اوضاع پیش آمده برای جهان اسلام بیش از هر چیز معلول عدم وحدت مسلمانان و تفرقه حاکم بین آنان است. عده ای از بین شیعیان و اهل سنت علی رغم مشاهده وقایع جهان اسلام مانند مسئله فلسطین بازهم بر طبل تفرقه می کوبند . آیت الله بروجردی پاسخی بسیار خوب برای این افراد که خود را مدعی می دانند می باشد .
73 فرقه به نقل از دیدبان: توصیه به وحدت و داشتن اتحاد و یکپارچگی بین مسلمین، از توصیههای مهم و مورد تأکید قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) میباشد. در روایات نیز فراوان توصیه به وحدت بین مسلمین شده و به شیعیان توصیه شده که با سایر مسلمین از دیگر مذاهب خوشرفتاری کنند. حتی این مسأله تا بدین جا پیش می رود که ائمه(علیهم السلام) ما دستور داده اند در نماز جماعت آنها شرکت کنیم. برای نمونه از امام صادق(علیه السلام) روایت داریم که فرمودند: «مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)»[1] یعنی: «هر کس با برادران اهل تسنن در صف اول نماز گزار گوئی در پشت سر رسول الله(صلی الله علیه و آله) نماز گزارده است.»
حضرت آیتالله بروجردی(ره) نیز از طلایه داران بحث تقریب در دوران معاصر بودند؛ فعالیتهای معظم له تا بدانجا پیش رفت که شیخ محمود شلتوت مفتی اعظم الأزهر فتوای تاریخی خویش را صادر کرد و اتباع از مذهب شیعه إثنی عشری را مجاز اعلام کرد. در این مختصر به بررسی فعالیتهای تقریبی ایشان میپردازیم.
تسلط حضرت آیتالله بروجردی(ره) به فقه أهل تسنن و اهتمام ایشان به فقه مقارن
حضرت آیتالله بروجردی(ره) که پس از حضرت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) به مرجعیت عامه و تام شیعه رسید و تقریباً تا زمان حاضر، ایشان آخرین مرجعی بودند که در شیعه به مرجیعیت تام و علیالاطلاق رسیدند؛ علاوه بر فقه امامیه و روایات أهلالبیت(علیهم السلام) به فقه عامه و روایات عامه نیز مسلط بودند و به فقه مقارن اهتمامی تام داشتند. حضرت آیتالله صافی در مصاحبه با هفتهنامه حوزه که ویژه حضرت آیتالله بروجردی(ره) بوده و در سال 70 منتشر شده است در این باب میفرمایند: «آیه الله بروجردی، براقوال عامه، فوق العاده، مسلط بود. نه تنها بر فتاوی واقوال ائمه اربعه آنان تسلط داشت که بر نظریات صحابه و دیگر فقهای آنان، چون: اوزاعی ثوری، لیث و... محیط بود. اختلاف نظرهایی که در یک مساله داشتند، می دانست. این تسلط، به طوری بود که: برخی از فقهای اهل سنت، در ملاقات باایشان آن مرحوم رااز خودشان براقوال ، نظریات علمای عامه مسلط تر می دیدند.»[2]
دلیل این تسلط را ایشان در ادامه میفرمایند: «وقتى یک روایت را بدون اطلاع از فضا و محیط صدور روایت بررسى کنیم به معناى ظاهرى که از لفظ استفاده مى شود آگاه مى شویم ولى وقتى محیط صدور روایت و نظریات علمى و مطرح شده در آن فضا را بدانیم چه بسا قرینه حالیه اى فهم ما را از روایت عوض کند یا توسعه دهد مثلا من دراین مجلس با توجه به یک جریانى که دراین جا پیش آمده است حرفى مى زنم. شما که در مجلس هستید مى دانید حرف من ناظر بر چه جریانى است ولى وقتى همین حرف را مجرد از جریان در بیرون بگویید چه بسا افراد معناى دیگرى از آن بفهمند بنابراین مجتهد نباید غافل ازاقوال وانظار محیط صدور روایت باشد.
