مقدمه
با ظهور دعوت محمد بن عبدالوهاب که بر خلاف عقاید مسلمانان بود، مخالفین این دعوت در بین اقشار مختلف جامعه به پاخواسته و کار محمد بن عبدالوهاب را بدعتی دانستند که در درون اسلام به وجود آمده است که باید آن را هرچه سریعتر از ریشه سوزاند تا اسلام و دین مردم از آسیب جدی نگاه داشته شوند. مهمترین گروهی که افکار ، عقاید و کردار محمد بن عبدالوهاب را در جامعه اسلامی به نقد کشیده و با او به مخالفت برخواستند، علماء بودند. از آنجا که علماء نقش اساسی در حفظ دین و عقاید مسلمانان را به عهده دارند، از افکار انحرافی و فعالیتهای گمراه کنند محمدبن عبدالوهاب غفلت نکرده و تا میتوانستند از طرق مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی برعلیه او قیام کردند.
در این مقاله سعی شده است تا دیدگاههای علمای اهل سنت درباره محمد بن عبدالوهاب و پیروان او یعنی وهابیت ذکر شود، تا مشخص شود که وهابیت در بین اهل سنت هیچ جایگاهی نداشته و ندارند و عقاید آنها بر خلافت عقاید اهل سنت میباشد.
ابتداء اقوال علمای اهل سنت را به صورت خلاصه ذکر کرده و در ادامه تفصیل اقوال را به همراه عکس کتابها نقل میکنیم:
1. زینی دحلان: همچنانکه مشایخ محمد بن عبدالوهاب گفتهاند او گمراه میشود و فتنه وهابیان بزرگترین فتنه در اسلام بود.
2. سلیمان بن عبدالوهاب: محمد بن عبد الوهاب تمام مسمانان را کافر میدانست و او دارای عقاید فاسدی بود.
3. شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی: در ایجاد نطفه محمد بن عبدالوهاب شیطان شریک بود.
4. شیخ انورشاه کشمیری حنفی: محمد بن عبدالوهاب مردی کودن و بیسواد بود.
5. علاّمه ابن عابدین حنفی: پیروان محمد بن عبد الوهاب خوارج زمان ما هستند.
6.خلیل احمد سهارنپوری حنفی: محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از خوارجند.
7. نعیم الدین مراد آبادی : محمد ابن عبدالوهاب از عوامل گمراهی مردم در شرق و غرب عالم و از خوارج ملحد بود.
8. شیخ الازهر دکتر احمد طیب: ســلفی ها خوارج زمان هستند.
9.مولوی عبدالرحمان سربازی: وهابیت خوارجی هستند که فقط خود را مسلمان دانسته و دیگران را مسلمان نمیدانند.
10. شیح احمد بن محمد بن صدیق الغماری: شیطان نجدی(محمد بن عبدالوهاب) مذهبش باطل است.
11. شیخ عبد الله هروی: محمد بن عبدالوهاب با افکار التقاطی خود، بدعت ابن تیمیه را زنده کرد.
12. شیخ محمد بن عبد الله نجدی: شعلههای شرارت دعوت محمد بن عبدالوهاب تمام عالم را فرار گرفت.
13. علامه شروانی : پیروان ابن تیمیه مشهور به وهابیت، فرقه گمراه هستند .
14. محمد عبده: وهابیت گروه متحجر و تنگنظری هستند که به اصول بیتوجهند.
15. شیخ احمد صاوی مالکی: وهابیت خوارجی هستند که کتاب و سنت را تحریف کرده و خون مسمانان را حلال میدانند.
16. شیخ ابراهیم بن عثمان سمنودی: ریشه وهابیت به قومی از جاهلان اعراب برمیگردد که رئیسشان فردی گمراه با عقاید باطل است.
17. شیخ احمد رضا قادری حنفی: وهابیت نجسهایی هستند که نجاسات تمام گمراهان را خوردهاند.
18. علامه صدقی زهاوی: محمد بن عبد الوهاب عقیده باطلی داشت که فتنهاش عالمگیر شده و او علاقه به مطالعه اخبار مدعیان نبوت داشت.
19. نضال بن عبد الله آله رشی: وهابیت اهل بدعت از حشویه هستند.
20. شیخ محمد ابن سلیمان کردی: محمد بن عبدالوهاب به کفر نزدیک و از راه ایمان منحرف شده است و دروغگو در لباس مذهب حنبلی است.
1-. زینی دحلان:همچنانکه مشایخ محمد بن عبدالوهاب گفتهاند او گمراه میشود و فتنه وهابیان بزرگترین فتنه در اسلام بود
زینی دحلان شیخ اسلام مسجد حرام و مفتی مکه بود . وی در کتاب فتنة الوهابیة پیشبینی اساتید محمد بن عبدالوهاب درباره گمراهی او را ذکر کرده و در ادامه گوید او طبق این پیشبینی گمراه نیز شد. وی گوید:
وکان کثیر من مشایخ ابن عبدالوهاب بالمدینة یقولون سیضل هذا أو یضل الله به من أبعده وأشقاه فکان الأمر کذلک
بسیارى از مشایخ و اساتید پسر عبدالوهاب در مدینه مىگفتند: این به زودى گمراه خواهد شد، یا خدا او را گمراه خواهد ساخت و همینطور نیز شد.
