی تحت الفظی آیات مبارکه وایات ماقبل وما بعد وهمچنین آیاتی دیگر از قران (کما اینکه بعض مفسرین این قاعده را رعایت میکنند تحت عنوان تفسیر قران از قران) وهمچنین شان نزول آیه ومطالبی که در تورات وانجیل آمده وحوادث واتفاقات صدر اسلام که از حوصله ما خارج است لذا ایه مربوطه ویا آیات مربوطه (بقره 183 والخ) که شان نزول حکم روزه است از آن دسته ایاتی است که برای شرح وتفسیر آن نیازمند بسیاری از پارامترهای فوق الذکر است چرا که به طور واضح وروشن مشخص نشده تعداد روزهای روزه داری در آن به برداشت رایج جامعه یارسان واندیشمندان منصف شیعی تعداد روزه مقرر شده در قران سه روز در سال وزمان آن ماه رمضان میباشد(اینکه چرا یارسان در ماه رمضان روزه نمیگیرند مقاله دیگر میطلبد که آنرا هم توضیح خواهیم داد به امید خدا) به بیان دقیقتر هر فرد مخاطب قران که ایمان آورده است باید درفرصت بازه زمانی ماه رمضان یک (عده) سه روزه ای را تکمیل کند ویا به عوض روزه داری گزینه (خوراک دادن به مسکین ) را انتخاب کند اما در باور رایج فرقه آخوندی تعداد روزه با زمان روزه داری (بازه یکماهه رمضان) یکسان فرض شده است درنتیجه موعد سه روزه مقرر شده (ایام معدودات) در قران به ده برابر افزایش پیدا کرده است برداشت های نادرست رایج در باره روزه مقرر شده درقران (موسوم به روزه واجب) به طور اساسی ریشه در فهم نادرست بین گزاره  های متعدد مجموعه آیات بقره(183 والخ) دارد شوربختانه در باره موضوع مهمی چون روزه داری تبیین جامع وبدون تناقضی حتی ازاین سه آیه پشت سرهم ارایه نگردیده است که در این نوشتار در باره ان بحث خواهیم کرد البته تمام آیات قران را باید در یک رابطه نظام وار وبا توجه به محیط ((تنزیل)) آیات وتعامل با مخاطب ((امی)) مطالعه کرد با کمی دقت در آیات روزه ورابطه آن با موسوم حج متوجه میشویم آیات روزه در محیطی نازل شده است که مراسم دیرینه حج در آن رایج بوده است تا جایی که در اعلام ومقرر کردن عبادت جدید روزه فضای عینی وذهنی پیشین موجود در رایطه با کم وکیف مراسم رایج حج مورد توجه بوده است چند روز مناسک ویژه حج سالیانه در یک ماه ویژه ودر حالت ویژه(احرام) بسر بردن لذا افزون بربی توجهی به محیط فرهنگی _اجتماعی_قریش علت بسیاری از تفسیرهای ویرانگر جاری از آیات قران بویژه آیات موسوم به احکام جدا جدا خواندن آیه های مربوطه میباشد این مشکل ویژه در موضوعی که بیان آن در چند آیه پشت سر هم تکمیل میشود جدی تر است واحتمال خطا در فهم آیه بیشتر میشود حتی در تک آیات طولانی که از چند جمله تشکیل شده است فهم نادرست از رابطه بین جمع گزاره های متعدد چند جمله ای میتواند به برداشت های نادرست بینجامد در رابطه با موضوع بحث به طور اخص کلیات عبادت روزه نه تنها در یک مجموعه سه آیه ای بیان شده است که هرکدام از این سه آیه خود یک آیه طولانی چند جمله ای وهر جمله با چند گزاره میباشد کاستی در خوانش نظام وار یکجا وسازگار این مجموعه گزاره های متعدد به دو نتیجه گیری نادرست در باب روزه انجامیده است که پیامدهای آن کم نیست از جمله پیامدهای بد فهمی این مجموعه آیات ترک روزه غالب مسلمانان است انهم روزه ای که حکم خدا است هر چند که روزه های دیگر هم حکم خدا اما آن روزه ها روزه جریمه ای است وناشی از اعمال انسان مثلا کسی قتلی مرتکب میشود ویا حیوانی را میکشد وغیره وذالک
    از جمله پیامدهای دیگر درخطر افتادن احتمالی سلامت برخی از روزه دارن (مسئولین بیمارستانی گذارش بدهند بهتر است) وهم چنین ایجاد زحمت زیاد غیر ضروری برای مؤمنان روزه دار ودیگران میباشد واز بیان پیامدهای سطح کلانش (اجتماعی واقتصادی) صرف نظر میکنم لذا به باور ما جامعه یارسان الخصوص صاحب نظران یارسانی بازنگری وفهم این آیات در رابطه با آیات دیگر مربوطه یک ضرورت حیاتی که قرنهاست ما از بیان آن چشم پوشی کرده ایم چنانچه در این نوشتار بحث میشود در وهله نخست باید از این مجموعه سه آیه فهم جامع وسازگار وبدون تناقض داشت که بدون تردید مستلزم فهم درست آیات چگونگی رابطه بین گزاره ها ونقش هر گزاره در کل مجموعه میباشد سپس برای جزئیات
    قابل توجه دوستان گرامی مطالب زیاد است وبنده فرصت ندارم بقیه مطالب به امید خدا دوازده روز دیگر که برمیگردم بدرود تا درودی دیگر اقایی که خود را تحت نام گوران معرفی کرده ای باید به عرض شما برسانم غالب جامعه یارسان تحت هیچ عنوان حاضر نیستند به خاطرمطامع دتیوی قلیلی یارسانی سست باور از باورهای ارزشی خود دست بکشند به هر حال شما ازادید دست به قول آقامان اسید نصرالدین هرکس میداند این باورها خوب نیست ازاد است برود ولی هیچگونه حق نشتن درجم وجمخانه ندارد واین را داشته باش اگر مذهب دیگه انتخاب کنی راه ورود ازاد است اما خروج از آن از دید شرعشان حکم مرگ را در پی دارد اموال باید مصادره شود وغیره وذالک خود دانی در ضمن اقای اسد فرار نکن بنده به معنی بعض لغات احتیاج دارم که زبان خودت بشنوم هر چند که میدانم شهامت مناظره با من را نداری همینجوری خوش باش وبه اظهار نظرهای افراد ورشکسته سیاسی وافراد پریشان خاطر استناد بکن چرا چونکه همان افراد حرفت را میپیرند همان برایت تو وامثال تو کافی است وحجت محسوب میشود برایتان در ضمن از برادر عزیزمان اقای عطا کمال تشکر دارم که در این مجموعه ما را همراهی مینمایند
    گیرام امام حسین هم ظهور بفرماید یا دیگرامامان عزیزم بیایند وقتی شما چشم دل نداشته باشی وخودت صادقانه به خداوند نسپاری امکان ندارد ولی خدا رابشناسی حضرت شاخوشین میفرماید《فقیه ما خدانیستیم باخدائیم -ما اینه ی خدا نمائم _امدیم خود را به خلق بنمائم_خلقان کورند ما چون افتاب پیدائم》در فلسفه استاد بر محور عقلانیت استوار هست واقای استاد هرکس میتواند کتابها را مطالعه نماید پیش داوری وانقباض فکری اصلا بجا ونیکو نیست شما به اصطلاح خودت محقق هستی نظرت قابل تعمیم به کسی نیست مخاطب بعد از اینکه مطالعه نمود میفهمد چی خوبه وچه چیزی اون را از مسیر اصلی درور میکند
    حکایات بنده هم ران ملخ پیش سلیمان بردن هست انسان اگر تعصب بیجا بدون اگاهی نسبت به هرموضوع وواقعیتی داشته باشد نمیتوند حقیقت ان موضوع را درک نماید اگر این مدتم من کامنت گذاشتم بدون حب وبغض وتعصب بی جا بوده واز تمام دوستان حلالیت میطلبم قران مجید میفرماید هرکس در این دنیا کور وگمراه باشد در ان دنیا کورتر وگمراهتر انسان ها در میدان افکار خود محصور هستند من هیچگاه به کسی مرامی مسلکی عقده ای بی احترامی ننموده ام ونخواهم نمود چون در مکتب استاد در حال رفع صفات بد وتبدیل به فضیلت الهی هستم وکار به کسی نداریم در کوزه ای که گلاب بریزی ودر کوزه دیگر سرکه بریزی همان که در اوست از اون تراوش کند خداوندی که رب العامین هست همه ما مخلوق اون هستیم وباید در همه حال حاظر وناظر بر رفتار وگفتار وافکارمان باشد خداوند همیشه حاظر وناظر هست فقط ما باید خودمان با طول موج خداوند وفق بدهیم  استاد الهی میفرماید هروقت تمام اولیا را بر حق دیدی وان دین واین دین برات باقی نماند انوقت وارد عرفان شده ای خدا یکیست وتمام پیامبران وامامان در اصول دینی یکی بوده اند همه گفته اند صداقت درستی  دروغ گو نبود ......خوب وقتل ودزدی بد مجددا حلالیت میطلبم وهمه اقایان چه مخالف چه موافق چه کسانی با جملات دو پهلو به اینجاب اعتراض نمودند کمال تشکر وامتنان دارم خداوند بخشنده هست وبخشندگان را دوست دارد واخرین کامنت اینجاب هست وکسانی اطلاعات بیشتری میخواهند میتوانند به برهان الحق ومعرفت الروح وکتابهای پرفسور بهرام الهی مراجعه نمایند تشکر از وبلاگ مجادله ونقد خوب هست اگر بدون تعصب وپیروی کورکورانه  اونم باید ادب واحترام که از شاخص های یک انسان با خانواده وبا اصالت وخداپرست هست رعایت شود خداوند نگهدار
    به نام قادر مطلق حکایاتی از حضرت سید براکه گوران در کتاب اثارالحق جلد دوم گفتار ۱۴۶۳و۱۴۶۴استاد نورعلی الهی فرموده اند《سید براکه ،اسمش سید حیدر بوده است پسرش به یکی از مریدان بنام درویش جوزی سوظن ناموسی میبرد،درویش نامبرده هرچه جزع وفزع میکند ومیگوید که زن تو در حکم مادر من است ومن برای خدمت به اینجا امده ام پسر سید براکه قبول نمیکند وکارد میکشد اورا بکشد.درویش همه به ناچار در مقام دفاع برمی اید واورا میکشد مردم که خبردار میشوند به درویش جوزی حمله میکنند اورابکشند،اوهم به سید براکه پناهنده میشود سید براکه درویش جوزی را پناه میدهد وبه او میگوید:فرزندم تو اگر اینجا بمانی ممکن است متعصبین تورا بکشند اورا روانه ی جای امن میکند ومقرری سالیانه برایش قرار میدهد که مادام العمر به او میدادند ووصیت هم کرده بودوبعدا اولادان درویش جوزی می امدند وان حقوق میگرفتند ببینید چه بزرگواری کرده است من هروقت دعا میخوانم اسم اقا سید براکه رادر دعا میخوانم به واسطه ان بزرگواری ومقامش》از عهده کدام مخلوق چنین کاری بر میاید؟《کلام های اقا سید براکه خیلی مغزدار است ازهمان سرچشمه ای که شیخ امیر کلام هایش را اورده سرچشمه گرفته است کشف وکراماتش زیاد بوده است من جمله رسمش براین بوده که هرسال پنج تا شش خروار کشمش میداده است بخرند برای اینکه هرشب نیازی داشته باشند کلید انبار کشمش به دست عروسش بوده است روزی عروس به دزدکی مقداری برای خودش بر میدارد شب میرود برای نیاز کشمش بیاورد میبیند هیچ نمانده است سید براکه به او میفرماید کچکم:یعنی دخترم ان دستمالی که برده ای بیاور بریز سر جاش تا بقیه هم بیایند سرجایشان در این خاندان نباید دست حرام باشد عروس می اورد ومیریزد ومیبیند تاپو دوباره پر شد یه قبای کرباس ویه کلاه سفید نمدی ویک عمامه سبز لباسش بوده است تمام دارایی اش هفت بز بوده که با انها تمام ایند وروندش را لبنیات میداده است اسم اصلیش سید حیدر بوده از مس مردم را صدا میکرد (براکم براکم )یعنی برادرم به نام سید براکه معروف شده است مورد احترام تمام مردم بود ومخالف هم نداشته است)اقای اسد این بزرگواری از عهده هیچکس بر نمی اید چون شما قبول نداری فکر میکنی افسانه هست این چیزها انسان اگر از لحاظ روحی امادگی نداشته باشد فکر میکند داستان سرایی هست امادر نزد ما واقعیات محض هست

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ . 
    از پاسخ آقایان علی الخصوص فریبرز و بعضی ها - یارسانیها - نسبت به سووالات انجام گرفته مأیوس و ناامید شده ام ؛ و از آقای عطا در خواست دارم که ایشان به سووالات پاسخ خودش را مرقوم فرمایند چون حضرت ایشان از پیروان مکتب - نورعلی و بهرام الهی (جیحون آبادی )  - هستند و مدعیند که کتابهای این دو نفر چکیده و خلاصه شده تمام ادیان می باشد و ایشان « بودا » را هم جزء پیامبران ( احتمالاً اولوالعزم ) می دانند . 

    سووالات :

     

    ۱- تاریخ دقیق به وجود آمدن اهل حق (سلطان سهاک ) ، چگونگی و انگیزه ی آن را مفصل بیان فرمایید وسلطان اسحاق (صحاک) چه کسی است؟ اهل کجا و دارای چه مذهبی بوده است؟

    ۲- اهل حق دین می باشد  ویا مسلک و فرقه ؟ نظرتان در این رابطه چیست؟ مرقوم فرمایید .

    ۳- مبنا و اصول اعتقادی اهل حق بر چه اساسی استوار بوده و برپایه ی چیست؟

    ۴- قرآن کلام خداست و محمد رسول و مبلغ کلام الله است، کتاب اهل حق را چه کسی گفته و چه کسی مبشر آنست؟ پیامبر و کتاب آسمانی اهل حق (یارسان ) چیست ؟ و اگر اهل حق دین است ، باید کتاب آسمانی و پیامبر(رسول) داشته باشد، آیا دارد؟

    ۵- چرا مسلک اهل حق کلام سرانجام را با قرآن که کوچکترین تحریفی و تحذیفی در آن نشده هم سنگ و هم شأن قرار داده و عین قرآن می داند !؟  لطفا پاسخ خود را مکتوب نمایید .

    ۶- اهل حق از کدام یک از مذاهب اسلامی انشعاب پیدا نموده ؟ نظرتان در این رابطه چیست ؟

    ۷- اهل حق در نوشته های خود تناسخ و حلول را جزء ارکان مسلک  خود می دانند توضیح دهید چرا قائل به حلول و تناسخ هستید ؟

    ۸- چرا بعضی از پیروان اهل حق از لعنت و دشنام و بدگویی نسبت به شیطان ( ملک طاووس )  اجتناب ورزیده و نامش را مقدس و مبارک می دانند و با احترام نام شیطان را می برند ؟

    ۹- در مرام اهل حق نجاست مفهوم دارد یا نه ؟ و اصولا چه چیز را نجس می دانید ؟

    ۱۰- آیا در مرام اهل حق انسانها با دین های مختلف و عقیده های متفاوت پاکند و یا نجسند ؟

    ۱۱- چرا مشروبات الکلی نزد اهل حق نجس و حرام نمی باشد ؟ و درنزد اهل حق چه حکمی دارد؟

    ۱۲- چرا و برای چه روزه قرآنی که بالصراحه یک ماه است به سه روز تقلیل یافته با آیه ۱۸۹ سوره بقره چه می کنید ؟ که می فرماید " شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ . "

    ۱۳- دلیل اینکه کتاب های خودتان را مثل سرانجام ، کلام ها ، دفترها ، خزانه ، و حتی برهان الحق و غیره را برابر با قرآن و عین قرآن می دانید چیست ؟ با اینکه قرآن وحی خداوند قادر و متعال است و بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و در آن هیچ جای شکی نیست ، ( قرآن کریم محکمترین ، عمیق ترین ، جامع ترین و ماندگارترین سند دنیای اسلام و بشراست و با قرآن مجید انسان به مبدأ آفرینش متصل می شود .)  لطفا پاسخ خود را مستدل توضیح دهید ؟  

    ۱۴- مقدسات اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ لطفا شرح دهید .

    ۱۵- اهل حق دارای چند دوده (تیره – خاندان ) است ؟

    ۱۶- اهل حق می گوید ما شریعت ؛ طریقت ؛ معرفت را طی کرده  و به حقیقت رسیده ایم مفهوم این یعنی چه ؟ لطفا توضیح دهید که در کدام کتب ادیان آسمانی آمده و یا کدام یک ازپیامبران الاهی  و یا  امامان معصوم (ع) گفته ودرکدام کتب آسمانی و یا درکدام یکی ازکتب معتبر!؟ 

    ۱۷بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی که جایگاه سلطان سهاک است ، معرفی شده و در منطقه توتشامی و ... مردگان را رو به پردیور دفن می نمایند و ذبح  ( قربانی ها ) را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند !!! ؟ . پاسختان به این سئوال چیست ؟آیا چنین چیزی صحت دارد ؟  لطفا پاسخ های خود را ذکرکنید .

    ۱۸- اختلافات بین دوده ها ( تیره ها ) و موارد آن را توضیح دهید؟

    ۱۹- مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد (دونادون ) . و سلطان اسحاق ( سهاک – ضحاک ) را و قبل از او باباخوشین و ناعوث و حضرت علی خدای واقعی بوده اند مفهوم آن یعنی چه ؟ آیا این دراذهان تداعی کننده این جمله نیست که فرقه اهل حق ( یازده خاندان )علی اللهی می باشند و معتقد به حلول و تناسخند . و قایل به الوهیت هستند ؟  توضیح دهید .

    ۲۰- نویسنده کتاب سرسپردگان در مصاحبه ای که در سال ۱۳۴۷ ش ، با یکی از اهل حق انجام می دهد . از جمله می پرسد .

     الف )« شما نماز می خوانید ؟ جواب می دهد:« خیرما نماز نمی خوانیم ولی به جای آن در جم خانه درهرهفته و پانزده روز نیاز می دهیم ».

    ب ) سئوال می کند این که می گویند اهل حق علی اللهی هستند ، صحیح است ؟ جواب می دهد : بلی اهل حق علی اللهی هستند و خودم هم علی اللهی می باشم » .

    ج ) سئوال می کند « آیا خدا همان علی است ؟ جواب می دهد : « بلی همان علی است » . 

    جواب تان به این سئوالها چیست ؟

    ۲۱- آیا این را از بزرگانتان پرسیده اید که چرا ؟ بزرگان اهل حق دفاتر و کلام  خود را از پیروانشان مخفی نگاه می دارند که علت و دلیل آن چیست !!؟؟

    ۲۲- آیا اهل حق (یارسان) با تصوف ، متصوفه ، عرفانیت، رهبانیت و ... مانند مسیحیت ، یهودیت ، بودایی گری ، هندویست و غیره ریشه ای دارد یا خیر؟ دقیقاً توضیح دهید.

    ۲۳- اصول و فروع دین اهل حق چیست ؟ موازین اصول دین و فروع دین در اهل حق از چه چیزی تشکیل شده است ؟ لطفا مشروح  توضیح دهید .

    ۲۴- اهل حق خود را مسلمان شیعه دوازده امامی می دانند که باید عقاید خود را با عقاید شیعیان مطابقت دهند. آیا به نماز پنج نوبت و روزه یک ماه مبارک رمضان وبطور کل به موازین اصول دین که پایه و اساس مسلمانان است و فروعات دین و... پایبند هستند یا نه ؟.  لطفا پاسخ خود را با اسناد قابل قبول ارائه دهید ؟ .

    ۲۵- سید و مسند نشین در مسلک اهل حق یعنی چه ؟. توضیح مفصل داده شود .

    ۲۶- همچنان که تأکید می کنید و باورمند هستید که بهلول شاگرد امام جعفر صادق (ع) بوده است. آیا سیره پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) را نیز قبول دارید؟ اگر نه چرا و به چه علت؟

    ۲۷- آیا کتاب های اهل حق و کتاب سرانجام  کتاب آسمانیست؟ آیا می توان آنرا با کلام الله مقایسه کرد؟ پس چگونه گفته های آنرا که نذر و نیاز را بالاتر از نماز می داند قبول می کنید؟

    ۲۸- اگر فرقه اهل حق مسلک حقیقت است پس چرا خودتان را منتسب به  دین اسلام می کنید ؟! ، آیا در مورد دین اسلام و مسلک تان مطالعه و تحقیق کرده اید و آیا خواسته های دین اسلام اینگونه است؟  و چرا از مسلکی پیروی می کنید ولی از دین اسلام واقعی پیروی نمی کنید ؟.

    ۲۹- نظرات اهل حق پیرامون سایر ادیان الهی و غیرآن چیست؟.

    ۳۰- دراهل حق چه چیزهایی حلال و حرام می باشد؟ بر اساس چه کتابی و حکمی؟ توضیح دهید.

    ۳۱- اهل حق می گوید ازسلاسل عرفانی اسلام هستند لطف نمایید آن عرفان اسلامی که مورد نظر اهل حق است را توضیح دهید و سر سلسله آن را ذکر نمایید !؟ .

    ۳۲- چه کسی کتاب سرانجام را گفته است؟ راوی و سند مستند مبنی بر صحت آن چیست؟ آیا این کلام شیطانی نیست ؟ و با قرآن در تناقض نیست ؟

    ۳۳- آداب و رسوم اهل حق چه چیزهایی می باشد؟ توضیح دهید.

    ۳۴- نکاح و طلاق در اهل حق  چگونه و بر چه اساسی انجام می گیرد و ازدواج موقت در مسلک اهل حق وجود دارد ؟

    ۳۵- نظرات اهل حق پیرامون شیطان چیست و اگر عده ای آن را ستایش می کنند چه نام دارد؟ و در بعضی مناطق عده ای معروف به شیطان پرستی هستند و درصورت عدم صحت توضیح دهید.

    ۳۶- زنان اهل حق نسبت به مسلک خود چه دَینی دارند و چگونه اهل حق خوانده می شوند؟

    ۳۷- اعتقادات اهل حق پیرامون حضرت مهدی (عج) چیست؟

    ۳۸- جهاد ، خمس ، زکات ، امر به معروف و نهی از منکر نزد اهل حق چگونه است ؟ و همچنین نحوه پرداخت و انجام هر یک را توضیح دهید.

    ۳۹- قبله و زیارت کعبه (حج) در مسلک اهل حق چگونه است؟

    ۴۰- عده ای ازاهل حق ها قبله (خانه کعبه ) را قبول ندارند. وبه جای آن پردیوررا قبله خود می دانند لطفا توضیح دهید.

    ۴۱- آیا نماز باید طبق سنت رسول الله و آنچنان که در احکام اسلامی آمده باید خواند و یا اصلاً نباید خواند؟ و در مسلک اهل حق چگونه است ؟ توضیح بفرمایید.

    ۴۲- معاد درنزد اهل حق چگونه می باشد ؟ اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به معاد چگونه است ؟ توضیح دهید.

    ۴۳- امامت در مسلک اهل حق چگونه است و آیا دستورات ائمه پیرامون احکام و شریعت و دیگر جنبه ها را باید اطاعت کرد یا خیر؟ توضیح دهید.

    ۴۵- نبوت در نزد اهل حق چگونه می باشد ؟ اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به نبوت چگونه است ؟ نبوت نزد اهل حق در چه مرتبه ای قرار دارد؟ توضیح دهید.

    ۴۶- اعتقاد فرقه اهل حق نسبت به توحید چگونه است ؟ توضیح دهید.

    ۴۷- عدل الهی در نزد اهل حق چگونه می باشد؟

    ۴۸- فرقه اهل حق درمسائل دینی ازکدام مرجع حلال و حرام را بدست  آورده و تشخیص می دهند ؟

    ۴۹- منظور از حلال و حرام در مسلک اهل حق چیست ؟ لطفا توضیح دهید .

    ۵۰- منظوراز کلام ، کلام دان و کلام خوان در مسلک اهل حق چیست ؟ لطفا توضیح دهید در فرقه اهل حق چه مفهومی دارد و ارکان کلام از چه تشکیل شده است ؟.

    ۵۱- فریضه اسلامی از قبیل روزه و نماز ، خمس ، زکات و... و حرام و حلال الهی را قبول دارید ؟ و به چه شکلی ؟

    ۵۲- در کلام گور آمده است " قرآن گذاف و دروغ است ، شیطان حق است " این یعنی رد کلام الله . توضیح دهید ؟

    ۵۳- نظرات اهل حق نسبت به گفتن شهادتین ( اَشهَدُ اَن لاالهَ الاالله و اَشهَدُ اَن مُحمَداً رَسوُلُ الله و اشهد ان علی ولی الله ) چیست ؟ آیا ضروریات می باشد یا خیر؟

    ۵۴- اصول و فروع دین در مسلک اهل حق کدامند ؟ توضیح دهید.

    ۵۵- مقام علی (ع) در نزد اهل حق در چه حدی است ؟ براساس عقاید اهل حق برای حضرت علی (ع) الوهیت قایلند ، توضیح دهید.

    ۵۶- سرسپردگی اهل حق چیست و چه معنی دارد ؟ چرا با سرسپردن اهل حق به سادات  محرم می شوند و نمی توانند با آنها ازدواج کنند ؟ کاملاً شرح داده و نظر خود را با ادله توضیح دهید .

    ۵۷- در کلام الله تناسخ را رد ولی در اهل حق همه ی ائمه دارای دون (تناسخ)  می باشند و به این امر معتقدند که بعد از مرگ روح در کالبد دیگری دمیده می شود ، آیا این رد کلام الله نیست ؟ آیات مبارکی که معانی آنها در رد تناسخ می باشد : آیه ۲۸ سوره بقره ، آیه۴۰  سوره روم ، آیه ۶۶ سوره حج ، آیه ۱۱ سوره غافر، آیه ۵۱ تا ۵۳ یاسین ، آیه ۳۸ سوره انعام ، آیه ۲۴ سوره ملک.

    جوابتان به این آیات الهی چیست که فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه می داند؟

    ۵۸- اهل حق معتقدند همان اصحاب سری هستند  که یاران امام علی (ع) بودند وبراثرآزار و اذیت خلفای بنی امیه و خوارج از شبه جزیره عربستان به نقاط  قلمرواسلامی مهاجرت می کنند .  لطف فرموده نام کتاب های که  اصحاب سری درآن نوشته است  را اعلام  فرماید تا همگان از آن آگاه گردیده و مسلک ناشناخته شما آشکار شده و شاید همه به مسلک شما بگروند ؟

    ۵۹- اهل حق پیدایش و بوجود آمدن مسلک خود را بعد از رحلت پیامبراکرم (ص) می دانند و سادات انتصابی سلطان صحاک را علوی وازاصحاب سری خودشان می دانند و درجاهای دیگرهم می گویند بنیانگذار این مسلک شاه خوشین و سلطان اسحاق (صحاک )  و ... درقرون مختلف نوشته اند و در( منطقه جغرافیایی شمال عراق و غرب ایران ) و تاریخ  پیدایش دقیق آن را بدرستی نمی دانند و یا اعلام نمی کنند ؟!!.

    لطفاً به این سئوال با اسناد مستدل وبا برهان عقل پسند پاسخ دهید ؟ .

    ۶۰- اهل حق شارب را مور (یعنی مهر) می داند. یعنی چه و به چه علتی؟

    ۶۱-  از نظر اهل حق جمع و جمع خانه و خانقاه چیست؟ نظرتان را اعلام دارید.

    ۶۲- سیادت خاندان اهل حق از کیست ؟ آیا سادات اهل حق دارای شجره ساداتی هستند که به امامان معصوم (ع) می رسد و یا به سلطان سحاک می رسد ؟ در صورت امکان یک نسخه از آن را انتشاردهید.

    ۶۳- عقاید اهل حق درباره ی تقلید در مسایل دینی چیست و چگونه است ؟ آیا فرقه اهل حق از مراجع تقلید تشیع پیروی (تقلید ) می کنند ؟ نظرتان را مرقوم فرمایید .

    ۶۴- الله در اصول اعتقادی و تصورات مسلک اهل حق چگونه می باشد؟ شرح دهید .

    ۶۵- عده ای از اهل حق گوشت خوک را حلال می دانند و می خورند. اینها جزء چه تیره ای و یا دوده ای می باشند؟ و در کدام مناطق زندگی می کنند و علت آن را بیان کرده و احکام مسلکی اهل حق در این باره چیست؟ .

    ۶۶- آیا اطاعت و انجام دستورات پیامبر، احکام و شریعت ضروری است یا دستورات سلطان صحاک ؟ توضیح بفرمایید.

    ۶۷- آیا برای خواندن نماز باید وضوء داشت؟ نحوه ی آن را طبق دستورات اهل حق توضیح دهید.

    ۶۸- جایگاه قرآن در کجاست و چه مقامی دارد و آیا فقط در مواردی که به آن احتیاج داریم عمل نماییم و یا اینکه کلیه ی دستوراتش لازم الجرا است؟ .

    ۶۹- حداقل عبودیت و بندگی خدا نماز است و ائمه اطهار می فرمایند هرکس نماز نخواند شفاعت ما در روز قیامت به آنها نمی رسد ، در صورتی که اهل حق می گویند ما نیازی هستیم نه نمازی؟ پاسختان به این سوال چیست ؟

    ۷۰- نذر و نیازی که برای خود و برای شکم خود باشد نه برای نیازمند و مستحق چگونه نیازیست؟ آیا این تناقض با کلام الله ندارد؟

    ۷۱- دونا دون (دون به دون ) یعنی چه ؟ .

    ۷۲- فرقه اهل حق خود را مسلمان شیعه امامیه می نامند و وقتی با دلیل و مدرک اثبات می شود که مسلمان شیعه بودن آنها صرفا ادعای بیش نیست . وقتی که در بن بست قرار می گیرند می گویند ما از ادیان کهن ایرانی هستیم . با این توصیف فرقه اهل حق مسلمان شیعه نیستند . پاسخ دهید که از کدام ادیان کهن ایرانی و یا ادیان دیگرهستید ؟

    ۷۳- اهل حق خود را مسلمان و شیعه امامیه می نامند و می گویند : معتقد به توحید ، نبوت ، معاد و ضروریات  دینی بوده که حلال محمدی را حلال و حرام محمدی را حرام الی یوم القیامه دانسته و می دانند منظورتان را بطور شفاف بیان کنید .

    ۷۴- دین ما اسلام مذهب شیعه اثنی عشری مسلک اهل حق است یعنی چه ؟  لطف فرمایید توضیح دهید.

    ۷۵- کتبی که در مورد اهل حق موجود می باشد کم هستند و اگر محتوای این کتب واقعی نیست ، چرا اهل حق اعتقادات خود را بیان نمی کنند و خود را از این تهمت ها رها نمی سازند؟ .

    ۷۶- حضرت علی (ع) می فرمایند : پس از امامان ،  هادی و چراغهای روشنگرالهی ، بهترین خلق ، دانشمند صالح و شایسته است . و در زمان فعلی علماء و آیات عظام اسلام را شامل می شود ،  اصول و فروع  دین را برای  مردم عوام توضیح و تفسیر می کنند . پاسختان را بیان فرمایید .  

    ۷۷- مسأله ارث و تقسیم آن بین (مرد و زن ) خواهر و برادردر فرقه اهل حق چگونه است ؟ عده ای می گویند فرق بین زن و مرد نیست آیا این چنین است ؟

    ۷۸- اهل حق معتقد است که سبیل ستون دین است آیا موی جلوی دماغ می تواند ستون دین باشد ؟ علت آن را توضیح دهید .

    ۷۹- زنی از مذاهب و یا ادیان دیگر اهل حق می شود ( چسبیده ) چگونگی سرسپردن وی را شرح دهید با اینکه به سادات و پیران و دلیلان شما نا محرم است .

    ۸۰- اهل ‌حق دفترهای خود را از دیگران مخفی نگاه می‌دارند. از نظر ایشان این دفترها به زبان اشاره نوشته شده و کسی نمی‌تواند این زبان را دریابد مگر به مقام انسان کامل برسد ، یعنی علم لدنی امامت داشته باشد. آیا چنین عقیده ای صحیح می باشد ؟.

    ۸۱- برخی ازاهل‌حق ها معتقدند مرشدان و رهبران آن‌ها ازغیب مطلع بوده و دارای علم لدنی امامت می‌باشند و پیش‌گویی‌های آن‌ها محقق شده و یا به وقوع پیوسته و سروده‌های منسوب به این پیران رموزی دارد که هر کس نمی‌تواند به آن اسرار دست یابد. لطفا پاسخ های خود را مرقوم فرمایید .

    ۸۲- درروایات آمده است که خداوند برای انسان دو حجت قرار داده است: «إنَّ للهِ علی النّاسِ حُجَّتین: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً. فَأمّا الظّاهرةُ فَالرّسُلُ وَ الانْبیاءُ وَ الائَمَّةُ وَ امّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ. خداوند دو حجت بر مردم دارد: حجتی آشکار و حجتی پنهان. حجت آشکار پیامبران و امامان هستند و حجت پنهان عقل است ».

    ولی اهل حق هر دو را تعطیل کرده است . پاسختان را بیان کنید .

    ۸۳- علت تفاوت اساسی و مبنایی یارسانیان ( یازده تیره) چیست؟

    ۸۴- در عصر ظهور اسلام و شکست ایران ساسانی از سپاه اسلام و روی آوردن ایرانیان به دین اسلام ، اعقاب جامعه ی یارسان پیرو چه دین و آیینی بوده اند؟ آیا همانند دیگر ایرانیان به جرگه ی اسلام و مسلمانان در آمدند یا همچنان به کیش و آیین خود باقی ماندند؟ اگر بر آیین پدران خود اصرار داشتند ، آن آیین چه نام داشته است؟ لطف کنید پاسختان را مکتوب نمایید .

     

    با سلام:داستانهای فراوان ومتقن فراوانی در مورد مرحوم علامه طباطبایی مفسر بزرگ المیزان وجود دارد اینکه اسلام شناس وقرا ن پژوهی جدید با نام مستعارفریبرزپابه عرصه ی وجود گذاشته وتمام مفسرین شیعه وسنی را غیرقابل قبول میداند وفهم آنها را از قران رامردود می داند جای شگفتی دارد!!آقا فریبرز روزه ماه رمضان در دین اسلام بدیهی است !!اصلا احتیاج به تفسیر قران کریم ندارد روزه ونماز توسط رسول مکرم اسلام,امیر المومنین(ع)حضرت امام حسن مجتبی(ع)سید شهدا ,حضرت بی بی دوعالم سید نساء عالمین خانم فاطمه زهرا وتمام امامان ادا گردیده وهیچ یک از صحابه پیامبر وتابعین منکر چنین امر بیسابقه ای که شما می فرمایید نشده اند حتی مستشرقین وتاریخ نگاران غیر مسلمان خدشه ای در امر نماز وروزه ماه رمضان مسلمین وارد نکرده اندآقا شبتان بخیر!!!عجبا آخربه قول جناب فیلسوف گرانقدرآقای غلام حسین دینانی شما دارید منطق را انکار میکنیدوقتی خود شارع دین اسلام رسول اکرم خودش کل ماه رمضان روزه بوده ونماز برپا داشته وصراحتاً ستون دین اعلام کرده شما دارین به جنگ منطق می روید. برادر عزیز فاین تذهبون!بنده گفتم همین که شما خود را در دایره اسلام میدانید برای شخص بنده امر مبارکی است وهمانطور که  هم مسلک شما آقای گوران به درستی اشاره فرمودند .عزیزم بجای این ریسمان بافتنها رهبرتون شجاعت به خرج دهد وعقایدتون  واعمالتان را اصلاح نمایید یک کم تحقیقات میدانی کافی که به اشکالات مهمی در مسلک شما پی برد وبا ادعا هم رفع نمیشود البته عده ی فراوانی از برادرا ن عزیز اهل حق بنده از نزدیک مشاهده نموده ام حتی دست به شاربهایشان نزده اند نماز وروزه را بهتر از ما اقامه مینمایند بدون ریا ودستور کسی یا برای رسیدن به کاری!همانطور که برادرمان اسد هم اشاره فرمودندعده ای دست به کار شده اند ومدعی هستند که اهل حق اصولا یک دین جدید است واعلام میکنند که کاری به قران نداریم کاری به اسلام نداریم وحتی بنده خبر دارم میگویند حضرت علی (ع) چون عرب بوده ونماز خوانده از آیین ما جداست.البته آقا فریبرز حتما از ما بهتر این گرایش جدید که از  سوی شبه روشنفکران بیان میشود به نحوی به قول خودشان عرب زدایی از دین خود میکنند خوب میشناسد,میدانید ریشه این تفکر در چیست?فریبرز عزیز بن بست منطقی!!(خیلی راحت بجای پاسخ دادن به این وآن وحل مشکل صورت مسأله را پاک کرده اندوالان با سوءاستفاده ازحق شهروند ی عقیده کاملاً شرک آلود خود را برجامعه مظلوم اهل حق تحمیل نمایند و اونوقت شما وما سرگرم بحث یوم وایام شده ایم )برادرجان شما لابد زحمت کشیدی ماهها وشاید چندین سال خواستید به فلسفه کارها واعمالتان که در مسلکتان  آمده پی ببریدآمده اید تجزیه وتحلیل نموده ایدکه آیین شما زیر شاخه اسلام ومذهب تشیع است تا اینجا شما استنتاج منطقی داشته اید واکثر پژوهشگران بیطرف مذهبی ودینی شما را تصدیق وتحسین میکنند ولی بنده احساس میکنم از اینجا به بعد پژوهش شما توجیه گر افعال میدانی فرقه وبزرگانتان را دارد !در منطق شما بزرگتان مقدس وفارغ از اشتباه است (جنبه معصومیت پیدا نموده است )وچون میخواهید این موضوع به عنوان یک اصل بدیهی همراه داشته باشید شروع به انکار بعضی از اصول بدیهی اسلام نموده اید همین قران ؛پیامبر اسلام را رحمت العالمین میخواندو میفرماید عالم را به خاطر وجود پیامبر خلق کردم .خوب همین پیامبر شارع دین است واصولی که جزء بدیهیات است در فروع دین به صورت سنت بنیانگزاری کرده است شما تحت هیچ شرایطی نمی توانید این بدیهیات منکر شوید مَثل آن این است که بگوییم۲x۲=۵ وبااین روش شما قطعاً دربن بست منطقی قرار گرفته اید وگرنه در طول تاریخ افراد بسیار زیادی با هوش تر وبا سواد تر از من وشما بودند که اصول وحتی آیات قران را به چالش بکشند ولی نتوانستندالبته هدف امثال بنده از اینکه وقتی میگزاریم وارد این بحث شده ام صرفا از سر دلسوزی وخدای نخواسته قصد تخریب کسی رانداریم یاعلی مدد
    )یتمیش ایکی ملت تن سچیلر گروه ناجی(  یعنی گروه ناجی یا همون گروه هفتاد و سوم از هفتاد و دو ملت برگزیده میشود یعنی از انسان های پاک و درستکار، دیندار یا بی دین یا کافر و مشرک اما پاک و درستکار نه فقط از مسلمونا بلکه از تمامی مذاهب و عقاید
    به نام قادر مطلق :بحث با شما اب در هاون کوبیدن هست با نگاهی گذرا میتوانستی  در کتاب برهان الحق ومعرفت الروح استاد نورعلی الهی به سوالهای ابتدایی وشبهات عوامانه ات دسترسی پیدا کنی دیگه نیاز ب کوس وطبل نبود چون فلسفه استاد نورعلی الهی بر محور عقلانیت ومعنویت علمی استور هست وکتابها هم در دسترس کل بشریت هست دیگه من جایز نمیدونم وقت وانرژیم مصروف موضوعی بدارم که توسط این بزرگوران به اندازه کافی وافی تشریح وتفسیر وتدبین فرموده اند.ودر دسترس همگان قرار دارد ودوستان ومنتقدان میتوانند بدون حب وبغض مطالعه نمایند وقضاوت بر عهده این عزیزان هست .وبا اصول عقاید استاد نورعلی الهی بحثم را به پایان میرسانم وارزو وتوفیق روز افزون برای تمامی دوستان ومنتقدان دارم 

    گرخوای پی بری از اصل دین
    این اصول است وعقاید برگزین
    اولا،ایمان بیاور زان خدا 
    هست بی همتا وفرد نامرئیا
    بی شریک است ونزادولایموت
    بهر تعریفش همین بس درثبوت 
    ثانینا ،موجود هرچه هر زمان 
    نیک دان چون بد نباشد زاصل،ان
    اگر عمل بد شد کسی،بد آن عمل 
    توبکوش برمحومثلش ماحصل
    نیکوان هم هرکسی در هرمقام
    گشت معروف ،بر تو واجب احترام
    ثالثا،در هرزمان ومکان 
    انچه نیکویش بدانند عاقلا
    انتظام وحفظ اسایش شود
    بهر مردم ،مصدرش ازحق بود 
    تو عمل کن برخود وبردیگران
    ضد ان راچیست دوری جو از آن 
    بعد از آن هرمذهبی کردی قبول 
    ان که نبود برخلاف این اصول 
    هست جایز ،لیک شرطش این بدان 
    با عقیده کن عمل زاحکام ان 
    نورعلی تحقیق کردویافت این
    جوهر ادیان باشد وز یقین

    به نام خداوند جان و خرد
    با سلام و عرض ادب
    و با تشکر از پاسخ مفید و مختصر جناب عطا، به نظر می رسد که جناب اسد چاره ای بجز پاسخ های قبلی که آقای عطا نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند، ندارد. اما غافل از این که پاسخ این پرسش های که به نظر ایشان مردود و باطل می باشند و پیشاپیش هر نوع استدلالی در این نباحثی که آنها را گمراه کننده می داند، نوعی سفسطه گری می پندارد!
    به همین دلیل ادامه چنین مناظره و یا مباحثه ای که نتایج آن از قبل مشخص و مبرهن است بی حاصل و به نوعی آب در هاون کوبیدن است. 
    اما اگر نیت برخی از آقایان خیر و صلاح و به دور از عناد و کینه دیرینه بوده و اهداف آنان بر مبنای محبت و صمیمیت و به منظور ایجاد وحدت و استقرار بیش از پیش امنیت بود، مباحث خود را بر اساس مشترکات و با محوریت اصول دین، متمرکز نموده و از افتراعات، افتراقات و ایرادات بنی اسراییلی حتی الامکان پرهیز می نمودند
    اما بحث با عده معدودی که همه ادیان و مذاهب و آیین ها را باطل می دانند و جامعه را بجای دعوت به وحدت که جنبه شعاری دارد و در عمل نیمی از آنها را نسوان می دانند و دیه آنها حتا اگر دانشمند و استاد دانشگاه هم باشند، نصف دیه نوزاد پسربچه هایت و سایرین را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده و خودی ها را به با بصیرت و بی بصیرت، و افراد بصیر را به ذوب شده و یا ذوب نشدگان در ولایت منقسم نموده و بر این مبنا دست آنها را در مزایا و ویژه خواری ها آزاد می گذارند. 
     ذوب شدگان در ولایت مطلقه ای که از آن خداوند است و جانشینانش فقط  انبیا و اولیا و قدسین می باشند.
    سخن در این وادی بسیار است و ناگفته های فراوان را به تاریخ می سپارم، تاریخ هایی که اگر توسط اندیشمندان و منصفان نگاشته شود، قاضی تیزبین، افشاگر و بی رحمی است.
    به هر حال همانگونه که در اولین کامنت هایم یادآوری نمودم، اگر قرار باشد که به دنبال افتراقات و پرسش های انتقادآمیز باشیم، می توان صدها پرسش بی پاسخ مطرح نمود که برخی از آنها را حتا با توجیه اعجاز نیز نمی توان باور نمود.
    بر فرض شکافتن دریا به امر حضرت موسی، به منظور عبور قوم بنی اسراییل که با بالا آمدن سطح دریا موجب ویرانی ده ها شهر و صدها روستا و نابودی زندگی ده ها هزار مردم بی گناه به دلیل سونامی و جریان میلیون ها لیتر آب در  آن حوالی می شد، با توجیه معجزه حضرت موسی که کلیم الله بود و به دلیل برتری قوم یهود به پذیریم که با عدالت خداوند منافات دارد. زیرا:« برترین انسان ها به فرموده قرآن مجید، با تقواترین آنهاست.»
    اما بسیاری از پرسش ها را نمی توان با عقل و خرد و یا با استدلال قبول و باور نمود. برا مثال: چرا خداوند این همه پیامبر و امام را در یک منطقه محدود و مشخص که اکثر آنها در محدوده فلسطین بودند، برگزیده و سایر مردم در مناطق گسترده جهان، مانند چین، هندوستان، روسیه و کانادا و ... و یا قاره هایی مانند آفریقا، اروپا، آمریکا و استرالیا را فراموش نموده که یک یا چند نفر از این رسولان بزرگوار را برای ارشاد آنها مبعوث نمودند؟ 
    با عنایت به اینکه درک خط مشی های عالیه و سیاست های کلان باریتعالی خارج از درک بنده و امثال بنده است، از آن صرفنظر می کنم. اما در عجم که چرا روزه و نماز هیچیک از رسولان اولوالعزم با هم خوانایی ندارند و نه فقط قبله آنها، بلکه تعداد روزهای صیام آنان نیز با هم متفاوت است. از آن جالب تر خوردن گوشت خوک و نوشیدن مشروب را برای یهودیان و مسیحیان جایز می دانند ولی بعد از چند سال بدمستی های نازه مسلمانان، آناه نوشیدن شراب برای مسلمانان حرام شد و خطاکاران را مستوجب 72 ضربه شلاق اعلام گردید.   
    البته این نوع تصمیمات هم بستگی به همان خط مشی هایی دارد که قابل درک ما نیست و یا نمی توان فهمید که چرا روزه برخی از ادیان ابراهیمی سه روز تعیین شد و برای مشرف شدن نوزادان به دیانت مسیحی، بایستی چند قطره شراب در دهان آنان چکاند و در بزرگسالی نیز نوشیدن انواع مشروبات آزاد است. شاید بستگی به شرایط اقلیمی و یا ظرفیت افراد دارد. 
    به هر حال تنها می توان خود را چنین قانع نمود که خداوند بهتر از همه خیر و صلاح بندگانش را می داند و به قول معروف: «صلاح کشور خویش خسروان دانند.»
    اما، پرسشی که پس از نوشتن وبلاگی در مورد ذوالقرنین توسط یکی از خوانندگان ارجمند مطرح شد و بعد از چند سال هنوز بنده در پاسخ آن حیران مانده ام این است که چرا در قرآن کریم، ذکر شده خورشید به چشمه گل تیره فرود می رود؟ 
    حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿۸۶﴾

    تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید به نظرش آمد که [خورشید] در چشمه‏اى گل‏آلود و سیاه غروب مى‏کند و نزدیک آن طایفه‏اى را یافت فرمودیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا عذاب مى‏کنى یا در میانشان [روش] نیکویى پیش مى‏گیرى (۸۶)

    یکی از شبهاتی که از دیدگاه علمی باطل است.

    پرسش اینجاست، آیا خداوندی که خالق جهان هستی است، استغفرالله نمی داند که این زمین است که به دور خود می چرخد و شب وروز پدید می آید؟

    و یا نمی شد به یکی از این همه انبیا و اولیا توسط جبرییل خبر می داد که در زیر پای آنها دریایی از نفت و اقیانوسی از گاز نهفته است و آنها قبل از دانشمندان و مکتشفان آنها را استخراج نموده تا مسلمانان در این مناطق دچار این همه فقر و فاقه نشوند و حضرت علی ناچار نمی شد که قبل از خلافت، بسیاری از روزها کارگری نموده و شب ها آرد به درب منزل فقرا و مسکینان ببرد و خود نیز به منظور همنوایی با مردمان فقر و بینوا با قرصی نان جو سد جوع نمایند؟

     لذا اگر قرار باشد به دنبال شبهات، افتراغات و پرسش های بی پاسخ باشیم که الاماشاءالله است و نکات فوق الذکر مشتی از خروارهاست و ریشه در فرهنگی دارد که مردمش اغلب دختران خورد سال را زنده بگور می کردند و یا باور داشتند که پس از مرگ بت های بزرگی مانند لات و منات و عزا، روح آنها به صورت (غرانیق) پرنده آبی که به نظر آن بت پرستان مقدس بود و در آسمان بپرواز در می آید!

     


    در پایان: 

    خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرموده و از دروغ، ریا، تزویر، تبعیض و دنیاپرستی و از اسارت نفس اماره برحذر دارد.

     به نام خداوند جان و خرد

    با سلام و عرض ادب

    و با تشکر از پاسخ مفید و مختصر جناب عطا،

     به نظر می رسد که جناب اسد چاره ای بجز پاسخ های قبلی که آقای عطا نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند، ندارد. غافل از این که پاسخ این پرسش هایی که به نظر ایشان مردود و باطل می باشند و پیشاپیش هر نوع استدلالی در این مباحثی که آنها را گمراه کننده می پندارند، مانند: (دونان دون یا رجعت پس از مرگ، به منظور فرصت مجدد جهت  جبران مافات، تزکیه نفس و تکامل که در واقع با عدالت و رحمت الهی خوانایی دارد.)، ولی مورد انتقاد افرادی است که مانند ایشان می اندیشند و این نوع برداشت ها را اغلب به سخره می گیرند، نگرش ها و باورهایی که علاوه بر مردم اهل حق، برای میلیاردها انسان با مذاهب و مکاتب گوناگون در جهان قابل قبول و یا مورد تأمل می باشد. به همین دلیل ادامه چنین مناظره و یا مباحثه ای که نتایج آن از قبل مشخص و مبرهن می باشد، به نوعی آب در هاون کوبیدن است! 

    در حالی که اگر نیت برخی از آقایان، به دور از خشم و خودبرتربینی و یا عناد و کینه های دیرینه بوده و اهداف آنان بر مبنای محبت و صمیمیت و به منظور ایجاد وحدت و استقرار بیش از پیش امنیت بود، مباحث خود را بر اساس مشترکات و با محوریت اصول دین، متمرکز نموده و از افتراعات، افتراقات و ایرادات بنی اسراییلی حتی الامکان پرهیز می نمودند.

    لذا بحث و تبادل نظر با افرادی که بجز مذهب خود، سایر ادیان، مذاهب و آیین ها را باطل و گمراه کننده می دانند و مردم را بجای دعوت به وحدت که جنبه شعاری یافته ولی در عمل خلاف آن به منصه ظهور می رسد. زیرا نیمی از مردم را طبقه نسوان می دانند و دیه زنان را حتا اگر فرهیخته، دانشمند و استاد دانشگاه هم باشند، نصف دیه پسربچه ها می دانند! جامعه را نیز به اُمت و ملت، یا خودی و غیر خودی و خودی ها را به با بصیرت و بی بصیرت، و افراد بصیر را به ذوب شدگان و یا ذوب نشده در ولایت تقسیم کرده و بر این مبنا مقامات حساس و مسوولیت های غیرمسوولانه را به آنها محول نموده و دست این نوع مافیاها و آقایان فراقانونی و آقازاده های اغلب دزد آنها را در چپاول بیت المال، اخذ وام های چند صد میلیاردی و حقوق های چند صد میلیونی و سایر مزایا و ویژه خواری ها باز می گذارند. کسانی که در هر دولتی پست های آنها جابجا شده و یا به صورت دولت در سایه، به ظاهر هیچکاره و در عمل همه کاره و تصمیم گیرنده نهایی هستند!

     به هر حال همانگونه که در اولین کامنت هایم یادآوری نمودم، اگر قرار باشد که به دنبال افتراقات و پرسش های انتقادآمیز باشیم، می توان صدها پرسش بی پاسخ مطرح نمود که برخی از آنها را حتا با توجیه اعجاز نیز نمی توان موجه و باور نمود.

    به عنوان نمونه، شکافتن دریا به امر حضرت موسی، به منظور عبور قوم بنی اسراییل که با بالا آمدن سطح دریا موجب ویرانی ده ها شهر و صدها روستا و نابودی زندگی ده ها هزار مردم بی گناه به دلیل سونامی و جریان میلیون ها لیتر آب در  آن حوالی می شد، با توجیه معجزه حضرت موسی که کلیم الله بود و به دلیل برتری قوم یهود به پذیریم که با عدالت خداوند منافات دارد. زیرا:« برترین انسان ها به فرموده قرآن مجید، با تقواترین آنهاست.»

    همچنین بسیاری از پرسش ها را نمی توان با عقل و خرد و یا با منطق و استدلال باور نمود. به عنوان مثال: 

    چرا خداوند این همه پیامبر و امام را در یک منطقه محدود و مشخص که اکثر آنها در محدوده فلسطین بودند، برگزیده و سایر مردم در مناطق گسترده جهان، مانند چین، هندوستان، روسیه و کانادا و ... و یا قاره هایی مانند آفریقا، اروپا، آمریکا و استرالیا را فراموش نموده که یک یا چند نفر از این رسولان بزرگوار را برای ارشاد آنها مبعوث نمودند؟ 

    با عنایت به اینکه درک خط مشی های عالیه و سیاست های کلان باریتعالی خارج از درک بنده و امثال بنده است، از آن صرفنظر می کنم. اما در عجم که چرا روزه و نماز هیچیک از رسولان اولوالعزم با هم خوانایی ندارند و نه فقط قبله آنها، بلکه تعداد روزهای صیام آنان نیز با هم متفاوت است. از آن جالب تر خوردن گوشت خوک و نوشیدن مشروب را برای یهودیان و مسیحیان جایز است، ولی بعد از چند سال بدمستی های تازه مسلمان ها، نوشیدن شراب برای مسلمانان حرام شد و خطاکاران را مستوجب 72 ضربه شلاق اعلام گردید. (همانگون که برای یارسان غیر مجاز است.)  

    البته این نوع تبعیضات و تصمیمات هم، بستگی به همان خط مشی هایی دارد که قابل درک ما نیست و یا نمی توان فهمید که چرا روزه برخی از ادیان ابراهیمی سه روز تعیین شد و برای مشرف شدن نوزادان به دیانت مسیحی، بایستی چند قطره شراب در دهان آنان چکاند و در بزرگسالی نیز نوشیدن انواع مشروبات آزاد است. شاید بستگی به شرایط اقلیمی و یا ظرفیت افراد دارد. به هر حال تنها می توان خود را چنین قانع نمود که خداوند بهتر از همه خیر و صلاح بندگانش را می داند و به قول معروف: «صلاح کشور خویش را خسروان دانند.»

    اما، پس از نوشتن وبلاگی در مورد ذوالقرنین با استناد به رفرانس های تورات و قران مجید سوره کهف، پرسشی که توسط یکی از خوانندگان ارجمند مطرح شد و بعد از چند سال هنوز بنده در پاسخ آن ناتوان و حیران مانده ام این است که 

    «چرا در قرآن، ذکر شده است، خورشید به چشمه گل تیره فرود می رود؟ 

    حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿۸۶﴾

    تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید به نظرش آمد که [خورشید] در چشمه‏اى گل‏آلود و سیاه غروب مى‏کند و نزدیک آن طایفه‏اى را یافت فرمودیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا عذاب مى‏کنى یا در میانشان [روش] نیکویى پیش مى‏گیرى (۸۶)»

    پرسش اینجاست، آیا خداوندی که خالق جهان هستی می باشد، استغفرالله نمی داند این زمین است که هر 24 ساعت یکبار به دور خود می چرخد و شب وروز پدید می آید؟

    و یا نمی شد به یکی از این همه انبیا و اولیا توسط جبرییل خبر می داد که در زیر پای آنها دریایی از نفت و اقیانوسی از گاز نهفته است و آنها قبل از رنسانس و جدا کردن دین از دانش و دور نمودن مذهب از سیاست، دانشمندان و مکتشفان آنها را کشف و استخراج نموده تا مسلمانان در این مناطق گرم و محروم قرن ها دچار این همه فقر و فاقه نشوند.  و حضرت علی (ع) نیز قبل از خلافت، ناچار نمی شد گه بسیاری از روزها کارگری نموده و شب ها مقداری آرد به درب منزل فقرا و مسکینان ببرند و خود نیز به منظور همنوایی با مردمان فقیر و بینوا، با قرصی از نان جو سد جوع نمایند؟

     لذا اگر قرار باشد به دنبال شبهات، افتراقات و پرسش های بی پاسخ باشیم که نکات فوق الذکر مشتی از خروارهاست و ریشه در فرهنگی دارد که مردمش در آن دوران جهالت اغلب دختران خورد سال را زنده بگور می کردند و یا باور داشتند که بت های بزرگی مانند لات، منات و عزا، دارای روح هستند و پس از مرگ به صورت (غرانیق) پرنده آبی که به نظر آن بت پرستان مقدس بود و در آسمان بپرواز در می آید! 

    (به همین دلیل با گفتن نام غرانیق، بت پرستان سجده می کردند و این قضیه موجب نوشتن کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی هندی الاصل گردید. نوسنده انگلیسی تباری که قبلاٌ جایزه اسلام شناسی را اخذ نموده بود.)  

     در پایان: 

    خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرموده و از دروغ، ریا، تزویر، تبعیض و دنیاپرستی و از اسارت نفس اماره برحذر دارد.

    به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست

    دوستان عزیز و ارجمند، با سلام و احترام، بسیار مفتخرم که  کلام خود را با یکی از سخنان گهربار حضرت علی (ع) آغاز نمایم که فرموده اند: «نادان تر از افرادی که در امورات زندگی، همواره افراط و تفریط می کنند، ندیده ام.»

    از بدو تاریخ مدون تا پایان حیات بشر که سرانجام آن هم چندان هم دور نیست، بیش از هر چیز افراد جاهل، خودشیفته و مقتدر توانسته اند، خسارات جانی و مالی اغلب جبران ناپذیری را به خود و یا به همنوعان خویش وارد نمایند!

    با این مقدمه و یادآوری این نکته که معمولاٌ در زندگی سعی کرده ام، حرف آخر را در آخر بزنم و از زمانی که وارد این مبحث مطول و بی حاصل شده ام تا به حال حتی الامکان تلاش نموده ام که نقش روشنگرانه و وحدت بخشی ایفا نموده و یادآوری کنم که به نظر بنده مبانی شریعت و اصول حقیقت دو روی یک سکه ارزشمند می باشند.

    اما متأسفانه بنا به هر دلیلی موانع و سنگ اندازی هایی در این مسیر مشاهده شده و بنده را وادار نموده اند که از موضع بی طرفی خارج و نقش منتقدانه ای ایفا نمایم. غافل از این که برخی نمی توانند با ترفندهایی گروه یارسان را که در حدود سه میلیون نفر می توان تخمین زد با هر نوع برداشت و باوری که باورمندان از آیین باطنی اهلحق دارند، تا زمانی که معتقد به سیر کمال و پیروی یا علاقمندی صادقانه به بنیانگذار حقیقت حضرت سلطان اسحاق هستند، از هم تفکیک و جدا نمایند.

    به عبارت دیگر عده ای از آنها را به ظاهر بر حق و گروه دیگر را با هر نوع کم و کاستی هایی که در اکثر دین باوران وجود دارد، آنها را باطل و گمراه پندارند!

    زیرا مطابق فسیل های موجود، از هنگام آغاز نسل های اولیه انسانی (نئاندرتال ها تا به حال که حدود 195 سال می گذرد) و انقراض آنها  و پدید آمدن نیای انسان های هوشمند یا (هو موساپینس) و خروج از غارها و زندگی در دشت ها و شروع کشاورزی، به دلایل گوناگون که مهمترین دلیل پناه بردن آنان به نیروهای ماورایی که اغلب به صورت پرستش بت هایی دست ساز که اشکال و تنوع زیادی داشتند، جهل و ترس از عوامل طبیعی مانند سیل، زلزله و آتشفشان و یا خشکسالی، قحطی و بروز بیماری های مهلکی بود که اغلب به صورت همه گیر (اپیدمی) در می آمد. به منظور آشنایی بیشتر علاقمندان اشاره ای به آغاز مهاجرت آنها از آفریقا که شرایط زیست نامساعدی پیدا کرده بود تا به حال که  حدود شصت هزار سال می گذرد، ده ها هزار دین و آیین و مذهب و صدها هزار انواع مکاتب و بینش های دینی و ضد دینی پدید آمده است که در زمان اوج اقتدار اکثر پیروان آنها خود را برحق و برتر از همه و سایرین را باطل و گمراه می پنداشتند.

     بنا براین اگر عده ای همچنان خود را بر طبل نفاق کوبیده و مذهب خود را برتر و آیین دیگران را گمراه و باطل انگارند، جای تعجبی ندارد واین خود بهترین نشانه خودشیفتگی و عدم قدرت جذب آنهاست که نمی توانند بر مبنای مشترکات، موجب وحدت و پیوند دل ها گردند.

    هر چند ممکن است مقاصد دیگری در پس این نوع موضعگیری های سرسختانه نهفته باشد و با این نیت که عده ای از باورمندان را سرگرم این نوع مباحث بیهوده نمایند تا اربابان آنها بتوانند با آسودگی بیشتر مشغول غارت و چپاول شده و با رانتخواری و زمینخواری و ... به عیش و نوش پرداخته و به ریش این نوع فریبخوردگان بخندند! 

    و سلام نامه تمام

    هـــــــــــو اول و آخر یار

     

    با درود و بدرودهای بسیار

     عقل و ادب حکم می کند، ضمن خداحافظی از یاران عزیز و دوستان ارجمند و پوزش از کاستی ها و نواقص برداشت هایم، از برادر محقق و بزرگوار جناب اسد و همچنین مبتکر این سایت روشنگرانه جناب آقای سید محمد علوی زاده که مطالب بنده و سایر یارسان مظلوم را بی کم و کاست منعکس نمودند، بسیار ممنون و سپاسگزار باشم. زیرا بنا به توصیه یکی از بزرگان، هنگامی می توان احساس نمود که به مقام آدمیت رسیده ایم که بتوانیم غرورشکنی نموده و کفش های مخالفان عقاید خود را در جلو پایشان جفت نماییم.

    در ضمن شاید به دلیل بالا رفتن سن در هنگام نوشتن مطالب با وجود دقت بسیار باز هم کلماتی در جمله حذف می شود. برای مثال در جمله:

    مطابق فسیل های موجود، از هنگام آغاز نسل های اولیه انسانی (نئاندرتال ها تا به حال که حدود 195 سال می گذرد) 

    این در حالی است منظور بنده از هنگام آغاز نسل های اولیه انسانی تا به امروز حدود 195 هزار سال بوده است و لذا از این بابت و سایر اشتباهات نوشتاری در این وبلاگ صمیمانه عذر خواه هستم.

    خداوند بی همتا و وصف ناپذیر ما را حتا یک لحظه به خود و نفس اماره و سیری ناپذیر وا مگذارد.

    یا علی 

    باسلام:جناب علی اعلایی در میان جماعت مورد انتقاد حضرت عالی یعنی همین جماعتی که به قران واسلام تحت عنوان مذهب تشیع ایمان دارند صدهها هزار نفر با این عقیده برای دفاع از کیان این سرزمین که جنابعالی وسایر همفکرانت در آن تنفس میکنید عزیزترین سرمایه شان یعنی جانشان را فدا نمودند بدون آنکه دنبال منافعی باشند .کم نبودند مردان مردی که به خاطر رفاه وآسایش هم وطنانمان هستیشان رافدا نمودندآخرین نمونه آن همین دوستان آتشنشان بودند که خود فدای دیگر هم وطنانمان نمودند.البته اینجانب شیوه ی بحث برادر عزیزمان اسد را نمی پسندم به هر حال ما قصد تفتیش عقاید دیگران رانداریم ولی روش بحث کردن جنابعالی که همه اش با کنایه های ناحق سیاسی همراه هست به دور ازانصاف میبینم صاحب محترم این سایت امکانی را فراهم آورده که هرکسی دیدگاه شخصی خود را طرح کند لذا روا نیست مطالب کنایه آمیز که جنبه تهمت وافتری دارد بیان شودمثلا در ۲۵دیماه کنایه به برادرمان اسد زدی که حداقل از جانب کسی که ادعای اهل حق دارد بعیداست .بالاخره نمی دانم شما قرآن قبول دارید یا نه?اگر قبول دارید که قران می فرماید انجیل وتورات تحریف شده اند دقیقا بنده در بدو ورود به این سایت مثالی از اعجاز قران واثر اعجاز گونه قران در شخصی به نام کاظم کریمی که هنوز فرزندش درقید حیات است آوردم(دوستان میتوانند سرچ کنند )چون میدانستم بزرگترین مشکل بزرگان جامعه ی اهل حق نشناختن دقیق قرآن است.از اعجاز بسیار بزرگ پیامبر اسلام نه شق القمر بوده نه زنده کردن مردگان بود نه عصای موسی بوده؛بلکه بلکه بلکه خود قرآن بوده است معجزه ای برای همه ی دوران واعصار,کاظم کریمیهای فراوانی در طول قرون دهه ها وسالهای گذشته پا به عرصه وجود گذاشتند تابیدار باشی برای ابنا بشر باشند داستانهای مصداقی فراوان در مورد اعجاز قران وجود دارد مثلا قرآن نگل در کردستان حتما شما هم شنیدی !!البته باید توجه داشت کرامات با اعجاز فرق میکنه مثلا شفا یافتن مریض یابرکت یافتن مال..بخاطر فلانه امامزاده یا حتی قران یا فلان دعاو.. وجود داشته ولی معجزه اینجاست شخصی بی سواد یک شب متحول میشود وحافظ جرء به جزء قریب ۶۲۰۰ آیه میشود این دیگر باور کنید چیز دیگری است,تقریبی که شما می فرمایید ما هم قبول داریم ما وقتی قبله ی واحد داریم پیامبر واحد داریم قران واحد داریم حضرت علی(ع) و۱۱ امام دیگر را داریم و ایران  بزرگ را داریم چرا متحد نباشیم متاسفانه آنچه که زننده است این است مادر همین بحثها ما نمی توانیم به صورت منطقی از بعضی تمایلات قبیله ای وقومی خود عقب نشینی کنیم وآن را اصلاح کنیم مثلاشماهنوز اصرار دارین روزه سه روز است و..یا دوستان دیگر کعبه را عملا رد میکنند پردیور قبله میکنند اگر از نگاه بالاتری نگریسته شود این موارد قابل رفع است .به نظرشما این گونه فرقه گرییها منجر به وحدت میشود.مثلا در مورد همین پردیور را قبله کردند خود شما می دانم مخالف هستید آیا درست است?شاید شخصی گذرش به یکی از روستاههای ... افتاد آیا صحیح است در یک کشور اسلامی جرات نکند ناهاری که مقداری گوشت همراه آن است میل کند چون احتمال میدهد ذبح اسلامی صورت نپذیرفته است آیا این در جهت وحدت است?
    به نام خداوند جهان افرین :ما مجبور میشویم در قبال کامنت ها جوابگو اقای حقیقت شما با جناب اسد چرا همیشه بدبین هستید ونیمه خالی لیوان رو نگاه میکنید (دل هر ذره که بشکافی افتابیش درمیان بینی)جناب اقای علی اعلایی یه اانسان ازاد اندیش و وارسته هستند انتقادی همه اگر نموده اند به ان دسته افراد مسئول حکومتی که از مقام ومسئولیتشان سواستفاده وحق وحقوق جامعه را پایمال وضایع نموده اند اما جامعه الحق هم در خوشی وغم  همیشه در کنار دیگر افراد بوده اند وهستند مصداق همین شعر شیخ سعدی الرحمه (بنی ادم اعضای یکدیگرند    که در آفرینش ز یک گوهرند )اصل مسلک ما بر مبنای خدمت بی ریا به مخلوق خداست من وقتی آن گذشت وایثار اتش نشانها را مشاهده نمودم  انقدر متاثر وغمگین شدم وواقعا زبان از گفتن ان جانفشانی قاصر هست و هیچ لغت ولفظی نمیتواند احساست وحس انسان دوستی مرا بیان نمایدوفقط اشک ریختم  وبرای خانواده و آن شهیدان طلب مغفرت وصبر از درگاه خداوند نمودم دلیل براین نیست انسان مسلک یا مذهبی اختیار نماید ودیگر مذاهب را رد نماید اینا حس انسان دوستی هست وظیفه شرعی اخلاقی وعرفی هر مخلوقی در قبال سایر مخلوقات هست اگر من واقای علی اعلایی وسایر دوستانم اگر اونجا بودیم حتما وقطع به یقین تا پای جان می ایستادیم  سعد یا مرد نکونام نمیرد  مرده انست که نامش به نیکو نبرند مرگی وجود ندارد فقط یه لباس عوض کردن هست 
    یا خالق متعال و یا سلطان حقیقت

    امیدوارم این آخرین کامنت بنده باشد که چند ماهی است ناخواسته وارد مباحثی شدم که به امید وحدت شروع نمودم، ولی متأسفانه متوجه شدم که فاصله ها و عمق شکاف ها بقدری ژرف است که به این نتیجه رسیده ام اصلح است که محترمانه از این چاه ویل خود را نجات دهم. اما هر بار که خدا خافظی می کنم، بحث جدید و باب نوینی مطرح می شود که پاسخ ندادن آن نوعی بی حرمتی محسوب می گردد.
    بعد از این مقدمه کوتاه خدمت جناب حقیقت عرض سلام و احترام دارم  و بعرض عالی میرسانم:

     

    1 - آیا با آن همه توضیح و استدلال مبنی بر ارتباط میان مراحل شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت، جنابعالی هم مانند آقای اسد، هنوز باور ندارید که مردم اهل حق از جماعت مسلمان ایرانی جدا نیستند؟!

