یا فاطمةالزهراء!
مادر جان! جانم به فدایت!
به جرم ولایت و محبت امیرالمومنین(علیه السلام) مضروب شدید، پهلویتان شکست، محسنتان سقط شد، به شهادت رسیدید!
فرزندانتان به جرم فرزند امیرالمومنین(علیه السلام) بودن به شهادت رسیدند، سر فرزندتان اباعبدالله الحسین «بغضا لابیه» از تن جدا شد و فرزندان و اهل بیتش به اسارت رفتند و...
اما فاطمه جان هنوز هم حب امیرالمومنین(علیه السلام)
بعد از نزدیک 1350سال جرم است!
آه سرد من و فضای غمآلود این روزها و تظلم شیعیان، خامه ذهن را سنگین کرده و مرا یارای نوشتن نیست! اما مینویسم تا تاریخ گواه باشد که سکوت نکردهام! مینویسم تا فریاد مظلومیت شیعیان در گوش تاریخ تکرار شود! مینویسم تا کوتاهی نکرده باشم! و مینویسم تا بگویم هنوز نوای «فساعدتها عیناه» آقایمان پاسخ دارد....
تا روزگار به یاد دارد، آتش جهل ابلهان دین و دنیا فروش خرمن علویان را آتش زده و تندباد کژاندیشیهایشان دامنه این آتش را گسترانیده است. و دنیا از روی دنائتش، به اهلبیت(علیهم السلام) و محبّان ایشان پشت کرده و خوشیهای روزگار از ایشان رویگردان بوده است....
خدایا! سرّ این غربت چیست که صدها سال است ارثیه تشیع شده و از قبل سقیفه تا کنون زنجیری بر پای دوستداران علی بن ابیطالب(علیهالسلام)بوده است؟! آتش کینهتوزی و ظلمهای مکرر نابکاران از خدا بیخبر، ایشان را آزرده و کعب نافهمیها و ترکه جهالتهای متعصبان متکبر طاقتشان را طاق کرده است. خدایا! تکرار تاریخ و زجر این غم طاقتفرسا تا به کی؟! روزی پاراچنار، روزی بحرین، روزی عربستان، روزی جنوب لبنان و ... امروز هم گلگیت و چلاس پاکستان! شمشیر نسلکشی استکبار دیگر بار از آستین ظلم به در آمده و با سوء استفاده از جهالتها و تندرویها به خون هزاران شیعه مظلوم آلوده شده است و گویا ظلم نافیان حقیقت بر این قوم تمامی ندارد!
این غربت هزار ساله علی(علیهالسلام) است که در پس ابرهای غفلت پنهان مانده و مکر معاویه زمان(لعنةالله علیهم) است که لشکر خشکمغزان را به حربی ناعادلانه و کاملاً یک سویه کشانده است. انسانیت و خرد زیر در دست و پای آنان له شده است و جهالت، تعصب، کینهتوزی و حماقت را به هم آمیختهاند تا این ملغمه ظالمانه را به زور و به ناحق در کام شیعیان ریزند. فشارهای سیاسی را چاشنیاش ساختهاند و در دیگ تفرقه جوشانیدهاند... و با تکیه بر ناآگاهیهای قومی عقبمانده، سعی بر این دارند تا روح حقخواهی و حقطلبی را با نسلکشی شیعه از بین ببرند، ولی نمیدانند که عهد تمّارها و حُجرها همچنان پابرجاست و خاک تفتیده ربذه غباری از مرقد ابوذر را در میان این قوم گسترانیده است....
سالهاست که شیعه آوارگی را از شیر مادرش مکیده و اسارت و زجر و مظلومیت را از پدرش به ارث بردهاست....
سالهاست که طعم اضطرار با گوشت و پوست و استخوان شیعه عجین است....
سالهاست که مظلومیت صفحه اول کتاب تشیع است...
و سالهاست که انتظار با عمق نگاههای شیعه در هم آمیخته است...!
کاش میفهمیدم که چرا این سیاره رنج و عجوزه هزار داماد بهای کابینش را در مخالفت و ظلم به خاندان پیامبر(علیهم صلوة الله) قرار داده و از محبان علی (علیهالسلام) رویگردان است!
اگر جرم ما سوگواری بر جسارتهایی است که جهل زمانه بر سر علی(علیهالسلام) آورده است، اگر جرم ما فهم گوشه کوچکی از استخوان در گلو و خار در چشم علی(علیهالسلام) است، اگر جرم ما دانستن ناگفتههای او با بشر و درددلهای او با چاه است، اگر جرم ما فهم وصلههایی است که از این ارزق هزار رنگ پرارزشتر است، اگر جرم ما همراهی نکردن با ظلم و دشمنی ما با سقیفه است و اگر جرم ما فهم گوشهای از حقیقتی است که علی(علیهالسلام) خوندلها خورد تا مردم زمانهاش آن را درک کنند، ... بگذارید به این جرمها افتخار کنیم! بگذارید همگان را از جرممان آگاه کنیم، چرا که یقین داریم جرم ما چیزی جز نافهمی و تعصب کورکورانهتان نیست! بگذارید به جرمی افتخار کنیم که وارث خون شهید کربلا و عصاره دنیا و ماسوی، سالیانی است به همین اتهام در پشت ابر غفلتها و در امید رشد فکری جامعه بشری گرفتار آمده است! بگذارید به جرمی افتخار کنیم که هر جملهاش برای ما سندی از افتخار است و برای شما خزی و وزر و وبال!
دفاعیات این دادگاه یکسویه شما را هم به صاحب و مولایمان عرضه خواهیم داشت، چرا که یقین داریم او حاضر است و بر اعمال عالمیان ناظر!!
گو به ما ظلم بیحساب کنند ما امیر محاسبی داریم!
خلق ظلم میکند توبیا تا بدانند صاحبی داریم!
آی ای لشکریان رجزخوان قوم جهالت! پنبه فراموشی و غفلت را از گوش جانتان به درآرید و بدانید که ما ذوالفقار در نیامایم و با تمام اعتقاد فریاد برمیآوریم که خون ما تشنه جاری شدن در راه علی و اولاد اوست(علیهم صلوة الله)! و از آنجا که وعده الهی پابرجاست، منتظر خواهیم ماند تا انتقام درد نهفته دوشنبهای دردناک را بازپس گیریم که سالهاست زخم عمیقاش عمق جانهایمان را آزرده است و کژفهمی روزگارِ علی(علیهالسلام) آن را در غربتی ژرف به امانت گذارده است!
ما را از
مرگ چه هراس که شاگردی مکتب عاشورا افتخار ماست! ما را از مرگ چه هراس که شهادت را
جز سعادت و رستگاری نمیدانیم! ما را از مرگ چه هراس که مرکّب درس مکتب ما، با خون
عمارها ممزوج بوده است...! اگر در مقابل گستاخیها و ترکتازیتان سکوت کردهایم، مشق
مکتب عشق میکنیم! وگرنه تاریخ خوب گواهی است که پیروان خاندان عصمت پیامبر(صلوة الله
علیه و آله) نه عافیتطلب بودهاند و نه بزدل! و به گوش باشید، چرا که سکوت ما را
تا رسیدن به مقصود راهی نیست! چرا که ظهور یار نزدیک است.... انشاءالله!
برگرفته شده از: هیئت زینبیون
- جمعه ۲۳ اسفند ۹۲
- ۱۱:۲۲
- ۳۰۲۹
- ۳