زینی دحلان، فتنة الوهابیة ص4
پیوست شماره 1 (تصویر اول) پیوست شماره 1 (تصویر دوم)
وی همچنین در کتاب دیگرش درباره محمد بن عبد الوهاب چنین مینویسد که او مسلمانان قبل خود را کافر میدانست و از مسلمانان نیز این اعتراف را میگرفت که قبل از ورود به آئین وهابیت باید اول به کفر خود شهادت بدهند .بعد وارد دین جدید او شوند. وی در اینباره میگوید:
إذا أراد أحد أن یتبعهم على دینهم طوعا أو کرها، یأمرونه بالإتیان بالشهادتین أولا ثم یقولون له إشهد على نفسک إنک کنت کافرا و إشهد على والدیک إنهما ماتا کافرین و إشهد على فلان و فلان إنه کان کافرا و یسمون له جماعة من أکابر العلماء الماضین، فإن شهدوا بذلک قبلوهم و إلا أمروا بقتلهم و کانوا یصرحون بتکفیر الأمة من منذ ستمائة سنة.و اول من صرح بذلک محمد بن عبدالوهاب، فتبعوه فی ذلک. و اذا دخل انسان فی دینه و کان قد حجّ حجة الاسلام قبل ذلک یقولون له: حجّ ثانیاً؛ فانّ حجتک الأولی فعلتها و انت مشرک فلاتسقط عنک الحجّ. ویسمون من اتبعهم من الخارج المهاجرین و من کان من اهل بلدهم یسمونهم الانصار
هر کس که میخواست وارد دین محمد بن عبد الوهاب شود، محمد بن عبد الوهاب دستور میداد که شهادت بدهد بر این که قبلا کافر بوده و شهادت بدهد که پدر و مادرش در حال کفر از دنیا رفتهاند و شهادت بدهد که فلان عالم و فلان عالم، به حال کفر از دنیا رفتهاند. و بسیاری از بزرگان علمای گذشته را نام می برد اگر آن شخص این شهادات را میگفت، از او قبول میکرد و إلا او را میکشت. .آنان تصریح به تکفیر امت از ششصد سال پیش میکنند، و اول کسی که تصریح به این مطلب نمود محمد بن عبدالوهاب است، و دیگران از او در این امر متابعت کردند. و اگر کسی به دین او وارد میشد در حالی که قبل از آن حج بجای آورده بود به او میگفتند: دوباره حج بجای آور؛ چرا که حج اولی که بجای آوردهای در حال شرک بوده و حجّ از تو ساقط نمیگردد.و پیروانشان را اگر از مناطق دیگر بودند به مهاجرین واگر از شهر خودشان بود به عنوان انصار نامگذاری میکرد.
وی در ادامه درباره عدم اعتنای محمد بن عبدالوهاب به کتب دینی و قتل مخالفانش مینویسد:
إنه کان یکتب إلى عماله الذین هم من أجل الجاهلین اجتهدوا بحسب فهمکم وانظروا واحکموا بما ترونه مناسبا لهذا الدین ولا تلتفتوا لهذه الکتب فإن فیها الحق والباطل وقتل کثیرا من العلماء والصالحین وعوام المسلمین لکونهم لم یوافقوه على ما ابتدعه
محمد بن عبد الوهاب به عمال نادان خود دستور داده بود که برطبق فهم خود اجتهاد کرده و حکم کنند و به کتب اعتماد نکنند زیرا حق وباطل در آن کتب وجود دارد و علماء و صالحین و عوام مسمانان را بخاظر مخالفت با او کشت
زینی دحلان ، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة ،ص118-120
پیوست شماره 2 (تصویر اول) پیوست شماره 2 (تصویر دوم) پیوست شماره 2 (تصویر سوم) پیوست شماره 2 (تصویر چهارم)
زینی دحلان در کتاب دیگرش وجود وهابیت را فتنهای میداند که در اسلام ظاهر گشت او مینویسد:
ابتداء فتنة الوهابیة مع الرد علیهم بما یبطل ما ابتدعوه سنة 1205
وفی هذه السنة کان ابتداء الحرب والقتال بین مولانا الشریف غالب وطائفة الوهابیة التابعین لمحمد ابن عبد الوهاب فی عقیدته التی کفر بها المسلمین وینبغی قبل ذکر المحاربة والقتال ذکر ابتداء أمرهم وحقیقةحالهم فان فتنتهم من أعظم الفتن التی ظهرت فی الاسلام
حقیقت حال وهابیان این است که فتنهی آنها از بزرگترین فتنهای بود که در اسلام پدیدار شد
زینی دحلان ، خلاصة البیان فی بیان امراء البلد الحرام ، 227-228
پیوست شماره 3 (تصویر اول) پیوست شماره 3 (تصویر دوم) پیوست شماره 3 (تصویر سوم)
ترجمه زینی دحلان
در کتاب حلیه البشر درباره شخصیت او آمده است:
فرید العصر والأوان، علی الهمة عظیم الشان، علم العلماء الأعلام، وملجأ السادة الکرام، عمدة الأفاضل، ونخبة ذوی الشمائل،
او یگانه روزگار و دارای همت بلند و مقام با عظمت و علمی برای علمای بزرگ، پناهگاه سادات با کرامت و فضلاء بود
المیدانی الدمشقی ، عبد الرزاق بن حسن بن إبراهیم البیطار (المتوفى: 1335هـ)، حلیة البشر فی تاریخ القرن الثالث عشر،ص181، حققه ونسقه وعلق علیه حفیده: محمد بهجة البیطار - من أعضاء مجمع اللغة العربیة، الناشر: دار صادر، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1413 هـ - 1993 م
2. سلیمان بن عبدالوهاب: لازمه قول محمد بن عبد الوهاب این است که تمام مسمانان کافر هستند
وی برادر محمد بن عبدالوهاب و نخستین کسى بود که در ردّ عقاید محمد بنعبدالوهاب کتاب نوشت. او فقیه حنبلی و از قضات حریمله بشمار میرفت. سلیمان بن عبد الوهاب معتقد بود که برادرش محمد بن عبدالوهاب همه را کافر میدانست . وی در این خصوص گوید:
إنّ هذه الأمور حدثت من قبل زمن الإمام أحمد فی زمان أئمة الإسلام وأنکرها من أنکرها منهم ولا زالت حتی ملأت بلاد الإسلام کلّها وفعلت هذه الأفاعیل کلّها التی تکفّرون بها، ولم یرو عن أحد من أئمة المسلمین أنّهم کفّروا بذلک، ولا قالوا: هؤلاء مرتدّون، ولا أمروا بجهادهم، ولا سمّوا بلاد المسلمین بلاد شرک وحرب، کما قلتم أنتم بل کفّرتم من لم یکفّر بهذه الأفاعیل، وإن لم یفعلهاأیظنّون أنّ هذه الأمور من الوسائط التی فی العبارة الذی یکفّر فاعلها إجماعاً، وتمضی قرون الأئمة من ثمان مائة عامّ ومع هذا لم یرو عن عالم من علماء المسلمین أنّها کفر بل ما یظنّ هذا عاقل بل واللّه لازم قولکم: إنّ جمیع الأمّة بعد زمان الإمام أحمد رحمه الله تعالی، علماؤها، وأمراؤها، وعامّتها، کلّهم کفّار، مرتدون، فإنّا للّه وإنّا إلیه راجعون، وا غوثاه إلی اللّه ثمّ وا غوثاه، أم تقولون ـ کما یقول بعض عامّتکم ـ إنّ الحجّة ما قامت إلاّ بکم، وإلاّ قبلکم لم یعرف دین الإسلام
این امور (توسل به پیامبر گرامی(صلی الله علیه وسلم) که تو موجب شرک و کفر مسلمانان می دانی) قبل از احمد حنبل و در زمان پیشوایان اهل سنت هم مطرح بود. جمعی آن را انکار کردند ولی هیچ یک از پیشوایان اسلام روایت نشده است که مرتکبین این اعمال را کافر و مرتد دانسته باشند، و دستور جهاد با آنها داده باشند، و بلاد مسلمانان را به همان گونه که تو می گویی، بلاد شرک و یا دار الحرب (جهاد) نامیده باشند، بلکه تو کسانی را که متوسلین به پیامبر گرامی (صلی الله علیه وسلم) را تکفیر نکند نیز، کافر می دانی، گر چه خود به آن حضرت توسل نجویند
تو گمان می بری که علمای اسلام اتفاق نظر دارند که واسطه قرار دادن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نزد خدا، موجب کفر می شود، اینک هشتصد سال از زمان ائمه اربعه می گذرد، از هیچ عالمی از علمای اسلام نقل نشده است که این امور را کفر دانسته باشند.