البته غافل از وانظار محیط صدور روایت باشد. البته این جهت در همه اخبار محتمل نیست ولى چون فى الجمله علم اجمالى به آن است در هر کجا محتمل باشد بایدازاین قرینه فحص نمود.»[3]
حضرت آیتالله بروجردی(ره) معتقد بود با مراجعه به فتاوای رایج اهل سنت در عصر ائمه اهل بیت (علیهم السلام) بهتر میتوان روایات و اقوال ائمه را فهمید زیرا گفتار آنان با توجه به آن فتاوی صادر گردیده است. گاهی میفرمود:«فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است»[4]؛ زیرا در آن اعصار احکام مورد عمل مسلمانان همان فتوای پیشوایان آنان بود، و راویان اصحاب ائمه با توجه به آن فتاوی، از ائمه سؤال میکردند و ائمه هم با توجه به همان فتاوی پاسخ میگفتند.
مؤید این نظریه آن است که بیشتر روایات فقهی شیعه به صورت سؤال و جواب از ائمه است، که مردم عادی این تعداد زیاد سؤال دقیق را نمیتوانند طرح کنند. پیداست که سائلان اهل علم بودهاند و مسائل را از فقهای اهل سنت که با هم محشور بودند میشنیدند و همانها را از امامان عصر خود میپرسیدند.
مؤید دیگر این نظریه آن است که ابو عمرو کشی معاصر کلینی (م ۳۲۹ق) در کتاب معروف «اختیار معرفة الرجال» معروف به «رجال کشی» چند تن از اصحاب بزرگ حضرت امام محمد باقر و امام صادقعلیهماالسلام مانند زراره، محمد بن مسلم، جمیل دراج را از اصحاب ابوحنیفه-از ائمهی اربعهی أهل تسنن- دانسته است که بر اثر ارشاد آن امام همام به اهل بیت(علیهم السلام) گرویدهاند و معلومات فقهی خود را پی در پی، به آن امام عرضه میکرده و پاسخ ایشان را برای دیگران روایت میکردند.
ایشان مراجعه به فتاوای اهل سنت را از مقدمات فقه میدانست و میفرمود: «قدمای ما «مسائل الخلاف» را حفظ داشتند یا فتاوای آنها را در کتابها و درسهای خود نقل و آنها را نقد میکردند. این سنت حسنه یعنی رجوع به فتاوای اهل سنت از گذشته دور تا عصر شهید ثانی (۹۱۱ـ۹۶۶ ق) و حتی پس از آن، در بین فقهای ما دائر بود و در یکی دو قرن اخیر کم رنگ و یا فراموش شده بود؛ ولی پس از آشنایی طلاب و فقها با شیوه آیت الله بروجردی رفته رفته در حوزه قم و سپس در حوزه نجف اشرف دوباره رواج پیدا کرد.
آیت الله بروجردی برای تأیید این نظریه به روش فقهی قدما از جمله شیخ مفید (م ۴۱۳ق) سید مرتضی (م ۴۳۶ق) و شیخ طوسی (۳۸۵ـ۴۶۰ق) اشاره میفرمود و از بین فقهای پیشین، به شیخ طوسی «محمد بن حسن طوسی» معروف به شیخ الطائفه علاقه خاصی نشان میداد و در جلسه درس گاهی کتاب «خلاف» و یا کتاب «عدة الاصول» از تألیفات شیخ طوسی را میآورد و عبارات آنها را میخواند. گاهی میفرمود: «شیخ طوسی، بعضی از کتابهای فقهی خود را مانند «مبسوط» و «خلاف» را برای محیط جهان اسلام و بعضی مانند (نهایه) و دیگر کتب فقهی خود را برای محیط تشیع نوشته است.
