بسم الله الرحمن الرحیم

73 فرقه (فرقه شناسی)

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) : امت من بر ۷۳ فرقه تقسیم خواهند شد که فقط یک گروه از آن در بهشت و ۷۲ فرقه در دوزخ خواهند بود

مذهب شیعه در دوره صفوی چگونه رسمیت یافت؟

رسول جعفریان، معتقد است علمای حامی حکومت صفویه این دولت را یک نعمت خدادادی می دانستند که پس از هزار سال نصیب شیعه شده است.

به گزارش 73 فرقه به نقل از ادیان نیوز، جعفریان، از جمله کسانی است که درباره دوره صفویه، تحقیقات و پژوهش های بسیاری انجام داده که از آن جمله می توان به کتاب دو جلدی «سیاست و فرهنگ روزگار صفوی» و «صفویه از ظهور تا زوال(دفتر چهارم تاریخ ایران اسلامی») اشاره کرد.


رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به پرسش هایی درباره سیر فقهی شدن دولت صفویه پاسخ داده است که در ادامه می خوانید:
-
با توجه به رسمی شدن مذهب شیعه در دوره صفوی فضایی ایجاد شد که علمای شیعه از آن برای ترویج و گسترش آموزه‌های شیعی استفاده ‌کردند. بسیاری از علمای شیعه از نقاط دیگر جهان اسلام چون جبل عامل و بحرین به ایران آمدند و از حکومت صفوی حمایت و با آن همکاری کردند. با توجه به این‌که تا پیش از آن قاطبه علمای شیعه حکومت را مختص امام زمان (ع) می‌دانستند و حاکمان و پاشاهان دیگر را حاکم جائر می‌دانستند، به نظر شما حمایت و همکاری علمای شیعی از حکومت صفوی چگونه قابل تحلیل است. آیا در اصول اندیشه سیاسی علمای آن دوره تحولی ایجاد شد یا این‌که آن همکاری‌ها و حمایت‌ها تاکتیکی بود و نگاهی ابزاری به حکومت صفویه داشتند و صرفا می‌خواستند با استفاده از امکانات فراهم شده در جهت ترویج آموزه‌های شیعی بین مردم استفاده کنند؟

در فقه شیعه، همیشه اصل بر همکاری با حکومت ها برای حفظ منافع شیعیان بوده که در اقلیت قرار داشتند. شیعیان در دوره خلفای عباسی و بعدها در دوره دولت های مستقل ایرانی مانند سلجوقی ها مناسبات مثبتی با حکومت داشتند. حتی در دوره ایلخانان مغول نیز این روابط مثبت و مساعد است. آنان برای این اقدام خود توجیهات فقهی هم داشتند. شاید یکی از قدیمی ترین رساله‌های مستقل فقهی در باره همکاری با حکومت، رساله سید مرتضی باشد که بارها تحلیل شده است. در عمل هم رویه علما همین طور بوده است. آنچه از علمای شیعه در آن ادوار شهید شده اند کسانی هستند که مثل شهید اول یا ثانی به دست متعصبان مذهبی به شهادت رسیده‌اند و الا خود آنها همواره رویه تقیه را عمل می کردند. این همکاری با دولت صفوی صورت جدی‌تری گرفت. تحلیل آنها این بود که بالاخره بعد از هزار سال یک دولت شیعه تشکیل شده و لزوم همکاری با آن بیشتر گذشته است. با این حال، بنیاد فقه شیعه همان طور که شما گفته اید روی مفهوم امامت است نه سلطنت. این اساس کار است. بنابرین شما باید بین دو نکته جمع کنید. اول این که همکاری با سلاطین در نظر و عمل امری پذیرفته شده بوده. ثانیا اینکه مشروعیت روی مفهوم امامت است نه سلطنت. بدین ترتیب همیشه نوعی کشمکش مفهومی میان این دو مسأله وجود داشته و هر بار، هر کدام که شرایط بروز بهتری یافته، به همان عمل شده است.