بخدا سوگند که لازمه سخن تواین است که تمام امت پیامبر(صلی الله علیه وسلم) بعد از زمان احمد حنبل، چه علما و چه امرا و چه عامه مردم، همه کافر و مرتدّ هستند. ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ جِعُونَ)!
واغوثاه! و هزاران فریاد از این سخنای شما.و یا بر این خیال هستید ـ همانگونه که برخی از عوام شما به زبان می آورد: قبل از شما کسی دین اسلام را نشناخته است و اسلام راستین توسط شماها معرفی می شود.
سلیمان بن عبدالوهاب ، الصواعق الإلهیّة فی الرّد على الوهابیّة ص38
وی همچنین در جای دیگر از کتابش عقاید وهابیان را از مفاهیم باطلی میداند که کلام خدا و رسول را بر آن عقاید فاسد خود حمل میکنند. او مینویسد:
وحملتم کلام الله تعالى ورسوله صلى الله علیه وسلم وکلام اهل العلم رحمهم الله على مفاهیمکم الفاسدة فانا لله وانا الیه راجعون
سلیمان بن عبدالوهاب ، الصواعق الإلهیّة فی الرّد على الوهابیّة، ص52
پیوست شماره 4 (تصویر اول) پیوست شماره 4 (تصویر دوم) پیوست شماره 4 (تصویر سوم)
3.شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی: در ایجاد نطفه محمد بن عبدالوهاب شیطان شریک بود
عبد العزیز بن محمدبن علی العبد اللطیف نویسنده وهابی درکتاب دعاوی المناوئین که در حقیقت برای دفاع از محمد بن عبدالوهاب نوشته است، در بخشی که به معرفی مخالفان محمد ابن عبدالوهاب میپردازد به معرفی شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی پرداخته و سخن ایشان را در باره محمد بن عبدالوهاب این چنین نقل میکند:
بل لعل الشیخ - یعنی عبد الوهاب - غفل عن مواقعة أمه - یعنی محمد بن عبد الوهاب - فسبقه الشیطان إلیها فکان أبا لهذا المارد
بلکه اینگونه بوده که شیخ -یعنی عبدالوهاب-در موقع وارد شدن بر مادرش - مادر محمد ابن عبدالوهاب-غافل شده وشیطان بر او سبقت گرفت، بنا بر این شیطان پدر این گردنکش بوده است .
شیخ محمد بن عبدالله بن فیروز حنبلی ، دعاوی المناوئین ص37
پیوست شماره 5 (تصویر اول) پیوست شماره 5 (تصویر دوم) پیوست شماره 5 (تصویر سوم) پیوست شماره 5 (تصویر چهارم)
شخصیت فیروزی
صاحب کتاب السحب الوائله درباره شخصیت او بعد از اینکه او را به بزرگی توصیف میکند، گوید:
بالجمله فقد کان فی الحفظ آیه باهرة متوقد الذکاء کأن العلوم نصب عینه اخذ الحدیث عن العلماء
او در حفظ نشانهای آشکار و باهوشی زیرک بود که گویا علوم نصب العین او بود
السحب الوابله ص 400
4.شیخ انورشاه کشمیری حنفی: محمد بن عبدالوهاب مردی کودن و بیسواد بود
شیخ انورشاه کشمیری حنفی که از بزرگان علماء هند میباشد و از او به محدث کبیر یاد میکنند، در شرحشان بر صحیح بخاری به نام «فیض البارى شرح صحیح بخارى» درباره محمد بن عبدالوهاب میگوید:
أما محمد بن عبد الوهاب النجدی فإنه کان رجلاً بلدیاً قلیل العلم، فأنه یتسارع الی الحکم بالکفر ولا ینبغی أن یقتحم فی هذا الوادی إلّا من یکون متیقظاً متقیناً عارفاً بوجوه الکفر وأسبابه.
اما محمد بن عبدالوهاب نجدى مردى کودن و کم عقل بود و در صدور فتواى کفر شتاب مى کرد در حالى که شایسته نیست کسی وارد این وادی شود، مگر کسی که اهل دقت و با تقوا باشد و انواع کفر و اسباب آن را به بلد باشد
انورشاه کشمیری حنفی، فیض الباری علی شرح البخاری، ص252
پیوست شماره 7 (تصویر اول) پیوست شماره 7 (تصویر دوم) پیوست شماره 7 (تصویر سوم)
شخصیت شیخ انور
در مقدمه همین کتاب مطالبی درباره اقوال علماء درباره شخصیه شاه انور ذکر شده است که به چند مورد اشاره میکنیم:
شیخ تهانوی درباره او گوید:
و عندی وجود الشیخ محمد انور الکشمیری من الدلائل علی ان الاسلام دین سماوی حق
وجود شیخ انور از نشانههایی است که اسلام دین آسمانی و حقی است
همچنین کفایت الله دهلوی مفتی دیار هند گوید:
کان امة، اماما مقداما انه لم یمت و لکنه مات العلم و العلماء
شاه انور یک امت بود او امام دلیری است که او نمرد بلکه با مرگ او علم و علماء مردند
با توجه به این سخن این عالم بزرگ حنفی، وهابیان پاسخ بدهند که آیا پیروی از محمد بن عبدالوهاب که شخصی بی سواد و کم عقل است، نشانه بیعقلی نیست؟
5. علاّمه ابن عابدین: پیروان محمد بن عبد الوهاب خوارج زمان ما هستند
ابن عابدین درکتاب ردّ المحتار در باب البغاة وقتی که درباره حکم باغی و خوارج بحث میکند، چند جمله تحت عنوان مطلبی درباره پیروان عبدالوهاب، مینویسد:
کما وقع فی زماننا فی اتباع عبد الوهاب الذین خرجوا من نجد وتغلبوا على الحرمین وکانوا ینتحلون مذهب الحنابلة لکنهم اعتقدوا أنهم هم المسلمون وأن من خالف اعتقادهم مشرکون واستباحوا بذلک قتل أهل السنة وقتل علمائهم حتى کسر الله تعالى شوکتهم وخرب بلادهم وظفر بهم عساکر المسلمین عام ثلاث وثلاثین ومائتین وألف
چنانکه (معنای خوارج) در زمان ما در مورد پیروان عبدالوهاب واقع شده است، که از منطقه نجد خروج کردند و بر حرمین (مکّه و مدینه) استیلا پیدا نمودند. آنان (وهّابی ها) تابع مذهب حنبلی بودند، ولی اعتقاد پیدا کردند، که فقط خودشان مسلمان هستند و هر که مخالف عقیدهاشان باشد مشرک است، و آنگاه با چنین عقیدهای، قتل و کُشتار اهل سنّت و علمای اهل سنّت را مباح شمردند، تا آنکه خداوند متعال شوکت آنان را شکست و شهرهایشان را ویران نمود و سپاه مسلمانان در سال 1233 ه.ق. بر آنان پیروز شد...