    لذا لازم به یادآوریست که این مردم حق پرست و با اخلاص، با وجود این همه توهینات، تهمت ها و تبعیضات قانونی و غیر قانونی، اما در مواقع خطر و حمله دشمن، همچنان دوشادوش برادران مسلمان و سایر هموطنان عزیز و رزمندگان عزیز و جان بر کف، برای حفظ  کیان و مام وطن شجاعانه جانفشانی ها نموده و خدمات ارزنده و شایسته ای در مناطق جنگی به منصه ظهور رسانده اند. به عنوان مثال: این همه شهیدان و جانبازان یارسانی که نام آنها در بنیاد شهید موجود است، نمونه های بارزی از اعتقاد و اثبات حقانیت و صداقت این قوم محروم و فراموش شده می باشد.

    ناچارم برای اثبات ادعایم، اشاره ای به داوطلب شدن خودم در هنگامی که بعد از پذیرش قطعنامه و شیوع وبا در منطقه غرب، از طرف وزارت دفاع به مرکز بهداشت و درمان استان کرمانشه اعزام شده و با یاری خداوند متعال توانستم بعنوان رییس ستا مبارزه با التوز استان کرمانشاهان، مانع اپیدمی و شیوع همه گیری در منطقه و ممانعت از گسترش این بیماری واگیردار و مهلک به سایر استان های کشور گردم. مدارک آن نیز در وزارت بهداشت و درمان موجود می باشد.

    بنده اگر اگر انتقادی دارم روی سخنم با اختلاسگران، مافیا ها و آقازاده های دزد و خودشیفته ایست که در موقع جنگ اغلب فرزندان آنها در ویلاهای شمال در حال خوشگذرانی بودند و عده ای دیگر نیز با بورسیه های تحصیلی راهی ممالک غربی شده و با دلارهای نجومی و بادآورده در حال معامله اسلحه و یا عیش و نوش بودند. بنا براین اعتراض بنده به دلال های نفتی، دکل دزدها، زمینخواران، رانتخواران و ویژه خواران است که این نوع مفاسد و اختلاس ها را به تاریخ نویسان محول نموده ام که تفسیر و تحلیل آنها منجر به کتابی هفتاد منی خواهد شد.

     

     2 - در مورد اثبات حقانیت قرآن مجید، به همین نکته بسنده می کنم که برای اثبات نورانیت خورشید نیازی به چشمان بینا نمی باشد، گرما و درخشندگی آفتاب براحتی هر نابینایی نیز می تواند درک و احساس نماید. نقد و پرسش های بنده نیز به منظور رفع شبهات و درک زمانی از احکام و مفاهیم عمیق و عرفانی آیات آن است. در غیر این صورت حق اعتراض به اجرای دستورات قرآنی توسط گروه های افراطی و قارچ گونه بنیادگرایان در خاورمیانه و سایر نقاط جهان می باشد.

     

    3 )  - نظر به این که بارها قصد کناره گیری از این مباحثه بی حاصل که بنای آن از ابتدا کج بوده و آقای اسد با توهین به مقدسات یارسان و اتهامات بی اساس و افتراعات بی بنیان به بنده موضاعات را منحرف و کج تر نمود و بعد از چندین مرتبه اهانت های مکرر جناب اسد به ساحت مقدس حضرت سلطان صحاک و توهین به دلیلان آنها را ذلیلان و سادات را سید خود خوانده خواندن و همچنین اتهامات ناروا و افتراعات که در صورت اثبات، حکم هر یک از آنها مرگ است، بنده بعنوان

    دفاع از خود، در مورخه 25 دیماه امسال برایشان

     خیلی مودبانه و دوستانه

    چنین نوشتم:

    با درود و بسیار بدورد

    جناب اسد، گویا از مرگ ما بیزارند و دوری ما را نمی توانند تحمل نمایند و به همین دلیل هر بار که قصد خداحافظی دارم،

    ایشان با روش ماکیاولی، سعی دارند با هر تهمت و اتهامی (از جاسوس فرانسه تا انکار منجی عالم بشریت و

    ...)، بنده را به واکنش وادار می کنند. (البته شاید هم می خواهند سر ما را هم زیر آب نمایند!)

     نمونه دیگر به سخره گرفتن شارب یارسان بود که در مورخه 22 مرداد، جنابآقای اسد چنین افاضه فضل نموده بود:

    «مردهای شما ظواهر خود را چنین آراسته کرده اید (سبیل ) که هر کسی شماها را می بیند وحشت می کند .

    اگر در گذشته سبیل را نشانه مردانگی می دانستند و هم اکنون سبیل را نشانه غیر بهداشتی و نامردی می دانند.»


    همانطوری که می دانید، پاسخ کلوخ انداز سنگ است . در حالی که یادآوری روش ماکیاولی که هدف، وسیله را توجیه می نماید، در مقابل آن همه توهینات و افتراعات پوچ و در عین حال خطرناک، سنگ ریزه ای بیش نیست! زیرا بنده باورها و عقاید ایشان را مورد تمسخر قرار نداده بودم و روش مباحثه ای که بکار گرفته بودند، مورد اعتراض قرار دادم. با این وجود قبل از کامنت جنابعالی بنده از ایشان  مؤدبانه خدا حافظی نموده و از فرصتی که جناب آقای علوی زاده در اختیا موافقان و مخالفان یارسان (اهلحق) قرار داده بودند، صمیمانه تشکر کردم.


    در پایان آرزوی توفیق و سربلندی برای همه ی باورمندان راستین و خدمتگذاران واقعی به این مردم شریف و به این کهن مرز و بوم، می نمایم.


    یا حق یا علی مدد، خدانگهدار 

    یا خالق متعال و یا سلطان حقیقت

    امیدوارم این آخرین کامنت بنده باشد که چند ماهی است ناخواسته وارد مباحثی شدم که به امید وحدت شروع نمودم، ولی متأسفانه متوجه شدم که فاصله ها و عمق شکاف ها بقدری ژرف است که به این نتیجه رسیده ام اصلح است که محترمانه از این چاه ویل خود را نجات دهم. اما هر بار که خدا خافظی می کنم، بحث جدید و باب نوینی مطرح می شود که پاسخ ندادن آن نوعی بی حرمتی محسوب می گردد.
    بعد از این مقدمه کوتاه خدمت جناب حقیقت عرض سلام و احترام دارم  و بعرض عالی میرسانم:

     

    1 - آیا با آن همه توضیح و استدلال مبنی بر ارتباط میان مراحل شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت، جنابعالی هم مانند آقای اسد، هنوز باور ندارید که مردم اهل حق از جماعت مسلمان ایرانی جدا نیستند؟!

    لذا لازم به یادآوریست که این مردم حق پرست و با اخلاص، با وجود این همه توهینات، تهمت ها و تبعیضات قانونی و غیر قانونی، اما در مواقع خطر و حمله دشمن، همچنان دوشادوش برادران مسلمان و سایر هموطنان عزیز و رزمندگان عزیز و جان بر کف، برای حفظ  کیان و مام وطن شجاعانه جانفشانی ها نموده و خدمات ارزنده و شایسته ای در مناطق جنگی به منصه ظهور رسانده اند. به عنوان مثال: این همه شهیدان و جانبازان یارسانی که نام آنها در بنیاد شهید موجود است، نمونه های بارزی از اعتقاد و اثبات حقانیت و صداقت این قوم محروم و فراموش شده می باشد.

    ناچارم برای اثبات ادعایم، اشاره ای به داوطلب شدن خودم در هنگامی که بعد از پذیرش قطعنامه و شیوع وبا در منطقه غرب، از طرف وزارت دفاع به مرکز بهداشت و درمان استان کرمانشه اعزام شده و با یاری خداوند متعال توانستم بعنوان رییس ستا مبارزه با التوز استان کرمانشاهان، مانع اپیدمی و شیوع همه گیری در منطقه و ممانعت از گسترش این بیماری واگیردار و مهلک به سایر استان های کشور گردم. مدارک آن نیز در وزارت بهداشت و درمان موجود می باشد.

    بنده اگر اگر انتقادی دارم روی سخنم با اختلاسگران، مافیا ها و آقازاده های دزد و خودشیفته ایست که در موقع جنگ اغلب فرزندان آنها در ویلاهای شمال در حال خوشگذرانی بودند و عده ای دیگر نیز با بورسیه های تحصیلی راهی ممالک غربی شده و با دلارهای نجومی و بادآورده در حال معامله اسلحه و یا عیش و نوش بودند. بنا براین اعتراض بنده به دلال های نفتی، دکل دزدها، زمینخواران، رانتخواران و ویژه خواران است که این نوع مفاسد و اختلاس ها را به تاریخ نویسان محول نموده ام که تفسیر و تحلیل آنها منجر به کتابی هفتاد منی خواهد شد.

     

     2 - در مورد اثبات حقانیت قرآن مجید، به همین نکته بسنده می کنم که برای اثبات نورانیت خورشید نیازی به چشمان بینا نمی باشد، گرما و درخشندگی آفتاب براحتی هر نابینایی نیز می تواند درک و احساس نماید. نقد و پرسش های بنده نیز به منظور رفع شبهات و درک زمانی از احکام و مفاهیم عمیق و عرفانی آیات آن است. در غیر این صورت حق اعتراض به اجرای دستورات قرآنی توسط گروه های افراطی و قارچ گونه بنیادگرایان در خاورمیانه و سایر نقاط جهان می باشد.

     

    3 )  - نظر به این که بارها قصد کناره گیری از این مباحثه بی حاصل که بنای آن از ابتدا کج بوده و آقای اسد با توهین به مقدسات یارسان و اتهامات بی اساس و افتراعات بی بنیان به بنده موضاعات را منحرف و کج تر نمود و بعد از چندین مرتبه اهانت های مکرر جناب اسد به ساحت مقدس حضرت سلطان صحاک و توهین به دلیلان آنها را ذلیلان و سادات را سید خود خوانده خواندن و همچنین اتهامات ناروا و افتراعات که در صورت اثبات، حکم هر یک از آنها مرگ است، بنده بعنوان

    دفاع از خود، در مورخه 25 دیماه امسال برایشان

     خیلی مودبانه و دوستانه

    چنین نوشتم:

    با درود و بسیار بدورد

    جناب اسد، گویا از مرگ ما بیزارند و دوری ما را نمی توانند تحمل نمایند و به همین دلیل هر بار که قصد خداحافظی دارم،

    ایشان با روش ماکیاولی، سعی دارند با هر تهمت و اتهامی (از جاسوس فرانسه تا انکار منجی عالم بشریت و

    ...)، بنده را به واکنش وادار می کنند. (البته شاید هم می خواهند سر ما را هم زیر آب نمایند!)

     نمونه دیگر به سخره گرفتن شارب یارسان بود که در مورخه 22 مرداد، جنابآقای اسد چنین افاضه فضل نموده بود:

    «مردهای شما ظواهر خود را چنین آراسته کرده اید (سبیل ) که هر کسی شماها را می بیند وحشت می کند .

    اگر در گذشته سبیل را نشانه مردانگی می دانستند و هم اکنون سبیل را نشانه غیر بهداشتی و نامردی می دانند.»


    همانطوری که می دانید، پاسخ کلوخ انداز سنگ است . در حالی که یادآوری روش ماکیاولی که هدف، وسیله را توجیه می نماید، در مقابل آن همه توهینات و افتراعات پوچ و در عین حال خطرناک، سنگ ریزه ای بیش نیست! زیرا بنده باورها و عقاید ایشان را مورد تمسخر قرار نداده بودم و روش مباحثه ای که بکار گرفته بودند، مورد اعتراض قرار دادم. با این وجود قبل از کامنت جنابعالی بنده از ایشان  مؤدبانه خدا حافظی نموده و از فرصتی که جناب آقای علوی زاده در اختیا موافقان و مخالفان یارسان (اهلحق) قرار داده بودند، صمیمانه تشکر کردم.


    در پایان آرزوی توفیق و سربلندی برای همه ی باورمندان راستین و خدمتگذاران واقعی به این مردم شریف و به این کهن مرز و بوم، می نمایم.


    یا حق یا علی مدد، خدانگهدار 

    ضمن تسلیت به بازماندگان حادثه ناگوار آتش سوزی و جان باختن اعدادی از عزیزان هموطنی که در صورت آموختن درس عبرت از سایر حوادث آتش سوزی و توجه مالک به اخطارهای مکرر شهرداری منطقه و یا قاطعیت شهرداری و دستگاه های ذیربط مبنی بر رعایت اصول ایمنی و ایمن سازی ساختمان، می شد از چنین رخداد جانگذازی پیشگیری می شد. 
    امیدوارم مسوولان ارشد مملکت بجای درگیری های جناهی و زد و بندهای سیاسی برای اخذ کرسی های مجلس و سایر مرکز قدرت کمس هم بفکر کردم باشند و یا لااقل از این واقعه غم انگیز درس گرفته و تصور کنند اگر خدای ناکرده زلزله 6 یا 7 ریشتری در تهران و یا سایر کلان شهرهای دیگر رخ دهد با توجه به حدود شصت در صد بافت فرسوده اغلب شهرها، در صورت عدم ایمن سازی و فقدان آمادگی مسوولان، کمبود امکانات لازم برای مقابله با چنین حوادث غیرمترقبه، عدم  آموزش و تمرینات کافی در مدارس، دبیرستان ها، دانشگاه و سایر دوایر دولتی و در نتیجه آماده نبودن مردم در هنگام زلزله بدون تردید فاجعه انسانی قابل پیش بینی است.
    جناب حقیقت که نام استعار ارزشمندی را برگزیده اید، در مورد کنایه های سیاسی نیز که مرقوم فرموده بودید:«روش بحث کردن جنابعالی که همه اش با کنایه های ناحق سیاسی همراه هست به دور ازانصاف میبینم. »
    خیلی دوست داشتم، جنابعالی که شخص شخیص و یا انصافی هستید، بجای کلی گویی، مصداقی و مستدل اظهار نظر می کردید. هر چند که قصد پاسحگویی ندارم و برای هر نوع بینشی احارام قائل هستم و قضاوت را بر عهده خوانندگان محنرم می گذارم.
    کلام آخر و پاسخ نهایی در مورد برخی از ابراز نظرهای اینجانب که ممکن است برداشت کنایه آمیز داشته باشد، یادآوری این نکته است، هنگامی که گروهی خود را بر جق و سایر ادیان، مذاهب و آیین ها را یاطل و ناحق و یارسان را گمراه و ... می دانند، در مقابل این پرسش مطرح می شود که اگر چنین است، پس این همه مافیاها و آقایان و آقازاده های دزد و فاسد، برادران قاچاقچی، این همه مفاسد شرم آور و این همه اعتیاد، بیکاری، گرانی، تورم و سایر معضلات اجتماعی در کرات و یا در کشورهای غیر شیعی وجود دارد و همه مسوولان و دولت ها از صدر تا ذیل افرادی صالح و دست پاک بوده و مردک را ولینعمت های خود می دانند که تمام هم و غم آنها حدمت به این ملت شهیدپرور است. اگر همه چنین بودند، اختلاس های نجومی و ثروت های باد آورده و چندین تن طلا به مفرق مبدل نمی شد و یا میلیاردها دلار (حدود 20 میلیارد دلار ناقابل) در مسیر ترکیه در آن کشور مفقود نمی شد و یا مصرف روزانه مواد مخدر این کشور به ده ها تن نمی رسید.
    هر چند در هر حکومتی حتا در نظام های شاهنشاهی 2500 ساله نیز کم و بیش انسان های صالح، شریف و خدمتگذار فراونی بوده اند که بدون ادعای و شعارهای توخالی سیاست آنها عین دیانت آنان بوده است، نه این که دیانتشان عین سیاست آنها توأم با ریا، تزویر و خدعه باشد!
    بنابراین در خوش بینانه ترین وضعیت این است که از عبارت معروف استفاده کرده و بگویم: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها!»
    به هر حال فراموش نکنیم که طبق رهنمود قرآن مجید شیطان و حضرت آدم با یک نافرمانی مغضوب و مترود شدند و به نظر بنده بازگشت به بهشت نیز جز با ترک محرمات و خدمت به خلق میسر و ممکن نمی باشد. 

    به فرمایش مولانا: تا دل مرد خدا نامد به درد   هیچ قومی را خدا رسوا نکرد!

    در پایان: بار دیگر با فرمایش گهربار حضرت امام حسین (ع) از دوستان و یاران خداخافظی می کنم که چه نیکو فرمودند:
    «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»

    یا حق 
    با سلام
    در جواب فرمایش شما:
    این پست ربطی به آتشنشانان و... غیره ندارد.
    به دلیل این که خیلی دوست دارم هر چه زودتر از این مبحث خود را کنار بگذارم، لذا با تعجیل به بررسی بعضی از ابهامات پرداخته و بدون مطالعه آنها را ارسال نمودم. ولی بعد از مدتی متوجه اشتباهات نوشتاری شدم.
    ضمن تسلیت به بازماندگان حادثه ناگوار آتش سوزی و جان باختن تعدادی از عزیزان هموطنی که در صورت آموختن درس عبرت از سایر حوادث آتش سوزی و توجه مالک به اخطارهای مکرر شهرداری منطقه و یا قاطعیت شهرداری و دستگاه های ذیربط مبنی بر رعایت اصول ایمنی و ایمن سازی ساختمان، به احتمال قوی می شد از چنین رخداد جانگذازی پیشگیری نمود. 
    امیدوارم مسوولان ارشد مملکت بجای درگیری های جناهی و زد و بندهای سیاسی برای اخذ کرسی های مجلس آینده و سایر مراکز قدرت کمی هم بفکر مردم باشند و یا لااقل از این واقعه غم انگیز درس گرفته و تصور کنند که اگر خدای ناکرده زلزله 6 یا 7 ریشتری در تهران و یا سایر کلان شهرهای دیگر رخ دهد، با توجه به حدود شصت در صد بافت فرسوده اغلب شهرها، در صورت عدم ایمن سازی و فقدان آمادگی مسوولان، کمبود امکانات لازم برای مقابله با چنین حوادث غیرمترقبه، عدم  آموزش و تمرینات کافی در مدارس، دبیرستان ها، دانشگاه و سایر دوایر دولتی و در نتیجه آماده نبودن مردم و یا تجهیزات کافی و تعداد لازم اوژانس های موجود در اماکن و ساختمان های مستحکم، در هنگام زلزله با ریشترهای خطرناک، بدون تردید فاجعه انسانی قابل پیش بینی است.

    جناب حقیقت که نام مستعار ارزشمندی را برگزیده اید، در مورد کنایه های سیاسی نیز که مرقوم فرموده بودید:«روش بحث کردن جنابعالی که همه اش با کنایه های ناحق سیاسی همراه هست به دور ازانصاف میبینم. »
    خیلی دوست داشتم، جنابعالی که شخص شخیص و یا انصافی هستید، بجای کلی گویی، مصداقی و مستدل اظهار نظر می کردید. هر چند که قصد پاسحگویی ندارم و برای هر نوع بینشی احترام قائل هستم و قضاوت را بر عهده خوانندگان محنرم می گذارم.
    کلام آخر و پاسخ نهایی در مورد برخی از ابراز نظرهای اینجانب که ممکن است برداشت کنایه آمیز داشته باشد، یادآوری این نکته است، هنگامی که گروهی خود را بر جق و سایر ادیان، مذاهب و آیین ها را یاطل و ناحق و یارسان را گمراه، مشرک، ملحد و ... می دانند، در مقابل این پرسش مطرح می شود که اگر چنین است و آنها محق و برحق هستند، پس این همه مافیاها و آقایان و آقازاده های دزد و فاسد، برادران قاچاقچی، این همه مفاسد شرم آور و این همه اعتیاد، بیکاری، گرانی، تورم و سایر معضلات اجتماعی در کرات و یا در کشورهای غیر شیعی وجود دارد و همه مسوولان و دولت ها از صدر تا ذیل افرادی صالح و دست پاک بوده و مردم را ولینعمت های خود می دانند و تمام هم و غم آنها خدمت به این ملت شهیدپرور است. اگر همه چنین بودند، این همه مصادره اموال (یکی از صدها نمونه آن همین ساختمان پلاسکو می باشد.)، این همه چپاولگری ها، اختلاس های نجومی و ثروت های باد آورده و چندین تن طلا یک شبه به مفرق مبدل نمی شد و یا میلیاردها دلار (حدود 20 میلیارد دلار ناقابل) در مسیر ترکیه در آن کشور یک روزه مفقود نمی شد و یا مصرف روزانه مواد مخدر این کشور به ده ها تن نمی رسید.
    هر چند در هر حکومتی حتا در نظام های شاهنشاهی 2500 ساله نیز کم و بیش انسان های صالح، شریف و خدمتگذار فراونی بوده اند که بدون ادعا و شعارهای توخالی، سیاست آنها عین دیانت آنان بوده است، نه این که دیانتشان عین سیاست و توأم با ریا، تزویر و خدعه باشد!
    بنابراین در خوش بینانه ترین وضعیت این است که از عبارت معروف ایرانی استفاده کرده و بگویم: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها!»
    به هر حال فراموش نکنیم که طبق رهنمود قرآن مجید شیطان که پیش نماز ملائک بود و یا حضرت آدم و حوا با یک نافرمانی مغضوب و مترود شدند و به نظر بنده بازگشت به بهشت نیز جز با تفضلات و الطاف خداوندی، انجام واجبات صادقانه، ترک محرمات و خدمت به خلق میسر و ممکن نمی باشد. 

    در غیر این صورت به فرمایش مولانا: تا دل مرد خدا نامد به درد   هیچ قومی را خدا رسوا نکرد!

    در پایان: بار دیگر با فرمایش گهربار حضرت امام حسین (ع) از دوستان و یاران خداخافظی می کنم که چه نیکو فرمودند:
    «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.»

    یا حق 

    یا حق مددی، مولا نظری

     

    با عنایت به این که اگر خداوند لطف و تفضل فرمایند، سعی می کنم  که این کامنت آخرین نظریات شخصی بنده از واقعیاتی باشد که طی هفت دهه با عقل ناقص و درک محدود خود برداشت نموده ام، خدمت یاران عزیز تقدیم نمایم..

    به منظور این که احساس می کنم موضوع الوهیتی که ممکن است توسط برخی از مردم وارسته و به حق پیوسته یارسان، بنا به برداشت های صوفیانه نسبت به مقام شامخ امیر مومنان و مولای متقیان حضرت علی (ع) داشته باشند، خود را موظف دیدم که گوشه ای از واقعیت های مدون را بطور مجمل یادآوری نمایم تا اتهام شرک و الحاد  از دامن پاک این مردان خدا زدوده شود.

    دلایل و براهین موثقی وجود دارد که آن امام همام در هنگام نماز، در مقابل عظمت خالق هستی، چنان از خود بی خود شده و به حال خلسه عمیق می رفتند که محراب به فریاد آمده و اگر در هنگام نبرد با کفار نیزه و پیکان در پای مبارکشان فرو رفته بود، اطرافیانش می توانستند براحتی آن را بیرون آورده و آن حضرت احساس درد نمی کردند.

     

    علاوه بر آن، هنگامی که از رفتار ناپسند جاهلان و اعمال ناشایست متعصبان نادان و حرص و طمع فراوان دنیاپرستان، آن حضرت بشدت خشمگین و یا غمگین می شدند، بناچار سر در چاهی فرو برده و آن بزرگوار زار زار می گریستند.

     

    مواقع بسیاری بود که به منظور امرار معاش و تأمین معیشت خانواده ناچار می شدند که مشغول کارگری و مغنی گری شوند. بطوری که اغلب اوقات دست های مبارک آن حضرت زخم شده و پینه می بست.

    بیان همین سه نکته کافیست دریابیم که اولین شهید محراب، انسانی کاملو بنده خاص کبریا بوده است. به قول استاد شهریار:

     

    علی ای هـمای رحمت تو چه آیتی خدا را

    که به ماسوا فکندی همه سایه ‌ی هما را 

     

    دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

    به علی شناختم به خــدا قسم خـــدا را 

     

    نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

    متحیـــرم چه نامم شــــــه ملک لافتــــی را

     

    هـــــــو یا علی مدد

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

    قصد نگارش متنی که باعث رنجش دیگران و عده ای کثیری از یارسانیها گردد را  نداشته ام آقایان محترم در نوشته های خود با قلم زهرآگینشان که توأم با طعنه و اهانت و... وادارم کردند که جوابی مختصر به آنها داده باشم که متن پیشرو را نگارش کردم ؛ خدمت نویسندگان ارجمند و یاران و دوستان عزیز بعضی ها عرض می نمایم ؛

     عده ای قلیلی از یارسانیان / اهل حق ( مثل سادات جعلی سلطان صحاک ، دلیلان ، پیران و غیر ذالک ) بخاطر مطاع چند روز دنیوی وکیل مدافع عده ای کثیری از عوام الناس یارسان شده اند که نگذارند مردم خود اقدام به تحقیق در پیرامون مسائل اعتقادی داشته باشند .

    بعضی از نویسندگان محترم در این وبلاگ در تمام نوشته هایشان اینجانب و دیگرانی که مسلک یارسان را مورد نقد و پژوهش قرار می دهند را با قلم زهر آگین خود مورد طعنه و دشنام قرار می دهند ، بنده نمی خواهم مثل خودشان پاسخ دهم و آنان را هم وادار کنم پاسخ دهند .  

    یادآوری می نمایم ، که به نظر بنده مبانی شریعت اسلام و اصول دین حقیقت دو روی یک سکه ارزشمندی که مورد نظر شماست نمی باشند واین دو با همدیگر هیچ سنخیتی نداشته و ندارند چون یارسانیان ارجمند و یاران عزیز مسلک اعتقادی خود را دین مستقل از اسلام و تشیع می دانند و از ادیان کهن ایرانی بشمار می آورند که در نتیجه مبانی شریعت و اصول حقیقت با یکدگیر همخوانی و اشتراکاتی ندارند .

    ما هم معتقدیم که درچندین هزار سال و درطول تاریخ خلقت بشر« ده ها هزار دین و آیین و مذهب و صدها هزار انواع مکاتب و بینش های دینی و ضد دینی پدید آمده است که در زمان اوج اقتدار اکثر پیروان آنها خود را برحق و برتر از همه و سایرین را باطل و گمراه می پنداشتند» . سئوال و حرف ما این است که آیا مسلک اعتقادی یارسان / اهل حق ، دین مستقل از اسلام است ؟ و یا جزء از اسلام و تشیع است ؟ و اگر جزئ از اسلام و تشیع می باشد پس چرا برای خود خارج از اسلام و تشیع برنامه ای مجزا و بر خلاف آن دارد ؟ ، مثل روزه یک ماه مبارک رمضان که بجای آن سه روز روزه و بجای نماز نیاز وچندین سئوال دیگر...   و اگر دین مستقل از اسلام است و از ادیان کهن ایرانی می باشد شهامت آن را داشته باشید وبدون ترس و واهمه اعلام کنید . ومسلک اعتقادی خود را مثل سایر ادیان رسمی شناخته شده در قانون اساسی ( زرتشتیان ، کلیمیان و مسیحیان ) آمده را به رسمیت بشناسانید و مثل آنان از حقوق قانونی برخوردار شوید ،  البته یادآوری می نمایم که هم اکنون هم از هیچ نوع حقوق اجتماعی و غیر ذالک محروم نیستید مثل سایراقوام و ادیان و مذاهب از تمام حقوق قانونی مصرح در قانون اساسی بهره مندید . این از نظر و برداشت شماهاست که  به زعم خود از حقوق اجتماعی محروم هستید و از آن بی بهره می باشید . که با رسمیت یافتن دین مستقل یارسان دیگران هم  حق ایراد گیری و ازطعنه زنی خود داری می کنند .

    و تا زمانی که یارسانیان ارجمند و یاران و دوستان عزیز ، خود را مسلمان و تشیع بدانند و برای خود برنامه دینی و مذهبی مجزا از اسلام و تشیع ( در اصول و فروع دین )  داشته باشند  دیگران هم ایراد خواهند گرفت و آنان را ضاله ، باطل ، منحرف ، التقاطی ، خرافاتی ، ملحد ، مشرک و کافرتلقی خواهند کرد و از طوایف غلات بشمار خواهند آورد .

     بعضی از نویسندگان محترمی که در این وبلاگ قلم فرسایی می کنند مصداق آیه ۱۳۵ از سوره آل عمران می باشند ، وقتی آقای علی اعلایی (فرخ آریامنش ) کم می آورد از آقایان عطا و فریبرزو... کمک طلب می کند و آنان را یاران و دوستان ارجمند خطاب قرار داده و آنان هم به کمک ایشان می شتابند.   

    آیه ای که ناله و شیون ابلیس را درآورد !

    بنابرروایتی ، نازل شدن آیه ای از کلام الله مجید موجب خشم شیطان شده و او را به ناله و شیون کشانده است.

    امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید :  وقتى که این آیه نازل شد ؛ « والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم/   آن کسانى که هرگاه کار زشتى انجام مى دهند یا هرگاه به خود ستمى مى کنند خداى را به یاد مى آورند و از او طلب بخشش گناهانشان را مى نمایند » (سوره آل عمران آیه ۱۳۵) ؛ ابلیس به بالاى کوه ثور واقع در مکه رفت و با بلندترین صدایش شیطان هایش را فریاد زد پس همگى گرد آمدند ، پس گفت : چه کسى براى این آیه چاره اى مى اندیشد ؟ پس هر یک از شیاطین برخاسته و سخنى گفتند و ابلیس راه حل آن ها را نپذیرفت تا اینکه وسوسه گر خناس برخاسته و گفت : من چاره ساز این آیه ام . گفت : به وسیله چه چیزى؟ وسوسه گر خناس گفت : به مردمان وعده مى دهم و در دل آنان آرزو می افکنم ( آرزومندشان می کنم ) تا در گناه بیافتند ، پس هنگامى که در گناه افتادند استغفار را از یادشان مى برم . ابلیس راى او را پسندید و تا روز قیامت کار این آیه را به او سپرد.

    امیرمؤمنان على (ع) حدیثی را از پیامبر گرامى خدا (ص) نقل می ‏کند که فرمود:

     «خیر آیة فى کتاب اللَّه هذه الایة ! یا على ! ما من خدش عود ، و لا نکبة قدم الا بذنب ، و ما عفى اللَّه عنه فى الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فى الدنیا فهوا عدل من ان یثنى على عبده»

    «این آیه (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ...) بهترین آیه در قرآن مجید است ، اى على ! هر خراشى که از چوبى بر تن انسان وارد می شود و هر لغزش قدمى ؛ بر اثر گناهى است که از او سر زده ، و آنچه خداوند در دنیا عفو می کند گرامی ‏تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید ، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادل تر از آن است که در آخرت ، بار دیگر کیفر دهد.» به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک می کنند او را نسبت به آینده کنترل خواهند نمود.

    پی‌نوشت:  تفسیر نمونه ، ج‏  ۲۰، ص : ۴۴۱
    به نام قادر مطلق خواستم جوابگوی شما نباشم اگر چنین نمایم هیچگاه خود را نخواهم بخشید چون خیانت بخود نموده ام اولا کسی که حق وحقیقت باشه ومامود ارشاد وهدایت طالبین به حق باشد معنویت را وسیله امرار ومعاش خود قرا نمیدهد واز دست رنج خود ارتزاق می نماید وهیچگاه معنویت را وسیله سود جویی ومنافع شخصی  واستفاده ابزاری از دین نمیکند وحضرت عیسی میفرماید (رایگان گرفتید ورایگان بدهید)ذات نا یافته از هستی بخش                کی تواند شود هستی بخش ،وجود راهنمایان حقیقی سرشار از فروتنی هست وهیچگاه منیت وغرور ووتکبر وطمع مادی در انها راه ندارد واز سه ایتم (قدرت ثروت وشهوت )مبرا هستند.اقای اسد متعصب ومتحجر من در کامنت های مذکور نوشتم حضرت پیرموسی از یاران سلطان سهاک فرموده اند شرط شریعت توفیق حقن پس حقیقت همان بطن شریعت هست تهمت ها وافترهای ونسبت های ناروای شما از قبیل ومشرک وملحد شما را به جای نخواهد برد وروزی در دادگاه عدل الهی باید جواب  سو تعبیرهایت را بدهی منبع کافی در مورد الحق به اندازه کافی موجود میباشد که بتوانی تحقیقات بنیادی وومیدانی خود را انجام بدهی نه از کین وحسد بخل تراوشات ذهنی خود را برقلم جاری وساری مینمایی
    اقای اسد خداوند همیشه برمبنای سطح شعور وبینش انسانها وشرایط زمانی ومکانی وفرهنگی ان جامعه مربیانی به نام اولیا وانبیا برای هدایت انسانها روانه زمین فرموده اند که انسانها با تبعیت از انان مدارج سیر وسلوک را پیموده اند در زمان اعراب بادیه نشین  دختران خود را زنده بگور وبه شعر وشاعری وشرب خمر مشغول بودند حتی اداب ورسوم غذا خوردن بلد نبودند که از ابتدای ترین کارهاست !!!الان جناب اسد شما بخواهی با بچه کوچلوی هم نیشین وهمکلام بشوی باید خودتو به اندازه ان بچه بکنی که بچه بتواند تورا درک نماید پس (پس نگری معنوی) نداشته باش حضرت رسول به اندازه ذهن وفراخور ان قوم سخن راند نه بیشتر اون حوری وقلمان ولذت های بهشتی ،وقتی جسمی وجود ندارد چه مفهومی دارداگر قرار باشد ادم این لذت های جسمانی داشته باشد لزومی نیست ادم نقد را بانسیه معاوضه نماید؟؟الان شریعت دین حکم الفبای معنویت دارد ایا میشود گفت چون من الفبا بلد هستم دیگه نیازی نیست مقاطع دیگر علمی را کسب نمایم؟؟خداوند همیشه ولی وخدای زمان خود را برای هدایت مردمان ان عصر به زمین میفرستد هر منبع معنوی اصیل هم درسیر زمان دچار تحریف یاتحذیف یا رنگ بشری ب خود میگیرد یا اصلا قابل فهم برای مردمان زمان ما نیست تعلیمات خداوند همیشه باید زنده وپویا باشد وجواب تمام سوالها ذهن ادمی در ان نهفته باشد الحق متعقد هست همیشه ولی خدا روی زمین هست وخواهد بود واز دیدگاه ما ظهور موعود روحانی هست نه با اون جسم وشکل وشمایل جسم اول شما ها اعتقاد ندارید وبر باورهای خرافی خود پایبند هستید ۳۱۳ یار میاید ۱۰ها قرن میگذرد ایا هنوز وقت ان نرسیده که بیاید وبه جنگ تمدن غرب وامریکا واسرائیل برود این کارهای شما با کدام عقل ومنطق سازگار هست  ۲ ایا هنوز ۳۱۳یار مخلص در بین شریعت وجود ندارد؟ما ما انسانها زندگیمون مدیون تمدن غرب هستیم از برق گرفته تا تمام ماشین الات صنعتی وغیره واصلا کل رفاه بشری انسانها متعلق به غرب هست شعر خواجه حافظ شیرازی مصداق همین موضوع هست (عبادت جز خدمت به خلق نیست   به تسبیح وسجاده ودلق نیست)انسانهای که وجودشون در راخدمت ورفاه بشریت نهاده شده چطور امکان دارد ان امام همام بیاید وبه جنگ غرب برود این مباحث همش نشانگر توهمات من در اوردی در دین نیست که اقای اسد عزیز وامثال این اقا برای بقا ونان دانی خود در دین نهاده اند خداوند متعلق به کل بشریت هست هرکس صادقانه اون را بجوید هدایت خواهد نمود فرقی هم بین ادم هاش قائل نیست چون ماهمه مخلوق اوهستیم وهرکس باتقواتر وپرهیزکار تر باشه از قرب وارج  بیشتری برخوردار هست  ما الحق متعقدیم و یقین داریم همیشه ولی خدا حضوری فیزیکی در زمین داشته ودارد وفقط انسانی میخواهدکه چشم  حقبین داشته باشد تا خدای زمان را مشاهده نماید واز تعلیمات انان استفاده نماید.دیده ای خواهم شهه شناس     تا شاه رابشناسد در هرجامه ولباس منظور همان شاه معنوی و تجلی مظهرات ان میباشد معنویت علمی در چند دهه اینده تمام مناقشات وتعصبات بی خود دینی را ازبین خواهد برد معنویت فطری معنویتی هست الهی وعقلایی وباب فطرت انسانهای همان عصر که به صورت تدریجی و منظم باعث رشد وشکوفایی روح ملکوتی ورسیدن به کمال الهی میشود)مااعتقادات خود را از کسی مستور نداشته ایم حالا بنده یک سوال از شما میپرسم وخواهشمند از دیگر علما وفضلا وصاحبان منصب ومقام وداعیه دارن ومتعقدا که ما با امام زمان ارتباط داریم بگوید امام زمان ع چه سالی ظهور میفرماید بگذار مناقشاتی که امثال جنابان ومتعصبان دین نما سواستفاده دنیوی مینمایین پایان یابدمن حدس میزنم ۲۰۰الی ۳۰۰میلیون نمیدونم شاید بیشتر یا کمتر تشیع کره زمین هست میشود اینانی که اینقدر ادعا دارن با ان حضرت ارتباط نداشته باشند ؟؟؟؟جای سوال هست باید پرسیده شود ؟ما جواب خودمان داده ایم وگفتیم ظهور ان حضرت روحانی بوده وچند بار هم اومده شاید جواب شما عقلانی تر باشه ؟؟؟؟منتظرم جوابت هستم اقای اسد عزیز دین نما به تعبیر بنده یعنی کسی که فقط به ظواهر دین توجه مینماید

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

    این کامنت شما نشان دهنده فاصله چندین کیلومتری اعتقاد و آگاهی شما از مذهب تشیع و آموزه ها و منابع آن و تاثیر عمیق شبهات دشمنان شیعه اعم از وهابیت و ضد دینهاست.
    در ضمن بجای تهمت جواب آقای اسد را بدهید

     

    هـــــــــــو اول و آخـــــــــــر یار

     

    همانگونه که دوستان ارجمند و یاران عزیز مستحضرید،

     بعضی از مطالب و یا برخی از کامنت ها بقدری ... و بدور از حقیقت هستند که حتا ارزش پاسخگویی ندارند. 

     

    و اما در مورد حدیثی که جناب اسد در مورد مصیبت بعد از گناه مطابق فرمایش قرآن کریم مطرح کردند، «امیرمؤمنان على (ع) حدیثی را از پیامبر گرامى خدا (ص) نقل می ‏کند که فرمود: 

    وَمَآ أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ.»

    بایستی یادآوری کنم علاوه بر اهمیت و تأیید حدیث نبوی، یکی از معاصی شرم آور نیز همانا دروغ های مکرر و تهمت های ناروا می باشد. 

    در ضمن، این آیه مبارکه دلالت دارد بر حوادث تلخ و ناگواری که در مورد ظالمان سبب تأدیب و برای مومنان موجب آزمون و برای صالحان و وارستگان عامل ارتقای درجات معنوی و تقرب آنان می گردد.

     

    امیدوارم که ما از زمره گناهکاران، اختلاسگران، متجاوزان، ظالمان، غارتگران، رشوه بگیران، رانتخواران، زمینخواران و ویژه حواران، محتکران و ... نباشیم. و در چنین شرایطی اگر مسوولان و مقامات ارشد ندانند و بفکر چاره جویی نباشند که وای به حال مردم و اگر بدانند و در مقابل این همه مفاسد گوناگون، خیل بیکاران، و معضلات کمرشکن چاره اندیشی نکنند که فردای قیامت وای به حال آنها!

    بدیهیست، آنان در هر مقامی که باشند، درک درستی از اصول و فروع دین و یا ترس نگرانی از روز جزا نداشته و مفهوم انجام واجبات را درنیافته و دین را وسیله ای برای کسب قدرت، منزلت و ثروت های نجومی و بادآورده قرار داده اند. به همین دلیل بفرموده لسان االغیب:

    فردا که چهره حقیقت شود پیدا           شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد!

     

    هو اول یار آخر یار
    جناب اقای با نام مستعار حقیقت ضمن عرض سلام ویا علی مدد
    در تاریخ 24 دیماه مرقوم داشته اید مدت زمان روزه داری به مدت یکماه برای هر بیسوادی از آیه 181 والخ مستفاد میباشد بنده حرف شما را دراین مورد قبول دارم برای هر بیسوادی مستفاد میشود اما برای افراد باسواد وتحصیل کرده چه عرض کنم ؟؟ودرکامنت 27 دی طوری ادعا نموده اید که بزرگوارانی همچون حضرت امیر وحضرت امام حسن ودیگران هرکدام به مدت سی روز روزه داری داشته اند که هر انسانی پیش خود فکر میکند که حضرت عالی در آن زمان در حضور آن بزرگواران بوده اید ودر ضمن بنده هیچگاه در پی عرب زدایی از مرام وباورمندیهای گروه یارسان نداشته وندارم ونخواهم داشت چرا که هرگاه این کار را انجام دهم ابتدا باید سادات حیدری گوران را از باورمندیهای خود پالایش کنم چه اینکه حضرت آسید براگه گوران میفرمایند
    عرب دجیلم           عرب وعرب قیص دجیلم
    میفرمایند من عرب هستم وونسل اند نسل عرب بوده ایم من از نسل آن اعرابی هستم که به کناره های رودخانه دجله هجرت نمودند (البته از عربستان چه اینکه کلیه سادات یارسانی از خاندانهای مختلف همگی از سادات علوی بوده اند) بنده در مورد حج قبلا کامنت گذاشته ام وباید به ان اضافه کنم که به گمانم هنوز قطرات اشکهای اقای قرائتی (روحانی معروف وشناخته شده) خشک نشده است که چه نظری در باره حج داشتند اقای حقیقت دین ما اسلام است ودر شش کلمه ویک تبصره برای ما قابل تعریف است وچیزی مازاد برآن برای ما قابل پذیرش نیست کامنت بعدی پیرامون موضوع روزه
    هو اول یار آخر یار
    اقای اسد ضمن عرض سلام ویاعلی مدد
    اقای اسد بنده تقریبا تا آنجایی که بتوانم ووقت داشته باشم (البته مثل شما بیکار نیستم) کامنتها را مطالعه میکنم واقای دکتر هیچگاه از ما کمک طلب ننموده اند تا آنجاییکه میدانم حضرتعالی از (حوزه ویان دانشگاهیان افراد تحصیل کرده وغیره وذالک طلب کمک کردی وگفتی جواب این ابلهان را بدهید) ان هنگام که پیرامون موضوع تناسخ (دون به دون ) مناظره داشتیم کامنتش موجود است (البته شیاطینی که خود را یارسانی قلمداد کردند به کمک شما آمدند)

     کلام آخر:

    با توجه به این که معروف است: «در ایران آزادی بیان داریم، اما آزادی پس از بیان نداریم!»، به همین دلیل پناه به خدا می برم و فقط از او مدد می جویم و مطالب خود را با جمله معروف سید جمال الدین اسد آبادی به پایان می برم، چه نیکو گفت:

     

    «رفتم به غرب اسلام را دیدم، ولی مسلمان ندیدم. برگشتم به شرق مسلمان دیدم اما اسلام ندیدم.»

     

    هدف از مسافرت های طولانی و ارتباط ایشان با علمای اسلامی و تماس با سران اکثر ممالک خاورمیانه، به منظور بیداری مسلمانان از خواب گران و جایگزینی اسلام علوی بجای اسلام صفوی و الگو قرار دادن حکومت عدل علی (ع) و دوری از خرافه پرستی و عقب ماندگی بود. زیرا بر خلاف دین یهود که بیشتر به دنیا و مظاهر آن توجه دارد و یا دین مسیحی که به مزایای اُخروی عنایت دارد، دین مبین اسلام، به همان میزان که سعی در احیای جهان آخرت دارد، توجه و عنایت به آبادانی دنیا نیز دارد.

    اگر چپاولگران و مافیاها  فرصت رشد نداشتند، در این صورت این همه جوانان بیکار، کودکان کار و این همه کارتن خواب و یا این همه معتاد و مردم فقیر و اقشار آسیب پذیر نداشتیم و در یک جمله دلار هفت تومان زمان شاه و چهارده سال دولت هویدا به بالای چهار هزار تومان و نان که قوت لایموت مردم مستمند و گرفتار است ودر رژیم گذشته به یک تومان رسیده به سه هزار تومان نمی رسید.

    امیدوارم مسوولان آگاه و مسلمانان واقعی بخاطر خدا، کمی به فکر این ملتی باشند که ساده لوحان و برخی از خوش خیالان، باور داشتند،دیو چو بیرون رود، فرشته ها می آیند و درآمد نفت را میان آنان تقسیم می کنند. آقای خمینی نیز در بهشت زهرا وعده هایی دادند که اغلب آنها برای حزب الله و حماس و مردم سوریه و یمن عملی شد.

     

    خداوندا؛ مرا دریاب که بهتر از همه می دانی، بجز بیداری مسوولان قابل اصلاح و رفاه مردم شریف ایران، هدف دیگری ندارم.

     

    یا حق

    با سلام
    چرا بحث را بی خود سیاسی می کنید
    تقسیم اسلام به علوی و صفوی حربه کثیف وهابیت است، چرا به علوی و عمری تقسیم نکردید؟؟؟ به علوی و بنی امیه تقسیم کردید؟؟
    این تقسیم بندی شما یا نشانه ناآگاهی شماست از تاریخ و زمانه و یا نشانه غرض شماست.
    البته منظور ما از شما عنوان "علی اعلایی" است که تا به حال با ده ها آی پی کامنت گذاشته!؟!؟!؟ که نشانه این است که چندین نفر از ایک نام استفاده می کنند.
    هواول یار آخر یار
    واما ادامه کامنت پیرامون موضوع روزه
    سپس برای جزئیات بیشترورفع ابهامات به آیات مربوطه ودر نهایت سایر آیات قران مراجعه کرد که در این نوشتار به فرمول بسیار ساده ای اشاره میشود که از متن قران واز ساختار دستوری آیات چند گزاره ای قران استخراج شده است ومیتواند به روشنتر شدن بسیاری از ابهامات واختلاف نظرهای تفسیری در آیات چند جمله ای قران شامل موضوع روزه (سه روز روزه داری) کمک کند ابهام در این که کدام گزاره مطلب اصلی (پایه) را بیان میکنند وکدام گزاره توضیح ویا تبصره مطلب پایه هستند قطغا یک معضل بسیار جدی در خوانش متن قران در دست است ---با کمال تاسف به این علت وعلتهای دیگر آیات قران در طول چهارده قرن قربانی تفسیرهای عجیب وغریب زیادی شده است از جمله برای اهداف تثبیت حاکمیت دنیایی وبه زیان مردم تحت سلطه آموزه های قران در موارد زیادی به ضد خود دگردیسی پیدا کرده است (صاحب نظران شیعی بر این باورند که در طول حکومتهای اموی وعباسی بسیاری از اموزها واندیشه های اسلامی دچار فراموشی شده بطوریکه همانند پیراهنی شده که بر عکس پوشیده شود )به نظر میرسد در زمانی که علامت گذاری مرسوم نبوده است به استناد روایات جعلی ویا (خود جعل کرده) هر چه خواسته اند از متن استخراج کرده اند (کما اینکه فضلای جدید قم در تفسیر نمونه ایات تقدیری استخراج کرده اند وبا جابجایی کلمات قرانی ودر کنار هم نهادن آنها ایات جدیدی ساخته اند که باید نام آنرا ایات تقدیری گذاشت براستی باید گفت
    هر دم از این باغ بری میرسد            تازه تر از تازه تری میرسد)
    برای مثال هر آیه ای را که در راستای سلطه گری وحکمرانی قابل تفسیر بوده است بدون رابطه آن با آیات قبل وبعد (وبه طور کلی جدا از زمینه آن)پر رنگ کرده اند کما اینکه همین روش را گروه وهابی در مورد اطاعت از صاحبان امر بکار برده اند ویا با ((منسوخ ) اعلام کردن دلبخواهی آیات مزاحم با آیه مورد نظر خودشان علیه مردم وبه بهای ترس ورنج مردم حکم بر ساخته اند از آنجاییکه قران علامت گذاری شده حضرت علی دردست نیست یک پروژه غیر دولتی دست جمعی برای علامت گذاری متن قران موجود یک ضرورت حیاتی میباشد چرا که هر دقیقه شتاب در آن ممکن است حیاتی را ازقربانی شدن با بر ساخته هایی به نام (احکام شرع) وبه نام خدا نجات دهد سردرگمی تفسیری ناشی از ابهام در درک ساختاری (رابطه بین گذاره ها) مجموعه سه آیه ای مورد بحث تا آنجا جلو رفته که فعل مثبت ((یطیقونة)) در آیه بقره 184 توسط مفسرین به طور دلبخواهی وکاملا وارونه فعل منفی فرض شده وبا این فرض معنی جمله را کاملا تغییر داده اند در این آیه گفته شده است هرکس توانایی آنرا دارد ((دقت شود _ توانایی دارد)) به عنوان فدیه یا جایگزین روزه به مسکین طعام دهد اما مفسرین با منفی کردن دلبخواهی این فعل مثبت چنین تفسیر کرده اند هرکس توانایی روزه گرفتن ندارد ((دقت کنید __ توانایی ندارد) به عنوان (کفاره) به مسکین طعام داده شود (البته در احکام فقهیشان) در ادامه در باره ساختار این آیه در رابطه با دو آیه دیگر بحث خواهد شد اما همینجا اگر مفسرین به استفاده از واژه فدیه در بقره 184 دقت میکردند وتفاوت مفهومی بین واژه فدیه وواژه کفاره را در نظر میگرفتند شاید به چنین اشتباه فاحشی دچار نمیشدند واژه فدیه به عنوان عوض وجایگزین است اما کفاره برای جریمه خطا وجبران جرم به کار میرود لذا فردی که اختیار گزینش بین چند گزینه ((اینجا دو گزینه دارد)) او یک گزینه را انتخاب کند مرتکب خطایی نشده است که بخواهد کفاره بدهد (البته اقایان این موضوع را به خاطر پیامدهای اقتصادی آن این موضوع را چنین وانمود کرده اند چرا که در آمدهای میلیاردی از طریق اجیر شدن بدست می آورند ) در یک نگاه کلی به سه آیه بقره 183 و184 و185 که متن آن در ادمه می آید مشاهده میکنیم که درآیات بقره 183 و184 نخست فریضه روزه و تعداد((عده)) روزه معرفی میگرددوسپس وووووووو ادامه مطلب در کامنت بعدی اقای حقیقت لطف کنید توضیح دهید چرا فعل مثبت به منفی ترجمه شده است قطعا حضرت عالی باورتان بر این است که نباید پیام قران به مخاطب غیر عرب وارونه جلوه داده شود ولطف کنید از آنجاییکه درروزه تکمیل عده وتمام شدن عده موجود است وهمچنین این موضوع در طلاق خانمها ویا خانمهای شوهر از دست داده هم رعایت میشود لذا بر شما واجب است که موضوع تکمیل عده خانمها طی کامنتی مفصلا شرح داده تا ما هم با تعمیم دادن آن به موضوع عده روزه روزه دار حقیقت آشکار شود که روزه ماه رمضان سه روز است یا بیشتر از همکاری شما صمیمانه تشکر میکنم اجرتان با حضرت حق
    مرید سادات حیدری گوران فریبرز

    هو اول یار آخر یار
    وسپس گزینه جایگزین یا عوض آن جایگزین میشود در ادامه در آیه بقره 185 ماه رمضان ماه ویژه روزه داری اعلام میگردد در اینجا مشکل اصلی که به ابهام وبرداشت نادرست رایج انجامیده این است که آیه بقره 184 تعداد روزه را به طور دقیق با یک عدد مشخص روشن نمیکند (البته یرای غیر عرب) بلکه با عبارت ظاهرا مبهم ((ایام معدودات)) به مفهوم چند روز (تقریبی) بیان گردیده است که در این رابطه باید گفت که تمام اقوام وملل ها وفرهنگها در گاهنامه های خود ایام ویژه ومشخص وشناخته شده داشته ودارند به عنوان مثال ما اقوام اریایی ایام چله کوچک وبزرگ داریم ویا ایام (پنجه وتار) درمیان اقوام کرد مرسوم است بنده در زمان کودکی یادم میاد پدر بزرگها ومادر بزرگهای ما دراین ایام با آرد خمیر درست میکردند وبر درخانه ها واطاقها میمالیدند (این رسم هم شیعیان انجام میدادند هم اهل تسنن وهم گروه یارسان ) باورمندی مذهبی نیست اقای اسد از فرصت استفاده نکنیداین را هم به عنوان سند در دیگر سایتها رواج دهید واما ایام (پنجه وتار) کردها سال را به دوازده ماه سی روز تقسیم میکردند که جمعا سیصد وشصت روز میشود وپنج روز دیگر را جزء سال قلمداد نمیکردند لذا پنج روز صبر میکردند وروز ششم روز اول سال جدید به حساب می آوردند به این خاطر این پنج روز را پنجه تار (جدا) نام نهاده بودند وهمین طور اعراب قریش هم ایامی مختص به خود مشخص وشناخته شده داشته اند همانند ایام معدودات که سه روز بوده وایام معلومات که ده روز بوده وگامهای اهله قمر که هر گام شامل هفت روز بوده است وایام های دیگر این اصطلاح ایام معدودات در آیات دیگر قران به ویژه در ایات موضوع حج وبه طور مشخص بقره 213 براحتی میتوان گفت که (ایام معدودات)) دقیقآ یک عده سه روزه میباشد لذا مخاطب آیات روزه در رابطه با سنت دیرینه ((قبل از اسلام)) جا افتاده مراسم حج از ایام معدودات حج رایج یک تجسم عینی پیشینی داشته است در معرفی عبادت روزه کلام خدا فضای عینی مراسم حج رایج را الگو قرار داده است ودر چارچوب این الگو چه به لحاظ کمی فهم آنرا برای مخاطب اسان کرده است چرا که در خالت ((احرام)) بودن چند روزه در یک ماه ویژه در طول نسل ها برای قبایل مورد خطاب قران کاملا جا افتاده بوده است واین ایام معدودات را به خوبی میشناختند با این تفاوت که در اینجا در مقایسه با ماه ویژه مراسم حج ((ذیحجه)) در یک گزاره نسخ شده توسط گزاره های دیگر تحت شرایط خاص ماه رمضان ماه ویژه روزه داری اعلام میگردد البته دلیل انتخاب ابتدا به ساکن ماه رمضان به عنوان ماه روزه داری اهمیت این ماه بیان شده است که در آن قران نازل شده است به زبان خودمانی به هنگام معرفی ومقرر کردن عبادت جدید روی شرایط عینی وذهنی مخاطب در رابطه با چتد روز روزه معدود ومشخص وشناخنه شده قریش سرمایه گذاری شده است لذا ایام معدودات بقره 203 وایام معلومات حج 29 با مشابه سازی ایام روزه داری با سنت دراحرام بودن چند روزه با حج آباء واجدادی تعداد وفهم وفلسفه روزه داری وهمچنین پذیرش عبادت جدید را برای آنان آسان تر کرده است این که مثلا چند روز روزه داری را مانند احرام بسر بردن روزهای زیادی نیست بلکه مانند روزهای در ((احرام))بودن فرد روزه دار باید از بدیها بپرهیزد وتقوای بیشتری را تمرین کنند ادامه در کامنت بعدی امید آنکه منتقدین مطالب فوق شبهات خود را بیان کنند تا ما درحد توان پاسخ گوی آنان باشیم 

    جناب آقای علوی زاده

    با سلام

    1- هنگامی که سالهاست دین سیاسی شده و عده ای نیز از وضع موجود سوءاستفاده کرده و مدام در حال تفتیش عقاید بوده و خود را برتر از همه و تافته جدا بافته می پندارند و در مقابل افراد و گروه هایی که سعی در ایجاد و بر قراری صلح و وحدت، به منظور حفظ امنیت و تمامیت ارضی کشور دارند، ناآگاهانه و یا مغرضانه موضعگیری می نمایند. لذا از دین باوران و مدعیان ولایت و مقلدان شریعت، انتظار بیشتری باید داشت که حقوق بشرو آزادی، دموکراسی و یا رفاه و معیشت مردم ایران، بهتر از کشورهایی مانند ترکیه و کره جنوبی باشد که قبل از انقلاب از کشور ما خیلی عقب تر بودند. کسانی که بجز تشیع، سایر فرق، مذاهب و ادیان را باطل و گمراه می دانند، جواب آنها به نمایش گذاشتن گوشه های کوچکی از عملکردهای مدعیان دروغین به اسلام راستین می باشد. به فرموده لسان الغیب:

    این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت

    بر در میــــــــکده‌ای  با  دف  و  نی  ترســایی

    گر مســــــلمانی از این است که حافـــظ دارد

    آه  اگـــــــر  از  پی  امــــــــروز  بود  فـــردایی

     

    2- تقسیم کردن اسلام علوی و صفوی، تقسیم بندی جدیدی نیست و اسلام صفوی بر می گردد به نفوذ عوامل بریتانیای کبییر و اشاعه اسلام انگیسی در دربار شاهان صفویه، تا جایی که شاه سلطان حسین مفلوک که توسط تعدادی از روحانیون درباری و وابسته، چنان شستشوی مغزی شده بود که امپراتوری بزرگ ایران، توسط محمود افغان با تعداد اندکی از مردم افغانی (حدود 12 هزار نفر با چوب دستی و یا تعدای با کارد و ساتور و عده ای نیز با شمشیر) براحتی تسخیر شد و اصفهان که پایتخت کشور بود به مجاصره در آمد.

    با توجه به این که از سحر و جادم و آمدن لشکر اجنه شیعه نیز امدادی حاصل نگردید، لذا شاه نگون بخت همراه با علما، درباریان و مردم شهر پشت سر آنها براه افتاده و دسته های سینه زنی و عزا داری راه انداختند!

    تقسیم بندی اسلام، به علوی و عمری، برای بنده تقسیماتی جدید است و این نوع رداشت ها بر خلاف سیاست و خط مشی های دولتی است که بعد از آتش زدن سفارت عربستان در مشهد، به طرق مختلف سعی در یافتن میانجی هایی به منظور دلجویی آشکار و نهان از سران و ارتباط با رژیم شاهنشاهی سعودی دارد.   

    3 - در صورتی که دیگران از نام مستعار علی اعلایی سوءاستفاده می کردند، بدون تردید مورد مخالفت بنده واقع می شد. از سویی دیگر همانگونه که برادر ارجمند و محقق گرانسنگ، مدعی هستند، جملات بنده زهرآگین است، (البته چون سخنان حق همواره تلخ است و به مذاق ایشان خوش نمی آید!)، نحوه نگارش و یا نوع اشعار هر نویسنده یا شاعری، روش خاصی است که با اندکی دقت حتا افراد مبتدی و ناشی نیز می توانند براحتی اشعار مولانا با شعرهای حافظ و فردوسی و ... از هم تشخیص بدهند. 

    وگر نه شعر و یا نثر شناس نمی باشند، جان من خطا اینجاست!

    خداوند همه را به راه راست که راه انبیا و اولیا و صالحان است، هدایت فرموده و با خویشتن خویش آشنا نموده و از نفس حیوانی، دنیاپرست و سیری همواره ناپذیر بر حذر دارد.

    با سلام
    جوابتان اصلا قانع کننده نبود.
    تا جایی که می دانیم تقریبا همه فرق و ادیان و مذاهب فقط خود را محق می دانند و این مختص شیعه نیست از جمله شما خود خود را اهل حق هم نامیده اید و مفهوم این اسم آن است که دیگران اهل حق نیستند.
    هو اول یار آخریار
    امید انکه دوستان یارسانی از پرداختن به موضوعات سیاسی خود داری کنند از صمیم قلب از همکاریشان تشکر میکنم ودر ثانی منتقدین هم از تهمت های ناروا به جامعه فرهیخته یارسان خودداری کنند از همکاری این دوستان هم تشکر میکنم در ضمن از آنجاییکه ما دفاتر یارسان داریم انهایی که انچه در ایینه میبینند جامعه یارسان انرا درخشت گلین باید مشاهده کنند لذا این بنده حقیر طبق گواهی دفاتر یارسان (اللخصوص دفاتر حیدری) اقای بشار اسد ومردم سوریه را با باورمندی مشترک این ملت عزیز با گروه یارسان بیش از 98درصد اشتراک باورمندی بسیار دوست دارم وارزوی موفقیت وسرافرازی را برای دولت وملت بشار اسد دارم
    به نام قادر مطلق ضمن عرض سلام وادب واحترام خدمت تمام دوستان ومنتقدان  من تو زندگیم تا انجایی که توانسته ام برای عقاید دیگران احترام قائل بودم وهستم تمام ادیان الهی وتوحیدی منتظر امدن یا ظهور منجی هستند،بر این باور وعقیده هستند پس از ظهور عدالت وصلح بر سراسر زمین حکمفرما میشود.بنابر عقید این ادیان منجی یکی از اولیا وانبیا ان دین خواهد بود به طور مثال 1-بهرام نزد زرتشتیان2-ایلیا نزد یهودیان ۳عیسی نزد مسیحیان ۴وحضرت مهدی نزد مسلمان(تشیع)درواقع منجی تمام ادیان یک ذات واحد (ناجی )است که بوقت خود علاوه بر هدایت ،ماموریت تحقق بخشیدن عالم گیر را برای تمام بشریت برعهده خواهد گرفت به  برکت حضورش در زمین بی عدالتی ودروغ وعوام فریبی به وسیله علم از جهان زدوده میشود حق هر فرد رعایت میشود وهرکس به انچه استحقاق دارد میرسد در زمان علم وجود خدا و صحت برخی از قواتین معنوی را به اثبات میرساند انگاه مناقشات وتعصبات بین مذاهب پایان خواهد یافت در ان زمان فقط یک معنویت وجود خواهد داشت وان معنویت حقیقی است که اصالت انرا همه تصدیق میکننداما هرکس مختار است به ان عمل کند یا نکند با اینکه همه از مواهب ظهور منجی برخوردار میشوند نباید انتظار داشت که همه شخصا اورا بشناسند همانطور که خداوند در همه جا حضور دارد اما فقط بیداران معنوی اورا میبیینند منجی را هم کسی خواهد شناخت که از امادگی روحی لازم برخوردار باشد پس انسان هم باید تلاش کند حق ومظاهر اورا درک نماید 
    الان هیچکس فلسفه جنگ وزور وشمشیر قبول نخواهد داشت بشر امروزی دوست دارد با عقل ومنطق بسنجد تا باور کرد عصر امروز عصر علم وتکنولوژی هست نه عصر یاوه گویی  وامام هم باید از دانشمندان معنوی حهان باشد تام همه انسانها با هر ملیت وزبان وفرهنگی وهر دین ومذهب ومسلکی بتواند از وجود ان بزرگوار بهره ببرند وان تعلیمات برای کل بشریت واضح وشفاف وقابل درک وفهم هست وبا فطرت انسانهای معاصر همخوانی داردبغیر از افرادی که متعصب وبا افکاری یخی ومنجمد وبا بخل وحسدبه ان تعلیمات نگاه میکنند وصادقانه از خداوند نمیخواهند که هدایتشان کندو با قضاوت وپیش داوری های خود باعث میشوند هیچگاه حقیقت را درک ننمایند 

    به نام خداوند وصف ناپذیری که آفریننده جهان هستی و خالق جانداران است.


    با سلام و احترام

    بعرض دوستان و یاران عزیز و ارجمند می رسانم:

    نظر به اینکه ادامه این بحث که در واقع جدالی بیهوده میان قال و حال می باشد، ممکن است خدای نکرده سبب دلخوری، گرفتاری و دور شدن دل ها گردد، در حالی که بفرموده حضرت مولانا: «ما برای وصل کردن آمدیم.»، لذا به نظر بنده هر چه زودتر به پایان برسد، اصلح تر است.

    بنابراین با این عبارت از عزیزان خدا حافظی می کنم که مراقب نفس فریبکار و دنیاپرست خویش باشیم و بترسیم از وسوسه ها و توجیهات این اهریمن شرور و بت پرست و مدام تکرار و به خود تلقین کنیم:

    «وای اگر باشد از پی امروز فردایی!»

    یا حق


    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .


    جناب عطا ؟!! اگر کتاب سلوک در تاریکی تألیف خلیفه مازندرانی را مطالعه کرده باشید می فهمید که اعتقادات شما با اسلام اصیل ( شیعه ) فاصله زمین تا آسمان را دارد . چون جنابعالی و علی اعلایی از پیروان مکتب فرقه جعلی نورعلی و بهرام الهی می باشید و مکتوبات ایشان با اعتقادات شیعه فاصله چندین هزار کلیومتر را دارد . مکتوبات نعمت اله ، فتح اله و بهرام جیحون آبادیها سرشار از خرافات ، انحرافات ، التقاط ، الحاد ، شرک و کفر می باشد و کلیه علما و مراجع تقلید وقت و حال نوشته ها و اعتقادات آنان را رد و خارج از دین اسلام اعلام کرده اند . 
    بزرگان اهل حق / یارسان از جمله سادات جعلی سلطان صحاک ، پیران ، دلیلان و... سرشار از  غرور  ، تکبر و طمع مادی ، حس قدرت طلبی و شهوترانی در آنها  بوده و هست و از جمله سه آیتمی که جنابعالی ذکر کرده اید (قدرت ، ثروت و شهوت ) در وجود آنها می باشد و اگر  مشاهده نکرده بودم  حرف شما را قبول می کردم چون دیده و مشاهده کرده ام از شما قبول نمی کنم . نمونه آن فرخ عباسی  ( مدفن در هشتگرد کرج - سال 58 - ) و فرزندان وی می باشد .   دارای خانقاه و جمخانه در محله هاشمی تهران داشته اند که البته قبل از انقلاب به شکل رسمی بر سر در آن نوشته بودند خانقاه و جمخانه سید فرخ عباسی علی الهی . 
    اجداد و خود بنده دیده و مشاهده کرده ام . اینها خود را رهبر ( یارسانیهای ) اهل حق های منطقه شاهین دژ ، تکاب ، انگوران ، زنجان ، خدابنده ، قزوین و... می  دانستند و هم اکنون هم ادامه دارد و  مردم عوام هم از اینها پیروی کرده و خود را غلام حلقه به گوش اینان می دانستند و می دانند . 