آیت الله بروجردی معتقد بودند در فقه و استنباط فقهی، باید آرای اهل سنت را بدانیم و آنچه را از منابع شیعی به دست میآوریم با نظرات و آرای آنان مقایسه کنیم، زیرا اهل سنت فقهی دارند که از کتب و سنت از طریق خودشان به اضافه ادله دیگر مانند قیاس و اجماع و جز آنها اخذ شده است و عمدتا و بر اساس یکسری از روایات و آیات شکل گرفته است؛ لهذا باید با دقت به نظرات آنان توجه شود و مقایسه صورت بگیرد، و ادله ایشان به تفصیل نقل و اگر لازم باشد نقد شود. با این پندار و طرز تفکر که علمای اهل سنت دور هم جمع شده و یکسری احکام را جعل کردهاند و ربطی به کتب و سنت ندارد، به شدت مخالفت میفرمود.[5]
از دیگر ثمرات آشنایی با فقه مقارن و آراء و فتاوای عامه فهم موارد و روایات تقیهای است. توضیح آنکه برخی از احادیث و احکام شیعه بر اساس «تقیّه» است. تقیّه به معنای مخفی کردن حق و پوشاندن عقیدهی حق است و نیز مخفیکاری و ترک آشکارسازی با مخالف، در مورد چیزهای است که ضرر دینی و یا دنیایی را درپی دارد. تقیّه موافق با وظیفۀ فعلی مکلّف و یک حکم ثانوى است، هرچند مخالف با حکم اوّلى باشد. در حال تقیّه، وظیفه عوض مىشود و حکم خدا بر طبق آن قرار مىگیرد. تقیّه یکی از راه های حفظ دین و یک امر عقلانی است که مورد تأیید قرآن و احادیث است و از نظر شیعه و سنی پذیرفته شده است. قرآن، تقیه کردن عمار یاسر در مقابل مشرکان را بیان و مورد تأیید قرار داده است، همچنین از تقیه مؤمن آل فرعون با عظمت یاد می کند چرا که اگر او ایمان خود را اظهار مىکرد مسلماً کشته مىشد و رسالتش بر زمین می ماند. از آن جا که بعضی از روایات در فضای تقیّه و در شرایط حضور مخالفین شیعه صادر شده است، آشنایی با فقه اهل سنّت ما را به موارد روایات تقیه ای و فهم آن راهنمایی می نماید.[6]
حمایت از تأسیس دارالتقریب
از فعالیتهای مهم حضرت آیتالله بروجردی(ره) حمایت ایشان از تأسیس دارالتقریب در مصر بود. دارالتقریب مصر به همت شیخ محمدتقی قمی(ره) که از ابتدای عمر پربرکتش دغدغه تقریب بین مذاهب اسلامی را داشت؛ تأسیس شد.
شیخ محمدتقی قمی(ره) که مانند خیلی دیگر از مصلحین معاصر از تفرقه و تشتت بین امت اسلامی نگران و غمگین بود؛ جهت حل این مشکل و رفع تفرقه و رسیدن امت اسلامی به یک اتحاد و انسجام، در فکر بود. ایشان پس از مشاهده برخور عربستان با یک حاجی ایرانی-که در مسجدالحرام حالش به هم خورده بود- که به دلیل نفهمیدن زبان فارسی از سوی پلیس عربستان از یک طرف و بلد نبودن زبان عربی از سوی آن فرد ایرانی؛ پلیس عربستان تصور کرده بود که این فرد ایرانی قصد جسارت و اهانت به حرم امن الهی و ملوث کردن بیتالله را داشته است؛ و به همین دلیل حکم اعدام برای این فرد صادر کرده بود؛ اندیشه تقریب بیشتر در درونش شکل گرفت.
شیخ قمی(ره) پس از فراگیری زبان عربی به مصر سفر کرد و در آنجا با شیخ محمد مصطفی مراغی-رئیس وقت الأزهر- این دغدغه خویش را مطرح کرد. شیخ مراغی با توجه به اوضاع خفقان آمیز آن زمان مصر با احتیاط اصل مسأله را پذیرفت. اما بعدها ایشان کمکهای شایانی به این مسأله کرد.
با شروع جنگ جهانی دوم شیخ قمی(ره) مجبور شد مصر را ترک کند و به ایران بازگردد. در ایران به خدمت حضرت آیتالله بروجردی(ره) رفت و با ایشان نیز این مسأله را در میان گذاشت؛ که با حمایت و تأئید قاطع معظمله روبرو شد.
پس از اتمام جنگ جهانی دوم در سال 1946م ایشان مجدداً به مصر بازگشته و اینبار فعالیتهای تقریبی را با شدت بیشتری دنبال کردند که این امر به تأسیس دارالتقریب در یک سال بعد یعنی 1947م مصادف با 29 ربیعالأول سال 1366ق دارالتقریب به همیت ایشان و با حمایتهای حضرت آیتالله بروجردی(ره) از یک سو و الأزهر از سوی دیگر تأسیس شد. اعضای موسس دارالتقریب عبارتند از: شیخ محمدتقی قمی(ره)، شیخ عبد المجید سلیم، شیخ محمود شلتوت، شیخ عبدالعزیز عیسى، شیخ حسن البنّا، حضرت آیتاللَّه شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء(ره)، حضرت آیتاللَّه سید عبد الحسین شرف الدین الموسوی(ره) صاحب المراجعات، ومحمد علی پاشا.