علاّمه ابن عابدین ، رد المختار،ج 4 ، ص 262
پیوست شماره 8 (تصویر اول) پیوست شماره 8 (تصویر دوم)
ترجمه ابن عابدین
آلوسی درباره او گوید:
أفقه المعاصرین ابن عابدین
او از فقیهترین معاصرین بود
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 8 ص 140، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
بغدادی نیز او را مفتی و علامه معرفی کرده و گوید:
المفتی العلامة الشهیر بابن عابدین
البغدادی ،إسماعیل باشا،(متوفای: 1339هـ)، هدیة العارفین أسماء المؤلفین وآثار المصنفین ج 6 ص 367، ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1413 – 1992
6. خلیل احمد سهارنپوری حنفی: محمد بن عبدالوهاب و پیروانش از خوارجند
هنگامی از علمای مذاهب اربعه در حجاز از علمای دیوبند سؤال کردند که آیا شما وهابی هستید یا سنی؟ بدین منظور 24 پرسش اعتقادی را برای آنان طرح کردند. سهارنپوری عالم بزرگ دیوبند به این پرسشها پاسخ داد و نوشت که ما اهلسنّت و جماعتیم و در برخی موارد، با آنچه در نامههای شما از عقاید وهابیت شمرده شده است، مخالفیم.
ایشان این جوابیه را به امضای علمای هند رساند و به حجاز فرستاد و پس از دریافت آن، علمای اهلسنّت چهار مذهب در عربستان، الأزهر مصر، سوریه و عراق بر آن صحه گذاشتند و تأیید کردند که این مطالب به نام کتاب المُهَنّد على المُفَنّد یا عقاید علماء دیوبند چاپ شده است
از خلیل احمد سهارنپوری در رابطه با محمد بن عبد الوهاب سؤال شد که وی نظر خود را چنین اعلام میکنند:
الجواب
الحکم عندنا فیهم ما قال صاحبُ الدر المختار (4-262 ایج ایم سعید): و خوارج
حکم آنان (پیروان محمد بن عبد الوهاب) نزد ما همان حکم نویسنده کتاب (الدر المختار) است که گفته :آنها خوارج هستند .
خلیل احمد سهارنپوری حنفی ، عقائد علماء اهل السنة الدیوبندیة، ص58
پیوست شماره 9 (تصویر اول) پیوست شماره 9 (تصویر دوم) پیوست شماره 9 (تصویر سوم) پیوست شماره 9 (تصویر چهارم)
7. شیخ محمد نعیم الدین مراد آبادی:محمد ابن عبدالوهاب ازعوامل گمراهی مردم در شرق وغرب عالم و از خوارج ملحد است
محمد نعیم الدین مراد آبادیدر کتابشان التحقیقات لدفع التلبیسات در معرفی دلایل گمراهی مردم می نویسند :
وکان الناس علی العقیدة الحقه من الشرق والغرب حتی خرج رجل من نجد العرب وهو محمد بن عبدالوهاب الذی من ضلالة واضحة استحق العذاب ....فلاشک انه کان من الخوارج الملحدین ....
مردم در شرق وغرب عالم بر عقیده صحیح بودند تا اینکه مردی از منطقه نجد عربی که محمد ابن عبدالوهاب بود خروج کرد ، هم او که به خاطر گمراهی آشکارش مستحق عذاب الهی است
وی در ادامه به کلام ابن عابدین اشاره کرده است که محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را از خوارج دانسته است
شیخ محمد نعیم الدین مراد آبادی ،التحقیقات لدفع التلبیسات ، صفحه 2
پیوست شماره 10 (تصویر اول) پیوست شماره 10 (تصویر دوم)
8. شیخ الازهر دکتر احمد طیب: ســلفی ها خوارج زمان هستند
شیخ الازهر مصر، وهابیون را خوارج زمان توصیف کرد و نسبت به مخدوش شدن اسلام توسط آنان هشدار داد. به گزارش روزنامههای عربی احمد طیب شیخ الازهر مصر در جمع دانش جویان این دانشگاه، نسبت به اقدامات وهابیت هشدار داد و گفت: وهابیون خوارج زمان هستند و تلاش می کنند تا اسلام معتدل را خدشهدار سازند
وی تعرض اماکن مقدس توسط گروه های وهابی مصر را به شدت محکوم کرد و افزود: حمله وهابیون به ضریح و بارگاه های اولیای خدا که در روزهای گذشته(در تاریخ انجام گرفت با آموزه های اسلامی مغایرت دارد و هر که این عمل را انجام دهد از اسلام ناب فاصله گرفته است.
احمد الطیب تصریح کرد: دانشگاه الازهر قرن هاست که اندیشه های اعتدال را به همراه دارد ولی سلفی گرایان تلاش می کنند تا این اندیشه را از الازهر سلب کنند و همگان باید نسبت به این اقدامات هوشیار باشند.