    به نام قادر مطلق:اقای اسد عزیزم اگر من هم بخواهم ادبیاتی کلامی شبیه شما بکار ببرم پس تفاوتی بین من وشما نخواهم داشت بنده در کامنت های بالامتذکر شدم هرکس در ایینه نگرد صورت خویش بیند چون ما هر سخنی که بر زبان می اوریم حاصل اندیشه وافکار  درونی خود هستیم وعالیجناب در افکار وتوهمات وتخیلات وعناد خود محصور هستی بیشتر ازاین هم نباید از شما انتظار داشت معنویت خالص وسود مادی مانعه الجمع اند سود مادی که بنام معنویت کسب شود از هر نوعی باشد معنویت را خنثی میکند اگر کسی هم ادعا کند که حضرت مسیح است ودر ازای معنویتی که ارائه میدهد حتی اگر یک ریال هم دریافت کند نشان دهنده ان هست که اون مسیح واقعی نیست واگر جوانان امروزی واحاد جامعه هم به این یک اصل توجه نمایند دیگر از شر فرصت طلبانی که ردای معنویت بر تن نمایند در امان میمانند حضرت مسیح میفرماید(رایگان گرفتید ورایگان هم بدهید)کسی که ولی خداست از دست رنج خود ارتزاق مینماید ومعنویت را وسیله سودجویی قرار نمیدهد  واگر شخصی هم که جنابعالی فرمودی بنده هیچگونه اطلاعی ندارم ونمیشناسم واگر اینطور باشد حضرت سلطان هیچوقت از خبط وخطای ان نمیگذرد وباید جوابگوی خداوند منان باشد وکتاب سلوک در تاریکی نشانگر توهمات وتخیلات وتراوشات ذهنی خلیفه مازندرانی هست کور شود هرانکس که نتواند ببیند نور خورشید وقتی به گل ومیخورد رایحه وبوی عطر ان هر رهگذری را مدهوش میکند واگر به لاشه مردار هم بخورد بوی تعفن ومشمئز کننده ان به مشام هر رهگذری میخورد دیگه دوران تفتیش عقاید وانگزیسیون به پایان رسد وجامعه ایران از جامعه سنتی خارج شده وهر کس با معیار های وپارمترهای که وجود دارد مطالعه وتعمق میکنند ومعنویت استاد نورعلی الهی وپرفسور بهرام الهی برعقلانیت استوار هست وهر فردی بدون تعصب وانحماد فکری وعناد وکین وبخل مطالعه نماید وبعد قضاوت کند واین برچسب ها ودشمنی وتعصب شما در جامعه مدنی ایران دیگر جایگاهی ندارد چون همه دنبال عقل ومنطق هستن نه خرافات وتوهمات این هم اخرین کامنت بنده با فرمایشی از استاد الهی به پایان میرسانم(هرکس حقیقتی نداشته باشد دیر یا زود مچش باز خواهد شد)وبه امید ان روز وضعیت علم معنوی دقیقا شبیه علم مادی در قرون وسطا هست وبهار شیرینی در راه هست رایحه ان به مشام دوستداران حق میرسد 
    هو هول یار آخر یار
    وتقوای بیشتری تمرین کنند واما ادامه کامنت حتی بدون مراجعه به دیگر آیات قران از آنجا که به عنوان دو واحد اندازه گیری زمان بین روز وماه واحد دیگری به تام هفته وجود داشته ودارد (گامهای چهار گانه اهله قمر) به راحتی میتوان گمانه زنی کرد که چند روز مورد نظر گزاره (ایام معدودات) باید از یک هفته کمتر باشد همانطور که تقریب کمتر از یک سال با چند ماه معین میشود نه چند هفته سی روز آنقدر بزرگ است که کسی آنرا با چند روز تقریبی اعلام نکند (همانطور دوستان محقق توجه دارند مرحوم علامه طباطبایی (رحمت خدا بر او باد) در تفسیرش میگوید آمدن کلمه (ایام)دلالت بر ناچیزی ایام دارد ودر اینکه ایام را به وصف معدود توصیف شده خود اشعاری است به اهمیت نداشتن آن همچنانکه همین توصیف در ایه که یوسف را به چند درهم فروختند  البته جناب علامه شاید قیاس مع الفارق داشته اند وای کاش اشاره به ایام معدودات حج میکردند) به هر حال از طرف دیگر حتی در برداشت رایج اعلام دو تعداد روزه در دو آیه پشت سر هم یکم (ایام معدودات) ودوم شهر رمضان بقره 185 همواره موجب اختلاف نظرهای شدید بین مفسرین مشهور بوده است لذا گروهی بدون توجه به مفهوم (ایام معدودات) در آیه بقره 184 وبا جدی نگرفتن این بخش از ایه بقره ا85 را مبنا قرار داده اند ومنظور از (ایام معدودات )را همان یک ماه رمضان را فرض کرده اند وخیال خود را راحت کرده اند درصورتی که ماه رمضان از لحاظ بازه زمانی ماهی است مانند دیگر ماهای سال قمری که با ایام معدودات تفاوت بازه زمانی چشمگیر دارد ودر ثانی موضوع (فلیصمه) هم باید مشخص گردد منجمله نقش کاربردی وکلیدی (ف) و(ل) و(ه) وچرا به جای (ف) از حرف (و) ویا (ثم) استفاده نشده است بنده در هیچ تفسیری که بدین موضوع اشاره کرده باشد ندیدم امید آنکه دوستان عزیز وارجمند صاحب نظر دراین رابطه ما را راهنمایی کنند تا ما هم بعدا نظر خود را اعلام نماییم که ایا منظور از ایام معدودات همان ماه رمضان است یا دومقوله جدا از هم میباشند ودر ثانی بنده موضوع (یطیقونه) انچه که مفسرین درتفاسیرشان آورده اند نمی پذیرم ودلیلش را هم خواهم اورد وان اینکه اینجا در قالب باب افعال بیان نشده آنظور که در آن ایه ای که در رابطه با قوم یاجوج وماجوج امده انجا بنده قبول دارم لذا دل خودشان را خوش نکنند به (عجم واعجام) وغیره انچه که مشخص است قبل از نزول ایه مربوط به ایام روزه پیامبر گرامی یارسان سه روز روزه داشته اند وقطغا مسلمانان ویا شاید گروهی از مسلمانان از ایشان پیروی میکردند فریضه سه روز روزه داری را انجام میدادند منتها هر فردی یا گروهی در ماهی که نیت میکرده به طور دلبخواهی انتخاب مینموده وبه خاطر اینکه وحدت در میان مسلمانان ایجاد گردد وحی نازل میشود که سه روزه ایام روزه داری در ماه رمضان قرار گیرد وعلت آن هم فضایلی بوده که ماه رمضان نسبت به ماهای دیگر داشته است کما اینکه این موضوع وحدت در تعیین قبله هم آمده (رو به شرق کنی خدا بینی رو به غرب بینی خدا بینی) والخ ضمنا در رابطه با (یطیقونه) پرسش های دیگر است که بعدا توضیح خواهم داد منتظر نقد دوستان هستم ادامه مطلب در کامنت بعدی دوستان توجه داشته باشند باورمندیهای یارسان همچنانکه قبلا گفته ام در شش کلمه ویک تبصره خلاصه میگردد وان اینکه (قال الله وقال رسول وقال اولوالامر وتبصره اینکه قال الله مشخص است قران کریمدر این مورد تسلیم محض قران هستیم واما قال رسول وقال اولوالامر ان نقل هایی برای ما قابل پذیرش است که از طریق کشف وشهود بزرگان یارسان صحیح بودن آن ثابت شده باشد
    رهرو عشق علی فریبرز
    به نام قادر مطلق:ولادت حضرت زینب(س)رابه تمامی انسانها الخصوص اسانهای حلیم وبردبار تبریک وتهنیت عرض مینمایم که وجودش در تاریخ به زن بودن معنا ومفهومی تازه بخشید ماها هم باید سیره انها را الگو خودقرار دهیم وصبر پیشه سازیم وسعه صدر داشته باشیم ،همانا خداوند باصابرین هست وگذشت زمان خیلی از وقایع پنهان برای اینده گان بر ملا خواهد نمود وتاریخ از رنج ها ومشقت هاوتهمت ها وهزارن انگ وبرچسپ ناروا که زاییده توهمات وتخیلات  خود که بر دیگران میزنیم چشم پوشی نخواهد نمود بنده به کرات تکرار نموده وبزرگان سلک وعقیده الحق تاکید نموده اندازجمله حضرت پیرموسی وشاه خوشین شرط شریعت توفیق حقن......الی اخر وسد سرور خوشین بچه نا سید سرور........الی اخر همه گواه بر این هستن الحق از بطن شریعت بوجود امده وانچه که اوامر ونواهی هست برای اهل شریعت به یک مرتبه واهل طریقت دو مرتبه وعرفان یافتگان به سه مرتبه واهل حق وحقیقیت به چهارمرتبه شدیدتر رعایت شود وعقاب وثواب هم به این تناسب خواهد بود وهیچگونه فاصله تناقص تضاد بین مسلک الحق و شریعت وجود ندارد بلکه از کج فهمی انسانهایی هست که به ظاهر دین توجه مینماینداگر هم کژی وکاستی وانحراف والتقاطی هم مشاهده شود یا تعصب وعناد وذهن محصور ماست بهدمصداق این شعر لسان الغیب(هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست  ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست)ماها که حس انتقام جویی ومقابل به مثل در قلب خود جایی نداده ایم که به کسی تهمت وفترا ببندیم (قلب پاکان جای محبت ونورافروزیست نه جای ظلمت وکینه توزی مکتب ما یکتاپرستی واز خود گذشتگی وطی طریق  مرتبه کمال هست وباید زشتی زشت خویان هم نیک تلقی نماییم تا صفت بدبینی که سرمایه بدگویی وبد رفتاری وهمانند مرضی مسری هست در ما سرایت نکند چون که بدبین از حق بینی محروم میشود همانطور که اولیا الله ومردان حق وحقیقت در ادوار تاریخ بیشترین ستم ها وظلم بهشان نمودند ودم نزدند ومماشات نمودند حضرت رسول در یکی از غزوات مضروبش نمودند ندا میاید یا رسول الله هرچه میخواهی تا برای این قوم نازل کنیم رسول الله میفرماید من هدایت این قوم میخواهم اقای اسد عزیز خدارا شکر ماهیت شما برای مخاطبین وکسانی که این وبلاگ را مطالعه مینمایند کاملا مبرهن هست شما مطالب جسته وگریخته وبدون منبع خود از دیگر سایت ها وبلاگ ها جمع اوری واینجا انتشار داده ای وبرای هر خواننده ناآگاهی هم کاملا واضحه وشفاف هست که از روی بخل وکین وحسدوعنادمنتشر نموده ای  وبرای اهل حق که مشتق از حق وحقیقت وتحقیق هست کوچکترین اعتباری ندارد ومحقق کسی هست از بیرون نگای قضایا بکند وهیچگاه قضاوت نمیکند بلگه نتیجه قضاوت را به خواننده گان ارجمند واگذار  مینماید.گویا سخن به دراز انجامید پوزش میطلبم  اگر این مدتم کسی رو اذیت کردم دوستان منتقدین مخالفین مخاطبین عزیز شماها ولی نعمتان ما هستید ودست تک تک شماها را می فشارم وبر دیده گان خودارج مینهم وهمه شما را دوست دارم بنی ادن اعضای یکدیگرند وازیک منبع واحد امده ایم مدتی در اینجا هستیم ودوباره به موطن اصلی باز میگردیم  ومن مطالبم همه بر گرفته از کتابهای استاد نورعلی الهی ودکتر بهرام الهی بوده ودرس درست زندگی کردن به بنده اموختند وهما حضرت علی میفرماید هرکس حرفی را به بنده بیاموزد مرا بنده خویش ساخته واگر من بیشتر از اینم سخن برانم دلیل بر حب استاد وشاگردی میشود وخواهشمندم کتابهای برهان الحق ومعرفت الروح وکتابهای دکتر الهی که ادامه دهنده راه استاد میباشد مطالعه نمایند وبعد قضاوت بکنند چون سخنان اقای اسد قابل تعمیم به هیج فردی نیست بلکه تراوشات ذهنی خود ومثل خود هست تشکر وخداوندنگهدار
    به نام خدا
    آقا فریبرز تنها فلسفه ای که به ما درمورد ماه رمضان به ما به ارث رسیده این است که رمضان کر بوده وروزه سه روز است من تعجب میکنم شما درمورد روزهای ماه رمضان به قرآن مراجعه میکنید اگر ما قرآن به عنوان مرجع دینمان بپذیریم اونوقت من که ازخانوادهای الحق وازطایفه گوران هستم وحقیقتا درخانواده ما هرج ومرج دینی بوجود آمده است عده ای اصلا قران وحضرت محمد قبول ندارند وعده ای مثل من بی تفاوت وسبیلمان را میتراشیم واهل هیچ دینی نیستیم وتوی جمع راهمان نمی دهند خیلی ببخشید آدم هرخیانتی بکند توی جم راهش میدهند ولی خدانکند کمی سبیلت آنکارد بکنید بی دین هستی .من یک سوال از فریبرز دارم وآن اینست شما میگید تفسیر من وفهم من از قران اینه که روزه سه روز است وصدها وبلکه ملیاردها مسلمان فهمشان اینه که روزه یک ماه است حالا من به عنوان یک نفر از خانواده الحق خدا وکیلی خیلی این سه آیه بقره را مطا لعه کردم ونتیجه گرفتم منظور یکماه است بالاخره منم با سوادم وبرداشت خودم را دارم آیامجازم به برداشت خودم عمل کنم؟
    هو اول یار آخر یار
    واما ادامه کامنت موضوع روزه
    اما گروهی دیگر از مفسران (منصف تری) که سرسری گرفتن گزاره ایام معدودات برایشان راحت نبوده است وانرا جدی گرفته اند به (ناسخ ومنسوخ) متوسل شده اند چرا که با حساب آوردن گزاره (ایام معدودات) در بقره 184 قادر نبوده اند تناقض آشکار اختلاف ده برابری تعداد روزه های مقرر شده را ((انهم در دو آیه پشت سرهم)) توجه کنند این گروه از مفسرین به ناچار گفته اند که آیه بقره 184 با آیه بعدی یعنی بفره 185 منسوخ گردیده است ودر این راستا گمانه زنی کرده اند که روزه سه روزه برای زمانی بوده است که ایمان مسلمانان اولیه ضعیف بوده است اما پس از قوی شدن ایمان مسلمانان برای پذیرش یک ماه روزه ایه بقره 185 نازل شده است وبنا براین حکم روزه خود بخود تغییر کرده است (توضیح اینکه همچنانکه قبلا گفته ام بنا به شواهدی پیامبر قبل از نزول ایه مربوط به روزه ایشان روزه میگرفتند بصورت مستحبی اما همین روزه مستحبی بعدا طیق نزول ایه بر کلیه مسلمانان واجب میگردد کما اینکه اگر به موشوع حرام بودن شراب رجوع شود قطعا چنین موضوعی ثابت میشود کما اینکه قطعا پیامبر بزرگ اسلام چه قبل از رسالتش وچه بعد از رسالتش شراب ننوشیده اند اما بعض مسلمانان صدر اسلام شراب مینوشبدند که طی نزول چند ایه در طول زمان نهایت کار به جایی میرسد که اگر کسی شراب بنوشد باید تنبیه بدنی شود که ازبیان تفصیلی آن صرف نظر میکنم ) لذا این مفسرین از این موضوع غفلت کرده اند غفلت از اینکه فرض فاصله زمانی بین نزول ایه بقره 185 وبقره 184 خود مشکل بزرگ دیگری ایجاد میکند تا زمان نزول 185 بقره واعلام ماه رمضان به عنوان ماه روزه داری ایمان آورندگان از کجا میدانسته اند که روزه مقرر شده در دو آیه قبل را در کدام ایام معدودات از ماه سال را روزه بگیرند ایا با اینگونه حرفها متن دردست را بی اعتبار نمیکند این چه متنی است که در آن دو ایه پشت سر هم یکی بطلان دیگری را اعلام میکند؟ (البته نباید فراموش کنیم که باید به حکم نهایی در مورد روزه توجه شود کما اینکه به نظر من حکم نهایی ناقض حکم اولیه نیست لذا هم میتوان به حکم نهایی عمل کرد وهم به حکم اولیه چرا که موضوع حکم تغییر نکرده بعدا توضیوضیح میدهم)) از طرف دیگر سوره بقره از سوره های نخست مدنی یعنی هنگام نزول ایات روزه عمده جمعیتی که مشمول روزه میشده اند مهاجرین وانصار اولیه یعنی همان گروه کوچک سابقون بوده اند که اتفاقا این افراد مؤمن ترین ومقاومترین افراد عصر بعثت بوده اند کسانی که با اراده واختیار کامل فردی وآگاهی تمام از خطرات ایمان آوردن وبدون طمع غنیمت جنگی به پیامبر پیوسته بوده اند در واقع پایداری وشکیبایی این گروه کوچک در آن شرایط بسیار طاقت فرسای تهدید وآزار وشکنجه وقتل واخراج از خانه ودیار موفقیت های بعدی پیامبر را رقم زدند ادامه کامنت بعدا
    اقای اسد علما ومراجع که اسم بردی اولا اگر رد یا خارج از اسلام می دانستند این همه کتاب قابل انتشار نبود در ضمن این اقایان کارشناسان مذهبی هستند ودر ادوار گذشته همیشه خطا واشتباه داشته اند ودارندمراجع داری معلومات نظری وسیعی هستند اما شناخت عرفان وحقیقت فقط از طریق ادراک روحی میسر وممکن وبا عمل وتجربه میتوان ان وادی را پیمود مانند اینست که با حفظ کردن یه فرهنگ لغت بتوانی به یک زبان خارجی تکلم کنی اصلا چنین امری امکان پذیر نیست وبرای اولین بار در زمان رضا پهلوی شاه اسبق ایران که لوله کشی انجام گرفت کلیه علما ومراجع تقلید زمان با آن مخالفت نمودند وگفتند چون اب جاری نیست حرام میباشد پس ازمون وخطا اقایان خیلی زیاد هست 
    اقای اسد علما ومراجع که اسم بردی اولا اگر رد یا خارج از اسلام می دانستند این همه کتاب قابل انتشار نبود در ضمن این اقایان کارشناسان مذهبی هستند ودر ادوار گذشته همیشه خطا واشتباه داشته اند ودارندمراجع داری معلومات نظری وسیعی هستند اما شناخت عرفان وحقیقت فقط از طریق ادراک روحی میسر وممکن وبا عمل وتجربه میتوان ان وادی را پیمود مانند اینست که با حفظ کردن یه فرهنگ لغت بتوانی به یک زبان خارجی تکلم کنی اصلا چنین امری امکان پذیر نیست وبرای اولین بار در زمان رضا پهلوی شاه اسبق ایران که لوله کشی انجام گرفت کلیه علما ومراجع تقلید زمان با آن مخالفت نمودند وگفتند چون اب جاری نیست حرام میباشد پس ازمون وخطا اقایان خیلی زیاد هست 
    هو اول یار آخر یار
    کامنت امروز را بر اساس حدیثی در بحار الانوار شروع میکنم وان اینکه
    سوگند به خدایی که دانه را شکافت وآفریدگان را خلق کرد ایرانیان برای بازگشت به دین به روی شما شمشیر خواهند کشید چنانکه در آغاز شما با آنها جهاد کردید شما با عجم بر سر تنزیل قران جنگیدید وانها با شما سر تأویل (فهم درست قران) خواهند جنگید
    دوستان عزیز بنده قایل به این هستم که روزه سه روز است واین ادعا از طریق سیره نبوی هم قابل تعمق است وان اینکه درهیچ کتابی هیچ وصفی یافته نمیشود که بیانگر خروج رسول اللله (ص) برای یافتن هلال ماه باشد در صورتیکه برای کوچکترین کارهای آن حضرت وصفی وارد شده است وتوصیفات دقیقی در خلال زندگی آن بزرگوار مییابیم در حالی که مسئله یافتن هلال که امری ضروری است که خالی بودن سیره مبارک از جایز نمیباشد ودر ثانی علارغم اهمیت ومنزلت ماه رمضان نزد خداوند سبحان حتی یک آیه محکم ویا متشابهی یافت نمیشود که صراحتا از پیامبر ویا امتش بخواهد تا هلال ماه را پیدا کنند اگر یافتن هلال انچنانکه گفته میشود مطلوب وفرض است پس چرا اینچنین واگذارده شده است در صورتیکه برای ایام حج در قران میخوانیم (ودر باره هلال ماه از تو سئوال میکنند بگو این هلال ماه در حکم وقت شناسی برای اعمال حج است فکر میکنم این آیه در سوره حج است ودران از واژه (مواقیت) استفاده میکند مواقیت بر وزن مفاعیل است یعنی وقت سنج ووزن مفاعیل اغلب برای اسم الت در زبان عربی بکار میرود همانند مفاتیح که به معنی کلید ها میباشد در صورتیکه در ایات مربوط به روزه به واژه شهر اشاره دارد ودر سوره توبه میخوانیم (همانا تعداد ماهها در نزد خدا 12 ماه است که در کتاب الهی ثبت است واین دوازده ماه را روزی که خداوند آسمان وزمین را آفریده است مقرر فرموده است )) البته اندیشمندان روحانی یارسان درمورد این دوازده ماه آنرا تعمیم داده اند به امامان دوازده گانه یارسان (حضرت علی تا حضرت مهدی) که اینکه حضرت نوروز سورانی میفرمایند
    هرکس نه قلای دلم اودرن             جلاد یانش مانگ صفرن
    هرکسی که محبت او در دل من جای نگیرد جلاد خانه وکاشانه واهل وعیال او ماه صفر میباشد
    حضرت علی هم میفرمایند (من هستم شب قدر من هستم شهر رمضان)ووالخ واما در مورد (شهد) ما دو نوع رؤیت ومشاهده داریم رؤیت ومشاهده طبیعی که همان دیدن باچشم است مانند دیدن رنگها واشکال که بوسیله حس درک میشود اما رؤیت ومشاهده نفسانی که از طریق علم وشناخت حاصل میشود
    برادر عزیز جناب اقای اسد بنده در مورد کامنت اخیر اقای گوران هیچگونه نظری ندارم تو خود قضاوت کنی بهتر است
    رهرو عشق علی فریبرز
    هو اول یار آخر یار طبق معمول بدرود تا درودی دیگر
    با سلام : آیات سوره بقره داری سه تا خبر است واجب شدن روزه بر مسلمین, نازل شدن شدن قران درماه رمضان,قیدهای ماه رمضان(روزه یکماه است,قواعد فقهی آن)در توضیح ایام معدودات شرح ان یعنی الشهررمضان, وتفسیر این آیات را مفسران بزرگی چون علامه طباطبایی,سایر مفسران بزرگ به تفصیل شرح داده اند وهمانطور که قبلا ذکر شد خود شخص رسول خدا اون را اجرا کرده وخطبه شعبانیه که توسط رسول اله بیان شده فضیلتهای این ماه نقل گردیده است (راوی خطبه حضرت علی وسپس امامان بوده اند.از همه مهمتر ضربت خوردن حضرت علی درمسجد معروف کوفه در سحرگاه ۱۹ رمضان است .اقا فریبرز اگر شک دارند میتوانند سفری به کوفه داشته باشند محراب نمازش وجود دارد(اری توی مسجد وحین نماز ودرست روبه کعبه(نه پردیور) توسط ابن مجلم مرادی ضربت خورد وجمله تاریخی فزت برب الکعبه (ببخشید نه فزت به رب الپردیور)فرمودند. باور کنید این روایت دقیق تاریخ است وسینه به سینه هم نقل نشده, باور کنید اون حضرت خلیفه جهان اسلام بود از مصر تا ایران بزرگ انزمان وحجاز و.. تعجب میکنم  نمی دانم منابع فقه درمورداحکام شما چیست که اینقدر استوار تفسیر میکنید روزه سه روز است نماز خیر,خمس تعطیل ,زکات هم خیر, این هم بدان تفسیر به رأی قران حرام است در این صورت هرکس به خود اجازه میدهد برای خود حکم صادر کند بالاخره همانطور هم مسلکتان اقای عطا هم اشاره کردند شما که ادعای حقیقت دارید اگر مایک ما ه روزه میگیریم شما باید حتماً روزه بیشتری بگیرید اگر ما نماز عادی میخوانیم یک عارف حتما باید مستحبات ونوافل را بخواند ونماز شبش هم قضاء نشود جناب فریبرز مرحوم عارف بزرک آقای سید علی قاضی فقط برای اینکه مرتکب گناه غیبت کردن نشود۲۵ سال یک شن ریز زیر زبانش گذاشته بود یعنی مراقبت و ریاضت وعبادت عرفا شدیدتراز افراد عادی امثال بنده بوده است حال آنکه ماشاءاله شما به إندحقیقت رسیده اید داری چانه زنی میکنی روزه۳روز است .
    به نام حضرت دوست
    ضمن عرض ادب و احترام خدمت همه ی دوستان عزیز
    من فقط یک پیشنهاد دوستانه دارم و امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیره
    من چندین ساله که در کنار اهل حق ها زندگی میکنم و خوب میدانم که ایشان تمامی اعمالشان طبق تعالیم دینی خود را به جا می آورند و از خوردن محدمات به شدت امتناع می کنند. به طوری که اگر کسی گوشت خوک یا مشروب بخورد به طور کلی طرد میشود.
    چرا بدون داشتن اطلاع و حداقل یک برخورد ساده با آنها ، محکومشان میکنید
    اینکه شما نقل قول میکنید صحیح،ولی میتوانید خود را مجاب به تحقیقات بیشتر در خودشان کنید تا اطلاعات درست در اختیار مردم قرار دهید
    شما در پاسخ یکی از دوستان گفتید امر به معروف و نهی از منکر چه میشود؟
    منظورتان کدام معروف است که آنها انجام نمیدهند؟؟؟
    یا کدام منکر است که انجام میدهند؟؟؟
    شما خودتان را درگیر این مسائل نکنید
    در آخر توجه شما را به این جمله از امام خمینی که فرمودند اگر شما علی را حق میدانید ما هم اهل حقیم جلب میکنم و از خداوند متعال طلب بخشش و مغفرت برای شما خواستارم.
    باشد که سر عقل بیایید و رستگار شوید
    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

    اثبات حلولی بودن فرقه اهل حق / یارسان از زبان خودشان

     باید بگوییم چون حضرات به خلوت می روند آن حرف دیگر می زنند . در اینجا لازم است به سخنرانی های خصوصی آقای نورعلی الهی که در کتاب آثار الحق صفحه ۲۰۷ آمده مراجعه کرده و اصل اعتقادات اهل حق را بررسی کنیم :

    " روی زمین همیشه نماینده خدا هست و او را ولی گویند ، ذات خدا در او جلوه دارد و او کار خدا را انجام می دهد ، جوابی که او می دهد همان جواب خداست پس باید رفتارش مثل خدا باشد ولی ممکن است ذات بشر باشد یا ذات مهمان ، علی و سلطان ذات حق بودند " .

    در ادامه کتاب آثارالحق جلد اول صفحه ۴۳۱ آمده :

    " ضربت خوردن علی و شهادتش هر دو صحیح و از عدالتش می باشد زیرا هرچند ذاتش ذات خدایی بود ولی درباره جسم قانون طبیعت را اجرا فرمود در حالی که قدرت داشت مانع این کار بشود عدالتش مانع از آن شد و همان قانونی که درباره مخلوق اجرا می شود برای خودش هم انجام شد " .

    * منظور آقای نورعلی الهی از این عبارت این است که چون علی علیه السلام انسان های زیادی را کشته بود خودش را مستحق قتل می دانست .

    اکنون در این قسمت می خواهیم اعتقادات این فرقه را مورد بررسی قرار دهیم :

    اولین و بدترین اعتقاد در میان اهل حق بحث حلول است ، حلول یعنی "  فرو رفتن چیزی در چیز دیگر "  که در میان اهل حق این معنا را در قالب های عینی می توان یافت که خداوند در دوره ی از ادوار در داخل یک بدن انسانی می شود که اهل حقی ها به ۷ دوران معتقدند و بر این باورند که در هر دور خداوند سبحان در بدن فرد قدیسی ورود می کند ( العیاذ بالله ) که این اعتقاد بنابر نظر فقها و عالمان دینی شرک مطلق است و دارنده این اعتقاد مشرک محسوب می گردد .

    در کتاب برهان الحق ، آقای نورعلی الهی با زیرکی هرچه تمام تر عنوان می کند که ما چنین اعتقادی نداریم ، او در صفحه ۱۵۱ کتابش این طور عنوان کرده :

    " چون در افواه عموم شهرت دارد گروه اهل حق علی اللهی هستند حاشا و کلا این نسبت دروغ است چنین تصوری از اصل باطل است زیرا پایه  و اساس این مسلک روی پایه توحید قرار گرفته است اگر هم بعضی از عوام الناس چیزهایی بگویند فرع بر بی اطلاعی و اشتباه خواهد بود و اِلا علی اللهی نیستند مشرک هم نمی باشند فقط حضرت علی علیه السلام را به مقام مظهریت و مشیت الله می شناسند " .

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .

    تناسخ در مسلک اهل حق :

    از برجسته ترین ارکان اصلی اعتقادات فرقه اهل حق ، تناسخ است اینها می گویند طبق نامه سرانجام هر ذی روحی مظهر یا جامه ی روح دیگری از ما قبل است و انسان باید هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبی زندگی کند تا در هزار و یکمین مرحله بهشتی یا جهنمی شود و هر بار که می میرد لازم نیست به صورت انسان دیگری متولد گردد گاهی به صورت گاو گاهی به صورت ناقه گاهی به صورت سگ گاهی به صورت انسان بالاخره به اشکال مختلف و به صور متفاوته اعم از انسان و خزنده و پرنده و چرنده به دنیا بیاید در شاهنامه حقیقت جیحون آبادی مطلب فوق را به صورت شعردر آورده ص ۴۴ شاهنامه .  

    گهی با گدایان گهی باشهان              بباشید در دون گردش کنان

    و یا صفحه ۴۸ چاپ مکری که می نویسد :

    گهی با نکوئید گه با بدان                               بهر جا کنم مر شما امتحان

    ز حسن و ز انس و دد و مور و مار                  ز وحش و ز طیر و ز حیوان کار

    به آنچه خدا خلق کرده بدون                     در آئید در حالت گوشت و خون

    بالاخره در جای دیگر مطالب و اشعار زیادی راجع به دون به دون می آورد .

    در هر حال اشعار جیحون آبادی یک بار به جهان آمدن و بعد در عالم برزخ بودن و بعد به بهشت و جهنم رفتن را خلاف عدل خدا و ارکان دین قلمداد می نماید . اما نورعلی در کتاب آثارالحق ج ۱ ص ۲۲۸ گفتار ۷۸۷ می نویسد : ممکن است شخصی از قالب یک حیوان که در آمده حیوان دیگری بشود چون بستگی به سنگینی جریمه اش دارد . و در جلد اول ص ۲۲۴ آخرگفتار، مثلا سگ منزل سید(ن) همان (دگ) است یا گوساله میرزا حبیب که درویش عزیز مراد بوده است . در گفتار ۱۲۳۴ ص ۳۷۵ ج ۱ آثارالحق می نویسد : مثلا شیخ امیر گاو شد شیخ آن گاو مقدس نبود بعدا خودش در ص ۵۹۹ گفتار ۱۸۷۰ توضیح مطلب را که میرزا حبیب چه کسی و درویش عزیز مراد چه کسی بوده در ۱۸ سطر شرح می دهد در صفحه ۳۰۰ آثارالحق ج ۱ گفنار ۹۹۳ می نویسد : اشخاصی که به عنوان تنبیه حیوان می شوند معمولا از بقیه حیوانات هم جنس خود با هوش ترند . در واقع قدرتشان را از آنها می گیرند ولی شعورشان را نمی گیرند . جیحون آبادی در ص ۲۷۳ تا ۲۹۷ شرح حال شاه خوشین و یاران او را می دهد که این خود نمونه ی بارزی از عقیده اهل حق نسبت به حلول و تناسخ می باشد .

    اهل حق خداوند را در زمان های مختلف به صورت انسانهای گوناگون به میان مردم می آورد ، گاهی به صورت و شکل پیامبر گاه به شکل امام گاه در لباس رهبران این فرقه . درکتاب تصوف در کردستان ۳ می نویسد : فرشتگان وسیله خدا به وجود می آیند اول آنها از بغل خاوندگار ، دوم از دهان خاوندگار ، سوم از نفس او ، چهارم از عرق وی ، پنجم نیز از نور او خلق شده اند . به قول دیگر بنیامین از عرق وی که رمز تواضع است ، داود نفس که رمز خشم است ، موسی از سبیل که رمز رحم و رمزباراز نبض که رمز احسان است به وجود آمده اند ... بنیامین نماینده داود ناظر و قاضی شیخ موسی وزیر و نویسنده خیر و شر مصطفی داودان یا نصیر سمت ملک الموت را دارد .  

    نورالدین مدرسی چهاردهی در کتاب بنام خاکسارواهل حق می نویسد :  این فرقه گویند اگر ملک طاووس نبود دنیا نظم و آبادی و رونقی نداشت و اعتقاد راسخ دارند که بزرگان مسلک شان پس از مرگ روحشان به ملک طاووس ملحق می گردد . ملک طاووس در دون ( بصورت بشری دیگر زندگی نموده بنا باعتقاد تناسخ ) داود تجلی کرده و بعدها بصورت گاوه ظاهر گشته است و روز قیام گاوه که بزعم آنان اول اسفند ماه که برابراول بهار کردی است می باشد و در آن روز جشنی بر پا کرده و آتش بسیار بر افروخته و گرداگرد آن به پای کوبی می پردازند . ملک طاووسیها گویند : ملک طاووس نورش از نار عزت است و پاسبان درگاه الوهیت است کعبه و کنست از او معمور آنکه بنده او نیست کیست و کسی که فرمان او را تمکین نکند چون زیست هر فردی از این طایفه فوت کند سه روز به عزاداری نشینند و در فروردین ماه گرد عروسی نگردند .

    اسکندر اسفندیاری در کتاب پژوهشی درباره طوایف غلاه ( ص ۱۶۴ و ۱۶۵ ) می نویسد : منظور از تناسخ و جا بجا شدن و از بدنی دیگر رفتن پاک شدن آدمی از گناهان است و شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب می باشد . همان صورت تجلی می کند فرشتگانی که آنها را چهار ملک می گویند در ابدان دیگران در هفت بار تجلی می کنند ... علی (ع) اصول مذهب حق را به سلمان و به عده ای از یاران نزدیک خود بیاموخت . نخستین مخلوقات هفت نفر به نام های جبرائیل ( پیربنیامین ) اسرافیل ( پیرداود ) میکائیل ( پیرموسی ) عزرائیل ( مصطفی داوودان ) حورالعین ( رزبار یا رمزبار ) عقیق ( شاه ابراهیم ) ویقین ( شاه یادگار یا پایا یادگار) هستند . پس از خلقت هفت تن خداوند نخستین عهد و میثاق خویش را با آنان بست  و دو جهان مادی و معنوی را خلق کرد مخلوقات بر حسب عنصر اولیه با یکدیگر متضاد هستند قسمتی از گل زرد و قسمتی از گل سیاه هستند ، دسته اول اهل نور ، و دسته دوم اهل آتش و تاریکی می باشند .  

    با سلام:آیه یا أَیها الذین آمنوا اِذا قُمتُم إلی الصلاة فاغسلوا وجوهکم وأیدیکم الی المَرافق وامْسحوا بُرؤُسکم وأرجلکم إلی الکعبین«ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به نماز می ایستید صورت ودستها را تاآرنج بشویید وسرو پاها را تا مفصل مسح کنید» فریبرز توضیح دهند همانطور که فرمایش دارند مطیع قران هستند اجرای آیه وضو در جامعه اهل چگونه است (به ترتیب دستور صریح قران) ونحوه ی اجرای صلاة را هم توضیح دهید .
    یا حق

    با سلام، قصد بازگشت به مباحثه ای  ندارم که بارها سعی در خروج آن نموده ام. اما همانگونه که بطور مستقیم و غیر مستقیم یادآوری و یا اشاره به ختم جلسه نموده ام، نه به دلیل این است که نگرانی از اتهاماتی مانند مکتبی بودم دارم و اگر چنین بود، هرگز کتمان نمی کردم. اما آنچه سبب شد که چنین پیشنهادی نمایم، به بیراهه کشاندن بحث و تفسیر به رأی بعضی از آیات محکم و مبرهن قرآن مجید، مانند سه روز دانستن سی روزه ماه مبارک رمضان و واقعیت ها را وارونه جلوه دادن و فیلسوف بزرگی همچون ملاصدرا را حقیر و ناچیز شمردن بود. البته در مقابل آن همه توهینات به ساحت بزرگان آیین پر رمز و راز یارستان، این نوع موضعگیری ها تعجبی ندارد.
    اما اگر بنده این پرسش را مطرح می کردم که خداوند متعال، چگونه جهان را در شش روز آفریده اند، در حالی که این مطلب قرآن، با اطلاعات علمی همخوانی ندارد؟ 
     اگر در این وبلاگ، پاسخی قانع کننده دریافت نکنم، ناچارم برای ارضای حس کنجکاوی، بیشتر تلاش نموده و با مطالعه و تحقیق متوجه شوم که منظور از این که خداوند جهان را (در شش ایام آفریده اند)، یعنی جهان در شش هنگام یا در شش دوران آفریده شده است.
    ما که با مفاهیم و بطون قرآنی خدای ناخواسته عنادی نداریم و بنده شریعت را یکی از ستون پایه های اصلی و مستحکم حقیقت می دانم و بر این باورم که انجام واجبات شریعت لازمست، ولی کافی نیست. زیرا اگر انجام واجبات همراه با ترک محرمات باشد، در نتیجه جامعه ای وارسته و سالم تر داشته و مسولانی صالح و پاکدست تر خواهیم داشت. 

    سخن خود را با غزل لسان الغیب به پایان می برم و از خداوند منان بابت اشتباهات غیر عمدی پوزش می طلبم.

    زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

    در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

    در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

    در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

    تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند

    عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

    چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش

    زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

    این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است

    کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

    صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب

    کاندر این طغرا نشان حسبة لله نیست

    هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو

    کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

    بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود

    خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست

    هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

    ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

    بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

    ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

    حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست

    عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست

    یا حق

    اقایان منتقد ادیان وفرق چه اسراری دارید که همه غیر از شما کافرندومشرک ونجس؟مشکلی نیست غیراز شما(شیعیان) اهل حق و....همه کافرند شما نمیخواهد دلتان برای ما یا دیگران بسوزد.شما بروید بهشت با حور وقلمانتان مشغول شوید چه کاری به دیگران دارید!!!؟جنگ هفتادو دوملت همهرا عذربنه_چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند_ماشاخ درختیم پراز میوه توحید_هر رهگذری سنگ زند باک نداریم.
    چرا بعضی از نظرات را نمایش نمیدهید.شما که یقین دارید فقط مذهب شما کامل ودرست است به کجا رسیده اید؟ایا میتوانید مشکلی از مشکلات مردم هم مذهبتان برطرف کنید؟ ایا خداوند بزرگ بقیه ملل را بیهوده افریده؟ایا همه شما راست کردار ودرستکاروپرهیزکارهستید؟ایا اطمینان دارید که اعمال وکردارتان مورد قبول حق تعالی است؟وبسیاری دیگر از ایاها.گمان نمیکنم چون اگر اینطور بود لااقل دربین خودتان مسکین وبیچاره ای نبودوهیچ دزدودروغگویی دربینتان نبود.به جای دیدن عیب دیگران یک لحظه هم به اعمال خودتان فکر کنید.مثلا همین اطاع رسانی وبه زعم خودتان روشنگری درباره فرقه یارستان.ایا 100 در100 یقین کامل دارید که انچه میگویید ونقل وقول میکنید عین حقیقت است؟در کل هستی بغیر از ذات پاک باریتعالی ومعصومین(ع) هیچ کسی بی عیب نیست مگر شما !!!!!! برای یکبارهم که شده از پشت این نقاب مذهب بیرون بیایید وبا انصاف به خود ودیگران بیندیشید.خداون از انهایی که یک تخته شان کم است ومیخواهند جای ان را با مذهب پرکنند بیزار است.خوارج هم نماز وروزه بپا میداشتند معاویه وسایردشمنان علی(ع) هم همینطور.شما درحقیقت برای خودتان دکانی باز کرده ایدکه به احتمال زیاد خریدارانی برای کالایش دارید.جمع کنید این بساط را به انسانیت فکر کنید جهانی بیندیشید نه این که فقط خود راببینید.والسلام
    تقریبا همه نظرات بجز فحاشی و اراجیف را نمایش داده این برادر!
    اسلام به ذات خود ندارد عیبی
     هر عیب که هست از مسلمانی ماست

    در جواب سید باید بگویم در منطقه گوران وقلخانی خوردن گوشت گراز شیوع دارد وحتی سعی میشود آنرا هم مقدس جلوه دهند وآنرا یک حیوان مورد توجه قلمداد میکنند ونسل این حیوان نگون بخت در منطقه در حال نابودی است واگر کمی کامنتها را مطالعه کنید هم دین بنده با نام مستعار فریبرز خوردن آنرا حلال فرموده اند وجا داشت حداقل ایشان به خاطر حفاظت از محیط زیست یک جورایی محکوم کند وهم اکنون گوشت گراز درسطح منطقه پخش میشود وکسی هم نیست حد اقل به خاطر بهداشت وسلامت عمومی جلوی آن را بگیرد.البته من به احکام دینی زیاد وارد نیستم ولی  مدیون همه هستم هر کس از کوشت این حیوان لجن خور بخورد من فکر نمیکنم هیچگاه نذر ونیازش در درگاه حق پذیرفته شود وخوردن آن هم بی غیرتی وگمراهی به همراه دارد


    گراز در شریعت اسلام همان خوک است که گوشتش نجس و حرام است.
    به نام قادر مطلق :اقای اسدعزیزم من ناگزیرم که جواب شما روبدهم هر چند که شمشیر از رو بستی وپیروی کورکورانه  وتعصب بجایی که داری نمیتوانی درک کنی خیلی از حقایق معنوی هست باحواس ودرک ما میسر نمی شود بلکه پختگی روحی میخواهد ،همان گونه حضرت شیخ بهایی میفرماید"علم رسمی سربه سر قلیل است وقال                                        نه ازان کیفیتی حاصل ونه حال 
    علم نبود غیر علم عاشقی                             مابقی تبلیس وابلیس وشقی 
    هرکس در سر نباشد عشق یا ر                      بهر او پالان و  افساری بیار
    به کرات ودفعات برایت تشریح نمودم ولی افسوس که به بیراهه میروی  وچنان مغلطه کاری میکنی که خوانندگان ومخاطبین عزیز را که اطلاعات چندانی ندارند یه شک وشبهه میندازی خداوند همیشه برمبنای مقتضیات  زمانی ومکانی وسطح شعور  وبینش انسانها مربیانی به نام انبیا واولیا برای هدایت بشر فرستاده ومیفرستدوهر ولی ووصی به اندازه فکر ادم های ان عصر از ان اسرار الهی پرده برداشته اند شما درمورد تناسخ فرمودی میتوانی به کتاب معرفت الروح استادنورعلی الهی مراجعه کنید وکاملا مردود ومنسوخ وفلاسفه وحکما وعلما در باب ان مکتوبات نوشتن ودر این اختصار نامه نمیگنجد که بنده اون نکات بیان کنم چون مکررات میشود هرانسان عادلی که به زندگی نگاه میکند سوالها ومجهولاتی ذهن ادمی را درگیر خود میکند اگر من یک بار به کره زمین گام مینهم این همه بی عدالتی برای چیست کسانی در خانواده های مرفه وغنی  وباایمان متولد میشوند ودیگری در فقر وفلاکت وبی ایمانی  ودیگری در مهد تمدن ودیگری در افریقا وقبایل امازون دیگری در بدو تولد میمیرد وکس دیگر عمر مفید وانسانی دیگر از بدو تولد تا پایان مرگ از معلولیت به سر میبردودیگری سالم وسلامت اگر عدالت هست این همه بی عدالتی برای چیست خلقت خداوند توامان باعدالت ورحمت هست و در عالم ماده هم هیچگاه یک قاضی قصاص قبل از جنایت نمیکند قبل از اینکه یک مجرم جرمی مرتکب شود مجازات نمیشود در جای که خداوند رب العالمین  وعادل بر مخلوق هست چگونه امکان دارد حق کسی رو ضایع کنددر قران مجید سوره معارج ایه 4میفرماید (روح وفرشتگان به سویش بالا میروند در روزی که اندازه ان پنجاه هزار سال است)ویکی از حضرت رسول میپرسد که این پنجاه هزار سال چقد دور ودراز هست حضرت رسول میفرماید برای مومن به خداوندی که محمد را خلق نموده به اندازه دورکعت نماز یومیه طول میکشد که به کمال برسد 1-زندگی های متوالی به طریق سیر صعودی هست واگر روح انسان به جماد یا نبات یا حیوان اتصال دهند به خاطر جنایت های فوق بشری هست که به مخلوق انجام داده و آن هم برای پالایش روح ملکوتی هست ومحدود هست وروی ان ضرب العجل  وپنجاه هزار سال به حساب نمی اید واگر انسان اون وظایف وحقوق نسبت به خود وخالق انجام دهد هیچگاه به روحی پایینتر تنزل پیدا نخواهد کرد چون وقتی به مرحله انسانی وداری روح ملکوتی که نفخه دم پروردگاری شده هیچگاه به روح های سطوح پایین نزول نمیکند ۲2سیر کمال بدایت ونهایت یعنی ابتدا وانتها دارد ۳ سیرکمال هدفمند هستش ودیگر عذریوبهانه ای برای مخلوق نمیگذارد که مثلا فلان زندگیم شرایط مساعد نداشتم 4انسان هیچگاه نمیتواند دریک زندگی تمام صفت های وجودی خود را به فضایل الهی تبدیل کند وبه کمال برسد بجز استثناعات5شاید کسی از خودش بپرسد این همه تحصیل ویادگیری انجام داده ام دوباره سرکلاس اول شروع کنم این چه عدالتی هست ولی اکتساباتی بدرد ما میخورد که جنبه معنوی داشته باشد مانند رحم سخاوت درستکاری ......وصفات دیگر اگر تبدیل به فضایل الهی شود ما ناخوداگاه از ان بهرمند میشویم برای هرکدام از ماها اتفاق افتاده بدون اینکه روی ان صفت کار کرده باشیم تنفر ذاتی برخلاف ان صفت داریم  چون در زندگی گذشته کسب نموده ایم مولانا میفرماید از جمادی مرردم ونامی شدم ........الی اخر انسان متشکل از روح بشری وروح ملکوتی هست وروح ملکوتی کمال یافته روح حیوانی  وروح ملکوتی نفخه دم پروردگاری هست وامدن انسان به جسم شوکی هست که زندگی های گذشته ازیاد میبرد   وحلول بلا کل باطل میباشد بلکه مظهر به مظهر صحیح هست مثل این میماند شما بگویید عیسی  خداست بلکه براثر وارستگی مظهر جلوه ذات احدیت قرار میگیرد وایینه تمام نمای ذات خداوند میشود وانعکاس دهنده تعلیمات خداوند، ایا میشود یک دریا را در یک قطره جای داد چنینین چیزی امکان پذیر نبست اقای اسد عزیز وحلول غلط بلکه مظهروذات صحیح میباشد 
    اشتباه تایپی شد روح بشری کمال یافته روح حیوانی هست در کامنت قبلی 
    اقایان متعصب ومتحجر در هر ادیان ومذهب ومسلک ومکتبی شاید انسانهایی باشند به قطع ویقین وجود دارند که از نفس اماره تبعیت میکنند ودنبال لذت جویی هستند ومشروب گوشت خوک وکارهای دیگر انجام میدهند این تخیلات ووهمیات اصلا قابل تعمیم به اهل حق واقعی وجامعه اهل حق نمیباشد مگر تو مذهب تشیع کسی زنا ،دزدی؛اختلاس مشروب قتل انجام نمیدهد؟؟؟اعمال انسانها فردی هست دربیابس پریوری همان احکام قران گذاشته شده به انظمام اضافاتی دیگر وهرکس تبعیت از بیابس وان ارکانی که گذاشته شده بکند الحق واقعی محسوب میشود وانسانها که معصوم نیستن وجایزالخطا وامکان الخطا هستند دوستان ومنتقدان عزیز من مثالی ساده میزنم که قابل فهم برای همه باشد واز این بحث های بیهوده ومتفرق پرهیز شود الان قوانین که تو اموزش پرورش قوه قصاییه راهنمایی ورانندگی گذاشته شده مثلا یک مجرم مرتکب جرمی شده یا یک راننده تخلف نموده ایا این متخلفان وتخطی گران خللی در قوانین بوجود میاورند ؟؟؟؟؟؟!!!قاعدتا نه پس کسی هم گوشت خوک وکارهای که برخلاف ندای وجدان ومسائل شرعی وعرفی واخلاقی انجام میدهد بر خلاف اصول سلطان سهاکی هست وباید در دادگاه عدل الهی جوابگو باشد واگر فردی با اگاهی چنین کاری انجام دهدمورد مواخذه شدید قرار میگیرد چون الحق تابع احکام قران هست واز بطن شریعت بوجود امده در یکی از کامنت  اقای اسد عرض نمودند یکی از اهل حق ها در تهران محله هاشمی خانقاه داشته واز مریدان خود پول میگرفته اولا معنویتی که در ازا ان حتی یک ریال گرفته باشند باید به ان شک نمود من قسم خوب نیست ولی به شرافت وانسانیتم قسم تا حال یک ریال به کسی نداده ونمیدهم واگر قبلا ها پولی هم به سید داده اند بابت زحمتی بوده که برای دعا دادن نذر بود وان فطریه هم که به سید داده اند برای کارهای خیر وعام المنفعه بوده واگر کسی هم خودش مصرف نموده یا شرایط مادی خوبی نداشته ومستضعف بود واگر غیر از این باشد خداوند هیچوقت نمیگذره چون 《ضامن هرحقی خداست》وحق هیچ مخلوقی ضایع نمیگردد بنده حدود یکماه پیش به خانه دامادمان که مازندرانی وشیعه مذهب هستند رفتم پدر دامادمان حدود ۲سال به بیماری سرطان که مبتلا بودند نمیتوانستند ویا اینکه قادر نبودند نماز وروزه بگیرند ومیگن در شرع وظیفه پسر ارشد هست که بجای پدر صوم وصلاه انجام بدهد پسر ارشد هم گویا از عهده ان بر نمیایید به امام جمعه مراجعه میکنند وکسب تکلیف مینمایند وامام جمعه ۱۵میلیون درخواست میکنه به کسی بدهند نمازشو بخواند ؟؟؟؟؟من ان شخص رادیده ام الان با این پول انسانهای بدبخت وفریب خورده ویلا ساز ی میکند اگر در این روستاهای شمال وزیر سیطره واعمال نفوذ این اقا یکصد نفر بمیرد چقدر کاسب میشود؟؟؟؟به نظرشما اگر این پولها به نهادهای درمانی وسرطانی سپرده بشه ثوابش بیشتر نیست ؟؟؟قضاوت با خوانندگان عزیز هست اگر از زمان سلطان تا به حال پول به به سید وامثالهم داده باشند به اندازه س۳هزار میلیارد ودکل نفتی هست؟؟؟؟؟؟؟
      هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ 

    جناب عطای عزیز و... متن زیر از سخنرانی ها و مکتوبات بزرگان شماست که آنها را استاد اعظم خطاب می کنید، آنها را مطالعه فرمایید و تا بفهمید این خدایان شما چه در سر داشته اند و دارند تا حقایق برایتان آشکار گردد . 

    اعتقاد فرقه اهل حق درباره ( توحید ) خدای تعالی :

    مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد . و سلطان صحاک را و قبل از او بابا خوشین و ناعوث و حضرت علی ( علیه السلام ) خدای واقعی بوده اند .

    اهل حق گویند در روز ازل جهان بصورت دریایی بود و دری در آن پنهان بود سلطان فرمان می دهد دریا ازهم پاشیده می گردد و دودی از آن برخاسته آسمان بوجود می آید و قطعه ای از درموجب خلقت ستارگان می گردد و ماه و خورشید و روز و شب آشکارمی گردد گردش سال به چهار فرشته سپرده گردید خدا در آغاز سه نام داشته است ، اول قدرت  دوم شنطیا   سوم خاوندکار است دفتر پردیوری از سلطان است خدا پس از آفرینش داخل در می گردد و در دریا سکنی می گزیند تا اینکه جبرئیل که همان بنیامین باشد علی را در دریا پیدا کرد و اجازت داده که چهار فرشته داخل در شدند که جمعا چهل تن باشد پس از آفریدن هفت تن چهل تن که بشکل هفت تن آفریده شدند بعد از آن هزار و یک صورت شدند از جبین یکی یک قطره نور چکید و جوز شد و هیجده هزار عالم ایجاد شد .

    ... کلاردشتی پرچمی بالای خانقاه خود می افراشت که این جمله ( علی الله و باطل ما سوی ) درب منقوش بود تابلویی در جم خانه  ... درکنار قبر وی بر دیوار نصب گردیده که جملات زیر را نوشته اند : اول و آخر یار ... جم حقیقت کعبه باطن است شرط بنیامین ذوالفقار دوسر است مویی از سبیل یار برابر قرآن است مال یارستان همه نذر و نیاز است . ( کلاردشتی بدستور ناصرالدین شاه قاجار در میدان توپخانه تهران بدار مجازات آویخته شد ) . 

    اسکندر اسفندیاری در کتاب پژوهشی در باره طوایف غلاه ( ص ۱۶۴ و ۱۶۵ ) می نویسد : سنگ اساس عقاید اهل حق تناسخ و حلول است . حلول ذات را دونا دون گویند به عقیده ایشان در تن هرکس ذره ای از ذات الهی موجود است و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان همیشه در گردش می باشد و آن را گردش مظهر به مظهر نامند در این باره آنان معتقدند به هفت جلوه پیاپی هستند و می گویند هر بار خداوند حق تعالی با چندتن از فرشتگان مقرب خود به صورت اتحاد دربدنهای خاکی حلول می نماید این حلول به منزله لباس پوشیدن و کندن است ... اهل حق در باره حضرت علی (ع) می گویند که او تجلی ذات خدا می باشد و وی را مظهر تمام و کمال خدا می دانند و اوست که در هر دوره و عصری ظهور و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلی می کند .

    الف: توحید گرچه مردم اهل حق به «علی اللهی» معروف هستند و برخی از خاندانها و سران آنها علی (ع) را خدا می دانند، ولی اشکالات شیعیان به این نظر باعث گردیده است برخی از مردم اهل حق این عقیده را رد کنند و توحید را به عنوان عقیده خود معرفی کنند.اما آنچه که در دفاتر و کتب مقدس آنها یافت می شود این است که علی (ع) را به عنوان ذات خدا معرفی می کنند بدین معنا که ذات خدا در علی(ع)حلول نموده است.

    توحید در مسلک اهل حق :

    در مستندات و سخنان برخی از بزرگان اهل‌حق درباره خالق جهان و اصل توحید، تفاوت‌هایی آشکار بلکه متناقض دیده می‌شود. گاهی از گفتار نویسندگان و مرشدان آن‌ها کلمات متناقضی صادر شده است و ظاهراً خودشان هم ارتباط بین کلمات ما قبل و ما بعد را قائل نیستند، تا جایی که بعضی با تمسک به گفته نویسندگان و مرشدها غالباً تحت عنوان "دفتر" یاد می‌شود به اظهار نظر پیرامون خالق هستی و خداوند تبارک و تعالی پرداخته این فرقه را تا سرحد شرک و کفر به پیش برده‌اند. در بیانات شفاهی و یا کتبی که مکتوب است و از آن‌ و هریک بر اساس برداشتی که داشته‌اند او را همراه با اوصافش معرفی نموده‌اند که اجمالاً برخی از مکتوبات آنها که در بین مردم پیرو این فرقه از شهرت و معروفیت بیشتری برخوردار است ذکر می‌گردد.

    یکی از نویسندگان فرقه اهل‌حق می‌نویسد: «همان ماده یا طبیعت که دارای قدرت و شعوری است، خداوند است، زیرا که ذات حق در جزء و کل موجود است و به نسبت تکامل وجود دارد». در جای دیگر می‌نویسد: «مردم یارسان ذات خداوندی را در تمام موجودات و جهان و کرات محاط دانسته و توحید را با قبول مظهر حق در هر زمانی نافذ می‌دانند». همین نویسنده در جای دیگر راجع به قبول مظهر حق از جانب افراد و اشخاص مختلف می‌نویسد: «قدرت کردگاری (خداوند) در وجودهای مختلف ظهور نموده که بعد از حضرت سلطان سهاک دوازده دوده (خانواده) و خاندان مرکز تجلی ذات دیدار بودند » ...

    گرچه به عقیده برخی اهل حق به «علی اللهی» معروف هستند و برخی از خاندان‌ها و سران آن‌ها علی (علیه السلام) را خدا می‌دانند، ولی اشکالات شیعیان به این نظر باعث گردیده است تا برخی از مردم اهل حق این عقیده را رد کنند و توحید را به عنوان عقیده خود معرفی کنند. اما آنچه که در دفاتر و کتب مقدس آن‌ها یافت می‌شود این است ‌که علی (علیه السلام) را به‌عنوان ذات خدا معرفی می‌کنند، بدین معنا که ذات خدا در علی (علیه السلام) حلول نموده است. اهل حق اولین تجلی کامل ذات خدا را در علی (علیه السلام) و دومین تجلی تام و تمام را در سلطان اسحاق می‌دانند و گاهی اسحاق را دون یا مظهر علی (علیه السلام) خوانده و آن دو را برابر دانسته‌اند.

    امّا گاهی اسحاق را از آن جا که جامه‌اش بعد از علی (علیه السلام) بوده، کامل تر از علی (علیه السلام) می‌دانند. با نقل کلماتی از کتب اهل‌حق جای سؤال باقی می‌ماند که آیا واقعاً اهل‌حق خدا پرست هستند یا نه؟

    ب : نبوت و امامت:

     در کتب و دفاتر اهل حق و در افواه مردم یارستان نام پیامبران و ائمه زیاد دیده و شنیده شده است.اما به طور خلاصه می توان گفت که مردم اهل حق اگراعتقادی به ائمه هم دارد از باب دون رهبران ، پیران و مرشدان خودشان است.

    در عصر ما که پایه کفرتوحیدی در هم ریخته شده ومنکران خدای تعالی نیز به این نتیجه رسیده اند پیشرفت علم مراکز علمی را به این حقیقت بارور کرده که باورشان شود هستی را آفریدگاری است.بحث وجدل پیرامون چنین موضوعی که حتی منکران هم پذیرفته اند«زیره به کرمان»بردن است ولی در زمانی که توحید تمام تاریک خانه های لاخدائی رابه نورخود روشن نموده به بلیه خیالی بسیار خطر ناک مبتلا شده ایم که درگوشه وکنار دنیای خاکی هنوزمردمانی دیده می شوند که با استدلالهای کهنه شده مانند «حلول»ونظایر آن خویش را خدا یا مظهر خدا می شناسانند . در طایفه جیحون آبادی خدا حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بوده است وآنجا هم که خدای متعال برایش مطرح می شود می گوید:«اگرهم خدائی باشد خدای علی است به من چکار».(آثارالحق ج۱ص۴۸گفتار۱۳۷)

    بگفتا علی اول و آخر است             خداوند در ظاهروباطن است

    جز حیدر نباشد به من کس خدا        که دیدم همه اوست دردوسرا

    این تفکر در گفتارهای نور علی الهی نیز فراوان به چشم می خورد مثلا می گوید«نورعلی خدایه برزه مل»(برهان الحق ص۶۳۸) ومهمتر اینکه در باره «نعمت خدایه»و«نورعلی خدایه»امروزهم که می گویند «بهرام خدایه».

    البته این خیالات برای اتباع جیحون آبادی که نعمت الله ونورعلی وبهرام الهی را خدا می دانند .سران همین قوم فراهم آورده اند، وقتی نورعلی الهی انتشار می دهد «زندگی من و مولا کاملا شبیه به هم است»(آثارالحق ج۱ص۶۵۱گفتار۱۹۵۹) یا می گوید «من تمام رویه مولا را دارم »( آثارالحق ج ۱ص۲۵۵گفتار۸۶۶)

    ومهمتر این که بطور صریح اعتراف به مظهر الهی خودش نموده ومی گوید:«تمام مظهر الله ها از لحاظ کمیت با هم فرقی ندارند اما از لحاظ کیفیت علی وسلطان حالت و کیفیت دیگری دارند زندگی خودم تطبیق می کند با زندگانی علی وهیچ فرقی ندارند»(آثارالحق ج۱ص۶۷۴گفتار۲۰۱۰) یعنی من هم از لحاظ کمیت با علی سلام الله علیه فرقی ندارم ومظهر الله هستم پس همان طور که می گوید به اعتبار مظهر الهی خدا درعلی علیه السلام جلوه کرده اینجا هم چون نورعلی با علی سلام الله علیه تطبیق می کند خدا در او هم جلوه کرده است.وبهمین جهت می باشد که در جم خانه می گویند«نورعلی خدایه برزه مل»

    این همه دوپهلوگفتن ها واین همه پس بروها وپیش بیاها به خاطراثبات خدائی«نعمت الله» و«نورعلی» و«بهرام» صورت گرفته ولی باز می بینیم که نور علی الهی خدائی خودش رافراموش کرده ومی گوید:«می بینم ماموری که از آشنایان بود پیغامی ازطرف خدا برایم آورده است» (آثارالحق ج۱ص۶۶۸گفتار۱۹۹۰) در صورتی که اگر مظهر الله به اعتبار استدلال نورعلی محل ظهور و بروزذات خدا باشد نیازی به پیغام آور نیست. یاد شعری از عطار افتادم:

    منم الله خود در خود بدیدم          کلام خود بگفتم خود شنیدم

    آخر نفهمیدم دراین مسلک خود ساخته چه کسی خداست!!

    گرچه مردم اهل حق به «علی اللهی» معروف هستند و برخی از خاندان ها و سران آنها علی (ع) را خدا می دانند، ولی اشکالات شیعیان به این نظر باعث گردیده است برخی از مردم اهل حق این عقیده را رد کنند و توحید را به عنوان عقیده خود معرفی کنند.اما آنچه که در دفاتر و کتب مقدس آنها یافت می شود این است که علی (ع) را به عنوان ذات خدا معرفی می کنند بدین معنا که ذات خدا در علی(ع)حلول نموده است.

    در مورد روئت خداوند نور علی الهی می گوید دیدن خدا از رئی آثار فایده ندارد , باید خدا را ببینی و دست در گردن او بیندازی , ما می گوییم خدا به جان آن سبیل هایت بیا ( آثارالحق )

     هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ .


    فلسفه وجود قبله در دین اسلام چیست؟

    استاد خلیفه مازندرانی در کتاب سلوک در تاریکی ( ص ۱۳۹ الی ۱۴۳ )  سخنی بحق گفته حجت را تمام کرده است ، می نویسد : نورعلی الهی قبله را قلب می داند و هرجایی ذات حق باشد حکم کعبه را دارد حالت احرام را دارد و باید تمام دستورات احرام را اجرا نمایند ... در جای دیگر کعبه و جم خانه را یکی می پندارد . می گوید کعبه ما هم همان جم خانه است پس وقتی در جم حاضر می شوبم باید احرام ببندیم . در معنا ذات حق همان کسی است که در جمیع جم خانه سر حلقه است ...

    رسول خدا (ص) می فرمایند : « ان الله عزوجل اختار من کل شیی شیئا اخترا من الارض مکه و اخترا من مکه المسجد و اختار من المسجد الموضع الذی فیه الکعبه » یعنی « همانا خدای عزوجل از هرچیزی ، چیزی برگزیده از زمین مکه مشرفه را برگزید و از مکه مسجد الحرام را و از مسجدالحرام جایی را که کعبه در آنست اختیار فرمود » بهمین اعتبار کعبه از نظر امت های مختلف مورد احترام قرار گرفت » .... با این که کعبه فقط همین بنا بوده است برای جلوگیری از فتنه کعبه سازی که نظیرش [ پردیور ] ، بوحود آمده است .  رسول خدا (ص) فرموده اند: « الحجریمین الله فی الارض » یعنی « حجرالاسود ( در کعبه ) دست راست خدا در زمین است » یعنی هرآنجا که حجرالاسود دارد کعبه است و لاغیر . حق تعالی نیز در کریمه « جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما » تنها کعبه را بیت الله الحرام می شناساند نه جایی دیگر را ... بدون تردید منظور از این بدعت آوری هم تخریب دین بوده زیرا حضرت امام صادق ( ع ) فرموده اند : « لایزال الدین قئما ما قامت الکعبه » پس هر کجا که کعبه را تخریب کردند دینی برپا نیست . و این نه تنها به تخریب خانه می باشد بل هر کجا که دلها را از کعبه منحرف بسوی « جم خانه » خود یا هر جای دیگر نمایند . همان کار تخریب صورت گرفته و بدون تردید دینی بر پا نمی ماند ...

    قرآن کریم در باره قبله می فرماید : « قدنری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضیها فول وجهک شطرالمسجد الحرام » پس قبله آئین محمدی و کسانی که خود را مسلمان و شیعه می دانند مسجدالحرام است نه جای دیگر . اسامه بن زید گفت رسول خدا (ص ) وارد خانه خدا شد و خوشحال گردید ، درب خانه ایستاد دو رکعت نماز به جای آورد و با دست اشاره به خانه خدا داشت و فرمود : « هذاه القبله » و هم چنین یشربن جعفرحنفی گفت از امام صادق (ع) شنیدم می فرمود : « البیت قبله لاهل المسجد والمسجد قبله لاهل الحرم والحرم قبله للناس جمیعا » یعنی « خانه کعبه معظمه قبله اهل مسجدالحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم ، و حرم قبله همه مردم است » .