حضرت آیتالله بروجردی(ره) به دارالتقریب حتی کمک مالی نیز میکردند. آیتالله واعظزاده نقل میکند: «آقای حاج سید جمالالدین میردامادی از فضلای اصفهانی الاصل ساکن تهران که سابقه ممتد تحصیل در اصفهان داشته و از رفقای قدیمی و یار مصاحب مرحوم شیخ محمد تقی قمی و در حقیقت نماینده او در تهران بود، در دو سال پیش از این به من گفت: مرحوم آیتالله بروجردی به دار التقریب و مجله رسالة الاسلام، کمک میکرد. یک روز در بازار تهران، مرحوم حاج عباسقلی بازرگان را که وکیل آیتالله بروجردی بود دیدم به او گفتم: حاجی این مرد «یعنی آقای قمی» در قاهره خدمت میکند پول بده برایش بفرستم گف : من از آیتالله بروجردی استفسار میکنم اگر اجازه داد میدهم. چند روز دیگر باز او را در بازار دیدم که جلو میآمد و میخندی ، گفتم حاجی چه کردی؟ گفت: خدمت آیتالله مطلب را عرض کردم. فرمودند: حاجی هم خودت پول بده هم از دیگران بگیر و بده اما فعلاً مصلحت نیست نام مرا ببری.
پس از آن، مرتباً از حاجی پول میگرفتم و برای آقای قمی میفرستادم. من عرض میکنم به احتمال قوی باعث تعطیل دار التقریب و مجلة رسالة الاسلام، آن بود که آیتالله بروجردی در سال 1340 شمسی فوت کرد و دیگر کسی به آن کمک نکرد.»[7]
ایجاد روابط حسنه با علمای أهل تسنن
از دیگر ویژگیهای ایشان تعامل مثبت و حسنه با علمای أهل تسنن بود. به نحوی که زمانی که ایشان در شعبان سال 1370ق مریض شده بودند؛ نامهای صمیمانه از جانب شیخ عبدالمجید سلیم شیخ جامع الأزهر نسبت به معظمله ارسال شد که در آن نامه جویای سلامت احوال ایشان شده بودند که معظمله نیز در پاسخ به نامه ایشان اظهار تشکر و قدردانی کردند.
صدور فتوای تاریخی شیخ محمود شلتوت در جواز اتباع از مدرسه أهلالبیت (علیهم السلام)
همین مراودات و تعاملات حسنه حضرت آیتالله بروجردی(ره) با علمای أهل تسنن و به ویژه با شیوخ الأزهر منجر به صدور فتوای تاریخی شیخ محمود شلتوت در جواز اتباع از مدرسه أهلالبیت(علیهم السلام) گردید. در نامهای شیخ شلتوت در ذیقعده سال 1379ق به معظمله در باب فعالیتهایش توضیح میدهند.
ترجمهی متن نامه بدین شرح است:
دفتر «شیخ الجامع الازهر»
به نام خداوند بخشنده مهربان
حضرت مستطاب برادر بزرگوار امام بروجردی / قم ـ ایران
سلام الله علیکم و رحمته، اما بعد.
ابتدا از سلامتی آن برادر ارجمند و گرامی، آغاز نموده و دعا می کنم تا آن جناب سراسر منبع برکت های فراوان برای مسلمانان و وحدت کلمه آنان باشید و خداوند بر عمر شما بیفزاید و با کارهای نیک بر یاری-هایش افزون کند.
از فرصت پیش آمده سفر برادر ارجمندم علامه بزرگوار استاد قمی (ایده الله تعالی) استفاده کرده و این مکتوب را به حضور شما می-فرستم و کوشش های شما را ارج می نهم و از خداوند متعال مسئلت می نمایم هر آنچه خیر و برکت برای مسلمانان آرزو دارید، تحقق یابد و کوشش های حکیمانه شما را در جمع کلمه مسلمانان و همدلی آنان موفق بدارد.