پیوست شماره 11 (تصویر اول) پیوست شماره 11 (تصویر دوم)
9.مولوی عبدالرحمان سربازی: وهابیت خوارجی هستند که فقط خود را مسلمان دانسته و دیگران را مسلمان نمیدانند
مولوی سربازی مؤسس حوزه علمیه چابهار و امام جمعه چابهار بعد از اشاره به سخنان ابن عابدین درباره اینکه وهابیان خوارج هستند ، به این نکته پرداخته است که وهابیت فقط خود را مسلمان دانسته و دیگران را مسلمان نمیدانند
جهت اطلاع به این آدرس رجوع کنید:
10. شیح احمد بن محمد بن صدیق الغماری: شیطان نجدی مذهبش باطل بود
وی در کتاب الجواب المفید للسائل المستفید ضمن معرفی و افشای ماهیت ابن تیمیه، محمد بن عبد الوهاب را شیطانی میداند که دارای مذهبی باطل است که از افکار این تیمیه نشأت گرفته است. وی در این خصوص گوید:
و یکفیک أن قرن الشیطان النجدی، واتباعه، ومذهبه الفاسد ولید أفکار ابن تیمیة واقواله
وهمین کفایت می کند که شیطان نجدی (محمدبن عبد الوهاب)و پیروانش و مذهب فاسدشان زائیده افکار و سخنان ابن تیمیه هستند
شیح احمد بن محمد بن صدیق الغماری، الجواب المفید للسائل المستفید، ص11
پیوست شماره 12 (تصویر اول) پیوست شماره 12 (تصویر دوم)
11.شیخ عبد الله هروی: محمد بن عبدالوهاب با افکار مخلوطش، بدعت ابن تیمیه را زنده کرد
وی وقتی که میخواهد محمد بن عبد الوهاب را معرفی کند، افکار او را بدعتی میداند که از ابن تیمیه گرفته است، وی اینچنین میگوید:
... و قد ظهر بدعوة ممزوجة بأفکار منه زعم انّها من الکتاب و السنة، و اخذ بدع تقی الدین احمدبن تیمیة فأحیاها؛ و هی تحریم التوسل بالنبی و تحریم السفر لزیارة قبر الرسول و غیره من الأنبیاء و الصالحین بقصد الدعاء هناک رجاء الإجابة من الله، و تکفیر من ینادی بهذا اللفظ: یا رسول الله أو یا محمّد ...
... او با دعوتی ظهور کرد که با افکاری مخلوط بود که گمان میکرد از قرآن و سنت است. او کسی بود که بدعتهای تقی الدین احمد بن تیمیه را گرفته و آنها را احیا نمود؛ از قبیل تحریم توسل به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و تحریم سفر به جهت زیارت قبر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و غیر او از انبیاء و صالحان به قصد دعا در آن مکان به امید اجابت از جانب خدا، و تکفیر کسی که اینگونه ندا میدهد: ای رسول خدا! ای محمّد....
شیخ عبد الله هروی، المقالات السنیه فی ضلالات احمد بن تیمیه، ص51
پیوست شماره 13 (تصویر اول) پیوست شماره 13 (تصویر دوم) پیوست شماره 13 (تصویر سوم)
12. شیخ محمد بن عبد الله نجدی:شعلههای شرارت دعوت محمدبن عبدالوهاب تمام عالم را فرار گرفت
وی از مفتیان مکه و معاصر با محمد بن عبد الوهاب بشمار میرفت او درباره محمد بن عبدالوهاب مینویسد:
و هو والد محمّد صاحب الدعوة التی انتشر شررها فی الافاق، لکن بینهما تباین مع أن محمدًا لم یتظاهر بالدعوة إلا بعد موت والده، وأخبرنی بعض من لقیته عن بعض أهل العلم عمّن عاصر الشیخ عبد الوهاب هذا أنه کان غضبان على ولده محمد لکونه لم یرض أن یشتغل بالفقه کأسلافه وأهل جهته ویتفرس فیه أن یحدث منه أمر، فکان یقول للناس: یا ما ترون من محمد من الشر، فقدّر الله أن صار ما صار، وکذلک ابنه سلیمان أخو الشیخ محمد کان منافیا له فی دعوته ورد علیه ردًا جیدا بالآیات والآثار لکون المردود علیه لا یقبل سواهما ولا یلتفت إلى کلام عالم متقدمًا أو متأخرا کائنا من کان غیر الشیخ تقی الدین بن تیمیة وتلمیذه ابن القیم فإنه یرى کلامهما نصّا لا یقبل التأویل ویصول به على الناس وإن کان کلامهما على غیر ما یفهم، وسمى الشیخ سلیمان رده على أخیه "فصل الخطاب فی الرد على محمّد بن عبد الوهاب" وسلّمه الله من شرّه ومکره مع تلک الصولة الهائلة التی أرعبت الأباعد، فإنه کان إذا باینه أحد ورد علیه ولم یقدر على قتله مجاهرة یرسل إلیه من یغتاله فی فراشه أو فی السوق لیلا لقوله بتکفیر من خالفه واستحلاله قتله، وقیل إن مجنونًا کان فی بلدة ومن عادته أن یضرب من واجهه ولو بالسلاح، فأمر محمدٌ أن یعطى سیفًا ویدخل على أخیه الشیخ سلیمان وهو فی المسجد وحده، فأدخل علیه فلما رءاه الشیخ سلیمان خاف منه فرمى المجنون السیف من یده وصار یقول: یا سلیمان لا تخف إنک من الآمنین ویکررها مرارا، ولا شک أن هذه من الکرامات
او پدر محمد صاحب دعوتی است که شعله های شرارت آن تمام عالم را فرا گرفت ، ولی بین پدر و پسر اختلاف بود ، با این که محمد بعد از مرگ پدرش دعوت خود را آشکار نمود اما برخی از اهل علم به من خبر داده اند که پدر محمد بر فرزندش غضبناک بو د؛ زیرا راضی نبود که او همانند پیشینیان و اقوامش مشغول به درس فقه شود و به زیرکی در مورد وی فهمیده بود که بدعت و انحرافی از او سر می زند ، لذا به مردم می گفت :به زودی از شرّی مشاهده می کنید ، و خداوند آنچه را که باید بشود مقدّر ساخت .
و نیز فرزندش سلیمان ، برادر شیخ محمد با دعوتش مخالف بود و کتاب خوبی را که از آیات و روایات استفاده کرد بود در ردّ او نوشت . زیرا او تنها آیات و روایات را قبول می کرد و به کلام مقدّمین و متاخّرین هیچ توجهی نمی کرد ، و تنها برای کلام تقی الدین ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم ارزش قائل بود ؛ زیرا کلام آن دو را نصی می دانست که هرگز تأویل نمی پذیرد ، و با کلام آن دو بر مردم حمله می کرد ، گرچه کلام آن دو بر خلاف آن چیزی باشد که فهمیده می شود .
شیخ سلیمان ردیهای که بر ضد برادرش نوشته بود را (فصل الخطاب فی الرد علی محمد ببن عبدالوهاب) نام نهاد ، و خداوند او را از شرّ برادرش با آن هیبت ترسناکی که داشت و حتی افراد اجنبی را هم ترسانده بود ، سالم نگاه داشت .