    اهل حق بر خلاف حکم خدا و پیامبراکرم (ص) عمل کرده و خود را مسلمان شیعه می نامند که اینطور نیست . زیرا امام صادق (ع) می فرمایند : همانا خدای عزوجل را سه چیز محترم است که چیزی نظیر آنها نباشد : « کتابه و هو حکمه و نور بیته الذی جعله قبله للناس لایقبل من احد توجها الی غیره و عترت بینکم » یعنی « کتاب او ( قرآن ) که حکمت و نوراست و خانه اش که آن را قبله همه مردم قرار داده است و ازهیچ کس توجیه و روی آوردن به غیرقبله پذیرفته نیست ، وعترت و فرزندان پیغمبر علیهم السلام »

    بحث نقش ولایت و محبت محمد و آل طاهرین علیهم السلام در مجامع شیعه آنقدر زیاد است که عالمان شیعی در آغاز کتب فقهی خویش بابی تحت عنوان « ابطال العباده بدون ولایه الائمه و اعتقاد امامتهم » گشوده اند یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه و اعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است ...

    در زیارت جامعه این گونه می خوانیم : « من اراد الله بدء بکم ومن وحده قبل عنکم ومن قصده توجه بکم» یعنی «هرکس که خدا را بخواهد از شما اهل بیت آغاز میکند و آن کس که به یگانگی خدا ایمان آورد آن را از شما اهل البیت می پذیرد و هرکس بخواهد بسوی خدا رو کند به شما اهل البیت توجه می نماید » .

    امام صادق (ع) فرموده اند « و لکل شی العبد مومنا حتی یعرف الله و رسوله والائمه کلهم و امام زمانه و یرد الیه و یسم له » یعنی « هیچ کس مومن نخواهد بود مگر این که خدا و پیامبر و همه امامان را بشناسد به معرفت امام زمانش نائل آید و سائل را به او ارجاع دهد و تسلیم فرمان امام زمانش باشد » .  و خلاصه این که حضرت امام صادق (ع) فرموده اند : « ما استاهل خلق من الله النظر الیه الا بالعبودیه لنا » یعنی « کسی شایسته توجه خدا نمی گردد مگر با کوچکی در برابر ما » .  

    فلسفه وجود قبله در دین اسلام چیست؟ چرا باید مسلمانان در هر کجای این عالم هستند رو به قبله بایستند؟ شباهتی بین کعبه و بت که جلوی آن سجده می کردند وجود دارد . ؟

     هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ

    قبله و حج در فرقه اهل حق :

     بنابراحکام عقیدتی قبله اهل حق « پردیور» محلی در غرب شهرستان پاوه که جایگاه سلطان سهاک – ضحاک -  است . معرفی شده و در منطقه توتشامی و قلخانی ... مردگان را رو به (پردیور) خاک و دفن می نمایند وقربانیها را هم رو به پردیور قبله اهل حق ذبح می کنند . ( کتاب سرسپردگان نیزقبله اهل حق را پردیور معرفی می نماید ) و ( شاهنامه حقیقت نیز موید این مطلب است ) . کتاب اهل حق تألیف مالامیری نیز قبله اهل حق را « پردیور » معرفی می نماید ؟ .

    موحد بشیری می نویسد : اهل حق واقعی هیچ سمتی ( سمت و سو، روبه رو ) را به نام قبله نمی شناسد ، بلکه به هر طرف که قرار گرفت ، به خدا سجده می کند .

    اهل حق نیز مکانی را به عنوان قبله قبول دارند و معتقدند قربانی و دفن اموات باید رو به سوی همان قبله باشد. در مورد قبله اهل حق چهار نظریه   گرد آوری شده است که عبارتند از:

    پردیور: بیشتر اهل حق کعبه را قبله خود نمی دانند ؛ بلکه قبله خود را پردیور اعلام می کنند. پردیور، نام منطقه ای است که مؤسس این فرقه ( سلطان اسحاق – ضحاک – صحاک ) در آنجا مدفون است. هم اکنون این مکان در شهرستان پاوه بخش نوسود در روستای شیخان قرار دارد.

    شواهد بر این مدعا از قرار ذیل است:

    الف- قادر طهماسبی یکی از مؤلفین این فرقه می گوید: قبله اهل حق پردیور است. پس تمام قربانی ها را باید رو به پردیور ذبح نماییم.

    ب- مالامیری کجوری، یکی از منتقدین فرقه اهل حق هم قبله اهل حق را پردیورمی داند.

    ج- ماشاء الله میرسوری در کتاب خود د ر قسمت «تلقین میت» این طور می نویسد:

    قبله حقانیش پردیورن، یعنی قبله حقیقی اش پردیور است.

    د- نویسنده کتاب سرسپردگان ماشاءالله میرسوری که از وابستگان به این فرقه می باشد ، قبله اهل حق را پردیور معرفی می نماید.

    هـ- در کتاب دیوان گوره هم آمده که پردیور جایگاه اقامت سلطان صحاک بوده و نیز قبله اهل حق و جایگاه حشر و حق و حساب می باشد.

    جم خانه نزد اهل حق از مکان های مقدس محسوب می شود و برای ورود به آن ، آداب و شرایطی در آیین اهل حق وجود دارد. در یکی از متون مقدس آنان چنین آمده است:

    جم کعبه شریف قبله یارانن، ترجمه: جم، کعبه شریف و قبله اهل حق است.

    جم یعنی مسجد یاری یارانن، ترجمه: جم، مسجد یاران اهل حق است.

    جم حل مشکل مطلب دارانن، ترجمه: جم، حل کننده مشکل نیازمندان است.

    کعبه ما همان جم است.

    حج در مکتب نورعلی الهی  ( اهل حق ) :

     یکی از وسائلی که جاسوسان می‌بایست به وسیله آن پیکره اسلام را درهم ریزند و بنا بر گفته خودشان «اسلام را در هم کوبند» موضوع دلسرد کردن مسلمانان نسبت به عبادات می‌باشد که می‌نویسند: « باید مسلمانان را از عبادات باز داشت و در سودمند بودن آن تردید افکند با این دستاویز که خدا از اطاعت انسانها بی‌نیاز است. »

    معماران دین ابداعی و تباهی در تعلیماتی که به استخدام شده های خود جهت درهم کوبیدن اسلام داده‌اند خواسته‌اند که «باید به سختی از حج جلوگیری کرد» نورعلی که جم خانه را کعبه و به روزگار بهرام الهی، گور پدرش «نورعلی» را هر که طواف کند حاجی می‌شود در حقیقت موجب شده که اتباع طایفه جیحون آبادی به جای انجام فریضه حج به دیدار گوری می روند که با انجام اعمالی «گوسفند یا گاوی ذبح کند و سه روز در آن مکان اقامت گزیند»حاجی می شوند. و این تأکید آقای بهرام الهی که گور «نورعلی» در هشتگرد مورد طواف قرار گیرد، همواره مورد توجه دشمنان دیانت حقه بوده است.

    معماران دین ابداعی و تباهی در تعلیماتی که به استخدام شده های خود جهت درهم کوبیدن اسلام داده‌اند خواسته‌اند که «باید به سختی از حج جلوگیری کرد» نورعلی که جم خانه را کعبه و به روزگار بهرام الهی، گور پدرش «نورعلی» را هر که طواف کند حاجی می‌شود در حقیقت موجب شده که اتباع طایفه جیحون آبادی به جای انجام فریضه حج به دیدار گوری می روند که با انجام اعمالی «گوسفند یا گاوی ذبح کند و سه روز در آن مکان اقامت گزیند»حاجی می شوند. و این تأکید آقای بهرام الهی که گور «نورعلی» در هشتگرد مورد طواف قرار گیرد، همواره مورد توجه دشمنان دیانت حقه بوده است.

    به نام قادر مطلق ؛جناب اسد عزیز انسان فهمیم ومحقق گرانقدر به اندازه کافی ووافی توضیح دادیم واگر خودت صادقانه به کتابهای مذکور مراجعه می فرمودی وداخل سایت ها نمی گشتی ومطالب جسته گریخته که از روی کین وبخل وحسادت ودشمنی نگاشته اند راحت تر به اهداف ومقاصدت که انشاالله تحقیق هست دسترسی پیدا میکردی حلول واتحاد وتناسخ از نظر استاد الهی والحق باطل هست بلکه سیرکمال ومظهربه مظهر صحیح میباشد مظهر یعنی جلوه ذات حق در هر انسان وارسته که یا در نتیجه روزه وعبادات وریاضات به این درجه وقرب به خداوند رسیده یا اینکه از اوصیا واولیا خداوند بوده وبرای هدایت وارشاد طالبین به زمین امده اندوذات خدا همانند خورشید هست اگر بیشمار اینه درمقابل خورشید بگذاری اینه ها نور خورشید را انعکاس میدهند ولی خود خورشید نمیشوند وحضرت علی وحضرت سلطان ....مظهرذات خدا بودند اقای اسد محقق عزیز ذات باچشم ایا میشود دید شما روح هرانسانی که از بدن مفارقت می ورزد میتوانی ببینی  چون با چشم قابل دیدن نیست ذات نه ازدواج میکند نه قابل دیدن هست ووقتی ما میگوییم مظهر خدا منظور اون ذات هست نه چیز دیگر  مصداق همین شعر چشم دل باز کن جان بینی انچه نادیدنیست ان بینی
    گر به اقلیم عشق روی اری همه افاق تو گلستان بینی ودر ان واحد خداوند میتواند به بیسمار انسانهای که قابلیت داسته باسند تجلی کند یا برای یک ان یا مادام العمر واثار اولیا الله برای همیشه ماندگار وبا اثار بشری کاملا متمایز هست وهر چقدر زمام بگذرد برای عامه مردم قابل فهم تر ،وان کلام برزمله وقتی در جمع الحق خوانده میشود در حالت قطره وارد اقیانوس الهی شدن وفنا فی الله محض گردیدن هست که به رجا بنگری خدا وتجلیات ان میبینی کسانی که مامور ارشاد وراهنمایی انسانها هستن غرور وتکبر ومنیت در انها جایگاهی ندارد حضرت حاج نعمت الله از عارفان بودند وبه سیر وسلوک مشغول ودنیا ومافیا ارزشی برایش نداشتند تا جایی که تخلص شاعری خود را به نام (مجرم)برگزید وباره گفته ام ومیگویم مناقشات وتعصبات بی خود مذاهب از طریق معنویت فطری وعلمی در چند دهه اینده از بین خواهد رفت والحق از بطن شریعت محمدی بوجود امده  وکسی نمی تواند انگ وبرچسپ به این جامعه موحد ویکتاپرست بزند 
    با سلام:در مورد گفتارهایی که از خاندانهای مختلف یارستان درمورد گفتارهای منتسب به سلطان صحاک ارائه می شود تفاوتهای آشکاری وجود دارداگرپژوهشی جامع در نقل این گفتارها صورت پذیرد شاید نکات مبهم در مورد شخصیت ناشناخته ایشان برطرف شود تنها موارد شخصیت شناسی هر انسان آثار وکتبی است از اون شخصیت بجای میماند یا روایات راویان شناسنامه دار در مورد شخصیت مذکور میباشد از آنجا که برداشتهای منتقدین وموافقین آیین یارستان نویسندگان وبعضا دفاتر بعضی از فرق وآن هم به صورت نقل وقول که بیشتر شبیه وقایع نگاری سینه به سینه است؛ به نظر میرسد قضاوت واضحی در مورد شخصیت سلطان اسحاق نمیشود انجام داد .مثلا شاه هیاس سر سلسله یکی از این خاندانها گفتارهای ناب سلطان را منتسب به خود میداند وازسویی روایات خاندان حیدری وشاه ابراهیمی از گفتارهای سلطان صحاک گاها۱۸۰درجه باهم تفاوت دارد واگر بخواهیم بیطرفانه پژوهش انجام دهیم منطقی ترین دفاتر متعلق به نور الدین الهی است البته منهای بدعتهای دینی وسلیقه ای دراین فرقه زیاد است ؛که آقای عطا چه خوشش بیاید چه نیاید موروثی کردن دین حق نشانه انحراف است بالاخره خداوند با خانواده ی الهی ,نعوذ باله عقد اخوت نبسته است ,کلا درنتیجه گیری با توجه به نقل وقولهای متفاوتی که از سلطان صحاک انجام میگیرد ایشان دارای شخصیتی مبهم وناشناخته از دیدگاه یک پژوهنده بیطرف خواهد بود ولذا از این دفاتر متناقض نمی توان اظهار نظر صریحی در مورد ایشان انجام داد.اما در مورد عقیده ظاهر شدن ذات مولا علی در افرادی مثل بابا سرهنک وشاه خوشین و.. سوال منطقی که من از دوستان الحق دارم براساس کدام منطق یا کدام ضرورت حضرت علی در هیبت این افراد ظاهر شده است ?آخر مثلاً تاچه بشود!!ونتیجه این اقدام ذات حضرت علی چه بوده است!!
     .ما کتب خطی فراوانی ازقرون اول ودوم...هجری داریم برادران اهل حق یک کتب خطی از سلطان یا شاه خوشین به ما معرفی نمایند؟به فرض محال دون به دون شما صحیح باشد آیا این کشف شما سرنوشت بشر را تغییر خواهد داد انسان را به مدینه فاضله خواهد رساند?البته این عقیده عقلا قابل اثبات نیست ومفسرین هم تایید نکرده اند ولی عمده ترین برهان دوستان برای اثبات این نظریه عدالت خداوندی است.عدالت خداوند حتما وجود دارد وایشان حکیم هستند وراه اجرای آن هم بهتر از نظریاتی مثل تناسخ وغیره انجام خوهند داد.مورد بعدی هم دون شناسی در الحق است میگویند مثلا سقراط ذات فلانی داشته یا فلان موجود افسانه ای ذات مثلا یادگار.سیاوش فرد افسانه ای شاهنامه ذات یادگار(امام حسین) سوال اینجاست مصداق ودلیل منطقی برای این اظهارات چیست?یا مثلا می گویند بلال حبشی ذات اسرافیل داشته است.سوال دیگری که در اینجا مطرح میشود به فرض محال حرف شما صحیح اگر بلال حبشی یکی از۷تن بوده است چرا افرادی مثل فریبرز به فلسفه ای تن میدهند تا از زیر ادای فریضه اذان ونماز فرار را بر قرار ترجیح دهند!؟سوال دیگر این است ذات خداوند و۴فرشته مقرب در گاهش بر اساس کدام ضرورت وکدام ادله منطقی جهان لایتناهی را  به امان خود رها نموده اند وبه منطقه کوهستانی پردیور تشریف آورده اند لا اقل در طی این مدت (دها سال)که این فرشتگان خدا ؛به شکل آدم نمایان شده اند بقیه جهان تکلیفشان چه بوده است!؟
    هو اول یار آخر یار
    همچنانکه دوستان عزیز یارسانی وغیر یارسانی ملاحظه میکنند شخصی به نام علی اعلایی تا تاریخ بیستم
    بهمن ماه ما را همکاری وهمیاری نموده اند ولی با کمال تعجعب وتاسف ظاهرا ازاین تاریخ به بعد بازگشتشان به خاطر پاره ای از موضوعات میباشد گویا این موضوعات به مذاق ایشان خوش نیامده واز مطالب ایشان چنین بر می آید که شمشیر را از رو بر علیه اینجانب بر کمر بسته اند غافل از اینکه بنده برای اثبات سه روز روزه داری ماه مبارک رمضان به هیچ عنوان نیازی به تفسیر ندارم که ایشان ادعا میکنند چنین تفسیر هایی تفسیر به رای میباشد اقای اعلایی بنده پیرامون این موضوع سه پرسش از شما دارم دو پرسش را در این کامنت قرار میدهم وپرسش سوم را بعد از جواب دادن به این دو پرسش از شما خواهم داشت ولی پیشیا پیش از شما میخواهم برای جواب پرسش سوم به فکر این باشید که معجزه ای انجام دهید معجزه ای همچون مسیر مدار زمین را گسترش دهید ویا اینکه حرکت کره ماه را به دور زمین سرعت ببخشید ویا اینکه حرکت زمین را به دور خورشید کند کنید در غیر اینصورت شما قادر نخواهید بود به پرسش سوم پاسخ دهید
    واما پرسش اول به ازاء هر روز روزه خواری عمدی چند روز روزه گرفتن در دیگر ایام لازم است
    پرسش دوم مدت زمان لازم برای تکمیل عده روزهایی که روزه خواری شده تا چه زمانی میباشد
    یا الله بسم الله جواب بده
    هو اول یار اخر یار
    ادامه کامنت موضوع سه روزه روزه داری
    نکته قابل توجه این است که باید مفسرین گرامی کلام خدا مفهوم عده را در روزه داری بپذیرند همچنانکه در
    قران میخوانیم (لتکلملوا العدة) در این رابطه باید گفت که (عده) یک ماهه روزه داری با اشکالات بس بزرگی روبرو میشود برای فهم بهتر مفهوم (عده) میتوان به مفهوم نگاهداشتن (عده) بعد از طلاق توجه کرد که طبق کلام خدا باید سه ماه پیوسته بعد از طلاق شمارش گردد ((واحصوا العده) سوره طلاق ایه یکم ودر ایه چهارم از همین سوره میخوانیم (ثلاثه شهر) به بیان دیگر تکمیل عده پیوسته است وقابل انقطاع وتجزیه نمیباشد (توجه کامل به این موضوع داشته باشند دوستان عزیز ) در مورد عده طلاق برای مثال نمیتوان ماه دوم عده را تعطیل کرد وبه ماه سوم یک ماه اضافه کرد چرا که با انقطاع وتجزیه عده کاربرد آن بیهوده میشود ودیگر به آن عده گفته نمیشود بنا بر این عده یک ماهه یعنی تکمیل کردن تعداد سی روز پشت سرهم وبدون انقطاع که به سختی عملی است برای مثال اگر فردی 25 روز پشت سرهم روزه بگیرد اما به هرعلت روز بیست وششم موفق به روزه داری نشود باید (باتوجه به مفهوم عده در طلاق) عده روزه داری را دو باره وسه باره از روزه شماره یک شروع کند تا سرانجام موفق شود (البته اقایان فقها به مفهوم عده در این مورد هم به دیگر ایات قران توجه ندارند همچنانکه به مفهوم ایام معدودات در دیگر ایات قران توجه ندارند به نوحی میشه گفت که اقایان تفسیر به رای میکنند) که عده یک ماهه را کامل کند اگر به رساله فقها در باره فضای روزه وزنجیره جریمه در جریمه های متعدد بویژه در رابطه با احکام روزه دقت شود متوجه اغتشاش وتنوع ارای بسیار وپایان ناپذیر زنجیره جریمه در جریمه میشویم که حتی اقای درخت الهی هم با انجام دادن معجزه وبا تغییر دادن زمین وزمان قادر به حل مشکل نخواهد بود (توهین نیست در کامنتهای ایشان در همین سایت اشعاری سروده اند
    روا باشد انا الحق از درختی            چرا روا نباشد از نیکبختی)
    لذا مشاهده مینماییم مسئله اصلی روزه وروزه داری سی روز از بنیان اشکال دارد ودر ضمن
    هو اول یار آخر یار
    جناب اقای علی اعلایی خسته نباشید
    اقای اعلایی شما باید توضیح دهید چه کسی قصد داشته که بحث را به بیراهه بکشاند حضرتعالی یا بنده حقیر شما موضوع اتش نشانان را مظرح کردید یا بنده موضوع اتش نشانان چه ربطی به عنوان این سایت دارد شما بارها وبارها موضوعات سیاسی را وارد بحث کردید وتهدید نموده اید به قول خودتان اطلاع رسانی خواهید نمود باید به عرض عالی برسانم شما سعی در خروج وختم جلسه مناظره نداشتید بلکه سعی بر این داشتید که فرار را بر قرار ترجیح دهید ودر خاتمه بنده بر این باورم که شما نه معنی یوم را میدانید ونه معنی ایام را لذا چند رور به مدیریت سایت ودیگرصاحب نظران در این سایت فرصت میدهم که پاسخ قانع کننده در رابطهد با خلقت جهان در شش روز به شما بدهند اگر چناچه کسی یافت نشد بنده طی کامنتی پاسخ قانع کننده به شما خواهم داد در ضمن باید به عرض شما برسانم اولین کسی که تفسیر علمی بر قران نوشت شخصی به اسم مهندس مهدی بازرگان بود واقایان فقها به یکباره دست وپای خود را گم کردند وذوق زده همان مطالبی که بازرگان در تفاسیرش اورده بود بدون توجه به درستی ویا نادرستی مطالب ان تکرار کردند کما اینکه بعض مطالب توهین به قران وتوهین به ساحت پیامبر است منجمله تفسیری که بر هفت اسمان دارد وایشان ادعا نموده اند که منظور از هفت اسمان لایه های مختلف اتمسفر زمین است ومنظور از هفت زمین لایه های مختلف زمین است ودر ضمن شما ادعا نموده اید شریعت یکی از ستونهای اصلی حقیقت است لطف بفرمایید حقیقت چند ستون دارد که شریعت یکی از ستونهای اصلی ان میباشد اقای اعلایی دست بر دار از بازی با کلمات
    هو اول یار آخر یار
    جناب اقای حقیقت ضمن عرض سلام ویاعلی مدد
    طی دو کامنت بجای اینکه به پرسش ما پاسخ بدهید به مطالبی پرداخته اید که جواب پرسش ما را در بر نمیگیرد
    اشاره به موضوعاتی کرده اید که بنده هم بخشی از ان موضوعات را قبول دارم موضوعاتی همچون (( روزه بر مسلمین نوشته شد وقران در ماه رمضان نازل شده وعیره )بنده قبول دارم بحث واما بحث ما بر سر موضوع ایام معدودات است ما میگوییم ایام معدودات طبق ایات قران سه روز است کما اینکه در قران میخوانیم ((خدا را در ایام معدودات یاد کنید وهرکس شتاب کند در دو روز (یومین) گناهی بر اونیست وهر کس تاخیر کند گناهی بر اونیست دوست گرامی ایام معدودات در ماه رمضان نمیتواند با ایام معدودات در ماه ذی الحجه متفاوت باشد زمانی میشود به کل روزه در ماه رمضان یقین کرد که مثلا فرموده باشد (ایاما شهر الرمضان) اینچنین چیزی در قران نیامده لذا بر رسوم امروزی میشود خرده وایراد گرفت ودر ثانی اگر قرار بود برای کل ماه رمضان روزه کتابت شده بود میفرمود ((صو م رمضان)) ویا میفرمود((صوم شهر)) ودیگر اسمی از ایام نمی امد
    دوست عزیز فضیلت های ماه رمضان وضربت خوردت حضرت علی در ماه رمضان ینده هم قبول دارم اما اینکه بیان داشته اید حضرت علی در هنگام ضربت خوردن گفته اند به خدای کعبه رستگار شده ام (نگفته خدای پردیور)) باید به شما عرض کنم خدایی که باورمندان یارسانی ستایش وسپاسگذارند نه تنها خدای پردیور وخدای کعبه بلکه خدای زمین واسمان وانچه مابین زمین واسمان است حتی خدای جهان غیب وجهان شهادت است کما اینکه در هنگام دعای نذورات خادم جم میگوید (شکرم وتو رب العالمین یعنی اینکه شکر گذار تو هستم ای پروردگار عالمیان) ضمنا قبلا در مورد خمس کامنت گذاشته ام همچنان بر همان شرط هستم (فقط یک ایه کفایت میکند ) زکات داریم (قبلا کامنت گذاشته ام) واما وضو در جامعه یارسان باید خدمت شما عرض شود در دفاتر یارسان امده (یار میو پاک بیو     تن پاک دل پاک دیده پاک بیو اوسا غلام سلطان سهاک بیو) یعنی اینکه کسی غلام سلطان سهاک محسوب میشود اعضای ظاهری وباطنی او 1پاک باید باشد کما اینکه هر یارسانی قبل ازاینکه در جم وجمخانه حضور پیدا کند باید استحمام کند وبه نیت هفت تن هفت کاسه اب در اخر امر بر روی سر وتن خود بریزد به ترتیب (سر وسمت راست وسمت چپ) البته نمیدانم هفت کاسه اب چند صاع میشود لذا همانطور بعد غسل واستحمام برا ی خواندن نماز نیازی به وضو نیست دراینجا هم نیازی به وضو نیست هر چند که بعد از تشکیل جم اب را می اورند ودست اهل جم را میشویند وبعد از شستن اهل جم حق ندارند با دست تماس با هیچی داشته باشند غیر از نذورات ومتعلقات نذورات (حتی نباید با حوله دستشان را خشک کنند) واما وضوی شما اقای حقیقت خداوکیلی حضرت عباسی راست بگو ایا همان وضو است که در قران امده یعنی اینکه دست را میشویید تا آرنجتان یا اینکه در عمل انرا وارونه جلوه میدهید یعنی اینکه (از ارنج تا دست) خودمانیم راستش بگو حد اقل دوست عزیز شما که در جعل کردن معنی ایات قران تخصص دارید لذا معنی ایه را جعل کرده وبگویید ((بشویید دستهایتان را از مرافق))
    ودر ثانی جناب اقای حقیقت حرف (واو) عطف به ارجلکم ( بین ارجلکم و واو عطف به ان همچنانکه ملاحظه میکنیم فعل امر امسحوا نیامده )) بگو ببینم از لحاظ رعایت اصول بهداشتی بیشتر این (واو ) عطف به ارجلکم معطوف شود به فعل امر امسحوا بهتر است یا معطوف شود به فغل امر اغسلوا بدون طفره رفت جواب بده

    هو اول یار آخر یار


    جناب اقای فریبرز خسته نباشید.

    خیلی سعی کردم که پاسخ توهینات و یا پرسش هایی را ندهم که در واقع می بایست، علما و کارشناسان محترم اسلامی با مدد آیات محکم و مبرهن قرآنی بدهند، اما احساس کردم که ندادن پاسخ نوعی بی حرمتی و از آن بدتر سبب احساس خودشیفتگی در ما می شود. 

     لذا قبل از پاسخ به فرمایشات جنابعالی، همانگونه که بارها یادآوری کرده ام، آنچه بنده در این وبلاگ می نویسم، نظریات شخصی ام بوده و اگر اشتباهاتی دارد، مربوط به برداشت های بنده بوده و ربطی به آیین پر رمز و راز یاری ندارد. در ضمن لازم بذکر است که مهم ترین هدف بنده  در این وبلاگ، سعی در ایجاد وحدت و پیوند دل ها با تکیه بر اشتراکات فراوان دین مبین اسلام و آیین اهل حق بود که به دلیل ناموفق بودن و توجه و تمرکز بر روی افتراقات، چاره ای جز کناره گیری نداشتم. (جز در مواردی که مورد اتهامات واهی واقع شده و یا احساس می کردم بجای مباحثه به سمت مجادله و اهانت به یکدیگر و یا توهین به بزرگان نزدیک می شود.

    اما حضرتعالی که خود را مرید خاندان سادات حیدری گوران معرفی می کنید، به احتمال قوی با اجازه پیران بزرگوار این خاندان، وارد چنین مباحثه عمیق و سرنوشت سازی شده اید که علاوه بر قانون اساسی، مراجع تقلید نیز به صراحت نظریات و احکام خود را در مورد (این فرقه)، بیان داشته اند. لذا پاسخ به ایرادات و پرسش های مکرر جناب اسد نیاز به احاطه کامل به مبانی و کلام های پردیوری بخصوص کلام سرانجام (دیوانه گوره) می باشد. بخصوص جنابعالی که بر این باورید در یارسان سرمگو وجود ندارد و لذا پاسخ سووالات مطرح شده با به حاشیه کشیدن بحث روشن و مبرهنی مانند سی روز روزه ماه مبارک رمضان و آن را سه روز می دانید!

    در حالی که چگونه می توان تصور نمود، در این چهارده قرن، میلیاردها انسان مسلمان مومن و هزاران هزار اندیشمند و الامه و صدها مراجع تقلید خدای ناکرده اشتباه کرده اند و جنابعالی با استدلال قابل قبول خودت، توانسته باشی عده مخصوص نکاح را به عده روزی داری ربط داده و ادعا نمایی که همه اشتباه کرده اند و روزه بجای سی روز در ماه رمضان، سه روز می باشد.

    بر فرض محال که محال نیست، روزه سه روزه رمضان چه ربطی به سه روزه مرنو دارد. در حالی که هنوز بعد از هفت قرن نتوانسته ایم تاریخ مشخص و قابل قبولی برای همه مردم شریف یارسان تعیین نماییم!

    به قول دیل کارنگی: تا هنگامی که برف بر روی راه پله های حیات خود دارید، نباید از برف روی بام دیگران اعتراض نمایید.

    اما آنچه سبب شد که چنین برآشفته شوید و تصور نمایید، بنده علیه شما شمشیر را از روی بسته ام، مطلب انتقادی منطقی ذیل است:

    « به بیراهه کشاندن بحث و تفسیر به رأی بعضی از آیات محکم و مبرهن قرآن مجید، مانند سه روز دانستن سی روزه ماه مبارک رمضان و واقعیت ها را وارونه جلوه دادن و فیلسوف بزرگی همچون ملاصدرا را حقیر و ناچیز شمردن بود. البته در مقابل آن همه توهینات به ساحت بزرگان آیین پر رمز و راز یارستان، این نوع موضعگیری ها تعجبی ندارد.»


    این در حالی است که برای پاسخ دادن به پرسش های جنابعالی، نیاز به معجزه نیست و با اندکی جستجو در فضای مجازی اینترنت، در ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد چنین می خوانیم:

    «روزه در چندین آیه از قرآن ذکر شده است. دستور روزه گرفتن در ماه رمضان و بسیاری از احکام مربوط به آن در سوره بقره آیات ۱۸۳–۱۸۵ و آیه ۱۸۷ آمده است. به علاوه، آیات دیگری نیز هستند که روزه گرفتن را به عنوان کفّاره برخی گناهان (سوره نسا آیه ۹۲، سوره مائده آیات ۸۹ و ۹۵ و سوره مجادله آیه ۴) و یا جایگزین بعضی از آداب مراسم حج (سوره بقره آیه ۱۹۶) بیان می‌کنند. این آیات به همراه احادیث (به عنوان مثال بخاری و یا حرّ عاملی) شاکله قواعد فقهی روزه را تشکیل می‌دهند. کلمات «صائمون» و «صائمات» (روزه‌داران مرد و روزه‌داران زن) در قرآن در سوره احزاب آیه ۳۵ به عنوان دو گروه از انسان‌ها که در زمره گروه‌های مورد بخشش و بخشایش خداوند هستند آمده‌اند. در سوره مریم آیه ۲۶، مریم با خود عهد سکوتی بست که قرآن از آن به روزه یاد می‌کند. به گفته برگ در دانشنامه اسلام این آیه یادآور رسم رعایت سکوت در نزد مسیحیان به هنگام روزه است. آیهٔ ۱۸۳ بقره که امر به روزه می‌کند ظاهراً در رمضان سال دوم پس از هجرت فرو فرستاده‌شده است. در پی نزول این آیات و وجوب روزه گرفتن، وجوب روزهٔ عاشورا از میان رفت.

    یکی از سؤالاتی که در مورد روزه و پیشینهٔ آن مطرح می‌شود این است که آیا در ادیان پیش از اسلام نیز روزه بوده است؟

    قرآن با صراحت وجود این فریضه الهی را در ادیان دیگر بیان می‌کند. و برای پیشینیان نیز واجب بوده است و هم‌اکنون در کتب عهد عتیق و جدید مطالبی مربوط به روزه وجود دارد؛ که در اینجا چند فراز از آن‌ها بیان می‌شود:

    ۱- در تمام اوقات در میان هر طایفه و هر ملّت در موقع ورود اندوه و زحمت غیر مترقّبه روزه معمول بوده است. (پولس، ۳:۵)

    ۲- حضرت موسی چهل روز روزه گرفت. (سفر تثنیه، ۹:۹)

    ۳- قوم یهود در موقعی که فرصت یافته می‌خواستند اظهار خضوع نمایند روزه می‌داشتند تا به وسیله آن رضای حق را تحصیل نمایند. (سفر داوران ۲۰:۲۶)

    ۴- حضرت مسیح به شاگردانش دستور داد که پس از فوت او روزه خواهند داشت. (انجیل لوقا، ۵:۳۴)

    این بود چند جمله از کتب عهدین و برای تفصیل بیشتر به کتاب قاموس کتاب مقدّس، ص ۴۳۷–۴۳۸ مراجعه بفرمایید.


    عِدِّه مدت زمانی است که زن پس از جدایی یا مرگ شوهرش باید از ازدواج خودداری کند.

    در قانون اساسی ایران:مبحث سوم در قانون مدنی مشتمل بر ۸ ماده، قوانین عده را بیان می‌کند:

    ماده ۱۱۵۰ - عده عبارت است از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی‌تواند شوهر دیگر اختیار کند.

    ماده ۱۱۵۱ - عده طلاق و عده فسخ نکاح سه طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت زنانگی نبیند که در این صورت عده او سه ماه است.

    ماده ۱۱۵۲ - عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد نکاح منقطع در غیر حامل دو طهر است مگر این که زن با اقتضای سن عادت‌زنانگی نبیند که در این صورت چهل و پنج روز است.

    ماده ۱۱۵۳ - عده طلاق و فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء آن در مورد زن حامله تا وضع حمل است.

    ماده ۱۱۵۴ - عده وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است مگر این که زن حامل باشد که در این صورت عده وفات تاموقع وضع حمل است مشروط بر این که فاصله بین فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بیشتر باشد و الا مدت عده همان چهار ماه و ده روزخواهد بود.

    ماده ۱۱۵۵ - زنی که بین او و شوهر خود نزدیکی واقع نشده و همچنین زن یائسه نه عده طلاق دارد و نه عده فسخ نکاح ولی عده وفات در هر دومورد باید رعایت شود.

    ماده ۱۱۵۶ - زنی که شوهر او غایب مفقودالاثر بوده و حاکم او را طلاق داده باشد باید از تاریخ طلاق عده وفات نگاهدارد.

    ماده ۱۱۵۷ - زنی که به شبهه با کسی نزدیکی کند باید عده طلاق نگاه دارد.»


    عده نکاح که چهار ماه و ده روز در سه ماه بهم پیوسته یا پشت سر هم باید باشد، چه ربطی به احکام روشن روزه سی روزه ماه مبارک رمضان دارد؟! در حالی که که علما و مراجع اسلامی نکته قابل ابهامی در همه احکام و بخصوص در این نوع احکام محکم و قابل قبول همگان باقی نگذاشته اند.

    خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرموده و از کج کلامی بر حذر دارد.

     

    با سلام
    در پایان کامنت قبلی، عده نکاح که سه ماه و ده روز است، بجای عده وفات که چهار ماه ده روز می باشد، نوشته ام که به این وسیله اصلاح می شود و از این نظر پوزش می خواهم.
     در ضمن این آخرین اشتباه بنده خواهد بود. زیرا از اول نیز نبایستی وارد این مباحث حساس و دقیق می شدم. احکامی شرعی که اگر از آیین یارسان حذف شود، یکی از ستون ها و پایه های مستحکم حقیقت از بین رفته و بدون شریعت و طی طریقت، بدون تردید به شیری بی یال و کوپال مبدل می گردد. 
    هو اول یار اخر یار
    همچنانکه دوستان عزیز یارسانی وغیر یارسانی میدانند جناب اقای آسید نصرالدین حیدری طی نامه ای در تاریخ 95/12/4
    که در روزنامه کرمانشاه هم نمایش داده شده واشعاری از حضرت شبخ امیر هم در ان نامه گنجانده شده است محض رعایت جانب احتیاط فعلا از گذاشتن کامنت معذورم چونکه متن نامه ایشان در رابطه با کسانی است که توهین به مقدسات میکنند به هر حال جانب احتیاط را باید رعایت نمود ضمنا دوستان قضاوت غیر منطقی نکنند وبگویند فریبرز فرار کرد نخیر اصلا چنین نیست فکر مبکنم دوستان همه از دست به قلم بنده اگاهی دارند
    بدرود تا دروی دیگر
    مرید سادات حیدری گوران فریبرز
    به نام قاد مطلق :شمایی که ادعای محقق میکنی اولا محقق نتیجه تحقیق را به مخاطبین واگذرا میکند ثانیا محقق از بیرون به قضایا می نگردحتی اگرفرد محقق یک هزارم درصد تعصب وپیروی کورکورانه ودشمنی نسبت به موضوع  وان موردی که درموردش تحقیق میکند داشته باشد  به قطع یقین نمی تواند حقایق رادرک کند وببیند وتحقیقات کاملا به انحراف کشیده خواهدشد وماهیت شما اقای اسد کاملا برای بنده ودوستانم مشخص وفرمایشات وترواشات ودشمنی معظم له کاملا بی مورد زاییده ذهن وتوهمات وعناد وکین ودشمنی شما می باشد شما در کدام دین ومذهب وسلک تلمذفرموده وارکان دینداری اموخته ای؟؟؟؟انسانی که ادب وتربیت ونزاکت ظاهر وادبیات بحث ومجادله را رعایت نکند باکدام یک از معیارهاو پارامترهای اسلام محمدی ومسلمانی همخوانی دارد قاعدتا باید به شیعه بودن شما هم شک کرد وباور ننمود که مسلمان هستی بارها به ساحت پاک حضرت سلطان سهاک بی احترامی نمودی به بزرگان الحق وجامعه الحق انگ وبرچسپ زدی حضرت علی میفرماید هیچ میراثی مثل ادب نیست این همه بزرگوران وانبیا واولیا درباب ادب وتربیت فرموده اند اما افسوس شما اقای اسد از ان بهره ای نبرده ای زمانی مسلمانان رو به بیت المقدس نماز می گذاردند ویهودی ها بر پیامبر خرده گرفتند وخداوند به پیامبر فرمود روبه کعبه نماز بگذاربرای وحدت مسلمین بود ومسلمان خداوند رایاد کنند این اوامر قراردی هستند والحق واقعی به هر کجا بنگرد جز خدا نبیند ومکان خدا همان قلب انسان هست به نظر شما جایی که ۵۰۰۰نفر بی گناه زیر دست وپا له شدند وبه کرارت ودفعات فراون به زن ودختر وحتی به پسر تجاوز نمودند وحتی خیلی هااز حیث آبروشان مورو تجاوز وتعرض وتعدی قرار گرفتند برملا ننمودند وخیلی های دیگر کشته ومجروح شد ه اند واجب هست انسان چنین خطرهای جبران ناپذیری به جان بخرد وبه زیارت برود خدا در قلب انسانهاست وهرکس صادقانه او را بجوید عزیزم لبیک خواهد گفت وشاید از حج رفتن هم مقاصد دیگر در کار باشد الله علم 
    با سلام:در خصوص  ایه وضو فرموده اذاقُمتم صلاة,یعنی هنگام نماز وضو را به ترتیبی که در آیه آمده صورت پذیرد البته وضو گرفتن در هنگام قرائت قران وزیارت ها وبرخی امور مستحبی هم انجام میگرد ولی تا آنجا که ما میدانیم مس سر وپا وشستن وجوه درجم یارسان انجام نمیگیرد وفقط دستها شسته میشود وخبری از وجوهکم(شستشوی صورت)وبرؤسکم وارجلکم نیست.یعنی در وضو گرفتن هم برخلاف اظهارات شما خبری از اطاعت قران نیست بنده کاری به جزئیات اینکه دست چگونه مس میشود یاشسته میشود ندارم شما برخلاف قران وجوهکم ارجلکم ومس سر را تحریم کرده اید وجالب این است با یک رد گم کنی وروشی تهاجمی راجع به واو عطف بحث میکنید دوماً در مورد وضو گرفتن جهت اقامه نماز چه توضیحی دارید بالاخره آیه وضو مستقیما واجب بودن وضوجهت اقامه صلاة نازل شده است واصولا ربطی به ادا نذر ندارد اگرچه وضو گرفتن حین ادای نذر امری حکیمانه است همانطور که حین زیارت هم وضو جایز است به هر حال شما نگفتید چگونه صلاة را اقامه میکنید وباچه آدابی?بالاخره جایگزین روزانه نمازهای پنج گانه یومیه شما چیست.امیدوارم نگویید نیاز چیزی که همه ی ما میدانیم نذری که بر یک یارسانی واجب شده در مسلک شما سالی یک خروس ویک من برنج وسه روز روزه است واینکه کسی نذری دربین ایام سال داشته باشدبخاطر یک شرط شخصی است که معمولا جهت بر طرف شدن قضا وقدر انجام میگیرد وامری واجب وتکلیفی نیست واصولا یک عبادت تکلیفی برای یک شخص یارسانی از مسلک شما در طول شبانه روز تکلیف نشده است وبه همین خاطر اکثر مردم خود را مکلف به هیچ گونه عبادتی نمی بینند واگرچه تعدادی که امکاناتی داشته باشند به صورت اختیاری ممکن است شبهای جمعه در مکانی یا جمخانه جمع شوند ومقداری نقل یا شکلات یا بعضا کسی قربانی داشته باشددعا بدهندوتنبوری هم نواخته ومناقب مولا علی و۰۰گفته شودولی باورکنید اگرموضوع عبادتی در نظر بگیریم وفرض کنیم جایگزین نماز یا نماز جماعت باشد اولا در مورد۹۰دصد یارسان انجام نمیشه چون تکلیف نیست ثانیا معتقدترین ادمها نهایتا هفته ای یکبار آنرا ادا میکندولذاعقلا ومنطقا نمیتواند جایگزین نماز پنجگانه یومیه باشد لذا وضو ونماز برخلاف ادعای شما برخلاف نص صریح قران  تعطیل هستش!در شیعه منابع فقه ۴چیز است قران.سنت,اجماع,عقل  منابع شما چیست?  

    .در مورد ایام معدودات ظاهرا شما انرابه سه روز ترجمه کرده اید منظور قران همانطور که ذکر کردم شهر رمضان است وخداوند ناچیز بودن ایام را درقبال اهمیت وارزش روزه یاد آوری کرده است .ولی در آیه۱۸۵مضمون ایه بعد از اینکه میفرماید شهر رمضان ,شهری است که درآن قران نازل گشته قرانی باویژگی هدی للناس وبینات والفُرقان  فمن شَهد منکم الشّهرفلیصمه یعنی هرکس در هر جا وهرمکان این ماه را درک نمود پس صوم  را ادا نماید بخصوص انکه ا ل حرف تعریف جهت کلمه شهر است یعنی ماه رمضان.وحتی در ادامه ایه...می فرماید لتُکمِلواالعِدَّة یعنی کسانی که عذر شرعی دارند باید عدد(یک ماه)را درایامی که عذری نیست تکمیل کنند.سوال ? شما حتی سه روز روزه ادعایی خود را در ماه رمضان تعطیل نموده وبه آبان ماه منتقل نموده اید حتماًکلی فلسفه برای آن بافته اید؟برای روزه درفصل پاییزی آیه ای سراغ دارید?امیدوارم جناب فریبرز بجای اینکه انحرافات را اصلاح کنید توجیه گر افعال افراد نا آگاه نشوید امیدوارم تحقیقاتت را شجاعانه وخداپسندانه برایرادات مردمانت بکار گیری چون مردم حق دارندبالاخره اگر هدف خدا باشد به راحتی شما وسادات حیدری می توانین عقاید وعبادات مردمتان را قرانی کنین وخدمت به یاد ماندنی به مردم خوب یارسان انجام دهید مطمئن باشید ما عنادی با شما نداریم .
    به نام قادر مطلق اهل حق از بطن شریعت محمدی به وجود امده وسخنان ان بزرگواران انقدر روشن ومبرهن هست که دیگر قابل تفسیر وتاویل نیست ،حضرت پیرموسی می فرماید شرط شریعت توفیق حقن
    طریقت چاوش خلق خالقن.........الی اخر حضرت شاخوشین میفرماید سید سرور خوشین بچه نا سید سرور            دین پاک مانهادیم مذهب جعفر ........الی اخر پس چنین مستفاد میشود برای طی طریق وسلوک عرفانی باید از وادی شریعت گذشت من قلبا دوست ندارم تکرار نمایم (قلب پاکان جای محبت ونورافروزیست 
    نه جای ظلمت وکینه توزی )نه با کسی عناد ودشمنی داریم ونه میخواهیم عقاید خود را  به کسی تحمیل  کنیم وددانشگاه سیر کمال استاد نورعلی الهی پیروی کورکورانه واجباری را مردود از دیدگاه او نیل به معرفت واقعی ،مستلزم داشتن اختیار ،قبول مسئولیت ،کسب تجربه شخصی وعمل به اصول صحیح است وفلسفه استاد الهی انسان از کجا امده برای چی به این دنیا امده وظیفه اش چیست وبعد به کجا می رود جواب منطقی واصولی داده است اقای حقیقت نازنین شما باید تحقیق کنید وفرق تناسخ وزندگی های متوالی وسیرکمال هم عرض هم قرار ندهید ومیتوانید به کتاب "معرفت الروح"اثر استاد الهی مراجعه نمایید که تناسخ از اصل باطل هست  ودر معنویت هیچ چیزی موروثی نیست وتا زمانی ان راه حق وحقیقت ادامه پیدا کند قطع نخواهد شد واثاروتعلیماتی که از طرف مبدا بیاید قابل فهم وروشن ومنطقی برای بشر امروزی هست وتعلیمات استاد الهی مختص به یک قوم ونژاد وفرهنگ خاصی نیست بلکه جهان شمول وبرای کل بشریت هست بلکه همش نتیجه مشاهدت وعینیات وتجربه شخصی هست وبزرگان معنوی در تواضع وفروتنی کمال بودن اقای حقیقت حضرت سلطان سهاک درانزوا وبدون قیل وقال زمانی با یاران خاص الخاص به سیر معنوی گذارده اند چون بر مبنای مقتضیات زمانی ومکانی چنین ایجاب میکرده ولی الان عصر علم ومنطق هست وتعلیمات هم باید متناسب با رشد فکری مردم باشد دیگر محدود به دره پردیور نیست 
    به نا قادر مطلق:اگر بحث ومجادله در جهت اهداف سازنده باشد مستحسن واموزنده هست اما انتقادهای تند وتوهینات تخریبی که اقای اسد عزیز که تمام اصوال اخلاقی وعرفی وشرعی را لگد مال میکند هیچ گونه سود.... بلکه بی حاصل خواهد بود از ارکان مهم مباحثه ومجادله ادب هست اگر رعایت نشود  دیگر چه لزومی دارد مباحث ادامه پیدا کند از دوستان ومعاندان حلالیت میطلبم وامیدوارم  که خداوند رب العالمین ما را از شر وسوسه های نفس اماره وغرور کاذب وپستی ها وپلشتی ها در امان بدارد واز کرام الکاتبین میخواهم قلم عفو بر بنده گناهکار ودیگر مخلوق بکشد وبا دیده اغماض بنگرد واخرین کامنت بنده خواهد بود"وکامنت را مزین به شرح خلقت از دیدگاه استاد نورعلی  الهی میکنم و بحث را به پایان می رسانم:درشروع می نویسد《...تمام کهکشان ها متعلق به اوست واو به هیج چیز وهیچ کس تعلق ندلرد ،اوبی همتا،و....نادیدنی است وهیچکس نمی تواند پی به کنه ذاتش ببرد.او به فرستادکان خود ماموریت می دهد که قوم خود رابه زبان خودشان راهنمایی وهدایت کنند.اومرا به مکاشفات عوالم معنا نائل نمودوبه من ماموریت داده تااسرار الهی بیان کنم وانسانها را اموزش دهم》سپس ادامه می دهند
    《 انچه در این زمینه تا به حال نوشته اند بسیار مبهم است ودرک ان مشکل ودور از ذهن مردم می باشد .بنابراین ،کوشش کرده ام که مفاهیم واقعی را به ساده ترین وجه ممکن بیان نمایم》
    《.....به نام خدای بخشاینده مهربان -اما بعد......این حقیر مسما به نورعلی ..در قریه جیحون اباد تولد یافته ام ودر سن ۵سالگی با والد بزرگوارم حاج نعمت الله به اتفاق،مشغول ریاضت وحق پرستی شدم...تا کنون که۲۹سال از سن حقیر گذشته انی از یاد حق غافل نشدم وهمیشه منتظررحمت حق تعالی بودم.اخرالامر یک روز در فکر خود نشسته بودم ناگاه از قدرت کامله حق تجلی روحانی برمن شد واز خود بی خود گردیدم ،عالمی دیگر در نظرم کشف واشکار شد .در ان عالم معنوی مرا به سیر جمعی برده که مشهور به جمع ناجیان بود.همین که در ان جمع اشنا شدم رئیس ان جمع ناجیان نظر لطفی بر حقیر انداخته انچه که در بعد از بابت ایجاد شدن جهانیان ...ذکر میشود ،به حقیر منکشف گردید ....هرکس قبول کند یا نکند خود داند......
    باری،ان خداوند افریدگار یکتا شریک ومثلی نیست لم یلد ولم یولد است واسم اصلی او تا کنون کسی نفهمیده است .هرکس بر حسب گمان خود او را به اسمی میخواند وهیچکس پی به کنه ذات او نبرده است...فقط خودش می داند کیست وچیست...وقتی درباره ایجاد شدن جهانیان اراده فرمود ،همان اراده باعث موجودیت وواقعیات گردید ؛ماهیت وهیولای ان موجودات را ایجاد فرمود که تصویر وتشبیه به هیچ شیئ نتوان نمود ،به رنگی در اورد که لباس بی رنگی دربرداشت ،به مثل ابی زلال بود ،ولی اب نبود ودر فضای روحانی بی رنگ مدام درحرکت بود ان ماهیت از وجود خداوندی انعکاس یافته بود وان فضا هم انعکاس از ان ماهیت داشت ،ماهیت در ان فضای روحانی لایتناهی وغیر متصور در گردش بود
    ناگاه از جانب خداوند ندایی رسید :به اصل خود رجوع کن وخدای خود را بشناس.....تو انی که هستی جمیع ممکنات از تو به وجود اید ومن انم که تو را هست کردم وقوه وقدرت وهرچه درتو هست از من است بدان واسطه خدا خوانده میشوم ....عرض کرداگر تو با منی پس چرا تورا نمی بینم؟جواب امد :تا خودت را نبینی مرا نخواهی دید وتا خودت را نشناسی مرا نخواهی شناخت .عرص کرد چگونه خود را ببینم .فرمود برخود بجوش .....بر خود جوشید واز خود بی خود شد وقتی به خود امد به هرکجا نطر انداخت سیاهی بود ودر ان سیاهی که 《ظلمت》نامیده می شد لعمه ی نوری مانند شعاع افتاب ،تاریکی را می شکافت 
    آن شعاع نورانی از ماهیت ساطع می شد وتنها چیزی بود که در آن سیاهی دیده می شد .ان فضای روحانی که ماهیت در ان حرکت میکرد از نور بود،البته نور در نور ثابت ومعین نمی شود ،مگر در ظلمت شود.به این علت است که در هر محل ومقامی نور وظلمت باید با هم قرین باشند...عرض کرد خداوندا چرا تورا نمیبینم ندا امد:چنان که تا ان سیاهی نمی شد عکس تو معلوم نمی گردید حال تو هم باید جسمیت بگیری تا عکس مرا در خود ببینی ،چون ان سیاهی به منزله ی جسمیت است ،به این علت است که عکس تو دران مجسم شده .عرض کرد چگونه باید جسمیت بگیرم؟مگر نور برمن جسم نیست؟فرمود این نور ازان روحانیت توست.جسم قوای ،مظهری است که براندام تو باید راست شود وبر دیگران سرایت کند .تو باید در خود بجوشی تا انچه از تو خارج است ،از تو مجزا گرددوبه اصل خود رجوع نماید ،چون انچه از تو خارج است ارادت من است وتورا بران ،باعث قرار داده ام .حال بر خود بجوش.به امر خدا ماهیت برخود جوشید .ناگهان صدای مهیبی به گوشش رسید وچیزی مثل دود وبخار ،گرد وغبار ،جلوی دیدش را گرفت.لحظه1 بعددیدش روشن شد دید دیگر اثری از ان سیاهی با ان شعاع نور که در اول مجسم شده بود بلکل نمانده است دید در فضای لایتناهی ابی رنگ که مکان اصلی خود بود ...نفر دیگر در گرد او نشسته اند .ونیز سه فضای دیگر دید که در هرکدام یک انجمن مافوق وجود داشت.آن سه فضا ،هریک به یک رنگ مخصوص پدیدار بود،یکی از ان به رنگ اتش بود ،ولی سوزندگی نداشت ؛دیگر بادی رنگ بود ؛اما باد نبود سومین ،زمین رنگ بود که سبز وخرم می نمود ،ولی مثل زمین جسمیت نداشت .در هریک از این سه فضا ،ذارتی مختلفه از کوچک وبزرگ ،جلی وخفی به رنگ وطبیعت همان فضا پدیدار بود ودر گرد هم دور میزدند وگردش می کردند
    در این سه فضا ،ارواح جمیع مخلوقات سکنا داشتند .در فضای ابی رنگ ،بجز ماهیت ویارانش ذرات دیگر ی نبود .ماورای این فضاها که مکان جمیع ارواح بود ،ماهیت،کرات بی حد وبی شماری را مشاهده کرد.هر کره به یک رنگ ویک طرح مخصوص غیر از رنگ وطرح کره دیگر ،از بزرگی وکوچکی روشنایی وتاریکی سردی وگرمی ورنگهای مختلفه.
    ایضا دیددر هر کره به اقتضای آن کره مخلوقاتی جفت جفت از نر وماده به هیکل مختلفه موجود هستند.به همین وضع وطرح حالیه که ما مشاهده میکنیم.ولی تمام اینا جسدهای بی جان  وهیکل های بی روح بود وارواح انها در همان سه فضای مذکوره ی قبل بودند واز حضرت رب العزه امر نشده بود که ارواح به اجسام ملحق شوند .
    ایضا دید برای هر جنس مخلوقی که وجود دارد یک حنس اشرف وبرتر هست که بر مابقی سلطان ومقتدر است،کما اینکه در این کره عرض که ما سکنا داریم جنس ادمیزاد سلطان ومقتدر است بر مخلوق زمین
    ........
    خدا به ماهیت فرمود تو ائینه می باشی مرا وقدرت مرا وفکر مرا
    ........
    باری همین که کلام خدا در خصوص شرح دادن مخلوق برای .....به پایان رسید واو را فهماند به او امر فرمود:اشاره کن تا روح ها هر کدام به مرتبه خود نزول نمایند ودنیا به گردش در اید وزاد وولد شود 
    حسب الا مر الهی اشاره ای نمود ،ولی ارواح وارد جسم هایشان نشدند .خدا به او فرمود ،عکس وخود ویارانت را بر هرکره جلوه دهید تا ارواح مست لقای نور شما شوند وبه هیکل جسمانی علاقه مند شوند 
    به محض اینکه ارواح جلوه ی《ماهیت》ویارانش را روی کرات دیدند از خود بی خودشدند ودرجسم ها نزول کردند،همان طور که اراده خداوند بود مخلوقات کرات جان گرفتند وتولید نسل شروع شد.....》

    با سلام:جناب آقای عطا در مسلک شما فرایض مثل نماز وروزه ,حج,خمس وکات ,و سایر فروعات دینی با چه آدابی اقامه میگردد,?

    گاف یک اهل حق
    سید محمد حسینی نویسنده کتاب دیوان گوره می باشد و اکثر مردم اهل حق این فرد را می شناسند.

    مهمترین شاخصه این کتاب دور بودن از سانسور می باشد که در این کتاب علی رغم میل مردم  اهل حق و رهبران اهل حق حتی قضیه زنا زاده بودن سلطان اسحاق را هم مطرح نموده است.(رجوع کنید به کتاب دیوان گوره و بحث درگیری های پسرهای شیخ عیسی با سلطان اسحاق صفحات 10 تا 20)

    در اوئل چاپ این کتاب حمله های بسیار شدیدی بر علیه ایشان گردید،هم اکنون هم دفتر بابانوروز را جمع آوری نموده که باز هم ظاهرا به مردم اهل حق و سران آنها سخت و گران آمده است.

    برگرفته از وبلاگ ماندانا یادگاری . 

    با سلام:اولا بایستی از صاحب این سایت که درکمال آزادگی به منتقدین وموافقین این فرقه اجازه بیان دیدگاه داده اند تشکر نمود بالاخره حقیقتی به نام اهل حق یا یارسان ویا در گویش محلی طایفه سان(که نام اصیل این فرقه میباشد)وجود دارد وگروهی از هم وطنان ورفقای ما متعصبانه پیرو این فرق هستند واطلاعات خوبی حداقل در مورد برخی خاندانها اخذ شد.ولیکن به عقیده بنده اگر تمام خاندانها(حد اقل۱۱ مسلک )به این سایت ورود کنند وبدون توهین وتکفیر همدیگر بیان مسلک خود نمایند وبا عینک بی طرفی قضاوت نمایند حتماً خدا را خوش خواهد آمد وبه حول قوه ی الهی عاقبت به خیر خواهیم گردید.مثلا همین بیت کلام که آقای عطا از قول پیر موسی یکی از ۷تن مورد قبول اهل حق در کامنت بیان شده مبنای قضاوت قرار دهیم مضمون واضح است واستنباط این است که یک طایفه سان حتما ً باید شریعت اسلام را اقامه وطی نماید آیا آقایان علی اعلایی وسایرین موافق این بند کلام دفاتر اهل حق هستند ؟فریبرز که گویا مورد غضب رهبر گوران قرار گرفته وفعلاً برای ادامه بحث بایست اجازت دریافت نماید,اصولا این بند کلام را قبول دارند?چون آقای عطا بحث بسیار مهم وکلیدی را پیش کشیده اند چنانچه سایر خاندانها نظری راجع به این موضوع دارند بیان بفرمایند اینجانب بسیار ممنون خواهیم شد واز برادر عزیزم جناب آقای اسد هم انتظار دارم با مجادله احسن وارد بحث شود که ما برای وصل کردن آمدیم نه برای فصل کردن که ایرادات همیشه در حوزه میدانی بر تمام مسلمانان وارد است تا وسوسه شیطان هست همینطور بوده وکسی نباید ادعای ۱۰۰بودن را بکند.وبزرگترین دغدغه ذهنی اینجانب اصلاح است وقتی خداوند به پیامبرش عتاب میناید توفقط پیام رسان من هستی وهدایت دست خداست ..ماکه عددی نیستیم ویادمان نرود وحدت کلید واژه کلیدی جهان اسلام وعلی الخصوص ایران است .به هر حال بنده وحتماً سایر منتقدین منکر آداب خوب وفرهنگ غنی جامعه اهل حق نیستیم بنده شخصا اگر منتقد این مسلک هستم معتقدم غفلت بزرگی  در طول سده ها گذشته در طایفه سان صورت پذیرفته وبه دلیل فقدان عالمان دین در منطقه ما برخی وقسمت مهمی از تکالیف شرعیه به فراموشی سپرده شده است چون حداقل در طی این مجادلات در همین سایت همه صاحبان نظر,که عموماّ آدمهای با سوادی هم بودند باالاتفاق قرآن کریم را قبول داشتند وکسی منکر توحید ونبوت ومعاد نگردید(گرچه ابهامات هنوز وجود دارد) ولی ر مورد اقامه فروع دین شکا ف واختلاف عمیقی  وجود دارد.معتقدم مردمان منطقه چون با زبان عربی آشنایی نداشته اند آشناییشان با شرعیات وقران به صورت ترجمه وفهم رییسان طایفه بوده است وبه همین سطح ؛فهم دینی حتی دربین پیروان یک خاندان هم متفاوت است درجایی که حتی شیعیان منطقه نیزمثلاَسوره ی فاتحه الکتاب با غلط وغلوط قرائت میکنند واسم۱۲ امام را به طور کامل نمی دانستند چه انتظاری از مردم طایفه داریم!متاسفانه همانطور که اعلام نمودم عامل این ضعف کمبود شدید عالمان دین در منطقه بوده است چه بسیار فراوانند مردمان تشیع منطقه نمازهای یومیه هم اصولا نه اقامه میکنند ونه بلدند وحتی بعضا اقامه نماز به صورت حیاء حمق درآمده است بنده خود شاهد بوده ام چه دربین شیعیان وچه در بین اهل حق کسانی بودند که دلشان میخواست ومیخواهد نماز را ادا نمایند ولی رویشان نمی آید(حیا میکنند)لذا اینکه بعضاً درهمین سایت انتقاداتی از عدم اجرای فروعات دین دربین جامعه تشیع میشود انتقادت به حقی است .

     هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ

     
     اهل حق قائل به ثنویت است : 

    وی به دیدگاه اهل حق در باب توحید افعال و بحث آفرینش اشاره کرد و گفت: اهل حق به آفرینش از عدم قائل نیستند در حالی که در کلام اسلامی چنین نیست .  اهل حق در باب آفرینش معتقد به یک اقیانوس اولیه هستند و معتقدند وجود آغازین عالم هستی به صورت اقیانوس اولیه بوده که خداوند در این اقیانوس به عمل پرداخته و آن را شکل داده است .  در واقع اهل حق پاسخی در مقابل این سؤال که "آیا این اقیانوس اولیه را خدا آفریده یا نه؟" ندارند لذا به نظر می‌رسد که اینها به دو وجود ازلی و یا ثنویت قائل هستند .


    وی در ادامه به بحث آفرینش آدم و حوا در نظر اهل حق اشاره کرد و گفت :  تقریباً اهل حق در مورد این مسئله ساکت هستند مگر آقای جیحون آبادی و پسرش نورعلی الهی که آنها به تأسی از اسلام آفرینش آدم و حوا را به همان صورتی که در اسلام است با کمی تغییرات مطرح می کنند اما در مورد آفرینش جنیان و دیوان بحث جالبی را در کتاب "شاهنامه حقیقت" مطرح می کنند و می‌گویند"خداوند جنیان را از زوج "جان" یا "مرجان" و"مرجانه" آفرید که این دقیقا تعبیر مشی و مشیانه زرتشتی است .


    این پژوهشگر ادیان و عرفان افزود :  این مرجان و مرجانه یا مشی و مشیانه که در زرتشتی هست بعدا در مانویه با آن به شدت مخالفت شد و آنها را از دیوان تلقی کردند و اینکه در اهل حق می بینید مرجان و مرجانه می شوند پدر و مادر دیوان احتمالا به تأسی از اندیشه های مانوی است .


    وی با بیان اینکه اهل حق در بحث نبوت و امامت -به جز شاخه "شاه یاسی" که مقداری وارد شده اند- تقریبا ساکت هستند، به قسمتی از یکی از کتب اهل حق اشاره کرد و گفت :  اهل حق معتقدند که قرآن دارای 32 جزء است که 2 جزء آخر آن فرقان نام دارد و سرّ مگوی است که پیامبر به ائمه گفته است و ائمه نسل به نسل گفته اند و سرانجام حضرت حجت آن سرّ مگوی یا فرقان را به زبان کردی بیان می کند و معتقدند آن 30 جزء قرآن پوست است و آن 2 جزء مغز است و لذا اسلام پوست است و اهل حق مغز است چون آن سرّ مگو نزد اهل حق است .


    آقای عطای عزیز  پاسخ جنابعالی و  بقول خودتان دیگر دوستان به این نظر چیست ؟ . 

    این مطلب در سایت جستجوهای مربوط به ایلخچی اهل حق شهر سوال جمع آوری الحق آمده است . 


    با سلام:دراینجا لازم دانستم در باب مکاشفات به نکته ای اشاره کنم کلا دونوع مکاشفه بیان شده است یکی مکاشفه رحمانی ودیگری مکاشفه شیطانی که متاسفانه بسیاری از بدعتهای دینی بخاطر مکاشفات شیطانی عرفا وارد دین شده است .انسانهای عوام عادت کرده اند تا یک امر خارق العاده ای از فردی موجه ببیند به د نبالش بیفتند وایشان راگمشده ی خود به حساب آورند.مرتاضان هندی نمونه   شاهدان بارزی از این مدعا هستند.ایت ...زرآبادی از عرفا وروحانیونی هستش که در سال۱۳۱۳ شمسی دارفانی را وداع کردند در باب مکاشفات شیطانی اندر حال خویش میفرماید :به چنان حالتی دست یافته بودم وبه قدری پیش رفته بودم که پرده ها از جلوی چشمم برداشته شد ودیوارها در برابر چشمانم حایل نبودند درحالیکه در کنج خانه نشسته بودم رهگذران را میدیدم,درچنین حالتی به من گفته شد«اگر میخواهی به مدارج بالاتر برسی زرآبادی دیگراحتیاجی  به نماز ومستحبات نداری اینها ظواهر هستند ولشون کن»باخودم گفتم ای بابا بنده برای ادای تکالیف شرعیه ام حجت وبرهان شرعی دارم هرگز نمی توانم ترک واجبات کنم.«گفت ندایی آمد زرآبادی اگر ترک واجبات ومستحبات ظاهری نکنید این حالات از تو گرفته خواهد شد»صراحتاً جواب دادم به درک به جهنم.!!!آقای زرآبادی میگوید بلافاصله این حالات از من گرفته شد ولی من همچنان به انجام واجبات ومستحبات ادامه دادم باقدرت بیشتر..گفت به اذن خداوند آنچنان مقام معنوی وعرفانی یافتم که مقامات اولیه در برابرش هیچ بود....دوستان عزیزرسول باطنی انسان عقل است.وانسان حتی برای اثبات خداوند ازنیروی عقل وخرد استفاد میکند نه مکاشفه فلان آقا وفلان درویش که ممکن است خودش فرمانبر شیطان باشد شیطان وقتی بخواهد عقاید عده ای را منحرف کند خیلی راحت ازهمین مکاشفتها وارد میشود وعابدان راآنچنان غلام حلقه به گوش خود خواهد نمود که نگو ونپرس!لذا مفسرین قران در درجه اول میبایستی اهل ایمان وتقوی وتارک محرمات باشدونباید واجباتش ترک شود تا کمتر مورد طمع شیطان قرار گیرند.وپایه عرفان ناب همان رعایت شرع مقدس است وکسانی به مقاماتی پایدار رسیدند که تا آخر عمر محرمات را ترک نکردند ..
    هو اول و آخر یار ازلی

    هر چند بنا نداشتم که هرگز به این بحث بیهوده و اهانت آمیز بر گردم، اما ناچارم سکوت معنادار خود را شکسته و پاسخ لکاته ها و حرامزادگانی که به ساحت مقدس کامل ترین ردای زیبنده الاهی که خداوند تبارک و تعالی از خلقت آنها به خود تبریک و تهنیت گفته و به وجود آنها به عنوان جانشین خویش در روی زمین افتخار می کند و یا جواب ناکسانی را بدهم که به هر طریق ممکن حضرت عمر را که شمشیر برنده و بازوی بلند پیامبر گرامی اسلام بود، حرامزاده و حضرت عایشه را که ام المومنین لقب داشت، فاحشه می دانند، به خدا و روز جزا واگذار می کنم.

    لذا ضمن تشکر از بذل توجه و سعه صدر بانی این بلاگ، جناب سید محمد علیزاده و خداحافظی از منتقد مودب و گرامی جناب آقای حقیقت، با غزلی ناب از لسان الغلیب با دوستان عزیز و یاران ارجمند برای همیشه بدرود می گویم.
     تا منبعد، یاوسرایان فرصت مناست تری برای تخلیه عقده های چرکین روانی خود داشته باشند! 

    حضرت حافظ نیز در زمانی می زیست که تعداد خشک مغزها و قشریون مغز فندقی کم نبودند، چنین فرموده اند: 

    سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

    وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

    گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

    طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

    مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش

    کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد

    دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست

    و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

    گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم

    گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود

    او نمی‌دیدش و از دور خدا یا می‌کرد

    این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا

    سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد

    گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند

    جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

    فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

    دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد!