ـ در ابتدای تشکیل حکومت صفوی مناسبات و روابط بیشتر بر اساس رابطه مرید و مرادی و مبتنی بر روابط صوفیانه بود، اما بعد از به روی کار آمدن شاه طهماسب آرام آرام رویکرد فقهانی پر رنگ‌تر می‌شد و فقه‌ها هم نقش برجسته‌ای پیدا کردند. به نظر شما چرخش از مناسبات صوفیانه به سمت مناسباسبات فقیهانه چگونه اتفاق افتاد و آیا می‌توان حکومت صفوی یک حکومت فقهی دانست؟

تمام تاریخ فرهنگی و سیاسی و مذهبی ایران در قرن هشتم و نهم روی مفهوم مراد و مریدی بود. صفویان هم که خاندانشان از خاندانهای برجسته تصوف بود همین طور بودند. مسأله ای که پیش آمد آنان در دوره جنید و حیدر سیاسی شدند و به قدرت فکر کردند. آن زمان هنوز تشیع چندان فراگیری نداشت. با این حال وقتی مریدان آنها در آناتولی از میان کسانی برخاستند که علائق شیعی ـ صوفی داشتند، روی خانقاه شیخ صفی هم اثر گذاشت. در ابتدای کار صفوی ها این اولین تغییر بود. یعنی گذار از تصوف شیعی به تشیع. اندکی بعد تشیع مستحکم شد و استحکام آن به دو چیز بود. یکی آن که از تصوف جدا شد و به رنگ اصلی خود که در حله و نجف بود درآمد و دیگری آن که به فقه نزدیک شد. با این که اساس کار صفویان روی آداب صوفیانه بود اما تشیع که از مکتب حله و نجف و جبل عامل برخاسته بود، به سمت و سویی رفت که تصوف را به عنوان یک بدعت کنار زد. این کار را خود طهماسب شروع کرد و این کار البته در طول بیش از یک قرن صورت گرفت. بدین ترتیب دولت صفوی با نوعی تطور روبروست. تطور از مناسبات صوفیانه به سمت تشیع فقاهتی. البته این که درعمل چه قدر وفادار به فقه بودند سخن دیگری است، اما هرچه هست، فقه رشد چشمگیری در این دوره دارد و فقها نیز دخالت زیادی در حکومت دارند.

ـ سئوال مهم دیگر درباره مکتب فقاهتی این دوره این است و این‌که که چرا بیشتر فقها در این دوره به سمت اخبارگری گرایش داشتند و اصولیون غایب بزرگ این دوره بودند؟

جریان دینی دوره صفوی با دو تفکر اصولی آغاز شد. با مکتب محقق کرکی و مکتب مقدس اردبیلی. این دو مکتب فقهی که اصولی بود جریان حاکم در دوره صفوی بود. جریان اخباری نشانه هایش از دوره شاه عباس اول آغاز شد. البته این آغاز بسیار محدود بود و بیشتر در نیمه دوم قرن یازدهم جریان اخباری از طریق بحرین به سمت شیراز و سپس اصفهان آمد. فیض کاشانی یکی از کسانی بود که تحت تاثیر این جریان واقع شد و به تدریج یک فقیه اخباری اصولی شد. یعنی اخباری گری او مقدم بر اصولگرایی او بود. پدر علامه مجلسی یعنی محمد تقی مجلسی هم همین مشی را حتی پیش از فیض داشت. اما از آخرین دهه قرن یازدهم و بیشتر در سه دهه اول قرن دوازدهم بود که جریان اخباری بر حوزه اصفهان و برخی از شهرها غلبه کرد. تازه معنای آن این نبود که اخباری گری کاملا غلبه کرده است. فاضل هندی که در جریان فتنه افغان و به احتمال ۱۱۳۷ درگذشت یک فقیه کاملا اصولی و در اصفهان محبوب بود. با این حال این درست است که مشی اخباری در اصفهان تحت تاثیر برخی از مناطق عربی شیعی غلبه کرد. شبیه این جریان برای فلسفه و کلام هم رخ داد.