به آن جناب مژده می دهم گام هایی که می دانم شما با تمام وجود آن-ها را تأیید می کنید و بیشترین توجه و عنایت را به آن ها مبذول میفرمایید، با یاری خداوند متعال و به برکت دعاهای حضرتعالی، روند موفقی دارند و شماری از برجسته ترین علمای ما در الازهر برادرانی که در امر تقریب به کمال، حق جهاد را به جای می آوردند، با ایمان صادقانه ما را همراهی می کنند و به وظایفی که دین آنها بر دوششان گذارده و برای رسالت انسانی والایی که بدان باور داشته و ایمان آورده اند، عمل می کنند.
امیدوارم برادر ارجمند و گرامی ما جناب استاد قمی هرچه زودتر نزد ما بازگردد تا سعادت آگاهی از اخبار شادی بخش شما نصیبمان شود و ما با دیدگاه ها و نظرات داهیانۀ شما در تحقق آرزوهای مشترکمان آشنا شویم.
من مسائل بسیاری را برای ایشان توضیح دادم و از آن گرامی تقاضا کردم جزئیات آنها را برای شما بازگوید.
خداوند ما را در کاری که رضای اوست با شما همقدم دارد و پیوندهای قلبی ما را در عمل برای او و در راه او مستدام و پیا برجا بدارد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. محمد شلتوت
ـ شیخ جامع الازهر ـ
24ذی القعده 1379 هـ ق
19 ماه مه 1960 م.
یک سال قبل از این نامه فتوای تاریخی شیخ محمود شلتوت در مورد جواز اتباع از مدرسهی أهلالبیت(علیهم السلام) صادر شده بود.
این فتوا در سال 1378 هـجری قمری در هفدهم ربیع الاول، روز میلاد امام صادقعلیهالسلام بنیانگذار مکتب شیعه جعفری، در حضور نمایندگان مذهب شیعه امامی و شیعه زیدی و مذاهب شافعی، حنبلی، مالکی، حنفی، به دست شیخ محمود شلتوت رئیس فقید دانشگاه الازهر صدور یافت.
در باب علت صدور این فتوای تاریخی آیتالله میرزا خلیل کمرهای(ره) مینویسد: «در سفر به مصر، در یکی از دیدارهایم با شیخ دانشگاه الازهر، شیخ محمود شلتوت به من گفت: من از دیر زمانی، حدود سی سال قبل، درصدد دیدن فقه امامیه برآمدم و از عراق و ایران کتابهای فقهی امامیه را خواستم، ولی تا این اخیر، که مصر از زیر زنجیر استعمار بیرون آمد، این کتابها نمیرسید و سانسور میشد تا بعد از فتح کانال سوئز کتب شیعه آمد و من مطالعه کردم و حجت بر من تمام شد و آن فتوا را دادم، بدون اینکه تحت تأثیر هیچ مقامی یا سخنی بروم»[8]
از علامه شیخ محمدجواد مغنیه لبنانی نیز منقول است که در سفرهایش به مصر از علامه شلتوت دربارهی انگیزهی فتوایش به جواز تعبد به مذهب جعفری سؤال شد و وی در جمع بزرگان الازهر گفت: «من در مقام استنباط احکام فقهی بعضی از دلایل فقه شیعه را مورد دقت و نظر عمیق قرار دادم و مشاهده کردم که دلایل این فقه از قوت و متانت و ظرافت خاصی برخوردار است و این امر باعث شد که فتوایی بر جواز پیروی از مذهب شیعه را صادر کنم و من خود در بعضی از مسائل فقهی براساس فقه جعفری فتوی دادهام. آنگاه شیخ شلتوت رو به حاضران کرد و گفت: بر شماست که کتب شیعه را با دقت مورد مطالعه قرار دهید»[9]
متن عربی فتوای شیخ شلتوت بدین شرح است:
إن بعض الناس یرى أنه یجب على المسلم لکی تقع عباداته و معاملاته على وجه صحیح أن یقلد أحد المذاهب الأربعة المعروفة و لیس من بینها مذهب الشیعة الإمامیة و لا الشیعة الزیدیة فهل توافقون فضیلتکم على هذا الرأی على إطلاقه فتمنعون تقلید مذهب الشیعة الإمامیة الاثنا عشریة مثلا.