    با نام و یاد خداوند وصف ناپذیر

    دوستان و یاران عزیز، با سلام و عرض ادب،
    هر چند به قول مولانا: چون سر و کارت با کودک فتاد   هم زبان کودکی باید گشاد!
    اما برای این که فرد یا افرادی ملالغطی نتوانند از کلماتی که با ادبیات برخی از آنها خوانایی دارد و در متن قبلی نگاشته ام، مانند لکاته ها، حرامزادگان و ناکسانی که به ساحت مقدس بزرگان هر دین و آیینی بی شرمانه اهانت می کنند، سوء برداشت و تفسیر به رأی نمایند، لازم دانستم یادآوری نمایم که فردی خاص مد نظر نبوده، بخصوص شامل حال کسانی نمی باشد که راوی مطالبی هستند که حاصل برداشت های غلط دیگران می باشد.

    در پایان ، از محضر دوستان ارجمند و یاران فرهیخته، بابت بکارگیری کلماتی سخیف که ناشی از کمال همنشینی! با برخی از نااهلان و بی ادبان بوده است، صمیمانه پوزش می طلبم.


    خداوند ما را به راه خداپسنده هدایت و با اخلاق حسنه محشور و از شر یاوه گویان و ماجراجویان مصون و محفوظ دارد. 
    آمین یا رب العالمین
    دوشنبه ۱۶ اسفند ۹۵ , ۱۳:۴۷ فریدون سلیمانی
    سلام .دوستان عزیز بسیاری از مطالب ونظرات راخوندم .بنظر این حقیر بحث برسر دین زمانی منطقی وقابل بررسی وقضاوت است که طرفین ازنفوذ وقدرت مشابه ای برخوردارباشند.مالک اشترنخعی شمشیرگردن ابوموسی اشعری گذاشت گفت شبست .گفت بلی شب است .گفت روزاست گفت بلی روزاست:
    درصورتیکه ایشان قبلا بدون شمشیروتحت جو پیش امده اون زمان ورودربایسی از طرف یکی امام علی ویارانش از طرفی عایشه ویارانش حکمش را داده بود. این از موضوع بحث شماها.
    ولی درکل عرض میکنم این موارد فقط توطئه ای بیش نیست که احتمالا سودی به شخص شروع کننده نرسیده
    قضیه حضرت موسی وهزاران اتفاق دیگر میشه مثال زد که هدف بهانه ونفاق هست .ومیشه دنیا را متهم کرد.
    درحالی که دنیا کمرهمت بسته که کمرشیعه رابشکند حضرات فکر نفاق داخلی هستند دوست عزیز تنها شمانیستید که چیزهایی شنیده اید همه دارند میبینند میشنوند پس لطفا بجای نفاق فکر همبستگی باشید قسم میخورم که خیلی از همین الحق هایی که میگویی (البته بغیر از مسئله گوشت خوک وخوردن شراب اینها که نمیشه این افراد را مثال زد چون وضعیت اونها کاملا مشخص هست ونیازی به بحث ندارد)از ماها که مثلا ادعای شیعه بودن در میاوریم کاملترند.دنیا مارا هدف قرار داده شما کسانی را که به روایت خودت خودشون انکار میکنند هستی .تنها چیزی که به ایران ضررمیزند نفاق هست که شما ظاهرا ازخیلی وقت پیش شروع کرده ای .موفق باشید
    همه این حرفا به درد خودت میخوره دین اسلامه که به درد نمیخوره شیعه ی به درد نخور
    به نام قادر مطلق :به خدای احد و واحد از بحث ها ومجادله های بی اساسی که در پیش گرفته اید بیزارم اگر بحث سازنده واحترام متقابل رعایت شود نیکوست ومی توان از ان نتیجه مثبت وسازنده گرفت اما اگر فرمایشات ما رنگ وبوی تعصب وجهل وانگ وتهمت وافترا باشد باعث افتراق وکدورت وبدبینی وبداندیشی خواهد شد اقای اسد نازنین  انسانی که به حقوق دیگران احترام نگذارد حتی اگر عقید ی انها  باطل وامیخته با خرافات باشد  افکار دیگران را محترم نشمارد ،تهمت وحرفهای خارج از عرف وادب بکار ببرد اگر حافظ قران باشد وشبانه روز هم به درگاه خداوند برود خداوند از سر تقصیرات ان نخواهد گذشت ایه از قران در سر تیتر کامنت هایت می اوری  ایا در کامنت هایت معیارها وپارامترهای ادب واحترام متقابل رعایت نموده ای اگر هدف شما مجادله و روشنگری هست چرا انگ وتهمت وبرچسپ میزنی به نظرحضرتعالی این گونه اندیشیدن زیبنده اسلام ومسلمانی هست وبا قران ونهج البلاغه همخوانی دارد؟؟؟خداوند رب العامین از ازل تا به ابد برای هدایت بندگان خود وجه ی به نام پیامبر امام عارف برای هدایت بندگان خود به روی کره زمین فرستاده ومیفرستد وما هم اقای اسد وحقیقت ودیگر اقایان منتقد نباید پس نگری معنوی داشته باشیم وفکر کنیم وبه خود بقبولانیم معنویت دیگه ریشه اش خشکیده وهرکس حرفی به میان بیاورد باید افکاروگفتارش سانسور وهزار انگ وبرچسپ بدعت به او بزنیم ودهانش را بدوزیم در زمانی که ما زیست میکنم تعداد جمعیت بشر خیلی بیشتر از زمانهای کهن وما قبل هست ایا با عدالت خداوند سازگاری دارد که ما را از مواهب ولی بی نیاز کند؟؟؟؟امام صادق میفرماید 《هرکس امام عصر خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده》امام وپیشوایی که با بنده معاصر باشد وبتوانم از حقایق الهی که از طرف خداوند ارائه میکند روح‌ها سیراب شوند  چون قران در ظاهر مفهوماتی ودر باطن توجیهاتی دارد وبجز اولیا الله و انم فقط با اجازه خداوند میتوانند ان اسرار الهی را برای بشر بازگو کنند ودیگران فقط به ظواهر امر توجه می نمایند شاید گفته شود معنویت یه اصل بوده وپیام اوران سلف به اندازه کافی ووافی توصیف وتبعین نموده اند اما هر اصل صحیح الهی هم در طول زمان دستخوش تغییرات وتفسیرات  دلبخواهی انسانها قرار میگیرد ورنگ بشری به خود میگیرد نه تنها برای روح مفید نیست بلکه شاید مسموم کننده هم باشد و وپرودگار رب العامین همیشه بر مبنای مقتضیات زمانی ومکانی وسطح شعور وبینش ها ادم تعلیمات خود را از طریق ولی ارائه می دهد ودر هر زمان هر انسانی که صادقانه خودش را به خدا بسپارد حتما خداوند ولی حقیقی را به او خواهد شناساند واین شناسایی فقط امادگی روحی میخواهد به گفته حضرت شیخ بهایی علم رسمی سربه سر قیل است وقال
    نه ازآن کیفیتی حاصل ونه حال ....پس انسان فقط از طریق خودشناسی میتواند خدا را بشناسد وبه مقام من عرف نفسه فقدعرف ربه برسدچشم دل باز کن جان بینی انچه نادیدنیست  ان بینی 
    گربه اقلیم عشق روی اری همه افاق تو گلستان بینی 
    در زمانی که ما زندگی میکنیم حتی خدا را تحریف نموده اند خدای برای حفظ منافع ومقاصد شخصی  خدایی که بر اساس مفاهیم خود ساخته خود خداوند انچان مهربان وکریم هست حتی اگر جلوه ای میلیون ثانیه از وجود اون درک شود کسی تاب وتوان ندارد که به او ایمان نیاورد ایمانی که همرا با اطمینان قلبی هست واهل حق تابع حق وحقیقت است وانچه که اوامر ونواهی هست برای اهل شریعت به یک مرتبه واهل طریقت به دو مرتبه واهل معرفت به سه مرتبه واهل جقیقت به چهار مرتبه باید رعایت شود وثواب وعقاب هم به این شکل خواهد بود اهل حق متدین به دین ادم صفی الله وملت ابراهیم خلیل الله ومحمد رسول الله وائمه هدی میباشد ودر مرحله طریقت مومن به ولایت علی ویازده فرزندش محمد مهدی عج ودر معرفت باید به مقام من عرف نفس فقدعرف رب وبا اطاعت ازمقام اولاامر از خود شناسی به خدا شناسی برسد ود مرحله حقیت قطره وارد اقیانوس الهی گردد وفقط با رعایت اصول صحیح الهی ومعشیت خداوند میتوان به این مقام رسید .اقای حقیقت وجناب اسد ایا عبادات موسی وعیسی ودیگرپیامبران الهی از نظر وجه ظاهری وارکان شبیه هم بوده اند ؟قاعدتا وبه قطع یقین نه ولی در قران مجید به صلاه نام برده صلاه لغتی عربی هست وبه معنی دعا که مراحل مختلفی دارد که از حوصله بنده خارج هست وفروعات دین هم همیشه توسط ولی خدا تغییر کرده و بعد از غیبت حضرت مهدی دربیابس ساج ناری چنین مقرر گشته تعلیمات الهی توسط ولی وقت به خواص ابلاغ گرددو توسط بیابس پردیوری حضرت سلطان مسلک الحق را تدوین وتبعین نمودند وتا اخر الزمان هم ادامه خواهد داشت ودر چند دهه اینده کلیه تعارضات وتعصبات بی خود دینی از طریق معنویت الهی ووفطری که با فطرت انسانهای امروزی سازگار هست وعقلایی هست از بین خواهد رفت......والحق همانند ساختمان چهار طبقه ای هست وهرکدام از طبقات زیرین که اسیب ببیند به طبقات بالا هم اسیب خواهد رساند  چون که صد امد نود هم پیش ماست  وبرهان الحق جوهر کشی قران وادیان الهی هست وما تابع ان هستیم وبا عقلانیت راه وسلک خود را انتخاب نموده ایم واقای حقیقت عزیز این همه سوال پرسیدی بنده هم یک سوال از جنابعالی ودیگر منتقدان مسلک الحق دارم اگر جواب دادین مباحثه ادامه پیدا میکند واگر نه همینجا قطع خواهد الحق متحقد هست ولی خدا همیشه رو کره زمین هست وخواهد بود به طریق جسم فیزیکی وحالا شما بفرمایید واز دیگر طلاب وایت الله ها ومدرسین ومحققین وعلما وفضلا  هم کمک بگیرید که حضرت مهدی در چه سالی ظهور میفرماید؟؟؟؟؟؟چون خیلی ها میگن با امام زمان ارتباط داریم کسانی که ادعا دارند یار ویاور ان هستن مگه میشه ارتباط نداشته باشند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون اگر انسان ریکار نباشد حتما میتواند ارتباط بگیرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگر جواب پیدا کردی بفرمایید همه بدانند 
    با عرض پوزش رب العالمین وبعضی از لغات که اشتباها غلط نوشته ام بخاطر عجله بوده وبس چون مشغله های زندگی خیلی زیاد هست اینجانب قصد به چالش کشیدن بحث را نداشتم ولی خواستم بگم کسانی که داعیه دار دین هستند نه تنها تشنه قدرت وثروت اندوزی هستند بلکه مخالف معنویت ناب وامام زمان هستند اگر نیستن وارتباط معنوی دارند باید صراحتا بگویند ان امام عزیز چه سالی تشریف می اورند؟؟پس نتیجه می گیریم چشم دل میخواهد که ان را مشاهده نماید تاوقتی ما چشم دل نداشته باشیم همیشه دشمن الله ومظاهر او خواهیم بود اگر امام حسین هم بایید و وقتی او را نشانسیم چه فایده وسودی دارد وهیچوقت نمی توانیم اسفاده ای بکنیم .....



    جناب آقای عطای عزیز متن زیر نظر و دیدگاه بزرگان شماست که علمای تشیع به آنها پاسخ دندان شکن داده اند ، لطف کنید دقیق ان را مطالعه فرمایید .نظریه تحریف قرآن از دیدگاه
    نظریه تحریف قرآن از دیدگاه نور علی الهی : از جمله وظایف مهمی که در دستورالعمل جاسوسان اعزامی به کشورهای اسلامی آمده این است که باید با این دستاویز که قرآن کم و زیاد شده است در آن تردید افکنند. نورعلی الهی نیز عیناً با طرحی که بتواند موضوع را به شیعیان بقبولاند و حساسیت برانگیز هم نباشد، می نویسد: گر چه از قرآن تحذیف شده است، ولی آنچه مانده درست است. نور علی الهی نظریه تحریف را با این دلیل مطرح می کند، علی وقتی قرآن خود را در مسجد ارائه داد، فرمود: قرآن کامل این است که در دست من است. نقد نظریه نور علی الهی : حضرت علی به املای پیامبر وخط خودشان قرآنی نوشته بودند که قرآن پژوهان شیعه و سنی آن را قبول دارند. اما این قرآن فقط امتیازاتی نسبت به قرآن های دیگر داشت که در ذیل ضمن نظریات علما بدان اشاره می شود: شیخ مفید: در آن، تأویل معانی آیات قرآن وجود داشته است. آیت الله خوئی: واقعیت آن است که آن زیادات تفسیری بوده است. آیت الله میلانی : آن هایی که مسأله مصحف علی بن ابی طالب را بهانه تحریف قرارداده اند، موضوع را نفهمیده اند ؛ نه این است که با قرآن حاضر تفاوت در آیات داشته ؛ بلکه این زیادتی تفسیر رسول خدا و حضرتش برآیات به شمار می رفته است. اگر چنین چیزی که دستاویز عده ای گردید، درست می بود، به طور حق و یقین از ناحیه ائمه طاهرین مطرح می شد . علامه حسن زاده آملی : اخباری که از تحریف قرآن سخن رانده اند اخبار واحد هستند و بزرگترین دلیل بر عدم تحریف قرآن را این آیه شمرده اند: «اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذَّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»
    آقای عطا به این متن زیر هم توجه کنید این دیدگاه و اعتقاد یارسان می باشد که جناب عالی و دیگر دوستانت می گویید معتقد به قرآن هستید ولی اعمالتان برخلاف دستورات قرآن حکایت دارد . تحریف قرآن از دیدگاه اهل حق
    تحریف قرآن از دیدگاه اهل حق : در این مورد می توان به دو دیدگاه اشاره نمود: در بیشتر کتب اهل حق نامی از قرآن نیامده و آنها اساساً خود را دینی جدا می دانند. آنان به جای قرآن دفاتری دارند که بیشتر آنها شعر است. از معروف ترین دفاتر آنها می توان به : کلام سرانجام ، دفتر بابانوروز و دفتر پردیور اشاره نمود. برخی از رهبران اهل حق و از جمله آنها نعمت الله جیحون آبادی، معتقدند که کتاب های مقدسشان جوهرکشی از قرآن شده است. در واقع بین قرآن و دفاترشان جمع کرده اند. به عبارت واضحتر این که دفاتر ما همان قرآن است ؛ اما به زبان کردی است . نعمت الله جیحون آبادی می گوید: قرآن۳۲ جزء بوده که ۳۰ جزء آن مربوط به شریعت و فروع دین است و ۲ جزء آن اصل و حقیقت دین است که در سینه پیامبر ضبط بوده و فقط اهل حق از آن اطلاع دارند. بیشتر مردم اهل حق در جواب سؤال از قرآن و عمل به دستورات آن می گویند: ما ز قرآن مغز را برداشتیم پوست را بهر خران انداختیم قرآن زرده؟ فرقه «آتش بیگی»شایعه ای درست کرده اند که قرآنی نزد آن ها است که ۱۷ کیلو وزن دارد و یک صفحه آن نیز به همان وزن است و اعتقادات اهل حق در آن آمده است. گفته شده است آقا بخش ( از بزرگان خاندان مشعشعی) به وسیله آن اختلافات بین مردم را حل می کرده است. نور علی الهی در برهان الحق می گوید قرآن زرده در کلام عمومی منعکس نیست و اختصاص به خانواده آتش بیگی دارد.

    آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق 
    آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق با مذاهب و ادیان دیگر شباهت هایی دارد که اینک به برخی از آن اشاره می شود. 
    در مسایل مربوط به نذر و قربانی آمده است که آب به جم "جمع" آورده می شود که جم نشینان هر یک جرعه ای از آن را می خورند و اگر کسی تشنه هم نباشد باید حتماً یک قطره بخورد این رسم در آیین زردشتیان و نیز در آیین مسیحیت است. اهل حق در موقع ذبح قربانی و نیز در جم خانه در هنگام انجام مراسم لباس سفید می پوشند و در حالت شبیه همین رسم (لباس سفید در میان زرتشتیان وجود دارد . در آیین یاری به پیشوایان خود "پیر" خطاب می کنند در آیین مسیحیت نیز چنین است. در آیین یاری مادامی که مرید از عهده امتحان پیر بر نیاید عقاید مذهبی از او مخفی نگاه داشته می شود عین همین مطلب در آیین مهر پرستی (مسیحیت) وجود دارد. - در آیین یاری آمده است که بنیانگذاران این مسلک "شاه خوشین" و "سلطان صحاک" از مادران باکره به دنیا آمده اند، نظیر همین در مسیحیت است. روزه گرفتن در آیین یاری شباهت زیادی به روزه های یهودیان دارد، روزه های یهودی روی علت و حوادث معینی که مربوط به پیشوایان آنها بود برقرار گردید؛ در میان اهل حق، روزه سه روز، دوازدهم تا چهاردهم دی ماه (روزه مرنو) و نیز پانزدهم تا هفدهم دی ماه ( روزه قولطاسی) روی حوادث و عللی که برای پیشوایان آنان به وجود آمده مرسوم شده است. در مسلک یاری شرط یارستان شدن سرسپردگی است شبیه همین در مسیحیت است که شرط مسیحی شدن غسل تعمید است. در اجرای سنتهای مراسم در ذکر جلی و خفی که بین مسلک یاری رواج دارد، شبیه این در مسلک متصوفه وجود دارد. همه این مطالب نشان می دهد که عقاید ایشان، مخالف دستورات اسلام است. و با این عقاید قطعاً شامل تعریف مراجع محترم کافر می شوند. مگر آنکه شخص به این عقاید ایمان نداشته باشد و معتقد به معتقدات شیعه شود.
    باسلام:جناب آقای عطا در باب ظهور امام عصر(عج)چون منابع فراوان در اختیار است شما به راحتی می توانید به جواب خود برسیدولی کلاًجهت یاد آوری نظر وبرداشت بنده ان است۱_همانطور که کسی نمی تواند ساعت قیامت را تعین نماید احد ی بجز خداوند متعال هم نمیداند زمان ظهور حضرت مهدی(عج)کی خواهد بود(حتی خود حضرتش ساعت ظهور را نمیداند)۲_فلسفه ظهور هم در قران مشخص شده چرا که وعده داده شد زمین را صالحان به ارث خواهند برد یعنی تشکیل حکومت صالحان حتی اگر یک روز عمر زمین باقی بماندتحقق می یابد وطبق روایات برقراری عدالت ,ریشه کنی ظلم وجور,اهداف این قیام است واین محقق نخواهد شد جزءبا افزایش آگاهی وبصیرت امت لذا در حدیث است اگر علم بشر۲۷ حرف باشدتا آنزمان چند حرفش کشف میشود وبقیه در ان زمان تبین خواهد شد۳_متاسفانه بحث امام زمان دکانی شده برای یکسری افراد ودر هر عصر وزمانی افرادی مغرض وشیاد وعده ای هم فریب ابلیس میخورند وادعاهای بی اساسی برای تردید در دل منتظران واقعی صورت میپذیرد یک زمان شخصی به نام سیدمحمد باب فتنه ساز شد ومورد بهره برداری استعمار انگلیس قرار گرفت وزمان دیگر افرادی با مکاشفات شیطانی دچار خطاها شده اندوادعاهای غلطی را بیان نموده اند مثلا همین الان در عراق این افراد یافت میشوندبه نظر میرسد ظهور امام زمان برای ابلیس گران تمام خواهد شد چون طبق روایات حیات نکبتبار ابلیس با ظهور حضرت به پایان خواهد رسید(مهلتی که خداوند به ابلیس داده است)وبامرگ ابلیس هست که بساط ظلم برچیده میشود وعدالت محض قابلیت اجرا پیدا میکند همانطور که در حکومت حضرت سلیمان شیاطین به بند کشیده شدند.لذا جای تردید نیست ابلیس واذنابش برای سست نمودن ایمان مردم تاقبل از ظهور دست به هرکاری بزنند.۴_اینکه عده ای از مومنین وبزرگان حضرت را ملاقات کنند برای خودشان حجت است وتکلیفی برای دیگران ایجاد نمیکند همانطور که مکاشفه هم همینطور است .اما اینکه تاقبل از ظهور کسی بتواند شکل وقواره احکام وفروعات دینی را عوض کند من که بعید میدانم احد الناسی بتواند چنین بدعتی رااشاعه دهد مثلا بگوید فلان حلال حرام است وفلان حرام حلال است یا حکم دهد نماز به شکل فعلی نمیبایستی اقامه گردد البته در موردمسایل اجتماعی که حکم ان وجود ندارد مراجع میتوانند فتوی بدهند به شرطها وشروطها.
    باسلام:جناب آقای عطا در باب ظهور امام عصر(عج)چون منابع فراوان در اختیار است شما به راحتی می توانید به جواب خود برسیدولی کلاًجهت یاد آوری نظر وبرداشت بنده ان است۱_همانطور که کسی نمی تواند ساعت قیامت را تعین نماید احد ی بجز خداوند متعال هم نمیداند زمان ظهور حضرت مهدی(عج)کی خواهد بود(حتی خود حضرتش ساعت ظهور را نمیداند)۲_فلسفه ظهور هم در قران مشخص شده چرا که وعده داده شد زمین را صالحان به ارث خواهند برد یعنی تشکیل حکومت صالحان حتی اگر یک روز عمر زمین باقی بماندتحقق می یابد وطبق روایات برقراری عدالت ,ریشه کنی ظلم وجور,اهداف این قیام است واین محقق نخواهد شد جزءبا افزایش آگاهی وبصیرت امت لذا در حدیث است اگر علم بشر۲۷ حرف باشدتا آنزمان چند حرفش کشف میشود وبقیه در ان زمان تبین خواهد شد۳_متاسفانه بحث امام زمان دکانی شده برای یکسری افراد ودر هر عصر وزمانی افرادی مغرض وشیاد وعده ای هم فریب ابلیس میخورند وادعاهای بی اساسی برای تردید در دل منتظران واقعی صورت میپذیرد یک زمان شخصی به نام سیدمحمد باب فتنه ساز شد ومورد بهره برداری استعمار انگلیس قرار گرفت وزمان دیگر افرادی با مکاشفات شیطانی دچار خطاها شده اندوادعاهای غلطی را بیان نموده اند مثلا همین الان در عراق این افراد یافت میشوندبه نظر میرسد ظهور امام زمان برای ابلیس گران تمام خواهد شد چون طبق روایات حیات نکبتبار ابلیس با ظهور حضرت به پایان خواهد رسید(مهلتی که خداوند به ابلیس داده است)وبامرگ ابلیس هست که بساط ظلم برچیده میشود وعدالت محض قابلیت اجرا پیدا میکند همانطور که در حکومت حضرت سلیمان شیاطین به بند کشیده شدند.لذا جای تردید نیست ابلیس واذنابش برای سست نمودن ایمان مردم تاقبل از ظهور دست به هرکاری بزنند.۴_اینکه عده ای از مومنین وبزرگان حضرت را ملاقات کنند برای خودشان حجت است وتکلیفی برای دیگران ایجاد نمیکند همانطور که مکاشفه هم همینطور است .اما اینکه تاقبل از ظهور کسی بتواند شکل وقواره احکام وفروعات دینی را عوض کند من که بعید میدانم احد الناسی بتواند چنین بدعتی رااشاعه دهد مثلا بگوید فلان حلال حرام است وفلان حرام حلال است یا حکم دهد نماز به شکل فعلی نمیبایستی اقامه گردد البته در موردمسایل اجتماعی که حکم ان وجود ندارد مراجع میتوانند فتوی بدهند به شرطها وشروطها.
    پنجشنبه ۳ فروردين ۹۶ , ۰۸:۴۲ علی اعلایی: (دکتر سید فرخ آریامنش)
    به نام خداوند جان و خرد     کزین برتر اندیشه بر نگذرد

    با تبریک سال نو و تهنیت به مناسبت عید سعید نوروز باستانی، امیدوارم با تحویل سال، تحولی شگرف در اعماق روان و گستره ی باورهای تاریخ گذشته ما بوجود آمده و به چنان درایت و شهامتی نایل شده باشیم که بتوانیم خرافات و موهومات را کنار گذاشته و همانند بزرگ مردی دانا و تاریخ ساز به نام پاپ فرانسیس، منافع خود را فدای حقیقت نموده و واقعیت ها را بدون هراس از دست دادن موقعیت و مقام روحانی، آنگونه که با عقل و خرد خوانایی دارد، شجاعانه اعلام نماییم. 

     

    گوناز تی وی: پاپ فرانسیس اعلام کرد: آدم و حوا و طوفان نوح و یا طبقات هفتگانه اسمان و …. که در انجیل قران تورات و بسیاری از کتب مقدس ادیان دیگر امده داستانی بیش نیستند که علم امروزه بشر و تمام دانشمندان بزرگ دنیا با هزاران دلایل صد درصد علمی آنها را قاطعانه مردود و دروغ می‌دانند.

     

    به گزارش آسه سور پرس، پاپ فرانسیس- در خطبه‌ای که در آن تعجب همگان را برانگیخت، اعلام کرد: کلیسای کاتولیک دیگر به جهنم معتقد نیست، زیرا این موضوع با عشق خداوندی تعارض دارد و آدم و حوا.و طوفان نوح.و یا طبقات هفتگانه اسمان و …. که در انجیل قران تورات و بسیاری از کتب مقدس ادیان دیگر امده داستانی بیش نیستند که علم امروزه بشر و تمام دانشمندان بزرگ دنیا با هزاران دلایل صددرصد علمی آنها را قاطعانه مردود و دروغ میدانند

     

    پاپ در آخرین خطاب خود تاکید کرد: ما با تفکر و دعا فهم جدیدی از برخی عقاید به دست آوردیم؛ کلیسا دیگر به جهنم اعتقادی ندارد، زیرا اعتقاد به این موضوع، عشق الهی را زیر سؤال می‌برد. همچنین خداوند قاضی نیست؛ بلکه دوستدار بشریت است.

     

    وی در ادامه تصریح کرد: خداوند قصد محکومیت کسی را ندارد، علاوه بر آن داستان آدم وحوا تنها یک اسطوره است و جهنم تنها کنایه‌ای از روح تنها است.

     

    پاپ فرانسوا با بیان اینکه تمام ادیان در ذهن افراد صحت دارند زیرا از قلب تمام افرادی سرچشمه گرفته‌اند که به وجود خداوند ایمان دارند، تصریح کرد: کلیسا و روحانیون ادیان دیگر در گذشته در مورد اکثر مسایل با علوم و کشفیات جدید علمی شدیدا دشمنی و مخالفت میورزیدند .ولی امروزه در کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای پیشرفته هر جوان دبیرستانی و دانشگاهی میداند که ادم و حوا افسانه ایی بیش نیست که علم زیست شناسی انرا مردود میداند و یا داستان نوح که علم زمین شناسی و نجوم که چگونگی پیدایش زمین و همه کاینات را تا چهارده میلیارد سال پیش (بیگ بنگ)بطور کامل کشف کرده اند داستانی کودکانه تلقی میکنند. ما و روحانیون دیگر ادیان هنوز هم میتوانیم درصد زیادی از مردم جهان را در جهل و خرافات معتقد و متدین نگهداریم اما امروز به نقش خود به عنوان قاضی پایان داده و آغوش خود را به روی تمام علوم میگشایم.

     

    وی در ادامه تاکید کرد: وقت آن رسیده است که تعصب را کنار بگذاریم و اعلام کنیم که حقیقت دین قابلیت تغییر و پیشرفت دارد، به طوری که حتی بی‌دینان و کافران نیز با دیدن محبت الهی؛ وجود خداوند را به رسمیت بشناسند.

     

    پاپ فرانسیس با اشاره به این که انجیل کتاب مقدس مسیحیان است؛ بیان کرد: با وجود آن‌که انجیل کتاب زیبایی است، اما در آن کلمات و عباراتی وجود دارد که همگان را به تعصب و محاکمه دعوت می‌کند، در حالی که زمان آن رسیده است تا این بخش‌ها مورد بازبینی قرار گیرند! وی در ادامه اظهار امیدواری کرد در آینده یک زن به مقام پاپی برسد.

     

    گوناز تی وی

    E.H

     

    ناگفته نمایند، همانگونه که قول داده بودم، قصد ادامه این گونه مباحثه تکراری و بیهوده را ندارم، به همین دلیل  در کامنت قبلی فقط نقل قول نمودم. و گرنه بحث در این گونه مباحث موهوم و اسطوره ای فراوان است. برای مثال به نظر بنده بهشت نیز میعادگاه وارستگان، عابدان و عارفان است، نه جایگاه عیش و نوش و عشرتکده ای برای بوالهوسان!
    به نام قادر مطلق :اقای اسد عزیز ودیگر منتقدان نازنین ودوستان گرامی سال جدید را به یکایک شما عزیزان تبریک عرض می نمایم وامیدوارم سالی پراز خیر وبرکت وسعادت توامان با سلامتی برای تمامی ملت ایران بلکه کل مومنین ومومنات وجمیع مخلوقات باشد،وبه قول سهراب سپهری نازنین باید چشم ها شست وجور دیگر باید دیدوبغض وعناد ودشمنی را باید کنار گذشت وبا سعه صدر به مسائل نگریست الله تعالی از کل مخلوق عمل وعملگرایی میخواهد نه توهین وتهمت وانگ وبرچسپ به بزرگان الحق :شخصا از طرح سوال امام زمان چه سالی ظهور میفرماید خواستم بهت بقبولانم وبرایت روشن کنم انانی که ادعای معنویت ناب وخدایی میکنند بی خبرانی بیش نیستن چون ولی خدا همیشه برای هدایت انسانها روی کره زمین تشریف دارند واثارش همیشه با مردم عادی متفاوت هست علم رسمی سر به سر قیل است وقال       نه ازان کیفیتی حاصل ونه حال        علم نبود غیر علم عاشقی     مابقی تبلیس وابلیس وشقی      هرکس در سر نباشد عشق یار بهر او پالان وافساری بیار(شیخ بهایی)علم ان است که مجهولی از مجهولات مارا کم کند نه ان علمی که روشنگری وحقایقی در ان نباشد ،علم لحظه به لحظه در حال تزاید هست مگه میشود چیزی از دیگران پنهان کرد اثاری که از طرف معبود به ولی وقت ابلاغ میشود جواب تمام سوالات بشر همان عصر در ان هست وان اثار ناب معنوی والهی جای هیچگونه شک وشائبه وتردیدی نخواهد گذاشت شما اقای اسد با پس نگری معنویی که دارید در ادوار گذشته سیر میکنید خداوند متعال همیشه بر مبنای سطح فکر بشر ولی ووصی از طرف خود همان اولاامر که در قران مجید فرموده برای راهنمایی بشر به زمین فرستاده در سیر زمان حتی اگر تعلیماتی هم اصل واز منبع الله امده باشد انسانها باتحریف وتحذیف وتفسیر به رای خود انقدر وارد ان میکنند که ان اثر الهی رنگ بشری به خود میگیرد نه تنها برای روح ملکوتی مفید ومثمر نیست بلکه شاید روح ملکوتی رامسموم وبه اهداف تکاملی خود نرساند معنویتی که استاد الهی ارائه دادن برای کل مخلوق هست دیگه محدود به یک روستا وشهر وایران نیست وبلکه برای کل جهان هست اقای اسد شما هیچگاه با تعصب بیجا وافکار منجمدی که دارید هیچگاه نخواستی در مورد شخصیت استاد نورعلی الهی تحقیق کنید استاد الهی بزرگترین نوازنده تنبور بودن هیچگاه برای عموم ننواخت حتی در یک کنسرت ...شخصت استاد نور علی شرشار از تواضع وفروتنی بود واگر اثارش و مکتوباتش مطالعه مینمودی وتعمق میکردی انگ وبرچسپ بی شرمانه به کسی نمیزدی فسلفه استاد الهی برای انسانها روشن میکند از کجا امده اند ،برای چی به این دنیا امده اند چه وظیفه ای دارند وباید به کجا بروند جواب عقلایی ومنطقی داده اند....
    آگاهی پیروان مکتب شیعه اثنی عشری از عقاید انحرافی فرقه ضاله اهل حق

    www.yarasan.blogfa.com
    سلام
    کدام یک از پیر های اهل حق گفتند که علی خدای اون هاست؟؟!
    چرا از خودتون درمیارید یکی یه چیزی میگه شما هم که....
    حسین منصور حلاج هم گفت انا الحق حتما  میگید اون هم گفته من خدا هستم؟
    خخخخ
    با سلام از وقتی چشم باز کردم اهل حقی بودم نه گوشت خوک خوردم نه شراب نه به ناموس کسی تعرض کردم و نه .... دین هرکسی به خودش ربط دارد من در اخرت ( یعنی قبولش داریم ) مسئول رفتار و کردار خودم هستم نه دیگری به دین و شخصیت دیگران احترام میگذارم تا به من و شخصیتم احترام بگذارند حتی اگر طرفم فرقه دیگر باشد پس خودتونو با این چرندیات خسته نکنید به فکر اعمالتان باشید تا در اخرت اگر قبولش دارید به بهشت که ارزویتان است برسید باور هر کس برای خودش است من سیب دوس دارم دیگری سیب دوس ندارد
    سلام علیکم
    عمل و اعتقاد توام هستند بلکه اعتقاد درست هم نوعی عمل است و در آخرت از آن هم بازخواست می شود
    به نام قادر مطلق اقای حقیقیت شما هم افکارت با اقای اسد دوروی یک سکه هست شاید متحجرانه تر دوران بهشت وجهنم فروختن کلیسا متاسفانه الان در جامعه ما در حال رشد ونمو پیدا کردن هست اما کسی به انها بها نخواهد داد دیگر نمیتوان افکار کسی را سانسور  کرد چون دریک دهه اینده کل تعصبات وعناد های مذهبی از بین خواهد رفت واقای حقیقت زمین هیچگاه خالی از (ولی)خدا نخواهد بود فقط بیداران وکسانی که روح خود را پرورش داده اند می توانند ولی خدا را بشناسند وتعلیمات ناب والهی ان بهره مند شوند اقای حقیقت الحق واقعی کسی هست به عمل کردن به اصول الهی یا در این زندگی یادر زندگی های گذشته توفیق حاصل نموده که در شاهراه اصلی قرار بگیرد وبتواند به سیر سلوک خود ادامه بدهد همه انسانها بالاخره به فیض کمال از طرف فیاض لایزال میرسند واز عدالت حق برخوردار میشوند اما در دانشگاه استاد نور علی الهی راه میانبرتر وهموارتر هست ودر فلسفه استاد نورالهی الهی جوهر کشی تمام ادیان نمونده ودر اینده نه چندان دور یک جهش معنوی بزرگ به وقوع خواهد پیوست وتمام پایه های علم معنویت وشاخص های ان مشخص خواهد شد  اقای حقیقت الان هرکسی میتواند ادعای معنویت کند ودر دنیا هزاران راه وروش هست که دنبال عوام فریبی هستند ومعنویت که از طرف مبدا می اید کلیه تعارضات ومناقشات کلیه مذهب ازبین خواهد برد ودر اینده یک معنویت در جهان هست وهرکس مختار هست که به ان عمل کند یا نکند خود داند من بارها این مثال را تکرار نموده ام ایا الان کسی که پزشک متخصص نیست میتواند جراحی حرفه ای انجام دهد نه چون علم پزشکی تعریف شده هست ودران زمان هم علم معنویت کلا تعریف شده وروشن هست واقای حقیقت شما هم اگر افکارتو اصلاح نکنی هیچگاه نمتونی ولی ومظاهر خدا رابشناسی حرف هاتانم همش از سر عناد ودشمنی هست وهر کس حقیقتی نداشته باشد دیر یا زود مچش باز خواهد شد وحضرت رسول هم فقط به اندازه افکار وفراخور ان جاهل های بدوی فرمودند نه چیز اضافه تر فقط ان اصولات اولیه  وخدا رب الناس هست وپرورش دهنده انسانها همیشه برمبنای مقتضیات زمانی ومکانی وسطح شعور وبینش انسانها تعلیماتشو به وسیله ولی وقت که واسط بین خدا ومخلوق هست ارائه داده شده وهرکس خود داند که عمل کند یانکند شما اقای حقیقت چرا با الاغ وشتر وغیره رفت وامد نمیکنی چرا از تکنولوژی روز بشری استفاد میکنی چرا هر وقت دانشمندان از کشفیاتی صحبت به میان می اورند همه باور میکنم فقط در علم معنوی پس نگری معنوی داریم تا اسمی از معنویت به میان می اید همه دنبال طی الارض ومرده زنده کردن وشعبده بازی هستیم ولی این کارها برای روح بدتر از مواد مخدر برای جسم هست معنویت ان هست هر چه خلاف ندای وجدان وتبعیت از نفس اماره هست تفر ذاتی پیدا کنیم لطفا پس نگری معنوی را کنار بگذارید وصادقانه از خدا بخواهید حتما راهنمایی خواهد نمود وسلام وبه خدای احد وواحد دیگر هیچگاه در چنین مجادله های بی اساسی که دیگران دنبال تهمت وانگ وبرچسپ زدن به دیگران هستن شرکت نمایم وکتابهای مرجع ۱-برهان الحق2-معرفت الروح3شاهنامه حقیقت4راه کمال5مبانی معنویت فطری6معنویت یک علم است7طب روح8اثارالحق گفتارهای شفاهی استاد الهی در دو جلدوکتاب سرنوشت روح مایکل نیوتن مراجع نمایند بهتر میتوانتد عمل نمایند وبدون تعصب وانجمادی فکر قضاوت نمایند وامیدوارم همه برای سرنوشت خود به اصول صحیح الهی عمل کنند ورذایل اخلاقی را ازخود دور نمایند ومرگ هم یکی از واقعیات زندگی هست وفراری از ان نیست 
    با سلام:برادرعزیزجناب آقای عطا بنده ارزش والایی برای خودم قائل نیستم وملاک برتری نزد خداوند متعال تقوی است متاسفانه در دیدگاه شما اولیاء الهی به صورت موروثی درخانواده الهی میچرخند وبس!والعیاذ باله خداوند گویا قصد داره امام زمانی دیگری همانند فتنه بابیه وبهاییت این بار از میان پیران شما برگزیند اولا درمیان عالمان تشیع وجود اولیا الهی پذیرفته شده ولی گمنامند وفقط افراد خاصی پی به وجودآنها میبرد ولی در مورد انفجار ناگهانی معنویت که شما مریدان آقای الهی آن راپیش بینی میکنید شاید به خاطربحث پیشرفتهای شگرف علمی باشد که مثلا همانطور که علم پیش میرود معنویت هم پیشرفت خواهد کرداتفاقا کسانی که این فرضیه رامطرح میکنندخودپرورش یافته مکتب لیبرال دموکراسی غرب هستن ومیخواهند بگویندآینده بشریت راهمانطور که پیشرفت علمی وصنعتی ماتعین کردیم حالاهم اینده معنویت را تعیین میکنیم کدام معنویت !همین انتخابات آمریکا که مهد علم وصنعت دنیاست نگاه کنیدرزالت اخلاقی ومعنوی تاکجا پایین آمدآقای ترامپ رسما اعلام کرد داعش را که کودکان سوری را ذبح کردند وجنایتهای قرن راآفریدندتیمآقای اوباما وخان کلینتون خلق کرده اند.در افکار روشنفکری طوری وا نمود میشود که مسلمانها عامل هرچه واپس گرایی هستند حال آنکه آنچه باعث داعش سازی شد واهمه دولتمردان غرب از رشد پیشرفت اسلام در عمق کشورهای غربی بود لذا لازم دانستن چهره ی زشت از اسلام به جوامع غربی معرف کنند.به نظر بنده آینده معنویت در دل قران واهل بیت است وصراط مستقیم هم همین است ومعنویت در دل تقوای الهی وپرهیز از نامحرمات ونهی از منکرات واشاعه ی معروفات پدید خواهد آمدوحقیقت هم ازدل همین رعایت حدود الهی پدید خواهد آمد وانسانی که حد اقلهای حدود الهی را رعایت نکند معرفتی راکسب نخواهد کرد وولی خدا را نخواهد شناخت البته اینجانب با توجه به اینکه مریدان مسلک شما حدود شرعی تاحدودی که شنیده ام رعایت میکنید قابل تقدیر میدانم ولی حقیقتا از بدعتها ی رهبرانتان به شدت بیمناکم حقیقتا جایگاه دینی فقهی ,فلسفی وعرفانی این حضرات باعلامت تردید مواجه هست وبهتر است شما که انسانها ی پاکی هستین فریب این تئوریهای قلمبه ثلمبه انفجار معنویت اونهم توسط حضرات غربیها نخورید البته منطق اسلام واقعی قوی است وانشاءاله بتریج همه ایمان خواهند آورد

    هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ» 
    نمی دانم به خوش باور بودن ، یا ساده لوح بودن و یا منحرف بودن و ... این جماعت غافل بخندم و یا گریه کنم . خداوند متعال به انسانها عقل داده است یعنی فرق انسانها با دیگر موجودات مثل حیوانات در درک و فهم و بطور کلی در عقلشان است . انسان نباید هر چیزی را بدون بررسی و تفکر و تعقل بپذیرد حتمآ می بایست از عقل خدا دادی بهره ی کافی و وافی را برد و آن را بکار گرفت و از آن استفاده کرد ؛ که آیا این طرز تفکر در کجایی قرآن کریم و یا سیره و روش پیامبران و یا امامان معصوم (ع) آمده است . کتاب « سرانجام » را معلوم نیست چه کسی آن را نوشته و در چه تاریخی نگارش یافته و متن سراپا خرافی آن ، گفتار چه کسی است ، ( البته منتسب می کنند به حضرت عظمی سلطان ضحاک و یا عده ای اهل حق ها آن را به روز ازل ارجاع می دهند که سندیت ندارد و درک آن را به عموم غیر ممکن می دانند این هم یک نمونه خرافات است البته رهبرانشان این چنین تفکر را به خورد این جماعت می دهند ) که این شخص سلطان ضحاک هم بنا به گفته و نوشته خود اهل حقها بر سر ماترک ( ارث ) پدر با برادران جنگ و جدال می کند و سلطان صحاک را از ماترک پدر محروم می کنند و وی هم اقدام به فرقه سازی ( اهل حق / یارسان ) می نماید . این جماعت ساده لوح و خوش باور بدون تفکر و تعقل گوش بفرمان باصطلاح سادات جعلی سلطان صحاک ، پیران و دلیلان خود هستند و اگر هم ، آنان ( باصطلاح رهبرانشان ) از سواد خواندن و نوشتن محروم باشند آن را بدون بررسی و مطالعه و... می پذیرند ، یعنی آنان هرچه به مریدانشان دستور دهند مریدان ، آن دستورات را انجام می دهند . 
    در زیر آیات قرآن کریم که انسانها را به تعقل دعوت می کند ذکر می گردد . 
    توبیخ مستقیم انسان‌هایی که تعقل نمی‌کنند: در بسیاری از آیات قرآن، خداوند انسان‌ها را به علت تعقل نکردن مؤاخذه کرده و با عباراتی؛ مانند: «أَ فَلا تَعْقِلُون»، «أَ فَلا تَتَفَکَّرُون» و «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن»، آنها را دعوت به تفکر و تعقل در مباحث مختلف می‌کند. «آیا نمى‏‌اندیشید؟» و «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید؟» که این عبارات و مشابه آن بیش از ۲۰ مرتبه در قرآن به کار رفته است. 
    توبیخ تقلید کور کورانه: در بسیاری از آیات قرآن، کفار برای توجیه بت‌پرستی خود، تعقل و تفکر را رها کرده و تقلید کورکورانه از پدران خود را دست‌آویز رفتار غلط خویش قرار داده‌اند. خداوند آنها را برای بهره نبردن از قدرت عقل به شدت مورد توبیخ قرار داده و در مباحث اعتقادی آنها را دعوت به تفکر و اندیشه می‌کند؛ مانند: «و هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید! مى‏‌گویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‌‏نماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‌‏فهمیدند و هدایت نیافتند(باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟».[ بقره، ۱۷۰؛ و مانند آیات (مائده، ۱۰۴)؛ (انبیاء، ۵۴ و ۵۳)؛ (شعراء، ۷۴) ؛(زخرف، ۲۳).] چنانچه اهل کتاب را به علت عقائد باطل و تقلید کورکورانه آنها سرزنش می‌کند: «بگو: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روى) نکنید! و غیر از حق نگویید! و از هوس‌هاى جمعیّتى که پیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروى ننمایید!»( مایده ۷۷ )
    متاسفم برای آنان که نمیفهمند انچه را که میدانند واقعا متاسفم
    بعضی از مطالب را که میخواندم دریافتم که قصد این سایت شیعه گری است وعلی این همه دین و مسلک چرا دین حقیقت و یاری لابد حقیقت در حقانیت این آیین موجب این همه نفرت شده من هیچ دلیلی ندیدم برای مثلا راه رانشان دادن جز به بیراهه کشاندن عده ای معلوم الحال و گمراه کردن ان دسته از دوستان کسی که راستی و پاکی و ردا را مظهر دین خود میداند چه لازم است قطره ای به دین و حقانیت آن شک کند بازم ممنون از خیلی ها که واقعا خود را ثابت کرده اند و از درگاه باری تعالی برای عموم طلب تشخیص راه حق را دارم و امیدوارم برادران نه تنها شیعه بلکه اهل حق هم به خود اجازه بی حرمتی را به اصحاب خداوند بدهند چون انان بودند که راه رسیدن تاکید دارم سریع رسین به ذات حق تعالی را داشتند امیدوارم خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند تا اینکه بیایم و دین خود را زیر سوال یه عده نا اهل به دین خود ببریم یاعلی #اهل_حق_دین_صلح_و_دوستی
    شما حق ندارید از جانب خودتون و با تفسیر به رای فتواهعا به مردم اهل حق بگید نجس و یا نابرخوردار از حقوقی که قانون اساسی به آنها داده است.  سیاست رسمی جمهوی اسلامی ایران به رسمیت شناختن حقوق اهل است و این در سخنان استاندار کرمانشاه و همینطور معاون رئیس جمهور در امر مذاهب و همینطور سخنان امام خمینی متبلور است . با اهانت به اهل حق و فاقد حقوق خواندن آنان برای کشور علی الخصوص مناطق مرزی مشکل امنیتی درست نکنید رفتار شما با فرقه تفرقه انداز صادق شیرازی تفاوتی ندارد.
    اقای اسد دست از توهین کردن بردار به هیچ جایی نمیرسی در صمن به شما بگم حضرت سلطان اسحاق نواده سید علی همدانی هستند وامام خمینی هم از نوادگان سید علی همدانی هستند وسادات یارسان همگی موسوی هستند لطفا دست از چرندیات بردار
    هو اول یار اخر یار
    اقای اسد دست بر دار از توهین  لطف کنید شما که میگویید اختلاف حضرت سلطان با برادرانش سر ارث ومیراث بوده لطف کنید جریان فدک را شرح دهید
    شما که ادعا می کنید مسلمانید چرا به فدک گیر می دهید؟!؟
    قال رسول الله ص :  (حدیث افتراق)
    .....
    قسم به کسی که جان محمّد در دست اوست، امّت من، هفتاد و سه فرقه خواهد شد؛ یک فرقه به بهشت می‌رود و هفتاد و دو فرقه به دوزخ.
    سلام من یک سنی حنفی مذهب هستم. من راجب دین اهل حق تحقیقات زیادی کردم . این مذهب پاکی است چون انسانهای راستگو و درستکاری تربیت میکند. به نظر من ضاله و باطل ترین مذهبی که وجود دارد همان شیعه دوازده امامی شماست. شیعه ها کافر و دجال هستند. معلوم است که انسانهای درستکاری مانند اهل حق ها را در دستگاه های حکومتی راه نمیدید. چون مچ شما شیعیان دزد و دروغگو را میگیرند. گفتید که اهل حق ها علی را خدا میدانند و این کاملا غلط است. انها علی را که خلیفه چهارم ما نیز هست را نمونه ای از انسان کامل و درستکار میدانند.  و علی برای انها یک الگو و اسطوره ای کم نظیر است. بر فرض محال که علی را خدا بدانند مگر خود شما شیعیان علی را خدا نمیدانید؟ مگر غیر از این است که معتقدید جبرییل علی را میخواست پیامبر اسلام کند اما چون خواب بود این سمت را به پسرعمویش محمد داد? مگر غیر از این است که در کارهایتان به جای اینکه از خدا کمک بخواهید از ائمه کمک میخواهید و دائم میگویید یا علی یا حسین یا رضا و الا تا مهدی دروغینتان. شما ها حتی در نمازتان هم نام علی و بقیه ائمه را در مهرتان میگذارید و بر نامش سجده میکنید. عبادتی کفرامیز از این واضح تر.اهل حق هیچوقت چنین کفری نکرده است. از اخر هم منتظر یک دجال بنام مهدی خواهید بود تا بشما در این دنیا و ان دنیا سعادت بدهد. البته در دین تسنن نیز ما هم معتقدیم شخصی ناجی ظهور خواهد کرد برای نجات کل دنیا اما وی یک انسان کاملا عادی مانند همه مردم است و مانند مهدی شما قدرت ماورایی ندارد. با انتخاب مردم به قدرت میرسد. وی دقیق مثل صلاح الدین ایوبی جهان اسلام را باهم متحد میکند و سپس به جنگ کفار و شیاطین انسی میرود و همه شان را مغلوب میکند. در کل اگر خواستی میتوانم ضاله بودن شیعه را برایت ثابت کنم. فقط بشین پای مناظره با من اگه جرئت داری. 
    با سلام وعرض ادب خدمت دوستان
    خدمت دوستان یاران گرامی اشعار میدارد وقتی به بعض سایتها وکتابها مراجع میشود مطالبی از طرف بعض صاحبنظران ارایه میگردد(هم باورمندان یارسانی وهم غیر باورمندان یارسانی)مبنی بر اینکه معتقدین باورمندی یارسانی خارج از اسلام حقیقی هستند در جواب باید گفت یارسانیانی که به چنین موضوعاتی میپردازند عواطف واحساسات انها قابل درک است وبیان چنین اظهاراتی مبین این است که شاید به خاطر اجحافها وبی مهریهایی است که متوجه انان شده است اما انچه که بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد این است که طیف خاصی از جامعه ایرانی وعراقی هر انچه را در فهم قاصرشان نگنجد خطا میشمارند وهر خطایی را نیز موجب بدعت وبیدینی قلمداد میکنند در حالی که صرفا پافشاری متعصبانه بر اشتباه است که بدعت را در پی دارد بعض باورمندان یارسانی ممکن است بر اشتباه باشند اما اندیشمندان روحانی یارسان هیچگاه بدعتگذار نبوده اند چرا که موضوع اول مربوط به فکر واندیشه است ودومی مربوط به قصد ونیت اندیشمندان روحانی یارسان اگر درمیان مردم مقبولیت وشهرت کمتری میداشتند ودغدغه چندانی نیز برای عدالت اجتماعی نداشتند مسلما چنین تهمتها از سوی طیف خاصی از جامعه متوجه انان نمیشد این جامعه یارسان نیست که در جریان محکومیتشان قربانی میشود بلکه قربانی اصلی تاریخ معنویت تشیع صدر اسلام است این جامعه یارسان نیست که متضرر میشود بلکه باورمندیهای صدر اسلام است که مورد هجوم قرار میگیرد چرا که یکی از اصحاب حضرت اسید براگه گوران میفرماید 
    عزیز نصیر بوم نه گلی قنبر     ذوالفقارت بست نه کمر
    هر اوشخصم نمردگم           ادای باقی لیت کردگم
    موضوع دیگر که باید بدان دوستان را مورد توجه قرار دهم این است که بعض از نویسندگان ادعا دارند که باورمندیهای یارسان اخذ شده از دیگر باورمندیهای ما قبل خود است منجمله بودایی وبرهمایی وزردشتی وغیره در جواب این دوستان باید گفت که اگر ما بتوانیم گزارشهای عارفان سرزمینها وفرهنگهای مختلف را کنار یکدیگر قرار دهیم واز مقایسه انها به نتیجه ای برسیم که حاکی از ان باشد که عرفا صرف نظر از تاثیرات فرهنگ زمان ومکان ویدون انکه اخذ واقتباسی از یکدیگر داشته باشند اگر سخن واحد دارند نتیجه این است که همگی از راه شهود دریافته اند نه از کوشش عقلانی واکادامی در ان صورت هیچ محقق منصفی در حقانیت این سخن وحاکی از واقعیت بودن ان هیچگونه تردیدی به خود روا نخواهد داشت لذا به قول یکی از بزرگان اگر منجمان مختلفی گزارش دهند که واقعه واحدی را رصد کرده اند در وهله اول شکی در تحقق ان واقعه برایمان باقی نمیماند ودوم انکه برما معلوم میگردد که مشاهدات انها بر اساس اخذ واقتباس از همدیگر نمیباشد حضرت نورور سورانی یکی از بزرگترین الهی دان باطن گرای جامعه یارسان است که در چند قرن اخیر در تاریخ تفکر یارسانی کسی بع جامعیت او یافته نمیشود که بین الهیات نقلی وعرفانی وبین سنتی وسلبی وبین عقل وایمان وبین هنر وزندگی وبین علم ودین جمع کرده باشد چرا که عمیقترین حقایق علمی ودقایق دینی با زبانی رسا وقابل فهمدبیان نموده است امید خدا بتوانیم در اینده بعض اشعار ایشان را مورد توجه دوستان قرار دهیم


    چندی پیش نظری ارسال کردم هنوز منتشرش نکردید. مشخص است انقدر ترسو هستید که حتی نتوانستید منتشر کنید چه برسد به اینکه جواب دهید. هنوز اماده مناظره هستم هر وقت به قول شما شیعه ها حسینی شدی خبرم کن. 
    همه نظرها رو منتشر کرده ام
    هو اول یار اخر یار
    پیرو کامنت قبلی معروض میدارد در بعضی سایتها ومقالات وکتابها از تاثیر افکار هندی بودایی برنخستین اصحاب ویاران حضرت سلطان اسحاق فراوان سخن گفته شده است وسعی وتلاش انها این است که افکار حضرت سلطان اسحاق ویارانش به هندی وبودایی ربط دهند اما همه میدانیم هیچگونه قرابت جغرافیایی مناطق یارسان نشین درزمان حضرت سلطان اسحاق ویارانش با هند وژاپن وچین وجود نداشته که عامل تاثیرباورمندی هند وبودایی بر افکار یارسانیهای نخستین باشد کما اینکه حال هم این امکان فراهم نیست وهمه میدانیم تماس ومواجهه یارسانیهای اولیه با هندو وبودایی در حد بسیار ناچیز هم وجود نداشته است وهمچنین هیچ سند معتبر تاریخی دال بر اخذ واقتباس وجود ندارد وچنین مقالاتی در این زمینه نمیتواند دلیلی محکم در باره این تاثیرات در دوران اولیه باورمندی یارسان به دست دهد اما حال با توجه به پیشرفتهای تکنولوژی در زمینه ارتباطات وضع تا حدودی فرق میکند اما ما پیروان یارسان منصفانه قضاوت میکنیم که برخی از تدابیر اندیشیده شده وتمثیلات باورمندی یارسانی با تعابیر وتدابیر وتمثیلات عارفان هند وچین وژاپن شباهت زیادی دارد ولی در این رابطه باید گفت همانطور که حضرت نوروز سورانی از یاران واصحاب حضرت اسید براگه گوران میگوید ما در عرفان با دو موضوع مواجه هستیم یکی تجربه ودیگری تدبیر کما اینکه میفرمایند
    فکر معرفت تجربه وتدبیر                         اراسته جهان وسفته سه پیر
    یعنی اینکه تفکر عرفانی با دو موضوع همراه است یکی تجربه ودیگری تدبیر واین دوموضوع را سه پیر یارسان به جامعه جهانی یارسان تعمیم داده اند 
    لدا اگر ما قایل به امکان تجارب عرفانی باشیم وقبول کنیم که عرفا ار سر شهود واشراق کشف وذوق سخن میگویند در این صورت تدبیر واحد میتواند دلیل بر تجربه واحد باشد به قول یکی از اصحاب نظر شباهت ویکسانی کلمات نشانه تشابه یا یکسانی موضوعی است که این کلمات تعییر وتدبیر ان هستند چرا که کلمات اینه معانی هستند علاوه بر این بر فرض اقتباس باید به این پرسش پاسخ داد که چرا حضرت سلطان اسحاق واصحاب بزرگوارشان از میان ان همه افکار گوناگونی که در هند وچین وژاپن وجود داشته نظریه دونادون گرایی پستد خاطرشان افتاده است جز ان است که انرا ابزار مناسبی برای بیان تجربه عرفانی خود یافته است وبه زعم خویش انرا با تعالیم دونادون انگارانه کتابهای مقدس هند وچین وژاپن وقران یارسان سازگار دیده اند ؟(دونادون گرایی یارسان اساس قرانی دارد)لذا نکته مهم این است که حتی وقتی هم ثابت شود کسی تحت تاثیر ونفوذ دیگری قرار گرفته همین هم دلیلی دارد که محتاج به توضیح است چرا ما علیه پاره ای از نفوذ ها طغیان میکنیم وپاره ای را میپذریم بلکه به پیشوازشان میرویم ؟؟اری باید گفت که عقل هرگز تسلیم چیزی جز خودش نمیشود ونفوذهای ژرف را هم بر خود هموار نمیکند بلکه انهارا طوری انتخاب میکند که گویی قرابت وپیوندی مایه انتخاب شده است امید انکه ایات عظام وحجج اسلام ومتفکران وقلم بدستان موارد فوق را در نظر داشته ورمز وحدت اسلامی را حفظ کنند چرا که رمز وحدت صراحتا در قران امده که همان ریسمان الهی است 
    هو اول یار اخر یار
    شرح چند بیت از کلام حضرت نوروز سورانی
    کرم دارنی                   یا حق وحاجت کرمدارنی
    ای حضرت حق تو صاحب کرم هستی لذا حاجتمان را از تو میخواهیم اشاره است به ایه ۵۴سوره انعام که به ترجمه نقل میکنم پروردگار شما رحمت کردن را بر خود مققرر داشته ویا ایه ۴ از سوره جمعه که به ترجمه نقل میکنم خداوند دارای کرم وبخشش بزرگ است 
    بی قصر ایوان بی حصارنی           بنای فرش انداز دست معمارنی
    تو بدون قصر وایوان وحصار هستی یعنی اینکه محدود به هیچ حدی ومتعین به هیچ عینی نیستی این عمران وابادانی که در سراسر عالم هستی از ملک تا ملکوت از ید قدرت او حاصل گشته است به تعبیری دیگر فاقد هرگونه کاخ واطاق نشیمن وحیاط هستی اما از دست معمار گونه ای برخوردار هستی که کاینات را افریدی سپس انرا همانند فرش گسترانیدی این بیت بیانگر این است که حضرت حق نامتناهی است نه به این معنا که سلسله ای بی نهایت است بلکه بدین معنی که چیزی بیرون از خویش ندارد که اورا محدود یا نفی اش کند 
    چطر بی طناف شمس تارنی                ساخته کرده در اول جارنی
    طناب وساون همان چیزهایی هستند که چادر را با ان برپا میدارند که این گنبد اسمان را به چادر تشبیه نموده است لذا میفرماید تو همان کسی هستی که این گنبد اسمان را بدون طناب وستون برپا داشته ای وهمچنین تاریکی شب را وروشنایی روز را افریده ای واین تو هستی که مرکز اولیه جهان خلقت را ایجاد نموده ای (عالم در)در مورد عالم در طی کامنتی جدا گانه بر اساس شواهد علمی مفصل توضیح خواهم داد در ضمن این بیت گویای این است که عالم ور خود حادث است مصراع اول بیت اساره دارد به ایه ۲ از سوره رعدکه میفرماید خداوند ان است که برافراشت اسمانها را بی ستون 
    خاکسار فرهاد
    هو اول یار اخر یار
    شرح یک بیت از کلام حضرت نوروز سورانی
    افتاو قرص نور نرمای مردان          مانگ کان گوهر ویل سرگردان
    نرما یعنی نر وماده      مانگ یعنی ماه    
    ترجمه افتاب یک کره نورانی میباشد وماه هم یک جرم اسمانی که سرشار از عناصری است که ارزش اقتصادی فراوانی دارند(کان گوهر) وبه دور زمین وخورشید در حال دوران است واین نظر عوام است که به خورشید وماه نسبت نرینگی ومادینگی میدهند لازم به ذکر است در سال ۲۰۰۹ سازمان فضایی ناسا اولین رقابت معدنی روباتیک  (لونابوتیک) که هدفش تولید فن اوری است تا باوان به طور دقیق وواقعی برای ناسا در سطح ماه حفاری کند برای استخراج معادن در سطح کره ماه کشورهای هند وروسیه وچین نیز این برنامه دنبال میکنند واسترالیا  نیز چشم طمع به معادن سطح کره ماه روخته است باید گفت که ماه پنجمین قمر طبیعی بزرگ در سامانه خورشیدی است ودر سامانه خورشیدی به اندازه خود دورگردی بدین بزرگی ندار د چگالی ماه چهار پنجم چگالی زمین است وفاقد میدان مغناطیسی است وفاقد جو واتمسفر هم میباشد وبا سرعتی معادل ۳۶۵۸ کیلومتر درساعت به دور زمین در حال گردش است وهمچنین تنها جرم اسمانی است که انسان ما بر روی ان گذاشته است سطح کره ماه از نطر خاکهای نادر وتیتانیوم بسیار غنی است عنصری که تقریبا در روی زمین وجود ندارد عنصر دیگر هلیم سه گانه است که بر روی ماه فراوان وقابل دسترس است ودر همجوشی هسته ای کاربرد دارد در همجوشی هسته ای تولید هرچه بیشتر انرژی نسبت به فرایند های شکاقت هسته ای قابل استفاده است که تلفات رادیاکتیویته کمتری دارد به طور کلی باید گفت که در روی سطح کره ماه همانطور که حضرت نوروز فرموده است مواد معدنی به وفور یافت میشود این جرم اسمانی برای میلیاردها سال توسط بادهای خورشیدی حاوی هلیم ۳ زیر بمباران قرار گرفته (چونکه فاقد مغناطیس بوده) لذا گرد وغبار سطح ماه از این گاز اشباح شده است علاوه بر هلیم ۳ یافته های حاصل از تجزیه وتحلیل مواد معدنی کره ماه از جمله عنصر زیرکن را میتوان نام برد که در صنعت کاربرد فراوان دارد واز انجاییکه این عنصر عنصر راهنما وهمراه اورانیوم است احتمال وجود اورانیوم هم در سطح کره ماه میرود همچنین اهن وپلاتین به مقدار فراوان در سطح کره ماه یافت میشود داشمندان باورشان بر این است که قمر زمین ودیگر سیارکها اعلب حاوی مواد معدنی هستند که بر روی زمین نادر هستند(عناصر نادر)این سیارکهای نزدیک زمین میتوانند به مراکز مهم استخراح مواد معدنی در فضا تبدیل شوند 