درباره ارتباط دین و دولت در عصر صفوی چه تحلیلی دارید آیا در عصر صفوی دین دولتی شد یا دولت دینی تشکیل شد؟

دولت در ذات خود یک نهاد دنیوی و این جهانی است و می تواند زیر نظر شریعت و تحت تاثیر مناسبات دیگر مانند قواعد عرفی اداره شود. ممکن است بخشی از آن زیر نظر شریعت دینی و آموزه های دینی از جمله اخلاقیات مذهبی درآید. در ایران دولت همیشه متاثر از شریعت بوده است. وقتی این دولت شیعی شد، فقه شیعه مبنا قرار گرفت. با این حال بخشی از دولت با عرف خاص خود کار دارد. به ویژه سلطنت و اخلاقیات سلطنت نقش مهمی در آن داشت. در دوره صفوی ترکیبی از عرف و شرع بر دولت حاکم بود. عرف نیز بخشی از آن اخلاقیات سلطنت از نوع سنتی آن و قواعدی بود که در تفکر سیاسی _ اخلاقی ایرانشهری وجود داشت.

ـ اغلب علمای شیعه از حکومت صفوی حمایت می‌کنند از امکانات حکومتی برای بسط و ترویج نظرات خود استفاده می‌کنند. با این وجود آیا جریان انتقادی قدرتمندی در بین علما وجود داشت که به سلطنت و مناسبات حاکم بر دربار ه نگاه انتقادی داشته باشند. همان‌گونه که خودتان در مقالات و کتاب‌های‌تان اشاره کرده‌اید مقدس اردبیلی از مهم‌ترین و شاخص‌ترین علمای شیعه این عصر است افراد منتقدی چون مقدس اردبیلی چه جایگاهی در بین علما و جامعه داشتند و حکومت صفوی با این عالمان منقد چه برخوردی داشت؟

فکر افرادی مانند مقدس اردبیلی از آن دسته از علمای زاهد هستند که به دلیل ای که تمایلی به آلوده کردن خود به مظاهر دنیوی ندارند وارد سیاست نمی شوند. در زمان ما هم این قبیل افراد را می شناسیم. بنابرین نمی توان این دسته را منتقد دانست. اما فکر می کنم شیخ ابراهیم قطیفی که معاصر کرکی بود از نخستین منتقدان جدی دولت صفوی به ویژه همکاری علما با آن است. اما در کل باید بگویم در میراثی که از تاریخ این دوره باقی مانده جریان انتقادی مهمی نمی شناسیم. انتقادها معمولا ساده و با حفظ حرمت اساس دولت صفوی است. برای علمای حاضر در دولت صفوی، این دولت یک نعمت خدادادی بود که پس از هزار سال نصیب شیعه شده است. انتقادها از نوع آنچه مثلا محمد تقی مجلسی مطرح می کرد یا برای مثال عبدالحی رضوی در کتاب حدیقه الشیعه خود مطرح کرده، بیشتر انتقادهای درونی و ساده از رفتارهای عادی است. اخیرا رساله ای در انتقاد از قاضی کاشان یافتم که بسیار تند و انتقادی است اما نسبت به شاه عباس بسیار محترمانه است. در واقع یا جرات نمی کند یا باور دارد که شاه حریم خاصی دارد و نباید به او چپزی گفته شود که باید تعریف هم باشد اما امکان انتقاد از قاضی وجود دارد. با این حال به نظرم باید از زاویه سوال شما پژوهش جامعی صورت گیرد.