فأجاب فضیلته:
1- إن الإسلام لا یوجب على أحد من أتباعه اتبّاع مذهب معین بل نقول إن لکل مسلم الحق فی أن یقلد بادئ ذی بدء أی مذهب من المذاهب المنقولة نقلا صحیحاً و المدونة أحکامها فی کتبها الخاصة و لمن قلد مذهباً من هذه المذاهب أن ینتقل إلى غیره ـ أی مذهب کان ـ و لا حرج علیه فی شیء من ذلک.
2- إن مذهب الجعفریة المعروف بمذهب الشیعة الإمامیة الاثنا عشریة مذهب یجوز التعبد به شرعا کسائر مذاهب أهل السنة.
فینبغی للمسلمین أن یعرفوا ذلک ، و أن یتخلصوا من العصبیة بغیر الحق لمذاهب معینة ، فما کان دین الله و ما کانت شریعته بتابعة لمذهب ، أو مقصورة على مذهب ، فالکل مجتهدون مقبولون عند الله تعالى یجوز لمن لیس أهلا للنظر و الاجتهاد تقلیدهم و العمل بما یقررونه فی فقههم ، و لا فرق فی ذلک بین العبادات و المعاملات.
ترجمهی فتوا نیز بدین شرح است:
از معظم له سؤال شد:
عده ای ا ز مردم معتقدند که هر فرد مسلمان برای آنکه عبادات و معاملاتش صحیح انجام گیرد ، باید تابع احکام یکی از مکتبهای معروف چهارگانه باشد و در میان این مکتبهای چهارگانه نامی از مکتب شیعه امامی و شیعه زیدی برده نشده است . آیا جنابعالی با این نظر کاملا موافقید که مثلا پیروی از مکتب شیعه امامیه اثنی عشری مغایرتی با دین ندارد؟
آن جناب پاسخ دادند :
آیین اسلام هیچ یک از پیروان خود را ملزم به پیروی از مکتب معینی ننموده ، بلکه هر مسلمانی می تواند از هر مکتبی که بطور صحیح نقل شده و احکام آن در کتب مخصوص به خود مدون گشته پیروی نماید و کسی که مقلد یکی از این مکتبهای چهارگانه باشد می تواند به مکتب دیگری ( هر مکتبی که باشد ) منتقل شود .
مکتب جعفری، معروف به مذهب امامی اثنی عشری ، مکتبی است که شرعا پیروی از آن مانند پیروی از مکتبهای اهل سنت جایز می باشد . بنابراین سزاوار است که مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی که نسبت به مکتب معینی دارند دوری گزینند ، زیرا دین خدا و شریعت او تابع مکتبی نبوده و در احتکار و انحصار مکتب معینی نخواهد بود .بلکه همه صاحب مذهبان ، مجتهد بوده و اجتهادشان مورد قبول درگاه باری تعالی است و کسانی که اهل نظر و اجتهاد نیستند، می توانند از هر مکتبی که مورد نظرشان است تقلید نموده و از احکام فقه آن پیروی نمایند و در این مورد فرقی میان عبادات و معاملات نیست .
توجه و اهتمام به حدیث ثقلین
حضرت آیتالله بروجردی(ره) به حدیث ثقلین اهتمام تام داشتند. دلیل این امر نیز این بود که ایشان این حدیث را پایه و مبنای شریعت میدانستند. در واقع ایشان اعتقاد داشتند که اختلاف سر مسأله خلافت الان دردی از مسلمین دوا نمیکند؛ بلکه باید الان بحث سر این مسأله صورت گیرد که شریعت را باید از چه منبعی أخذ کرد؟ آیتالله هاشمی رفسنجانی در سخنرانی خویش در کنگره بزرگداشت ایشان میگوید: « ... آیت الله بروجردی در درس می گفت : اختلاف ما با اهل سنت در دو جهت است ، یکی مسأله خلافت و دیگری حجیت اقوال ائمه و آنچه برای ما مهم است ، مسأله حجیت است و خلافت یک مسأله تاریخی بود که امروز قابل تکرار نمی باشد ، باید با اهل سنت در مورد حجیت اقوال ائمه بحث کرد که در زمان ما مؤثر است.»[10]
رهبر معظم انقلاب هم در دیدار اعضای مجمع تقریب مذاهب در سال 70 در همین زمینه میفرمایند: «در صدر فعالیتهای مرحوم آیت اللَّه بروجردی(رض)برای تقریب - آنطور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم - توجه به «حدیث ثقلین» بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل کردهاند. به همان شکلی که شیعه آن را نقل کرده، کتب برادران اهل سنت هم پُر است؛ اگرچه به شکل دیگری هم نقل کردهاند. بههرحال، مسألهی اهلبیت و نظیر آن را که مورد قبول همهی مسلمین است و همهی مسلمین به آنان ارادت دارند و آنان را دوست میدارند و هر کدام به نحوی به آنان عقیدهی دینی دارند، محور قرار بدهند. در خود اسلام میشود مواردی را از متون اسلامی پیدا کرد که پایههای تقریب باشد.»[11]
آیتالله واعظزاده نیز در این باره و در مورد چاپ حدیث ثقلین در مصر میگوید: «حدیث ثقلین حدیثی متواتر و از تعداد زیادی از صحابه و تابعین و بر طرق عدیده و در اکثر کتب معتبر اهل سنت ـ علاوه بر کتب شیعه- روایت شده است حتی بنابر نقل صحیح مسلم، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در جریان غدیر از حدیث ثقلین سخن گفت و خلاصه آن حدیث را با کمی اختلاف در الفاظ و با وحدت معنی فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی».