    هو اول یار اخر یار 
    قابل توجه دوستان یارسانی وغیر یارسانی  
    گویا اینکه بعض افراد شبهاتی وارد دانسته اند بر موضوع سه روزه مرنو (ایام معدودات) به لطف حضرت حق به تمام شبهات اماده پاسخگویی هستیم وپاسخ به شبهات مثل اب خوردن است به امید خدا با اشاره به شبهات پاسخ علمی را هم بیان خواهیم کرد
    هو اول یار اخر یار
    همچنانکه دوستان ملاحظه میکنند در قران یارسان ایاتی به روزه داده شده واشاره به ایام معدودات شده است البته ماه رمضان هم در قران امده است وبه عظمت ان اشاره شده است وبراساس ایات وروایات موجود من حیث المجموع پیامبر یارسان وامامان معصوم به این نتیجه رسیده اند که در ماه رمضان روزه بگیرند اما انچه که مشخص ومسلم است اوایل وقتی پیامبر مبعوث شدند سه روز کامل روزه میگرفتند البته این سه روز تا بیست وچهار ساعت روزه گرفتن سابقه داشته است وسابقه ان به ایین حنیف میرسیده است کما اینکه حضرت عبدالمطلب هم سه روز روزه میگرفتند چونکه ایشان برایین حنیف بوده اند وایین حنیف با ایین اسلام منافاتی نداشته بلکه تکمیل ان وادامه ایین حنیف میباشد لذا سه شبانه روز ۲۴ ساعته بعض صاحب نظران باورشان براین است که این امر ظاهرا برای امت پیامبر سخت امد وپیامبر اسلام این سه روز را به نصف تقلیل داده شد کما اینکه در قران میخوانیم ایه ۱۸۷ سوره بقره بخورید وبنوشید والخ واین صاحب نظران باورشان این است که سه روز را به سی روز گسترش دادند اگر ما این فرض را هم بپذیریم با مراجعه به قران ایه ۱۸۵ اشاره دارد که خدا برای شما اسودگی میخواهد نه مشقت انچه که مشخص است روزه برای بیش از سه روز مشقت افرین است واین مخالف حکمت الهی است که برای بندگانش رحمت میخواهد ودر تناقض اشکار با اصل رفع حرج است که قران بر ان تصریح میکند قطعا روزه بیش از سه روز برای بدن اسیب میرساند واین نمیتواند هدف تکلیف الهی باشد بخصوص شغل فرد وتایم کاری فرد ومشخصات جغرافیایی را مد نظر داشته باشیم شبهه ای وارد شده مبنی بر اینکه اکثر مسلمانان سی روز روزه داری را استخراح کرده اند از قران در پاسخ شبهه باید گفت اگر نظر اکثریت در باور مندی لحاظ شود باید از بسیاری باورها صرف نظر کرد مثلا جامعه یارسان در قبال جامعه اهل تشیع باید از بسیاری باورها صرف نظر کند واهل تشیع هم در قبال جمعیت اهل تسنن باید از بسیاری از باورهایشان صرف نظر کنند واهل تسنن هم در قبال سایر ادیان بر اساس جمعیت باید بسیاری از باورهایشان صرف نظر کنند لذا این دلیل به خودی خود باطل است زیاد دور نمیرویم به چند قرن قبل بر میگردیم در زمان گالیله اکثر مردم باورشان بر این بود که زمین مرکز جهان است وجهان وکاینات دور زمین میگردد در صورتیکه به تعداد انگشت شماری خلاف این نظر را داشتند وحتی تعدادی از انها هم در اتش سوزاندند ومحاکمه شدند به امید خدا به موضوع ضمیر (ه) در فلیصمه خواهیم پرداخت که شبهه کنندگان مانور زیادی روی ان زده اند 
    پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یک فرقه اهل نجات است 73+1= 74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 والشجرتها الملعونه 74  ان من المجرمین منتقمون  74 قرآن می فرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74 عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 کافر کذاب دین الله 74والشجرتها الملعونه 74 این سه خلیفه قاصب دین الله بوده اند بعد از پیامبر مردم نزد خیاطی رفته و گفتند ردای خلافت که دوختی اندازه کدام خلیفه بود خیاط فرمود شما می گوئید خلیفه اول ابوبکر است و خلیفه آخر علی من هر چه وجب می کنم انگشت کوچک می آید جای انگشت بزرگ را میگیرد و این سه انگشت دیگر نمی دانم این وسط چه غلطی می کنند در این صورت فقط حق با علیست از عقیل پرسیدند حق با کیست فرمود حق با علیست ایشان نزد عمر و ابوبکر فرمود من از خار سر دیوار دانستم که ناحقید بعد از پیامبر نود درصد یاران پیامبر بر علیه خلیفه زمان امام زمان خود بر خواستند شورش کرده و جنگ جمل را به راه انداختندو کافر شدند یعنی بت پرستان مکه به اندازه یک شتر سرکش نفهم بودند مثل کشور میانماریک مشت نفهم بت پرست که بزودی به حسابشان خواهیم رسید پیامبر فرمود هر کسی بر علیه امام زمانش شورش کند مرتد و کافر بی دین است یاران عمری همان یاران سقیفه بت پرست یهودی و باز ماندگان جنگ جمل می باشند تا دیر نشده علی را در یابید یا علی بگوئید و شیعه شوید نام شیعه چندین بار در قرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ  نام شیعه 12 بار در قرآن آمده نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باشید و حق را بپذیرید پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25شیعه 25 اصل اسلام 25 انسان کامل 25 انسان نمونه25 اصل اسلام 22پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یک فرقه اهل نجات است 73+1= 74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 والشجرتها الملعونه 74  ان من المجرمین منتقمون  74 قرآن می فرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74 عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 کافر کذاب دین الله 74 به ابجد سبب اختلاف اهل دین 1276-1202 سه خلیفه = 74 ابجد صغیر ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد دین اسلام را 74 فرقه نمودندتروریست 1276- 1202 سه خلیفه = 74 بزرگترین گناهان کبیره دین 1276-1202 سه خلیفه لامذهب قاصب = 74 به ابجد مردان شیطان615 -541عمر ابوبکر=74عمر22+27 ابوبکر+25عثمان=74 والشجرتها الملعونه 74 اینم آیه قرآن به ابجد ابوبکر عمر عثمان74  ان من المجرمین منتقمون74 قرآن می فرماید ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت حج نرفته ها اصلا" ناراحت نباشند گناه آنان به گردن آل سعود 171 میباشدآل سعود171+370 شیطان= 541 عمر ابوبکر541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان  661+310 عمر = 971 ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد کبیر سه خلیفه1202 بدست می آید 1202 بکافران محض1202 ریاست کفر نفاق 1202 با ملحد خبیث1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 مجرمین بدین اسلام 541 مرگ کافر 541 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت تمام ناحق ها دوسال خلافت نکرده به درک واصل میشوند به ابجد شیطان 22 عمر 22ابابکر22 بدبختی22 مقصر22لعنت22 دوزخه22عمر22گنده لات22شرور  22نابکار22قلدر22خردجال22منکر22عمر22گنده لات22شرور22نابکار22قلدر22لامذهب22منکر22گمراه دینها22 عمر22مجرمان22منافقان22پررو22هیز22نابکار22عمر22 ابابکر22ناخلفه22نابحقه22دینها22دشمن اسلام22 مقصر22دشمن اسلام22سست ایمان22 لامذهب22 لاشخورا22گورخر22نابکار22دینها22 نابحقه22نابکار 22دینها22گمرهه22اسلامی22دشمن اسلام22مجرمان22 منافقان22سست ایمان22دشمن اسلام22دروغ کلک22کید22عمر22نابحقه22ناخلفه22منکر22لواط22ایدز22 فاحشه22آلوده 22تباهی22خیانته22ایدز22 تباهی22تنفر22 انزجار22دشمن اسلام22مجرمان22منافقان 22شیطان22عمر22 ابابکر22درآتشه22 دوزخه22 دشمن اسلام22مجرمان 22منافقان22بدبختی22نابکار22 دینها22گمراه بدین بدبخت عالم است74 والشجرتها الملعونه 74 عمر ابوبکر عثمان74   http://alialihojat123.blogfa.com/post/579
    هو اول یار اخر یار
    شهادت جانگداز امام سوم یارسان به جامعه یارسان ودیگر دوستداران ان امام عزیز ومدیریت محترم تسلیت عرض مینمایم 
    یکی از یاران حضرت اسید براگه گوران میفرمایند
    همرای قویله قال حسینم             هیچکس حق میش نه گرگ نسندن
    یعنی اینکه هنوز فریاد داد خواهی وعدالت خواهی حسین که امام من است تداوم دارد چرا اینکه هنوز هم کسی حق میش را از گرگان خون اشام نگرفته است
    در بیتی دیگر یکی دیگر از یاران حضرت اسید براگه گوران میفرمایند
    حسینم شهید دشت کربلا         شیونم مندن تا قال بلا
    یعنی اینکه حسین من در دشت کربلا شهید شد لذا تا قیام حضرت صاحب زاری وشیون برای ان امام بزرگوار تدام دارد
    هو اول یار اخر یار
    خدمت دوستان بارسانی وغیر یارسانی معروض میدارد همچنانکه گفتیم در باره ضمیر (ه) در فلیصمه خواهیم پرداخت اولا خدمت دوستان عرض شود هیچگونه شک وشبهه ای نیست که برخی مسلمانان صدر اسلام با باورمندی یارسانی خود فریضه سه روزه (ایام معدودات) را انجام میدادند که در این رابطه کافی است به مناظره جعفر با پادشاه نجاشی رجوع کنیم بگذریم از این موضوع وبه موضوع ضمیر بپردازیم لذا برای تفهیم بیشتر وحلاجی شدن موضوع به یک حدیث ویک ایه از قران در رابطه با ضمیر (ه) اشاره ای داشته باشیم ابتدا باید گفت که ضمیر (ه) ضمیر متصل است وبه هر سه کلمه فعل واسم وحرف وصل میشود وضمیر همیشه جانشین اسم میشود برای تکرار نکردن اسم در جمله این خلاصه ای از موضوع ضمیر در احادیث اسلامی امده (ان الله خلق آدم علی صورته)  باید گفت حدیث مذکور هم از نظر سند مورد مناقشه قرار گرفته وهم از حیث دلالت که ما در اینجا بخثی روی نظرسند نداریم هرچند که از نظر کشف از دیدگاه جامعه یارسان حدیث صحیح است اما مناقشه در دلالت این حدیث بنا بر مضمون مورد بحث صورت گرفته این است که ضمیر (ه) در علی صورته به خود( ادم) راجع است نه به (الله) ومعنای حدیث این میشود که خداوند آدم را برصورت خاص خود آدم خلق کرد اما ابن عربی حدیث مربطه را به شکل دیگر بیان میکند وان اینکه (ان الله خلق ادم علی صورته الرحمن) لذا ابن عربی اشکال را از این طریق که ضمیر (ه) به الله برمیگردد برطرف نموده است ودر قران یارسان میخوانیم (کل شیئ هالک الا وجهه ترجمه چنین شده است همه چیز فانی است مگر وجه او در اینجا هم در رابطه با ضمیر (ه) اختلاف نظر است بسیاری ضمیر (ه) را در وجهه به خدا برگردانده اند که قبل از ان ذکر شده است اما گروهی دیگر از همین وجه تبعیت نمیکنند وضمیر ذکر شده را به شیئ بر میگردانند که این با قواعد عربی که ضمیر به نزدیکترین مرجع برمیگردد سازگارتر است که در اینجا مراد از وجه شیئ که نابود نمیشود حقیقت شیئ را فرض میگیرند که از دیدگاه فلسفی وعرفانی همان عین ثابت ان شیئ است که باقی به بقا الله است حال بپروازیم به فلیصمه بعضی ضمیر متصل (ه) را اشتباهی مرجعش را شهر (شهرالرمضان) در نظر گرفته تا بگویند کل ماه را باید روزه گرفت غافل از اینکه ماه رمضان از لحاظ دستوری ظرف زمان است در ادبیات عرب که معادل ات در فارسی قید زمان است ومعادل قید مکان در عرب ظرف مکان میگویند لدا در اینجا ضمیر به (من) در فمن که به معنای هرکه میباشد بر میگردد که اسم مبهم است ضمیر به مخاطب که شخص است برمیگردد نه ظرف زمان یا به ظرف مکان موضوع دیگر که باید بدان بپردازم خودمانی صحبت کنیم وان اینکه برای روشن شدن مطلب مثالی به زبان خودمانی می آوریم واین را بدانیم در مثل مناقشه نیست فرض کنیم در یکی از محلات شهری فرد خیری باشد ودر ان محله مدرسه ای هم باشد این طبیعی است ان مدرسه هر سال وردودیهایی دارد واین فرد خیر به ورودیهای هر سال میهمانی میدهد لذا وقتی به ورودیهای سال ۹۷ ابلاغ نماید که شما چند روز مهمان من باشید همچنانکه به ورودیهای قبل مهمانی داده ام واین مهمانی در دیماه باشد چونکه ماه دی شب یلدا در ان قرار دارد ایا منصفانه این است که دانش اموزان ورودی ۹۷ کل ماه دی را در خانه فرد خیر به اصطلاح امروزی تلپ کنند خود قضاوت کنید
    هو اول یار اخر یار 
    شبهه ای دیگر وارد شده مبنی بر اینکه روزه مرنوی سلطانی(ایام معدودات) قرانی همزمانی ندارد با ماه رمضان این موضوع را هم با استناد به ایات قران ثابت خواهیم کرد به امید حضرت حق وپیشاپیش بگویم الکن ترین ونارسا ترین وناقص ترین گاهنانه در طول تاریخ بشریت همین گاهنامه هجری قمری است وباید گفت این ماه رمضان است که در جایگاه خودش نیست نه روزه مرنوی سلطانی مطالب فوق را از دیدگاه وایات قران وشرح ایات توضیح خواهم داد در اینده نزدیک
    هو اول یار اخر یار
    فرارسیدن ایام معدودات قرانی (مرنوی سلطانی) به جامعه یارسان تبریک عرض مینمایم کامنت بعدی موضوع فلیصمه میباشد
    هو اول یار اخر یار
    همچنانکه دوستان ملاحظه مینمایند هنگام مراجعه به قران یارسان به سه ایه 
    ۱۸۳ و۱۸۴ و۱۸۵ بقره مشاهده میکنیم که این سه ایه را باید به عنوان یک مجموعه بدان توجه داشته باشیم که این مجموعه ایات سه نکته کلیدی در ساختار این مجموعه ایات قابل مشاهده است نکته کلیدی اول مقرر شدن روزه وهدف روزه داری بیان گردیده ونکته کلیدی دوم بلافاصله عده روزه داری (ایام معدودات ) مرنوی سلطانی مشخص شده است واما نکته کلیدی سوم زمان روزه داری است که با یک مقدمه چینی زمان انرا ماه مبارک رمضان اعلام شده است واین مقدمه گویای این است که همانطور شب قدر در ماه رمضان شناور است ایام معدودات هم در ماه رمضان شناور است موضوع دیگر که باید بدان اشاره ای داشته باشم موضوع فلیصمه میباشد در این رابطه به عرض میرسانم برای ساختن فعل امر از صیغه غایب از لام امر استفاده میگردد وحرکت لام کسره است ولی جایز است هرگاه بعد از (واو وف  وثم ) قرار گیرد لام مکسور ساکن میشود وهرگاه اگر از مضارع اجوف امر یا هر نوع مجزوم دیگری ساخته شود هرجا که التقا ساکنین بیاید حرف عله حذف میگردد واما موضوع حرف (ف) در این رابطه باید گفت که حروف (ف و واو وثم) برای جمع بین دو متعاطف بکار برده میشود که در اینجا دو معاطف یکی شهر رمضان است ودیگری بازه زمانی ایام معدودات لذا حرف و(واو) برای جمع بین دو متعاطف در یک زمان وباهم کاربرد دارد واما حرف (ف) معنای جمع ترتیب وتعقیب دارد همانطور که مردم یارسان دوازده سفیدی فریضه روزه را انجام میدهند لذا اگر حرف (واو) در قران یارسان می امد مردم یارسان هم با رویت هلال ماه (استهلال) روزه میگرفتند وحرف ثم ترتیب با فاصله زمانی را میرساند که خارج از این موضوع میباشد ونکته دیگر اینکه اگر از مضارع اجوف فعل امر ویا هرنوع مجزوم دیگری ساخته شود هرجا که التقا ساکنین بیاید حرف عله حذف میشود دوستان توجه داشته باشند دو واژه در زبان عرب میباشد یکی واژه صوم است که ارتباط دارد با موضوع روزه ودیگری واژه قوم است که ازتباط دارد با نماز یعنی هرگاه واژه صلات در قران بیاید یکی از صیغه های فعلی قوم در جوار ان امده وهیچگاه از صیغه قراعت در قران یارسان در کنار صلات نیامده است 
    هو اول یار اخر یار
    مصیبت وارده ناشی از زلزله به همشهریهای عزیزم تسلیت عرض میکنم واز در گاه حضرت حق خواهان هستم که هرچه زودتر مشکلات انان برطرف گردد امید انکه مقامات جمهوری اسلامی در جهت برطرف کردن نیازمندهای مناطق زلزله زده کوتاهی نکنند واز پرده پوشی خود داری کنند در ضمن از تمام نهادهای مردمی جهت کمک به مناطق زلزله زده تشکر میکنم دوستان بدانند که زلزله یک حادثه طبیعی است وهر حادثه طبیعی علت طبیعی دارد نه انکه بعض افراد کم سواد ویا احمق بیان میدارند که زلزله ویا خشکسالی وحوادث طبیعی دیگر ناشی از ان میدانند که حجاب رعایت نمیشود وغیره ذالک بیان چنین مطالبی فقط وفقط ناشی از حماقت انان میشود زلزله در مناطقی رخ میدهد که گسل های فعال باشد به تعبیری دیگر حرکات تکنوتیکی فعال باشد از انجاییکه پوسته عربستان سالی دو سانت به زیر پوسته ایران لغزش دارند لذا تمام زلزله های ایران که هر چند سال یک بار اتفاق می افتد ناشی از همین فعالیت میباشد وهمچنین اتش فشان بزمان وتفتان نیز ناشی از همین میباشد (خیلی جالب است پوسته عربستان هم برای پوسته ایران مشکل ساز شده)لذا طی میلیونها سال دیگر پوسته عربستان به پوسته ایران وصل میشود واثری از خلیج فارس نمیماند عامل دیگر که وقوع زلزله را جلو می اندازد درست کردن سد های ابی است چرا چونکه تعادل لایه های زمین را در منطقه به هم میزند وعلاوه بران از طریق درز وشکافهای موجود اب ذخیره شده در پشت سد به دورن زمین نفوذ میکند وعامل اصتحکاک بین لایه های زمین کم میشود وزلزله را باعث میشود البته هم در قران وهم در دفاتر یارسان اشاره به زلزله شده است منجمله ایات زلزال در قران ودر دفتر حضرت لاچین که این ایات وکلام دفاتر یارسان اشاره به قیامت است که یکی از اعجاز علمی (قران یارسان ودفاتر یارسان) باید به حساب اورد چرا چونکه وقوع چنین زلزله هایی که در قران ودر دفاتر یارسان بدان اشاره شده دیگر ناشی از فعالیتهای تکنوتیکی زمین نمیباشد بلکه ناشی از این است هرگاه یک سیاه چاله زمین را ببلعد چنین زلزله هایی رخ میدهد که در چنان شرایطی در تمام نقاط زمین زلزله رخ میدهد برای اینکه نیروی جاذبه یک سیاه چاله چندین برابر نیروی جاذبه ماه میباشد همانطور که نیروی جاذبه ماه برروی زمین جذر ومد را بر روی اقیانوسها ودریاها ایجاد میکند نیروی جاذبه سیه چاله باعث جزر ومد بر روی خشکی میشود وشکستگیهای فوق العاده وحشتناکی بر روی خشکیها ایجاد میکند وزلزله های وحشتناکی را باعث میشود ونهایتا زمین توسط سیاه چاله بلعیده میشود و(زمانیکه زمین به غیر زمین تبدیل شود) تحقق میابد 
    حضرت لاچین هواسونی از یاران حضرت اسید براگه در این رابطه میفرمایند 
    جمشت زمین تکان ماهی           زلزله محشر گلبانگ شاهی
    یعنی اینکه جنبش زمین وتکانه های درون زمین باعث زلزله میشود که گلبانگی از طرف حق است برای تحقق روز محشر 
    هو اول یار اخر یار 
    موضوع دیگر اینکه حرکت ناشی از لغزش پوسته عربستان به زیر پوسته ایران سالی دوسانت باعث میشود سالیانه دو سانت از عرض خلیج فارس کم شود وبه تعبیری سالی دوسانت ایران وعربستان به هم نزدیک میشوند در ضمن از برادران عزیز وماموستاهای ایینی کردستان واذربایجان غربی تشکر میکنم ودست ان بزرگواران را میبوسم وهمچنین از سادات حیدری منجمله آسید حیدر حیدری نواده گرامی آسید نصرالدین حیدری کمال تشکر دارم
    هو اول یار اخر یار
    دوستان توجه داشته باشند کامنت بعدی پیرامون موضوع اثبات همپوشانی ماه مبارک رمضان با ماه ابان ماه میباشد کامنت های بعدی پیرامون همین موضوع است که ایام روزه یارسان در ان قرار دارد ایات قران وگاهنامه ها وتقویم ها مورد توجه قرار خواهد گرفت اما قبل از مفاهیمی را باید تعریف نمود یکی از این مفاهیم واژه (شهر) ودیگری واژه (قمر) میباشد که این دو واژه در قران امده وهیچ ارتباطی با هم ندارند واژه شهر طبق نص صریح قران یک بازه زمانی است که معادل یک دوازدهم سال میباشد اما قمر یا جرم اسمانی است که به دور زمین میچرخد که در زبان فارسی به ان ماه یا مهتاب میگویند به امید خدا به مفاهیمی دیگر خواهیم پرداخت باشد اینکه یک پیش زمینه ذهنی ایجاد گردد تا اینکه ذهن مخاطبین برای گرفتن پیام ما امادگی لازم را پیدا کند
    هو اول یار اخر یار
    ووپرده اسرار نابدین وه        یارم برآما نه دروین وه
    نابدین  چیزی که دیده نشود
    درپس آن پرده ای که همه اسراردرپس ان نهفته است وخود پرده نیز به چشم دیده نمیشود یار من اشکار خواهد شد باید گفت که نتیجه چنین اعتقاد وباورمندی این خواهد بود که امام دوازدهم یارسان درزمان غیبت درجای اسرار آمیزی است که مختصات ان ربطی به مقولات عادی ما ازمکان ندارد واین جای اسرارآمیز همان پیوار(لامکان) است ودرعین حال بیرون از قلمرو ومکانی است که ما در ان بسر میبریم لذا با این همه فضا ومکان خاص خودرا دارا میباشد لذا میتوان گفت امام دوازدهم یارسان درزمان غیبت به صورت مکانی فوق ارضی است نه انطور که بعضی یا بخشی از روحانیون محترم قم ونجف که قایل به مکان عرضی برای حضرتش هستند مثلا روزی روزگاری در فلان خیابان تهران وفلان کوچه وبهمان شماره پلاک داماد فلان حاج اقا بوده توجه اینکه دوستان از کوره درنروند چونکه میلیونها نفر شاهد چنین ادعایی از طرف بعض روحانیون بوده اند که گاها استاد حوزه ودانشگاه هم بوده است به هرحال بگذریم اما اندیشمندان جامعه روحانی یارسان دیدگاهشان قایل بودن به مکان فوق ارضی برای امام دوازدهم خود هستند وابنا بشر بدین دلیل نمیبینندش که چشم بصیرتشان بسته است ووجه بشری قادر نیست به قلمرووجود حضرتش راه ببرد ومکان پیواری (مثالی) را که امام در ان جای دارد دریابد (هیچکس راه نور) زمانی که ما دران بسرمیبریم زمان غیبت است لذا امام منتظریارسان ظهورش رویدادی خارجی نیست که روزی روزگاری ازخارج فرا رسد بلکه رویدادی است که جاه ومکان امام منتظررا دردرون آشکار خواهد کرد وباورمندان یارسانی ازدیدارش به مقامی خواهند رسید که منزله حج اکبر محسوب خواهد شد ودیدار جمال افتاب گونه اش برای یارسان همان حج اکبر است کما اینکه حضرت نوروز سورانی اندیشمند روحانی یارسان میفرماید
    صرافیم کردن جای نقد وجهم     جمال افتاو اکبر حجم
    اکبر حجم یعنی حج اکبر من 
    یعنی اینکه تمام وجوه ودارایی مادی ومعنوی خود را در صراف خانه حضرتش نقدا برای من حاصل میشود با دیدار حضرتش وهم چنین دیدار جمال افتاب گونه اش به منزله حج اکبر برای من محسوب میشود 
    حال بپردازیم به تعریف سال 
    دوستان بدانند که از زمانی که انسان دارای تفکر وخرد ویا همان انسان ابزار ساز که حدود بیست الی سی میلیون سال پیش پا برروی کره خاکی گداشت متوجه تسلسل ماه وسال وفصل شد وهمچنین متوجه تغییرات دما واب هوا شد ومهاجرت از ان زمان اغاز شد قرنها پیش از میلاد مسیح اختر شناسان واخترگویان اقوام مختلف برای دایره بروج یک بخش بندی دوازده گانه تعریف نمودند ودرجه هریک از این بخش ها را سی درجه مقیاس نهادند دایره البروج دایره فرضی در اسمان است که ظاهرا ازدید ساکنان کره زمین به نظر می اید که خورشید در مدت یکسال وکره قمر در مدت یکماه ان دایره را طی میکنند لذا با این وصف حرکت کلی قمر در مسیرش با سرعتی دوازده برابر بیشتر از شمس است واقع براین است که طی مسیر قمر برمنزلگاهایش درزمان یکماه به انجام میرسد در صورتی که خورشید حرکت دورانیش در بروج دوازده گانه یک فرایند یک ساله است لذا در زمان قبل از گالیله که باور عموم بر این بود که خورشید وماه ودیگر اجرام اسمانی به دور زمین در حال گردش هستند بازه زمانی که طول میکشید که خورشید دایره بروج را طی کند معادل یک سال در نظر میگرفتند ومدت هر بخش ازبخشهای دوازده گانه برابر با یک ماه بود ودر گاهنامه قمری عبور دوازده بار قمر در دایره بروج یکسال وعبور یکبار در دایره بروج معادل یک ماه بود به چنین تقسیم بندی گاهنامه نجومی گفته میشد اما بعد از گالیله تعاریف برای ماه وسال تغییر یافت وسال را چنین تعریف کردند مدت زمانی که زمین یکبار به دور خورشید بگردد سال گفته شد لذا میبینیم برای سال وماه تعاریف جداگانه داریم قبل از گالیله وبعد از گالیله امید حضرت حق به ایات قران هم همراه با شرح ایات به موضوع مورد بحث خواهیم پرداخت تا چه نظر افتد 
    خاکسار فرهاد
    هو اول یار اخر یار
    قابل توجه دوستان عژیز نکته ای در کامنت قبلی فراموش کردم که میبایست توجه دوستان را بدان جلب کنم این است که مدت زمانی که طول مکشید تا قمر دایره بروج را طی کند یک ماه طول مکشید که بدان شهر میگفتنند یعنی اینکه شهر یک بازه زمانی است که قمر دایره بروج را طی کند وبه چنین گاهنامه ای گاهنامه بروجی گفته میشود کامنت‌بعدی پیرامون گاهنامه هلالی خواهد بود که با توجه ایات قران ملاحظه خواهیم نمود که با ایات قران در تضاد است امید خدا توضیح مفصل خواهم داد
    آیین حق»، «آیین حقیقت‌» یا «دین حقیقت‌» از نام‌های دیگر فرقه اهل حق است. به راهروان و پیروان اهل حق «یار» گفته می‌شود به همین دلیل اهل حق به «یارستان‌» یا «یارسان‌» مشهورند.

    اهل حق ۱۲ امام مذهب شیعه اثناعشری را می‌پذیرندو شریعت‌های پیشین، به ویژه اسلام، را برحق می‌دانند. آنان حقیقت تمام مذاهب پیشین‌ را در مذهب خود جمع می‌بینند
    اخلاق یارسان چهار دستور اصلی دارد : پاکی، راستی، نیستی و ردا (بخشش یا بردباری) که «ارکان‌» یا «چار رکن‌» خوانده می‌شوند؛

    «پاکی»، پاکی به صورت کلی هم در جسم و جامه و هم در زبان و اندیشه و رفتار.
    «راستی»، به راه راست رفتن و در گفتار و کردار راست بودن و مطابق خواست خدا زندگی کردن.
    «نیستی»، نیست کردن غرور و خودخواهی و هوا و هوس‌های نفسانی و شهوات.
    «ردا»، (رادی) بخشش و خدمت و کمک کردن

    آزار رساندن به مخلوقات خدا ممنوع است، زیرا اهل حق باید «نرنجد و نرنجاند». به لزوم کشت و زرع و آبادانی تأکید شده است.دستور اخلاقی دیگر ایشان قناعت است و اینکه نباید به مال دیگری نظر داشت، یا به آن دست درازی کرد.
    هو اول یار اخر یار
    همچنانکه دوستان ملاحظه میکنند مطالبی پیرامون موضوع گاهنامه قمری وگاهنامه شمسی طی چند کامنت در این سایت گذاشته ام لذا اگر کسانی قصد نقد مطالب بنده را دارد بنده بقد دوستان را میپذیرم اما به شرطی که ابتدا به دو سال ینده پاسخ دهند در غیر اینصوزت هیچ نقدی قابل پذیرش نمیباشد واما پرسش اول هدف خلقت شب وروز چه میباشد مطابق نص صریح قران پاسخ داده شود وپرسش دوم چند بار در قران به واژه یوم اشاره شده لذا کسانی که مطالب بنده را نقد دارند بر ان ابتدا به این دو پرسش پاسخ دهند وانگاه به کارزار من بیایند
    دوشنبه ۱۸ دی ۹۶ , ۲۰:۴۶ حجت اله عرفانیان
    یک مردمیخواهم باکلمه مذهب اسلام183 قلب مذهب183یگانه مذهب الله183+202 محمد علی=385شیعه385 علی ولی الله ماه مذهب الله385 اهل دین حزب الله183قلب مذهب183دین ناب الله 183کلید گنج الله 183مذاهب اصلی183 یگانه کلید گنج183مذهب بدین الله183کلید های مذهب الله 183 اصول مذهبه183امامان کل 183 امام کل مذهب183گنج دین الله    183مذهب اسلام183+202 محمد علی =385شیعه385با کلمه مذهب اسلام  183+202 محمد علی=385پیامبر و جانشینش و مذهبتان را ثابت کنیدبه ابجدامام کل مذهب183 مذهب اسلام183گنج دین الله183یگانه مذهب الله183+202محمدعلی=385شیعه385پیامبر فرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه 385شیعه385فلسفه دین الله385جان دین مومن اسلام385اسلام پیامبر385فقط دین اسلام 385فلسفه دین الله385گنج دین الله محمد علی385امام کل مذهب محمد علی385 علی ولی الله ماه مذهب الله385شیعه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام385با آل قرآن385 شیعه385قلب مذهب محمد علی 385شیعه385 کلید مذهب الله 245علی110+135 فاطمه =245 به ابجد بهترین دین های الله یگانه مذهب اسلام شیعه 1447 - 1202 عمر ابوبکر عثمان = 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 منظور علی +فاطمه = 245 اسلامه حق 245 میباشد
    پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشدپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر541 عمر ابوبکر541 مجرمین بدین اسلام 541بدعت کنندگان 651 -110 دین الهی =541 عمر ابوبکر541فتنه ها 541 اهله شر 541 مجرمین بدین اسلام541 عمر ابوبکر 541مرگ کافر541حیله گران اهل دین اسلامه541منافقان قرآن 673-132 اسلام =541 عمر ابوبکر541 ظالم971-430مقصر =541 عمر ابوبکر541     منافقان قرآن673-132 اسلام=541 عمر ابوبکر541      ظالم 971-430مقصر=541 عمر ابوبکر541 عمرابوبکر541مجرمین بدین اسلام541 اهله شر541 عداوتین541 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان                                      امام علی 110 دین الهی 110 ولی دین110 شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .                         فریب کاران مذهب 615-541= 74 عمر ابوبکر عثمان 74                                  منافق دین اسلام 467-541 عمر ابوبکر=74

    اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند دروغ گوین1276-1202 سه خلیفه= 74 کج مذهب74 ابوبکر عمرعثمان  74والشجرتها الملعونه 74 ان من المجرمین منتقمون74 قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد ابجد74 ابوبکر عمر عثمان 74 کج مذهب 74 منافق اصلی مذاهبی 467-541=74 پیامبر فرمود غافل از اسلام و دستوراتش نباشید به ابجد غافل مذهب اسلام 1294-92 محمد = 1202 سه خلیفه همیشه غافل از دستورات اسلام بوده اند میباشد

    منافق اصلی مذاهبی 467-54= 74ابجد سه خلیفه74
    فتنه های دین 615-541 عمر ابوبکر= 74 فرقه ابجدابوبکر27+22عمر +25عثمان = 74 سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدندکه پیامبر فرمود 73 فرقه آن در دوزخ جای دارند  74 فرقه گمراه دین اسلام کسانی که { اهل دین کج مذهب دین اسلام 370 شیطان 370  قعر 370 سقری 370 به ابجد سفیان 201-372 اسرائیل=171 آل سعود171قوم یهود171 آمریکا 272+ 38 دجال = 310 گمراه دین 310جهل عرب310 اباجهل در دین310ملعون و پلید دین310گمراه دین 310عمر 310 اباجهل در دین 310 منکر 310 گمراه دین 310اهل دین و احمق دین 310 سفیان 201 +171 آل سعود = 372 اسرائیل 372بشیطان 372 اسرائیل372 +3 شیطان را سنگ بزنیم اگر سنگ زدن بخاطر ولایت در دین نباشد باطل است مرگ بر سه شیطان یادتان نرود اسرائیل 372+3= 375 دائش 375 به ابجد علم ریاضی قرآن علم ابجد 375 دائش 375 اسرائیل 372+3 شیطان پلید =375 دائش375  یعنی یعجوج معجوج 204+171 قوم یهود 171 آلسعود 171=122+171 قوم یهود = 375 دائش375دائش375 سفیان201+171 قوم یهود = 372 اسرائیل 372سفیان201 گروه پلید و خونخاربی دین لامذهب آدم کش میباشد که یهودی صفت میباشد  دائش  375 یعنی سفیان با آل سعود 375  دائش375 جنایت کاران اهل عالم 913-541 عمر ابوبکر= 372 اسرائیل372 شیطان370 + 171 آل سعود قوم یهود = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 مجرمین بدین اسلام 541مرگ کافر 541کلمه کفر عالمه 541 ظالم 971-430مقصر=541  فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541مجرمین بدین اسلام 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا میخیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 به ابجدکج مذهب74 عمرابوبکر عثمان74 ان من المجرمین منتقمون74قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد والشجرتها الملعونه 74 قاتل حضرت زهراء 74 کج مذهب 74 نام خلفای خود را به ابجد حساب کنید اگر 74عمرابوبکر عثمان74فلسفه شیطان کافر74 عمر ابوبکر عثمان74کافرکذاب دین الله74فلسفه دشمن کافراسلام 74 بود بدبخت عالم هستید توبه کرده و شیعه شوید اهل دین کافران کوردل712 -541عمر ابوبکر فتنه ها=171 قوم یهود 171 آل سعود171 بیدادگران دینها342 -171=171 آل سعود 171نااهلی دینی 171 یاننگین171یا نادان پلید171 بانااهل به دینی171 با آل نادان یزید171با آله معاویه 171 آل سعود171 قوم یهود 171نااهلی دینی171با اهل معاویه 171اهل عذاب جهیم171 اهل اعذاب ها الهی171کافران کوردل 612-541 عمر ابوبکر=171 آل سعود 171 صدام یزیده171 با اهل معاویه171 قوم یهود171 آلسعود171 قوم یهود 171 اسفل 171 سافلین 231 مقام یهودیانی که به دروغ اسلام آوردند خائنان 772 اسفل سافلین شیطان 772 فریب کاران بدین اسلامی772 خائنان 772 -541 عمر ابوبکر= 231  ابوبکر 231 سافلین 231 بدترین مقام دوزخ میباشد  با اهل معاویه171 قوم یهود171 خبیس اهل دین772 منافق احمق کوردل ملحدی 772 خط پلید دین ها 772 خائنان 772 اشراردین ها772 -541= 231 ابوبکر خائنان 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر آشوبگران دینهای اسلام772  خیانت کاران اهل دین1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر  رکب وبا

    با بت پرستان دین اسلام 1312 -110 دین الهی = 1202  ابوبکر و عمر و عثمان1202فرقه آن اهل دوزخ خواهند بود 74غیر اولیاء الله74قاتل حضرت زهراء 74 اصل اولیاء شیطان 74به خائنان اصلی دین اسلام74خلفای ظالم دین اسلامی74کافر حزب شیطانی 74به کافر ملحد خبیث 74کافر قاصب دین الله 74دشمن اصلی کافر دین 74والشجرتها الملعونه74 مکر حیله فاسقان احمق 74کافر بناحق عالمی 74خطرناکترین دشمن اسلام 74مقصره شجره ملعونه74مقصره قاصب دین محمد 74 مقصره قاصب بدین الله74مقصره لعنت شده الله74مقصره جماعت سقیفه74مقصره دشمن اصلی دین74مقصره مجرمین بدین 74 مقصره مجرمین الله 74شجره ملعون خبیثی74دشمن اصلی دینی 74 عمرابوبکرعثمان74مقصره خلیفه ناحقه 74والشجرتها الملعونه74کافرقاصب بدین الله74مقصره لعنت شده الله74 مقصره شجره ملعونه74دشمن اصلی کافردین74مقصره شجره ملعونه 74منافق خبیث کافری74 بادشمن اصلی دین اسلامی74کافر بدبخت عالمی74کافردشمن اصلی دین74ان من المجرمین منتقمون74 شجره ملعون خبیثی74ان من المجرمین منتقمون74قرآن میفرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد74دشمن اصلی کافر دین74کافر دشمن اصلی دین74عمرابوبکرعثمان 74مکرحیله کافر74 ابوبکر عمر عثمان 74 ابجد صغیرشان میباشد

    به ابجد سبب اختلاف اهل دین 1276-1202 سه خلیفه = 74 ابجد صغیر ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد دین اسلام را 74 فرقه نمودندتروریست 1276- 1202 سه خلیفه = 74 بزرگترین گناهان کبیره دین 1276-1202 سه خلیفه لامذهب قاصب = 74 به ابجد مردان شیطان615 -541عمر ابوبکر=74عمر22+27 ابوبکر+25عثمان=74 والشجرتها الملعونه 74 اینم آیه قرآن به ابجد ابوبکر عمر عثمان74  ان من المجرمین منتقمون74 قرآن می فرماید ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت حج نرفته ها اصلا" ناراحت نباشند گناه آنان به گردن آل سعود 171 میباشدآل سعود171+370 شیطان= 541 عمر ابوبکر541

     

     جنایت کار 685- 144 اسلام =541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر= 541 عمر ابوبکر541 به ابجد قوم فریب خورده 1253-51 مذهب = 1202 عمر ابوبکرعثمان 1202 تمرد کنندگان خبیس1316-114 سوره قرآن= 1202 پیامبر فرمود غافل از اسلام و دستوراتش نباشید به ابجد غافل مذهب اسلام 1294-92 محمد = 1202 سه خلیفه همیشه غافل از دستورات اسلام بوده اند میباشد

    231یهودی دین اسلام 231 محسوب میشود231ابوبکر231یهودی دین اسلام231    خائنان 772 اسفل سافلین شیطان 772 فریب کاران بدین اسلامی772 خبیس اهل دین 772 تبهکار پلید اهل دین 772 منافق احمق کوردل ملحدی 772 یا خط ملحد دین ها 772خط پلید پلیده دین ها 772 خائنان 772 -541 عمر ابوبکر= 231  ابوبکر 231 سافلین 231 بدترین مقام دوزخ میباشد  با اهل معاویه171 قوم یهود171 خبیس اهل دین772 منافق احمق کوردل ملحدی 772 خط پلید دین ها 772 خائنان 772 اشراردین ها772 -541= 231 ابوبکر خائنان 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر آشوبگران دینهای اسلام772  خیانت کاران اهل دین1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر رکب وبا= روبا چقدر انسان باید نامرد نادان ناروا بگه امام علی برای گرفتن فدک با همسرش کوثر قرآن رفتند ابوبکر رکب وبا گفت شاهدت کیه ابومکر مکار ترین نامرد تاریخ است

    به ابجداشرار دینها772خائنان772ستمکاران 772 آشوبگران دین های اسلام772-541عمر ابوبکر= ابوبکر 231نفاق231عصیان231 ابوبکر231منافق خبیثن1743- 1202سه خلیفه=541عمرابوبکر541 فتنه ها541ظالم971-430مقصر=541عمرابوبکر 541اشراردینها772-541= 231ابوبکر231راه دزدی 231نفاق231ابوبکر231عصیان231 ستمگران 772-541= 231 ابوبکر

     

    به ابجدسرکشای خائن1312 -110علی= 1202 ابوبکر231+310 عمر +661 عثمان=1202با قاصبه خلافت 1312-110علی =1202اینم آیه قرآن به ابجدسه خلیفه قاصب 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن می فرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد این آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر ابجد 1202ابوبکر و عمر و عثمان 1202 میباشد ان من المجرمین منتقمون 1202به ابجد مفسد فی الارض ها 1312 - 110 دین الهی علی= 1202 سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان 1202                خیانت کاران اهل دین1433-1202سه خلیفه= 231ابوبکر رکب وبا231 ابوبکر231نفاق231 عصیان231 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661عثمان661+310عمر=971ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر=1202میباشدپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 یعنی ظالم 971-430 مقصر = 541 فتنه ها 541 عمر و ابوبکر میباشند پیامبر فرمود علم ابجد را یاد بگیرید که همه آن شگفتیست وای بر عالمی که علم ابجد نداند همه قرآن به علم ریاضی نوشته شده فقط کمی حوصله عشق می خواهددروغگو 1216-14معصوم اهل بیت پیامبر=1202 ان من المجرمین منتقمون1202قرآن میفرمایدما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد1202 ابجدکبیرابوبکر231+310عمر+661 عثمان=1202بکافران محض1202 ارتش کفارخیانت کاران اهل دین 1433- 1202سه خلیفه=231 ابوبکر رکب وبا231 ابوبکر231نفاق 231عصیان231 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر= 1202 ابجد سه خلیفه 1202 این آیه قرآن هم 1202 میباشد سوره سجده آیه 22 ابجد ابوبکر عمرعثمان میباشد 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد1202

     

    پرتگاه منافقا 878-337 محمد علی فاطمه = 541 عمرابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی   با پرتگاه اهل دین اسلام 851-541 عمر ابوبکر = 310 عمر ظالم 971- 310 عمر = 661 عثمان  661مردان رجس یا ابله پلید661عثمان661 -971 ظالم = 310 یامردان رجس ملحد 651 بله اسراف کاران 651 مردانه فاسده دینه اسلام 651-110دین الهی=541 فتنه ها 541 مکافات541عمرابوبکر541 اهله شر541 آفت کلی 541 آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541

     

     به ابجد توطعه شیطان 860-319 فلسفه دین = 231 ابوبکر رکب وبا یا آتش معرکه های شیطان 1433-1202 سه خلیفه = 231 نفاق 231 عصیان 231 ابوبکر 231 رکب وبا 231 توطعه شیطان بود یا فریب کاران بدین اسلام 772-541فتنه ها =231 ابوبکر با فریب کاران دین اسلامی 772-541= 231 ابوبکر به ابجد خائنان 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر بزرگترین خائنان بوده است به ابجد فریب کاران 563-541=22عمر22شیطان22ابابکر22 بدبختی22 دشمن اسلام 22 مقصر22 ملحد 22 لعنت 22 هذیان22عمر22 دیوانه تر از عمری در جهان وجود ندارد ببین اوضاع کشورهای عمری را عمر خود را تباه می کنند به ابجد فساد تباهی 563-541 عمر ابابکر= 22عمر ابابکر22 دشمن اسلام 22 مقصر22 بدبختی22 درآتشه 22دوزخه22

     

     خَتَم‌َ اللَّه‌ُ عَلَى‌َ قُلُوبِهِم‌" . "خَتَم‌َ عَلَى‌َ سَمْعِه‌ِ وَ قَلْبِه‌؛(جاثیه‌،23) 3. "طَبَع‌َ اللَّه‌ُ عَلَی‌َ قُلُوبِهِم‌؛(توبه‌،93)
     . "کَذَ َلِکَ یَطْبَع‌ُ اللَّه‌ُ عَلَى‌َ قُلُوب‌ِ الْکَـَفِرِین‌َ ؛(اعراف‌،101) 5. "أَفَلاَ  یَتَدَبَّرُون‌َ الْقُرْءَان‌َ أَم‌ْ عَلَى‌َ قُلُوب‌ٍ أَقْفَالُهَآ ؛(محمد،24)
    6. "وَجَعَلْنَا عَلَى‌َ قُلُوبِهِم‌ْ أَکِنَّه‌ً أَن یَفْقَهُوه‌ُ وَفِی‌َّ ءَاذَانِهِم‌ْ وَقْرًا؛(انعام‌،25) . "کَلآ  بَل‌ْ رَان‌َ عَلَى‌َ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُون‌َ ؛(مطففین‌،14)
    8. "وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْف‌؛(بقره‌ و آنان که کافر شدند و ایات ما را تکذیب کردند آنها آتش دوزخ و در ان جاودان و مخلدند . و آنجا بسیار بد منزلگاهی است - ایه ی 10 سوره ی تغابن - نهی شدید به خاطر بد فرجامی . به زودی آن جماعت شکست خورده و به جنگ پشت کنند - ایه ی 45 سوره ی قمر - سر انجام این کار شکست وفرار است-نهی منکر310 کفری310منکر310 جهل عرب310 اباجهل در دین310 نیرنگ310 فاسق دینه310 عمر310حرامیان310 عمر310

     

      به ابجد خیانت امانت در قرآن به علم ابجد خیانت امانت 1553-351 قرآن = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض1202 ان من المجرمین منتقمون 1202قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 1202

     

    خط قرمزیه971 ظالم 971-430 مقصر=541 عمر ابوبکر541 فتنه ها541 به ابجد بدعت کنندگان651-110دین الهی=541 عمرابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمر ابوبکر541فتنه ها541دشمنه اسلامی 541مکافات541آفت کلی541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541 وَإِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطَانًا مَرِیدًا * لَعَنَهُ اللَّهُ ...سوره نساء آیه 117 و 118
    ... و جز شیطان سرکش را نمی‌خوانند ؛ خدا لعنتش کند ...
    12- فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ ...وَإِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطَانًا مَرِیدًا
    سوره مائدة آیه 13پس به سزای پیمان‌ شکستنشان لعنتشان کردیم ...به ابجدلعنت22شیطان22عمر22ابابکر22بدبختی22مقصر22دشمن اسلام22عمر 22ابابکر22گنده لات22شرور22نابکارقلدر22منافقان22 مجرمان22شیطان22عمر 22ابابکر22سست ایمان22گنده لات 22شرور22نابکار22قلدر22نابحقه22 ناخلفه22درآتشه22دوزخه 22نابکار22دینها22دروغ22کلک22نیرنگ22 مکارا 22روباه22لواط22 ایدز22 فاحشه22تباهی22آلوده22 عمر22شیطان22 ابابکر 22 بدبختی 22ابوبکر رکب وبا دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت و آرزوی خلافت را به گور برد گور به گور شد عمر هم ده سال بعد از دنیا رفت نمونه برداری کنید تمام لواط کاران بخاطر ایدز از دنیا رفته اندبه ابجدپیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا میخیزند به ابجد فتنه ها 541 آلسعود 171+370 شیطان = 541 عمر ابوبکر 541 پیمان شکن دینها541 به ابجد کودتا 431 +110 علی= 541 ابوبکر و عمر بر علیه علی مولای جهانکودتا نمودندبه ابجد کافران دین اسلام 553- 12 امام = 541 عمر ابوبکر541کافر پلید دین اسلام541 مجرمین بدین اسلام541عمر ابوبکر541فتنه ها541پیامبر فرمود بعدازمن فتنه ها بپاخیزندبه ابجدفتنه ها 541به ابجدظالم971-430 مقصر=541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر541مرگ کافر541 به ابجد مقصر430+231 ابوبکر=661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد کبیر سه خلیفه قاصب 1202 اینم آیه قرآن به ابجدسه خلیفه قاصب 1202 ان من المجرمین منتقمون1202قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد1202 ارتش کفار1202 بکافران محض1202عمر ابوبکر عثمان 1202 سامری قوم محمد عمر گاو بوود لعنتی بی پدربه ابجد کبیر عمر310 منکر310نیرنگ310اباجهل در دین310 جهل عرب310 کفری310 فاسق دینه310 جاهل منافق310 ابله منافقا310سم ری310سامری قوم محمدعمرگاو بوود لعنتی بی پدربه ابجدمقصر430 +310عمر=740مقصرعمر 740مقصر430+231 ابوبکر=661عثمان مقصر430+541عمرابوبکر541 +430مقصر=971 ظالم971به دست می آیدبه ابجدستم کاران772-541عمر ابوبکر=231 ابوبکر231نفاق231 آشوبگر اسلامی651-110دین الهی= 541 عمر ابوبکر در دین الهی آشوبا بپا کردند آشوبگرانه اهل دین اسلامند851-541فتنه ها=310عمر به ابجد خائنان 772ستمکاران 772 آشوبگران دین های اسلام 772-541 عمر ابوبکر=231 ابوبکر231 منافق خبیثن1743-1202سه خلیفه=541عمر ابوبکر541فتنه ها541ظالم971- 430مقصر=541عمرابوبکر

      خائنان 772-541 عمر و ابوبکر=231 ابوبکر231 یهودی دین اسلام 231یا پلید قوم یهوده 231به درک231 اسفل- سافلین 231 ابوبکر 231احمق ملحد 231 نابحق دین ها 231 اهل بی مغز بدین 231ابوبکر 231با قاصبه دین الله 231 لانه جاسوسیه231 قاصب ابله 231 محکومان بدین 231ادیانی جعلی باطل 231 دو رویه 231 یا ابوسفیانی 231 نفاق231بقاصب اهل231یا اهل مفسد 231 اهل نامرد 231 احمق ملحد231 محکومان بدین 231نابحق دین ها 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541 عمر ابوبکر=231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231با جاهلا نادان ملحد 231 عصیان231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231 به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 یا ابوسفیانی 231لانه جاسوسیه 231 ادیانی جعلی باطل 231 دورویه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی 231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231یهودی دین اسلام 231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231نابحق دین ها 231 بااحمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق231 دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231یهودی دین اسلام2به ابجد علی 110 امام جانشین اصلی  محمد ابن عبدالله110 علی 110 دین الهی110ولی دین110 امام جانشین محمد علی ابن ابی طالب110

     

    ابوبکر دوسال بیشتر خلافت نکرد و از دنیا رفت 231 به درک 231 اسفل = سافلین 231 ابوبکر 231 نفاق231 عصیان 231 یهودی دین اسلام 231 یا پلید قوم یهوده 231 احمق ملحد 231 اهل دین کافران کوردل712 -541عمر ابوبکر فتنه ها = 171 آل سعود171 بیدادگران دینها342-171=171 آل سعود 171نااهلی دینی 171یاننگین171یا نادان پلید171 بانااهل به دینی171 با آل نادان یزید171با آله معاویه 171 آل سعود171نااهلی دینی171با اهل معاویه 171قوم یهود171اهل عذاب جهیم171 اهل اعذاب ها الهی171کافران کوردل 612-541 عمرابوبکر=171 آل سعود 171 صدام یزیده 171 با اهل معاویه171 اسفل171 آل سعود 171قوم یهود 171 به درک 231 اسفل 171 سافلین 231 ابوبکر 231 یعنی آل سعود 171قوم یهود 171در بدترین درکات دوزخ نزد ارباب قاصب و شیطان صفتشان در قعر دوزخ جای دارند به درک اسفل سافلین 231 نفاق231عصیان231 ابوبکر231به درک231 اسفل سافلین 231 ابوبکر231


    آل سعود 171 قوم یهود 171سنی مذهب 171 +370 شیطان =541 عمر ابوبکر541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541 اهله شر541 فتنه ها541 مجرمین بدین اسلام 541 مقصر430+231 ابوبکر = 661 عثان 661+310 عمر = 971 ظالم به دست می آید ظالم 971+231 ابوبکر=1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202 بکافران محض 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن به ابجد ابوبکر عمر عثمان می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد  74 فرقه گمراه دین اسلام کسانی که { اهل دین کج مذهب دین اسلام 370 شیطان 370  قعر 370 سقری 370 به ابجد سفیان 201-372 اسرائیل=171 آل سعود171قوم یهود171 آمریکا 272+ 38 دجال = 310 عمر310گمراه دین 310جهل عرب310 اباجهل در دین310ملعون و پلید دین310گمراه دین 310عمر 310 اباجهل در دین 310 عمر310منکر 310 گمراه دین 310اهل دین و احمق دین 310 سفیان 201 +171 آل سعود = 372 اسرائیل 372بشیطان 372 اسرائیل372 +3 شیطان را سنگ بزنیم اگر سنگ زدن بخاطر ولایت در دین نباشد باطل است مرگ بر سه شیطان یادتان نرود اسرائیل 372+3= 375 دائش 375 به ابجد علم ریاضی قرآن علم ابجد 375 دائش 375 اسرائیل 372+3 شیطان پلید =375 دائش375  یعنی یعجوج معجوج 204+171 قوم یهود 171 آلسعود 171=122+171 قوم یهود = 375 دائش375دائش375 سفیان201+171 قوم یهود = 372 اسرائیل 372سفیان201 گروه پلید و خونخاربی دین لامذهب آدم کش میباشد که یهودی صفت میباشد  دائش  375 یعنی سفیان با آل سعود 375  دائش375 جنایت کاران اهل عالم 913-541 عمر ابوبکر= 372 اسرائیل372 شیطان370 + 171 آل سعود قوم یهود = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 مجرمین بدین اسلام 541مرگ کافر 541کلمه کفر عالمه 541 ظالم 971-430مقصر=541  فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541مجرمین بدین اسلام 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا میخیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 به ابجدکج مذهب74 عمرابوبکر عثمان74 ان من المجرمین منتقمون74قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد والشجرتها الملعونه 74 قاتل حضرت زهراء 74 کج مذهب 74 نام خلفای خود را به ابجد حساب کنید اگر 74عمرابوبکر عثمان74فلسفه شیطان کافر74 عمر ابوبکر عثمان74کافرکذاب دین الله74فلسفه دشمن کافراسلام 74 بود بدبخت عالم هستید توبه کرده و شیعه شوید اهل دین کافران کوردل712 -541عمر ابوبکر فتنه ها=171 قوم یهود 171 آل سعود171 بیدادگران دینها342 -171=171 آل سعود 171نااهلی دینی 171 یاننگین171یا نادان پلید171 بانااهل به دینی171 با آل نادان یزید171با آله معاویه 171 آل سعود171 قوم یهود 171نااهلی دینی171با اهل معاویه 171اهل عذاب جهیم171 اهل اعذاب ها الهی171کافران کوردل 612-541 عمر ابوبکر=171 آل سعود 171 صدام یزیده171 با اهل معاویه171 قوم یهود171 آلسعود171 قوم یهود 171 اسفل 171 سافلین 231 مقام یهودیانی که به دروغ اسلام آوردند خائنان 772 اسفل سافلین شیطان 772 فریب کاران بدین اسلامی772 خائنان 772 -541 عمر ابوبکر= 231  ابوبکر 231 سافلین 231 بدترین مقام دوزخ میباشد  با اهل معاویه171 قوم یهود171 خبیس اهل دین772 منافق احمق کوردل ملحدی 772 خط پلید دین ها 772 خائنان 772 اشراردین ها772 -541= 231 ابوبکر خائنان 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر آشوبگران دینهای اسلام772  خیانت کاران اهل دین1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر  

    تو سنگ سیه بوسی             من چشم سیاهی را
    مقصود یکی باشد                  بیگانه چه میدانی

    خواهشا به جنین تهمت هایی گوش نکنید .اینها چیزی از این دین حقانی نمی دانند.این که می گن محرمات ندارند ...گزافه ای بییش نیست . شما تک تک افراد این دین رو با خود انهایی که این گزافه هارو می نویسند مقایسه کنید و به حقیقت پی ببرید.اعتقاد افراد این گروه بر این است که خدا در جسم حضرت علی تجلی یافته که شما این را کذب می دانید .علی نمی تواند خدا باشد . ولی آیا خدا نمی تواند در جسم علی ظهور کند ؟
    مگر در قرآن گفته نشده که خداوند بر همه چیز تواناست؟؟پس خواهشا گزافه ننویسید .در ضمن دینی برتر است که افراد آن برتر باشند .شما می گویید اسلام برتر است من هم می گویم اهل حق .در یکی از نظر ها دیدم نوشته شده پس امر به معروف نهی از منکر چه ؟؟کسی باید این دو را انجام دهد که خود به آن عمل کند .ای کاش در کتب درسی به جای یاددادن اصول دین و فروع دین به دانش آموزانی چون من انسانیت یاد می دادند.
    به امید اینکه هیچکس بدون دانش و آگاهی وشناخت بر مسند قضاوت ننشیند..
    اعتقاد به تجلی بیافتن خدا در جسم این و آن شرک محض است
    چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶ , ۱۵:۲۳ حجت اله عرفانیان
    استاد رائفی پور درست می فرمایند آذر بایجانی ها قبل از اسلام ترک بوده اند ولی هم اکنون شیعه علی میباشند
    به ابجد صغیر دین الله 34+25 اصل اسلام  شیعه = 59 مهدی

    دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72 یاران امام حسین= 385شیعه385 یگانه مذهب الله 183+202محمد علی = 385 پیامبر فرمود خداوند چهار خلیفه بر روی زمین قرار داد روزی جبرئیل رو به مولاء علی کرد و فرمود سلام بر خلیفه چهارم یاران شگفت زده شده که این پیر مرد زیبا کیست و این چه گفتاری بود پیامبر فرمود خلیفه اول حضرت آدم  آدم اولین خلیفه الله بر روی زمین است خلیفه دوم داود نبی خلیفه سوم هارون برادر موسی خلیفه چهارم علی بر محمد مصطفی جانشین مصطفی این مرتضی مولاء علیست دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385
    با سلام  امروز از صد صفحه مقاله شیعه 385 فقط یک صفحه برای شما ارسال کردم  99 صفحه زیبا تر از این مقاله میباشد  وقتی دانشگاه ها و حوضه علمیه جواب اینجانب را داد ارائه خواهم کرد آخه تا بکی ساکت بود

    هر کسی الله را دوست دارد پیامبرش را نیز دوست می دارد چگونه میشود خدا را دوست داشت و به قرآن او عمل نکرد و اهل البیت و یطهرکم تطهیرا  چگونه می شود رسول خدا را دوست داشت و اهل بیت پیامبر را دوست نداشت  (صُمٌ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ) راز هدایت ناپذیرى کافران عنود آن است که خداوند، به کیفر عناد تبهکارى آنان، بر دلها و گوشهایشان مهر زده و بر دیدگان آنان نیز پرده اى ستبر آویخته است و از این رو حق را نه مى فهمند، نه مى شنوند و نه مى بینند و چون علم مقدمه ایمان است و اینان فاقد ابراز تحصیل آنند، ایمان نیز نمى آورند.
    مراد از قلب و سمع و بصر مهر شده کافران همان دل و چشم و گوش باطنى است، نه ظاهرى و هر یک از این سه، حجابى ویژه خود دارد که بر اثر هواپرستى و عناد حاصل مى شود و چنین حجابى، اضلال کیفرى خداى سبحان است و نه اضلال ابتدایى.
    کافران که قلبى واژگون و مهر شده دارند و بر اثر کفر و عصیان کور و کر شده اند، گرفتار عذابى بزرگ هستند.(صُمٌ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ)
    طبق این آیه شریفه منافقین دارای سه ویژگی هستند:
    اول: (صم) هستند: (صم) جمع (اصم) به معنای کری است،
    دوم: (بکم) هستند، (بکم) جمع (ابکم) به معناس گنگ و لال است،
    یعنی منافقان هم لال و هم گنگ هستند و معنای این دو جمله این است که اینها همواره کر و لال هستند چون کسانی که کر هستند خواه ناخواه لال هم میشوند اگر چه از نظر پزشکی دستگاه تکلم آنها سالم باشد، زیرا وقتی انسان چیزی نشنود نمیتواند تکلم کردن را بیاموزد و تجربه کند و شاید بدین جهت در آیه شریفه؛ صفت کری اول آورده شده است، یعنی اینان همواره، کر و لال هستند.
    سوم: (عمی) هستند، (عمی) جمع (اعماء) به معنای نابینایی است،،
    یعنی منافقان نه زبان گویا دارند و نه گوش شنوا و نه چشم بینا، و کسی که کر و لال و نابینا باشد چطور میتواند در یابد که به راهی نادرست گام گذاشته است و اصلا چگونه میتواند به انحراف و خطای خود پی ببرد؟ چون این سه عضو ابزار شناخت انسان هستند.
    گوش وسیله تعلیم و یادگیری، زبان وسیله انتقال علوم از نسلی به نسل دیگر، و چشم هم وسیله کشف علوم جدید و یافته های تازه میباشد.
    وقتی کسی هیچ یک از این سه ابزار شناخت را نداشته باشد نمیتواند از مسیر انحراف خارج شود یا به راه حق باز گردد، این بنابر پرسشی مطرح میشود که:
    منافقان که چشم و گوش وزبان دارند پس چرا در قرآن از آنان به کر و لال و کور تعبیر شده است؟

    مذهب اسلام183یگانه مذهب الله183+202محمد علی=385شیعه 385دین ناب محمد علی38اصل اسلام بدین الله385طریق الله385
     نام شیعه 12 بار در قرآن  آمده است وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: 385اصل مذهب بدین اسلام 385 مذهب اصلی بدین اسلام 385یگانه مذهب الله محمد علی 385 دین مذهب مقدس الله 385 فلسفه دین الله385 اصل اسلام بدین الله 385طریق الله385آل محمد آل علی یا علی 385

    مذهب اسلام183قلب مذهب183با حکم الهی الله183یگانه مذهب الله183+202 محمد علی =385 شیعه 385شهید الله385دین ناب محمد علی385 اصل اسلام بدین الله385 اصل اسلام بدین الله385 پیامبرفرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385فلسفه دین الله 385انسان کامل بدین الله385اسلام واقعی الله385 مذهب الله یعنی جان دین385اصل مذهب بدین اسلام 385 مذهب اصلی بدین اسلام 385یگانه مذهب الله محمد علی 385 دین مذهب مقدس الله 385 فلسفه دین الله385 اصل اسلام بدین الله 385طریق الله385آل محمد آل علی یا علی 385

    شجره نبوت30+شجره امامت30=60+50عیسی محمد=110 امام علی ثمره 124هزارپیامبر است

    مذهب اسلام 183 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه385اصل اسلام بدین الله385 پیامبرفرمودفقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385فلسفه دین الله 385انسان کامل بدین الله385اسلام واقعی الله385 مذهب الله یعنی جان دین385اصل مذهب بدین اسلام 385 مذهب اصلی بدین اسلام 385یگانه مذهب الله محمد علی 385 دین مذهب مقدس الله 385 فلسفه دین الله385 اصل اسلام بدین الله 385طریق الله385آل محمد آل علی یا علی 385 مذهب اسلام183 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه 385
    صاحب شریعت مذهب الله 1198 -1202 سه خلیفه قاصب = 14 معصوم خانواده محترم پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را 14 معصوم می گویند
    شریعت دین الله 1110-1202 ان من المجرمین منتقمون =92 محمد92+110 دین الهی = 202آئینه الله 202 مومن الله 202 اهل لا اله الا الله 202 محمد علی 202 احکام اسلام 202 امام بکل دین202 اهل دین اهل الله202قلب دین ها 202امام دین مذهب ها202 اباصالح بدین202 مهدی بدین ها الله202دعای مذهب الله202محمد علی202
    جناب قرضاوی این را بدان اینها که می بینی مقابل کفر ایستاده اند به دستور امام مهدی عج ایستاده اندآیا هیچ فکر کرده ای چرا شیعه در تمام میادین نبرد پیروز است بخاطر وجود مقدس و الهی حضرت مهدی صاحب الزمان میباشدشیعه بزرگترین پشتوانه دین الله امام زمین و زمان داردبا اراده یک انگشتش می تواند جهان کفر را به نابودی بکشدبزودی شما هم ایشان را خواهید دیدشما مگر خداوند را نمی شناسی که کفر می گویی اگر امام مهدی وجود نداشت ما شما را حسابی ادب می کردیم وبه شما فرصت نمی دادیم ایشان اجازه نابودی شما را نمی دهد ما به عشق مولایمان مهدی در مقابل تمام کفر ایستاده ایم و به دستور ایشان عمل می کنیم ما شیعیان هر موقع اراده کنیم خدمت مولایمان مهدی (عج) میرسیم و از ایشان کسب تکلیف می کنیم اگر شیعه سربلند است بخاطر وجود مقدس و نازنین ایشان حضرت مهدی بقیه" در قرآن میباشد شما حافظ قرآن میباشد نام امام دوازده بار در قرآن آمده است و شما که امام ندارید فقط شیطان را دارید جبهه حق و باطل را هنوز نمی شناسید به قرآن رجوع کنید و ببینید که شیعه برحق است که در قرآن 12 بار نام شیعه آمده است وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: شیعه یعنی در مدار حق و دین قلب شیدایی رسیده بریقین طبق فرموده پیامبرو علی هرجا حق باشدشیعه آنجاست
    با سلام درود بر شیخ عبدالرحمن قرضاوی  که شیعه شده  شیعه اولین مذهب اسلام که در قرآن 12 بار نام شیعه آمده است وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: شیعه یعنی در مدار حق و دین قلب شیدایی رسیده بریقین طبق فرموده پیامبرو علی هرجا حق باشدشیعه آنجاست
    کسانی که قلبشان صادقانه برای الله می تپد خداوند آنها را هدایت می کند خداوند به انسان قدرت تفکر داده و کسانی که دارای تفکر عمیق الهی میباشند و از دو نیمکره مغزشان استفاده می کنندحق را می پذیرند و حق را می شناسند خود را به دست شیطان نمی سپارند

    مذهب اسلام183 یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه 385
    صاحب شریعت مذهب الله 1198 -1202 سه خلیفه قاصب = 14 معصوم خانواده محترم پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را 14 معصوم می گویند

    جبهه دین مذهب الله 196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله196 کلید اسلام 196 یعنی 14 *14 معصوم میشود196
    اینجانب همه دانشگاه های جهان را به مبارزه علمی که پیامبر فرمود علم ابجد را یاد بگیرید که همه آن شگفتی میباشد وای برعالمی که علم ابجد نداند به ابجد دین 64 دین64 الله محمد علی 64 جانشین محمد علی64 +64= 128 کلید دین 128 حسین128 اهل محمد128 طبیب اهل جهانی128 کلید دین128صلح 128
    لطفا" با کلمه الله 66 +66 علی ولی الله =132 اسلام 132+64 دین= 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 کلید بدین الله196 امام کل دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش می شود 196 اهل بیت پیامبر 14 معصوم میشود 196 کلید اسلام 196 کلید بدین الله196 اهل بیت پیامبر 14 معصوم میباشد

    صاحب شریعت مذهب الله 1198 -1202 سه خلیفه قاصب = 14 معصوم خانواده محترم پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را 14 معصوم می گویند 14 ضربدر 14= 196 دین اسلام196 کلید اسلام 196 امام کل دین 196 کلید اسلام 196 کلید بدین الله196 دین اسلام 196یعنی 14 معصوم
     لطفا با کلمه   { مذهب اسلام 183  یگانه مذهب الله 183 پیامبر و جانشینش و مذهبتان را ثابت نمائید مگر نمی گوئید حق با شماست   با کلمه { مذهب اسلام } پیامبر و جانشینش و مذهبتان را نام ببرید نام شیعه 12 بار در قرآن آمده   وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: شیعه یعنی در مدار حق و دین قلب شیدایی رسیده بریقین طبق فرموده قرآن هرجا حق باشد شیعه آنجاست نام شیعه12باردر قرآن آمده به ابجداسلام12حق12اسلام12امانت12حق12پرچم12مقدس 12نجاتبخش12اسلام12 حق12اسلام12پرچم12 اسلام12حق 12نگهبان12حق12اسلام 12نجاتبخش12منتخب 12انجمن12 خجسته12مقدس12اهل12نجاتبخش12امانت12اخلاق12حق 12اسلام12 اخلاق12 حق12 اسلام12نجاتبخش12مقدس12 ساعت 12ماه های سال 12 اخلاق 12 اهل 12حق12 امامن 12حق 12اسلام 12 نجاتبخش12نام امام12 بار در قرآن آمده  یاسین آیه 12 وکل شیی احصیناه فی امام مبین امام زمان از همه امور به امر خدا آگاه میباشدعددقطرات باران را هم میداندنام شیعه12باردرقرآن آمده و کل شیی احصیناه فی امام مبین قرآن می فرماید امام روشن بین و دانا بدون وحی ازتمام حقایق دنیا آگاه میباشد امام مبین میباشد نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 آل الله 25 با آل قرآن 25 شاه مردان 25 ارباب جهان25آل الله25با آل قرآن25شیعه25 اصل حق25اصل اسلام25 شیعه25 آل الله 25 با آل قرآن25اصل اسلام 25اصل حق25کعبه 25شیعه25فرشته 25 اولین25باب حرم25 کعبه25 اصل حق 25اصل اسلام25گنج قرآنه25 نفس قرآن 25گنج قرآنه25نفس قرآن 25شیعه 25 دین آدم25 با آل قرآن 25نفس قرآن25آل الله25اصل اسلام 25شیعه25 اصل حق25شیعه25 میباشدنام شیعه 12باردر قرآن آمده مرد باشید و اصل حق25شیعه25کعبه25دین آدم25نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده است آدم باش و حق را بپذیر25شیعه25 اصل حق25اصل اسلام25 شیعه25 را بپذیرید پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25شیعه25 آل الله 25 اصل اسلام25 ارباب جهان25 عدالت25 شاه مردان 25 اصل اسلام 25 شیعه 25 دین الله میباشد