او کسی بود که هر گاه شخصی با او به مخالفت بر می خاست یا در رد او کتابی می نوشت و قدرت نداشت او را آشکارا به قتل برساند ، شخصی را می فرستاد تا او را در رختخوابش به قتل برساند یا شبانه او را در بازار ترور کند ، چرا که او مخالفانش را تکفیر کرده و کشتن آنان را حلال می دانست .
گفته شده که دیوانه ای در شهری بود و عادت داشت که با هرکه روبرو می شد به صورش میکوبید گرچه با اسلحه باشد . محمد روزی به او شمشیری داده و دستور داد تا بر برادرش سلیمان که در مسجد تنها بود وارد شود ، او را داخل مسجد کرد و چون شیخ سلیمان آن دیوانه را دید از او ترسید . در آن هنگام او شمشیر را از دستش انداخت و شروع به صحبت کرد که ای سلیمان ! تو در امانی ، و این کلام را تکرار نمود . و شکی نیست که این قصه از کرامات او به شمار می آید
شیخ محمد بن عبد الله نجدی، السحب الوابلة فی ضرائح الحنابله، ص275-276
پیوست شماره 14 (تصویر اول) پیوست شماره 14 (تصویر دوم) پیوست شماره 14 (تصویر سوم) پیوست شماره 14 (تصویر چهارم)
12. شیخ یوسف دجوی مفتی مصر: ابن تیمیه ومحمد بن عبدالوهاب موحدان را مشرک می دانست
شیخ یوسف دجوی استاد و مفتی الازهر درباره انحرافات ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب میگویند:
فأننا لم نسمع أن أحداً سمی المشرکین موحدین غیر ابن تیمیة و ابن عبدالوهاب
من هر گز نشنیدهام کسی بر موحدین نام مشرک را بگذارد غیر از ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب
شیخ یوسف دجوی ، مقالات و فتاوی ص261
پیوست شماره 15 (تصویر اول) پیوست شماره 15 (تصویر دوم)
13.علامه شروانی : پیروان ابن تیمیه مشهور به وهابیه فرقه گمراه هستند
شیخ عبد الحمید شروانی در حاشیه تحفة المحتاج بشرح المنهاج درباره وهابیت گوید:
( قوله والمنازع الخ) وهو ابن تیمیة ومن تبعه من الفرقة الضالة المشهورة فی زماننا بالوهابیة خذلهم الله تعالی
اینکه می گوید (مخالف - الی آخر جمله ) منظور از مخالف در این سخن ابن تیمیه و پیروان او هستند که فرقه ای گمراه بوده و در این زمان مشهور به وهابیه هستند ، خداوند ذلیلشان کند
علامه شروانی، حواشی الشروانی على تحفة المحتاج، جلد 4، ص144
پیوست شماره 16 (تصویر اول) پیوست شماره 16 (تصویر دوم)
14. محمد عبده: وهابیت گروه متحجر و تنگنظری هستند که به اصول بیتوجهند
شیخ محمد عبده آنجا که به معرفی منکرین تقلید از مذاهب اربعه پرداخته است، با اشاره به وهابیت میگوید :
الهم الا فئة زعمت أنها نفضت غبار التقلید، وأزالت الحجب التی کانت تحول بینها وبین النظر فی آیات القرآن ومتون الاحادیث ، لتفهم احکام الله منها، ولکن هذه الفئة اضیق عطناً و احرج صدراً من المقلدین..... فانها تری وجوب الاخذ بما یفهم من لفظ الوارد و التقید به بدون التفات الی ما تقتضیه الاصول التی قام علیها الدین ...فلم یکونوا لعلم اولیاء و لا للمدنیة السلیمة احباء
گروهی فکر می کنند که غبار تقلید را زدوده و حجابهای بین خود و تدبر در نص قرآن و متون احادیث را کنار زدهاند. لکن این گروه از مقلیدین تنگ نظرتر و مرتجعتر هستند. آنها قائل به وجوب اعمال ظاهری الفاظ هستند بدون اینکه به اصولی که دین بر آنها قرار گرفته التفاتی نمایند.آنها نه دوستدار علم هستند و نه همراه مدنیت و تمدن سالم.
وی در پاورقی کتاب، مراد خود از این افراد را اینچنین بیان میکنند :
یعنی بهذه الفئة اهل الحدیث و من یسمون الوهابیة
منظورم از این عده، اهل حدیث و کسانی هستند که وهابیت نامیده میشوند.
محمد عبده، الإسلام والنصرانیة مع العلم و المدنیة، ص127-128
پیوست شماره 17 (تصویر اول) پیوست شماره 17 (تصویر دوم) پیوست شماره 17 (تصویر سوم)
15. شیخ احمد صاوی: وهابیت خوارجی هستند که کتاب و سنت را تحریف کرده و خون مسمانان را حلال میدانند
شیخ أحمد صاوی مالکی در معرفی وهابیت گوید:
وقیل هذه الآیة نزلت فی الخوارج الذین یحرفون تأویل الکتاب والسنة ویستحلون بذلک دماء المسلمین وأموالهم کما هو مشاهد الآن فی نظائرهم وهو فرقة بأرض الحجاز یقال لهم الوهابیة یحسبون أنهم على شئ إلا أنهم هم الکاذبون استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله أولئک حزب الشیطان ألا إن حزب الشیطان هم الخاسرون نسأل الله الکریم أن یقطع دابرهم
گفته شده که این آیه در مورد خوارج نازلشده، همانهایی که تأویل کتاب و سنّت را تحریفکردند و بهواسطهی آن خون و اموال مسلمین را حلالشمردند همانگونه که الان در نظائرشان دیده میشود. یعنی فرقهای در حجاز که به نام وهّابیت شهرت دارند، فکر میکنند بر حقیقتی هستند ولی آنها همان دروغگویاناند. که شیطان اختیار آنها را به دستگرفته و یاد خدا را از دلهایشان بردهاست. آنها حزب شیطاناند. بدانید که حزب شیطان از زیانکاران هستند.(مجادله/19)) از خدای منّان میخواهیم که نسلشان را مقطوع گرداند
شیخ احمد صاوی، حاشیة العلامة الصاوی علی تفسیر الجلالین، ص78
پیوست شماره 18 (تصویر اول) پیوست شماره 18 (تصویر دوم)
لازم به یادآوری است که این کتاب از تحریف وهابیان در امان نمانده و در برخی چاپها از «لما هو المشاهد......تا یحسبون» حذف شده است.