نظر به اهمیت موضوع، هم در مصر و هم در ایران به شرحی که من در کتاب «زندگی آیت الله بروجردی» نوشتهام این حدیث مطرح گردید، تا این که یکی از محدثان قم مرحوم «شیخ قوام الدین وِشنَوِی» با اشاره آیت الله طرق آن حدیث را در رسالهای به نام «حدیث الثقلین» گرد آورد و «دار التقریب» آن را عینا بدون دخل و تصرف چاپ و منتشر کرد. و بار دیگر آن رساله را ما در «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» همراه توضیحاتی به قلم من به صورت افست منتشر کردیم و هر کس مایل باشد میتواند جهت وقوف بر اعتبار و صحت آن حدیث، به آن رساله مراجعه نماید. لازم است بدانیم انتشار این رساله در قاهره از سوی «دار التقریب» حتما با تصویب شورای عالی آن مؤسسه که کسانی مانند شیخ عبد المجید سلیم و شیخ محمود شلتوت و دیگران در آن عضویت داشتند، صورت گرفته است. و قهرا در آن دیار و در بین استادان الأزهر شایع شده است.»[12]
به خاطر همین حدیث است که شیخ عبدالمجید سلیم میگفت: «مذهب شیعه امامیه از صاحب شریعت به خصوص مدرک دارد، اما مذاهب دیگر مدرک خاص ندارند.» معنای این سخن آن است که «حدیث الثقلین»، مسلمانها را به عترت رجوع داده، و فقه امامیه مأخوذ از عترت است، در حالی که مذاهب دیگر، فتاوای پیشوایان مذاهب است که چنین دلیل خاص ندارند.
طرح یکسانسازی حج بین شیعیان و أهل تسنن
از دیگر موارد فعالیتهای تقریبی ایشان پیشنهاد ایشان به ملک سعود پادشاه وقت عربستان جهت یکسانی حج بود. توضیح آنکه در برخی از مناسک حج بین مذهب شیعه و مذاهب اهل سنت اختلاف وجود دارد، یکی از مهمترین نقاط اختلاف، حج تمتع است برای کسانی که از خارج حرم و از نقاط دور به حج مشرف و طبعا باید از یکی از مواقف محرم شوند و پس از اعمال عمره از احرام خارج شده، آن گاه روز هشتم ذی الحجه مجدداً به احرام حج محرم شده و راهی عرفات گردند.
دلیل این اختلاف روایتی است که از رسولاللهصلی الله علیه و آله در این باب نقل شده است. که چون پذیرشش بر افراد سخت بود؛ خلیفه دوم در زمان خلافت خود به مردم فرمان داد که عمره را به حج متصل کنند و با این فرمان، حج تمتع نزد فقهایی که از خلیفه تبعیت کردند از بین رفت و اکنون اهل سنت غالبا چنین عمل میکنند، هر چند از ناحیه برخی از صحابه در آن هنگام و هم اکنون از سوی مفتیان سلفی با آن مخالفت شده است، و بر حدیث «حجة الوداع» که به تفصیل توسط حضرت باقر از جابر بن عبد الله صحابی معروف، در کتب حدیثی اهل سنت و با سندهای آنان نقل شده عمل میکنند.