     «آداب نفسانی اجابت دعا»   اعمال شب و روز دحو الارض

    از امیرالمومنین علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»  لطفا با کلمه { مذهب اسلام 183  یگانه مذهب الله 183 پیامبر و جانشینش و مذهبتان را ثابت نمائید مگر نمی گوئید حق با شماست   با کلمه { مذهب اسلام } پیامبر و جانشینش و مذهبتان را نام ببرید نام شیعه 12 بار در قرآن آمده   وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ: 183  مذهب اسلام183 +202 محمد علی = 385 شیعه 385 این عددمقدس را از راست بخوان 385 میشود 583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 شبکه نور583 میشود 385شیعه پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد مادر شیعیان حضرت فاطمه دختر پیامبر اسلام که یک سوره قرآن بنامش آمده سوره کوثر
    یگانه مذهب الله 183+202 محمد علی = 385 شیعه 385 مذهب اسلام 183+202 محمد علی = 385شیعه دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود هارون علی72= 385 شیعه385 یاران مهدی313 +72 یاران امام حسین= 385شیعه385 یگانه مذهب الله 183+202محمد علی = 385 شیعه385 فلسفه دین الله 385 مذهب اصلی به دین اسلام 385قلب دین یگانه مذهب الله 385 اهل اسلام اهل دین مذهب385 شیعه 385 مذهب اسلام مذهب نمونه 385 مذهب اسلام محمد علی 385 فلسفه دین الله 385 ارباب دین کلید مذهب385اهل دین منطق اسلام 385ارباب دین کلید مذهب 385 صاحب مذهب الله کل مذهب الله 385 دین مذهب الله هدف دین مذهب385 کلید دین ارباب مذهب 385مذهب نمونه مذهب اسلام 385 نماینده مذاهب الله اهل دین محمد 385یگانه مذهب الله آئینه الله 385 مذهب اسلام مومن الله 385 مذهب الله بدین محمد علی 385 با منطق مذهب اسلام 385 انسان کامل بدین الله 385 دین اسلام امام مذهب الله385با آل قرآن385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام385فلسفه دین الله385 شیعه مذهب کامل دین الله 385 انسان کامل بدین الله 385مذهب الله بدین محمد علی 385 حکم دین مذهب محمد علی 385 انسان کامل بدین الله 385دین الهی محمد مذهب اسلام 385 بدین ناب الله محمد علی 385 مومن الله مذهب اسلام 385 فلسفه دین الله 385 مذهب مجاهدان اهل دین اهل الله 385 مذهب آزادی مجاهد فی سبیل الله 385 اهل دین اهل مذهب الله بدین الله 385 اهل یگانه مذهب الله لا اله الا الله 385 فلسفه دین الله 385 مذهب لا اله الا الله علی مهدی 385 فلسفه دین الله 385 کلمه الله اسلام محمد385 انسان کامل بدین الله 385 صاحب مذهب الله کل مذهب الله 385 مذهب ادیان الله محمد علی 385 اهل دین منطق اسلام 385 فلسفه دین الله 385 مذهب نمونه مذهب اسلام 385اسم دین الله با مذهب محمد385 شیعه 385  http://www.alialiali.loxblog.com/post/313
    خاک بر سر اون بسیجی که بعد از چند سال نماز خوندن تازه به اینجا رسیده که بگه فلان مذهب درسته و فلان آدما نجسند. شماها یه لحظه به درونتون نگاه کنید ببین بجز توهم چیز دیگه ای پیدا میکنید. آخه اینها معرفته که دنبال اینید عقاید خودتون رو بهترین دین و آیین عالم نشون بدید. مراجع تقلید بعد از ۷۰ سال عبادت تازه به اینجا رسیدن عمل زنا رو در قالب ازدواج موقت معرف کنند اونم در جامعه ای که مثلا اسلامیه. ببینید جامعه ای که شما ساختید چقدر کثیفه که تازه به اینجا رسیدید برای عقاید کثیف جنسی پیروان شما عمل زشتی مثل ازدواج موقت رو حلال کنید. مگه پیامبر نگفت مهمترین اصل هر عمل نیت شخص. نیت ازدواج موقت چیه؟ مراج شما بعد از ۷۰ سال عبادت تازه به اینجا رسیدن. برید بمیرید
    مرجع تقلید از خدا و پیغمبر ائمه اطهار پروی می کنند
    نیت ازدواج دائم چیه؟؟؟
     
    من لر لرستانم ساکن شمال خوزستان شهرستان اندیمشک و متولد همین شهرم 34 سال سن دارم یادمه بچه بودم مادر بزرگم دعامون میکرد توی دعاهایش همیشه یک جمله بود " کر داویت زمو دار وه دورت " الان با یک سرچ کوچک در گوگل فهمیدم که پدران ما اهل حق واقعی بوده اند و خدا را خدا دانسته و علی را علی تمام منطقه زاگرس مرکزی و میانی تا عراق این مذهب را داشته اند حتی امامزاده شاهزاده احمد در اندیمشک از یاران اهل حق بوده فرقه ی بسیار خوبیست و من سر سپرده شده ام  . یا حق
    یا شیخ
    علی اللهی ها با الحق ها فرق دارن
    ی مقدار در مورد مذاهب تحقیق بفرما

    کافیه تعصب رو بذاری کنار و با ملت حرف بزنی
    سوال دارم
    بهترین دین چه دینی است ؟

    شما لطف کنید مار و روشن فرمایید
    فرق اهل  حق با علی اللهی چیه؟؟
    فقط می تونم بگم که خجالت بکشید.دینی که پیروانش 24 ساعته در پی خراب کردن وجهه ی دین دیگر باشد و فقط با دروغ دین خود را بالا بکشاند را،من دین نمی دانم.
    حداغل چیزی رو که نی دونید نگید.4 تا جوجه اخوند ریختن تو مملکت .تنها کاری ام که بلدن ،اختلاص کردنه.
    قرار بود امام خمینی به مردم آب و برق مجانی بده،نداد که هیچ جانشیناش اومدن بر تخت حکومت دلارم بردن بالا.
    اگر اینه دین برتر اسلام که من حرفی ندارم.
    فقط می خوام بگم گزافه نگویید .
    حیف شیخ که یه شما می گن.
    بعدشم اگر مردم ایران شما اخوندارو دوست داشتن،بعد از ثبت نام امام جمعه ی تهران توی اینستاگرام.3 میلیون نفر ریپورتش نمی کردن.
    دیگه ببینید چی شده که یارو اخونده ام رفته بالای سکو به عمامه اجباری اعتراض کرده.
    خوب خداییش حقم داشته.تو این مملکت راه دیگه ای برا پول در آوردن نیست.
    تو همین یک پیام چندین دروغ پی در پی
    هو اول یار اخر یار
    حضرت شاه خوشین میفرماید
    فقیه ما خدا نیستیم اما با خداییم
    ما ایینه نما خدا نماییم 
    خلقان کورند اما ما چون افتاب پیداییم
    لازم به ذکر است یکی از باورمندیهای جامعه یارسان باورمندی به وحدت وجود است وباید گفت که ادراک ان طوری ورای طور عقل است وتنها با قوه خیال میتوان انرا شهود کرد ودریافت لذا زبان استعاره وتشبیه را برای بیان جنبه های اسرار آمیز نظریه وحدت وجود را به خدمت گرفته وباید گفت که این حداکثر کاری بوده که توانسته اند انجام دهند که از زبان تمثیل واستعاره استفاده بکنند وبرای بیان چنین باورمندی تمثیلات وتشبیهات فراوانی بکاربرده
    وشاید مهمترین تمثیلی که عرفا واندیشمندان روحانی یارسان برای نشان دادن وحدت وجود با همه پارادوکسهایش بکار برده اند تمثیل ایینه باشد به طوری که عین القضات همدانی مدعی شده است اگرخدا ایینه را خلق نمیکرد معنای وحدت وجود قابل تبیین وتمثیل نبود این تمثیل در بین همه مکاتب عرفان مشرب فراوان بکار برده شده است واز ان بهره بسیار برده اند لذا بررسی رویکرد وعرفا با مشربهای مختلف به امثیل آیینه ارزش یک تحقیق مفصل ومستقل را دارد تمثیل آیینه به عنوان یکی از اصلی ترین تمثیلهای وحدت وجود به کرات در آثار عرفا دیده میشود ابن عربی میگوید (خدا آیینه را در عالم دنیا برای تو مثال قرار داده است ۰۰۰۰۰مثالی نزدیکتر وشبیه تر برای تمثیل رویت وتجلی وجود ندارد) بیان چنین تمثیلی به خاطر ویژگیهای مهمی است که در آیینه وجود دارد این ویژکیها بدین قرار است شخص ناظر در عین اینکه در آیینه ظهور میکند اما دستخوش هیچ تغییری نمیشود این ویژه گی میتواند تمثیلی از این امر باشد که خداوند در عالم تجلی نموده وهیچ تغییری در ذاتش صورت نگرفته است نه چیزی ازاو کم شده ونه چیزی بدو افزوده گردیده است لذا اگر انسان کامل را آیینه بدانیم که خدا در او ظهور کرده این ظهور مستلزم هیچ تغییری در ذات خدا نمیباشد همچنانکه کسی که در مقابل آیینه می ایستد بدون اینکه کوچکترین تغییری کند در آیینه ظاهر میشود ویا اینکه هرگاه آیینه را در مقابل خورشید قرار دهیم خورشید در آیینه ظاهر میشود بدون اینکه کوچکترین تغییری در خورشید ظاهر شود از ویژگی دیگر ایینه این است که تصویر تابیده در ان جنس خود آیینه را میگیرد آیینه تابع تصویر نیست بلکه عامل بازتاب تصویر وتعیین کننده خواص ان است مطلب دیگر که باید مختصری بدان بپردازم موضوع گاهنامه است که مطالبی چند طی چند کامنت خدمت دوستان ارایه شده وباید اضافه کنم که همه میدانیم که گاهنامه راه کاری بوده است برای محاسبه سال وچنین راه کاری حتی در میان اعراب جاهلی هم مرسوم بوده است اما از انجایی که اعراب جاهلی از علوم نجوم وهییت وستاره شناسی اطلاعات چندانی نداشته اند لذا راه کار ساده تری برگزیده اند وانهم راه کار مشاهده هلال ماه بوده وبر اساس ان حساب سال را محاسبه میکردند در ان زمان خود اعراب جاهلی به نارسایی چنین راه کاری واقف بودند لذا برای تصیح ان هر سه سال یک ماه را در سال چهارم به اعداد ماهای سال می افزودند وسال چهارم به جای اینکه ۱۲ ماه داشته باشد سیزده ماه را برای سال محاسبه میکردند اما با نزول ایات نسی بر پیامبر یارسان چنین راه کاری کفر شمرده شد وبر افتاد اما انچه که مشخص است در زمان پیامبر یارسان دقیق ترین گاهنامه برای اولین بار در طول تاریخ بشریت تهیه وتنظیم دیده شده است ولی بنا بر عللی بعدها دچار فراموشی شده (بعدا توضیحاتی خواهم داد)لذا بعد از اینکه اسلام گسترش جغرافیایی یافت گاهنامه هلالی را تنظیم نمودند با تمسک از ایه ۳۹ سوره یس غافل از اینکه این ایه از قران یارسان هیچ ربطی به تنظیم گاهنامه نداشته وندارد چونکه از کلید واژه لازم برخوردار نمیباشد در کجای این ایه وایات ماقبل ومابعد با واژه (حسبنا) مواجه میشویم مواردی که از این ایه قابل استخراج است این است که ماه وخورشید حرکت دارند با این تفاوت که ماه در طول این حرکت تغییر حالت میدهد اما خورشید تغییر حالت نمیدهد ودیگر اینکه ماه وزمین هردو کروی هستند که مورد اخیر مورد توجه هیچکدام از مفسرین قرار نگرفته است لذا با توجه به موارد فوق گاهنامه هلالی قمری از اساس ایراد قرانی دارد وغیر قابل قبول است مطالب کاملتر کامنت بعدی
    کمترین فرهاد
    دوشنبه ۲۳ بهمن ۹۶ , ۱۷:۲۶ حجت اله عرفانیان
    به ابجد منافق ها خائن ملحد دین اسلام 1276 -1202 سه خلیفه =74 باز هم ابجد صغیر سه خلیفه قاصب درمی آید
    مذهب عربستان ازخرافی هم بالاتر است  به ابجد110 دین الهی110
    مذهب خرافی شیطان1312 - 110 دین الهی = 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202

     پیامبر فرمود دین اسلام 73 فرقه که فقط یک فرقه آن اهل نجات است 73+1 فرقه = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط 74 والشجرتها الملعونه74 اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد74 والشجرتها الملعونه 74 عمر 22+27 ابوبکر+25 عثمان 74 قاتل حضرت زهراء74 این سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند به ابجد منافق ها خائن ملحد دین اسلام 1276 -1202 سه خلیفه =74 باز هم ابجد صغیر سه خلیفه قاصب درمی آید
    مذهب عربستان ازخرافی هم بالاتر است  به ابجد110 دین الهی110
    مذهب خرافی شیطان1312 - 110 دین الهی = 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202       { اهل دین کج مذهب دین اسلام 370 شیطان 370  قعر 370 سقری 370 به ابجد سفیان 201-372 اسرائیل=171 آل سعود171قوم یهود171 آمریکا 272+ 38 دجال = 310عمر310گمراه دین 310جهل عرب310 اباجهل در دین310ملعون و پلید دین310گمراه دین 310عمر 310 اباجهل در دین 310 منکر 310 گمراه دین 310اهل دین و احمق دین 310 سفیان 201 +171 آل سعود = 372 اسرائیل 372بشیطان 372 اسرائیل372 +3 شیطان را سنگ بزنیم اگر سنگ زدن بخاطر ولایت در دین نباشد باطل است مرگ بر سه شیطان یادتان نرود اسرائیل 372+3= 375 دائش 375 به ابجد علم ریاضی قرآن علم ابجد 375 دائش 375 اسرائیل 372+3 شیطان پلید =375 دائش375  یعنی یعجوج معجوج 204+171 قوم یهود 171 آل سعود 171=122+171 قوم یهود = 375 دائش375دائش375 سفیان201+171 قوم یهود = 372 اسرائیل 372سفیان201 گروه پلید و خونخاربی دین لامذهب آدم کش میباشد که یهودی صفت میباشد  دائش  375 یعنی سفیان با آل سعود 375  دائش375 جنایت کاران اهل عالم 913-541 عمر ابوبکر= 372 اسرائیل372 شیطان370 + 171 آل سعود قوم یهود = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 مجرمین بدین اسلام 541مرگ کافر 541کلمه کفر عالمه 541 ظالم 971-430مقصر=541  فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541مجرمین بدین اسلام 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا میخیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 به ابجدکج مذهب74 عمرابوبکر عثمان74 ان من المجرمین منتقمون74قرآن می فرماید ما مجرمین را سخت عقوبت خواهیم کرد والشجرتها الملعونه 74 قاتل حضرت زهراء 74 کج مذهب 74 نام خلفای خود را به ابجد حساب کنید اگر 74عمرابوبکر عثمان74فلسفه شیطان کافر74 عمر ابوبکر عثمان74کافرکذاب دین الله74فلسفه دشمن کافراسلام 74 بود بدبخت عالم هستید توبه کرده و شیعه شوید اهل دین کافران کوردل712 -541عمر ابوبکر فتنه ها=171 قوم یهود 171 آل سعود171 بیدادگران دینها342 -171=171 آل سعود 171نااهلی دینی 171 یاننگین171یا نادان پلید171 بانااهل به دینی171 با آل نادان یزید171با آله معاویه 171 آل سعود171 قوم یهود 171نااهلی دینی171با اهل معاویه 171اهل عذاب جهیم171 اهل اعذاب ها الهی171کافران کوردل 612-541 عمر ابوبکر=171 آل سعود 171 صدام یزیده171 با اهل معاویه171 قوم یهود171 آلسعود171 قوم یهود 171 اسفل 171 سافلین 231 مقام یهودیانی که به دروغ اسلام آوردند خائنان 772 اسفل سافلین شیطان 772 فریب کاران بدین اسلامی772 خائنان 772 -541 عمر ابوبکر= 231  ابوبکر 231 سافلین 231 بدترین مقام دوزخ میباشد  با اهل معاویه171 قوم یهود171 خبیس اهل دین772 منافق احمق کوردل ملحدی 772 خط پلید دین ها 772 خائنان 772 اشراردین ها772 -541= 231 ابوبکر خائنان 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر آشوبگران دینهای اسلام772  خیانت کاران اهل دین1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر
    تا به کی گمراهی 74 فرقه همه بر باطلند 74 ابجد سه شیطان میباشد 74 والشجرتها الملعونه 74 اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 قرآن می فرماید ما این سه مجرم را سخت عقو بت خواهیم کرد چرا دین اسلام 74 فرقه شد ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 والشجرتها الملعونه74
     
     به ابجدظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر 541دشمنه اسلامی541 فتنه ها541اهله شر 541آفت کلی 541مکافات541 مرگ کافر541به ابجدآل سعود171+370شیطان=541 فتنه ها541  فریب کاران منافق دین اسلام1031 - 1202سه خلیفه =171نابحقی 171 یا ناحقا171 آل سعود171آل سعود171+370شیطان= 541عمر ابوبکر541 فتنه ها541بقاصبان نامرد541به اول قاصب بدین اسلام 541زور گویانی فاسقی 541 نامحرم ها دین اسلام541 فتنه ها541 عمرابوبکر541 به ابجد ظالم 971- 430 مقصر =541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر541 دشمنه اسلامی541 توهین دین ها 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 مرگ کافر 541 ابوبکر دوسال خلافت نکرده با خفتو خاری از دنیا رفت همه ناحق ها دوسال خلافت نکرده به درک واصل میشوند قاتلان امام حسین دو سال نشده همه به دست با کفایت حضرت مختار کشته شدندابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 بازم ابجد صغیر سه خلیفه 74 و الشجرتها الملعونه74بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدندبه ابجد خیانت کاردین 1346-144اسلام=1202سه خلیفه   بدعت کنندگان 651 -541 فتنه ها عمر ابوبکر = 310 عمر  مقصر430-231 ابوبکر= 310 عمر مقصر430+231 ابوبکر = 661 عثمان بدعت کنندگانی 661 اینتر661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم  به دست می آید 971ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ارتش کفار 1202 بکافران محض 1202اینم آیه قران 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قران میفرماید ما مجرمانرا سخت عقوبت خواهیم کرد    

     به ابجد منافق ها خائن ملحد دین اسلام 1276 -1202 سه خلیفه =74 باز هم ابجد صغیر سه خلیفه قاصب درمی آید
    مذهب عربستان ازخرافی هم بالاتر است  به ابجد110 دین الهی110
    مذهب خرافی شیطان1312 - 110 دین الهی = 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202

     

     

     

     

     

    خیانت کنندگان به اسلام 1276 -1202 سه خلیفه = 74 ابجد صغیر سه خلیفه قاصب دین 74 عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان 74 نامرده دینه اسلام 467-541 عمر ابوبکر =74 با تبری 615-541 عمر ابوبکر = 74  فتنه های دین 615-541 عمر ابوبکر = 74 فرقه شدن دین اسلام ابجد صغیر ابوبکر عمر عثمان = 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند 74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون74    
     با کافران کوردل 615-541 فتنه ها = 74 عمر ابوبکر عثمان 74 باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند  مقصر اصلی دین 615 -541 فتنه ها عمر ابوبکر = 74 فرقه گمراه دین 74 ابجدصغیر عمر ابوبکر عثمان 74 باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه ابجد سه خلیفه فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر
    به ابجد اختلاف دین 1276-1202 ابوبکر و عمر و عثمان = 74کسانی که باعث شدند در دین اسلام اختلاف بیفتد و دین اسلام را به 74 فرقه از هم متلاشی نمودندعمر ابوبکر عثمان 74 بودند ابوبکر27+22عمر+25 عثمان = 74
    دزدان نامرده دینه اسلام 467-541 عمر ابوبکر= 74 ابجد سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541 عمر ابوبکر= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 عمر22 ابوبکر27+25 عثمان =74
    خیانت کنندگان به اسلام 1276 -1202 سه خلیفه = 74 ابجد صغیر سه خلیفه قاصب دین 74 عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74
    به ابجد تروریست 1276- 1202 سه خلیفه = 74 بزرگترین گناهان کبیره دین 1276-1202 سه خلیفه لامذهب قاصب = 74 کافرا پلیدبی دین 74بی دینها کافران اسلام  74 تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 کسانی که باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدندابوبکر 27+22 عمر+25 عثمان = 74 قیامت دین 615 -541 عمر ابوبکر541 مجرمان دین ها اسلامه= 74 بمنافقان پلید بدین اسلام74 قیامت دین 615-541 =74 عمر ابوبکر عثمان 74اینم آیه قرآن هم به ابجد صغیر و هم به ابجد کبیر جدا جدا 74 ان من المجرمین منتقمون 74 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت میکنیم 74 یا مجرمین دین اسلام 74 یا خبیثه 1128-1202 سه خلیفه = 74 عمر22 ابابکر27+25 عثمان = 74 این سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند  به ریاضی قرآن= فریب خوردگان 1153-1202 ارتش کفار= بکافران محض= 49 ابجد صغیر عمر و ابوبکر رکب وبا به ابجد دشمن دین اسلام 590-541عمر و ابوبکر=49 ابجد صغیر عمر ابوبکر49
    خائنین دین ها 851-541 عمر ابوبکر= 310 عمر                     بدترین امت اسلامی  1249-1202 سه خلیفه =310 عمردشمن دین اسلام 590-541 عمر و ابوبکر = 49 ابجد صغیر عمر ابوبکر49 میباشد92محمد + عهد شکن 449  =541 عمر و ابوبکر عهد خود را شکستند =  بغدیر  1216-14 معصوم = 1202 ابجد عمر ابوبکر و عثمان 1202 دشمن خدا بوده اند   توهین471 توهین471 + 119ناسزا = 590- 541 ابوبگر و عمر = 49 باز ابوبکر و عمر 49 میآید ابوبکر 27+22 عمر = 49  مارمولک چلپاسه 49پس جایز است توهین و ناسزا در حقشیطان به ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر22شیطان 22 دروغ 22 بدختی 22 لعنت 22 مقصر22 هذیان 22لعنت 22 ملحد22 مقصر22 عمر22گنده لات22 شرور22نابکار 22قلدر22منافقان22مجرمان22دشمن اسلام22

     

     

    باسلام
    خدمت همه عزیزان وبزرگان یکتا پرست 
    آنچه را که اینجانب در اینجا خوانده ام حاکی از این است که عزیزان اهل حق مسلک می بایست جهت رد شبهات بسیار روشن در باره راه خود به دیگران بیان نماییند تا براساس طبقه بندی های اعتقادی بحث ونتیجه گیری شود. سوال اینجانب این است 1-آیا نماز را اساس دین مبین اسلام می دانید؟
    2-آیا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب در محراب عبادت به شهادت نرسید؟
    3-آیا معتقد به راه اهل بیت هستید؟ اگر هستید می بایست پایبند بهفرمایش  آل الله را در باره دین ومذهب بود.
    وهزاران سوال دیگر که درصورت جوابدهی عزیزان بحث ادامه خواهد یافت.
    بنده از نزدیک با اهل حق در ارتباطم و در بسیاری از مطالب آگاهم
     با سلام به نظر بنده اعتقاد به حضرت حق تعالی از روی اخلاص و بندگی کامل او با اطاعت از فرامین الهی و سرسپردگی کامل به دین مقدس اسلام ناب محمدی و اجرای دستورات دینی از جمله اقامه نماز و روزه و ... از واجبات بوده و شکی در آن نیست . جمع بسیاری از فرقه اهل حق از جمله فرقه آتش بیگی که نام بزرگشان آقا نظام مشعشعی می باشد همیشه سعی نموده اند به دستورات اسلام و شیعه پایبند باشند از جمله اخیراً آقا نظام به پیروان این فرقه یادآوری و گوشزد نموده اند که حتماً نماز بخوانند و روزه بگیرند ولی عده ای از پیروان از روی تنبلی و بی حوصلگی و سست ایمانی این کار را نمی کنند و سرپیچی می نمایند همانطور که در مذهب شیعه نیز در حال حاضر حدود 70 درصد مردم کشور خودمان ایران علی الخصوص جوانان نماز و روزه را بجا نیاورده و یا عده ای معدودی هم دست و پا شکسته بجا می آورند و این دلیل بر ناحق بودن و کم اهمیت بودن دین شیعه یا اهل حق یا هر مذهب دیگری نیست اصل مطلب اعتقاد واقعی به پروردگار متعال است و آن هم با عمل و اجرای فرامین او عملی می گردد نه با حرف و شناسنامه و ادعا پس به همدیگر احترام گذاشته و در ابتدا خود را بشناسیم و اعمال و نیاتمان را ببینیم و بعد در مورد دیگران و اعتقاداتشان قضاوت کنیم فرقه اهل حق اکثرشان حدود 90 درصد علی اعلایی هستند یعنی مقام حضرت علی را خیلی بالا می دانند زیرا که حضرت علی علیه السلام انسانی پاک بود که به همراه چهارتن دیگر حضرت محمد صلی الله و حضرت فاطمه سلام الله و حضرت حسن علیه السلام و حضرت حسین علیه السلام از اولین ارواح آفریده شده بوده که روح خداوندی در آنها دمیده شده و درجه و مقامشان در حد اعلا می باشد ایمان حضرت علی علیه السلام در حد اعلا بود زیرا که الگوی رفتاریش را از پسر عمویش محمد صلی الله گرفته بود پس ارادت داشتن به این بنده پاک خداوند که معصوم و بی گناه می باشد دلیل بر این نیست که او را استغفراله خدا دانسته و کفر گفت البته افراط و تفریط در بسیاری از ادیان موجود می باشد که بسیار نکوهیده است ولی وقتی مطالعه شود می بینیم که علی علیه السلام هم یک انسان بوده از جسم خاکی و به دلیل ایمان بالایی که داشته به مقام امام و ولایت رسیده است او مثل بقیه انسانها متولد شده زندگی کرده و مرده است پس نمی تواند خدا باشد چون خدا آفریده نشده و جسم نیست و کسی پی به وجود او نخواهد برد بیاید کمی بیشتر تأمل کنیم و از روی احساسات و یا مطالعات روایات کذب به بیراهه نرویم ارادت به ائمه اطهار و نسل ایشان از واجبات است ولی در حد معقول و پسندیده که در کلام الهی ذکر گردیده و نه کمتر و نه بیشتر که موجب کفر و شرک و ... گردد. یا علی مدد  و در پناه حضرت باری تعالی و به امید عاقبت بخیری همه انسانهای پاک و معصوم و بی آلایش
    سلام علیکم
    ممنون اطلاعات ما افزوده شد.
    ماهم به نقل از علما ذکر کرده ایم که در صورت پایبند بودن به عقاید و شریعت ملحق به اسلام و شیعه هستند، مثل خیلی از فرق صوفیه.
    متشکرم از اظهار نظرتان 
    سلام خدمت سید بزرگوار لطفاً اگر نظرم را اشتباه مطرح کرده ام بنده را راهنمایی فرمائید تا درستش کنم و اگر از لحاظ جنابعالی مطابق با تعالیم دینی و اسلامی است لطفاً در وبلاگ درجش نمائید تا اگر شبهه ای توسط بی خبران و ناآگاهان در مورد دین اسلام و مذهب شیعه وجود داشته باشد مرتفع گردد با تشکر 
    سلام علیکم
    نظر شما به صورت خصوصی درج شده و از لحاظ فنی قابل انتشار نیست
    لطفا دوباره بفرستید
     با سلام و احترام خدمت تمامی عزیزان و خوبان من یک انسانم با مذهب شیعه اثنی عشری ولی آیا فقط شناسنامه ای و موروثی از اجدادم یا نه حقیقی و باطنی شیعه بودن فقط به گفتن و ادعا نیست شیعه بودن بایستی در عمل تجلی نماید صرف اینکه ما شیعه هستیم و از همه ادیان دیگر برتریم کفایت نمی کند باید در ابتدا اعتقادمان را کافی و کامل نموده و در عمل آن را نمایان سازیم چه عملی؟ عمل به فرامین کتاب الهی که به صورت وحی به پیامبر اسلام حضرت محمد صل الله نازل گردیده است کتابی که تابجال به حول و قوه الهی تحریف نگردیده و پر از رموز الهی می باشد براستی آیا ما که ادعای شیعه بودن را داریم به این فرامین توجهی داریم مثلاً دروغ نمی گوئیم، غیبت نمی کنیم، دزدی و خیانت نمی کنیم، تهمت نمی زنیم، هیزی و چشم چرانی نمی کنیم، در امانت خیانت نمی کنیم، حرامخواری و ربا نمی کنیم، صله رحم را بجا می آوریم، نماز و روزه و واجبات را بجا می آوریم،‌ کم فروشی نمی کنیم،‌ گران فروشی و احتکار نمی کنیم، حق الناس و اختلاس نمی کنیم،‌ حسادت و تنگ نظری نداریم،‌ خساست به خرج نمی دهیم، به تهیدستان و فقرا کمک می کنیم، دست ناتوانان و ضعیفان را می گیریم، به والدین و بزرگان خود احترام می گذاریم، دیگران را مسخره نمی کنیم، بدگوئی و بددهنی نمی کنیم، خمس و زکاتمان را سر وقت می دهیم،‌ به مرگ و آخرت ایمان داریم و دیگر موارد که در این کتاب مقدس الهی ذکر گردیده است اگر توانستیم و به آنها عمل نمودیم آن وقت است که می توانیم ادعای مسلمان و شیعه بودن داشته باشیم و دیگر ادیان و مذاهب را با مذهب خود مقایسه نموده و ایرادات آنها را ذکر کنیم چرا که آنها نیز به اعمال ما توجه کافی داشته و اگر خلاف آن را ببینند مذهب ما را زیر سوال می برند پس اولین شرط برای شیعه بودن داشتن تقوا و پرهیزگاری و اطاعت بدون چون و چرا از فرامین الهی است که اگر چنین شود انوار الهی در چهره و سیرت ما نمایان گردیده و خودبخود دیگران نیز جذب دین و مذهب ما خواهند شد.
     لذا با این تفاسیر به این نتیجه می رسیم که اگر شخصی مذهبی غیر از مذهب ما داشت به او احترام گذاشته و سعی نمائیم به جای سخره گرفتن دین و مذهبش با سعه صدر و توجیهات منطقی او را به سوی دین خود هدایت نمائیم چه شیعه و چه اهل حق و چه یهودی و کلیمی و مسیحی و ... صرف اینکه مذهب ما کامل است و شما بایستی به دین ما گرایش پیدا کنید که نشد هدایت طبق فرمایش حضرت حق تعالی در کتاب آسمانیمان قرآن کریم لا اکراه فی الدین هیچ اجباری در دین نیست ولی این بدان معنا نیست که چون اختیار داریم به هر دین و مذهبی گرایش پیدا کنیم بلکه با مطالعه کامل تاریخ ادیان مختلف و استنباط کامل و منطقی به سوی دین و مذهبی برویم که در آن احساس آرامش روحی و روانی و طیب خاطر داشته و صرف اینکه پدران و اجدادمان فلان دین و مذهب و اعتقاد را داشته اند را مستمسک قرار نداده و با در نظر گرفتن تمامی جوانب امر و داشتن هدفی واقعی و ثابت در راه راست و مستقیم قدم بگذاریم. روح ما انسانها در دو عالم قبلی(ذر 1 و ذر2) مورد آزمایش قرار گرفته و به وحدانیت و حقانیت حضرت حق تعالی اعتراف نموده است و این عالم که ذر 3 و آخرین عالم امتحان و آزمایش می باشد بعنوان آخرین فرصت برای ما انسانها قرار داده شده است تا ادعایی مبنی بر نداشتن زمان برای توبه و دیگر بهانه ها را نداشته باشیم و حجت برای ما تمام شده باشد که البته می توانیم بهتر باشیم و یا بدتر از دو عالم قبلی این اختیار توسط پروردگار متعال به ما داده شده که چگونه تصمیم بگیریم آرامش و آسایش و راحتی دنیا را انتخاب نموده و به گناه و جنایت و خیانت و بدی بپردازیم و آخرتمان را تباه سازیم و یا سختی و مشقات این دنیا را تحمل نموده و در این آزمون سخت الهی سربلند بیرون آمده و عاقبت بخیر دنیا و آخرت شویم چرا که دنیا بهشت کافر و جهنم مومن است و آنان که مقرب ترند از جام بلا نصیبشان بیشتر است منظور از بلا امتحان و آزمایشات سخت خداوندی است که عده ای تحمل سختیها را نموده و سعادتمند می شوند و عده ای کم آورده و نگون بخت می شوند چرا که نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد لذت گناه برای بعضی شیرین و گوارا است ولی عاقبتش تلخ و گزنده می باشد ولی سختی کشیدن و از گناه بدور بودن نتیجه شیرین و گوارایی دارد پس به خود بیائیم که دیگر فرصتی برای جبران و بازگشت به دنیا پس از مرگمان نخواهیم داشت تا می توانیم خوب باشیم مهربان باشیم گشاده رو باشیم صادق و درستکار باشیم پاک و بی آلایش و روراست باشیم مردم دار و متین و فروتن باشیم چشم پاک و امانتدار باشیم مراقب گفتار و کردار و پندارمان باشیم به دیگران زخم زبان نزنیم و مرهم زخمهایشان باشیم نه اینکه نمک به زخمهایشان بپاشیم دائماً شکرگزار نعمات خداوند باشیم و ذکرش را زمزمه نمائیم آنوقت خواهیم دید که در روزی و رحمتش به رویمان باز گردیده و خوان نعمتش بسویمان سرازیر خواهد شد از همین الآن شروع کنیم بسم الله بگوئیم با خودمان عهد نمائیم که با این زبان پنجاه گرمی که یک تکه گوشت مادی می باشد خودمان را به جهنم سوزان نزدیک و نزدیکتر نکنیم و با چشممان که بافتی چربی بیش نمی باشد به نامحرمان نگاه بد و شهوت انگیز نیندازیم و با افکار و نیاتمان خود را به ورطه نابودی نکشانیم بیایید به جای به رخ کشیدن دین و مذهب و عقایدمان کمی به خودمان بپردازیم و نفس لوامه امان را تقویت نمائیم تا به نفس مطمئنه و در نهایت به وصال معشوق خود پروردگار متعال و بهشت برینش نائل گردیم به واله سخت نیست خوب بودن چرا که در خوب بودنمان خیر است و سعادت و در بد بودن شر و است و شقاوت و بدبختی و تاریکی از همین حالا فکر کنیم که فقط همین امروز زنده هستیم و دیگر فردایی وجود ندارد و ما مأمور هستیم تا این امتحان را به خوبی جواب داده و با نمره خوب به پاداش ابدی برسیم. براستی که اگر لحظه مرگ را برای خودمان تجسم نمائیم زمانیکه در یک گور تنگ و تاریک قرارمان می دهند و سنگ لحد را بر رویمان می گذارند و نزدیکترین کسانمان هم تنهایمان گذاشته و می روند و ما می مانیم و اعمالمان آنوقت اینهمه بدی و زشتی را در کارنامه اعمالمان اضافه نمی کنیم و اینهمه حرص مال دنیا را نمی زنیم که چیزی جز یک کفن بی ارزش همراهمان نخواهد بود و نجات دهنده واقعی ما فقط اعمال نیکی است که با نیت پاک و خالصانه در این دنیا انجام داده و دعای خیر دیگران پشت سرمان بوده و خواهد بود پس یا علی مدد بجنبیم که همین الآن هم برای بازگشت دیر است.
     
    علکم السلام
    با سلام مجدد خدمت مدیر محترم وبلاگ من مجدداً نظرم را ارسال نمودم البته اینبار برای مطالعه عموم ولی متأسفانه باز هم در صفحه وبلاگ جنابعالی مشاهده نشد مثل اینکه مشکلی وجود دارد
    سلام علیکم
    شما وقتی خصوصی می فرستید قابل انتشار نیست
    با سلام یکجورهایی به شک افتادم حاج آقا مثل اینکه شما با نظرهایی که باب طبعتان نباشد و حرف حق باشد زیاد حال نمی کنی من در نظرهایم گفتم در هر مذهبی امکان خطا و اشتباه هست چه شیعه چه اهل حق و ... پس فقط ادعا نداشته باشیم و شعار ندهیم عملمان را صالح کنیم تا الگوی دیگر ادیان و مذاهب باشیم و اگر امر به معروف و نهی از منکر کردیم خودمان عمل به آن کرده باشیم و خجالت زده از اعمال خطایی نباشیم که خودمان انجام می دهیم و از دیگران توقع عدم انجام آن را داریم علی اللهی ها همگی کافر و نجس هستند چون علی را نعوذ بالله خدا می دانند ولی کسانی که در فرقه اهل حق بخصوص خاندان آتش بیگی می باشند تا جایی که بنده با آنها در تماس بوده و شناخت دارم به اصول دین پایبند بوده و واجبات را واجب و حرامات را حرام می دانند پس مسلمانند حالا یکسری عقاید خاصی هم دارند که بطور مثال 40 روز گوشت نمی خورند تا از خوی درندگی و حیوانی بدور باشند که این هم بد نیست و موجب علو درجه معنویشان خواهد گردید زیرا که ریاضت جسمانی در حد معقول پسندیده می باشد چرا که موجب تقویت روح خواهد گردید و درجه معنوی را بالاتر خواهد برد و اینکه در جمخانه به دور هم می نشینند من شنیده ام که اکثرشان در شب های جمعه تفسیر قرآن انجام داده و برای مستمندان نذری جمع کرده و گلریزان می کنند و به درب منازلشان می برند این عمل خوبی است که مولایمان حضرت علی علیه السلام هم انجام می داد باجناق بنده اهل حق است و این روایان از جانب اوست و خیلی از خانواده های مستمند همیشه دعاگوی او و خانواده اش هستند پس دلیلی ندارد که اگر چند نفری را دیدیم که مثلاً شرابخواری کرده و یا نماز و روزه اشان را بجا نیاوردند و تصادفاً هم از فرقه اهل حق بودند پس تمام این فرقه شرابخوارند و لاابالی و بی نماز و ... در مذهب خودمان شیعه هم بسیاری از افراد مشروب می خورند زنا می کنند ربا می کنند خیانت و جنایت می کنند با محارم خود زنا می کنند قاچاقچی هستند و و و پس با دیدن آنها بگوئیم مذهب شیعه خوب نیست و آنها به حلال و حرام توجهی ندارند و ... حاج آقا لطفاً بیشتر تحقیق کنید و تفاوت این دو یعنی علی اعلایی ها و عالی اللهی ها را بشناسید و سپس در موردشان قضاوت کنید زیرا که تهمت ناروا زدن گناهی است نابخشودنی و حق الناس می باشد و یکی از بزرگترین حربه های شیطان است پس خواهشاً بیشتر تأمل فرموده و سپس اظهار نظر فرمائید تا خدای ناکرده در عالم محشر روسیاه و خجالت زده دیگران نشده و حق الناس به گردنتان نباشد. زیرا که قضاوت اشتباه جرم است و جزایش دوزخ سوزان است لطفاً نسبت به ترویج دین اسلام و مذهب شیعه پرداخته که از اهم وظایف جنابعالی می باشد البته نه به روش خراب کردن مذاهب دیگر اعتقاد به خداوند متعال با خلوص نیت شرط ورود به بهشت است نه فقط صرف شیعه بودن البته فقط با حرف و شعار یاعلی مدد
     سلام من تازه با این سایت اشنا شدم وانرا خواندم .پس به اهل حق میگم چرا به سوالات ودلایل  اقای اسد در تارخ27 اردیبهشت95 از سوال یک تا سوال اخر مثل اقای اسد با ذکر دلیل ومنبع  وشماره سوال جواب  نمیدید .من در رد فرقه شما بهترین دلیل را در مورد این عقیده شما میدانم که اگر فرقه شما حق وحقیقت است چرا رهبران شما اسرار و حقانیت را مخفی میکنند چرا هرکس که مطمین باشد که حق با اوست نیاید هراس داشته با شد وحقایق را برای مردم روشن نماید
    اقای مسلمان از هر دری که بزنید واونا رو پرهیزگار بدونید که شاید یک سری اعمال بسیار مثبت از اونا هم سر بزنه بله حرف شم درسته ولی ما بحثمون رو کلیت این فرقه است اگه اونا واقا شیعه دوازده امامیند خوب باید همه راه وروششون برطبق مذهب جعفری باشه دیگه چرا بهشون بگیم الحقی دیگه لزومی نداره بحث ما روی فرقشونه که میگیم برای مثال به اون 35 دلیل وسولی که اقای اسد در اردبهشت95 مطرح کرده با ذکر منابع یار سایان به اونا جواب داده بشه چرا که در کتابهایشان یکسری مطالب کاملا کذب وغیر منطقی وجود داره که نشانه کاملی از کفر اوناست که در کتابهایشان وجود داره ونمیشه انکارش کرد به این در واون در زدن جواب نمیشه باید جواب بر اساس قران ومذهب جعفری باشه اگه راسته که اونا دوازده امامی باشن
    هو اول یار اخر یار
    همچنانکه  دوستان یارسانی وغیر یارسانی در جریان هستند مطالبی مختصر در مورد گاهنامه در این سایت نگاشته شد هرچند که مطالب بیش از این است باید خدمت دوستان عرض کنم باور کنید بسیاری از باور ها وسننهای اسلام اصیل در طول چند قرن بخصوص همان قرون اولیه اسلامی دچار تغییر شده است ودر هر مورد روایتهای مختلف وبعضا متعارص بیان شده است شما را به یک مورد توجه میدهم وانهم مورد تولد پیامبر یارسان است گروهی باورشان این است که روز دوشنبه تاریخ ۱۲ وگروهی باورشان این است همان ماه اما روزجمعه و۱۷ لذا میبینیم ۱۲ و۱۷ با هم همخوانی ندارد اگر فرض براین بگذاریم که دوشنبه و۱۲ ماه روز تولد پیامبر بوده اشکالی که پیش میاد جمعه دیگر برابر ۱۷ ماه قرین نمیشود چونکه جمعه میشود شانزدهم ماه لذا مشاهده میکنیم روزهای ایام هفته هم با هم همخوانی ندارد چرا چونکه یکی میگوید جمعه معادل ۱۶ ماه است ودیگزی میگوید جمعه مقارن ۱۷ ماه است این یک نمونه ای از هزاران نمونه است لذا در مورد مبدا تاریخ هم که همان گاهنامه اسلامی باید از ان نام ببریم از این قاعده مستثنی نیست اما ما جامعه یارسان انچه که قران بدان اشاره دارند مورد توجه قرار میدهیم نه روایات جعلی  ودروغین  ازدیدگاه اکثرمورخین مبدا تاریخ هرقومی را آغاز سالی میدانند که در ان سال اتفاق مهمی برای ان قوم رخ داده باشد براین اساس باید بپذریم که ربیع الاول آغاز سال برای مسلمانان صدر اسلام بوده است نه محرم واین نظر جامعه یارسان است که با ایات قران هم همخوانی دارد با توجه به ایات قران ۱۰۷ الی ۱۰۹ سوره توبه روز ورود پیامبر یارسان به مدینه وتاسیس مسجد(جمخانه) قبا به عنوان روز تاریخ اسلام برگزیده وفرموده (من اول یوم) لذا طبق ایات فوق برای مبدا تاریخ واغاز سال هیچ اشاره ای به هلال ماه نشده است ونیازی به هلال ماه نیست که گاهنامه هجری قمری بران بنا نهاده شده است در قران یارسان تقویمی به عنوان قمری وجود ندارد وکلمه سال در قران یارسان به سالهای شمسی گرمسیری اطلاق میشود ولاغیر واینکه در قران امده که همانا در کتاب خدا ۱۲ ماه است منظورش منظومه شمسی است که هرسال از دوازده ماه تشکیل شده است توبه ایه ۳۶به هرحال با نازل شدن (من اول یوم)این روز اولین روز ازفصل بهار وفصل سال است وآغاز سال نو بودوطبق نص صریح قران اغاز سال وماه بحساب باید میبوده باشد نه رویت هلال ماه وبعدها بدون در نظر گرفتن ایه قران محدثین حدیث جعل کردند وگفتند محرم نخستین ماه سال است البته مسلمانا ن صدر اسلام بخصوص در مدینه تاریخ را با شمارش ماهها نگه میداشتند البته با نازل شدن ایاتی در رابطه با سال وشمارش ان این موضوع که عرف شده بود منسوخ گردید ولی محاسبه نشده بود وحضرت حق این محاسبه را حضرت حق خودش انجام داد وبا نزول ایات در رابطه با حج بر پیامبر نازل شد ومردم غافلگیر شدند که نشانه این غافلگیری در سخنان پیامبر در مدینه در ایام اقامت در مدینه انتظار میکشیدند تا برای حج رهسپار شوند وبرای مردم خطبه خواند ودر ایام حج در مکه در میدان منی خطبه خواند واز مردم میپرسد امروز چه روزی است والخ لذا در هیچ جایی از قران اشاره نکرده که از اهله قمر باید استفاده شود برای خساب سال وماه فقط اشاره شده از اهله قمر برای حساب کارها واعمال مذهبی همچون حج وروزه که مردم یارسان برای انجام روزه مرنوی (ایام معدودات) انجا که در دفتر امده (یری روی یاران اما او دلی      دوازده سفیدی هرچه نه چلی) دوازه سفیدی معادل روز هلال دوازدهم وکلا روزه مرنوی ایام معدودات قرانی همان ایام البیض است که حضرت ادم هم انرا روزه گرفتند 
    سلام
    من فقط ی جمله میگم حالا هرکس هر طوری جواب بده برام مهم نیست..
    من تو جامعه اهل حق بزرگ شدم
    پدر مادر برادر و خواهر و هفت جد و آبادم اهل حق هستند...
    ولی من از هر  اهل حقی راجع به دین و جوز و جم خانه و کردار و ... هرچی پرسیدم که با اسلام مقایسه کنم ، چنان جوابی به من دادند که نه تنها از از دین اهل حق خوشم نیومد ، بلکه نسبت به اون زده هم شدم..

    من هم با دفتر نوروز آشنایی دارم هم با قرآن...
    ولی خدا شاهده یه سری تناقضاتی دیدم که واقعا برام آشکار شد اسلام کاملترین دینه..
    یه عقیده غلط تو اهل حق ها هست که فکر میکنن اسلام اسلام روحانیته!!!
    نه خیر !!!! کی گفته ؟ همه باید قبول کنیم تو هر اقلیت و قوم و ملتی هم خوب داریم هم بد..
    دلیل نمیشه یه بابایی با لباس روحانیت یه کار زشتی میکنه ما کل اسلام رو زیر سوال ببریم!!
    آیا اگر همین روحانیت یه انسان کرد رو در حال دزدی دید باید بگه همه کرد ها دزد هستن ؟
    اسلام ، اسلام ناب محمدی است... من انسانم و قدرت انتخواب دارم.. پس با زبان کردی میگم که ((وه خدا قسم هیوچ دینی کامل تر وه اسلام نیه))
    محض اطلاعتون بنده هم آقا سید نصر الدین حیدری رو زیارت کردم هم پسروش آسید جلال هم تا دلتون بخواد رفتم توتشامی....
    در ضمن بند های دفتر نوروز هم از بر هستم (همچنین آیه های قرآن رو ) با مقایسه این دوتا من میتونم بهتون ثابت کنم اسلام کاملتره


    سلام علیکم
    به نظر بنده شما انسان آزاده ای هستید
    الان دوستان یارسانی می آیند و با تعصب می نویسند که شما دروغ می گویید و....
    موفق پیروز باشید
    چرا نظرات نمایش داده نمیشود
    ما که به قول شما بیکار نیستیم که هر روز به این وبلاگ سر بزنیم؟!!
    خخخخ

    سلام من اهل حق هستم‌ولی ب شخصه حاضرم بگم که از شیعه و حتی سنی هم بیشتر روی دین اسلام یا خدا تعصب دارم طبق گفته های رهبری ک ب  کرمانشاه اومدن باید از همه نوع مذهبی توی نظام جمهوری اسلامی باشه چرا الان وقتی میری استخدامی تا بفهمن اهل حق هستی سریع رد میکنن مگه فرق ما با شما چیه شما خدا میپرستین ماهم خدا میپرستیم شما روی ۱۲ امام تعصب دارین ما هم داریم پس دیگه این کارا واسه چیه ی سوال دیگه شما حاضری قسم بخوری ک تمام کسایی ک شیعه و سنی هستن هم‌نماز میخونن هم روزه میگیرن؟ من الان چند باره واسه استخدامی میدم هربارم ترسم اینه ک نفهمن اهل حقم 

    سلام علیکم
    با این وجود شما از اهل حقی که منظور این پست هست وقائل به الوهیت مخلوق هستند، نیستید و البته تبعیض بین هموطنان در صورت داشتن صلاحیت به هیچ وجه درست نیست.

    من اهل حق هستم و افتخار میکنم اهل حق دین است وفرقه نیست دینی که درآن ترویج انسانیت واعمال نیک و مهربانی است دین شمشیر وخون وظلم نیست مردمان اهل حق شریف ترین و پاک ترین ها هستند 

    اول آخر یار 

    آخر ما نفهمیدیم شما یک فرقه هستید یا یک دین!!
    یکی از شما می گوید مسلمانم و یکی دیگر می گوید اهل حق یک دین است!!
    فکر می کنم شما خودتان هم نمی دانید حقیقت چیست!؟

    چطور در دوران جنگ این قشر از مردم جنس و کافر نبودن؟ مگه اون جنگ مقدس نبود؟ خوب نبایست این کفار اونجا میبودن چطور بزور می‌فرستادنشون؟ در ثانی استخدامشون اشکال داره ولی سربازی بردنشون بی ایراده!!!!

    نانیست که بایست ب نرخ روز تناول نمود

    شما اصلا چیزی در مورد اهل حق میدونید؟تا حالا یه بار سر انجام مراسم و نذریشون بودی؟تا حالا هنگام دفن مرده بودی؟چرا به دین اهل حق توهین میکنی؟اصلا از ایین اهل حق چیزی میدونی؟تو براساس حرفایی که خیلیا میان میزنن نظر نده و توهین نکن .اهل حق ها حضرت علی رو خدا نمی دونن .بلکه اون براشون خیلی محبوب.یکم اطلاعات داشته باش بعد حرف بزن.

    من شیعه هستم ولی اهل حق‌هارو بیشتر قبول دارم ما که میگیم نماز ستون دینه اکثر نماز  نمیخونن پس کو ستون دین  شیعه همیشه تبلیغ میکنه از دینش ولی اهل حق با کسی کار ندارن این همه گفتیم مسلمانی ولی بخدا تا حالا مسلمان ندیدم همش دروغه

    کسانی که می خواهد بدانند مردم اهل حق چقدر راستگو هستن مراجعه کنند به حرفهای گلمراد مرادی تئوریسین این فرقه که اعتراف میکنه اهل حق به بچه هاشون از کودکی یاد میدن دروغ بگن و به همه بگن مسلمانن.تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.در ضمن پیروان نورعلی الهی  اول بگن ایا شما که ادعای تشیع دارید نماز و روزه مرسوم مسلمانان را قبول دارید؟؟یا شریعت من دراوردی نورعلی الهی را؟؟کجای قران روزه سه روز است؟؟به سایر اهل حق قران را نشان بدهی خواهند گفت طبق قران یکماه است.شما به هیچ وجه شیعه نیستید که شاید دیگر اهل حق هم نباشید.نورعلی شما در کتابهاس سراسر شرک و نفاق و ملحدش میگه اهل حق تابع النعل بالنعل تابع قران است.بله ولی تابع تفاسیر کفرگونه نورعلی از قران.انقدر اینجا اسم پیامبر و مولا علی ننویسید و جلوش (ص) و (ع) بگذارید تشت رسواییتان بزمین افتاده.بگویید اصلا فروع دین را قبول دارید؟؟مثلا حج را؟؟ یا چرا هر کس به زیارت مقبره نورعلی الهی برود را حاجی خطاب میکنید؟؟چون مقبره خدای شماست؟؟نورعلی الهی ادعای پیامبری کرده در کتابش.حرفها و داستان سرایی هایی کرده که حتی به مقدسات سایر اهل حق توهین محسوب میشه.در کتاب ضاله اثارالحق میگه حضرت سلطان امد و از من سیگار گرفت کشید.جل الخالق اگر کسی چنین چرندیاتی رو باور کنه بی شک انسان ساده ای هست.شما تنها اسمن خودتان را شیعه میدانید و عملا هیچگونه پایبندی به اعتقادات شیعه که هبچ اهل سنت هم ندارید.در خانه هایتان کتب نورعلی را دارید که قران را ندارید.تنها خاندانی که یکمقدار خودش رو نزدیک به تشیع کرده خاندان اتش بیگ هست.البته تمام اهل حق در دینشان ازادند و مختار فقط با گذاشتن نام تشیع بر روی خودتون شیعه رو منحرف و خراب نکنید.همان بگویید دین جداگانه ای هستیم.پناه می برم بخدا از شرشیطان رجیم

    سلام۔اقای علیرضا خیلی تند رفتی۔اتفاقا خاندان نورعلی الہی بہمراہ خاندان آتش بیگی فرامین شیعہ رو پڈیرفتن و خاندان نورعلی الہی چیزی مٹل گذاشتن سیبیل خرافاتی رو ھم قبول ندارن ۔بہ ھمین دلایل از طرف سایر اھل حق طرد شدند۔البتہ دربارہ بسیاری از اھل حق گفتہ ھاتون درستہ۔بندہ البتہ شیعہ ھستم۔بنظرم بخواندن چند مطلب در اینترنت اکتفا نکنیم

    اهل حق و شیعه پیراهن تن همند

    الله اکبر .

    یا حق تعالی .

    سلام.

    مقدمه نظراتم تقدیم میشود .

    به بنده گویند اهل حق  . خدا کند که باشم . در مناطق ما به ما گویند اهل حق و یا طائفه . خدا کند که باشیم.

    الله اکبر .

    یا حق تعالی .

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    مقدمه .

    به بنده گویند اهل حق خدا کند که باشم . و در منطقه ما به ما گویند طائفه و یا اهل حق . خدا کند که باشم .

    اسم دین بنده . طائفه    شیعه اثنی عشری    اهل حق  آتشبیگی .میباشد . تا مرحله اول حق نگهدار همه باشد برحق . التماس دعا .

    یا حق تعالی .

    الله اکبر .

    مدیر محترم  افراد دیگر محترم شما از دین اهل حق اطلاع کامل ندارید. پس به امید حق علیه باطل  بهتر است که سلسله مراتب بنده قطره ای از دین اهل حق  که کامله دین خدا یا  اسلام است را در اختیار شما عزیزان قرار دهم و بعد شما خودتان قضاوت کنید .

    شیعه واهل حق پیراهن تن هم هستند . لطفا مقدمات  که فرستادم و این صفحه را در صفحه بالا نشان دهید

    یاحق تعالی.

    مدیر محترم نامه های بنده آمده یا نه در بالا نیست ؟

    یا حق تعالی

    الله اکبر

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است

    یا حسین ع خون خدا

    مرحله اول

    مختصر

    خدارا  شکر که بنده در خدمت شما عزیزان قرار گرفته ام تا بتوانم از طریق راهنماییهای شما عیبهایم را برطرف سازم .

    از مدیر محترم تشکر و قدردانی مینمایم .

    بنده جز بیسوادهایم امید است که غلطهایم را ببخشید .

    هو اول و آخر یار .

    این یعن چه؟

    هو کلمه عربی است و هو یعنی او  و  او  اشاره است  اشاره به ذات پاک خدا اشاره به حق تعالی اشاره به .... کمک خواستن است اول و آخر یار  یعنی در اول هر کاری ودر آخر هر کاری هو  (خدا)یار ما است

    اسم دین .  طاعفه  شیعه اثنی عشری  اهل حق آتشبیگی .

    1-طاعفه یعنی بودن با رسول الله ص  2- اثنی عشری یعنی 12 امامی یعنی پیامبر  اسم   12 امام را برزبان آورد و نحوه شهادت ودلیری و شجاعت و مهربانیت و.... آنان را بر زبان آورد حتی در باره امام زمان عج فرموده اگر یک روز از امر دنیا باقی بماند یقینن فرزندم م ه د ی  میآید دنیا را پر از عدالت ... میکند ..... 3- اهل حق یعنی بعد از رسول الله ص یارانش 2دسته شدند عده کمکم یار حضرت علی ع و دیگران  همه یار مخالفان حضرت علی ع و یاران اندک علی ع را نیز دعوت نمودند اما گفتند که رسول الله ص فرموده است که هرکه من مولایش هستم بعد از من علی ع مولای او است و فرموده کسی از صراط نمیگذرد مگر با اجازه علی ع و حال در اقامه و  اذان نیز گوییم ...... و....... و حضرت علی ع فرموده است که پیامبر ص در باره من 1000روایت فرموده و در هر روایت هزار در است و در هر در هزار کلید وجود دارد  ولی آنان گفتن دین دین علی ع است ول کنید بابا بیت المال دست اینها است به ما میدهند دین دین علی ع است ولی پلو معاویه چرب است . اما ما گفتیم که ما اهل حقیم  یعنی دستور پیر بنیامین  حضرت محمد ص نه رشوه  . 4- آتشبیگی یعنی در پایان عمر مبارک 11 امام ع و پرده پوشیدن امام 12 عج حضرت سید آتشبگ رهبر ما شد . این برگرفته شده  از دستورات پیامبر ص است که فرموده من 2 چیز را در بین شما امانت میگذارم 1- قرآن 2- عترت  قرآن که مطیع هستیم اما تفسیر آن از زبان 14 معصوم ص و اهل بیت نیز علی ع رفت امام حسن ع آمد در خدمت بودیم و امام حسین ع آمد ........ تا امروز که حضرت سید نظام دین هست درخدمتیم رهبر بنده است و پدر ایشان رهبر پدر بنده و پدر جدش رهبر پدر جدم و....... میرسد به رسول الله . فقط این حکومت اسلامی را قبول دارم که از حکومت ناب گرفته شده است ولی متاسفانه خیلی عیب داریم انشا الله آینه همدیگر بشویم

    مشکل دارم مرا دعا کنید باور کنید شما میتوانید پس مرا تنها نگذارید دعایم کنید

    تا مرحله بعد خدا حافظ همه برحق

    اهل حق یعنی

    یا حق تعالی .

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    الله اکبر .

    هو اول و آخر یار  . معنای  کامل آن در اولین مرحله تقدیم شد .(یعنی اول و آخر هر کاری خدا یار است )

    روحانیهای محترم به نظر بنده حق شما این است که برابر اقیانوس بیکران قرآن بگردید هرکجای ایران اسلامی را از هر گونه فساد پاکسازی کنید .

    حضرت علی (ع) فرموده خدا حق خود را با حق مردم یکسان نموده است هرکسی حق مردم را ادا کند حق خدا را ادا کرده است .

    حضرت خمینی (ره) فرموده است من پیر و ناتوانم شما جوانید بگردید هر کجا فسادی را یافتید نابود کنید .

    در مملکت ما فسادهایی به وقوع پیوسته است که باید نابود شوند .

    اگر صلاح میدانید بنده آماده ام  تا هر نوع فساد از جنس ستم شاهی به وقوع پیوسته است در سه قوه فعال کشور و شرکتهای خصوصی و دولتی از نظر انسانی و مواد غذایی و ......  همه اداره جات و همه وهمه جا که جنبه عمومی دارد را به حمد قوه الهی و با پشتیبانی همدیگر نابود کنیم الله اکبر .

    1- فساد در شرکتهایی که هم اکنون وجود دارد . قرارداد تک برگ  و سفید و امضا کن برو .

    اگر کسی از حقش دفاع  کند اخراج و در ادامه وصله میچسبانند تا سر حد اعدام  (مرگ بر منافق )

    2- شهرداریها مثلا 70 متر  یک واحد و در 3 طبقه مجوز داده بودند . و ساخته میشد 3واحد ودر 7 الی 9 طبقه و در هر طبقه 3 واحد . و سازنده کنار میرفت و شاید 4 سال ساخت وساز طول میکشید . و خریدار بنده خدا به دام می افتاد و شهرداری میآمد برقی و گازی و.... ه ای را قطع میکرد و میگفت خلاف است .

    آیا در زمان عملیات ساخت وساز  شهرداری نبوده است آیا حدود 4 سال ساخت و ساز  جمعه بوده آیا عید بوده آیا....بوده ؟

    و یا با هم بودند و در زمان ساخت و ساز عملیات را متوقف ننموده اند و خلاصه متسل به پارتی بوده اند .

     چرا در زمان عملیات تا  رفع خلافیها و اصلاح عملیات را متوقف ننموده اند . چرا آب و برق و گاز و .... داده اند

    3- مواد مخدر . گویند که چه زنانی بر اثر مواد مخدر از شوهرشان جدا شده اند و چه بچه هایی به چه مشکلاتی رو به رو شده اند .

    و چه جوانانی به سمومهای کشنده مواد مخدر آلوده شده اند و ازدواج نکرده اند و نمیتوانند ازدواج کنند .

    چه طلاقهایی بر اثر مواد مخدر به وقوع پیوسته است .

    گویند وقتی اسم طلاق می آوری عرش میلرزد .

    به نظر بنده معتاد  باید به بازپروری برود  یا میمیرد ویا سالم در میآید .

    به نظر بنده  فروش مواد مخدر دسته فروشی حرام و مجازاتش هر گرمی که باشد فقط حقش اعدام است .

    به نظر بنده اگر کسی دردی دارد و مواد مخدری درمان آن است . باید مواد موردهای خوب را به داروخانه ها  داد

    و فرد مورد نظر با در داشتن نظریه پزشک به دارو خانه مراجعه کند و سهمیه اش را بگیرد . چون درمان دردش است و اله درد و رنج میکشد ناچاری دیگر...

    4......

    منتظرم تا این صفحه و مرحله اول در باره دین اهل حق که فرستاده ام را در بالا  جا دهید و مرحله دوم بفرستم .

    یا حسین (ع) خون خدا

     

     

    الله اکبر .

    یا حق تعالی.

    یا حسین (ع)خون خدا.

    روحانیهای گرامی . از دستورات حضرت علی (ع) پیدا است که امر به معروف و نهی از منکر از شهادت و... بالاتر است . چون اگر در عاشورا 2 فریضه بزرگ الهی نبود کربلا نیز شهیدی و اسیری ... نداشت . بعضی از هموطنان سوالاتی مینمایند که امامان (ع)  را محکوم کنند . ولی با بحث و گفتگو خیلیها ایمان آورده اند . آموخته ام که این مملکت تشنه امر به معروف و نهی از منکرند . اگر حرف غیر قانونی از هموطنی شنیدید زود با آن برخورد خشن نفرمایید که نکند تخریب شود که صلاح نیست ولی با آنان به طور صلح آمیز و برابر اقیانوس بیکران برخورد نمود یعنی امر ونهی نمود بهتر است  شاید آن فرد مورد نظر به اشتباهات خود پی برو و با ما یکی شد .

    آموخته ام که پیامبر (ص) هر روز از راهی میرفت و یک مرد نیز در سر راهش بود و رسول (ص) خدا را اذیت میکرد و یک روز رسول الله (ص)از آنجا داشت میگذشت دید آن مرد نیست  . از کسی پرسید که فلانی نیست کجاهست خلاصه احوالش پرسید و گفته بودند که در بستر بیماری  است . و رسول الله (ص) به عیادتش رفت و آن مرد که این بزرگواری را از رسول خدا  (ص) دید شهادتین را بر زبان آورد و مسلمان شد .

     پس وظیفه ما چیست ؟ تا وقت دیگر حق نگهدار همه بر حق

    یا حق تعالی .

    یاحسین (ع)خون خدا

    اهل حق علی (ع) را نمی شناختند .

     از پیامبر آموخته ام  که علی (ع) اعلا است .

    روزی پیامبر (ص) به خانه امام علی (ع)  میرود و حضرت علی (ع) را به کنیه صدا میزند و میفرماید یا ابوالحسن ع و حضرت علی ع میفرماید یارسول الله ص همیشه مرا به اسم صدا میزدید ولی این بار مرا به کنیه چرا صدا زدید ؟ رسول الله ص میفرماید  چون همیشه وضو داشته بودم ولی این بار وضو نداشتم و نخواستم اسم شما را بدونه وضو ببرم .

    مگر اسم علی ع کیه و چیه ؟

    روزی حضرت فاطمه بنت اسد .ره. در کنار خانه خدا بودند که وضع حمل داشتند و از سوی خدا ندا رسید که یا فاطمه برو داخل و حضرت فاطمه بنت اسد دید که دیوار کعبه شکافته شد و داخل رفت و بچه اش به دنیا آمد و سه شبانه روز طول کشید و ملائکه ها  برایش جشن گرفتند و لباس آوردند . و ندا رسید وحی رسید که اسمش را بگذارید علی چون که اسم من است و آنطوری که خواسته ام تربیتش کرده ام و آنچه که خواسته ام به آن آموخته ام .

    بله پس میدانیم که اسم علی ع اسم خدا است و بهترین اسم خدا علی است که بر روی پسر حضرت فاطمه بنت اسد گذاشته شد و امروز امام اول ما است .

    و حضرت علی ع فرموده است  از من بپرسید که راههای آسمانی را از راههای زمینی بلدتر هستم .

    حضرت علی ع فرموده است  پیامبر ص هزار روایت در باره من فرموده است که در هر روایت  هزار در و در هر در هزار کلید  وجود دارد .

    و در اذان و اقامه گوییم  اشهدا علی ولی الله .

    علی نماینده خدا است .

    و حضرت محمد ص فرموده است . ولایت علی ع ولایت خدا بر روی زمین است .

    و......

    التماس دعا

    همه را به حق میسپارم بر حق .

     

    الله اکبر .

    یاحسین (ع) خون خدا .

    نذر  یا قربانی  یا جشن  اهل حق چیست؟

    در زمان رسول خدا (ص) بت پرستی در جاهایی بود . و خدا به رسول الله(ص) دستور امر و نهی نموده بود و اگر جنگیدند آنها را بکشند و.... و رسول الله (ص)با یاران کم اش به سرزمینی میرفتند و آنان را امر و نهی مینمودند که از بت پرستی دست بکشند . یاران رسول خدا (ص) میدیدند که تعداد بت پرستان از تعداد یاران رسول الله بیشتر است و به رسول الله (ص) عرض نموده بودند که یا رسول الله (ص) ببین بت پرستان چقدر زیادند  و ما کم هستیم . و برای رسول الله وحی رسید که ای پیامبر (ص) به یارانت بگو که من شما را هر کدام را در برابر 10 نفر آنان قدرت میدهم و + ملائکه های آسمانی نیز به یاری شما میفرستم . و پیامبر (ص) پیام خدا را به یارانش رساند و یارانش دلگرم شدند  و در یک جنگ  آموخته ام که خدا 1000ملائکه را برای یاری پیامبر (ص)و یارانش فرستاده بود . و.......

     وقتی که بت پرستی نابود شده بود و بزرگان ما 1 - رسول خدا (ص) 2- حضرت علی (ع) 3- حضرت فاطمه (س) بودند .

    و ما در هر سال برای هرکدامشان یک شب جشن میگیریم . یعنی 7شب .

    3 تا هستند . چرا هفت شب ؟

     چون ملائکه ها که برای یاری ما آمدند نیز فرمانده داشتند . 1 - داود دیوان عالی عرش (حضرت اسرافیل ) 2- پیر موسی  حضرت جبرئیل امین 3- رسول الله (ص)4- حضرت علی (ع) 5 حضرت فاطمه (س) یا حضرت خاتون رزبار  و 6- یک شب اول پیش میرویم و 7- یکشب هم برای یادیود و یا بدرقه

    چه گونه برگذار میشود ؟

    بنده ناقص میدانم امید است که ببخشید

     تا ادامه بعد همه را به خدا میسپارم بر حق

    یادتان نرود التماس دعا

    یا حق تعالی.

    یا حسین(ع) خون خدا .

    حالا با هم بدانیم که نذر اهل حق ها چگونه برقرار میشود بنده اندکی بلدم تقدیم مینمایم .

    باید حمام و غسل و... داشته باشیم . و وقتیکه وارد خانه آقا میشویم بهترین راه این است که زمین را  بوسه زیارت کنیم کنیم همان دم در خانه آقا .