16. شیخ ابراهیم بن عثمان سمنودی: ریشه وهابیت به قومی از جاهلان اعراب برمیگردد که رئیسشان فردی گمراه با عقاید باطل است
شیخ ابراهیم بن عثمان سمنودی استاد دانشگاه الازهر در کتاب «سعادة الدارین فی الرد الفرقتین الوهابیة و مقلّدة الظاهریة» در معرفی محمد بن عبدالوهاب و وهابیت چنین مینویسد:
اصل الوهابیه قوم من جهلة الاعراب ....ینسبون الی رئیسهم محمد بن عبد الوهاب النجدی المبتدع الخارجی الضال المضل و انما نسبوا الیه لانهم تبعوه علی علی عقائد الباطله الشنیعه و افعاله السیئه الفظیعه
ریشه وهابیت قومی از جاهلان اعراب هستند که به رئیسشان محمد بن عبد الوهاب بدعتگزار، خارجی، گمراه کننده و گمراه شده منسوب هستند و همانا آنها به منسوب هستند زیرا عقاید باطل شنیع و افعال پست او را پیروی کردند
شیخ ابراهیم بن عثمان سمنودی، سعادة الدارین فی الرد علی الفرقتین الوهابیة و مقلدة الظاهرة ،ص 47
پیوست شماره 19 (تصویر اول) پیوست شماره 19 (تصویر دوم) پیوست شماره 19 (تصویر سوم)
17. شیخ احمد رضا قادری حنفی: وهابیت نجسهایی هستند که نجاسات تمام گمراهان را خوردهاند
شیخ احمد رضا قادری، مفتی و مدرس مشهور حنفی با حافظهای بسیار قوی بود که گاهی اوقات مسائل مهم و مشکل علمی را که کبار علماء از آن عاجز بودند، او به آسانی آن را حل میکرد که در مقدمه کتاب ذیل به این امور اشاره شده است. او در کتاب قوارع القهار فی الرد علی المجسمة الکفار ضمن بدعت گذار و گمراه دانستن وهابیت درباره عقاید انحرافی آنها گوید:
ضلالة الوهابیة المجسمة:
واعلموا ان الوهابیة النجسة أکالون لفظلة جمیع الضالین أخذوا ضلال شتی شیئاً من عقائد الضلال ووفوا نصیبهم
گمراهی وهابیان مجسمه:
بدانید که وهابیت پلید، نجاسات تمام گمراهان را خورده و از هر گروه گمراه، بخشی ازعقاید را گرفته و سهمیه خود را برداشته اند
شیخ احمد رضا قادری حنفی ، قوارع القهار فی الرد علی المجسمة الفجار ص، 42-43
پیوست شماره 20 (تصویر اول) پیوست شماره 20 (تصویر دوم) پیوست شماره 20 (تصویر سوم)
18. علامه صدقی زهاوی: محمد بن عبد الوهاب عقیده باطلی داشت که فتنهاش عالمگیر شده و او علاقه به مطالعه اخبار مدعیان نبوت داشت
وی از شاعران و اندیشمندان مشهور عراقی است که در نقد وهابیت کتاب نوشته است. وی محمد بن عبد الوهاب و پیروانش را فتنهای میداند در جهان شهرت پیدا کرد. مینویسد:
( الوهابیة ومنشأها ) * الوهابیة فرقة منسوبة إلى محمد بن عبد الوهاب وابتداء ظهور محمد هذا کان سنة 1143 وإنما أشتهر أمره بعد الخمسین فأظهر عقیدته الزائغة فی نجد وساعده علی إظهارها محمد بن سعود أمیر الدرعیة بلاد مسیلمة الکذاب مجبرا أهلها على متابعة ابن عبد الوهاب هذا فتابعوه وما زال ینخدع له فی هذا الأمر حی بعد من أحیاء العرب حتى عمت فتنته وکبرت شهرته واستفحل أمره فخافته البادیة وکان یقول للناس ما أدعوکم إلا إلى التوحید وترک الشرک بالله..... من المشایخ الذین أخذ عنهم یتفرسون فیه الغوایة والإلحاد و یقولون سیضل الله تعالى هذا ویضل به من أشقاه من عباده فکان الأمر کذلک وکذا کان أبوه عبد الوهاب وهو من العلماء الصالحین یتفرس فیه الإلحاد ویحذر الناس منه.... مولعا بمطالعة أخبار من ادعی النبوة کاذبا کمسیلمة الکذاب وسجاع والأسود العنسی وطلیحة الأسدی وأضرابهم فکان یضمر فی نفسه دعوى النبوة إلا أنه لم یتمکن من إظهارها
وهابیت فرقهاى است منسوب به محمّد بن عبدالوهاب که آغاز ظهورش در سال 1143 ه. ق بوده است، محمد عقیده باطل خود را در «نجد» آشکار نمود و محمّد بن سعود امیر «درعیه» در شهرهاى «مسیلمه کذّاب» او را در آن عقاید مساعدت کرد و اهالى آن شهرها را بر پیروى ابن عبدالوهاب مجبور نمود و مردم نیز از او تبعیت کردند، و همین طور قبیلههاى عرب یکى پس از دیگرى فریب او را خوردند تا آنکه فتنه او فراگیر شده و شهرتش در همه پیچید
دیگر اساتید او همگى گمراهى و الحاد او را به زیرکى فهمیده و حدس زدند و مىگفتند: زود است که خداوند متعال او را گمراه کرده و افراد شقى از بندگانش را به سبب او گمراه سازد. و همین طور نیز اتفاق افتاد. و نیز پدرش عبدالوهاب که از علماى صالح بود و برادرش شیخ سلیمان به در او الحاد را یافته بودند و لذا مردم را از او برحذر مىداشتند.. مؤلف در ادامه به این نکته نیز اشاره دارد که مؤسس وهابیت، اخبار مدعیان نبوت مانند مسیلمه کذاب ، سجاح ، اسود عنسی و طلیحه و امثال آنها را مطالعه می کرد و در درون خود ادعاى نبوت داشت هرچند در در ظاهر پنهان می داشت
علامه صدقی زهاوی ، فجرالصادق فی الرد على منکری التوسل والکرامات والخوارق ص 11-12
پیوست شماره 21 (تصویر اول) پیوست شماره 21 (تصویر دوم) پیوست شماره 21 (تصویر سوم) پیوست شماره 21 (تصویر چهارم)
با این بیان افکار محمد بن عبدالوهاب برگرفته از مدعیان دروغین نبوت است که بویی از اسلام نبردهاند.