در این میان زمانی که ملک سعود به ایران آمده بود؛ هدایایی را برای حضرت آیتالله بروجردی(ره) آورده بود از جمله یک جلد کلامالله مجید و مقدار پارچه دیوار کعبه. ایشان پس از دریافت آن هدایا به ملک سعود نوشتند: هدایای شما را دریافت داشتم؛ اما رسم من نیست که از ملوک هدیه قبول کنم، لهذا هدایا را (که گویا پارچههای گران قیمت بود) برگردانیدم و جهت قداست، قرآنها و قطعه پرده کعبه را نگهداشتم؛ به علاوه حدیث نبوی (حجة الوداع) را برای شما فرستادم.
ظاهرا منظور آیت الله بروجردی از ارسال این حدیث برای ملک سعود آن بود که در طریق روایات حجة الوداع به نقل اهل سنت دو نفر از امامان اهل بیت علیهم السلام ثبت گردیده و طبعا برای شیعیان هم حجت است و نظر به این که در کتاب صحاح آمده میتواند نقطه وحدت در این مسأله بین فریقین باشد، و سبب گردد که مسلمانها در عمل مهم حج هماهنگ شوند و یکسان عمل کنند.[13]
سایر فعالیتهای تقریبی
حضرت آیتالله بروجردی(ره) فعالیتهای تقریبی دیگری نیز داشتند. برای نمونه ایشان یک دورهی کامل کتاب نفیس «المبسوط» تألیف شیخ طوسی(ره) را برای شیخ عبد المجید سلیم یکی از شیوخ الازهر و از اعضای «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة» و رئیس لجنهی فتوایی الازهر اهدا کرده بود و او پس از مطالعه این کتاب چنان تحت تأثیر قرار گرفته بود که در اواخر عمر گفته بود: «چه آن موقع که مفتی سرزمین مصر بودم، و چه بعد از آن که عضو لجنه فتوا بودم برای نظر دادن در مسایل حتما قبل از رفتنم، کتاب «المبسوط» را مطالعه میکردم».[14]
بنابر این، آیت الله بروجردی از طرفی اهتمام داشت که علما و فقهای شیعه با روایات و مبانی فقهی اهل سنت چنان که قبلاً گفته شد آشنا شوند، و از طرف دیگر اهل سنت نیز به روایات و فقه شیعه رجوع کنند و از آنها مطلع شوند. وی در این دو امر موفق گردید و بسیاری از اعضای «دار التقریب» را با فقه شیعه آشنا کرد، تا جایی که آنان در پارهای از مسایل مهم، مانند، شرط شهادت عدلین در طلاق، موافق فقه شیعه فتوا دادند و در قانون مدنی مصر ثبت گردید.
نتیجه گیری
همانگونه که در این نوشتار مختصر بررسی شد؛ حضرت آیتالله بروجردی(ره) اهتمام جدی و کاملی به مسأله وحدت و اتحام امت اسلامی داشتند؛ و در این راستا فعالیتهای عدیدهای را انجام دادند. فعالیتهای ایشان در این راستا اینقدر موفقیتآمیز و چشمگیر بوده است که به صدور فتوای تاریخی شیخ شلتوت مفتی اعظم الأزهر در جواز اتباع از مدرسهی أهلالبیتعلیهمالسلام انجامید.
[1] - الکافی ج3 ص380
[3] - همان
[4] - البته این معنا و این مطلب ایشان به معنای بی اهمیت بودن فقه شیعه در برابر فقه عامه نیست؛ بلکه بدین معنی است که فقه شیعه ناظر به فقه أهل تسنن است و خیلی از مسائلی که الان در روایات و فقه ما وجود دارد؛ ابتدا در فقه عامه مطرح شده است و سپس آن مسأله از منظر فقه امامیه بررسی شده است.
[6]-http://islampedia.ir/fa/1391/01/%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D9%82%D9%87-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA/
[7] - http://broujerdi.org/content/view/252/68/
[8] - http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910202000069
[13] - همان
[14] - همان
- دوشنبه ۲۰ مرداد ۹۳
- ۰۷:۱۵
- ۱۴۵۲
- ۰