    حالا چرا بنده زیارت میکنم ؟

    چون این خانه آقا یادگار خانه حضرت علی (ع) هست و در خانه آقا علی (ع) رفت و آمد حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت امام حسن و امام حسین (ع) و حضرت محمد (ص) و حضرت فاطمه (س) و..... و حضرت جبرئیل امین و حضرت اسرافیل و.... ولی دم در مسجد زیارت نمیکنم  چون که مدت ها  حضرت علی (ع)  خانه نشین بود و  محل  رفت و آمد خارجیان شده بود .

    و وقتی که داخل خانه آقا میشویم سید هر جا نشسته آنرا جانشین پیامبر (ص) میدانم و از آن شروع به زیارت دست میکنم و از سمت راست میچرخم و در نفر آخر مینشینم و بقیه همچنین . ........ و زیارت دست یادگار بیعت با رسول الله است و ناگفته نماند که کلاه بسر و کمر بسته و لباس روی شلوار و  کلاه یادگار عمامه است و کمر یادگار کمر بستن آن زمان است ....

    و نذر به جای شمشیر آن زمان جنگ با بت پرستان است .

    و نذر و یا قربانی را باید با دست پاک و بدنی پاک و...... توسط سید از استخوان و هر گونه مورد های  بد پاک شود و مثل غذای بهشتی که هیچ گونه عیبی ندارد . و این غذا مثل غذاهای بهشتی نیز هست . چرا ؟

    چون که چندین دعا بر روی نذر و یا قربانی ویا.... خوانده میشود و همه دعاها اسم خدا و پیامبر (ص) و اسم معصومین دیگر آورده میشود و اسم ملائکه های خیر آورده میشود تبرک میشود نذر و.... و استخانها را نباید بشکنیم . چون که این غذا مثل غذاهای بهشتی تبرک است و اگر استخوانها را بشکنیم آنکه داخل استخوانها است برای ما حرام است و ....و 17 قسمت قربانی حرام است که بنده  کل آنها را نمیشناسم .

     آخر میدانیم که اسم کییا  می آوریم ؟

    مثال . هو اول و آخر یار .کرم مهدی آخر زمان (عج) . و.......

    ناگفته نماند قدیما سبیل سالم . و افراد سیکاری و یا مشروب خور ورود به خانه آقا ممنوع بود که واقعا نبود . خیلی خیلی ......

    مرد از سن 18 سال به بالا راه به حلقه جم میدادند . ناگفته نماند در خانه آقا دایره ای مینشینیم .

    چرا ؟

    چون که در زمان رسول خدا (ص) یاران کمی داشت و مجبور بودند که پشت به پشت هم دهند و دایره ای با دشمنان بجنگند و این حلقه جمع یادگار آن دایره ای است .

    و باز با طهارت کامل که وارد خانه آقا که میشویم آب می آورند در همان جا دستمان را میشوریم .

     و همه مثل هم آز نذر سهمی میبریم .

    ناگفته نماند که باید 2زانو نشست . و کاسه آبی که می آورند هر کسی جرعه ای مینوشد یادگار  حوض کوثر هست که شاید در آن دنیا از حوض کوثر توسط ساقی سیر آب شدیم انشا الله

    و جشن دین  یادگار نابودی بت پرستی و سجده به درگاه حق است . و هرگز ترانه خوانی و رقص وجود ندارد

    اگر در ماه محرم هم بی افتد  اشکالی ندارد چون کاملا مذهبی و دور از هر گونه بسات شیطانی میباشد .

    که یک سری از مراسمات ما اهل حق ها برای شیعیان عزیز تحمیلی نیست و خودشان بهتر میدانند . اما واجبات اسلام برای همه لازم  است و حرامات اسلام برای همه لازم است .

     عدالت هیچ مرزی را نمی شناسد .

     التماس دعا .

    حق نگهدار همه بر حق

     

     

     

    یا حق تعالی .

    الله اکبر .

    یا حسین خون خدا .

    بحث با استاد دانشگاهی  در باره دین  اسلام .

    باید همه بدانیم که دین اسلام متعلق به مسلملنلن نمیباشد . چون دین اسلام کامله و یا کل دین خدا است و خدا به پیامبر (ص) نفرموده بود برو دین فلان پیامبر را نابود کن بلکه فرموده بود برو بت پرستان را امر و نهی ... کن و به یکتا پرستی و... دعوت کن و اگر جنگیدند بجنگید و............... اگر امتهای دیگر پیامبران (ص) گذشته در دین آن پیامبران باشند وارد بهشت میشوند  و  آنان نیز از اسلام سر چشمه گرفته اند .و    رودی    هستند که از اقیانوس بیکران اسلام سر چشمه گرفته اند . پس راه به اسلام دارند . و شنیده شده که امام رضا (ع) به فردی از ادیانهای دیگر فرموده ما به همه جواب میدهیم نه تنها مسلمانان .......

     اما روحانیهای محترم  اسلام در خطر است . ما اسلام را برای مسلمانان دانسته ایم .

    استاد دانشگاهی  چنین فرمود . من در امریکا زندگی میکنم و سالی یک بار و شاید دو بار به ایران بیایم به خاطر مادرم . و امت حضرت موسی (ص) از من سوال کردند که بزرگترین معجزه دین اسلام چیه ؟

    گفتم قرآن است .

    گفته اند که ما آنرا حفظ میکنیم و برایت مینویسیم . و بزرگترین معجزه حضرت موسی (ص) عصایش است که به دریا زد و دریا 2نیم شد و حضرت موسی و یارانش از دریا رد شدند ...... آیا تو هم میتوانی این معجزه را انجام بدهی . به این طریق دین آنان بالاتر است و ادامه داد که من خودم با حضرت خمینی (ره ) بوده ام و لباس آخوندی و... در خانه دارم .

    و بنده جواب دادم که پیامبر اسلام چند بار به سفر معراج رفته بود و......... آیا رفتن به آسمانها بالاتر است یا آن عصا.... با تعجب گفت سفر معراج .

    و ادامه دادم که آیا میدانی که قرآن بزرگترین معجزه اسلام است یعنی چه ؟ یعنی روایت است که حضرت علی (ع)فرموده . کسی نمیتواند قرآن راتفسیر کند بجز معصومین (ص).

    گله شترها را بیاورید کتاب کتاب بار کنید قرآن تمام بشو نیست .

    ........ و....... و...... و وقتی از هر حروف قرآن کتابها بپا میخیزد . چه گونه عصا بزرگتر است .

    چندین سال پیش 2 بسیجی که .......... یک از آنان گفت سوال دارم نمیدانم از کی بپرسم . آن یکی گفت از ایشان بپرس این بنده خدا که اهل حق هستند  کار نداره . پرسید  ما ایرانیان پیرو پیامبری بوده ایم چرا پیامبر اسلام آمد دین مارا نابود کرد و دین اسلام را جای آن گذاشت ؟

    جواب دادم که در کجای قرآن آمده چنین چیزی  خدا فقط دستور نابودی بت پرستی را داده بود . و فرموده وعده ای که به پیرو پیامبران گذشته را داده ام وفا دارم .

    حالا شما اگر پیرو پیامبری بوده ای این دیگر انتخاب خودتان بوده و اسلام را بهتر دانسته ای و رو آورده ای . و آن دینها هم همه از اسلام سر چشمه دارند و بالاترین و کل دین خدا اسلام است و .......

    آن وقت گفتند که این طور است . ......

    تا فرصت دیگر حق نگهدار همه  برحق

    التماس دعا

    یا حق تعالی .

    الله اکبر .

    حمد وسپاس مخصوص حقتعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    موضوعاتی هست که واقعا آدمی گنگ میشه میمانه توش .

    مثلا در زمان ستم شاهی که نوکر خارجیان بود و......

    مردم دین اسلامشان قوی بوده ولی خیلی از شیعیان و اهل حق ها را میبینم که سقوط کرده اند .چرا؟چرا؟

    اهل حق دستور پیرشان بعد از 12 امام (ع) که چنین فرموده . قهوه و قلیون لقمه یار نیست حق از کج بازی هیچ راضی نیست .

    یعنی مشروبات الکلی  که کمی ویا ..... بدن را راحت ویا مست میکند حرام است . و دری که باز میشود به روی مشروباط الکلی از قهوه به بالا حرام نمود . که قدیما رعایت میشد.

    و از نظر دود  از قلیون و به بالاتر و.... را حرام نموده بودند . یعنی به کلی مشروبات الکلی و تمام کشیدن سیکار و ..... را حرام میدانستند . ولی حالا چرا ؟

     و از شیعیان نیز با ما بودند و  از شیعیان نیز دیده ام که دارند از امامان (ع) عیب جویی مینمایند .

    یا حق تعالی .                       الله اکبر .

    یا حسین خون خدا .

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    سر سپردن     یعنی چه ؟

    یعنی این که سر به حق میسپاریم . حق کی؟ حق  خودا است . و سر به حق میسپاریم که موظفیم خدا را شکر گذار باشیم و  به هیچ عنوان حرام نخوریم و غیبت نکنیم و دروغ نگوییم  و تهمت نزنیم و کینه نداشته باشیم و......... ودستور پیامبر (ص) را انجام دهیم  دستور پیر بنیامین این است دوست داشتن علی(ع) و حضرت فاطمه (س) و آل محمد (ص) که 11 امام دیگر هست .

    ولی خیلی دین ماها همه کمرنگ شده است . و دین همان است . حرام قرآن تا قیامت حرام است و حلال قرآن تا قیامت حرام است .

    قیامت چیه؟

    آنچه که آموخته ام.

    این است. اول ظهور به وقوع میرسد و بعد از سالها دوباره زمین پر از فساد میشود و  داود دیوان عرش یعنی ( حضرت اسرافیل ع) صور اسرافیل میدمد . یعنی از آسمان به زمین می آید  و همه مرده ها به اذن خدا زنده میشوند و حضرت اسرافیل ع  بر گنه کاران برخورد بد میکند که مومنین دلشان میسوزد و میانجی گری میکنند و گناهکاران فکر میکنند میان حضرت اسرافیل و مومنین جنگی رخداده و آخر مومنین میرن کنار ...... و مرده ها زنده و زنده ها که هستند و پرونده زیر بغل .و برای حساب کتاب به آسمانها میرویم ...... اگر غلط دارم و یا اشتباهاتی از هر نظر دارم مرا ببخشید و راهنمایی فرمایید

    یا حق تعالی .

    حمد و سپاس مخصوص خدا است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    یا حسین  (ع) خون خدا .

    سلام .

     روحانی های  محترم شاید شما هم دیده باشید . و یا شنیده باشید .

    که زیادی مردم  برای فرزندانشان جشن تولد  بسیار خرج بر دار میگیرند .

    و کلی بچه های هم سن و سال با والدین و..... و با کادوهای رنگارنگ دعوت مینمایند .......................

    و فیلمبرداری که ......... آیا فکر نمی کنند که شاید یک خانواده باشد نان شب محتاج باشند ؟ و نتوانند مثل آنان جشن تولد برای فرزندشان بگیرند؟ و شاید بچه ای یتیم باشد و نتوانند برایش جشن تولد بگیرند ؟ و اختلافهاییی بین خانواده هایی راه میافتد و خرجهایی مینمایند که به جامعه سودی نمیبخشند آیا حلال است یا نه ؟

    ای روحهانیهای محترم بفکر آخرت باشید باور کنید دروغ نیست . مردم را امر ونهی کنید . دلسوز مرم باشید . و در ناهنجاریها مردم را یاری دهید .

    و هم اکنون که ویروس کرونا به ایران آمده است . الکل برای ضد عفونی کردن کم شده است و ماکس گویند که گران شده است . ویا نیست . مگر این ملت نبودند در 8سال دفاع مقدس از جان و مال و نان و لباس و پوشاک و..... به منطقه جنگی کمک میکردند .  پس چه شده که اخیلیها در کمین هستند که آبی گلالود بشه تا ماهی بگیرند و برای خودشان باشد و خون مردم را بکشند . چرا برخی از میوه ها که برای مقابله با کرونا خوب است گران شده است . و گویند همین روز بعضی از اجناس گرون شده است . .

    ای روحانیهای محترم شما موظف به دخالت این دنیا و آن دنیای مردم هستید .

    نگزارید اجناس گرون شود . حضرت علی (ع) فرموده . خدا حق خود را با حق مردم یکسان نموده است هرکس حق  مردم را ادا کند حق خدا را ادا کرده است .

    حضرت خمینی ره  فرموده است که من پیر و ناتوان هستم شما جوانید بگردید هر جا فسادی را یافتید نابودشکنید .

    روحانیهای محترم شما موظف به دخالت دنیا و آخرت مردم هستید .از حق مردم دفاع کنید .

    بیت المال چند نوع است؟

    حقوق هر نفر  از بیت المال چند تومان است ؟

    کارگران ساختمانی اهمیت شغلی ندارند چه جوابی دارید بدهید ؟

    کارگر قرار دادی  است که در بعضی جاها مواد غذایی امنیت سلامتی را ندارند . و قرار دادها تک برگ و فقط شرکت دارد و  قرار داد نیز  جا خالی دارد و دفاع  ندارند فقط امضا کن  برو . از حق خود و دیگران موجب اخراج میشود

    ....................

    الله اکبر                  الله اکبر                           اللله اکبر

    یا حق تعالی .   الله اکبر .

    یا حسین (ع)  خون خدا .

    روحانی های محترم .

    لطفا کاری کنید .

    گویند خیلی از اجناس دارد قیمتها میرود بالا .پس شما چه کاره اید .؟

    پیامبر (ص) و امامان(ع) جانشین خدا بوده اند . یعنی حرف آنان حرف خدا بوده است.

    و الان شما جانشین آنان (امامان و پیامبرص) هستید و سلسله مراتب حرف شما باید حرف خدا باشد .

    پس بپا خیزید و دور از هر گونه ناهنجاری و...... هر گونه نکته منفی از حق مردم مظلوم دفاع کنید و از همه مهم تر  امر به معروف و نهی از منکر هست . که پیشه کنید .

    یاحسین(ع)

    یا حق تعالی.

    الله اکبر .

    یا حسین خون خدا .

    شاید شماهم از این حرفها نیز شنیده باشید . مثل واقعیت است ولی خیلی فرق دارند . بعضیها پرسیده اند . شما چرا گویید یا علی (ع) یا محمد (ص)  یا ابولفضل (ع) و......... تا خدا هست چرا؟ جواب چون بنده آدم پاکی نیستم و از خدا شرم دارم که حاجتم را از ایشان به طور مستقیم بگیرم ..... و کوچکترین خاندان پیامبر (ص) حضرت علی اصغر (ع) را بین خودم و خدایم واسته قرار میدهم تا خدا به خاطر آن و آنانی که پیشش عزیزند مرا یاری دهد . بنده هرچه خوب باشم به معصومین (ص) نمیرسم و هرچه نیز دارم از لطف و کرم آنان است . هم وطنان گرامی حضرت فاطمه (ص) همیشه برای مردم دعا میکرد . و بیاییم برای همه دعا کنیم . روایت است که هرکسی دعا برای مردم کند  فرشته های  خیر گویند 2برابر خودت .

    عزیزان در بالاها در باره سبیل  عرض شده که چه معنی دارد . و حال در باره ریش نیز نظرم را تقدیم میکنم .از حضرت علی (ع) خواستند . یا امیرالمومنین (ع)چه خوش بود اگر ریش خویش را خضاب و  رنگ میفرمودی . فرمود خضاب آرایش و زینت است . و ما گروهی مصیبت زدگانیم .

    بله همه امامان (ع) و پیامبران (ص) ریش داشتند و از جامعه حال و دیروز نیز پیدا است که اگر یکی از اقوام کسی خدا نکرده فوت کند نزدیکان ریش را تا 40 روز نمیزنند . ریش مصیبت شاید تا40 روز  است و مولاهای ما کوتاه میکردند و همیشه ریش داشتند . چون یا از خاندان پیامبر (ص) شهید میشد و یا از یارانشان .و شاید گناهان ما و ....... ما مصیبت بوده برای معصومین (ص) . و مصیبت شیطان از همه مصیبت ها  سنگین تر است که ریشش  به زمین میرسد و .

    کلمات خوب مثل الله اکبر مثل یا حق تعالی مثل اول آخر یار مثل صلوات و مثل ..... خشم شیطان را سر می آورد . بر محمد و آل محمد (ص) صلوات بفرستید .

    دعا کنیم که برف و باران خیر دار بیاید . و مردم از همه بیماریها بدور باشند . و همه مریض ها خدا به لطف و بخاطر معصومین (ص) شفا عنایت بفرماید .و....

     

    یا حق تعالی .

    یا حسین (ع) خون خدا .

    بر محمد و آل محمد صلوات بفرستیم .

    در این مرحله برویم به سوی دعا .

     در مرحله گذشته در باره دعا کمی عرض شده روایت است که دعای برادر پشت برادر . یعنی برادر دینی . و روایت است که دعا برای مردم . به به ملائکه های خیر جواب میدند 2 برابر خودت . خدا نکند کسی نیتش بد باشد . خدا نکند که کسی بیخودی کسی را نفرین کند .

     آموخته ام که در زمان ادان  و در زمان باران آمدن و در زمان غروب آفتاب که زرد رنگ است . و در زمان غذا خوردن بهتر است آخر سفره . دعا کنیم . که در آسمان باز است به روی ما . وقتی که غذا خوردیم و سفره هنوز جمع نشده دعا کنیم  چون صاحب سفره خدا است که اگر آن نعمتهای خوبش را از ما بگیرد و یا مریضی بگیریم و نتوانیم از آن غذاها ی  خوب بخوریم تکلیف چیه و...... .

    دعا .

    یا حق ظهور آقا امام (عج) را هرچه زود تر برسان .

    خدایا به حق محمد (ص) و آل محمد ملت  ایران اسلامی  را از بلالهای 6 طرفه محفوظ به فرما .

    خدا یا به حق شهدا رفتگان ما را ببخش و بیامرز .

    خدا یا به حق آبروی مادر امام حسن(ع) و امام حسین (ع) ما را در 2 دنیا روسفید بگردان .

    یا حق به حق امام زمان (عج) عرق آبرو به پیشانی هیچ فردی نشیند .

    یا حق ما را به خودمان واگذار مکن . و هدایت گر ما خودت باشی .

    یا حق همسادگان ما را از بلاها و آفتها به دور کن.

    یا حق نیت خیر ما و همسادگان ما را  اجابت گردان .

    یا حق روزی ما و همسادگان و خویشاوندان ما را عنایت بفرما.

    یا حق آفت و بلای 72 ملت را از سر ما  بردار  به حق محمد (ص) و آل محمد و به حق مادر امام حسین وامام  حسن(ع).

    یا حق یا حق هرکه از عزیزان ما   و این جمع  فرزند ندارند و طالب فرزند هستند به حق حضرت علی اصغر (ع) فرزند مورد نظرشان را بر حق عنایت بفرما .

     یا حق  یا حق  هرکسی فرزند مورد نظری را از تو میخواهد بر حق و به حق خودت و به حق معصومین (ص) فرزند مورد نظرش را عنایت بفرما .

    یا حق پشتیبان سربازان بر حق ایران اسلامی باش.

    یا حق هر کسی در هر زبانی و در هر شغلی و در هر مقامی ودر هر آیینی و در هر جا که هست به ایران و ملت ایران خدمت صادقانه انجام میدهد در پناه خود محافظتش بفرما و  نقشه دشمنانش را نقش بر آب بفرما .

     

    یا حق هر کسی در هر زبانی و در هر شغلی  و در هر مقامی  و در هر آیینی و در هر جا که هست به ایران و ملت ایران خیانت میکند نابودش بفرما

    خدایا نفس شیطانی ما را بکش .

     خدا یا   نفس ما را نفس حسینی (ع) بگردان .

    یا حق ما را لال از دنیا نبر .

    یا حق جوانان مملکت ما را در پناه خود محافظت بفرما .

    خدایا مارا در کنار مظلومین قرار بده .

    یا حق ما را ظالم از دنیا مبر .

    یا حق شفای همه مریضها را عنایت بفرما .

    آمین یا رب العالمین .

     آمین یا حق تعالی .

     

     

     

     

     

     

     

    یا حق تعالی.

    الله اکبر .

    یا حسین خون خدا .

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    بنده خودم را کامل معرفی مینمایم در خدمت شما عزیزان .

    تا در صورت لازم در حال و یا در آینده بتوانید با بنده تماس حاصل فرمایید امید است که از شما عزیزان استفاده لازم را ببرم .

    علی شلاله وند

    همراه 09128611983

    تلگرام    09108447205

    یا حق تعالی.

    الله اکبر .

    حمد وسپاس مخصوص حقتعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است.

    نظر در باره رأی  .

    آیا رأی همان بیعت زمان امامان (ع) است ؟

    آیا زنان هم میتوانند رأی بدهند ؟

    برابر اقیانوس بیکران قرآن  رأی  مرد و زن چگونه است؟

    نظر در باره افراد بیکار .

    مثالا ایران اسلامی 80 نفر جمعیت دارد . 20نفر سرمایه دارند و 25 نفر برای آن 20 نفر سرمایه دار کار میکند . میشود 45نفر سرمایه دار  و شاغل . میماند 40 نفر دیگر شاید از 40 نفر الباقی 20 نفر نیاز به کار نداشته باشند به هر حال . میماند 20 نفر دیگر . سرمایه ندارند و کار هم ندارند و کار هم نیست کار کنند . پس باید چه کار کنند ؟

    و از افرادی که  مشغول کارند شاید حقوقشان کفاف زندگیشان نمی کند؟

    پس تکلیف چیه؟

    جواب . آیا بهتر نیست که بازنشستگی را 20 سال کرد تا به افراد دیگر کار برسد ؟

     

    ایا بهتر نیست که هر فردی که کار میکند مبلغی به خزانه بیت المال واریز شود و بیت المال کاملا کنترل شود و بین همه مردم بطور عادلانه تقسیم شود تا به همه سودی رسد و افراد بیکار بتوانند از آن مبلغ زندگیشان را بچرخانند ؟

    خودما به جای آن افراد بیکار و یا ناتوان کار که نمی توانند کار کنند . چه کار کنیم ؟ خرجی میخواهیم . گوشی میخواهیم . خونه خوب میخواهیم . وسایل زندگی . ماشین . تفریح زیارت . و............. چه کار کنیم ؟

    روایت است که یک ساعت فکر درست برابر است با 70 سال عبادت است .

    روایت است که هرکسی امروزش مثل دیروزش باشد بازنده است .

    الله اکبر .

     

    یا حق تعالی .

     الله اکبر .

    براستی خیلی چیز ها از مردان بیسواد اهل حق آموخته ام که در تاریخ نیز پیدا کرده ام . و واقعیت دارد . من مانده ام این مردان بیسواد جامعه اهل حق کی بوده اند . الله اکبر . انشاءالله در آینده به کمی از علم آنان که آموخته ام تقدیم مینمایم . عزیزان شما گنجینه حقید پس مرا دعا کنید چون هرچه دارم از دعای خیر شما است . فراموشم نکنید . التماس دعا . حق نگهدار همه بر حق.

    یا حق تعالی .

    الله اکبر .

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    همراهان گرامی حتما شماهمن از اهل حق ها شنیده اید . علی اول علی آخر علی ظاهر علی باطن ....

    بله . پیگیریکنیم ببینیم یعنی چه .

    ابوذر گفت :رسول خدا (ص)به علی (ع)فرمود :هنگامی که فردا صبح وقت طلوع آفتاب شد  به صحرای بقیع برو و بر روی جای بلندی بایست   وقتی که خورشید طلوع کرد بر او سلام کن همانا خداوند تعالی او را امر کرده که تورا پاسخ گوید   بدان چه که در وجود تو است  هنگامی که فردا صبح شد امیرالمومنین (ع)در حالی که ابوبکر و عمر و جماعتی از مهاجرین و انصار همراهش بودند  بیرون آمد تا این که به بقیه رسید و بر بالای منبر بلندی ایستاد .

    وقتی که خورشید طلوع کرد  فرمود :سلام   بر  تو  ای  آفریده جدید  خدا  و مطیع او . پس صدایی از آسمان شنیده شد که گوینده ای میگفت :سلام بر تو باد ای اوا . ای آخر.ای ظاهر.ای باطن . ای کسی که بر همه چیز دانایی .

    در این حال . عمر و ابوبکر و مهاجر و انصار سخن خورشید را شنیدند و بیهوش شدند . و پس از مدتی به هوش آمدند در حالی که علی (ع) از آنجا بازگشته بود  و آنان نیز برخاستند و به سوی رسول خدا آمدند و گفتند . یا رسول الله ما در باره علی (ع) می گوییم انسانی است مثل ما . ولی خورشید او را خطاب کرد آن طور که خداوند خودش را خطاب کرده .

    پیامبر فرمود . چه شنیدید از او ؟

    گفتند : شنیدیم که خورشید گفت سلام بر تو ای اول .

    فرمود  راست گفت او اول کسی است که به من ایمان آورده .

    گفتند خورشید گفت . ای آخر .

    فرمود راست گفت . او آخرین کسی است که متعهد  امر من می شود  و مرا غسل می دهد و کفن میکند و در قبرم میگذارد .

    گفتند . شنیدیم خورشید گفت ای ظاهر .

     فرمود . راست گفت . او آن کسی است که علم مرا ظاهر میکند .

     شنیدیم  .  میگفت ای باطن .

    فرمود راست گفت . همه سر مرا پنهان میسازد .

    گفتند . شنیدیم . میگفت ای کسی که به همه چیز دانایی .

    فرمود راست گفت . او داناترین فرد است نسبت به حلال و حرام و سنن و واجبات و آن چه شبیه آن است .

    پس بر خاستند و گفتند محمد ما را در تاریکی شدیدی انداخته است و از در مسجد خارج شدند .

    از کتاب . علی (ع) و مناقب . ص 110  -  108

    یاحق تعالی .

    الله اکبر . یا حسین (ع) خون خدا .

    بنده در سالهای گذشته با چه افرادی حرف میزدم که جامعه روحانیت باید به مردم آموزش فن دفاع را یاد دهند . یاد دهند اگر از مقامی فسادی را دیده اند و یا رشوه خوری دیده اند و یا بیعدالتی و یا کم کاری و یا دزدی دیدند . نباید به همه روحانیت و .... ناسزا گفت بلکه باید آن فرد در هر سمت و یا پست و مقامی هست دادگاهی نمایند و به اشد مجازات برسانند . (عدالت هیچ مرزی را نمیشناسد )اما تظاهرات و ناهنجاریها..... جرم دارد .

    شفاف سازی///////////......شنیده شده که افرادی هستند که در راس کارند و کلی در هر برج حقوق میگیرند .

    ویا بعضیها هستند که مثال یک میلیون و پانصد هزار تومان حقوق میگیرند و اگر به فیش حقوقیشان مراجعه شود همان است ولی  گویند ده ها میلیون تومان پاداش میگیرند در هر ماه و اگر به فیش حقوقیشان مراجعه شود مجرم نیستند  . پس روحانیهای محترم و رهبر محترم شما از آتش جهنم بترسید و دگر نیاز نیست شما را دعوت به امر و نهی نمایم چون شما فرق دارید . داناترید . پس فعال شوید مجرمین را دستگیر نمایید و به اشد مجازات برسانید. و بهتری فن دفاع این است برای  . یک کلاغ چهل کلاغ . از رهبر محترم گرفته تا کمنامترین افراد که در راس کار دولتی و... هستند دفترچه راهنما داشته باشند . از قبیل اینکه وظیفه آنان چیه؟و چقدر حقوق میگیرند ؟ و 30 روز گذشته چه کاری را انجام داده اند .؟آیا خدمت گذارند و یا رئیسند  یعنی چه.  شنیده شده که همه گویند ما خدمت گذاریم .  ؟  از همه مهم تر الان پیاز خیلی گران شده است . قلنجان . دارچین . حل . و ..... خیلی گران شده است   چرا  با آمدن کرنا خیلی اجناس گران شده است . آیا گران کردن دست مردم است یا دولت و یا دست دلالان است ...... ؟یاحسین خون خدا.

    آمد بوده رفته پیاز بخرد  بخاطر گرانی دست خالی برگشته . یار فقیر فقرا کی؟ یار گرسنه ها کیه ؟ شکم گرسنه چه جوابش است؟ پای برهنه چه ثوابش است ؟

    به نظر بنده دولت موظف است که برای سلامتی جامعه ماسک مجانی در اختیار مردم قرار دهد . اول اطراف مرز و روستاها و بعد شهرهای کوچک و بعد ........ پایتخت .

    .......

    یاحسین خون خدا

     

    یا حق تعالی

    حمد و سپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    آیا از اهل حقی  شنیدید که گفته باشد  ناراحت نباش  دست علی دراز است .

    در آقیانوس بیکران قرآن  کتاب علی(ع)و مناقب ص187-184 حدودا آخرای  (ابر. مرکوب علی(ع) ) آمده . وقتی مردم معجزه از حضرت دیدند  عرض کردند چرا با معاویه نمیجنگی  خدا این قدرت را به تو داده است .

    حضرت علی (ع) . فرمود. به خدا قسم اگر بخواهم . این دست کوتاهم را در این سرزمین پهناور شما دراز کنم . و با آن در شام بر سینه معاویه میکوبم  و از ریشش خواهم کند .پس دستش را دراز کرد و برگرداند  و در آن موهای زیادی بود .  مردم تعجب کردند . ولی بعد از این واقعه . خبر رسید که معاویه در همان روز که علی (ع) دست دراز کرده بود . از تختش افتاده و غش کرده و  سپس به  هوش آمده و در حالی که مقداری از موهای شارب و ریشش کنده شده است .

     

    یا حق تعالی .

    یا حسین خون خدا

    سلام .

    هو اول و آخر یار 

    آفرین بر اهل حقها  در اوایل آمدن کرونا هم نذر کردند و هم بسیار دعا برای مملکتمان و جهانیان .

    آفرین بر شیعیان که خیلیها با ما همرزم شدند و یا در جاهای دیگر نذر دادند و هم دعا کردند .

    دعای باران .

    مردم از کمی باران به حضرت علی (ع) شکایت کردند . و حضرت از خدا طلب باران کرد  و فورا  باران نازل شد. به طوری که از زیادی آن به او شکایت کردند . و باز دعا کرد تا از میزان باران کم شد .(اثبات الهداه  ج 2 ص 468)

    روحانیهای محترم  به نظر بنده نباید اماکن مقدس را ترک کرد بخصوص مسجد که سنگر هستند . واما باید سربازان خوبی وارد این سنگر شوند که تیر دعایشان به ارش خدا برسد و از میزان بیماری کرونا کم نمایند و یا نابودش کنند . فراموش نشود با احتیاط  احتیاط احتیاط .

    دعا دعا دعا فراموش نشود . قربانی . صدقه . نذر . نماز نذر و کمک به فقرا و کمک به .... به راه راست رفتن و دیگران نیز دعوت کردند و..... باور کنید وای  اگر تیر دعا به هدف بخورد  به عرش برود  رحمت میبارد.

    در زمان باران و در زمان اذان ودر زمان بعد از نمازها و در زمان خوردن غذاها بر سر سفره دعا کنیم

    چه خبر است زمان نماز میخانیم زود میرویم  بعد از نماز دعا  دعا  دعا 

    باور کنید ظهور آقامان (عج)نزدیک است صدای پایش میآید .

    خدایا ببخش ببخش ببخش مارا .

    خدایا مراد و مطلب همه را بر آورده خیر بگردان .

    خدایا نفس شیطانی ما را بکش و نفس حسینی را بجایش بکار .

    خدایا پشت پناه سربازان اسلام باش برحق.

    خدایا همه مریضها را شفا بده .برحق .

    خدایا مشکل مردم را بر حق حل بفرما.

    خدایا تهیدستان را وسعت رزق بر حق عنایت بفرما .

    خدایا همه مارا به راه راست هدایت بفرما

    خدایا لقمه حرام به خورد هیچ یاری ندهی .

    خدایا روزی همسادگان ما عنایت بفرما برحق .

    خدایا روزی همه مارا عنایت بفرما برحق .

    خدایا حق افراد  برحق حلال ما کن .

    خدایا حق 14 معصوم (ص) بر ما حلال کن .

     خدایا ما را از قطار حقیقت خارج نکن .

    خدایا مارا در راه و رسم 14 معصوم (ص) قرار بده .

    خدایا رفتگان ما همه را ببخش و بیامرز .

    خدایا ما را در این دنیا طوری هدایت فرما که رستگار شویم و تو نیز خوشنود .

    خدایا جوانان مملکت ما را به راه راست هدایت بفرما .

     خدایا هرکسی در هر شغلی و در هر مقامی و در هر زبانی و در هر لباسی به ایران و ایرانیان خدمت صادقانه مینماید در پناه خود محافظتش بفرما .

    خدایا هرکسی در هر لباسی ودر هر شغلی و در هرمقامی  به ایران و ایرانیان خیانت و فسادی انجام میدهد به بلاهای 6 طرفه مبطلایش گردان و نابودش فرما .

     

     

     

    یا حق تعالی .

    الله اکبر.

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    محمدیا (ص) صلوات بفرستند

    پیشاپیش سال نو را بر عموم ایرانیان عزیز تبریک عرض مینمایم .

    انشا الله یال پربرکتی برای همه باشد .

    دور از دورنگی . دور از بلاهای 6طرفه . دور از هر نکته منفی . دور از نفس شیطانی . دور از خسیسی .

    خدا یا   همه مارا به راه راست و صراط مستقیم هدایت بفرما . خدایا گذشته گان ما را ببخش و بیامرز  و خدایا لقمه حرام به خورد هیچ یاری نده . خدایا ظهور امام زمان (عج)را هرچه زود تر برسان . خدایا روزی همسادگان ما و اقوام ما و همه را عنایت بفرما . خدایا کاری کن که ما از آتش جهنم و دوزخ به دور باشیم . ........

    کرم  مهدی آخر زمان هو اول آخر یار

    یا حق تعالی .

    یا حسین (ع) خون خدا .

    الله اکبر . محمدیا (ص) صلوات بفرستند .

    سال نو بر همه مبارک باد انشاالله.

    امروز شهادت امام موسی کاظم (ع) است .

    به همه اهل حق های محترم و شیعیان محترم و روحانیهای محترم و همه و همه دوستداران گرامیش عرض تسلیت دارم . عزیزان امید بنده بعد از خدا به دستان مبارک شماست که برای دعا به آسمان میبرید . اگر لایق میدانید بنده را نیز دعا کنید . خدا خیرتان بدهد برحق .

    09128611983                      09108447205

    التماس دعا

    یا حق تعالی.

    یا حسین (ع) خون خدا .

    حمد و سپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    رهبر عزیز .

    روحانیت عزیز.

    ملت عزیز .

    مردم عزیز.

    دعا کنیم که از شر بلاهای 6طرفه بدرور باشیم .

    دعا کنیم که از شر شیاطین شرق و غرب به دور باشیم .

    و خدا مارا یاری دهد و هر مظلوم دیگر در روی کره زمین .

    نظر بنده در باره بیماری کرونا  . این توست امریکا و... بوده است . و نظرش فلج کردن اقتساد کشور چین بوده است و.... و ورود هر نوع کالای امریکایی و  دوستانش  .......چه بطور مستقیم و چه بطور غیر مستقیم  حتما کاملا بررسی شود و از هر گونه آلودگی و بدی کنترل نماییم .

    09128611983                        09108447205

    التماس دعا .

    یا حق تعالی .

    الله اکبر .

    یا حسین(ع) خون خدا.

    هم وطنان  گرامی در عالم رویا آنچه که دیدم را مینویسم  قبول دارید  داشته باشید قبول ندارید نداشته باشید.

    حدودا تاریخ 1398/10/12 خوابی دیدم .

    و و بعد سر کار رفتم با آقای محمد امج.... . آقای ابولف.....در میان گذاشتم و آنان نیز زیاد میلی نداشتند که درست باشد یا نه .

    شرح خواب چنین بود .

    دیدم که جوی آبی لبریز از آب است و زیر جوی آب و بالای جوی آب کشاورزی مردم بود . سرسبز و بلند بود . و آب جوب داشت میرفت آب جوب گل آلود بود مثل آب بهاری . و در راه دور  امام حسین که چراغ طوری در دست داشت و بیلی نیز در دست داشت آبیاری میکرد . و بنده میخواستم که خودم را به امام حسین (ع) برسانم طول کشید و خیلی سخت بود اما خودم را رساندم به امام (ع) و وقتی رسیدم به پیشش دیدم نیستش غیب شد و نوری که دایره ای بود دیدم که انگاری خودا بود . الله اکبر خیلی قشنگ و زیبا و دوست داشتنی و هیجان انگیز بود و منهم داخل نور میچرخیدم و دستانم را باز کرده بودم و همش میگفتم ای خدا تو چقدر بزرگی هرجا رفتم تو نیز در آنجا بودی ....و ناگهان بیدار شدم  و برای دوستانم تعریف کردم و گفتم که برای مردم ایران بلا در راه است  (اتفاقی بد ) میافتد خدا به خیر بگذراند .  بعد از 14 - 13 روز اتفاق اختشاشات و اعتراضات و تظاهرات رخ داد

    . و در چند روز قبل از شهادت سردار سلیمانی (ره) خواب دیدم که از غرب به ایران اسلامی حمله شده . وبنده داشتم میرفتم که به مردم خبر بدهم . مرا دستگیر کردند و از آنان خواستم که مرا رها کنند تا بروم مردم را باخبر کنم مرا آزاد کردند و به مردم رسیدم  مثل اینکه آنان از خودی بودند . ... بیدار شدم

    یا حق تعالی .

    یاحسین(ع) خون خدا .

    الله اکبر .

    روحانیهای محترم سلام هم وطنان سلام .

    وقتی که ستم شاهی نابود شده است . نباید ریشه اش وجود داشته باشد . اما متاسفانه وجود دارد . که اشاره هایی شده است و اینک توجه شما را به این نوع دیگر را آشنا مینمایم و.

    مثال  . کسی دختر و یا خواهرش را شوهر داده اند  را راهنماییهای لاز به عمل بیاورید . برخورد از جاهایی دیده ام که گویند داماد را باید فلانش کرد .

    داماد باید ....

    حدودا آموخته ام که . روزی امام موسی (ع) در مزرعه اش با چند نفر از خدمت گذارانش مشغول کار بوده اند که دیدند یک نفر ناشناس به طرفشان میرفته است . و امام (ع) پیش رفته و با التماس آن نفر را روی ابایش نشانده و بعد از لحظه هایی آن نفر رفته و بعد خدمتگذاران امام (ع) عرض نمودند که آقا چرا ابایت را زیر آن انداختی ....؟ امام (ع) فرمودند که آن داماد ما است آن لباس و غذا و تربیت و......... را بر عهده دارد و قابل احترام ما است ....

    اگر ناقص است ببخشید ولی حدودا بد نیست که برخورد با داماد و عروس را بدانیم .

    روحانیهای محترم فردای قیامت نگویید ندانستیم .

    بدانید بدانید  بدانید . که بی احترامیهایی نسبت به دامادها را دیده ام و حدودا تقدیم نمودم .  کرونا مساجد را هم بسته فعلان . چکار کنیم . نظرات بنده این بود که در مساجد همه و همه باهم همفکری نماییم . پس حالا با شبکههای سراسری مردم را امر به معروف و نهی از منکر نمایید . در خانه بهتر است بمانیم بمانیم . دعا یادمان نرود . زمان اذان وقت آمدن باران .سر سفره بعد از غذا و....

    دعا کنیم که باران خیر دار بیاید .

    خیلی دعا کنیم .همیشه دعا کنیم . چون خدا دوست دارد  صدای ما را بشنود . دعا . تشکر . شکر راز ونیاز و نمازهای نذر و...

    التماس دعا .

    یا حق تعالی

    الله اکبر

    هو اول و آخر یار .

    هو یعنی ذات پاک خدا یعنی خدا هو یعنی او و او خدا است .

    یعنی در اول و آخر هر کاری خدا یار است .

    هموطنان گرامی در بحثی بنده از بعضیها شیعه مذهب پرسیدم که یا ضامن آهو یعنی چه ؟ خیلیها گفتند که نمیدانیم و یکی گفت حتما آهو رفته وام ازدواج بگیره  ضامن  خواستند امام رضا(ع) ضامنش شده است. 

    نظر شما چیه هموطنان گرامی .

    نظر بنده این است مختصر بلدم تقدیم میشود.

    در خراسان مردی اسم صیاد بود . صیاد یعنی شکار چی.و صیاد روزی آهویی را شکار میکند و در دام خود گرفته است و در این حین آقا امام رضا (ع) که بر اسبی سواره از آنجا میگذشت آهو امام را دید دست به گریه و زاری زد امام نزدیک رفت و آهو به امام عرض نمود که من 2 بچه دارم که شیرم را نخورده اند و امام از صیاد آزادی آهو را خواست  تا برود 2 بچه اش  را شیردهد و دو باره برگردد به دام صیاد . اما صیاد گفت عرب مگر حواست نیست آهوی وحشی مگر برمیگردد  امام (ع) فرمودند که بله برمیگردند ولی صیاد قبول نکرد . صیاد ضمانت خواست و امام (ع) که خزانه دار آن زمان بود فرمودند که باشد گنج خزانه به گرو آهو بگذار برود تا غروب که خورشید غروب نکرده آنهم برمیگردد صیاد قبول کرد و آهو را رها کرد . آهو فرار کرد به طرف بچه هایش وقتی به نزدیک رسید دید که گرگی روی بچه هایش است آهو گفت اگر بروم پیش بچههایم گرگ من میخورد و اگر بروم به طرف صیاد صیاد مرا رها نمی کند . در این فکر بود ناگهان برگشت و گفت بروم ضمانت امامم (ع) را به جا بیاورم . و ناگهان گرگ صدا زد که ای آهو کجا من ملائکه ای  هستم از جانب خدا  ماهم میآییم ناگهان آهو جلو و گرگ و بچهها پس و پیش رفتند به طرف امام و صیاد . و در این فاصله خورشید داشت نزدیک غروب شدن بود که صیاد رفته بود به شهر خراسان و جار زده بود که ای مردم بییایید این که گویید امام است دروغ گو است و..... مردم گرد و خاک برپا شده بود به طرف امام (ع) تا ماجرا را ببینند . اما دیدند که آهو و گرگ و بچههایش بر سر قرار حاضر شدند  تا ضمانت امام (ع) به جا آورند .......

    بر محمد و آل محمد (ص) صلوات بفرستیم .

    ای امام رضا قربونت خاک پای آهو و زبارت را بوسه میزنم . مرا فراموش نکنی هر چند که از آهو نیز پایینتر هستم فدایت .

    یاحق تعالی .

    الله اکبر .

    یاحسین خون خدا .

    نظرم در باره ملت و دولت و بیت المال تقدیم مینمایم .

    دولت  و ملت  هردو 2 باهم باید باشند ویار و پشتیبان و غمخوار هم باید باشند .

    دولت فدای ملت و ملت فدای دولت .

    هر دو نیز ایرانی هستند .

    اما دولت قسم خورده است که با تمام وجودشان باید از حق مردم و آب  و  خاک ایران دفاع نمایند .

    پس دولت و رهبر و روحانیهای محترم .شما بار سنگینی از تمام حق و حقوق و بیت المال و ..... مردم را بر دوش گرفته اید .

    شما گویید ما خدمتگذاران مردم هستیم .

    حالا با این وضعیت که پیش آمده (بیماری کرونا ) باید در خانه بمانیم . تکلیف مردم چیست ؟

    خرجی نمیخواهند .؟

    بسم الله  بیت المال چقدر است حق این ملت است و به ملت دیگر جائز نیست داده شود . مگر با اجازه این ملت .

    پس بیت المال بین همه و همه  ایرانیان  تقسیم شود .

     و اگر خواستید که به ملتی دیگر در کشوری دیگر کمک نمایید باید شماره حسابی به اسمی به مردم معرفی نمایید و از مردم ایران و... بخواهید تا به این شماره حساب و... هر مبلغی که راضی هستند کمک کنند و آن مبلغ نیز برای همان جا است نه جای دیگری.

    اصلاح برابر اقیانوس بیکران قرآن حاضرم .

    09128611983                                         -                      09108447205

    التماس دعا

     

     

    یاحق تعالی .

    اله اکبر .

    یاحسین (ع)خون خدا .

    حمد وسپاس مخصوص حق تعال است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    پروردگارا نیت مارا به خیر بگردان .

    پروردگارا سپاسگذاریم که مارا تنها نگذاشتی و راهنماهایی همچون چراغ راه یعنی 14 معصوم (ص)برای ما فزستادی . بحق آبروی  حضرت فاطمه زهرا (ص) یار و پشتیبان ما باش .

    به حق حضرت علی اصغر (ع)  کشور مارا و ملت مارا از هر گزند و آسیبی  و بلاهای 6 طرف محافظت کن.

    پروردگارا ما را از لقمه حرام بر حزر کن .به دور کن .

    یا حق مارا از فقر و تهی دستی به دور کن  . که فقر کلید هر شری است .

    که امام علی (ع) چنین فرموده است . از دری که فقر وارد بشود از در دیگر ایمان میرود .

    پروردگارا روزی همسایه های  ما را  و خیشان ما را عنایت بفرما .

     پروردگارا جوانان  و همه مارا به راه راست هدایت بفرما .

    پروردگارا   مراد و نییات مارا  بر حق بر آورده کن .

    پروردگارا رفتگان ما  را ببخش و بیامرز .

    پروردگارا  ما  را  از عذابهای این دنیا و آخرت بدور کن .

    پروردگارا ما را تحت آزمایش قرار نده .

    پروردگارا  تمام مریضها را شفای عجز عنایت بفرما .

    پروردگارا همه مارا از هر نوع مریضی بدور فرما .

    پروردگارا ما را چونان بساز که در طول زندگیمان تو از ما راضی باشی . و تحت امتحان قرار مده .

    آمین یاحق تعالی .

     

     

    یا حق تعالی .

    الله اکبر.

    یاحسین خون خدا .

     سوال .

    چرا به معصومین (ص) متوصل میشویم . آنها که نیستند به قول خیلیها مرده اند . کاری ازشان بر نمی آید .

    جواب .

    در قصه های قرآن آمده است که پیرو پیامبران (ص) گذشته در زمانهای سخت به پیامبرشان ملحق میشدند و از آن می خواستند که کمکشان کند و او دعا کند  .... که چنین شده است و دعای پیامبر(ص) آن زمان برآورده شده است .

    سوال .

    آن پیامبر که به حضورش میرفتند  زنده بوده و امروز که پیامبر اسلام و امامان (ص) مرده اند .

     جواب .

    مگر خدا نفرموده است که مردن پلی است که انسان را به دنیای دیگر متسل میکند . مگر نمیگوییم که باید خوب باشیم  ..... تا به بهشت برویم .

    پس چه طور فنا شده اند  و فنا میشویم .

    و در زمان پادشاهی ستمگر . که پیامبری آمده بود و مردم را به راه راست و صراط مستقیم و خوبی و حلال و حرام و.... آشنا مینمود و دعوت مینمود . پادشاه به مردم گفته بود ای مردم مگر چند بار من دعا نکرده ام برای شما باران آمده است چطور من بدم .؟

    پیامبر آن زمان گفت مردم بیایید الان برویم بیرون و این پادشاه  دعا کند تا باران بیاید . ببینیم درست است . و پادشاه قبول کرد

    بیرون رفتند و پادشاه جلو رفت و دعا کرد  که باران بیاید و باران آمد و. اما پیامبر همان زمان که وجود داشت گفت همان دستانت را بالا ببر و  ما کف دستانت را ببینیم و بلعخره دیدند و دیدند که  استخوانی در دست دارد و پیامبر خدا فرمود ای مردم این استخوان پیامبر گذشته است و خدا را قسم میدهد به این اعزای  پیامبر که باران بیاید و باران هم میاید . فقط بخاطر استخوان آن پیامبر (ص) .

    بله . پس ما معصومین (ص) را بین خودمان و خدایمان واسته قرار میدهیم .

     

    التماس دعا

    شما میتوانید .

    شما میتوانید .

    شما میتوانید.

    پس مرا دعاکنید .

    پس جامعه را دعاکنید .

    ..............................

    هرچه که دارم از دعای خیر شما است .

    محمدیا (ص) صلوات بفرستند.

     

    09128611983

     

    یا حق تعالی .

    الله اکبر .

    یا حسین (ع) خون خدا

    روحانیهای محترم .آیا خبر دارید که در برنامه پاشو پاشو کوچولو  در  شبکه پویا  بچه ها ساعت 11صبح ./. خوراکیهایی را 

    به نمایش میگذارند و خوراکیهایی که برای بچهها خوب است . توضیح میدهند . ؟

    ولی یک معدیونی برای همه دارد . برای همه گناهی نیز دارد .

    میدانید چطور ؟

    این طور.بچه ها وقتی که میبینند که آنها در تلویزیون دارند مربا و یا عسل و یا .......  میخورند  . و تبلیغاتهای دیگر را میبینند . از پدر و مادر  از همان خوراکیها میخواهند . شاید بغضیها نداشته باشند و شاید بعضیها توان خریدن راهم نداشته باشند .

    روحانیهای محترم . بگو ببینم شما کی هستید ؟  و وظیفه شما در باره این موضوع چیه ؟ چیه؟ چیه؟ الله اکبر  الله اکبر  الله اکبر .

    یا حق تعالی .

    الله اکبر.

    حمد وسپاس مخصوص حق تعالی است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

    سلام .

    روحانیهای محترم آیا شماهم شنیده اید که بعضیها گویند که این بیماری کرونا  توسط امریکا بوده است چون دیده که کشور چین دارد پیش روی میکند از نظر اقتصاد . و امریکا این حرکت را انجام داده است که اقتصاد چین را به خواباند .

    اما چرا خودش گرفتار شده ؟

    اگر کار امریکا باشد . حتما دارویش هم از قبل درست کرده است . ......

    و  شنیده ام که  این کار خود چین بوده  و دارویش هم حتما دارد . و میخواهد از دارویش درآمد خوبی به دست بیاورد........

    به هر وسیله که بوده است یا کار کشوری بوده و یا درد خدایی است . حتما مواظب شرق و غرب باشیم .

     امریکا - اسرائیل - اسرائیل - اسرائیل - کوفیان و......

    کار دشوار شده است .

     گویند یا علی (ع) گفتن برای کارهای سخت است .

    همه باوضو و یاعلی گویانه  دست به دعا برداریم .

    یا علی (ع) مدد

     

    یاحق تعالی.            الله اکبر.                 

    یاحسین (ع) خون خدا.      

    روحهانیهای محترم نظر بنده در باره  چند مرحله گذشته و آینده .

    جنگ تحمیلی . دیدید که در آن زمان همه با هم بودیم و دعای وحدت داشتیم و دعا ها  ..... داشتیم و بخشش داشتیم و هرکسی هر نوع کمک به جنگ تحمیلی مینمود و محربانی و ..... زیاد بود و دین و انصاف زیاد بود و پیروز شدیم .

     

    اما در حال حاضر به نظر بنده ما شکست خورده ایم . یعنی از 2 فریضه بزرگ الهی امربه معروف و نهی از منکر خوب استفاده نشد و روز به روز جمعیت مساجد کم شده بود حتما به یاد داریم . و بیعدالتی زیاد شده و فساد زیاد شده و احترامات به بزگترها و... کم شده و طلاق زیاد شده  و از بیت المال  که حق صغیر و کبیر است اختلاس ویا ...... شده و بعضیها با ترفندهایی از بیت المال  وامهای کلان برده اند و بعضیها که مستجر و کم درآمد و نیازمند هستند حتی برای وام ازدواجشان معطل مانده اند .... بعضیها خیانت و یا فساد نمودند و بعضیها با دین و با ایمان  ولی سکوت کردند وای به روزگار هر 2 تاشان . در اینجا ما شکست خورده ایم

    بله ویروس کرونا آمده و همه را در خود میپیچد و بنظر بنده میخواهد خیلی هارا از پا در آورد . و هنوز هست . مواظب باشیم  باز هم  از  بلاهای  6 طرفه نیاید . داررویش فقط 14 معصوم (ص) است ملحق به آنان و اجرای دستوراتشان . نه فقط اسم آنان . دعا. کمک به فقرا . کمک به ناتوانان . احترام به پدر و مادر و بزرگترها . ادای حق همسر . ادای حق همساده . ادای حق همدیگر و.....

    اما   اما   اما   همش به فکر کرونا نباشیم در آینده بنظر بنده خطر از شرق و غرب و.... برای ایران اسلامی وجود دارد حالا کی نمیدانم ولی میدانم که به ایران حمله خواهد شد پس احتیاط  این است که از همین الان مرزها را محکم کنیم  و  ایمانمان را محکم کنیم  دعا و سجده و نماز یومیه و نماز نظر و. کمک و ......

    صدای پایش دارد میآید (عج)

    التماس دعا

    یا حق تعالی .                 الله اکبر.

    یا حسین خون خدا .

    هو اول و آخر یار .

    سلام .

    روحانیهای محترم  حدودا نزدیک 20 سال  شاید بیشتر است است که بنده در باره دین اهل حق دارم عرایضم را به خیلی جاها تقدیم نموده ام  . و از وقایع هایی که قبل از ظهور به وقوع می پیوندد عرض نموده ام . چون وقتی که بچه بودم یک سری اطلاعات از بزرگان اهل حق شنیده بودم  و آنها را دیدم به وقوع پیوست و بقیه نیز تسلیم شودم و قبول کردم . قبلانا  که این ابزارها نبود از کابن و کاغذ اسنفاده میکردم و نامه هایی به جاهای مختلف میفرستادم و پیش آمدهای قبل از ظهور را میفرستادم . اما از آنچه خبر داده بودم  . حیله و یا حمله شرق و غرب باقی مانده است . از هموطنانمان با افکار غلط شرق و غرب متصل بشوند و ملحق بشوند و با آنان همرزم شوند باقی مانده است وحشت مردم زلزله و طوفان و رعد و برق و کشتار افراد بیگناه و خیلیها بساط شیطان را پیشه کنند یعنی دنیا پرست شوند و بازار مردانه بازار زنانه شود و حلال از همسر سخت بیزار شود و . پدر و مادر با فرزند بی احترامی شود و جنازه رو جنازه بیافتد که شاید شده و شاید امروز است و خیلی از اهل حقها از دین رد بشوند و حتی از سیدها نیز داخل لقمه مردار بشوند یعنی لقمه حرام و خیلیها دروغگو بشوند و ...... عرض نموده بودم و گوییم گفتار خان الماس . یعنی گفتار حضرت علی (ع) اینها علمهای سینه به سینه بوده است و ای خدا این اهل حق های بیسواد کی بوده اند که زیادی این  حرفها را در کتابهای مذهبی دیده ام و حتما بقیه نیز درست است .

    آموخته ام که بعد از شهادت پیامبر(ص) حضرت فاطمه (س)زیاد گریه میکرد و هیچ کس نمی توانست آرامش کند . حتی حضرت علی(ع) تا یه موقع شد که ملائکه ای آمده خدمت حضرت فاطمه (س) و آرام آرام برایش حرفهایی زد و رفت و بعد از آن حضرت فاطمه (س) ساکت شده بود . میدانید چرا جون ملائکه تا روز ظهور برایش تعریف نموده بود و از جمله که در روز ظهور که به اذن خدا و با دست فرزندت حضرت مهدی (عج) میشود انتقام گرفته میشود و.......

    حالا میخواهید باور کنید حالا میخواهید  باور نکنید .

    اما به نظر بنده خیلی به ظهور نزدیک شده ایم .

    صدای پایش (عج)میآید .

    خدا ببین دنیا به چه روزی افتاده کشتار بیگناهان بی تقصیر . فقر در جاهای دنیا . حتی در ایران چه بیعدالتیهایی وجود دارد . فقر تهی دستی . اختلاص . ....... بی احترامی خیلیها به معصومین (ص)و........

    خدا آقا را بفرست . خدا قسمت میدهم به مادر حضرت امام حسن و امام حسین (ع)  بس است جدایی . آقا  بیا آقا بیا آقا بیا تو را مادرت حضرت فاطمه (س) . تا برنامه بعد در باره امام (عج) و ..... که آنهم می آید

    اگر غلط دارم ببخشید

    صدای پایش میآید   التماس دعا

     

     

    یا حق تعالی .                                                                                       الله اکبر

    هو اول و آخر یار .

    سلام .

    روحانیهای محترم . وقتی که امام زمان (عج) تشریف بیاورد آموخته ام که به دیوار کعبه تکیه میدهد . و صدا میزند که منم صاحب زمان و منم فرزند حضرت فاطمه و منم ......... صدایش به گوش جهانیان میرسد . و میفرماید که هیچی همراه نداشته باشید این کوله بار شتر من به همه میرسد ........ معجزه است  معجزه . کی باور کند باید هواسمان جمع کنیم این است انتقامگیر حضرت فاطمه (س) و امام حسین (ع) با چهل هزار یار میآید و با امام زمان بیعت میکند و مردم را امر ونهی مینمایند و..... 7یوم جنگ میشود و.........و شیطان را گردن میزند و کشتار گمراهان .......

    و اما در زمانی که امام (ع)خودش را معرفی میکند  از طرف دیگر شیطان میآید و آنهم خودش را معرفی میکند و به طرفدارانش گوید که به مردم کمک کنید و غذا و طلا و.... میبخشد . که خیلیها به آن ایمان میآورند و مثل آین که خری هم دارد که پشکلش خرما است و خرما می اندازد و مردم میخورند . اگر ناقص است ببخشید . راهنمایی فرمایید

    الله اکبر                  هو اول و آخر یار .                   یا حسین (ع) خون خدا .

     

    حمد وسپاس مخصوص  حق تعالی  است که حمد را بهای نعمتهایش قرار داده است .

     

     رو حانی های محترم

    بنظر بنده فسادهایی در راه است . تقدیم مینمایم  خودتان بهتر میدانید .بنده عرض مینمایم .

    احتمال دارد افرادی  3 و.... نفری خود را یاران امام زمان (عج) قرار دهند ولی آن  طرف تر  دور از چشم کارهای خیلی خیلی بد و غیر انسانی  کارهای بد از شان سر بزند . و  شاید  افرادی به عنوان غذای نذری به عده ای خیانت کنند .

    و......

    به هر حال یه چند نفری بفکر خیانت هستند نمیدونم کیه و از کجا  ولی میدونم که در باره امام زمان (عج) یه چند نفری میخواهند حرکت بدی کنند  احتمال فتنه هست  اگر باور ندارید .

    بهترین کار مواظب بودن است . دعا  دعا  دعا  کمک به فقرا و....

    امر و نهی . احترام به پدر و مادرها و بزرگترها  .  وفا به عهد . لقمه حلال و حرام . زنا . مواظبت چشم و دهان  .

    گران فروشی . حق همساده ها . حق فقرا و بینوایان و ... ورود به اقیانوس بیکران قرآن . فن دفاع از حق خود و دیگران به شیوه اسلامی  به جای اختشاشات و تظاهرات و اعتراضات غیر قانونی و....

    و.....

    و.....

    التماس دعا .

     

     

     

    شنبه ۳۰ فروردين ۹۹ , ۱۱:۰۷ در جستجوی بصیرت

    بنده یکی از روحانیون با تجربه شیعه هستم . در مورد پست اصلی این سایت و نظرات کاربران موافق و مخالف ، حرف بسیار است که در وقتی دیگر عرض می کنم . اما در مورد نظر آخر که کاربری بنام علی نوشته در روز 25 فروردین 99 ، باید عرض کنم که در مورد اتفاقات عصر ظهور ، لطفا از منابع معتبر نقل قول نمایید تا خدای نکرده گرفتار بیان مطالب باطل نشوید. گاهی افرادی برای جذاب تر کردن مطلب و زیاد کردن مخاطب و خواننده و بقول امروزی ها گرفتن لایک بیشتر ، مطالب حق را با مطالب باطل یا ضعیف جذاب مخلوط می کنند و به خورد مخاطب می دهند. خدا همه ما را به راه راست هدایت فرماید.

    الله اکبر

    هو اول و آخر یار

    رهبر و روحانیهای محترم

    دیده میشود و شنیده می شود که در مساجد و جاهای دیگر به ملت مظلوم ایران اسلامی کمک میشود درود بر شما .

    آفرین بر شما .

    اتحاد و همبستگی حق همه است .

    برای آمدن امام زمان عج بسیار دعا کنیم .

    امر ونهی . احترام به پدران و مادران . و حق همسادگان . کمک به فقرا و تهی دستان و  دست قرض و وفا به عهد وپیمان و دعا برای فرج امام زمان به آمدن امام زمان عج کمک میکند .

    به نظرم شما هم کافر هستید هم زد انقلاب ،هم زد امام و رهبری

     

    آقای بیسواد و متعصب زمانی که ارتش به اصطلاح مسلمان صدام جانی از مرزهای غربی به کشور ما حمله کرد اولین کسانی که پا به پای دیگر رزمندگان ایستادگی کردند و شهید شدند همین مردم اهل حق بودند،آن زمان شما از ترس هفت سوراخ خودتان را غایم کرده بودید،در ضمن مگر آن موقع که بحث تمامیت ارضی کشور مطرح بود مگر امام و رهبری گفتند از این جماعت بپرسید دین و مذهبتان چیست؟ نخیر این موضوع مطرح نبود چراکه مثل شما بی خرد نبودند ،نمیدانم چرا نهادهای امنیتی با منافق زد انقلابی که قصد برهم زدن شیعه و سنی و مسیحی و...را دارید برخورد نمیکنند!

    متاسفانه همین افراد به ظاهر مسلمونن که گند زدن به عقاید مردم ببخشید شما به چیزی که مستقیما تو قرآن اومده و نیازی به تفسیر نداره هم واسش فتوا میدید؟ غیر از اینکه هرکسی خدا رو قبول داشته باشه و آیات و نشانه ها رو و برای خدا شریکی قرار نده به پیامبران  و معصومین هم احترام بزاره و قبول داشته باشه ، مسلمانه؟ آیا پیامبر همدلی و اتحاد بین مسلمان ها رو نمیخواست؟ مگه خاتم انبیای ما جز یک دین اسلام چیز دیگه هم آورد؟ اگر الحق فرقه های متعددی داره باید بدانید که اهل تشیع هم همینطوره من خودم بشخصه شیعه های ۴ امامه زیادی دیدم که فقط ۴ امام رو قبول دارن ، بهتر نیست به جای تفرقه انداختن بین مسلمانا مذهب پرستی و نژاد پرستی رو کنار بزاریم انقد دنبال این نباشیم که بگیم ما برتریم؟؟ بهتر نیست انقدر دین پیغمبر رو شاخه شاخه نکنیم و انسانیت داشته باشیم ؟ برتر بودن به شیعه و اهل حق و سنی و... نیست به انسان بودن و پرهیزکار بودنه تهمت نزدن و دل نشکستن و دعای خیر پشت سرت داشتن به کمک به فقیر و ... ، من اگر خدا رو به یگانگی و قرآن و آیات و پیامبرا و معصومین رو قبول داشته باشم و و اشهد بیارم پس یک مسلمانم ، فرقی نمیکنه اهل تشیع یا حق یا سنت باشم ، پس بهتره به جای نژاد و مذهب پرستی به فکر انسانیت باشید شما اگه مسلمانید پس تهمت کافر بودن و نجس بودن نزنید ، چرا که خدا همچین حقی رو نداده ، دروغ نگفتن و تهمت و قضاوت نکردن رو یاد بدید برابری بین زن و مرد و همه  آدمها رو یاد بدید ، دل نشکستن رو یاد بدید ، مملکت ما مذهب پرسته کسی که اهل حقه جایگاهی نداره  ، بعضی از این مذاهب دنبال گسترش جمعیتشونن که مملکت رو از شیعه ها بگیرن خب حق دارن چون جایی براشون نذاشتید ، فقط نژاد پرستی کردید ، شما خودتون دارید قضاوت میکنید در مورد اهل حق و تهمت کافر بودن میزنید ، چرا چون بعضی از فرق های اون درست نیستن به همشون تهمت میزنید ؟ اصلا مگه شما خدایید؟ وقتی خدا گفته هرکی بگه من مسلمانم و اشهد بیاره پس مسلمانه شما به چه حقی طوری میگید که انگار همش فیلم بازی کردنه؟ ذهن مردم و رو یک عمر با این گفته ها که ما خوبیم اونا بدن و فلان و اینا خراب کردید ، بهتره به جای تهمت به چیزی که حتی دقیق از اون اطلاع ندارید سعی کنین طبق قرآن و گفته پیامبر به مردم فرق بین مسلمان و کافر رو یاد بدید نه اینکه مسلمان ها رو به جان هم بندازید ، سالیان ساله که علمای مذاهب مختلف سر برتر بودن باهم جدل دارن مگه زمان پیامبر اهل حق و سنی و شیعه بوده؟؟؟ این مذاهب مختلف فقط به خاطر بزرگانی بوده که خودشونو برتر دیدن و این تفرقه ها شکل گرفته که دیگه نمیتونید فرق بین کافر و مسلمان رو بفهمید ، اگه به معنی اسم های مذاهب دقت کنید همش یه چیزی رو میخواد پیرو سنت پیامبر بودن اهل حقانیت و دوری از باطل پیروو بودن و درکل اسلام ، اسلام زیبایی که خیلی اون رو خرابش کردید،  التماس تفکر ...

    دروغ پراکنی را کنار بگذارید. با توهین به دیگران به هیچ دست نخواهید یافت.

    شما اندر خم شریعت مانده‌اید، چه رسد به طریقت یا معرفت! پس لطفا در باب حقیقت اظهار نظر نکنید.

    یک بزرگی میگه من از آدم بی سواد نمیترسم از آدم کم سواد میترسم چون آدم کم سواد یه بخش کمی از چیزی رو خونده و برداشت خودشو از کل اون قضیه پیدا کرده که اشتباهه و بشدت هم روی علم ناقصش تعصب به خرج میده.شما با چهارتا نقل قول یک مسئله به این مهمی رو قضاوت کردین.یک دین کهن که اگر سالها برای مطالعه و طی سلوک وقت بزاری کمه حتی یک عمر هم کمه چون سیرسلوک روح پاک میخواد که نصیب هر شخصی نیست.شریعت ظاهر دین است و طریقت باطن دین. اینکه افراد خشک مذهبی که بزور میخواهند عقاید خود را بی عیب و عقاید دیگران را بی ارزش نشان دهند از خباثت و گمراهی است نه واقعیت هیچ دینی..اسلام داعش این را میگوید.اما شیعه برای مظلوم پدید آمد نه خود ظالم باشد.شما گمراهید برادر.

    از ظاهر به باطن می رسی و اگر به باطن رسیدی اینطور نیست که ظاهر را رها  کنی
    به هر حال  ظاهر و باطن دین نزد علمای دین است نه در دست صوفیان و علی پرستها
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    منوی موضوعات وبلاگ
    سلام علیکم
    به حول و قوه الهی این وبلاگ در تاریخ 19/10/1392 با هدف معرفی اجمالی فرق اسلامی و دفع شبهات وارده بر مکتب اهل بیت (علیهم السلام ) یعنی مذهب حقه شیعه اثنی عشری از جانب سایر فرق به ویژه وهابیت راه اندازی شد!
    در ضمن برخی با امکانات تبلیغی بسیار عظیمی که در اختیار دارند اینطور وانمود می کنند که مسلمانها دو دسته اند آنهم شیعه و سنی!!!
    اما ما می خواهیم بگوییم مسلمانها ده ها فرقه اند که یکی از آنها شیعه است!!!
    دنبال کنندگان ۶ نفر
    این وبلاگ را دنبال کنید
    آرشیو موضوعی وبلاگ