ترجمه علامه صدقی زهاوی
زرکلی درباره او گوید:
جمیل صدقی بن محمد فیضی ابن الملا أحمد بابان ، الزهاوی : شاعر ، ینحو منحى الفلاسفة ، من طلائع نهضة الأدب العربی فی العصر الحاضر . مولده ووفاته ببغداد . کان أبوه مفتیها . وبیته بیت علم ووجاهة فی العراق . کردی الأصل ، أجداده البابان أمراء السلیمانیة
جمیل صدقی شاعر، از طلایه داران نهضت ادبیات عرب در عصر حاضر بود پدرش مفتی بغداد بود و خانهاش خانه علم بود که از سرشناسان در عراق و کردی الاصل بود.
الزرکلی ، خیر الدین (متوفای 1410هـ)، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال والنساء من العرب والمستعربین والمستشرقین ،- ج 2 ص 137، ناشر: دار العلم للملایین ـ بیروت، الطبعة: الخامسة، 1980م
19. نضال بن عبد الله آله رشی: وهابیت اهل بدعت از حشویه هستند
نویسنده معروف نضال بن عبد الله آله رشی در کتاب رفع الغاشیة به معرفی گروههای انحرافی از جمله وهابیت پرداخته وی در این زمینه گوید:
ذکر أهل البدعةو ما وَرَدَ فیهم:
و أمّا أهل البدعة من الحشویة ((الوهابیة)) : فقد جاءت الإشارة فی کلام النبی صلی الله علیه وسلم بوصفهم، وبیان منزلتهم، وانهم خوارج هذا الأمة سابقتاً ولاحقاً، سلفاًو خلفاً
معرفی اهل بدعت و آنچه درباره شان به ما رسیده است
اهل بدعت ازحشویه وهابیت : در سخنان رسول خدا صلی الله علیه وسلم به اوصاف و جایگاهشان اشاراتی شده است به درستی که آنها از گذشته تا حال از پیشینیانشان تا آیندگانشان خوارج این امتند.
نضال بن عبد الله آله رشی ، رفع الغاشیة، ص12
حشویه : گروهی هستند که به جسمیت خدا قائل هستند و آنان یکی از فرقه های گمراه شده در شریعت اسلامی میباشند .
20. شیخ محمد ابن سلیمان کردی: محمد بن عبدالوهاب به کفر نزدیک و از راه ایمان منحرف شده است و دروغگو در لباس مذهب حنبلی است
اساتید محمد بن عبدالوهاب از همان ابتداء به عقاید انحرافی محمد بن عبد الوهاب پی برده بودند لذا در تلاش بودند تا با نصیحت کردن، شاگردشان را متوجه عقاید انحرافیش بکنند
از جمله افرادی که انحرافات محمد بن عبدالوهاب نجدی را تشخیص داده و به او متذکر میشوند، استادش محمد بن سلیمان کردی است که در طی نامه ای به او انحرافاتش را متذکر میشود:
این نامه در کتاب شواهد الحق نبهانی چنین آمده است:
یا ابن عبد الوهاب سلام على من اتبع الهدى فإنی أنصحک لله تعالى أن تکف لسانک عن المسلمین فإن سمعت من شخص أنه یعتقد تأثیر ذلک المستغاث به من دون الله تعالى فعرفه الصواب وأبن له الأدلة على أنه لا تأثیر لغیر الله ، فإن أبى فکفره حینئذ بخصوصه ولا سبیل لک إلى تکفیر السواد الأعظم من المسلمین وأنت شاذ عن السواد الأعظم ، فنسبة الکفر إلى من شذ عن السواد الأعظم أقرب لأنه اتبع غیر سبیل المؤمنین . قال تعالى ( ومن یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدى ویتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولى ونصله جهنم وساءت مصیرا ) وإنما یأکل الذئب من الغنم القاصیة
والحاصل أن الذین اعتنوا بالرد علیه خلائق لا یحصون من مشارق الأرض ومغاربها من أرباب المذاهب الأربعة فی کتب مبسوطة ومختصرة، وبعضهم التزم الرد علیه بنصوص مذهب الإمام أحمد، لیبین له أنه کاذب ملبس فی انتسابه لمذهب الإمام أحمد رضی الله عنه.
ای پسر عبد الوهاب !درود بر کسی که راه هدایت را پیروی کند .من تورا به خاطر خداوند متعال نصیحت میکنم که زبانت را از مسلمانان بازداری .هرگاه شنیدی کسی بر این باور است که شخصی که از او کمک میخواهند ،در برآوردن حاجت موثر است ونه خدا ،حقیقت را به او بنما ودلایلی را که بیانگر بی اثر بودن غیر خدا در عالم وجود است،برایش بیان کن واگر از پذیرش این براهین سر باز زد ،تنها اورا تکفیر کن .ولی بدان که تو حق نداری اکثریت مسلمانان را کافر بخوانی در حالی که تو از عامه مسلمین جداشدهای ونسبت کفر دادن به کسی که از اکثریت مسلمانان دور افتاده،به حقیقت نزدیکتر است ،زیرا که او راهی جز راه ایمان آورندگان را در پیش گرفته است .خدای تعالی میفرماید : (کسی که بعد از آشکار شدن حق،با پیامبر مخالفت کند واز راهی جز راه مومنا ن پیروی کند ،ما او را به همان راه که میرود میبریم وبه دوزخ داخل کنیم وبرای او سرانجام بدی است )وبدان که گرگ گوسفندی را میدرد که از گله دور ا فتاده است
حاصل اینکه کسانی که محمد بن عبد الوهاب را رد کردهاند، عده زیاد و غیر قابل شمارش از شرق و غرب از بزرگان مذاهب اربعه هستند که یا به صورت مفصل و یا مختصر در رد او کتاب نوشتهاند برخی حتی با نصوص مذهب احمد بر او ردیه نوشتهاند تا آشکار کنند که او دروغگو در لباس مذهب امام احمد است
شیخ محمد ابن سلیمان کردی ، شواهد الحق فی الاستغاثة بسید الخلق، صفحه 131
پیوست شماره 23 (تصویر اول) پیوست شماره 23 (تصویر دوم) پیوست شماره 23 (تصویر سوم)
نتیجه
بنابراین طبق گفتهی علمای اهل سنت، محمد بن عبد الوهاب و پیروانش،خوارج ملحد، اهل بدعت، گمراه، نجس، متهجر، بیدین و بی سواد، دروغگو، فتنهگر با عقایدی فاسد هستند. و بر همه مسلمانان واجب است از این فرقه ضاله بر حذر باشند و فریب آنها را نخورند.
موفق باشید
- يكشنبه ۱۹ مرداد ۹۳
- ۰۸:۱۳
- ۳۶۵۵
- ۰