ـ تفاوتی که دکتر شریعتی بین تشیع علوی و تشیع صفوی (تفاوت بین شیعه‌گرا حقیقت‌گرا و انقلابی و شیعه مصلحت‌گرا و محافظه‌کار) قائل بود را تا چه میزان مبتنی بر مستدنات تاریخی می‌دانید و آیا ایشان از توضیح و تشریح این تقابل به دنبال توصیف واقعیات بود و یا این‌که با نمادسازی تلاش می‌کرد از آموزه‌های تشیع برای مبارزه با شرایط آن زمان استفاده کند؟

حکایت تشیع علوی و صفوی نوعی بازنگری در نظریه اخباری اصولی در بخش عقاید است که با نگاه به مصادیق تشیع عامیانه در هم آمیخته شده است. صد البته نگاه انقلابی هم بی تاثیر در آن نیست. یعنی شریعتی اساس را بر تشیع زیدی می گذارد که تشیع انقلابی است در حالی که تشیع امامی ذاتا تشیعی انقلابی نیست. وی این تفاوت را لحاظ نمی کند. اندیشه انقلابی و چپ گرایانه بر او حاکم است. اما در بیشتر مسائل مقصود وی از تشیع صفوی نوعی نگرش اخباری است که سابقه هم داشته و او توجه به این امر دارد و تذکر هم می دهد. همان طور که من در جای دیگر هم نوشته ام دکتر بسیاری از تجربه های تشیع عامیانه از نوع مشهدی یا رایج در دوایر مذهبی مشهد را که اصولا در هر مذهب و دینی این قبیل نگرش هم رواج دارد، تحت عنوان تشیع صفوی تبیین می کند. در این باره باید تک تک آن موارد را بحث کرد که از چه نوعی است و آیا اصالت در آموزه های شیعی دارد یا ندارد و سابقه آن به کجا بر می گردد. البته نوعی خردگرایی نشأت گرفته از مدرنیته هم در این تبیین و تعریف دیده می شود.

ـ امام خمینی چه نگاهی به دوره صفوی داشت و آیا در سخنرانی‌ها و مکتوبات خود درباره عصر صفوی نظری بیان کرده است یا نه؟

اصولا نگاه امام به سلطنت نگاه مثبتی نیست و این هم به دلیل آن است که اولا در فقه شیعه سلطنت جایی ندارد و تفکر امام یک تفکر فقهی است یعنی تعلیم و تعلم او بر اساس فقه است. و ثانیا تجربه ای که امام از سلطنت در زندگی سیاسی خود داشت تجربه بسیار منفی بود. بعد هم در جریان انقلاب باید سلطنت از بین می رفت و این هم نیاز به همین پشتوانه نظری داشت. بدین ترتیب همه شرایط فراهم بود تا دید ایشان نسبت به سلطنت، صفوی باشد یا قاجاری، منفی باشد. تا آنجا که می دانم و البته باید مراجعه کنم ایشان ضمن دفاع از بحث امامت و این که این نظریه کهن شیعه است اشاره کردند که صفویه و سیاست آنها کوچکتر از آن است که امامت را که یکی از اصول بزرگ اسلام است بتراشد (کشف الاسرار، تهران: نشر ظفر، [بیتا]، صفحه ۱۵۷) یک بار هم در باره مجلسی فرمودند مرحوم مجلسی که در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد؛ نه خودش را صفویه کرد (صحیفه امام ۸/۴۳۷)
این مطلب برگرفته از مجله مهرنامه، شماره ۲۲ (خرداد ۱۳۹۱)، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۵ است.

منبع : خبر آنلاین

 

این همه رنگ از کجا آورده ای ؟

c3ed
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
منوی موضوعات وبلاگ
سلام علیکم
به حول و قوه الهی این وبلاگ در تاریخ 19/10/1392 با هدف معرفی اجمالی فرق اسلامی و دفع شبهات وارده بر مکتب اهل بیت (علیهم السلام ) یعنی مذهب حقه شیعه اثنی عشری از جانب سایر فرق به ویژه وهابیت راه اندازی شد!
در ضمن برخی با امکانات تبلیغی بسیار عظیمی که در اختیار دارند اینطور وانمود می کنند که مسلمانها دو دسته اند آنهم شیعه و سنی!!!
اما ما می خواهیم بگوییم مسلمانها ده ها فرقه اند که یکی از آنها شیعه است!!!
دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آرشیو موضوعی وبلاگ